_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

آشنایی با تروریست های ساکن اورسوراواز – محمد سید المحدثین

محمد سید المحدثین: حسرت می خورم که چرا آیت الله خمینی را ترور نکردم!

 

 

جواد فیروزمند، آریا ایران، پاریس، نهم می 2012
لینک به منبع

 

از سال ۱۳۵۸ – ۱۳۵۰ شمسی

محمد سید المحدثین که هم اکنون از دهکده اورسوراواز_فرانسه مسئولیت کمیسیون سیاسی شورای ملی مقاومت را عهده دار می باشد،از فرماندهان و مسئولین طراز اول سازمان مجاهدین خلق است.او متولد سال ۱۳۳۳ شمسی (۱۹۵۳ میلادی) از یک خانواده مذهبی می باشد.پدر او یکی از روحانیون مرتبط با آیت الله خمینی وآیت الله طالقانی بوده و در شهر قم سکونت داشت.(۱)

او تا ۱۸ سالگی زمانیکه تحصیلات متوسطه را به پایان می رساند در شهر قم و در منزل پدرش سکونت داشته و بدلیل محیط مذهبی پیرامون خانواده اش ابتدا با خانواده بنیانگذاران مجاهدین آشنا می گردد.در شهریور سال ۱۳۵۰ شمسی هنگامیکه بنیانگذاران مجاهدین دستگیر شده و در زندان بسر می بردند،خانواده های آنان برای اعتراض به حکومت پهلوی در منزل روحانیون برجسته قم به اعتصاب می نشستند.این محیط و انگیزه های مذهبی باعث شد که او به سمت مجاهدین گرایش پیدا کرده و آرزوهایش را از طریق آنان جستجو نماید.

محدثین در خاطرات اش می گوید؛ بدلیل اینکه پدر من روحانی و ساکن شهر مذهبی قم بود.با روحانیون سرشناس مخالف حکومت شاه آشنایی داشتم.من با خانواده آیت الله خمینی،آیت الله بهشتی،آیت الله یزدی،آیت الله مطهری و … آشنایی نزدیک داشتم.خیلی از آنها به منزل ما می آمدند و پدر مرا از نزدیک می شناختند.ما با آنها رفت و آمد خانوادگی داشتیم.منزل آیت الله یزدی در کنار خانه ما بود.آیت الله اشراقی شوهر دختر آیت الله خمینی روبروی منزل ما زندگی می کرد.همسر احمد خمینی از فامیل های دور ما بود.این مسائل باعث شده بود که دلبستگی عمیقی به دین اسلام داشته و بعنوان یک مسلمان مسئول،احساس وظیفه می کردم تا در مقابل ظلم سکوت نکرده و بر علیه حکومت پهلوی برخیزم!



محمد محدثین در سال ۱۳۵۱ شمسی (۱۹۷۲ میلادی) به تهران نقل مکان کرده و در رشته مهندسی برق وارد دانشگاه صنعتی آریامهر می شود.با اینکه در دبیرستان فرد درس خوانی بوده،اما به محض ورود به دانشگاه و بدلیل جاذبه های سازمان مجاهدین و مبارزه با حکومت شاه، تحصیلات اش را رها نموده و به فعالیت با سازمان مجاهدین می پردازد.اولین مسئولیتی که از طرف رابط مجاهدین به او سپرده می شود،اداره نمازخانه دانشگاه است،تا به این شکل اولین اقدام حرفه ای در ارتباط با سازمان مجاهدین را آغاز نماید.

پس از دستگیری واعدام بنیانگذاران مجاهدین،تقی شهرام که از زندان ساری گریخته بود به همراه بهرام آرام و وحید افراخته عناصر بیرون از زندان را سازماندهی کرده و رهبری مجاهدین را در اختیار می گیرند.آنها از سال ۱۳۵۲ شمسی،ایدئولوژی سازمان را تغییر داده و در اواخر سال ۱۳۵۳ اعلام نمودند که مارکسیست شده اند.همین مسئله موجب درگیری های درون گروهی در داخل و بیرون زندان شده و تعدادی از عناصر مذهبی سازمان ترور می شوند.متعاقب این درگیری ها و با اطلاعات بدست آمده بقیه اعضای سازمان توسط ساواک دستگیر و زندانی می گردند.محمد سید المحدثین نیز جزو این گروه ها بوده و در سال ۱۳۵۴ شمسی در ارتباط با ترور مستشاران نظامی آمریکا در تهران دستگیر می شود.او با گذراندن سه سال محکومیت در زندان های اوین،قصر و قزلحصار سرانجام در آبانماه ۱۳۵۷ همراه با اولین گروه زندانیان آزاد می گردد.

از سال ۱۳۶۰ – ۱۳۵۸ شمسی

با آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی در اواخر دیماه سال ۱۳۵۷ شمسی،بازسازی تشکیلات مجاهدین به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی صورت می گیرد.آنها تا سقوط کامل نظام سلطنتی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شمسی به فعالیت های مسلحانه پرداخته و در استقبال از ورود آیت الله خمینی به تهران شرکت داشتند.

پس از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شمسی،مسئولیت قسمت بزرگی از بخش اجتماعی مجاهدین به محمد سید المحدثین سپرده شد.محمد محدثین در جریان جاسوسی سعادتی برای ک.گ.ب شوروی از همدستان مرتبط با او بود.همچنین در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران با بسیج هواداران و اعضای مجاهدین تلاش می کرد نقش ضد آمریکایی سازمان را بارز کرده و از جمهوری اسلامی درخواست محاکمه و اعدام کارکنان سفارت آمریکا را داشت.او به همراه محمد ضابطی،مهدی ابریشمچی،مهدی کتیرایی و شمار دیگری از فرماندهان ارشد مجاهدین در سازماندهی هواداران بر علیه مسئولین حکومت نوپای جمهوری اسلامی نقش داشته و از برگزار کنندگان اصلی تظاهرات مسلحانه ۳۰ خرداد و ۵ مهر ۱۳۶۰ می باشد.محمد سید المحمدثین از جمله فرماندهانی بود که در روز ۳۰ خرداد هدایت جنگ مسلحانه در خیابان های مرکزی تهران را بعهده داشت.در این روز چند هزار تن از طرفین درگیر کشته ، زخمی و دستگیر شدند.

از فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شمسی،محمد محدثین همراه با دیگر فرماندهان ارشد به ترمیم بخش اجتماعی پرداخته و تیم های ترور را در خیابان های تهران فعال می کنند.محمد رضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ شمسی که چند سال بعد در اورسوراواز پناه گرفته بود،از افراد زیر مجموعه بخش اجتماعی محمد محدثین و از تحت مسئولین دست چندم او بود.

او پس از ضربه ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ شمسی که منجر به مرگ موسی خیابانی،اشرف ربیعی و ۲۱ تن دیگر گردید به فرانسه گریخته و در کنار مسعود رجوی در اورسوراواز مستقر شد.

از سال ۱۳۶۰ به بعد

دیپلماسی انقلابی یا دیپلماسی فریب و تطهیر

با آغاز فعالیت های مسعود رجوی در فرانسه و اروپا،محمد محدثین مسئول ستاد سیاسی مجاهدین و بعدها با حفظ سمت به عنوان مسئول کمیسیون سیاسی شورای ملی مقاومت برگزیده شد.کار ستاد محدثین پیشبرد دیپلماسی مجاهدین در عرصه سیاسی،تبلیغات،،جذب افراد خارجی،ارتباط گیری و فعالیت در بین پارلمانترها بود تا با تاثیر گذاری بر روی آنها دولت ها را وادار به حمایت از مجاهدین نماید.او به موازات عملیات تروریستی در داخل ایران،با سازماندهی ستاد سیاسی مجاهدین در کشورهای مختلف اروپایی،آمریکایی و عربی،به ارگان های حقوق بشری و پارلمان ها نفوذ کرده و با قربانی جلوه دادن تیم های ترور،لابی گسترده ای را در جلب حمایت برای مجاهدین براه انداخت.او در این باره معتقد است که دیپلماسی مجاهدین یک دیپلماسی انقلابی بوده و از بطن ایدئولوژی رهبری آنان سر باز کرده است.

او در خاطرات اش می گوید؛دیپلماسی مجاهدین از مرداد ۱۳۶۰ در فرانسه توسط مسعود رجوی پایه گذاری شد.او می گوید دیپلماسی ما،دیپلماسی از پایین به بالا است.منافع و اصول خودش را درست تشخیص می دهد و از همانها نیز دفاع می نماید.در واقع این مردمان کشورها هستند که از ما حمایت می کنند،نه دولت ها.به همین دلیل اهل زد و بند هم نیست که چیزی بدهد و مابه ازاء آن چیزی بدست بیاورد! ما با جلب توجه افکار عمومی،با جلب توجه پارلمان ها ، با بکارگیری و بخدمت گرفتن، واستفاده از دستگاه قضایی این کشورها با دولت هایشان مقابله می کنیم تا منافع مان را تامین نماییم!

برخلاف گفته های محدثین،تاریخ ۳۰ ساله ارتباط سیاسی مجاهدین با کشورهای اروپایی و آمریکایی نشان داده است که آنان برای تطهیر خودشان از گفتن دروغ ابایی ندارند.به جرات می توان گفت اکثریت قریب به اتفاق حامیان غربی مجاهدین را کسانی تشکیل داده اند که فقط برای دریافت پول و هدیه به آنان پیوسته اند.از مروین دایملی و رابرت توریسلی و ده ها نماینده مجلس تا ادوارد رندل در آمریکا همگی اعتراف نموده اند که هدایای نقدی قابل توجهی از مجاهدین دریافت نموده اند.چند ماه پیش ادوارد رندل اعتراف نمود که برای یک سخنرانی در حمایت از مریم رجوی ۱۶۰٫۰۰۰ دلار پول دریافت کرده است(۲).بنابر این برخلاف گفته ایشان،حامیان مجاهدین نه تنها مردم اروپا و آمریکا نیستند بلکه لابی هایی هستند که با دریافت پول کلان برای مجاهدین تبلیغ می نمایند.محمد محدثین سازمانده و پشتیبان مستقیم چنین دیپلماسی برای مجاهدین است!

دیپلماسی نظامی-ایدئولوژیک

در سال ۱۳۶۵ شمسی با اخراج مجاهدین از فرانسه او نیز به همراه ستاد سیاسی اش به عراق منتقل شده و دیپلماسی نظامی را با دیپلماسی سیاسی جایگزین میکند.این مرحله از کار محدثین که با پشتیبانی کامل سازمان اطلاعات و امنیت عراق صورت می گرفت،به فعالیت گسترده برای جلب حامی در کشورهای عربی ، آفریقایی ، آمریکا و سازمان های فلسطینی اختصاص می یابد.در پناه صدام حسین او روابط بسیار گرمی را با کویت،عربستان سعودی،امارات متحده عربی،مصر،اردن،فلسطین،مراکش،الجزایر و … برای مجاهدین فراهم می آورد.روابط گرم ستاد تحت مسئولیت محمد محدثین با سازمان اطلاعات عربستان سعودی منجر به دعوت از مسعود رجوی برای همکاری با عربستان می شود.او در سال ۱۳۶۶ شمسی مسعود رجوی و برخی مسئولین ارشد مجاهدین را در سفر به مکه و مدینه همراهی می نماید.مسعود رجوی برای جلب حمایت سعودی ها با جانشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان طی چند روز به مذاکره می پردازد که متعاقب آن حمایت های بی دریغ سعودی ها در کنار صدام حسین، بنیان های مالی مجاهدین را سرشار می نماید.

از هنگام استقرار رهبری مجاهدین در عراق،دیپلماسی نظامی محدثین نقش بارزتری را در پیشبرد اهداف مجاهدین ایفا می نماید.در اکثر ملاقات ها با صدام حسین،سازمان اطلاعات و امنیت و سران حزب بعث در کنار مسعود رجوی،مهدی ابریشمچی،محمود عطایی،محمود مهدوی،ابراهیم ذاکری،عباس داوری و مهدی براعی قرار دارد.او یکی از هفت فرمانده اصلی رجوی بوده که در عرصه های سیاسی،نظامی،تشکیلاتی و ایدئولوژیک،تشکیلات رجوی را بارور نموده و از پیشبرندگان استراتژی مجاهدین در عملیات تروریستی از عراق بر علیه ایران می باشد.

با گسترش عملیات های نظامی مجاهدین از عراق به داخل ایران،دیپلماسی او تبلیغ و تطهیر تروریسم رجوی است.او در تمامی عملیات های بزرگ مجاهدین لباس نظامی و رزم پوشیده و علاوه بر تبلیغات سیاسی،فرماندهی نظامی بخشی از عملیات ها را نیز بعهده داشته است.او در عملیات تسخیر شهر مهران(چلچراغ)،عملیات تسخیر اسلام آباد و کرند(عملیات فروغ جاویدان)،عملیات کردکشی سال ۱۹۹۱ در مناطق کفری،طوزخورماتو،سلیمان بک،جلولاوخانقین مستقیما شرکت داشته و بسیاری را به کشتن داده و یا کشته است.در عملیات فروغ جاویدان که از ۳ تا ۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۷ شمسی صورت گرفت او و همسرش فاطمه رمضانی و اعضای ستاد سیاسی اش لباس رزم پوشیده و فرماندهی چند تیپ زرهی و پیاده را بعهده داشتند.از مجموع ۴۸۰ نفری که او و همسرش فرماندهی میکرد،بدلیل نداشتن دانش نظامی بطور کامل منهدم گردیده و فقط تعداد انگشت شماری از آنان توانستند جان خود را نجات داده و به عراق بازگردند.در این عملیات اکثر قریب به اتفاق کسانیکه دولت فرانسه به گابن اخراج کرده و در مذاکرات سال ۱۳۶۶ با محمد سید المحدثین و مهدی ابریشمچی به فرانسه بازگشته بودند،شرکت داشته و تعداد قابل توجهی از آنان کشته و زخمی شدند.

نقش بارز دیگر او در تشکیلات مجاهدین،دفاع و ترویج انقلاب ایدئولوژیک است.او بعنوان یک مسئول ایدئولوژیک برای بخش زیادی از اعضای مجاهدین دراورسوراواز، بغداد و پادگان اشرف نشست های ایدئولوژیک برگزار کرد.در این انقلاب که مرحله اول آن در سال ۱۳۶۴ شمسی با ازدواج مریم قجرعضدانلو با مسعود رجوی آغاز شده بود،در سال ۱۳۶۸ شمسی با طلاق و جدایی اجباری خانواده ها از یکدیگر تداوم یافت.بسیاری از اعضای مجاهدین در آن ایام مسئله دار شده و تحت برخورد و زیر فشارهای روانی قرار گرفتند.او نقش بسزایی در برخورد با افراد خواهان جدایی داشته و مشکلات قانونی و سیاسی زیادی برای اعضای خواهان جدایی از تشکیلات مجاهدین فراهم ساخت.بنا به گفته بسیاری از جداشگان که هم اکنون در اروپا زندگی می کنند،محدثین علاوه بر شرکت در نشست های تعیین تکلیف افراد که با تحقیر ، شکنجه روحی و تهدید به مرگ همراه بود،در وخامت وضع آنان سهیم می شد.همچنین بدلیل توانایی های سیاسی،لابی گسترده در اروپا ،پول زیاد، ابزارها و اشخاصی که به خدمت گرفته بود،در بدنام کردن افراد خواهان جدایی نقش بسیار مهمی ایفا می کرد.او در نشریات و ارگان های تبلیغاتی مجاهدین در مقابل هر عضو جداشده یا خواهان جدایی علنا موضع گیری نموده و تهدید می کرد که نخواهد گذاشت عضو جداشده از مجاهدین در اروپا براحتی زندگی کرده و فعالیت افشاگرانه داشته باشد.او در همکاری با مهدی ابریشمچی و ابوالقاسم رضایی نقش بسیار مهمی در شیطان سازی بر علیه افراد جداشده از مجاهدین در فرانسه و اروپا ایفا نموده است.

مجاهدین و جنایت در عراق

اوایل دی ماه ۱۳۹۰ شمسی،محمد محدثین در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه تاکید نموده است که سازمان مجاهدین در عراق مرتکب هیچ جنایتی نشده است.

براساس آمارهای رسمی منتشر شده در نشریات و گزارشات تلویزیونی مجاهدین،آنها معتقدند که بیش از ۵۰٫۰۰۰ نفر از ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران را که در سال ۱۹۹۱ میلادی به عراق نفوذ نموده بود به هلاکت رسانده یا از بین برده اند.در این باره روایت های بسیار متفاوتی منتشر گردیده است.جمهوری اسلامی می گوید حتی یک نفر از افراد مسلح آنان در عراق حضور نداشته و کشته نداده است.حزب اتحادیه میهنی کردستان وابسته به رئیس جمهور عراق می گوید مجاهدین آنان را در مناطق کرکوک،کفری،طوزخورماتو،سلیمان بک،جلولا،خالص و خانقین قتل عام کرده اند.حزب مزبور در این رابطه اسناد بسیار زیادی ارائه کرده است از جمله گورستان افرادی که به دست ارتش مجاهدین به قتل رسیده یا زخمی ها و خانواده های بازمانده که از آنان فیلم و گزارش تهیه نموده است.

اما بهترین اسناد(۳) مربوط به تعدادی از افراد جدا شده است که هم اکنون در اروپا بسر می برند.کسانی که خود در همان ایام بهمراه ارتش مجاهدین یا در عملیات کردکشی شرکت داشته و یا شاهد صحنه های عملیاتی مجاهدین بودند.آنها به دیدبان حقوق بشر و سازمان های مدافع بین المللی اعتراف نموده و کتبا نوشته اند که شاهد بوده اند مریم و مسعود رجوی دستور حمله و توپ باران خانه های ساکنان شهرهای کرد نشین منطقه را داده است.آنها در چند متری خود شاهد بوده اند که تانک های مجاهدین منازل اکراد را توپ باران نموده است.آنها شاهد بوده اند که مجاهدین با تانک هایشان از روی اجساد اکراد عبور نموده اند.آنها شاهد بوده اند که محمد محدثین نیز در عملیات کردکشی جزو ستاد فرماندهی و در کنار مسعود و مریم رجوی قرار داشته و جنگ بر علیه اکراد عراقی را رهبری نموده است.بنابر این طبیعی که دیپلماسی محدثین چنین جنایاتی را انکار نماید و این گونه شهادت ها را حرف رژیم جمهوری اسلامی بنامد.

برای دسترسی به پادگان اشرف باید از روی جسد ما رد شوید

در حالیکه اروپا و آمریکا در کنار نهادهای حقوق بشری و بین المللی،برای حل و فصل مسائل پادگان اشرف در تلاش هستند،او در جمع هواداران حرفه ای مجاهدین در ژنو اعلام می نماید که؛”برای دسترسی به پادگان اشرف باید از روی جسد ما رد شوید.”او در روز دوشنبه ۴ ژوئیه ۲۰۱۱ در برابر افراد وابسته به مجاهدین در ژنو گفت؛”اشرف همینجا است و امروز شما شعبه اشرف در ژنو هستید.”این شعار تحریک آمیز مسلما برای پاسخ به ابراز احساسات هواداران مجاهدین نیست.بلکه نشان دهنده استراتژی مجاهدین برای جایگزین ساختن کشورهای اروپایی با پادگان اشرف برای ترویج خشونت و تروریسم است.بنابر این ادعای کمی نیست اگر بگوییم دیپلماسی محمد سید المحدثین در خدمت تطهیر تروریسم سازمان مجاهدین و ترویج خشونت در اروپا است.

حسرت می خورم که چرا آیت الله خمینی را ترور نکردم

دیپلماسی تطهیر تروریسم سازمان مجاهدین خلق که از سال ۱۳۶۰ شمسی در اروپا و آمریکا توسط محمد محدثین اداره می شود،دچار حسرت ها و فرصت های از دست رفته برای ترور بیشتر است.او در قسمتی از خاطرات اش از اینکه نتوانسته است در سال ۱۳۵۸ شمسی آیت الله خمینی را ترور کند افسوس می خورد و می گوید؛ در ابتدای سال ۱۳۵۸ شمسی یعنی ۱۹۷۹ میلادی که به قم رفتم منزل پدرم آنجا بود.که دیوار به دیوارش منزل محمد یزدی رئیس قوه قضاییه حکومت ایران بود.روبروی خانه ما منزل آیت الله اشراقی داماد آیت الله خمینی قرار داشت.اطراف منزل ما افراد سرشناسی از آخوند های قم بودند.آیت الله خمینی در قم در منزل آیت الله یزدی مستقر شده بود.یعنی درست دیوار به دیوار خانه ما.آیت الله خمینی روی پشت بام خانه می رفت و به ابراز احساسات مردمی که برای ملاقات اش آمده بودند پاسخ می داد.پشت بام آن خانه به اطاق های خانه ما مسلط بود و دید داشت.من که آن روز در جلو درب اطاق ایستاده بودم دیدم که آیت الله خمینی به ابراز احساسات مردم که پاسخ می داد برگشت مرا دید و شناخت و به من سر تکان داد.چون از طریق پدرم می دانست که من از مجاهدین و در زندان رژیم پهلوی بوده ام.آیت الله خمینی به پدرم گفته بود که من مطلع شدم ایشان درزندان هستند و من متاسفانه نتوانستم برایشان کاری انجام بدهم.خیلی جالب بود.بعدها خیلی افسوس خوردم که از چنین موقعیتی نتوانستم برای از بین بردن آیت الله خمینی استفاده کنم!(۴)

برآیندها

حضور رجوی در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی دستآوردهای بسیار زیادی برای ترویج خشونت و تروریسم سازمان مجاهدین خلق فراهم ساخت.آنها از سال ۱۳۶۰ شمسی دهکده اورسوراواز را به پایگاهی نظامی برای گسترش تروریسم در ایران و عراق تبدیل نمودند.طراحی فعالیت های سازمانیافته مجاهدین برای خشونت در عراق و ایران از همین پایگاه صورت گرفته و در سال ۲۰۰۳ میلادی با خودسوزی های خیابانی،مردم فرانسه را نیز بی نسیب نگذاشته اند.دفتر سیاسی-نظامی محمد سید المحدثین نیز در همین دهکده واقع شده است.جایی که او فرماندهی انتقال پادگان اشرف به فرانسه و کشورهای اروپایی را آرزو می نماید تا این کشورها را بطور مستقیم با ایران درگیر نماید.

از تبلیغات حقوق بشری در پارلمان ها تا اعزام واحد های تروریستی مجاهدین به ایران،از ملاقات با بیل کلینتون در آمریکا،تا ملاقات جنگ طلبان آمریکایی با مریم رجوی در فرانسه،از همدستی و مشارکت با گروه تروریستی جندالله در بلوچستان تا همکاری با القاعده در عراق،از فراهم نمودن انجمن های پولشویی در انگستان و آلمان تا اهدای رشوه به سیاستمداران بازنشسته آمریکایی.از فریب ارگان های حقوق بشری تا اعزام تروریست های برجسته مجاهدین از عراق به اروپا و هزاران عمل خلاف قانون برای تطهیر تروریسم سازمان مجاهدین تحت عنوان حقوق سیاسی پناهندگان،توسط او و همکارانش در اورسوراواز فرماندهی می شود.جایی که هر یک از برادران و خواهرانش صدها ایرانی و عراقی را طی ۳۰ سال گذشته به قتل رسانده و امروز در کنار رودخانه اوآز فرماندهی عملیات های مشترک با سازمان موساد در ترور دانشمندان ایرانی را طراحی و به اجرا در می آورند.(۵)

۸ می ۲۰۱۲

جواد فیروزمند

پاورقی

۱٫ سازمان مجاهدین خلق محل تولد او را در نشریات منتشر شده،شهرستان قم اعلام نموده است.اما بنا بگفته خودش در شهر قم بزرگ شده و متولد تهران می باشد.

۲٫هزینه های دریافتی ادوارد رندل از سازمان تروریستی مجاهدین خلق.

Rendell under investigation for speaking fees earned stumping for terrorist group

http://dailycaller.com/2012/03/13/rendell-under-investigation-for-speaking-fees-earned-stumping-for-terrorist-group/

3.مشاهدات تعدادی از اعضای جداشده مجاهدین از جنایات مجاهدین در عراق؛

مشاهدات بهزاد علیشاهی عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

کریم گرگان در جریان لشکرکشی های جنگ اول خلیج مجاهدین و عملیات کرد کشی مسئول کنترل شهر خالص بود , شب هنگام به تیربارچی نفربرش دستور میدهد به اشخاصی که به نظرش مشکوک بودند شلیک کند و بعد از قتل آنها متوجه میشود که یک زن و یک پسر شانزده هفده ساله بوده اند که مقداری مواد خوراکی همراه داشتند و بس .
در نزدیکی شهر کلار هم خانم افسانه شاهرخی همین اشتباه را تکرار میکند و به اسفندیار محتسبی که با بیسیم خبر داده بود که چند نفر بصورت خمیده به آنها نزدیک میشوند دستور شلیک داده بود و بعد از قتل معلوم شد که سه زن در حال چیدن گیاهان غذایی در لابلای سنگ ها به اشتباه کشته شده اند .
جواد خراسان پیرمرد کشاورزی را که در اطراف قرارگاه حنیف واقع در نزدیکی بصره زمین کوچکی را اداره میکرد و در برخورد با گشت مجاهدین گفته بود که از صدام و مجاهدین متنفر است و در اتاقش عکس آیت الله خمینی بود را به فیلق سوم تحویل داد البته با کتک مفصل و بعد هم از او هیچ خبری نشد ولی به دستور فرمانده فیلق سوم که همان علی شیمیایی بود قرار شد که برای ترساندن مردم بصره با ستون تانک و زرهی از روستاها و شهر بصره در قالب یک مانور مجاهدین حرکت کنند که کردند .
تیراندازی به یک خودرو متوقف شده در نزدیکی اشرف توسط شخصی به اسم مصطفی د ر نیمه شب و قتل یک زن و مرد که از نظر او مشکوک بودند , و بعد استخبارات گفت با هم روابط نامشروع داشته اند البته این جنایت توسط استخبارات صدام سرپوش گذاشته شد و فقط حدود ده روز به مجاهدین اجازه گشت در اطراق قرارگاه داده نشد.
در هنگام تحویل زمین تمرین و شلیک توپ ۱۳۰ میلی متری به مجاهدین توسط فیلق سوم منطقه ای در اطراف هور برای شلیک مشخص شد , با دوربین کاملا دیده میشد که در این منطقه روستاهای مسکونی وجود دارد , البته سرگرد علی که از طرف استخبارات آمده بود میگفت ساکنان این روستاها همه باید کشته شوند چون حداقل یکی از اعضای خانوادهایشان در ۹بدر عضو هستند و به آنها گفته شده که منطقه را ترک کنند و بارها هم توسط مجاهدین به آن مناطق با توپ شلیک شد.
در منطقه مرزی ایران و عراق در جنوب به دستور مهوش سپهری به یک پدر و پسر که در حال خنثی کردن مین بودند شلیک و پسر بچه کشته شد , پسر بچه ای که تقریبا نه یا ده سال داشت و پدر میگفت که برای جمع آوری آهن آلات به آن منطقه آمده اند تا با فروش آن روزگار بگذرانند.
در منطقه عملیاتی مروارید چهار سرباز عراقی که از جنگ و برادر کشی فرار کرده بودند توسط مجاهدین به بعثی ها تحویل شدند که در دم توسط آنها تیرباران شدند البته قبل از تحویل آنها به بعثی ها تمام سرو صورت آنها خونین شده بود.
بعد از استقرار آمریکایی ها در عراق و زمانی که هنوز کنترل کامل به همه شهرها نداشتند مجاهدین دست به جمع آوری غنایم و وسایلی که از قرارگاههای عراقی و شرکت ها و موسسات به جا مانده بود زدند , یک لودر دولتی توسط یکی از اهالی روستاهای اطراف در بخشی از خانه اش مخفی شده بود و دور آن دیوار کشیده بود ؛ مجاهدین متوجه شدند ولی روستایی بخت برگشته حاضر به اقرار نبود که به دستورسیامک دیانتی (مشهود) با کامیون وارد خانه این روستایی شده و همه دیوارهای کاه گلی اش را خراب کرده تا لودر را پیدا کردند , روستایی فقط توانست دست زن وبچه اش را از مرگ نجات دهد.
البته این همه جنایت نیست , جنایت شامل دزدی اموال مردم عراق و همکاری با صدام هم میشود , همچنین به کشتار کردها و شیعیان و نیز کشتن اعضای ناراضی در خاک عراق هم اشاره ای نکردم که مستلزم فرصت و وقت بیشتری است .
منبع کانون وبلاگ نویسان

مشاهدات محمد رزاقی عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

علاوه بر عملیاتهای تروریستی که از خرداد ۱۳۶۰ شمسی تا کنون جان هزاران نفر را گرفته است، بمب گذاریها، خمپاره زنی در داخل شهر، فروختن اطلاعات نظامی به سازمان اطلاعات صدام ، کشتن کردها در عملیات مروارید، کشتن چوپانها در مرز ایران و عراق یا کشتن کارگران کارخانه نی شکر، منفجر کردن لوله های نفتی ایران و زندانی و شکنجه کردن اعضای ناراضی و همچنین کشتن نفرات در زیر شکنجه های وحشیانه، رها کردن افراد ناراضی در میدانهای مین بین ایران و عراق و از پشت به رگبار بستن، فرستادن اعضای ناراضی به زندان ابوغریب ،باید از زندان و شکنجه افراد ناراضی در سال ۱۳۷۳ یاد کرد.

در سال ۱۳۷۳ شمی بیش از ۵۰۰ نفر در زندانهای رجوی در داخل پادگان اشرف زندانی بودند،آنها توسط سران و فرماندهان رجوی شکنجه شدند که چند نفر به خاطر شدت شکنجه های وحشیانه در داخل زندان جان سپردند .

من و چند تا از دوستانم که توانسته ایم از اسارتگاه اشرف فرار کنیم و به دنیای آزاد برسیم همه در سال ۷۳ زندانی بودیم هم شکنجه شده ایم و شاهد شکنجه شدن دیگر دوستانمان بودیم و هم شاهد مرگ افراد به خاطر شکنجه های وحشیانه در زندان رجوی.

محدثین که خود جزو شکنجه گران سال ۷۳ بود گویا از یاد برده که در دادگاه نظامی که رجوی برای زندانیان ترتیب داده بود خودش (محدثین) سر زندانیان داد می زد که همه شما را باید اعدام بکنیم!در یکی از جلسات محاکمه افراد نارضی،محمد محدثین رو به مسعود رجوی کرد و گفت؛محمد روحانی روحانی وهدایت الله متین دفتری از اعضاء شورا گفته اند همه این زندانیان را بکشید، اگر در اروپا برای سازمان به خاطر این مسئله مشکلی پیش بیایید ما خودمان حل و فصل می کنیم!

شکنجه افراد ناراضی در نشست معروف موسوم به نشستهای طعمه توسط سران مجاهدین از جمله محمد محدثین که جزو آنها بود و بصورت مستقیم در شکنجه جسمی و روحی افراد دست داشتند.

منبع سایت فریاد آزادی

مشاهدات حامد صرافپور عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

من خود یکی از صدها شاهد زندۀ جنایتهای مجاهدین هستم که نه تنها خود قربانی اعمال ضدانسانی رهبری، بلکه شاهد جنایتهایی که به فرمان محمد محدثین و رهبری مجاهدین در بخشهایی از عراق دستور داده است بوده ام.

علاوه بر جنایتهایی که بر صدها تن از خواهران و برادران من روا رفته است و شاهد آن بوده ام، خود نیز تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی رهبران همین سازمان قرار داشته و آسیب های غیرقابل جبران دیده ام.

من در درون مناسبات سازمان مورد نظر شما شاهد انبوه شکنجه های روحی و فشارهای جسمی طاقت فرسا بوده ام. من همچنین شاهد کتک زدن بیماران به جرم استراحت کردن بوده ام، من شاهد بوده ام که اشخاصی بخاطر فشارهای جسمی که بر آنان وارد می شده است گریه کرده اند…

من شاهد بودم که یک زن مجاهد (در مقر لشکر ۶۱ در سوله سوخته) که از آسایشگاه خود بدون روسری در حال فرار بود توسط چهار زن (یکی از آنها فرح.ش بود) دستگیر شد و در حالی که او را بغل کرده بودند دوباره به آسایشگاه بازگردانیدند که چندین کارگر سودانی هم شاهد ماجرا بودند و مشخص نبود چه بلایی بر سر آن زن می آورده اند…

من شاهد بودم که نفر به خاطر ازدواج کردن می خواست از سازمان جدا شود ولی اجازه نمی دادند و به بیماریهای تناسلی دچار شده بود و ماهها درد می کشید. خود این شخص (بیدالله.ج) رسماً به من گفت که من زن می خواهم ولی رجوی نه اجازه ازدواج به او می داد و نه می گذاشت از سازمان خارج شود و نهایتاً هم او را به استخبارات عراق تحویل دادند و به زندان ابوغریب منتقل شد…

من شاهد بوده ام که صدها زن و دختر را در سیاجهای تو در توی اشرف نگه داشته اید تا کاملاً ایزوله باشند و حتا دور مقر آنان نیز (به عنوان زندانی در درون زندان بزرگ اشرف)، سیاج و سیم خاردار کشیده بودید که برای فرار کارشان بسیار مشکلتر از مردان مجاهد باشد…

من شاهد هزاران مورد هتک حرمت و فحاشی و سرکوب در صدها نشست (از جمله نشستهای دیگ و طعمه) بوده ام که در برخی از آنها (از جمله در قرارگاه باقرزاده) خود شما از جمله سرکوبگران بوده اید…

من شاهد سیلی زدن به کارگران عراقی به جرم اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان بوده ام.

شاهد بوده ام که گفته می شد هرچه می توانید از کارگران کار بکشید چون برای سازمان است و اینکار مشروع است!

من شاهد بوده ام که دهها کودک ۸ تا ۱۷ ساله تحت سخت ترین شرایط مکانی و جغرافیایی بدون حداقل امکانات بهداشتی و ایمنی و صنفی، به سنگین ترین کارهای ممکن گمارده شده بودند که شخصاً بارها در این مورد اعتراض و انتقاد داشتم ولی پاسخ انتقادات من با تندی و با تهدید داده شد.

من شاهد بوده ام که کودک ۱۰ ساله بخاطر یک لیوان آب در گرمای ۶۰ درجۀ تابستان بصره روی زمین افتاده و فریاد می زند که آب می خواهم و مسئولین مربوطه فقط به آنها گفته اند پاشو کار کن!

من شاهد بوده ام که در عملیات موسوم به مروارید (در شهر سلیمان بک) در تاریکی شب فرمان شلیک به یک خانه داده شد که یک چراغ در آن روشن بود و بعد از ربع ساعت شلیک، پیرمرد بخت برگشته ای گریه کنان آمد و گفت که اینجا خانۀ من است خواهش می کنم ما را نزنید من چند بچۀ خردسال در خانه دارم! و به پای مسئولین افتاده بود. بله، شما با دست باز خانۀ مردم بدبخت را با انواع سلاحهای می کوبیدید بدون اینکه به زن و بچه های بیگناه فکر کنید.

من شاهد بوده ام که هنگام تمرینات نظامی مردم روستاهای شمالی اشرف را وادار می کردید که گوسفندان خود را برای چرا در محدوده های تعیین شده نبرند و به خود من شکوه می کردند که الان سه روز است ما نمی دانیم گوسفندان خود را به کجا ببریم…

شاهد بوده ام که در منطقۀ بلدروز حین تمرینات نظامی تمامی زمینهای کشاورزی اهالی آنجا را با تانکها و نفربرها شخم می زدید و محصولات آنها را نابود می کردید و آنها جرأت نداشتند حرفی بزنند (من همان زمان مسئول تیم حفاظت بودم و با چند تن از اهالی صحبت کردم و شکایت داشتند که شکایت آنها را هم به بالا منتقل نمودم ولی پاسخی داده نشد) چون برای خود مشروع می دانستید که حق مردم را بخاطر تمرینات خود زیر پا بگذارید…

من شاهد بوده ام که در عملیات مروارید (در شهر طوزخورماتو)، فرمان شلیک به خانه های داخل شهر داده شد و با تانک و انواع تیربارها و توپها به خانه های مردم که اطراف آن پر از زن و کودک بود شلیک می شد به این بهانه که ممکن است خانۀ فرماندهان نظامی کردها باشد…

من شاهد بوده ام که شما در جریان اشغال عراق و هنگامی که در سی کیلومتری اشرف کمربند حفاظتی بسته بودید، تانکرهای آب اهالی روستا را وادار می کردید به طور مجانی به شما آب بدهند و توجیه شما این بود که چون اینجا حفاظت می دهید حق دارید به هرکس خواستید زور بگویید…

من شاهد بوده ام که جریان اشغال عراق، در سه راهی قره تپه یک هایلوکس را که از ترس حضور نظامی سازمان شما میانبر زده بود تا با ما برخورد نداشته باشد دنبال نمودند (اینجانب به همراه تیم بدنبال آن خودرو رفتم) و بعد از دستگیری سرنشیان خودرو، متوجه شدیم راننده یک زن بیگناه کرد است که بشدت ترسیده و به همین خاطر شخصاً با وجود اینکه می دانستم ممکن است بعداً مورد اتهام قرار بگیرم (با اتوریته ای که روی آن تیم داشتم) آزادشان کردم ولی بعد از بازگشت فرمانده موضع، نفرات تیم را توبیخ نمود که چرا آن زن را رها کرده اند؟!! (و البته آن نفرات تیم گفتند که حامد چنین فرمانی داده است و او دیگر جرأت نکرد مرا توبیخ کند)، ولی نیروهای سازمان شما به دستور رهبران خود اینگونه مردم را در ترس و وحشت فرو برده بودند که از یک زن کرد هم نمی گذشتند…

من شاهد بوده ام که چگونه در ترددات شهری، نیروهای اسکورت هر برخورد زننده ای با مردم عراق داشتند که بعدها چند نمونۀ آنرا خود صدام حسین به رجوی گوشزد کرده بود. شاهد بوده ام که بارها خودروهای شهروندان عراقی را در جاده ها به طرز وحشت آوری محاصره و سرنشینان آنرا با حالتی تحقیر آمیز پیاده و بازرسی می کردند و من خودم آن زمان جزو تیمهای اسکورت شهری بودم.

منبع سایت فریاد آزادی

مشاهدات نادر نادری عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

آقای محدثین شما اعلام کردید که مجاهدین در هیچ جنایتی در عراق دست نداشته است. ابتدا از جنایت های داخلی شروع کنیم:

آقای محدثین یادتان هست زمانی که زندان شکنجه های سال ۱۳۷۳ را به راه انداختید و در دادگاهی که توسط مسعود رجوی و شما براه افتاد مصرانه خواستار اعدام ما بیست نفر بودید و حتی وقاحت را به آنجا رساندید که خطاب به رجوی گفتی که آقای روحانی هم از این موضوع حمایت کرده و گفته آب از آب تکان نمی خورد؟ به چه جرمی حکم اعدام ما را صادر می کردی؟ فقط به جرم اینکه انقلاب را قبول نداشتیم؟ خدا را شکر از آن بیست نفر فقط دو نفر در اشرف مانده اند و هیجده نفر دیگر بیرون هستند، اسناد زنده برای روز دادگاه.

آقای محدثین یادتان هست که بعد از آن زندان ها و شکنجه ها، من گفته بودم دیگر نیستم و انقلاب را هم قبول ندارم که در باقر زاده من را صدا کردی و بعد از لوس بازی ها و دلقک بازی هایت وقتی نتوانستی من را تسلیم کنی چهره واقعی خودت را نشان دادی و گفتی که: «خودت به چشم دیدی که چه بلای سر قربانعلی ترابی و خیلی های دیگه آوردیم، تو را هم سرت را زیر آب می کنم. مثل بقیه کسی هم به کسی نیست»…

نمی دانم شاید این ها در لیست جنایت ها نیست.باشه ادامه می دهیم تا شاید به جنایت ها برسیم .

آقای محدثین یادتان هست که شما با استخبارات عراق هماهنگ کردید که «مهران تقوی و اکبر اکبر زاده» را لب مرز ایران عراق بردند و آنها را توی میدان مین فرستادند و «جواد کاشانی و اسدالله مثنی» با رگبار آنها را مجبور می کردند که داخل میدان مین بروند که یا روی مین کشته شوند یا توسط نیروهای رژیم دستگیر شوند؟ (که خوشبختانه نیروهای رژیم به کمک آنها رفتند و آنها را نجات دادند). به چه جرمی؟ جرمشان این بود که می گفتند می خواهیم برویم دنبال زندگیمان…

فکر کنم هنوز به جنایات نرسیدیم. باز هم می رویم شاید برسیم. آقای محدثین، گفتی که در جنایات علیه مردم عراق هم دست نداشتید!. آقای محدثین یادتان هست که بعنوان نماینده رهبری در عملیات مروارید همراه چند مقام بالای نظامی عراقی در فیلق ۲ نزدیک جلولا مستقر بودید، بعد از اینکه همراه مقامات نظامی عراقی با هلی کوپتر رفتید برای بازدید از منطقه و برگشتید فرماندهان لشگرها را توجیه می کردی که باید تا فردا منطقه کردی را پس بگیرید، که فرماندهان حاضر در آنجا شامل: احمد شکرانی (فرشید) فرماده لشگر ۶۷، فضلی، ماندانا بیدرنگ، مهوش سپهری، بتول رجائی و… بودند. آنجا که «احمد شکرانی» به شما متذکر شد که: «در شیخ بابا و روستاهای بعدی زن بچه هست و نمی شود با تانک شلیک کرد». شما با بر افروختگی به فرشید گفتید: «به شما ربطی ندارد هر آنچه رهبری میگه شما انجام بدید هر حصاری که اطراف این رژیم باشد را باید از سر راه برداشت. به ما ربطی ندارد می خواستند آنجا را ترک کنند». البته آنها هم همان کاری را انجام دادند که شما دستور دادید، یعنی زن بچه های بی گناه در کلار، شیخ بابا، قره تپه و روستاهای اطراف را به خاک خون کشیدند.

یادتان هست که به همان فرماندهان ابلاغ کردید که در صورتی که اسیر گرفتید ما فقط اسیران ایرانی را زنده می خواهیم برای کارمان و اگر کرد یا از ۹ بدری ها بود نیاز نداریم، حکم مرگ اسیران کرد و شیعه را هم صادر کردید که البته باز هم این طور شد. تعدادی اسیر کرد را آوردن که به دستور شما توسط امید برومند (ناجی) به نیروهای عراقی و استخبارات تحویل دادند که بعد از یک ساعت جنازه آنها را کنار جاده چیده بودند.

منبع وبلاگ نادر نادری

۴٫گفتگوی محمد سید المحدثین با مهران صمیمی – سپتامبر ۲۰۱۰ – تلویزیون مجاهدین

http://www.youtube.com/watch?v=a8LBup_b-S4&feature=relmfu

5.مردان ما در ایران – سیمور هرش

http://www.radiofarda.com/content/f8_our_men_in_iran/24540278.html

http://www.ariairan.info/nos-hommes-en-iran/

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شکر خوری “رجوی” و “امارات” بر سر جزایر ایرانی

 

 

جواد فیروزمند، آریا ایران، پاریس، چهاردهم آوریل 2012
لینک به منبع

 

در پی ادعای ارضی “امارات” بر جزایر ایرانی و فراخواندن سفیر از تهران،سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم رجوی اقدام به تبلیغات ضد ایرانی گسترده ای به نفع امارات متحده عربی حول این موضوع نمود.

در خبرها آمده است پس از دیدار رئیس جمهور ایران از جزیره ابوموسی ،وزارت امورخارجه امارات متحده عربی آن را نقض حاکمیت خود تلقی کرده و گفته است؛” امارات عربی متحده همواره حاکمیت خود بر جزایر ابو موسی، طنب صغری و طنب کبری را تاکید قرار می دهد و آنها را “اشغال شده” از سوی ایران می داند.

آل نهیان این سفر را “نقض آشکار حاکمیت امارات متحده عربی بر قلمرو این کشور و متوقف کردن همه تلاش های صورت گرفته به منظور یافتن راه حلی مسالمت آمیز ، جهت پایان دادن به اشغال سه جزیره امارات” دانسته است.”

گستاخی آل نهیان در شرایطی صورت می گیرد که قرار است از روز شنبه مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵ در استانبول آغاز گردد.بنظر می رسد اقدام شتابزده اماراتی ها از پیش طراحی شده و برای ریختن امتیاز به کیسه انگلیسی ها در میز مذاکره با ایران باشد.

براساس اسناد و شواهد تاریخی که در سازمان ملل متحد نیز به ثبت رسیده،مالکیت ایران بر جزایر ابوموسی،تنب بزرگ و تنب کوچک به دوره امپراتوری های عیلامی،ماد و هخامنشی می رسد.پس از آن نیز همواره تحت مالکیت ایران بوده و جای هیچ گونه شک و تردید باقی نمی گذارد.از سال ۱۹۰۰ میلادی زمانیکه استعمار بریتانیا در شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس و دریای عمان حکومت می کرد،دنبال دست درازی و اشغال بخش جنوبی خاک ایران بودند.

در آن ایام کشوری به نام امارات متحده عربی وجود نداشت.شیخ نشین هایی بودند که بنام ” امارات متصالحه ” شناخته می شدند و تحت قیمومیت رسمی بریتانیا قرار داشتند.کنترل،نفت و حاکمیت مطلق در خلیج فارس و تنگه هرمز،استعمار بریتانیا را واداشت که در سال ۱۹۰۸ جزایر ایرانی را به اشغال خود درآورد.ویکی پدیا در این باره نوشته است؛” در سال ۱۹۷۱ پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی انگلیس از منطقه و تأسیس کشور امارات متحده عربی، بوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰ سال به ایران بازگردانده شد.در سال ۱۹۹۲ و پس از خاتمه جنگ خلیج پارس،امارات متحده عربی بر خلاف نظر شیخ شارجه و معاهده ۱۹۷۱ شارجه با ایران در خصوص بوموسی، اقدام به طرح ادعاهای مالکیت بر جزایر سه گانه کرد. این اقدام واکنش دولت ایران را برانگیخت. “

با مروری کوتاه بر اسناد تاریخی و بین المللی می توان دریافت قدمت تاریخی کشوری بنام “امارات متحده عربی” که ادعای ارضی جزایر سه گانه ایرانی را در کارنامه اش دارد، از سال ۱۹۷۱ میلادی بوده و فقط به مدت ۴۰ سال است.در صورتیکه جزایر مورد نظر از چند هزار سال پیش تحت مالکیت و جزو قلمرو تمدن ایران بوده است.

موافقت یا مخالفت با سیاست های رئیس جمهور ایران نباید دستآویزی برای نقض حاکمیت ارضی ایران ایجاد کند.هر ایرانی که در هرجای دنیا زندگی میکند حق دارد و می تواند نسبت به دولت،سیاست و جامعه موضع انتقادی داشته باشد.اما وطن فروشی ،بیگانه پرستی و ابزار قدرت های خارجی شدن هرگز!

سازمان مجاهدین خلق که از نقض حاکمیت ارضی ایرانیان با امارات متحده عربی و قدرت های خارجی شکر خورده و بشکن می زند،ید طولانی در پیشفروش آب و خاک مردم ایران به صدام حسین و سازمان های جاسوسی و تروریستی بین المللی دارد.وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی است که نسبت به این دارودسته خائن و وطن فروش موضع گرفته و آنان را رسوا سازند.

از سی سال پیش در کردستان عراق تا همراه با گزارش “سیمور هرش” در صحرای نوادای آمریکا،کارنامه پرباری از خیانت باند رجوی به مردم ایران آغاز شده است.از افشاگری افراد جداشده طی ۲۰ سال گذشته تا امروز توسط مقامات آمریکایی،هر بار گوشه ای از زوایای پنهان این فرقه خطرناک و بیگانه پرست افشا شده است.با این نمونه های تاریخی، بیش از پیش روشن گردیده که این سازمان خطرناک نه در پی استقلال و بهروزی مردم و آب و خاک ایران،بلکه در پی ضربه زدن به مردم و نقض استقلال کشور خود است.به همین دلیل بر آنان حرجی نیست که در قالب اپوزیسیون نان سرویس های جاسوسی اروپایی و آمریکایی خورده و روز و شب شان را در خیانت به مردم و آب و خاک ایران طی کنند!

 

۱۳ آوریل ۲۰۱۲

جواد فیروزمند

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا فرانسه با تروریست های ایرانی برخورد خواهد کرد؟

 

 

جواد فیروزمند، آریا ایران، ششم آوریل 2012
لینک به منبع

 

نگاه به این مسئله در فرانسه چندان دشوار نیست. بعنوان مثال سازمان مجاهدین خلق که از حمایت مالی و تدارکاتی عربستان سعودی نیز برخوردار است، به کارنامه انفجارها،ترورها و حمله از عراق به شهرهای ایران افتخار می نماید. آنها در ۲۵ سال گذشته ۳ بار از فرانسه اخراج شده اند.اما هر بار بدلایل نامعلومی به فرانسه بازگشته و فعالیت های سازمان یافته خود را از سر گرفته اند.آنها با ارائه رشوه های کلان به برخی شخصیت های فرانسوی وآمریکایی در صدد فریب افکار عمومی هستند.اما آیا می توان واقعه ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ را فراموش نمود؟آنها همچون “محمد مراح” برای فرار از پاسخگویی و با ایجاد هراس اجتماعی خود را به آتش کشیدند تا مانع از اعمال قانون گردند.جایی که هم اکنون از لیست تروریستی خارج شده اند اما همچنان به تروریسم و اعمال خشونت معتقد می باشند.

شهر “تولوز” که یکی از مناطق علمی و صنعتی فرانسه محسوب می گردد،روزهای خونینی را در نیمه دوم ماه مارس گذشته از سرگذراند.پس از قتل چند کودک و پلیس توسط یک تروریست سلفی وابسته به عربستان سعودی و القائده،نیروی ویژه فرانسه آپارتمان قاتل را به محاصره در آورده و پس از شکست مذاکرات در پی یک درگیری ۳۲ ساعته او را کشت.

این مسئله در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به موضوع روز جامعه مبدل گردید.آقای سارکوزی در یک جلسه انتخاباتی هشدار داد که عملیات های دیگری بر علیه اسلامگرایان افراطی سلفی در راه است.در پی این اظهارات چندین گروه در شمال و جنوب فرانسه دستگیر و زندانی شدند.با اینکه عملیات های ضد تروریستی پلیس ادامه دارد،تلویزیون ها و مطبوعات فرانسه نیز در بررسی و تجزیه و تحلیل این موضوع فعالیت بسیار زیادی از خود نشان داده اند.

“روزنامه فیگارو روز چهارشنبه با انتشار نامه رسمی آقای سارکوزی به مبلغین اسلامی نوشت؛هشدار داده شده است از موعظه های آتشین که می تواند مشوق خشونت در کشور باشد پرهیز گردد.”

“هفته نامه نوول ابزرواتور حوادث “تولوز” وروابط “محمد مراح” با افراط گرایان اسلامی از جمله سلفی ها در ‏فرانسه را مورد توجه قرار داده و گفتگویی انجام داده است با ژیل کپل استاد دانشگاه و کارشناس گروه های ‏افراطی در فرانسه، درباره نفوذ و تهدید سلفی ها در این کشور.‏

“ژیل کپل” در این گفتگو می گوید شمار سلفی ها در فرانسه از چندین هزار تن فراتر نمیرود.اما بدلیل نفوذ ‏مالی و مذهبی عربستان سعودی در جهان، آنان سعی دارند از “اسلام ناب” نمایندگی کنند. بگفته او این افراد بر ‏خلاف گذشته، که یک مرجع دینی برای پخش افکار و عقاید وجود داشت، بیشتر سعی دارند از طریق اینترنت ‏به نشر و اشاعه افکار خود،از افکار جهادی گرفته تا اشاعه فعالیت های تروریستی بپردازند.‏ 

فعالیت های گروه های سلفی بقول “ژیل کپل”، بر خلاف القاعده که از سازماندهی تشکیلاتی و منضبط برخوردار ‏بود، بر فعالیت های غیر سازمانی استوار است که در آن افراد، با کسب نظریات افراطی، سعی می کنند ‏دست به عملیات تروریستی بزنند.اما آقای گیدیسل از موسسه تحقیقاتی مسایل اطلاعاتی معتقد است؛نحوه انعکاس رسانه ای و مدیریت ابعاد سیاسی پرونده محمد مراح،به افزایش احساس خطر دامن زد.برای اینکه این جوان اکنون به الگو و یا قهرمان مسلمان بدل شده و مدت ۴۸ ساعت موضوع اخبار بین المللی بود.در حقیقت این مسئله به نوعی باعث تشدید عملیات ضد تروریستی شد.”

این مجموعه تحقیقات نشان می دهد که بیش از ۱۰٫۰۰۰ سلفی وابسته به عربستان سعودی که در فرانسه زندگی می کنند نفوذ مالی و تشکیلاتی زیادی در مساجد دارند.آنها بعنوان یک نیروی خفته خشن می توانند آرامش جامعه فرانسه را تحت تاثیر قرار دهند.فعالیت سلفی های تحت نفوذ عربستان سعودی منحصر به فرانسه نیست.آنها در سراسر اروپا ،آفریقا و خاورمیانه حضور داشته و همراه با القائده و سایر گروه های تروریستی منطقه دست به ترورهای بسیار فجیعی زده اند.

از پارتنرهای بسیار معروف این گروه که در پاکستان،ترکیه،عراق،ایران،سوریه،اردن و اروپا فعالیت می کنند،می توان از سازمان مجاهدین خلق،پژاک وجندالله نام برد.گروه هایی که در لیست تروریستی آمریکا بوده و همکاری یا حمایت از آنان جرم محسوب می گردد.اما این گروه ها از فضای دموکراتیک اروپا بخصوص آلمان،انگلستان وفرانسه سوء استفاده نموده و در این کشورها خود را بعنوان جایگزین و اوپوزیسیون حکومت ایران معرفی می نمایند.

نگاه به این مسئله در فرانسه چندان دشوار نیست. بعنوان مثال سازمان مجاهدین خلق که از حمایت مالی و تدارکاتی عربستان سعودی نیز برخوردار است،به کارنامه انفجارها،ترورها و حمله از عراق به شهرهای ایران افتخار می نماید.آنها در ۲۵ سال گذشته ۳ بار از فرانسه اخراج شده اند.اما هر بار بدلایل نامعلومی به فرانسه بازگشته و فعالیت های سازمان یافته خود را از سر گرفته اند.آنها با ارائه رشوه های کلان به برخی شخصیت های فرانسوی وآمریکایی در صدد فریب افکار عمومی هستند.اما آیا می توان واقعه ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ را فراموش نمود؟آنها همچون “محمد مراح” برای فرار از پاسخگویی و با ایجاد هراس اجتماعی خود را به آتش کشیدند تا مانع از اعمال قانون گردند.جایی که هم اکنون از لیست تروریستی خارج شده اند اما همچنان به تروریسم و اعمال خشونت معتقد می باشند.

اخبار بسیار موثقی وجود دارد که نشان می دهد سازمان مجاهدین خلق با سلفی های عربستان سعودی در عراق،پاکستان،اردن،لیبی،سوریه و فرانسه رابطه بسیار نزدیک و قابل توجهی دارد.آنها در فرانسه ارتباطات بسیار وسیعی با اسلامگرایان افراطی داشته و همه ساله ضیافت های باشکوهی را به همراه آنان برگزار می کنند.حال که آقای سارکوزی و دولت فرانسه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری وعده تشدید مبارزه با تروریسم و اسلامگرایان افراطی را می دهند،باید دید برخورد با گروه های افراطی ایرانی که در لیست تروریستی آمریکا نیز قرار دارند چگونه خواهد بود؟

۲۰۱۲/۰۴/۴
جواد فیروزمند

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه در فرانسه با تروریسم مبارزه کنیم؟

 

 

جواد فیروزمند، آریا ایران، پاریس، اول آوریل 2012
لینک به منبع

 

 

از روز چهارشنبه گذشته همزمان با مبارزات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری،خطر حضور تروریسم در فرانسه احساس شد.فردی که متهم به قتل کودکان وشهروندان فرانسوی بود،طی یک درگیری ۳۲ ساعته کشته شد.اما آیا خطر رفع گردید؟

برخی از طرفداران لائیسیته می گویند عامل بسیاری از ترورها و عملیات های تروریستی ریشه اسلامی دارد.ولی نمی توانند پاسخ مناسبی برای کشتارهای نژادی،فرقه ای و کشتار در نروژ ارائه دهند.۷ ماه پیش “اندرس برینگ” که یک مسیحی افراطی بود ۹۲ کودک و شهروند نروژی را کشت و صدها تن را نیز زخمی کرد.او گفته بود “کارش ضروری بوده است.”کدام ضرورت؟آیا مسیحیت اجازه کشتار دسته جمعی و ترور صادر میکند؟



در باره بن لادن و القاعده نیز چنین برداشتی وجود دارد.برخی معتقدند که گونه ای از تروریسم اسلامی است.اما آیا اسلام به القاعده دستور کشتار دسته جمعی و ترور صادر کرده است؟خیر!

پس نقاط مشترک ترورهای نژادی،قتل های فرقه ای ، کشتار نروژ،قتل های زنجیره ای در آمریکا،جنگ و کشتار در عراق،افغانستان و … در کجاست؟چگونه می توان جامعه را در برابر تروریسم واکسینه کرد؟

ضعف غرب در شناخت جوامع و ادیان شرقی به کنتاکت فکری وعملی با آنان منجر می گردد.مذهب ستیزی و تبلیغ بر علیه ادیان راه کار درستی نیست چرا که جنگ صلیبی یا جنگ های مشابه آن در دنیای امروز هیچ وقت تکرار نخواهد شد.اما با کشف عوامل اصلی می توان راه حل های مناسب ارائه داد.چرا که همزمان با کنترل و پیشگیری باید ریشه های اصلی تولید تروریسم را از بین برد.چگونه؟

ریشه های اصلی تروریسم در سراسر جهان فرقه گرایی است.فرقه هایی مافیایی و خطرناک که در میان ما زندگی می کنند و همیشه در کنار ما هستند.و درست در سربزنگاه ضربه خود را به آرامش جامعه زده اند.

القاعده قبل از اینکه فرمانبر یک ایده مذهبی باشد،حامل تشکیلات فرقه ای است.تشکیلاتی که در محیط مسلمانان شکل گرفته و از پوشش اسلامی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند.پوششی که ربطی به اسلام و مسلمانان ندارد.این ایده تفاوتی با ایده افراط گرایان نژادی ندارد.افرادی که در آلمان،نروژ،فرانسه و … دست به کشتار نژادی زده اند از تشکیلات مشابه القاعده تبعیت می کنند.بنابر این اگر فقط به فکر کنترل باشیم ضربه خواهیم خورد.بهای اصلی را به شناخت فرقه ها و راه و روش مبارزه با آن باید اختصاص داد.

واقعه تاسف بار “تولوز” با خودسوزی اعضای مجاهدین در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ قابل مقایسه نیست.روزی که ۲۰ عضو گروه تروریستی مجاهدین دست به انتحار زدند تا از فرقه رجوی حمایت کنند.کسانیکه ده ها هزار ایرانی را ترور کرده و خانواده های بسیار زیادی را متلاشی نموده اند،هنوز در لیست تروریستی آمریکا قرار داشته و مقر فرماندهی آنان در اورسوراواز- فرانسه قرار دارد.

مجاهدین خلق نمونه یک فرقه تروریستی تمام عیار است که حتی در اروپا دست از تهدید مخالفان خود برنداشته اند.آنها سال ۲۰۰۹ میلادی از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج شدند اما آیا قوانین درونی فرقه رجوی تغییر کرد؟بسیاری از ساکنان پایگاه اورسوراواز از فرماندهان واحد های عملیاتی و شبکه های ترور در ایران و عراق هستند.اما آیا آنها تغییر کردند؟ مجاهدین خلق می گویند در فرانسه و اروپا کسی را ترور نکرده اند.اما آیا کسانیکه ترور و کشتار هموطنان خود را مثل آب خوردن انجام می دادند،می توانند به آرامش و امنیت جامعه فرانسه نفعی برسانند؟

خبرگزاری های بین المللی از وجود رابطه بین مجاهدین خلق و القائده در عراق،سوریه،عربستان،اردن،پاکستان و افغانستان خبر می دهند.آیا می توان پرسید بین ایدئولوژی و تشکیلات مجاهدین خلق و “تروریست ساکن تولوز” چه رابطه ای ممکن است وجود داشته باشد؟

با تسلیت به مردم و قربانیان حادثه تروریستی در فرانسه تاکید می کنم؛راه مبارزه با تروریسم،مبارزه قاطع و همه جانبه با فرقه های خطرناک است!

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد