_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
پیش بسوی اعتلای دوباره ارتش آزادیبخش
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل،
چهاردهم مای
2012
حالا که بسیاری از دستاوردهای سازمان از بین رفته و بسیاری از زحمات ما نقش بر آب شده و تحلیلها بر باد رفته وظیفه من و امثال من است که طوری , هر طور که شده فکری بکنیم و چاره ای بیندیشیم که کار خراب تر از این نشود . مثلا ما مجاهدین خلق سالها با جابجا کردن نفراتمان با کامیون از این قرارگاه به آن قرارگاه و نمایش دادن با سلاحهای جنگی جلوی خبرنگارها توانستیم که آنها را گول بزنیم که برخی از آنها بنویسند 300000مجاهد خلق در عراق برای نبرد نهایی تمرین میکنند , اما حالا دیگه معلوم شده چند نفریم ,نه قرارگاه داریم که توش جابجا بشیم نه کامیون داریم که باهاش جابجا بشیم نه سلاح داریم که باهاش تمرین کنیم نه خبرنگار هست که گولش بزنیم , تازه ما کلا دیگه رزمنده نیستیم , ما پناهنده هستیم البته پناهنده ای که فعلا کسی ما را جایی راه نداده . رژه را ه انداختیم و هرکس هفت هشت بار با عوض کردن لباس و تانک و نفر بر از جلوی برادر مسعود رژه رفتیم و فیلم گرفتیم که بگیم یک ارتش بزرگ و قوی هستیم و بتونیم با فیلمش ایرانیهای خارج کشور را گول بزنیم و به عراق بیاوریم اما حالا نه خیابان داریم که تویش رژه برویم نه تانک و نفربر داریم و نه صدام داریم که تانک و نفربر و راننده به ما بدهد و نه اصولا حال رژه داریم و همین اتوبوس ها هم که باهاش به لیبرتی آمدیم ,کلی تلفات بابتش دادیم , چه رسد به تانک و نفربر , نه ایرانیها ی خارج کشور به فیلمهای ما توجه میکنند و از اینها بدتر فیلم های آن رژه قبلی هم نمیتوانیم نشان دهیم چون هم باعث خنده میشود و هم اینکه با دیدن برادر مسعود همه این سئوال برایشان تازه میشود که برادر کجاست ؟ و ما هم جوابی نداریم و مجبوریم سنگ بیندازیم که متاسفانه سنگهای لیبرتی همه شن و سنگ ریزه هستند ودومتر بیشتر نمیشود پرتابشان کرد. البته این حرفهای من باعث سوأستفاده بریده ها و دشمنان ما نشود سازمان هنوز هم آنجاهایی که ربطی به عراق و ارتش آزادیبخش و رزمندگان ندارد ,درست مثل قبل قوی و به موقع عمل میکند , مثلا کماکان اطلاعات به آمریکا و اسرائیل میفروشیم ودانشمند ترور میکنیم و اسم و شماره تلفن دانشمندان ایرانی را لو میدهیم و خلیج فارس را خلیج میمامیم که رژیم بسوزد وبه کوری چشم دشمنان خواهر مریم کماکان عمل زیبایی میکند و لباس رنگی میپوشدو حرفهای قلمبه سلمبه میزند . یعنی در کل سازمان فعال است ولی در عراق خب دست ما بسته شده یادش بخیر یک زمانی برادر مسعود میگفت که ارتش را در معادلۀ خُلص نظامی با تعداد دهانه آتش آن می سنجند و حساب میکرد که یک واحد نفربر که فقط یک راننده و یک فرمانده دارد با حساب سلاحهای انبار شده در آن و سلاح خود نفربر چهارده دهانه آتش محسوب میشودو میتوانید با یک لشکر بجنگد, اما حالا با بازرسی کامل سربازان عراقی قبل از آمدن ما به لیبرتی و گرفتن تیرو کمانهایمان ,تنها دهانه آتش ما همانهایی است که با آن توانستیم فاضلاب لیبرتی را به گند بکشیم , البته هزارخانی میگفت اگر بترکد رژیم سرنگون میشود و در نشست های سیاسی هم میگفتند که ترکیدن آن باعث عقب نشینی دولت عراق خواهد شد و یا میگفتند اگر لیبرتی را گند بگیرد اشرف خواهد ایستاد واگر اشرف بایستاد دنیا خواهد ایستاد و یه چیزهایی در این مایه ها , البته هیچکدام محقق نشدولی از بوی بدی که متصاعد شده و خواب و خوراکمان را گرفته فهیمیدیم که انقلاب خواهر مریم برحق بوده و همانطور که ایشان میگفتند ما از درون خیلی متعفن هستیم چون هنوز عشق و علاقه و عاطفه به خانه و خانواده در وجود ما هست . بگذریم چند طرح و ایده کوچک دارم که امیدوارم خواهر مریم آن را خوانده و با تایید آن موجبات اجرا را فراهم کرده که بتوانیم به دوران اعتلای ارتش آزادیبخش برگردیم . از آنجا که ظاهرا هیچ کشوری ما را قبول نمیکندو ممکن است مدتها در ترانزیت بمانیم و اینجا هم کارمان جنگیدن با چنگ و ناخن و دندان است وبا توجه به اینکه دندانهای تعداد کثیری از اعضا به دلیل کهولت سن ریخته لذا و لاجرم تنها سلاح مجاهد خلق در این دوران همان ناخن است و بس , با توجه به این امر پیشنهاد میکنم خواهر مریم دستور بدهند همه ناخن را بلند نگاه داشته و تیز کنیم و با آن تمرین و مانور کنیم و حتی با نگاه داشتن ناخنهایمان بصورت عمودی از جلوی تمثال برادر مسعود رژه برویم و برای اینکه برادران و خواهران رزمنده قدر و ارزش ناخن! این تنها سلاح ارتش آزادیبخش در شرایط کنونی را بفهمند همچنین پیشنهاد میکنم که چند سرود در باره ناخن تهیه کرده که در لیبرتی پخش کنیم و یا سرودهای قبلی را تغییر داده و مثلا بجای "تفنگ داغ و شرربار و شرزه و سرکش " در سرود تفنگ بگوییم "ناخن دراز وتیز و کثیف و سرکش " همچنین لازم است همانطور که به یُمن نشست های ایدئولوژیک فحاشی را بخوبی یاد گرفته ایم برای حفظ این توانمندی روزانه تمرینات مستمر فحاشی و تف اندازی را برقرار کرده و با توجه به استعداد اعضا و سلسله مراتب تشکیلاتی بصورت تیپ های مستقل تف انداز و فحاش و ناخن کش سازماندهی شویم . بدیهی است که قطعا این فعالیت ها هیچ منافاتی با سایر تاکتیک ها و استراتژیهای جنگ نوین آزادیبخش مثل ریختن آشغال در محل کار و بنگال ها و یا دیدن مار و حتی آموزشهای سخت و پیچده کار با موبایل بدون سیم کارت وگرفتن عکس یادگاری ونشست های عملیات جاری و غسل هفتگی نخواهد داشت و یا دراز کشیدن جلوی خودروها نخواهد داشت . همچنین پیشنهاد میکنم از آنجا که ممکن است به آذربایجان یا کشوری دیگر در همین حوالی منتقل شویم از الان سوژه های مورد علاقه اسرائیل برای ترور وبمب گذاری را پیدا کرده و رویش کار کنیم تا قبل از اینکه مثل صدام آنها دستور بدهند و سوژه مشخص کنند خودمان پیش دستی کرده و علاوه بر مزایای پذیرش سفارش از مزایای پیش دستی هم بهره مند شویم. با یان ایده ها مشکل بیکاری ما در لیبرتی هم حل میشود. به امید پیروزی و استقرار در تهران و ترکاندن فاضلاب تهران و دیدن مار در خانه های تهران و دراز کشیدن جلوی ماشینها در اتوبانها و فحاشی به همه خانواده های ایرانی برای تسلط بر دنیا و رهبری خاص الخاص برادر مسعود بر همه انسانها .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خروش یا فروش
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، بیست و هفتم آوریل
2012
از آنجا که سازمان پرافتخار مجاهدین خلق
وسایل و تجهیزات موجود در اشرف را برای فروش عرضه کرده است و آگهی فروش هم در جراید
گذاشته , اینبار قصد دارم بجای دفاع بی چون وچرا از سازمان ,مطلبم را به
پیشنهادهایی برای فروش سریعتر و بهتر وسایل و تجهیزات باد آورده و باد کرده اختصاص
بدهم .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دراز کشیدن انقلابی جلوی خودروهای عراقی حسن زبل
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، بیست و ششم آوریل
2012
میگویند یکی تو اتوبوسِ تهران مشهد چند دقیقه روی صندلی شماره سه مینشت و بعد چند دقیقه میرفته روی صندلی شماره پانزده ؛بهش میگن چه کار داری میکنی ؟هشتصد کیلومتر راه بخوای اینطور جابجا بشی که می میری ؟ جواب میده که :خودمم خسته شدم خیرنبینه اونی که گفت دوتا صندلی بگیر که تمام راه راحت بخوابی ........ حالا حکایت ما مجاهدین است که به اصطلاح دوتا قرارگاه تو عراق داریم ولی خواب نداریم ؛ یعنی خواب داریم اما فقط اجازه داریم جلوی ماشینهای عراقی ها دراز بکشیم و بخوابیم نامردها از روی ما هم که رد نمیشن تا از این کار مشقت بارِ دفاع از سازمان راحت بشویم ؛ راستش من همیشه از سازمان و رهبری آن دفاع کرده ام و میکنم اما امروزه دفاع از سازمان کار سخت و مشقت باری شده است طوری که آدم دلش میخواهد تراکتور عراقی از رویش رد شود ول اینکار را نکند ؛تقریبا به سختی ریختن نمک در نمکدان است ؛ حالا توضیح میدهم که چرا این دو کار سخت است , ریختن نمک در نمکدان برای این سخت است که سوراخهای نمکدان بسیار ریز است و به سختی میتوانی نمک از آن سوراخها به داخل نمکدان بریزی , دفاع از سازمان هم برای این سخت است که مثل همان نمکدان همه سوراخهای توجیه و دلیل و بهانه چنان ریز شده که کاری از دست ما برنمی آید , از اشرف دفاع میکنیم چهار روز بعد آنجا را ترک میکنیم. یکی نیست بگه اگه قرار بود بیایم لیبرتی خب چرا اونجا گفتید بریم جلوی خودروی عراقی ها دراز بکشیم ؟ می آمدیم همینجا درازمان را میکشیدیم , حالا اگه اینجا هم موقت است خب بگذارید یکدفعه برویم جای اصلی مان همانجا حسابی جلوی هرچه بگویید دراز میکشیم , درست مثل برادر مسعود که لابد حالا جلوی آمریکایی ها دراز کشیده , البته ما کماکان در لیبرتی هم مار میبنیم و هم جلوی خودرو دراز میکشیم و هم فاضلاب میترکانیم , البته این از مزایای پناهندگی است که میتوانیم راحت با دولت در بیفتیم و فحش هم بدهیم وسنگ هم بیندازیم وگرنه آنموقع ها که پناهنده نبودیم و ارتش آزادیبخش بودیم یادش بخیر سربازها و افسرهای عراقی را با احترام دعوت میکردیم و کفش و ماشین آنها را هم تمیز میکردیم و نه تنها جلوی ماشین آنها, که جلوی خودشان هم جرأت نمیکردیم پایمان را دراز کنیم چه رسد به اینکه دراز بکشیم, کلا پناهنده بودن آدم را شجاع میکند حالا بگذار یک کشوری ما را به پناهندگی دائم قبول کند ببینید چه کار میکنیم ,اگر اینجا افعی پیدا کرده ایم آنجا اژدها پیدا خواهیم کرد و هر روز هم توی نزدیکترین اتوبان دراز خواهیم کشید به هیچ فاضلابی هم اجازه نخواهیم دادجلوی پناهنده شیران مجاهد مقاومت کند. حالا باز جای شکرش باقی است که وقتی ماشین عراقی به ما میزند ما دکترهای متخصص و ماهری داریم که ما را زود خوب میکنند مثلا همین چند روز پیش که در لیبرتی ماشین به یکی از دوستانم زد از او عکس گرفتند معلوم شد که سه تا از دنده هایش شکسته ولی دکتر ماهر ما از آنجا که کار تشکیلاتی قبلی اش درست کردن عکسهای شعار نویسی در ایران بوده ,بلافاصله با مهارت تمام و با فتوشاپ توانست سه دنده شکسته شده در عکس را درست کند و دوست من به سر کار و مسئولیتش برگرددو میتواند دوباره جلوی خودروها دراز بکشد, خداراشکر شورای ملی مقاومتمان هم در دفاع از سازمان وارد است و اعلام کرد که یک خودوری عراقی مسلح به سه تن از پناهنده مجاهدین در منطقه مسکونی تعرض کرده است,و نگفت که این سه تن خودشان به خودرو کوبیده اند یا اینکه سلاح داخل خوردرو بوده و ربطی به تعرض نداشته , البته بنده از شورای ملی مقاومت گله دارم و فکر میکنم باید نوع تعرض را مشخص میکرد که فردا برایمان حرف در نیاورند و ما هم رویمان بشود دوباره جلوی خوردروهای عراقی دراز بکشیم و انقلاب خواهر مریم را پیش ببریم , راستش خودم الان نمیدانم که این کارها چه طوری انقلاب و خواهر مریم و سازمان را کمک میکند و چه مکانیزمی دارد اما به محض اینکه متوجه شدم حتما برایتان خواهم نوشت.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشرفمان زائید
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، بیستم آوریل 2012
با پوزش از خانواده بزرگ مقاومت و همه
مجاهدین خلق عزیز باید عرض کنم اینکه نوشته ام, اشرفمان زائید با آن ضرب المثل
گاومان زائید هیچ ارتباطی ندارد چون گاو ما با سقوط سید الرئیس مان صدام زائید و
تمام شد, البته باید بخاطر این تیتر از برادر مسعود و مصطفی فرزند اشرف هم عذرخواهی
کنم و عرض کنم که منظورم از زائیدن اشرف شخص خانم اشرف ربیعی هم نیست که برهمگان
واضح و مبرهن است که مرده نمی زاید , بنده البته منظورم از این تیتر دفاع از سازمان
است و همانطور که مسئولین میگویند زایش اشرف همان تکثیر اشرف است و حالا جمهوری
اسلامی باید از اینکه بجای یک اشرف دو اشرف وجود دارد دوبرابر بیشتر بترسد , البته
بعضی مغرضین میگویند که این چه زائیدنی است که خود اشرف تا چند وقت دیگر خالی میشود
و تحویل دولت عراق میشود باید به این مزدوران مغرض گفت مگر ندیده اید و یا نشینیده
اید که کسی بزاید و سرِزا هم برود ؟حکایت اشرف هم همین است , باز ممکن است معاندین
بگویند اگر اشرف سر زا رفته پس جمهوری اسلامی از چه باید بترسد؟ خوشبختانه من
بعنوان یک عضو فعال مجاهدین خلق همیشه هستم که به این سئوالات جواب بدهم , بله
جمهوری اسلامی باید از ما اشرف نشانان بترسد که بعد از بیست سی سال امروز با
تکنولوژی مدرن دنیا آشنا شده ایم و این توان ما را به مراتب بالاتر می برد .مثلا
خود من بعد از بیست و پنج سال حضور در اشرف با خروج از این"کانون استراتژیک نبرد"
موفق شدم دوره کامل آموزش استفاده از موبایل و تلفن همراه را ببینم و امروز با اتکا
به انقلاب خواهر مریم توانستم بدون مربی و تک نفره زنگ یک موبایل را بسته و آن را
روی ویبره تنظیم کنم , البته در دوره های عالی این رشته قرار است نحوه ارسال اس ام
اسم را هم یاد بگیریم , مربی ما میگفت که سازنده های موبایل در حمایت از سازمان
پرافتخار مجاهدین این اسم را گذاشته اند و اس ام اس مخفف سازمان مجاهدین سه نقطه
است . که هرکس میتواند خودش بجای سه نقطه چیزی بنویسد. البته ما بجز آموزش تحولات
دیگری هم داشتیم یک" دگرگونی "یعنی این گونی نه یه گونیِ دیگر و کلا چون ما زیاد
فاز عوض کرده بودیم در این دگر گونی کلا فاز پرانده و , مجبور شدیم دوران عوض کنیم
که این عوض شدن دوران مجاهدین را یک مداردیگر بالاتر برده , من در این مدت بیست و
پنج سالی که در عراق و در اشرف بودم تا امروز به یاد ندارم که مجاهدین اینقدر به
پیروزی نزدیک شده باشند , البته من کلا چیزی از این بیست و پنج سال به یاد ندارم
چون خوشبختانه سربازان عراقی با باتوم به سرم زده اند وگرنه با آن اطلاعاتی که من
از روابط و مناسبات مجاهدین داشتم تا الان مرا هم مثل اسنادی که نباید به دست دولت
عراق بیفتد سوزانده بودند و الان بجای حسن زبل حسن سوخته بودم .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پیشنهاد برای گسترده کردن کارزار حمایت از اشرف حسن زبل
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل،
دوازدهم آپریل 2012
از آنجا که این کارزار حمایت از اشرف کارش
هر روز زار تر میشود ؛ و تازه ما میفهیم کارزار یعنی چه و از آنجا که کاراشرف هم به
مصداق کارزار در حال زارشدن است و از آنجا که تولید مثل مارهای لیبرتی هم کم است و
بدبختانه به ما خمپاره هم نمیزنند. یک پیشنهاد برای خواهر مریم دارم که یک جلسه توپ
توی فرانسه راه بیندازد و همه شعار بدهند"اشرف لیبرتی حمایت حمایت" تا بلکه ما اشرف
و لیبرتی نشینان و نشانان از این وضع اسفبار روحی بیرون آمده و مدتی بلانسبت خرشده
و آسوده باشیم و کمتر برادران و خواهران مسئول را اذیت کنیم . همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تبریک من و تبریک آنها
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل،
ششم مارس 2012
بهزاد علیشاهی
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از خستگی بمیریم؟
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل،
بیست و یکم مارس 2012
صد بار به مسئولین سازمان گفتم که بابا لازم نیست که هر خبری را اعلام کنید و اگر هم خبری لازم شد اعلام کنید لازم نیست دلیل واقعی اش را اعلام کنید و اگر هم لازم شد دلیل واقعی اش را اعلام کنید لازم نیست به همه اعلام کنید و اگر لازم شد به همه اعلام کنید لازم نیست طوری اعلام کنید که آبروی ما را ببرد . خودم هم از این گفته های فلسفی خودم گیج شدم وای به حال شما که با استدلال ها و نشست های مسعود رجوی هم آشنا نیستید خب مجبورم ساده تر بگم . مثلا اگر قرار است سازمان به همه دنیا نشان دهد که کمپ لیبرتی ینی همین جایی که من الان هستم جای بدی است و انتقال از اشرف به لیبرتی هم کار بدی است و هردوی اینها خیلی ضد بشری است , لازم نیست حتما آدم بیمار و مریض احوال و زارو ونزار را به اینجا بفرستد لااقل بگذارد برای سری آخر , یا اگر میفرستد لااقل بگذارد شب قبل بخواب و لازم نیست دو سه شب هم برای توجیه بیدار نگه اش دارد و اگر هم بیدار نگهش میداره موقع فرستادن به لیبرتی بهش نگه که قرص و داروها را باخودت نبر و اگر هم بدون قرص و دارو و با بیخوابی آدم مریض را میفرستد اینجا دیگه نگه که از خستگی مرد وخدارحمتش کنه . چرا ؟؟ خب برای اینکه مردم برامون حرف در میارن ومیگویند که این ارتش آزادیبخش که میگفتند همین بود ؟ اینها که با یک بازرسی و یک سفر دوساعته تو از خستگی تلف میشوند چطور میخواستند به ایران حمله کنند . لابد بعدش هم برامون جوک درست میکنند و میگویند تو عملیات فروغ اونایی که تو تنگه کشته شدند اگه کالبد شکافی میشدند معلوم میشد که از خستگی مرده بودند و نه درگیری و جنگ . خب اگه قراره نشون بدیم که انتقال از اشرف به اینجا خیلی بده راههای دیگر هم هست ؛ مثلا بگیم که آقای مهندس بردیا چون دلش برای اشرف تنگ شده بود و طاقت دوری از اشرف را نداشت از غصه دق کرده و سربازان عراقی هم اجازه ندادند به اشرف برگردد و یا بگیم چون بعد از رسیدن به لیبرتی فهمید اینجا جای ماندن نیس و ترانزیته دق کرد یا بگیم مثلا چون موقع بازرسی بدنی پلیس بیرحم عراق زیاد فشارش دادند فوتانده شده . اصلا برای این کار یعنی نشان دادن بد بودن یک کار یا یک محل لازم نیست حتما اینقدر صحنه بزرگ باشد همان داستان مار کافی بود البته اگر از عکس یک مار تنومند تر استفاده میشد بهتر بود که اسباب مسخره شدنمان هم پدید نیاید , عکس مار هم که توی اینترنت پر است تازه کافی است عکس را از چهار طرف بکشیم که هم طولش زیاد شود هم عرضش . حالا چون مار تکراری است مثلا میتوانستیم بگوییم که لیبرتی موش داره و مثلا یکی از مسئولین را موش خورده ( مثلا احمد واقف مش بخوردش ) لازم هم نبود کسی کشته شود و اگر کسی میپرسید مش چه کسی راخورده میگفتیم نمیدانیم چون طرف را با شناسنامه و مشصات و اوراق هویت یکجا خورده واگر هم اصرار میکرد میگفتیم برو خودت از موش بپرس . البته فکر نکنید که اینها را گفتم که جان خودم را نجات دهم و میترسم نفر بعدی خودم باشم نه خیر , بنده بعنوان یک رزمنده ارتش آزادیبخش و یک مجاهد غیور حاضرم هر لحظه حتی صبح بعد از بیدار شدن از خواب هم از خستگی بمیرم و اعلام کنم که خواب انتقال از اشرف به لیبرتی را دیده ام یا نه بگویم که خستگی انتقال از هما ن سری اول که به لیبرتی آمدم هنوز در تنم مانده بود .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من مبارزم کو مبارزه ؟
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، شانزدهم مارس 2012
اصلا آدم را راحت نمیگذارند که تمام عیار از
سازمان دفاع کند , مثال حاضر و ناظرش خود بنده که صدبار به سازمان درخواست دادم که
اجازه بدهید برویم عملیات انتحاری و لوله فاضلآب کل عراق را منفجر کنیم که نوری
مالکی به سزای عملش برسد که سازمان گفت لازم نیست همان فاضلآب خودتان را خراب کنید
کافی است , هرچه به سازمان نامه دادم و پیشنهاد و گفتم آخه با یک لوله فاضلاب و یک
مار لاغر مردنی و یک تحصن تو ژنو که انقلاب خواهر مریم به جایی نمیرسه و اگر اینطور
پیش برویم خدای نکرده خواهر مریم تا سی سال دیگه هم باید همینجوری بماند و بهش
بگوییم رئیس جمهور مقاومت! که گفتند تو از خیلی چیزها خبر نداری اسرائیل قراره حمله
کنه آمریکا ناو آورده جنگ میشه و مهم تر از همه اینها چهارشنبه سوری هم نزدیک است ؛
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقط گیتارو نیار
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل ، نهم مارس 2012
لیست وسایل درخواستی از اشرف نشینهایی که به
لیبرتی می آیند
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گزارشی از رشد و اعتلای روز افزون ما مجاهدین
حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، 2 مارس 2012
اولا که به مزدوران و بریده مزدوران چه ربطی
دارد که ما آمده ایم در جوار میهن یا در جوال دشمن ؛ چه ربطی دارد که ما آمده ایم
آتش برافروزیم درکوهستانها یا آب بریزیم زیرخودمان ؛ به کسی چه ربطی دارد که ما
ارتش آزادیبخش هستیم یا پناهنده ؛ چه ربطی دارد که تانک تی ۷۲ داریم یا تیروکمان
دوشاخه ، چه ربطی دارد که رهبرمان حاضر است یا مفقود ؛ چه ربطی دارد که اشرف زجا
جنبید یا نجنبید .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افزودن صفرا به مدد سرکنگبین
خانم رجوی دیروز میگفت کمپ لیبرتی زندان
جمهوری اسلامی برای مخالفان است و امروز میگوید که حاضر است در عوض بیرون آمدن از
لیست تروریستی همه مجاهدین را به این زندان منتقل کند .
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |