_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

فرقه مجاهدین خلق و گفتگوی رسمی با رژیم ایران؟

 

 

محسن عباسلو،کانون آوا، بیست و هشتم آوریل 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=982:1391-02-08-08-46-27&catid=82:us-politics&Itemid=459


آیا فرقه مجاهدین خلق وارد گفتگوی رسمی با رژیم ایران خواهد شد؟

تشکیلات مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه مذهبی و ایدئولوژیک، از بسته ترین و غیر دموکراتیکترین تشکیلات و جریانات موجود ایرانی شناخته میشود. این تشکیلات سر سازش با هیچ گروه و جریان سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و ... را ندارد. مجاهدین خلق خود را تنها جایگزین رژیم ایران معرفی کرده و مدعی بوده که تنها این تشکیلات لیاقت حاکمیت بر ایران را داشته و همگان باید مطیع و تسلیم در برابر این فرقه باشند.

در درون این فرقه هیچ انتخابات درون حزبی وتشکیلاتی وجود نداشته و رهبری آن خودانتخابی، مقدس و مادام العمر میباشد. در ظاهر فرقه رجوی بساطی را با نام شورای ملی مقاومت ایران راه اندازی نموده وادعای همبستگی ملی را داشته اما در عالم واقعیت تنها اعضای فرقه و یا مزدوران آن حق نزدیک شدن به این تشکیلات را دارند.

سرکرده فرقه در هیچ نشست خبری مستقل و یا انتقادی شرکت ننموده و خود را مبرا از هر خاشاکی میداند، گویی که تمامی خوبیهای دنیا در دستگاه رجوی گرد آمده اند.! این سیستم و طرز رفتار فرقه دیگر راه به جایی نبرده و نخواهد برد و

سرکردگان تشکیلات رجوی باید انعطاف خیلی زیادی از خودشان نشان دهند.

این روزها تشکیلات فرقه رجوی حال و هوای دیگری دارد، ناموس ایدئولوژیکی مجاهدین یعنی پادگان اشرف سابق ترک برداشته و تعداد زیادی از اسرای فرقه از این مکان اخراج شده و به کمپ لیبرتی منتقل گشته اند، عده‌ای نیز از خاک عراق اخراج شده اند.

واقعاٌ اعضای فرقه برای جامعه جهانی دردسر بزرگی شده اند. همه کشورهای غربی از نفرات این فرقه به دلیل سابقه تروریستی شان ترس داشته و هیچ دولتی حاضر به پذیرش آن‌ها نیست. این افراد روی دست دولت عراق بادکرده اند، دولت عراق نیز میخواهد از شر این تشکیلات خلاص شود چون جز دردسر چیزی نصیب این کشور نکرده اند.

سیاست ابلهانه رجوی مشکلی درست کرده که هیچ‌کس به راحتی نمیتواند آنرا رفع و رجوع کند.نه راه پسی است و نه پیش.

اما هنوز همه راهها بسته نشده اند، من پیشنهادی را به یکی از اعضای کمیته سازمان ملل در امور اشرف مطرح نمودم و آن این است : حال که هیچ راه و چاره‌ای به راحتی نمیشود برای حل مشکل حضور مجاهدین خلق در عراق پیدا نمود باید روی دو مورد تمرکز ویژه ای داشت و روی آن کار کرد : یک : پخش کردن اعضای فرقه در بین کشورهای آرام آفریقایی مثل کنیا ، گامبیا ،آنگولا،نامبیا،ماداگاسکار،تانزانیا و. .. .

دو: برقرای تماس رسمی و علنی بین دولت ایران و مسئولین فرقه مجاهدین خلق ایران برای انتقال آندسته از اسرای فرقه که دیگر مایل به انجام فعالیت سیاسی و مبارزاتی نبوده و تنها خواستار تشکیل یک زندگی معمولی در کنار خانواده‌هایشان میباشند. هرچند که فرقه مجاهدین خلق برقراری تماس مستقیم و غیر مستقیم با رژیم ایران را خط قرمز تشکیلات و غیر ممکن میداند اما این خط قرمز نیز مانند خط قرمز بودن ترک قرارگاه اشرف قابل ترک برداشتن است. مسلماٌ گفتگوی مستقیم و یا در مرحله اول گفتگوی باواسطه فرقه مجاهدین با رژیم ایران کمک زیادی به حل بحران اشرف خواهد نمود.

در این مرحله زمانی آقای مارتین کوبلر نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور عراق و پادگان اشرف سابق، گزینه خوب و کارآمدی برای ایجاد این پل ارتباطی بین طرفین یعنی رژیم ایران و فرقه مجاهدین میباشد.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آمریکا و مشکلات رجوی

 

 

محمد علوی، آریا ایران، پاریس، بیست و ششم آوریل 2012
لینک به منبع

 

اکنون پس از چند سال سرمایه گذاری،میتینگ و رشوه پردازی به شخصیت های بازنشسته و بی تاثیر آمریکایی در اروپا،بطلان اقدامات تبلیغاتی گروه رجوی به منصه ظهور رسیده است.مقاله “مشکلات آنها و مشکلات اینها” ضمن اعتراف به اینکه دامن پوشی برای غرب نتیجه نداده است،یک فرافکنی عاجزانه نسبت به بن بست اقدامات مجاهدین خلق برای برون رفت از بحران های لاعلاج اضمحلال است.

منوچهر هزارخانی بعنوان نویسنده ای که از سی و سه سال پیش سرنوشت خود را در باطلاق گروه رجوی فرو برد،اعتراف نامه جالبی از بی تاثیر بودن خدمات لابی گران آمریکایی برای خروج از لیست تروریستی بین المللی نوشته است.او در اعتراض به گزارش “هنری ووستر” مدیر دفتر ایران در وزارت امورخارجه آمریکا که گفته بود؛”یکی از مشکلاتی که ما با مجاهدین خلق داریم این است که به دیده ما آنها نماینده یک جنبش اطلاح طلب دموکراتیک در ایران نمی توانند باشند”،نوشته است،مجاهدین خلق که عمل تروریستی نداشته اند.اگر هم داشته اند چه ربطی به دموکرات نبودن آنان دارد.”حتما باید نماینده جنبش اصلاح طلب دموکراتیک بود تا به تروریسم متهم نشد”؟

هزارخانی که به مرد بزله گوی مجلس رجوی معروف است،ظاهرا فراموش کرده است که همین چند هفته پیش تلویزیون “آزادی” به ترور صیاد شیرازی در تهران و کردکشی در عراق افتخار کرده و آن را جزو شاهکارهای اشرف نشینان قلمداد نموده است.از طرف دیگر باید خاطر نشان کرد هنوز جوهر نشریات مجاهد که هر روز از ده ها عمل تروریستی و سرنگونی قریب الوقوع در ایران خبر داده، خشک نشده است.هنوز “شور ضد امپریالیستی خلق قهرمان ایران”در ترور ۶ شهروند آمریکایی،مشارکت فعال در تسخیر”لانه جاسوسی”،”دعوت فعال به اعدام انقلابی بازمانده های نظام سلطنتی”،”انفجار خشم خلق قهرمان ایران”در ساختمان حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری،ترور “سرانگشتان رژیم” در بقالی ها و داخل منازل،خمپاره اندازی “پیشمرگه های مجاهد خلق” از کردستان عراق به روستاهای کردستان ایران،حمله به پاسگاه های ارتش در حال جنگ با عراق،مشارکت در ارتش خصوصی صدام حسین و دست اندازی به خاک ایران برای تجزیه و تقدیم به دیکتاتور بغداد،اعزام واحد های عملیاتی اشرف نشینان از عراق و ترور در شهرهای ایران،کف زدن برای “اوج آلان” و جشن و پایکوبی برای فروریختن برج های دوقلوی نیویورک و تعریف و تمجید از “کار بزرگ بن لادن”،از یادها فراموش نشده است.

مهمتر از اینها فراموش نشدن تاریخچه فراخوانی به سرنگونی ۶ ماهه در پاریس و به نابودی کشاندن انرژی یک نسل با استراتژی “ارتش آزادیبخش” است که حتی با پشتیبانی همه جانبه و ۲۵ ساله صدام حسین نتیجه نداد و از همان ابتدا فریب بزرگ گروه رجوی برای اوپوزیسیون نمایی بوده است.حال اگر آقای هزارخانی تصور می نماید که با هزینه تبلیغات چند میلیون دلاری و ظاهر شدن در کنار چند بازنشسته اجیر شده و شنیدن سخنرانی دیکته شده آنان که برای هر ۴۰٫۰۰۰ دلار تکرار می گردد،سیاست آمریکا در قبال این گروه تغییر خواهد نمود سخت در اشتباه است!

اکنون سیاستگذاران آمریکایی بیش از هزارخانی می دانند که مجاهدین خلق هم تروریست هستند و هم غیر دموکراتیک.اما مشکل آمریکایی ها هیچیک از این دو مشکلی که هزارخانی به آن اشاره نموده است نیست.آمریکا پس از سقوط صدام حسین در عراق از نزدیک با گروهی مواجه گردید که آوازه تبلیغاتی اش را از دور شنیده بود.از هنگام خلع سلاح و دامن پوشی رجوی تا چند سال همزیستی در کنار پادگان اشرف،بخوبی دریافت که این گروه زائده جنگ عراق با ایران بوده و هیچ گونه توانایی برای تغییر در ایران ندارد.هر چقدر بیشتر تحقیق کرد بیشتر فهمید که آنها جایگاه خوبی بعنوان یک ارتش مزدور در کنار صدام حسین داشته ولی هیچگونه پایگاه مردمی در ایران ندارند.

از سال ۱۳۸۸ و اعتراضات سازمانیافته پس از انتخابات ریاست جمهوری،میدان آزمایش خوبی برای گروه رجوی بوجود آمد.آمریکا بخوبی دریافت که مجاهدین خلق بجز مشارکت با موساد برای ترور و شرکت خشونت آمیز در اغتشاشات و به آتش کشیدن خیابان های تهران توانمندی دیگری ندارند.و این مسئله در مغایرت با انقلاب مخملی و داشتن پایگاه مردمی برای چنین ساختاری بود.بعبارتی گله مندی هزارخانی از دست آمریکایی ها نشان می دهد که او مشکل اصلی آمریکا با سازمان تروریستی مجاهدین خلق در رابطه با ایران را درنیافته است.وگرنه بخاطر فرار از واقعیت ها بین “این آمریکا” و آن “آمریکا” تفاوت قائل نمی شد.

اما موذیانه ترین رفتار،دوجایه خوری جناب هزارخانی در مقوله رابطه مجاهدین با آمریکا است.سرتیتر مقاله گویای همه چیز است.او نه “مشکلات آنها”(آمریکا) را در رابطه با ایران می داند و نه “مشکلات اینها”(یعنی مجاهدین) را مشکل خود می پندارد.گویا بخوبی دریافته است که تحرکات تبلیغاتی مجاهدین برای خروج از لیست تروریستی، آب در هاون کوبیدن است.و این در شرایطی است که به حسن انجام وظیفه ماهانه به مقاله نویسی می پردازد.تا در تشکیلات شورای ورشکسته، کارگزاران رجوی نگویند و نشنود که “هزارخانی مستاصل را رژیم خورده و در سر پیری به یغما برده است.”

همه می دانند که مشکل رجوی نه اردوکشی و سینه زدن در ژنو و نه داد و فریاد بر سر فاضلاب و افعی های مستقر در کمپ لیبرتی و نه نامگذاری در لیست تروریستی بین المللی است.مشکلات رجوی احقاق حقوق بشر و خواسته های انسانی برای تروریست هایی با ۳۰ سال سابقه در عراق نیست.او از اینکه پس از صدام حسین نتوانسته از آمریکایی ها دلربایی کرده و جایگزین قدرتمند تری دست و پا کند سخت در خود آزاری است.بنابر این”مشکلات اینها”(مجاهدین خلق) برخلاف آنچه که هزارخانی به “مشکلات آنها(آمریکا) پیوند داده ربطی ندارد.بلکه مشکلی همگانی است که بوی کهنگی و تعفن آن فراگیر شده و برچسب از تاریخ مصرف گذشته خورده است!

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وطن فروشی و خیانت، طینت مجاهدین خلق

رابطه با دولت عراق و كشورهای عربی (1)

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، پاریس، بیست و سوم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Vatan-Frooshi1.HTM

 

حکومت عراق، از مدت ها پیش از تجاوز به ایران و آغاز جنگ هشت ساله، در فرصت‌های گوناگون اهداف اصلی خود را به صراحت تکرار می کرد که عبارت بودند از:

1 ـ واگذاری سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به اعراب،

2 ـ حاکمیت هر دو نیمه شرقی و غربی اروند رود،

3 ـ و تجزیه خوزستان و ایجاد کشوری با نام جعلی عربستان به مرکزیت اهواز که استان های بوشهر و هرمزگان را هم شامل می شد.

دراین راستا سفیر عراق در لبنان، روز سوم نوامبر 1979 (12 آبان ماه 1358) یعنی نزدیک یک سال پیش از آغاز جنگ علیه ایران، در مصاحبه‌ای با روزنامه«النهار»، بهبود روابط با ایران را منوط به شرط‌های زیر کرد:

الف) تجدیدنظر در عهد‌نامه 1975

ب) اعطای خودمختاری به اقوام ایرانی که با واژه تجزیه طلبانه «ملیت‌های»کرد، بلوچ و عرب از آن ها یاد می کرد.

پ) خروج نیروهای نظامی ایران از جزیره‌های تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسی و خلیج فارس و واگذاری این منطقه به اعراب

صدام حسین در 23 اسفند 1358 با جملاتی رساتر نیات پلیدش را طرح كرد و گفت:

«... مردم ما در عربستان ـ منظور خوزستان ـ باید خود را برای اعمال حقوق ملی و میهنی خویش در سرزمین خود آماده كنند و همچنین آماده شوند تا به عنوان مردمی كه دارای ویژگی‌های خاص خود در طول تاریخ بوده و اكنون نیز آنها را دارا هستند، نقش خود را ایفا كنند، مردم ما در خوزستان تمام شرایط را برای ایجاد كشور خود دارند...»

روزنامـه‌ کویتی«القبس»نیز به نقل از مقام‌های حکومت عراق در آوریل1980 (فروردین 1359) اعلام داشت:

«عراق قصد حمله گسترده‌ای را به خوزستان دارد که هدف آن، آزادکردن خوزستان ـ با نام جعلی عربستان ـ، اشغال چاه‌های نفت، اعلام استقلال آن و تشکیل حکومت موقت است.»

بعدها پس از آغاز جنگ، اعلامیه های شماره یک و هفت ستاد ارتش عراق که هر دوی آن‌ها در روز اول جنگ منتشر شدند، با لحن مشابهی‌ اعلام داشتند:

«ارتش قهرمان ما ـ جیشنا الباسل ـ وارد خاک ایرانیان… شده است، تا درسی به«مغ»ها ـ منظور زرتشتیان ـ داده و سرزمین‌های غصب ‌شده اعراب را آزاد کند»!

اما هنگامی که ستون‌های زرهی ارتش‏ عراق، برابر دروازه‌های خرمشهر با پایداری سرسختانه مردم ایران برخورد کرد، حکومت عراق متوجه این حقیقت شد که ملت ایران به مانند دیگر هنگامه‌های تاریخ، همیشه برای دفع تجاوز خارجی، اولویت قایل است. مردم خرم‌شهر با جنگ‌افزارهای اندک و با دست خالی، سی و پنج روز از شهر، محله و خانه‌های خود، برابر ستون‌های زرهی ارتش عراق دفاع کردند. مدافعان خرمشهر با وجودی که از چند سو به محاصره نیروهای دشمن درآمده بودند تا آخرین نفر و تا آخرین نفس دست از دفاع نشستند.

مردم آبادان نیز با وجود اینکه از سوی خشکی به محاصره کامل نیروهای عراقی درآمده بودند و شهر زیر آتش مداوم جنگ‌افزارهای سنگین قرار داشت، مردانه از شهر خود دفاع کردند و اجازه ندادند که پای نیروهای متجاوز، به شهر برسد. برابر دروازه‌های اهواز هم تمام امیدهای واهی سرکردگان حکومت عراق به یاس مبدل شد و در همین حال، فرزندان ایل بختیاری و دیگر عشایر غیور مرزنشین، به محض این که از خبر تجاوز نیروهای بیگانه آگاه شدند، جنگ‌افزارهای کهنه پدران را صیقل داده و به مقابله دشمن شتافتند.

توقف ارتش عراق برابر دروازه‌های آبادان و اهواز و به درازا کشیدن ایستادگی مدافعان خرمشهر، آشکار کرد که برخلاف ادعاهای صدام‌ مبنی بر این که«عراق آماده است با زور اختلاف‌های خود را با ایران حل کند»، غیرت و میهن دوستی جوانان ایرانی از فارس و کرد و لر و آذری و عرب و مازنی و اصفهانی و خراسانی و بلوچ و … بر زور ظالمانه دشمن پیروز شده است.

طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق در آغاز هشتمین ماه یورش نظامی عراق به ایران در سخنانی کینه توزانه و ضد ایرانی گفت:«وجود پنج ایران کوچک، بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود… ما از شورش ملت‌های ایران، پشتیبانی کرده و همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد… ».

در این میان، اما مسعود رجوی برای ابراز همراهی با دشمن قسم خورده ایرانیان در مصاحبه خود در آذر ماه سال1360 با مجله «الوطن العربی» در خیانتی آشکار به تاریخ، فرهنگ و هویت ایرانی، بی شرمانه گفت:«مشکل شط العرب ـ منظور اروند رود ـ ظاهر قضیه است. … به نظر ما، شط العرب متعلق به عراق است».

روز ششم ژانویه 1983 (شانزدهم دی‌ ماه 1361) طارق عزیز، معاون وقت شورای وزیران حکومت عراق، یک کنفرانس مطبوعاتی در شهر پاریس برپا کرد. در پایان این کنفرانس، کتاب‌هایی ضد ایرانی که به دستور و هزینه حکومت عراق به چاپ رسیده بود، میان خبرنگاران و دیگر حاضران پخش شد. این کتاب‌ها عبارت بودند از:

1 ـ صدام‌حسین: مناضلان، مفکران و انسانان، نوشته امیر اسکندر

2 ـ امارات المحمره، نوشته مصطفی عبدالقادر النجار

3 ـ مناقشه عراق ـ ایران، از انتشارات دنیای عرب.

سه روز پس از این یعنی در روز نهم ژانویه1983 (نوزدهم دی ماه 1361) طارق عزیز به دیدار مسعود رجوی رفت. این دیدار که از مدت‌ها پیش با میانجیگری سازمان آزادی‌بخش فلسطین و شخص یاسر عرفات برنامه‌ریزی شده بود، چهار ساعت به درازا کشید. در پایان دیدار، بیانیه مشترکی به امضای طارق عزیز و مسعود رجوی منتشر شد که در آن آشکارا طرح تجزیه ایران به پنج کشور مورد تأکید قرار گرفت.

انتشار این موافقت‌نامه که به منزله فشردن دستِ دشمنِ متجاوز و در حالِ جنگ با ایران بود، توفان خشم همه ایرانیان را برانگیخت. بیشتر سازمان‌ها، نشـریات و دیگر وسایل ارتباط جمعی ایرانیان، از این عمل به عنوان«خیانت»نام بردند و آن را به سختی و تندی، محکوم کردند جالب است در این میان حتی خیلی از هم پیمانان مجاهدین از جمله آقای بنی صدر و دیگران نیز این را محكوم كردند. رجوی اولین قدم را در پراكندن همپیمانان خود برداشت.

و این گونه بود که حکومت عراق توانست چند ایرانی‌نما را به استخدام خود درآورد که اعتقادی به تمامیت ارضی ایران نداشتند و حاضر بودند برای دستیابی به قدرت، «سعی خود را متوجه تجزیه ایران» کنند. بنابراین، حتی سازمان مجاهدین در ازای دریافت پول های نفتی عربی با زیر پا گذاشتن هر گونه شرافت ملی و غیرت ایرانی با خیانتی آشکار، جزایر سه گانه ایرانی را متعلق به امارات معرفی می نماید!

سازمان مجاهدین در راستای اقدامات ضد ایرانی خود برای خوشایند دشمنان تاریخی ایران، در بسیاری از موارد، خلیج فارس را هم با نام جعلی به کار می برد و در اقدامی همیشگی و در همه نقشه های ایران مورد استفاده از جمله آرم سازمانی خود دریای مازندران و خلیج فارس را از نقشه ایران حذف می کند تا در راستای خوشایند دشمنان ایران زمین، مالکیت ایران بر آنها و جزایر و بنادر آن مورد تردید قرار گیرد.

محمد.ب عضو پیشین مجاهدین
شنبه 22 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سالگرد نوزدهم فروردین

 

 

محمد.ب/ عضو پیشین مجاهدین

http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Salgard%2019%20Farvardin.HTM

 

یك سال از كشتار اسیران بی دفاع اشرف كه به دستور شخص رجوی جلوی تانكها و نفربرهای عراقی فرستاده شدند می گذرد. رجوی كه تمام راهها را روی خود بسته می دید مثل همیشه تنها راه برون رفت از این بن بست مرگبار را «خون» تشخیص داد. آنهم خون تازه از كسانی كه هیچ راهی نداشتند.

اكنون یك سال از فاجعه تلخ و مرگبار می گذرد. سی و پنج نفر به هلاكت رسیدند. نگاهی به وضعیت رجوی طی یك سال گذشته خود گویای همه چیز می باشد. رجوی با شعار «از وجب به وجب خاك اشرف دفاع می كنیم» این نگون بخت ها را جلوی گلوله فرستاد. رجوی می خواست به هر بهای ممكن محیط ایزوله و غیر قابل نفوذ اشرف را حفظ كند، به همین خاطر تن به این درگیری خونین داد. اكنون پس از یك سال اشرف در حال تخلیه است یعنی رجوی نه تنها به این شعار خود پایبند نبود بلكه با حرفهای صد من یك غاز، تخلیه اشرف را یك پیروزی برای خود می داند. البته این حرفها را هیچكس جز عناصر مفلوك و درمانده داخل اشرف باور نمی كنند.

از طرفی موج اعتراض و نارضایتی و سرخوردگی درون مناسبات را نیز فرا گرفته است. سازمان در حال شقه شدن است نیمی از نیروها داخل لیبرتی و نیمی دیگر داخل اشرف هستند. رجوی كه سعی می كند  زمان بخرد و انتقال به لیبرتی را به تاخیر بیندازد نمی داند كه این تاخیر خود باعث  اضمحلال بیشتر او خواهد شد. چون وقتی فرماندهی واحد نباشد لاجرم به شقه خواهد انجامید. این را رجوی نیز بخوبی می داند ولی ظاهرا بین  بد و بدتر به زعم خود بد را انتخاب كرده است.

ولی اكنون مهمتر از هر چیز به نظر من یك سئوال اساسی تمامی ذهن افراد تشكیلات را مشغول كرده است و آن اینكه:

اگر می خواستیم اشرف را ترك كنیم پس چرا سی و پنج نفر را به كشتن دادیم؟

اگر قرار بود اشرف تخلیه شود چرا یك سال پیش قبل از كشته شدن این سی و پنج نفر اقدام نكردیم؟

دفاع از خاك اشرف به هر قیمت چی شد؟

این سئوالی است كه هر «اشرفی» لاجرم از خود می پرسد كسانی كه در جریان درگیری نوزدهم فروردین زخمی شدند، پایشان را از دست دادند، دست شان را از دست دادند، ناقص شدند، زمینگیر شدند از خود می پرسند پس هدف چه بود؟

رضا هفت برادران كه دختر جوانش را از دست داد از خود می پرسد اگر می خواستیم اشرف را ترك كنیم چرا قبل از كشته شدن صبا اینكار را نكردیم؟

خانواده فائزه رجبی هفده ساله از خود می پرسند آیا نمی توانستیم قبل از كشته شدن فائزه اشرف را ترك كنیم؟

راستی طی این یك سال چه اتفاقی افتاد كه رجوی تن به خروج از اشرف داد؟

جواب این سئوال ساده است و هركسی كه تحولات این گروه را دنبال می كند این موضوع را بخوبی می داند و آنهم این است كه رجوی تنها چیزی كه برایش مهم است منافع خودش می باشد و هرجا كه منافعش اقتضا كند به كشتن می دهد و هرجا كه اقتضا كند كوتاه می آید و هر بار نیز این منافع كثیف خود را با هزاران حرف و حدیث و آیه و سوره و تفسیر و تحلیل و غیره به خرد نگون بختانی می دهد كه در داخل اشرف راه به جایی ندارند و جز اینكه این حرفها را باور كنند چاره ای دیگر ندارند.

 

 محمد.ب/ عضو پیشین مجاهدین

7 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین از اعزام گروه سوم تا بکارگیری ترفند شلیک خمپاره به لیبرتی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، چهارم آوریل 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-مجاهدین%20از%20اعزام%20گروه%20س
وم%20تا%20بکارگیری%20ترفند%20شلیک%20خمپاره%20به%20لیبرتی/17687

 

از اعزام سومین گروه از مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت که در شبانگاه روز 29 اسفند سال 1390 صورت گرفت 14 روز میگذرد. توجیه گروه سوم و برگزاری نشست بصورت تلفنی با ساکنان اشرف در تاریخ 27/12/1390 و توسط شخص رجوی انجام گرفت. مشروح این نشست نیز توسط مجاهدین و از تاریخ دوم فروردین تا پنجم فروردین از سیمای آزادی - برنامه تلویزیونی مجاهدین پخش گردید.

اصلی ترین محورهای صحبت رجوی این بود که تاکنون توانسته ایم برخی امتیازات و تضمین های امنیتی را تا انتقال به کشورهای ثالث از سازمان ملل متحد، دولت عراق و آمریکا بگیریم که باید در انتقال اکیپ های بعدی بازهم امتیازات بیشتری را طلب کنیم و مسائلی همچون انتقال وسایل منقول و تعیین تکلیف وسایل غیر منقول را روشن سازیم و تلاش کنیم در هر دور انتقال بخشی از خواسته های خود را به آنها تحمیل کنیم .

رجوی همچنین از اینکه تاکنون در رابطه با انتقال آنها به کشورهای ثالث بویژه آمریکا و یا هر جای دیگری به غیر از عراق و البته بدون طی مراحل قانونی یعنی حضور در کمپ موقت ترانزیت و یا حداقل با اقامت کوتاه در کمپ والبته با تامین تمامی خواسته هایشان (تامین اطمینانهای حداقل) پاسخی دریافت نکرده اند بشدت سرخورده و ناراحت است. خواست رجوی این است که وی حاضر است حتی در هر بیابانی و تنها با تامین آب بماند ولی در عراق و تحت کنترل در کمپ موقت ترانزیت نباشد. چرا که رجوی بخوبی میداند که حضور در کمپ موقت ترانزیت و قرار گرفتن در پروسه قانونی پناهندگی یک روند طولانی است که تماما بر ضد اهداف او عمل خواهد کرد. لذا بشدت تمایل دارد که هر چه زودتر از کمپ موقت ترانزیت برود و اگر قرار است بماند، باید هم امنیتش در هر شرایطی تامین شود و هم اختیاراتی در حیطه کمپ و از بابت کنترل نیروها داشته باشد. چرا که همین الان هم وی تلاش میکند خدمات درمانی کمپ را خودش بدست بگیرد و یا امکانات ساخت و ساز در کمپ را فراهم کند ، پلیس را به بیرون براند و خلاصه اینکه شرایطی مشابه اشرف را ایجاد کند و نیروها را بنوعی با کار و ساخت و ساز در زمینه زیرساخت های کمپ تا تعیین تکلیف نهایی آنها مشغول نگه دارد. تا بدلیل طولانی بودن فرآیند پروسه پناهندگی نیروها نبرند و درخواست رفتن به ایران را نکنند.

و این اصلی ترین ترس رجوی از حضور نیروها و بلاتکلیف ماندن آنها در کمپ موقت ترانزیت است . چون که رجوی بخوبی میداند حضور در کمپ برای رهبری تشکیلات مجاهدین و از نگاه فرقه ای او یک باتلاق محض است که خیلی ها را در آن زمین گیر خواهد کرد و اینکه چه تعداد از نیروها پایشان به اروپا برسد علامت سوال بزرگی است که در ذهن رهبری مجاهدین نقش بسته است. به همین دلیل هم او یک تکه زمین خالی و تنها با آب و البته بدون اینکه تحت کنترل نیروهای عراقی باشد را به هر چیز دیگری ترجیح میدهد. قابل توجه اینکه رجوی خشم خود را از اینکه دولت عراق هم به آنها اجازه خروج از عراق را بدون طی مراحل پناهندگی یعنی حضور در کمپ موقت ترانزیت را نداده است پنهان نکرد.

در ابتدای سال جدید هم روز چهارشنبه دوم فروردین برابر با 21 مارس 2012 آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق در جلسه‌ای در مقر پارلمان اروپا دربروکسل حضور یافت و گزارشی از آخرین وضعیت سازمان مجاهدین در کمپ لیبرتی را به نمایندگان عضو کمیسیون خارجی این پارلمان ارائه کرد.

ایشان در ادامه صحبت های خود اظهارداشتند که عراق بعد از خروج آمریکایی ها یک کشور آزاد می باشد که طبق قوانین آن حضور یک گروه شبه نظامی قابل قبول نمی باشد و طبق قانون باید این گروه خاک عراق را ترک کند. از طرف دیگر سازمان مجاهدین درلیست گروه های تروریستی دولت عراق قراردارد.

آقای کوبلر همچنین به کشمکشی که بین مجاهدین و مدریت کمپ بر سر اینکه مجاهدین میخواهند امداد خودشان را داشته باشند و عراق از آن ممانعت میکند و اینکه عراقیان خواستار بررسی مدارک پزشکان مجاهدین شده اند هم صحبت هایی را بیان داشت. همچنین وی اظهار داشت که وضعیت بهداشتی در لیبرتی بسیار بهتر از اشرف می باشد

درادامه جلسه آقای دانیل فرید نماینده ویژه آمریکا در امور اشرف اظهار داشت که اطلاعاتی که در مورد کمپ اشرف و لیبرتی در اختیار وی می‌باشد با اظهارات آقای کوبلر مطابقت دارد. وی همچنین گفت: «وضعیت کمپ لیبرتی آنقدر که سازمان مجاهدین ادعا می‌کند وخیم نیست و به جای بحث بیخودی راجع به وضعیت داخل لیبرتی باید ببینیم کمیساریای پناهندگان سازمان ملل چکارمی کند»

در تحولی دیگر و در تاریخ 5 فروردین 1391 - 24 مارس 2012 کنفرانسی در پاریس و بمناسبت کشته شدن تعدادی از اعضای مجاهدین در درگیری با نیروهای عراقی در 19 فروردین سال 89 برگزار گردید. در این جلسه تعدادی از حامیان سیاسی مجاهدین از جمله رودی جولیانی شهردار نیویورک - مایکل موکیزی وزیر دادگستری سابق آمریکا - تام ریج اولین وزیر امنیت آمریکا - پاتریک کندی - سفیر جان بولتون و . . . نیز حضور داشتند که مریم رجوی سخنران اصلی این جلسه بود.

اولین سخنران و صحنه گردان جلسه نماینده ای از پارلمان انگلستان بنام دیوید ایمس بود که بعد از انجام سخنان کوتاهی مریم رجوی شروع به صحبت کرد و سپس مجددا هریک از حامیان مجاهدین شروع به سخنرانی کردند.

مهمترین قسمت صحبتهای دیوید ایمس این بود که وی گفت : " . . . دولت آمریکا ادعا می کند که سازمان مجاهدین از حمایت مردم ایران برخوردار نیست. این یکی از دلایلی است که آنها برای نگه داشتن غیرعادلانه مجاهدین در لیست تروریستی ارائه داده اند . . .

ولی نکته مهم که یک تحول به نسبت کنفراس های قبلی مجاهدین بحساب می آمد بخشی از صحبت های رودی جولیانی بود که وی سرمست از دریافت دلارهای مجاهدین از آمریکا خواست تا با استفاده از سازمان مجاهدین به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند. البته هر چند این سخنان حرف دل مجاهدین بود که از زبان رودی جولیانی در می آمد بیان میکرد ولی آش آنقدر شور شده بود که مجاهدین هم از ترس تبعات بعدی آن و عکس العمل های منفی در محافل ایرانیان خارج از کشور این بخش از صحبت های وی را در تمامی رسانه های خبری شان سانسور کردند. البته در این میان کسانی بودند که این بخش از حرفهای رودی جولیانی را انعکاس خبری بدهند و بعد از این سخنان بود که پایگاه خبری آمریکایی «اینترنشنال بیزینس تایمز» همین بخش از صحبت های رودی جولیانی را در قالب یک گزارش منتشر ساخت.

مریم رجوی نیز در سخنرانی اش خشم خود را از بی توجهی دولتمردان آمریکایی به ژست ها و هیاهوی تبلیغاتی که مجاهدین براه انداخته اند ابراز نمود. مجاهدین اما در این دور از فعالیت های سیاسی شان تلاش کردند با وارد آوردن بیشترین فشارسیاسی ، شاید توجه دولتمردان آمریکایی را به موضوع بودن نام مجاهدین در لیست گروه های تروریستی آمریکا جلب کنند.
مریم رجوی همچنین خشم خود را از اینکه غرب در قبال سوریه نرمش نشان میدهد پنهان نکرد و تلویحا انتقادش به غرب این بود چرا با سوریه هم مثل کشور لیبی عمل نمی شود .
مریم رجوی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: . . . واضح است که حملات برخی مقامهای ناشناس آمریکا به شخصیتهای مدافع دموکراسی در ایران (بخوانید مجاهدین) ، در حقیقت از سر ورشکستگی سیاست تعامل و مماشات است . . .

رجوی در قدردانی از سیاسیون آمریکایی تلاش کرد در سخنرانی اش به جملات کوتاهی از صحبت های هریک از آنها که در حمایت های قبلی از مجاهدین بیان داشته اند اشاره کند . وی چاپلوسی را به حدی رساند که ضمن بیان جمله ای از وزیر تام ریج گفت: " . . . بله، درود بر وزیر تام ریج و همه این شخصیتها ".

بخش پایانی سخنان مریم رجوی هم در رابطه با وضعیت کمپ موقت ترانزیت بود که بار دیگر خواسته های خود را در قالب "تامین اطمینانهای حداقل" بیان کرد:
نکته قابل توجه اینکه مریم رجوی که در هر مناسبتی و طبق روال در قسمت پایانی سخنانش دولت عراق، ملل متحد و آمریکا را با تهدید به اعمال خشونت و عدم اعزام گروههای بعدی در صورت عدم "تامین اطمینانهای حداقل" به کمپ موقت ترانزیت تهدید میکرد اینبار اما از چنین تهدیدات مستقیم خبری نبود.

در تازه ترین تحویل در تاریخ 8 فروردین 91 - 27 مارس 2012 خبرگزاری رویترز گزارش داد که : دولت اوباما روز دوشنبه (هفت فروردین) از دادگاه استیناف خواست که از دخالت در فرایند بازبینی و تصمیم گیری در خصوص حذف گروه مجاهدین خلق از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا خودداری کند . . .

از سوی دیگر در تاریخ 28 مارس برابر با نهم فروردین سال 91 بی بی سی نیز گزارش داد که : وکلای وزارت امورخارجه آمریکا به شکایت سازمان مجاهدین خلق پاسخ دادند و خواستار پرهیز دستگاه قضایی این کشور از هرگونه دخالت در تصمیمات دولتی شدند.

. . . وکلای وزارت خارجه آمریکا می گویند که فرآیند حذف یا ابقای نام سازمان مجاهدین خلق در این فهرست نیازمند بررسی های دقیق در میان اطلاعات فوق سری است . . .

در این میان مجاهدین بازهم در اوج استیصال به ترفند های دیگری متوصل شدند تا شاید بتوانند در آستانه انتقال گروه چهارم و گروههای بعدی ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت تاثیر گذاشته و وقفه ای در آن ایجاد کنند.
شورای ملی مقامت مجاهدین در اطلاعیه شماره 20 بتاریخ ششم فروردین 1391 برابر با 25 مارس 2012 دولت عراق را به ممانعت از ورود بنزین، ساختن پیاده رو بتونی و قفل و قفل ساز به کمپ موقت ترانزیت متهم نموده و اعلام کرد که دولت عراق میخواهد زندان دیگری در درون زندان آزادی برای آنها ایجاد کند.

در این میان مجاهدین تنها به سانتاژ تبلیغاتی در مورد وضعیت داخلی کمپ اکتفا نکردند.

مجاهدین در اطلاعیه شماره 21 خود بتاریخ نهم فروردین 1391 برابر با 28 مارس 2012 نیز اعلام کردند: " در حوالی ساعت 0930 روز چهارشنبه 9 فروردین صفیر شلیک خمپاره بر فضای کمپ لیبرتی موجب ترس شدید ساکنان شد و گلوله در یک کیلومتری جنوب غربی کمپ فرود آمد " که بنظر میرسد شلیک خمپاره یک عمل برنامه ریزی شده و توسط مزدوران محلی خود مجاهدین که سالهای سال از مجاهدین و برای چنین مواقعی جیره و مواجیب دریافت میکنند صورت گرفته باشد تا بدین ترتیب و در آستانه اجلاس کشورهای عربی در بغداد افکار عمومی را به اینکه در کمپ موقت ترانزیت هیچ امنیتی وجود ندارد جلب کند.

نتیجه گیریها:

1 - از نشست رجوی با ساکنان اشرف و توجیه گروه سوم میتوان نتیجه گرفت که در ترکیب گروه سوم بر خلاف گروههای قبلی نفراتی از لایه های کاندید عضویت و عضو نیز راهی کمپ موقت ترانزیت شده اند که حاکی از شکست طرح و برنامه رجوی برای توقف روند انتقال است.

بنظر میرسد رجوی فکر میکرد نه تنها با ترفند هایی که در آستین دارد پروسه انتقال را بعد از انتقال گروه اول و نهایتا گروه دوم ، متوقف خواهد کرد بلکه خواهد توانست یا دو گروه اعزام شده را مجددا به قرارگاه اشرف باز گرداند و یا ضمن توقف روند انتقال و ایجاد یک وضعیت بلاتکلیفی خواهد توانست در دو جبهه اشرف و لیبرتی (با ساکنانی سرسپرده) در مقابل دولت عراق بایستد. که البته با هوشیاری و انعطاف دولت عراق و ملل متحد و همچنین فشارهای آمریکا باعث شد پروسه انتقال تا این لحظه و علیرغم انبوه بهانه گیریها و فریبکاریهای که مجاهدین بکار بستند بدون خون و خونریزی پیش برود. 

2 - حضور در کمپ موقت ترانزیت بدلیل طولانی بودن پروسه پناهندگی و وا رفتن نیروها و این احتمال که تعداد زیادی به مرور زمان به وی پشت کرده و به ایران بروند ، همچنان بعنوان یک کابوس برای شخص رجوی بحساب می آید و به همین دلیل است که وی مجبور میشود قبل از اعزام هر گروهی به کمپ موقت ترانزیت برای آنها موعظه کرده و به آنها از آینده تیره و تاری که در انتظارشان هست امیدواری بدهد.

بنابراین بدترین شق برای مجاهدین این است که هم تعداد زیادی از ساکنان در کمپ موقت ترانزیت به ایران بروند و هم در لیست گروههای تروریستی ابقا شوند و هم قرارگاه اشرف از دست برود.

3 - فشارهای سازمان بواسطه حامیان سیاسی شان در آمریکا و کشورهای اروپائی بر دولتمران آمریکایی در خروج از لیست گروههای تروریستی طی مدت اخیر قابل توجه بوده است بنحویکه این فشارها باعث شد وزارت خارجه آمریکا عکس العمل شدیدی علیه دادگاه استیناف از خود نشان دهد. که میتوان علت فشارهای مجاهدین را اینگونه تحلیل کرد که رهبری مجاهدین میخواهد قبل از انتقال همه ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت از لیست گروههای تروریستی خارج شود تا در بازی شروع شده دست بالا را داشته باشد.

چرا که بخوبی میداند کمپ موقت ترانزیت حکم یک تله را برای او دارد و وقتی او بطور کامل در این تله گرفتار آید، بازنده کامل بازی خواهد بود و در این شرایط نه تنها قرارگاه اشرف را بعنوان کانون و قلب تبنده فتنه از دست خواهد داد بلکه در لیست گروههای تروریستی نیز باقی خواهد ماند و بدین ترتیب شرایطی فراهم خواهد آمد که بیش از هر زمان دیگری مجاهدین و بویژه رهبری آنرا را ضربه پذیر تر خواهد کرد.

4 - رجوی همچنان بدنبال امتیاز گرفتن از دولت عراق و سازمان ملل متحد و آمریکا در کمپ موقت ترانزیت است تا بتواند حداقل حصارهای تشکیلاتی را بعنوان عامل اصلی در کنترل ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترازیت هم حفظ کند که اینکار هم با این تاکیتک که در هر دور انتقال، خواسته ای جدیدی را مطرح نموده و تلاش میکند آنها را با فریبکاریهای مختلف از جمله تهدید به اعمال خشونت و درگیری و بهانه های دیگر پیش ببرد ، صورت میگیرد.

5 - مریم رجوی نیز همانند مسعود رجوی ترس و وحشت خود را از اینکه اقامت در کمپ موقت ترانزیت طولانی خواهد بود پنهان نمی کند. بنابراین وی نیز بدنبال فراهم نمودن امکاناتی هست که نیروها بتوانند شرایط سخت کمپ را (حضور پلیس، فراهم نبود امکان ساخت و ساز در کمپ بعنوان یک عامل کلیدی در سرگرم کردن نیروها و ...) تحمل کنند. به همین دلیل مریم رجوی میگوید: " . . . مقاومت ایران همچنین بر لزوم فراهم شدن حداقل اطمینان ها در کمپ جدید تأکید دارد به خصوص که شواهد متعدد از جمله طولانی بودن مصاحبه های کمیساری عالی پناهندگان نشان داده است که این محل، یک کمپ ترانزیت موقت نیست . . . "

6-میتوان گفت موضعگیری آقای کوبلر و بویژه نماینده ایالات متحده آمریکا آقای دانیل فراید در جلسه پارلمان اروپا در تاریخ 21 مارس 2012 در بروکسل و همچنین حمایت و پشتیبانی از مواضع آقای کوبلر نقش بسزایی در عقب نشینی رهبران مجاهدین از تهدیدات مستمرشان نسبت به وضعیت ساکنان در کمپ موقت ترانزیت داشته است و "تامین اطمینانهای حداقل" در کمپ موقت ترانزیت که اصلی ترین شعار و موضوع تبلیغاتی مجاهدین بوده و مریم رجوی در هر سخنرانی حول آن مانور میداد ، اکنون دیگر به یک موضوع درجه دوم از نظر مراجع ذیصلاح بین المللی تبدیل شده است. هر چند مجاهدین باز هم بخوانند در هر فرصتی این خواسته ها را باز تکرار کنند.

7- بنظر میرسد درخواست جدید وزارت خارجه آمریکا از دادگاه استیناف کلمبا مبنی بر عدم دخالت در فرایند بازبینی و تصمیم گیری در خصوص حذف نام مجاهدین از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا و اخطار جدی وکلای وزارت خارجه به دستگاه قضایی مبنی بر پرهیز از هرگونه دخالت در تصمیمات دولتی حاکی از این باشد که باتوجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در ماه نوامبر آینده یعنی در آبان ماه امسال انجام میگیرد، دولتمردان آمریکایی نمی خواهند حداقل تا تعیین تکلیف نهایی انتخابات، مجاهدین را از لیست گروههای تروریستی آمریکا خارج کنند. همچنانکه پیشتر از این نیز با برخی از فاکت های مشابه منجمله احضار برخی از حامیان سیاسی مجاهدین به اداره خزانه داری آمریکا که در قبال سخنرانی به نفع مجاهدین که از آنها پول های هنگفت دریافت کرده اند، مواجه بودیم که میتواند دلیل دیگری بر این نظریه باشد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ موقت ترانزیت؛ کابوس رجوی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و پنجم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-کمپ%20موقت%20ترانزیت؛%20کابوس%20رجوی%20/17664


رجوی، که در کابوس دائم از انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت، به‌سر می‌برد تلاش می‌کند یک‌دهه حضور با ذلت و خواری مجاهدین در خاک عراقِ بعد از سقوط صدام را همچنان، به‌عنوان پیروزی، به‌خورد ساکنان قرارگاه اشرف که بی‌خبر از دنیای بیرون به‌سر می‌برند، بدهد که در این رابطه از هیچ ترفندی هم فروگذار نمی‌کند.

رجوی در تاریخ ۲۷اسفندماه۱۳۹۰ و به بهانه توجیه گروه سوم که در آستانه اعزام به کمپ موقت ترانزیت قرار داشتند در جمع ساکنان اشرف و به‌صورت ارتباط مستقیم سخنرانی کرد.

وی تلاش کرد ضمن روحیه دادن به ساکنان قرارگاه اشرف باز هم از پیروزی‌های واهی مجاهدین به‌سان سی‌سال گذشته سخن بگوید.

رجوی در ابتدای صحبت‌هایش تلاش کرد ضمن تشریح مواد به توافق رسیده شده بین ملل متحد و مجاهدین آنرا یک پیروزی قلمداد کند و با روحیه دادن به نیروهای محصور در قرارگاه اشرف و امیدوار کردن آن‌ها به آینده تیره و تاری که در انتظار شان هست، بار دیگر و برای مدتی دیگر ساکنان اشرف را مجبور به اطاعت از تشکیلات فرقه‌ای خویش کند.

رجوی بار دیگر و با همان وقاحت و پررویی خاص خود خطاب به اعضای حاضر در سالن گفت: «... از نظر ما که همیشه گفته‌ایم هرکس که می‌خواهد تسلیم رژیم بشه خودش می‌داند و رفته است و بازهم البته می‌تواند برود... ولی به‌لحاظ قانونی و حقوقی و سیاسی‌اش می‌گویم اصلا احتیاجی هم نیست که مجاهدین برایش وکیل بگیرند و استاتوی پناهندگی و با آن‌ها به لیبرتی برود که طبق همان نامه قبلی هم که همین آقای کوبلر هم داده بود از طریق معمول یعنی اگر خودش بخواهد برود خودش را به پلیس تسلیم کند و یا ما معرفی کنیم.»

بدین ترتیب رجوی تلاش کرد از یک سو بگوید که در تشکیلات مجاهدین هیچ اجباری برای ماندن نیست و از سوی دیگر ضمن ترساندن ساکنان اشرف از جمهوری اسلامی ایران و سخت نشان دادن امر پناهندگی و اینکه بدون تکیه به مجاهدین و گرفتن وکیل و... شرایط سختی در انتظار کسانی خواهد بود که بخواهند از مجاهدین جدا شوند، خواست بار دیگر اعضای سازمان را به تمکین از تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین وادار کند و البته دعوای جامعه جهانی هم با آقای رجوی دقیقاً در همین جاست که ساکنان قرارگاه اشرف به‌مثابه گروگانی در دستان رجوی است که می‌خواهد برای حفظ بقای خود آن‌ها را هزینه کند و باز به همین دلیل هست که رجوی می‌خواهد در کمپ موقت ترانزیت هم، همچنان حصارهای تشکیلاتی را حفظ کند و گرنه چه ضرورتی به این همه اصرار به خروج پلیس از محوطه کمپ موقت ترانزیت است؟!

رجوی از اینکه کمپ موقت ترانزیت به‌عنوان یک کمپ پناهندگی از سوی دولت عراق به رسمیت شناخته نشده است نیز آه‌و‌ناله سر داد و گفت: «در ماده دوم می‌گوید اینجا یک مکان ترانزیت موقته، البته باید می‌گفت که (عراق) موافقت نکرده بگوید که بالاخره جنس و سنخش چیست؟ آیا یک کمپ پناهندگی، پناهجویی هست یا نیست؟ اما سازمان ملل بیشتر از این در رابطه با دولت عراق زورش نرسیده ولی افزوده است که... در این مکان ترانزیت موقت همان پروسه تعیین استاتوی پناهندگی باید صورت بگیرد که ۶ تا ۷ ماه حکومت عراق مانع شد که در اشرف صورت بگیرد.»

رجوی خوشحالی خود را از اینکه در توافق جدید با ملل متحد موقعیت پلیس داخل کمپ به جنب دیوار کمپ منتقل می‌شود پنهان نکرد و ضمن اعتراف به اینکه باید در انتقال گروه‌های بعدی خواسته‌های بیشتری را مطرح کنیم گفت: «... شما توانستید پلیس را تا دم دیوار پس برانید. تا امروز شما به این نقاط در قالب امنیت و حفاظت رسیده‌اید هم دولت عراق و هم سازمان ملل، تا استقرار در کشور ثالث... و تا راندن پلیس به حاشیه، این چیزی است که به‌دست آوردیم. چیزی که به‌دست نیاورده‌اید... در شلیک‌های بعدی (در اعزام گروه‌های بعدی) باید به‌دست بیاورید... موضوع پلیس که موضوع اصلی بود برای رفتن سری‌های بعد، زندان نباید باشه... موضوع زیرساخت‌ها حل نشده هنوز موضوع اموال منقول و غیر منقول که حل نشده اگر حل شده بود همین امروز می‌رفتیم، نه امروز دیروز بدون ضرب‌العجل.»

رجوی بار دیگر همان سیاست لو رفته و اینکه هرکسی با ما نیست با رژیم است را به‌کار گرفت و ژنرال‌ها و سیاسیون آمریکایی و... که از مجاهدین حمایت می‌کنند را انسان‌های اندیشمند و کسانی را که مجاهدین را گروهی خشونت‌طلب و فرقه‌گرا که برای حفظ بقای خود به ترور و فریبکاری متوسل می‌شوند، می‌خوانند را حامیان رژیم ایران معرفی کرد.

رجوی در سخنانش خطاب به ساکنان قرارگاه اشرف عصبانیت خود از لو رفتن جدیدترین و مشمئز کننده‌ترین جنایتش در خدمت‌رسانی به دولت‌های بیگانه را پنهان نکرد و تلاش کرد با مظلوم‌نمایی و زیرآبی‌زدن، خود را از آنچه که آن‌را اتهامات واهی می‌نامید تبرئه کند. وی گفت: «... اینها به نیابت از رژیم به‌مثابه سرانگشتان رژیم عمل می‌کنند اینرا نه فقط ما بلکه تمام انسانیت آگاه، تمام انسان‌های اندیشمند گواهی دادند در کنفرانس‌های بین‌المللی در سراسر دنیا که طرف حساب ما رژیم است... آن مقامی که جرأت نمی‌کند اسمشو بگه تحت عنوان مقام ناشناس می‌گوید مجاهدین بودند که نفر هسته‌ای رژیم را زدند که با اعتراض ژنرال‌های آمریکایی، اساتید آمریکایی و حقوقدانان آمریکایی مواجه شد اگر می‌گویند مجاهدین در تایلند بمب‌گذاری کردند خوب اسمشو بگو همچنانکه شخصیت‌های آمریکایی (بخوانید حامیان سیاسی مجاهدین) گفتند اگر اسمشو بگوید با تعقیب قضایی روبرو خواهد شد... اینها این کار را می‌کنند تا ادامه لیست‌گذاری را توجیه کنند.... (همین) مقام آمریکایی هشدار داد (مجاهدین) هنوز ترفندهای بیشتری ممکن است در آستین داشته باشند. وی گفت: سازمان مجاهدین خلق به تاخیر می‌اندازد گمراه می‌کند انکارمی‌کند می‌چرخد می‌چرخد تا با یک فاجعه قریب‌الوقوع مواجه شود و بعد آن‌ها فقط به اندازه کافی برای اجتناب از فاجعه کوتاه می‌آیند.»

رجوی که در حسرت کشورهای ثالث و البته بدون حضور در کمپ موقت ترانزیت و بدون طی‌کردن پروسه قانونی پناهندگی به‌سر می‌برد و می‌خواهد بدون پس دادن حساب سال‌ها کُشت‌و‌کُشتار و خیانت و جنایت در حق مردم ایران ساکنان اشرف را به کشورهای ثالث منتقل کند تا بیشتر از این گندکاری‌های سی ساله حضور در خاک عراق و همکاری با عراق و ارتش آمریکا لو نرود و به همین دلیل هم در هر چند جمله‌ای که سخن می‌گفت یک‌بار درخواست خود را برای رفتن به مرز اردن یا مرز کشورهای همجوار عراق و حتی خود آمریکا را تکرار می‌کرد تا شاید بتواند راه خروج از بن‌بستی که در آن گرفتار آمده است پیدا کند. وی می‌گوید: « ... کما اینکه می‌گوییم اردن کما اینکه می‌گوییم ایالات متحده آمریکا یا هر جای دیگر، ما همه طرح‌ها را دادیم آن‌ها ما را متهم به فریب‌کاری می‌کنند می‌گویند اینها می‌خواهند کلک بزنند... تو اگر می‌خواهی ما زودتر برویم، چه ریگی به کفش داری که الان هفت ماه است که نگذاشته‌ای کمیساریا بیاید به اشرف... می‌گویند بر سر اینکه گفتید کشور ثالث هستید؟ می‌گوییم بله علی‌رغم اینکه بعد از اقامت بیست و پنج ساله همه حق ما را زیر پا گذاشتند علی‌رغم اینکه موافقنامه امضا کردید و جز نقض عهد... چیزی باقی نگذاشتید ولی باز هم بله بفرمائید کشور ثالث حالا ببینیم و تعریف کنیم اینکه خواسته سنگینی نبود... می‌آیم سر اصل موضوع جان کلام، بله بله از نظر سیاسی و خطی تا آنجا که به ما مربوط می‌شود نه امروز، می‌خواهید کشور ثالث، بفرما، چرا معطلی، می‌خواهی کشور همجوار چرا معطلی... می‌خواهی یک تکه زمینی که آب داشته باشه چرا معطلی؟ پس یکی مانع است پس یکی می‌خواهد نیروی ضد رژیم یا تسلیم شود و یا ببرد وا برود و محو شود که رژیم بماند... بنابراین تا آنجا که به ما مربوط می‌شود گفتیم ۵ بار و بازهم تکرار میکنیم آقا چرا ۴۰۰تا ۴۰۰تا ، چرا نه همه با هم، چرا نه در یک روز.»

نکته آخر اینکه علی‌رغم همه القابی که شخص رجوی در رابطه با وضعیت مجاهدین و ساکنان قرارگاه اشرف به‌کار می‌گیرد، از جمله: تنها نیروی جنگنده ضد رژیم، عنصر مجاهد خلق، گوهر بی‌بدیل، تکثیر اشرف در تک تک اعضای مجاهدین و... باید گفت این حرف‌ها تنها مصرف داخلی دارد و بس، و در همین رابطه به خبری که از سیمای آزادی - برنامه تلویزیونی مجاهدین در تاریخ۲۹ اسفندماه۱۳۹۰ پخش شد اکتفا می‌کنم که تنها می‌شود مجاهدین را با باتوم کنترلشان کرد و این نشان می‌دهد در دنیای بیرون، مجاهدین همچنان به‌عنوان آدم‌های فریب‌کار و خشونت‌طلب و گریزان از قانون که تنها هنرشان در ترور، آدمکشی، شورشگری و مزدوری است، و از هیچ احترامی برخوردار نیستند شناخته می‌شوند و اگر هم موقعیتی پیدا می‌کنند تنها به‌خاطر هزینه کردن پول‌های هنگفت است. اخبار سیمای آزادی - ساعت ۲۱ مورخه ۲۹اسفندماه۱۳۹۰: «در اثنای بازرسی‌های آزاردهنده پلیسی در حوالی ساعت ۷ شب گذشته (۲۸/۱۲/۱۳۹۰) که با بو کشیدن سگ‌های پلیس همراه بود وقتی مجاهدان اشرف به حذف و ممانعت بردن اقلام تاسیساتی از قبیل لامپ‌های خورشیدی اعتراض کردند یکی از سرکردگان عراق به احضار نیروهای سیاهپوش واکنش سریع مبادرت کرد. آنگاه ماموران با باتوم‌های برقی و شوک الکتریکی سر رسیدند و به جانب ساکنان اشرف هجوم آوردند.»

نتیجه اینکه؛

۱. رجوی همچنان به‌دنبال مطالبات خود از آمریکاست و از اینکه طی ده سال گذشته و در قبال ارائه انواع و اقسام خدمات اطلاعاتی، عملیاتی و سیاسی در راستای منافع آمریکا، چه در منطقه و چه در سطح بین‌المللی، همچنان از سوی آمریکا در پست‌ترین شرایط نگه داشته شده است به‌شدت ناراحت و سرخورده است.

۲. حضور در کمپ موقت ترانزیت همچنان به‌عنوان یک کابوس برای شخص رجوی به‌حساب می‌آید و به همین دلیل است که وی مجبور می‌شود قبل از اعزام هر گروهی به کمپ موقت ترانزیت برای آن‌ها موعظه کرده و به آن‌ها از آینده تیره و تاری که در انتظارشان هست امیدواری بدهد.

۳. رجوی همچنان به دنبال امتیاز گرفتن از دولت عراق و سازمان ملل متحد در کمپ موقت ترانزیت است تا بتواند حداقل حصارهای تشکیلاتی را به‌عنوان عامل اصلی در کنترل ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترانزیت حفظ کند که اینکار هم با این تاکیتک که در هر دور انتقال، خواستة جدیدی را مطرح نموده و آن‌را را با فریبکاری‌های مختلف، از جمله تهدید به اِعمال خشونت و درگیری و بهانه‌های دیگر پیش ببرند، صورت می‌گیرد.

۴. رجوی از اینکه فریبکاری‌هایش برای طرف حساب‌های خارجی‌اش به‌ویژه سازمان ملل متحد و مسئولین آمریکایی لو رفته است و اظهارات آقای کوبلر به‌عنوان نماینده سازمان ملل متحد در مورد وضعیت کمپ موقت ترانزیت چه به لحاظ استانداردها و چه به لحاظ خرابکاری‌های مجاهدین مورد تائید نماینده آمریکا در امور اشرف نیز هست به‌شدت ناراحت و سردرگم است.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد