_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

شکست های استراتژیکی رجوی از دو منظر!

رجوی بجای اینکه خودش را در معرض تعامل با بیرونی ها بگذارد، ترجیح می دهد عمدتا در نگاه درونی ها قضاوت شود

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و هفتم آوریل 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=7693

 

اینکه مسعود رجوی چرا تا این زمان و تحت هیچ شرایطی حاضر به قبول شکست های استراتژیکی نشده و بدتر از آن هر افتضاح و شکست سیاسی و استراتژیکی را به یک فتح الفتوح و پیروزی بزرگ تعبیر و تفسیر کرده، از آن دست سؤالاتی است که هر چند بارها به آن پرداخته شده اما تاکنون پاسخ قانع کننده و واقع بینانه ای به آن داده نشده است. براستی با چه بینش و چارچوب فکری و ساختارهای اندیشگونگی یا در نقطه مقابل با چه مکانیزم های فرافکنانه ای می توان تا این اندازه از واقعیت گریزان و به سمت توهم و دیگر فریبی سوق پیدا کرد؟ براستی چه عواملی باعث می شود فی المثل و علیرغم اینکه پدیده سی خرداد با آن افتضاح نظامی و سیاسی خاتمه می یابد، اما در جمع بندی یکساله رجوی آن را به یک امر بی بدیل تعبیر و تفسیر می کند. چه می شود که فی المثل عمیلات فروغ جاویدان با آن همه تلفات نظامی و افتضاحات سیاسی رجوی تنها پس از چند روز آن را برای رزمندگان باقیمانده از عملیات فروغ به مثابه راهگشایی و بقای سازمان تعبیر و تفسیر می کند. چه می شود وقتی رجوی آن همه روی ایستادگی و مقاومت روی اشرف تأکید می کند، اما عملا و در حال حاضر به بدترین شکل ممکن و با تضرع و درماندگی و علیرغم آن همه اصرار و اعتراض بر نقض تعهدات سازمان ملل و تهدیدهای مستقیم و غیر مستقیم اما عملا گروه گروه به ترانزیت جابجا می شوند که به تعبیر رجوی مصداق زندان است، اما با این حال از این افتضاح و شکست نیز به عنوان یک پیروزی بین المللی نام برده می شود و آن را ادامه کارزار یک و دو تعبیر می کند که معلوم نیست جنبه های مادی و عینی پیروزی کارزارهای شماره یک و دو آن را در کجا و با چه جنبه های مادی باید جستجو کرد.

براستی رجوی از چه زاویه و با چه مبنای ارزشی و ایدئولوژیکی اینگونه از شکست های بزرگ پیروزی های عظیم و خیرکننده می سازد و چگونه است که این رهبری درتمام عمر سیاسی و رهبری خود بر سازمان حتی یک مورد از اشتباه و یا خودانتقادی به عنوان یکی از اصول عام تشکیلاتی به کم و کاستی ها اعتراف نمی کند. چرا در نقطه مقابل همیشه عده و شماری هستند که وظیفه اصلی شان بعد از اعلام پیروزی های بزرگ در این است که به اشکال مختلف این ادعای رهبری را تئوریزه و جنبه مادی و عینی برای آن پیدا کنند؟ اصلا چگونه می شود صرفنظر از این همه شکست کسی بتواند ادعا کند در عمر سیاسی و بخصوص قرار گرفتن در رأس رهبری یک سازمان تا حالا اشتباهی مرتکب نشده و هر چه بوده به قول خودش خیر مطلق بوده و پیروزی. وضعیت چنین آدمی حتی در مقایسه با پیامبران که با صفت معصوم شناخته و متمایز می شوند، به مراتب بر جنبه های غیر عادی و متافیزیکی و روابط فرازمینی کیفا متفاوتی دلالت و حکایت می کند. اما لازم نیست برای شناخت ابعاد و ماهیت چنین آدمی زیاد وارد معقولات شویم. لازم نیست به خودمان فشار بیاوریم که ببینیم چه عوامل و مکانیزم ها از آدم معمولی و متوسطی مثل رجوی یک نابغه و آدم منحصر به فرد و متفاوتی می سازد، نکته حائز اهمیت در مورد چنین آدمی اینکه وقتی شکست می خورد و قرار است این شکست ها را با پیروزی های متوهمانه رنگ آمیزی و بجای فتوحات بزرگ حقنه کند، این است که دقیقا به فاکتورهایی استناد می کند که پیشتر درباره اهمیت این اقدامات و نتایج پیروزمندانه آن سخن گفته است. مثلا همین تغییر فاز مبارزه چریکی شهری و تبدیل آن به جنگ منطقه ای و بعد رفتن رجوی به فرانسه و بعد پرواز تاریخ سازش به عراق و در ادامه عملیات فروغ جاویدان و این آخری هم استقامت در اشرف به هر طریق ممکن و سرانجام تحمیل خفت بار تخلیه اشرف و باز تعبیر یک پیروزی بزرگ و تاریخی، و سخن گفتن از ادامه کارزار بین المللی و الخ ، براستی ریشه این همه توهم گرایی، یا عوام فریبی و یا فریبکاری در کجا است؟ آیا منشاء آن توهم مزمن رجوی است؟ یا رجوی بر خلاف این خیلی هم واقع بینانه است و این واقع بینی او را ناگزیر به این سمت می برد که هیچ وقت خودش را از تنگ و تا نینداخته و به آینده از زاویه از این ستون به آن ستون فرج، به موضوعات و شکست ها نگاه می کند و به قولی همه هنرش در این است که بتواند این روحیه را به اعضای خود حقنه کند و آب هم از آب تکان نخورد.

واقعیت امر این است که این پدیده می تواند از دو زاویه و منظر مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد، یکی از زاویه دید اعضای درونی سازمان که به رجوی جز از موضع ستایش ولو فرمالیته و ظاهری نگاه نمی کنند و ادعاهای او را وحی منزل تلقی می کنند. و یکی هم از نگاه بیرونی ها. نتیجه اما کما و کیفا متفاوت و متعارض است. در نگاه درونی ها آنگونه که تأکید شد رجوی همانا رهبری بی بدیل و استثنایی است که همیشه حداقل چند دهه از زمان و مکان اش جلوتر است. اما در نگاه بیرونی ها رجوی دچار خودشیفتگی مزمن و قابل ترحمی است که باید از این زاویه ارزیابی و قضاوت شود. نتیجه اینکه نگاه بیرونی ها به رجوی نگاهی توأم با حقارت و عقب ماندگی ذهنی است که ظاهرا راه علاجی هم برای آن متصور نیستند. زیرا بیماری رجوی سالهای متمادی است از مرحله درمان گذشته است. برای همین هم رجوی بجای اینکه خودش را در معرض تعامل با بیرونی ها بگذارد، ترجیح می دهد عمدتا در نگاه درونی ها قضاوت شود. درونی ها به دلیل تربیت فرقه ای و تشکیلاتی شان و عاداتی که طی این همه سال به آن مبتلا شده اند چاره ای ندارند جز اینکه این پدیده نادر عصر را با همین شرایط تحمل کنند. آنها بیشتر برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات تاریخی و از دست دادن عمر و فنا کردن هستی شان چاره ای حتی به تمارض کردن ندارند. رجوی هم با علم به این شرایط روحی و روانی دوست دارد بیشتر در نگاه این درونی ها جلوه کند. و به شدت از اینکه با بیرونی ها وارد گفتمان و تعامل شود پرهیز می کند. این وقاحت و فرافکنی رجوی هم در نگاه همین درونی ها کارکرد دارد، در نقطه مقابل آن نگاه بیرونی ها که به رجوی به دیده آدمی قابل ترحم نگاه می کنند. کسی که همچون دن کیشوت اگر قرار باشد به عالم واقع برگردد و روی زمین و بدون تصور دشمنان و آسیاب های بادی زندگی کند، در آن صورت پیشتر از اینکه دادگاه عدالتی درباره او حکم بدهد، خود دست به انتحار خواهد زد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

صاحبان واقعی اموال سازمان در اشرف چه کسانی هستند؟

این اموال در واقع نتیجه خون هزاران انسان بی گناهی است که چه در ایران و چه در عراق توسط سازمان بر زمین ریخته شده است

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و پنجم آوریل 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=7690

 

شورای ملی مقاومت سازمان مجاهدین با انتشار بیانیه ای در اعتراض به عدم تحویل اموال منقول قرارگاه اشرف همچنین اعتراض به نقض تعهدات نماینده سازمان ملل، دولت عراق در خصوص به رسمیت شناختن مالکیت سازمان بر اموال و تعهد به فروش استرداد پول آنها به سازمان اقدام به فراخوان داده است. در این بیانیه لیست مبسوطی از دارایی های منقول سازمان در اشرف و همچنین محاسبه دارایی های غیر منقول شامل زیرساخت ها و تأسیسات و احداث ساختمان و سایر تأسیسات رفاهی، تفریحی، و … مختلف ارائه شده است. ارزیابی و محاسبه سازمان از دارایی های غیر منقول خود آنگونه که در بیانیه تصریح شده است، مشتمل بر ۵۰۰ میلیون دلار برآورد شده است. بیانیه سازمان در این خصوص آورده است :
 


“قیمت مالکیتهای غیرمنقول در اشرف اکنون ۵۰۰ میلیون دلار ارزیابی می شود که شامل زیرساختها، تأسیسات، ساختمانها، جاده کشی و سیستمهای آب و برق و فاضلاب است.”

این برآورد در کنار دارایی های منقول سازمان که مشروح آن در همین بیانیه لیست شده از این قرار است :

خودروها و انواع ماشین آلات (۱۲۰۰ دستگاه)، ژنراتورها و تجهیزات تولیدبرق (۷۰۰ قطعه دستگاه)
چاپخانه و پرینتر و دستگاههای تکثیر (۳۰۰ فقره)
دستگاهها و تجهیزات درمانی (۳۰۰ فقره)
دستگاهها و تجهیزات صنعتی و تولیدی(بیش از ۴۰۰ فقره)
دستگاهها و وسائل خانگی ۴۰۰۰۰ فقره)
دستگاهها و وسایل آشپزخانه (۶۰۰ قطعه و دستگاه)
دستگاههای سرمایشی و گرمایشی (۱۰۰۰۰ فقره)
دستگاهها و تجهیزات صوت و تصویر (۳۰۰۰ قطعه و دستگاه)
دستگاهها و تجهیزات ارتباطات تلفنی (۲۰۰ فقره)
بنگال و کانتینر (۵۰۰ عدد)
دستگاهها و الزامات آبرسانی (۲۰۰۰ فقره)
تجهیزات دفاع مدنی (۳۰۰۰ قطعه)
در همین رابطه و در بخش دیگری در خصوص احیای قرارگاه اشرف از بیابان لم یزرع به یک شهر مدرن و صاحب امکانات زیر آمده است :

” ساکنان اشرف طی ۲۶سال اشرف را از یک بیابان خشک، به یک شهر مدرن با ایستگاه برق و شبکه برق رسانی، دو ایستگاه پمپاژ آب از رودخانه و سیستم های تصفیه آب و آبرسانی، خیابان کشی، دانشگاه، کتابخانه، موزه، بیمارستان، گورستان، مسجد، پارک، دریاچه، مزارع، کارگاههای صنعتی، تأسیسات ورزشی وتفریحی و پناهگاههای زیر زمینی در برابر بمبارانها و حملات مکرر رژیم ایران با موشکهای اسکاد B تبدیل کردند. در این شهر صدها ساختمان و سالن اجتماعات با صدهاهزار متر مربع زیر بنا و نزدیک به ۱۰۰ کیلومتر راه و خیابان آسفالته وجود دارد.”

صرفنظر از صحت و سقم این آمار و ارقام و محاسبات مالی، به هر حال این سؤال به عنوان پیش فرض روی میز سازمان قرار می گیرد که این حجم از دارایی های ادعایی از چه طریق و از چه منابعی تأمین شده است. این ارقام البته سوای اینکه بخش اعظمی از اموال منقول سازمان که شامل اداوت جنگی از جمله تانک ها و خودروهای نظامی و سلاح های سبک و سنگین می شود، پیشتر توسط نیروهای ائتلاف و آمریکا مصادره و متأسفانه نابوده شده است. جمع این اموال به هر حال نیازمند یک کار کارشناسانه و جدی است. منهای این آمار و ارقام و موجودی ها بدیهی است در اشرف تجهیزات و وسایل دیگری وجود دارد که سازمان به دلایل کاملا امنیتی و غیره از طرح و ادعا درباره آنها خودداری می کند. این موارد آنگونه که بعضا مورد تأکید برخی اعضای فراری از اشرف قرار گرفته به مرور نابود و محو شده اند. با این حساب بطور واقعی نمی توان به رقم واقعی ارزش اموال منقول و غیر منقول در اشرف پی برد. هر چند با همین ارقامی که سازمان می دهد جا برای طرح بسیاری سؤالات درباره منابع اصلی آنها به قوت خود باقی است. این ارقام را باید با ارقام سایر هزینه های جاری، موضوعی، موردی، و … جمع کرد تا ببینیم حجم واقعی درآمدها و مخارج سازمان و از جمله هزینه هایی که صرف مخارج یومیه و همچنین تلویزیون مجاهدین میشود در نهایت چقدر است. در این صورت بدیهی است اولین سؤال این خواهد بود که منابع این حجم پول مصروف شده و نشده که فی الحال هزینه برگزاری کنفرانس ها و همایش ها و هزینه تردد و ایاب و ذهاب و … حامیان و سیاه لشکرهای سازمان در اروپا را شامل می شود، از چه منابعی تهیه و تغذیه می شود. در اینکه به هر حال بخشی از ارزش اشرف همانگونه که در بیانیه مورد تأکید قرار گرفته محصول استثمار جسمی اعضای سازمان است شکی نیست، اما باید اذعان کرد بخش عمده ارزش اشرف به همان امکانات مورد اشاره مرتبط می شود. براستی صاحبان اصلی این اموال چه کسانی هستند؟ این سؤالی است که در تمامی موارد مربوط به دارایی های نقدی و غیر نقدی و … سازمان مربوط و مطرح است. یا حداقل در خصوص اموال و دارایی هایی که سازمان در عراق و مشخصا در قرارگاه اشرف مدعی آن است، جدی تر مطرح می شود.

برای اثبات این ادعا شایسته است هیئتی جهت تحقیق منابع سازمان تشکیل شود. وظیفه این هیئت باید بررسی منابع مالی سازمان و حداقل در طی سه دهه اقامت در قرارگاه اشرف باشد. آنچه مسلم اینکه پیشتر به اندازه لازم و اقناع کننده ای افشاگری های لازم در راستای اعطای کمک های بلاعوض صدام و البته از جیب مردم محروم عراق و توسط بالاترین مقامات ارتش و سرویس های استخبارات عراق صورت گرفته است. بعلاوه تصاویر مستند از حمل دینارهای عراقی که با کامیون به سمت قرارگاه اشرف بارگیری می شوند، همچنین ساخت دهها مقر اقامت برای مسعود رجوی در شهرهای بزرگ عراق از جمله بغداد و … اهداء ادوات نظامی و .. وسایل لوکس و قیمتی مربوط به مقرهای رجوی، امکانات امنیتی و هزینه های مربوط به آن، و دهها موضوع و موارد نامکشوف و پنهانی دیگر از موارد و موضوعاتی هستند که به نظر می رسد هرگونه بی تفاوتی و مسامحه در قبال چند و چون و کم و کیف آنها بر نقض حقوق ملت عراق توسط همزمان صدام و سازمان دلالت دارد.

اما فارغ از این ضرورت ها آنچه حائز اهمیت نشان می دهد موضع طلبکارانه سازمان در قبال چپاول اموال ملت عراق و مطالبات غیر قانونی آنها است. به نظر می رسد این میزان وقاحت و حالت تهاجمی سازمان در رابطه با اموال اشرف حاکی از اولویت بندی است که مقامات عراقی و در راستای ضرورت و اولویت خارج کردن سازمان از عراق بخرج می دهند. همچنانکه مسکوت گذاشتن حکم جلب ۶۰ تن از اعضای سازمان توسط قوه قضائیه عراق که تمامی پروسه های قانونی و قضایی آن طی شده و تا مرحله صدور حکم جلب و دستگیری هم پیش رفته، ظاهرا در چنین مرحله ای می رود تا با انفعال و بی تفاوتی مقامات مسئول عراقی به فراموشی سپرده شود. این درست که در حال حاضر ضرورت اخراج مجاهدین از عراق همه چیز را و حتی جنایات و چپاول اموال و پول های مردم عراق را تحت الشعاع قرار داده است، اما نباید از نظر دور داشت این موضع انفعالی پیش از اینکه به تسریع امر خروج و جابجایی سازمان منتهی شود، سازمان را در موضع طلبکاری قرار خواهد داد. والا چه کسی است که نداند اشرف با هر عنوان و صفت و وضعیتی که در حال حاضر دارد و پیش از اینکه محصول استثمار جسمی اعضای سازمان باشد، به دینارها و پول های بی حساب و کتابی وابسته بوده و هست که صدام در ازای خیانت و جنایت های اعمال شده بر مردم ایران و بعضا ملت عراق دریافت کرده است. این اموال در واقع نتیجه خون هزاران انسان بی گناهی است که چه در ایران و چه در عراق توسط سازمان بر زمین ریخته شده است.

اینکه حالا سازمان از موضع بالا و دست پیش ادعای مالکیت بر این اموال و مطالبه وجوه نقدی آن را داشته باشد، از آن دست ادعاهایی است که هر اندازه بی تفاوتی و انفعال در قبال آن سازمان را گام به گام به سمت سرقت تمام و کمال آنها تشویق خواهد کرد. اینکه سازمان در همین بیانیه ادعا می کند فاکتور خرید اموال منقول موجود در اشرف را تحویل مقامات سازمان ملل نموده بسیار جای تأمل دارد. در واقع چیزی که می تواند ثابت کند صاحب یا صاحبان اصلی این اموال چه کسانی هستند نه سندسازی ها و فاکتور سازی های سازمان که پاسخ سرراست و بی واسطه به این سؤال است که پول خرید این اموال از کجا تأمین شده است؟ این اموال ادعایی چه رابطه ای با کامیون های مملو از دیناری دارد که به استناد تصاویر از طریق صدام در اختیار سازمان قرار گرفته است. اگر قرار است به صرف بیرون کردن سازمان از عراق دهها سؤال مالی و سیاسی و پرونده های جنایی و جرائم سازمان در عراق مسکوت گذاشته مانده و به بوته فراموشی سپرده شود، بی شک مردم عراق و کسانی که جان و مال شان در طی سه دهه حضور سازمان در عراق به یغما و به قتل رسیده است، از این بذل و بخشش که مصداق خرج که از کیسه میهمان بود … است، هرگز نه خواهند بخشید و نه کسانی را که به دلایل سیاسی و غیره چشم بر ستم سه دهه مجاهدین بر مردم عراق بسته خواهند گذشت. نباید تسلیم شدن سازمان به خروج از عراق را بهانه و بهای فراموش کردن سؤالات اساسی در خصوص غارت و تصاحب و روابط سیاسی و نظامی سازمان با صدام نمود. سؤال اساسی برای مقامات عراقی، نماینده سازمان ملل و نهادهای بین المللی باید این باشد که صاحبان واقعی و اصلی اموال قرارگاه اشرف چه کسانی هستند؟ باید این سؤال و پیش از اینکه تصمیمی از جانب هر مقامی درباره اموال منقول و غیر منقول قرارگاه اشرف گرفته شود، مطرح و پاسخ داده شود.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارتش پر اقتدار یا لشکر بیماران؟

 

 

حامد صرافپور، فریاد آزادی، بیست و دوم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Artesh%20Por%20Eghtedar.HTM

 

مدتی است که مریم قجرعضدانلو و سایتهای وابسته به ایشان و شورای به اصطلاح ملی مقاومت رجوی که جز چند جیره خوار در آن باقی نمانده است، مدام پیام و اطلاعیه بیرون می دهند و از «ایست قلبی به دلیل ایستادن در صف» و «گرمازدگی ناشی از طولانی شدن سفر»، «بیماری ناشی از طول کشیدن زمان بازرسی»، «ترس و نگرانی ناشی از وجود افعی!» و «شرایط سخت زندگی در کمپ پناهندگی» کسانی سخن می گویند که تا چندی پیش از آنان به عنوان افسران پر اقتدار ارتش مریم یاد می شد که دهها سال است در راستای رسیدن به آزادی و دمکراسی مردمشان!، انواع سختی ناشی از شکنجه و زندان و حضور در میادین جنگ و سرما و گرمای سوزان و توفانهای خاک را متحمل شده اند (و شخص مریم قجرعضدانلو، چهره های آفتاب سوخته زنانشان را زیبا خوانده بود) و مدعی بود بخاطر ایستادگی شان جهان هم ایستادگی کرده است و مدام از اربابان غربی درخواست می کردند که آنان را به رسمیت شناخته و مسلح کنند و مورد حمایت قرار دهند و به سوی تهران سرازیر نمایند!!!

در همین رابطه، می توان از ایست قلبی بردیا امیر مستوفیان در سری سوم نام برد که گفته شد بخاطر ایستادن در صف بازرسی به مدت طولانی سکته نموده است!
 


اما اینبار و در دور چهارم انتقال افراد به کمپ لیبرتی، رهبران فرقه رجوی ادعاهای مضحک تری را عنوان نموده اند که جز تمسخر جداشدگان را به همراه ندارد. شورای ملی مقاومت رجوی (که نام دیگر فرقه رجوی می باشد و تعدادی هم اجیرشده تحت همین نام مشغول گذران زندگی در اروپا هستند)، طی اطلاعیه ای اعلام نمود که:

http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=108577


(((يازده ساعت و نيم بازرسی موهن و آزاردهنده در اشرف و چندين ساعت معطلی برای بازرسی در ليبرتی، زمان لازم برای طی اين فاصله صد کيلومتری را به ۲۰ساعت افزايش داد. به همين دليل شماری از افراد اين گروه از جمله سه زن دچار گرمازدگی شدند که دو تن از آنها به بيمارستان منتقل شدند. بازرسی اموال ساکنان قبل از آن به مدت ۵ روز به طول انجاميده بود.

.......

نيروهای عراقی علاوه بر ممانعت از انتقال وسايل و امکانات ضروری برای معلولان و مجروحان از جمله خودروها و بنگالهايی که برای استقرار آنها ساخته شده بود، از انتقال هرگونه خودروی مسافری جلوگيری کردند. در حاليکه در فصل گرما ساکنان به شدت به اين خودروها نيازمندند.)))

 

 

این ادعاها که به دلیل گذشته های پر ننگ و فضیحت مناسبات درونی این فرقه بشدت منزجر کننده و نفرت انگیز است، در عین حال بشدت مضحک هم می نماید. خنده دار بودن آن زمانی بیشتر عیان می شود که یادآوری کنیم تا همین چندی پیش و به طور خاص در دوران ارباب پیشین رجوی (صدام حسین)، تمامی نیروهای مجاهدین برای منتقل شدن و جابجایی در خودروهایی قرار می گرفتند که هر آدم سالمی را دچار بیماری می کرد چه رسد به آدمهای بیمار و معلول را... و حال انتقال این افراد با اتوبوسهایی که همه شهروندان از آن استفاده می کنند مورد نقد قرار گرفته است!. همان اتوبوسهایی که مسعود رجوی برای سالیان طولانی از آنان دریغ نموده بود و همه افراد آرزو می کردند به جای تردد با خودروهای نظامی، از آن استفاده کنند!. شارلاتان بازی سران فرقه پایان ندارد و تنها برای کسانی می تواند فریبنده باشد که این فرقه را از نزدیک نشناسند. کافی است اشاره ای به گذشته ها داشته باشم:

رهبران فرقه مجاهدین که خود با بهترین خودروهای لندکروز جابجا می شدند (و البته مسعود و مریم به کمتر از بنزهای ضدگلوله رضایت نمی دادند)، به شکلی غیرانسانی و غیرقابل توصیف تا حدود 30 نفر را همانند گونی آرد و شکر درون آیفا (کامیونهای نظامی ساخت آلمان شرقی) قرار می دادند و در سرمای زمستان و یا گرمای شوک آور تابستان عراق، آنان را بین بصره و خالص و یا اشرف و قرارگاه مخوف باقرزاده یا دیگر قرارگاههایی چون فائزه، همایون، سردار و... جابجا می کردند. اینکار به حدی سخت و طاقت فرسا بود که در سال 1371 افسران آموزش ارتش صدام هم به چنین وضعیتی معترض شدند و گفتند در شرایط جنگی این خودروها ماکزیمم می توانند 20 نفر را جابجا کنند، دو نفر جلو و 18 تن در عقب و بیش از آن ممنوع است. و به همین خاطر رجوی ناچار شد تعداد را پایین بیاورد و به 20 نفر برساند. گاه در مسافتهای چندین ساعته چادرهای این کامیونها طبق ضوابط امنیتی باید بسته می شد و افراد مثل گونی سیب زمینی درون آن قرار داده شده و از اشرف به قرارگاه مخوف باقرزاده منتقل می گشتند. شیوه انتقال به شکلی بود که نمی شد تشخیص داد چه زمانی از شبانه روز است. تابستانها مقداری از سقف باز می شد و زمستانها یک عدد بخاری هم داخل آیفا قرار می دادند که دیگر امکان نفس کشیدن هم نبود چون محیطی بسته و تاریک و تنگ بود و حداقل 15 تا 18 نفر آدم که در دست اندازها و پیچها روی هم ریخته می شدند... همچنین، در مأموریتهای مشابهی در خطوط مرزی و یا در خارج از اشرف، همین کار در محیطهای بشدت خاک آلود انجام می شد به گونه ای که تمامی افراد موجود در پشت این خودروهای نظامی غرق خاک می شدند و چند سانتی متر خاک در پشت این کامیونها انباشته می شد که برای نظافت آن از کمپرسورهای بزرگ بادی استفاده می کردیم!

سران ریاکار فرقه رجوی و رهبر جنایتکار آن فراموش کرده که چگونه افراد بیمار (از جمله نگارنده) را در حالی که دیسک کمر و سنگ کلیه و بیماریهای قلبی و بیماریهای شدید دیگر داشتیم، در پشت همین مدل کامیون از بصره به اشرف منتقل می نمودند و در زمانهای آماده باش نیز با همین خودروهای نظامی در بیرون اشرف و در دست اندازهای بیابانی می چرخاندند و ساعتها دچار آزار و اذیت می کردند و در حالی که مدار رهبری در آسایشگاههای خود در اشرف آرمیده بودند ما را به اسم آماده باش با وجود بیماریهای سخت و دردناک مانند دیسک کمر و... در بیابان آواره می کردند و دوباره صبح با همان وضع به اشرف بازمی گردانیدند. این جنایتکاران جنگی چه زود می خواهند با شامورتی بازی گذشته های خود که بخاطر افشاگریهای مستمر جداشدگان به رسوایی کشیده شده را بپوشانند! اما دیگر دیر شده است و هیچ بازی سیاسی نمی تواند پوشانندۀ آنهمه ننگ و رسوایی باشد.

شگفتا! امروز که خطر فروپاشی و خطر افشای بیشتر جنایتهایشان در کمپ جدید، آرامش و آسایش آنها را به هم زده است، برای رزمندگان خویش اشک تمساح می ریزند و نگران سلامت آنان می باشند!.

بانوی جنگ رجوی باید پاسخ دهد که چگونه در دوران صدام حسین نگران سلامت کسی نبودند و از هر خودرویی برای انتقال عده ای بیمار و پیرمرد نگونبخت استفاده می کردند و امروز که با اتوبوس می خواهند نیروها را جابجا کنند شما دردتان آمده و اتوبوس را هم به عنوان خودروی مناسب به حساب نمی آورید؟

خانم مریم قجرعضدانلو!

لطفاً پاسخ دهید که چرا در کمپی که مسئولیت آن با سازمان ملل و دولت عراق است و تمام امکانات مورد نیاز محل را باید خودشان تهیه کنند، شما تصمیم گرفته اید گچ و سیمان ببرید و جاده سازی کنید؟ آیا جز این است که می خواهید نیروهای خود را در آنجا باز هم با بیگاری گرفتن سرگرم کنید که به مسائل سیاسی فکر نکنند؟

شما به دريل برقی، دستگاه فرز، دستگاه جوش، جعبه ابزار، رنگ، کمپرسور هوا، پروژکتور... چه نیازی دارید وقتی که قرار است نیروها برای مصاحبه با سازمان ملل به یک کمپ موقت بروند؟ آیا دوباره قصد دارید آدمها را به بازی بگیرید و برایشان کار تولید کنید؟

شما به اینهمه خودرو چه نیازی دارید، مگر خودتان هیاهو براه نینداخته بودید که کمپ حتا یک کیلومتر مربع هم نیست؟ در یک محیط کوچک چه نیازی به خودرو هست؟ جز اینکه در داخل آنها مواد خطرناک و اسناد و مدارک و لوازم جاسوسی و شنود مخفی نموده اید؟

شما به ژنراتور چه نیازی دارید؟ چه چیزی در داخل آن پنهان نموده اید و برای چه کارهایی است؟ اتاق برای چه کاری می خواهید؟ چه وسایلی در درون دیواره های آن پنهان نموده اید؟ اساساً برای چه نوع سرگرمی است و چه کسانی را می خواهید با اینهمه دم و دستگاه سرگرم کنید؟

خانم قجرعضدانلو!

شما اگر بودید برای بازرسی کل وسایل شخصی 400 نفر چند روز وقت می گذاشتید؟ مگر برای هر نشست مسعود رجوی 150 نیرو برای بازرسی اختصاص نمی دادید و باز هم ساعتها وقت برای نیروهایی صرف می شد که هیچکدام جز یک پاکت سیگار و یک دفتر و قلم با خود نداشتند، چطور از نیروهای خارجی که نام شما را در لیست تروریستی گذاشته اند انتظار دارید که یک ساعته چهارصد نفر را با تمام وسایلشان بازرسی کنند؟ آیا بازرسی 40 نفر با آنهمه وسایل و تجهیزات در عرض یکساعت خیلی زیاد است؟ این زمانی است که خودتان مدعی آن شده اید و حتماً بسیار هم غلو نموده اید.

پیشنهاد می کنم، بیش از این خود را خفیف نکنید چون برخلاف تصور شما مردم ایران بسیار آگاه تر از آن هستند که با آنهمه افشاگری ذره ای از سخنان شما را باور کنند و سازمان ملل هم در همین مدت شما را شناخته است و دیگر با ساز شما نخواهد رقصید. بهتر است بدنبال وقت کشی هم نباشید چون اربابان جدید شما جرأت حمله به ایران را نخواهند داشت و شما را در بازیهای خود شریک نخواهند کرد. آنها می دانند که از یک فرقه منافعی به آنان نخواهد رسید و تنها مدتی از شما به عنوان وسیله استفاده کردند و دیگر مصرفی برایشان ندارید جز اینکه از نیروهای شما در کارهای تروریستی استفاده کنند تا دانشمندان وطن سابق خود را ترور نمایید و ننگ همیشگی را به جان بخرید و بعد هم با افشای همان کارهای تروریستی، حداقل امکان پذیرش نیروهای شما در کشورهای اروپایی را نیز از بین ببرند. و البته می دانم که این خواست قلبی شماست که نیروهایتان را هیچکجا تحویل نگیرند تا در عراق بپوسند، اما همۀ کارها آنگونه که مطلوب شماست پیش نخواهد رفت.

حامد صرافپور
21 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بازنشستگان آمریکایی، بزرگداشت کشته شدگان اشرف!

 

 

حامد صرافپور، فریاد آزادی، پانزدهم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Baz-neshastegan%20USA.HTM

 

گویا در سال گذشته مجاهدین منبع درآمد خوبی برای عده ای از بازنشستگان پیر شده در عالم سیاستبازی شده اند. بنا به گفته منابع مطلع و خبرگزاریهای معتبر و اعتراف مستقیم عده ای از جنگ طلبان بازنشسته آمریکایی طی سال گذشته که گفته هایشان در چندین رسانۀ خبری جهان از جمله بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا و سی ان ان انتشار یافت، میلیونها دلار صرف سخنرانی ها و حمایتهای چند دقیقه ای آنها شده است که رقمی حیرت انگیز حتا برای رسانه های غربی می باشد. تنها در یک مورد گفته شد که طی سال گذشته میلادی، 160 هزار دلار به یک سخنران پرداخت شده است و می توان حدس زد دهها سخنران و حامی دیگر مجاهدین روی هم رفته چند میلیون دلار از این آشفته بازار و حاتم بخشی مریم رجوی کسب کرده اند. حقا تجارت سودآوری است برای هر بازنشستۀ بی وجدان و یا هرکسی که در آخر عمر به روبه مزاجی روی آورده باشد و اندک وجدان باقیمانده در وجودش را به حراج گذاشته باشد.

اینبار هم شارلاتانهای سیاست باز در مراسمی برای بزرگداشت کشته شدگان اشرف شرکت کردند. ناگفته نماند که هرکدام از این اشخاص هزینۀ سفر و هتلهای چندین ستاره پاریس و لندن و خورد و خوراک و گردش خود را هم از پیش در صورتحساب مجاهدین گذاشته اند و حتا زحمت رزرو هتل را هم به خود راه نمی دهند. مثل همیشه گروهانی از خونریزان و یا خونخواران معروف که هر کدام به طور مستقیم و غیرمستقیم در کشتار و یا چپاول مردم جهان و یا حتا مردمان خودشان نقش داشته اند شامل: جان بولتون، اد رندل، مایکل موکیزی، استوارت، یوجین سولیوان، جمیزتری کانوی، آلن درشویتز، مارک گینزبرگ، میچل ریس و امثال اینها شرکت کنندگان این مراسم اشکریزان بوده اند.

از رجویها باید پرسید که اینهمه هزینه کردن برای چند سخنرانی و گردهمایی برای چیست؟ آیا همین پولها نمی توانست هزینه شود تا چندهزار نفر اسیر اشرف به مرور خاک عراق را ترک کنند و به محلی امن برسند؟ آیا نمی شد همین پولها را هزینه نمود تا صدها تن از افراد بیگناه اشرف به خاک و خون کشیده نشوند؟ آیا امکان نداشت با هزینه کردن همین پولها فعالیتهایی در راستای دمکراسی به انجام رساند که همان قربانیان اشرف می توانستند در اروپا نیروی آن باشند؟ به چه علت آنها کشته شدند؟ مگر برای حفظ اشرف نبود؟ آیا امروز اشرف حفظ شده است؟ آیا مسعود رجوی نه سال قبل نگفت سلاحها را دادم که صاحبان سلاح را حفظ کنم، پس اینها که کشته شدند بخاطر چه چیزی بود؟ برای مشتی خاک که امروز رهبران مجاهدین دارند با خفت تحویل می دهند؟ آیا همین بودجه های هنگفتی که در ماههای گذشته خرج کردند برای ایجاد یک زندگی مرفه در اروپا برای هزاران مجاهد اسیر کافی نبود؟

راستی خانم قجر عضدانلو، این همه بودجه از کجا تأمین می شود؟ این حاتم بخشی ها از جیب چه کسانی است؟ مگر همان کشته شدگان و اسیران وسیله ای برای تأمین آن نبودند و شما به عنوان رهبر فرقه با استناد به داشتن همان افراد از صدام و از موساد و از عربستان و از پنتاگون و... پول دریافت نمی کردید؟ مگر طی همین سالهای بعد از سقوط صدام به حساب همان قربانیان از نیروهای آمریکایی امکانات مختلف پزشکی و دارویی و خوراک و پوشاک و صنفی و تدارکاتی دریافت نمی کردید که بعد در بازار سیاه می فروختید و جز اندکی به مصرف آن بدبختها نمی رسید؟ پس امروز برای چه کسی عزاداری می کنید؟ پولهای آن قربانیان را به جیب چه کسانی سرازیر می کنید؟ در راستای چه هدفی است جز برای اسیرنگهداشتن همان قربانیان؟

شرمتان باد تبهکاران بازنشسته پیر که همچون کرکس و لاشخور بر پیکرهای عده ای قربانی زنده و بی جان نشسته اید و به پاره های تن آنها هم رحم نمی کنید، چه شما سیاستبازان زشتخوی غربی و چه جیره خواران شورایی که دست در جنایت رجوی دارند و چه دیگر سران و رهبران فرقه ای که جز جنایت و خونریزی و خشونت به چیزی نمی اندیشند و سالهاست علیه عشق و محبت و مهر و عواطف انسانی قیام کرده اند!

شرمتان باد ای خونخواران!
شرمت باد مریم قجرعضدانلو!

حامد صرافپور
15 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افشای شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی

 

 

محمد رزاقی، فریاد آزادی، نهم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Shekanjeh-
garan&Zendan-banan%20Fergheh%20Rajavi.HTM

 

با نزدیک شدن مهلت اخراج فرقه رجوی از عراق و بستن اسارتگاه بد نام اشرف، مسعود رجوی و مریم قجر سعی دارند یک عده از سران فرقه را که در شکنجه و کشتار افراد ناراضی دست داشته اند را با نام های جعلی واختصاص دادن مشاغل غیر واقعی به این افراد انها را از عراق خارج کنند تا عمق جنایات رجوی در داخل اردوگاه اشرف پوشیده بماند.

در سالهای 83 و 84 خورشیدی که مصاحبه های مختلفی با ارگانهای امریکایی داشتیم، در مصاحبه با مسئولین وزارت خارجه امریکا و همچنین در تیف در مصاحبه هایی که داشتم مطلع شدم رجوی به امریکاییها هم رکب زده و دستور داده که شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی که در سال 73 بیش از 500 عضو ناراضی را زندانی و شکنجه کردند و زیرشکنجه چند نفر هم جان باختند، این شکنجه گران مسئولیت سازمانی خودشان را در مصاحبه ها به دروغ راننده یا آشپز، خیاط، تاسیساتی، و... بگویند.

برای اینکه بار دیگر رجوی و دیگر سران فرقه نتوانند به کشورهای اروپایی و ارگانهای بین المللی رکب بزنند و دروغ بگویند لازم است اسامی این شکنجه گران در اختیار کلیه دولتهای اروپایی و ارگانهای بین المللی قرار بگیرد.

همچنین از این طریق اعلام می کنم که من در سال 73 در داخل اشرف زندانی و توسط همین شکنجه گران شکنجه جسمی و روحی شده ام و با دیگر جدا شده ها از فرقه رجوی حاضر هستیم در هر دادگاهی و یا حضور در هر مناظره رو در رو با حضور همه رسانه ها و نمایندگان سازمان ملل و عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، کمیساریای عالی پناهندگی، صلیب سرخ جهانی، نمایندگان اتحادیه اروپا و... وجود زندان و شکنجه در داخل اسارتگاه اشرف را به اثبات برسانیم.

از آقای مارتین کوبلر نماینده عالی سازمان ملل در عراق نیز تقاضا میکنم که پرونده این افراد به دقت مورد برسی قرار دهند و اجازه ندهند که شکنجه گرانی که دستشان به خون الوده هست از امکانات سازمان ملل برای فرار از عدالت سوء استفاده کنند.

همچنین از دولت محترم عراق و قوه قضائیه و وزارت حقوق بشر عراق درخواست میکنم که ان عده از شکنجه گران فرقه که در عراق حضور دارند را به دست عدالت بسپارند چون این جنایات توسط سران فرقه رجوی و شکنجه گرانش در خاک عراق اتفاق افتاده و باید که در همانجا هم پاسخگوی جنایات خودشان باشند.

اما نکته اخر که به ان اشاره میکنم خطابم به سران فرقه و جیره خواران فرقه رجوی هست که در شوهای مختلفی که برگزار می کنید و سوزش خودتان در مقابل افشاگریهای جدا شده ها را از زبان مزدوران اجاره ای به نمایش می گذارید قابل فهم است و به این مزدوران اجاره ای تازه وارد هم می گویم که قبل از این، سران فرقه با استعمال انواع مختلف مزدور اجاره ای از نوع ایرانی و اروپایی با فرستادن انها روی سن و تلویزیونهای مختلف نتوانستند بر عزم جداشده ها در افشاء ماهیت فرقه رجوی خللی وارد بکنند بلکه هر بار که جیغ های بنفش سران فرقه چه از زبان خودشان و چه از زبان مزدوران اجاره ایش به هوا بر خاسته نشان دهنده این بوده که افشاگریهای جدا شده ها تا حد ممکن تاثیر خودش را گذاشته و این عکس العمل سران فرقه از زبان اجیر شدگان بازتاب ان افشاگریهاست و باز به این مزد بگیران فرقه رجوی می گویم که در هر مقام که هستید یا بودید چه آن ژنرال فیلیپس جنایتکار جنگی رئیس زندان سابق تیف یا سرهنگ مارتین یکی دیگر از جنایتکاران که مدتی رئیس زندان تیف در همکاری با رجوی بود یا هر کسی که مدعی عدم وجود زندان و شکنجه در فرقه رجوی هست، در اسرع وقت در هر کجا که دوست دارند در حضور همه آن نمایندگانی که در بالا اشاره کردم بطورخاص در حضور رسانه هایی همچون سی ان ان، بی بی سی، ام بی سی، الجزیره، العربیه و... در مقابل دوربین همه رسانه ها یک مناظره رو در رو داشته باشیم تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.

چنانچه سران فرقه یا مزد بگیرانش هر کجایی که میخواهند باشند به این مناظره تن ندهند معلوم می شود که ادا اطوارهای بوزینه وار این افراد در شوهایی که مریم قجر بر پا میکند و با پرداخت هزاران دلار به انها دیکته می کند که حرفهای سران فرقه را نشخوار کنند، یک پاپاسی هم ارزش ندارد و سفارشم به این مزدوران اجاره ای تازه وارد اینکه بیشتر از این عنتروار به خاطر پول روی سن برای سران فرقه پشتک وارونه نزنید و جفتک پرانی نکنید چون قبل از شماها رجوی از قاچاقچی تا دزد و آدمکش و متجاوز به ناموس مردم را با استعمال انواع نشادر به روی سن فرستاد تا همین حرفها را بزنند که خریداری نداشت و شما را هم اینبار با استعمال نشادر امریکایی-اسرائیلی روی سن فرستاده مطمئن باشید نمی توانید جنایات فرقه رجوی را بپوشانید. این را به شما قول می دهم که هر روز بر افشاء کنندگان فرقه رجوی افزوده می شود و به زودی با بسته شدن درب اسارتگاه بدنام اشرف حقایق بیشتری از جنایات رجوی افشاء خواهد شد.



اسامی آمران سرکوب، شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی:

1ـ مسعود رجوی (رهبر فرقه که همه جنایات به دستور ایشان انجام شده و در سال 73 بعد از زندانی و شکنجه کردن بیش از 500 عضو ناراضی، آنها را گروه گروه محاکمه می کرد) فراری و محل اقامتشان معلوم نیست.

2 ـ مریم قجر عضدانلو با نام مستعار مریم رجوی جانشین رهبر فرقه رجوی (به دستور مستقیم مریم قجر شکنجه جسمی و روحی اعضاء ناراضی توسط شکنجه گران فرقه اجرا می شد) مقیم در اور سور اواز فرانسه.

3 ـ مهوش سپهری با نام مستعارنسرین (شکنجه گر، رئیس دادگاههای فرمایشی فرقه رجوی که به دستور ایشان دهها نفر یا به زندان ابوغریب فرستاده شده اند یا در میدانهای مین بین مرز ایران عراق رها شده اند و دستور شکنجه و زندان دهها مخالف رجوی در تشکیلات به فرمان ایشان صادر شده، مسئول مستقیم تمامی عملیاتهای تروریستی در داخل خاک ایران از سال 75 به بعد، مسئول تیم اعزام ترور به داخل ایران، نظارت بر عملیات و فرماندهی آن تا پایان عملیات تروریستی... این زن آنقدر در داخل تشکیلات فرقه رجوی منفور بود که به هند جگرخوار معروف شده بود) فراری و محل اقامتشان معلوم نیست.

4 ـ سید محمد سادات دربندی با نام مستعار کاک عادل ( رئیس زندان در اسارتگاه بدنام اشرف، بازجو و شکنجه گر. بعد از مرگ قربانعلی ترابی در سلول، این فرد به شکنجه گران دستور داد تا به سلول ما یورش ببرند و همه را با مشت و لگد می زدند و داد میزد که حق ندارید در سلول هم در مورد مرگ قربانعلی ترابی حرف بزنید) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق .

5 ـ مجید عالمیان ( باز جو، شکنجه گر، زندانبان) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

6 ـ پرویز موسوی سیگاری نیا ـ با نام مستعار فاضل (بازجو، شکنجه گر، زندان بان) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق .

7 ـ حسن عزتی با نام مستعار نریمان (بازجو، شکنجه گر، زندانبان این فرد به همراه بهرام جنت سرایی جسد قربانعلی ترابی را که بر اثر شکنجه جان باخت از سلول ما خارج کرد) مقیم اردوگاه بد نام اشرف.

8 ـ محمد محدثین با نام مستعار بهنام (بازجو، جزو هیئت دادگاه رجوی در محاکمه مخالفان که حکم اعدام برای جدا شدگان را صادر میکرد) مقیم اور سور اواز فرانسه.

9 ـ محمد علی جابر زاده انصاری با نام مستعار قاسم (بازجو، جزو هیئت دادگاه رجوی در محاکمه مخالفان که حکم اعدام برای جدا شدگان را صادر میکرد) مقیم اور سور اواز فرانسه.

10 ـ بهرام جنت سرایی با نام مستعار مختار ( بازجو، شکنجه گر، زندانبان، این فرد جسد قربانعلی ترابی که بر اثر شکنجه د ر سلول ما جان داد را به همراه مجید عالمیان از سلول خارج کرد) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق .

11 ـ محمد باقر شعبانی با نام مستعار باقر (باز جو، شکنجه گر، زندانبان، مسئول جابجایی نفرات از سلول به دادگاهی که رجوی برگزار می کرد) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

12 ـ حمید یوسفی ( بازجو، شکنجه گر، زندانبان، فرهاد طهماسبی زیر دست این شکنجه گر در سال 73 کشته شد که فرقه رجوی به دروغ بعد از چند سال فرهاد را شهید نامگذاری کرد تا بدین شیوه بر جنایتهایش سر پوش بگذارد) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق .

13 ـ عباس داوری با نام مستعار رحمان (رابط رجوی با سیستم اطلاعاتی صدام ملعون، جزو هیئت دادگاه فرمایشی رجوی که حکم اعدام افراد ناراضی را صادر میکرد، رابط رجوی برای تحویل دادن مخالفان فرقه به زندان ابوغریب همراه نادر رفیعی نژاد، یکی از اعضاء مهم تشکیل دهنده دادگاههای خصوصی در تشکیلات فرقه مافیایی رجوی) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

14 ـ حسام عاملی ( شکنجه گر، زندانبان ) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

15 ـ محسن امینی (شکنجه گر، زندانبان، یکی از مسئولین جابجایی نفرات به هنگام تشکیل دادگاه توسط شخص رجوی) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

16 ـ فهیمه اروانی (شکنجه گر، باز جو، یکی از اعضای هیئت دادگاه فرمایشی رجوی، یکی از اعضاء مهم تشکیل دهنده دادگاههای خصوصی در تشکیلات فرقه رجوی برای اعضاء ناراضی که خواهان جدایی از فرقه رجوی بودند، یکی از رئیس زندانهای سال 73 و برگزار کنندگان دادگاه برای اعضاء ناراضی بطور خاص برای افراد جدید الورود که خیلی ها به دستور ایشان در تشکیلات ازافراد جدید نا پدید شده اند) مقیم اردوگاه بد نام اشرف.

17 ـ مهدی برائی با نام مستعار احمد واقف (باز جو، شکنجه گر، یکی از نفرات تصمیم گیرنده در دادگاههای خصوصی که برای افراد ناراضی تشکیل می شد، یکی از رابطین فرقه رجوی با سیستم اطلاعاتی صدام ملعون، این فرد توسط رجوی انتخاب شده بود و به همراه هیئتی به قرارگاهها می رفت و دادگاه خصوصی برای افراد ناراضی داخل تشکیلات فرقه رجوی برگزار می کرد، عضو هیئت تصمیم گیرنده و مسئول فرستادن نیروهای تروریستی برای حملات خمپاره ای و ترور شخصیتهای ایرانی از قرارگاه جلولا متعلق به فرقه رجوی که قرارگاه انزلی نامگذاری شده بود) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

18 ـ حجت بنی عامری با نام مستعار حکمت (باز جو، شکنجه گر، زندانبان، یکی از مسئولیت جابجایی نفرات برای دادگاههای فرمایشی رجوی) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

19 ـ بهمن برومند با نام مستعار ناجی (بازجو، شکنجه گر، زندانبان، این فرد جزو کسانی هست که به دستور رجوی افراد ناراضی تشکیلات فرقه را شکنجه می کرد و در رها کردن نفرات ناراضی در میدان مینهای مرزی ایران و عراق نقش مستقیم داشت) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

20 ـ اسدالله مثنی (باز جو، شکنجه گر، زندانبان، این فرد برای خوش خدمتی به رجوی اعضاء ناراضی را به شدیدترین شکل شکنجه می کرد و مدعی بود که اگر کسانی هم در زیر شکنجه کشته شوند به نفع رجوی هست. هم یک ناراضی کم شده هم در نشریاتشان از مرده طرف مقابل به نفع خودشان استفاده می کنند!) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

افشاء اسامی شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی ادامه دارد ...

محمد رزاقی
9 آوریل 2012

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد