_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

آیا سازمان مجاهدین خلق ارزشی برای اعضاء خود در عراق قائل است ؟

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و پنجم آوریل 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

این سوالی است که تمامی هموطنان چه در داخل ایران چه خارج از ایران که این موضوع را پیگیری می کنند ،از عمل کرد این سازمان در اروپا و امریکا بشدت متناقض هستند ، کمتر از یک هفته به پایان مهلت شش ماهه که دولت عراق با سازمان ملل متحد توافق کرده مانده است.در طی این مدت سازمان مجاهدین نیمی از افراد را دست چین کرده وبه کمپ موقت ترانزیت فرستاده است . دو گروه اول طبق برنامه ریزی تمامی تلاش خود را کردند ، کمپ موقت را فاقد هر گونه امکانات جلوه بدهند . در این رابطه ذباله ها را سطح کمپ پخش می کردند ، منابع آب فاظلاب خراب کردند، مار وافعی در سطح کمپ نمایان کردند……… ، بر سر بازرسی انواع دسیسه ها راپیاده کردند، همچنان در کار انتقال افراد به کمپ ترانزیت سنگ اندازی می کنند .از این سو به تظاهر در سایت های خود با مظلوم نمایی بیان می کنند تمام تلاش خود را می کنند که افراد به کمپ لیبرتی انتقال پیدا کنند که گزارشات ضد ونقیض می دهند.اما در عمل عکس آن را اجرا می کنند ، برای فشار آوردن به دولت عراق با خرج هزینه های سرسام آوری که در ماه گذشته فقط 4 کنفرانس برگذار کردند ، که بطور متوسط 14 سیاست باز از دور خارج شده از کشور های مختلف اجاره کرده بودند ، هزینه هر مواجب بگیر 30000الی 45000 دلار است ، این جدا از هزینه هتل – بلیط هواپیما – و سرویس های روزانه است . کرایه هر سالن بیش از 200000 دلار است . هزینه هر کنفرانس بیش از یک میلیون دلار تمام می شود .

 

سوال اینجاست : چرا بجای راه انداختن این هیاهو های تبلیغاتی و هزینه های سرسام آور در اروپا که در تبلیغات و شعار هایش سنگ ساکنان یا به عبارت دقیق تر اسیران در کمپ اشرف را بسینه می زنند و کنفرانس های رنگارنگ برگذار می کنند ، یا به قول خوشان به خاطر نفرات اشرف بیش از 370 روز است در ژنو تحصن کرده اند . چرا در عمل در عراق در کمپ اشرف انتقال نفرات به کمپ لیبرتی را تسهیل نمی کنند ؟ چرا نفرات را آزاد نمی گذارند برای آینده خود تصمیم بگیرند ؟ تمام این تبلیغات، مانع تراشی ها ، سنگ اندازی ها ، درگیر شدن با پلیس عراق، از دل استراتژی سازمان بیرون می آید . مسعود رجوی در یکی از سخنرانی های اخیرش گفته است که با شهادت 36 نفر باعث شد که کمپ اشرف جهانی شود، با شهادت 300رژیم را می اندازیم . که این یک بعد قضیه داستان فرقه رجوی است ، اگر به مسله عمیق تر نگاه کنیم علت به کشتن دادن افراد چی است ؟ چه هدفی را دنبال می کند .واقعیت این است که بعد از سرنگونی صدام فرقه رجوی دیگر در عراق جایگاهی نداشتند و می بایست عراق راترک کنند.باید جوابگوی اعمال گذشته خود باشند ،یعنی تمام سران سازمان مجاهدین که در سرکوب و کشتار های شهروندان عراقی شرکت داشتند مورد محاکمه قرار بگیرند . یعنی ازشخص مسعود رجوی ومریم قجرعضدانلوتا دیگر سران و فرماندهانی که در این کشتارها دست داشتند .این یعنی نابودی کامل سازمان مجاهدین که رجوی ها حاضر هستند به خاطر حفظ آن تمامی اعضاء خود در عراق قربانی آن کنند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی که بازجو ها و شکنجه گران فرقه رجوی آشپز و صنفی می شوند ، صنفی ها دکتر و مهندس می شوند !!

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، پانزدهم آوریل 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

در سال 1383که وزارت خارجه امریکا با اکثر نفرات فرقه رجوی مصاحبه برای تعین هویت آنها داشت ( به این دلیل می گویم اکثر نفرات چونکه بعضی از نفرات را وارد این مصاحبه ها نکردند ، چونکه پاسپورت معتبر داشتند .و برای تردد های خارج ازعراق استفاده می کردند . آنها پیک های ویژه فرقه با خارج از عراق بودند . در صورتی که نام آنها در لیست مصاحبه وارد می شد دیگر نمی توانستند از کمپ اشرف خارج شوند . این کلکی بود به وزارت خارجه امریکا زدند و بعد هم که این کار فرقه لو رفت با مقامات امریکائی به توافق رسیدند . از جمله می توان به نام : اشرف ابریشمچی دختر مریم قجرعضدانلو – منصوره دختر مهوش سپهری – دختر شهرزاد صدر حاج سید جوادی اشاره کرد.)

در این مصاحبه ها افراد کلیدی و مهم آنها با نام مستعار سوم خود را معرفی کردند . و مسولین و فرماندهانی که دستشان در خون اعضا و مردم عراق آلوده بود ، تمامی شکنجه گران و بازجویان و زندانبان و مهره های اطلاعاتی فرقه خود را آشپز ، صنفی ، کارگر شهرداری معرفی کرده بودند .به عنوان نمونه به مواردی اشاره می کنم . حسن عزتی با نام مستعار نریمان که بازجو و شکنجه گر معروف سیاه چال های رجوی بود خود را آشپز معرفی کرده بود که در حین مصاحبه وی آقای فتح الله فتحی که زندانهای رجوی و ابوغریب را پشت سر گذاشته بود خود را به وی رساند، با زدن یک پس گردنی به حسن عزتی گفت تو کجا آشپز بودی ، تو مگر بازجو و شکنجه گر من نبودی که سربازان امریکائی از کار آقای فتحی جلو گیری کردند که کنتاک پیش نیاید . بهرام جنت صادقی بازجو و زندانبان ، با پوش صنفی خود را به معرفی کرده است . مجید عالمیان معاون سید محمد سادا ت دربند که رئیس زندان می باشد ، خود را مسئول صنفی معرفی کرده است . علی خلخال زندانبان و مسئول جابجائی زندانیان خود را کارگر شهرداری معرفی کرده است. محمد رضا محدث از نفرات مهم اطلاعات که از سال 1362 در ستاد کار می کند و یکی از بازجویان و شکنجه گران است خود را نفر فنی در درست کردن ماکت معرفی کرده است . ودردوره قبلی شکنجه گران و بازجو ها را آشپز و صنفی جا می زد. در دوره جدید شروع به تولید دکتر و مهندس کرده اند که به نمونه های از آن اشاره می کنم . بردیا امیر مستوفیان که از نفرات تاسیات بود و کارهای تاسیساتی مقر خود را انجام میداد به خاطر فشارهای فرقه رجوی سکته کرد وی را مهندس معرفی کردند . درحالی که تمامی افراد وی را می شناختند که وی دیپلم داشت . و روز بیست فروردین هم با هزار بهانه درگیری درست کردند که باهوشیار پلیس عراق خنثی شد از خانمی نام می برند که دیپلم دارد و مسئول صنفی بود .به وی عنوان دکتر مژگان مهدوی اطلاق شده است در حالی که هیچ یک از خانواده وی سواد عالی ندارند . از این به پس شاهد این مدل دکتر ها و مهندس ها زیاد خواهیم بود . این هم یکی از ترفند های رجوی است . که دژخیمان خود را این طور رنگ می کند و بیرون می دهد . اما اعضاء جداشده از سازمان مجاهدین که در راستای افشاء چهره واقعی رجوی ها چنگ در چنگ با آنها هستند از پا ننشسته اند در هر مقطع آنها را افشاء خواهند کرد .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سازمان مجاهدین در کشتن کردهای عراقی چه نقشی داشت

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، نهم آوریل 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

این سوالی است که حتما تا به حال به ذهن خیلی از افراد زده باشد که واقعا سازمان در کرد کشی دست داشت ؟ یا اینکه این ساخته و پرداخته ذهن افراد غرض ورز است .

من به عنوان کسی که شاهد صحنه هائی در ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش بودم فقط بازگو می کنم و قضاوت را بعهده شما خوانندگان محترم می گذارم..

من در هر دادگاهی ومراجع بین المللی حاضر به شهاد ت دادن هستم

من مسول تاسیسات ستاد قرارگاه اشرف بودم ،در آن زمان که مسئول قرارگاه خانم ثریا شهری ( طاهره ) بود در بحبوحه جنگ و بمباران ها من مشغول انتقال وسا ئل تاسیساتی از قرارگاه حنیف به قرارگاه اشرف بودم . یک روز به عید نوروز مانده بود که من ساعت ۰۱ از ماموریت برگشتم که در درب وردی قرارگاه یک یاداشت از ثریا شهری به من داده شد . مستقیم به اتاق کار وی مراجعه کردم به من ماموریت جدید را ابلاغ کرد که فردا ساعت ۰۶ در جلو درب قرارگاه آماده حرکت باشم صبح که در سر قرارآماده شدم دیدم که بجز ما یاسر (مسئول مالی سازمان در آن زمان ) هم با ما می اید . برای اولین بار بود که من نام فیلق دوم ( سپاه دوم ارتش صدام ) را می شنیدم بالاخره با اکیپ حرکت کردیم وبعد از یک ساعت به مقصد رسیدیم . در ان محل من بچه های نیرو هوائی را دیدم که همه را می شناختم که این افراد عبارت بودند از : رحیم با طبی فرمانده نیرو هوائی – وجیهه کربلائی – احمد طبائی – فاطمه علیزاده – منصوره رضائی – مژگان زمانی – انسیه گلدوست – گلناز تمیزی – که این خانم ها تازه داشتند دوره آموزش خلبانی هلی کوپتر را طی میکردند .آقایان خلبان عبارت بودند از : فرید ماهوتی – امیربهمن بهادری – مسعود فرشچی – بهمن عظیمی – محمد اکبریان – جمشید کارگر- هادی لاری – علیرضا معصومی – امیر حسین افضل نیا – سعید زرگر – وحید دولت شاهی – سعید واجد – نفرات مهندسی : محمد صادقی – اسماعیل مختار بورانی – احمد مندی – جعفر تهرانی – حبیب همتی – عبدالاحد دهداری – علیرضا خوشنویس .

پس از دو روز به ما گفته شد که باید این ساختمان ها تخلیه شود و این جا تبد یل به ستاد مرکزی میشود که کار من شروع شد . یکی دوروز بعد تیپ حفا ظتی مسعود و مریم به همراه انها در آنجا مستقر شدند که بیش از چهل دستگاه خودروکه بعضا مجهز به سلاح های ضد هوائی دو لول و چهار لول و موشک های زمین به هوا بود . (در حالی این ستون نظامی در جاده ها به حرکت در می آمد که به دلیل نبودن سوخت در آن زمان بندرت خودرو د رجاده ها دیده میشود . ) تمامی ستاد های ارتش در عرض دو روز همه به فیلق دوم گسیل شدند که سگ صاحب خودش را نمی -شناخت . جاده های کنار فیلق تبدیل یک دژ عظیم شده بود که انواع تانکها و نفربر های متفاوت بود با انواع توپ های ۱۳۰ میلیمتری و ۱۵۵میلیمتری کاتیوشاها و یکسری از نفربر ها هم روی انها سلاح های۲۳میلیمتری و بعضا دو دستگاه مینی کاتیوشا و یکسری هم خمپاره طراحی و نصب شده بود . تا چشم کار میکرد دریای از فولاد سرد و بی روح و در این میان تعدادی از افراد در میان این دریای سرد و بی روح ول می خوردن و بعضی هم از فرط خستگی خوابیده بودند .

چند روز بعد که به بیرون فیلق امدم خبری از ان دریای فولاد نبود انها به سمت منطقه آق داق صغیرو آق داق کبیر برای ……….رفته بودند .

مقر فرماندهی مسعود و مریم در وسط فیلق بود و مقر فرماندهی طه ها یاسین رمضان و فرمانده نیروهوائی عراق ۵۰۰متر بالاتر از مقر مسعود بود . یک روز قبل از شروع عملیات مروارید ۱ طه ها یاسین رمضان دو بار به ملاقات مسعود به ستاد فرماندهی امد ویک بار هم مسعود به ملاقات او رفت . ودر روز عملیات هم طه هایاسین رمضان در ستاد فرماندهی مسعود مستقر بود تا عملیات تمام شد . نکته که خیلی برای من جالب بود این بود که طه ها یاسین رمضان معاون اول صدام حسین بود او وقتی که برای ملاقات به نزد مسعود می امد با چهار یا پنج محافظ و ماکزیمم با دو اتومبیل می آمد . اما وقتی که مسعود برای ملاقات نزد او می رفت با حداقل ده خودرو می رفت و ان هم مسلح دوره زمانه عکس شده بود . در روز های معمول هر سه چهار روز یک بار ملاقات هم می رفتتند در عملیات مروارید ۲ هم یک بار طه ها یاسین رمضان به ملاقات مسعود امد و یک بار هم مسعود به ملاقات او رفت . در هر دو این عملیات ها پرواز هلی کوپترها به دست خلبان های سازمان بود که انها را به پرواز در می اوردند یعنی همان اقایانی که در بالا از انها نام بردم و انها تا مدت ها پس از عملیات ها از شاهکارها ویا رجو یکارهای خود تعریف می کردند که چگونه افراد کرد را با تیربار یا راکت می زدند . به نمونه های از تعاریف نفرات که از عمل کرد خود تعریف می کردند توجه کنید . محمد اکبریا ن میگفت این راکت های راکه شلیک می کنیم اینها اغشته به سیانور است وقتی که ترکش ان به فردی اصابت کند اورا می کشد یا اینکه در روی روستا که پرواز می کردند چند تن از کرد های پاسدار نما را در جائی گیر اوردیم که دیگر نمی توانستند فرار کنند با تیر بار کارشان را تمام کردیم . سعید واجد از این شیرین کاریها خیلی زیاد داشته که هر از گاهی تعریف می کرد که چطور کردها را درو می کرده است و اکثر بچه های پذیرش هم که سعید مسئول انها بوده شاهد تعاریف وشاهکارهای او هستند . وحید دولت شاهی علی رغم اینکه خودش کرد است اما به شد ت ضد کرد است از قتل عامی که از کردها کرده بود با افتخار تعریف می کرد . یا اینکه توپ ۱۳۰ میلیمتری را با نفربر به بالای تپه های مسلط به روستا بردند و کردهای که در مسجد سنگر گرفته بودند را زدند . یا اینکه مینی بوسی که کرد های مسلح را داشت در منطقه طوز جابجا می کرد در زیر درخت با ۲۳ میلیمتری زده بودند وقتی که بالای سر اجساد رفته بودند می گفت انگار نفرات را با اره دو قطعه کرده اند . یا وقتی که در روستای خرمال از خانه ای به سمت انها شلیک شده بود با تانک ان خانه را زده بودند . در روستای طوز یکی از مسئولین یکتی به یکی از فرماندهان مجاهدین مراجعه می کند و میگوید برای مذاکره امده است که صحبت کند و اجازه عبور بگیرد که از این منطقه عبور کنند انها با مجاهدین کاری ندارند می گوید باشد به ایست بروم به مسئولم بگویم و جواب بیاورم که می اید به توپچی تانک می گوید ان فردی که کنار دیوار ایستاده را نشانه بگیر و شلیک کن و فرد مذبور هم فرمان را اجرا می کند . از این شاهکارها زیاد بود و نقل نبات محفل ها شده بودکه دستور تشکیلاتی دادند که دیگر در این رابطه ها صحبت نشود .

در همان ایام تلویزیون سیمای حقارت تا مدت ها از شاهکارهای هلیکوپترها در آن درگیری ها که دارند شلیک می کنند ویا با نفربر از روی اجساد عبور کرده و….. را نشان می داد و بعد به خاطر واکنش های منفی در بیرون از مناسبات و در مناسبات انها را دیگر پخش نکرد .

اما از همه مهمتر و شیرین تر سخنان خود مسعود خان در پیش ارباب است که در باره این خوش خدمتی ها و بظل و بخشش خون رشیدترین فرزندان ایران زمین که به خاطر حفظ ارباب ریخته شده است را بشنویم ( پیشنهاد م این است که یک بار این قسمت از فیلم را حتما ببینید .)

نقل از مسعود رجوی است که در این ملاقات رجوی – ابریشم چی – داوری هستند و نفر مخاطب سپهبد طاهر حبوش است :

( حال آقای رئیس جمهور چه طور است .اول باید یک چیزی را متقابلا بگویم . از کلمات محبت امیز آقای رئیس جمهور تشکر می کنم و البته ما چیزی جز وظیفه خودمون انجام ندادیم و نیازی نبود که چیزی را مکتوب کنیم . شما بهتر می دانید که در چه نقطه ای دقیقا ما دستمان را رد دست یک دیگر گذاشتیم رابطه و سرنوشت ما به یکدیگر گره خورده است .

سرنوشت ما واحد است .خون های ما در هم آمیخته است .می دانید که این تعارف نیست و قابل تصویرو تعبیر نیست و فکر می کنم که برای ما کامل شد . هر چیزی که علیه شما است بطور طبیعی علیه ما هم است و امنیت ما یکی است ضربه که می خوریم یکی است . )

هم وطنان عزیز : برای این فرقه فقط ارباب عوض شده است اتفاقا این یکی ها خیلی بهتر از ان قبلی ها است اینها غرب گرا هستند و مدرن زبان هم را بهتر می فهمند به خصوص به لحاظ مالی …

http://blip.tv/peyvandtv/ptv-048-koshtare-
kordha-tavasote-mojahedin-e-khalq-3249721
 

فیلم کرد کشی و توجیح مسعود رجوی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیست و یکمین سالگرد قتل عام کردها ، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران

 

 

محمد کرمی، چهارم آوریل 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

در سال 1370 پس از شکست صدام حسین در حمله به کویت، توسط ارتش امریکا . شرایطی که در عراق پیش آمده بود تمامی پیشمرگ های کورد عراقی ( اتحادیه میهنی کوردستان عراق ، پارتی دموکرات ، احزاب آقای طالبانی و آقای بارزانی ، دیگر احزاب کوچگ که در نقطه مرزی ایران مستقر بودند ، می خواستند از این شرایط به سود کشورخود استفاده کنند ، آن زمان در کشورعراق ارتشی وجود نداشت که بتواند از کشور دفاع کند و این نیروها را عقب براند . چونکه در حمله به کویت تمامی لشگر های عراق از هم متلاشی شده بود . در عراق آن زمان هیچ ارگان منسجم و متشکلی باقی نمانده بود . تنها نیروی مسلح و قابل ملاحظه ای که وجود داشت ، سازمان مجاهدین خلق ایران با استعداد حدود 4هزار نفر منسجم، مسلح به تانک ، نفر و توپخانه …… با ادوات کافی ، تمامی آموزش های نظلامی را هم تازه تمام کرده، مانورهای عملی را هم انجام داده آماده عملیات بود . در واقع حرف اول را در شمال عراق به سمت نفت شهر را میزد . در اسفند ماه بود که پیشمرگان کورد تا حدودی در خاک عراق نفوذ کرده بودند و بعضی از نقاط روستائی را تصرف کرده بودند مسیر آنها از طریق جاده کرکوک – بعقوبه و بغداد بود .

در نیمه دوم اسفند درگیر های مجاهدین با احزاب کوردی، در جاده کرکوک شروع شد . در روز های اول پراکنده بود ، دو سه روز بعد آ ن درگیری ها منسجم و سازمان داده شده و طوری در عرض 10 روز روستا های طوز ، خرمال ، سلیمان بک و کوه های کفری و دشت کفری به جهنمی تبدیل شده بود . چند نمونه از هزاران نمونه : یکی از فرماندهان حزب در روستای طوز به یکی از مسئولین مجاهدین مراجعه می کند می گوید می خواهم با فرمانده شما صحبت کنم ، پس معرفی خودش می گویداز طرف حزب برای مذاکره آمده ام ، ما می خواهیم از جاده کرکوک بغداد عبور کنیم می خواهیم هماهنگی ها را انجام بدهیم . هوشنگ دودکانی می گوید تواینجا به ایست تا من بروم با فرمانده ام تماس بگیرم . هوشنگ دودکانی می آید گزارش رابه بالاتر می دهد می گوید چکارش کنیم ؟ فرمان داده می شود بکشیدش . او هم می رود به توپچی تانک تی 55 فرمان می دهد که آن فردی که کنار دیوار ایستاده را هدف قرار بده و شلیک کن. توپچی هم فرمان را اجرا می کند . یا اینکه مینی بوسی که کورد های مسلح را داشت در منطقه طوز جابجا می کرد در زیر درختی که ایستاده بود با تیربار کالیبر۲۳ میلیمتری زده بودند ،وقتی که بالای سر اجساد رفته بودند، می گفت انگار نفرات را با اره دو قطعه کرده اند . وقتی که در روستای خرمال از خانه ای به سمت آنها شلیک شده بود با تانک آن خانه مذبور شلیک کرد ند .

به فرماندهان گفته شده بود از هر نقطعه ای بشما شلیک شد جوابش را با حداکثر آتش بدهید و این فرمان در تمام مدت اجرا می شد . پس از 10 روز تمام منطقه کفری به سمت طوز،طوز ، خرمال ، سلیمان بک بتصرف کامل مجاهدین در آمد وکنترل کامل داشتند واین تصرف به بهای انهدام بخش زیادی از این روستا ها و آواره کردن اهالی منطقه بود . نیروهای کوردی که در آن منطقه درگیر شده بودند به فرض اینکه این مسیر کرکوک بغداد ،چونکه از جلو قرارگاه مجاهدین عبور می کند آنها واکنش نشان داده اند با دادن کشته های زیادی آن منطقه را ترک کردند چونکه هدفی دیگر در سر داشتند و دشمن آنها صدام حسین بود نه مجاهدین خلق . بدین سان پس از 15 روز درگیری در جاده کرکوک بغداد پشمرگان کورد به منطقه خانقین عقب نشینی کردند و این منطقه را به امید اینکه در جای دیگر مزاحم آنها نشود رها کردند . مجاهدین سرمست از این پیروزی شروع به جمع جور کردن و سازماندهی کردن نیروها ی خود شدند . در بیست چهارم اسفند اولین گروه یگان نیروهوائی سازمان مجاهدین در مرکزلشگر 2 ( فیلق ) مستقر شد .

احزاب کوردی پس از درگیری های جاده کرکوک ،مسیر خود را تغیر داده بودند و می خواستند از منطقه خانقین- بعقوبه – بغداد حرکت کنند ، بهمین دلیل نیروهای خود را به آن منطقه انتقال داده بودند . در اول فروردین محل نیروهوائی تبدیل به ستاد ارتش رجوی شد .در همین زمان سازماندهی جدیدی انجام دادند ، با دو تیپ گردنه انجانه به سمت کوه های حمرین را بستند ، یک تیپ در خالص مستقر کردند و در دوم فروردین سازمان مجاهدین مابقی نیروهای رزمی خود را به فیلق انتقال داد ، شروع به اجراء طرح تهاجی خود کرد . در 5 فروردین 1370 اولین عملیات رسمی خود را تحت عنوان مروارید یک بر علیه نیروهای پیشمرگه کوردی شروع کرد . هدف از این تهاجم به تصرف در آوردن بلندی های جلولا ، جبه داغ ، آق داغ صغیر ، سه راهی بابا محمود بود. یک هفته بعد یعنی در 12 فروردین دومین عملیات تهاجمی برعلیه احزاب و جریان های کوردی در منطقه آق داغ کبیر شروع شد که هدف پاک سازی نیروهای کوردی از منطقه بود . در این رابطه از هیچ جنایتی کوتاهی نکردن .

سازمان مجاهدین خلق ایران در آن برهه از زمان سر سپردگی خود را به صدام حسین ثابت کرد . اگر اگر اگر سد و مانعی برای احزاب کوردی درست نمی کردند صدام حسین در آن زمان سقوط می کرد اواگر سقوط هم نمی کرد وضعیت دولت مرکزی تغیر می کرد .از آن پس بود که صدام حسین هم حساب دیگری بروی سازمان مجاهدین باز کرد و در خیلی جا ها دست آن را باز گذاشتند .در این باره اسناد ومدارک زیادی تا به حال انتشا رداده شده است که سازمان مجاهدین نمی تواند انکار کند که این کار را انجام نداده است . فیلم و عکس های ضمیمه بخشی از اسنادی است که نشان می دهد سازمان مجاهدین دستش به خون هزاران تن مردم بی دفاع آلوده است. به امید روزی که در دادگاه های بین المللی به جرم جنایت علیه بشریت سران مجاهدین خلق محاکمه شوند

 

http://blip.tv/peyvandtv/ptv-048-koshtare-
kordha-tavasote-mojahedin-e-khalq-3249721

 

فیلم کوردکشی سازمان مجاهدین خلق ایران همراه با بخشی از توجیح مسعود رجوی

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد