_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

ملاقات درجهت تعیین تکلیف سازمان مجاهدین و مقدمات رهایی اعضای گرفتار

گزارش شماره سوم

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و نهم مارس 2012
http://www.cibloggers.com/?p=10563

 

در ادامه مجموعه دیدارها و ملاقاتهای هیئتی از نمایندگان کانونها و انجمن های حقوق بشری در ژنو به منظور آگاه کردن مجامع بین المللی از آخرین تحولات اخراج مجاهدین از خاک عراق و تلاش برای رهایی اعضای اسیر این فرقه , این هیئت در روزگذشته و امروز نیز با نمایندگان دفتر سازمان ملل متحد در ژنو و نیز دفتر حمایت از زنان این سازمان بطور جداگانه دیدار و گفتگو داشتند ؛ در این دیدارها ضمن ارائه اسناد و مدارک و نیز توضیح مفصل عملکردها و نیز تبلیغات فرقه ای مجاهدین خلق برای در اسارت نگه داشتن اعضای خود , خواهان رسیدگی و نظارت این ارگانها در جهت کمک به اعضای گرفتار شدند , همچنین هیئت ملاقات کننده خواستار شدند که سازمان ملل متحدد و نهادهای وابسته به آن ترتیبات ملاقات خانواده ها را علیرغم ممانعت سازمان مجاهدین خلق با اعضای این سازمان فراهم آورند . لازم به ذکر است در چند روز گذشته نامه ای از جانت هیئت ملاقات کننده به نمایندگیهای کشورهای ذیربط در این مسئله و نیز نهادها و ارگانهای مسئول تقدیم شد که متن فارسی و انگلیسی این نامه همراه با اسامی امضاء کنندگان آن ضمیمه میباشد . همچنین در طی ملاقاتهای انجام شده با برخی از ارگانها و نمایندگیهای کشورها ترتیبات ملاقاتهای بعدی و همکاریهای نزدیک تر برای حل این مسئله در نظر گرفته شد و آنها با استقبال از اطلاعات ارائه شده و نیز راه حل های هیئت ملاقات کننده خواهان ملاقاتهای بعدی شدند .

هیئت نمایندگی انجمن ها و کانونهای حقوق بشری برای رهایی اعضای گرفتار مجاهدین در خاک عراق و نیز برای خواست های انسانی اولیه منجمله تماس آزادنه و بدور از نظارت مسئولان سازمان با خانواده ها و امکان تماس و نیز حق تعیین سرنوشت خود و انتخاب آزاد به دور از فشارهای فرقه ای , کماکان به فعالیت های خود در این زمینه ادامه خواهند داد و در این راستا از همراهی و کمک سایر گروهها و انجمن ها و کانونها نیز استقبال میکند .

متن فارسی نامه تقدیم شده به نمایندگی کشورها و ارگانهای بین المللی ذیربط

با احترام

این نامه از طرف صدها خانواده گرفتاران در کمپ اشرف و کمپ لیبرتی در عراق به شما عرضه می گردد. این نامه همچنین بیانگر سخنان بسیاری از اعضای سابق و نجات یافتگان از فرقه رجوی می باشد که برخی از آنها دهها سال در اسارت فرقه به سر برده اند.

ما از سعی و کوشش شما برای نجات فرزندان و خانواده های گرفتار از چنگال این فرقه مخرب تشکر می کنیم

ما میدانیم که انتقال افراد از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی که هنوز در جریان است نتیجه فعالیت ها و تبحر دیپلماتیک شما و دیگر دست اندرکاران بین المللی بوده است. دولت عراق نیز در این مسئله نقش موثری داشته است و بخصوص با تمدید مدت ضرب العحل برای اخراج، نقشه های فرقه را متوقف کرده است. میدانید که سران فرقه بدنبال برانگیختن خشونت و ایجاد درگیری با مامورین انتظامی عراقی بوده و هستند.

ما همچنین از فعالیت های مستمر شما برای حفاظت و کمک به فرزندان و گرفتاران در کمپ تشکر می کنیم.

ولی ما همزمان بشدت نگران هستیم. متاسفانه با همه تلاش و کوشش شما و جامعه بین المللی، خانواده های این گروگانها هنوز در پروسه آزادی جگر گوشگانشان از کمپ اشرف دخیل نشده اند.

خانواده های افراد داخل کمپ اشرف از سال ۲۰۰۳ سعی نموده اند تا بلکه بتوانند ارتباطی با فرزندان خود برقرار کنند ولی متاسفانه رهبران سازمان مجاهدین خلق امکان دسترسی آزاد به افراد اسیر در کمپ را نمی دهند.

داشتن رابطه خانوادگی یکی از اولیه ترین حقوق انسانی است. ما همچنین معتقدیم که مصالح عالیه افراد داخل کمپ ایجاب می کند تا هر چه زودتر امکان ارتباط آنها با خانواده هایشان و دنیای بیرون فراهم گردد. این ارتباط قبل از هر گونه تصمیم گیری در رابطه با آینده شان ضروری است. خانواده ها همچنین می توانند تکیه گاه خوبی برای تضمین حفاظت و دادن روحیه به این افراد طی انتقال از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی باشند. میدانید که نوع زندگی آنها بعد از انتقال به کمپ جدید روند جدیدی به خود می گیرد.

ما از شما تقاضا می کنیم تا از رسیدگی ها و اقدامات انسان دوستانه لازم قبل از رسیدگی های بعدی در کمپ لیبرتی اطمینان حاصل فرمایید و در این راستا تقاضا می کنیم تا در اولین فرصت امکان برقراری ارتباط بین افراد و اعضای خانواده شان را برقرار فرمایید.

با تشکر مجدد از تمامی تلاشها و زحماتی که تا بحال کشیده اید

از طرف دوستان وخانواده های اسرای گرفتار در کمپ

 

متن انگلیسی نامه

 

To Whom It May Concern

This letter is presented to you by and on behalf of hundreds of families of people trapped in Camp Ashraf and Camp Liberty in Iraq, as well as by several ex-members of the Rajavi cult which has held the people captive for decades.

We wish first to express our gratitude for your efforts to free our adult children from the clutches of this cult.

We know the move from Camp Ashraf to Camp Liberty – which is still ongoing – has been a hard-won victory for your diplomatic skills. The Government of Iraq has also played a major role by extending its own deadline and avoiding provocation and doing whatever possible to prevent violence against our dear relatives or against the soldiers responsible for their security.

We deeply appreciate the efforts of all those involved to protect and help our adult children in the camps.

However, at the same time we are deeply disappointed that, in spite of our efforts, the families have not been involved in the process of releasing the residents of Camp Ashraf.

The families of residents in Camp Ashraf have tried since 2003 to reach their adult children. The leaders of the MEK have refused to allow any free contact with them.

Enjoyment of family life is a basic human right. We also believe it is in the best interests of the residents of Camp Ashraf to have free and open contact with their families and the outside world before they can make informed decisions regarding their futures. Families can offer the safety and security during their transition to a different lifestyle now they are removed from Camp Ashraf.

We urge you to make this humanitarian step a priority in dealing with the residents in Camp Liberty and at the earliest opportunity arrange for contact between family members.

In great appreciation of your efforts so far:

Signed (on behalf of all the families)

اسامی امضا کنندگان نامه :

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاقات درجهت تعیین تکلیف سازمان مجاهدین و مقدمات رهایی اعضای گرفتار

گزارش شماره یک

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و هفتم مارس 2012
http://www.cibloggers.com/?p=10505

 

در روز۲۶مارس تعدادی از جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق شامل نمایندگانی از انجمن ها و کانونهای فعال حقوق بشری از کشورهای هلند و آلمان در مقر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو حاضر شده و طی ملاقات با دفااتر نمایندگی دولتهای مرتبط با موضوع مجاهدین د رژنو منجمله دفتر نمایندگی دولت عراق و آمریکا ضمن افشاگری در مورد عملکرد سازمان مجاهدین و قصد آنها در به بند کشیدن اعضایشان در کمپ لیبرتی و اشرف و بازگو کردن شمه ای از توطئه ها و عملکردهای سازمان مجاهدین خواستار نظارت هر چه بیشتر نهادهای بین المللی و اعطای حقوق اولیه انسانی به اعضای مجاهدین در دو کمپ اشرف و کمپ موقت لیبرتی شدند.این هیئت خواستار تماس آزادانه با خانواده ها وارتباط آزادانه با دنیای بیرون ازجمله داشتن ارتباط تلفن و ایمیل و نیزحق تصمیم گیری فردی در مورد آینده و پروسه پناهندگی فردی فارغ از اعمال فشارهای فرقه ای سازمان مجاهدین شدند.

در جریان این ملاقاتها مدارکی در باره عملکرد سازمان مجاهدین و نیز نامه ای شامل درخواستهایی که به امضای تعداد زیادی از جداشدگان رسیده بود به دفاتر نمایندگی های ذیربط تقدیم شد.

این ملاقات ها در شر ایطی انجام میگرد که سازمان مجاهدین قصد دارد با وارونه جلوه دادن حقایق در مورد کمپ لیبرتی همچنان فشارهای تشکیلاتی را بر اعضای خود ادامه دهد و مناسبات فرقه ای را حفظ کند.

مشروح کامل این ملاقاتها همراه با عکس ونیز ملاقات های روزهای آینده این هیئت متعاقبا به اطلاع خواهد رسید.

 

ملاقات درجهت تعیین تکلیف سازمان مجاهدین و مقدمات رهایی اعضای گرفتار

گزارش شماره دوم

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و هفتم مارس 2012
http://www.cibloggers.com/?p=10534

 

در ادامه تلاشهای نمایندگان انجمن های حقوقث بشری برای بررسی و تعیین تکلیف وضعیت مجاهدین درعراق و مقدمات رهایی اعضای گرفتار این فرقه, این هیئت در روز ۲۷ مارس نیز در ژنو ملاقاتهایی با دفتر مرکزی صلیب سرخ و نیز دفتر مرکزی کمیساریای عالی پناهندگی انجام داد در این ملاقاتها گزارشی از پروسه انتقال افراد گرفتار در اشرف به سمع این دو نهاد رسید و تاکید شد تا این نهادها به فعالیت خود تا تعیین تکلیف نهایی اعضای فرقه درخاک عراق و فراهم کردن شرایط برای انتخاب آزادانه افراد و حق تعیین سرنوشت خود در یک محیط آزاد و مطمئن ادامه دهند , روز گذشته نیز طی ملاقاتهاییی که با نمایندگان دولت های آمریکا و عراق و فرانسه انجام گرفته بود همچنین موارد فوق تاکید شد , در این مجموعه ملاقاتها نماینده دولت عراق ضمن استقبال از تلاش هیئت ملاقات کننده خواستار ادامه این دیدارها و همکاری بیشتر در این زمینه شد , قابل ذکر است که یان تلاشها و ملاقاتها همچنان در روزهای آتی نیز جریان خواهد داشت .

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنان درخدمت وابزار سوأستفاده مجاهدین خلق

 

 

مهتاب علیپور، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، شانزدهم مارس 2012
http://www.cibloggers.com/?p=10308

 

هشت مارس از ناشناخته بودن چهره ام استفاده کردم ودر جشن مجاهدین در پاریس شرکت کردم , میخواستم از نزدیک ببینم چه میگویند و از شرکت کنندگان چه میخواهند و در باره زنان چه ایده هایی دارند و چه نظری ؛ زنانی که آمده بودند کمتر ایرانی بودند و همانها هم کمتر مجاهدین را میشناختند , آمده بودند که از فرصت گردش صبح تا ساعت سه عصر در پاریس بهره ببرند , شب که میخواستم در باره حقوق زنان در هتل مجانی محل اقامت بحثی راه بیندازم هیچکس مایل به این بحث نبود, بیشتر میخواستند بدانند که جه بخرند خوب است و کجا بروند برای گردش بهتز است و آنها هم که غیر قانونی آمده بودند میترسیدند که گرفتار شوند . از بحث انصراف دادم . در سالن اصلی مریم رجوی حرفی خطاب به ما نداشت , نقش ما شرکت کنندگان در مراسم مجاهدین خلق به نظر میرسید بیشترساختن و به رخ کشیدن کاریزمای خانم رجوی باشد تا جلوی دوربین وبرای اشرفی های نظاره گر و جلوی مهمانان خارجی خانم رجوی سربلند باشد و کم نیاورد , خانم رجوی هم چندان خاکی و خودمانی به نظر نمیامد و بیشتر دوست داشت در تیپ یک پرنسس خود را به نمایش بگذارد , حرفها هم البته تکراری بود و کلیشه ای و شعاری از آن حرفها که صدمن آن یک غاز دستاورد برای زنان نخواهد داشت , از آن حرفها که نه تاثیری روی جنبش زنان دارد و نه تاثیری در آگاهی بخشی و نه حتی درحد یک بیانیه با امضای حاضرین ,که هیچکدام از حاضرین نه مایل بودند تصویرشان در دوربین ها ثبت شود و نه نامشان در برگه ای حتی اگر برگه حضور و غیاب اتوبوس و هتل باشد. بعد از مراسم به دوستان کانون ایمیل زدم که زن مجاهدی را میشناسند که ببینم و از او در باره وضعیت زنان در اشرف بپرسم , البته خانم مریم سنجابی و بتول سلطانی هردو دور از دسترس بودند و فکر کردم ارسال ایمیل و نوشتن روی فیس بوک آنها برای گفتگو تا چند روز آینده نتیجه نخواهد داد , مینا دوستدار را میدانستم که با کانون فعالیت دارد و چند بار مطلب نوشته است چه طنز و چه واقعیت تلخ و بیانیه های کانون هم امضا کرده است , برادرش هنوز در اشرف است و ازدواج کرده و مادر است ؛ به خانه دعوتم نمیکند و در یکی از خیابانهای عرب نشین بروکسل قرار میگذاریم , میپرسم ظاهرا مدت اقامت در اشرف برای زنان زیاد بد نبوده , آنجا زنان فرمانده و مسئول هستند و خانم رجوی هم مدافع فعال حقوق زنان , اگر ایزوله بودید ولی لااقل به عنوان زن حقوق و امتیازات ویزه داشته اید حتی من از تبعیض مثبت برای زنان در اشرف هم شنیده ام .

میگوید : بعنوان زن نقش شما در جلسه ای که شرکت کردی چه بود ؟ گفتم فقط بالابردن مریم رجوی در یک معادله غیر معتبر و نه چندان مهم

میگوید نقش ما در اشرف مهم تر از این حرفها بود ما به عنوان زن ماموریت داشتیم جلوی شعور و تفکر و عقلانیت را بگیریم , گاهی اگر راه درست باشد و آدمها تمایل داشته باشند به آن راه قدم بگذارند ولی راه را بلد نباشند از راهنما و راه بلد استفاده میکنند اما طور دیگری هم میشود آدمها را به راهی انداخت که به رفتن در آن تمایل ندارند آنهم وقتی است که بخواهند از چیزی فرار کنند , و مردان اشرف باید از ما زنان میگریختند و به راه فرقه می افتادند , در اشرف زن بودن ما بعد نداشت ,معنا هم نداشت یک زن بدون احساس به جنس مخالف , بدون احساس مادری و بدون احساس زنانگی میخواستند , به ما میگفتند ماد متمدن و یا ماد مفعول و این نظریه ای بود که خود مسعودرجوی در نشست گفته بود, میگفت که زن بطور تاریخی عادت دارد که مفعول باشد چه به لحاظ جنسی و چه به لحاظ عقلی و احساسی و حالا ما میخواهیم زن مجاهد تغییر کند و دیگر نقش یک ماده متمدن و عاری از خشونت و صلح طلب و مفعول و فعل پذیر را نداشته باشد و چون نمیشود یکشبه به این مفهوم رسید و زنان عادت کرده اند که وابسته و متعلق به کسی باشند در قدم اول همه باید طلاق بگیرند و همه زنان رهبری و در حریم رهبری تلقی میشویید . مینا میگوید تا زمانی که من در اشرف بودم این حرف پا را از یک معنا فراتر گذاشت در بازدید مسعود رجوی از آسایشگاه خواهران به ما گفتند لازم نیست که روسری داشته باشیم مگر نگفته ایم و نمیگوییم که همه متعلق و در حریم رهبری هستیم و همه استقبال کردند البته بیشتر از بی روسری ظاهر شدن باعث استقبال بود تا متعلق بودن به رهبری ولی اگر حقیقت را بگویم زن مسعود رجوی هم بودن برای همه وسوسه کننده بود چون در ذهن ما از رجوی یک بت ساخته بودند , مریم در نشستی بطور واضح گفت که من همه شما زنان را وست دارم گرچه طبق رسوم اجتماعی شما ها “هووی ” من حساب میشویید ولی من میخواهم شما رشد کنید و شما هم باید با هم این رابطه را داشته باشید . این تمام حقوق زن برای ما بود که شوهر و احساس و جنسیت خودمان را از دست داده بودیم و باید خود را زن مسعود میپنداشتیم , البته خاصیت مسئول بودن و فرمانده بودن زنان برای سازمان و برای تحکیم فرقه خیلی زیاد بود , ما بر مردان فرمان میراندیم , مردانی که سابقه و اعتبار داشتند بین اعضا و میتوانستند خوب حرف بزنند و خوب عمل کنند وبه کار تسلط داشتند و سابقه عملیات نظامی در داخل ایران داشتند حالا تحت امر یک زن ناشی و ترجیحا زشت بودند ,زنی که نه حق آرایش داشت و نه حق کمک خواستن و این به زعم رهبری مجاهدین مردان را به اندازه کافی تحقیر میکرد که نتوانند بعنوان مدعی سر بلند کنند و دستگاه از نظر انشعاب بیمه میشد. خاصیت دیگر اینکه مردانی که حالا تحت امر زنان بودند و ناچار پذیرفته بودند تا مارک مرتجع بودن نخورند در مقابل عدم شایسته سالاری مجبور بودن در نهان به مرتجع بودن خودشان شک کنند و درمقابل سازمان خودشان را تحقیر کنند که چقدر ضد زن هستند و چقدر به مسائل جنسی فکر میکنند و بیشتر اینکه درست آنزمان سازمان به لحاظ نظامی و اجرایی قفل شده بود و انتظار ریزش نیرو میرفت و اینطور نیروی ریزشی هر حرف و انتقادی داشت دیگر شنیده نمیشد و میگفتند که بخاطر مسئولیت پذیری زنان دچار ریزش شده و فرد آدمی با خصلت های ارتجاعی و ضد زن بوده و همین برای محکومیتش کافی بود , درواقع زنان ابزار حفظ و نگهداری فرقه شده بودند ,یادم هست یکبار نسرین که معاون ارتش آزادیبخش بود در نشستی گفت که زنان در فاصله بین رده های مختلف سازمان نقش گریس را در لابلای قطعات یک خودرو بازی میکنند اگر زنان نباشند این قطعات با هم ایجاد اصطحکاک میکنند و همدیگر را از بین میبرند . در واقع او غیر مستقیم اعلام کرد که زنان برای سرویس و نگهداری فرقه مورد استفاده قرار گرفته اند , هدفهای دیگر هم بود منجمله تبلیغات و جا باز کردن در بین مجامع زنان و فمینیست ها و نیز جلب توجه و ترحم و همچنین عضوگیری بین زنان ودختران ایرانی که سازمان فکر میکرد با توجه به محدودیت هایی که دارند قابلیت پیوستن به ارتش آزادیبخش را دارند و البته هر عضو جدید چه زن و چه مرد برای سازمان در عراق و نزد صدام منافع و سودهای بیشماری داشت بخصوص از نظر مالی. در اصل زنان بازنده اصلی فرقه مجاهدین خلق محسوب میشوند و بازی خورده اصلی که هم خودشان تحقیر و تحمیق شدند و هم از آنها در تحمیق و تحقیر و تخریب ذهن مردان استفاده شد.

مارا از مردان میترساندند , از نظر ما آنها چشم چران , هیز و مملو از فکرهای خطرناک نسبت به ما بودند , بدبینی ما یک لایه از تنفر و هراس قرار بود بین ما و مردان ایجاد کند چیزی که مسعود میگفت هر چه بیشتر باشد یعنی ما کارمان را خوب انجام داده ایم و برای او بهتر است , قرار بود مردان چنان سردرخود و منزجر و عاصی بشوند که آنها که تو زرد هستند البته به زعم مسعود رجوی و آنها که نه برای فدا که با نیت های دیگر به سازمان امده اند یا بروند یا دق کنند یا خودسوزی کنند و اگر کسی میماند چنان خالص بماند که اگر برادر مسعود بگوید خود را منجر کن بدون فکر این کار را بکند, زنان قرار بود این آدمها را بسازند آدمهایی که مسعود و مریم میگفتند که اگر صدتایش را داشته باشیم جهان را در برابر سازمان به زانو در میاوریم , و البته ما زنان هم از پوست یک زن در آمده و با فدای احساس و عاطفه و نقش مادری و زن بودن خود قرار بود در فرآیند ساختن اینگونه مردان به زنانی تبدیل شوییم که با یک فرمان منفجر شوییم و منفجر کنیم . قرار بود ما عوامل انتحاری خوبی از آب در بیاییم که سقوط بغداد و سقط شدن صدام امان نداد .

حس میکنم مینا تحمل بازگویی خاطرات تلخ را ندارد خیلی بیشتر از اینها را گفت که من نوشتم از مسائل خانوادگی و از بچه و احساس خودش و ازحضور سنگین فرقه در زندگی امروزش و از ایدئولوژی خطرناکی که زنان اولین قربانیان آن هستند و به طنزی تلخ میگوید شاید کسانی که از دیکتاتوری پرولتاریا دم میزدند هم اولین قربانیانشان همان کارگران بوده اند که امروز این سرنوشت را دارند و البته جابجا تاکید میکند که این نکته بماند برای بعد و الان لازم نیست چیزی بنویسی .

کدام بعد چه زمانی ؟ چه وقت مردم ایران همه رمز و رازها را در باره این فرقه خواهند فهمید, نمیدانم اما این آشکارشدن حقایق مسئله ای است که بهای آن را باید سران و مسئولان و رهبری این سازمان بپردازد ونه اعضا و قربانیان آن , آبروی سازمان مجاهدین باید بریزد ولی با حفظ آبروی قربانیانش .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پشت پرده مرگهای ناشی از هپاتیت در اشرف

 

 

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، دهم مارس 2012
http://www.cibloggers.com/?p=10202

 

نورمحمد بیرانوند چهارمین عضو سازمان مجاهدین خلق و از به اصطلاح اشرف نشینان است که با بیماری حاد هپاتیت از نوع سی از دنیا رفته است , این بیماری تنها از دو طریق قابل انتقال است یا روابط جنسی و یا انتقال خون و شیوه هایی مثل خالکوبی یا استفاده از سرنگهای استفاده شده و ….. این نوع از هپاتیت بر خلاف انواع کم خطر آن مطلقا از طریق بزاق دهان یا مدفوع و تماس قابل انتقال نیست.

از طرفی مجاهدین خلق مدعی هستند که اشرف را بصورت یک شهر بالاتر از استاندارد ساخته اند و همچنین هرنوع رابطه جنسی وحتی ازدواج در اشرف کاملا ممنوع است حتی تفکرات اشخاص و خوابهای آنان هم شامل این محدودیت ها میشوند , ظاهرا هیچ نوعی از انتقال خون غیر استاندارد هم در اشرف وجود ندارد , حالا رهبری مجاهدین خلق بهتر است بجای ایراد گرفتن به سیستم فاضلاب کمپ ترانزیت لیبرتی تحقیقاتی در باره این بیماری و راه انتقال آن در اشرف انجام بدهند , آیا روابط جنسی پنهانی و همجنس گرایی از سر اجبار و بصورت پنهانی در اشرف در جریان است ؟ چند نفر به این بیماری کشنده مبتلا هستند ؟ و از چه زمانی؟ همچنین در باره سایر بیماریهای روحی و جسمی ساکنان اردوگاه مجاهدین نیاز به انجام تحقیقات دیده میشود.

البته با انحلال اشرف و پذیرفته شدن پناهندگی این اسیران تمام این سئوالات مشخص خواهد شد رازی که سازمان مجاهدین خلق فکر میکرد در اشرف با مبتلایان مدفون خواهد شد, و زمان آشکار شدن همه حقایق در باره اشرف به نظر نزدیک میاید.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

انتقال چهارصد نفر دیگر به کمپ لیبرتی

 

 

حسن عزیزی، انجمن پیوند، هشتم مارس 2012

رهبری سازمان فرقه ای مجاهدین در یک عقب نشینی خفت بار سرانجام تسلیم خواست جامعه جهانی شد. گردن کشی های رهبری فرقه در روزهای نچندان دور، تهدید دولت عراق ، محکوم کردن نماینده سازمان ملل به دروغگوئی، خط و نشان کشیدن های گوناگون و..... هیچ کدام نتوانست مرحمی بر زخم های سرطانی این رهبری بگذارد . این بیماری بد خیم میرود تا تمامی سلول ها وپیکره این روابط را از هم بپاشد.

این روزها بازارصدور اطلاعیه از طرف شورای دست ساز سازمان بسیارگرم است ولی اطلاعیه اخیر مرحمی بود بر قلب زخمی من چونکه عده ای هرچند باز هم دست چین شده از جهنمی بنام ا شرف آزاد می شوند. در ذیل به قسمتی از این اطلاعیه می پردازم

۴۰۰تن دیگر از ساکنان اشرف برای انتقال به لیبرتی می روند. این اقدام در پی ۱۰روز گفتگو و تماسهای فشرده در اشرف، پاریس، واشینگتن و بغداد، به درخواست نماینده ویژه وزیر خارجه خانم کلینتون و نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد و قول آنها به تلاش برای برآورده کردن اطمینانهای حداقل به منظور انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی صورت گرفت.

در روز ۱۰اسفند (۲۹ فوریه) خانم کلینتون در استماع کنگره آمریکا تعهدات دولت عراق در مورد سلامتی و امنیت ساکنان اشرف و کمپ جدید را خاطرنشان کرد و در مورد انتقال آنها به کشورهای سوم گفت: «هیچ دولتی موضوع لیست سازمانهای تروریستی خارجی را با وزارتخارجه آمریکا به‌عنوان مانعی برای پذیرش ساکنان مطرح نکرده است و ما به کار برای تضمین امنیت و سلامتی آنها ادامه می‌دهیم».

این اطلاعیه در شرایطی صادر میشود که خانم رجوی در اطلاعیه قبلی خود درخواست انتقال تمام نیروهای اشرف ولیبرتی را به مرز اردن با هزینه سازمان داده بودند ، ودریک واکنش شتاب زده ودر عین حال التماس آمیز از خانم کلینتون خواسته بودند شما مارا از لیست تروریستی در بیاورید متقابلا من تمام اسیران اشرف را به کمپ لیبرتی انتقال میدهم . خود اطلاعیه سازمان گویای ورشگستگی ایدوئولوژیک، سیاسی ، وتشکیلاتی سازمان را بخوبی به نمایش می گذارد

خانم کلینتون پیامش به رهبری فرقه این است که شما نگران لیست تروریستی نباشید ، به عبارت دیگر ما تعیین می کنیم چه کسی تروریست است و اینقدر حرفمان برد دارد که کشور های دیگر تروریست های خودی را بپذیرند ، در ضمن شما سواری خوبی می دهید با توجه به تجربه ای که از اسامه بن لادن بدست آوردیم بار دیگر چنین اشتباهی را تکرار نمی کنیم .

از دیر باز گفته اند یک حکومت یا بایستی به مردمش تکیه کند ویا به بیگانه ، شما که حسرت حکومت را تا ابد با خود حمل خواهید کرد چونکه شما هیچ وقت نه به فکر مردم بودید ونه تکیه گاهی مردمی داشتید ، به حکومت نرسیده تکه خاکی بنام اشرف به اذای وطن فروشی از دیکتاتوری چون صدام هدیه گرفتید وروزگار افرادی که فریب شعارهای شمارا خورده بودند را سیاه کردید . وخدا با مردم مظلوم ایران بود هر چند با پرداخت هزینه های گزاف به ماهیت ضد بشری تان پی ببرند واز چاله به چاه نیفتند. امیدوارم در روزهای آتی شاهد آزادی لایه هائی از اسیران در بند اشرف باشیم که سازمان قدرت مانور روی آنهارا نداشته باشد

 

حسن عزیزی انجمن پیوند هلند 07-03-2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استرا تژی سازمان در مرحله کنونی

 

 

حسن عزیزی، انجمن پیوند، هلند، پنجم مارس 2012

در مرحله حساس کنونی استراتژی سازمان بنا شده است بر حفظ چسپ تشکیلاتی با روی آوردن به هر ترفندی . به عبارت دیگر حفظ نیروهایش در زیر چطر تشکیلات ، در صورت پراکندگی جغرافیائی نیروهایش.

همانطوریکه قبلا هم تاکید کردم سازمان در مرحله ای نیست که تصمیم گیرنده اصلی در صحنه باشد ولی با ترفند های مختلف سعی در خرید زمان از یک سو ، وحفظ نیروهایش از سوی دیگر، روی تصمیمات سازمان ملل ، یونامی ، دولت عراق تاثیر گذاشته ، تا خود را به تصمیم گیرنده اصلی یعنی ایالا ت متحده آمریکا نزدیک ونزدیک تر کند . موضع گیری های اخیر خانم رجوی را در این راستا به عینه میتوان دید . سازمان طرف حساب اصلی خود را وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا خانم هیلاری کیلنتون میداند چرا؟

تا آنجا که به سازمان برمیگردد میخواهد نیروهایش را یکجا حفظ کند ، با توجه به شرایط پیش رو در عراق ، به این مهم رسیده اشرف بر خلاف گذشته دیگر جای ماندن نیست ،کمپ لیبرتی هم سرپلی است برای انتقال به مکانی دیگر ولی کجا؟ برای همین خاطر رهبری مجاهدین در یک واکنش فرار به جلو پیشنهاد اسکان نیروهایش را در نوار مرزی اردن می دهد .

یک سوال کلیدی اینجا پیش می آید اگر چسپ تشکیلاتی این سازمان کار کرد خود را از دست بدهد رهبری مجاهدین با کدامین برگ می تواند در صحنه سیاسی بازی کند؟

تمامی مانور سازمان بسته به نیروهایش است ، به اعتبار این نیروها شخصیت های سیاسی وکلیدی را در خارج ازکشوربا صرف هزینه های نجومی ود ادن اطلاعات غلط به آنها سازماندهی می کند وچون مسئله ابعاد انسانی دارد ، لاجرم دولت فعلی آمریکا را زیر فشار افکار عمومی قرار میدهد نماینده آمریکا (وزیر امور خارجه را )از این روست که طرف حساب خود میداند.

سازمان با استفاده از همین سخنران ها از یک سو تصمیمات اتخاص شده را تحت الشعاع قرار داده واز سوی دیگرخوراک تبلیغاتی بسیار مناسبی برای حفظ نیرو (چسپ تشکیلات) فراهم می کند بنوعی خط وخطوط خود را از طریق همین افراد پیش می برد. وآن اسیران در بند در اشرف که هیچ گونه دسترسی به وسیله ارتباط جمعی ندارند بایستی بطور مستمر ویک طرفه از تنها رسانه این سازمان یعنی سیمای ضد آزادی شاهد ضایع شدن حق وحقوق اسرای اشرف ، لیبرتی نه بلکه زندان،و........اززبان شخصیت هایی بشنوند که اکثرا از شهروندان همان کشور تصمیم گیرنده بشمار می روند.در واقع هم سخنران ها تحت القاعات دیکته شده این فرقه ضد بشری هستند وهم مخاطبین.

من از دولت مردان آمریکایی و اروپایی بویژه از خانم هیلاری کلینتون درخواست میکنم از خانم رجوی بخواهند قبل از حذف نام سازمان مطبوعشان ازلیست تروریستی، آیا حاضرند در یک اطلاعیه رسمی مبارزه مسلحانه را نفی کرده وبه یک مبارزه مسالمت آمیز جویانه فارق از هرگونه تهدید وخشونت روی بیاورند ؟

با شناختی که من از این فرقه دارم به هیچ وجه تن به چنین خواسته ای نخواهند داد . آنوقت هست که کشورهای اروپائی بایستی توضییح بدهند با استناد به چه چیز این سازمان تروریستی را مورد حمایت قرار میدهید

حسن عزیزی انجمن پیوند هلند 03-03-2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در آینده ای نزدیک آقای مارتین کوبلر هم مزدور وزارت اطلاعات خطاب خواهند شد

 

 

حسن عزیزی، انجمن پیوند، هلند، بیست و یکم فوریه 2012

 

 

اخیرا رهبری سازمان انگشت روی استاندارد نبودن کمپ لیبرتی گذاشته و دست بدامان لابی های پیر و پاتال باز نشسته خریداری شده واز مادر خوانده خود خانم کلینتون استمداد میطلبد.

کار بجائی رسیده که در آینده ای نه چندان دور آقای مارتین کوبلر را هم جزء مزدوران وزارت اطلاعات آخوندی خطاب خواهند کرد. برای اینکه گفته کمپ لیبرتی با استاندارد های حقوق بشری مطابقت دارد.

برای رفع این شبهه از خانم رجوی دعوت به بازدید از کمپ پناهندگی کشور مطبوعشان فرانسه را به عمل می آورم شاید نظرشان تغییر کند.

سازمان شکایت ازبازرسی های آنچنانی دارد ، با شانتاژ و مظلوم نمائی در بوق وکرنا کرده که حتا نگذاشتند یک کارد میوه خوری هم نفرات باخود ببرند و ........ باید از خانم رجوی پرسید مگر ما هنگام خروج از سازمان توانستیم بغیر از لباس تنمان چیزی با خود بهمراه بیاوریم؟.

من در اینجا لازم میدانم فارق از هرگونه کینه حقیر شخصی که بردی هم ندارد بلکه برای دفاع از مظلومیت یک نسل در حد ناچیز خود به موارد ذیل اشاره کنم.

قانونی داریم بنام "کارما". معنی آن هست، هر عملی عکس العملی در پی دارد. این مفهوم به اصل علت ومعلول مربوط می شود. اگر کسی بدی کند انرژی آن باید متعادل شود.

به گذشته برمی گردم. اواخر سال 1370 فصل ریزش نیرو در سازمان، بعد از چندین ماه ایزوله شدن در یک بنگال (کانکس) بستری در امداد سازمان  ودریافت نه جلسه الکترو شوک در بغداد ومحاکمه توسط مهدی ابریشم چی ودیگر مسئولین حاظر در جلسه و...... که داستان زیادی دارد ودر کتابی بنام "به خاطر آزادی" به قلم خودم نوشته ام ولی هیچوقت امکان چاپش برایم فراهم نبوده، لحظه خروج از سازمان فرا میرسد.

مرا در حضور مهدی ابریشمچی به رذیلانه ترین شکل ممکن توسط یکی از بهترین دوستانم مورد بازرسی بدنی قرار دادند. درحین بازرسی چند قطره اشک ازچشمان من سرازیر شد، هر قطره اشک به اندازه یک کوه روی من سنگینی میکرد، سپس تمامی وسایل شخصیم را از من گرفتند حتا عکس های خانوادگیم را که هیچ گونه بار اطلاعاتی در بر نداشت. بدون خداحافظی با همسرم که بعنوان گروگان در اشرف باقی میماند با چهار بچه قد نیم قد رهسپار هلند شدم. نفرات سازمان 100 گییلدن(پول رایج آنموقع هلند) معادل 50 یورو فعلی کمک خرجی به ما دادند و از ما رسید هم گرفتند وجلوی یکی از کمپ های پناهندگی رهایمان کردند.

رهبری سازمان مثل اینکه فراموش کرده بود 27 سال بیشتر نداشتم که به کردستان آمده و به آنها پیوستم ومنی که جزء اقشار ضعیف جامعه بودم، خانه و ماشین و گاراژ را فروختم و به امید محو محرومیت و بهره کشی انسان از انسان بدون هیچ چشم داشتی به آنها دادم و رسیدی هم نگرفتم. با خود چه چیزی توانستم بیرون بیاورم ؟ من که از فرد خودم اگر مینویسم شرم می کنم چون شرم مفهوم مقدسی دارد. بلکه شما رهبری شرم کنید.

قابل توجه خانم رجوی هرچند که خودشان استادند.

بعد از ورود به کمپ پناهندگی یک بنگال برای استقرار به من وچهار فرزندم دادند و یک بشقاب، لیوان، پیاله سوپ خوری، کاردو چنگال و قاشق. غذای ما در کمپ شامل دو وعده، غذای سرد مانند نان ماشینی ، کره و پنیر بسته بندی شده ، غذای گرم هم مقداری سیب زمینی کوبیده شده و یا سوپ و در پاره ای موارد برنج آن هم خمیر. من خودم یکسال تمام همراه بچه هایم این پروسه را گذراندم. البته نه من بلکه تمامی پناهندگان از این استاندارد های حقوق بشری استفاده میکنند .

برای من سوال برانگیز است ؟ خانم رجوی، شما با چه معیاری کمپ لیبرتی را جزء استانداردهای حقوق بشری نمیدانید؟ مشکل شما جای دیگری است. همه چیز را هم سراین مارتین کوبلربیچاره خراب نکنید واگر باورتان نمیشود چند روزی مهمان یکی ازکمپ ها شوید تا از نزدیک تجربه کنید.

درضمن خانم رجوی شما این همه به خودتان فشارنیاورید برای سلامتیتان خوب نیست نفرات منتقل شده به لیبرتی هم در جوار خاک میهن هستند، وهم اینکه خانواده هایشان پشت درب ها در انتظارند. عقل سلیم هم میگه تورو سننه. شما فکر کردید مثل سابق تست خط میکنید؟ با دست چین کردن نفراتی و با بمباران نشست ها روی این افراد واعزام آنها به لیبرتی کانون اصلی فتنه که همان اشرف هست را با تحت الشعاع قرار دادن لیبرتی حفظ کنید ذهی خیال باطل .

این هستی قانونمنداست اگر کسی به کارما معتقد باشد ، کارمای این فرقه استارت خورده ازاین ببعد شاهد تعادل انرژی های کارمائی از کیسه رهبری مجاهدین بیشتر خواهیم بود.

حسن عزیزی
انجمن پیوند هلند 21-02-2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سوزش رهبران مجاهدین از افشاگری های جداشدگان

 

 

حسن عزیزی، انجمن پیوند، هلند، نوزدهم فوریه 2012

از لجن پراکنی های هیستریک رجوی ها علیه ما می شود فهمید که چقدر جداشدگان از این فرقه در روشن سازی اذهان مردم، بویژه جوانان این مرزو بوم نقش فعالی داشته اند. سابق بر این رجوی سعی میکرد نیروهای جداشده پایشان به ایران برسد، نه به کشور های دیگر(البته درحرف وبرای رد گم کردن) استناد به این میکرد فعالیت آنهائی که در ایران هستند علیه ما بردی نخواهد داشت چون زیر چطر رژیم هستند خود بخود سوخته بحساب می آیند

پس ما بایستی انرژی مان را روی نفراتی بگذاریم که در خارج از کشور هستند وعلیه ما دست به افشاگری میزنند. برای همین خاطر ازهر نوع لجن پراکنی ، ضرب وجرح، تهدید ،تطمیع و... تا کنون کوتاهی نکرده ونمی کند . با افشاگری های گسترده جداشدگان در خارج از کشور رهبری مجاهدین کاملا قفل شد، واگر ذره ای مشروعیت در بین مردم خارج کشور وبین اپوزیسیون داشت را کاملا از دست داد

اینبار رهبری مجاهدین حساب ویژه ای برای داخل کشور باز کرد وبا خود فکر میکرد حالا که در خارج به ته خط رسیدم لا اقل داخل را حفظ کنم ، آنزمان فضائی را در خارج از کشور بوجود آورده بود که مسافرت افراد عادی هم به ایران زیر علامت سوال میرفت ، چه رسد به جدا شدگان ومنتقدین از این فرقه، وبنوعی یک زندان شیشه ای در خارج بوجود آورده بود . وخیلی خوب هم از این فضا استفاده می کرد ، با هماهنگی های لازم وبده وبستان با هم پالکی های خودش در درون رژیم مثل سعید امامی افراد نا راضی از سازمان را در غالب تیم های عملیاتی روانه داخل میکرد هم نان عملیات را میخورد وهم از خون این بخت برگشته ها به عنوان شهید استفاده میکرد . اینجا بود که رژیم با ازهم پاشیدن باند سعید امامی دکان سازمان را تخته کرد

خوب بیاد دارم ان موقع که در زندان شیشه ای رجوی ساخته در خارج بسر میبردیم وتبلیغات رجوی مثل دیو افسانه ها تنوره می کشید وکسی را یارای مقابله با آن نبود این همسر درد کشیده ام بود که با تشویق های دوست عزیزم آقای کریم حقی که همیشه میگفت که ایکاش محترم (همسرسابقش که در زیر فشارلجن پراکنی های رجوی د ست به خودکشی زد) را پیش خانواده اش فرستاده بودم بلکه این اتفاق شوم نمی افتاد، تمام خطرات را به جان خرید وبرای اولین بار در بین جداشدگان از این فرقه راهی ایران شد وتنور رجوی را گل گرفت وبرای بهای این حرکت تابو شکنانه انواع واقسام لجن پراکنی ها بود که ازجانب رجوی را به جان خرید وهنوزهم با گذشت سالها ازاین موضوع رجوی سوزش خود را در افشاگری علیه او نمی تواند کتمان کند

حساسیتی که رجوی به بازگشت اسیران اشرف به ایران نشان میدهد هراس او را بار دیگر بنمایش میگذارد هم اکنون کسانی که بقول خود رجوی در زیر چطر رژیم قرار دارند وحرف هایشان بردی ندارد چنان با افشاگری های بی امانشان ضربات مهلکی به تشکیلات عنکبوتی این فرقه وارد کرده اندکه دیگر این فرقه را یارای مقابله با آن نیست تاثیراین ضربات جبران ناپذیر را در لجن پراکنی های این فرقه علیه این عزیزان از گوشه کنار این مرز وبوم میتوان دید وعمق سوزش آنها را در همین واکنش های هیستریک رد یابی کرد

رهبری فرقه تمامی انرژی تشکیلاتش را برای حفظ قرارگاه اشرف به کار گرفته ،اهمیت اشرف وحفظ آن به هر بهائی نشان از بن بست استراتژیکی رجوی است ، چونکه حسرت بدست آوردن چنین مکانی را حتا در خواب هم غیر ممکن مییند، اهمیت اشرف هم بر می گردد به نیروهای موجود در آنجا ، متوسط سنی این افراد پنجاه سال است، نه زادو ولدی در کاره، ونه پایگاه اجتماعی لازم برای جذ ب نیروی جدید. پس به هر طریق ممکن سعی دارد این نیروها را حفظ کند، واگر بد ترین جای ممکن را در این کره خاکی در نظر بگیریم که رجوی بتواند با نیروهای دست نخورده اش به آنجا نقل مکان کند یکی از آرزوهای شبانه روزی اوست، واین که رهبران فرقه کمپ لیبرتی را استاندارد نمیدانند و....بهانه ای بیش نیست درد جای دیگری است. اگراین تشکیلات که اشرف سمبل آن هست از هم بپاشد، پایان استراتژی سراسرخون وجنایت وخیانت این فرقه فرا خواهد رسید

هیچ کشوری تا کنون برای پذیرش افرادی ازاین فرقه حتا به تعداد انگشتان دست هم اعلام آمادگی نکرده ، عراق هم حاضر نیست آنها را بپذیرد . آیا سرنوشت این تعداد افراد اسیردر بهترین حالت ممکن چگونه خواهد شد؟

-از نظرمن اگر بند بست خاصی بین سران فرقه وحامیان آمریکایی و صهیونیستی برای نجات رهبری فرقه صورت نگیرد،آینده پیش رو را من اینگونه ارزیابی میکنم .

الف – با انتقال اولین سری نفرات به کمپ لیبرتی یک ترک کنترلی وشکاف تشکیلاتی شکل خواهد گرفت

ب – دیدار خانواده ها با عزیزانشان عاطفه های گره خورده را باز خواهد کرد واخبارهای واقعی را این اسیران آزاد شده از زبان کسانی خواهند شنید که به آنها اعتماد عمیق دارند

پ – تناقض بین اخبارغیر واقعی داده شده به خورد نفرات در طول این سال ها، و مواجهه شدن با واقعیات موجود، وآزادی های نسبی بدور از سلطه تشکیلات ، باعث باز شدن اذهان بسته وفرقه ای این افراد میشود

ت – این نفرات با پی بردن به واقعیت ها به گذشته های برباد رفته خود سخت افسوس خواهند خورد ومدتی بحران های حاد روحی را بایستی از سربگذرانند ولی خوانواده ها بهترین بستر لازم برای بهبودی این افراد هستند

ث – پس از بهبودی نسبی، این نفرات، سازمان ودر راس آن رهبری این فرقه را بطور قانونمد مسئول تمامی خیانت ها ، جنایت ها ، و.......خواهند دانست وعلیه اودست به افشاگری خواهند زد ، افشاگری هائی که ریزترین وحساسترین موضوعات این فرقه را در خود جای خواهد داد. چون این حرکت ها بیشتر حالت جمعی پیدا می کند

ج – اکثریت این نفرات با تشویق خانواده هایشان به ایران باز خواهند گشت وهر کدامشان پیکی خواهند شد برای مظلومیت نسلی که هستی اشان توسط رجوی به یقما رفت و......

چ – تعدادی ازاین نفرات هنوز با اندیشه فرقه ای وقت خود را تلف خواهند کرد ولی سرانجام اندیشه اشان ضربه سختی خواهد خورد

این چشم اندازرا در شرایطی می شود متصور بود که سازمان قدرت عمل را کاملا از دست داده باشد وبا شناختی که از این فرقه دارم بعید بنظرمیرسد به این راحتی حاضربپذیرش چنین شکستی شوند ، من به هیچ وجه باور ندارم با انتقال چهارصد نفر رهبری مجاهدین بدنبال راهی مسالمت آمیز است ؛ انتقال این چند نفر هم به سازمان تحمیل شده و هنوز سه هزار نیرودر اسارتش باقی است ، با انتقال این نفرات به کمپ لیبرتی که یک سناریوی از پیش تعیین شده وحاصل ساعتها نشست از جانب رهبری سازمان است ، بدور از انتظارنیست که حتا فضای کمپ لیبرتی را جهت مصارف تبلیغاتی ومظلوم نمائی به درگیری با نیروهای عراقی مستقر درکمپ بکشاند تا راه حل مسالمت آمیز را به بن بست بکشاند

حسن عزیزی
انجمن پیوند
هلند
19-02-2012

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد