_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

بی خانمان شدن یا از دست دادن ظرف فرقه گرائی؟‏
 


21.04.2012
علی جهانی


در تاریخ هیجدهم آوریل برابر با 30 فروردین شورای به اصطلاح ملی مقاومت فرقه که یک نهاد دست ساز رجوی و بطور مطلق فرمایشی می باشد در تازه ترین اطلاعیه خود از قول مریم عضدانلو رئیس جمهور مادام العمر و برگزیده مسعود خان اعلام کرد که دولت عراق می خواهد گروه پنجم را جابجا کند و این در حالی هست که تازه گروه چهارم به کمپ ترانزیت رفته اند.
مریم قجر در این تازه ترین افاضاتش ضمن اینکه مثل همیشه طرف حساب خودش را آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا و آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل قرار داده ونه تنها دولت عراق را که زمان صدام رجوی او را صاحب خانه و عراق را وطن دوم می دانست طرف حساب قرار نمی دهد بلکه مثل یک اپوزیسیون رفتار می کند و دولت قانونی عراق را متهم به عدم اجرای تفاهم نامه و عدم پایبندی به توافق نامه می کند این در حالی هست که حتی نماینده سازمان ملل سران فرقه را به رسمیت نمی شناسد و طبق گفته مریم قجر که با سوز و گداز همراه بود بدون حضور نمایندگان فرقه با دولت عراق در مورد چگونگی جابجائی گروه ها به کمپ ترانزیت گفتگو کرده و به توافق رسیده است .مریم قجر در این اراجیف تازه خودش ضمن تکرار بهانه های گذشته مثل کمبود آب و برق و فاضلاب و وجود حشرات موذی و مار و افعی در این کمپ موقت این جابجائی را بی خانمان کردن ساکنان اشرف دانسته که واقعا مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد.


در اینجا من بعنوان کسی که سالیان عمرم را دراین سازمان تلف کرده از این خانم می پرسم مگر در قلعه اشرف کسی دارای خانمان بوده که حالا بی خانمان شده ؟شما که بدستور شوهر فراری خودتان آن خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی را راه انداختید و محل اسکان را از بین بردید و گفتید اسکان باید منفجر بشود.
مگر افراد در این اسارتگاه حق داشتن خانه و کاشانه را داشتند ؟بجز اینکه نفرات در اتاقهای بیست و پنج نفره با تختهای فلزی زنگ زده تحت عنوان آسایشگاه که بسا بسا پائین تر از استانداردهای سربازخانه های زمان قاجار هست مجبور بودند زندگی کنند . در حالی که این کمپ ترانزیت با استانداردهای امروزی تحت نظارت نمایدگان کمیساریای عالی پناهندگان ساخته شده است . بنابراین خانم عضدانلو از این بابت نگران نیستند که افراد دارند بی خانمان می شوند بلکه از بابت شوهر فراری و در سوراخ موش خزیده خودشان و از دست دادن ظرف فرقه گرائی شان نگرانند .بله ایشان نگران هستند که با تخلیه اشرف شیشه عمرشان بشکند و بساط فرقه گری شان در عراق برچیده شود.

 


همچنین ایشان در ادمه اراجیفشان سنگ بیماران و زنان را در این قلعه به سینه زدند در حالی که همگان می دانند بدترین رفتار را در این سازمان بدستور شخص رجوی با بیماران می کردند وسران فرقه همواره به گفته رجوی که گفته بود مجاهد بیمار نداریم اتکا می کردند و لذا کسی جرات نمی کرد که بگوید مریض هست چون اورا به تمارض زدن متهم می کردند و بعدش در نشستهای عملیات جاری مورد ناسزا و اذیت و آزار قرار می دادند .و در مورد زنان هم همگان شاهدند رجوی بعد از راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیکی تحت عنوان رهائی زن اولا یک حرمسرا برای خودش تحت عنوان شورای رهبری باز کرد و ثانیا بیشترین سرکوب را بر زنان در سازمان اعمال می کرد .حالا این خانم چی شده که دلش برای زنان و بیماران سوخته؟من از او می پرسم اگر دلت برای بیماران و زنان می سوخت و آنها را جگر گوشه می دانستید پس چرا آنها را در زمان جنگ و زیر مهیب ترین بمبارانها در طول تاریخ جنگها تنها گذاشتید و به همراه چهارصد تن از سوگلی هایتان به پاریس کنار رود اور سورواز رفتید و در جوار شهردار اور به خوش گذرانی مشغول شدید ؟


همچنین این خانم در ادامه پرت و پلاگوئی هایش گفته این کمپ ترانزیت فاقد استاندارد های انساندوستانه و حقوق بشری هست واقعا چقدر مضحک و خنده دار هست که این خانم دم از حقوق بشر می زند این در حالی هست که در این سازمان افراد از اولیه ترین حقوق بشر برخوردار نیستند و خانواده های این قربانیان گرفتار در این قلعه اکنون سه سال هست که برای دیدار کوتاهی با جگرگوشه های شان در کنار درب این قلعه در تحصن بسر می برند ولی تا بحال بدستور همین خانم و شوهر فراری اش اجازه نیافتند که به این خواسته اولیه حقوق بشری خودشان نائل گردند و همین خانم خودش بارها خانواده را کانون فساد اعلام کرده و افراد ناراضی را در سازمان مورد اذیت و آزار قرار دادند و زندانهای سال 73 اوج این اذیت و آزار و شکنجه و اعدام بوده که بدستور همین خانم و شوهر فراری اش دایر گشت حال چی شده که این سر دسته ناقضان اولیه ترین و پایه ای ترین حقوق بشر مدافع و منادی حقوق بشر شده هست البته بسیار واضح و آشکار هست که دل ایشان برای نقض حقوق بشر افراد سازمان نمی سوزد و نگران آن نیست بلکه حقوق بشر اسم مستعار همان ظرف فرقه گرائی هست که از دست دادنش ایشان را نگران کرده است.


او در قسمت دیگری از این افاضاتش گفته که دولت عراق دارد افراد را به اجبار وادار به تر ک خانه و شهری که ربع قرن هست خودشان با هزینه خودشان ساخته اند اخراج می کند .اولا باید به این خانم گفت که آنجا خانه شما نیست بلکه قسمتی از خاک عراق و زمینهای کشاورزی مردم شریف و زحمت کش استان دیالی هست که به سبب مزدوری برای صدام دیکتاتور سابق عراق آنجا را بیش از ربع قرن هست که به اشغال در آورده اید .و ثانیا آنجا شهر نیست بلکه یک قلعه تار عنکبوتی با یک مناسبات استالینی هست که تو همراه شوهرت بنا کردید تا در این غار به سرکوب افراد و اشاعه فرقه گرائی خودتان بپردازید.ثالثا با هزینه خودتان ساخته نشده چون شما که کار نمی کردید تا در آمدی داشته باشید و با هزینه خودتان آنجا را درست کنید بلکه هزینه اش را به سبب مزدوری برای صدام از او گرفته اید و در واقع این هزینه اش از جیب مردم عراق پرداخته شده است.

 


ایشان در یکی دیگر از قسمتهای اراجیفشان گفته اند که دولت عراق به افراد اجازه نداده است که اموال منقول شان ازجمله ده خودروی مسافری را همراه خودشان به کمپ ترانزیت ببرند که باز این حرف هم مثل همه اراجیفش بسیار مضحک و خنده دار هست. چون اولا تو این سازمان کسی حق مالکیت ندارد و افراد بجز یک تخت و کمد زنگ زده و یک کوله پشتی و چند دست لباس نظامی چیزی ندارند تا چه برسد که صاحب خودرو باشند .ثانیا این اموال متعلق به مردم عراق هست که با پول آنان در زمان صدام تهیه شده است .ثالثا در کمپ موقت ترانزیت چه نیازی به این چیزها از جمله خودروی مسافری هست البته منظورش از خودروی مسافری همان خودروهای زنان شورای رهبری هست که لابد تو این کمپ ترانزیت هم می خواهند فاصله بین خوابگاه تا محل غذا خوری را با خودرو طی کنند چون توی این قلعه اینطوری عادت کرده اند و به سبب وزن بالای شان حال راه رفتن را ندارند .لذا فاصله بین محل استراحت تا عذاخوری سفری طولانی به نظر می رسد و بایستی با خودروی مسافری طی شود لذا نیاز مبرم به این خودروها هست و اجازه ندادن بردن این خودرو به کمپ ترانزیت نقض آشکار حقوق بشر است واقعا چقدر مضحک و مسخره هست.


البته به نظر بنده همه این پرت و پلا گوئی های خانم قجر از ضربه مهلکی هست که به سبب از دست دادن قلعه اشرف این ظرف فرقه گرائی شان خورده اند و همه ترس و نگرانی شان بابت اینست و اینکه احساس خطر برای شوهر فراری شان کرده اند .لذا همه این اراجیفی که تحت عنوان اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت صادر کرده اند پوشالی است و واقعیت ندارد و بیشتر برای مصرف داخلی هست تا به نیروهای وار فته بگوید که من دارم برای شما تلاش می کنم و هیچ برد خارجی ندارد و کسی را نمی فریبد و اصلا کسی اینها را در دنیا طرف حساب نمی داند حتی نماینده یونامی در عراق دولت عراق را طرف حساب می داند و اینها را به حساب نمی آورد تا چه برسد به آقای اوباما و آقای بان کی مون اما در پایان باید به نیروهایی که در حال جابجائی هستند و یا جابجا شده ا ند باید گفت که از این امامزاده شفائی داده نمیشود کور می کند تا اینکه شفا ببخشد و زیاد به این اشک تمساح این خانم دل خوش نباشید ایشان با شیادی خاص خودشان که از مسعود خان آموخته است این اراجیف را سر هم می کند .ولی به شما نوید می دهم که نا امید نباشید دوستان و یاران و همسنگران سابق شما که اکنون رهائی یافته اند و در کشورهای اروپائی بسر می برند در فکر شما هستند و در این راستا با کمال خوشوقتی باید اعلام کنم که تعدادی از دوستان رها شد ه در شهر پاریس فرانسه انجمن یاران را تاسیس کردند با هدف یاری رساندن و سرعت بخشیدن به رهائی شما عزیزان در بند این فرقه که واقعا جای بسی خوشحالی را دارد و من از صمیم قلب خوشحال شدم و صمیمانه به دوستانی که در این شرایط بسیار بجا و به موقع این انجمن را تاسیس کردند تبریک می گویم و برای شان آروزی موفقیت و کامیابی را دارم.
به امید روزی که همه اسیران رهائی یابند و به آغوش گرم خانواده های شان برگردند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا سازمان مجاهدین به ورطه سقوط و نابودی افتاد؟‏
 

 

علی جهانی
16.04.2012
 

به نظر من که یکی از قربانیان این فرقه بودم و به مدت بیست سال بهترین دوران عمرم را در این تشکیلات مخوف تلف کردم علت اصلی وضعیت فلاکت بار کنونی این فرقه بر می گردد به رهبری نا شایست و نالایق و خائن این سازمان که در این رابطه اگر به کارنامه سیاه و سراسر خیانت بار و جنایت رجوی نگاه کنید متوجه خواهید شد که چرا این سازمان به این روز فلاکت بار افتاده است که اگر در حال حاضر بخواهد به حیاتش ادامه دهد بهترین شقش اینست که باید پشت سر همه گروههای سیاسی قرار گیرد و از ادعای تنها آلترناتیو به اجبار دست بردارد و بقول معروف از بالای قله به ته دره نقل مکان نماید .
در این رابطه برای مفهوم شدن بهتر این موضوع مروری می کنم به یک سری از کارهای خیانت بار رجوی.

یکم:رهبرشدن یک شبه رجوی
رجوی همانطور که بارها خودش در نشستها می گفت یک بچه سوسول دانشجو بیشتر نبود که وقتی جذب سازمان شد.
آری او از همان ابتداء وقتی وارد زندان شاه شد به سبب لو دادن و خیانت به رهبری سازمان یعنی حنیف اعدام نشد و بعدش هم به برکت انقلاب مردم ایران آزاد شد و خودش را یک شبه رهبر این سازمان نامید و تمام اصول سازمان را نه تنها زیر پا گذاشت بلکه یک سری از این اصول را بنا به سلیقه خودش وارونه کرد به عنوان مثال ورود به سازمان سخت بود و خروج آسان که این اصل را کاملا عکس کرد تا جائی که می گفت کسی حق ندارد از سازمان جدا شود


دوم:تبدیل شدن سازمان به یک فرقه
رجوی به سبب دو مشخصه بارزی که داشت یعنی قدرت طلبی و هوس بازی سازمان را تبدیل به یک فرقه مافیائی کرد و در این راستا سازمان مجاهدین را تبدیل کرد به سازمان مسعود و مریم کرد و همه تحلیل ها و کارها در سازمان حول این محور انجام می گرفت و برای بقای خودش و اندیشه پوشالی فرقه گرایانه اش به هر جرم و جنایتی حتی بر علیه نزدیکترین افراد سازمان دست زد به طور مثال برای حفظ جان خودش زن و بچه اش را در ایران جا گذاشت و در رفت یا به نفری که او را از ایران فراری داده بود هم رحم نکرد و او را به روز سیاه نشاند طوری که به وضع اسف باری مرد.

سوم:تحلیل های آبکی و بقول معروف آب دوغ خیاری رجوی از اوضاع و احوال و شرایط سیاسی
رجوی به سبب ابله بودن و سرمست قدرت طلبی و هوس رانی بودن یک کودن سیاسی بیش نبوده ونیست و لذا بدون اینکه ذره ای از شرایط سیاسی ایران اطلاع داشته باشد این تحلیل ها را که بعضا مرغ پخته را به خنده وا می داشت بیرون می داد به عنوان مثال گفت خاتمی به دور دوم نمی رسد یا هر بار می گفت تا فلان تاریخ رژیم سرنگون می شود که نمی شد یا می گفت با فوت خمینی رژیم سقوط می کند یا در این اواخر همه دنیا می گفتتند بین آمریکا و عراق جنگ میشه ولی او می گفت نه نمی شود خلاصه از این قبیل اراجیف تحت عنوان تحلیل زیاد گفته است که از حوصله این بحث خارج است و بقول معروف مثنوی هفتاد من کاعذ می شود.

چهارم:سرکوب شدید در سازمان بر علیه مخالفان و معترضان
رجوی برای به کرسی نشاندن حرفهای خودش و اینکه علت درست نبودن تحلیل ها را به گردن کم کاری افراد بیندازد همه را سرکوب می کرد و در این راستا از دایر کردن زندانها و شکنجه گاهها دریغ نکرد و یک تشکیلات مخوف و قرون وسطائی و استالینی بر قرار نمود که افراد حق هیچگونه اظهار نظر مخالفی را نداشته باشند و اگر کسی جرات چنین کاری را می کرد جایش تو زندان و بعدش هم کشته شدن بود و در این رابطه به هیچ کس رحم نمی کرد به عنوان مثال علی زرکش که بعد از فرار رجوی از ایران و کشته شدن خیابانی نفر اول در ایران بود را به سبب مخالفت با خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیکی اول عزل کرد و بعدش هم در جنگ از پشت دستور شلیک بهش را داد و از سر راهش برداشت یا اینکه بعد غلط در آمدن تحلیل آبکی اش در مورد خاتمی که گفته بود به دور دوم نمی رسد آن نشست چهار ونیم ماهه را در قرارگاه باقر زاده تحت عنوان نشست طعمه بر گذار کرد و بیشترین سرکوب و بدترین توهین ها را خود شخص رجوی به افراد نثار می کرد تا اینکه نپذیرد که تحلیلش اشتباه بوده است در این راستا فجایع زیادی به دستور رجوی انجام گرفت که از حوصله این بحث خارج می باشد .

پنجم:کشتن عواطف خانوادگی به سبب همین اندیشه فرقه گرایانه
آری رجوی به سبب این اندیشه پوشالی افراد را از حق برخورداری از اولیه ترین حقوق یعنی ارتباط با خانواده محروم کرده بود و رابطه با خانواده را جرم می دانست و می گفت باید همه عواطف را نثار من و مریم کنید و در این رابطه ازدواج را ممنوع کرد و بقول معروف قلعه اشرف تنها نقطه ای در جهان هست که در آن ازدواج ممنوع می باشد و دستور داد همه زن و شوهر ها از هم جدا شوند و دیگر حق زناشوئی ندارند و تنها رهبر این حق را دارد و در این راستا همه بچه ها را از مهر پدر و مادر بدور کرد و خانواده را کانون فساد اعلام کرد و همگان شاهدند که چطور خانواده ها را که بعضا سالخورده هستند و بعد از سقوط صدام برای دیدن فرزندانشان رنج سفر را به جان خریده بودند وبه عراق آمده بودند سران فرقه بدستور رجوی اجازه ملاقات ندادند و این خانواده های محترم و شریف را مزدور خطاب کردند و این عزیزان اکنون نزدیک به سه سال هست که جلوی درب این قلعه در تحصن بسر می برند تا بلکه بتوانند ساعتی با جگر گوشه های شان دیداری داشته باشند اما سران فرقه تا این لحظه از این کار جلوگیری کرده اند تا مبادا افراد از طریق دیدار با خانواده از دنیای بیرون از این غار آشنا شوند و از سازمان جدا گردند.

ششم:برقراری سانسور شدید در مناسبات تار عنکبوتی سازمان
طوری که گوش کردن به رادیو در سازمان جرم محسوب می شد و افراد تنها موظف بودند که اخبار تنها رسانه خبری سازمان را تحت عنوان سیمای آزادی که
ذره ای بوئی از آزادی نبرده است گوش دهند تا در بی خبری محض و کامل بسر ببرند تا مبادا فکر فرار و جدا شدن از سازمان به سرشان بزند و بعدش هم بروند چهره کریه رجوی را افشاء نمایند و بساط فرقه گری اش از هم بپاشد.

هفتم :وابستگی این سازمان به قدرتهای خارجی
از آنجائی که این سازمان بصورت فرقه ای اداره می شد و به سبب عملیات تروریستی که علیه مردم ایران انجام داده است نه تنها جائی در قلب مردم ایران ندارد بلکه مورد تنفر شدید مردم ایران همان کسانیکه سازمان به دروغ تحت عنوان خلق از آنان یاد می کند قرار دارد . لذا این سازمان علی رغم ادعای دروغینش چون فرقه هست یک سازمان سیاسی و انقلابی نیست که تکیه به مردم داشته باشد بنابراین همواره در طول این سالیان زمامداری و تر ک تازی رجوی به قدرتهای خارجی وابسته بوده و هست وبقول معروف در شکافها زندگی میکرده و رجوی خودش بارها می گفت تغاری بشکند ماستی بریزد تا جهان گردد به کام کاسه لیسان یعنی مثلا یک جنگی بین ایران عراق باشد تا سازمان از این شکاف برای بقایش سوء استفاده کند یا جنگ عراق و آمریکا اتفاق بیفتد و سازمان بقول افکار ابلهانه رجوی از این فرصت استفاده کند و برود برای سرنگونی که البته اینها همه اش رویا های ابلهانه و کو دکانه و بدور از واقعیت بود که تنها از ذهن بیمار وعلیل رجوی تراوش می کرد. لذا به همین سبب می بینیم که یک زمان به صدام دیکتاتور سابق عراق وابسته بود و آن همه جنایت را علیه سربازان بی گناه در جبهه جنگ ایران و عراق مرتکب شد و بعدش هم که صدام سقوط کرد خودش را به آمریکا آویزان کرد تا بتواند به بقای عمر ننگینش بیفزاید و در این راستا باز همگان شاهد بودند که رجوی ها برا ی حفظ جان خویش به بهانه حفظ اشرف چطور در این سالیان افراد به کشتن دادند تا خودشان را حفظ کنند که بنظر بنده باید رجوی روزی جواب این همه خیانت و جنایت را بدهد.


اینها دلایل عمده ای هست که به نظر بنده سازمان را به این روز فلاکت رسانده است که همه اینها در یک کلام از فاسد بودن رهبری این سازمان ناشی می گردد و به نظرم اگر این سازمان بخواهد در آیند به بقای خودش ادامه دهد و از این حالت فرقه ای خارج گردد و بصورت یک سازمان سیاسی معقول به حیات سیاسی اش ادامه دهد باید در وهله اول این رهبری فاسد و ناشایست را کنار بزند و آینده سازمان و بقا ویا فنا این سازمان به این امر مهم بستگی دارد در غیر این صورت با این رهبری که گوشه ای از کارنامه سیاه و ننگینش را مرور کردیم سازمان نه تنها نمی تواند در آینده به بقای خودش ادامه دهد بلکه با شتاب غیر قابل کنترل و وصف ناپذیری به ورطه سقوط و نابودی خواهد افتاد و سران فرقه و بطور خاص رجوی ها قادر به جلوگیری از این امر و از این سونامی اجتناب ناپذیر نیستند و آنان باید بجای اینکه به فکر بقای خویش باشند باید به فکر پاسخگوئی در قبال این همه جنایات شان در این سالیان باشند و آنان را از این امر گریزی نیست و بزودی محقق خواهد شد به امید آنروز و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تبریک کانون ایران قلم بمناسبت تشکیل انجمن یاران مان در فرانسه - پاریس

 

 

14.04.2012

تحریریه کانون ایران قلم

 

کانون ایران قلم ضمن ابراز خوشوقتی تشکیل انجمن یاران که متشکل از اعضای جوان و تازه رها شده از تشکیلات رجوی در کشور فرانسه – پاریس میباشد را تبریک میگوید و در شرایط سیاسی حاضر وهمزمان با امکان حضور تشکیلات رجوی در اروپا بویژه در فرانسه ، تشکیل این انجمن را به عنوان  تصمیمی درست و به‌ موقع از سوی یاران مان در فرانسه  ارزیابی میکند.

 

با نقل مکان قریب به 400 تن از اعضای اسیر و گروگان فکری مجاهدین از اصلی‌ترین مقر نیروهای سازمان مجاهدین در خاک عراق بعد از ربع قرن دوران جدیدی در رویارویی مردم ایران با مجاهدین وابسته و رجوی جنایت کار آغاز شده است.

 

این دوران که شاخص اصلی آن غلط کردن‌های غلیظ رجوی در برابر تاریخ ایران زمین با کوتاه آمدن از شعار ارتش آزادیبخش !! آن هم در خاک عراق میباشد از فوریه سال 2012 آغاز شده و استواری و پایداری خانواده‌های این اسیران  نقشی جدی در این امر داشته است .

شکست اندیشه‌های بیمارگونه رجوی  در استثمار جوانان ایرانی نه تنها به عنوان یک شکست استراتژیک و فراموشی ناپذیر در برابر دیدگان مردم آزاده ایران و فعالین حقوق بشر و بویژه رها شدگان از کمند ایدئولوژی خانمان سوز رجوی ارزیابی می‌شود بلکه سرافکندگی نیرویی که دشمنان مردم ایران را تغذیه کرده و میکند را باعث شده است.

 

 

لازم به یادآوری است که اعضای «انجمن یاران » نسل جدیدی از رها شدگان از سازمان مجاهدین میباشند که طی سالهای دهه 70 تا 80  با انواع دروغ‌ها و شانتاژ های روحی و روانی جذب و قربانی این تشکیلات  جهنمی شده بودند که تنها یکی از این شانتاژها ایجاد شغل مناسب در اروپا به عنوان کار در رادیو و تلویزیون این سازمان بوده است.

 

از دیگر ویژگی‌های « انجمن یاران » حضور در قلب دشمن یعنی فرانسه – پاریس به عنوان اصلی‌ترین پایگاه این سازمان تروریستی در اروپا میباشد ، بی تردید حضور این جداشدگان با عزمی جزم و اراده ای پولادین خاری در چشمان رجوی ها و اعضای ستاد رهبری کننده این سازمان است که پیوسته در حال فریب اعضا و نمایندگان کشورهای اروپایی و آمریکایی بوده تا حقایق انکار ناپذیر و نقض مداوم حقوق بشر توسط این تشکیلات جهنمی به فراموشی سپرده شود.

 

واقعیت انکار ناپذیر اینکه « یاران» شهامت بسیاری از خود نشان داده که در قلب دشمن ایران و ایرانی به افشای ارتجاعی ترین ایدئولوژی تاریخ معاصر ایران که ویژه خاص الخاص مجاهدین است کمر همت بسته اند.

 

کانون ایران قلم ضمن قدردانی از تلاش‌های خستگی ناپذیر این عزیزان با اعلام آمادگی برای هر گونه همکاری و همچنین در اختیار قرار دادن تجربیات خود به دوستان جدید مان اعلام آمادگی میکند  .

 

باشد که در راستای افشای ایدئولوژی استثمارگرانه مجاهدین که با پز ترقی خواهی و انقلابی نمایی سعی در فریب جوانان ایرانی دارد قدم‌های شایسته ای برداشته و با در اختیار قراردادن تجربیات گرانقدر خود نقش بی جایگزین خود در افشای اسلام دروغین مجاهدین ایفا نماید.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تبریک خانم سلطانی به مناسبت تشکیل انجمن یاران در فرانسه
 

 

بتول سلطانی

12.04.2012

 

تشکیل انجمن یاران در فرانسه متشکل از آقایان سعید ناصری ، غفور فتاحیان ، علیرضا نصراللهی ، محمود سپاهی و همایون کهزادی را تبریک می گویم. این اقدام مایه افتخار و شادی است چرا که همچنان سایر نفرات تحت ستم تشکیلاتی در بند و اسیر و از پایه ای ترین حقوق انسانی محروم. آنچه وظیفه خودم و سایر جدا شده ها می دانم تلاش و کمک به همدیگر است و ایستادن در برابر تشکیلاتی که به اسم آزادی هستی مان را ربود و هنوز هم اهریمنانه مشغول بهره برداری از انسانهائی در سراسر جهان و بطور خاص در لیبرتی و اشرف و اورسورواز است. و این در حالی است که سران این تشکیلات در انتظار رسیدن به قدرت از قبل حمله به ایران مشغول سورچرانی های و ضیافت های خود هستند و فقط منتظر فرصت هستند تا با تصاحب قدرت به آرزوهای خود برسند.


بسیار مشتاق بودم که در لحظه تأسیس و آغاز به کار این انجمن با شما می بودم که متأسفانه بنا به دلایلی محقق نشد . به تک تک اعضای این انجمن تبریک و خسته نباشید می گویم می دانم که کار سختی در پیش دارید اما امیدوارم که در پناه اتحاد خودتان و ما جدا شده ها بتوانید موفق باشید و روی ما جدا شده هائی که در کنار آزادی و زندگی اجتماعی به آزادی دوستان خودمان و آزادی آنها هم می اندیشیم و روی کمک من حساب کنید. من برای شما و ادامه کار انجمن تان در آستانه سال 91 آرزوی موفقیت می کنم.


بتول سلطانی 23 فروردین 1391
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمایندگان دلسوز مردم ایران یا اجیر شدگان و مزدبگیران در سورچرانیهای مریم رجوی؟

اجیر شدگان و مزدبگیران در سورچرانیهای مریم رجوی  را بهتر بشناسید

 

 

بتول سلطانی

03.04.2012

 

در اخباری که از سیمای رجوی در تاریخ 29.03.2012 پخش می شد. آنها مثل همیشه مشغول سورچرانی بودند و نمایندگان اسبق و معلوم الحالی که دار و دسته رجوی با هزار مصیبت و هزینه آنها را تشویق به صحبت کرده بودند حدودا 15 نفری از افراد و از کشورهای مختلف که با فرقه رجوی همکاری می کنند، به تعریف و تمجید از مریم رجوی که سیاست جنگ پرداختند ، یکی هم به نام مک گلاسکی بود که خود را از فرماندهان حفاظت اشرف معرفی شد و خیلی بدون مقدمه و بی ربط به نام من اشاره کرد و آنچنان ناشیانه مطالب صد بار قرقره شده از گلوی مجاهدین را از حفظ بیان کرد که مریم رجوی را آنچنان به تشویق و تحسین وادار کرد که گوئی آن آمریکائی با صحبت بر علیه من بر زخم دل مریم خانم را از رسوا شدن دکان هرزه درائی و فاسقه کاری برای شوهر جنایتکارش سخت به درد آمده بود مرحم می گذاشت. بسیاری از کسانی که این برنامه را دیده اند اولین سوالی که برایشان پیش آمده است اینکه آخر چرا باید یک نظامی آمریکایی دلش برای مردم ایران بسوزد و یا چرا باید مدعی باشد که افراد جداشده از فرقه مجاهدین از جمله من که هیچ شناختی وی ندارد آدم های خائن و خیانت کاری هستند؟

کوس رسوائی و خرید افراد و تغذیه و تبلیغ سورهای مریم رجوی که از دسترنج خون و زحمات یک نسل همه چیز به غارت رفته است همه جا صدایش شنیده می شود و این تشکیلات چاره دیگری جز این اراجیف و لاتائلات ندارد.

 

تا ببینیم تا کی با این شیوه می تواند به حیات خود ادامه دهد اما مطمئن باشد که نه تنها جائی در تاریخ مبارزات این میهن ندارد بلکه همچون کاخ ابن زیاد لعنتگاه آیندگان خواهد شد.

در ضمن باید خطاب به این مقامهای اسبق بگویم که اگر فکر می کنند با نشخوار این اراجیف می توانند کثافتکاری های خود را در همدستی با این تشکیلات در زندانی و محبوس کردن نفرات جدا شده در تیف و یا همکاری رذیللانه با با این گروه در تفتیش بدنی و همینطور بستن راه فرار و خروج اسیران و حفظ تشکیلات رجوی در عراق به مدت چندین و چند سال با وجودیکه این گروه در لیست سیاه آمریکا بود و سیاست دو درگی می توانند جنایات خود را در عراق و بخصوص بخصوص در رابطه با همدستی با سران این تشکیلات ماستمالی کنند زهی خیال باطل است و همچنین بستن چنین اتهاماتی نمی تواند توجیه دریافت هزینه های کلان برای فقط گفتن یک جمله بر علیه منتقدان این تشکیلات باشد. باز هم لازم به توضیح است که این تشکیلات عاجز از صحبت مستقیم و بی واسطه و درمانده از موضعگیری مستقیم راجع به این جانب می باشد چرا که اگر مستقیم وعلنی به این مسئله بپردازد جز ضرر چیزی عایدش نخواهد شد لذا این مزخرفات را می دهد تا مزدورانش نشخوار کنند .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم نسرین ابراهیمی

خیانت و استثمار مضاعف در حق زنان در درون فرقه مجاهدین خلق ( قسمت اول )

 

 

ایران قلم

01.04.2012

 

سایت ایران قلم:

با تشکر از شما خانم نسرین ابراهیمی برای شرکت در این مصاحبه. ممکن است در ابتدا بیوگرافی مختصری از خودتان بفرمایید. چه موقع با سازمان مجاهدین آشنا شدید؟ چگونه به عراق و تشکیلات این سازمان رفتید؟ چرا از سازمان مجاهدین خلق جدا شدید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی:

من هم از شما تشکر می کنم. من تنها 14 سال داشتم که با سازمان مجاهدین آشنا شدم ؛ دانش آموز سال اول نظری بودم ؛ دلیل اینکه هم به سمت سازمان جذب شدم فشارهایی بود که در جامعه ایران روی جوانها هستش و نبودن مینیممهای آزادیهایی که حق هر انسانی هست .

من در سن خیلی کمی با سازمان آشنا شدم و واقعیتهای سازمان مجاهدین را نمی دانستم ؛ فقط شندیده بودم که سازمان برای آزادی مردم ایران مبارزه می کند ؛ و یا از آزادی پوشش و مذهب شنیده بودم که در سازمان وجود دارد واین خیلی برایم مهم بود ؛ و یا در مورد پیشرفت زنان در سازمان شنیده بودم که من را وادار به ترک خانواده ام کرد و با انکه سن خیلی کمی داشتم ولی از خانه فرار کردم که بروم پیش سازمان ؛ من با تمام وجودم سازمان را دوست داشتم , واقعا لحظه شماری می کردم برای رفتن و پیوستن به این سازمان رویایی .

من با کمک دختر داییم توانستیم 2 قاچاقچی را پیدا کنیم و به من کمک کنند که بروم عراق پیش مجاهدین ؛ که از مرز وپای پیاده وارد خاک عراق شدیم و بعد هم خودمان را به عراقیها معرفی کردیم . که به دلیل قراردادی که مجاهدین با عراقیها در زمان صدام حسین داشتن هر کسی که وارد خاک عراق می شد و درخواست می کرد که می خواهد پیش مجاهدین برود ؛ عراقیها باید او را در زندان چندین ماه نگه می داشتن و حتی تحت فشار و بعضی ها را تحت شکنجه قرار می دادند که مجاهدین مطمئن شوند که این فرد نفوذی رژیم به داخل عراق نیست . برای همین ما هم تحت همین برخورد قرار گرفتیم و بعد ازمدتی که دیدند که خبری نیست ما را تحویل مجاهدین دادند .

 

من وقتی که وارد پایگاه سازمان در بغداد شدم ؛ بلند بلند گریه کردم و احساس کردم که به تمام آرزوهایم رسیدم ؛ خوشحال بودم برای خودم و برای جوانهای ایران و برای ملت ایران که با مجاهدین به همه چیز خواهند رسید .

 

سایت ایران قلم:

پس خانم ابراهیمی چه شد که آن امیدها و آرزوها و تصوراتی که در ذهن خود در مورد مجاهدین داشتید ، تبدیل به یأس و نامیدی شد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی:

ولی متاسفانه, متاسفانه این خوشحالیها و سر از پا نشناختنها فقط چند روز بود , چون بلافاصله مجاهدین با من یک مصاحبه ترتیب دادند و در اولین کلمات ماهیت خودشان را بیرون ریختند .

به خوبی یادم هست که به من گفتند که یک برگه را باید امضا کنم که اگر روزی از عملیات فرار کنم حکم من اعدام است . این اولین زاویه من با سازمان بود . من یکی از دلایل جدی که عاشق سازمان بودم این بود که فکر می کردم که سازمان اعدام ندارد .

بعد هم که وقتی که مرا به اشرف منتقل کردند در یک پروسه 3 ماهه به من گفتند که : حجاب در مجاهدین اجباری و تغییر مذهب هم وجود ندارد و باید مسلمان باشم و نماز و .... اجباریست .

لباس و نوع پوشش فقط همانی است که مجاهدین ان را به عنوان فرم ارتش می شناسند و به جز این فرم حق پوشش دیگه ای وجود نداشت .

حق تماس با خانواده و دوستان در ایران و یا خارج ایران وجود نداشت .

طلاق شوهر و یا زن چه کسی که مجرد بود و چه کسی که مزدوج بود , یعنی اینکه کسی حق ازدواج نداشت و ممنوع بود . البته فکر کردن حتی به آن گناه محسوب می شد و ممنوع بود .

صحبت کردن با مردان به شدت ممنوع بود و اگر کسی با مردی بدون اجازه صحبتی می کرد به شدت تحت برخورد شدید قرار می گرفت . همینطور صحبت کردن با هر کس دیگه ای هم ممنوع بود , منظورم حتی با زنان هم حق هر صحبتی نداشتیم و فقط در حد احوال پرسی صحبت مجاز بود و بیشتر از این اگر کسی صحبتی می کرد ممنوع بود .

کار اجباری بود و خواب اضافه بر آن زمانی که مشخص شده بود هم ممنوع بود.

و صدها ممنوعیت دیگر......

هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه از آمدن به سازمان پشیمان بودم و فهمیدم که هر چی شنیده بودم فقط تبلیغاتی بیش نبوده و همه اون حرفها فقط یک رویا بوده .

من در ایران آزادی نداشتم ولی حداقل می توانستم لباسی که خودم دلم می خواهد بپوشم و یا حق ازدواج و یا حق صحبت با خانواده ام کسی از من نگرفته است و یا کسی از من مثل برده ها کار نمی کشید و ....

از همان روز اول با کاغذی که جلوی من گذاشتند که به زور می گفتند باید امضا کنم که حکم من اعدام است اگر از عملیات فرار کنم , بقیه داستان دیگه روشن بود . من از همان روز اول مخالفت خودم را نشان دادم و گفتم که من چی فکر می کردم در مورد سازمان و حالا که همه اش دروغه پس دلیلی برای ماندن من نیست . و خوب چه فرقی می کرد رژیم با مجاهدین ,شما تصورش را بکنین , خوب به طبع من توی ایران باور کنید از آزادیهای بیشتری برخوردار بودم . و فکر می کنم که مجاهدین خیانت بزرگی در حق جوانهایی کردن که با هزاران امید و آرزو به مجاهدین پیوستن برای بردن آزادی به ایران .   متاسفانه پایه سازمان انطوری که من توی این سالیان دیدم و با پوست و استخوانم حس کردم , دورویی و دروغ و خیانت بنا شده و دلیل جدایی من هم همین بود.

 

سایت ایران قلم :

ممکن است در مورد استثمار زنان در درون سازمان مجاهدین توضیح دهید. شما در مصاحبه های مختلف نقل کردید که رهبری مجاهدین دستور خارج کردن رحم زنان را می داده است. در این مورد می توانید توضیحاتی را برای مخاطبین سایت ایران قلم بفرمایید.

 

خانم نسرین ابراهیمی :

همانطوری که گفتم من فکر می کردم که شعارهای سازمان در مورد زنان حقیقت دارد , ولی حداقل اون چیزی که من دیدم, در این سازمان اولین خیانت به نظر من در حق زنان انجام شده است .

قبل از هر چیز دوست دارم به این نکته اشاره کنم که من در سن 16 سالگی در سازمان به مدت یک سال در زندان بودم .

به خوبی به یاد دارم که یکی از زنان مجاهدین برای من از خاطره میلیشیاهایی تعریف می کرد که فقط 15-16 سال داشتن و زیر سن قانونی بودند  که رژیم اونها را زندان می کرده و تحت همه نوع شکنجه ای قرار می داده و خیلی ها را هم  اعدام کرده است , این داستان من را که زیر سن  بودم به شدت تحت تاثیر قرار می داد و من را از رژیم متنفر و متنفرتر می کرد , باورش برایم سخت بود ولی می دانستم که حقیقت داشته است .

ولی در کمال تعجب متوجه شدم که سازمان بسیار علاقه مند است که در این مسائل از رژیم پیشی بگیرد  و گویا سازمان عقده زندانی کردن و کشتن و شکنجه کردن آدمها را دارد , اون هم کسانی که خودشان با هزار امید و آرزو وارد این سازمان شدند و حاضر شدند که همه چیز خود را فدای ملت ایران بکنند  . من که هنوز 16 سال داشتم , به دلیل اعتراضم به حکم اعدامی که باید امضا می کردم و یا اعتراضم به این همه ممنوعیت , سازمان می خواست یک زهر چشمی از من بگیرد و برای خفه کردن و ترساندن من , من را زندانی کنند که دیگر هرگز به هیچ چیز اعتراضی نکنم و هر چی گفته می شود انجام بدهم.

خوب حقیقتا این مسئله خیلی برای من دردناک بود , تصورش را بکنید که با اون همه شور و فطور بعد با همچین مسائلی روبرو شوید , یعنی همه اون چیزهایی که من در مورد سازمان فکر می کردم فقط یک سراب بود .

من معتقدم که در درون سازمان به زنان بیشتر ظلم شد , هر چند به ظاهر آنها مسئولین این سازمان هستند ولی کافی است که این مسئله را از درون هم نگاه کنیم .

قبل از هر چیز همه ماها به خوبی می دانیم که رابطه مادر با فرزندش و عشق و وابستگی که مادر به فرزند دارد غیر قابل وصف است , و همیشه در داستانهایی که می خواهند از عشق واقعی صحبت کنند مثال رابطه مادرها با فرزندانشان را می آورند . شما تصورکنید که جایی وجود دارد که این عشق , یعنی عشق مادر به فرزندش حرام اعلام شود و به خاطر یک شخص دیگری باید مادر از فرزندش جدا شود , من فکر می کنم که این بزرگترین خیانت رجوی به زنان داخل سازمان بود که مادرها را از فرزندانشان جدا کرد که به قول مریم رجوی همه عشق زنان داخل سازمان یکسویه مال رجوی بشود و  عشق ورزیدن به غیر از رجوی به هر کس دیگری حرام بود.

و بدتر از همه هم اینکه , بعد از این جدایی هیچ مادری حق نداشت که از فرزند خود جویای خبری شود , چون ذهن هم باید فقط به رجوی خودشیفته فکر می کرد و نه به گرفتن خبری از زنده بودن یا ... فرزند .

دومین خیانت و ستم رجوی به زنان داخل سازمان این بود که اونها را از شوهرانشان جدا کرد و بعد هم همه را محرم خود کرد .

 

سایت ایران قلم:

یعنی چی رجوی زنان را محرم خود می کرد، ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

بارها در نشستهای مریم رجوی که با ما داشتند به ما می گفتند که فکر کردن به هر مرد دیگری جز رجوی یعنی خیانت به رجوی است . بحث حریم رهبری یکی از بندهای مهم به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین  بود . حریم رهبری یعنی اینکه تنها مرد زندگی ما رجوی است و فکر کردن به غیر از او خیانت محسوب می شد . و به خوبی به یاد دارم که مریم رجوی با ما نشستی داشتند به نام چهار دیواری , گفتند که در ایران زنی که به خونه شوهرش می رفت با لباس سفید می رفت و با کفن سفید هم خارج می شد . از ما می خواست که با مسعود هم همین باشیم , و می گفتند که تصور کنید که زنی در ایران با شوهرش یک چهار دیواری است ولی ذهن و قلبش به فکر شخصی خارج از اون چهاردیواری باشد و ببینید که این فکر چقدر زشت و آزار دهنده می باشد . پس اگر ذهن شما خارج از این چهاردیواری رفت بفهمید که چقدر زشت است .

بارها گفته بود که شما خوشگلترین را دارید پس دیگه چی می خواهید ؟ و یا می گفت که مسعود فقط مال من نیست و مال همه زنان داخل سازمان است . از ما می خواست که مثل خودش باشیم و جز به مسعود به هیچ کس دیگه ای فکر نکنیم . همه ما بعد از اینکه عضو می شدیم , رجوی گردن ما گردنبندی می انداختند که این در حقیقت حلقه ازدواج هر نفر محسوب می شد با رجوی .

خیانت بعدی رجوی به این زنان این بود که برای اینکه زنها را به زندگی در آینده کاملا نا امید کند: تمامی زنان به طور خاص زنان جوان باید جلوی آفتاب کارهای سخت و طاقت فرسا انجام می دادند , و مریم رجوی بارها گفته بود که صورت زنان را وقتی دوست دارد که آفتاب سوخته باشند . به این وسیله صورت زنان به شدت آفتاب سوخته و پر از لکه های آفتاب می شد و بر اثر کار زیاد و فشار صورتها شکسته می شد . در حقیقت می خواستند که صورتها کاملا زشت بشود که هر کسی با خودش فکر کند که من که سنم که کم نیست و قیافه ام هم سوخته و زشت شده , پس دیگه همان بهتر که در این خراب شده یعنی اشرف بمانم تا بپوسم , چون جامعه مرا نخواهد پذیرفت .

در بین زنان , دستهای پر از پینه و زخم و صورتهایی سوخته و داغون ارزش بود و اگر کسی غیر از این بود گفته می شد که تن به کار نمی دهد و خیلی اوقات در نشستهای تحقیر کردن آدمها , این افراد باید جوای این سوال را می دادند که چرا صورتشان سوخته نیست و دستهایشان پینه بسته نیست .

 

سایت ایران قلم:

من از شما قبلا شنیده بودم که در سازمان مجاهدین زنان مجبور می شدند که رحم خود را خارج کنند. برای چی رهبری فرقه مجاهدین  چنین کاری را دنبال می کرد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

بله ، باید اشاره کنم که یکی دیگر ازشیوه های  غیر انسانی که رجوی علیه زنان به کار می گرفت این بود که : زنانی که کوچیکترین مشکلی داشتند , و مشکل آنها می شد ازبه راحتی از طرق دیگری حل کرد ولی سازمان  آنها را وادار می کرد که رحمشان خارج شود .  و اگر کسی هم مقاومتی می کرد گفته می شد که مگر برای خودت آینده و زندگی متصور هستی ؟ مگر همه ما طلاق مادام العمر نداده ایم ؟ پس اگر ریگی در کفشت نیست چرا مقاومت می کنی .

من یکی از زنانی که مورد عمل قرار گرفته بود را دیدم , واقعا دردناکترین صحنه زندگیم را دیدم , چون نمی توانست که همه انچه که در دل دارد را بگوید و حرف زدن در این  موارد ممنوع بود و مورد برخورد جدی قرار می گرفتیم ولی با آهی که کشید و گریه ای که کرد فکر می کنم هر کسی می تواند بفهمد که اون چی می کشید.

یکی دیگه از بلاهایی که سر زنها می آوردند این بود که در غذای زنان کافور می ریختند و برای کم کردن غریضه جنسی در غذاها کافور می ریختند و این باعث شده بود که صورت زنها با مردها فرقی نمی کرد . و زنها ریش در می آوردند , خیلی واضح هستش که صورت یک زن که ریش داشته باشه چه وضعیتی است و چقدر دردناک هستش و عذاب آور هستش واقعا .

 

ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین درجنگ با آینده
(اشتباه محاسبه استراتژیک مجاهدین و آغاز دورانی جدید )

 

 

میلاد آریایی
27.03.2012


بزرگترین اشتباه استراتزیک مجاهدین طی دهه های اخیر زمانی آغاز شد که پذیرفتند پای مجامع حقوقی و بین‌المللی به مسایل انان باز شود و رهبری خودشیفته رجوی فکر میکرد قادر خواهد بود که شرایط را به نفع خود تغییر دهد ولی نه تنها اینگونه نشد بلکه سرآغاز یکی سخت ترین و پر مصیبت باز ترین مراحل زندگی آنان تا به نابودی آغاز گردید.

این امر باعث گردید با سرافکندگی بسیار درگروههای 400 نفری پادگانی که ربع قرن در پناه صدام حسین درآن مخفی شده بوده ، به زور قانون و رای مجامع حقوقی همچون سازمان ملل بیرون کشیده شوند و از سویی دیگر امکان سنگ اندازی و چک وچانه زدن را رجوی خودش از خودش سلب کرد.

جریانی که با نام مجاهدین در سرزمین ایران شکل گرفت و تا امروز قریب به 40 سال ازعمر آن میگذرد توانست با فریب و دروغ انبوهی از انرژی‌های متراکم و مستعد برای پیشرفت ایران و ایرانی را به کام مرگبار خود کشد . این جریان درست 10 سال قبل در سال 2002 با ورود آمریکاییان به عراق مجبور به خلع سلاح و اکنون در سال 2012 مجبور به ترک خاک اهدایی شد که به زعم خود در خاک بیگانگان دعوی تشکیل ارتش آزادیبخش را داشت.

سابقه درگیری‌ها وستیز مجاهدین با دشمنان شان بطور تاریخی از سال 1350 آغاز شده است را میتوان بطور جریان وار در دهه های متفاوت اینگونه بررسی نمود .

دهه 50 ، آغاز درگیری آنان با رژیم شاهنشاهی و وابسته به آمریکا بود.

دهه 60 ، شروع درگیری‌های مسلحانه وعصر خونین انان با جمهوری اسلامی برای کسب قدرت سیاسی آغاز گردید.

دردهه 70، در این دهه نوک حمله و جنگ و ستیز آنان با نیروهای منتقد و معترض درونی شان رقم میخورد و نهایتا با حکم اعدام ناراضیان شکل تازه‌ای گرفته و سرکوب یا خاموش کردن آنان به هرقیمت در دستور مسعود رجوی قرار میگیرد.

دهه 80 ، شکل درگیری مجاهدین سمت و سوی جدیدی پیدا کرد و اعظم انرژی آنان به درگیری با دولت نوپا و قانونی عراق اختصاص یافت جایی که تا آن زمان نزدیک به ربع قرن را به قول خودشان مهمان این مردم و خاک بودند .

از دهه 90 ، تصور من این است که دوران جدید و بسیار شرمگینانه ای برای آنان آغاز شده است دورانی که شروع تازه‌ای از درگیری‌های مجاهدین با جامعه بین الملل بویژه سازمان ملل را نوید میدهد و دامنه این درگیری‌ها بنا به تجربه سالیان گذشته قطعاً فزونی خواهد گرفت و این امر مجاهدین را بالاجبار وارد وادی و مرحله جدیدی کرده است.

البته در یک نگاه کلی سازمان مجاهدین اکنون به عنوان یک نیروی وابسته در جرگه نیروهای اپوزیسیون حکومت تهران قطعاً قابل بررسی نیست. این نیرو قبل از هر چیز بایست به لحاظ درونی پاسخگوی نقض ابتدایی ترین حقوق افراد در روابط اش و به لحاظ بیرونی وابستگی و همکاری مستقیم با بیگانگان و بویزه اسراییلی ها باشد. چنین پدیده‌ای در روند تلاشی و نابودی فیزیکی خود اکنون پس از مجبور شدن به ترک خاک عراق تنها و تنها به دست کشورهای غربی و بویژه آمریکا چشم دوخته که چگونه با وی معامله میکنند و در این مسیرهر گونه ابتکار عملی را چون 2 دهه گذشته کاملاً از دست داده استو تنها مجری اوامر نیروهای ضد ایرانی است.

در تحلیل نهایی سازمان مجاهدین و شخص رجوی درحال حاضر تلاش میکند که هر طور شده حداقل تا زمان برگزاری انتخابات آینده آمریکا و مشخص شدن رئیس جمهور جنگ طلب در عراق باقی بماند تا شاید زمانه به کام آن‌ها گردد و در صورت جرقه جنگ جدیدی در این منطقه از جهان آنان هیزم آوارن پر جیره و مواجب آن باشند ولی این رؤیای رجوی همچون هزاران رؤیای مدفون شده وی به حقیقت نخواهد پیوست .

از سویی دیگر پر واضح است که تا پایان سال میلادی 2012 پروسه پذیرش پناهندگی افراد و پاسخ مثبت دیگر کشورهای غربی برای انتقال همه افراد اسیر و به گروگان گرفته شده امر دور از واقعیت به نظر میرسد لذا رجوی در شرایط فعلی به خودش قبولانده است شاید تا چند سالی پروسه انتقال آنان به کشور دیگری بطول انجامد و البته از این منظر تنها و تنها به جنگی دیگر و شرایط طوفانی تر علیه ایران توسط آمریکا می‌اندیشد و به نتیجه انتخابات آمریکا بسیار دل خوش کرده است.

در یک کلام مجاهدین رودرروی آینده با هزاران مشکل لاینحل صف آرایی کرده‌اند و «در جنگ با آینده » خلاصه ترین وبهترین یبان وضعیت فعلی آنان است.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنر افشاگری

 

 

تحریریه ایران فانوس

19.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/749-Fanous-HonareEfshagari-19.03.2012.htm

 

یکی از دوستان که در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کند، او سه دهه قبل در ایران همراه با خانواده اش زندگی خوب و مرفه ای داشتند. پدرش فردی سرشناس و از نزدیکان رجال در حاکمیت بود ولی فرزند به دلیل فضایی که آن ایام در جامعه ایران فراگیر بود، به سیاست روی آورد و سپس به مجاهدین خلق پیوست و سرانجام همراه با زن و فرزندش به عراق رفت و در داستان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، بر خلاف اندک نزدیکانی که زخم برنداشته و یا زخمی سطحی برداشتند، او اما زخمی جانکاه بر تن و روحش وارد شد و همسرش فریب وعده های پوچ و توخالی را خورد و زودتر، قربانی مطامع رهبران سازمان واقع شد، ولی او عزم خروج و نجات یگانه فرزندش را در اروپا گرفت تا بخشی از زخمش را التیام بخشد، اما تا کنون بهبود نیافت و همراه با زخم کهنه اش که به شکل دردی مزمن و بهبودنیافتنی مبدل شده، روزگار خوشش را به ناخوشی سر می کند چون که او گمان می کند، دردش، نه گفتنی و نه شنیدنی و نه بهبودیافتنی است. به هر حال، او با این که هنوز زخم کهنه اش را بر تن و روحش تحمل می کند، شاید نمی داند و شاید مسایل و مشکلات زندگی باعث شده تا او نتواند قدری به مداوای دردش که دوایش در درون خودش نهفته است، بپردازد. او همچنین اخیراً و پس از افشاگری خانم بتول سلطانی، دوباره زخم کهنه اش تازه تر شد و پس از سالیانی که زخمش را نزد دوست و دشمن کتمان می کرد و جسارت واگویه اش را نداشت، زخمش را تازه تر یافت و متاسفانه نه توان و جسارت گفتن دارد و نه، نگفتن!

 

واقعیت امر این است که زخم زدن ایدئولوژی فرقه ای بر دوست و دشمن، یک امر بدیهی و رمز ماندگاریش به حساب می آید. همه ایدئولوژی های پیر و فرتوت نیز چنین اند. در وهله دوم، رهبری سازمان همواره بنا بر آنچه که خود با آزادی و مقاومت انسان سر ناسازگاری و عداوت داشت و دارد، با هر آن کس که به او و راه و ایدئولوژی ضد مقاومتش نه بگوید، سعی می کند زخمی کاری بر او وارد کند تا بعد ار آن توان مقاومت در مقابل زخمش را نداشته باشد و به موازات آن، رهبری می بایست همواره زخم مقاومین را عبرت اعضای باقیمانده قرار دهد و آنان را از جداشدن از سازمان و تشکیلاتش بترساند.

 

ولی افشاگری و اعتراض در مقابل استبداد در اصل یک هنر است. هنری نیکو و زیبا. هنری که با همه سختیها و مشقاتش، موهبتی است که نصیب هر کس نمی شود. هنری که به موازات وظایف انسانی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، از حیث اخلاقی، فرد معترض ناگزیر برای کسانی که در حین خطر هستند و یا به سمت خطر گام بر می دارند، هشدار و همت لازم را به خرج دهد و النهایه اگر عضو جداشده که زخم داشته باشد که حتماً دارد، تنها از طریق همین اعتراض و افشاگری است که قادر خواهد بود مرهمی بر زخمش بنهد و التیام و دارویی برای درد جانکاهش بیابد.

 

بیهوده نیست، سازمان در مقابل اعتراض و افشاگری اعضای رهاشده، هزینه های گزافی را در هر زمینه متحمل می شود و در این رابطه از فرهنگ و ادبیاتی بغایت هیستری و افراطی علیه منتقدین و معترضین استفاده می کند و آنان را به ارتداد و اعدام محکوم می کند و افشاگر علیه افشاگری راه می اندازد و بنا به تعبیری برای خود از میان قشری ضعیف و زخم خورده به زعم خودش، دشمن داخلی برای ترساندن اعضای ناراضی اش خلق و لانسه می کند که این تناقض در دنیای مدرن امری نادر، اما برای دستگاه و ایدئولوژی تحقیر، امری حیاتی به شمار می آید.

 

با این وجود، ما بر این اعتقاد هستیم که افشاگری علیه ستم و اختناق فرقه ای، امری لازم برای هر فرد جداشده از فرقه است و در این رابطه هر چه قدر عضو منتقد و معترض از فرهنگ و ادبیات مردمی و انسانی استفاده بهینه تری بکند، به همان اندازه تاثیر افشاگری بیشتر و در کنار آن رهبران سازمان نگران و عصبی تر خواهند شد.

 

تحریریه ایران فانوس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنان را آزاد کنید!

 

تحریریه ایران فانوس

11.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/731-Fanous-Zanan-11.03.2012.htm

 

از یکصد سال قبل که زنانی از شهر نیویورک آمریکا برای احقاق حقوق مساوی شان با مردان، دست به اعتراض زدند تا امروز در جوامع مدرن و سنتی زنان زیادی توانستند به حقوق بیشتر و حتی بیشتر از مردان، دست یابند. دهم مارس امسال نیز که مصادف با روز زنان بود، در اکثر نقاط جهان، زنان به دنبال حقوق برابر با مردان بودند.
در این حین اما کمتر از زنان به غایت ستمدیده ای گفته و شنیده شد که در واقع آن زنان سمبل ستم و ستم مضاعف در جهان امروز شناخته شده اند. شاید به دلیل این که آن زنان ناچاراً و همواره تبلیغ حقوق دیگران را سرپوش حقوق نداشته خود کرده اند، بدین سبب شاید جهانیان آنان را در زمره زنان حقوق مدار شمرده اند! در حالی که این گونه نیست و آنان کماکان مظلوم ترین استثمارشدگان یک ایدئولوژی بغایت بی رحم و اسارتبار هستند.


مریم عضدانلو، که خود رهبری این گروه از زنان را به عهده دارد و هم اکنون در پاریس زندگی می کند، خود اولین قربانی ایدئولوژیِ اسارت و تحقیر، آن هم در سال 1363 و در مهد دموکراسی و آزادی بوده و او متاسفانه بر عکس آنچه باید می پنداشت و انجام می داد، قید و بند و زنجیر کردن زنان دیگر را سرپوش دردهای خود دانست و به آن همت گماشت. در حالی که قاعدتاً عقل سلیم می گوید، هر زنی که در خانه و خانواده و جامعه ای مورد ظلم و ستم قرار گرفت، برای تشویق و عبرت دیگران، بایسته است با اصل ایدئولوژی و فرهنگ ستم و استثمار مقابله و اعتراض نماید، نه این که ستم و استثمار علیه دیگران را داروی دردهای خود بداند.


زنان مجاهد، از دیرباز برای هوی و هوس رهبران چنین ایدئولوژی تحقیر و اسارت، دست از خانه و وطن و مبارزه و اعتراض، شستند و به گروهی پیوستند که آن گروه، زنان مجرد را به عقد فرماندهان مرد در می آورد تا زنان را بیشتر به بند کشیده باشد. سپس هر گونه انتخاب پوشش و ازدواج و طلاق و فرزند داشتن و عاشق شدن نیز از زنان گرفته شد و زنان مجاهد، به عروسکهایی بدل شدند برای بازیهای شخصی و سیاسی فردی بیمار و مالیخولیایی که در اوج قله ستم و استثمار و برای بیشتر بند و زنجیر کشیدن شان، هزار زن را با هزار گردنبند مریمی به عقد و تملک خود در آورد و در وادی ددی و سبوعیت و درندگی و دریدن همه ارزشها و حریمها، سپس در راستای امیال شیطانی اش حتی لباس زنان را در زمره شرک و گناه و بریدگی به حساب آورد و همچنان داستان ظلم و ستم و خیانت و دنائت و استثمار بی سابقه علیه چنین زنانی ادامه دارد. زنانی که حق انتخاب پوشش، محل زندگی، ازدواج، طلاق، داشتن فرزند، دیدار خانواده و حتی مبارزه برای هر گونه حقوق دیگر را ندارند و تنها برده و کنیز و فدایی تمام عیار باقی مانده اند.
به همین دلایل و در ارتباط با روز جهانی زن، کانون ایران فانوس از همه دست اندرکاران و دوستداران حقوق زن اعم از ایرانی و غیر ایرانی، تقاضای عاجل دارد تا برای آزادی زنان مجاهد در عراق که چند دهه در اسارت و بردگی به سر می برند، بکوشند.


تا کنون و در کشور عراق، دو دسته 400 نفری از اعضای مجاهد را از اردوگاه اشرف به اردوگاه لیبرتی انتقال دادند. حال این اعضاء راضی و یا نارضی اند و برای مقاصدی در شرف آزادی قرار گرفته اند، ولی ما از دست اندرکاران انتقال و تمامی جوامعی که برای حقوق و آزادی زنان مسئول و کوشا هستند، تقاضا داریم تا در این رابطه، آزادی زنان مجاهد را در تقدم اول از اردوگاه اشرف و سپس از خاک عراق، فراهم نمایند.
با آرزوی آزادی و رهایی همه انسانهایی که زنجیر اسارت در ذهن و در دست و پا دارند، همچنین آرزوی آزادی کامل زنان مجاهد را از قید و بند ایدئولوژی تحقیر و اسارت را داریم.
کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد