_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

به دوست عزیزم رضا هفت برادران

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، بیست و هشتم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Be%20Reza%207Bardaran.HTM

 

رضا هفت برادران یكی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین میباشد. رضا ابتدا در تلویزیون ایران فعالیت می كرد كه با سازمان آشنا شد و سپس به این گروه پیوست او از ابتدای دهه شصت وارد تشكیلات شد و تاكنون نیز در عراق بسر می برد. رضا در مراسمهای اجرا شده در اشرف همیشه بعنوان عكاس یا فیلمبردار كار می كند.

او همسرش را در جریان عملیات فروغ از دست داد یك دخترش را نیز در جریان درگیری مجاهدین با نیروهای عراقی در نوزدهم فروردین سال 90 از دست داد. «صبا هفت برادران»

من رابطه بسیار نزدیكی با او داشتم رابطه ای صمیمی و دوستانه. طبع شاعرانه رضا و بكار بردن كلمات بسیار شیرین و جذاب حین صحبت، هم صحبتی با  او را بسیار دلنشین می كند. من مقاله او را در مورد  كشته شدن دخترش صبا تحت عنوان «دالان مرگ» در سایت مجاهدین خواندم. بسیار افسرده شدم و حتی گریه كردم. از اینكه رضا در ماتم دخترش اینطور غمگین بود بغض عجیبی گلویم را می فشرد.

اكنون یك سال از آن روز شوم و وحشتناك گذشته است روزی كه صبا زخمی شد و بقول رضا در آن دالان مرگ جان خود را از دست داد و پدرش را در ماتم نشاند. همینطور خواهرش سارا را. صبا در جمله ای كه در لحظات آخرینش گفته و در دوربین ها ضبط شده است می گوید «ما تا آخرش ایستادیم و تا آخرش می ایستیم» البته این حرفی است كه در تشكیلات توسط خود رجوی توی دهن همه انداخته شده بود. حرفی كه می بایست حتی جانشان را هم روی آن بدهند. یك سال از آن داستان نگذشته رجوی دستور تخلیه اشرف را صادر كرد. در این وسط پس جریان «تا آخرش خواهیم ایستاد» چه شد؟

رضا جان

خیلی خیلی متاسفم بخاطر صبا. مرا هم در غم خود شریك بدان. ولی این نكته قابل توجه است و آن اینكه آیا هدفی كه صبا بخاطر آن كشته شد محقق شد؟ اصلا هدف چه بود؟ مگر نگفته بودند كه از وجب به وجب خاك اشرف حتی به قیمت جان باید دفاع كرد و صبا نیز همین كار را كرد؟ پس الان كه اشرف را دارید دو دستی تقدیم عراقی ها می كنید تكلیف این شعار و این همه نشست رجوی در سالن اجتماعات و آنهمه حاضر حاضر گفتن و بیا بیا گفتن چه می شود؟

راستی نمیشد یك سال پیش این فرمان صادر شود و رجوی دستور تخلیه اشرف را بدهد قبل از اینكه صبا كشته شود؟ اگر یك سال قبل از آن رجوی تغییر استراتژی میداد و كوتاه می آمد، الان صبا در كنار تو و سارا بود و با هم آنجا را ترك می كردید.

صبا  دختر كوچولوی تو بود و تو او را خیلی دوست داشتی و این را بارها و بارها گفته بودی، می گفتی او رنگ و بوی مادرش را دارد، می گفتی هنوز احساس میكنی كه مثل كوچكی هایش دوستش داری، ولی تا حالا واقعا و بدون این جار و جنجال تبلیغاتی كه برای تو راه انداخته و هی تو را تحویل می گیرند و در مراسم جلوی صف می آورند و پشت سر هم پیام و پسغام از مریم و رجوی برایت می آورند و هی در نشست رجوی می گویند كه بیا صحبت كن و خلاصه سعی می كنند به تو بفهمانند كه برایشان مهم هستی، یك كم خودت فكر كن آیا همه اینها برایت «صبا» می شود؟

در نامه ات نوشته بودی كه «تو یك پدر هستی و درد از دست دادن فرزند كشیده ای» راست می گویی ولی به این مهم هم فكر كن كه «صبا» می توانست زنده باشد و الان با بقیه به لیبرتی برود. فرق امسال با پارسال در چیست؟

چنانچه خودت گفته بودی غم از دست دادن همسر در سال 67 خیلی به تو فشار آورد، همسرت كه برایت همه زندگی بود را از دست دادی. بخوبی به یاد دارم كه می گفتی میشد كه او در عملیات كشته نشود ولی كسانی كه هیچ چیز از نظامی گری نمی دانستند فرماندهی را بعهده داشتند و او را و دهها نفر دیگر را به جلو فرستادند تا كشته شدند.

بهرحال نمی دانم این مطلب به دستت می رسد یا نه. در هر صورت امیدوارم كمی با خودت خلوت كنی و فكر كنی كه از فاز سیاسی كه با این جریان راه افتادی كجا بودی و طی این سالیان به كجا رسیدی و در آینده به كجا خواهی رفت. فكر كردن به آن خیلی مهم است، البته این چیزی است كه سازمان و تشكیلات هرگز مایل نیستند. و بهر شكل ممكن اجازه نمی دهند اعضا فرصتی برای فكر كردن و خلوت كردن با خودشان بدست بیاورند.

 

محمد ب. عضو پیشین مجاهدین

28 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دست و پا زدنهای رجوی برای حفظ اشرف

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، بیست و پنجم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Dasto%20Pa%20Zadan%20Rajavi.HTM

 

اكنون كه آخرین روزهای حیات اشرف فرا رسیده و این «دژ مستحكم» و «قلب طپنده انقلاب ایران» دارد آخرین روزهای عمرش را سپری می كند، از دست هیچكس هم كاری ساخته نیست، «رهبر مقاومت» هم نیز همانند ده سال اخیر و همانند همه سرفصلها در گوشه ای خزیده و فقط دورادور و آنهم بصورت تلفنی حرفهای همیشگی اش را نشخوار میكند...

رجوی اینبار از زبان «شورای ملی مقاومت» به بیان حرفهای همیشگی اش پرداخته و سعی كرده كه انتقال را حتی برای یك روز هم شده به عقب بیندازد. در اطلاعیه شورا ابتدا به سفر نخست وزیر عراق اشاره شده و در مورد مبادلات تجاری ایران و عراق نوشته است:

«رژیم ملایان اعلام کرد حجم مبادلات دو کشور در سال ۱۳۹۰ با ۵۰ درصد افزایش نسبت به سال قبل از آن به ۷/۹ میلیارد دلار رسیده و امسال به ۱۲ میلیارد دلار می رسد.»

رجوی تمام اخبار و تحولات مربوط به سفر مالكی به تهران را شاید دهها بار خوانده و دیده و شنیده و ورانداز كرده و بالا و پایین كرده و این ور و آن ور كرده كه یك جمله یا یك كلمه «منافقین» پیدا كند ولی هیچ چیز پیدا نكرده تا سرتیتر اطلاعیهاش كند و آنرا در بوق و كرنا ببرد كه آهای مردم دنیا ببینید اصلا هدف اصلی سفر مالكی به تهران ما بوده ایم. البته این خودبزرگ بینی زاتی رجوی است و كاریش هم نمیشود كرد. خلاصه حالا كه حتی یك كلمه هم از جانب طرفین مذاكرده كننده در تهران در باره اینها بیان نشده رجوی ناچارا به حجم مبادلات اقتصادی و تجاری این دو كشور پرداخته است. البته شاید رجوی تاكنون فهمیده باشد كه مجاهدین اساسا دیگر از نظر دولت ایران و عراق پایان یافته تلقی می شوند و مهم از دست ندادن اشرف بود كه رجوی از دست داد و جام زهر را سر كشید.

در انتهای اطلاعیه هم رجوی خواسته هایش از شورای امنیت سازمان ملل و كوپلر و مالكی و رئیس جمهور آمریكا و رئیس جمهور آینده فرانسه و الی آخر را خواسته است، چهارتای این خواسته ها كه همچنان به آب و فاضلاب لیبرتی می پردازد دو تای آن را كه ملاحظه كنید:

- بیرون بردن زرهیها از لیبرتی

ـ باقی ماندن نفرات لازم و کافی در اشرف همچنانکه نماینده ویژه دبیرکل توافق کرده بود، برای نگهداری و حفاظت از اموال و مالکیتها تا زمان حل و فصل این موضوع.

محور اول كه برای بهم نخوردن ساختار فرقه ای است و میخواهد لیبرتی را هم مثل اشرف تبدیل به یك محیط بسته كند تا كسی وارد آن نشود و بتواند شاید چند سالی دوباره این اسیران مفلوك را نگه دارد. و اما محور دوم برای نگه داشتن «قلب طپنده انقلاب» ایران است حالا این نفرات «لازم و كافی» چقدر باشند؟ مثلا 1200 نفر، «زمان حل و فصل این موضوع» چه مدت است؟ شاید چند سال و شاید هم تا آخر عمر.

البته بگذریم كه دیگر آن سبو بشكست و آن پیمانه بریخت دیگر سالهاست كه «قلب طپنده انقلاب نوین ایران» از كار افتاده تا الان هم كه نفسی می كشیده بخاطر ریكاوریهای متعدد و مجموعه دستگاههای تنفسی است كه به آن وصل بوده، است. دیگر اشرف تمام شد و رجوی هم هیچ كاری نمی تواند بكند جز اینكه در لیبرتی بنشیند و منتظر باشد كه چه موقع خانم كلینتون دست كرامتی برایش دراز كند.

راستی انقلابیونی كه در بدو تاسیس شعارشان «مرگ بر امپریالیست» بود و هرگونه مصالحه با امپریالیست را خیانت به خلق می دانستند و وظیفه انقلابی شان را كشتن ایادی امپریالیست می دانستند اكنون به چه روزی افتاده اند كه محتاج نیم نگاهی از وزیر خارجه آمریكا هستند. آیا این خیانت به اصول و عقاید سازمانی نیست؟ مگر كتاب شناخت كه اصلی ترین و پایه ای ترین كتاب ایدئولوژیك سازمان است و بقول مریم رجوی، مسعود بعنوان یكی از اصلی ترین اعضای گروهی ایدئولوژی سازمان آنرا به رشته تحریر در آورده است به صراحت ننوشته است كه، در هیچ زمانی و هیچ مكانی بین و خلق و امپریالیست هیچ مصالحه ای صورت نخواهد گرفت و اگر هم چنین شد اپورتونیسم راست می باشد؟

قضاوت این امر باشد برای آیندگان...

محمد ب . عضو پیشین مجاهدین
24 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه به مریم رجوی (1)

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، بیست و سوم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Na.Be.Maryam1.HTM

 

با سلام

این اولین بار است كه نامه ای در خارج از تشكیلات برایتان می نویسم. در درون تشكیلات كه اگر نامه می نوشتیم بایستی حتما به مسئولمان تحویل می دادیم و معلوم هم نبود كه بعد از خوانده شدن توسط پرسنلی و دفتر خودت اگر تشخیص می دادند دستت می رسید البته بگذریم كه نامه ای هم كه می نوشتیم همه اش بایستی تعریف و تمجید از تو می بود و غیر از آن چیزی نمی شد نوشت یا گفت این چیزی بود كه خودت و مسعود سالیان سال به ما یاد داده بودید كه فقط ما حق داریم از تو و مسعود تعریف و تمجید كنیم ولا غیر.

اما الان من در فضای آزاد هستم و هیچ محدودیتی بالای سرم نیست و در هیچ نشستی هم حساب پس نخواهم داد پس می توانم با خیال راحت برایت نامه بنویسم و آنرا در اینترنت هم حتی منتشر كنم تا علاوه بر تو همه بخوانند و ببینند كه من و ما در مورد تو چه فكر می كردیم و تو چه به روز ما آوردی.

من هرگز در نشستهای تو و مسعود حرف نزدم یعنی رغبتی به حرف زدن نداشتم فقط یكبار. یكبار رو در رو و كلام به كلام با تو صحبت كردم. سال 1376 بود و نشستی بود كه در اشرف برگزار می شد. از آن نشستهایی كه بایستی كیسه كشی می كردیم و از خودمان حرف در می آوردیم تا شاید شما راضی شوید و بعد از آن هم گزارش نویسی و الی آخر... آن موقع مسئول قسمت ما زهرا نوری بود. زهرا ساعتها با من صحبت كرد و مضمون صحبتش هم این بود كه بایستی در نشست صحبت كنم و بروم پشت بلندگو و صحبت كنم. هرچه به او می گفتم كه من اهل حرف زدن نیستم و اصلا حرفی برای گفتن ندارم او اصرار می كرد كه اصلا مضمون حرف مهم نیست مهم این است كه بروی پشت بلندگو و رابطه بزنی. خلاصه از من انكار از مسئولم اصرار.

نهایتا به من گفت كه به خواهر مریم میگویم كه خودش صدایت بزند. مسئول زهرا هم حمیده شاهرخی (افسانه) بود. بالاخره با هم تبانی كردندو یادداشت به شما دادند از میان كسانی كه می بایست صدایشان كنی نام من هم رفت. یك نفر در حال صحبت بود كه تو نام مرا صدا زدی و گفتی بگـذار ببینم بازیارپور چه می گوید. من هم كه اصلا توی صف نبودم كه صحبت كنم و در میان جمعیت نشسته بودم شوكه شدم اطرافیانم همه به من گفتند خواهر مریم دارد تو را صدا میكند و بالاخره مرا بلند كردند و به پای بلندگو بردند مسئول صفی كه برای صحبت ایستاده بودند ناجی بود. ناجی مرا به پشت بلندگو هدایت كرد و پشت سر نفری كه داشت صحبت می كرد ایستادم. وقتی صحبتهای او تمام شد چند نفر هجوم بردند كه بلندگو را از دست نفری كه حرفش تمام شده بود بقاپند كه ناجی مداخله كرد و بلندگو را گرفت و به دست من داد. انگار همه چیز هماهنگ شده بود...

خلاصه ما هم بلندگو را گرفتیم و یك چیزهایی سرهم كردم و گفتم محتوای آن نه برای من و نه برای شما و نه برای آن كسانی كه اصرار داشتند من حتما صحبت كنم مهم نبود، مهم این بود كه من با شما همكلام شوم و آنها فكر می كردند كه با هم كلام شدن من با تو خیلی از مشكلات تشكیلاتی كه داشتم حل می شود البته تا حدودی هم درست می گفتند. بهرحال در ساختار فرقه ای تشكیلات از آنجایی كه از تو و مسعود بتی ساخته شده و چون قدیسان بایستی از شما یاد می كردیم خیلی انگیزاننده بود كه با تو صحبت می كردم این البته برای همه نفرات صادق بود كما اینكه هنوز هم آنهایی كه در این تشكیلات دست و پا می زنند و در كلاف سردرگم تشكیلات شما گرفتار شده اند همینطور فكر می كنند و همینطور رفتار می كنند.

البته مشكلات تشكیلاتی من هرگز حل نشد تا جایی كه در فرصت بدست آمده از تشكیلات جدا شدم چون فكر می كنم هر كدام از ما چه آنهایی كه جدا شده ایم و چه آنهایی كه هنوز در تشكیلات هستند اگر لحظه ای بصورت حقیقی و بدور از جنجال تشكیلاتی و تبلغات سرسام آور درون تشكیلات فكر كنند به این نتیجه خواهند رسید كه از كجا آمده ام و به كجا خواهم رسید؟

البته این هنر تو و بخصوص مسعود هم هست كه نمی گذارید عنصر تشكیلاتی فكر كند با فشار كار و فشار تشكیلاتی و نشست و الی آخر چنان طرف را مشغول و سرگرم می كنید كه اصلا فرصت فكر كردن ندارد.

بیچاره مجتبی كرمی، محمود شمس، غلام نبی و خیلی های دیگر كه علیرغم مخالفت شدید با تشكیلات ولی هرگز جرأت این را نكردند كه كنده شوند و خود را از دایره بسته و چرخان رها سازند.

ادامه دارد...

محمد.ب عضو پیشین مجاهدین
22 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سالگرد نوزدهم فروردین

 

 

محمد.ب/ عضو پیشین مجاهدین

http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Salgard%2019%20Farvardin.HTM

 

یك سال از كشتار اسیران بی دفاع اشرف كه به دستور شخص رجوی جلوی تانكها و نفربرهای عراقی فرستاده شدند می گذرد. رجوی كه تمام راهها را روی خود بسته می دید مثل همیشه تنها راه برون رفت از این بن بست مرگبار را «خون» تشخیص داد. آنهم خون تازه از كسانی كه هیچ راهی نداشتند.

اكنون یك سال از فاجعه تلخ و مرگبار می گذرد. سی و پنج نفر به هلاكت رسیدند. نگاهی به وضعیت رجوی طی یك سال گذشته خود گویای همه چیز می باشد. رجوی با شعار «از وجب به وجب خاك اشرف دفاع می كنیم» این نگون بخت ها را جلوی گلوله فرستاد. رجوی می خواست به هر بهای ممكن محیط ایزوله و غیر قابل نفوذ اشرف را حفظ كند، به همین خاطر تن به این درگیری خونین داد. اكنون پس از یك سال اشرف در حال تخلیه است یعنی رجوی نه تنها به این شعار خود پایبند نبود بلكه با حرفهای صد من یك غاز، تخلیه اشرف را یك پیروزی برای خود می داند. البته این حرفها را هیچكس جز عناصر مفلوك و درمانده داخل اشرف باور نمی كنند.

از طرفی موج اعتراض و نارضایتی و سرخوردگی درون مناسبات را نیز فرا گرفته است. سازمان در حال شقه شدن است نیمی از نیروها داخل لیبرتی و نیمی دیگر داخل اشرف هستند. رجوی كه سعی می كند  زمان بخرد و انتقال به لیبرتی را به تاخیر بیندازد نمی داند كه این تاخیر خود باعث  اضمحلال بیشتر او خواهد شد. چون وقتی فرماندهی واحد نباشد لاجرم به شقه خواهد انجامید. این را رجوی نیز بخوبی می داند ولی ظاهرا بین  بد و بدتر به زعم خود بد را انتخاب كرده است.

ولی اكنون مهمتر از هر چیز به نظر من یك سئوال اساسی تمامی ذهن افراد تشكیلات را مشغول كرده است و آن اینكه:

اگر می خواستیم اشرف را ترك كنیم پس چرا سی و پنج نفر را به كشتن دادیم؟

اگر قرار بود اشرف تخلیه شود چرا یك سال پیش قبل از كشته شدن این سی و پنج نفر اقدام نكردیم؟

دفاع از خاك اشرف به هر قیمت چی شد؟

این سئوالی است كه هر «اشرفی» لاجرم از خود می پرسد كسانی كه در جریان درگیری نوزدهم فروردین زخمی شدند، پایشان را از دست دادند، دست شان را از دست دادند، ناقص شدند، زمینگیر شدند از خود می پرسند پس هدف چه بود؟

رضا هفت برادران كه دختر جوانش را از دست داد از خود می پرسد اگر می خواستیم اشرف را ترك كنیم چرا قبل از كشته شدن صبا اینكار را نكردیم؟

خانواده فائزه رجبی هفده ساله از خود می پرسند آیا نمی توانستیم قبل از كشته شدن فائزه اشرف را ترك كنیم؟

راستی طی این یك سال چه اتفاقی افتاد كه رجوی تن به خروج از اشرف داد؟

جواب این سئوال ساده است و هركسی كه تحولات این گروه را دنبال می كند این موضوع را بخوبی می داند و آنهم این است كه رجوی تنها چیزی كه برایش مهم است منافع خودش می باشد و هرجا كه منافعش اقتضا كند به كشتن می دهد و هرجا كه اقتضا كند كوتاه می آید و هر بار نیز این منافع كثیف خود را با هزاران حرف و حدیث و آیه و سوره و تفسیر و تحلیل و غیره به خرد نگون بختانی می دهد كه در داخل اشرف راه به جایی ندارند و جز اینكه این حرفها را باور كنند چاره ای دیگر ندارند.

 

 محمد.ب/ عضو پیشین مجاهدین

7 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین از اعزام گروه سوم تا بکارگیری ترفند شلیک خمپاره به لیبرتی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، چهارم آوریل 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-مجاهدین%20از%20اعزام%20گروه%20س
وم%20تا%20بکارگیری%20ترفند%20شلیک%20خمپاره%20به%20لیبرتی/17687

 

از اعزام سومین گروه از مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت که در شبانگاه روز 29 اسفند سال 1390 صورت گرفت 14 روز میگذرد. توجیه گروه سوم و برگزاری نشست بصورت تلفنی با ساکنان اشرف در تاریخ 27/12/1390 و توسط شخص رجوی انجام گرفت. مشروح این نشست نیز توسط مجاهدین و از تاریخ دوم فروردین تا پنجم فروردین از سیمای آزادی - برنامه تلویزیونی مجاهدین پخش گردید.

اصلی ترین محورهای صحبت رجوی این بود که تاکنون توانسته ایم برخی امتیازات و تضمین های امنیتی را تا انتقال به کشورهای ثالث از سازمان ملل متحد، دولت عراق و آمریکا بگیریم که باید در انتقال اکیپ های بعدی بازهم امتیازات بیشتری را طلب کنیم و مسائلی همچون انتقال وسایل منقول و تعیین تکلیف وسایل غیر منقول را روشن سازیم و تلاش کنیم در هر دور انتقال بخشی از خواسته های خود را به آنها تحمیل کنیم .

رجوی همچنین از اینکه تاکنون در رابطه با انتقال آنها به کشورهای ثالث بویژه آمریکا و یا هر جای دیگری به غیر از عراق و البته بدون طی مراحل قانونی یعنی حضور در کمپ موقت ترانزیت و یا حداقل با اقامت کوتاه در کمپ والبته با تامین تمامی خواسته هایشان (تامین اطمینانهای حداقل) پاسخی دریافت نکرده اند بشدت سرخورده و ناراحت است. خواست رجوی این است که وی حاضر است حتی در هر بیابانی و تنها با تامین آب بماند ولی در عراق و تحت کنترل در کمپ موقت ترانزیت نباشد. چرا که رجوی بخوبی میداند که حضور در کمپ موقت ترانزیت و قرار گرفتن در پروسه قانونی پناهندگی یک روند طولانی است که تماما بر ضد اهداف او عمل خواهد کرد. لذا بشدت تمایل دارد که هر چه زودتر از کمپ موقت ترانزیت برود و اگر قرار است بماند، باید هم امنیتش در هر شرایطی تامین شود و هم اختیاراتی در حیطه کمپ و از بابت کنترل نیروها داشته باشد. چرا که همین الان هم وی تلاش میکند خدمات درمانی کمپ را خودش بدست بگیرد و یا امکانات ساخت و ساز در کمپ را فراهم کند ، پلیس را به بیرون براند و خلاصه اینکه شرایطی مشابه اشرف را ایجاد کند و نیروها را بنوعی با کار و ساخت و ساز در زمینه زیرساخت های کمپ تا تعیین تکلیف نهایی آنها مشغول نگه دارد. تا بدلیل طولانی بودن فرآیند پروسه پناهندگی نیروها نبرند و درخواست رفتن به ایران را نکنند.

و این اصلی ترین ترس رجوی از حضور نیروها و بلاتکلیف ماندن آنها در کمپ موقت ترانزیت است . چون که رجوی بخوبی میداند حضور در کمپ برای رهبری تشکیلات مجاهدین و از نگاه فرقه ای او یک باتلاق محض است که خیلی ها را در آن زمین گیر خواهد کرد و اینکه چه تعداد از نیروها پایشان به اروپا برسد علامت سوال بزرگی است که در ذهن رهبری مجاهدین نقش بسته است. به همین دلیل هم او یک تکه زمین خالی و تنها با آب و البته بدون اینکه تحت کنترل نیروهای عراقی باشد را به هر چیز دیگری ترجیح میدهد. قابل توجه اینکه رجوی خشم خود را از اینکه دولت عراق هم به آنها اجازه خروج از عراق را بدون طی مراحل پناهندگی یعنی حضور در کمپ موقت ترانزیت را نداده است پنهان نکرد.

در ابتدای سال جدید هم روز چهارشنبه دوم فروردین برابر با 21 مارس 2012 آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق در جلسه‌ای در مقر پارلمان اروپا دربروکسل حضور یافت و گزارشی از آخرین وضعیت سازمان مجاهدین در کمپ لیبرتی را به نمایندگان عضو کمیسیون خارجی این پارلمان ارائه کرد.

ایشان در ادامه صحبت های خود اظهارداشتند که عراق بعد از خروج آمریکایی ها یک کشور آزاد می باشد که طبق قوانین آن حضور یک گروه شبه نظامی قابل قبول نمی باشد و طبق قانون باید این گروه خاک عراق را ترک کند. از طرف دیگر سازمان مجاهدین درلیست گروه های تروریستی دولت عراق قراردارد.

آقای کوبلر همچنین به کشمکشی که بین مجاهدین و مدریت کمپ بر سر اینکه مجاهدین میخواهند امداد خودشان را داشته باشند و عراق از آن ممانعت میکند و اینکه عراقیان خواستار بررسی مدارک پزشکان مجاهدین شده اند هم صحبت هایی را بیان داشت. همچنین وی اظهار داشت که وضعیت بهداشتی در لیبرتی بسیار بهتر از اشرف می باشد

درادامه جلسه آقای دانیل فرید نماینده ویژه آمریکا در امور اشرف اظهار داشت که اطلاعاتی که در مورد کمپ اشرف و لیبرتی در اختیار وی می‌باشد با اظهارات آقای کوبلر مطابقت دارد. وی همچنین گفت: «وضعیت کمپ لیبرتی آنقدر که سازمان مجاهدین ادعا می‌کند وخیم نیست و به جای بحث بیخودی راجع به وضعیت داخل لیبرتی باید ببینیم کمیساریای پناهندگان سازمان ملل چکارمی کند»

در تحولی دیگر و در تاریخ 5 فروردین 1391 - 24 مارس 2012 کنفرانسی در پاریس و بمناسبت کشته شدن تعدادی از اعضای مجاهدین در درگیری با نیروهای عراقی در 19 فروردین سال 89 برگزار گردید. در این جلسه تعدادی از حامیان سیاسی مجاهدین از جمله رودی جولیانی شهردار نیویورک - مایکل موکیزی وزیر دادگستری سابق آمریکا - تام ریج اولین وزیر امنیت آمریکا - پاتریک کندی - سفیر جان بولتون و . . . نیز حضور داشتند که مریم رجوی سخنران اصلی این جلسه بود.

اولین سخنران و صحنه گردان جلسه نماینده ای از پارلمان انگلستان بنام دیوید ایمس بود که بعد از انجام سخنان کوتاهی مریم رجوی شروع به صحبت کرد و سپس مجددا هریک از حامیان مجاهدین شروع به سخنرانی کردند.

مهمترین قسمت صحبتهای دیوید ایمس این بود که وی گفت : " . . . دولت آمریکا ادعا می کند که سازمان مجاهدین از حمایت مردم ایران برخوردار نیست. این یکی از دلایلی است که آنها برای نگه داشتن غیرعادلانه مجاهدین در لیست تروریستی ارائه داده اند . . .

ولی نکته مهم که یک تحول به نسبت کنفراس های قبلی مجاهدین بحساب می آمد بخشی از صحبت های رودی جولیانی بود که وی سرمست از دریافت دلارهای مجاهدین از آمریکا خواست تا با استفاده از سازمان مجاهدین به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند. البته هر چند این سخنان حرف دل مجاهدین بود که از زبان رودی جولیانی در می آمد بیان میکرد ولی آش آنقدر شور شده بود که مجاهدین هم از ترس تبعات بعدی آن و عکس العمل های منفی در محافل ایرانیان خارج از کشور این بخش از صحبت های وی را در تمامی رسانه های خبری شان سانسور کردند. البته در این میان کسانی بودند که این بخش از حرفهای رودی جولیانی را انعکاس خبری بدهند و بعد از این سخنان بود که پایگاه خبری آمریکایی «اینترنشنال بیزینس تایمز» همین بخش از صحبت های رودی جولیانی را در قالب یک گزارش منتشر ساخت.

مریم رجوی نیز در سخنرانی اش خشم خود را از بی توجهی دولتمردان آمریکایی به ژست ها و هیاهوی تبلیغاتی که مجاهدین براه انداخته اند ابراز نمود. مجاهدین اما در این دور از فعالیت های سیاسی شان تلاش کردند با وارد آوردن بیشترین فشارسیاسی ، شاید توجه دولتمردان آمریکایی را به موضوع بودن نام مجاهدین در لیست گروه های تروریستی آمریکا جلب کنند.
مریم رجوی همچنین خشم خود را از اینکه غرب در قبال سوریه نرمش نشان میدهد پنهان نکرد و تلویحا انتقادش به غرب این بود چرا با سوریه هم مثل کشور لیبی عمل نمی شود .
مریم رجوی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: . . . واضح است که حملات برخی مقامهای ناشناس آمریکا به شخصیتهای مدافع دموکراسی در ایران (بخوانید مجاهدین) ، در حقیقت از سر ورشکستگی سیاست تعامل و مماشات است . . .

رجوی در قدردانی از سیاسیون آمریکایی تلاش کرد در سخنرانی اش به جملات کوتاهی از صحبت های هریک از آنها که در حمایت های قبلی از مجاهدین بیان داشته اند اشاره کند . وی چاپلوسی را به حدی رساند که ضمن بیان جمله ای از وزیر تام ریج گفت: " . . . بله، درود بر وزیر تام ریج و همه این شخصیتها ".

بخش پایانی سخنان مریم رجوی هم در رابطه با وضعیت کمپ موقت ترانزیت بود که بار دیگر خواسته های خود را در قالب "تامین اطمینانهای حداقل" بیان کرد:
نکته قابل توجه اینکه مریم رجوی که در هر مناسبتی و طبق روال در قسمت پایانی سخنانش دولت عراق، ملل متحد و آمریکا را با تهدید به اعمال خشونت و عدم اعزام گروههای بعدی در صورت عدم "تامین اطمینانهای حداقل" به کمپ موقت ترانزیت تهدید میکرد اینبار اما از چنین تهدیدات مستقیم خبری نبود.

در تازه ترین تحویل در تاریخ 8 فروردین 91 - 27 مارس 2012 خبرگزاری رویترز گزارش داد که : دولت اوباما روز دوشنبه (هفت فروردین) از دادگاه استیناف خواست که از دخالت در فرایند بازبینی و تصمیم گیری در خصوص حذف گروه مجاهدین خلق از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا خودداری کند . . .

از سوی دیگر در تاریخ 28 مارس برابر با نهم فروردین سال 91 بی بی سی نیز گزارش داد که : وکلای وزارت امورخارجه آمریکا به شکایت سازمان مجاهدین خلق پاسخ دادند و خواستار پرهیز دستگاه قضایی این کشور از هرگونه دخالت در تصمیمات دولتی شدند.

. . . وکلای وزارت خارجه آمریکا می گویند که فرآیند حذف یا ابقای نام سازمان مجاهدین خلق در این فهرست نیازمند بررسی های دقیق در میان اطلاعات فوق سری است . . .

در این میان مجاهدین بازهم در اوج استیصال به ترفند های دیگری متوصل شدند تا شاید بتوانند در آستانه انتقال گروه چهارم و گروههای بعدی ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت تاثیر گذاشته و وقفه ای در آن ایجاد کنند.
شورای ملی مقامت مجاهدین در اطلاعیه شماره 20 بتاریخ ششم فروردین 1391 برابر با 25 مارس 2012 دولت عراق را به ممانعت از ورود بنزین، ساختن پیاده رو بتونی و قفل و قفل ساز به کمپ موقت ترانزیت متهم نموده و اعلام کرد که دولت عراق میخواهد زندان دیگری در درون زندان آزادی برای آنها ایجاد کند.

در این میان مجاهدین تنها به سانتاژ تبلیغاتی در مورد وضعیت داخلی کمپ اکتفا نکردند.

مجاهدین در اطلاعیه شماره 21 خود بتاریخ نهم فروردین 1391 برابر با 28 مارس 2012 نیز اعلام کردند: " در حوالی ساعت 0930 روز چهارشنبه 9 فروردین صفیر شلیک خمپاره بر فضای کمپ لیبرتی موجب ترس شدید ساکنان شد و گلوله در یک کیلومتری جنوب غربی کمپ فرود آمد " که بنظر میرسد شلیک خمپاره یک عمل برنامه ریزی شده و توسط مزدوران محلی خود مجاهدین که سالهای سال از مجاهدین و برای چنین مواقعی جیره و مواجیب دریافت میکنند صورت گرفته باشد تا بدین ترتیب و در آستانه اجلاس کشورهای عربی در بغداد افکار عمومی را به اینکه در کمپ موقت ترانزیت هیچ امنیتی وجود ندارد جلب کند.

نتیجه گیریها:

1 - از نشست رجوی با ساکنان اشرف و توجیه گروه سوم میتوان نتیجه گرفت که در ترکیب گروه سوم بر خلاف گروههای قبلی نفراتی از لایه های کاندید عضویت و عضو نیز راهی کمپ موقت ترانزیت شده اند که حاکی از شکست طرح و برنامه رجوی برای توقف روند انتقال است.

بنظر میرسد رجوی فکر میکرد نه تنها با ترفند هایی که در آستین دارد پروسه انتقال را بعد از انتقال گروه اول و نهایتا گروه دوم ، متوقف خواهد کرد بلکه خواهد توانست یا دو گروه اعزام شده را مجددا به قرارگاه اشرف باز گرداند و یا ضمن توقف روند انتقال و ایجاد یک وضعیت بلاتکلیفی خواهد توانست در دو جبهه اشرف و لیبرتی (با ساکنانی سرسپرده) در مقابل دولت عراق بایستد. که البته با هوشیاری و انعطاف دولت عراق و ملل متحد و همچنین فشارهای آمریکا باعث شد پروسه انتقال تا این لحظه و علیرغم انبوه بهانه گیریها و فریبکاریهای که مجاهدین بکار بستند بدون خون و خونریزی پیش برود. 

2 - حضور در کمپ موقت ترانزیت بدلیل طولانی بودن پروسه پناهندگی و وا رفتن نیروها و این احتمال که تعداد زیادی به مرور زمان به وی پشت کرده و به ایران بروند ، همچنان بعنوان یک کابوس برای شخص رجوی بحساب می آید و به همین دلیل است که وی مجبور میشود قبل از اعزام هر گروهی به کمپ موقت ترانزیت برای آنها موعظه کرده و به آنها از آینده تیره و تاری که در انتظارشان هست امیدواری بدهد.

بنابراین بدترین شق برای مجاهدین این است که هم تعداد زیادی از ساکنان در کمپ موقت ترانزیت به ایران بروند و هم در لیست گروههای تروریستی ابقا شوند و هم قرارگاه اشرف از دست برود.

3 - فشارهای سازمان بواسطه حامیان سیاسی شان در آمریکا و کشورهای اروپائی بر دولتمران آمریکایی در خروج از لیست گروههای تروریستی طی مدت اخیر قابل توجه بوده است بنحویکه این فشارها باعث شد وزارت خارجه آمریکا عکس العمل شدیدی علیه دادگاه استیناف از خود نشان دهد. که میتوان علت فشارهای مجاهدین را اینگونه تحلیل کرد که رهبری مجاهدین میخواهد قبل از انتقال همه ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت از لیست گروههای تروریستی خارج شود تا در بازی شروع شده دست بالا را داشته باشد.

چرا که بخوبی میداند کمپ موقت ترانزیت حکم یک تله را برای او دارد و وقتی او بطور کامل در این تله گرفتار آید، بازنده کامل بازی خواهد بود و در این شرایط نه تنها قرارگاه اشرف را بعنوان کانون و قلب تبنده فتنه از دست خواهد داد بلکه در لیست گروههای تروریستی نیز باقی خواهد ماند و بدین ترتیب شرایطی فراهم خواهد آمد که بیش از هر زمان دیگری مجاهدین و بویژه رهبری آنرا را ضربه پذیر تر خواهد کرد.

4 - رجوی همچنان بدنبال امتیاز گرفتن از دولت عراق و سازمان ملل متحد و آمریکا در کمپ موقت ترانزیت است تا بتواند حداقل حصارهای تشکیلاتی را بعنوان عامل اصلی در کنترل ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترازیت هم حفظ کند که اینکار هم با این تاکیتک که در هر دور انتقال، خواسته ای جدیدی را مطرح نموده و تلاش میکند آنها را با فریبکاریهای مختلف از جمله تهدید به اعمال خشونت و درگیری و بهانه های دیگر پیش ببرد ، صورت میگیرد.

5 - مریم رجوی نیز همانند مسعود رجوی ترس و وحشت خود را از اینکه اقامت در کمپ موقت ترانزیت طولانی خواهد بود پنهان نمی کند. بنابراین وی نیز بدنبال فراهم نمودن امکاناتی هست که نیروها بتوانند شرایط سخت کمپ را (حضور پلیس، فراهم نبود امکان ساخت و ساز در کمپ بعنوان یک عامل کلیدی در سرگرم کردن نیروها و ...) تحمل کنند. به همین دلیل مریم رجوی میگوید: " . . . مقاومت ایران همچنین بر لزوم فراهم شدن حداقل اطمینان ها در کمپ جدید تأکید دارد به خصوص که شواهد متعدد از جمله طولانی بودن مصاحبه های کمیساری عالی پناهندگان نشان داده است که این محل، یک کمپ ترانزیت موقت نیست . . . "

6-میتوان گفت موضعگیری آقای کوبلر و بویژه نماینده ایالات متحده آمریکا آقای دانیل فراید در جلسه پارلمان اروپا در تاریخ 21 مارس 2012 در بروکسل و همچنین حمایت و پشتیبانی از مواضع آقای کوبلر نقش بسزایی در عقب نشینی رهبران مجاهدین از تهدیدات مستمرشان نسبت به وضعیت ساکنان در کمپ موقت ترانزیت داشته است و "تامین اطمینانهای حداقل" در کمپ موقت ترانزیت که اصلی ترین شعار و موضوع تبلیغاتی مجاهدین بوده و مریم رجوی در هر سخنرانی حول آن مانور میداد ، اکنون دیگر به یک موضوع درجه دوم از نظر مراجع ذیصلاح بین المللی تبدیل شده است. هر چند مجاهدین باز هم بخوانند در هر فرصتی این خواسته ها را باز تکرار کنند.

7- بنظر میرسد درخواست جدید وزارت خارجه آمریکا از دادگاه استیناف کلمبا مبنی بر عدم دخالت در فرایند بازبینی و تصمیم گیری در خصوص حذف نام مجاهدین از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا و اخطار جدی وکلای وزارت خارجه به دستگاه قضایی مبنی بر پرهیز از هرگونه دخالت در تصمیمات دولتی حاکی از این باشد که باتوجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در ماه نوامبر آینده یعنی در آبان ماه امسال انجام میگیرد، دولتمردان آمریکایی نمی خواهند حداقل تا تعیین تکلیف نهایی انتخابات، مجاهدین را از لیست گروههای تروریستی آمریکا خارج کنند. همچنانکه پیشتر از این نیز با برخی از فاکت های مشابه منجمله احضار برخی از حامیان سیاسی مجاهدین به اداره خزانه داری آمریکا که در قبال سخنرانی به نفع مجاهدین که از آنها پول های هنگفت دریافت کرده اند، مواجه بودیم که میتواند دلیل دیگری بر این نظریه باشد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ موقت ترانزیت؛ کابوس رجوی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و پنجم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-کمپ%20موقت%20ترانزیت؛%20کابوس%20رجوی%20/17664


رجوی، که در کابوس دائم از انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت، به‌سر می‌برد تلاش می‌کند یک‌دهه حضور با ذلت و خواری مجاهدین در خاک عراقِ بعد از سقوط صدام را همچنان، به‌عنوان پیروزی، به‌خورد ساکنان قرارگاه اشرف که بی‌خبر از دنیای بیرون به‌سر می‌برند، بدهد که در این رابطه از هیچ ترفندی هم فروگذار نمی‌کند.

رجوی در تاریخ ۲۷اسفندماه۱۳۹۰ و به بهانه توجیه گروه سوم که در آستانه اعزام به کمپ موقت ترانزیت قرار داشتند در جمع ساکنان اشرف و به‌صورت ارتباط مستقیم سخنرانی کرد.

وی تلاش کرد ضمن روحیه دادن به ساکنان قرارگاه اشرف باز هم از پیروزی‌های واهی مجاهدین به‌سان سی‌سال گذشته سخن بگوید.

رجوی در ابتدای صحبت‌هایش تلاش کرد ضمن تشریح مواد به توافق رسیده شده بین ملل متحد و مجاهدین آنرا یک پیروزی قلمداد کند و با روحیه دادن به نیروهای محصور در قرارگاه اشرف و امیدوار کردن آن‌ها به آینده تیره و تاری که در انتظار شان هست، بار دیگر و برای مدتی دیگر ساکنان اشرف را مجبور به اطاعت از تشکیلات فرقه‌ای خویش کند.

رجوی بار دیگر و با همان وقاحت و پررویی خاص خود خطاب به اعضای حاضر در سالن گفت: «... از نظر ما که همیشه گفته‌ایم هرکس که می‌خواهد تسلیم رژیم بشه خودش می‌داند و رفته است و بازهم البته می‌تواند برود... ولی به‌لحاظ قانونی و حقوقی و سیاسی‌اش می‌گویم اصلا احتیاجی هم نیست که مجاهدین برایش وکیل بگیرند و استاتوی پناهندگی و با آن‌ها به لیبرتی برود که طبق همان نامه قبلی هم که همین آقای کوبلر هم داده بود از طریق معمول یعنی اگر خودش بخواهد برود خودش را به پلیس تسلیم کند و یا ما معرفی کنیم.»

بدین ترتیب رجوی تلاش کرد از یک سو بگوید که در تشکیلات مجاهدین هیچ اجباری برای ماندن نیست و از سوی دیگر ضمن ترساندن ساکنان اشرف از جمهوری اسلامی ایران و سخت نشان دادن امر پناهندگی و اینکه بدون تکیه به مجاهدین و گرفتن وکیل و... شرایط سختی در انتظار کسانی خواهد بود که بخواهند از مجاهدین جدا شوند، خواست بار دیگر اعضای سازمان را به تمکین از تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین وادار کند و البته دعوای جامعه جهانی هم با آقای رجوی دقیقاً در همین جاست که ساکنان قرارگاه اشرف به‌مثابه گروگانی در دستان رجوی است که می‌خواهد برای حفظ بقای خود آن‌ها را هزینه کند و باز به همین دلیل هست که رجوی می‌خواهد در کمپ موقت ترانزیت هم، همچنان حصارهای تشکیلاتی را حفظ کند و گرنه چه ضرورتی به این همه اصرار به خروج پلیس از محوطه کمپ موقت ترانزیت است؟!

رجوی از اینکه کمپ موقت ترانزیت به‌عنوان یک کمپ پناهندگی از سوی دولت عراق به رسمیت شناخته نشده است نیز آه‌و‌ناله سر داد و گفت: «در ماده دوم می‌گوید اینجا یک مکان ترانزیت موقته، البته باید می‌گفت که (عراق) موافقت نکرده بگوید که بالاخره جنس و سنخش چیست؟ آیا یک کمپ پناهندگی، پناهجویی هست یا نیست؟ اما سازمان ملل بیشتر از این در رابطه با دولت عراق زورش نرسیده ولی افزوده است که... در این مکان ترانزیت موقت همان پروسه تعیین استاتوی پناهندگی باید صورت بگیرد که ۶ تا ۷ ماه حکومت عراق مانع شد که در اشرف صورت بگیرد.»

رجوی خوشحالی خود را از اینکه در توافق جدید با ملل متحد موقعیت پلیس داخل کمپ به جنب دیوار کمپ منتقل می‌شود پنهان نکرد و ضمن اعتراف به اینکه باید در انتقال گروه‌های بعدی خواسته‌های بیشتری را مطرح کنیم گفت: «... شما توانستید پلیس را تا دم دیوار پس برانید. تا امروز شما به این نقاط در قالب امنیت و حفاظت رسیده‌اید هم دولت عراق و هم سازمان ملل، تا استقرار در کشور ثالث... و تا راندن پلیس به حاشیه، این چیزی است که به‌دست آوردیم. چیزی که به‌دست نیاورده‌اید... در شلیک‌های بعدی (در اعزام گروه‌های بعدی) باید به‌دست بیاورید... موضوع پلیس که موضوع اصلی بود برای رفتن سری‌های بعد، زندان نباید باشه... موضوع زیرساخت‌ها حل نشده هنوز موضوع اموال منقول و غیر منقول که حل نشده اگر حل شده بود همین امروز می‌رفتیم، نه امروز دیروز بدون ضرب‌العجل.»

رجوی بار دیگر همان سیاست لو رفته و اینکه هرکسی با ما نیست با رژیم است را به‌کار گرفت و ژنرال‌ها و سیاسیون آمریکایی و... که از مجاهدین حمایت می‌کنند را انسان‌های اندیشمند و کسانی را که مجاهدین را گروهی خشونت‌طلب و فرقه‌گرا که برای حفظ بقای خود به ترور و فریبکاری متوسل می‌شوند، می‌خوانند را حامیان رژیم ایران معرفی کرد.

رجوی در سخنانش خطاب به ساکنان قرارگاه اشرف عصبانیت خود از لو رفتن جدیدترین و مشمئز کننده‌ترین جنایتش در خدمت‌رسانی به دولت‌های بیگانه را پنهان نکرد و تلاش کرد با مظلوم‌نمایی و زیرآبی‌زدن، خود را از آنچه که آن‌را اتهامات واهی می‌نامید تبرئه کند. وی گفت: «... اینها به نیابت از رژیم به‌مثابه سرانگشتان رژیم عمل می‌کنند اینرا نه فقط ما بلکه تمام انسانیت آگاه، تمام انسان‌های اندیشمند گواهی دادند در کنفرانس‌های بین‌المللی در سراسر دنیا که طرف حساب ما رژیم است... آن مقامی که جرأت نمی‌کند اسمشو بگه تحت عنوان مقام ناشناس می‌گوید مجاهدین بودند که نفر هسته‌ای رژیم را زدند که با اعتراض ژنرال‌های آمریکایی، اساتید آمریکایی و حقوقدانان آمریکایی مواجه شد اگر می‌گویند مجاهدین در تایلند بمب‌گذاری کردند خوب اسمشو بگو همچنانکه شخصیت‌های آمریکایی (بخوانید حامیان سیاسی مجاهدین) گفتند اگر اسمشو بگوید با تعقیب قضایی روبرو خواهد شد... اینها این کار را می‌کنند تا ادامه لیست‌گذاری را توجیه کنند.... (همین) مقام آمریکایی هشدار داد (مجاهدین) هنوز ترفندهای بیشتری ممکن است در آستین داشته باشند. وی گفت: سازمان مجاهدین خلق به تاخیر می‌اندازد گمراه می‌کند انکارمی‌کند می‌چرخد می‌چرخد تا با یک فاجعه قریب‌الوقوع مواجه شود و بعد آن‌ها فقط به اندازه کافی برای اجتناب از فاجعه کوتاه می‌آیند.»

رجوی که در حسرت کشورهای ثالث و البته بدون حضور در کمپ موقت ترانزیت و بدون طی‌کردن پروسه قانونی پناهندگی به‌سر می‌برد و می‌خواهد بدون پس دادن حساب سال‌ها کُشت‌و‌کُشتار و خیانت و جنایت در حق مردم ایران ساکنان اشرف را به کشورهای ثالث منتقل کند تا بیشتر از این گندکاری‌های سی ساله حضور در خاک عراق و همکاری با عراق و ارتش آمریکا لو نرود و به همین دلیل هم در هر چند جمله‌ای که سخن می‌گفت یک‌بار درخواست خود را برای رفتن به مرز اردن یا مرز کشورهای همجوار عراق و حتی خود آمریکا را تکرار می‌کرد تا شاید بتواند راه خروج از بن‌بستی که در آن گرفتار آمده است پیدا کند. وی می‌گوید: « ... کما اینکه می‌گوییم اردن کما اینکه می‌گوییم ایالات متحده آمریکا یا هر جای دیگر، ما همه طرح‌ها را دادیم آن‌ها ما را متهم به فریب‌کاری می‌کنند می‌گویند اینها می‌خواهند کلک بزنند... تو اگر می‌خواهی ما زودتر برویم، چه ریگی به کفش داری که الان هفت ماه است که نگذاشته‌ای کمیساریا بیاید به اشرف... می‌گویند بر سر اینکه گفتید کشور ثالث هستید؟ می‌گوییم بله علی‌رغم اینکه بعد از اقامت بیست و پنج ساله همه حق ما را زیر پا گذاشتند علی‌رغم اینکه موافقنامه امضا کردید و جز نقض عهد... چیزی باقی نگذاشتید ولی باز هم بله بفرمائید کشور ثالث حالا ببینیم و تعریف کنیم اینکه خواسته سنگینی نبود... می‌آیم سر اصل موضوع جان کلام، بله بله از نظر سیاسی و خطی تا آنجا که به ما مربوط می‌شود نه امروز، می‌خواهید کشور ثالث، بفرما، چرا معطلی، می‌خواهی کشور همجوار چرا معطلی... می‌خواهی یک تکه زمینی که آب داشته باشه چرا معطلی؟ پس یکی مانع است پس یکی می‌خواهد نیروی ضد رژیم یا تسلیم شود و یا ببرد وا برود و محو شود که رژیم بماند... بنابراین تا آنجا که به ما مربوط می‌شود گفتیم ۵ بار و بازهم تکرار میکنیم آقا چرا ۴۰۰تا ۴۰۰تا ، چرا نه همه با هم، چرا نه در یک روز.»

نکته آخر اینکه علی‌رغم همه القابی که شخص رجوی در رابطه با وضعیت مجاهدین و ساکنان قرارگاه اشرف به‌کار می‌گیرد، از جمله: تنها نیروی جنگنده ضد رژیم، عنصر مجاهد خلق، گوهر بی‌بدیل، تکثیر اشرف در تک تک اعضای مجاهدین و... باید گفت این حرف‌ها تنها مصرف داخلی دارد و بس، و در همین رابطه به خبری که از سیمای آزادی - برنامه تلویزیونی مجاهدین در تاریخ۲۹ اسفندماه۱۳۹۰ پخش شد اکتفا می‌کنم که تنها می‌شود مجاهدین را با باتوم کنترلشان کرد و این نشان می‌دهد در دنیای بیرون، مجاهدین همچنان به‌عنوان آدم‌های فریب‌کار و خشونت‌طلب و گریزان از قانون که تنها هنرشان در ترور، آدمکشی، شورشگری و مزدوری است، و از هیچ احترامی برخوردار نیستند شناخته می‌شوند و اگر هم موقعیتی پیدا می‌کنند تنها به‌خاطر هزینه کردن پول‌های هنگفت است. اخبار سیمای آزادی - ساعت ۲۱ مورخه ۲۹اسفندماه۱۳۹۰: «در اثنای بازرسی‌های آزاردهنده پلیسی در حوالی ساعت ۷ شب گذشته (۲۸/۱۲/۱۳۹۰) که با بو کشیدن سگ‌های پلیس همراه بود وقتی مجاهدان اشرف به حذف و ممانعت بردن اقلام تاسیساتی از قبیل لامپ‌های خورشیدی اعتراض کردند یکی از سرکردگان عراق به احضار نیروهای سیاهپوش واکنش سریع مبادرت کرد. آنگاه ماموران با باتوم‌های برقی و شوک الکتریکی سر رسیدند و به جانب ساکنان اشرف هجوم آوردند.»

نتیجه اینکه؛

۱. رجوی همچنان به‌دنبال مطالبات خود از آمریکاست و از اینکه طی ده سال گذشته و در قبال ارائه انواع و اقسام خدمات اطلاعاتی، عملیاتی و سیاسی در راستای منافع آمریکا، چه در منطقه و چه در سطح بین‌المللی، همچنان از سوی آمریکا در پست‌ترین شرایط نگه داشته شده است به‌شدت ناراحت و سرخورده است.

۲. حضور در کمپ موقت ترانزیت همچنان به‌عنوان یک کابوس برای شخص رجوی به‌حساب می‌آید و به همین دلیل است که وی مجبور می‌شود قبل از اعزام هر گروهی به کمپ موقت ترانزیت برای آن‌ها موعظه کرده و به آن‌ها از آینده تیره و تاری که در انتظارشان هست امیدواری بدهد.

۳. رجوی همچنان به دنبال امتیاز گرفتن از دولت عراق و سازمان ملل متحد در کمپ موقت ترانزیت است تا بتواند حداقل حصارهای تشکیلاتی را به‌عنوان عامل اصلی در کنترل ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترانزیت حفظ کند که اینکار هم با این تاکیتک که در هر دور انتقال، خواستة جدیدی را مطرح نموده و آن‌را را با فریبکاری‌های مختلف، از جمله تهدید به اِعمال خشونت و درگیری و بهانه‌های دیگر پیش ببرند، صورت می‌گیرد.

۴. رجوی از اینکه فریبکاری‌هایش برای طرف حساب‌های خارجی‌اش به‌ویژه سازمان ملل متحد و مسئولین آمریکایی لو رفته است و اظهارات آقای کوبلر به‌عنوان نماینده سازمان ملل متحد در مورد وضعیت کمپ موقت ترانزیت چه به لحاظ استانداردها و چه به لحاظ خرابکاری‌های مجاهدین مورد تائید نماینده آمریکا در امور اشرف نیز هست به‌شدت ناراحت و سردرگم است.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد