_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

چرا با وجود انبوهی مدرک و اسناد مستدل در نقش سازمان مجاهدین در همکاری با صدام حسین و کشتار مردم عراق و ایران سران این گروه پای میز محاکمه کشیده نشده اند؟

(نامه سرگشاده علیرضا میرعسگری به آقای دکتر نوری المالکی نخست وزیر عراق)

 

 

علیرضا میرعسگری، کانون آوا، کلن آلمان، ششم آوریل 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&
view=article&id=901:1391-01-17-12-25-46&catid=89:pacific&Itemid=463

 

جناب آقای نوری المالکی نخست وزیر محترم عراق

علیرضا میرعسگری از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق هستم که بدلیل نقض حقوق بشر و مخالفت با اعمال تروریستی سازمان مجاهدین خلق؛ مدت 9 سال است که از سازمان مجاهدین جدا شده و در کشور آلمان زندگی می کنم.

مطلع شدم که در کنفرانسی مطبوعاتی پس از اجلاس سران عرب در بغداد بر اخراج سازمان مجاهدین از عراق تاکید کرده اید .

آقای مالکی

9 سال از سقوط دیکتاتور عراق صدام حسین می گذرد . سازمان مجاهدین بعدازسرنگونی صدام حسین پدرخوانده و پشتیبان اصلی خود را از دست داد .

بعدازسرنگونی صدام حسین مدارک زیادی اعم از فیلم و نوار صوتی به دست نیروهای مردمی عراق افتاد که حضور فعال سازمان مجاهدین در ترور و خشونت در ایران و عراق در همکاری با صدام حسین را اثبات می کند.

درطی 9 سال گذشته سران سازمان مجاهدین با حمایت گروههای جنگ طلب در آمریکا و اسرhئیل توانسته اند اخراج این سازمان از عراق را به تعویق بیاندازند.

جناب نخست وزیر

نقش فعال سازمان مجاهدین در سرکوب شیعیان و کردها در سال 1991 در کنار نیروهای صدام حسین، انجام عملیات تروریستی از خاک عراق و همچنین کشتار مخالفان در درون قرارگاه های سازمان مجاهدین، نمی تواند با گذشت 9 سال از سقوط دیکتاتور سابق عراق ( صدام حسین ) به فراموشی سپرده شود.

همان طور که مطلع هستید بعد از سرنگونی صدام این گروه با برگزاری نشست های متعدد در قرارگاه اشرف و همکاری با وابستگان سابق حزب بعث سعی در ایجاد ناامنی و تشدد در عراق کرده اند.

آقای نوری المالکی

9 سال پس از سقوط صدام حسین و تشکیل دولت مردمی عراق سوال اصلی این است که، سازمان تروریستی مجاهدین در عراق چه می کند؟

چرا با باوجود انبوهی مدرک و اسناد مستدل در نقش سازمان مجاهدین در همکاری با صدام حسین و کشتار مردم عراق و ایران سران این گروه پای میز محاکمه کشیده نشدهاند؟

قوه قضاییه عراق حتی در اقدامی حکم جلب تعدادی از سران سازمان مجاهدین را صادر کرد ولی متاسفانه گویا بدلیل دخالتهای سیاسی و اعمال فشار توسط حامیا ن این گروه تروریستی در غرب این حکم اجرا نگردید!

جناب نخست وزیر

تاکید بر اخراج سازمان مجاهدین از عراق بحث حداقلی است که متاسفانه به دلیل حمایت های آمریکاو اسرائیل محقق نشده است، امید است در گامی جدی تر سران سازمان مجاهدین را که در کشتار مردم عراق و ایران در همکاری با صدام حسین دست داشتند را پای میز محاکمه بکشانید.

با تشکر از توجه شما
5 آپریل 2012
علیرضا میرعسگری/ کلن- آلمان

رونوشت به رئیس جمهور عراق
رونوشت به پارلمان عراق
رونوشت به قوه قضائیه عراق

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیست و یکمین سالگرد قتل عام کردها ، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران

 

 

محمد کرمی، چهارم آوریل 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

در سال 1370 پس از شکست صدام حسین در حمله به کویت، توسط ارتش امریکا . شرایطی که در عراق پیش آمده بود تمامی پیشمرگ های کورد عراقی ( اتحادیه میهنی کوردستان عراق ، پارتی دموکرات ، احزاب آقای طالبانی و آقای بارزانی ، دیگر احزاب کوچگ که در نقطه مرزی ایران مستقر بودند ، می خواستند از این شرایط به سود کشورخود استفاده کنند ، آن زمان در کشورعراق ارتشی وجود نداشت که بتواند از کشور دفاع کند و این نیروها را عقب براند . چونکه در حمله به کویت تمامی لشگر های عراق از هم متلاشی شده بود . در عراق آن زمان هیچ ارگان منسجم و متشکلی باقی نمانده بود . تنها نیروی مسلح و قابل ملاحظه ای که وجود داشت ، سازمان مجاهدین خلق ایران با استعداد حدود 4هزار نفر منسجم، مسلح به تانک ، نفر و توپخانه …… با ادوات کافی ، تمامی آموزش های نظلامی را هم تازه تمام کرده، مانورهای عملی را هم انجام داده آماده عملیات بود . در واقع حرف اول را در شمال عراق به سمت نفت شهر را میزد . در اسفند ماه بود که پیشمرگان کورد تا حدودی در خاک عراق نفوذ کرده بودند و بعضی از نقاط روستائی را تصرف کرده بودند مسیر آنها از طریق جاده کرکوک – بعقوبه و بغداد بود .

در نیمه دوم اسفند درگیر های مجاهدین با احزاب کوردی، در جاده کرکوک شروع شد . در روز های اول پراکنده بود ، دو سه روز بعد آ ن درگیری ها منسجم و سازمان داده شده و طوری در عرض 10 روز روستا های طوز ، خرمال ، سلیمان بک و کوه های کفری و دشت کفری به جهنمی تبدیل شده بود . چند نمونه از هزاران نمونه : یکی از فرماندهان حزب در روستای طوز به یکی از مسئولین مجاهدین مراجعه می کند می گوید می خواهم با فرمانده شما صحبت کنم ، پس معرفی خودش می گویداز طرف حزب برای مذاکره آمده ام ، ما می خواهیم از جاده کرکوک بغداد عبور کنیم می خواهیم هماهنگی ها را انجام بدهیم . هوشنگ دودکانی می گوید تواینجا به ایست تا من بروم با فرمانده ام تماس بگیرم . هوشنگ دودکانی می آید گزارش رابه بالاتر می دهد می گوید چکارش کنیم ؟ فرمان داده می شود بکشیدش . او هم می رود به توپچی تانک تی 55 فرمان می دهد که آن فردی که کنار دیوار ایستاده را هدف قرار بده و شلیک کن. توپچی هم فرمان را اجرا می کند . یا اینکه مینی بوسی که کورد های مسلح را داشت در منطقه طوز جابجا می کرد در زیر درختی که ایستاده بود با تیربار کالیبر۲۳ میلیمتری زده بودند ،وقتی که بالای سر اجساد رفته بودند، می گفت انگار نفرات را با اره دو قطعه کرده اند . وقتی که در روستای خرمال از خانه ای به سمت آنها شلیک شده بود با تانک آن خانه مذبور شلیک کرد ند .

به فرماندهان گفته شده بود از هر نقطعه ای بشما شلیک شد جوابش را با حداکثر آتش بدهید و این فرمان در تمام مدت اجرا می شد . پس از 10 روز تمام منطقه کفری به سمت طوز،طوز ، خرمال ، سلیمان بک بتصرف کامل مجاهدین در آمد وکنترل کامل داشتند واین تصرف به بهای انهدام بخش زیادی از این روستا ها و آواره کردن اهالی منطقه بود . نیروهای کوردی که در آن منطقه درگیر شده بودند به فرض اینکه این مسیر کرکوک بغداد ،چونکه از جلو قرارگاه مجاهدین عبور می کند آنها واکنش نشان داده اند با دادن کشته های زیادی آن منطقه را ترک کردند چونکه هدفی دیگر در سر داشتند و دشمن آنها صدام حسین بود نه مجاهدین خلق . بدین سان پس از 15 روز درگیری در جاده کرکوک بغداد پشمرگان کورد به منطقه خانقین عقب نشینی کردند و این منطقه را به امید اینکه در جای دیگر مزاحم آنها نشود رها کردند . مجاهدین سرمست از این پیروزی شروع به جمع جور کردن و سازماندهی کردن نیروها ی خود شدند . در بیست چهارم اسفند اولین گروه یگان نیروهوائی سازمان مجاهدین در مرکزلشگر 2 ( فیلق ) مستقر شد .

احزاب کوردی پس از درگیری های جاده کرکوک ،مسیر خود را تغیر داده بودند و می خواستند از منطقه خانقین- بعقوبه – بغداد حرکت کنند ، بهمین دلیل نیروهای خود را به آن منطقه انتقال داده بودند . در اول فروردین محل نیروهوائی تبدیل به ستاد ارتش رجوی شد .در همین زمان سازماندهی جدیدی انجام دادند ، با دو تیپ گردنه انجانه به سمت کوه های حمرین را بستند ، یک تیپ در خالص مستقر کردند و در دوم فروردین سازمان مجاهدین مابقی نیروهای رزمی خود را به فیلق انتقال داد ، شروع به اجراء طرح تهاجی خود کرد . در 5 فروردین 1370 اولین عملیات رسمی خود را تحت عنوان مروارید یک بر علیه نیروهای پیشمرگه کوردی شروع کرد . هدف از این تهاجم به تصرف در آوردن بلندی های جلولا ، جبه داغ ، آق داغ صغیر ، سه راهی بابا محمود بود. یک هفته بعد یعنی در 12 فروردین دومین عملیات تهاجمی برعلیه احزاب و جریان های کوردی در منطقه آق داغ کبیر شروع شد که هدف پاک سازی نیروهای کوردی از منطقه بود . در این رابطه از هیچ جنایتی کوتاهی نکردن .

سازمان مجاهدین خلق ایران در آن برهه از زمان سر سپردگی خود را به صدام حسین ثابت کرد . اگر اگر اگر سد و مانعی برای احزاب کوردی درست نمی کردند صدام حسین در آن زمان سقوط می کرد اواگر سقوط هم نمی کرد وضعیت دولت مرکزی تغیر می کرد .از آن پس بود که صدام حسین هم حساب دیگری بروی سازمان مجاهدین باز کرد و در خیلی جا ها دست آن را باز گذاشتند .در این باره اسناد ومدارک زیادی تا به حال انتشا رداده شده است که سازمان مجاهدین نمی تواند انکار کند که این کار را انجام نداده است . فیلم و عکس های ضمیمه بخشی از اسنادی است که نشان می دهد سازمان مجاهدین دستش به خون هزاران تن مردم بی دفاع آلوده است. به امید روزی که در دادگاه های بین المللی به جرم جنایت علیه بشریت سران مجاهدین خلق محاکمه شوند

 

http://blip.tv/peyvandtv/ptv-048-koshtare-
kordha-tavasote-mojahedin-e-khalq-3249721

 

فیلم کوردکشی سازمان مجاهدین خلق ایران همراه با بخشی از توجیح مسعود رجوی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روزگار غریبی است نازنین سازمان مجاهدین به چه روزی افتاده! چه کسانی می خواهند این مرده را تطهیر کنند!

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و دوم مارس 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

به جدید ترین نمونه که آقای ایرج مصداقی در ناآگاهی تمام دست به تطهیر زده است اشاره می کنم . در تاریخ 24 اسفند 1390 آقای ایرج مصداقی در مقاله ای به عنوان ( چه کسی خامنه ای را در تیر ماه 60 ترور کرد ؟ شروع می کند با آسمان ریسمان بافتن ها می خواهد ثابت کند که ترور خامنه ای در سال 1360 کار سازمان مجاهدین نبوده بلکه کار گروه فرقان بوده . درست است به آدم مرده هر انگی را می شود نصبت داد، روزگاری بود مسعود رجوی پدر مادی و معنوی داشت ، بانام صدام حسین تکریتی . رجوی با اتکا به وی فکر می کرد قدرتمند ترین است . با کلت اهدائی پدر که در نشست ها بکمر می بست در بالای سن شروع می کرد به رجز خواندن ، آن هم برای افرادی که از تمام دنیا بی خبر بودند و هستند . رجز خواندن های آن زمان بی دلیل نبود بیشتر زمان های بود که از ملاقات پدر معنوی خود باز می گشت، یا سرشار ازرویاهای بود که در سر داشت ، .دست به کمر می زد و از عملیاتهای ویژه سال 1360 بخصوص از عملیات دفتر ریاست جمهوری و مسخره گرفتن آن افراد ، انفجار دفتر حزب جهوری اسلامی ،ترور های امام جماعت در کرمانشاه ، تبریز ، اصفهان ، ،شیراز، یزد. ترور خامنه ای در مسجد ابوذر ، ترورلاجوردی ، ترور سیاد شیرازی ……. تعریف و تمجید می کرد و جزء برگ زرین افتخارات خود می دانست . بارها شخص مسعود رجوی با باد آنداختن به کبکبه اش بر خود می بالید که و از افتخارات سازمانش و شخص خودش به عنوان مسئول اول آن می دانست . برای آخرین بار در نشست های معروف طعمه درسال 1380 بود که پس از سرکوب شدید داخلی اعضاء معترض و مخالف خود را که برسرجایشان به قول خودش نشانده بود . بعبارت دقیق کلمه صدای مخالفان تشکیلات را برای مدتی خاموش کرده بود . در آن نشست تمام افرادی که توانسته بودند به هرشکلی جان خود را از دست پاسداران نجات بدهند ، بخصوص کسانی که در مقطع اعدام زندانیان سیاسی سال 1367 از زندان ها جان سالم بدر ببرند .همه آنها را پای میگروفون آورد ، همه آنها اقرار کردند که در زندان اوین با شعار دادن آنها فرمان آتش اعدام همرزمان سابق شان اجرا می شد.

 

 شخص رجوی به همه آن افراد تفهیم کرد که همه شان دستشان در خون فرزندان ایران زمین الوده است حتی آن افرادی که در خارجه سکنا گزیده اند امثال ایرج مصداقی – که دوستان آقای مصداقی با فاکت ونمونه شهادت می دادند که آنکاره بودند . رجوی تمام آنها را در زمان خود سکه پول کرده بود و این علی رغم تمام خوش خدمتی های بود که مصداقی و افرادی امثال او برای سازمان مجاهدین انجام داده بودند . اکنون در این مقطع از زمان که سازمان مجاهدین خلق ایران متاسفانه به خاطر عمل کرد ضد میهنی اش منفور خاص عام شده است و تبدیل یک مردار شده است ، تعدادی از عوامل سیاسی آنها که بعضا تازه گی به خدمت در آمده اند امثال : بهرام مشیری ، شهرام همایون ، پرویز صیاد ، اسماعیل خوئی . ایرج مصداقی ، قاطی هم پیاله ای های سابق شده اند دست به دست هم داده اند تا مرداری به نام سازمان مجاهدین با رهبری شخص مسعود رجوی را تطهیر کنند . * به جدید ترین نمونه که آقای ایرج مصداقی در ناآگاهی تمام دست به تطهیر زده است اشاره می کنم . در تاریخ 24 اسفند 1390 آقای ایرج مصداقی در مقاله ای به عنوان ( چه کسی خامنه ای را در تیر ماه 60 ترور کرد ؟ شروع می کند با آسمان ریسمان بافتن ها می خواهد ثابت کند که ترور خامنه ای در سال 1360 کار سازمان مجاهدین نبوده بلکه کار گروه فرقان بوده . درست است به آدم مرده هر انگی را می شود نصبت داد ، یا مردار های را تطهیر داد آن یک طرف قضیه است . یک طرف قضیه هم افراد زنده ای هستند که شاهد موضوعات دیگر هستند . تمامی اعضاء جداشده از فرقه رجوی شاهد آن رجز خوانی های مسعود رجوی هستند که تمام این عملیات ها بخصوص عملیات ترور علی خامنه ای کار سازمان مجاهدین بوده است بارها وبارها رجوی آن را بیان کرده است ، مسئولین دست اندرکار هم سهمی در آن داشتند حرف های رجوی را تائید می کردند . موضوع قابل توجه ایرج مصداقی و دیگر مصداقی هائی ، دیرآمده اند و می خواهند این مردار را تطهیر کنند . این مردار آنچنان متعفن هست که اگر هفت سال هم در توی نمک دفن شود . بخاطر نوع مردار بودنش باز هم نجس و متعفن است . خوب است قبل از هر کاری مروی به شناخت کامل از نوع مردار خود که همان سازمان مجاهدین خلق ایران است به رهبری مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو بیندازید . بخصوص در زمانی که با قدرت پوشالی احساس میکرد که تبدیل به یک قدرت جهانی شده است .

تمامی شما ها به اندازه یک دسته سبزی خوردن برای آن مردار ارزش نداشتید ، که این در موضع گیری های آن زمان وی کامل بارز است ، نیاز به هیچ توضیحی ندارد فقط باید آقایان بروند و خود مرور کنید.

هرچه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک . این الان شرح حال آقایان تطهیر دهنده است . البته باید به آنها گفت دیر آمده اید . پش از شما یان آمدند کسانی که بور شدند . با این نوشته ها هیچ یک از جنایایت فرقه رجوی را نمی توانید از دامن آنها پاک کنید فقط خود را روسیاه می کند ، برای چند سکه پول یا چند دلار آغشته به خون .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرصت ها و حماقت ها

 

 

سیدحجت سیداسماعلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، نوزدهم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-فرصت%20ها%20و%20حماقت%20ها/17657

 

اخبار دریافتی حاکی است که بزودی گروه سوم از ساکنان قرارگاه اشرف در چارچوب زمان‌بندی های به توافق رسیده شده بین دولت عراق و سازمان ملل متحد از یک سو و سازمان مجاهدین خلق از سوی دیگر به کمپ موقت ترانزیت منتقل شوند.

ولی بنظر میرسد سازمان مجاهدین همچنان در تلاش و تدارک بحران آفرینی در جهت ایجاد اخلال و به شکست کشاندن روند انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت بسر میبرد. بنحویکه آخرین اظهار نظر رسمی رهبری مجاهدین در گردهمائی 10 مارس در پاریس البته با اهداف چند منظوره، دلیلی بر این مدعاست .

در این گردهمائی مریم رجوی در قسمت پایانی سخنرانی شان و با گفتن این جمله که : " . . . اکنون دیگر زمان آن است که دولت آمریکا و سازمان ملل اجرای اطمینانهای حداقل و برخورداری ساکنان از کلیه حقوق شان در لیبرتی را تضمین کنند والا عدم اجرا و امضاء اطمینانها از سوی دولت عراق، انتقال ستون های بعدی از اشرف به لیبرتی را می بندد . . . "، ضمن تهدید جامعه جهانی به اعمال خشونت، ناسازگاری مجاهدین با عزم و اراده جهانی برای بستن قرارگاه اشرف را آشکارا به نمایش گذاشت و با بی توجهی به قوانین به رسمیت شناخته شده بین المللی در مورد کمپ های پناهندگی، همچنان در پی "تامین اطمینانهای حداقل" (بخوانید حفظ حصارهای تشکیلاتی) در کمپ موقت ترانزیت میباشد که البته برگزاری کنفرانس ها و صدور بیانیه های حمایتی و نامه نگاری به دبیر کل ملل متحد از سوی حامیان سیاسی شان از جمله فعالیت های دور جدید و البته بی خاصیت مجاهدین در راستای جلب نظر و حمایت دولتمردان اروپائی و آمریکایی است.

نگاهی اجمالی به مجموعه وقایع و کارشکنی های مجاهدین از 25 دسامبر سال 2011 تا پس از انتقال گروه دوم از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت حاکی از حماقت مجاهدین و از دست دادن فرصت های پیش آمده است.

مجاهدین با انتقال اولین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت تبلیغات رسانه ای گسترده ای در راستای بد نام کردن کمپ را شروع کردند و تا آنجا پیش رفتند که خواستند زیرساخت ها و امکانات بهداشتی و صنفی کمپ را تا سطح زندان و اردوگاههای کار اجباری تنزل دهند و اینکار بلافاصله و با ورود اولین گروه از مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت و با خرابکاری در تاسیسات کمپ استارت خورد.

ولی علیرغم تمامی بحران آفرینی های مستمر و نفس گیر رهبران مجاهدین، سازمان نه تنها در این پروژه تبلیغاتی موفقیتی بدست نیاوردند بلکه بنحو افتضاح آمیزی نیز تمامی توطئه هایش همچون آوار بر سر خودشان خراب شد و نتیجه تمامی گردنکشی های مجاهدین چیزی نبود جز تن دادن فضاحت بار به اعزام دومین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت.

مجله «فارین پالیسی» طی گرازشی به قلم «جاش راگین» در تاریخ 12 مارس 2012 ( 22 اسفند 90 ) تحت عنوان "مجاهدین در لیبرتی خرابکاری میکنند" از قول یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، نوشت: " اعضای مجاهدین با هدف نابسامان نشان دادن وضعیت این کمپ خرابکاری می کنند . . . در واقع این سازمان مجاهدین خلق است که با هدف خراب نشان دادن اوضاع، کمپ لیبرتی را به زباله دانی تبدیل کرده است . . . این مقام مسئول آمریکایی با استناد به گزارش سازمان ملل از خرابکاری های مجاهدین از جمله پاشیدن زباله ها و دستکاری تاسیسات کمپ لیبرتی خبر داد . . . وی ادامه داد: سازمان ملل روزانه از کمپ لیبرتی بازدید کرده و وضعیت آب، فاضلاب و غذا را در این کمپ بررسی می کند و گزارش سازمان ملل وضعیت را از آن چیزی که مجاهدین ترسیم می کنند، بهتر ارزیابی کرده است . . . "

آقای جاش راگین پیشتر از این نیز در مورخه 29 فوریه 2012 در مقاله ای که در مجله فارن پالیسی منتشر شد ، اظهار داشت : ". . . اردوگاه مجاهدین آن چیزی که رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک یا درشویتز ادعا می‌کنند، نیست . . . هیچ کدام از این دو فرد "اردوگاه آزادی" را زمانی که این اردوگاه محل استقرار صدها سرباز آمریکایی در جریان جنگ عراق بود یک "زباله‌دانی" یا یک "اردوگاه کار اجباری" ، توصیف نکرده بودند. وی همچنین تاکید کرد، اگر هم همچین چیزی است، اعضای سازمان مجاهدین خلق که در آن سکونت دارند، آن را تبدیل به جایی غیرقابل زندگی کرده‌اند.

ریچارد سیلورستاین، یک نظریه پرداز سیاسی و یک وبلاگ نویس در سیاتل آمریکا نیز در تاریخ 23 اسفند 90 در مقاله ای نوشت: " . . . چه قدر سازمان مجاهدین خلق به آلن درشویتز پول می‌دهد؟ ، اگر درشویتز خود را به مقداری کمتر از ۵۰ هزار دلار بفروشد، من تعجب خواهم کرد."

درشویتز، استاد دانشگاه هاروارد و حقوقدان یهودی - آمریکایی که از حامیان شدید اسرائیل است، ۲۵ فوریه در کنفرانسی در واشنگتن، ضمن حمایت از سازمان مجاهدین ، همچنان این کمپ را یک زباله‌دانی توصیف کرد و تلاش کرد مجاهدین را از اتهامات وارده از سوی سازمان ملل متحد تبرعه کند. وی گفت : " من بارها بصورت تلفنی با مقامات وزارت خارجه و سازمان ملل متحد ارتباط داشته ام و آنها تقصیر را به گردن قربانیان (مجاهدین) می اندازند . . . آنها گزارشاتی را صادر میکنند مبنی بر اینکه ، بله این قربانیان بودند که زباله ریختند، این قربانیان بودند که شیر آب را باز کردند و منابع آب را تمام کردند و این قربانیان بودند که این مکان را غیر قابل سکونت کردند . . . " .

البته همه اینها در حالی است که پیش از این، کشف سلاح های سرد و اشیایی مانند دوربین و . . . در اعزام گروه اول از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت خود به یک معضل جدی بین مسئولین عراقی و یونامی با سازمان مجاهدین تبدیل شده بود و البته با گزارش آقای مارتین کوبلر به دبیرکل ملل متحد مبنی بر نقض قوانین و تخریب های سازماندهی شده در کمپ موقت ترانزیت ، توطئه های مجاهدین را نقش بر آب کرد و نهایتا با هشدار وزارت امورخارجه آمریکا به سران مجاهدین مبنی بر تخلیه قرارگاه اشرف در موعد مقرر، منجر به اعزام دومین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف در 18 اسفند - هشتم مارس 2012 به کمپ موقت ترانزیت شد . البته بحران آفرینی های مجاهدین تمامی نداشت و برای بار دوم نیز کشف تعدادی وسایل ممنوعه دیگر مثل بی سیم های کوچک، جلیقه های ضد گلوله ، مقدار متنابهی سلاح های سرد و یونیفورم های نظامی از گروه دوم که عازم کمپ موقت ترانزیت بودند تعجب و حیرت مسئولین عراقی و یونامی در نقض قوانین به رسمیت شناخته کمپ توسط مجاهدین را بشدت برانگیخت.

بنابراین چنین اقدامات سازماندهی شده که با هدف بحران آفرینی و ایجاد مشکل در روند انتقال ساکنان قراگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت صورت گرفت برگ دیگری بر پرونده خلافکاری و حماقت های مجاهدین افزود و باعث شد شک و تردید و سوظن جدی نسبت به حسن نیت مجاهدین نسبت به حل مسالمت آمیز بحران قرارگاه اشرف و کسانی که "متقاضیان پناهندگی" هستند در افکار عمومی و مسئولین دولت عراق ، یونامی و کشورهای اروپائی و آمریکا ایجاد شود.

بنابراین پر واضح است که نگاه مجاهدین به موضوع ساکنان قرارگاه اشرف اساسا و به هیچ وجه جنبه انسانی ندارد و آنچه که در این میان برای رهبران مجاهدین مهم است همانا پیشبرد اهداف رهبری تشکیلات فرقه ای مجاهدین به هر نحو ممکن است که باید از طریق هزینه کردن جان ساکنان قرارگاه اشرف محقق شود.

نتیجه گیری اینکه رهبران مجاهدین نه تنها به سرنوشت ساکنان اشرف و آینده ای که آنها پیشرو دارند فکر نمی کنند بلکه برعکس تلاش میکنند پرونده ساکنان اشرف را در خشونت طلبی و بحران آفرینی سنگین و سنگین تر هم بکنند و بنظر میرسد رهبران مجاهدین بجای استفاده از فرصت های پیش آمده و تن دادن به الزامات پناهندگی و هموار کردن مسیر آن، همچنان در حماقت محض بسر میبرند.

در ضمن یادآوری این موضوع نیز مهم است که بدانیم موضوع پناهندگی ساکنان قرارگاه اشرف هنوز در مراحل اولیه کار است. مراحلی که باید تک تک اعضای سازمان و بدور از هرگونه تعصب و وابستگی تشکیلاتی از آن عبور کنند.

همچنان که میدانیم کمیساریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ جهانی قوانین مهمی در امر پناهندگی دارند که هنوز رهبران مجاهدین خود و ساکنان قرارگاه اشرف را در معرض پاسخگویی به الزامات آن قرار نداده اند . قطع ارتباط تک تک اعضاء با سازمان مجاهدین ، عدم ارتباط با هیچ سازمان نظامی ‌و گروههای تروریستی دیگر و عدم بازگشت به وضعیت قبلی یعنی خشونت طلبی، از جمله شروط مهم و اساسی برای اخذ پناهندگی است که باید نه در حرف بلکه در عمل ثابت شود و ارگانهای ذیربط سلامتی رفتاری آنها در قبال کشورهای ثالث و اینکه آنها دیگر به وضعیت قبلی و عضویت در تشکیلات مجاهدین بر نمی گردند و تنها زندگی عادی خود را خواهند داشت را تضمین کنند.

در غیر اینصورت؛ واقعا چه کسی تضمین خواهد کرد که اگر ساکنان کمپ در کشورهایی که پذیرفته میشوند مجددا برای سازمان و یا هر گروه تروریستی دیگر کار نکنند؟ باز چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها برای پیشبرد اهداف رهبری مجاهدین به خشونت از جمله خودسوزی و یا اذیت و آزار شهروندان کشورهایی که در آن سکونت دارند متوصل نشوند ؟ چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها وارد باند های مافیایی و پولشویی نشوند ؟ چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها برای قدرت های مختلف کار اطلاعاتی و یا عملیاتی که بالقوه مستعد آن هستند انجام نداده و جان شهروندان کشورهای دیگر را به خطر نیاندازند ؟ واقعا چه تضمین هایی وجود خواهد داشت ؟

بنابراین با توجه به شروطی که فوقا به آنها اشاره شد صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگان باید پاسخگوی اعمال و رفتار کسانیکه بعنوان پناهنده در کشورهای ثالث پذیرفته میشوند باشند و آیا واقعا متصور است که اعضای سازمان مجاهدین بقیه عمرشان را بدور از حصارهای تشکیلاتی و سواستفاده هایی که ممکن است رهبران مجاهدین از آنها در راستای اهداف فرقه یی شان بکنند ، زندگی کنند ؟

و حال سوال اساسی اینجاست که رهبران مجاهدین چقدر توانسته اند اعتماد ارگانهای ذیربط را در زمینه آنچه که فوقا گفته شد بدست آورند ؟

قرائن و شواهد امر نشان میدهد که مجاهدین هرگز تمایلی به استفاده از فرصت های پیش آمده را نداشته و ندارند و برعکس همچنان در تلاش برای فریبکاری سیاسی در راستای تامین اهداف فرقه ای سازمان به هر نحو و طریق ممکن هستند و بدور از واقعیت محض خواهد بود که فکر کنیم که رهبران مجاهدین در امر پناهندگی ساکنان کمپ میخواهند کاری بکنند.

بنابراین در چنین شرایطی است که باید تک تک ساکنان کمپ ضمن تبری جستن از تشکیلات مجاهدین و رهبران فرقه گرای آن بعنوان بانی تمامی مسائل و مشکلات و سد کننده مسیر آنها تا رسیدن به کشورهای ثالث در تعیین سرنوشت خود نقش آفرینی کنند.

در ضمن بد نیست یادآوری کنیم علیرغم اینکه مجاهدین اصل موضوع پناهندگی را هم قبول کرده اند ولی تا این لحظه و در هیچ موضعگیری رسمی انحلال سازمان مجاهدین که تنها راهگشای امر پناهندگی اعضای سازمان در کشورهای ثالث خواهد بود را اعلام نکرده اند و بنظر میرسد هنوز رهبران مجاهدین متقاعد نشده اند باید برای تحقق امر پناهندگی اعضای سازمان وارد چنین مسیری شوند و شاید هم آنها منتظر یک معجزه آسمانی برای حل بحرانی که تا خرخره در آن گرفتار آمده اند هستند!

نتیجه اینکه طی چند ماه گذشته رهبران مجاهدین در مقابل تلاش جهانی برای حل مشکل قرارگاه اشرف تنها توانسته اند حماقت خود را نشان دهند و هرگز نخواستند از فرصت های پیش آمده برای رقم زدن سرنوشت کسانی که در قرارگاه اشرف و در بند رهبران تشکیلات فرقه ای مجاهدین گرفتار آمده اند استفاده کنند.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد