_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نوروز فرارسید

 

تحریریه ایران فانوس

19.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/753-Fanous-Norouz-20.03.2012.htm


نوروز فرارسید. در این غربت، در این غربت سرد هم نوروز فرارسید. زمستان گذشت. زمستان گذشتنی بود. بهار آمد. فصل نو. فصل رویش. فصل آغاز، فصل تغییر. فصلی که سبزه و گل و گیاه، به تغییر و رشدی دگرباره آغاز کردند. می گویند، انسان نیز می تواند؛ نه در هنگام بهار و فصل آغاز و سبزشدن، بلکه در همه فصول سال، مانند یک سبزه و گیاه، رشد و نمو کند، بدون هیچ مشقت و دغدغه و حتی به گیاهی که در کنارش ایستاده و دارد قد می کشد، بدون حسادت و مزاحمت و مقاومت، اجازه رشد و نموش را بدهد! اما مابین همه اختلافی که مابین رشد گیاه و انسان دیده می شود؛ گیاه، بیشتر از زمین و کیفیت خاک رشد می کند، درحالی که انسان جدا از خاک، رشد معنوی اش از جانب آسمان است.

 


انسان ها جملگی در بیرون، محصول تلقینات و قراردادهای نوشته و نانوشته ای مثال فرهنگ ها و سنت ها و قوانین و رسوم و عادات و فرمایشات و آب و هوا، و در درون محصول افکاری هستند که در ذهن شان می گذرد. یعنی این که قدرتی که در درونش وجود دارد، در بیرونش وجود ندارد. انسان قدرت خداگونه و ناشناخته ای در درونش دارد، این راز و جادو را همه مکاتب الهی اذعان دارند. اگر گیاه در طبیعت یک بار شروع به سبز شدن و تغییر می کند، انسان می تواند هر روز به این کار مبادرت ورزد، اما ما عادت کردیم خود را از بیرون خودمان مورد مقایسه قرار دهیم.
گیاه اگر متناسب با قوانین طبیعت شروع به سبز شدن می کند، انسان نیز تابع قوانینی در طبیعت و در این جهان است. با این وجود، سبزشدن و رشد انسان یک رسالت و یک ماموریت، برای یاد گرفتن و قد کشیدن و رها شدن نیز است.

 


همان گونه که از قوانین محرز در طبیعت یاد می کنیم و یاد می گیریم، همچنین باید یاد بگیریم شاکر باشیم از آنچه که سهم ما بود و داریم. دعا و آرزو کنیم برای آنچه که می خواهیم. معتقد باشیم که همه چیز در اطراف مان وجود دارد، اما ظرف های ما گاهاً کوچک و بی مقدار است. تقصیر از خودمان است. اگر بیماری و کمبود و فقر و ستم و بی عدالتی است، اینها همه از بینش ما نشئت می گیرد. در بیرون هر آنچه ما نیازمند باشیم و بخواهیم، به وفور وجود دارد.
بنابراین دعا کنیم برای سلامتی بیماران از قید بیماری، نجات اسراء از اسارت، آزادی زندانیان از زندان، رها شدن از جهل، قد کشیدن از تحقیر، سیر شدن گرسنگان و ماواء یافتن آوارگان؛ برای صلح و دوستی و عدل و داد و آرامش، آرزو کنیم. اگر که بتوانیم ظرف های مان بزرگتر کنیم و عاشق و یگانه باشیم، همه کمبودها از جمله فقر و فلاکت و بیماری، رفع خواهد شد و به همه آنچه که نداریم و نیاز داریم، دست خواهیم یافت.
در خلقت این جهان، برای انسان زمینی هیچ مانع و رادعی وجود ندارد؛ هیچ عیب و ایراد و کمبودی وجود ندارد و لحاظ نشده است، موانع و کمبود، تنها در اذهان ماست که عمل می کند.
با این حال اما، شکر و دعا و نیاز و آرزوی مان، نباید از سر تکلیف و یاس و ناامیدی باشد، نباید از سر ناچاری و استیصال و تفنن باشد، بلکه می بایست از موضع صبر و غناء و یقین و ایمان و سوز و حرارت باشد، تا سبزه و نهال درون مان شروع به رشد و نمو کند.

 


با این وجود، برای سال جدید، برای همه مردمانی که مستحق تغییر و تحول در بیرون هستند، توصیه مان این است اگر بتوانیم در ابتدای امر تغییر و تحول را در درون مان آغاز کنیم، در بیرون مان هر آنچه نداریم، دست خواهیم یافت. با آرزوی سالی پر از تندرستی و برکت و نشاط، با آرزوی سالی پربار و پر از نعمت و فراوانی. هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز!


"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنر افشاگری

 

 

تحریریه ایران فانوس

19.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/749-Fanous-HonareEfshagari-19.03.2012.htm

 

یکی از دوستان که در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کند، او سه دهه قبل در ایران همراه با خانواده اش زندگی خوب و مرفه ای داشتند. پدرش فردی سرشناس و از نزدیکان رجال در حاکمیت بود ولی فرزند به دلیل فضایی که آن ایام در جامعه ایران فراگیر بود، به سیاست روی آورد و سپس به مجاهدین خلق پیوست و سرانجام همراه با زن و فرزندش به عراق رفت و در داستان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، بر خلاف اندک نزدیکانی که زخم برنداشته و یا زخمی سطحی برداشتند، او اما زخمی جانکاه بر تن و روحش وارد شد و همسرش فریب وعده های پوچ و توخالی را خورد و زودتر، قربانی مطامع رهبران سازمان واقع شد، ولی او عزم خروج و نجات یگانه فرزندش را در اروپا گرفت تا بخشی از زخمش را التیام بخشد، اما تا کنون بهبود نیافت و همراه با زخم کهنه اش که به شکل دردی مزمن و بهبودنیافتنی مبدل شده، روزگار خوشش را به ناخوشی سر می کند چون که او گمان می کند، دردش، نه گفتنی و نه شنیدنی و نه بهبودیافتنی است. به هر حال، او با این که هنوز زخم کهنه اش را بر تن و روحش تحمل می کند، شاید نمی داند و شاید مسایل و مشکلات زندگی باعث شده تا او نتواند قدری به مداوای دردش که دوایش در درون خودش نهفته است، بپردازد. او همچنین اخیراً و پس از افشاگری خانم بتول سلطانی، دوباره زخم کهنه اش تازه تر شد و پس از سالیانی که زخمش را نزد دوست و دشمن کتمان می کرد و جسارت واگویه اش را نداشت، زخمش را تازه تر یافت و متاسفانه نه توان و جسارت گفتن دارد و نه، نگفتن!

 

واقعیت امر این است که زخم زدن ایدئولوژی فرقه ای بر دوست و دشمن، یک امر بدیهی و رمز ماندگاریش به حساب می آید. همه ایدئولوژی های پیر و فرتوت نیز چنین اند. در وهله دوم، رهبری سازمان همواره بنا بر آنچه که خود با آزادی و مقاومت انسان سر ناسازگاری و عداوت داشت و دارد، با هر آن کس که به او و راه و ایدئولوژی ضد مقاومتش نه بگوید، سعی می کند زخمی کاری بر او وارد کند تا بعد ار آن توان مقاومت در مقابل زخمش را نداشته باشد و به موازات آن، رهبری می بایست همواره زخم مقاومین را عبرت اعضای باقیمانده قرار دهد و آنان را از جداشدن از سازمان و تشکیلاتش بترساند.

 

ولی افشاگری و اعتراض در مقابل استبداد در اصل یک هنر است. هنری نیکو و زیبا. هنری که با همه سختیها و مشقاتش، موهبتی است که نصیب هر کس نمی شود. هنری که به موازات وظایف انسانی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، از حیث اخلاقی، فرد معترض ناگزیر برای کسانی که در حین خطر هستند و یا به سمت خطر گام بر می دارند، هشدار و همت لازم را به خرج دهد و النهایه اگر عضو جداشده که زخم داشته باشد که حتماً دارد، تنها از طریق همین اعتراض و افشاگری است که قادر خواهد بود مرهمی بر زخمش بنهد و التیام و دارویی برای درد جانکاهش بیابد.

 

بیهوده نیست، سازمان در مقابل اعتراض و افشاگری اعضای رهاشده، هزینه های گزافی را در هر زمینه متحمل می شود و در این رابطه از فرهنگ و ادبیاتی بغایت هیستری و افراطی علیه منتقدین و معترضین استفاده می کند و آنان را به ارتداد و اعدام محکوم می کند و افشاگر علیه افشاگری راه می اندازد و بنا به تعبیری برای خود از میان قشری ضعیف و زخم خورده به زعم خودش، دشمن داخلی برای ترساندن اعضای ناراضی اش خلق و لانسه می کند که این تناقض در دنیای مدرن امری نادر، اما برای دستگاه و ایدئولوژی تحقیر، امری حیاتی به شمار می آید.

 

با این وجود، ما بر این اعتقاد هستیم که افشاگری علیه ستم و اختناق فرقه ای، امری لازم برای هر فرد جداشده از فرقه است و در این رابطه هر چه قدر عضو منتقد و معترض از فرهنگ و ادبیات مردمی و انسانی استفاده بهینه تری بکند، به همان اندازه تاثیر افشاگری بیشتر و در کنار آن رهبران سازمان نگران و عصبی تر خواهند شد.

 

تحریریه ایران فانوس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنان را آزاد کنید!

 

تحریریه ایران فانوس

11.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/731-Fanous-Zanan-11.03.2012.htm

 

از یکصد سال قبل که زنانی از شهر نیویورک آمریکا برای احقاق حقوق مساوی شان با مردان، دست به اعتراض زدند تا امروز در جوامع مدرن و سنتی زنان زیادی توانستند به حقوق بیشتر و حتی بیشتر از مردان، دست یابند. دهم مارس امسال نیز که مصادف با روز زنان بود، در اکثر نقاط جهان، زنان به دنبال حقوق برابر با مردان بودند.
در این حین اما کمتر از زنان به غایت ستمدیده ای گفته و شنیده شد که در واقع آن زنان سمبل ستم و ستم مضاعف در جهان امروز شناخته شده اند. شاید به دلیل این که آن زنان ناچاراً و همواره تبلیغ حقوق دیگران را سرپوش حقوق نداشته خود کرده اند، بدین سبب شاید جهانیان آنان را در زمره زنان حقوق مدار شمرده اند! در حالی که این گونه نیست و آنان کماکان مظلوم ترین استثمارشدگان یک ایدئولوژی بغایت بی رحم و اسارتبار هستند.


مریم عضدانلو، که خود رهبری این گروه از زنان را به عهده دارد و هم اکنون در پاریس زندگی می کند، خود اولین قربانی ایدئولوژیِ اسارت و تحقیر، آن هم در سال 1363 و در مهد دموکراسی و آزادی بوده و او متاسفانه بر عکس آنچه باید می پنداشت و انجام می داد، قید و بند و زنجیر کردن زنان دیگر را سرپوش دردهای خود دانست و به آن همت گماشت. در حالی که قاعدتاً عقل سلیم می گوید، هر زنی که در خانه و خانواده و جامعه ای مورد ظلم و ستم قرار گرفت، برای تشویق و عبرت دیگران، بایسته است با اصل ایدئولوژی و فرهنگ ستم و استثمار مقابله و اعتراض نماید، نه این که ستم و استثمار علیه دیگران را داروی دردهای خود بداند.


زنان مجاهد، از دیرباز برای هوی و هوس رهبران چنین ایدئولوژی تحقیر و اسارت، دست از خانه و وطن و مبارزه و اعتراض، شستند و به گروهی پیوستند که آن گروه، زنان مجرد را به عقد فرماندهان مرد در می آورد تا زنان را بیشتر به بند کشیده باشد. سپس هر گونه انتخاب پوشش و ازدواج و طلاق و فرزند داشتن و عاشق شدن نیز از زنان گرفته شد و زنان مجاهد، به عروسکهایی بدل شدند برای بازیهای شخصی و سیاسی فردی بیمار و مالیخولیایی که در اوج قله ستم و استثمار و برای بیشتر بند و زنجیر کشیدن شان، هزار زن را با هزار گردنبند مریمی به عقد و تملک خود در آورد و در وادی ددی و سبوعیت و درندگی و دریدن همه ارزشها و حریمها، سپس در راستای امیال شیطانی اش حتی لباس زنان را در زمره شرک و گناه و بریدگی به حساب آورد و همچنان داستان ظلم و ستم و خیانت و دنائت و استثمار بی سابقه علیه چنین زنانی ادامه دارد. زنانی که حق انتخاب پوشش، محل زندگی، ازدواج، طلاق، داشتن فرزند، دیدار خانواده و حتی مبارزه برای هر گونه حقوق دیگر را ندارند و تنها برده و کنیز و فدایی تمام عیار باقی مانده اند.
به همین دلایل و در ارتباط با روز جهانی زن، کانون ایران فانوس از همه دست اندرکاران و دوستداران حقوق زن اعم از ایرانی و غیر ایرانی، تقاضای عاجل دارد تا برای آزادی زنان مجاهد در عراق که چند دهه در اسارت و بردگی به سر می برند، بکوشند.


تا کنون و در کشور عراق، دو دسته 400 نفری از اعضای مجاهد را از اردوگاه اشرف به اردوگاه لیبرتی انتقال دادند. حال این اعضاء راضی و یا نارضی اند و برای مقاصدی در شرف آزادی قرار گرفته اند، ولی ما از دست اندرکاران انتقال و تمامی جوامعی که برای حقوق و آزادی زنان مسئول و کوشا هستند، تقاضا داریم تا در این رابطه، آزادی زنان مجاهد را در تقدم اول از اردوگاه اشرف و سپس از خاک عراق، فراهم نمایند.
با آرزوی آزادی و رهایی همه انسانهایی که زنجیر اسارت در ذهن و در دست و پا دارند، همچنین آرزوی آزادی کامل زنان مجاهد را از قید و بند ایدئولوژی تحقیر و اسارت را داریم.
کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد