_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
کوبلر: ساکنان اردوگاه اشرف در امر انتقال به اردوگاه جديد همکاری نميکنند
صدای امریکا، هجدهم آوریل 2012
دولت آمريکا و سازمان ملل متحد
در امر انتقال ساکنان اردوگاه اشرف در عراق دچار مشکل شده اند. بنا
بگفته مارتين کوبلر، نماينده سازمان ملل در عراق، ساکنان اردوگاه اشرف
در امر نقل و انتقالشان به اردوگاه جديد همکاری نميکنند. اما مشکل عمده
پذيرش آنها توسط کشور سوم است؛ هيچ کشوری حاضر به پذيرش مجاهدين خلق
نيست.
VOA interviews Massoud Khodabandeh, Mojtaba Vahedin
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نامه سرگشاده به وزیر خارجه محترم آمریکا خانم هیلاری کلینتون (بگذارید نجات یافتگان از فرقه رجوی در رابطه با مجاهدین خلق شهادت بدهند)
حسن پیرانسر، فریاد آزادی،
هجدهم آوریل 2012
لینک به متن انگلیسی نامه
با سلام
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ارتباطات نمادین و تنش زدایی
رضا اسدی، اخبار روز، شانزدهم
آوریل 2012
رشد هرفرد، گروه و جامعه در هنر ارتباطی آنها با دیگر جوامع نهفته است. و این هنر زمانی شکوفا میگردد که «میل»به ارتباط در زندگی فردی و اجتماعی نمادین گردد. تمایل و استفاده صحیح از زبان و فرهنگ ارتباطاتی به ترقی و تکامل سرعت میبخشد. بدین صورت هر فرد و گروه می آموزد که: «زمانی او برای دیگران ارزش و اهمیت خواهد داشت، که متقابلا برای هم نوعانش ارزش قایل شود». ژاک لکان فیلسوف قرن بیستم بر اجتماعی شدن «میل و آرزو» در پیشبرد امر ارتباطات تاکید میکند. از نظر او تمایل به برقراری ارتباطات، در جهت پیشرفت و تکامل زندگی جمعی تاثیر بسزایی دارد. سعی بر ارتباطات مثبت و نمادین، انسان را از«من» به «ما» تغیر میدهدد. برقراری ارتباط با دیگران بستگی به میزان شناخت، تجربه و آگاهی های هر فرد دارد. پس میتوان شایستگی های انسانی را برای رسیدن به اهداف نوین اجتماعی بکار گرفت. بالطبع رسیدن به اهداف متعالی نیاز به یکرنگی و یکدلی خواهد داشت. یک ارتباط سالم تنها ارسال یک پیام از طرف فرستنده به گیرنده نیست، بلکه تبادل نظر و اندیشه با دیگران نیز در آن نهفته است. وقتی که فرهنگ گفتگو برقرار شود، میتواند برای طرفین معنی پیدا کند و عقیده ای به مراتب بهتر و با ارزشتر از درونش صادر شود. بدون شک ارتباطات انسانی بر اساس و کارآیی «زبان» پایه گذاری شده اند. به این معنی که ما ابتدا باید هنر خودمان را در نحوه انتقال پیام نشان بدهیم تا بشود مفهومی سازنده و جلوبرنده از آن اخراج نمود. دعوا و درگیری زمانی پیش خواهد آمد که طرف مقابل، لغت و جمله را بفهمد ولی مفهوم و منظور از بیان آنها برایش قابل درک نباشد. به عنوان مثال بسیاری از اصطلاحات و ضرب المثل ها هستند که در زمان گفتگو مورد استفاده قرار میگیرند، در صورتی که فهمشان برای طرف مقابل مشکل و مسئله ساز است. برای نمونه میتوان از ضرب المثل«خَرِما از کره گی دم نداشت» را نام برد که میتواند برای شنونده سوء تفاهم ایجاد نماید، در صورتیکه منظور گوینده مثبت و درخواست او در پایان دادن به مجادله است. بدین ترتیب یک گفتگو میتواند تاثیرات واقع گرایانه ، مثبت و یا منفی داشته باشد. میشود گفت که ارتباطات همیشه در بین انسانها برقرار است. اما مثبت و مفید بودن آن بستگی به سه اصل: کارآیی در کلام، معنا شناسی و واقع بینی دارد. پس برقراری یک ارتباط مناسب، منحصر به نحوء بیان و چگونگی بکاربردن کلمات نیست، بلکه مستلزم کسب تجربیات و آگاهی های ارتباطاتی دیگری از جمله: احترام گذاشتن به دیگران، خوش برخورد بودن، تاثیرگذاری بر مقابل، مهربانی، کمک به هم نوع، معتقد به فرهنگ و گفتگو، و بکار گیری عکس العمل های منطقی و انسانی در مواجهه با هیجانات اجتماعی نیز هستند. متاسفانه در کشور ما اشخاصی لجام حاکمیت را در دست دارند که اعمالشان نشان از بی بهره بودن در امر ارتباطات و نداشتن تجربه و تخصص در برقراری فرهنگ و گفتگو است. و گروهی نیز به نام مجاهدین خلق، خودشان را تنها جایگزین این حکومت میدانند در صورتیکه اعمالشان نشان از آن دارد که هرگزچنین شایستگی و لیاقتی را در کارنامه مبارزاتی خودشان به ثبت نرسانده اند. سی و سه سال است که این حاکمیت با تنیدن تار عقیدتی بدور خود، یا ایرانیان را از سرزمینشان متواری نموده و یا مملکت را در انزوای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار داده است. و چنین سرنوشتی را نمیشود متصور شد مگر اینکه مشکل را در بی استعدادی آنها درجهت پیشبرد ارتباطات و فرهنگ گفتگو پیدا نمود. وقتی هنر ارتباطاتی مفقود شود جایش را به تنش گرایی خواهد داد. تنش گرایی موردی است که با خون حاکمان ایران و رهبران مجاهدین خلق عجین گردیده است. یک نمونه بارز و روشن آن ستیزه جویی و به مبارزه طلبیدن جامعه جهانی در رابطه با استفاده از انرژی هسته ای است. غنی سازیی که بعد از سال ها درگیری به غیر از تباهی و گرانی مواد زندگی هیچ بهره ای برای مردم ایران به بار نیاورده است. و مجاهدین نیز سعی میکنند تا با جاسوسی و پخش اخبار کذب بر این تنش ها دامن بزنند. نمونه دیگرش هم جنگ طلبی و شاخ وشانه کشیدن برای قدرت های بزرگ جهانی بمانند آمریکا و متهدانش میباشد که میرود تا جنگی را به پا کند که در واقع خواست حاکمین و نه مردم ایران و آمریکا است. و ثمره این یک دندگی ها تحریم هایی است که کمر مردم ایران را زیر فشار فقر و فساد روز افزون خم نموده است. تمامی این مسایل را میشود با کمک از فرمول های ارتباطات نمادین و استفاده از فرهنگ و گفتگوی منطقی حل و فصل نمود. این حکومت میرود تا با تکیه به عقاید واپسگرایانه اش تمامی فرهنگ و سنت های نوین ما از قبیل نوروز و سیزده بدر و غیرو را به نابودی بکشد و غم و غصه را جانشین شادی ها نماید. به حدی در این رابطه پیشرفته است که خنده و شادی را برای کودکانمان در مهد کودک نیز ممنوع نموده و زنان را در ایزوله و انزوا قرار داده است. مگر ما چقدر عمر میکنیم که باید تاوان نا آگاهی و جاه طلبی چنین افرادی را پس بدهیم. سازمان مجاهدین میتوانست با اتکاء به روش های منطقی و ارتباطات جامع با هموطنانش و سایر منتقدین رژیم به همان جایگزینی تبدیل شود که مدعی آن است، ولی با اتخاذ سیاست های بغایت غلط، هژمونی طلبی و تبدیل شدن به یک فرقه عقیدتی به چنان سرنوشت اسف باری دچار شده است که اکنون از دست مار و موش های عراق به سازمان ملل شکایت میبرد. نتیجه سی سال گوشه گیری، منزوی نمودن اعضاء در یک قلعه، انزوای تشکیلاتی، مغز شویی و اتکاء به بیگانگان توانسته است این سازمان را به چنین سرنوشت نافرجامی گرفتار نماید. علیرغم میل رهبران این فرقه عقیدتی، بسیاری از افراد و سازمان های مدافع حقوق بشر تحت سرپرستی نماینده دبیر کل سازمان ملل در عراق تلاش میکنند تا مکانی جهت پناهندگی برای اعضای این سازمان بیابند. انجام این کار هم مستلزم جابجایی آنها از کمپ اشرف به مکانی دیگر بنام لیبرتی می باشد که قبلا نیروهای نظامی آمریکا در آن مستقر بودند. با تمامی کارشکنی هایی که رهبران مجاهدین انجام داده اند، سازمان ملل تا کنون موفق به جابجایی ۱۲۰۰ تن از آنها شده است. در آخرین خبر آمده است که نماینده سازمان ملل نگرانی خودش را در مورد این جماعت مجاهد اینطور توضیح داده است: «متاسفانه در نتیجه سی سال انزوا و زندگی دور از جامعه جهانی، توانسته اند از این انسان ها موجوداتی بسازند که به حق و حقوق انسانی خودشان اشراف ندارند و آشنا نمودشان نیز کار دشواری است. آنها نمیدانند که پناهندگی چیست و چه مفهومی دارد. قدرت انتخاب از آنها سلب گردیده و فقط آن چیزی را عمل میکنند که برایشان دیکته شود. اولین نیاز آنها تماس با جامعه جهانی و خانواده هایشان میباشد تا با انجام این نوع ارتباطات و گفتگوها، به حق و حقوق انسانی خودشان آشنا شوند». حاکمیت در ایران و مدعی جایگزینی آن«مجاهدین خلق»تنش گرا،واپسگرا، بیگانه با اخلاق ارتباطات نمادین و از ناقضین ابتدایی ترین حقوق انسانی میباشند. بدین ترتیب آیا ما ایرانیان نباید به خودمان حق بدهیم که نگران امنیت خویش و نسل های بعدی در وطنمان باشیم؟
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی که بازجو ها و شکنجه گران فرقه رجوی آشپز و صنفی می شوند ، صنفی ها دکتر و مهندس می شوند !!
محمد کرمی، وبلاگ عیاران،
پاریس، پانزدهم آوریل 2012
در سال 1383که وزارت خارجه امریکا با اکثر نفرات فرقه رجوی مصاحبه برای تعین هویت آنها داشت ( به این دلیل می گویم اکثر نفرات چونکه بعضی از نفرات را وارد این مصاحبه ها نکردند ، چونکه پاسپورت معتبر داشتند .و برای تردد های خارج ازعراق استفاده می کردند . آنها پیک های ویژه فرقه با خارج از عراق بودند . در صورتی که نام آنها در لیست مصاحبه وارد می شد دیگر نمی توانستند از کمپ اشرف خارج شوند . این کلکی بود به وزارت خارجه امریکا زدند و بعد هم که این کار فرقه لو رفت با مقامات امریکائی به توافق رسیدند . از جمله می توان به نام : اشرف ابریشمچی دختر مریم قجرعضدانلو – منصوره دختر مهوش سپهری – دختر شهرزاد صدر حاج سید جوادی اشاره کرد.) در این مصاحبه ها افراد کلیدی و مهم آنها با نام مستعار سوم خود را معرفی کردند . و مسولین و فرماندهانی که دستشان در خون اعضا و مردم عراق آلوده بود ، تمامی شکنجه گران و بازجویان و زندانبان و مهره های اطلاعاتی فرقه خود را آشپز ، صنفی ، کارگر شهرداری معرفی کرده بودند .به عنوان نمونه به مواردی اشاره می کنم . حسن عزتی با نام مستعار نریمان که بازجو و شکنجه گر معروف سیاه چال های رجوی بود خود را آشپز معرفی کرده بود که در حین مصاحبه وی آقای فتح الله فتحی که زندانهای رجوی و ابوغریب را پشت سر گذاشته بود خود را به وی رساند، با زدن یک پس گردنی به حسن عزتی گفت تو کجا آشپز بودی ، تو مگر بازجو و شکنجه گر من نبودی که سربازان امریکائی از کار آقای فتحی جلو گیری کردند که کنتاک پیش نیاید . بهرام جنت صادقی بازجو و زندانبان ، با پوش صنفی خود را به معرفی کرده است . مجید عالمیان معاون سید محمد سادا ت دربند که رئیس زندان می باشد ، خود را مسئول صنفی معرفی کرده است . علی خلخال زندانبان و مسئول جابجائی زندانیان خود را کارگر شهرداری معرفی کرده است. محمد رضا محدث از نفرات مهم اطلاعات که از سال 1362 در ستاد کار می کند و یکی از بازجویان و شکنجه گران است خود را نفر فنی در درست کردن ماکت معرفی کرده است . ودردوره قبلی شکنجه گران و بازجو ها را آشپز و صنفی جا می زد. در دوره جدید شروع به تولید دکتر و مهندس کرده اند که به نمونه های از آن اشاره می کنم . بردیا امیر مستوفیان که از نفرات تاسیات بود و کارهای تاسیساتی مقر خود را انجام میداد به خاطر فشارهای فرقه رجوی سکته کرد وی را مهندس معرفی کردند . درحالی که تمامی افراد وی را می شناختند که وی دیپلم داشت . و روز بیست فروردین هم با هزار بهانه درگیری درست کردند که باهوشیار پلیس عراق خنثی شد از خانمی نام می برند که دیپلم دارد و مسئول صنفی بود .به وی عنوان دکتر مژگان مهدوی اطلاق شده است در حالی که هیچ یک از خانواده وی سواد عالی ندارند . از این به پس شاهد این مدل دکتر ها و مهندس ها زیاد خواهیم بود . این هم یکی از ترفند های رجوی است . که دژخیمان خود را این طور رنگ می کند و بیرون می دهد . اما اعضاء جداشده از سازمان مجاهدین که در راستای افشاء چهره واقعی رجوی ها چنگ در چنگ با آنها هستند از پا ننشسته اند در هر مقطع آنها را افشاء خواهند کرد .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سازمان مجاهدین در کشتن کردهای عراقی چه نقشی داشت
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، نهم
آوریل 2012
این سوالی است که حتما تا به
حال به ذهن خیلی از افراد زده باشد که واقعا سازمان در کرد کشی دست
داشت ؟ یا اینکه این ساخته و پرداخته ذهن افراد غرض ورز است .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیست و یکمین سالگرد قتل عام کردها ، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران
محمد کرمی، چهارم آوریل 2012
در سال 1370 پس از شکست صدام حسین در حمله به کویت، توسط ارتش امریکا . شرایطی که در عراق پیش آمده بود تمامی پیشمرگ های کورد عراقی ( اتحادیه میهنی کوردستان عراق ، پارتی دموکرات ، احزاب آقای طالبانی و آقای بارزانی ، دیگر احزاب کوچگ که در نقطه مرزی ایران مستقر بودند ، می خواستند از این شرایط به سود کشورخود استفاده کنند ، آن زمان در کشورعراق ارتشی وجود نداشت که بتواند از کشور دفاع کند و این نیروها را عقب براند . چونکه در حمله به کویت تمامی لشگر های عراق از هم متلاشی شده بود . در عراق آن زمان هیچ ارگان منسجم و متشکلی باقی نمانده بود . تنها نیروی مسلح و قابل ملاحظه ای که وجود داشت ، سازمان مجاهدین خلق ایران با استعداد حدود 4هزار نفر منسجم، مسلح به تانک ، نفر و توپخانه …… با ادوات کافی ، تمامی آموزش های نظلامی را هم تازه تمام کرده، مانورهای عملی را هم انجام داده آماده عملیات بود . در واقع حرف اول را در شمال عراق به سمت نفت شهر را میزد . در اسفند ماه بود که پیشمرگان کورد تا حدودی در خاک عراق نفوذ کرده بودند و بعضی از نقاط روستائی را تصرف کرده بودند مسیر آنها از طریق جاده کرکوک – بعقوبه و بغداد بود . در نیمه دوم اسفند درگیر های مجاهدین با احزاب کوردی، در جاده کرکوک شروع شد . در روز های اول پراکنده بود ، دو سه روز بعد آ ن درگیری ها منسجم و سازمان داده شده و طوری در عرض 10 روز روستا های طوز ، خرمال ، سلیمان بک و کوه های کفری و دشت کفری به جهنمی تبدیل شده بود . چند نمونه از هزاران نمونه : یکی از فرماندهان حزب در روستای طوز به یکی از مسئولین مجاهدین مراجعه می کند می گوید می خواهم با فرمانده شما صحبت کنم ، پس معرفی خودش می گویداز طرف حزب برای مذاکره آمده ام ، ما می خواهیم از جاده کرکوک بغداد عبور کنیم می خواهیم هماهنگی ها را انجام بدهیم . هوشنگ دودکانی می گوید تواینجا به ایست تا من بروم با فرمانده ام تماس بگیرم . هوشنگ دودکانی می آید گزارش رابه بالاتر می دهد می گوید چکارش کنیم ؟ فرمان داده می شود بکشیدش . او هم می رود به توپچی تانک تی 55 فرمان می دهد که آن فردی که کنار دیوار ایستاده را هدف قرار بده و شلیک کن. توپچی هم فرمان را اجرا می کند . یا اینکه مینی بوسی که کورد های مسلح را داشت در منطقه طوز جابجا می کرد در زیر درختی که ایستاده بود با تیربار کالیبر۲۳ میلیمتری زده بودند ،وقتی که بالای سر اجساد رفته بودند، می گفت انگار نفرات را با اره دو قطعه کرده اند . وقتی که در روستای خرمال از خانه ای به سمت آنها شلیک شده بود با تانک آن خانه مذبور شلیک کرد ند . به فرماندهان گفته شده بود از هر نقطعه ای بشما شلیک شد جوابش را با حداکثر آتش بدهید و این فرمان در تمام مدت اجرا می شد . پس از 10 روز تمام منطقه کفری به سمت طوز،طوز ، خرمال ، سلیمان بک بتصرف کامل مجاهدین در آمد وکنترل کامل داشتند واین تصرف به بهای انهدام بخش زیادی از این روستا ها و آواره کردن اهالی منطقه بود . نیروهای کوردی که در آن منطقه درگیر شده بودند به فرض اینکه این مسیر کرکوک بغداد ،چونکه از جلو قرارگاه مجاهدین عبور می کند آنها واکنش نشان داده اند با دادن کشته های زیادی آن منطقه را ترک کردند چونکه هدفی دیگر در سر داشتند و دشمن آنها صدام حسین بود نه مجاهدین خلق . بدین سان پس از 15 روز درگیری در جاده کرکوک بغداد پشمرگان کورد به منطقه خانقین عقب نشینی کردند و این منطقه را به امید اینکه در جای دیگر مزاحم آنها نشود رها کردند . مجاهدین سرمست از این پیروزی شروع به جمع جور کردن و سازماندهی کردن نیروها ی خود شدند . در بیست چهارم اسفند اولین گروه یگان نیروهوائی سازمان مجاهدین در مرکزلشگر 2 ( فیلق ) مستقر شد . احزاب کوردی پس از درگیری های جاده کرکوک ،مسیر خود را تغیر داده بودند و می خواستند از منطقه خانقین- بعقوبه – بغداد حرکت کنند ، بهمین دلیل نیروهای خود را به آن منطقه انتقال داده بودند . در اول فروردین محل نیروهوائی تبدیل به ستاد ارتش رجوی شد .در همین زمان سازماندهی جدیدی انجام دادند ، با دو تیپ گردنه انجانه به سمت کوه های حمرین را بستند ، یک تیپ در خالص مستقر کردند و در دوم فروردین سازمان مجاهدین مابقی نیروهای رزمی خود را به فیلق انتقال داد ، شروع به اجراء طرح تهاجی خود کرد . در 5 فروردین 1370 اولین عملیات رسمی خود را تحت عنوان مروارید یک بر علیه نیروهای پیشمرگه کوردی شروع کرد . هدف از این تهاجم به تصرف در آوردن بلندی های جلولا ، جبه داغ ، آق داغ صغیر ، سه راهی بابا محمود بود. یک هفته بعد یعنی در 12 فروردین دومین عملیات تهاجمی برعلیه احزاب و جریان های کوردی در منطقه آق داغ کبیر شروع شد که هدف پاک سازی نیروهای کوردی از منطقه بود . در این رابطه از هیچ جنایتی کوتاهی نکردن . سازمان مجاهدین خلق ایران در آن برهه از زمان سر سپردگی خود را به صدام حسین ثابت کرد . اگر اگر اگر سد و مانعی برای احزاب کوردی درست نمی کردند صدام حسین در آن زمان سقوط می کرد اواگر سقوط هم نمی کرد وضعیت دولت مرکزی تغیر می کرد .از آن پس بود که صدام حسین هم حساب دیگری بروی سازمان مجاهدین باز کرد و در خیلی جا ها دست آن را باز گذاشتند .در این باره اسناد ومدارک زیادی تا به حال انتشا رداده شده است که سازمان مجاهدین نمی تواند انکار کند که این کار را انجام نداده است . فیلم و عکس های ضمیمه بخشی از اسنادی است که نشان می دهد سازمان مجاهدین دستش به خون هزاران تن مردم بی دفاع آلوده است. به امید روزی که در دادگاه های بین المللی به جرم جنایت علیه بشریت سران مجاهدین خلق محاکمه شوند
http://blip.tv/peyvandtv/ptv-048-koshtare-
فیلم کوردکشی سازمان مجاهدین خلق ایران همراه با بخشی از توجیح مسعود رجوی
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |