_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

از خستگی بمیریم؟

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، شانزدهم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-896.aspx

 

صد بار به مسئولین سازمان گفتم که بابا لازم نیست که هر خبری را اعلام کنید و اگر هم خبری لازم شد اعلام کنید لازم نیست دلیل واقعی اش را اعلام کنید و اگر هم لازم شد دلیل واقعی اش را اعلام کنید لازم نیست به همه اعلام کنید و اگر لازم شد به همه اعلام کنید لازم نیست طوری اعلام کنید که آبروی ما را ببرد . خودم هم از این گفته های فلسفی خودم گیج شدم وای به حال شما که با استدلال ها و نشست های مسعود رجوی هم آشنا نیستید خب مجبورم ساده تر بگم .

مثلا اگر قرار است سازمان به همه دنیا نشان دهد که کمپ لیبرتی ینی همین جایی که من الان هستم جای بدی است و انتقال از اشرف به لیبرتی هم کار بدی است و هردوی اینها خیلی ضد بشری است  , لازم نیست حتما آدم بیمار و مریض احوال و زارو ونزار را به اینجا بفرستد لااقل بگذارد برای سری آخر , یا اگر میفرستد لااقل بگذارد شب قبل بخواب و لازم نیست دو سه شب هم برای توجیه بیدار نگه اش دارد و اگر هم بیدار نگهش میداره موقع فرستادن به لیبرتی بهش نگه که قرص و داروها را باخودت نبر و اگر هم بدون قرص و دارو و با بیخوابی آدم مریض را میفرستد اینجا دیگه نگه که از خستگی مرد وخدارحمتش کنه . چرا ؟؟ خب برای اینکه مردم برامون حرف در میارن ومیگویند که این ارتش آزادیبخش که میگفتند همین بود ؟ اینها که با یک بازرسی و یک سفر دوساعته تو از خستگی تلف میشوند چطور میخواستند به ایران حمله کنند . لابد بعدش هم برامون جوک درست میکنند و میگویند تو عملیات فروغ اونایی که تو تنگه کشته شدند اگه کالبد شکافی میشدند معلوم میشد که از خستگی مرده بودند و نه درگیری و جنگ .

خب اگه قراره نشون بدیم که انتقال از اشرف به اینجا خیلی بده راههای دیگر هم هست ؛ مثلا بگیم که آقای مهندس بردیا چون دلش برای اشرف تنگ شده بود و طاقت دوری از اشرف را نداشت از غصه دق کرده و سربازان عراقی هم اجازه ندادند به اشرف برگردد و یا بگیم چون بعد از رسیدن به لیبرتی فهمید اینجا جای ماندن نیس و ترانزیته دق کرد یا بگیم مثلا چون موقع بازرسی بدنی پلیس بیرحم عراق زیاد فشارش دادند فوتانده شده .

اصلا برای این کار یعنی نشان دادن بد بودن یک کار یا یک محل لازم نیست حتما اینقدر صحنه بزرگ باشد همان داستان مار کافی بود البته  اگر از عکس یک مار تنومند تر استفاده میشد بهتر بود که اسباب مسخره شدنمان هم پدید نیاید , عکس مار هم که توی اینترنت پر است تازه کافی است عکس را از چهار طرف بکشیم که هم طولش زیاد شود هم عرضش . حالا چون مار تکراری است مثلا میتوانستیم بگوییم که لیبرتی موش داره و مثلا یکی از مسئولین را موش خورده ( مثلا احمد واقف مش بخوردش ) لازم هم نبود کسی کشته شود و اگر کسی میپرسید مش چه کسی راخورده میگفتیم نمیدانیم چون طرف را با شناسنامه و مشصات و اوراق هویت یکجا خورده واگر هم اصرار میکرد میگفتیم برو خودت از موش بپرس .

البته فکر نکنید که اینها را گفتم که جان خودم را نجات دهم و میترسم نفر بعدی خودم باشم نه خیر , بنده بعنوان یک رزمنده ارتش آزادیبخش و یک مجاهد غیور حاضرم هر لحظه حتی صبح بعد از بیدار شدن از خواب هم از خستگی بمیرم و اعلام کنم که خواب انتقال از اشرف به لیبرتی را دیده ام یا نه بگویم که خستگی انتقال از هما ن سری اول که به لیبرتی آمدم هنوز در تنم مانده بود .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من مبارزم کو مبارزه ؟

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، شانزدهم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-893.aspx

 

اصلا آدم را راحت نمیگذارند که تمام عیار از سازمان دفاع کند , مثال حاضر و ناظرش خود بنده که صدبار به سازمان درخواست دادم که اجازه بدهید برویم عملیات انتحاری و لوله فاضلآب کل عراق را منفجر کنیم که نوری مالکی به سزای عملش برسد که سازمان گفت لازم نیست همان فاضلآب خودتان را خراب کنید کافی است , هرچه به سازمان نامه دادم و پیشنهاد و گفتم آخه با یک لوله فاضلاب و یک مار لاغر مردنی و یک تحصن تو ژنو که انقلاب خواهر مریم به جایی نمیرسه و اگر اینطور پیش برویم خدای نکرده خواهر مریم تا سی سال دیگه هم باید همینجوری بماند و بهش بگوییم رئیس جمهور مقاومت! که گفتند تو از خیلی چیزها خبر نداری اسرائیل قراره حمله کنه آمریکا ناو آورده جنگ میشه و مهم تر از همه اینها چهارشنبه سوری هم نزدیک است ؛

هرچه گفتم بابا با سالی یکبار چهارشنبه سوری که بجایی نمیرسیم مثل کسی که میخوان حرف نزنه بهش میگن تو ساکت باش و فقط سالی یکبار بگو عیدت مبارک ,نمیشه که ماهم فقط سالی یکبار دلمون به چهارتا ترقه تو یه شب چهارشنبه سوری خوش باشه . به سازمان گفتم اگر قراره ما پیروز بشیم باید به مردم ایران اعلام کنیم که مردم همه روزها را چهارشنبه سوری تلقی کنند و آتیش روشن کنند و همه با عکسهای خواهر مریم و برادر مسعود و با چتر و تی شرت زرد و بنفش بیان تو خیابون و همه مردم تو یکشب لوله های فاضلآب خونه هاشون را از بین ببرن و خراب کنند ,اینجوریه که عطر انقلاب خواهر مریم تو ایران میپیچه ؛ به مردم اعلام کنیم و از طریق سیمای آزادی بگیم که همه روی پشت بام ها بروند و فریاد بزنند که خونه هاشون مار داره .اما سازمان اینکار را نکرد خب با این شرایط بنده چطور از انقلاب دفاع کنم ؟

از اینها گذشته من کلی لیست دادم که وسایل لازم را برایمان بیاورند کمپ لیبرتی که بتوانیم مقاومت کنیم اما بجای اون وسایل برامون مسئول نشست و موضوع نشست فرستادند اینجا , فکرش را بکنید روزی چهارساعت عملیات جاری و غسل هفتگی دیگه حال و وقت مبارزه برای کسی باقی میگذاره ؟ حالا باز برای سوژه های جنسی غسل هفتگی توی اشرف دستمان اینقدر خالی نبود ولی اینجا یا باید بنویسیم وقتی بعد از سی سال موبایل دیدم لحظه داشتم که با آن میشود با جنس مخالف حرف زد و یا بگوییم وقتی در کمپ لیبرتی مار دیدم برایم سئوال ایجاد شد که مار نر و ماده اش را چطور تشخیص میدهند؟ . آخه این هم شد مبارزه ؟

توی این بی فاکتی و دست بستگی کلی دفتر و کاغذ از اشرف برامون فرستادن و گفتند که خواهر مریم تاکید کرده که مهمترین کار عملیات جاری و غسل هفتگیه ؟

یه نوار هم از صحبتهای برادر مسعود برامون از اشرف فرستادن که برادرمسئولی که این نوار را میخواسته به ما برسانه جهت احتیاط و برای اینکه نوار به دست عراقی ها ی مزدور جمهوری اسلامی نیفتد نوار را بلغیده که بعد از رسیدن به لیبرتی با دفع آن؛ ما از رهنمودهای برادر مسعود بهره مند شده و استفاده کنیم ؛اما متاسفانه الان چند روز است مزاج این برادر بجای همراهی با انقلاب و مقاومت و سازمان با دشمنان همکاری میکند و هرچه به این برادر مسئول روغن کرچک خورانده ایم هنوز دستمان به این نوار نرسیده .البته بنده پیشنهاد داده ام که یک ضبط صوت کوچک به این برادر بخورانیم تا بتوانیم از همانجا نوار را پخش کرده و پیام را هرچه زودتر بشنوییم ولی مسئولین دیگر گفتند که اینکار درستی نیست و صدای برادر مسعود بعنوان فرمانده کل ارتش آزادیبخش و رهبرایدئولوژیک و خاص الخاص مقاومت نباید از هر خروجی مشکوکی به گوش برسد .

حالا ما مبارزین بی وقفه و رزمندگان خستگی ناپذیر و مجاهدین نستوه و گوهران بی بدیل و امید و الگوی خلق قهرمان تو ی این شرایط مانده ایم که چطور مبارزه بی وقفه بکنیم و الگو بشویم , نه لوله فاضلابی مانده و نه مار نگرفته ای , نه دستمان به نوار برادر میرسد نه سوزه عملیات جاری و غسل داریم , تا چهارشنبه سوری بعدی هم که سیصد و شصت و سه روز مانده .

چطور مبارزه کنیم ؟ مشکل الان سازمان مشکل مبارز نیست چون سه هزار و دویست مبارزبیکار دارد مشکل مبارزه است و شیوه های آن ,

اینها را گفتم که اگر یک وقت نگویید حسن زبل دست از دفاع برداشته و دیگر مدافع سرسخت سازمان مجاهدین نیست , نه خیر هستم ولی نمیدانم چه کار بکنم .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فقط گیتارو نیار

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل ، نهم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-892.aspx

 

لیست وسایل درخواستی از اشرف نشینهایی که به لیبرتی می آیند

سلام خدمت دوستان عزیز و مجاهد که از اشرف به لیبرتی می آیند , به دلیل کمبود مفرط و نواقص شدیدی که در لیبرتی وجود دارد خواهشمندم وسایل زیر را همراه خود بیاورید

- مقادیر متنابهی آشغال و بطری آب — ما اینقدر همین مقدار آشغال کمی را که داریم در اتاقها و دستشوییها جابجا کردیم که همه آشغالهایمان مستعمل شده اند لطفا هرچه میتوانید همراه بیاورید

- اگر توانستید حداقل یک تیروکمان بیاورید که بتوانیم دوربین های جاسوسی را از بین ببریم این دوربین ها از تمام ماموریت های انقلابی ما فیلم برداری میکنند و با نشان دادن فیلم ها میگویند خرابکاری کار خودتان است .

-مقداری تخم خار برای کشت چون متاسفانه این کمپ خار و علف هرز ندارد و اگر مدت زیادی اینجا بمانیم برای کار سنتی سی ساله خارکنی و جمع کردن علف هرز موضوعیتی نداریم و در کار مبارزه خلل وارد میشود.

- یک اره آهن بر معمولی : مردیم بس که با چنگ و دندان لوله فاضلاب شکستیم , تمام دست و سر و صورتمان بو گرفته

- از آقای هزارخانی بخواهید تمام تجارب خود در باره فاضلاب و اهمیتش را برای ما بفرستد تا بعنوان کار مطالعاتی بصورت جمعی بخوانیم

- مقداری عکس برادر مسعود و خواهر مریم مراقبت شود با آشغالها حمل نشوند , این عکسها جهت مواقع جشن و پایکوبی ناشی از پیروزیهای مقاومت میباشد .

- مقدار متنابهی سوزن و جوالدوز برای رزمندگان در اینجا تابا زدن به برخی از نقاط بدن خودمان و فریاد مظلومیت برآوردن هم رفع بیکاری شده باشد و هم ندای مظلومیت خودمان را به جهان یا لااقل همین دوروبر برسانیم و آخ بیخود نگفته باشیم .

- کاغذ برای گزارش نویسی و نوشتن نامه به سازمان ملل و آمریکا و غیره و نیزعملیات جاری

-مقداری سی دی و کاست موزیک چون طبق اطلاعیه سازمان ما اینجا به دلیل کمبود صندلی به نوبت از صندلی استفاده میکنیم و اگر موزیک باشد میتوانیم دورصندلی ها با موزیک بچرخیم و هر وقت موزیک قطع شد هرکس توانست روی اولین صندلی بنشیند اینطوری فقدان و کمبود فاجعه بار صندلی را در زندگی روزمره کمتر حس خواهیم کرد .

- کمی جلیقه ضد گلوله خفیف شده که اگر توانستیم موفق شویم و نگهبانان عراقی را وادار کنیم به ما شلیک کنند فرد مورد اصابت قرار گرفته در دم کشته نشود و وقت کافی برای مصاحبه تلویزیونی و ژست گرفتن جلوی دوربین داشته باشدد,

- هیچگونه ابزار و آلات موسیقی منجمله گیتار همراه آورده نشود چون اینجا کلا شنود میشود و میفهمند که همه برنامه های سیمای مقاومت الکی بوده و صدا پخش میشده و ما ادا واطوار گیتار زدن در میاوردیم .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گزارشی از رشد و اعتلای روز افزون ما مجاهدین


 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، 2 مارس  2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-891.aspx

 

اولا که به مزدوران و بریده مزدوران چه ربطی دارد که ما آمده ایم در جوار میهن یا در جوال دشمن ؛ چه ربطی دارد که ما آمده ایم آتش برافروزیم درکوهستانها یا آب بریزیم زیرخودمان ؛ به کسی چه ربطی دارد که ما ارتش آزادیبخش هستیم یا پناهنده ؛ چه ربطی دارد که تانک تی ۷۲ داریم یا تیروکمان دوشاخه ، چه ربطی دارد که رهبرمان حاضر است یا مفقود ؛ چه ربطی دارد که اشرف زجا جنبید یا نجنبید .

مهم این است که ما همچنان مجاهد هستیم و درحال دفاع از سازمان. بقول شاعر : “سرزلف تو نباشد سرزلف دگری از برای دل ما قحط پریشانی نیست “حالا اشرف نشد بیابان اردن , اونجا نشد بیابان اطراف تل آویو , تازه از اشرف هم بهتر ,چون کلی کار برامون ایجاد میشه , روزها کار و ساخت و ساز و شبها عملیات جاری اینجوری یک گام جمهوری اسلامی به سرنگونی هم نزدیک میشه , کلا در قاموس ما مجاهدین مبارزه تعطیل بردار نیست حالا صدام نبود ایاد علاوی اون نشد باراک اوباما این باراک نشد اون یکی اهودباراک؛ نشد شیخ عربستان . بی کی سی نبود گیتاربرقی ,گیتار نبود بشکن . مثلا من خودم قبلا در زمان صدام واحد راهگشا بودم و تیم عملیاتی و میرفتم لوله های نفت را درخاک ایران منفجر میکردم ,الان برخلاف اینکه همه میگن صدام رفته و کار ما تعطیل شده من همچنان واحد راهگشا و تیم عملیاتی هستم ودرکار انفجار لوله ؛ حالا لوله نفت جمهوری اسلامی نشد لوله فاضلاب خودمان که هست از برای یک مجاهد خلق لوله که قحط نیست .

حالا چه باک که دولت عراق میگه خرابکاری بوده و کار خودشان بوده رژیم شاه هم به ما میگفت خرابکار و جمهوری اسلامی هم میگه تروریست , توی لیست آمریکا هم به ما میگن تروریست ؛ مگه با این اسم گذاری ها چیزی از ما کم میشه؟ نه آبرو و نه پول و نه حمایت خارجی ونه حمایت داخلی , ما نگران هیچکدامش نیستیم ؛ اگرقرار بود آبروی سازمان برود با اون طلاق و ازدواج میرفت ,اگرهم رفت که رفت چیزی که نداریم دیگه غصه از دست دادنش هم نداریم.درست مثل حمایت داخلی.

اما در مورد پول وحمایت خارجی باید عرض کنم که هرچه سابقه ترور و خرابکاری بیشتر داشته باشیم این دو بیشتر میشود ,معلومه که حمایت خارجی پولش را برای گروهی خرج نمیکند که حرف مفت بزند,یعنی فقط حرف مفت بزند . پس نتیجه میگیریم که از چهار عامل پول و حمایت خارجی و داخلی و آبرو ما در دو عامل پیش رفت روزافزون داشتیم و داریم و در دو عامل هم مطلقا چیزی از دست نداده و عقب گرد نداشته ایم , وقتی میگویم سازمان در حال اعتلا و رشد است مزدوران باور نمیکنند . از دلایل برجسته رشد سازمان هم میتوان به تکثیر سازمان در دوکمپ درعراق اشاره کرد , تازه ما به دلیل انقلاب ایدئولوژیک و طلاق و ممنوعیت هرگونه تفکر جنسی دست بستگی داشتیم و داریم وگرنه الان به لحاظ رشد هرکدام از هزار خواهر شورای رهبری بیست بار زاد وولد کرده و الان یک قلم بیست هزار ملیشیا داشتیم . اما برادر مسعود همیشه گفته که ما دنبال رشد کمی نیستیم بلکه دنبال رشد کیفی هستیم , همینکه شورای رهبری خودشان و عرض و وزنشان چند برابر شده کافی است , چه فایده که الان بیست هزار ملیشیا داشتیم که غر میزدند و فرار میکردند و بریده میشدند و برای سازمان مشکل ایجاد میکردند ,ازقضا سازمان به کادرهای با تجربه و کهنسال مثل احمد واقف و مهدی ابریشمچی و جوادخراسان نیاز دارد که نه حال مخالفت و اعتراض و فرار داشته باشند و نه اصلا یادشان بیاید که برای چه به سازمان پیوسته اند , یعنی کلا مجاهد نستوه بهتر است از مجاهد بستوه یعنی مجاهد به ستوه آمده .

همه این ها را گفتم که بریده ها و بریده مزدورها بدانند که سازمان درحال اعتلا و رشد و پیشرفت و پیروزی است آنهم از نوع چشمگیر آن .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افزودن صفرا به مدد سرکنگبین

 


حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، 2 مارس  2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Tamana%20Az%20Hilari.HTM

 

خانم رجوی دیروز میگفت کمپ لیبرتی زندان جمهوری اسلامی برای مخالفان است و امروز میگوید که حاضر است در عوض بیرون آمدن از لیست تروریستی همه مجاهدین را به این زندان منتقل کند .

بهزاد علیشاهی- وبلاگ حسن زبل -

تخلیه اشرف سرنوشت مجاهدین است و به آنها نیزاین سرنوشت ابلاغ شده بود , انتقال به کمپ ترانزیت یک همکاری و کمک دولت عراق تلقی میشد که مجاهدین فرصت کافی برای تهیه مقدمات و تلاش جهت خروج از عراق را داشته باشند, اما مجاهدین از این فرصت هم مثل فرصت های قبلی استفاده نکرده و در عوض به تبلیغات علیه کمپ ترانزیت پرداختند , آنها فکر میکردند با این تبلیغات میتوانند روند انتقال را متوقف و یا کند کنند و با از این ستون به آن ستون کردن مدت بیشتری اشرف را در کنترل داشته باشند .

همین تبلیغات ها علیه کمپ ترانزیت لیبرتی اکنون برای سازمان مجاهدین به تیغ دولبه تبدیل شده تیغی که بیشتر دست تیغ کش را میبرد .اکنون اعضای سازمان میپرسند اگر کمپ لیبرتی اینقدر بد است چرا سازمان انتقال را پذیرفت و اگر باید میپذیرفت چرا این چندین و چند سال بعد از صدام را به حفظ بیهوده اشرف همت گماشت و نه به حفظ جان مجاهدین , اکنون مجاهدین از مریم رجوی میپرسند آیا جان ۳۹۷ مجاهد اینقدر بی ارزش است که برای اینکه نشان دهند فاضلآب لیبرتی متروکه است به اردوگاهی بدتر از اردوگاه نازی منتقل میشوند؟

مجاهدین میگوینداگر سازمان هیچ نقشی در انتقال ندارد و هیچ کمکی به کمپ لیبرتی نمیتواند بکند و الان دیگر دیر شده و انتقال باید صورت بگیرد و بقیه کار هم دست سازمان ملل است چرا خودمان را به دست دولت عراق و سازمان ملل ندهیم؟

دیگر نمیشود مثال تیغ دو لبه را زد مجاهدین چاقو را با تیغه اش گرفته اند؛ مریم رجوی بعد از گفته های خانم کلینتون شادمانه فریاد میزند که در قبال بیرون آمدن از لیست حاضر است همه اشرفی ها به کمپ لیبرتی منتقل کند.

عجبا کمپی که به زعم خانم رجوی زندان جمهوری اسلامی برای مخالفان بود و کمپی که بدتر از زندان و اردوگاه کار اجباری نازی ها میخواندندش , حالا خانم رجوی میخواهد همه اعضایش را در قبال بیرون آمدن از لیست به آنجا بفرستد یعنی به اعتبار گفته های خودش میخواهد هم اعضایش را قربانی کند و به جمهوری اسلامی تحویل دهد و درعوض از لیست بیرون بیاید .

تنها شرط خانم رجوی این است که این معامله همزمان باشد که مبادا ۳۲۰۰ مجاهد را از دست بدهد و دیگر چیزی برای معامله نداشته باشد.

گویا معامله نقش اساسی در تبیبین جهان از دیدگاه مجاهدین خلق و رهبری آن داشته باشد, معامله برای کسب قدرت , معامله اطلاعات هم میهنانش با صدام , معامله دادن گرای پناهگاه شهری بیگناهان به صدام در عوض سلاح و پول , معامله ترور و معامله داخلی زن و شوهر و …. این هم معامله نفرات خودی در ازای خروج از لیست .

این معامله قبل از هر چیز ماهیت خانم رجوی و شوهر مفقودش را نشان داده و به نارضایتی داخلی دامن میزند چیزی که یکشبه عواقب آن در بدنه سازمان هویدا شده است .
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لیبرتی نگو بلا بگو، ترانزیت به فنا بگو

 

 

مینا- د، یک فرمانده یگان سابق در اشرف، وبلاگ حسن زبل، بیست و نهم فوریه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-888.aspx

 

نمیدانم این شعر است یا نه یا اصلا چه جور شعری است چون ما توی اشرف نه میتوانستیم شعر بخوانیم نه وقت خواندن شعر داشتیم نه اجازه و نه حالش و دوست داشتن اصلا مهم نبود بعد از خارج شدن از اشرف هم نه ذوقی بود نه روحی ولی حرفهای مجاهدین در باره کمپ ترانزیت لیبرتی واقعا آدم مفلس را چو من وا میداره به شاعری , این هم شعر من تقدیم به وبلاگ طنز حسن زبل

کمپ لیبرتی مار داره افعی دم دار داره

مجاهد بیکار داره دورتادورش دیوار داره

مریم یه حال زار داره

توالتش نشت داره بجای پارک دشت داره

عراقی توش گشت داره بجای تانک ؛طشت داره

مریم یه حال مشت داره

کمپ لیبرتی آب نداره آفتاب و مهتاب نداره

عکس برادر قاب نداره نشست های ناب نداره

خواهر مریم خواب نداره

رودیوارش شنود داره تو باغجه هاش هم کود داره

تو دودکش هاش دود داره این حرفها خیلی سود داره

خواهر غم بود نیود و بود داره

این کمپ حمایت نداره صدام بش عنایت نداره

جای جنایت نداره کمبوداش نهایت نداره

مریم(حال) شکایت نداره

بیرون شدیم از اشرف سرکلاف از دست در رف

واسه اخراج هستیم تو صف نه گیتار داریم نه دف

مریم و مسعود تو کف

اشرف ,لیبرتی ,اور پول و تشکیلات ,شروور

بیانیه , ساز و قر خون و شهید همه اش فر

سازمان و رهبریش خورده جر

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نبرد پرشکوه و خاموش ما مجاهدین در لیبرتی

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، نوزدهم فوریه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-887.aspx

 

معلوم نیست اگر یک وقت بلایی به سر من بیاید چه کسی از منافع سازمان مجاهدین باید دفاع کند؟ الان هم همانطور که اطلاع دارید بنده به همراه سیصد و نود و شش نفر دیگر به لیبرتی آمده ایم که حقانیت انقلاب خواهر مریم را ثابت کنیم و نشان دهیم که ممکن است خیلی جاها حرف خواهر و پیش بینی هایش غلط از آب در آمده باشد ولی این یکی حرفش در باره لیبرتی درست است که اینجا شرایط مناسب و انسانی را ندارد و ما به عنوان انسان امتحان کردیم و دیدیم که شرایط مناسب را ندارد و کاری کردیم که حرف خواهر مریم درست ازآب دربیاید و پیش دوستان خارجی و عراقی شرمنده نشود.

حالا عده ای مغرض و معاند و مزدور و بریده و فلان فلان شده برایمان حرف در آورده اند که شما قرار بود در جنگلها بجنگید و در کوهها و مدل چگوارا بودید آمده بودید که آتش برافروزید در کوهستانها اونم تودشت و بیابون حالا چی شده که شده اید مجاهدین استرلیزه و پناهنده سوسول و غرغرو ؟

به این افرادباید گفت اولا آنحرفها را ما نزدیم و برادر مسعود زد که قرارنبود خودش درجنگل بخوابد و دوما اینکه ما آنموقع بیست و چند سالی جوان تر بودیم و حال خوابیدن درجنگل را داشتیم واعتراضی نکردیم و سوم اینکه در اصل قرار بود سربازان حزب بعث در بیابان بخوابند و ما فقط به آنها اطلاعات لازم را بدهیم که از بدشانسی ما جنگ تمام شد و صدام رفت و ما شدیم یه ستون پنجم خالی وسط بیابون عراق و چهارم اینکه الان هم ما چندان سوسول نشدیم و دراساس در لیبرتی مشکلی نداریم و لااقل اینکه این دو شب عملیات جاری نداشتیم و فحش نخوردیم ؛ ولی ما برای تحقق آرمانهای خواهر مریم خودمان اوضاع را غیر انسانی میکنیم و خودمان جیغ میزنیم البته نه از سر بیکاری مثل آن زیدی که به فلان عضوش سوزن میزد و جیغ میکشید نه خیر ما در حال یک نبرد پرشکوه و یک حماسه خاموش هستیم ؛

برای اینکه ملتفت شوید چه میگویم به عکس زیر نگاه کنید هر بنگال دو نفر و هر دونفر یک توالت دارند و این هم که در عکس با فلش مشخص شده توالت بنده و دوستم که فرمانده من هم هست میباشد , شما ببینید که در طی این دو روزی که در لیبرتی بوده ایم من و دوست مجاهدم چقدر باید جنگیده باشیم که بتوانیم این چاله را پر کنیم ! آنهم با وجود خاک عراق و متروک بودن این منطقه ؛ این مبارزه البته هم برای کلیه و مثانه ما خوب است و هم برای حقانیت گفته های خواهر مریم .بیخود نیست که میگویند مجاهد خلق هر جا که باشد در حال جنگ و مبارزه و خلق حماسه های پرشکوه است .

 

 

و این هم بطری های آبی که برای خلق این حماسه استفاده کرده ایم که خودش حماسه دیگری است .

 

 

البته با کمی جابجایی تخت و تشک و بیرون کشیدن کمدها گذاشتن سطل نظافت ما توانستیم شرایط را بخوبی غیر انسانی کنیم

 

 

 

بنده همین جا از همه هم میهنان عزیز که در خاک ایران به شغل تکدی گری اشتغال دارند و در نشان دادن شرایط غیر انسانی مثل نداشتن پا و چشم و عاجز و علیل بودن مهارت دارند میخواهم که تجارب خود را در اختیار مقاومت ایران قرار داده تا ما بتوانیم در گامهای بعدی حقانیت گفته های خواهر مریم را اثبات و برای انجام غسل هفتگی و عملیات جاری وخارکنی و سبزی کاری به اشرف برگردیم و بقیه عمر را در آنجا صرف مبارزه کنیم .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حسن زبل در لیبرتی

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، نوزدهم فوریه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-886.aspx

 

بلاخره راه افتادیم به سمت لیبرتی ؛ نه تنها ما بلکه تمام سازمان به سمت لیبرتی راه افتاد یعنی وارد یک مرحله و فاز جدید شدیم ؛ البته برادر مسعود گفته بود که اگر لازم شود دامن هم خواهیم پوشید ولی خوشبختانه کار به آنجاها نکشید و خواهر مریم مثل همیشه با فدا و ایثار جور ما را کشید وگرنه فکرش را بکنید اگر قرار بود قبل از حرکت به سمت لیبرتی ما "مجاهدین اشرف نشان" دامن بپوشیم با آن بازرسی های ارتش عراق ........ بگذریم حالا که پیش نیامده چرا در باره اش صحبت کنیم ؟

ما با غرور و افتخار وارد یک سرفصل جدید شدیم ؛کلا سازمان ما سرفصل هایش بعد از یک ته فصل شروع میشود, و شاخص شروع سرفصل هم یک مسافرت است , مثلا وقتی در ایران هوادارانمان را از دست دادیم و مردم گفتند شما را نمیخواهیم به یک ته فصل رسیدیم و با یک سفر تاریخساز برادر مسعود زنش را به رفیقش و هر دو را به جمهوری اسلامی سپرد و رفت به فرانسه و این شد یک سرفصل جدید .

وقتی هم فرانسه گفت که شما را نمیخواهیم برادر مسعود باز با یک سفر به اسم پرواز صلح به عراق آمد ولی برای جبران بار قبل که زنش را به دوستش سپرده بود اینبار زن دوستش را تحویل گرفت ودر سفر با خود همراه کرد.

حالا هم که دولت عراق میگوید ما را نمیخواهد با یک سفر سرفصل ساز از اشرف حرکت کردیم به سمت لیبرتی ولی خوشبختانه چون برادر مسعود همراه ما نبود لازم نشد که زن کسی جابجا شده و تحویل شخص دیگری شود..

البته که دولت عراق اجازه نداد که ما سلاحهای سازمانی خود یعنی همان تیرو کمانهایمان را با خودمان به لیبرتی بیاوریم ولی ما مجاهدین خلق همیشه با توان انقلابی و رهمنودهای خواهر مریم به همه مشکلات فائق آمده ایم ؛ اینبار هم با ظرافت کامل وسایل ساخت تیروکمان را از همه بازرسی های عراقی ها رد کردیم و موفق شدیم به لیبرتی برسانیم , ما کش های تیروکمان را بعنوان کش تنبان خود و دوشاخه آن را به شکل دسته گل با خود آوردیم , البته فقط مشکلی که هست این است که بعد از ساخت تیروکمان باید یکجوری تنبان خود را نگه داریم که آن هم امروزه مشکل کل سازمان است نه فقط ما .

بنده میخواستم همینجا از همه هواداران مدافع اشرف که در ژنو زور زدند که ما در اشرف بمانیم و از همه ژنرالهای آمریکایی و مقامات و پارلمانترهایی که پول گرفتند وبه اندازه پولی که گرفته بودند زورزدندکه ما در اشرف بمانیم و همه افراد متفرقه دیگری که زور زدند و زورشان به جایی نرسید تشکر کنم و درخواست کنم که به زور زدن خود ادامه ندهند چون ما اشرف را ترک کردیم .

همچنین از همه کسانی که ما را در این سفر یاری کردند از خواهران شورای رهبری و مسئولین گرفته تا سگهای بازرسی کننده که در کمال احترام و ادب ما را بوکردند واز بوی انقلاب ایدئولوژیک در تک تک ما را ندیده گرفته و به صاحبان خود گزارش ندادند هم تشکر میکنم .البته که ما دیشب و امشب عملیات جاری نداشتیم ولی باید یادم باشد که در اولین نشست عملیات جاری از خودم انتقاد کنم که من بیچاره یکذره هم بوی انقلاب و خواهر مریم در وجودم نبود وگرنه سگها پارس میکردند .

در این سفر سرفصل سا زما را حسابی بازرسی کردند ونگذاشتند وسایل لازم برای مبارزه با جمهوری اسلامی را با خودمان بیاوریم مثلا ممکن است در لیبرتی سنگ به اندازه کافی نباشد در آنصورت ما برای تیروکمانهایی که از کش تنبان خواهیم ساخت مهمات کافی نداریم که به خانواده هایمان شلیک کنیم , دولت عراق هم طی بازرسی همه میلگردهایی که برای تیر ساخته بودیم از ما گرفت . همچنین بلندگو و آمپلی فایر هم نداریم و اگر خانواده ها ما را صدا بزنند نمیتوانیم برای مبارزه پارازیت بیندازیم و همچنین گیتار و لباس فرم و چوب جارو و از این قبیل وسایل هم برای تداوم مبارزه نداریم حتی زیراکس هم نداریم در عوض کنار هر آسایشگاه یک توالت است که نه به درد ترانه خواندن میخورد و نه به درد رژه رفتن , دولت عراق میخواهد با این ترفند جلوی مبارزه ما را بگیرد ولی خواهرمریم شرط گذاشته که اولا همه وسایل را به لیبرتی منتقل کنیم و دیگر اینکه در لیبرتی ترددآزاد باشد البته برای هرکس که سازمان تشخیص بدهد و همچنین ملاقات آزاد باشد البته فقط برای پارلمانترها و خبرنگارانی که از سازمان پول میگرند نه برای خانواده ها ؛ و دیگر اینکه اجازه بدهند در لیبرتی بمانیم تا دولت عراق عوض شود و ما بتوانیم دوباره در جنگ با جمهوری اسلامی به دولت جدید کمک کنیم و برگردیم سر کارو کاسبی خودمان.

از آنجا که همه پیش شرطها , سیاست ها و استراتژی و خط مشی های برادر مسعود وخواهر مریم تا کنون همه مو به مو انجام شده و به وقوع پیوسته , حتما اینها هم عملی خواهد شد و اگر هم نشد باکی نیست بازهم به یک ته فصل میرسیم که میتوانیم سرفصل جدیدی را شروع کنیم.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل خوش سیری چند؟

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، نهم فوریه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-883.aspx

 

البته که برخلاف شانتاژعده قلیلی از بریده مزدورها و رسانه نماها واپوزسیون نماها و مردم ایران و بعضی از اعضای خودمان ما مجاهدین خلق مثل کوه استوارو پایدار در اشرف ایستاده ایم و چون اشرف همچنان ایستاده؛ به گفته برادر مسعود, جهان هم ایستاده وگرنه تا الان صد بار جهان نشسته بود, دوستانمان هم که برای ما در ژنو متحصن شده اند اعلام کرده اند که هیچ چیز نمیتواند آنها را از ادامه تحصن باز دارد حتی اگر مسئله ای که به خاطر آن تحصن کرده اند هم به خوبی حل شود , خب حق هم دارند که اینطور ایستادگی کنند روزی نیم ساعت میروند تحصن کلی هم پول گیرشان میاید , اینها حتی اگر صدام هم از گور برخیزد ودوباره سیدالرئیس ما شود و برادر مسعود هم خوش و خندان بیرون بیاید و باز انقلاب ایدئولوژیک کند ؛ باز به تحصن خود ادامه خواهند داد کما اینکه سخنرانان خارجی هم دائم میپرسند کجا سخنرانی هست و حاضرند کنار پیاده رو هم سخنرانی کنند چه رسد به جلسات .

وقتی پول اینهمه انقلاب خواهر مریم وچیز برادر مسعودر را وادار به ایستادگی میکند, ببخشید چون یادم رفته بود گفتم” چیز” منظورم استراتژی و تاکتیک برادر مسعود بود که همچنان سرپا و مقاوم است ,بله همان استراتزی ارتش آزادیبخش و نبردمسلحانه , بعضی ایراد میگرند که ارتش آزادیبخش از بین رفته , به این کوردلان باید گفت نه خیر از بین نرفته؛ بروید لیست تروریستی آمریکا را نگاه کنید ! ما هم اینجا کلی پرچم و آرم از ارتش آزادیبخش داریم .
داشتم میگفتم که پول وقتی اینهمه کارائی دارد, ما چرا باید مفت و مجانی اشرف را ترک کنیم و اینهمه جنس که در اشرف داریم از دست بدهیم ؟ یکی از شرطهای خواهر مریم این است که اگر قرار است جابجا شویم یا باید وسایلمان را ببریم یا اینکه قبل از رفتن بفروشیم , حالا یک عده که به ما مارک وطن فروشی میزدند بروند خجالت بکشند و شرم کنند ,ما مجاهدین سرافراز؛ اشرف خودمان را هم وقتی لازم باشد میفروشیم چه رسد به وطن و اینچیزها. ما بین خودمان و مردم ایران تبعیض قائل نمی شویم , لابد این ها که تا حالا تبلیغ میکردند و میگفتند ما دین فروش و وطن فروش هستیم حالا میگویند اشرف فروش هم هستیم , بله با افتخار میگوییم ما کلا به کار فروش علاقه داریم قبل از رفتن آمریکائیها , کلی سیم و کابل و مس و آهن قراضه از اشرف جمع کردیم و در بازار عراق فروختیم , قبل تر هم چیزهایی که میشد خوب فروخت دین و وطن و آدم بودکه صدام بابتش خوب پول میداد ,کلا ما مجاهدین هرچه دم دستمان بیاید میفروشیم خود برادر مسعود هم در زندان شاه بنیانگذار سازمان حنیف نژاد دم دستش بود و بس .

الان اما ما قبل از رفتن به کمپ لیبرتی خیلی چیزها داریم که بفروشیم؛ یک مجسمه” اشرف” داریم که البته عکس است ولی کاربرد مجسمه دارد با مانتو و حجاب کامل اسلامی با ژست مناسب دویدن در اندازه طبیعی که سلاح هم به دست دارد .قابل شستشو که به درد تبلیغ سلاح ژ ث و یا برای تبلیغ مانتو و کفش هم کارائی دارد, به درد خیلی از اصناف دیگر هم میخورد که این عکس مجسمه به قیمت بیست و نه دلار به فروش میرسد.

همچینی در اشرف دو تا مشعل داریم که با خرید یکی دومی را میتوانید مجانی دریافت کنید این مشعلها در اندازه بزرگ و به درد مراسم رژه و این چیزها میخورد چهل دلار برای آن در نظر گرفته شده که همره با آن شلینگ و کپسول گاز برای روشن کردنش هم رایگان تقدیم خواهد شد . این مشعلها به درد کسانی که برای مجالس عقد و عروسی سالن دارند محیط مناسب و قشنگی را برای فیلم و عکس مهیا میکند ولی به دلیل ضدیت این صنف و کلا عقد و ازدواج دیگران با انقلاب خواهر مریم برای این صنف بیست درصد اضافه حساب خواهد شد.

حافظیه و کلا بناهای یادبود میدان آزادی و غیره هم در اشرف وجود دارد که نرخ آن بر حسب مقدار یونولیت و مقوا و تخته سه لای به کار رفته در آن محاسبه خواهد شد . البته خود جناب حافظ هم با فروش همه چیز موافق بوده و مثلا میگه :

بیا که وقت شناسان دو جهان بفروشند به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی

البته که حافظ ارزان هم میفروخته مثلا میگوید

پدرم روضه روضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم

با این اوصاف وقتی برادر مسعود بینانگذار و زن اول و وطن و اینچزها را به آن ارزانی فروخته حالا ما سر این وسایل زیاد وسواس بخرج نمیدیم و ارزان میفروشیم..

خب مقادیر زیادی پرچم از همه رنگ داریم از پرچم سازمان و ارتش آزادیبخش گرفته تا انواع و اقسام عکسها روی پارچه که همه پارچه ها هم با جنس و رنگهای عالی مناسب برای دوخت زیر شلواری و پیزاما و دستگیره و پرده میباشد که نصف قیمت روز بازار به فروش خواهد رسید.

یک کتابخانه کامل با کتابهای دست نخورده و سالم , نه اینکه فکر کنید دارم تبلیغات میکنم و مثل بنگاه دارهای ماشین میخواهم بگویم که کتابها مال یک خانم دکتر بوده , نه خیر همه میدانند که ما اینجا اصلا اجازه خواندن کتاب نداشتیم و برای همین هم کتابها سالم در کتابخانه مانده و فقط برای عکس و فیلم از آنها استفاده میشده که الان به قیمت روی جلد به فروش میرسد.

قابل توجه همه مبارزان بزرگ جهان و گروههای مبارز و اعضا و ساکنان لیبست تروریستی !مقادیر زیادی گیتار و تار و دف و لباس رقص و لباس فرم رژه و چوب جارو و غیره هم داریم که حاصل بیش از دو دهه مبارزه بی وقفه است که همه نصف قیمت و بصورت کلی بفروش میرسد؛این ابزار علاوه بر نقش مبارزه و سرگرم کردن اعضا ممکن است برای بیرون آمدن از لیست هم کارائی داشته باشد که خرید آن را به همه گروهها ی نام برده شده توصیه میکنیم .در ضمن همراه با این وسایل مقادیر زیادی وسایل برای بیگاری و سرگرمی اعضا منجمله دستکش کا و بیل و ابزار خارکنی و جارو و غیره هم بصورت مجانی تحویل خواهد شد.

مهم تر از همه اینها عکسهای بزرگ مریم رجوی و برادر مسعود در ابعاد بیست متر در ده متر هم با جنس اعلا به فروش میرسد لازم به ذکر است که عکس خواهر مریم با عشوه و لبخند و بعد از عمل جراحی و قبل از اوضاع پتال کنونی گرفته شده , البته اگر این قلم یا هرکدام از اقلام فوق به فروش هم نرسد یا دیر به فروش برسد برای ما مجاهدین جای نگرانی ندارد بلکه بعنوان یک پیروزی به آن نگاه کرده و بابتش جشن میگیریم چون طبق شرط خواهر مریم ما قرار است تا فروش کامل این اجناس در اشرف بمانیم , پس هرچه دیرتر بفروش برسد دیرتر میرویم و بیشتر خواهیم ایستاد و چون ما می ایستیم جهان هم خواهد ایستاد.

عکسهایی از وسایل فروشی ذکر شده

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد