_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مجاهدین درجنگ با آینده
(اشتباه محاسبه استراتژیک مجاهدین و آغاز دورانی جدید )

 

 

میلاد آریایی
27.03.2012


بزرگترین اشتباه استراتزیک مجاهدین طی دهه های اخیر زمانی آغاز شد که پذیرفتند پای مجامع حقوقی و بین‌المللی به مسایل انان باز شود و رهبری خودشیفته رجوی فکر میکرد قادر خواهد بود که شرایط را به نفع خود تغییر دهد ولی نه تنها اینگونه نشد بلکه سرآغاز یکی سخت ترین و پر مصیبت باز ترین مراحل زندگی آنان تا به نابودی آغاز گردید.

این امر باعث گردید با سرافکندگی بسیار درگروههای 400 نفری پادگانی که ربع قرن در پناه صدام حسین درآن مخفی شده بوده ، به زور قانون و رای مجامع حقوقی همچون سازمان ملل بیرون کشیده شوند و از سویی دیگر امکان سنگ اندازی و چک وچانه زدن را رجوی خودش از خودش سلب کرد.

جریانی که با نام مجاهدین در سرزمین ایران شکل گرفت و تا امروز قریب به 40 سال ازعمر آن میگذرد توانست با فریب و دروغ انبوهی از انرژی‌های متراکم و مستعد برای پیشرفت ایران و ایرانی را به کام مرگبار خود کشد . این جریان درست 10 سال قبل در سال 2002 با ورود آمریکاییان به عراق مجبور به خلع سلاح و اکنون در سال 2012 مجبور به ترک خاک اهدایی شد که به زعم خود در خاک بیگانگان دعوی تشکیل ارتش آزادیبخش را داشت.

سابقه درگیری‌ها وستیز مجاهدین با دشمنان شان بطور تاریخی از سال 1350 آغاز شده است را میتوان بطور جریان وار در دهه های متفاوت اینگونه بررسی نمود .

دهه 50 ، آغاز درگیری آنان با رژیم شاهنشاهی و وابسته به آمریکا بود.

دهه 60 ، شروع درگیری‌های مسلحانه وعصر خونین انان با جمهوری اسلامی برای کسب قدرت سیاسی آغاز گردید.

دردهه 70، در این دهه نوک حمله و جنگ و ستیز آنان با نیروهای منتقد و معترض درونی شان رقم میخورد و نهایتا با حکم اعدام ناراضیان شکل تازه‌ای گرفته و سرکوب یا خاموش کردن آنان به هرقیمت در دستور مسعود رجوی قرار میگیرد.

دهه 80 ، شکل درگیری مجاهدین سمت و سوی جدیدی پیدا کرد و اعظم انرژی آنان به درگیری با دولت نوپا و قانونی عراق اختصاص یافت جایی که تا آن زمان نزدیک به ربع قرن را به قول خودشان مهمان این مردم و خاک بودند .

از دهه 90 ، تصور من این است که دوران جدید و بسیار شرمگینانه ای برای آنان آغاز شده است دورانی که شروع تازه‌ای از درگیری‌های مجاهدین با جامعه بین الملل بویژه سازمان ملل را نوید میدهد و دامنه این درگیری‌ها بنا به تجربه سالیان گذشته قطعاً فزونی خواهد گرفت و این امر مجاهدین را بالاجبار وارد وادی و مرحله جدیدی کرده است.

البته در یک نگاه کلی سازمان مجاهدین اکنون به عنوان یک نیروی وابسته در جرگه نیروهای اپوزیسیون حکومت تهران قطعاً قابل بررسی نیست. این نیرو قبل از هر چیز بایست به لحاظ درونی پاسخگوی نقض ابتدایی ترین حقوق افراد در روابط اش و به لحاظ بیرونی وابستگی و همکاری مستقیم با بیگانگان و بویزه اسراییلی ها باشد. چنین پدیده‌ای در روند تلاشی و نابودی فیزیکی خود اکنون پس از مجبور شدن به ترک خاک عراق تنها و تنها به دست کشورهای غربی و بویژه آمریکا چشم دوخته که چگونه با وی معامله میکنند و در این مسیرهر گونه ابتکار عملی را چون 2 دهه گذشته کاملاً از دست داده استو تنها مجری اوامر نیروهای ضد ایرانی است.

در تحلیل نهایی سازمان مجاهدین و شخص رجوی درحال حاضر تلاش میکند که هر طور شده حداقل تا زمان برگزاری انتخابات آینده آمریکا و مشخص شدن رئیس جمهور جنگ طلب در عراق باقی بماند تا شاید زمانه به کام آن‌ها گردد و در صورت جرقه جنگ جدیدی در این منطقه از جهان آنان هیزم آوارن پر جیره و مواجب آن باشند ولی این رؤیای رجوی همچون هزاران رؤیای مدفون شده وی به حقیقت نخواهد پیوست .

از سویی دیگر پر واضح است که تا پایان سال میلادی 2012 پروسه پذیرش پناهندگی افراد و پاسخ مثبت دیگر کشورهای غربی برای انتقال همه افراد اسیر و به گروگان گرفته شده امر دور از واقعیت به نظر میرسد لذا رجوی در شرایط فعلی به خودش قبولانده است شاید تا چند سالی پروسه انتقال آنان به کشور دیگری بطول انجامد و البته از این منظر تنها و تنها به جنگی دیگر و شرایط طوفانی تر علیه ایران توسط آمریکا می‌اندیشد و به نتیجه انتخابات آمریکا بسیار دل خوش کرده است.

در یک کلام مجاهدین رودرروی آینده با هزاران مشکل لاینحل صف آرایی کرده‌اند و «در جنگ با آینده » خلاصه ترین وبهترین یبان وضعیت فعلی آنان است.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنر افشاگری

 

 

تحریریه ایران فانوس

19.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/749-Fanous-HonareEfshagari-19.03.2012.htm

 

یکی از دوستان که در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کند، او سه دهه قبل در ایران همراه با خانواده اش زندگی خوب و مرفه ای داشتند. پدرش فردی سرشناس و از نزدیکان رجال در حاکمیت بود ولی فرزند به دلیل فضایی که آن ایام در جامعه ایران فراگیر بود، به سیاست روی آورد و سپس به مجاهدین خلق پیوست و سرانجام همراه با زن و فرزندش به عراق رفت و در داستان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، بر خلاف اندک نزدیکانی که زخم برنداشته و یا زخمی سطحی برداشتند، او اما زخمی جانکاه بر تن و روحش وارد شد و همسرش فریب وعده های پوچ و توخالی را خورد و زودتر، قربانی مطامع رهبران سازمان واقع شد، ولی او عزم خروج و نجات یگانه فرزندش را در اروپا گرفت تا بخشی از زخمش را التیام بخشد، اما تا کنون بهبود نیافت و همراه با زخم کهنه اش که به شکل دردی مزمن و بهبودنیافتنی مبدل شده، روزگار خوشش را به ناخوشی سر می کند چون که او گمان می کند، دردش، نه گفتنی و نه شنیدنی و نه بهبودیافتنی است. به هر حال، او با این که هنوز زخم کهنه اش را بر تن و روحش تحمل می کند، شاید نمی داند و شاید مسایل و مشکلات زندگی باعث شده تا او نتواند قدری به مداوای دردش که دوایش در درون خودش نهفته است، بپردازد. او همچنین اخیراً و پس از افشاگری خانم بتول سلطانی، دوباره زخم کهنه اش تازه تر شد و پس از سالیانی که زخمش را نزد دوست و دشمن کتمان می کرد و جسارت واگویه اش را نداشت، زخمش را تازه تر یافت و متاسفانه نه توان و جسارت گفتن دارد و نه، نگفتن!

 

واقعیت امر این است که زخم زدن ایدئولوژی فرقه ای بر دوست و دشمن، یک امر بدیهی و رمز ماندگاریش به حساب می آید. همه ایدئولوژی های پیر و فرتوت نیز چنین اند. در وهله دوم، رهبری سازمان همواره بنا بر آنچه که خود با آزادی و مقاومت انسان سر ناسازگاری و عداوت داشت و دارد، با هر آن کس که به او و راه و ایدئولوژی ضد مقاومتش نه بگوید، سعی می کند زخمی کاری بر او وارد کند تا بعد ار آن توان مقاومت در مقابل زخمش را نداشته باشد و به موازات آن، رهبری می بایست همواره زخم مقاومین را عبرت اعضای باقیمانده قرار دهد و آنان را از جداشدن از سازمان و تشکیلاتش بترساند.

 

ولی افشاگری و اعتراض در مقابل استبداد در اصل یک هنر است. هنری نیکو و زیبا. هنری که با همه سختیها و مشقاتش، موهبتی است که نصیب هر کس نمی شود. هنری که به موازات وظایف انسانی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، از حیث اخلاقی، فرد معترض ناگزیر برای کسانی که در حین خطر هستند و یا به سمت خطر گام بر می دارند، هشدار و همت لازم را به خرج دهد و النهایه اگر عضو جداشده که زخم داشته باشد که حتماً دارد، تنها از طریق همین اعتراض و افشاگری است که قادر خواهد بود مرهمی بر زخمش بنهد و التیام و دارویی برای درد جانکاهش بیابد.

 

بیهوده نیست، سازمان در مقابل اعتراض و افشاگری اعضای رهاشده، هزینه های گزافی را در هر زمینه متحمل می شود و در این رابطه از فرهنگ و ادبیاتی بغایت هیستری و افراطی علیه منتقدین و معترضین استفاده می کند و آنان را به ارتداد و اعدام محکوم می کند و افشاگر علیه افشاگری راه می اندازد و بنا به تعبیری برای خود از میان قشری ضعیف و زخم خورده به زعم خودش، دشمن داخلی برای ترساندن اعضای ناراضی اش خلق و لانسه می کند که این تناقض در دنیای مدرن امری نادر، اما برای دستگاه و ایدئولوژی تحقیر، امری حیاتی به شمار می آید.

 

با این وجود، ما بر این اعتقاد هستیم که افشاگری علیه ستم و اختناق فرقه ای، امری لازم برای هر فرد جداشده از فرقه است و در این رابطه هر چه قدر عضو منتقد و معترض از فرهنگ و ادبیات مردمی و انسانی استفاده بهینه تری بکند، به همان اندازه تاثیر افشاگری بیشتر و در کنار آن رهبران سازمان نگران و عصبی تر خواهند شد.

 

تحریریه ایران فانوس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنان را آزاد کنید!

 

تحریریه ایران فانوس

11.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/731-Fanous-Zanan-11.03.2012.htm

 

از یکصد سال قبل که زنانی از شهر نیویورک آمریکا برای احقاق حقوق مساوی شان با مردان، دست به اعتراض زدند تا امروز در جوامع مدرن و سنتی زنان زیادی توانستند به حقوق بیشتر و حتی بیشتر از مردان، دست یابند. دهم مارس امسال نیز که مصادف با روز زنان بود، در اکثر نقاط جهان، زنان به دنبال حقوق برابر با مردان بودند.
در این حین اما کمتر از زنان به غایت ستمدیده ای گفته و شنیده شد که در واقع آن زنان سمبل ستم و ستم مضاعف در جهان امروز شناخته شده اند. شاید به دلیل این که آن زنان ناچاراً و همواره تبلیغ حقوق دیگران را سرپوش حقوق نداشته خود کرده اند، بدین سبب شاید جهانیان آنان را در زمره زنان حقوق مدار شمرده اند! در حالی که این گونه نیست و آنان کماکان مظلوم ترین استثمارشدگان یک ایدئولوژی بغایت بی رحم و اسارتبار هستند.


مریم عضدانلو، که خود رهبری این گروه از زنان را به عهده دارد و هم اکنون در پاریس زندگی می کند، خود اولین قربانی ایدئولوژیِ اسارت و تحقیر، آن هم در سال 1363 و در مهد دموکراسی و آزادی بوده و او متاسفانه بر عکس آنچه باید می پنداشت و انجام می داد، قید و بند و زنجیر کردن زنان دیگر را سرپوش دردهای خود دانست و به آن همت گماشت. در حالی که قاعدتاً عقل سلیم می گوید، هر زنی که در خانه و خانواده و جامعه ای مورد ظلم و ستم قرار گرفت، برای تشویق و عبرت دیگران، بایسته است با اصل ایدئولوژی و فرهنگ ستم و استثمار مقابله و اعتراض نماید، نه این که ستم و استثمار علیه دیگران را داروی دردهای خود بداند.


زنان مجاهد، از دیرباز برای هوی و هوس رهبران چنین ایدئولوژی تحقیر و اسارت، دست از خانه و وطن و مبارزه و اعتراض، شستند و به گروهی پیوستند که آن گروه، زنان مجرد را به عقد فرماندهان مرد در می آورد تا زنان را بیشتر به بند کشیده باشد. سپس هر گونه انتخاب پوشش و ازدواج و طلاق و فرزند داشتن و عاشق شدن نیز از زنان گرفته شد و زنان مجاهد، به عروسکهایی بدل شدند برای بازیهای شخصی و سیاسی فردی بیمار و مالیخولیایی که در اوج قله ستم و استثمار و برای بیشتر بند و زنجیر کشیدن شان، هزار زن را با هزار گردنبند مریمی به عقد و تملک خود در آورد و در وادی ددی و سبوعیت و درندگی و دریدن همه ارزشها و حریمها، سپس در راستای امیال شیطانی اش حتی لباس زنان را در زمره شرک و گناه و بریدگی به حساب آورد و همچنان داستان ظلم و ستم و خیانت و دنائت و استثمار بی سابقه علیه چنین زنانی ادامه دارد. زنانی که حق انتخاب پوشش، محل زندگی، ازدواج، طلاق، داشتن فرزند، دیدار خانواده و حتی مبارزه برای هر گونه حقوق دیگر را ندارند و تنها برده و کنیز و فدایی تمام عیار باقی مانده اند.
به همین دلایل و در ارتباط با روز جهانی زن، کانون ایران فانوس از همه دست اندرکاران و دوستداران حقوق زن اعم از ایرانی و غیر ایرانی، تقاضای عاجل دارد تا برای آزادی زنان مجاهد در عراق که چند دهه در اسارت و بردگی به سر می برند، بکوشند.


تا کنون و در کشور عراق، دو دسته 400 نفری از اعضای مجاهد را از اردوگاه اشرف به اردوگاه لیبرتی انتقال دادند. حال این اعضاء راضی و یا نارضی اند و برای مقاصدی در شرف آزادی قرار گرفته اند، ولی ما از دست اندرکاران انتقال و تمامی جوامعی که برای حقوق و آزادی زنان مسئول و کوشا هستند، تقاضا داریم تا در این رابطه، آزادی زنان مجاهد را در تقدم اول از اردوگاه اشرف و سپس از خاک عراق، فراهم نمایند.
با آرزوی آزادی و رهایی همه انسانهایی که زنجیر اسارت در ذهن و در دست و پا دارند، همچنین آرزوی آزادی کامل زنان مجاهد را از قید و بند ایدئولوژی تحقیر و اسارت را داریم.
کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد