_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
مشکل آقای هزارخانی وتناقظات آشکار
جمشید طهماسبی، دوازدهم می 2012
آقای هزارخانی در مطلب «مشکلات آنها
و مشکلات اینها » خیال خودش را یکسره راحت کرده وبه قول معروف یکسره به
کوچه علی چپ زدند تا جای که خواننده فکر میکند شناخت ایشان نسبت به مناسبات
مجاهدین بسیارنازل است که اینچنین دست به توجیه ولاپوشانی زده ند. برآشفته اید؟ آقای هزارخانی شما که ظاهرا خیلی هم به حقوق اولیه انسانی و حق زندگی معتقد و خوشبختانه برای آن دل میسوزانید حتما تابحال به این موضوع هم فکر کرده اید که رهبری مجاهدین در گام اول باید به حق و حقوق اعضای خود پایبند باشد تا گام بعد بتواند پیشقراول دموکراسی مورد نظرشما باشد.
البته در ادامه به روشنی میتوان
مشکل آنها و شما را که در واقغ همان دم خروس است را درجملات زیر بخوبی
فهمید:
« با تاکید بر اینکه سالها وقت
سوزانی، از زمان حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین، و پای فشردن بریک
توهم، یک استراتژی به پایان رسیده ، مبنائی شد و شرایطی را آماده کرد که
رژیم فاسد و خونریز ایران وهمکارانش در عراق بتوانند به بیرحمانه ترین شکلی
خون بسیاری از مجاهدان و مبارزان رنج کشیده را بریزند...» مد نظرشما چیزی جزحفظ حصارهای تشکیلاتی که توسط آن این افراد به گروگان گرفته شده اند اینجاست که روشن میشود. اگرغیرازاین است لطفا توضیح بدهید چرا درهرشرایطی که کوچکترین امکانی فراهم میشود همین افراد یا بقول شما « گوهران بی بدیل مریم » دست به فرار میزنند و بلافاصله به آنها مارک مزدوری زده میشود . شما البته بخوبی می دانید که بهای حفظ « سازمانیافتگی»مد نظرشما را کسی جز سه هزاروچند صد نفری که درچنین شرایط اسف باری درعراق به گروگان گرفته شده اند نخواهد پرداخت. از مطالب شما برمیآید که جناب عالی تصورمیکنید آنها گوسفندانی هستند که نیاز به چوپان دارند آنهم چوپانی که سالهاست دوران غیبت کبرا را آغاز کرده. نخیرآقای هزارخانی فکرمیکنم همانطورکه مقاومت در برارفرو ریختن دیوارهای قلعه اشرف نتیجه ای جز به خاک وخون کشیدن ده ها نفر نداشت، دیگرتلاش برای حفظ دیوارهای ذهنی هم بی فایده است اگرچه دود هرچه طولانی شدن این پروسه فرو ریزی به چشم امثال شما فرو نمیرود ولی اطمیناان دارید که سود آن به جیب شما ریخت خواهد شد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نامه سرگشاده به وزیر محترم کشورآلمان
جمشید طهماسبی، پنجم می 2012
جناب آقای دکتر هانس پیتر فردریش وزیر محترم کشورآلمان
سازمان مجاهدین خلق ظاهرا تصمیم دارد به مناسبت «سالگرد 30 خرداد » گرد همایی در پاریس برگزار کند اگرچه هدف از بر پای چنین گرد هماییهای پر خرجی چیزی جز پنهان کردن چهره واقغی گردانندگان این سازمان نیست که بخوبی در گزارش دیدبان حقوق بشر تا حدی به تصویر کشیده شده تا ازاین طرق خود را به عنوان یک جریان دمکرات و اپوزیسیون درتبعید نمایش بدهد. «جو استورک، مدير بخش خاورميانه و شمال آفريقا ديدبان حقوق بشر مي گويد: اين اشتباه بزرگي است که براي مخالفت با جمهوري اسلامي، از گروهي اپوزيسيون که مسوول نقض جدي حقوق بشر است حمايت شود.» آقای وزیر یکی از اصلیترین کشورهای که مجاهدین برای بردن نیرو صرفا به عنوان سیاهی لشکر در آن سرمایه گذاری میکنند کشور آلمان است با توجه به گستردگی هایمهای پناهندگی و حضور پناهجویانی که تحت شرایط سخت دراین کمپها زندگی میکنند. این قبیل پیشنهادات مثل بردن آنها به یک صفر چند روزه برای کسانی که معمولا امکان رفتن به خارج از محدوده این کمپها را برای مدتهای طولانی معمولا ندارند فکر میکنم به اندازه کافی می تواند جذابیت داشته باشد. واز طرقی با توجه به عدم اطلاع اغلب این پناهجوان از عواقب ومشکلات قانونی که می تواند برای آنها در آین رابطه ایجاد شود وازآنجای که مراجعه کنندگان هم برای پیشبرد اهداف خودشان آنان را با دادن این قول که مسئله بردن و بر گرداندن شما را ما حل میکنیم در واقع آنها را فریب می دهند. ودر مواقعی هم که تصادفا هنگام ورود وخروج از مرز با پلیس برخورد میکنند میگویند که از وضعیت اقامتی فرد اطلاعی نداشته و او را رها میکنند. البته فکر میکنم این موضوعی نیست که سیستم امنیتی شما از آن بی اطلاع باشند بلکه بارها با این گونه اقدامات غیر قانونی پلیس مواجع شده و بعضا در گزارشات برخی ازدستگاه های مربوطه نیز به آن اشاره شده ولی با تعجب می بینیم که همچنان این کارغیرقانونی ادامه دارد. این بار نیزافراد وابسطه به سازمان مجاهدین ازهم اکنون دست به کار شده و با بسیج اعضای وابسته به خود در صدد جلب سیاهی لشگر از کمپ های پناهندگی هستند. من با این اطلاع رسانی انتظار دارم در راستای جلوگیری از انجام چنین اقدامات غیر قانونی گامهای عملی برداشته شود و از طرف دیگر پناهجویان ساکن کمپهای پناهندگی را با اطلاع رسانی به موقع نسبت به چنین اقداماتی هوشیار کنید. به عنوان یک شهروند آلمانی وظیقه خودم می دانم اعلام آمادگی کنم در صورت نیاز هرزمان که لازم باشد حاظرم اطلاعات بیشتری در این زمینه و بطور خاص در رابطه با مکانیزمها و طرفندهای که در این رابطه سازمان مجاهدین بکار می گیرد در اختیار شما قرار بدهم. با احترام جمشید طهماسبی
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حفظ تاریکخانه تشکیلاتی به هر قیمت
جمشید طهماسبی، بیست و دوم آوریل
2012
برای آقای رجوی که رسیدن به قدرت
بهرقیمت برایش اصل وبه اسارت گرفتن انسانها برای هزینه کردن در راه کسب
قدرت امری طبیعی است اما بدون حصارهای فیزیکی وتشکیلاتی قرارگاه اشرف غیر
ممکن می باشد. درهمین راستا دربسیج تمام عیاری که با بالاترین هزینه ممکن به راه انداختند می بینیم تنها چیزی که به دنبال آ ن نیستند تلاش و تمرکز روی مقوله پذیرش افراد و پیدا کردن مکانی برای ترک عراق است . و این با توجه به نگاه و رویاهای رهبری مجاهدین که معتقد است: «اگر روزی ارتش آمریکا ما را خلع سلاح کرد، روزی هم خودشان دو دستی سلاح هایمان را تقدیمان خواهند کرد» خیلی تعجب بر انگیز نیست. و بنابرهمین تصورات تمامی فعالیت ها وظرفیت های خود را درراستای حفظ وجا انداختن اتوریته تشکیلاتی خود در وضعیت تحمیل شده فعلی در لیبرتی دارند و اصل دعوا بعد ازترک اجباری اشرف با دولت عراق وسازمان مملل هم برسرهمین است. ظاهر ا فراموش کردند وقتی که اعضای مجاهدین به عنوان فرد و نه سازمان درخواست پناهندگی کردند و ملل متحد هم آنها را بعنوان " متقاضیان پناهندگی " به رسمیت شناخت دیگر چیزی بنام تشکیلات مجاهدین وجود خارجی ندارد. تا جای که هنری ووستر، مدير دفتر امور ايران در وزارت خارجه آمريکا، می گويد: « با توجه به کنترل غيردموکراتيکی که رهبران اين گروه بر اعضا دارند گروه نميتواند پيشقراول دموکراسی که آمريکا برای ايران در نظر دارد، قلمداد شوند اما چرا کشورها حاضر نيستند مجاهدين را بپذيرند؟ سکونت ٣۰ ساله آنها در اردوگاه اشرف آنها را از دنيا منزوی کرده است و اطلاعات واقعی و معتبر در مورد گذشته آنها و اينکه آيا واقعاً واجد شرايط پناهندگی ميشوند يا نه، در دست نيست. از طرف ديگر همين خبرهای جديد که ادعا می شود اعضای مجاهدين در داخل ايران از طرف اسراييل دست به حملات ميزنند، خود عاملی بازدارنده است » جدای از اینکه بیانات آقای هنری ووستربخشی از واقعیت را بیان میکند ولی میتواند غیر مصتقیم خبر از زمینه سازی بدهد که مطلوب مجاهدین است جرا که همین اظهارات را با بیانی دیگر از زبان آقای راندل یکی دیگر از کسانی که برای پروژه نگهداشتن مجاهدین درعراق سخت تلاش میکند اینطور میشنویم:
« خب، پروسه کمیساریای پناهندگی ملل
متحد با سرعت یک مصاحبه کامل در روز پیش میرود. اگر اینرا حساب کنی هشت تا
نه سال برای همه ۳۴۰۰ ساکن طول میکشد تا به کشورهای دیگر جابجا شوند» و لیبرتی کمپ ترانزیت نیست در نتیحه همان کسانی که حاظر نیستند خودشان آنها را بپذرند فرمان صادر می کنند: «اعضای ارشد پارلمان اروپا و پارلمان وسنای بلژیک، از دبیرکل ملل متحد خواستند، ضمن محکوم کردن هرگونه اعمال خشونت ازسوی دولت عراق، از خواستهای مشروع ساکنان ازجمله احترام به حق مالکیت بر اموالشان، حق سازندگی و تکمیل ساختارها، و برآورده کردن استاندارهای انساندوستانه وحقوق بشری دفاع کندو دولت عراق را وادار سازد که کمپ لیبرتی را به عنوان یک کمپ پناهندگی، براساس قوانین شناخته شده پناهندگی، به رسمیت بشناسد» رویکردی که به نوعی خاستگاه سازمان و رهبری آن هست و تنها گزینه ایده آل برای حفظ وادامه حیات تشکیلاتی که از زبان همپیمانان او بیان و دنبال میشود.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رجوی: یا درعراق می مانیم و یا پرونده ما در عراق بسته می شود
جمشيد طهماسبی، نهم آوریل 2012
رهبری مجاهدین با درگیرکردن نهادهای بین المللی به ویژه نماینده سازمان ملل، با هدف به چالش کشیدن تصمیم دولت عراق،با این تصورکه درگام بعد بتواند درشکاف بین این دوامکان مانور بیشتری داشته باشد. ودرگام نخست هم ظاهرا خیل ذوق زده وسراز پا نمی شناخت،اما درعمل دیدیم که کشیده شدن پای نماینده سازمان ملل به این موضوع مثل آواری شد که بر سر مجاهدین خراب شده باشد، تا جای که باند گرداننده آنها ديوانه وارخود را بر در ودیوار می زند. و این را از واکنشهای امثال آقای کریم قصیم که این روزها دایه مهربان تراز مادر شده تا جای که نقش سخنگوی مجاهدین را هم بازی میکند بخوبی می توان دید.
(آقای کوبلر. طوری عمل می کند که
انگار وامدارسپاه قدس و سفارت جمهوری اسلامیست, نه نماینده ملل متحد در آن
جا. درواقع اصل فایده اینست که گوشه ای از سیاست مماشات و رویه اجرایی آن
آشکارشده. بوی گند فاضلابهای لیبرتی , همان بوی گند سیاست مماشات آمریکا و
توطئه های مربوطه درعراق علیه مقاومت ایرانست. این جا باید به دلاوری و
ایثار مجاهدین رفته به لیبرتی ادای احترام کنم که با خطرپذیری و روحیه
مقاوم خود واقعیتها را به طورانکارناپذیری افشاء کردند اما در گیرشدن نهادهای بی طرف برای نیروهای به گروگان گرفته شده حداقل این مزیت را داشت و دارد چرا که امکان رودرروی با نیروهای عراقی با حضور نمایندگان ناظر سازمان ملل تا حد زیادی عملا از بین رفت واگرنه تا به حال با بحرانهای که در پی هرجابجای بوجود آمده امکان درگیری و به زمین ریخته شدن خون شمار دیگری بود . چیزی که رهبری مجاهدین به غایت از آن نه تنها استقبال میکنند بلکه در چنین شرایطی همچنان که در موارد مشابه شاهد آن بودیم، تا جای که به آنها برمیگردد این شاه کلید ومشکل گشای هر مسئله ای بوده و هست آری نیروهای محسور درچنگال آقای رجوی ارزشی بیش از مرغ عزا و عروسی نداشته و در شرایط حاظر که بنا به گقته خودش ترجیه میدهند پرونده مجاهدین درعراق بسته شود میتواند به مراتب از بهترین گزینه ها باشد.. رمز و راز معمای به ظاهرا حل نشده ای که رهبری سازمان مسراست افرادی را که مدعی وفاداری آنها به خود وحتی انتخاب خودشان؟!! برای ماندن درعراق است،آنهم درشرایطی که بسیاری از صاحب نظران عراق فعلی را باتلاقی برای مجاهدین می بینند می خواهد در این باتلاق غرق کند درهمین است. واقعیت تلخی که تصورآن مشکل،اما چیزی که خواسته گرداندگان مجاهدین است وهر راه حل دیگری غیرازاین چون که بلقوه میتواند موانع ارتباط با دنيای آزاد را بردارد ازنظرآنان فاجعه ای است غیر قابل تحمل، به همین دلیل آقای رجوی بارها گفته که« یا درعراق می مانیم و یا پرونده ما در عراق بسته می شود » یعنی همه درعراق کشته می شوند. حال پرونده چه کسانی در عراق بسته می شود روشن است کادرهای اصلی سازمان و رهبری خاص الخاص که یا عراق را ترک کرده و یا در مکان امن دیگری بسر می برند پس تنها کسانی که از نظر سازمان باید مانند مرغ عزا وعروسی درهرجا ذبح شوند کادرهای بی پناهی هستند که تنها کاربردشان برای چنین شرایطی است . ازآنجا که پیش بینی شرایط فعلی با در نظر گرفتن وضعیت عراق و بازیگران صخنه بعد از صدام آن چندان مشکل و دوراز ذهن نبود،از همان ابتدای بحران عراق هشدار دادیم وبه کمک سایر دوستانی که این خطر را احساس می کردند هر آنچه در توان داشتیم بکار گرفتیم تا زمینه خروج اين افراد را با استمداد طلبیدن ازهمین سازمانهای حقوق بشری فراهم کنیم ولی متاسفانه با سنگ اندازیهایی دست اندرکاران باند گردانده کارچندانی نتوانستيم از پیش ببريم ومحصولش وضعیت فاجعه بار کنونی است .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا فرانسه با تروریست های ایرانی برخورد خواهد کرد؟
جواد فیروزمند، آریا ایران، ششم
آوریل 2012
نگاه به این مسئله در فرانسه چندان
دشوار نیست. بعنوان مثال سازمان مجاهدین خلق که از حمایت مالی و تدارکاتی
عربستان سعودی نیز برخوردار است، به کارنامه انفجارها،ترورها و حمله از
عراق به شهرهای ایران افتخار می نماید. آنها در ۲۵ سال گذشته ۳ بار از
فرانسه اخراج شده اند.اما هر بار بدلایل نامعلومی به فرانسه بازگشته و
فعالیت های سازمان یافته خود را از سر گرفته اند.آنها با ارائه رشوه های
کلان به برخی شخصیت های فرانسوی وآمریکایی در صدد فریب افکار عمومی
هستند.اما آیا می توان واقعه ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ را فراموش نمود؟آنها همچون “محمد
مراح” برای فرار از پاسخگویی و با ایجاد هراس اجتماعی خود را به آتش کشیدند
تا مانع از اعمال قانون گردند.جایی که هم اکنون از لیست تروریستی خارج شده
اند اما همچنان به تروریسم و اعمال خشونت معتقد می باشند.
فعالیت های گروه های سلفی بقول “ژیل
کپل”، بر خلاف القاعده که از سازماندهی تشکیلاتی و منضبط برخوردار بود، بر
فعالیت های غیر سازمانی استوار است که در آن افراد، با کسب نظریات افراطی،
سعی می کنند دست به عملیات تروریستی بزنند.اما آقای گیدیسل از موسسه
تحقیقاتی مسایل اطلاعاتی معتقد است؛نحوه انعکاس رسانه ای و مدیریت ابعاد
سیاسی پرونده محمد مراح،به افزایش احساس خطر دامن زد.برای اینکه این جوان
اکنون به الگو و یا قهرمان مسلمان بدل شده و مدت ۴۸ ساعت موضوع اخبار بین
المللی بود.در حقیقت این مسئله به نوعی باعث تشدید عملیات ضد تروریستی شد.”
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چگونه در فرانسه با تروریسم مبارزه کنیم؟
جواد فیروزمند، آریا ایران، پاریس،
اول آوریل 2012
از روز چهارشنبه گذشته همزمان با
مبارزات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری،خطر حضور تروریسم در فرانسه
احساس شد.فردی که متهم به قتل کودکان وشهروندان فرانسوی بود،طی یک درگیری
۳۲ ساعته کشته شد.اما آیا خطر رفع گردید؟
القاعده قبل از اینکه فرمانبر یک
ایده مذهبی باشد،حامل تشکیلات فرقه ای است.تشکیلاتی که در محیط مسلمانان
شکل گرفته و از پوشش اسلامی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند.پوششی که
ربطی به اسلام و مسلمانان ندارد.این ایده تفاوتی با ایده افراط گرایان
نژادی ندارد.افرادی که در آلمان،نروژ،فرانسه و … دست به کشتار نژادی زده
اند از تشکیلات مشابه القاعده تبعیت می کنند.بنابر این اگر فقط به فکر
کنترل باشیم ضربه خواهیم خورد.بهای اصلی را به شناخت فرقه ها و راه و روش
مبارزه با آن باید اختصاص داد.
مجاهدین خلق نمونه یک فرقه تروریستی تمام عیار است که حتی در اروپا دست از تهدید مخالفان خود برنداشته اند.آنها سال ۲۰۰۹ میلادی از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج شدند اما آیا قوانین درونی فرقه رجوی تغییر کرد؟بسیاری از ساکنان پایگاه اورسوراواز از فرماندهان واحد های عملیاتی و شبکه های ترور در ایران و عراق هستند.اما آیا آنها تغییر کردند؟ مجاهدین خلق می گویند در فرانسه و اروپا کسی را ترور نکرده اند.اما آیا کسانیکه ترور و کشتار هموطنان خود را مثل آب خوردن انجام می دادند،می توانند به آرامش و امنیت جامعه فرانسه نفعی برسانند؟
خبرگزاری های بین المللی از وجود
رابطه بین مجاهدین خلق و القائده در عراق،سوریه،عربستان،اردن،پاکستان و
افغانستان خبر می دهند.آیا می توان پرسید بین ایدئولوژی و تشکیلات مجاهدین
خلق و “تروریست ساکن تولوز” چه رابطه ای ممکن است وجود داشته باشد؟
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنگاه شهید سازی مجاهدین و توطئه هایشان
بهزاد علیشاهی http://www.cibloggers.com/?p=10605
وقتی مسعود رجوی در پیامش به اشرفی ها میگوید اگر سربازان عراقی در اشرف یا لیبرتی به شما حمله نکنند ده بار و اگر حمله کنند صدبار برنده اید , خب معلوم است دنبال صد بار برنده شدن است و از اعضای گرفتارش در عراق میخواهد هر طور شده سربازان عراقی را وادار به حمله کند.صد البته که شهید دادن و شهید ساختن سیاست همیشگی سران این فرقه بوده است , راه حل اصلی این فرقه برای خروج از بحران همیشه کشته دادن بوده وهست ؛ این عمیقا باعث نگرانی است , مجاهدین اصولا همه مشکلاتشان را با کشتن و شهید نامیدن حل میکنند.
من به شخصه بسیاری اعضای مخالف را میشناختم که به جای پاسخ به سئوالات و ابهامات و انتقاداتشان , آنها را یا از پشت با تیر زدند و یا به عملیات واهی فرستاده که روی مین یا در انفجار کشته شوند و بجای یک مخالف یک شهید داشته باشند , آنها را هم که نتوانستند به این شکل از بین ببرند به شکل سانحه یا اعلام مرگ طبیعی کشتند و یا با قهر و کین در زندان و شکنجه که امروز گورهای جمعی پیدا شده و شاهدان عینی جداشده گواه است .
رجوی ها میخواهند مشکل سرشکستگی در انتقالشان به کمپ ترانزیت لیبرتی را نیز با خون حل کنند , شاید تحلیل آنها این است که خون و کشته در لیبرتی و مظلوم نمایی در این باره به بیرون آمدنشان از لیست تروریستی کمک خواهد کرد.
مریم رجوی به مناسبت فوت ” بردیا امیر مستوفیان ” در کمپ لیبرتی پیام میدهد و از او با نام ” اولین شهید ” نام میبرد گویی منتظر شهیدان بعدی هم هست .
مجاهدین اعلام میکنند که به کمپ ترانزیت لیبرتی حمله خمپاره ای شده در حالی که هیچ شواهدی در این باره وجود ندارد.
واین شاید شروع توطئه های مجاهدین برای به کشتن دادن اعضایشان در لیبرتی باشد.
بدون شک بردیا امیر مستوفیان این قربانی مجاهدین خلق نه از خستگی فوت کرد و نه دکتر عراقی علت فوت را ایست قلبی اعلام کرد, او حتی آنظور که مجاهدین ادعا میکنند مهندس هم نبود .
بردیا امیر مستوفیان که سال ۱۳۴۵ در لاهیجان به دنیا آمده بود , در آلمان و در شهر فرانکفورت زندگی میکرد, او تازه به مدرسه عالی این شهر رفته بود که در سال ۱۳۷۱ توسط دفتر مجاهدین در آلمان جذب سازمان شده و به عراق منتقل شد , بردیا سه سال بعد از تصمیم گیری اش برای پیوستن به مجاهدین و آمدن به عراق پشیمان بود و این باعث دستگیری و زندانی شدنش توسط مسئولین مجاهدین خلق در کمپ اشرف شد , سه ماه زندان وشکنجه به بردیا فهماند که برای خروج از اشرف راهی وجود ندارد , او فهمید که نه از مدارکش خبری هست و نه دولت عراق اجازه خروج میدهد تازه ممکن است به جرم ورود غیر قانونی به عراق سالها هم به زندان ابوغریب بیفتد , بردیا ناچار در عراق و در کمپ اشرف ماند , اسنادی که او در زندان و زیر اجبار امضا کرده بود و از دست دادن امکاناتی که در آلمان داشت و نیز گذشت عمر هر روز او را ببشتر به صورت انسانی درمیاورد که علیرغم میل باطنی اش از سر استیصال در اشرف و در مناسبات مجاهدین مانده و برای دورکردن فشارها و نشست ها و زندگی کمی راحت تر به سادگی به خواستهای مجاهدین تن داده و همان چیزهایی را میگفت که مسئولین دوست داشتند بشنوند .
تجربه فرار در حین انتقال از اشرف به کمپ لیبرتی باعث شده بود که بردیا نیز که از نظر سازمان حلقه ضعیف به حساب میامد تحت نظر و مراقبت شخص دیگری قرار بگیرد , سکوت وگوشه گیری و به اصطلاح توی خود بودن بردیا مدتها قبل از انتقال برای هر کس با او ارتباطی داشت قابل تشخیص بود , بعد از ورود به لیبرتی در فرصتی که همه مشغول دیدار نفرات سری قبل بوده و تدارک نوروز را میدیدند بردیا در یک بنگال دور از انظار جان میدهد , شاید بررسی های پلیس و گفتگو با شاهدان این قضیه را بهتر روشن کند بخصوص که فرد مسئول بردیا در طی مسیر هم در همان لحظات از انظار دور بود , دکتر عراقی بعد از معاینه بردیا اعلام میکند که او فوت کرده و قلب او نمیزند , همین کلمات برای مجاهدین کافی بود که با شانتاژ بگویند که دکتر عراقی مرگ را ایست قلبی اعلام کرده وایست قلبی هم ناشی از خستگی بوده است , درحالی که علت مرگ فقط با کالبد شکافی و بررسی کامل مشخص میشود ,کاری که مجاهدین از آن هراس دارند و به زبان نمی آورند .
عدم کنترل خانواده ها درکمپ ترانزیت و نیز عدم ارتباط اعضای منتقل شده به این کمپ با جهان آزاد و وضعیت بحرانی این سازمان ,لیبرتی را به محلی خطرناک تبدیل کرده است , هزاران اقدام غیرقانونی و جنایتکارانه و غیر انسانی در این کمپ از جمله خرابکاری در تاسیسات آب و فاضلاب , دستور برای ساییدن انگشتان قبل از تشکیل پرونده برای مشخص نشدن اثر انگشت , نشست های عملیات جاری و فشار روحی و روانی ناشی از آن و…….. نشان میدهد که ارگانهای بین المللی وظیفه سنگین تری در قبال این کمپ دارند و همچنین دولت عراق باید در دستگیری آمرمان وعاملان این جنایت ها جدیت بیشتری به خرج دهد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسته بندی یک فرقه برای صدور
بهزاد علیشاهی http://hasanzebel.blogfa.com/post-894.aspx
اشرف سقوط کرده است , سقوط اشرف را حالا مریم و مسعود رجوی هم باورکرده اند , مجاهدین سقوط اشرف را پذیرفته اند هم در شعار و هم در روشهای کار.,مسعود رجوی در نشست و کال کنفرانسش با قربانیان مستقر در اشرف میگوید اشرف امروزکارخودش را کرده است و خبرهایی که از شهرهای ایران میرسد و نیز مقاومت ایرانیان خارج از کشور ما حصل و نشاندهنده این است که اشرف کارو مسئولیت تاریخی خودش را انجام داده , مسعود رجوی با این حرفها به سقوط اشرف اذعان کرده و از آنجا که میداند خبرشهرهای ایران و حمایت ایرانیان خارج از کشور را کسی باور نمیکند میگوید "ممکن است این حرفها را امروز متوجه نشویید ولی بیست سال بعد خواهید فهمید که چه کرده اید" بله نگرانی ,تلاش و مبارزه رهبری مجاهدین خلق دیگر برای حفظ اشرف نیست , غم و درد آنها در دوچیز خلاصه میشود , جلوگیری از محاکمه برخی از اعضای رده بالا و مسئولان سازمان که شاکیان خصوصی دارند و بسته بندی و ارسال فرقه ای که سالها برای ساختش زحمت کشیده اند به خارج از عراق با دستخوردگی و ضایعات هرچه کمتر. ابزار مجاهدین برای جلوگیری از محاکمه؛ مظلوم نمایی و به کشتن دادن قربانیان و فعالیت های سیاسی و برگزاری جلسات و تحصن و تظاهرات است , آنها میخواهند با بین المللی کردن اشرف و انتقال اشرفیان به کمپ ترانزیت و مظلوم نمایی در این باره و حتی دادن قربانیان, همه ناظران واقعه و حتی شاکیان خصوصی خودشان را متقاعد کنند که همین انتقال ها و سختی هایی که دچارش شده اند برایشان کافی است و در این شرایط سخت و برای پیشبرد هر چه آرامتر انتقال بهتر است حرف محاکمه را به میان نیاورد , آنها عملا با این شیوه میخواهند وجدانهای بیدار را به سکوت وادار کنند , کاری که در جریان دستگیری مریم رجوی در فرانسه با دستگاه قضایی و پلیس فرانسه انجام دادند و نتیجه گرفتند. شاید با این اوصاف حتی جداشدگان و شاهدان زنده جنایت های سازمان هم به سقوط اشرف و پراکنده شدن مجاهدین و احتمال رهایی اعضای اسیر دل خوش کرده و شکرگذار باشند . اما کمتر از محاکمه برای دستگاه رهبری کننده فرقه مجاهدین بی عدالتی محض است . همچنین ابزاررهبری مجاهدین برای بسته بندی فرقه و انتقال هرچه دست نخورده تر آن عبارت است از سفت و سخت تر شدن نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی و ....حالا دیگر نشست ها در اشرف و مقر ترانزیت مجاهدین سخت تر و مصرانه تر اداره میشود ,محفل و صحبت های چند نفره غیر کاری و بدون حضور مسئول که همیشه ممنوع بوده امروز خطر به حساب میآید و مجاهدین برای جلوگیری از این خطر برای نشسست ها افراد را از یگانهای مختلف جمع میکنند تا بعد از نشست هرکدام به مقر خود رفته و همدیگر را نبینند ,( در اشرف هر هفتاد هشتاد نفر در یک مقر زندگی میکنند بدون اینکه اجازه تردد به مقرهای دیگر را داشته باشند) حالا مسئولین قربانیان فرقه خود را برای شرایطی آماده میکنند که ممکن است مسئولی با آنها نباشد , به آنها میگویند حالا شما هرکدام تک تک یک قهرمان و فرمانده هستید و در این سالها چنان ساخته شده اید که هریک از شما میتواند مملکتی را بهم بریزد. قربانیان اشرف نشین برای رفتن به کمپ ترانزیت به دقت توجیه میشوند , پافشاری بر خروج جمعی از عراق ورفتن به یک مکان واحد ؛ همکاری نکردن با هیچ سازمان بین المللی و منجمله سازمان ملل و بدبین کردن افراد به این سازمانها ؛ ایجاد کینه و دشمنی با سربازان و دولت عراق در بین اعضا از دیگر آماده سازیهای آنها برای بسته بندی فرقه است . رهبری مجاهدین این روزها مشغول تصفیه و سوزاندن صدها هزار برگه و سند وهارددیسک های کامپیوتری وفیلم هایی است که ممکن است برایشان دردسر ساز باشد . آنها آشکارا به اعضای اسیر میگویند که راه نجات و رهایی این است که مطیع و گوش بفرمان رهبری باشید و مثل پیچ و مهره در ماشین عظیم سازمان عمل کنید تا این ماشین بتواند خوب کار کند.. مجاهدین خلق به اعضایی که بیست سال است از جهان وتمدن و انسان دورنگه داشته شده اند قبل از خروج از اشرف آموزش موبایل و اینترنت میدهند , آنها با دست به دست کردن و وقت کشی زمینه ها و مقدمات بسته بندی فرقه خود را برای ترانزیت تدارک می دیده اند . نابودی مقر یک فرقه و جابجایی مجاهدین از آن هیچگاه منظور نهایی مخالفان و منتقدان سازمان و شاهدان و قربانیان جنایت آنها نبوده است , محاکمه رهبران و فرماندهان و آمران و عاملان جنایت و جلوگیری از انتقال جمعی و تشکیل مجدد فرقه و قربانی گیری توسط آنها را باید خواستار شد .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زن در دستگاه ارتجاعی رجویسم
هدایت، سایت فریاد آزادی، پانزدهم
مارس 2012
در دیدگاه ارتجاعی رجویسم زن یک
ابزار است هرچند که در زیر کلمات زیبایی پنهان شود. در عمل و پراتیک مشخصه
بردگی زن در دستگاه رجویسم مشخص میشود. رجوی با یک کودتا تحت نام "انقلاب
ایدئولوژیک" تئوری بغایت ارتجاعی خود را به عنوان "رهایی زن" در "مریم"
سمبلیزه کرد و به زنان دستگاه خود، حتی به مردان خود، میگفت "دست خود را به
مریم بدهید" تا "رها" شوید. ولی نگاهی به بردگی مریم رجوی درمقابل مسعود
رجوی میتوان فهمید که تا چه حد این ادعا ی "رهایی" صحت میتواند داشته
باشد؟. مریم رجوی که همسر مهدی ابریشمچی بوده است و حتی دارای یک فرزند
دختر بنا به "خواست خودش" از همسر سابقش جدا میشود و از مسعود رجوی
"خواستگاری" میکند. مسعود رجوی این "میمنت" را معرفی "رهایی زن از استثمار
جنسیت" معرفی میکند و مردان را دارای "نرینگی" دانسته که چون "حیوان"
میباشند و بایستی که این "نرینگی" خود را با یک دید "تبعیض مثبت" پیوند
بزنند و در تشکیلات، میدان را برای زنان خالی نموده و بعد بصورت فرمالیستی
"شورای رهبری" مجاهدین خلق را از زنان تشکیل داد که بعد ها به حرمسرای شخصی
او تبدیل شده است .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنان را آزاد کنید! تحریریه ایران فانوس 11.03.2012 http://iran-fanous.de/middle/731-Fanous-Zanan-11.03.2012.htm
از یکصد سال قبل که زنانی از شهر
نیویورک آمریکا برای احقاق حقوق مساوی شان با مردان، دست به اعتراض زدند تا
امروز در جوامع مدرن و سنتی زنان زیادی توانستند به حقوق بیشتر و حتی بیشتر
از مردان، دست یابند. دهم مارس امسال نیز که مصادف با روز زنان بود، در
اکثر نقاط جهان، زنان به دنبال حقوق برابر با مردان بودند.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |