_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم نسرین ابراهیمی

نقش رهبری فاسد و منحرف در فرقه مجاهدین ( قسمت دوم )

 

ایران قلم

27.04.2012

 

ایران قلم :

 شما به گوشه هایی از رنج و درد زنان در فرقه مجاهدین اشاره کردید، نقش مسعود رجوی را در این مورد چگونه می بینید؟ لطفا کمی در مورد نقش وی در انحرافات سازمان مجاهدین توضیح بدهید.

 

خانم نسرین ابراهیمی :

از انجا که سازمان مجاهدین یک فرقه هستش , من فکر می کنم نقش رهبری مجاهدین کاملا واضح باشد  , وقتی که هیچکسی جز ایشان هیچ حقی را ندارد و علنا گفته می شود که هیچ شخصی به جز رهبری هیچ حقی در سازمان ندارد , من فکر می کنم واضح باشد که همگی حتی زنانی که به ظاهر مسئولین این فرقه هستند؛ هیچکاره هستند و مسئول بودن آنها کاملا نمایشی است , حالا چرا و چگونه نمایشی هستند را من در یک فرصتی می توانم کاملا توضیح دهم . بعد از انقلاب 57 اگر قدم به قدم تاریخچه سازمان را نگاه کنیم , یعنی به طور خاص خود مسعود رجوی ؛ می بینیم که ایشان همواره به دنبال قدرت و جایگاه ویژه برای خود بودند . و می بینیم که از بعد از انقلاب چگونه ایشان , کسانی که ذره ای ممکن بود مانع رسیدن او به قدرت تمام عیار بشوند و یا هر کسی که کوچیکترین انتقادی به ایشان داشت  را دونه به دونه  کنار زد , با اشکال مختلف و با چسپاندن مارکهای مختلف .

به نظر من اول از همه , رجوی تلاش کرد  که با کنار زدن مخالفان و یا گروههای دمکراسی که مخالف افکار مرتجع رجوی بودند ؛ سازمان را به یک فرقه بسته تبدیل کند و راه خودش را کاملا از راه گروهای دیگر جدا کرد , چون مانع جدی بودند برای قدرت مطلقه رجوی , و بعد هم برای داشتن قدرت مطلق نیاز به پول و مکان داشت که اون هم با مزدوری برای صدام و فروختن ملت ایران توانست این را هم به دست بیاورد؛ که این هم مدارکش و فیلمهایش در همه جای اینترنت دیده می شوند و در دسترس همه هست و مزدوری آنها بر کسی پوشیده نیست .

از آنجا که رجوی می دانست که با کمک رژیم صدام حسین هم نخواهد توانست رژیم ایران را سرنگون کند که نمونه اش همان عملیات فروغ جاویدان بود که تبدیل شد به کشتارگاه یک مشت آدم بیگناه و فریب خورده ؛ لذا به دلقک بازی و دروغ گویی و فریب و نیرنگ روی آورد , و تصمیم گرفت از یک طرف همه نیروهایش را زندانی کند,با از هم پاشیدن خانواده ها از همدیگر به اسم مبارزه ؛ با جدا کردن زنها از مردها ؛ با محرم کردن زنها برای خود و حرام کردن انها برای شوهرانشان ؛ با جدا کردن بچه های کوچک و شیر خواره از مادرهایشان ؛ با تحقیر کردن افراد , با زورگویی و تهدید ؛ و با مغز شویی دادن آنها , و با الهام گرفتن از حسن صباح و قلعه الموت ,انها را مریدان خود کند و بعد هم با گذاشتن اسم ارتش آزادی روی آنها  بتواند تجارت خود را با عربستان و صدام و ... داشته باشد ؛ و از طرف دیگر ایشان  تا حدی عقده رهبر شدنشان را هم خالی می کردند با رهبری بر یک مشت زندانی و فریب خورده . و از طرف دیگر در انتظار یک فرصتی بود که ببیند که آیا ملت ایران و یا گروههای دیگر و یا کشورهای دیگر و یا هر کس دیگری به ایران حمله ای می کند و یا اتفاقی برای این رژیم می افتد که آنوقت ایشان استفاده اش را بکند .

 من معتقدم که مسعود رجوی تنها کاری که نکردند مبارزه علیه رژیم ایران بود ؛ حقیقت این است که یکی از مانع های تغییر رژیم درایران همین مجاهدین هستند و من فکر می کنم فقط دارند به رژیم ایران لطف می کنند . رجوی ماها را در زندانی به نام اشرف زندانی کرد و یکسری را به خاطر انتقاد به رجوی حذف فیزیکی کرد و تعداد زیادی هم بیمار و افسرده کرد و تعدادی را هم تبدیل کرد به یک مشت آدم غیر منطقی و غیر دمکرات که به دلیل مغزشوییهایی که روی آنها انجام دادند که فراموش کردند که برای ملت ایران و برای آزادی ملت ایران به مجاهدین پیوسته بودند و نه برای پرستش شخصی به نام مسعود رجوی . و تعدادی هم تمام دنیا را فراموش کردند و فقط به دنبال راه فراری از زندان رجوی می گشتند .

 

ایران قلم :

به نظر شما آیا می شود هم شعار آزادی و دمکراسی داد و هم در درون تشکیلات اعضای خود را زندانی کرد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

من معتقدم که سازمان مجاهدین دارای یک  رهبری فاسد می باشد و به خاطر قدرت طلبی محض؛ سازمان را به فرقه ای بسته تبدیل کرده است . نمی شود که ظالم بود و بعد ادعای مبارزه با ظلم را داشت ؛ نمی شود ریاکار بود و دورو و دوگانه بود و بعد ادعای مبارزه با ریاکاری را داشت , نمی شود ادعای دمکراسی برای ملت ایران را کرد ولی افراد خودشون 25 سال است که در یک زندانی در یکی از بیابانهای عراق زندانی هستند و همه جوره شکنجه شدند , نمی شود برنامه های کامپیوتری اون هم از نوع اخرین ورجنش را در سیمای آزادی نشودن داد ولی افراد داخل سازمان هنوز نمی دانند که اینها یعنی چی ؟ و یا نمی دانند که موبایل یعنی چی ؟  نمی شود ادعای حقوق مساوی زن و مرد را داشت در صورتی که در داخل خود سازمان نه زن حقی دارد و نه مرد , نمی شود از عشق صحبت کرد در صورتی که کلمه عشق جز برای مسعود رجوی برای بقیه حرام و ممنوع است , نمی شود از آزادی صحبت کرد در صورتی که افراد داخل سازمان روزها و ماها به فکر آزادی و فرار از تاریکخانه اشرف باشند , نمی شود مریم رجوی بچه های کوچکی که در میتینگهایی که برای خارجیها برگزار می کند را بغل کند و نشان بدهد که سرشار از عشق مادری است ولی در داخل خود سازمان فکر کردن به همان بچه کاری است نابخشودنی .

 

ایران قلم :

 شما در مورد سواستفاده های جنسی وی در فرقه مجاهدین که موارد متعددی تا کنون گزارش شده است، چه نظری دارید؟ ایا شما هنگامی که در سازمان بودید با زنانی که مورد سواستفاده قرار گرفته بودند برخورد داشتید؟

 

نسرین ابراهیمی :

زمانی که در سازمان  به من گفته شد که باید طلاق بدهم ؛ هرگز فکر نمی کردم که بعد از اینکه این پله را بروم باید دنبالش پله های دیگه هم رد کنم ؛ بعد از پله اول که همان طلاق بود , گفته شد حالا که عملا که شما مردی را ندارید و حالا باید در ذهنتان هم این را رد کنید و حتی فکرتان هم از این داستان پاک کنید ؛ که به ما می گفتند برای اینکه حتی در ذهن هم به آن فکر نکنیم ؛ و از لحظه هایی که ما به شوهر یا مردی فکر کردیم ؛ احساس شرم کنیم باید هر لحظه ای که به ذهنمان می زد باید آن را روی کاغذ بنویسیم و بعد هم در نشستهای جمعی آن را بخوانیم و از اون لحظه که به ذهنمان زده احساس شرم کنیم . ( حتی باید از دیدن حیوانات و پرندگان هم اگر لحظاتی مسائل جنسی به ذهن کسی می زد باید این را بازگو می کرد واحساس شرم می کرد که این حق را نداشته که با دیدن حیوانات با همدیگر دچار مسئله جنسی شده است و به همین دلیل در اشرف سگهای بیچاره را می کشتند که کسی آنها را نبیند و دچار مسائل جنسی شود که اون هم خود داستانی دردناک دارد ). ( و یا حتی یادم هست که مریم رجوی یک نشستی با ما داشت و گفت که شما که عملا مردی ندارید و الان خطر بیخ گوش خودتان است یعنی زنانی که در یک محل بودند را می گفتند , و اصرار داشت که زنان می توانند همدیگر را ارضا کنند و برای همین زنان با هم حق نداشتند که تنها باشند , من برای اولین بار که این را شنیدم باورم نمی شد که همچین داستانی حقیقت داشته باشد , من چون از سن کم رفته بودم پیش سازمان در حقیقت چشم و گوشم در این موارد بسته بود و وقتی که این بحث مطرح شد نمی توانستم این را بفهمم که چگونه ممکنه و شاید هم کسانی که این موضوع را مطرح می کردند خود تجربه هایی داشتند چون صادقانه من اولین بار بود که همچین داستانی را می شنیدم ).

بعد از این پله گفته شد که حالا باید خودتان را در حریم رهبری ببینید , یعنی اینکه شما صاحب دارید  که همان مسعود رجوی است و نه کسی حق دارد که به شما نگاه کند و نه اینکه شما حق دارید که خودتان را خارج از این حریم با کسی دیگر ببینید . و بعد هم مریم رجوی برای زنان نشستهایی گذاشتند که این نشستها با توجه به سابقه هر کسی فرق می کرد و من از نشستهایی کسانی که سابقه کمتر از خود من داشتند با خبر بودم ولی از نشستهای کسانی که سابقه آنها از من بالاتر بود خبری نداشتم و برای همین نمی دانم در نشستهای آنها دقیقا چی گذشته است ولی آنچه در نشستهای ما گذشت این بود که مریم رجوی برای ما نشستی گذاشتند و گفتند که هر زن مجاهد خلق بهش از طرف رهبری بالاترین پرداخت شده است و اون هم این است که مسعود فقط مال من نیست و مال همه زنهایی است که در سازمان می باشند . و یک بحثی را داشتند به نام چهار دیواری که یعنی اینکه : هر زن مجاهد خلق باید خودش را در چهار دیواری به نام حریم رهبری بداند و فقط خودش را متعلق به او بداند و هرگز به خودش اجازه هیچ فکر دیگری را ندهد . حتی مثال می زدند که در ایران وقتی که زنی با مردی ازدواج می کند با لباس سفید عروسی می رود و بعد هم با لباس سفید یعنی کفن از آن خانه می رود . و می گفتند که فرض کنید که زنی در جامعه عادی خارج از این چهار دیواری افکار دیگری داشته باشد و یا با کسی دیگری رابطه ای داشته باشد , و باید ببینید که چقدر زشت و قبیح بوده است که اگر کسی این کار را می کرده است . و به ما می گفت اگر کسی در فکرش خودش را با شخص دیگری جز مسعود تصور کرد می توانید بفهمیدی که چه گناه بزرگی را انجام داده است . و بعد هم از ما می خواستند که جا پای خودش بگذاریم و مثل خودش در مسعود ذوب شویم ؛ و بعد هم به عنوان حلقه ما با مسعود هر کسی یک گردنبند از مسعود می گرفت و بعضا خود مسعود گردنبند را به زنها می انداخت و بعضا هم به دست آنها می داد .

بعد از این بحثهایی که مریم رجوی با ما داشت ؛ تنها سوالی که همیشه در ذهنم بود که پس چرا باید مسعود را برادر صدا کنیم اگر مال اون هستیم. ولی فکر می کردم که اینها همگی برای این است که ذهنهای ما را کنترل کنند و من هرگز فکر نمی کردم که این بحثها در عمل هم بوده است و برای اولین بار که شنیدم تا ساعتها گیج بودم و شنیدنش خیلی سخت بود.

ولی از انجا تاریخچه دیکتاتورها ثابت کرده که قدرت طلبی و هوسرانی جنسی دو روی سکه هستند ؛ این نشان می دهد که متاسفانه این بحثهایی که مریم رجوی با ما می کرده است ؛ در حقیقت آماده سازی لایه های مختلف برای بردن در اون جایگاه بوده است و ما فکر می کردیم که شاید اینها فقط فکری است و عملی نیست .

 

ایران قلم:

 آیا شما فکر می کنید سازمان مجاهدین بدون مسعود رجوی قادر به ادامه حیات هست؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

من معتقدم که رجوی به دلیل اینکه این خشت کج را از همان ابتدا خودش گذاشته است  دیگه این خشت تا ثریا کج خواهد رفت و معتقدم که رجوی هرگز به دنبال درست کردنش نبوده و نیست , ایشان فرصتهای زیادی داشته به طور خاص بعد از سرنگونی صدام ؛ تا تلاش کند راهش را این منجلاب در بیاورد ولی نخواسته و با زور می خواهد به همین راهش ادامه بدهد و معتقدم وقتی که پایه اینقدر ضعیف و کج و لرزون و نا متعادل  باشد , ساختمانی که مسعود رجوی ساختند دوامی نخواهد آورد ؛ کما اینکه شاهد هستیم و داریم می بینمیم که ایشان به چه فلاکتی دچار شدند. همانطوری که گفتم تاریخ نشون داده است که ظلم و ستم هرگز و هرگز پایدار نیست و نبوده مخصوصا اینکه دنیا رو به پیشرفت است, در دنیایی که ظلم و ستم جایی نداره , مسعود رجوی هم جایی نخواهد داشت . حقیقت این است که همانطور که گفتم سازمان مجاهدین یک فرقه است و مسعود رجوی با زور مغزشویی و دجالگری تونسته این افراد را نگه دارد و اگر مسعود رجوی نباشد مطمئنا فرقه اش هم فرو خواهد ریخت .

 

ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم نسرین ابراهیمی

خیانت و استثمار مضاعف در حق زنان در درون فرقه مجاهدین خلق ( قسمت اول )

 

 

ایران قلم

01.04.2012

 

سایت ایران قلم:

با تشکر از شما خانم نسرین ابراهیمی برای شرکت در این مصاحبه. ممکن است در ابتدا بیوگرافی مختصری از خودتان بفرمایید. چه موقع با سازمان مجاهدین آشنا شدید؟ چگونه به عراق و تشکیلات این سازمان رفتید؟ چرا از سازمان مجاهدین خلق جدا شدید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی:

من هم از شما تشکر می کنم. من تنها 14 سال داشتم که با سازمان مجاهدین آشنا شدم ؛ دانش آموز سال اول نظری بودم ؛ دلیل اینکه هم به سمت سازمان جذب شدم فشارهایی بود که در جامعه ایران روی جوانها هستش و نبودن مینیممهای آزادیهایی که حق هر انسانی هست .

من در سن خیلی کمی با سازمان آشنا شدم و واقعیتهای سازمان مجاهدین را نمی دانستم ؛ فقط شندیده بودم که سازمان برای آزادی مردم ایران مبارزه می کند ؛ و یا از آزادی پوشش و مذهب شنیده بودم که در سازمان وجود دارد واین خیلی برایم مهم بود ؛ و یا در مورد پیشرفت زنان در سازمان شنیده بودم که من را وادار به ترک خانواده ام کرد و با انکه سن خیلی کمی داشتم ولی از خانه فرار کردم که بروم پیش سازمان ؛ من با تمام وجودم سازمان را دوست داشتم , واقعا لحظه شماری می کردم برای رفتن و پیوستن به این سازمان رویایی .

من با کمک دختر داییم توانستیم 2 قاچاقچی را پیدا کنیم و به من کمک کنند که بروم عراق پیش مجاهدین ؛ که از مرز وپای پیاده وارد خاک عراق شدیم و بعد هم خودمان را به عراقیها معرفی کردیم . که به دلیل قراردادی که مجاهدین با عراقیها در زمان صدام حسین داشتن هر کسی که وارد خاک عراق می شد و درخواست می کرد که می خواهد پیش مجاهدین برود ؛ عراقیها باید او را در زندان چندین ماه نگه می داشتن و حتی تحت فشار و بعضی ها را تحت شکنجه قرار می دادند که مجاهدین مطمئن شوند که این فرد نفوذی رژیم به داخل عراق نیست . برای همین ما هم تحت همین برخورد قرار گرفتیم و بعد ازمدتی که دیدند که خبری نیست ما را تحویل مجاهدین دادند .

 

من وقتی که وارد پایگاه سازمان در بغداد شدم ؛ بلند بلند گریه کردم و احساس کردم که به تمام آرزوهایم رسیدم ؛ خوشحال بودم برای خودم و برای جوانهای ایران و برای ملت ایران که با مجاهدین به همه چیز خواهند رسید .

 

سایت ایران قلم:

پس خانم ابراهیمی چه شد که آن امیدها و آرزوها و تصوراتی که در ذهن خود در مورد مجاهدین داشتید ، تبدیل به یأس و نامیدی شد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی:

ولی متاسفانه, متاسفانه این خوشحالیها و سر از پا نشناختنها فقط چند روز بود , چون بلافاصله مجاهدین با من یک مصاحبه ترتیب دادند و در اولین کلمات ماهیت خودشان را بیرون ریختند .

به خوبی یادم هست که به من گفتند که یک برگه را باید امضا کنم که اگر روزی از عملیات فرار کنم حکم من اعدام است . این اولین زاویه من با سازمان بود . من یکی از دلایل جدی که عاشق سازمان بودم این بود که فکر می کردم که سازمان اعدام ندارد .

بعد هم که وقتی که مرا به اشرف منتقل کردند در یک پروسه 3 ماهه به من گفتند که : حجاب در مجاهدین اجباری و تغییر مذهب هم وجود ندارد و باید مسلمان باشم و نماز و .... اجباریست .

لباس و نوع پوشش فقط همانی است که مجاهدین ان را به عنوان فرم ارتش می شناسند و به جز این فرم حق پوشش دیگه ای وجود نداشت .

حق تماس با خانواده و دوستان در ایران و یا خارج ایران وجود نداشت .

طلاق شوهر و یا زن چه کسی که مجرد بود و چه کسی که مزدوج بود , یعنی اینکه کسی حق ازدواج نداشت و ممنوع بود . البته فکر کردن حتی به آن گناه محسوب می شد و ممنوع بود .

صحبت کردن با مردان به شدت ممنوع بود و اگر کسی با مردی بدون اجازه صحبتی می کرد به شدت تحت برخورد شدید قرار می گرفت . همینطور صحبت کردن با هر کس دیگه ای هم ممنوع بود , منظورم حتی با زنان هم حق هر صحبتی نداشتیم و فقط در حد احوال پرسی صحبت مجاز بود و بیشتر از این اگر کسی صحبتی می کرد ممنوع بود .

کار اجباری بود و خواب اضافه بر آن زمانی که مشخص شده بود هم ممنوع بود.

و صدها ممنوعیت دیگر......

هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه از آمدن به سازمان پشیمان بودم و فهمیدم که هر چی شنیده بودم فقط تبلیغاتی بیش نبوده و همه اون حرفها فقط یک رویا بوده .

من در ایران آزادی نداشتم ولی حداقل می توانستم لباسی که خودم دلم می خواهد بپوشم و یا حق ازدواج و یا حق صحبت با خانواده ام کسی از من نگرفته است و یا کسی از من مثل برده ها کار نمی کشید و ....

از همان روز اول با کاغذی که جلوی من گذاشتند که به زور می گفتند باید امضا کنم که حکم من اعدام است اگر از عملیات فرار کنم , بقیه داستان دیگه روشن بود . من از همان روز اول مخالفت خودم را نشان دادم و گفتم که من چی فکر می کردم در مورد سازمان و حالا که همه اش دروغه پس دلیلی برای ماندن من نیست . و خوب چه فرقی می کرد رژیم با مجاهدین ,شما تصورش را بکنین , خوب به طبع من توی ایران باور کنید از آزادیهای بیشتری برخوردار بودم . و فکر می کنم که مجاهدین خیانت بزرگی در حق جوانهایی کردن که با هزاران امید و آرزو به مجاهدین پیوستن برای بردن آزادی به ایران .   متاسفانه پایه سازمان انطوری که من توی این سالیان دیدم و با پوست و استخوانم حس کردم , دورویی و دروغ و خیانت بنا شده و دلیل جدایی من هم همین بود.

 

سایت ایران قلم :

ممکن است در مورد استثمار زنان در درون سازمان مجاهدین توضیح دهید. شما در مصاحبه های مختلف نقل کردید که رهبری مجاهدین دستور خارج کردن رحم زنان را می داده است. در این مورد می توانید توضیحاتی را برای مخاطبین سایت ایران قلم بفرمایید.

 

خانم نسرین ابراهیمی :

همانطوری که گفتم من فکر می کردم که شعارهای سازمان در مورد زنان حقیقت دارد , ولی حداقل اون چیزی که من دیدم, در این سازمان اولین خیانت به نظر من در حق زنان انجام شده است .

قبل از هر چیز دوست دارم به این نکته اشاره کنم که من در سن 16 سالگی در سازمان به مدت یک سال در زندان بودم .

به خوبی به یاد دارم که یکی از زنان مجاهدین برای من از خاطره میلیشیاهایی تعریف می کرد که فقط 15-16 سال داشتن و زیر سن قانونی بودند  که رژیم اونها را زندان می کرده و تحت همه نوع شکنجه ای قرار می داده و خیلی ها را هم  اعدام کرده است , این داستان من را که زیر سن  بودم به شدت تحت تاثیر قرار می داد و من را از رژیم متنفر و متنفرتر می کرد , باورش برایم سخت بود ولی می دانستم که حقیقت داشته است .

ولی در کمال تعجب متوجه شدم که سازمان بسیار علاقه مند است که در این مسائل از رژیم پیشی بگیرد  و گویا سازمان عقده زندانی کردن و کشتن و شکنجه کردن آدمها را دارد , اون هم کسانی که خودشان با هزار امید و آرزو وارد این سازمان شدند و حاضر شدند که همه چیز خود را فدای ملت ایران بکنند  . من که هنوز 16 سال داشتم , به دلیل اعتراضم به حکم اعدامی که باید امضا می کردم و یا اعتراضم به این همه ممنوعیت , سازمان می خواست یک زهر چشمی از من بگیرد و برای خفه کردن و ترساندن من , من را زندانی کنند که دیگر هرگز به هیچ چیز اعتراضی نکنم و هر چی گفته می شود انجام بدهم.

خوب حقیقتا این مسئله خیلی برای من دردناک بود , تصورش را بکنید که با اون همه شور و فطور بعد با همچین مسائلی روبرو شوید , یعنی همه اون چیزهایی که من در مورد سازمان فکر می کردم فقط یک سراب بود .

من معتقدم که در درون سازمان به زنان بیشتر ظلم شد , هر چند به ظاهر آنها مسئولین این سازمان هستند ولی کافی است که این مسئله را از درون هم نگاه کنیم .

قبل از هر چیز همه ماها به خوبی می دانیم که رابطه مادر با فرزندش و عشق و وابستگی که مادر به فرزند دارد غیر قابل وصف است , و همیشه در داستانهایی که می خواهند از عشق واقعی صحبت کنند مثال رابطه مادرها با فرزندانشان را می آورند . شما تصورکنید که جایی وجود دارد که این عشق , یعنی عشق مادر به فرزندش حرام اعلام شود و به خاطر یک شخص دیگری باید مادر از فرزندش جدا شود , من فکر می کنم که این بزرگترین خیانت رجوی به زنان داخل سازمان بود که مادرها را از فرزندانشان جدا کرد که به قول مریم رجوی همه عشق زنان داخل سازمان یکسویه مال رجوی بشود و  عشق ورزیدن به غیر از رجوی به هر کس دیگری حرام بود.

و بدتر از همه هم اینکه , بعد از این جدایی هیچ مادری حق نداشت که از فرزند خود جویای خبری شود , چون ذهن هم باید فقط به رجوی خودشیفته فکر می کرد و نه به گرفتن خبری از زنده بودن یا ... فرزند .

دومین خیانت و ستم رجوی به زنان داخل سازمان این بود که اونها را از شوهرانشان جدا کرد و بعد هم همه را محرم خود کرد .

 

سایت ایران قلم:

یعنی چی رجوی زنان را محرم خود می کرد، ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

بارها در نشستهای مریم رجوی که با ما داشتند به ما می گفتند که فکر کردن به هر مرد دیگری جز رجوی یعنی خیانت به رجوی است . بحث حریم رهبری یکی از بندهای مهم به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان مجاهدین  بود . حریم رهبری یعنی اینکه تنها مرد زندگی ما رجوی است و فکر کردن به غیر از او خیانت محسوب می شد . و به خوبی به یاد دارم که مریم رجوی با ما نشستی داشتند به نام چهار دیواری , گفتند که در ایران زنی که به خونه شوهرش می رفت با لباس سفید می رفت و با کفن سفید هم خارج می شد . از ما می خواست که با مسعود هم همین باشیم , و می گفتند که تصور کنید که زنی در ایران با شوهرش یک چهار دیواری است ولی ذهن و قلبش به فکر شخصی خارج از اون چهاردیواری باشد و ببینید که این فکر چقدر زشت و آزار دهنده می باشد . پس اگر ذهن شما خارج از این چهاردیواری رفت بفهمید که چقدر زشت است .

بارها گفته بود که شما خوشگلترین را دارید پس دیگه چی می خواهید ؟ و یا می گفت که مسعود فقط مال من نیست و مال همه زنان داخل سازمان است . از ما می خواست که مثل خودش باشیم و جز به مسعود به هیچ کس دیگه ای فکر نکنیم . همه ما بعد از اینکه عضو می شدیم , رجوی گردن ما گردنبندی می انداختند که این در حقیقت حلقه ازدواج هر نفر محسوب می شد با رجوی .

خیانت بعدی رجوی به این زنان این بود که برای اینکه زنها را به زندگی در آینده کاملا نا امید کند: تمامی زنان به طور خاص زنان جوان باید جلوی آفتاب کارهای سخت و طاقت فرسا انجام می دادند , و مریم رجوی بارها گفته بود که صورت زنان را وقتی دوست دارد که آفتاب سوخته باشند . به این وسیله صورت زنان به شدت آفتاب سوخته و پر از لکه های آفتاب می شد و بر اثر کار زیاد و فشار صورتها شکسته می شد . در حقیقت می خواستند که صورتها کاملا زشت بشود که هر کسی با خودش فکر کند که من که سنم که کم نیست و قیافه ام هم سوخته و زشت شده , پس دیگه همان بهتر که در این خراب شده یعنی اشرف بمانم تا بپوسم , چون جامعه مرا نخواهد پذیرفت .

در بین زنان , دستهای پر از پینه و زخم و صورتهایی سوخته و داغون ارزش بود و اگر کسی غیر از این بود گفته می شد که تن به کار نمی دهد و خیلی اوقات در نشستهای تحقیر کردن آدمها , این افراد باید جوای این سوال را می دادند که چرا صورتشان سوخته نیست و دستهایشان پینه بسته نیست .

 

سایت ایران قلم:

من از شما قبلا شنیده بودم که در سازمان مجاهدین زنان مجبور می شدند که رحم خود را خارج کنند. برای چی رهبری فرقه مجاهدین  چنین کاری را دنبال می کرد؟

 

خانم نسرین ابراهیمی :

بله ، باید اشاره کنم که یکی دیگر ازشیوه های  غیر انسانی که رجوی علیه زنان به کار می گرفت این بود که : زنانی که کوچیکترین مشکلی داشتند , و مشکل آنها می شد ازبه راحتی از طرق دیگری حل کرد ولی سازمان  آنها را وادار می کرد که رحمشان خارج شود .  و اگر کسی هم مقاومتی می کرد گفته می شد که مگر برای خودت آینده و زندگی متصور هستی ؟ مگر همه ما طلاق مادام العمر نداده ایم ؟ پس اگر ریگی در کفشت نیست چرا مقاومت می کنی .

من یکی از زنانی که مورد عمل قرار گرفته بود را دیدم , واقعا دردناکترین صحنه زندگیم را دیدم , چون نمی توانست که همه انچه که در دل دارد را بگوید و حرف زدن در این  موارد ممنوع بود و مورد برخورد جدی قرار می گرفتیم ولی با آهی که کشید و گریه ای که کرد فکر می کنم هر کسی می تواند بفهمد که اون چی می کشید.

یکی دیگه از بلاهایی که سر زنها می آوردند این بود که در غذای زنان کافور می ریختند و برای کم کردن غریضه جنسی در غذاها کافور می ریختند و این باعث شده بود که صورت زنها با مردها فرقی نمی کرد . و زنها ریش در می آوردند , خیلی واضح هستش که صورت یک زن که ریش داشته باشه چه وضعیتی است و چقدر دردناک هستش و عذاب آور هستش واقعا .

 

ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین درجنگ با آینده
(اشتباه محاسبه استراتژیک مجاهدین و آغاز دورانی جدید )

 

 

میلاد آریایی
27.03.2012


بزرگترین اشتباه استراتزیک مجاهدین طی دهه های اخیر زمانی آغاز شد که پذیرفتند پای مجامع حقوقی و بین‌المللی به مسایل انان باز شود و رهبری خودشیفته رجوی فکر میکرد قادر خواهد بود که شرایط را به نفع خود تغییر دهد ولی نه تنها اینگونه نشد بلکه سرآغاز یکی سخت ترین و پر مصیبت باز ترین مراحل زندگی آنان تا به نابودی آغاز گردید.

این امر باعث گردید با سرافکندگی بسیار درگروههای 400 نفری پادگانی که ربع قرن در پناه صدام حسین درآن مخفی شده بوده ، به زور قانون و رای مجامع حقوقی همچون سازمان ملل بیرون کشیده شوند و از سویی دیگر امکان سنگ اندازی و چک وچانه زدن را رجوی خودش از خودش سلب کرد.

جریانی که با نام مجاهدین در سرزمین ایران شکل گرفت و تا امروز قریب به 40 سال ازعمر آن میگذرد توانست با فریب و دروغ انبوهی از انرژی‌های متراکم و مستعد برای پیشرفت ایران و ایرانی را به کام مرگبار خود کشد . این جریان درست 10 سال قبل در سال 2002 با ورود آمریکاییان به عراق مجبور به خلع سلاح و اکنون در سال 2012 مجبور به ترک خاک اهدایی شد که به زعم خود در خاک بیگانگان دعوی تشکیل ارتش آزادیبخش را داشت.

سابقه درگیری‌ها وستیز مجاهدین با دشمنان شان بطور تاریخی از سال 1350 آغاز شده است را میتوان بطور جریان وار در دهه های متفاوت اینگونه بررسی نمود .

دهه 50 ، آغاز درگیری آنان با رژیم شاهنشاهی و وابسته به آمریکا بود.

دهه 60 ، شروع درگیری‌های مسلحانه وعصر خونین انان با جمهوری اسلامی برای کسب قدرت سیاسی آغاز گردید.

دردهه 70، در این دهه نوک حمله و جنگ و ستیز آنان با نیروهای منتقد و معترض درونی شان رقم میخورد و نهایتا با حکم اعدام ناراضیان شکل تازه‌ای گرفته و سرکوب یا خاموش کردن آنان به هرقیمت در دستور مسعود رجوی قرار میگیرد.

دهه 80 ، شکل درگیری مجاهدین سمت و سوی جدیدی پیدا کرد و اعظم انرژی آنان به درگیری با دولت نوپا و قانونی عراق اختصاص یافت جایی که تا آن زمان نزدیک به ربع قرن را به قول خودشان مهمان این مردم و خاک بودند .

از دهه 90 ، تصور من این است که دوران جدید و بسیار شرمگینانه ای برای آنان آغاز شده است دورانی که شروع تازه‌ای از درگیری‌های مجاهدین با جامعه بین الملل بویژه سازمان ملل را نوید میدهد و دامنه این درگیری‌ها بنا به تجربه سالیان گذشته قطعاً فزونی خواهد گرفت و این امر مجاهدین را بالاجبار وارد وادی و مرحله جدیدی کرده است.

البته در یک نگاه کلی سازمان مجاهدین اکنون به عنوان یک نیروی وابسته در جرگه نیروهای اپوزیسیون حکومت تهران قطعاً قابل بررسی نیست. این نیرو قبل از هر چیز بایست به لحاظ درونی پاسخگوی نقض ابتدایی ترین حقوق افراد در روابط اش و به لحاظ بیرونی وابستگی و همکاری مستقیم با بیگانگان و بویزه اسراییلی ها باشد. چنین پدیده‌ای در روند تلاشی و نابودی فیزیکی خود اکنون پس از مجبور شدن به ترک خاک عراق تنها و تنها به دست کشورهای غربی و بویژه آمریکا چشم دوخته که چگونه با وی معامله میکنند و در این مسیرهر گونه ابتکار عملی را چون 2 دهه گذشته کاملاً از دست داده استو تنها مجری اوامر نیروهای ضد ایرانی است.

در تحلیل نهایی سازمان مجاهدین و شخص رجوی درحال حاضر تلاش میکند که هر طور شده حداقل تا زمان برگزاری انتخابات آینده آمریکا و مشخص شدن رئیس جمهور جنگ طلب در عراق باقی بماند تا شاید زمانه به کام آن‌ها گردد و در صورت جرقه جنگ جدیدی در این منطقه از جهان آنان هیزم آوارن پر جیره و مواجب آن باشند ولی این رؤیای رجوی همچون هزاران رؤیای مدفون شده وی به حقیقت نخواهد پیوست .

از سویی دیگر پر واضح است که تا پایان سال میلادی 2012 پروسه پذیرش پناهندگی افراد و پاسخ مثبت دیگر کشورهای غربی برای انتقال همه افراد اسیر و به گروگان گرفته شده امر دور از واقعیت به نظر میرسد لذا رجوی در شرایط فعلی به خودش قبولانده است شاید تا چند سالی پروسه انتقال آنان به کشور دیگری بطول انجامد و البته از این منظر تنها و تنها به جنگی دیگر و شرایط طوفانی تر علیه ایران توسط آمریکا می‌اندیشد و به نتیجه انتخابات آمریکا بسیار دل خوش کرده است.

در یک کلام مجاهدین رودرروی آینده با هزاران مشکل لاینحل صف آرایی کرده‌اند و «در جنگ با آینده » خلاصه ترین وبهترین یبان وضعیت فعلی آنان است.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنر افشاگری

 

 

تحریریه ایران فانوس

19.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/749-Fanous-HonareEfshagari-19.03.2012.htm

 

یکی از دوستان که در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کند، او سه دهه قبل در ایران همراه با خانواده اش زندگی خوب و مرفه ای داشتند. پدرش فردی سرشناس و از نزدیکان رجال در حاکمیت بود ولی فرزند به دلیل فضایی که آن ایام در جامعه ایران فراگیر بود، به سیاست روی آورد و سپس به مجاهدین خلق پیوست و سرانجام همراه با زن و فرزندش به عراق رفت و در داستان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، بر خلاف اندک نزدیکانی که زخم برنداشته و یا زخمی سطحی برداشتند، او اما زخمی جانکاه بر تن و روحش وارد شد و همسرش فریب وعده های پوچ و توخالی را خورد و زودتر، قربانی مطامع رهبران سازمان واقع شد، ولی او عزم خروج و نجات یگانه فرزندش را در اروپا گرفت تا بخشی از زخمش را التیام بخشد، اما تا کنون بهبود نیافت و همراه با زخم کهنه اش که به شکل دردی مزمن و بهبودنیافتنی مبدل شده، روزگار خوشش را به ناخوشی سر می کند چون که او گمان می کند، دردش، نه گفتنی و نه شنیدنی و نه بهبودیافتنی است. به هر حال، او با این که هنوز زخم کهنه اش را بر تن و روحش تحمل می کند، شاید نمی داند و شاید مسایل و مشکلات زندگی باعث شده تا او نتواند قدری به مداوای دردش که دوایش در درون خودش نهفته است، بپردازد. او همچنین اخیراً و پس از افشاگری خانم بتول سلطانی، دوباره زخم کهنه اش تازه تر شد و پس از سالیانی که زخمش را نزد دوست و دشمن کتمان می کرد و جسارت واگویه اش را نداشت، زخمش را تازه تر یافت و متاسفانه نه توان و جسارت گفتن دارد و نه، نگفتن!

 

واقعیت امر این است که زخم زدن ایدئولوژی فرقه ای بر دوست و دشمن، یک امر بدیهی و رمز ماندگاریش به حساب می آید. همه ایدئولوژی های پیر و فرتوت نیز چنین اند. در وهله دوم، رهبری سازمان همواره بنا بر آنچه که خود با آزادی و مقاومت انسان سر ناسازگاری و عداوت داشت و دارد، با هر آن کس که به او و راه و ایدئولوژی ضد مقاومتش نه بگوید، سعی می کند زخمی کاری بر او وارد کند تا بعد ار آن توان مقاومت در مقابل زخمش را نداشته باشد و به موازات آن، رهبری می بایست همواره زخم مقاومین را عبرت اعضای باقیمانده قرار دهد و آنان را از جداشدن از سازمان و تشکیلاتش بترساند.

 

ولی افشاگری و اعتراض در مقابل استبداد در اصل یک هنر است. هنری نیکو و زیبا. هنری که با همه سختیها و مشقاتش، موهبتی است که نصیب هر کس نمی شود. هنری که به موازات وظایف انسانی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، از حیث اخلاقی، فرد معترض ناگزیر برای کسانی که در حین خطر هستند و یا به سمت خطر گام بر می دارند، هشدار و همت لازم را به خرج دهد و النهایه اگر عضو جداشده که زخم داشته باشد که حتماً دارد، تنها از طریق همین اعتراض و افشاگری است که قادر خواهد بود مرهمی بر زخمش بنهد و التیام و دارویی برای درد جانکاهش بیابد.

 

بیهوده نیست، سازمان در مقابل اعتراض و افشاگری اعضای رهاشده، هزینه های گزافی را در هر زمینه متحمل می شود و در این رابطه از فرهنگ و ادبیاتی بغایت هیستری و افراطی علیه منتقدین و معترضین استفاده می کند و آنان را به ارتداد و اعدام محکوم می کند و افشاگر علیه افشاگری راه می اندازد و بنا به تعبیری برای خود از میان قشری ضعیف و زخم خورده به زعم خودش، دشمن داخلی برای ترساندن اعضای ناراضی اش خلق و لانسه می کند که این تناقض در دنیای مدرن امری نادر، اما برای دستگاه و ایدئولوژی تحقیر، امری حیاتی به شمار می آید.

 

با این وجود، ما بر این اعتقاد هستیم که افشاگری علیه ستم و اختناق فرقه ای، امری لازم برای هر فرد جداشده از فرقه است و در این رابطه هر چه قدر عضو منتقد و معترض از فرهنگ و ادبیات مردمی و انسانی استفاده بهینه تری بکند، به همان اندازه تاثیر افشاگری بیشتر و در کنار آن رهبران سازمان نگران و عصبی تر خواهند شد.

 

تحریریه ایران فانوس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنان را آزاد کنید!

 

تحریریه ایران فانوس

11.03.2012

http://iran-fanous.de/middle/731-Fanous-Zanan-11.03.2012.htm

 

از یکصد سال قبل که زنانی از شهر نیویورک آمریکا برای احقاق حقوق مساوی شان با مردان، دست به اعتراض زدند تا امروز در جوامع مدرن و سنتی زنان زیادی توانستند به حقوق بیشتر و حتی بیشتر از مردان، دست یابند. دهم مارس امسال نیز که مصادف با روز زنان بود، در اکثر نقاط جهان، زنان به دنبال حقوق برابر با مردان بودند.
در این حین اما کمتر از زنان به غایت ستمدیده ای گفته و شنیده شد که در واقع آن زنان سمبل ستم و ستم مضاعف در جهان امروز شناخته شده اند. شاید به دلیل این که آن زنان ناچاراً و همواره تبلیغ حقوق دیگران را سرپوش حقوق نداشته خود کرده اند، بدین سبب شاید جهانیان آنان را در زمره زنان حقوق مدار شمرده اند! در حالی که این گونه نیست و آنان کماکان مظلوم ترین استثمارشدگان یک ایدئولوژی بغایت بی رحم و اسارتبار هستند.


مریم عضدانلو، که خود رهبری این گروه از زنان را به عهده دارد و هم اکنون در پاریس زندگی می کند، خود اولین قربانی ایدئولوژیِ اسارت و تحقیر، آن هم در سال 1363 و در مهد دموکراسی و آزادی بوده و او متاسفانه بر عکس آنچه باید می پنداشت و انجام می داد، قید و بند و زنجیر کردن زنان دیگر را سرپوش دردهای خود دانست و به آن همت گماشت. در حالی که قاعدتاً عقل سلیم می گوید، هر زنی که در خانه و خانواده و جامعه ای مورد ظلم و ستم قرار گرفت، برای تشویق و عبرت دیگران، بایسته است با اصل ایدئولوژی و فرهنگ ستم و استثمار مقابله و اعتراض نماید، نه این که ستم و استثمار علیه دیگران را داروی دردهای خود بداند.


زنان مجاهد، از دیرباز برای هوی و هوس رهبران چنین ایدئولوژی تحقیر و اسارت، دست از خانه و وطن و مبارزه و اعتراض، شستند و به گروهی پیوستند که آن گروه، زنان مجرد را به عقد فرماندهان مرد در می آورد تا زنان را بیشتر به بند کشیده باشد. سپس هر گونه انتخاب پوشش و ازدواج و طلاق و فرزند داشتن و عاشق شدن نیز از زنان گرفته شد و زنان مجاهد، به عروسکهایی بدل شدند برای بازیهای شخصی و سیاسی فردی بیمار و مالیخولیایی که در اوج قله ستم و استثمار و برای بیشتر بند و زنجیر کشیدن شان، هزار زن را با هزار گردنبند مریمی به عقد و تملک خود در آورد و در وادی ددی و سبوعیت و درندگی و دریدن همه ارزشها و حریمها، سپس در راستای امیال شیطانی اش حتی لباس زنان را در زمره شرک و گناه و بریدگی به حساب آورد و همچنان داستان ظلم و ستم و خیانت و دنائت و استثمار بی سابقه علیه چنین زنانی ادامه دارد. زنانی که حق انتخاب پوشش، محل زندگی، ازدواج، طلاق، داشتن فرزند، دیدار خانواده و حتی مبارزه برای هر گونه حقوق دیگر را ندارند و تنها برده و کنیز و فدایی تمام عیار باقی مانده اند.
به همین دلایل و در ارتباط با روز جهانی زن، کانون ایران فانوس از همه دست اندرکاران و دوستداران حقوق زن اعم از ایرانی و غیر ایرانی، تقاضای عاجل دارد تا برای آزادی زنان مجاهد در عراق که چند دهه در اسارت و بردگی به سر می برند، بکوشند.


تا کنون و در کشور عراق، دو دسته 400 نفری از اعضای مجاهد را از اردوگاه اشرف به اردوگاه لیبرتی انتقال دادند. حال این اعضاء راضی و یا نارضی اند و برای مقاصدی در شرف آزادی قرار گرفته اند، ولی ما از دست اندرکاران انتقال و تمامی جوامعی که برای حقوق و آزادی زنان مسئول و کوشا هستند، تقاضا داریم تا در این رابطه، آزادی زنان مجاهد را در تقدم اول از اردوگاه اشرف و سپس از خاک عراق، فراهم نمایند.
با آرزوی آزادی و رهایی همه انسانهایی که زنجیر اسارت در ذهن و در دست و پا دارند، همچنین آرزوی آزادی کامل زنان مجاهد را از قید و بند ایدئولوژی تحقیر و اسارت را داریم.
کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد