_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

اشرفمان زائید

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، بیستم آوریل 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-904.aspx

 

با پوزش از خانواده بزرگ مقاومت و همه مجاهدین خلق عزیز باید عرض کنم اینکه نوشته ام, اشرفمان زائید با آن ضرب المثل گاومان زائید هیچ ارتباطی ندارد چون گاو ما با سقوط سید الرئیس مان صدام زائید و تمام شد, البته باید بخاطر این تیتر از برادر مسعود و مصطفی فرزند اشرف هم عذرخواهی کنم و عرض کنم که منظورم از زائیدن اشرف شخص خانم اشرف ربیعی هم نیست که برهمگان واضح و مبرهن است که مرده نمی زاید , بنده البته منظورم از این تیتر دفاع از سازمان است و همانطور که مسئولین میگویند زایش اشرف همان تکثیر اشرف است و حالا جمهوری اسلامی باید از اینکه بجای یک اشرف دو اشرف وجود دارد دوبرابر بیشتر بترسد , البته بعضی مغرضین میگویند که این چه زائیدنی است که خود اشرف تا چند وقت دیگر خالی میشود و تحویل دولت عراق میشود باید به این مزدوران مغرض گفت مگر ندیده اید و یا نشینیده اید که کسی بزاید و سرِزا هم برود ؟حکایت اشرف هم همین است , باز ممکن است معاندین بگویند اگر اشرف سر زا رفته پس جمهوری اسلامی از چه باید بترسد؟ خوشبختانه من بعنوان یک عضو فعال مجاهدین خلق همیشه هستم که به این سئوالات جواب بدهم , بله جمهوری اسلامی باید از ما اشرف نشانان بترسد که بعد از بیست سی سال امروز با تکنولوژی مدرن دنیا آشنا شده ایم و این توان ما را به مراتب بالاتر می برد .مثلا خود من بعد از بیست و پنج سال حضور در اشرف با خروج از این"کانون استراتژیک نبرد" موفق شدم دوره کامل آموزش استفاده از موبایل و تلفن همراه را ببینم و امروز با اتکا به انقلاب خواهر مریم توانستم بدون مربی و تک نفره زنگ یک موبایل را بسته و آن را روی ویبره تنظیم کنم , البته در دوره های عالی این رشته قرار است نحوه ارسال اس ام اسم را هم یاد بگیریم , مربی ما میگفت که سازنده های موبایل در حمایت از سازمان پرافتخار مجاهدین این اسم را گذاشته اند و اس ام اس مخفف سازمان مجاهدین سه نقطه است . که هرکس میتواند خودش بجای سه نقطه چیزی بنویسد. البته ما بجز آموزش تحولات دیگری هم داشتیم یک" دگرگونی "یعنی این گونی نه یه گونیِ دیگر و کلا چون ما زیاد فاز عوض کرده بودیم در این دگر گونی کلا فاز پرانده و , مجبور شدیم دوران عوض کنیم که این عوض شدن دوران مجاهدین را یک مداردیگر بالاتر برده , من در این مدت بیست و پنج سالی که در عراق و در اشرف بودم تا امروز به یاد ندارم که مجاهدین اینقدر به پیروزی نزدیک شده باشند , البته من کلا چیزی از این بیست و پنج سال به یاد ندارم چون خوشبختانه سربازان عراقی با باتوم به سرم زده اند وگرنه با آن اطلاعاتی که من از روابط و مناسبات مجاهدین داشتم تا الان مرا هم مثل اسنادی که نباید به دست دولت عراق بیفتد سوزانده بودند و الان بجای حسن زبل حسن سوخته بودم .

البته اگر دولت عراق گذاشته بود وسایل کافی مورد احتیاج بیماران مثل تیرو کمان و شمشیر و مدارک لازم و .... با خودمون به این کمپ بیاوریم الان حتما پیروز شده بودیم , لابد میگویید که این وسایل به درد بیماران نمیخورد و فکر میکنید سازمان بیخودی اطلاعیه داده , نه خیر اولاکه ما خودمان دکتر داریم که دکترایشان را از انقلاب خواهر مریم گرفته اند و بهتر از شما میدانند که چه به درد بیماران و مریض ها و معلولین میخورد , دوما فقط آدمی تو این شرایط دنبال اینجور وسایله که مریض باشه و مرض داشته باشه پس من همینجا این اقدام دولت عراق درممانعت از انتقال وسایل از اشرف را محکوم میکنم و با شعار" اشرف زائید مریم, نوبت توست کم کم " مطلبم را به پایان میبرم.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیشنهاد برای گسترده کردن کارزار حمایت از اشرف حسن زبل

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، دوازدهم آپریل 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-900.aspx

 

از آنجا که این کارزار حمایت از اشرف کارش هر روز زار تر میشود ؛ و تازه ما میفهیم کارزار یعنی چه و از آنجا که کاراشرف هم به مصداق کارزار در حال زارشدن است و از آنجا که تولید مثل مارهای لیبرتی هم کم است و بدبختانه به ما خمپاره هم نمیزنند. یک پیشنهاد برای خواهر مریم دارم که یک جلسه توپ توی فرانسه راه بیندازد و همه شعار بدهند"اشرف لیبرتی حمایت حمایت" تا بلکه ما اشرف و لیبرتی نشینان و نشانان از این وضع اسفبار روحی بیرون آمده و مدتی بلانسبت خرشده و آسوده باشیم و کمتر برادران و خواهران مسئول را اذیت کنیم .

لابد میگویید همیشه خواهر مریم اینکار را میکند ولی الان دیگر کسی به این مراسم ها نمی آید !! میدانم اما راه حل هم برایش دارم .

خواهر مریم دلتان میخواهد بیست ماشین پلیس به نشانه بیستمین سالگرد ریاست جمهوریتان شما را اسکورت کند؟ اصلا با شصت ماشین پلیس برای روز تولدتان چطورید ؟

دلتان میخواهد یک سالن پر از پلیس با لباس فرم جلوی شما خبر دار به ایستند ؟

چطور است که هشتصد هزار نظامی با سلاح به یاد دوران خوش ارتش آزادیبخش برای شما پیش فنگ کنند؟ حالا هشتصد نفر هم باشد کافی است میتوانیم در خبرها همان هشتصد هزار بگوییم .

خب اینها که گفتم کاری ندارد پلیس یونان اعلام کرده که بخاطر مشکلات مالی کشور و وضع بد اقتصادی و غیره حاضر است خدمات پلیس را شامل اسکورت و غیره در معرض فر وش قرار داده تا در آمد کسب کند باور کنید اجاره و انتقال پلیس یونان به مراتب ازاجاره و انتقال دانشجوی لهستانی ارزانتر هم تمام میشود و دردسرهای آن را هم ندارد , تازه نیاز به اجاره اتوبوس برای انتقال از اینهمه کشور دیگرهم نیست و خودشان یکجا با اتوبوس از یونان می آیند .

بجای سیاستمداران بی خاصیت آمریکایی و اروپایی که آنهمه پول گرفتند وهیچ کاری نکردند کافی است دوتا پلیس بازنشسته ریش سفید یونانی هم بیاورید و بگویید اینها از فلاسفه یونان باستان هستند که از سازمان حمایت کرده اند .

البته بنا به گفته مقامات پلیس یونان,، هزینه یک افسر پلیس ساعتی شصت یورو، اسکورت موتورسیکلت چهل یورو و برای عملیات مهم هلیکوپتر و قایق موتوری را هم می توان اجاره کرد که هزینه آن به ترتیب ساعتی2000 و 1500 یورو است.

ولی برای ارزانتر شدن میتوانید بجای افسر ؛ یک سرجوخه و بجای هلی کوپتر و قایق و حتی موتورسیکلت ؛ بگویید همه سرجوخه ها پیاده به سالن بیایند .

خواهر مریم ما اشرفی ها و لیبرتی نشانان شدید به تاثیرات این جلسه بزرگ نیاز داریم کاری بکنید قبل از اینکه دیر شود.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 تبریک من و تبریک آنها
 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، ششم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-897.aspx

 

بهزاد علیشاهی


با خودم فکر کردم وقتی یک فرقه دست به شستشوی ذهنی اعضایش میزند , همه را یکجور و با یک مکانیزیم تحت تاثیر قرار میدهد , پس چرا من که به هر دلیل توانسته ام از این دام رها شوم ,حالا بجای رهبرفرقه و جنایتکاران در خدمت فرقه و فرقه سازان که از قضا تعدادشان کم است ,با قربانیان سر دشمنی داشته باشم ؟چرا نباید به این قربانیان تبریک سال نو بگویم ؟ با همین فکر بود که برای بیشتر اعضای شورا و هواداران سازمان مجاهدین, آنها که سایت و وبلاگ دارند یا در فیس بوک و تویتر عضو هستند تبریکی فرستادم با این متن :
این غافله عمر عجب میگذرد...
سال نو فراتر از عقیده و مذهب و نژاد و حتی ملیت درهنگامه رسیدن است , بیایید ماهم فراتر از همه بندهای بشر ساخته ,حال خود را به بهترین حالها بگردانیم , با تبریک سال نو برای شما و خودم آرزوی رهایی از هرچه قید و بند و آرزوی شناخت و آگاهی دارم تا تمام اجبارات بنده ساز وبندهای بسته به دست و پایمان را بشناسیم و نیز آرزوی توان دارم برای رهایی .
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود  زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
 
و اما این هم تعدادی از پاسخ ها :


زری- ا
برو به جهنم نکبتی من هم آرزوی نابودی تو و اربابانت را دارم که همین روزها محقق میشود
 
شخصی به اسم رضا –مسئول سایت ایران افشاگر که البته متن زیر را بصورت فینگلیسی ارسال کرده بود
به عمه ات و امثال خودت تبریک بگو


حسین –پ
انگل خربزه خور کله کاه جولق , این دام برمرغی دگر نه


شاهین –سین
نابودی همه دنب و نبالچه های رژیم را از خدا خواستارم علی الخصوص جنابعالی و دوستان و خانواده منحوستان

 
ملیجه –ر
از کی تا حالا بریده مزدوران کثیف عید و تبریک حالیشونه اگه عید حالیت بود در رکاب رهبری انقلاب میماندی و در راه مردم ایران مبارزه را ادامه میدادی ننگ برشما


حسن –د
تبریک شما البته نشانه استیصال شما از مقاومت اشرفیان و همچنین اضمحلال و فروپاشی اربابانتان است و فکر کردید با این کار میتوانید از انتقام راه گریز داشته باشید اما کور خوانده اید


منصور-ق
پاسخ شما را خلق قهرمان به مدد رزم آوران اشرفی بزودی خواهند داد و آنوقت ما عید را به مردم میهنمان تبریک خواهیم گفت


و این هم دو پاسخ متفاوت تر


م- س
درود بر شما و سال نو مبارک , به امید روزی که این تفرقه هایی که عده ای مختصر و کوته بین برای رسیدن به قدرت ایجاد میکنند ازمیان برخیزد و  من و تو  -ما و شما  با در آغوش کشیدن هم سال نو را تبریک بگوییم
 
م – ت
سلام و صد تبریک هزار بند به دست و پا داریم و البته در عین آگاه بودن گرفتاریم , خدا به ما همت هم بدهد و موانع را برای ما سهل نماید . سال خوبی داشته باشی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از خستگی بمیریم؟

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، بیست و یکم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-896.aspx

 

صد بار به مسئولین سازمان گفتم که بابا لازم نیست که هر خبری را اعلام کنید و اگر هم خبری لازم شد اعلام کنید لازم نیست دلیل واقعی اش را اعلام کنید و اگر هم لازم شد دلیل واقعی اش را اعلام کنید لازم نیست به همه اعلام کنید و اگر لازم شد به همه اعلام کنید لازم نیست طوری اعلام کنید که آبروی ما را ببرد . خودم هم از این گفته های فلسفی خودم گیج شدم وای به حال شما که با استدلال ها و نشست های مسعود رجوی هم آشنا نیستید خب مجبورم ساده تر بگم .

مثلا اگر قرار است سازمان به همه دنیا نشان دهد که کمپ لیبرتی ینی همین جایی که من الان هستم جای بدی است و انتقال از اشرف به لیبرتی هم کار بدی است و هردوی اینها خیلی ضد بشری است  , لازم نیست حتما آدم بیمار و مریض احوال و زارو ونزار را به اینجا بفرستد لااقل بگذارد برای سری آخر , یا اگر میفرستد لااقل بگذارد شب قبل بخواب و لازم نیست دو سه شب هم برای توجیه بیدار نگه اش دارد و اگر هم بیدار نگهش میداره موقع فرستادن به لیبرتی بهش نگه که قرص و داروها را باخودت نبر و اگر هم بدون قرص و دارو و با بیخوابی آدم مریض را میفرستد اینجا دیگه نگه که از خستگی مرد وخدارحمتش کنه . چرا ؟؟ خب برای اینکه مردم برامون حرف در میارن ومیگویند که این ارتش آزادیبخش که میگفتند همین بود ؟ اینها که با یک بازرسی و یک سفر دوساعته تو از خستگی تلف میشوند چطور میخواستند به ایران حمله کنند . لابد بعدش هم برامون جوک درست میکنند و میگویند تو عملیات فروغ اونایی که تو تنگه کشته شدند اگه کالبد شکافی میشدند معلوم میشد که از خستگی مرده بودند و نه درگیری و جنگ .

خب اگه قراره نشون بدیم که انتقال از اشرف به اینجا خیلی بده راههای دیگر هم هست ؛ مثلا بگیم که آقای مهندس بردیا چون دلش برای اشرف تنگ شده بود و طاقت دوری از اشرف را نداشت از غصه دق کرده و سربازان عراقی هم اجازه ندادند به اشرف برگردد و یا بگیم چون بعد از رسیدن به لیبرتی فهمید اینجا جای ماندن نیس و ترانزیته دق کرد یا بگیم مثلا چون موقع بازرسی بدنی پلیس بیرحم عراق زیاد فشارش دادند فوتانده شده .

اصلا برای این کار یعنی نشان دادن بد بودن یک کار یا یک محل لازم نیست حتما اینقدر صحنه بزرگ باشد همان داستان مار کافی بود البته  اگر از عکس یک مار تنومند تر استفاده میشد بهتر بود که اسباب مسخره شدنمان هم پدید نیاید , عکس مار هم که توی اینترنت پر است تازه کافی است عکس را از چهار طرف بکشیم که هم طولش زیاد شود هم عرضش . حالا چون مار تکراری است مثلا میتوانستیم بگوییم که لیبرتی موش داره و مثلا یکی از مسئولین را موش خورده ( مثلا احمد واقف مش بخوردش ) لازم هم نبود کسی کشته شود و اگر کسی میپرسید مش چه کسی راخورده میگفتیم نمیدانیم چون طرف را با شناسنامه و مشصات و اوراق هویت یکجا خورده واگر هم اصرار میکرد میگفتیم برو خودت از موش بپرس .

البته فکر نکنید که اینها را گفتم که جان خودم را نجات دهم و میترسم نفر بعدی خودم باشم نه خیر , بنده بعنوان یک رزمنده ارتش آزادیبخش و یک مجاهد غیور حاضرم هر لحظه حتی صبح بعد از بیدار شدن از خواب هم از خستگی بمیرم و اعلام کنم که خواب انتقال از اشرف به لیبرتی را دیده ام یا نه بگویم که خستگی انتقال از هما ن سری اول که به لیبرتی آمدم هنوز در تنم مانده بود .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من مبارزم کو مبارزه ؟

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، شانزدهم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-893.aspx

 

اصلا آدم را راحت نمیگذارند که تمام عیار از سازمان دفاع کند , مثال حاضر و ناظرش خود بنده که صدبار به سازمان درخواست دادم که اجازه بدهید برویم عملیات انتحاری و لوله فاضلآب کل عراق را منفجر کنیم که نوری مالکی به سزای عملش برسد که سازمان گفت لازم نیست همان فاضلآب خودتان را خراب کنید کافی است , هرچه به سازمان نامه دادم و پیشنهاد و گفتم آخه با یک لوله فاضلاب و یک مار لاغر مردنی و یک تحصن تو ژنو که انقلاب خواهر مریم به جایی نمیرسه و اگر اینطور پیش برویم خدای نکرده خواهر مریم تا سی سال دیگه هم باید همینجوری بماند و بهش بگوییم رئیس جمهور مقاومت! که گفتند تو از خیلی چیزها خبر نداری اسرائیل قراره حمله کنه آمریکا ناو آورده جنگ میشه و مهم تر از همه اینها چهارشنبه سوری هم نزدیک است ؛

هرچه گفتم بابا با سالی یکبار چهارشنبه سوری که بجایی نمیرسیم مثل کسی که میخوان حرف نزنه بهش میگن تو ساکت باش و فقط سالی یکبار بگو عیدت مبارک ,نمیشه که ماهم فقط سالی یکبار دلمون به چهارتا ترقه تو یه شب چهارشنبه سوری خوش باشه . به سازمان گفتم اگر قراره ما پیروز بشیم باید به مردم ایران اعلام کنیم که مردم همه روزها را چهارشنبه سوری تلقی کنند و آتیش روشن کنند و همه با عکسهای خواهر مریم و برادر مسعود و با چتر و تی شرت زرد و بنفش بیان تو خیابون و همه مردم تو یکشب لوله های فاضلآب خونه هاشون را از بین ببرن و خراب کنند ,اینجوریه که عطر انقلاب خواهر مریم تو ایران میپیچه ؛ به مردم اعلام کنیم و از طریق سیمای آزادی بگیم که همه روی پشت بام ها بروند و فریاد بزنند که خونه هاشون مار داره .اما سازمان اینکار را نکرد خب با این شرایط بنده چطور از انقلاب دفاع کنم ؟

از اینها گذشته من کلی لیست دادم که وسایل لازم را برایمان بیاورند کمپ لیبرتی که بتوانیم مقاومت کنیم اما بجای اون وسایل برامون مسئول نشست و موضوع نشست فرستادند اینجا , فکرش را بکنید روزی چهارساعت عملیات جاری و غسل هفتگی دیگه حال و وقت مبارزه برای کسی باقی میگذاره ؟ حالا باز برای سوژه های جنسی غسل هفتگی توی اشرف دستمان اینقدر خالی نبود ولی اینجا یا باید بنویسیم وقتی بعد از سی سال موبایل دیدم لحظه داشتم که با آن میشود با جنس مخالف حرف زد و یا بگوییم وقتی در کمپ لیبرتی مار دیدم برایم سئوال ایجاد شد که مار نر و ماده اش را چطور تشخیص میدهند؟ . آخه این هم شد مبارزه ؟

توی این بی فاکتی و دست بستگی کلی دفتر و کاغذ از اشرف برامون فرستادن و گفتند که خواهر مریم تاکید کرده که مهمترین کار عملیات جاری و غسل هفتگیه ؟

یه نوار هم از صحبتهای برادر مسعود برامون از اشرف فرستادن که برادرمسئولی که این نوار را میخواسته به ما برسانه جهت احتیاط و برای اینکه نوار به دست عراقی ها ی مزدور جمهوری اسلامی نیفتد نوار را بلغیده که بعد از رسیدن به لیبرتی با دفع آن؛ ما از رهنمودهای برادر مسعود بهره مند شده و استفاده کنیم ؛اما متاسفانه الان چند روز است مزاج این برادر بجای همراهی با انقلاب و مقاومت و سازمان با دشمنان همکاری میکند و هرچه به این برادر مسئول روغن کرچک خورانده ایم هنوز دستمان به این نوار نرسیده .البته بنده پیشنهاد داده ام که یک ضبط صوت کوچک به این برادر بخورانیم تا بتوانیم از همانجا نوار را پخش کرده و پیام را هرچه زودتر بشنوییم ولی مسئولین دیگر گفتند که اینکار درستی نیست و صدای برادر مسعود بعنوان فرمانده کل ارتش آزادیبخش و رهبرایدئولوژیک و خاص الخاص مقاومت نباید از هر خروجی مشکوکی به گوش برسد .

حالا ما مبارزین بی وقفه و رزمندگان خستگی ناپذیر و مجاهدین نستوه و گوهران بی بدیل و امید و الگوی خلق قهرمان تو ی این شرایط مانده ایم که چطور مبارزه بی وقفه بکنیم و الگو بشویم , نه لوله فاضلابی مانده و نه مار نگرفته ای , نه دستمان به نوار برادر میرسد نه سوزه عملیات جاری و غسل داریم , تا چهارشنبه سوری بعدی هم که سیصد و شصت و سه روز مانده .

چطور مبارزه کنیم ؟ مشکل الان سازمان مشکل مبارز نیست چون سه هزار و دویست مبارزبیکار دارد مشکل مبارزه است و شیوه های آن ,

اینها را گفتم که اگر یک وقت نگویید حسن زبل دست از دفاع برداشته و دیگر مدافع سرسخت سازمان مجاهدین نیست , نه خیر هستم ولی نمیدانم چه کار بکنم .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فقط گیتارو نیار

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل ، نهم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-892.aspx

 

لیست وسایل درخواستی از اشرف نشینهایی که به لیبرتی می آیند

سلام خدمت دوستان عزیز و مجاهد که از اشرف به لیبرتی می آیند , به دلیل کمبود مفرط و نواقص شدیدی که در لیبرتی وجود دارد خواهشمندم وسایل زیر را همراه خود بیاورید

- مقادیر متنابهی آشغال و بطری آب — ما اینقدر همین مقدار آشغال کمی را که داریم در اتاقها و دستشوییها جابجا کردیم که همه آشغالهایمان مستعمل شده اند لطفا هرچه میتوانید همراه بیاورید

- اگر توانستید حداقل یک تیروکمان بیاورید که بتوانیم دوربین های جاسوسی را از بین ببریم این دوربین ها از تمام ماموریت های انقلابی ما فیلم برداری میکنند و با نشان دادن فیلم ها میگویند خرابکاری کار خودتان است .

-مقداری تخم خار برای کشت چون متاسفانه این کمپ خار و علف هرز ندارد و اگر مدت زیادی اینجا بمانیم برای کار سنتی سی ساله خارکنی و جمع کردن علف هرز موضوعیتی نداریم و در کار مبارزه خلل وارد میشود.

- یک اره آهن بر معمولی : مردیم بس که با چنگ و دندان لوله فاضلاب شکستیم , تمام دست و سر و صورتمان بو گرفته

- از آقای هزارخانی بخواهید تمام تجارب خود در باره فاضلاب و اهمیتش را برای ما بفرستد تا بعنوان کار مطالعاتی بصورت جمعی بخوانیم

- مقداری عکس برادر مسعود و خواهر مریم مراقبت شود با آشغالها حمل نشوند , این عکسها جهت مواقع جشن و پایکوبی ناشی از پیروزیهای مقاومت میباشد .

- مقدار متنابهی سوزن و جوالدوز برای رزمندگان در اینجا تابا زدن به برخی از نقاط بدن خودمان و فریاد مظلومیت برآوردن هم رفع بیکاری شده باشد و هم ندای مظلومیت خودمان را به جهان یا لااقل همین دوروبر برسانیم و آخ بیخود نگفته باشیم .

- کاغذ برای گزارش نویسی و نوشتن نامه به سازمان ملل و آمریکا و غیره و نیزعملیات جاری

-مقداری سی دی و کاست موزیک چون طبق اطلاعیه سازمان ما اینجا به دلیل کمبود صندلی به نوبت از صندلی استفاده میکنیم و اگر موزیک باشد میتوانیم دورصندلی ها با موزیک بچرخیم و هر وقت موزیک قطع شد هرکس توانست روی اولین صندلی بنشیند اینطوری فقدان و کمبود فاجعه بار صندلی را در زندگی روزمره کمتر حس خواهیم کرد .

- کمی جلیقه ضد گلوله خفیف شده که اگر توانستیم موفق شویم و نگهبانان عراقی را وادار کنیم به ما شلیک کنند فرد مورد اصابت قرار گرفته در دم کشته نشود و وقت کافی برای مصاحبه تلویزیونی و ژست گرفتن جلوی دوربین داشته باشدد,

- هیچگونه ابزار و آلات موسیقی منجمله گیتار همراه آورده نشود چون اینجا کلا شنود میشود و میفهمند که همه برنامه های سیمای مقاومت الکی بوده و صدا پخش میشده و ما ادا واطوار گیتار زدن در میاوردیم .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گزارشی از رشد و اعتلای روز افزون ما مجاهدین


 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، 2 مارس  2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-891.aspx

 

اولا که به مزدوران و بریده مزدوران چه ربطی دارد که ما آمده ایم در جوار میهن یا در جوال دشمن ؛ چه ربطی دارد که ما آمده ایم آتش برافروزیم درکوهستانها یا آب بریزیم زیرخودمان ؛ به کسی چه ربطی دارد که ما ارتش آزادیبخش هستیم یا پناهنده ؛ چه ربطی دارد که تانک تی ۷۲ داریم یا تیروکمان دوشاخه ، چه ربطی دارد که رهبرمان حاضر است یا مفقود ؛ چه ربطی دارد که اشرف زجا جنبید یا نجنبید .

مهم این است که ما همچنان مجاهد هستیم و درحال دفاع از سازمان. بقول شاعر : “سرزلف تو نباشد سرزلف دگری از برای دل ما قحط پریشانی نیست “حالا اشرف نشد بیابان اردن , اونجا نشد بیابان اطراف تل آویو , تازه از اشرف هم بهتر ,چون کلی کار برامون ایجاد میشه , روزها کار و ساخت و ساز و شبها عملیات جاری اینجوری یک گام جمهوری اسلامی به سرنگونی هم نزدیک میشه , کلا در قاموس ما مجاهدین مبارزه تعطیل بردار نیست حالا صدام نبود ایاد علاوی اون نشد باراک اوباما این باراک نشد اون یکی اهودباراک؛ نشد شیخ عربستان . بی کی سی نبود گیتاربرقی ,گیتار نبود بشکن . مثلا من خودم قبلا در زمان صدام واحد راهگشا بودم و تیم عملیاتی و میرفتم لوله های نفت را درخاک ایران منفجر میکردم ,الان برخلاف اینکه همه میگن صدام رفته و کار ما تعطیل شده من همچنان واحد راهگشا و تیم عملیاتی هستم ودرکار انفجار لوله ؛ حالا لوله نفت جمهوری اسلامی نشد لوله فاضلاب خودمان که هست از برای یک مجاهد خلق لوله که قحط نیست .

حالا چه باک که دولت عراق میگه خرابکاری بوده و کار خودشان بوده رژیم شاه هم به ما میگفت خرابکار و جمهوری اسلامی هم میگه تروریست , توی لیست آمریکا هم به ما میگن تروریست ؛ مگه با این اسم گذاری ها چیزی از ما کم میشه؟ نه آبرو و نه پول و نه حمایت خارجی ونه حمایت داخلی , ما نگران هیچکدامش نیستیم ؛ اگرقرار بود آبروی سازمان برود با اون طلاق و ازدواج میرفت ,اگرهم رفت که رفت چیزی که نداریم دیگه غصه از دست دادنش هم نداریم.درست مثل حمایت داخلی.

اما در مورد پول وحمایت خارجی باید عرض کنم که هرچه سابقه ترور و خرابکاری بیشتر داشته باشیم این دو بیشتر میشود ,معلومه که حمایت خارجی پولش را برای گروهی خرج نمیکند که حرف مفت بزند,یعنی فقط حرف مفت بزند . پس نتیجه میگیریم که از چهار عامل پول و حمایت خارجی و داخلی و آبرو ما در دو عامل پیش رفت روزافزون داشتیم و داریم و در دو عامل هم مطلقا چیزی از دست نداده و عقب گرد نداشته ایم , وقتی میگویم سازمان در حال اعتلا و رشد است مزدوران باور نمیکنند . از دلایل برجسته رشد سازمان هم میتوان به تکثیر سازمان در دوکمپ درعراق اشاره کرد , تازه ما به دلیل انقلاب ایدئولوژیک و طلاق و ممنوعیت هرگونه تفکر جنسی دست بستگی داشتیم و داریم وگرنه الان به لحاظ رشد هرکدام از هزار خواهر شورای رهبری بیست بار زاد وولد کرده و الان یک قلم بیست هزار ملیشیا داشتیم . اما برادر مسعود همیشه گفته که ما دنبال رشد کمی نیستیم بلکه دنبال رشد کیفی هستیم , همینکه شورای رهبری خودشان و عرض و وزنشان چند برابر شده کافی است , چه فایده که الان بیست هزار ملیشیا داشتیم که غر میزدند و فرار میکردند و بریده میشدند و برای سازمان مشکل ایجاد میکردند ,ازقضا سازمان به کادرهای با تجربه و کهنسال مثل احمد واقف و مهدی ابریشمچی و جوادخراسان نیاز دارد که نه حال مخالفت و اعتراض و فرار داشته باشند و نه اصلا یادشان بیاید که برای چه به سازمان پیوسته اند , یعنی کلا مجاهد نستوه بهتر است از مجاهد بستوه یعنی مجاهد به ستوه آمده .

همه این ها را گفتم که بریده ها و بریده مزدورها بدانند که سازمان درحال اعتلا و رشد و پیشرفت و پیروزی است آنهم از نوع چشمگیر آن .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افزودن صفرا به مدد سرکنگبین

 


حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، 2 مارس  2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Tamana%20Az%20Hilari.HTM

 

خانم رجوی دیروز میگفت کمپ لیبرتی زندان جمهوری اسلامی برای مخالفان است و امروز میگوید که حاضر است در عوض بیرون آمدن از لیست تروریستی همه مجاهدین را به این زندان منتقل کند .

بهزاد علیشاهی- وبلاگ حسن زبل -

تخلیه اشرف سرنوشت مجاهدین است و به آنها نیزاین سرنوشت ابلاغ شده بود , انتقال به کمپ ترانزیت یک همکاری و کمک دولت عراق تلقی میشد که مجاهدین فرصت کافی برای تهیه مقدمات و تلاش جهت خروج از عراق را داشته باشند, اما مجاهدین از این فرصت هم مثل فرصت های قبلی استفاده نکرده و در عوض به تبلیغات علیه کمپ ترانزیت پرداختند , آنها فکر میکردند با این تبلیغات میتوانند روند انتقال را متوقف و یا کند کنند و با از این ستون به آن ستون کردن مدت بیشتری اشرف را در کنترل داشته باشند .

همین تبلیغات ها علیه کمپ ترانزیت لیبرتی اکنون برای سازمان مجاهدین به تیغ دولبه تبدیل شده تیغی که بیشتر دست تیغ کش را میبرد .اکنون اعضای سازمان میپرسند اگر کمپ لیبرتی اینقدر بد است چرا سازمان انتقال را پذیرفت و اگر باید میپذیرفت چرا این چندین و چند سال بعد از صدام را به حفظ بیهوده اشرف همت گماشت و نه به حفظ جان مجاهدین , اکنون مجاهدین از مریم رجوی میپرسند آیا جان ۳۹۷ مجاهد اینقدر بی ارزش است که برای اینکه نشان دهند فاضلآب لیبرتی متروکه است به اردوگاهی بدتر از اردوگاه نازی منتقل میشوند؟

مجاهدین میگوینداگر سازمان هیچ نقشی در انتقال ندارد و هیچ کمکی به کمپ لیبرتی نمیتواند بکند و الان دیگر دیر شده و انتقال باید صورت بگیرد و بقیه کار هم دست سازمان ملل است چرا خودمان را به دست دولت عراق و سازمان ملل ندهیم؟

دیگر نمیشود مثال تیغ دو لبه را زد مجاهدین چاقو را با تیغه اش گرفته اند؛ مریم رجوی بعد از گفته های خانم کلینتون شادمانه فریاد میزند که در قبال بیرون آمدن از لیست حاضر است همه اشرفی ها به کمپ لیبرتی منتقل کند.

عجبا کمپی که به زعم خانم رجوی زندان جمهوری اسلامی برای مخالفان بود و کمپی که بدتر از زندان و اردوگاه کار اجباری نازی ها میخواندندش , حالا خانم رجوی میخواهد همه اعضایش را در قبال بیرون آمدن از لیست به آنجا بفرستد یعنی به اعتبار گفته های خودش میخواهد هم اعضایش را قربانی کند و به جمهوری اسلامی تحویل دهد و درعوض از لیست بیرون بیاید .

تنها شرط خانم رجوی این است که این معامله همزمان باشد که مبادا ۳۲۰۰ مجاهد را از دست بدهد و دیگر چیزی برای معامله نداشته باشد.

گویا معامله نقش اساسی در تبیبین جهان از دیدگاه مجاهدین خلق و رهبری آن داشته باشد, معامله برای کسب قدرت , معامله اطلاعات هم میهنانش با صدام , معامله دادن گرای پناهگاه شهری بیگناهان به صدام در عوض سلاح و پول , معامله ترور و معامله داخلی زن و شوهر و …. این هم معامله نفرات خودی در ازای خروج از لیست .

این معامله قبل از هر چیز ماهیت خانم رجوی و شوهر مفقودش را نشان داده و به نارضایتی داخلی دامن میزند چیزی که یکشبه عواقب آن در بدنه سازمان هویدا شده است .
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد