_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

پای صحبت محمد کریم میری

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هشتم می 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1716

 

کسانی که از پادگان فرقه ای اشرف فرار میکنند یک دنیا حرف برای زدن دارند. هر چه بیشتر پای صحبت آنان می نشینی بیشتر به عمق نیرنگ و فریب مسعود رجوی پی میبری. به قول یکی از مادران او براستی شیطان را هم درست میدهد. وجود این میزان از تزویر و ریا و در عین حال شقاوت و سنگدلی در یک انسان واقعا نادر و منحصر به فرد است.

آقای میری که حدود شش ماه قبل از اشرف فرار کرده است حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در زیر یک فراز از گفته های ایشان را در خصوص نحوه جذب شدن و وقایع 19 فروردین 90 (8 آوریل 2011) و همچنین فرار وی را به صورت فوق العاده مختصر می آوریم.

سال 1381 در امارات مشغول به کار بودم که گرفتار تیم های جذب نیروی سازمان شدم. قضیه از این قرار بود که زندگی و کارمان در امارات خیلی سخت بود. آرزوی همه ما این بود که بتوانیم خودمان را به اروپا برسانیم. به من گفته شد که میتوانم چند صباحی در عراق کار کنم و بعد به راحتی درخواست پناهندگی از کشورهای اروپائی بدهم و کارم زود درست میشود. با این ترفند من را به عراق کشاندند و به پادگان اشرف بردند. اصلا صحبتی از مبارزه و سازمان مجاهدین خلق و غیره با من نشده بود. کاملا جا خورده بودم و تازه متوجه شده بودم که موضوع از چه قرار است.

به من گفتند که وارد یک ارتش شده ام که در حال جنگ با رژیم ایران است. به من یونیفرم دادند و یکان مرا مشخص کردند. طی این سالیان بارها و بارها نامه نوشتم و گفتم که من برای جنگیدن نیامده بودم و میخواهم برگردم ولی یا اصلا جواب نمیدادند و یا میگفتند فعلا امکانش نیست و بعضا هم تند برخورد میکردند. مدام میگفتند که هر وقت شرایط فراهم شود خودمان تو را به اروپا خواهیم فرستاد. نسبت به اینکه فرار کنم کاملا ترسانده شده بودم.

در جریان 19 فروردین موضوع این بود که سازمان قضیه را از قبل میدانست ولی هیچ اطلاعی به افراد خود نداده بود. نیروهای زیادی را در اضلاع خصوصا در شمال پادگان چیده بودند و شرایط عملا حالت آماده باش داشت. ساعت 12 شب به ما اطلاع دادند که عراقی ها همراه با نیروهای رژیم میخواهند حمله کنند و افرادی را دستگیر کرده و تحویل ایران بدهند. آنشب تا صبح نگذاشتند بخوابیم. مدام تأکید میکردند که باید با تمام قوا جلوی ورود نیروهای عراقی به داخل پادگان را بگیریم که یا کشته شویم یا مانع آنان گردیم. مدام صحبت میکردند و ما را تحریک می نمودند که باید از اشرف که شرف هر مجاهد خلق است تا پای جان دفاع کنیم و نگذاریم پای هیچ غریبه ای به آن برسد.

مقادیر زیادی سنگ و فلاخن آماده کرده بودند. هیچکس از اصل ماجرا خبر نداشت. صبح عراقی ها خواستند از ضلع شمال وارد شوند که عده ای با سنگ و چوب و حتی کوکتل مولوتوف به آنان حمله ور شدند و عده ای از نیروهای عراقی را مجروح کردند. وسیله ای به نام خورشیدی که از چند طرف میخ داشت جلوی خودروهای عراقی انداختند که موجب پنچر شدن آنها شد. بعد با کوکتل مولوتوف چند خودروی عراقی را به آتش کشیدند. جالب است که از تمامی صحنه ها عکس برداری و فیلم برداری کردند اما فقط آنهائی که خودشان میخواستند را نشان دادند. عراقی ها البته خود را برای چنین امری یعنی تهیه عکس و فیلم آماده نکرده بودند و گویا چنین واکنشی را هم انتظار نمی کشیدند.

عده ای به شدت به تحریک عراقی ها مشغول بودند اما جالب است که هیچ یک از آنان که از مسئولین بالاتر بودند کشته و مجروح نشدند چرا که بعدا عقب رفته و ما را جلو انداختند. مسئولین از پشت ما را تحریک میکردند که به عراقی ها حمله کنیم. عده زیادی حاضر نشدند جلو بروند اما عده ای هم جلو رفته و با عراقی ها درگیر شدند. باران سنگ بر سر عراقی هائی که میخواستند وارد پادگان شوند می ریخت و برخی از آنان با سر و دست شکسته به عقب برده شدند.

بالاخره عراقی ها برای درهم شکستن مقاومت داخل پادگان به صورت خودبخودی شروع به شلیک کردند که دقیقا همان چیزی بود که سازمان میخواست و برایش از شب قبل برنامه ریزی کرده و دوربین هم آماده نموده بود. در این جریان یک گلوله به زانو و یک گلوله به شکم من خورد که به بیمارستان داخل پادگان منتقل شدم.

بعدا متوجه شدیم که عراقی ها به حکم دادگاه های عراقی برای پس گرفتن زمین های کشاورزی شمال پادگان که در سالهای اخیر در زمان صدام حسین از کشاورزان به زور غصب شده و ضمیمه پادگان شده بود اقدام کرده بودند و بارها به سازمان دراین رابطه هشدار داده و حتی از قبل زمان ورود خود را تعیین نموده و حکم دادگاه را نشان داده بودند اما سازمان هرگز چنین اطلاعاتی را در اختیار نیروهای خود قرار نداد و برعکس اینطور وانمود کرد که خود اطلاعاتی از داخل ایران کسب کرده که نیروهای عراقی همراه با نیروهای رژیم جهت قتل عام و اسیر گرفتن ساکنان اشرف قرار است حمله کنند. بالاخره عراقی ها وارد شدند و زمین های مربوطه را گرفتند و مقاومت سازمان به غیر از به جا گذاشتن تعدادی کشته و زخمی حاصل دیگری نداشت.

در این رابطه یک واقعه تکان دهنده هم اتفاق افتاد. علیرضا طاهرلو که در داخل یک خودرو در کنار فرمانده اش کیانوش صلاح پور نشسته بود به صحنه آمد. خود رو ایستاد و علیرضا که در تمام مسیر به حرفهای فرمانده اش گوش میداد از خودرو پیاده شد و خود را در مقابل نیروهای عراقی به آتش کشید و در گذشت. مشخص شد که او را از قبل به لحاظ ذهنی نسبت به این کار کاملا آماده کرده بودند و فرمانده ای که او را به صحنه می آورد همچنان در طول مسیر به انجام کار روانی بر روی وی مشغول بود.

در یک پنجشنبه شب آبان ماه گذشته همراه به دو نفر دیگر طرح فرار ریخته و با تصرف یک آیفا از خاکریز عبور کرده و خود را به نیروهای عراقی رساندیم. از قبل سیم تلفن ها و بلندگو های داخل پادگان را هم قطع کردیم که نتوانند اطلاع داده و جلوی ما را بگیرند. به این ترتیب توانستم بعد از 10 سال اسارت در داخل فرقه رجوی آزادی خودم را بدست آورم.

محمد کریم میری

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعلام جدائی احسان بیدی از فرقه رجوی

 

 

نیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و هشتم آوریل 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1715

 

 

احسان بیدی اولین نفری بود که دقیقا از محل اردوگاه موقت پناهندگی لیبرتی فرار کرد و خود را به نیروی پلیس عراق رساند. او اعلام جدایی خود را طی بیانیه ای که در اختیار بنیاد خانواده سحر قرار داده اعلام نموده است.

متن اعلام جدائی آقای احسان بیدی به شرح زیر است:

اینجانب احسان بیدی فرزنذ محمد تقی، جدایی خود را از سازمان مجاهدین خلق (فرقه منحرف و فاسد رجوی) اعلام می نمایم .

10 سال قبل فریب تبلیغات مجاهدین خلق را خورده و خود را اسیر این فرقه نمودم. 10 سال از بهترین دوران زندگی خود را در پشت حصارهای پادگان اشرف بدون هیچ نتیجه ای گذرانده و فقط اسیر وعده های تو خالی رجوی و دیگر رهبران فرقه شدم.

به عنوان یک جوان ایرانی وقتی متوجه اشتباه خود شدم که راه بازگشتی وجود نداشت و جرات ابراز نظر در داخل تشکیلات را هم نداشتم. من به خاطر هوای نفسانی سران فرقه در 19 فروردین 90 مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و از ناحیه پا زخمی شدم.

من به خوبی میدانستم که سران فرقه فقط از ریختن خون من و دوستان من به اهداف شوم خود میرسند و هیچ ارزشی برای جان انسانها قائل نیستند.

در طی چند سال گذشته بارها تصمیم به فرار گرفته بودم ولی موفق نشدم تا اینکه در مرحله دوم به کمپ ترانزیت لیبرتی منتقل شدم و در یک فرصت مناسب اولین نفری بودم که دقیقا از این اردوگاه فرار کرده و خود را به نیروهای عراقی معرفی نمودم و از این فرقه فاسد و جنایتکار نجات پیدا کردم.

من از این بابت بسیار خوشحالم و تنها آرزویم این است که روزی سران فرقه بخاطر جنا یت هایی که در حق جوانان ایران مرتکب شده اند محاکمه شوند و دوستان دیگرم که خواهان آزادی هستند از این فرقه نجات پیدا کنند .

بغداد - احسان بیدی 6/2/91

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خانواده ها در مقابل اشرف

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و سوم آوریل 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1714

 

اخیرا تعدادی از خانواده ها از نقاط مختلف ایران از جمله خوزستان، کردستان، و سیستان و بلوچستان به جمع خانواده های متحصن در مقابل دروازه پادگان فرقه ای اشرف پیوسته اند.

در زیر عکس عده ای از آنان که بر روی خاکریزهای پیرامون اشرف به فریاد زدن نام فرزندان خود مشغولند را مشاهده میکنید. آنان همچنان امیدوارند تا شاید ضمیری آگاه و بیدار در آنطرف حصارهای اشرف به ندای دردمند آنان پاسخ مثبت دهد.

 



اما عناصر مغزشوئی شده فرقه رجوی همچنان پاسخ خانواده های خود را با سنگ میدهند.

در عکس زیر در یک گوشه پادگان اشرف عناصر رجوی مشغول پرتاب سنگ به خانواده های خود هستند که سنگ پای یکی از مادران را مجروح ساخته که در عکس نمایان است.



تعدادی از خانواده ها به نزدیکی یکی از پست های نگهبانی پادگان اشرف رفته و یکی از آنان تلاش نمود تا با یک عضو فرقه رجوی صحبتی معمولی و خودمانی داشته باشد.

تصویر گزارش این عضو خانواده که در اختیار بنیاد خانواده سحر قرار گرفته عینا بدون هیچ توضیح و اظهار نظری در زیر آورده میشود.

 






 

بنیاد خانواده سحر
بغداد – 23 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقاومت خانواده ها تا رسیدن به اهدافشان ادامه دارد

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، شانزدهم آوریل 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1711

 

خانواده ها، یا همان کابوس و شکنجه روانی مسعود رجوی رهبر فرقه ای مجاهدین خلق، همچنان پایدار و استوار ایستاده اند و چه در برابر اشرف و چه در برابر لیبرتی، تا به حقوق مسلم خود یعنی ملاقات و کسب اطلاع از وضعیت عزیزانشان نرسند، از پای نخواهند نشست.

فرقه رجوی در سایت شورای ملی مقاومت، اطلاعیه شماره 23 خود که حاوی همان هذیان گوئی های همیشگی است را درج کرده است.

این اطلاعیه عینا در زیر از نظرتان میگذرد.

لیبرتی- اطلاعیه شماره ۲۳
دولت عراق در نقض آشکار یادداشت تفاهم با ملل متحد با استقرار مزدوران اطلاعات آخوندی در لیبرتی و شکنجه روانی ساکنان موافقت می‌کند.
وزارت اطلاعات رژیم آخوندی، در صدد است همزمان با جابه‌جایی ساکنان اشرف به لیبرتی، مزدوران خود را که از ۲۶ماه پیش در اطراف اشرف مشغول شکنجه روانی ساکنان هستند، به لیبرتی منتقل کند. سفارت رژیم آخوندی در بغداد موافقت دولت عراق برای استقرار این مزدوران در لیبرتی را کسب کرده است.
اینها همان مزدورانی هستند که تحت عنوان خانواده ساکنان اشرف از فوریه ۲۰۱۰ به طور مستمر در مقابل اشرف حضور داشته و هر چند یک بار با مزدوران تازه نفس تعویض می‌شوند.
دولت عراق بخشی از کمپ لیبرتی را که جداسازی کرده در اختیار سفارت قرار داده تا به مزدوران اختصاص دهد و علی رشادتمند، مأمور شناخته شده اطلاعات آخوندی در سفارت، مسئول راه اندازی این محل است. اکبرزاده و احمد هاجری دو تن از گردانندگان کارزار شکنجه روانی که در ۲۶ ماه گذشته به طور عمده در اشرف حضور داشته اند، قرار است زودتر از بقیه در لیبرتی مستقر شوند. وزارت اطلاعات آخوندی همچنین قصد دارد تمامی امکانات خود را از اشرف به لیبرتی منتقل کند .
طرح ابلهانه و خام خیالانه رژیم آخوندی و دست نشاندگان عراقیش این است که با تحت فشار قرار دادن مجاهدین آنها را در هم شکسته و به تسلیم و بازگشت به ایران بازگردانند.
موافقت دولت عراق با انتقال شکنجه گران و مزدوران اطلاعات آخوندی به لیبرتی و فراهم کردن تسهیلات برای استقرار آنها در این محل، مشارکت در جنایت علیه بشریت و نقض آشکار و وخیم یادداشت تفاهم امضاشده بین این دولت و ملل متحد است. یادداشت تفاهم با تأکید بر تعهد دولت عراق به حقوق بشر بین المللی تصریح می‌کند که این دولت می بایست تضمین کند که کمپ لیبرتی ” از استانداردهای حقوق بشری و انساندوستانه برخوردار باشد”.
مقاومت ایران از دبیرکل ملل متحد، نماینده ویژه دبیرکل، یونامی و همچنین وزیر خارجه آمریکا و نماینده ویژه وی و سفارت آمریکا در بغداد می‌خواهد از دایر کردن یک شکنجه گاه جدید در کنار لیبرتی و نقض یادداشت تفاهم جلوگیری کنند.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۲۶ فروردین ۱۳۹۱(۱۴ آوریل ۲۰۱۲)

لینک به متن اصلی


همانطور که مشاهده میشود فرقه رجوی از وحشت از اینکه مطلع شده که قرار است خانواده ها به تحصن و مبارزه و مقاومتشان در برابر دیو فرقه ای که عزیزانشان را به بند و اسارت کشیده ادامه دهند به هذیان گوئی و پرت و پلا بافتن افتاده و به سوز و گداز پرداخته است. در این اطلاعیه فرقه به وضوح برملا کرده است که نگرانی اصلی اش مستقر شدن خانواده ها در برابر اردوگاه لیبرتی به صورتی که در مقابل پادگان اشرف تحصن کرده بودند است. کسانی که توانسته اند طی مدت اخیر از اشرف فرار کنند همگی اذعان داشتند که صدای خانواده ها در بیرون از اشرف به نقطه امیدی برای ساکنان و به کابوسی برای مسئولین تبدیل شده بود.

راستی چرا فرقه رجوی از چند زن و مرد سالخورده یا چند دختر و پسر نوجوان به این حد وحشت دارد؟ مگر ملاقات یک عضو فرقه رجوی با خانواده اش که هیچ سلاحی در دست ندارند و صرفا برای ابراز مهر و عاطفه شان با قبول تمامی مشقات به عراق آمده اند چه زیانی به مبارزه سازمان مجاهدین خلق که مدعی آلترناتیو بودن است میزند؟

و چرا سازمان مجاهدین خلق اصرار دارد این خانواده ها را همچنان مأموران امنیتی ایران قلمداد کند که گوئی برای نابودی فرقه اش آمده اند. چرا فرقه مصر است که همه کس از جمله دولت عراق ایادی رژیم ایران هستند و هر کس که مطابق میل رجوی عمل نکند مأمور جمهوری اسلامی است. البته او خوب میداند که مهر و عاطفه مادری سلاحی است که از هر سیستم امنیتی پیچیده و از هر ارتش مجهزی بهتر و بالاتر میتواند بساط نیرنگ و فریب فرقه ای را در هم بپیچد و آنرا نابود کند.

یک بار دیگر این اطلاعیه را مطالعه کنید. آیا این بیان یک آلترناتیو است؟ آیا این واقعا یک نیروی اپوزیسیون است؟ آیا این همان ارتشی است که کمر به سرنگونی جمهوری اسلامی بسته است؟ آنچه به نظر میرسد اینست که رجوی میخواهد به هر نحو ممکن این تعداد از اسیران خود را همچنان در اسارت فرقه ای نگاه دارد و البته خوب میداند که خانواده باطل السحر فرقه است.

خانواده ها البته مایلند تا به مسعود رجوی مخفی شده در هر کجا که هست نوید دهند که آنان مصممند راهی که بیش از دو سال پیش، البته بالاجبار و بصورتی که رجوی بر آنان تحمیل کرد، آغاز کرده اند را تا رسیدن به مقصود ادامه دهند و هرگز دست از خواسته های برحق خود نخواهند کشید.

بنیاد خانواده سحر
بغداد – 27 فروردین 1391 (15 آوریل 2012)

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشک تمساح رجوی برای خانواده ها

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، پانزدهم آوریل 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1710

 

مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق سالیان سال است با استفاده از تکنیک های شناخته شده کنترل ذهن، اعضای فرقه خود را در اسارت و بی خبری مطلق از دنیای بیرون از فرقه نگاه داشته و آنان را مورد استثمار ذهنی و سوء استفاده های مختلف قرار میدهد. او خود را مالک مال و جان و حتی ناموس پیروانش میداند و به هر نحوی که مایل است آنان را مورد استفاده قرار داده و حتی شکنجه میکند و به قتل میرساند. او خانواده را لانه فساد میداند و آنرا دشمن اصلی پیروان خود خوانده و آنان را از هرگونه ارتباط با خانواده های خود منع نموده است.

طی بیش از دو سال گذشته که خانواده های رنجدیده اسیران اشرف برای ملاقات با فرزندان اسیر خود در مقابل دروازه پادگان اشرف دست به تحصن زده اند، سران فرقه نه تنها اجازه ملاقاتی حتی کوتاه و مختصر به آنها نداده اند بلکه با رفتاری غیر انسانی، از جمله سنگ پراکنی و توهین و تهدید و افترا توسط ایادی مغزشوئی شده خود، خانواده ها را مورد آزار و اذیت قرار داده اند.

با پیگیری ها و افشاگری های چند ساله خانواده های اعضای گرفتار در پادگان فرقه ای اشرف و نیز با یاری دولت و ملت عراق و همچنین به یمن فشارهای افکار بین المللی، فرقه ناچار به ترک پادگان و نهایتا کشور عراق خواهد گردید که این موضوع نور تازه ای بر دل مادران و بستگان دردمند و رنجکشیده اسرای اشرف تابانده است تا شاید به آرزوی دیرینه خود رسیده و دیداری با عزیزانشان داشته باشند.

اما سران فرقه برای متوقف کردن این روند هر روز ترفند تازه ای به کار می بندند تا شاید از این رهگذر چند صباحی دیگر به سلطه خود بر اذهان ساکنان اشرف ادامه دهند. در حال حاضر که با نظارت کامل یونامی (دفتر نمایندگی ملل متحد در بغداد) و تحت حفاظت کامل آنان، اعضای اسیر در مرحله انتقال به کمپ ترانزیت لیبرتی هستند، مسئولین فرقه با فرافکنی، بهانه تراشی، منازعه و درگیری با نیروهای عراقی حافظ امنیت پادگان اشرف، و زندان جلوه دادن اردوگاه ترانزیت، اظهار می دارند که این اردوگاه محل مناسبی برای ملاقات خانواده ها با اعضاء نیست و به دلیل عدم امکانات رفاهی و بهداشتی کافی، خانواده ها دچار سختی و مشقت خواهند شد.

دوگانگی و تناقض رفتاری در ارتباط با نگرش و برخورد رجوی با خانواده های اعضای دربند را چگونه میتوان تبیین کرد؟ از یک طرف در طول دو سال گذشته، رجوی با انواع توهین ها و فحاشی ها در مقابل دوربینهای تمام سازمانهای خبری، خانواده ها را رانده است و از طرفی دیگر به دلسوزی برای همین پدران و مادران سالخـورده می پردازد. این یکی دیگر از همان مکر و فریبهای فرقه ایست که رجوی همیشه برای تداوم خیانتها و خباثتهای چندین ساله خود بکار بسته است.

بر این اساس خانواده اسیران فرقه رجوی اعلام میدارند که اشکال تراشی های سازمان مجاهدین خلق بهانه هائی بی اساس و ترفندی شناخته شده است. خانواده ها آمادگی این را دارند تا در هر کجا که امکان داشته باشد و تحت هر شرایطی با نظارت نمایندگان یونامی و صلیب سرخ و البته بدون کنترل سران فرقه با فرزندان خود ملاقات حضوری داشته باشند.

هیأت تحریریه بنیاد خانواده سحر
2012/4/13

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد