_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مجاهدین و احتمالهای سراسرشکست

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، شانزدهم می 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-913.aspx

 

ناکامی های فعلی مجاهدین خلق را شاید بتوان چنین برشمرد:

یکم- ازدست دادن قرارگاه و مقراصلی شان برای فرقه سازی و اسارت اعضا ونابودی ارتش ادعایی آنها

دوم - فرار و نارضایتی در بین کادرها .

سوم - مخالقت و چند دستگی درمیان شورای دست سازشان.

چهارم - از دست دادن هواداران سنتی شان در خارج کشور .

پنجم- احتمال تعطیل شدن تلویزیون ماهواره ای.

ششم - سوزاندن بسیاری از اسناد داخلی به دست خودشان .

هفتم -جدی نگرفته شدن توسط اربابانشان حتی بعنوان خبرچین و جاسوس.

هشتم - توزرد از آب در آمدن حامیان منطقه ای و عراقی سازمان که برخی هم اکنون فراری وبه جرم ترورو انفجار تحت تعقیب پلیس بین الملل هستند.

نهم -جدایی ویا نامه نگاری کادرهای خارج کشوری با منتقدان این فرقه برای جدایی.

دهم – تنفر از سازمان و تمسخر مظلوم نمایی های این فرقه توسط اپوزسیون خارجه نشین جمهوری اسلامی

همه این ده مورد وشاید موارد بیشتراز اینها ؛چندی قبل توسط این سازمان بعنوان نقطه قوت تلقی و تبلیغ میشد, اما از آنجا که بارکج به مقصد نمیرسدسازمان امروزه اینجاست ,جایی که باید باشد .

زمزمه های بیرون آمدن از لیست ,حمایت و لابی گری های عمدا پرهزینه ,تغییر و تحولات منطقه ای و جهانی همه و همه خارو خاشاکی است که سازمان به عنوان غریق به آنها متوسل شده است , آنها حتی پیروزی اولاندا در فرانسه را دو شبانه روز جشن میگیرند و به اعضا میگویند که اولاندا از سازمان حمایت خواهد کرد و تحریم و جنگ علیه جمهوری اسلامی را دامن خواهد زد , صد البته در مورد حضور میشل روکار در ایران چیزی به اعضا نگفته و نخواهند گفت و حتی در اخبارشان هم نیاورده و نخواهند آورد , جدای از اینکه استراتژی کنونی سازمان را میتوان "انتظار معجزه " نامید و آنها با این اعتقاد که معجزه ای برای نجات آنها و به قدرت رسیدنشان رخ خواهد داد مثلا یک جنگ یا یک حادثه طبیعی . اما در واقعیت سازمان چه احتمالاتی پیش رو خواهد داشت ؟

اگر اشرف و نیروهای اصلی سازمان در عراق را به تعبیر خودشان کانون استراتژیک و محور اصلی فرض کنیم , قطعا هر آنچه بر سر این پیکره بیاید به تمام سازمان منتقل خواهد شد .

قطعا تعداد زیادی از این پیکره شاید در حدود یک سوم آن خواهان رفتن به ایران و زندگی عادی خواهند بود و البته نیمی از باقیمانده هم قطعا منتظر راهی برای جدایی خواهند ماند .

اگر آمریکا خود پناهندگی و حضور این افراد را بپذیرد ,قطعا آنها هم در آنور آبها مثل بقیه اپوزسیون و درجدال با آنها به فراموشی و ورطه شوهای تلویزیونی دچار خواهند شد .

اگر کشوری مثل آذربایجان یا هر کشور دیگری در منطقه در دشمنی با مردم ایران آنها را بپذیرد بدون شک تکرار خاطرات تلخ همکاری این گروه با صدام و دشمنان ایران و ایرانی از آنها نه گروهی فراموش شده که فرقه ای به شدت منفور و عبرت تاریخ خواهد ساخت .

پراکنده شدن آنها در کشورهای مختلف در اروپا ویا هرکجای دیگرنیز چیزی که سازمان به شدت از آن هراس دارد و خواهان انتقال گروهی است , این نوع انتقال قدرت تسلط فرقه بر اعضا را از بین خواهد برد و اعضا در مواجه با دنیای آزاد حقایق را خواهند فهمید و از سازمان دلزده و شاکی خواهند شد , امری که لو رفتن هر چه بیشتر اسرار جنایت و وابستگی سازمان را در پی خواهد داشت .

البته بیرون آمدن یا نیامدن سازمان از لیست تروریستی هم تاثیری در هیچ کدام از این معادله ها نخواهد داشت ؛ بیرون آمدن از لیست میتواند مقدمه پذیرش افراد توسط کشورهای مختلف و تسریع نظریه سوم هم باشد ,خروج از لیست نه در رقابت با سایر اپوزسیونی که هیچگاه در لیست نبوده اند و نه در تدواوم تلویزیون ماهواره ای که بیشتر به کادر و اعضای اسیر فرقه نیاز دارد تا وجاهت قانونی و نه در داشتن دفتر و سخنگو که بیشتر سازمان را محدود میکند هم هیچ تاثیری نخواهد داشت , این واقعه تنها میتواند یک پیروزی کاذب چند روزه برای مجاهدین و یک رقص و پایکوبی موقت همانند رقص برای پیروزی اولاندا در فرانسه باشد و بس , حتی فکر میکنم با شرایط بوجود آمده این امر در جهت فریب اعضا ی اسیر نیز ناکارآمد خواهد بود .

شاید فقط مسعود رجوی این رهبر خود خوانده و خداگونه مجاهدین میتوانست سازمان را از قول یکشبه و شش ماهه برای دست یابی به قدرت به این نقطه حضیض بکشاند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آفرین بر همت و عزم شما

بهزادعلیشاهی؛ خطاب به خانواده های اسیران در بند فرقه

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، نهم می 2012
http://www.cibloggers.com/?p=11408

گرچه, لااقل تا این لحظه از دیدار عزیزانتان محروم مانده اید و سازمان کماکان با یک دیدار کوتاه هم مخالفت کرده است ؛ گرچه کماکان مغزشویی های فرقه ای و تهدید مسئولان سازمان باعث شده که اسیران بسویتان سنگ بیندازند و فحاشی کنند و اگر چه زحمت شبانه روزیتان هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است , اما شما تک تک شما از گوشه و کنار ایران با حضورتان در عراق برای اسیران تشنه؛حس گوارایی وطن بودید و هستید , به جرأت میتوان گفت شما روی تک تک اسیران تاثیر گذشته اید حتی آنکه به فرمان فرقه سنگ می انداخت حضور شما در مقابلش ؛ لرزشی بود در دست و دلش و چه بسیار دلها لرزید و سنگ ها به خطا رفت .

سازمان میخواست همچنان سلطه فرقه ای خود را بر اشرف و اسیرانش تا ابد الدهر حفظ کند شما مانع شدید و صدایی دیگر در اشرف طنین انداز کردید و تمام هم و غم سازمان شد مقابله با این صدا .

سازمان میخواست که اشرف را به خون بنشاند و امتیاز بگیرد , شما مانع شدید و جان عزیزانتان را نجات دادید , حضور شما باعث تن ندادن اسیران , دست باز نداشتن زندانبانان و شکنجه گران و خونسردی و تحمل سربازان عراقی شد تا سازمان نتواند آنها را برای مقاصد شومش به بازی بگیرد.
 


سازمان میخواست و فکر میکرد که با پولهای باد آورده میتواند که حقایق اشرف را در جهان آنگونه که میخواهد دگرگونه جلوه دهد و بسیار نماینده پارلمان و خبرنگار در سبد خرید داشت , اما شما حاضر بودید و مانع شدید .

سازمان میخواست با رفت و آمد برخی خانواده های وابسته اش اسناد و پول های مخفی شده در اشرف را به خارج از عراق انتقال دهد ,پروژه ای که قبل از حضور شما کلید خورده بود , اما باز هم شما مانع شدید.

سازمان میخواست با عناصر عراقی و دست نشانده های شیوخ منطقه توطئه کند و برای بقایش در عراق هرج و مرج ایجاد کند و امضا جمع کند و حزب و گروه و جمعیت بسازد , اما حضور شما و نشان دادن چهره واقعی این فرقه توسط شما باعث شد که بسیار کسان از ترس بدنامی از این فرقه دوری گزینند و یا با احتیاط عمل کنند و خلاصه سازمان ناکام ماند.

سازمان میخواست که خانواده های بی خبر در ایران و خارج از کشور را با حیله های مختلف سرکیسه کند و از آنها پول بگیرد که هم عملا آنها رابه نفع خود وارد معرکه کرده باشد وهم دستش برای پولشویی باز باشد , این پروژه نیز قبل از حضور شما شروع شده بود و تحلیل سازمان این بود که هرکس به خاطر نجات فرزندش پول خواهد داد و وقتی پول بدهد با خطری که برایش ایجاد میشود و مخفی کاریهایی که لازم است بکند عملا عضو فرقه خواهد شد , حضور شما این خط را با شکست مواجه کرد و اخبار حضور شما باعث شد که همه خانواده های اسیران در تمام دنیا حقیقت را بدانند.

سازمان میخواست بسیار بیش از اینها در خاک میهن توطئه کند و خون بریزد تا مورد اعتماد استخدام کنندگانش قرار گیرد , اما شما وادارش کردید که اعم دغدغه اش را معطوف حفظ نیروهایش در اشرف کند و توان توطئه اش را بیش از این نداشته باشد.

سازمان میخواست درخواست اعضایش را برای رفتن به ایران بصورت یک گناه نابخشودنی و خیانتی نشان دهد که مستوجب مرگ است , اما امروز به یمن حضور شما بیش از هزار نفر خواهان بازگشت به کشورشان هستند.

از این همه نتایج حضورتان و نیز آنچه که بعدها مشخص خواهد شد بسادگی میتوان فهید که چرا سازمان اینهمه علیه شما اقدام کرده و میکند .

وادار کردن اعضا به فحاشی و شوهای تلویزیونی و سنگ پرانی

دعای زدوده شدن مهر خانه و خانواده در دل اعضا بعد از هر نماز

آکسیون و تظاهرات و جمع کردن هر چه در توان دارد در شهرهای اروپایی علیه شما

لو دادن خانواده های حامی فرقه تاشاید با با انحراف اذهان از مطالبات خانواده ها؛ لااقل بگوید دو طیف خانواده وجود دارد.

متهم کردن شما به مزدوری و وابستگی و جاسوسی , یعنی تمام آنچه که زمانی در خدمت صدام خود به آنها افتخار میکرد.

و صدها و هزارها برنامه پرخرج دیگر به این منظور

نتیجه دیگر حضور شما البته شکست همه این توطئه ها نیز بود .

قطعا این پایداری خاموش وپرغرور در آینده ای نه چندان دور به گُل خواهد نشست و ثمر نهایی خود را خواهد داد,

دست مریزاد؛ مرحبا و شکر , شکر ایزد که ز اقبال حضورتان نخوت فرقه و شوکت ظاهری اش آخر شد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقابله با ترانزیت

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، دوم می 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-909.aspx

 

از وقتی که مجاهدین به ناچار به ترک اشرف تن داده و حاضر شدند به پایگاه ترانزیت منتقل شوند ,تدابیر بسیاری برای همچنان در اسارت نگاه داشتن اعضایشان انجام داده اند .

چند فرار موفق از کمپ ترانزیت و یا در مسیر انتقال و نیز نارضایتی روزافزون ساکنان کمپ ترانزیت و باقیمانده در اشرف ,سران و مسئولان مجاهدین خلق را حسابی گیج و کلافه کرده است , مجاهدین البته میخواهند که تشکیلات به اصطلاح آهنین یا همان فرقه خودشان را بخوبی حفظ کنند , آنها میخواهند علیرغم شکست شعارهایشان خود را در انظار و بخصوص بین اعضا قدرتمند جلوه دهند , آنها همچنین به فکر ادامه سلطه روی اعضا بعد از فروپاشی اشرف هم هستند .

ظاهرا نشست ها ی قبل از انتقال و تهییج و کار احساسی با اعضا مثل دیدار از مزارکشته شدگان وفیلم سینمایی ونشستهای رنگارنگ نتوانسته از نارضایتی اعضا کم کند ,ساکنان کمپ ترانزیت با هرگونه ساخت و ساز و بخصوص درختکاری , مخالفت علنی خود را نشان داده و میدهند , آنها با کنایه به سیاست غلط سازمان در آمدن به عراق و گره خوردن با صدام اشاره میکنند و میگویند اینهمه درخت در اشرف کاشتیم چه شد ؟ تازه اون اشرف ابدالدهر بود و دوره صدام , اما مجاهدین خلق میخواهند با ساخت راه و ساختمان و کاشتن درخت به اعضای خود نشان دهند که همچنان درعراق ماندگار هستند و نیز با کمی رفاه بیشتر حس موقت بودن را در اعضا کاهش دهند , آنها همچنین با پافشاری روی فروش وسایل اشرف میخواهند بگویند که آنهمه تلاش در اشرف بیهوده نبوده و میتوانند آنها را به پول تبدیل کنند, البته باز کردن پای حامیان عرب در پوشش خریدار وانتقال برخی اسناد و همچنین بازکردن راه برای فراربرخی جنایتکاران از اهداف دیگر سازمان است .

همانطور که اشاره کردم فرار برخی از ناراضیان از کمپ اشرف و ترانزیت یا در بین مسیر و اعتراضات و نافرمانی های تشکیلاتی اوج یابنده و فراهم شدن شرایط مناسب برای تعیین تکلیف اعضا وتماس با خانواده هایشان ومحدودیت بیشتر در کمپ ترانزیت برای گذاشتن نشستهای لایه ای و مغزشویی و همه و همه اینها مسئولین مجاهدین و رهبری آن را عصبی ,خطرناک و غیرقابل پیش بینی کرده است .

تلاش برای حفظ تشکیلات اروپایی ومحدودیت بیشتر برای اعضا و تلاشهای بیهوده برای بکارگرفتن اعضای اسیر و سرگرم کردن آنان و اطلاعیه دادن و سعی در مخدوش کردن اقدامات قانونی دولت عراق با ایجاد تشنج و یا مختل کردن دوربین های حفاظتی با درختکاری و دیگر شیوه ها تا کنون نتیجه نداده است , رهبری مجاهدین تا آنجا پیش رفته که در آخرین اطلاعیه به شدت به انتقال نامه خانواده ها توسط صلیب سرخ اعتراض کرده است و ترس و وحشت خود را از چند نامه نشان داده است .

این عدم تعادل یک هشداربرای سازمانهای حقوق بشری و یک خطر برای جان اعضای اسیراین سازمان است .

مصادره اموال ,اموالی که فقط و فقط برای اسارت اعضای زندانی مورد استفاده قرار گرفته و میگیرند . دستگیری و محاکمه جانیان و برنامه ریزان و آمران جنایت .تماس آزاد خانواده ها با اعضای گرفتار وانتقال کسانی که میخواهند به نزد خانواده هایشان و به ایران بروند چرا که تاکنون همه کشورهای دیگر از پذیرفتن مجاهدین سر باز زده اند وافشای رسمی همه اسناد این فرقه در رابطه با صدام و شیوخ عرب و حامیان عراقی آنها از جمله کارهایی است که دولت عراق موظف به اجرای آن است و برای نجات جان افراد باید عملی شود.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتیکه صدها شهر به نام اشرف مزین شود

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و چهارم آوریل 2012
http://www.cibloggers.com/?p=11092

 

در سایتهای اجتماعی مشغول پاسخگویی به هواداران و اعضای مسئول مجاهدین که در این سایت ها مسئول کامنت گذاری و بحث هستند بودم و بحث در باره انحلال اشرف بود علیرغم همه شورو شعارهای مجاهدین؛ مشتاق بودم که بدانم توجیه فعلی آنها چیست که یکی گفت به کوری چشم شما مزدوران بزودی خواهید دید که در میهن اسیرمان دهها و صدها شهر به نام اشرف مزین خواهد شد و آنوقت شما باید دنبال سوراخ موش بگردید و هر لحظه افسوس بخورید و بگویید کاشکی اشرف در عراق برقرار میماند. من در جواب به ذهنم زد که اینها با ابنهمه تنفر مردم و احتمال دور از ذهن و بعید برای کسب وجهه ( چه رسد به قدرت) از حالا کیسه دوخته اند و نقشه کشیده اند که نام شهرها را عوض کنند و دهها و صدها شهر را اشرف نامگذاری کنند ,فکر کردم لابد بقیه شهرها هم از گزند نامگذاری آنها در امان نخواهد بود و فی المثل:

اسلام شهر را خواهند گفت اسلامِ انقلابیِ مجاهدین شهر

زنجان این شهر به دلیل طلاق همه زنها در سازمان و همینطور مشکل نام زن و ایجاد وسوسه در مردان که در سازمان ممنوع است ممکن است یکی از اسامی زیر را بگیرد: مریم جان / زن سابق طلاق داده شده / یا همان اشرف که یکی از دهها و صدها نام اشرف است که برشهرها گذاشته میشود.

نجف آباد =نجف اشرف آباد

ما زندران =کلا این استان به همان دلیل وجود نام زن و ایجاد فاکت برای غسل هفتگی به ”ماشورای رهبری در آن” تبدیل میشود

یاسوج = یا مسعود

سوسنگرد= مریم تُپُل ( کلا هر شهری با نام یکی از زنان مثل سوسن یا هرچیز دیگر باشد به مریم تبدیل خواهد شد در اینجا گرد هم به دلیل مفهومی به تُپُل تبدیل شده )

آستانه اشرفیه = وردی اشرف

کلا شهرهای جنوبی و جزایر سه گانه هم به دوستان امروزی مجاهدین تحویل خواهد شد تا خودشان نامگذاری کنند.

مالکیت و نامگذاری برخی از شهرهای نفت خیز هم با مشورت دوستان آمریکایی و اسرائیلی مجاهدین مشخص خواهد شد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پشمش ریخته اما نیرنگش نه

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، نوزدهم آوریل 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-903.aspx

 

فروپاشی اشرف که سازمان سعی میکند از آن با نام تکثیر اشرف در عراق یاد کند ,به شدت این فرقه را به تکاپو انداخته است تا با حفظ تیم های ترور خود کماکان بتواند از اربابانِ غربی و منطقه ای اش مواجب بگیرد. راه حل سران فرقه برای رسیدن به این منظور همکاری و همراهی با گروههایِ خشونت طلب و شرور منجمله پژاک است , با توجه به اختلافاتِ روز افزون بین پژاک و دیگر گروههای کردی مثل کومله و دمکرات , مجاهدین تصمیم گرفته اند به سمتِ پژاک متمایل شوند , خبرها حاکی از آن است که در سفرِ کاک شیخ بابا حسینی به اروپا در ایام نوروز, مجاهدین ضمن کمک مالی گسترده به او و توجیه کامل, از او خواسته اند که با پژاک برای همکاری مشترک و احیانا استقرار و فعالیت های مرزی مشترک با مجاهدین گفتگو کند ( این فردیعنی کاک شیخ بابا حسینی به اصطلاح دبیر کل سازمان خه بات از گروههای کردی است که تاکنون با کمک های مالیِ سازمان سرپا مانده است و حتی نشریات آن هم در بعضا در اشرف چاپ میشده است .)

در نیمه اول فروردین که گروهکِ تروریستی و ضدِ ایرانی پژاک مراسمی بعنوان سالگرد تاسیس برگزار کرده بود از همه گروههایِ کردی درخواست شرکت در این برنامه علیرغم اختلافات را داشت اما فقط سه گروه غیر مطرح یعنی پارت آزادي، اتحاد انقلابيون كردستان و سازمان خبات بودند که در این برنامه شرکت کردند , سازمان خه بات که بیشتر یک خانواده کردی کوچک است که سالهاست توسط مجاهدین خلق به بازی گرفته شده و در عوض کمک های مالی و تسلیحاتی و امکاناتی زیادی از مجاهدین دریافت کرده , در این مراسم طی ملاقاتهای محرمانه با فرماندهانِ پژاک, درخواستهای مجاهدین خلق برای حضور در منطقه را مطرح کردو سعی در جلبِ رضایت آنان را داشت.

همچنین سازمان خه بات پیش از این با ارائه یک طرح ده ماده ای به همه گروههای کردی سعی کرده بود که مقدمات حضور مجاهدین خلق را در بین گروههای کردی و کردستان را فراهم کند که عملا بخاطر مطرح نبودن سازمان خه بات در کردستان این طرح ده ماده ای با بی اعتنایی کامل بقیه مواجه شد و هیچ پاسخی دریافت نکرد , امری که بابا شیخ حسینی در مصاحبه با نشریه تیکوشان شماره 241 به آن اشاره داشته است.

مجاهدین خلق البته درست مثل دهه شصت که با همراهی حزب دمکرات توانستند در کردستان حضور پیدا کرده و با عملیات مشترک جایِ خود را دردستگاهِ صدام حسین بازکرده و نهایتا عامل دست دستگاه اطلاعاتی عراق شوند , میخواهند اینبار از پژاک بعنوان پلی برای حضورو ادامه حیات نفرت بارشان استفاد کنند , البته خود آنها بخوبی میدانند که دعوای هژمونی طلبی بین آنها و پژاک کار دستشان خواهد داد , اما به هرحال این یکی از راههای این گروه برای چندصباح بیشتر زنده ماندن است.

همچنین سازمان قصد دارد با تحویل وسایل و تجهیزاتی که از صدام به آنها رسیده و اکنون نه امکان انتقال آن را دارند و نه امکان فروش ,به سازمان خه بات و دیگر گروههای کردی از این امکانات و تجهیزات بعنوان جای پا در نزدیکی مرزهای ایران استفاده کند .

البته از این نکته هم نباید غافل شد که حتی در صورت پذیرش پژاک سازمان مجاهدین امروزه دیگر فاقد نیروی جوان و سالم و با انگیزه ایست که بتواند در کوهها مستقر شده تا برای ماموریت هایِ خرابکارانه اعزام شوند , همچنین شدت منفوریت روز افزون این فرقه بین ایرانیان سالهاست که مانع از تلاشهای آنها برای جذب نیروی جدید شده است.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دست تهی را تنها بر سر میتوان کوفت

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، هجدهم آوریل 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-902.aspx

 

مجاهدین تمام شده اند , مجاهدین بدهم تمام شده اند ,حمایت چند سناتوربازنشسته آنهم با ضرب پول و یا اجاره سالن و تماشاچی برای سخنرانی مریم رجوی چیزی را عوض نمیکند, حتی حمایت آمریکا و اسرائیل و چند کشور مرتجع عرب بخاطر ملاحظات سیاسی هم اوضاع را برای رهبری فرقه دشوار تر کرده است .

آمریکا و اسرائیل در عمل عهده دار بازی دو نقش مکمل در رابطه با مسائل ایران شده اند و هردو البته به فکر سوأستفاده از این فرقه , اسرائیل برای ترور و خشونت در ایران نیاز به جنگ طلبانی مثل مجاهدین خلق با سابقه شرارت و ترور دارد و آمریکا هم که نقش گرد آوری اپوزسیون جمهوری اسلامی را به عهده گرفته برای باجگیری سعی میکند گاهگاهی این فرقه را به معرض نمایش بگذارد, مرتجعین منطقه هم البته که از ترس فرارسیدن بهار عربی شان, سعی دارند تنش ها به سوی کشورهای غیر عرب و یا شیعه درمنطقه سوق دهند .

همه اینها شاید در نگاه اول برای مجاهدین خلق یک فرصت طلایی و بی نظیر به نظر بیاید , برای گروهی که در هرنوع وابستگی وبه اجرا در آوردن هر کار کثیفی بخوبی آمادگی خود را نشان داده است ,فرقه ای که حاضر به پذیر ش هر نوع سفارشی است .

اما شواهد نشان میدهد که همه این شرایط که در ظاهر مطلوب مجاهدین خلق به نظر میرسد نتوانسته جلوی” بدتمام شدن” مجاهدین خلق را بگیرد.

طرف تعیین کننده مردم هستند همانهایی که مجاهدین خلق آنها را در شعار خلق قهرمان مینامیدند , این نکته ساده و کلیدی را همه طرفین دعوا فراموش کرده اند , آمریکا از به زیر یک سقف کشاندن اپوزسیون برای چند ساعت ناتوان میماند و اسرائیل عملیاتش لو میرود و مجاهدین خلق “بد تمام میشوند”این یعنی که کماکان نکته کلیدی این است که” طرف تعیین کننده مردمند و بس”

سازمانی که روزی مدعی فروش بیشترین تعداد نشریه در ایران بودند حالا اذعان می کنند که تلویزیون ماهواره ای شان در ایران بیننده ندارد.*

سازمانی که عملیات خرابکاری و ترور را در ایران تدارک میدیدحالا به زدن یک نوشته عربی روی پل هوایی بدون عابر آنهم از داخل که مبادا در خیابان دیده شود و فقط به مدت چند ثانیه برای فیلم برداری افتخار میکند .**

سازمانی که میگفت “کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ” حالا برای همگان روشن شده که همشه و در طول تاریخش به دنبال اربابی قدرتمند بوده تا شاید به نوایی برسد.***

سازمانی که به اعضای جانبازش افتخار میکرد و فکر میکرد که تعلیمات فرقه ای و مغزشویی ها تا ابد افرادی مطیع برایش نگاه خواهد داشت حالا با مقوله فرار دسته جمعی اعضا مواجه است ****

سازمانی که فکر میکرد اعضایش با آموزشهای نظامی و ویژه ای که گارد ریاست جمهوری عراق به آنها داده اند به لحاظ جسمی قادر به جنگ صد برابر هستند حالا با یک سفر ساده یا غش میکنند یا میمیرند وازشعار مرگ در میدان رسیده اند به مرگ های موهن و ارزان*****

سازمانی که شعار پایداری اشرف را میداد و میگفت که اشرف کانون استراتژیک است حالا به جایی رسیده که مجبور است به مرور شعارها و تبلیغاتش را در این زمینه از آرشیو حذف کند و قبل تر رسیده بود به این که بگوید اشرف تکثیر شده است و حالا دو اشرف داریم غافل از اینکه با تعطیلی قریب الوقوع اولی و موقت بودن دومی کاری نمیتوان کرد و البته نقشه هایش هم برای حفظ موقعیت در عراق قدم به قدم شکست خورد.

هر بارفرقه مجاهدین و رهبری آن شکست خورده ,با اصطلاح فاز عوض کردن سعی کرده اند کمی آن شکست را نرم نشان داده و از آن بگذرند شکست تلاشهایشان در تحریک مردم در اوایل انقلاب و روی آوردن به خشونت را گذار از فاز سیاسی به فاز نظامی و شکست خانه های تیمی و مجبور شدن به ترک ایران را گذار از فاز چریکی به ارتش آزادیبخش نامیدند ولی شکست ارتش آزادیبخش و نوکری صدام و شکست تدریجی در نوکری آمریکا و اسرائیل و شیوخ مرتجع دیگر آنقدر سنگین است که نمیتوانند به آن نام عوض کردن فاز بدهند , برای همین حالا دیگر اعلام میکنند که دوران عوض کرده اند .

عوض شدن دوران همان” بد تمام شدن” کار مجاهدین خلق است .دست آنها در سیاست و استراتژیک خالی است در تبلیغات نیز , دست آنها برای اعضایشان خالی است , برای اربانشان نیز , با دست خالی در این وانفسای عوض شدن دوران چه میخواهند بکنند جز اینکه دست خالی را تنها بر سر (رهبری ) میتوان کوفت .

- * در گزارشهای رسیده مسئولین تلویزیون ماهواره ای مجاهدین که افت کیفی بینندگانشان در ایران را بررسی کرده اند برای دلخوشی مریم رجوی گفته اند که قبلا با زیرنویس کردن فیلم های سینمایی ما بینندگان زیادی داشتیم اما حالا با زیاد شدن کانالهای فیلم که فیلم را با دوبله پخش میکنند این بینندگان را از دست داده ایم , آنها از طرف مریم رجوی مسئولیت یافته اند که فکرو چاره ای برای این مشکل پیدا کنند .

- - ** نگاه کنید به ویدئوی این افتخار در این آدرس

 http://www.youtube.com/watch?v=mZWHSGnpt0k&feature=youtu.be  

-*** گزارشات بیشمار و تائید شده از به خدمت گرفتن مجاهدین توسط اسرائیل برای ترور در ایران و یا آموزش نظامی برخی اعضای این گروه توسط آمریکا در دست است که ناظران و مسئولین آمریکایی و اسرائیلی آن را تائید کرده اند .

-**** آخرین فرار دسته جمعی ۵ نفر از کمپ موقت لیبرتی و قبل تر هم فرارهای ده و بیست و سی نفره از اشرف را شاهد بودیم .

-***** غش کردن دو عضو این گروه در انتقال اخیر به کمپ موقت که به بیمارستان منتقل شدند و مرگ یک عضو در انتقال قبلی به دلیلی که مجاهدین آن را خستگی ذکر کرده اند

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این گربه زشت و بد صدا چرا؟

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، چهاردهم آوریل 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-901.aspx

 

خبرهای رسیده از” اورسورواز” و محل استقرار خانم مریم رجوی حاکی از این است که این روزها یک گربه بد صدا و زشت مونس و همدم خانم رجوی شده است , این موضوع عامل برخی تنش ها هم در اورسوراز شده است , مسئولین این مفر که مناسبات آن بصورت فرقه ای و کاملا تحت کنترل است ,هیچ گونه بی احترامی یا مسخره کردن این گربه از سوی اعضا را برنمی تابند , البته همیشه در سازمان نگه داشتن و دلبستن به هر نوع حیوان خانگی از گربه و سگ و حتی پرنده نیز ممنوع بوده است و به زعم رهبری این فرقه هر نوع ابراز عشق و عاطفه جز به رهبری کاری خطا و نابخشودنی است , ولی همانند ممنوعیت ازدواج این موضوع فقط برای اعضا ی سازمان است و نه رهبری آن .

این گربه همه جا حتی در نشست ها ی داخلی با خانم رجوی همراه است و آزادانه در مقر جولان میدهد.حتی چندین بار هم در نشست ها بصورت ها مختلف مطرح شده .

حالا با این همه تنش معلوم نیست چرا خانم رجوی دل به این گربه داده است و آن را عزیز کرده “اور” ومونس و همراه خودش کرده است , شاید دوری و مفقود بودن بیش از حد مسعود یا مهرمادری باشد ویا حس غریبی باشد که همه زنان جادوگر قصه ها گربه زشتی همراه دارند.شاید هم تمرین گربه رقصانی را با این حیوان زبان بسته انجام میدهد چیزی که در داستان تخلیه اشرف زیاد بکارش میاید.

دلیل اینکار بدون شک جیوان دوستی خانم رجوی نیست چرا که به دستور همین خانم در قرارگاه حبیب مجاهدین واقع در نزدیکی بصره در یک هفته همه سگ ها و گربه های قرارگاه را جمع کرده و درگونی ریخته و گره زده و با بستن به بلوکهای سیمانی به دجله انداختند , جرم آنها این بود که سهم مسعود رجوی را از عشق و علاقه اعضا ربوده بودند و اعضای فرقه که میباست تمام علاقه ووجود خود را به رهبری تقدیم میکردند حالا با غذا دادن به این حیوانات و محبت به آنها و دست کشیدن بر سرشان عملا بخشی از علاقه خود را نثار کرده بودند .همه آن حیوانات , حتی توله های چند روزه آنها به دستور خانم رجوی به طرز فجیعی کشته شدند , البته کار این کشتار هم به کسانی سپرده شد که نقش زندانبانی و شکنجه و کتک زدن ناراضیان را هم بعهده داشتند.

با اینهمه نگهداری یک گربه زشت و بدصدا و دلیل اینکار توسط خانم رجوی میتواند امری کاملا شخصی باشد ولی این انتظار که همه اعضا هم بایست جنین اجازه ای را داشته باشند انتظار زیادی نیست , اعضایی که چه در فرانسه و در مقر اورسوراز و چه در عراق و در کمپ اشرف یا کمپ ترانزیت به شدت محدود شده اند و اجازه هیچ ابراز احساسات غیر تشکیلاتی را ندارند , نمیتوانند خانواده هایشان را ببینند ,نامه بنویسند , عکسهای یادگاری را نگاه دارند و حتی به خاطراتشان فکر کنند و خواب ببینند .

به امید رهایی تک تکشان و محاکمه و مجازات آمران وعاملان این اسارت ذهنی و جسمی و هزاران قتل و کشتار و شکنجه .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیشنهاد برای گسترده کردن کارزار حمایت از اشرف حسن زبل

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، دوازدهم آپریل 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-900.aspx

 

از آنجا که این کارزار حمایت از اشرف کارش هر روز زار تر میشود ؛ و تازه ما میفهیم کارزار یعنی چه و از آنجا که کاراشرف هم به مصداق کارزار در حال زارشدن است و از آنجا که تولید مثل مارهای لیبرتی هم کم است و بدبختانه به ما خمپاره هم نمیزنند. یک پیشنهاد برای خواهر مریم دارم که یک جلسه توپ توی فرانسه راه بیندازد و همه شعار بدهند"اشرف لیبرتی حمایت حمایت" تا بلکه ما اشرف و لیبرتی نشینان و نشانان از این وضع اسفبار روحی بیرون آمده و مدتی بلانسبت خرشده و آسوده باشیم و کمتر برادران و خواهران مسئول را اذیت کنیم .

لابد میگویید همیشه خواهر مریم اینکار را میکند ولی الان دیگر کسی به این مراسم ها نمی آید !! میدانم اما راه حل هم برایش دارم .

خواهر مریم دلتان میخواهد بیست ماشین پلیس به نشانه بیستمین سالگرد ریاست جمهوریتان شما را اسکورت کند؟ اصلا با شصت ماشین پلیس برای روز تولدتان چطورید ؟

دلتان میخواهد یک سالن پر از پلیس با لباس فرم جلوی شما خبر دار به ایستند ؟

چطور است که هشتصد هزار نظامی با سلاح به یاد دوران خوش ارتش آزادیبخش برای شما پیش فنگ کنند؟ حالا هشتصد نفر هم باشد کافی است میتوانیم در خبرها همان هشتصد هزار بگوییم .

خب اینها که گفتم کاری ندارد پلیس یونان اعلام کرده که بخاطر مشکلات مالی کشور و وضع بد اقتصادی و غیره حاضر است خدمات پلیس را شامل اسکورت و غیره در معرض فر وش قرار داده تا در آمد کسب کند باور کنید اجاره و انتقال پلیس یونان به مراتب ازاجاره و انتقال دانشجوی لهستانی ارزانتر هم تمام میشود و دردسرهای آن را هم ندارد , تازه نیاز به اجاره اتوبوس برای انتقال از اینهمه کشور دیگرهم نیست و خودشان یکجا با اتوبوس از یونان می آیند .

بجای سیاستمداران بی خاصیت آمریکایی و اروپایی که آنهمه پول گرفتند وهیچ کاری نکردند کافی است دوتا پلیس بازنشسته ریش سفید یونانی هم بیاورید و بگویید اینها از فلاسفه یونان باستان هستند که از سازمان حمایت کرده اند .

البته بنا به گفته مقامات پلیس یونان,، هزینه یک افسر پلیس ساعتی شصت یورو، اسکورت موتورسیکلت چهل یورو و برای عملیات مهم هلیکوپتر و قایق موتوری را هم می توان اجاره کرد که هزینه آن به ترتیب ساعتی2000 و 1500 یورو است.

ولی برای ارزانتر شدن میتوانید بجای افسر ؛ یک سرجوخه و بجای هلی کوپتر و قایق و حتی موتورسیکلت ؛ بگویید همه سرجوخه ها پیاده به سالن بیایند .

خواهر مریم ما اشرفی ها و لیبرتی نشانان شدید به تاثیرات این جلسه بزرگ نیاز داریم کاری بکنید قبل از اینکه دیر شود.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 تبریک من و تبریک آنها
 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، ششم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-897.aspx

 

بهزاد علیشاهی


با خودم فکر کردم وقتی یک فرقه دست به شستشوی ذهنی اعضایش میزند , همه را یکجور و با یک مکانیزیم تحت تاثیر قرار میدهد , پس چرا من که به هر دلیل توانسته ام از این دام رها شوم ,حالا بجای رهبرفرقه و جنایتکاران در خدمت فرقه و فرقه سازان که از قضا تعدادشان کم است ,با قربانیان سر دشمنی داشته باشم ؟چرا نباید به این قربانیان تبریک سال نو بگویم ؟ با همین فکر بود که برای بیشتر اعضای شورا و هواداران سازمان مجاهدین, آنها که سایت و وبلاگ دارند یا در فیس بوک و تویتر عضو هستند تبریکی فرستادم با این متن :
این غافله عمر عجب میگذرد...
سال نو فراتر از عقیده و مذهب و نژاد و حتی ملیت درهنگامه رسیدن است , بیایید ماهم فراتر از همه بندهای بشر ساخته ,حال خود را به بهترین حالها بگردانیم , با تبریک سال نو برای شما و خودم آرزوی رهایی از هرچه قید و بند و آرزوی شناخت و آگاهی دارم تا تمام اجبارات بنده ساز وبندهای بسته به دست و پایمان را بشناسیم و نیز آرزوی توان دارم برای رهایی .
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود  زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
 
و اما این هم تعدادی از پاسخ ها :


زری- ا
برو به جهنم نکبتی من هم آرزوی نابودی تو و اربابانت را دارم که همین روزها محقق میشود
 
شخصی به اسم رضا –مسئول سایت ایران افشاگر که البته متن زیر را بصورت فینگلیسی ارسال کرده بود
به عمه ات و امثال خودت تبریک بگو


حسین –پ
انگل خربزه خور کله کاه جولق , این دام برمرغی دگر نه


شاهین –سین
نابودی همه دنب و نبالچه های رژیم را از خدا خواستارم علی الخصوص جنابعالی و دوستان و خانواده منحوستان

 
ملیجه –ر
از کی تا حالا بریده مزدوران کثیف عید و تبریک حالیشونه اگه عید حالیت بود در رکاب رهبری انقلاب میماندی و در راه مردم ایران مبارزه را ادامه میدادی ننگ برشما


حسن –د
تبریک شما البته نشانه استیصال شما از مقاومت اشرفیان و همچنین اضمحلال و فروپاشی اربابانتان است و فکر کردید با این کار میتوانید از انتقام راه گریز داشته باشید اما کور خوانده اید


منصور-ق
پاسخ شما را خلق قهرمان به مدد رزم آوران اشرفی بزودی خواهند داد و آنوقت ما عید را به مردم میهنمان تبریک خواهیم گفت


و این هم دو پاسخ متفاوت تر


م- س
درود بر شما و سال نو مبارک , به امید روزی که این تفرقه هایی که عده ای مختصر و کوته بین برای رسیدن به قدرت ایجاد میکنند ازمیان برخیزد و  من و تو  -ما و شما  با در آغوش کشیدن هم سال نو را تبریک بگوییم
 
م – ت
سلام و صد تبریک هزار بند به دست و پا داریم و البته در عین آگاه بودن گرفتاریم , خدا به ما همت هم بدهد و موانع را برای ما سهل نماید . سال خوبی داشته باشی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از خستگی بمیریم؟

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، بیست و یکم مارس 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-896.aspx

 

صد بار به مسئولین سازمان گفتم که بابا لازم نیست که هر خبری را اعلام کنید و اگر هم خبری لازم شد اعلام کنید لازم نیست دلیل واقعی اش را اعلام کنید و اگر هم لازم شد دلیل واقعی اش را اعلام کنید لازم نیست به همه اعلام کنید و اگر لازم شد به همه اعلام کنید لازم نیست طوری اعلام کنید که آبروی ما را ببرد . خودم هم از این گفته های فلسفی خودم گیج شدم وای به حال شما که با استدلال ها و نشست های مسعود رجوی هم آشنا نیستید خب مجبورم ساده تر بگم .

مثلا اگر قرار است سازمان به همه دنیا نشان دهد که کمپ لیبرتی ینی همین جایی که من الان هستم جای بدی است و انتقال از اشرف به لیبرتی هم کار بدی است و هردوی اینها خیلی ضد بشری است  , لازم نیست حتما آدم بیمار و مریض احوال و زارو ونزار را به اینجا بفرستد لااقل بگذارد برای سری آخر , یا اگر میفرستد لااقل بگذارد شب قبل بخواب و لازم نیست دو سه شب هم برای توجیه بیدار نگه اش دارد و اگر هم بیدار نگهش میداره موقع فرستادن به لیبرتی بهش نگه که قرص و داروها را باخودت نبر و اگر هم بدون قرص و دارو و با بیخوابی آدم مریض را میفرستد اینجا دیگه نگه که از خستگی مرد وخدارحمتش کنه . چرا ؟؟ خب برای اینکه مردم برامون حرف در میارن ومیگویند که این ارتش آزادیبخش که میگفتند همین بود ؟ اینها که با یک بازرسی و یک سفر دوساعته تو از خستگی تلف میشوند چطور میخواستند به ایران حمله کنند . لابد بعدش هم برامون جوک درست میکنند و میگویند تو عملیات فروغ اونایی که تو تنگه کشته شدند اگه کالبد شکافی میشدند معلوم میشد که از خستگی مرده بودند و نه درگیری و جنگ .

خب اگه قراره نشون بدیم که انتقال از اشرف به اینجا خیلی بده راههای دیگر هم هست ؛ مثلا بگیم که آقای مهندس بردیا چون دلش برای اشرف تنگ شده بود و طاقت دوری از اشرف را نداشت از غصه دق کرده و سربازان عراقی هم اجازه ندادند به اشرف برگردد و یا بگیم چون بعد از رسیدن به لیبرتی فهمید اینجا جای ماندن نیس و ترانزیته دق کرد یا بگیم مثلا چون موقع بازرسی بدنی پلیس بیرحم عراق زیاد فشارش دادند فوتانده شده .

اصلا برای این کار یعنی نشان دادن بد بودن یک کار یا یک محل لازم نیست حتما اینقدر صحنه بزرگ باشد همان داستان مار کافی بود البته  اگر از عکس یک مار تنومند تر استفاده میشد بهتر بود که اسباب مسخره شدنمان هم پدید نیاید , عکس مار هم که توی اینترنت پر است تازه کافی است عکس را از چهار طرف بکشیم که هم طولش زیاد شود هم عرضش . حالا چون مار تکراری است مثلا میتوانستیم بگوییم که لیبرتی موش داره و مثلا یکی از مسئولین را موش خورده ( مثلا احمد واقف مش بخوردش ) لازم هم نبود کسی کشته شود و اگر کسی میپرسید مش چه کسی راخورده میگفتیم نمیدانیم چون طرف را با شناسنامه و مشصات و اوراق هویت یکجا خورده واگر هم اصرار میکرد میگفتیم برو خودت از موش بپرس .

البته فکر نکنید که اینها را گفتم که جان خودم را نجات دهم و میترسم نفر بعدی خودم باشم نه خیر , بنده بعنوان یک رزمنده ارتش آزادیبخش و یک مجاهد غیور حاضرم هر لحظه حتی صبح بعد از بیدار شدن از خواب هم از خستگی بمیرم و اعلام کنم که خواب انتقال از اشرف به لیبرتی را دیده ام یا نه بگویم که خستگی انتقال از هما ن سری اول که به لیبرتی آمدم هنوز در تنم مانده بود .

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد