_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

روزگار غریبی است نازنین سازمان مجاهدین به چه روزی افتاده! چه کسانی می خواهند این مرده را تطهیر کنند!

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و دوم مارس 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

به جدید ترین نمونه که آقای ایرج مصداقی در ناآگاهی تمام دست به تطهیر زده است اشاره می کنم . در تاریخ 24 اسفند 1390 آقای ایرج مصداقی در مقاله ای به عنوان ( چه کسی خامنه ای را در تیر ماه 60 ترور کرد ؟ شروع می کند با آسمان ریسمان بافتن ها می خواهد ثابت کند که ترور خامنه ای در سال 1360 کار سازمان مجاهدین نبوده بلکه کار گروه فرقان بوده . درست است به آدم مرده هر انگی را می شود نصبت داد، روزگاری بود مسعود رجوی پدر مادی و معنوی داشت ، بانام صدام حسین تکریتی . رجوی با اتکا به وی فکر می کرد قدرتمند ترین است . با کلت اهدائی پدر که در نشست ها بکمر می بست در بالای سن شروع می کرد به رجز خواندن ، آن هم برای افرادی که از تمام دنیا بی خبر بودند و هستند . رجز خواندن های آن زمان بی دلیل نبود بیشتر زمان های بود که از ملاقات پدر معنوی خود باز می گشت، یا سرشار ازرویاهای بود که در سر داشت ، .دست به کمر می زد و از عملیاتهای ویژه سال 1360 بخصوص از عملیات دفتر ریاست جمهوری و مسخره گرفتن آن افراد ، انفجار دفتر حزب جهوری اسلامی ،ترور های امام جماعت در کرمانشاه ، تبریز ، اصفهان ، ،شیراز، یزد. ترور خامنه ای در مسجد ابوذر ، ترورلاجوردی ، ترور سیاد شیرازی ……. تعریف و تمجید می کرد و جزء برگ زرین افتخارات خود می دانست . بارها شخص مسعود رجوی با باد آنداختن به کبکبه اش بر خود می بالید که و از افتخارات سازمانش و شخص خودش به عنوان مسئول اول آن می دانست . برای آخرین بار در نشست های معروف طعمه درسال 1380 بود که پس از سرکوب شدید داخلی اعضاء معترض و مخالف خود را که برسرجایشان به قول خودش نشانده بود . بعبارت دقیق کلمه صدای مخالفان تشکیلات را برای مدتی خاموش کرده بود . در آن نشست تمام افرادی که توانسته بودند به هرشکلی جان خود را از دست پاسداران نجات بدهند ، بخصوص کسانی که در مقطع اعدام زندانیان سیاسی سال 1367 از زندان ها جان سالم بدر ببرند .همه آنها را پای میگروفون آورد ، همه آنها اقرار کردند که در زندان اوین با شعار دادن آنها فرمان آتش اعدام همرزمان سابق شان اجرا می شد.

 

 شخص رجوی به همه آن افراد تفهیم کرد که همه شان دستشان در خون فرزندان ایران زمین الوده است حتی آن افرادی که در خارجه سکنا گزیده اند امثال ایرج مصداقی – که دوستان آقای مصداقی با فاکت ونمونه شهادت می دادند که آنکاره بودند . رجوی تمام آنها را در زمان خود سکه پول کرده بود و این علی رغم تمام خوش خدمتی های بود که مصداقی و افرادی امثال او برای سازمان مجاهدین انجام داده بودند . اکنون در این مقطع از زمان که سازمان مجاهدین خلق ایران متاسفانه به خاطر عمل کرد ضد میهنی اش منفور خاص عام شده است و تبدیل یک مردار شده است ، تعدادی از عوامل سیاسی آنها که بعضا تازه گی به خدمت در آمده اند امثال : بهرام مشیری ، شهرام همایون ، پرویز صیاد ، اسماعیل خوئی . ایرج مصداقی ، قاطی هم پیاله ای های سابق شده اند دست به دست هم داده اند تا مرداری به نام سازمان مجاهدین با رهبری شخص مسعود رجوی را تطهیر کنند . * به جدید ترین نمونه که آقای ایرج مصداقی در ناآگاهی تمام دست به تطهیر زده است اشاره می کنم . در تاریخ 24 اسفند 1390 آقای ایرج مصداقی در مقاله ای به عنوان ( چه کسی خامنه ای را در تیر ماه 60 ترور کرد ؟ شروع می کند با آسمان ریسمان بافتن ها می خواهد ثابت کند که ترور خامنه ای در سال 1360 کار سازمان مجاهدین نبوده بلکه کار گروه فرقان بوده . درست است به آدم مرده هر انگی را می شود نصبت داد ، یا مردار های را تطهیر داد آن یک طرف قضیه است . یک طرف قضیه هم افراد زنده ای هستند که شاهد موضوعات دیگر هستند . تمامی اعضاء جداشده از فرقه رجوی شاهد آن رجز خوانی های مسعود رجوی هستند که تمام این عملیات ها بخصوص عملیات ترور علی خامنه ای کار سازمان مجاهدین بوده است بارها وبارها رجوی آن را بیان کرده است ، مسئولین دست اندرکار هم سهمی در آن داشتند حرف های رجوی را تائید می کردند . موضوع قابل توجه ایرج مصداقی و دیگر مصداقی هائی ، دیرآمده اند و می خواهند این مردار را تطهیر کنند . این مردار آنچنان متعفن هست که اگر هفت سال هم در توی نمک دفن شود . بخاطر نوع مردار بودنش باز هم نجس و متعفن است . خوب است قبل از هر کاری مروی به شناخت کامل از نوع مردار خود که همان سازمان مجاهدین خلق ایران است به رهبری مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو بیندازید . بخصوص در زمانی که با قدرت پوشالی احساس میکرد که تبدیل به یک قدرت جهانی شده است .

تمامی شما ها به اندازه یک دسته سبزی خوردن برای آن مردار ارزش نداشتید ، که این در موضع گیری های آن زمان وی کامل بارز است ، نیاز به هیچ توضیحی ندارد فقط باید آقایان بروند و خود مرور کنید.

هرچه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک . این الان شرح حال آقایان تطهیر دهنده است . البته باید به آنها گفت دیر آمده اید . پش از شما یان آمدند کسانی که بور شدند . با این نوشته ها هیچ یک از جنایایت فرقه رجوی را نمی توانید از دامن آنها پاک کنید فقط خود را روسیاه می کند ، برای چند سکه پول یا چند دلار آغشته به خون .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرصت ها و حماقت ها

 

 

سیدحجت سیداسماعلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، نوزدهم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-فرصت%20ها%20و%20حماقت%20ها/17657

 

اخبار دریافتی حاکی است که بزودی گروه سوم از ساکنان قرارگاه اشرف در چارچوب زمان‌بندی های به توافق رسیده شده بین دولت عراق و سازمان ملل متحد از یک سو و سازمان مجاهدین خلق از سوی دیگر به کمپ موقت ترانزیت منتقل شوند.

ولی بنظر میرسد سازمان مجاهدین همچنان در تلاش و تدارک بحران آفرینی در جهت ایجاد اخلال و به شکست کشاندن روند انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت بسر میبرد. بنحویکه آخرین اظهار نظر رسمی رهبری مجاهدین در گردهمائی 10 مارس در پاریس البته با اهداف چند منظوره، دلیلی بر این مدعاست .

در این گردهمائی مریم رجوی در قسمت پایانی سخنرانی شان و با گفتن این جمله که : " . . . اکنون دیگر زمان آن است که دولت آمریکا و سازمان ملل اجرای اطمینانهای حداقل و برخورداری ساکنان از کلیه حقوق شان در لیبرتی را تضمین کنند والا عدم اجرا و امضاء اطمینانها از سوی دولت عراق، انتقال ستون های بعدی از اشرف به لیبرتی را می بندد . . . "، ضمن تهدید جامعه جهانی به اعمال خشونت، ناسازگاری مجاهدین با عزم و اراده جهانی برای بستن قرارگاه اشرف را آشکارا به نمایش گذاشت و با بی توجهی به قوانین به رسمیت شناخته شده بین المللی در مورد کمپ های پناهندگی، همچنان در پی "تامین اطمینانهای حداقل" (بخوانید حفظ حصارهای تشکیلاتی) در کمپ موقت ترانزیت میباشد که البته برگزاری کنفرانس ها و صدور بیانیه های حمایتی و نامه نگاری به دبیر کل ملل متحد از سوی حامیان سیاسی شان از جمله فعالیت های دور جدید و البته بی خاصیت مجاهدین در راستای جلب نظر و حمایت دولتمردان اروپائی و آمریکایی است.

نگاهی اجمالی به مجموعه وقایع و کارشکنی های مجاهدین از 25 دسامبر سال 2011 تا پس از انتقال گروه دوم از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت حاکی از حماقت مجاهدین و از دست دادن فرصت های پیش آمده است.

مجاهدین با انتقال اولین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت تبلیغات رسانه ای گسترده ای در راستای بد نام کردن کمپ را شروع کردند و تا آنجا پیش رفتند که خواستند زیرساخت ها و امکانات بهداشتی و صنفی کمپ را تا سطح زندان و اردوگاههای کار اجباری تنزل دهند و اینکار بلافاصله و با ورود اولین گروه از مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت و با خرابکاری در تاسیسات کمپ استارت خورد.

ولی علیرغم تمامی بحران آفرینی های مستمر و نفس گیر رهبران مجاهدین، سازمان نه تنها در این پروژه تبلیغاتی موفقیتی بدست نیاوردند بلکه بنحو افتضاح آمیزی نیز تمامی توطئه هایش همچون آوار بر سر خودشان خراب شد و نتیجه تمامی گردنکشی های مجاهدین چیزی نبود جز تن دادن فضاحت بار به اعزام دومین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت.

مجله «فارین پالیسی» طی گرازشی به قلم «جاش راگین» در تاریخ 12 مارس 2012 ( 22 اسفند 90 ) تحت عنوان "مجاهدین در لیبرتی خرابکاری میکنند" از قول یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، نوشت: " اعضای مجاهدین با هدف نابسامان نشان دادن وضعیت این کمپ خرابکاری می کنند . . . در واقع این سازمان مجاهدین خلق است که با هدف خراب نشان دادن اوضاع، کمپ لیبرتی را به زباله دانی تبدیل کرده است . . . این مقام مسئول آمریکایی با استناد به گزارش سازمان ملل از خرابکاری های مجاهدین از جمله پاشیدن زباله ها و دستکاری تاسیسات کمپ لیبرتی خبر داد . . . وی ادامه داد: سازمان ملل روزانه از کمپ لیبرتی بازدید کرده و وضعیت آب، فاضلاب و غذا را در این کمپ بررسی می کند و گزارش سازمان ملل وضعیت را از آن چیزی که مجاهدین ترسیم می کنند، بهتر ارزیابی کرده است . . . "

آقای جاش راگین پیشتر از این نیز در مورخه 29 فوریه 2012 در مقاله ای که در مجله فارن پالیسی منتشر شد ، اظهار داشت : ". . . اردوگاه مجاهدین آن چیزی که رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک یا درشویتز ادعا می‌کنند، نیست . . . هیچ کدام از این دو فرد "اردوگاه آزادی" را زمانی که این اردوگاه محل استقرار صدها سرباز آمریکایی در جریان جنگ عراق بود یک "زباله‌دانی" یا یک "اردوگاه کار اجباری" ، توصیف نکرده بودند. وی همچنین تاکید کرد، اگر هم همچین چیزی است، اعضای سازمان مجاهدین خلق که در آن سکونت دارند، آن را تبدیل به جایی غیرقابل زندگی کرده‌اند.

ریچارد سیلورستاین، یک نظریه پرداز سیاسی و یک وبلاگ نویس در سیاتل آمریکا نیز در تاریخ 23 اسفند 90 در مقاله ای نوشت: " . . . چه قدر سازمان مجاهدین خلق به آلن درشویتز پول می‌دهد؟ ، اگر درشویتز خود را به مقداری کمتر از ۵۰ هزار دلار بفروشد، من تعجب خواهم کرد."

درشویتز، استاد دانشگاه هاروارد و حقوقدان یهودی - آمریکایی که از حامیان شدید اسرائیل است، ۲۵ فوریه در کنفرانسی در واشنگتن، ضمن حمایت از سازمان مجاهدین ، همچنان این کمپ را یک زباله‌دانی توصیف کرد و تلاش کرد مجاهدین را از اتهامات وارده از سوی سازمان ملل متحد تبرعه کند. وی گفت : " من بارها بصورت تلفنی با مقامات وزارت خارجه و سازمان ملل متحد ارتباط داشته ام و آنها تقصیر را به گردن قربانیان (مجاهدین) می اندازند . . . آنها گزارشاتی را صادر میکنند مبنی بر اینکه ، بله این قربانیان بودند که زباله ریختند، این قربانیان بودند که شیر آب را باز کردند و منابع آب را تمام کردند و این قربانیان بودند که این مکان را غیر قابل سکونت کردند . . . " .

البته همه اینها در حالی است که پیش از این، کشف سلاح های سرد و اشیایی مانند دوربین و . . . در اعزام گروه اول از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت خود به یک معضل جدی بین مسئولین عراقی و یونامی با سازمان مجاهدین تبدیل شده بود و البته با گزارش آقای مارتین کوبلر به دبیرکل ملل متحد مبنی بر نقض قوانین و تخریب های سازماندهی شده در کمپ موقت ترانزیت ، توطئه های مجاهدین را نقش بر آب کرد و نهایتا با هشدار وزارت امورخارجه آمریکا به سران مجاهدین مبنی بر تخلیه قرارگاه اشرف در موعد مقرر، منجر به اعزام دومین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف در 18 اسفند - هشتم مارس 2012 به کمپ موقت ترانزیت شد . البته بحران آفرینی های مجاهدین تمامی نداشت و برای بار دوم نیز کشف تعدادی وسایل ممنوعه دیگر مثل بی سیم های کوچک، جلیقه های ضد گلوله ، مقدار متنابهی سلاح های سرد و یونیفورم های نظامی از گروه دوم که عازم کمپ موقت ترانزیت بودند تعجب و حیرت مسئولین عراقی و یونامی در نقض قوانین به رسمیت شناخته کمپ توسط مجاهدین را بشدت برانگیخت.

بنابراین چنین اقدامات سازماندهی شده که با هدف بحران آفرینی و ایجاد مشکل در روند انتقال ساکنان قراگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت صورت گرفت برگ دیگری بر پرونده خلافکاری و حماقت های مجاهدین افزود و باعث شد شک و تردید و سوظن جدی نسبت به حسن نیت مجاهدین نسبت به حل مسالمت آمیز بحران قرارگاه اشرف و کسانی که "متقاضیان پناهندگی" هستند در افکار عمومی و مسئولین دولت عراق ، یونامی و کشورهای اروپائی و آمریکا ایجاد شود.

بنابراین پر واضح است که نگاه مجاهدین به موضوع ساکنان قرارگاه اشرف اساسا و به هیچ وجه جنبه انسانی ندارد و آنچه که در این میان برای رهبران مجاهدین مهم است همانا پیشبرد اهداف رهبری تشکیلات فرقه ای مجاهدین به هر نحو ممکن است که باید از طریق هزینه کردن جان ساکنان قرارگاه اشرف محقق شود.

نتیجه گیری اینکه رهبران مجاهدین نه تنها به سرنوشت ساکنان اشرف و آینده ای که آنها پیشرو دارند فکر نمی کنند بلکه برعکس تلاش میکنند پرونده ساکنان اشرف را در خشونت طلبی و بحران آفرینی سنگین و سنگین تر هم بکنند و بنظر میرسد رهبران مجاهدین بجای استفاده از فرصت های پیش آمده و تن دادن به الزامات پناهندگی و هموار کردن مسیر آن، همچنان در حماقت محض بسر میبرند.

در ضمن یادآوری این موضوع نیز مهم است که بدانیم موضوع پناهندگی ساکنان قرارگاه اشرف هنوز در مراحل اولیه کار است. مراحلی که باید تک تک اعضای سازمان و بدور از هرگونه تعصب و وابستگی تشکیلاتی از آن عبور کنند.

همچنان که میدانیم کمیساریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ جهانی قوانین مهمی در امر پناهندگی دارند که هنوز رهبران مجاهدین خود و ساکنان قرارگاه اشرف را در معرض پاسخگویی به الزامات آن قرار نداده اند . قطع ارتباط تک تک اعضاء با سازمان مجاهدین ، عدم ارتباط با هیچ سازمان نظامی ‌و گروههای تروریستی دیگر و عدم بازگشت به وضعیت قبلی یعنی خشونت طلبی، از جمله شروط مهم و اساسی برای اخذ پناهندگی است که باید نه در حرف بلکه در عمل ثابت شود و ارگانهای ذیربط سلامتی رفتاری آنها در قبال کشورهای ثالث و اینکه آنها دیگر به وضعیت قبلی و عضویت در تشکیلات مجاهدین بر نمی گردند و تنها زندگی عادی خود را خواهند داشت را تضمین کنند.

در غیر اینصورت؛ واقعا چه کسی تضمین خواهد کرد که اگر ساکنان کمپ در کشورهایی که پذیرفته میشوند مجددا برای سازمان و یا هر گروه تروریستی دیگر کار نکنند؟ باز چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها برای پیشبرد اهداف رهبری مجاهدین به خشونت از جمله خودسوزی و یا اذیت و آزار شهروندان کشورهایی که در آن سکونت دارند متوصل نشوند ؟ چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها وارد باند های مافیایی و پولشویی نشوند ؟ چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها برای قدرت های مختلف کار اطلاعاتی و یا عملیاتی که بالقوه مستعد آن هستند انجام نداده و جان شهروندان کشورهای دیگر را به خطر نیاندازند ؟ واقعا چه تضمین هایی وجود خواهد داشت ؟

بنابراین با توجه به شروطی که فوقا به آنها اشاره شد صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگان باید پاسخگوی اعمال و رفتار کسانیکه بعنوان پناهنده در کشورهای ثالث پذیرفته میشوند باشند و آیا واقعا متصور است که اعضای سازمان مجاهدین بقیه عمرشان را بدور از حصارهای تشکیلاتی و سواستفاده هایی که ممکن است رهبران مجاهدین از آنها در راستای اهداف فرقه یی شان بکنند ، زندگی کنند ؟

و حال سوال اساسی اینجاست که رهبران مجاهدین چقدر توانسته اند اعتماد ارگانهای ذیربط را در زمینه آنچه که فوقا گفته شد بدست آورند ؟

قرائن و شواهد امر نشان میدهد که مجاهدین هرگز تمایلی به استفاده از فرصت های پیش آمده را نداشته و ندارند و برعکس همچنان در تلاش برای فریبکاری سیاسی در راستای تامین اهداف فرقه ای سازمان به هر نحو و طریق ممکن هستند و بدور از واقعیت محض خواهد بود که فکر کنیم که رهبران مجاهدین در امر پناهندگی ساکنان کمپ میخواهند کاری بکنند.

بنابراین در چنین شرایطی است که باید تک تک ساکنان کمپ ضمن تبری جستن از تشکیلات مجاهدین و رهبران فرقه گرای آن بعنوان بانی تمامی مسائل و مشکلات و سد کننده مسیر آنها تا رسیدن به کشورهای ثالث در تعیین سرنوشت خود نقش آفرینی کنند.

در ضمن بد نیست یادآوری کنیم علیرغم اینکه مجاهدین اصل موضوع پناهندگی را هم قبول کرده اند ولی تا این لحظه و در هیچ موضعگیری رسمی انحلال سازمان مجاهدین که تنها راهگشای امر پناهندگی اعضای سازمان در کشورهای ثالث خواهد بود را اعلام نکرده اند و بنظر میرسد هنوز رهبران مجاهدین متقاعد نشده اند باید برای تحقق امر پناهندگی اعضای سازمان وارد چنین مسیری شوند و شاید هم آنها منتظر یک معجزه آسمانی برای حل بحرانی که تا خرخره در آن گرفتار آمده اند هستند!

نتیجه اینکه طی چند ماه گذشته رهبران مجاهدین در مقابل تلاش جهانی برای حل مشکل قرارگاه اشرف تنها توانسته اند حماقت خود را نشان دهند و هرگز نخواستند از فرصت های پیش آمده برای رقم زدن سرنوشت کسانی که در قرارگاه اشرف و در بند رهبران تشکیلات فرقه ای مجاهدین گرفتار آمده اند استفاده کنند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنرانی مسعود جابانی در سمپوزیوم دانشگاه “تیل بورخ” هلند

 

 

مسعود جابانی، پیام رهایی، شانزدهم مارس 2012
http://payamerahai.com/?p=2242

 

روز پنجشنبه هشتم مارت در دانشگاه شهر تیلبرخ هلند سمپوزیوم بزرگی با عنوان ” قدرت القائات جمعی ” توسط دانشجویان آن دانشگاه تدارک دیده شده بود. در این سمپوزیوم از سه مهمان با تخصص های مختلف دعوت شده بود تا هر کدام نظریاتشان را زیر عنوان فوق بیان کنند.

هرمان کونینکز روانشناس مد در مورد چگونگی القائات جهان مد و تولید برای کسب مشتری ساکن بلژیک

پروفسور یاب خینکن روانشناس اجتماعی نویسنده در مورد قدرت القائات رفتار جمعی و تاثیر پذیری فردی ساکن فرانسه

مسعود جابانی نویسنده کتاب فرقه و محقق روانشناسی خشونت و ترور در مورد پروسه القائات فرقه ای و رفتار جمعی

زمانیکه نوبت سخنرانی من شد خوشحال بودم که پروفسور ” یاب” راه را برای بیان مطالب من هموار کرده است. او با کمک تصاویر و فیلم های کوتاهی فشارهای جمعی و تاثیر پذیری فردی را با ازمایش های مختلف بیان می کرد. خصوصا شیوه های گوناگون مستقیم و غیر مستقیم مغزشوئی را با توضیح علمی به روشنی برای تعداد زیادی از دانشجویان شرکت کننده به تصویر کشید.

هرکدام از سخنرانان فقط سه ربع وقت داشتند تا بعد از صحبت به سئوالات شرکت کنندگان پاسخ دهند. این زمان برای توضیح پروسه کنترل نیرو در فرقه ها و شیوه های بکار برده شده برای التصاق روانشناسانه وقت بسیار کمی بود .

بهرحال مجبور شدم که از میان آن همه مطلبی که داشتم موضوع نشست های جمعی فرقه را برای درهم شکستن هویت فردی افراد و گوش بفرمان ساختن آنان انتخاب کنم. موضوعی که با عنوان سمپوزیوم مناسبت داشت.

سال گذشته که در سمپوزیوم دانشگاه “اوترخت” برای سخنرانی دعوت شده بودم می بایست در مورد مغزشوئی در فرقه صحبت می کردم. دیگر سخنرانان هم از جنبه های دیگر به این موضوع می پرداختند در واقع این سمپوزیوم از زاویه ای دیگر به این مسئله می پرداخت که بیشتر به رفتار جمعی تحت تاثیرات فشار جمعی صورت می گرفت.

در شروع سخنرانی فرق بین فرقه های مختلف از جمله فرقه های مذهبی و درمانی و تروریستی را با نشان دادن تصاویری تشریح کردم . مهمترین ویژگی فرقه های تروریستی با دیگر فرقه در تزریق تنفر در روح و جان افراد محبوس در مناسبات فرقه ای با بکار بردن تکنیک های گوناگون از جمله کانالیزه کردن عشق و احساس به رهبری و دشمن سازی و بر اساس دیدگاه سیاه و سفید می باشد. تشریح ساختن جو و فضای ایجاد نفرت برای نابودی دشمن در فضای تحت کنترل فرقه با نصب پوسترهای بزرگ با آتش و خون و دود و باروت و انفجار، فشارهای روحی غیر مستقیمی است که در ذهن افراد مستقر در پادگان تاثیر می گذارد. این شیوه تبلیغاتی را هم در کشورهای مختلف بنا به نوع هدفی که دنبال می کنند، می بینیم. در کشورهای اروپائی هم نصب پوسترهای تبلیغاتی برای فروش لباس و… همین نقش را ایفا می کنند و مردم را غیر مستقیم تحت تاثیر قرار می دهند.

تشریح نشست های عملیات جاری، حوض، صلیب، دیگ و…… که شیوه های قدرت القائات جمع را در فرقه رجوی به نمایش می گذارندو می خواهند از او موجودی گوش بفرمان بسازند، برای دانشجویان بسیار تکان دهنده بود.

جلوگیری از خروج اعضا ناراضی از پادگان اشرف توسط رهبران فرقه به بهانه های گوناگون و فشارها و توهین ها به خانواده هائی که برای دیدن فرزندانشان ماه ها جلوی درب پادگان هرگونه توهین و رنجی را متحمل شده اند بسیار دردناک است.

تشریح فعالیت های خانواده های جنگجویان گروه تروریستی “فارک” در کلمبیا برای نجات فرزندانشان از درون این مناسبات و مقایسه انان با خانواده های مجاهدین در پشت درب اشرف که ماه هاست هرگونه فشار و توهین را برای یک لحظه دیدن فرزندانشان پذیرفته اند، بسیار تکان دهنده بود.

وضعیت روحی کسانی که به پدر ومادر خویش فحاشی می نمایند کسانی که بعدا دچار بالاترین عذاب وجدانی شده و راه بازگشت خویش را به خانواده و عزیزانشان با روش های القا شده از سوی رهبری فرقه برای همیشه سد می نمایند.

در پایان به سئوالات دانشجویان پاسخ داده شد برایم بسیار جالب بود زمانیکه سخنران قبلی پروفسور ” یاب خینکن ” از من بابت تشریح و پرداختن به القائات رفتارهای جمعی در فرقه و ذکر منابع علمی که مورد استفاده قرار داده بودم، تشکر نمود و خواهان تبادل نظر بیشتری در این زمینه گردید..

منابع مورد استفاده در این سمپوزیوم

نظرات دوستان شرکت کننده در اولین گردهمائی 8 اکتبر 2011 در کلن در رابطه با ضایعات روحی- روانی در فرقه

کتاب یودیت نورینگ ” شهدای گمراه ”

طرح های جداشدگان برای نمایش پاورپونت

کتاب تانیا نیمیر چریک هلندی که در اسارت ذهنی گروه فارک در کلمبیا بسر می برد

سخنرانان سمپوزیوم در تیلبرخ- هلند

Jaap van Ginneken, media- en massapsycholoog
Herman Konings, trendanalist en consumentenpsycholoog
Massoud Djabani, docent en schrijver van het boek ‘Sekte’

 

درج سمپوزیوم در سایتهای زیر به زبان هلندی :

http://www.tilburguniversity.edu/nl/over-tilburg-university/cultuur-en-sport/academic-forum/agenda/machtvanmassa  

http://www.tilburgdebatstad.nl/agenda 

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=266536790088189&set=o.394810017202090&type=1&theater  

http://www.facebook.com/events/394810017202090 

https://stuwww.uvt.nl/complex

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تاثیر فروپاشی اشرف در اضمحلال تتمه شورای رجوی

 

 

محمد علوی، آریا ایران، پاریس، چهاردهم مارس 2012
http://www.ariaonline.info/?p=2056

 

از وقتیکه “اشرف”نایستاد و فروریخت،سروصدای نیم دوجین عمله شورایی رجوی نیز در آمده است.اعتراض اصلی آنان به سیاست ها و روابط داخلی باند تروریستی رجوی است که بجای استفاده در “صحنه های بین المللی!”ملزم به بازدهی در اقدامات تبلیغاتی شده اند.

خبرهای رسیده از درون شورا در اروپا،حاکی است که اعضای قدیمی به روند بکارگیری در تجمعات دست چندم خیابانی اعتراض نموده و از اینکه مانند گذشته توسط رجوی تیمار نشده و شغل پر طمطراق تری به آنان محول نمی گردد به مریم رجوی شکایت برده اند.یکی از معترضین شورایی که هرازچندگاهی در کافه ای سفره دل خود را باز می کند گفته است؛”از هنگامیکه که رجوی تعارفات را کنار گذارده و علنا به جای ما تصمیم گرفته و اطلاعیه می دهد،شورا دیگر موضوعیت ندارد.

مسعود رجوی از سال ۱۹۸۱ میلادی،تشکیلات دوم و تحت هژمونی مجاهدین را بنام “شورای ملی مقاومت” بنیاد نهاد.قرار بود این شورا ائتلافی از سازمان ها،گروه های سیاسی و شخصیت های برجسته ایرانی باشد.بعنوان دولت در سایه عمل نموده و از طرف غربی ها بدیل جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته شود.

اما از آنجا که سیاست های کلی و راهبردی توسط رجوی دیکته می گردید،موجودیت آن از طرف عناصر تشکیل دهنده زیر حمله قرار رفته و روند فروپاشی بسرعت آغاز گردید.تا سال ۱۹۸۶ میلادی یعنی تا هنگام اخراج رجوی به عراق،اصلی ترین گروه ها و افراد تشکیل دهنده یک به یک استعفا داده یا اعلام کناره گیری کردند.

پس از شراکت رجوی با صدام حسین،تعداد انگشت شماری تحت عنوان اعضای شورا باقی مانده بودند که حتی با حمایت و هدایت مستقیم مجاهدین نیز نمی توانستند کاری از پیش ببرند.به همین دلیل بخشی از اعضای سازمان تروریستی مجاهدین به تشکیلات شورا تزریق گردید تا با بالا رفتن عدد و رقم اعضا، ،مورد توجه صدام و غربی ها قرار گرفته و از طرف دیگر مانعی برای انفعال سایر شورایی ها شود.

این موضوع نه تنها مسئله ای حل نکرد بلکه باعث شد تعداد دیگری بریده و از شورا کناره گیری کنند.پس از آن کسانی تحت نام شورا باقی ماندند که ازهواداران یا سمپاتیزان های قدیمی مجاهدین بودند.اما رجوی با ذکر اینکه “سازمان مجاهدین” فقط حق یک رای در شورا دارد، تلاش می کرد تافته جدابافته ای از تشکیلات مجاهدین نشان دهد.با اینکه این روند از نظر مجاهدین رو به گسترش و فزونی بوده و مراحل خوشبختی و صعود را در کنار صدام حسین طی می نمود،عملا چیزی جز تشکیلات مجاهدین نبود که روز به روز کوچکتر و مضمحل تر می گردید.

با نگاهی به گذشته بوضوح روشن است که حضور رجوی در عراق و شراکت مستقیم با صدام حسین در کشتار مردم ایران او را به خیانت و وطن فروش واداشت.با اینحال،حتی اگر صدام سرنگون نمی شد منجر به فروپاشی باند تروریستی رجوی می گردید.چرا که از ابتدای انقلاب،رجوی و سازمان ترویستی اش زائده تجاوز و جنگ صدام با مردم ایران بود.شورای رجوی نیز در همین ترکیب قرار داشت.و اگر چه مستقیما طرف حساب نبود،اما موجودیت خود را مدیون کسانی بود که زائده جنگ صدام با مردم ایران بودند!

اکنون صدام نیست. مردم عراق حکومت مورد نظر خود را با انتخابات و رای مستقیم بدست آورده اند.حکومتی که از ابتدای جان گرفتن،حکم اخراج مجاهدین و ساکنان اشرف را امضا کرده و در صدد محاکمه تعدادی از آنان است.

از چند سال گذشته تا چند ماه پیش،رجوی،پادگان اشرف را مرکز ثقل مجاهدین و پایداری خود می دانست.اما این دیوار کاذب نیز فرو ریخت.انتقال و جابجایی برای درهم شکستن تشکیلات رجوی در عراق آغاز شد.نزدیک به ۸۰۰ تروریست از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی منتقل گردیدند.باقیمانده نیز تا مدتی دیگر پادگان اشرف را ترک خواهند کرد.

و حال،از وقتیکه “اشرف”نایستاد و فروریخت،سروصدای نیم دوجین عمله شورایی رجوی نیز در آمده است.اعتراض اصلی آنان به سیاست ها و روابط داخلی باند تروریستی رجوی است که بجای استفاده در “صحنه های بین المللی!”ملزم به بازدهی در اقدامات تبلیغاتی شده اند.

خبرهای رسیده از درون شورا در اروپا،حاکی است که اعضای قدیمی به روند بکارگیری در تجمعات دست چندم خیابانی اعتراض نموده و از اینکه مانند گذشته توسط رجوی تیمار نشده و شغل پر طمطراق تری به آنان محول نمی گردد به مریم رجوی شکایت برده اند.یکی از معترضین شورایی که هرازچندگاهی در کافه ای سفره دل خود را باز می کند گفته است؛”از هنگامیکه که رجوی تعارفات را کنار گذارده و علنا به جای ما تصمیم گرفته و اطلاعیه می دهد،شورا دیگر موضوعیت ندارد.رجوی با بهانه های مختلف همین چند نفر باقیمانده را عملا به حاشیه رانده و گفته است که بروید همراه با مجاهدین در تظاهرات خیابانی شرکت کنید یا اینکه به تولیدات فرهنگی پرداخته و به مقاله نویسی مشغول شوید.”

او در قسمت دیگری از درد دل هایش فاش ساخته بود بارها دیده است که رجوی از ته دل حسرت می خورد و بدون اراده تکرار می کرد؛”کاشکی صدام هرگز سرنگون نمی شد!”برای ما هم خوب بود.بالاخره اسم مان بود شورایی،می نشستیم و در تصمیم گیری ها رای می دادیم و حضور داشتیم.دوربین ها هم روشن بودند.تلویزیون ها پخش می کردند.نشریات خارجی هم به اسم خودمان انعکاس می دادند.حالا چی؟الان مدت هاست که جلسات شورا همانند نشست تشکیلاتی مجاهدین شده است.بجای شرکت در تصمیم گیری ها باید از همدیگر انتقاد کنیم و انتقاد بشنویم.مشکل مالی هم نداشتیم.الان تکان می خوری می گویند مشکل مالی داریم،بروید در برنامه همیاری شرکت کنید.ما را که نگذاشتند در ملاقات با آمریکایی ها شرکت کنیم.اما خود آنها درمصاحبه های مختلف گفتند که برای هر جلسه سخنرانی یا شرکت در جلسه های خانم رجوی تا ۴۰٫۰۰۰ دلار پول دریافت می کنند.معلوم نیست اینها درست می گویند یا آنها؟

۱۳ مارس ۲۰۱۲
محمد علوی

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد