_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

میزگرد اعضای پیشین مجاهدین در پاریس

پیرامون فرقه رجوی و معضلات موجود در کمپهای اشرف و لیبرتی

 

 

فریاد آزادی، پاریس، دوم می 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Miz-gerd%201%20Paris.HTM

با حضور تنی چند از اعضای پیشین مجاهدین، میزگرد دوستانه ای در پاریس برگزار گردید که در آن آقایان جعفر ابراهیمی، محمد کرمی و حامد صرافپور به بحث و گفتگو پیرامون مجاهدین و کمپ های اشرف و لیبرتی پرداختند. در این گفتگو سوآلات مختلفی مطرح گردید که هرکدام از آقایان به صورت مشروح به توضیحاتی حول آن پرداختند. به دلیل طولانی بودن زمان میزگرد و محدودیت امکان آپلود در یوتوب، گفتگوها طی چند مرحله در اختیار هموطنان قرار خواهد گرفت.

در این بخش، توجه هموطنان عزیز را به دیدن قسمت اول این میزگرد جلب می نماییم.

 

لینک قسمت اول میزگرد پیرامون وضعیت مجاهدین و معضلات کمپ اشرف و لیبرتی
http://youtu.be/vwLk59kTgfA

فریاد آزادی
دوم می 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه جمعی از اعضای پیشین مجاهدین به وزارت کشور فرانسه

 

 

پاریس. فریاد آزادی

1 می 2012

http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Na.Vez.Dakheleh.HTM

 

اعضای پیشین مجاهدین در فرانسه که طی سالهای گذشته تاکنون موفق به فرار از اشرف و رسانیدن خود به اروپا شده اند، طی نامه ای به وزارت داخله و خارجه فرانسه، ضمن اشاره به صدها مراسم و کنفرانس و گردهمایی مریم رجوی در اروپا و آمریکا که طی آن میلیونها یورو هزینه شده است، از وزارت کشور فرانسه درخواست نمودند که منابع مالی این فرقه خطرناک و تروریستی را بیش از گذشته تحت کنترل قرار داده و بررسی کنند. در این نامه همچنین هشدار داده شد که عدم کنترل چنین فرقه های مخربی که هزاران عملیات تروریستی انجام داده اند، آینده اروپا را به خطر خواهد انداخت. ترجمه متن نامه که به زبان فرانسوی نوشته شده در زیر آمده است. این نامه همچنین به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده تا به مراجع ذیربط دیگر نیز تحویل داده شود:

اعضای مغزشویی شده مجاهدین در حال آتش زدن خویش به فرمان مسعود و مریم رجوی

 

وزارت کشور محترم فرانسه

با احترام

ما جمعی از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق هستیم که هرکدام 20 تا 30 سال با مسعود و مریم رجوی همراه بوده ایم ولی بعد از مشاهده اعمال ضدانسانی و غیردمکراتیک و فرقه ای این سازمان، با پذیرش ریسک زیاد توانستیم از اشرف فرار کنیم و خود را به نیروهای آمریکایی برسانیم و الان بیشتر از سه سال است در فرانسه ساکن هستیم. ما همچنان شاهد تهدیدات تروریستی رهبران مجاهدین حتا در فرانسه هستیم و این خطر بزرگی برای جامعه فرانسه می باشد.

محترماً به اطلاع می رسانیم که طبق خبرهای دریافتی از دوستان و آشنایانی که در برنامه های این فرقه شرکت می کنند، رهبران فرقه تصمیم دارند به رسم همه ساله خود در ماه ژوئن مراسم بزرگی برگزار کنند و از هم اکنون مشغول تدارک آن هستند. این مراسم قرار است در روز 23 ژوئن در سالن ویل پن به اجرا درآید و بی تردید برگزاری آن صدها هزار یورو هزینه در بر دارد و اگر مجموعه میهمانی های مربوط به آن و دعوت از دهها سیاستمدار آمریکایی و اروپایی را نیز به مخارج آن بیفزاییم که هر کدام بنا به گفته خودشان بین 25 تا 50 هزار دلار به غیر از هزینه های هتل و ترددات و غذا دریافت می کنند، می توان حدس زد که چه مبلغ نجومی بایستی صرف این مراسم گردد.

ما می دانیم بر اساس اسناد مختلف انتشار یافته در یوتوب و دهها سایت دیگر، رهبران مجاهدین در ازای همکاریهای تروریستی و امنیتی پولهای نجومی از صدام دریافت می کرده اند که بخش عمده آن به اروپا منتقل می شده است و در این میان می توان به میلیونها دلار ناشی از قاچاق نفت عراق و پولشویی هایی که در اروپا و آمریکا داشته اند اشاره نمود. اما آنچه امروز همچنان در پرده ای از ابهام وجود دارد اینکه پس از سقوط صدام و در نه سال گذشته رهبران مجاهدین با اتکا به چه منابع مالی توانسته اند صدها مراسم بزرگ و کوچک در اروپا و به طور خاص در فرانسه برگزار نمایند؟

مسئولین محترم وزارت کشور فرانسه

حتماً بهتر از ما می دانید که طی دوسال گذشته چندین مراسم بزرگ و دهها برنامه کوچک تر توسط مریم رجوی در فرانسه اجرا شده است (به جز صدها برنامه دیگر که در آمریکا و سایر کشورهای اروپایی داشته اند). بدون تردید برای هر کدام دهها تا صدها هزار یورو هزینه شده که مجموع این همه مراسم و میتینگ و کنفرانس و گردهمایی میلیونها یورو بودجه نیاز دارد. در این برنامه ها با توجه به اسناد و شواهد معتبر، صدها تن از دانشجویان اروپایی و یا افراد بی خانمان و یا پناهجویانی از افغانستان و... بکار گرفته شده اند تا در ازای مبالغی بین 30 تا 40 یورو، تظاهراتها و گردهمایی ها را وسعت بدهند و روی آن تبلیغ نمایند. می توانید هزینۀ سفر این افراد به پاریس را نیز به مجموع هزینه ها اضافه نمایید.

به علت پولشویی هایی که مجاهدین سابقاً در اروپا داشته اند، آیا این فرقه ضد دمکراتیک که توان و تجربه بالایی برای انجام عملیاتهای تروریستی و نیز مغزشویی افراد دارد (با توجه به دهها مورد خودسوزی در پاریس و دیگر شهرهای اروپا به فرمان مستقیم مسعود و مریم رجوی)، نیاز به کنترل بیشتر توسط دولت فرانسه را ندارند؟ آیا مشخص است که مریم رجوی برای برگزاری اینهمه سخنرانی و کنفرانس و گردهمایی از چه منابعی پول دریافت می کند و چگونه در حالیکه در سایتهای خود از مردم کمک می خواهند، قادر هستند برای هر سخنرانی صدها هزار یورو خرج نمایند؟

با توجه اخباری که چندین مقام آمریکایی افشا نموده اند، برخی از مجاهدین آموزشهای ویژه ای برای انجام ترور دیده و در ترور دانشمندان ایرانی هم شرکت داشته اند. این زنگ خطری برای فرانسه خواهد بود که جوانان فرانسوی نیز به سوی آنان گرایش پیدا کنند. مسلماً حضور فرقه هایی مثل مجاهدین اگر کامل تحت نظارت نباشند بشدت برای فرانسه و اروپا خطرناک خواهد بود.

جمعی از اعضای پیشین مجاهدین ساکن فرانسه

رونوشت:

وزارت خارجه فرانسه

اعضای مغزشویی شده مجاهدین در حال آتش زدن خویش به فرمان مسعود و مریم رجوی

 

 

Honorable French Interior Minister

 

Respectfully,

We are a group of separated MEK members who have spent 20-30 years of our lives with Massoud and Maryam Rajavi in Iraq. But after observing the inhumane, undemocratic and cultic measures of this organization we succeeded, by undertaking great risks, in escaping from Ashraf camp and were able to take refuge with the US forces and for the past 3 years we have resided in France. We have also observed the MEK leadership’s terrorist threats even in France and consider this a huge danger for French society.

Respectfully, we would like to inform you that according to messages received from our friends who participate in MEK programmes (gatherings and ceremonies and etc.), the cult leaders have decided, as is the custom each year and as in previous years, to organize a large ceremony in the month of June, and they have begun their preparations from now. This ceremony is scheduled to take place on 23rd June in Ville Pinte Hall. There is no doubt that holding such a ceremony will cost them hundreds of thousands of Euros, and if we add to that the cost of all the banquets pertaining to this ceremony as well as the cost of inviting tens of American and European politicians, each one of whom, as they have confirmed, receives 25 to 50 thousand dollars as well as the cost of their hotel and transport and food which are all paid for in addition to their participation fee, so by simple calculation we can reach an astronomical amount of money which will be spent on this ceremony.

We know, according to the documents and evidence published and broadcast in You Tube and tens of other sites, that the leadership of the MEK as a result of terrorist and security co-operation have been receiving astronomical amounts of money as well as money from Saddam Hussein - a huge amount of which has been transferred to Europe - and in this regard we should refer to the millions of dollars gained from trafficking and smuggling Iraqi oil and petroleum and the money laundering which the MEK have undertaken in Europe and the US. But today there are ambiguities surrounding us and we ask ourselves, after the fall of Saddam Hussein and during the past 9 years, based on what financial resources have the MEK succeeded in holding hundreds of small and large ceremonies in Europe, especially in France?

Honorable officials and the authorities of the French Ministry of the Interior

Surely you know, much better than us, that during the past two years many large ceremonies as well as tens of smaller programmes have been organized and carried out by Maryam Rajavi in France (apart from hundreds of other programmes which they have organized in the US and in other European countries). Without any doubt for each one of those ceremonies tens and hundreds of thousands of Euros have been spent, and in fact organizing all those meetings, ceremonies, conferences need millions of Euros. According to authenticated documents and evidence, hundreds of European students or homeless people or asylum seekers from Afghanistan and other countries have participated and have been paid 30 to 40 Euros each to enlarge the MEK demonstrations and meetings for MEK propaganda purposes, and they have also been paid well to come to Paris to participate in those programs - such expenses can be added to the other expenses which were mentioned above.

In addition to the money laundering that the MEK formerly perpetrated in Europe, this anti-democratic cult is capable of carrying out terrorist missions as well as their capability in brainwashing people (tens of self-immolations in Paris and other European cities by the direct order of Massoud and Maryam Rajavi). Should the French government not be more vigilant and impose greater control? Is it really clear how Maryam Rajavi gains money for organizing all those meetings and conferences and where her financial resources lie, and when the MEK operatives urge and beg people for financial aid on their own websites, how are they capable of spending hundreds of thousand Euros for each gathering and meeting?

According to the news, which some American figures have exposed, some MEK members have been specially trained to kill and assassinate and they have also allegedly participated in killing and assassinating the Iranian scientists. This is a warning signal for France that French youth may also be attracted to them. Surely, the presence of the cults like the MEK without being controlled and watched by the government, will be severely dangerous for France and European countries.

With kind regards,

Some of the former MEK members residing in France

 

Transcript

French State Department

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وطن فروشی و خیانت، طینت مجاهدین خلق

رابطه با دولت عراق و كشورهای عربی (2)

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، پاریس، سی ام آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Vatan-Frooshi2.HTM

 

در قسمت قبل این مقاله دیدیم كه رجوی در دیماه 1361 هجری شمسی در پاریس با طارق عزیز معاون نخست وزیر و وزیر خارجه عراق مقلاقات كرد و طرح صلحی را به امضا رساند. این در حالی بود كه دولت عراق با حملات وحشیانه به مرزهای ایران جنگ را آغاز كرده بود و همزمان با امضای این قرارداد نیز حملات هوایی به شهرهای ایران و زمینی به مرزها و سربازان ایران به شدت ادامه داشت.

 

 

رجوی با این كار جبهه جدیدی علیه خود باز كرد. اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت كه هم پیمانان او بودند اكنون به مخالفت با این طرح پرداختند. اولین مخالف آقای ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور پیشین و اصلی ترین ثقل شورا كه البته شورا را نیز به اعتبار او تشكیل داده بودند، بود. بدنبال آن افرادی نظیر لاهیجی، خانبابا تهرانی و غیره نیز كه كمی وجهه ملی و مستقل داشتند از شورا فاصله گرفتند.

بدین ترتیب رجوی تبدیل به همپیمان صدام شد، از طرفی صدام بی مهابا شهرهای ایران را بمباران و گلوله باران می كرد به تصویر زیر كه نمونه ای از بمباران شهرهای ایران توجه كنید:

 

 

اكنون سازمان مجاهدین كم كم از مناطق مرزی كردستان عراق به داخل عراق كشیده میشد. در بغداد پایگاهی به اسم جلالزاده تاسیس شد كه دفتر مجاهدین در بغداد بود این دفتر تا اشغال صدام نیز در همان منطقه وجود داشت. رجوی یكی از دستیاران مهم خود را بعنوان رابط با دولت عراق معرفی كرد. عباس داوری كه از نزدیكان رجوی بود به این كار منصوب شد و به دولت عراق معرفی گردید.

 

 

در آستانه این دگردیسی مجاهدین با عراق اتفاق دیگری نیز در جنگ افتاد. نیمه سال 1362 ارتش ایران منطقه نیمه آزاد كردستان عراق را شروع به پاكسازی كرد. در این منطقه كه گروههای مخالف از جمله مجاهدین بیتوته كرده بودند و عملیات نظامی در داخل ایران انجام می دادند طی چند روز پاكسازی شد و تمام گروههای مسلح به خارج از مرزهای ایران رانده شدند. در مجاهدین این جنگ به «جنگ آلان» معروف شده بود. در این جنگ مجاهدین تلفات فراوانی دادند فرماندهی مجاهدین به داخل خاك عراق منتقل شد.

به این ترتیب تمامیت بدنه مجاهدین به داخل عراق منتقل شد. در طی سالهای قبل از ورود رجوی به عراق فرماندهی نظامی مجاهدین در عراق به عهده ابراهیم زاكری بود. از این پس عملیاتها و تحركات نظامی آنها تماما با هماهنگی با دولت عراق بود و همه رفت و آمدهای آنها به خارج از طریق فرودگاه بغداد صورت می گرفت.

 

 

همكاری اطلاعاتی و امنیتی مجاهدین با عراق شكل رسمی و ارگانیك به خود گرفت. یكی از اصلی ترین وظیفه مجاهدین شنود بیسیم نیروهای ایرانی و پیاده كردن و كشف رمز پیامها و تحویل شان به مقامات عراقی است. وظیفه دوم نیز تخلیه تلفنی سربازان ایرانی و گرفتن اخبار و تحولات جبهه جنگ می باشد. كتاب «مجاهدین خلق از پیدایش تا فرجام» در بخش مربوط به همكاری اطلاعاتی سازمان با عراق می نویسد:

«در سالهای اوایل جنگ از آنجایی كه صدام به لزوم جمع آوری اطلاعات در رابطه با ایران و جلوگیری از آسیب پذیری ارتش و ماشین جنگی اش در ارتباط با نفوذ و درز اطلاعات به ایران پی برده بود سیستم استخبارات (بخش اطلاعات) را از وزارت دفاع جدا كرده و مستقیم زیر نظر خودش قرار داد. همكاری مجاهدین با استخبارات باعث شد تا این ارگان شعبه های جمع آوری و عملیاتی نیرومندی را در ایران راه بیندازد از این مقطع، اطلاعات بسیاری درباره تغییر و تحولات و نقل و انتقالات نیروهای ایران از طریق سازمان در اختیار استخبارات قرار گرفت.

مهمترین رؤسای استخابارت در دوران همكاری سازمان با آن، عبارت بودند از: سرلشكر وفیق السامرایی، سرلشكر خالد التكریتی، سرلشكر معتمد دحام و سرلشكر عاید مخلف، مؤثرترین فرد در تصمیمات و اقدامات، قصی فرزند صدام حسین بود.»

مهمترین ماموریت های ذاتی و جنبی استخبارات از این قرار بودند:

ـ جمع آوری اطلاعات نظامی از كشورهای هدف

ـ جمع آوری اطلاعات جاری و نزدیك از مرزهای مشترك

ـ تهیه نقشه ها و عكسهای هوایی و ماهواره ای

ـ اقدامات ضد اطلاعاتی نیروهای حریف و تحركات مشكوك نیروهای عراقی

 

 

مجاهدین بیشترین كمك را به سیستم اطلاعاتی صدام در رابطه با ایران كه اصلی ترین دشمن صدام بود و كشوری كه در حال جنگ با اوست، می كرد. در طول تمامی مرزهای ایران با عراق با فواصل كوتاه مجاهدین به شنود مكالمات سربازان ایران می پرداختند و آنها را پس از رمز گشایی به مقامات عراقی تحویل می دادند. «مرصد» كه به معنی دیدگاه در زبان عربی می باشد محلی است كه جلوترین محل دیدبانی نیروهای عراقی بود. یك سنگرمستحكم در لبه جلویی جبهه به مجاهدین اختصاص داده بودند كه در آن بیسمهای مختلف در حال كار بود و در هر سنگر سه الی چهار نفر از مجاهدین بودند كه بصورت بیست و چهار ساعته مكالمات نیروهای ایران را مانیتور می كردند و همینطور بوسیله دوربینهای دیدبانی قوی منطقه را زیر نظر داشتند. این مكانهای مانیتور مكالمات ایرانیها، در طول 1200 كیلومتر مرز مشترك ایران و عراق از كردستان گرفته تا جنوب خوزستان ادامه داشت.

افزون بر این مجاهدین پنج قرارگاه اصلی به نامهای «سردار خیابانی»، «حنیف»، «اشرف» و دو قرارگاه دیگر در جنوب تاسیس كردند. هر كدام از این قرارگاهها سه پایگاه عملیاتی نیز داشتند كه به مرز نزدیك تر بود و برای نقل و انتقال از آن استفاده می شد.

فرماندهی این قرارگاهها به ترتیب: ابراهیم ذاكری، محمد حیاتی، محمود عطایی، مهدی برائی و مهدی افتخاری بودند. هر كدام از این قرارگاهها سه گردان را شامل می شد كه فرمانده آنها اعضای هیئت اجرایی و اعضای قدیمی سازمان بودند، بعنوان مثال قرارگاه اشرف شامل گردان 200 به فرماندهی مهدی كتیرایی، گردان 300 به فرماندهی غلامرضا پورآگل، و گردان 700 به فرماندهی حسین ابریشم چی بود. فرمانده پشتیبانی نیز ثریا شهری بود.

وظیفه اصلی این قرارگاهها به لحاظ نظامی، یكی شناسایی در منطقه مرزی برای انجام عملیات نظامی روی نیروهای ایرانی بود، و دیگری شنود روی مكالمات ایرانیها و جمع آوری اطلاعات برای سیستم استخبارات عراق. كه اطلاعات جمع آوری شده به سیستم اطلاعات مجاهدین منتقل میشد و پس از بررسی و موضع بندی كردن آن به استخبارات تحویل داده می شد.

ستاد اطلاعات مجاهدین در آن زمان علاوه بر شنود مسئولیت دیگری نیز داشت و آن تخلیه اطلاعاتی از طریق تلفن بود. كه آنها با خانواده سربازان و مقامات نظامی ایرانی و یا با سربازان تماس می گرفتند و از آنها به شكلهای مختلف سعی می كردند اطلاعات جمع آوری كنند و با كنار هم گذاشتن این اطلاعات به نتیجه واحدی می رسیدند و آن نتیجه البته برای نیروهای عراقی خوشایند بود.

وظیفه دیگر ستاد اطلاعات مجاهدین جمع آوری اطلاعات از داخل ایران بود. افرادی كه تحت عنوان «هسته های مقاومت» سازمان معرفی می كرد تنها وظیفه شان جمع آوری اطلاعات نظامی و انتقال آن به سازمان و سپس به عراق بود. از جمله اینكه موقع اصابت موشك، گرای موشكها را تصحیح می كردند و از آمار كشته ها و زخمیها و تلفات مردم ایران به سازمان گزارش می دادند.

و اما سال 1365 فرا رسید. سالی كه برای رجوی و سازمان مجاهدین خلق سال سرنوشت بود. عملیاتهای مسلحانه در داخل ایران تاكنون برای رجوی جواب نداده بود، انقلاب ایدئولوژیك نیز كه برای سرپوش گذاشتن بر این شكستهای پی در پی نظامی بود نیز داشت به فراموشی سپرده می شد. اكنون رجوی می بایست تصمیم دیگری می گرفت، تدوین یك استراتژی دیگر. اشتباهی كه از سال 60 با دست بردن به سلاح شروع كرده بود هر روز می بایست با اشتباهی دیگر دنبال می كرد و اكنون بزرگترین و خطرناك ترین اشتباه رجوی یعنی پناه بردن به دشمن شماره یك ایران، كه اكنون در حال جنگ تمام عیار با كشور میباشد یعنی صدام بود. آقای علی اكبر راستگو از اعضای پیشین بخش سیاسی سازمان، در توصیف این وضعیت چنین می گوید:

 

«...در اوایل سال 1365 و در اوج دوران آشفتگی‌های سیاسی ـ استراتژیك سازمان، دست غیبی به یاری مسعود رجوی آمد. دولت ژاك شیراك، رجوی را به دلیل عدم توجه به قوانین داخلی و امنیتی كشور فرانسه از این كشور اخراج كرد. شورای ملی مقاومت در نشست 23 اردیبهشت ماه 65 خود طی بیانیه ‌ای اعلام كرد كه «برای خنثی كردن توطئه‌های دشمن از یك سو و پاسخ‌گویی به الزام‌های مرحله جدید تدارك قیام از سوی دیگر، محل اقامت آقای مسعود رجوی مسئول شورا از اروپا به كشور عراق منتقل می‌شود. شورای ملی مقاومت این انتقال را برای گسترش و سازماندهی نیروهای مسلح انقلاب از نزدیك، امری لازم و آخرین گام برای عبور به خاك میهن می ‌داند. ...». به دنبال عزیمت مسعود رجوی از پاریس به بغداد، در همه امور سازمان تغییراتی ایجاد شد. این تغییرات در شیوه سازماندهی نیروها و جنگ برای سرنگون كردن حكومت اسلامی در نظر گرفته شده بود. در همین راستا، شیوه جنگ‌ها كه پیش از ‌آن پارتیزانی در كردستان و جنگ چریك شهری در شهرهای ایران بود، به شكل جنگ‌های گردانی در مناطق مرزی با ارتش و سپاه پاسداران ایران سازماندهی شد. ضمن اینكه این دوران مصادف بود با شدت گرفتن جنگ هشت‌ساله بین ایران و عراق.
با آغاز عملیات گردانی كه تكامل جنگ‌های چریكی و پارتیزانی نامگذاری شد، استراتژی جنگ آزادیبخش در آذرماه 1365 پا گرفت. در این راستا چون این استراتژی در نهایت به سود طرف عراقی تمام می‌ شد، سیل آموزش‌های نظامی، كمك‌های مادی، تسلیحاتی، پشتیبانی، لجستیكی، اطلاعاتی و سلاح‌های عراق به سمت سازمان مجاهدین خلق سرازیر شد.»

 

آقای هادی شمس حائری عضو سابق شورای مركزی سازمان كه خود تا سال 1370 در عراق با تشكیلات همكاری می ‌كرد و اكنون از منتقدان این سازمان است در این باره نوشته است:

«... در سال 1365 به دلیل پاره‌ای مسائل كه بر ما معلوم نیست، و آن طور كه مجاهدین می ‌گویند در یك معامله پنهانی بین فرانسه و رژیم جمهوری اسلامی، رجوی از فرانسه اخراج و به عراق عزیمت می‌ كند. رجوی در درون روابط ادعا كرد كه از مدت‌ها قبل قصد داشت كه به عراق بیاید. (رجوی چند روز پس از ورودش به عراق از محل اقامتش در بغداد طی یك مكالمه تلفنی به نگارنده گفت كه من مدت‌ها پیش می‌ خواستم به عراق بیایم اما شرایط اجازه نمی‌ داد.) اما در روابط بیرونی چنین وانمود می‌كرد كه دولت فرانسه در اثر زد و بندهای امپریالیستی و توطئه چریك‌های فدائی خلق، او را اخراج نموده و ناگزیر گشته به عراق بیاید. با آمدن رجوی به عراق كه از روی ناچاری و اجبار بود، بار دیگر ماشین تحلیل سازمان به كار افتاد و طی نشست‌های متعدد این پرواز را پرواز سرنوشت ساز و نقطه عطف پرخیر و بركت برای «مقاومت» ایران برآورد كردند و گفتند: «با آمدن رهبری به عراق ما اكنون در فاز سرنگونی [جمهوری اسلامی] قرار گرفته‌ایم»... پس از چند ماه گفتند كه «سازمان به این نتیجه رسیده كه جنگ چریك شهری و فرماندهی از پشت خط تلفن، راست روی بوده و جوابگوی به میدان كشیدن عنصر اجتماعی و سرنگونی نیست و به منزله عبور از سوراخ سوزن است و حالت میكرو دارد... با آمدن «برادر» (اصطلاحی كه در تشكیلات برای رجوی بكار می برند) به عراق اوضاع دگرگون شده و ما در آستانه حاكمیت قرار گرفته‌ ایم و لذا عملیات نظامی هم باید متناسب با این مرحله، یعنی ماكرو باشد. از طرف دیگر ما تا به حال از فرصت جنگ ایران و عراق، آنچنان كه باید و شاید استفاده نكرده‌ ایم و به ‌آن بهای كافی نداده ‌ایم. در صورتی كه چنین موهبتی در كنار ما وجود دارد و ما می ‌توانیم جنگ جبهه‌ ای را با رژیم شروع كنیم...»... در اثبات و درستی خط تشكیل ارتش و اندر مزایا و بركات و تردید ناپذیری آن، چنان با شور و شوق و خوش ‌باوری سخن می‌ گفتند كه گویا این آدم‌های آنها نبودند كه در مورد خط و خطوط قبلی هم با همین اصرار و پافشاری، آنها را درست ‌ترین می‌ خواندند.»

 

 

رجوی خود در توصیف این اقدام در پیامی كه تحت عنوان «تودیع» فرستاد چنین گفته است:

«من فردا از اینجا از فرانسه خواهم رفت . البته این سفری است خطیر فوق العاده خطیر و سرنوشت ساز پر از خطر، خطرهای مختلف. قرار بود 7-8-10 روز پیش بروم، اما نشد یعنی نگذاشتند چند روزی خودم را به مثابه ی گروگانی یافته بودم اما به هر حال فردا خواهم رفت...»

در گزارش وزارت امور خارجه آمریكا درباره سازمان كه در سال 1373 انتشار یافت، ماجرای رفتن رجوی به عراق برای همكاری نظامی مستقیم با ارتش صدام، این گونه تشریح شد:

«در ژوئن سال 1986 فرانسه، رجوی را طبق آنچه رسانه‌ ها حدس می‌زدند معامله ‌ای با دولت ایران باشد، مجبور به ترك آن كشور ساخت. طبق این گزارشات، سفر رجوی، بهایی بود كه فرانسه برای آزادی گروگان ‌‌های فرانسوی در لبنان پرداخت. سازمان مجاهدین خلق این اخراج را به عنوان «پرواز تاریخ‌ ساز رجوی برای صلح و ‌آزادی» جلوه داد. وكیل سابق رجوی، كه یك حقوقدان ایران مقیم فرانسه بود، این حركت را چنین بیان می‌ دارد: «وقتی رجوی به فرانسه آمد، او و هوادارانش به سرعت با كمبود پول مواجه شدند. دولت عراق به وی پیشنهاد حمایت داد و آنان پذیرفتند. در دراز مدت، آنان به عوامل رژیم عراق مبدل گشتند و بیشتر اعتبار خود را در ایران از دست دادند.»


پژوهشگر نظامی «آنتونی كوردزمن» تجزیه و تحلیل دیگری را ارائه داد:

«نتیجه نهایی اقدام فرانسه، در هر حال، دادن امكان دسترسی بسیار بیشتر رجوی به تسلیحات، امكانات آموزش در نزدیكی مرز، و منابع مالی بیشتری بود.»

طبق گزارشات مطبوعات، بیش از هزار عضو مجاهدین در استقرار رجوی در بغداد به وی پیوستند. عراقی‌ ها نیز برای دهن ‌كجی به دولت ایران، از او در مراسمی كه معمولاً در مورد رهبر یك دولت صورت می‌گرفت، استقبال نمودند.


برای انجام عملیات نظامی كه میزان تهدید آن برای ایران به طرز مضحكی با «پشه» مقایسه شده است، مجاهدین اتحاد جانبدارانه‌ ای با عراق تحت حاكمیت صدام حسین به پیش برده، ارتش آزادیبخش ملی مجاهدین كه به لحاظ پول، تسلیحات، پایگاه به صدام متكی بود، به ابزاری در جنگ عراق با ایران مبدل گشت.»


سازمان هم در پاسخ به بیانیه وزارت خارجه آمریكا با تأكید بر ناگزیر بودن انتقال تشكیلات به عراق، تشكیل ارتش در ادامه «سیاست صلح» را «موجب شكوفایی»ـ خواند و «آلت دست بودن» آن توسط صدام را «ادعای كذب» توصیف نمود، و هم سویی سازمان با دول غربی در همكاری با عراق به دلیل روابط حسنه آمریكا و اروپا و رژیم صدام در آن مقطع را یادآوری كرد:

«تهیه كنندگان گزارش وزارت خارجه عمداً از یاد می‌برند كه مجاهدین زمانی به عراق رفتند كه، قبل و بعد از آن، عالی ‌ترین روابط بین آمریكا و اروپا باعراق برقرار بود و عالی‌ رتبه ‌ترین سناتورهای آمریكایی یا مقام‌های وزارت خارجه به عراق رفت و آمد داشته و مقام‌ های عراقی توسط رییس جمهور آمریكا، پذیرفته می‌ شدند.»

 

ادامه این مطلب را در قسمت آینده مطالعه بفرمایید.

محمد ب. عضو پیشین مجاهدین

بیست و نهم آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وطن فروشی و خیانت، طینت مجاهدین خلق

رابطه با دولت عراق و كشورهای عربی (1)

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، پاریس، بیست و سوم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Vatan-Frooshi1.HTM

 

حکومت عراق، از مدت ها پیش از تجاوز به ایران و آغاز جنگ هشت ساله، در فرصت‌های گوناگون اهداف اصلی خود را به صراحت تکرار می کرد که عبارت بودند از:

1 ـ واگذاری سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به اعراب،

2 ـ حاکمیت هر دو نیمه شرقی و غربی اروند رود،

3 ـ و تجزیه خوزستان و ایجاد کشوری با نام جعلی عربستان به مرکزیت اهواز که استان های بوشهر و هرمزگان را هم شامل می شد.

دراین راستا سفیر عراق در لبنان، روز سوم نوامبر 1979 (12 آبان ماه 1358) یعنی نزدیک یک سال پیش از آغاز جنگ علیه ایران، در مصاحبه‌ای با روزنامه«النهار»، بهبود روابط با ایران را منوط به شرط‌های زیر کرد:

الف) تجدیدنظر در عهد‌نامه 1975

ب) اعطای خودمختاری به اقوام ایرانی که با واژه تجزیه طلبانه «ملیت‌های»کرد، بلوچ و عرب از آن ها یاد می کرد.

پ) خروج نیروهای نظامی ایران از جزیره‌های تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسی و خلیج فارس و واگذاری این منطقه به اعراب

صدام حسین در 23 اسفند 1358 با جملاتی رساتر نیات پلیدش را طرح كرد و گفت:

«... مردم ما در عربستان ـ منظور خوزستان ـ باید خود را برای اعمال حقوق ملی و میهنی خویش در سرزمین خود آماده كنند و همچنین آماده شوند تا به عنوان مردمی كه دارای ویژگی‌های خاص خود در طول تاریخ بوده و اكنون نیز آنها را دارا هستند، نقش خود را ایفا كنند، مردم ما در خوزستان تمام شرایط را برای ایجاد كشور خود دارند...»

روزنامـه‌ کویتی«القبس»نیز به نقل از مقام‌های حکومت عراق در آوریل1980 (فروردین 1359) اعلام داشت:

«عراق قصد حمله گسترده‌ای را به خوزستان دارد که هدف آن، آزادکردن خوزستان ـ با نام جعلی عربستان ـ، اشغال چاه‌های نفت، اعلام استقلال آن و تشکیل حکومت موقت است.»

بعدها پس از آغاز جنگ، اعلامیه های شماره یک و هفت ستاد ارتش عراق که هر دوی آن‌ها در روز اول جنگ منتشر شدند، با لحن مشابهی‌ اعلام داشتند:

«ارتش قهرمان ما ـ جیشنا الباسل ـ وارد خاک ایرانیان… شده است، تا درسی به«مغ»ها ـ منظور زرتشتیان ـ داده و سرزمین‌های غصب ‌شده اعراب را آزاد کند»!

اما هنگامی که ستون‌های زرهی ارتش‏ عراق، برابر دروازه‌های خرمشهر با پایداری سرسختانه مردم ایران برخورد کرد، حکومت عراق متوجه این حقیقت شد که ملت ایران به مانند دیگر هنگامه‌های تاریخ، همیشه برای دفع تجاوز خارجی، اولویت قایل است. مردم خرم‌شهر با جنگ‌افزارهای اندک و با دست خالی، سی و پنج روز از شهر، محله و خانه‌های خود، برابر ستون‌های زرهی ارتش عراق دفاع کردند. مدافعان خرمشهر با وجودی که از چند سو به محاصره نیروهای دشمن درآمده بودند تا آخرین نفر و تا آخرین نفس دست از دفاع نشستند.

مردم آبادان نیز با وجود اینکه از سوی خشکی به محاصره کامل نیروهای عراقی درآمده بودند و شهر زیر آتش مداوم جنگ‌افزارهای سنگین قرار داشت، مردانه از شهر خود دفاع کردند و اجازه ندادند که پای نیروهای متجاوز، به شهر برسد. برابر دروازه‌های اهواز هم تمام امیدهای واهی سرکردگان حکومت عراق به یاس مبدل شد و در همین حال، فرزندان ایل بختیاری و دیگر عشایر غیور مرزنشین، به محض این که از خبر تجاوز نیروهای بیگانه آگاه شدند، جنگ‌افزارهای کهنه پدران را صیقل داده و به مقابله دشمن شتافتند.

توقف ارتش عراق برابر دروازه‌های آبادان و اهواز و به درازا کشیدن ایستادگی مدافعان خرمشهر، آشکار کرد که برخلاف ادعاهای صدام‌ مبنی بر این که«عراق آماده است با زور اختلاف‌های خود را با ایران حل کند»، غیرت و میهن دوستی جوانان ایرانی از فارس و کرد و لر و آذری و عرب و مازنی و اصفهانی و خراسانی و بلوچ و … بر زور ظالمانه دشمن پیروز شده است.

طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق در آغاز هشتمین ماه یورش نظامی عراق به ایران در سخنانی کینه توزانه و ضد ایرانی گفت:«وجود پنج ایران کوچک، بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود… ما از شورش ملت‌های ایران، پشتیبانی کرده و همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد… ».

در این میان، اما مسعود رجوی برای ابراز همراهی با دشمن قسم خورده ایرانیان در مصاحبه خود در آذر ماه سال1360 با مجله «الوطن العربی» در خیانتی آشکار به تاریخ، فرهنگ و هویت ایرانی، بی شرمانه گفت:«مشکل شط العرب ـ منظور اروند رود ـ ظاهر قضیه است. … به نظر ما، شط العرب متعلق به عراق است».

روز ششم ژانویه 1983 (شانزدهم دی‌ ماه 1361) طارق عزیز، معاون وقت شورای وزیران حکومت عراق، یک کنفرانس مطبوعاتی در شهر پاریس برپا کرد. در پایان این کنفرانس، کتاب‌هایی ضد ایرانی که به دستور و هزینه حکومت عراق به چاپ رسیده بود، میان خبرنگاران و دیگر حاضران پخش شد. این کتاب‌ها عبارت بودند از:

1 ـ صدام‌حسین: مناضلان، مفکران و انسانان، نوشته امیر اسکندر

2 ـ امارات المحمره، نوشته مصطفی عبدالقادر النجار

3 ـ مناقشه عراق ـ ایران، از انتشارات دنیای عرب.

سه روز پس از این یعنی در روز نهم ژانویه1983 (نوزدهم دی ماه 1361) طارق عزیز به دیدار مسعود رجوی رفت. این دیدار که از مدت‌ها پیش با میانجیگری سازمان آزادی‌بخش فلسطین و شخص یاسر عرفات برنامه‌ریزی شده بود، چهار ساعت به درازا کشید. در پایان دیدار، بیانیه مشترکی به امضای طارق عزیز و مسعود رجوی منتشر شد که در آن آشکارا طرح تجزیه ایران به پنج کشور مورد تأکید قرار گرفت.

انتشار این موافقت‌نامه که به منزله فشردن دستِ دشمنِ متجاوز و در حالِ جنگ با ایران بود، توفان خشم همه ایرانیان را برانگیخت. بیشتر سازمان‌ها، نشـریات و دیگر وسایل ارتباط جمعی ایرانیان، از این عمل به عنوان«خیانت»نام بردند و آن را به سختی و تندی، محکوم کردند جالب است در این میان حتی خیلی از هم پیمانان مجاهدین از جمله آقای بنی صدر و دیگران نیز این را محكوم كردند. رجوی اولین قدم را در پراكندن همپیمانان خود برداشت.

و این گونه بود که حکومت عراق توانست چند ایرانی‌نما را به استخدام خود درآورد که اعتقادی به تمامیت ارضی ایران نداشتند و حاضر بودند برای دستیابی به قدرت، «سعی خود را متوجه تجزیه ایران» کنند. بنابراین، حتی سازمان مجاهدین در ازای دریافت پول های نفتی عربی با زیر پا گذاشتن هر گونه شرافت ملی و غیرت ایرانی با خیانتی آشکار، جزایر سه گانه ایرانی را متعلق به امارات معرفی می نماید!

سازمان مجاهدین در راستای اقدامات ضد ایرانی خود برای خوشایند دشمنان تاریخی ایران، در بسیاری از موارد، خلیج فارس را هم با نام جعلی به کار می برد و در اقدامی همیشگی و در همه نقشه های ایران مورد استفاده از جمله آرم سازمانی خود دریای مازندران و خلیج فارس را از نقشه ایران حذف می کند تا در راستای خوشایند دشمنان ایران زمین، مالکیت ایران بر آنها و جزایر و بنادر آن مورد تردید قرار گیرد.

محمد.ب عضو پیشین مجاهدین
شنبه 22 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سالگرد نوزدهم فروردین

 

 

محمد.ب/ عضو پیشین مجاهدین

http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Salgard%2019%20Farvardin.HTM

 

یك سال از كشتار اسیران بی دفاع اشرف كه به دستور شخص رجوی جلوی تانكها و نفربرهای عراقی فرستاده شدند می گذرد. رجوی كه تمام راهها را روی خود بسته می دید مثل همیشه تنها راه برون رفت از این بن بست مرگبار را «خون» تشخیص داد. آنهم خون تازه از كسانی كه هیچ راهی نداشتند.

اكنون یك سال از فاجعه تلخ و مرگبار می گذرد. سی و پنج نفر به هلاكت رسیدند. نگاهی به وضعیت رجوی طی یك سال گذشته خود گویای همه چیز می باشد. رجوی با شعار «از وجب به وجب خاك اشرف دفاع می كنیم» این نگون بخت ها را جلوی گلوله فرستاد. رجوی می خواست به هر بهای ممكن محیط ایزوله و غیر قابل نفوذ اشرف را حفظ كند، به همین خاطر تن به این درگیری خونین داد. اكنون پس از یك سال اشرف در حال تخلیه است یعنی رجوی نه تنها به این شعار خود پایبند نبود بلكه با حرفهای صد من یك غاز، تخلیه اشرف را یك پیروزی برای خود می داند. البته این حرفها را هیچكس جز عناصر مفلوك و درمانده داخل اشرف باور نمی كنند.

از طرفی موج اعتراض و نارضایتی و سرخوردگی درون مناسبات را نیز فرا گرفته است. سازمان در حال شقه شدن است نیمی از نیروها داخل لیبرتی و نیمی دیگر داخل اشرف هستند. رجوی كه سعی می كند  زمان بخرد و انتقال به لیبرتی را به تاخیر بیندازد نمی داند كه این تاخیر خود باعث  اضمحلال بیشتر او خواهد شد. چون وقتی فرماندهی واحد نباشد لاجرم به شقه خواهد انجامید. این را رجوی نیز بخوبی می داند ولی ظاهرا بین  بد و بدتر به زعم خود بد را انتخاب كرده است.

ولی اكنون مهمتر از هر چیز به نظر من یك سئوال اساسی تمامی ذهن افراد تشكیلات را مشغول كرده است و آن اینكه:

اگر می خواستیم اشرف را ترك كنیم پس چرا سی و پنج نفر را به كشتن دادیم؟

اگر قرار بود اشرف تخلیه شود چرا یك سال پیش قبل از كشته شدن این سی و پنج نفر اقدام نكردیم؟

دفاع از خاك اشرف به هر قیمت چی شد؟

این سئوالی است كه هر «اشرفی» لاجرم از خود می پرسد كسانی كه در جریان درگیری نوزدهم فروردین زخمی شدند، پایشان را از دست دادند، دست شان را از دست دادند، ناقص شدند، زمینگیر شدند از خود می پرسند پس هدف چه بود؟

رضا هفت برادران كه دختر جوانش را از دست داد از خود می پرسد اگر می خواستیم اشرف را ترك كنیم چرا قبل از كشته شدن صبا اینكار را نكردیم؟

خانواده فائزه رجبی هفده ساله از خود می پرسند آیا نمی توانستیم قبل از كشته شدن فائزه اشرف را ترك كنیم؟

راستی طی این یك سال چه اتفاقی افتاد كه رجوی تن به خروج از اشرف داد؟

جواب این سئوال ساده است و هركسی كه تحولات این گروه را دنبال می كند این موضوع را بخوبی می داند و آنهم این است كه رجوی تنها چیزی كه برایش مهم است منافع خودش می باشد و هرجا كه منافعش اقتضا كند به كشتن می دهد و هرجا كه اقتضا كند كوتاه می آید و هر بار نیز این منافع كثیف خود را با هزاران حرف و حدیث و آیه و سوره و تفسیر و تحلیل و غیره به خرد نگون بختانی می دهد كه در داخل اشرف راه به جایی ندارند و جز اینكه این حرفها را باور كنند چاره ای دیگر ندارند.

 

 محمد.ب/ عضو پیشین مجاهدین

7 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین از اعزام گروه سوم تا بکارگیری ترفند شلیک خمپاره به لیبرتی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، چهارم آوریل 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-مجاهدین%20از%20اعزام%20گروه%20س
وم%20تا%20بکارگیری%20ترفند%20شلیک%20خمپاره%20به%20لیبرتی/17687

 

از اعزام سومین گروه از مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت که در شبانگاه روز 29 اسفند سال 1390 صورت گرفت 14 روز میگذرد. توجیه گروه سوم و برگزاری نشست بصورت تلفنی با ساکنان اشرف در تاریخ 27/12/1390 و توسط شخص رجوی انجام گرفت. مشروح این نشست نیز توسط مجاهدین و از تاریخ دوم فروردین تا پنجم فروردین از سیمای آزادی - برنامه تلویزیونی مجاهدین پخش گردید.

اصلی ترین محورهای صحبت رجوی این بود که تاکنون توانسته ایم برخی امتیازات و تضمین های امنیتی را تا انتقال به کشورهای ثالث از سازمان ملل متحد، دولت عراق و آمریکا بگیریم که باید در انتقال اکیپ های بعدی بازهم امتیازات بیشتری را طلب کنیم و مسائلی همچون انتقال وسایل منقول و تعیین تکلیف وسایل غیر منقول را روشن سازیم و تلاش کنیم در هر دور انتقال بخشی از خواسته های خود را به آنها تحمیل کنیم .

رجوی همچنین از اینکه تاکنون در رابطه با انتقال آنها به کشورهای ثالث بویژه آمریکا و یا هر جای دیگری به غیر از عراق و البته بدون طی مراحل قانونی یعنی حضور در کمپ موقت ترانزیت و یا حداقل با اقامت کوتاه در کمپ والبته با تامین تمامی خواسته هایشان (تامین اطمینانهای حداقل) پاسخی دریافت نکرده اند بشدت سرخورده و ناراحت است. خواست رجوی این است که وی حاضر است حتی در هر بیابانی و تنها با تامین آب بماند ولی در عراق و تحت کنترل در کمپ موقت ترانزیت نباشد. چرا که رجوی بخوبی میداند که حضور در کمپ موقت ترانزیت و قرار گرفتن در پروسه قانونی پناهندگی یک روند طولانی است که تماما بر ضد اهداف او عمل خواهد کرد. لذا بشدت تمایل دارد که هر چه زودتر از کمپ موقت ترانزیت برود و اگر قرار است بماند، باید هم امنیتش در هر شرایطی تامین شود و هم اختیاراتی در حیطه کمپ و از بابت کنترل نیروها داشته باشد. چرا که همین الان هم وی تلاش میکند خدمات درمانی کمپ را خودش بدست بگیرد و یا امکانات ساخت و ساز در کمپ را فراهم کند ، پلیس را به بیرون براند و خلاصه اینکه شرایطی مشابه اشرف را ایجاد کند و نیروها را بنوعی با کار و ساخت و ساز در زمینه زیرساخت های کمپ تا تعیین تکلیف نهایی آنها مشغول نگه دارد. تا بدلیل طولانی بودن فرآیند پروسه پناهندگی نیروها نبرند و درخواست رفتن به ایران را نکنند.

و این اصلی ترین ترس رجوی از حضور نیروها و بلاتکلیف ماندن آنها در کمپ موقت ترانزیت است . چون که رجوی بخوبی میداند حضور در کمپ برای رهبری تشکیلات مجاهدین و از نگاه فرقه ای او یک باتلاق محض است که خیلی ها را در آن زمین گیر خواهد کرد و اینکه چه تعداد از نیروها پایشان به اروپا برسد علامت سوال بزرگی است که در ذهن رهبری مجاهدین نقش بسته است. به همین دلیل هم او یک تکه زمین خالی و تنها با آب و البته بدون اینکه تحت کنترل نیروهای عراقی باشد را به هر چیز دیگری ترجیح میدهد. قابل توجه اینکه رجوی خشم خود را از اینکه دولت عراق هم به آنها اجازه خروج از عراق را بدون طی مراحل پناهندگی یعنی حضور در کمپ موقت ترانزیت را نداده است پنهان نکرد.

در ابتدای سال جدید هم روز چهارشنبه دوم فروردین برابر با 21 مارس 2012 آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق در جلسه‌ای در مقر پارلمان اروپا دربروکسل حضور یافت و گزارشی از آخرین وضعیت سازمان مجاهدین در کمپ لیبرتی را به نمایندگان عضو کمیسیون خارجی این پارلمان ارائه کرد.

ایشان در ادامه صحبت های خود اظهارداشتند که عراق بعد از خروج آمریکایی ها یک کشور آزاد می باشد که طبق قوانین آن حضور یک گروه شبه نظامی قابل قبول نمی باشد و طبق قانون باید این گروه خاک عراق را ترک کند. از طرف دیگر سازمان مجاهدین درلیست گروه های تروریستی دولت عراق قراردارد.

آقای کوبلر همچنین به کشمکشی که بین مجاهدین و مدریت کمپ بر سر اینکه مجاهدین میخواهند امداد خودشان را داشته باشند و عراق از آن ممانعت میکند و اینکه عراقیان خواستار بررسی مدارک پزشکان مجاهدین شده اند هم صحبت هایی را بیان داشت. همچنین وی اظهار داشت که وضعیت بهداشتی در لیبرتی بسیار بهتر از اشرف می باشد

درادامه جلسه آقای دانیل فرید نماینده ویژه آمریکا در امور اشرف اظهار داشت که اطلاعاتی که در مورد کمپ اشرف و لیبرتی در اختیار وی می‌باشد با اظهارات آقای کوبلر مطابقت دارد. وی همچنین گفت: «وضعیت کمپ لیبرتی آنقدر که سازمان مجاهدین ادعا می‌کند وخیم نیست و به جای بحث بیخودی راجع به وضعیت داخل لیبرتی باید ببینیم کمیساریای پناهندگان سازمان ملل چکارمی کند»

در تحولی دیگر و در تاریخ 5 فروردین 1391 - 24 مارس 2012 کنفرانسی در پاریس و بمناسبت کشته شدن تعدادی از اعضای مجاهدین در درگیری با نیروهای عراقی در 19 فروردین سال 89 برگزار گردید. در این جلسه تعدادی از حامیان سیاسی مجاهدین از جمله رودی جولیانی شهردار نیویورک - مایکل موکیزی وزیر دادگستری سابق آمریکا - تام ریج اولین وزیر امنیت آمریکا - پاتریک کندی - سفیر جان بولتون و . . . نیز حضور داشتند که مریم رجوی سخنران اصلی این جلسه بود.

اولین سخنران و صحنه گردان جلسه نماینده ای از پارلمان انگلستان بنام دیوید ایمس بود که بعد از انجام سخنان کوتاهی مریم رجوی شروع به صحبت کرد و سپس مجددا هریک از حامیان مجاهدین شروع به سخنرانی کردند.

مهمترین قسمت صحبتهای دیوید ایمس این بود که وی گفت : " . . . دولت آمریکا ادعا می کند که سازمان مجاهدین از حمایت مردم ایران برخوردار نیست. این یکی از دلایلی است که آنها برای نگه داشتن غیرعادلانه مجاهدین در لیست تروریستی ارائه داده اند . . .

ولی نکته مهم که یک تحول به نسبت کنفراس های قبلی مجاهدین بحساب می آمد بخشی از صحبت های رودی جولیانی بود که وی سرمست از دریافت دلارهای مجاهدین از آمریکا خواست تا با استفاده از سازمان مجاهدین به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند. البته هر چند این سخنان حرف دل مجاهدین بود که از زبان رودی جولیانی در می آمد بیان میکرد ولی آش آنقدر شور شده بود که مجاهدین هم از ترس تبعات بعدی آن و عکس العمل های منفی در محافل ایرانیان خارج از کشور این بخش از صحبت های وی را در تمامی رسانه های خبری شان سانسور کردند. البته در این میان کسانی بودند که این بخش از حرفهای رودی جولیانی را انعکاس خبری بدهند و بعد از این سخنان بود که پایگاه خبری آمریکایی «اینترنشنال بیزینس تایمز» همین بخش از صحبت های رودی جولیانی را در قالب یک گزارش منتشر ساخت.

مریم رجوی نیز در سخنرانی اش خشم خود را از بی توجهی دولتمردان آمریکایی به ژست ها و هیاهوی تبلیغاتی که مجاهدین براه انداخته اند ابراز نمود. مجاهدین اما در این دور از فعالیت های سیاسی شان تلاش کردند با وارد آوردن بیشترین فشارسیاسی ، شاید توجه دولتمردان آمریکایی را به موضوع بودن نام مجاهدین در لیست گروه های تروریستی آمریکا جلب کنند.
مریم رجوی همچنین خشم خود را از اینکه غرب در قبال سوریه نرمش نشان میدهد پنهان نکرد و تلویحا انتقادش به غرب این بود چرا با سوریه هم مثل کشور لیبی عمل نمی شود .
مریم رجوی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: . . . واضح است که حملات برخی مقامهای ناشناس آمریکا به شخصیتهای مدافع دموکراسی در ایران (بخوانید مجاهدین) ، در حقیقت از سر ورشکستگی سیاست تعامل و مماشات است . . .

رجوی در قدردانی از سیاسیون آمریکایی تلاش کرد در سخنرانی اش به جملات کوتاهی از صحبت های هریک از آنها که در حمایت های قبلی از مجاهدین بیان داشته اند اشاره کند . وی چاپلوسی را به حدی رساند که ضمن بیان جمله ای از وزیر تام ریج گفت: " . . . بله، درود بر وزیر تام ریج و همه این شخصیتها ".

بخش پایانی سخنان مریم رجوی هم در رابطه با وضعیت کمپ موقت ترانزیت بود که بار دیگر خواسته های خود را در قالب "تامین اطمینانهای حداقل" بیان کرد:
نکته قابل توجه اینکه مریم رجوی که در هر مناسبتی و طبق روال در قسمت پایانی سخنانش دولت عراق، ملل متحد و آمریکا را با تهدید به اعمال خشونت و عدم اعزام گروههای بعدی در صورت عدم "تامین اطمینانهای حداقل" به کمپ موقت ترانزیت تهدید میکرد اینبار اما از چنین تهدیدات مستقیم خبری نبود.

در تازه ترین تحویل در تاریخ 8 فروردین 91 - 27 مارس 2012 خبرگزاری رویترز گزارش داد که : دولت اوباما روز دوشنبه (هفت فروردین) از دادگاه استیناف خواست که از دخالت در فرایند بازبینی و تصمیم گیری در خصوص حذف گروه مجاهدین خلق از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا خودداری کند . . .

از سوی دیگر در تاریخ 28 مارس برابر با نهم فروردین سال 91 بی بی سی نیز گزارش داد که : وکلای وزارت امورخارجه آمریکا به شکایت سازمان مجاهدین خلق پاسخ دادند و خواستار پرهیز دستگاه قضایی این کشور از هرگونه دخالت در تصمیمات دولتی شدند.

. . . وکلای وزارت خارجه آمریکا می گویند که فرآیند حذف یا ابقای نام سازمان مجاهدین خلق در این فهرست نیازمند بررسی های دقیق در میان اطلاعات فوق سری است . . .

در این میان مجاهدین بازهم در اوج استیصال به ترفند های دیگری متوصل شدند تا شاید بتوانند در آستانه انتقال گروه چهارم و گروههای بعدی ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت تاثیر گذاشته و وقفه ای در آن ایجاد کنند.
شورای ملی مقامت مجاهدین در اطلاعیه شماره 20 بتاریخ ششم فروردین 1391 برابر با 25 مارس 2012 دولت عراق را به ممانعت از ورود بنزین، ساختن پیاده رو بتونی و قفل و قفل ساز به کمپ موقت ترانزیت متهم نموده و اعلام کرد که دولت عراق میخواهد زندان دیگری در درون زندان آزادی برای آنها ایجاد کند.

در این میان مجاهدین تنها به سانتاژ تبلیغاتی در مورد وضعیت داخلی کمپ اکتفا نکردند.

مجاهدین در اطلاعیه شماره 21 خود بتاریخ نهم فروردین 1391 برابر با 28 مارس 2012 نیز اعلام کردند: " در حوالی ساعت 0930 روز چهارشنبه 9 فروردین صفیر شلیک خمپاره بر فضای کمپ لیبرتی موجب ترس شدید ساکنان شد و گلوله در یک کیلومتری جنوب غربی کمپ فرود آمد " که بنظر میرسد شلیک خمپاره یک عمل برنامه ریزی شده و توسط مزدوران محلی خود مجاهدین که سالهای سال از مجاهدین و برای چنین مواقعی جیره و مواجیب دریافت میکنند صورت گرفته باشد تا بدین ترتیب و در آستانه اجلاس کشورهای عربی در بغداد افکار عمومی را به اینکه در کمپ موقت ترانزیت هیچ امنیتی وجود ندارد جلب کند.

نتیجه گیریها:

1 - از نشست رجوی با ساکنان اشرف و توجیه گروه سوم میتوان نتیجه گرفت که در ترکیب گروه سوم بر خلاف گروههای قبلی نفراتی از لایه های کاندید عضویت و عضو نیز راهی کمپ موقت ترانزیت شده اند که حاکی از شکست طرح و برنامه رجوی برای توقف روند انتقال است.

بنظر میرسد رجوی فکر میکرد نه تنها با ترفند هایی که در آستین دارد پروسه انتقال را بعد از انتقال گروه اول و نهایتا گروه دوم ، متوقف خواهد کرد بلکه خواهد توانست یا دو گروه اعزام شده را مجددا به قرارگاه اشرف باز گرداند و یا ضمن توقف روند انتقال و ایجاد یک وضعیت بلاتکلیفی خواهد توانست در دو جبهه اشرف و لیبرتی (با ساکنانی سرسپرده) در مقابل دولت عراق بایستد. که البته با هوشیاری و انعطاف دولت عراق و ملل متحد و همچنین فشارهای آمریکا باعث شد پروسه انتقال تا این لحظه و علیرغم انبوه بهانه گیریها و فریبکاریهای که مجاهدین بکار بستند بدون خون و خونریزی پیش برود. 

2 - حضور در کمپ موقت ترانزیت بدلیل طولانی بودن پروسه پناهندگی و وا رفتن نیروها و این احتمال که تعداد زیادی به مرور زمان به وی پشت کرده و به ایران بروند ، همچنان بعنوان یک کابوس برای شخص رجوی بحساب می آید و به همین دلیل است که وی مجبور میشود قبل از اعزام هر گروهی به کمپ موقت ترانزیت برای آنها موعظه کرده و به آنها از آینده تیره و تاری که در انتظارشان هست امیدواری بدهد.

بنابراین بدترین شق برای مجاهدین این است که هم تعداد زیادی از ساکنان در کمپ موقت ترانزیت به ایران بروند و هم در لیست گروههای تروریستی ابقا شوند و هم قرارگاه اشرف از دست برود.

3 - فشارهای سازمان بواسطه حامیان سیاسی شان در آمریکا و کشورهای اروپائی بر دولتمران آمریکایی در خروج از لیست گروههای تروریستی طی مدت اخیر قابل توجه بوده است بنحویکه این فشارها باعث شد وزارت خارجه آمریکا عکس العمل شدیدی علیه دادگاه استیناف از خود نشان دهد. که میتوان علت فشارهای مجاهدین را اینگونه تحلیل کرد که رهبری مجاهدین میخواهد قبل از انتقال همه ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت از لیست گروههای تروریستی خارج شود تا در بازی شروع شده دست بالا را داشته باشد.

چرا که بخوبی میداند کمپ موقت ترانزیت حکم یک تله را برای او دارد و وقتی او بطور کامل در این تله گرفتار آید، بازنده کامل بازی خواهد بود و در این شرایط نه تنها قرارگاه اشرف را بعنوان کانون و قلب تبنده فتنه از دست خواهد داد بلکه در لیست گروههای تروریستی نیز باقی خواهد ماند و بدین ترتیب شرایطی فراهم خواهد آمد که بیش از هر زمان دیگری مجاهدین و بویژه رهبری آنرا را ضربه پذیر تر خواهد کرد.

4 - رجوی همچنان بدنبال امتیاز گرفتن از دولت عراق و سازمان ملل متحد و آمریکا در کمپ موقت ترانزیت است تا بتواند حداقل حصارهای تشکیلاتی را بعنوان عامل اصلی در کنترل ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترازیت هم حفظ کند که اینکار هم با این تاکیتک که در هر دور انتقال، خواسته ای جدیدی را مطرح نموده و تلاش میکند آنها را با فریبکاریهای مختلف از جمله تهدید به اعمال خشونت و درگیری و بهانه های دیگر پیش ببرد ، صورت میگیرد.

5 - مریم رجوی نیز همانند مسعود رجوی ترس و وحشت خود را از اینکه اقامت در کمپ موقت ترانزیت طولانی خواهد بود پنهان نمی کند. بنابراین وی نیز بدنبال فراهم نمودن امکاناتی هست که نیروها بتوانند شرایط سخت کمپ را (حضور پلیس، فراهم نبود امکان ساخت و ساز در کمپ بعنوان یک عامل کلیدی در سرگرم کردن نیروها و ...) تحمل کنند. به همین دلیل مریم رجوی میگوید: " . . . مقاومت ایران همچنین بر لزوم فراهم شدن حداقل اطمینان ها در کمپ جدید تأکید دارد به خصوص که شواهد متعدد از جمله طولانی بودن مصاحبه های کمیساری عالی پناهندگان نشان داده است که این محل، یک کمپ ترانزیت موقت نیست . . . "

6-میتوان گفت موضعگیری آقای کوبلر و بویژه نماینده ایالات متحده آمریکا آقای دانیل فراید در جلسه پارلمان اروپا در تاریخ 21 مارس 2012 در بروکسل و همچنین حمایت و پشتیبانی از مواضع آقای کوبلر نقش بسزایی در عقب نشینی رهبران مجاهدین از تهدیدات مستمرشان نسبت به وضعیت ساکنان در کمپ موقت ترانزیت داشته است و "تامین اطمینانهای حداقل" در کمپ موقت ترانزیت که اصلی ترین شعار و موضوع تبلیغاتی مجاهدین بوده و مریم رجوی در هر سخنرانی حول آن مانور میداد ، اکنون دیگر به یک موضوع درجه دوم از نظر مراجع ذیصلاح بین المللی تبدیل شده است. هر چند مجاهدین باز هم بخوانند در هر فرصتی این خواسته ها را باز تکرار کنند.

7- بنظر میرسد درخواست جدید وزارت خارجه آمریکا از دادگاه استیناف کلمبا مبنی بر عدم دخالت در فرایند بازبینی و تصمیم گیری در خصوص حذف نام مجاهدین از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا و اخطار جدی وکلای وزارت خارجه به دستگاه قضایی مبنی بر پرهیز از هرگونه دخالت در تصمیمات دولتی حاکی از این باشد که باتوجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در ماه نوامبر آینده یعنی در آبان ماه امسال انجام میگیرد، دولتمردان آمریکایی نمی خواهند حداقل تا تعیین تکلیف نهایی انتخابات، مجاهدین را از لیست گروههای تروریستی آمریکا خارج کنند. همچنانکه پیشتر از این نیز با برخی از فاکت های مشابه منجمله احضار برخی از حامیان سیاسی مجاهدین به اداره خزانه داری آمریکا که در قبال سخنرانی به نفع مجاهدین که از آنها پول های هنگفت دریافت کرده اند، مواجه بودیم که میتواند دلیل دیگری بر این نظریه باشد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ موقت ترانزیت؛ کابوس رجوی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و پنجم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-کمپ%20موقت%20ترانزیت؛%20کابوس%20رجوی%20/17664


رجوی، که در کابوس دائم از انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت، به‌سر می‌برد تلاش می‌کند یک‌دهه حضور با ذلت و خواری مجاهدین در خاک عراقِ بعد از سقوط صدام را همچنان، به‌عنوان پیروزی، به‌خورد ساکنان قرارگاه اشرف که بی‌خبر از دنیای بیرون به‌سر می‌برند، بدهد که در این رابطه از هیچ ترفندی هم فروگذار نمی‌کند.

رجوی در تاریخ ۲۷اسفندماه۱۳۹۰ و به بهانه توجیه گروه سوم که در آستانه اعزام به کمپ موقت ترانزیت قرار داشتند در جمع ساکنان اشرف و به‌صورت ارتباط مستقیم سخنرانی کرد.

وی تلاش کرد ضمن روحیه دادن به ساکنان قرارگاه اشرف باز هم از پیروزی‌های واهی مجاهدین به‌سان سی‌سال گذشته سخن بگوید.

رجوی در ابتدای صحبت‌هایش تلاش کرد ضمن تشریح مواد به توافق رسیده شده بین ملل متحد و مجاهدین آنرا یک پیروزی قلمداد کند و با روحیه دادن به نیروهای محصور در قرارگاه اشرف و امیدوار کردن آن‌ها به آینده تیره و تاری که در انتظار شان هست، بار دیگر و برای مدتی دیگر ساکنان اشرف را مجبور به اطاعت از تشکیلات فرقه‌ای خویش کند.

رجوی بار دیگر و با همان وقاحت و پررویی خاص خود خطاب به اعضای حاضر در سالن گفت: «... از نظر ما که همیشه گفته‌ایم هرکس که می‌خواهد تسلیم رژیم بشه خودش می‌داند و رفته است و بازهم البته می‌تواند برود... ولی به‌لحاظ قانونی و حقوقی و سیاسی‌اش می‌گویم اصلا احتیاجی هم نیست که مجاهدین برایش وکیل بگیرند و استاتوی پناهندگی و با آن‌ها به لیبرتی برود که طبق همان نامه قبلی هم که همین آقای کوبلر هم داده بود از طریق معمول یعنی اگر خودش بخواهد برود خودش را به پلیس تسلیم کند و یا ما معرفی کنیم.»

بدین ترتیب رجوی تلاش کرد از یک سو بگوید که در تشکیلات مجاهدین هیچ اجباری برای ماندن نیست و از سوی دیگر ضمن ترساندن ساکنان اشرف از جمهوری اسلامی ایران و سخت نشان دادن امر پناهندگی و اینکه بدون تکیه به مجاهدین و گرفتن وکیل و... شرایط سختی در انتظار کسانی خواهد بود که بخواهند از مجاهدین جدا شوند، خواست بار دیگر اعضای سازمان را به تمکین از تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین وادار کند و البته دعوای جامعه جهانی هم با آقای رجوی دقیقاً در همین جاست که ساکنان قرارگاه اشرف به‌مثابه گروگانی در دستان رجوی است که می‌خواهد برای حفظ بقای خود آن‌ها را هزینه کند و باز به همین دلیل هست که رجوی می‌خواهد در کمپ موقت ترانزیت هم، همچنان حصارهای تشکیلاتی را حفظ کند و گرنه چه ضرورتی به این همه اصرار به خروج پلیس از محوطه کمپ موقت ترانزیت است؟!

رجوی از اینکه کمپ موقت ترانزیت به‌عنوان یک کمپ پناهندگی از سوی دولت عراق به رسمیت شناخته نشده است نیز آه‌و‌ناله سر داد و گفت: «در ماده دوم می‌گوید اینجا یک مکان ترانزیت موقته، البته باید می‌گفت که (عراق) موافقت نکرده بگوید که بالاخره جنس و سنخش چیست؟ آیا یک کمپ پناهندگی، پناهجویی هست یا نیست؟ اما سازمان ملل بیشتر از این در رابطه با دولت عراق زورش نرسیده ولی افزوده است که... در این مکان ترانزیت موقت همان پروسه تعیین استاتوی پناهندگی باید صورت بگیرد که ۶ تا ۷ ماه حکومت عراق مانع شد که در اشرف صورت بگیرد.»

رجوی خوشحالی خود را از اینکه در توافق جدید با ملل متحد موقعیت پلیس داخل کمپ به جنب دیوار کمپ منتقل می‌شود پنهان نکرد و ضمن اعتراف به اینکه باید در انتقال گروه‌های بعدی خواسته‌های بیشتری را مطرح کنیم گفت: «... شما توانستید پلیس را تا دم دیوار پس برانید. تا امروز شما به این نقاط در قالب امنیت و حفاظت رسیده‌اید هم دولت عراق و هم سازمان ملل، تا استقرار در کشور ثالث... و تا راندن پلیس به حاشیه، این چیزی است که به‌دست آوردیم. چیزی که به‌دست نیاورده‌اید... در شلیک‌های بعدی (در اعزام گروه‌های بعدی) باید به‌دست بیاورید... موضوع پلیس که موضوع اصلی بود برای رفتن سری‌های بعد، زندان نباید باشه... موضوع زیرساخت‌ها حل نشده هنوز موضوع اموال منقول و غیر منقول که حل نشده اگر حل شده بود همین امروز می‌رفتیم، نه امروز دیروز بدون ضرب‌العجل.»

رجوی بار دیگر همان سیاست لو رفته و اینکه هرکسی با ما نیست با رژیم است را به‌کار گرفت و ژنرال‌ها و سیاسیون آمریکایی و... که از مجاهدین حمایت می‌کنند را انسان‌های اندیشمند و کسانی را که مجاهدین را گروهی خشونت‌طلب و فرقه‌گرا که برای حفظ بقای خود به ترور و فریبکاری متوسل می‌شوند، می‌خوانند را حامیان رژیم ایران معرفی کرد.

رجوی در سخنانش خطاب به ساکنان قرارگاه اشرف عصبانیت خود از لو رفتن جدیدترین و مشمئز کننده‌ترین جنایتش در خدمت‌رسانی به دولت‌های بیگانه را پنهان نکرد و تلاش کرد با مظلوم‌نمایی و زیرآبی‌زدن، خود را از آنچه که آن‌را اتهامات واهی می‌نامید تبرئه کند. وی گفت: «... اینها به نیابت از رژیم به‌مثابه سرانگشتان رژیم عمل می‌کنند اینرا نه فقط ما بلکه تمام انسانیت آگاه، تمام انسان‌های اندیشمند گواهی دادند در کنفرانس‌های بین‌المللی در سراسر دنیا که طرف حساب ما رژیم است... آن مقامی که جرأت نمی‌کند اسمشو بگه تحت عنوان مقام ناشناس می‌گوید مجاهدین بودند که نفر هسته‌ای رژیم را زدند که با اعتراض ژنرال‌های آمریکایی، اساتید آمریکایی و حقوقدانان آمریکایی مواجه شد اگر می‌گویند مجاهدین در تایلند بمب‌گذاری کردند خوب اسمشو بگو همچنانکه شخصیت‌های آمریکایی (بخوانید حامیان سیاسی مجاهدین) گفتند اگر اسمشو بگوید با تعقیب قضایی روبرو خواهد شد... اینها این کار را می‌کنند تا ادامه لیست‌گذاری را توجیه کنند.... (همین) مقام آمریکایی هشدار داد (مجاهدین) هنوز ترفندهای بیشتری ممکن است در آستین داشته باشند. وی گفت: سازمان مجاهدین خلق به تاخیر می‌اندازد گمراه می‌کند انکارمی‌کند می‌چرخد می‌چرخد تا با یک فاجعه قریب‌الوقوع مواجه شود و بعد آن‌ها فقط به اندازه کافی برای اجتناب از فاجعه کوتاه می‌آیند.»

رجوی که در حسرت کشورهای ثالث و البته بدون حضور در کمپ موقت ترانزیت و بدون طی‌کردن پروسه قانونی پناهندگی به‌سر می‌برد و می‌خواهد بدون پس دادن حساب سال‌ها کُشت‌و‌کُشتار و خیانت و جنایت در حق مردم ایران ساکنان اشرف را به کشورهای ثالث منتقل کند تا بیشتر از این گندکاری‌های سی ساله حضور در خاک عراق و همکاری با عراق و ارتش آمریکا لو نرود و به همین دلیل هم در هر چند جمله‌ای که سخن می‌گفت یک‌بار درخواست خود را برای رفتن به مرز اردن یا مرز کشورهای همجوار عراق و حتی خود آمریکا را تکرار می‌کرد تا شاید بتواند راه خروج از بن‌بستی که در آن گرفتار آمده است پیدا کند. وی می‌گوید: « ... کما اینکه می‌گوییم اردن کما اینکه می‌گوییم ایالات متحده آمریکا یا هر جای دیگر، ما همه طرح‌ها را دادیم آن‌ها ما را متهم به فریب‌کاری می‌کنند می‌گویند اینها می‌خواهند کلک بزنند... تو اگر می‌خواهی ما زودتر برویم، چه ریگی به کفش داری که الان هفت ماه است که نگذاشته‌ای کمیساریا بیاید به اشرف... می‌گویند بر سر اینکه گفتید کشور ثالث هستید؟ می‌گوییم بله علی‌رغم اینکه بعد از اقامت بیست و پنج ساله همه حق ما را زیر پا گذاشتند علی‌رغم اینکه موافقنامه امضا کردید و جز نقض عهد... چیزی باقی نگذاشتید ولی باز هم بله بفرمائید کشور ثالث حالا ببینیم و تعریف کنیم اینکه خواسته سنگینی نبود... می‌آیم سر اصل موضوع جان کلام، بله بله از نظر سیاسی و خطی تا آنجا که به ما مربوط می‌شود نه امروز، می‌خواهید کشور ثالث، بفرما، چرا معطلی، می‌خواهی کشور همجوار چرا معطلی... می‌خواهی یک تکه زمینی که آب داشته باشه چرا معطلی؟ پس یکی مانع است پس یکی می‌خواهد نیروی ضد رژیم یا تسلیم شود و یا ببرد وا برود و محو شود که رژیم بماند... بنابراین تا آنجا که به ما مربوط می‌شود گفتیم ۵ بار و بازهم تکرار میکنیم آقا چرا ۴۰۰تا ۴۰۰تا ، چرا نه همه با هم، چرا نه در یک روز.»

نکته آخر اینکه علی‌رغم همه القابی که شخص رجوی در رابطه با وضعیت مجاهدین و ساکنان قرارگاه اشرف به‌کار می‌گیرد، از جمله: تنها نیروی جنگنده ضد رژیم، عنصر مجاهد خلق، گوهر بی‌بدیل، تکثیر اشرف در تک تک اعضای مجاهدین و... باید گفت این حرف‌ها تنها مصرف داخلی دارد و بس، و در همین رابطه به خبری که از سیمای آزادی - برنامه تلویزیونی مجاهدین در تاریخ۲۹ اسفندماه۱۳۹۰ پخش شد اکتفا می‌کنم که تنها می‌شود مجاهدین را با باتوم کنترلشان کرد و این نشان می‌دهد در دنیای بیرون، مجاهدین همچنان به‌عنوان آدم‌های فریب‌کار و خشونت‌طلب و گریزان از قانون که تنها هنرشان در ترور، آدمکشی، شورشگری و مزدوری است، و از هیچ احترامی برخوردار نیستند شناخته می‌شوند و اگر هم موقعیتی پیدا می‌کنند تنها به‌خاطر هزینه کردن پول‌های هنگفت است. اخبار سیمای آزادی - ساعت ۲۱ مورخه ۲۹اسفندماه۱۳۹۰: «در اثنای بازرسی‌های آزاردهنده پلیسی در حوالی ساعت ۷ شب گذشته (۲۸/۱۲/۱۳۹۰) که با بو کشیدن سگ‌های پلیس همراه بود وقتی مجاهدان اشرف به حذف و ممانعت بردن اقلام تاسیساتی از قبیل لامپ‌های خورشیدی اعتراض کردند یکی از سرکردگان عراق به احضار نیروهای سیاهپوش واکنش سریع مبادرت کرد. آنگاه ماموران با باتوم‌های برقی و شوک الکتریکی سر رسیدند و به جانب ساکنان اشرف هجوم آوردند.»

نتیجه اینکه؛

۱. رجوی همچنان به‌دنبال مطالبات خود از آمریکاست و از اینکه طی ده سال گذشته و در قبال ارائه انواع و اقسام خدمات اطلاعاتی، عملیاتی و سیاسی در راستای منافع آمریکا، چه در منطقه و چه در سطح بین‌المللی، همچنان از سوی آمریکا در پست‌ترین شرایط نگه داشته شده است به‌شدت ناراحت و سرخورده است.

۲. حضور در کمپ موقت ترانزیت همچنان به‌عنوان یک کابوس برای شخص رجوی به‌حساب می‌آید و به همین دلیل است که وی مجبور می‌شود قبل از اعزام هر گروهی به کمپ موقت ترانزیت برای آن‌ها موعظه کرده و به آن‌ها از آینده تیره و تاری که در انتظارشان هست امیدواری بدهد.

۳. رجوی همچنان به دنبال امتیاز گرفتن از دولت عراق و سازمان ملل متحد در کمپ موقت ترانزیت است تا بتواند حداقل حصارهای تشکیلاتی را به‌عنوان عامل اصلی در کنترل ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترانزیت حفظ کند که اینکار هم با این تاکیتک که در هر دور انتقال، خواستة جدیدی را مطرح نموده و آن‌را را با فریبکاری‌های مختلف، از جمله تهدید به اِعمال خشونت و درگیری و بهانه‌های دیگر پیش ببرند، صورت می‌گیرد.

۴. رجوی از اینکه فریبکاری‌هایش برای طرف حساب‌های خارجی‌اش به‌ویژه سازمان ملل متحد و مسئولین آمریکایی لو رفته است و اظهارات آقای کوبلر به‌عنوان نماینده سازمان ملل متحد در مورد وضعیت کمپ موقت ترانزیت چه به لحاظ استانداردها و چه به لحاظ خرابکاری‌های مجاهدین مورد تائید نماینده آمریکا در امور اشرف نیز هست به‌شدت ناراحت و سردرگم است.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرصت ها و حماقت ها

 

 

سیدحجت سیداسماعلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، نوزدهم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-فرصت%20ها%20و%20حماقت%20ها/17657

 

اخبار دریافتی حاکی است که بزودی گروه سوم از ساکنان قرارگاه اشرف در چارچوب زمان‌بندی های به توافق رسیده شده بین دولت عراق و سازمان ملل متحد از یک سو و سازمان مجاهدین خلق از سوی دیگر به کمپ موقت ترانزیت منتقل شوند.

ولی بنظر میرسد سازمان مجاهدین همچنان در تلاش و تدارک بحران آفرینی در جهت ایجاد اخلال و به شکست کشاندن روند انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت بسر میبرد. بنحویکه آخرین اظهار نظر رسمی رهبری مجاهدین در گردهمائی 10 مارس در پاریس البته با اهداف چند منظوره، دلیلی بر این مدعاست .

در این گردهمائی مریم رجوی در قسمت پایانی سخنرانی شان و با گفتن این جمله که : " . . . اکنون دیگر زمان آن است که دولت آمریکا و سازمان ملل اجرای اطمینانهای حداقل و برخورداری ساکنان از کلیه حقوق شان در لیبرتی را تضمین کنند والا عدم اجرا و امضاء اطمینانها از سوی دولت عراق، انتقال ستون های بعدی از اشرف به لیبرتی را می بندد . . . "، ضمن تهدید جامعه جهانی به اعمال خشونت، ناسازگاری مجاهدین با عزم و اراده جهانی برای بستن قرارگاه اشرف را آشکارا به نمایش گذاشت و با بی توجهی به قوانین به رسمیت شناخته شده بین المللی در مورد کمپ های پناهندگی، همچنان در پی "تامین اطمینانهای حداقل" (بخوانید حفظ حصارهای تشکیلاتی) در کمپ موقت ترانزیت میباشد که البته برگزاری کنفرانس ها و صدور بیانیه های حمایتی و نامه نگاری به دبیر کل ملل متحد از سوی حامیان سیاسی شان از جمله فعالیت های دور جدید و البته بی خاصیت مجاهدین در راستای جلب نظر و حمایت دولتمردان اروپائی و آمریکایی است.

نگاهی اجمالی به مجموعه وقایع و کارشکنی های مجاهدین از 25 دسامبر سال 2011 تا پس از انتقال گروه دوم از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت حاکی از حماقت مجاهدین و از دست دادن فرصت های پیش آمده است.

مجاهدین با انتقال اولین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت تبلیغات رسانه ای گسترده ای در راستای بد نام کردن کمپ را شروع کردند و تا آنجا پیش رفتند که خواستند زیرساخت ها و امکانات بهداشتی و صنفی کمپ را تا سطح زندان و اردوگاههای کار اجباری تنزل دهند و اینکار بلافاصله و با ورود اولین گروه از مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت و با خرابکاری در تاسیسات کمپ استارت خورد.

ولی علیرغم تمامی بحران آفرینی های مستمر و نفس گیر رهبران مجاهدین، سازمان نه تنها در این پروژه تبلیغاتی موفقیتی بدست نیاوردند بلکه بنحو افتضاح آمیزی نیز تمامی توطئه هایش همچون آوار بر سر خودشان خراب شد و نتیجه تمامی گردنکشی های مجاهدین چیزی نبود جز تن دادن فضاحت بار به اعزام دومین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت.

مجله «فارین پالیسی» طی گرازشی به قلم «جاش راگین» در تاریخ 12 مارس 2012 ( 22 اسفند 90 ) تحت عنوان "مجاهدین در لیبرتی خرابکاری میکنند" از قول یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، نوشت: " اعضای مجاهدین با هدف نابسامان نشان دادن وضعیت این کمپ خرابکاری می کنند . . . در واقع این سازمان مجاهدین خلق است که با هدف خراب نشان دادن اوضاع، کمپ لیبرتی را به زباله دانی تبدیل کرده است . . . این مقام مسئول آمریکایی با استناد به گزارش سازمان ملل از خرابکاری های مجاهدین از جمله پاشیدن زباله ها و دستکاری تاسیسات کمپ لیبرتی خبر داد . . . وی ادامه داد: سازمان ملل روزانه از کمپ لیبرتی بازدید کرده و وضعیت آب، فاضلاب و غذا را در این کمپ بررسی می کند و گزارش سازمان ملل وضعیت را از آن چیزی که مجاهدین ترسیم می کنند، بهتر ارزیابی کرده است . . . "

آقای جاش راگین پیشتر از این نیز در مورخه 29 فوریه 2012 در مقاله ای که در مجله فارن پالیسی منتشر شد ، اظهار داشت : ". . . اردوگاه مجاهدین آن چیزی که رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک یا درشویتز ادعا می‌کنند، نیست . . . هیچ کدام از این دو فرد "اردوگاه آزادی" را زمانی که این اردوگاه محل استقرار صدها سرباز آمریکایی در جریان جنگ عراق بود یک "زباله‌دانی" یا یک "اردوگاه کار اجباری" ، توصیف نکرده بودند. وی همچنین تاکید کرد، اگر هم همچین چیزی است، اعضای سازمان مجاهدین خلق که در آن سکونت دارند، آن را تبدیل به جایی غیرقابل زندگی کرده‌اند.

ریچارد سیلورستاین، یک نظریه پرداز سیاسی و یک وبلاگ نویس در سیاتل آمریکا نیز در تاریخ 23 اسفند 90 در مقاله ای نوشت: " . . . چه قدر سازمان مجاهدین خلق به آلن درشویتز پول می‌دهد؟ ، اگر درشویتز خود را به مقداری کمتر از ۵۰ هزار دلار بفروشد، من تعجب خواهم کرد."

درشویتز، استاد دانشگاه هاروارد و حقوقدان یهودی - آمریکایی که از حامیان شدید اسرائیل است، ۲۵ فوریه در کنفرانسی در واشنگتن، ضمن حمایت از سازمان مجاهدین ، همچنان این کمپ را یک زباله‌دانی توصیف کرد و تلاش کرد مجاهدین را از اتهامات وارده از سوی سازمان ملل متحد تبرعه کند. وی گفت : " من بارها بصورت تلفنی با مقامات وزارت خارجه و سازمان ملل متحد ارتباط داشته ام و آنها تقصیر را به گردن قربانیان (مجاهدین) می اندازند . . . آنها گزارشاتی را صادر میکنند مبنی بر اینکه ، بله این قربانیان بودند که زباله ریختند، این قربانیان بودند که شیر آب را باز کردند و منابع آب را تمام کردند و این قربانیان بودند که این مکان را غیر قابل سکونت کردند . . . " .

البته همه اینها در حالی است که پیش از این، کشف سلاح های سرد و اشیایی مانند دوربین و . . . در اعزام گروه اول از ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت خود به یک معضل جدی بین مسئولین عراقی و یونامی با سازمان مجاهدین تبدیل شده بود و البته با گزارش آقای مارتین کوبلر به دبیرکل ملل متحد مبنی بر نقض قوانین و تخریب های سازماندهی شده در کمپ موقت ترانزیت ، توطئه های مجاهدین را نقش بر آب کرد و نهایتا با هشدار وزارت امورخارجه آمریکا به سران مجاهدین مبنی بر تخلیه قرارگاه اشرف در موعد مقرر، منجر به اعزام دومین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف در 18 اسفند - هشتم مارس 2012 به کمپ موقت ترانزیت شد . البته بحران آفرینی های مجاهدین تمامی نداشت و برای بار دوم نیز کشف تعدادی وسایل ممنوعه دیگر مثل بی سیم های کوچک، جلیقه های ضد گلوله ، مقدار متنابهی سلاح های سرد و یونیفورم های نظامی از گروه دوم که عازم کمپ موقت ترانزیت بودند تعجب و حیرت مسئولین عراقی و یونامی در نقض قوانین به رسمیت شناخته کمپ توسط مجاهدین را بشدت برانگیخت.

بنابراین چنین اقدامات سازماندهی شده که با هدف بحران آفرینی و ایجاد مشکل در روند انتقال ساکنان قراگاه اشرف به کمپ موقت ترانزیت صورت گرفت برگ دیگری بر پرونده خلافکاری و حماقت های مجاهدین افزود و باعث شد شک و تردید و سوظن جدی نسبت به حسن نیت مجاهدین نسبت به حل مسالمت آمیز بحران قرارگاه اشرف و کسانی که "متقاضیان پناهندگی" هستند در افکار عمومی و مسئولین دولت عراق ، یونامی و کشورهای اروپائی و آمریکا ایجاد شود.

بنابراین پر واضح است که نگاه مجاهدین به موضوع ساکنان قرارگاه اشرف اساسا و به هیچ وجه جنبه انسانی ندارد و آنچه که در این میان برای رهبران مجاهدین مهم است همانا پیشبرد اهداف رهبری تشکیلات فرقه ای مجاهدین به هر نحو ممکن است که باید از طریق هزینه کردن جان ساکنان قرارگاه اشرف محقق شود.

نتیجه گیری اینکه رهبران مجاهدین نه تنها به سرنوشت ساکنان اشرف و آینده ای که آنها پیشرو دارند فکر نمی کنند بلکه برعکس تلاش میکنند پرونده ساکنان اشرف را در خشونت طلبی و بحران آفرینی سنگین و سنگین تر هم بکنند و بنظر میرسد رهبران مجاهدین بجای استفاده از فرصت های پیش آمده و تن دادن به الزامات پناهندگی و هموار کردن مسیر آن، همچنان در حماقت محض بسر میبرند.

در ضمن یادآوری این موضوع نیز مهم است که بدانیم موضوع پناهندگی ساکنان قرارگاه اشرف هنوز در مراحل اولیه کار است. مراحلی که باید تک تک اعضای سازمان و بدور از هرگونه تعصب و وابستگی تشکیلاتی از آن عبور کنند.

همچنان که میدانیم کمیساریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ جهانی قوانین مهمی در امر پناهندگی دارند که هنوز رهبران مجاهدین خود و ساکنان قرارگاه اشرف را در معرض پاسخگویی به الزامات آن قرار نداده اند . قطع ارتباط تک تک اعضاء با سازمان مجاهدین ، عدم ارتباط با هیچ سازمان نظامی ‌و گروههای تروریستی دیگر و عدم بازگشت به وضعیت قبلی یعنی خشونت طلبی، از جمله شروط مهم و اساسی برای اخذ پناهندگی است که باید نه در حرف بلکه در عمل ثابت شود و ارگانهای ذیربط سلامتی رفتاری آنها در قبال کشورهای ثالث و اینکه آنها دیگر به وضعیت قبلی و عضویت در تشکیلات مجاهدین بر نمی گردند و تنها زندگی عادی خود را خواهند داشت را تضمین کنند.

در غیر اینصورت؛ واقعا چه کسی تضمین خواهد کرد که اگر ساکنان کمپ در کشورهایی که پذیرفته میشوند مجددا برای سازمان و یا هر گروه تروریستی دیگر کار نکنند؟ باز چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها برای پیشبرد اهداف رهبری مجاهدین به خشونت از جمله خودسوزی و یا اذیت و آزار شهروندان کشورهایی که در آن سکونت دارند متوصل نشوند ؟ چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها وارد باند های مافیایی و پولشویی نشوند ؟ چه کسی تضمین خواهد کرد که آنها برای قدرت های مختلف کار اطلاعاتی و یا عملیاتی که بالقوه مستعد آن هستند انجام نداده و جان شهروندان کشورهای دیگر را به خطر نیاندازند ؟ واقعا چه تضمین هایی وجود خواهد داشت ؟

بنابراین با توجه به شروطی که فوقا به آنها اشاره شد صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگان باید پاسخگوی اعمال و رفتار کسانیکه بعنوان پناهنده در کشورهای ثالث پذیرفته میشوند باشند و آیا واقعا متصور است که اعضای سازمان مجاهدین بقیه عمرشان را بدور از حصارهای تشکیلاتی و سواستفاده هایی که ممکن است رهبران مجاهدین از آنها در راستای اهداف فرقه یی شان بکنند ، زندگی کنند ؟

و حال سوال اساسی اینجاست که رهبران مجاهدین چقدر توانسته اند اعتماد ارگانهای ذیربط را در زمینه آنچه که فوقا گفته شد بدست آورند ؟

قرائن و شواهد امر نشان میدهد که مجاهدین هرگز تمایلی به استفاده از فرصت های پیش آمده را نداشته و ندارند و برعکس همچنان در تلاش برای فریبکاری سیاسی در راستای تامین اهداف فرقه ای سازمان به هر نحو و طریق ممکن هستند و بدور از واقعیت محض خواهد بود که فکر کنیم که رهبران مجاهدین در امر پناهندگی ساکنان کمپ میخواهند کاری بکنند.

بنابراین در چنین شرایطی است که باید تک تک ساکنان کمپ ضمن تبری جستن از تشکیلات مجاهدین و رهبران فرقه گرای آن بعنوان بانی تمامی مسائل و مشکلات و سد کننده مسیر آنها تا رسیدن به کشورهای ثالث در تعیین سرنوشت خود نقش آفرینی کنند.

در ضمن بد نیست یادآوری کنیم علیرغم اینکه مجاهدین اصل موضوع پناهندگی را هم قبول کرده اند ولی تا این لحظه و در هیچ موضعگیری رسمی انحلال سازمان مجاهدین که تنها راهگشای امر پناهندگی اعضای سازمان در کشورهای ثالث خواهد بود را اعلام نکرده اند و بنظر میرسد هنوز رهبران مجاهدین متقاعد نشده اند باید برای تحقق امر پناهندگی اعضای سازمان وارد چنین مسیری شوند و شاید هم آنها منتظر یک معجزه آسمانی برای حل بحرانی که تا خرخره در آن گرفتار آمده اند هستند!

نتیجه اینکه طی چند ماه گذشته رهبران مجاهدین در مقابل تلاش جهانی برای حل مشکل قرارگاه اشرف تنها توانسته اند حماقت خود را نشان دهند و هرگز نخواستند از فرصت های پیش آمده برای رقم زدن سرنوشت کسانی که در قرارگاه اشرف و در بند رهبران تشکیلات فرقه ای مجاهدین گرفتار آمده اند استفاده کنند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنرانی مسعود جابانی در سمپوزیوم دانشگاه “تیل بورخ” هلند

 

 

مسعود جابانی، پیام رهایی، شانزدهم مارس 2012
http://payamerahai.com/?p=2242

 

روز پنجشنبه هشتم مارت در دانشگاه شهر تیلبرخ هلند سمپوزیوم بزرگی با عنوان ” قدرت القائات جمعی ” توسط دانشجویان آن دانشگاه تدارک دیده شده بود. در این سمپوزیوم از سه مهمان با تخصص های مختلف دعوت شده بود تا هر کدام نظریاتشان را زیر عنوان فوق بیان کنند.

هرمان کونینکز روانشناس مد در مورد چگونگی القائات جهان مد و تولید برای کسب مشتری ساکن بلژیک

پروفسور یاب خینکن روانشناس اجتماعی نویسنده در مورد قدرت القائات رفتار جمعی و تاثیر پذیری فردی ساکن فرانسه

مسعود جابانی نویسنده کتاب فرقه و محقق روانشناسی خشونت و ترور در مورد پروسه القائات فرقه ای و رفتار جمعی

زمانیکه نوبت سخنرانی من شد خوشحال بودم که پروفسور ” یاب” راه را برای بیان مطالب من هموار کرده است. او با کمک تصاویر و فیلم های کوتاهی فشارهای جمعی و تاثیر پذیری فردی را با ازمایش های مختلف بیان می کرد. خصوصا شیوه های گوناگون مستقیم و غیر مستقیم مغزشوئی را با توضیح علمی به روشنی برای تعداد زیادی از دانشجویان شرکت کننده به تصویر کشید.

هرکدام از سخنرانان فقط سه ربع وقت داشتند تا بعد از صحبت به سئوالات شرکت کنندگان پاسخ دهند. این زمان برای توضیح پروسه کنترل نیرو در فرقه ها و شیوه های بکار برده شده برای التصاق روانشناسانه وقت بسیار کمی بود .

بهرحال مجبور شدم که از میان آن همه مطلبی که داشتم موضوع نشست های جمعی فرقه را برای درهم شکستن هویت فردی افراد و گوش بفرمان ساختن آنان انتخاب کنم. موضوعی که با عنوان سمپوزیوم مناسبت داشت.

سال گذشته که در سمپوزیوم دانشگاه “اوترخت” برای سخنرانی دعوت شده بودم می بایست در مورد مغزشوئی در فرقه صحبت می کردم. دیگر سخنرانان هم از جنبه های دیگر به این موضوع می پرداختند در واقع این سمپوزیوم از زاویه ای دیگر به این مسئله می پرداخت که بیشتر به رفتار جمعی تحت تاثیرات فشار جمعی صورت می گرفت.

در شروع سخنرانی فرق بین فرقه های مختلف از جمله فرقه های مذهبی و درمانی و تروریستی را با نشان دادن تصاویری تشریح کردم . مهمترین ویژگی فرقه های تروریستی با دیگر فرقه در تزریق تنفر در روح و جان افراد محبوس در مناسبات فرقه ای با بکار بردن تکنیک های گوناگون از جمله کانالیزه کردن عشق و احساس به رهبری و دشمن سازی و بر اساس دیدگاه سیاه و سفید می باشد. تشریح ساختن جو و فضای ایجاد نفرت برای نابودی دشمن در فضای تحت کنترل فرقه با نصب پوسترهای بزرگ با آتش و خون و دود و باروت و انفجار، فشارهای روحی غیر مستقیمی است که در ذهن افراد مستقر در پادگان تاثیر می گذارد. این شیوه تبلیغاتی را هم در کشورهای مختلف بنا به نوع هدفی که دنبال می کنند، می بینیم. در کشورهای اروپائی هم نصب پوسترهای تبلیغاتی برای فروش لباس و… همین نقش را ایفا می کنند و مردم را غیر مستقیم تحت تاثیر قرار می دهند.

تشریح نشست های عملیات جاری، حوض، صلیب، دیگ و…… که شیوه های قدرت القائات جمع را در فرقه رجوی به نمایش می گذارندو می خواهند از او موجودی گوش بفرمان بسازند، برای دانشجویان بسیار تکان دهنده بود.

جلوگیری از خروج اعضا ناراضی از پادگان اشرف توسط رهبران فرقه به بهانه های گوناگون و فشارها و توهین ها به خانواده هائی که برای دیدن فرزندانشان ماه ها جلوی درب پادگان هرگونه توهین و رنجی را متحمل شده اند بسیار دردناک است.

تشریح فعالیت های خانواده های جنگجویان گروه تروریستی “فارک” در کلمبیا برای نجات فرزندانشان از درون این مناسبات و مقایسه انان با خانواده های مجاهدین در پشت درب اشرف که ماه هاست هرگونه فشار و توهین را برای یک لحظه دیدن فرزندانشان پذیرفته اند، بسیار تکان دهنده بود.

وضعیت روحی کسانی که به پدر ومادر خویش فحاشی می نمایند کسانی که بعدا دچار بالاترین عذاب وجدانی شده و راه بازگشت خویش را به خانواده و عزیزانشان با روش های القا شده از سوی رهبری فرقه برای همیشه سد می نمایند.

در پایان به سئوالات دانشجویان پاسخ داده شد برایم بسیار جالب بود زمانیکه سخنران قبلی پروفسور ” یاب خینکن ” از من بابت تشریح و پرداختن به القائات رفتارهای جمعی در فرقه و ذکر منابع علمی که مورد استفاده قرار داده بودم، تشکر نمود و خواهان تبادل نظر بیشتری در این زمینه گردید..

منابع مورد استفاده در این سمپوزیوم

نظرات دوستان شرکت کننده در اولین گردهمائی 8 اکتبر 2011 در کلن در رابطه با ضایعات روحی- روانی در فرقه

کتاب یودیت نورینگ ” شهدای گمراه ”

طرح های جداشدگان برای نمایش پاورپونت

کتاب تانیا نیمیر چریک هلندی که در اسارت ذهنی گروه فارک در کلمبیا بسر می برد

سخنرانان سمپوزیوم در تیلبرخ- هلند

Jaap van Ginneken, media- en massapsycholoog
Herman Konings, trendanalist en consumentenpsycholoog
Massoud Djabani, docent en schrijver van het boek ‘Sekte’

 

درج سمپوزیوم در سایتهای زیر به زبان هلندی :

http://www.tilburguniversity.edu/nl/over-tilburg-university/cultuur-en-sport/academic-forum/agenda/machtvanmassa  

http://www.tilburgdebatstad.nl/agenda 

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=266536790088189&set=o.394810017202090&type=1&theater  

http://www.facebook.com/events/394810017202090 

https://stuwww.uvt.nl/complex

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تاثیر فروپاشی اشرف در اضمحلال تتمه شورای رجوی

 

 

محمد علوی، آریا ایران، پاریس، چهاردهم مارس 2012
http://www.ariaonline.info/?p=2056

 

از وقتیکه “اشرف”نایستاد و فروریخت،سروصدای نیم دوجین عمله شورایی رجوی نیز در آمده است.اعتراض اصلی آنان به سیاست ها و روابط داخلی باند تروریستی رجوی است که بجای استفاده در “صحنه های بین المللی!”ملزم به بازدهی در اقدامات تبلیغاتی شده اند.

خبرهای رسیده از درون شورا در اروپا،حاکی است که اعضای قدیمی به روند بکارگیری در تجمعات دست چندم خیابانی اعتراض نموده و از اینکه مانند گذشته توسط رجوی تیمار نشده و شغل پر طمطراق تری به آنان محول نمی گردد به مریم رجوی شکایت برده اند.یکی از معترضین شورایی که هرازچندگاهی در کافه ای سفره دل خود را باز می کند گفته است؛”از هنگامیکه که رجوی تعارفات را کنار گذارده و علنا به جای ما تصمیم گرفته و اطلاعیه می دهد،شورا دیگر موضوعیت ندارد.

مسعود رجوی از سال ۱۹۸۱ میلادی،تشکیلات دوم و تحت هژمونی مجاهدین را بنام “شورای ملی مقاومت” بنیاد نهاد.قرار بود این شورا ائتلافی از سازمان ها،گروه های سیاسی و شخصیت های برجسته ایرانی باشد.بعنوان دولت در سایه عمل نموده و از طرف غربی ها بدیل جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته شود.

اما از آنجا که سیاست های کلی و راهبردی توسط رجوی دیکته می گردید،موجودیت آن از طرف عناصر تشکیل دهنده زیر حمله قرار رفته و روند فروپاشی بسرعت آغاز گردید.تا سال ۱۹۸۶ میلادی یعنی تا هنگام اخراج رجوی به عراق،اصلی ترین گروه ها و افراد تشکیل دهنده یک به یک استعفا داده یا اعلام کناره گیری کردند.

پس از شراکت رجوی با صدام حسین،تعداد انگشت شماری تحت عنوان اعضای شورا باقی مانده بودند که حتی با حمایت و هدایت مستقیم مجاهدین نیز نمی توانستند کاری از پیش ببرند.به همین دلیل بخشی از اعضای سازمان تروریستی مجاهدین به تشکیلات شورا تزریق گردید تا با بالا رفتن عدد و رقم اعضا، ،مورد توجه صدام و غربی ها قرار گرفته و از طرف دیگر مانعی برای انفعال سایر شورایی ها شود.

این موضوع نه تنها مسئله ای حل نکرد بلکه باعث شد تعداد دیگری بریده و از شورا کناره گیری کنند.پس از آن کسانی تحت نام شورا باقی ماندند که ازهواداران یا سمپاتیزان های قدیمی مجاهدین بودند.اما رجوی با ذکر اینکه “سازمان مجاهدین” فقط حق یک رای در شورا دارد، تلاش می کرد تافته جدابافته ای از تشکیلات مجاهدین نشان دهد.با اینکه این روند از نظر مجاهدین رو به گسترش و فزونی بوده و مراحل خوشبختی و صعود را در کنار صدام حسین طی می نمود،عملا چیزی جز تشکیلات مجاهدین نبود که روز به روز کوچکتر و مضمحل تر می گردید.

با نگاهی به گذشته بوضوح روشن است که حضور رجوی در عراق و شراکت مستقیم با صدام حسین در کشتار مردم ایران او را به خیانت و وطن فروش واداشت.با اینحال،حتی اگر صدام سرنگون نمی شد منجر به فروپاشی باند تروریستی رجوی می گردید.چرا که از ابتدای انقلاب،رجوی و سازمان ترویستی اش زائده تجاوز و جنگ صدام با مردم ایران بود.شورای رجوی نیز در همین ترکیب قرار داشت.و اگر چه مستقیما طرف حساب نبود،اما موجودیت خود را مدیون کسانی بود که زائده جنگ صدام با مردم ایران بودند!

اکنون صدام نیست. مردم عراق حکومت مورد نظر خود را با انتخابات و رای مستقیم بدست آورده اند.حکومتی که از ابتدای جان گرفتن،حکم اخراج مجاهدین و ساکنان اشرف را امضا کرده و در صدد محاکمه تعدادی از آنان است.

از چند سال گذشته تا چند ماه پیش،رجوی،پادگان اشرف را مرکز ثقل مجاهدین و پایداری خود می دانست.اما این دیوار کاذب نیز فرو ریخت.انتقال و جابجایی برای درهم شکستن تشکیلات رجوی در عراق آغاز شد.نزدیک به ۸۰۰ تروریست از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی منتقل گردیدند.باقیمانده نیز تا مدتی دیگر پادگان اشرف را ترک خواهند کرد.

و حال،از وقتیکه “اشرف”نایستاد و فروریخت،سروصدای نیم دوجین عمله شورایی رجوی نیز در آمده است.اعتراض اصلی آنان به سیاست ها و روابط داخلی باند تروریستی رجوی است که بجای استفاده در “صحنه های بین المللی!”ملزم به بازدهی در اقدامات تبلیغاتی شده اند.

خبرهای رسیده از درون شورا در اروپا،حاکی است که اعضای قدیمی به روند بکارگیری در تجمعات دست چندم خیابانی اعتراض نموده و از اینکه مانند گذشته توسط رجوی تیمار نشده و شغل پر طمطراق تری به آنان محول نمی گردد به مریم رجوی شکایت برده اند.یکی از معترضین شورایی که هرازچندگاهی در کافه ای سفره دل خود را باز می کند گفته است؛”از هنگامیکه که رجوی تعارفات را کنار گذارده و علنا به جای ما تصمیم گرفته و اطلاعیه می دهد،شورا دیگر موضوعیت ندارد.رجوی با بهانه های مختلف همین چند نفر باقیمانده را عملا به حاشیه رانده و گفته است که بروید همراه با مجاهدین در تظاهرات خیابانی شرکت کنید یا اینکه به تولیدات فرهنگی پرداخته و به مقاله نویسی مشغول شوید.”

او در قسمت دیگری از درد دل هایش فاش ساخته بود بارها دیده است که رجوی از ته دل حسرت می خورد و بدون اراده تکرار می کرد؛”کاشکی صدام هرگز سرنگون نمی شد!”برای ما هم خوب بود.بالاخره اسم مان بود شورایی،می نشستیم و در تصمیم گیری ها رای می دادیم و حضور داشتیم.دوربین ها هم روشن بودند.تلویزیون ها پخش می کردند.نشریات خارجی هم به اسم خودمان انعکاس می دادند.حالا چی؟الان مدت هاست که جلسات شورا همانند نشست تشکیلاتی مجاهدین شده است.بجای شرکت در تصمیم گیری ها باید از همدیگر انتقاد کنیم و انتقاد بشنویم.مشکل مالی هم نداشتیم.الان تکان می خوری می گویند مشکل مالی داریم،بروید در برنامه همیاری شرکت کنید.ما را که نگذاشتند در ملاقات با آمریکایی ها شرکت کنیم.اما خود آنها درمصاحبه های مختلف گفتند که برای هر جلسه سخنرانی یا شرکت در جلسه های خانم رجوی تا ۴۰٫۰۰۰ دلار پول دریافت می کنند.معلوم نیست اینها درست می گویند یا آنها؟

۱۳ مارس ۲۰۱۲
محمد علوی

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد