_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده به وزارت خارجه ایالات متحده امریکا

اسلحه و نارنجک های مخفی شده توسط سازمان که تحویل ژنرالهای امریکایی در عراق شدند را فراموش نکنید

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، شانزدهم می 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

لینک به متن انگلیسی نامه
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=12402

 

خانم هیلاری کلینتون : وزارت خارجه آمریکا به درستی نام سازمان مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داده است و همان طور که در گزارش مذبور آمده به درستی به علائم فرقه بودن آنها اشاره کرده است . در این رابطه ……اشاره کنم که گزارش وزارت خارجه در سال2005، 2006 ،2011هرچند که کامل نیست اما به مواردی که اشاره کرده است که ده ها نمونه از هزاران نمونه عمل کرد این فرقه مذهبی است ……..

. آقای پال پیلار، استاد دانشگاه جرج تاون می گوید( ریشه های به خون آلوده این گروه کماکان زنده اند
آقای پیلار ادامه میدهد: «تاریخچه (فعالیت) سازمان مجاهدین خلق ایران به سالهای ۱۹۷۰ و دوران شاه بازمی گردد. در آن دوران ایدئولوژی این گروه مخلوطی از مارکسیسم و اسلامگرایی بود. عملیات مرگبار علیه پرسنل ایالات متحده، از جمله پرسنل ارتش ایالات متحده در ایران جزو فعالیتهای اولیه این گروه بوده است . *
پال پیلار، می گوید این گروه با پرداخت پول به این مقامات آمریکایی به طرق مختلف از ممنوعیتها و محدودیتهای ایالات متحده نافرمانی کرده است .

متن انگلیسی نامه ضمیمه است .

نامه سرگشاده به وزارت خارجه ایالات متحده امریکا

خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه محترم

وزارت خارجه آمریکا به درستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران و یا نام دیگر آن شورای ملی مقاومت ایران را در لیست تروریستی قرار داده است . این کار را در حالی انجام داد که اطلاعات ذیقیمتی که الان دارد در اختیار نداشت. در گزارشی که وزارت خارجه در سال 2005 در رابطه لیست تروریستی بیرون داد به درستی بیان کرده بود که سازمان مجاهدین یک فرقه بل فعل ( یا بلقوه ) خطرناکی است . که با توجه به آموزش های ویژه ای که دیده اند و تشکیلاتی که دارند این پتانسیل را دارا می باشند که در هر زمان تبدیل به سازمان خطرناکی شوند. که نمونه بارز آن 17 ژوئن 2003 بودکه به محض دستگیری مریم قجر عضدانلو ( رجوی ) به دستور تشکیلات نفرات خود را در خیابانهای پاریس ، لندن ،……به آتش کشیدند. اگر اعتراضات مجامع بین المللی و حقوق بشری نسبت به این مسله نبود یکی از بزرگترین فجایع انسانی در حال شکل گیری بود .

خانم هیلاری کلینتون : وزارت خارجه آمریکا به درستی نام سازمان مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داده است و همان طور که در گزارش مذبور آمده به درستی به علائم فرقه بودن آنها اشاره کرده است . در این رابطه اشاره کنم که گزارش وزارت خارجه در سال2005، 2006 ،2011هرچند که کامل نیست اما به مواردی که اشاره کرده است که ده ها نمونه از هزاران نمونه عمل کرد این فرقه مذهبی است

در این رابطه در خواست سخنگوی مجاهدین در آمریکا آقای علیزضا جعفرزاده * در این مورد را رویت نمائید که خود بازگو کننده وضعیت تشکیلات فرقه در آمریکا است . باتوجه به اطلاعاتی که وزارت خارجه ،ام ای ارتش آمریکا از این فرقه دارند . نباید به این فرقه آزادی عمل داد که دروغ های خود را تحت عنوان اخبار به نمایندگان و سناتور های مجلس و شخصیت های سیاسی آمریکا بدهند

آقای پال پیلار، استاد دانشگاه جرج تاون می گوید( ریشه های به خون آلوده این گروه کماکان زنده اند

آقای پیلار ادامه میدهد: «تاریخچه (فعالیت) سازمان مجاهدین خلق ایران به سالهای ۱۹۷۰ و دوران شاه بازمی گردد. در آن دوران ایدئولوژی این گروه مخلوطی از مارکسیسم و اسلامگرایی بود. عملیات مرگبار علیه پرسنل ایالات متحده، از جمله پرسنل ارتش ایالات متحده در ایران جزو فعالیتهای اولیه این گروه بوده است . *

پال پیلار، می گوید این گروه با پرداخت پول به این مقامات آمریکایی به طرق مختلف از ممنوعیتها و محدودیتهای ایالات متحده نافرمانی کرده است . سازمان مجاهدین خلق برای یافتن راه هایی برای گردآوری پول و سرمایه گذاری در این کارزار از تعدادی از اسامی و یا سازمان های ساختگی بهره جسته است. اگر به تبلیغات بزرگی که در روزنامه ها چاپ کرده اند، نگاه کنید، متوجه نمی شوید که این تبلیغ سازمان مجاهدین خلق است ). بر پایه گزارشهای خبری، بسیاری از حامیان آمریکایی سازمان مجاهدین خلق برای هر بار حضور خود در این گردهمایی ها ۲۵الی 40 هزار دلار دریافت کردند .( اما هر حمایتی قیمتی دارد و این امری است که ژنرال مه یرز در گفتگو با نگار مرتضوی خبرنگار صدای آمریکا به آن اذعان کرد.) پاسخ وی به سوالی در مورد دریافت پول برای شرکت در یکی از گردهمایی های مجاهدین خلق مثبت بود . ژنرال ریچارد مه یرز، رئیس پیشین ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا ، آقای مایکل موکیزی وزیربازنشسته دادگستری ، آقای پاتریک کندی ، اد رندل ….در مصاحبه با صدای امریکااذعان کردند .

جان لیمبرت، گروگان پیشین سفارت آمریکا در ایران می گوید:مجاهدین حامی (گروگانگیران) بودند. آنها مخالف هر حرکتی برای حل (مسأله گروگانگیری) بودند. آنها با صدای بلند و بسیار رسا خواهان محاکمه و اعدام ما بودند. مهدی برائی که خود را به عنوان نماینده مجاهدین در عراق معرفی کرده نام برده یکی از بالاترین فرماندهان سازمان مجاهدین است .وی مسئول بخشی بود که در سال1979در تسخیر سفارت امریکا سازمان مجاهدین شرکت کرده بود.نام برده به دلیل شرکت در کردکشی و شیعه کشی در عراق در سال2007توسط دادگستری عراق حکم بازداشت وی صادر شده است .

خانم هیلاری کیلینتون ، اظهارات وکیل وزارت خارجه امریکا آقای رابرت لوب دقیقا درست است به مواردی اشاره کنم که گفته های آقای لوب را تائید می کند . آقای فتح الله فتحی از اعضاء باسابقه مجاهدین پس از فرار از مجاهدین به ارتش امریکا در کمپ اشرف پناهنده شد ، نزدیک 2 ماه با سیستم ام ای ( ضد اطلاعات ارتش امریکا ) محل های که سازمان مجاهدین اسلحه وتجهیزات مخفی کرده بودند به جستجو پرداخت . بدلیل اینکه آقای فتحی از جانب سازمان مجاهدین به مرگ تهدید شده بود ارتش امریکا حفاظت او را بعهده گرفت اورا از کمپ خارج کردند . آقای علیرضا موذن تبریزی در سال 2006 در درون بوته های شمال کمپ یک عدد کلت و دو عدد نارنجگ جاسازی شده را پیدا کرد که به فرماندهان کمپ تحویل داد. حتما ژنرال دیوید فیلیپس ، سرهنگ وسلی مارتین ، سرهنگ لئو مک گلاسکی فرمانده هان آن زمان این موارد را بیاد دارند ، اگر بخاطر کهولت سن فراموش کرده اند می توانند به صورت جلسه های آن زمان مراجعه کنند و مواردی که کشف وثبت شده با امضاء تمامی افسران حاضر در صحنه را رویت کنند

در پایان چند سند را ضمیمه کرده ام که ماهیت و ایدئولوژی این فرقه را بیشتر برای شما روشن می کند و مهر تائیدی بر این نوشته است .

محمد کرمی
oyanyoldash@yahoo.com

 


Jafarzadeh has already published his suicide bombing note

 

* نامه درخواست عملیات انتحاری علیرضا جعفرزاده سخنگوی مجاهدین خلق در امریکا

http://www.youtube.com/user/mm46368666nnsb#p/a/u/0/edeh3g4fhtY


http://mohamadkarami.wordpress.com/2010/08/05/%D9
%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%AF
%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9
%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%
D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9
%84%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D8%AD
/

http://mohamadkarami.wordpress.com/2011/05/16/%D9
%BE%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9
%86%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9
-%D8%A7%D9%88%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%A7-%D8
%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%
D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D8%B1%D9%85-%D8%A7

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرار قهرمانانه قربانعلی حسینی نژاد (مترجم رجوی) از فرقه رجوی

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، سیزدهم می 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com

 

فرار یکی از اعضای روابط خارجی مجاهدین با 30 سال سابقه تشکیلاتی از کمپ موقت لیبرتی و اعلام جدایی از فرقه رجوی (لازم به ذکر است که وی در جریان نشستهای موسوم به «طعمه» به طور مستقیم توسط مسعود رجوی محاکمه و به جرم نوشتن یک نوشتار انتقادی به مسعود رجوی بشدت مورد مواخذه قرار گرفت و رجوی به او گفت تو علیه سازمان مجاهدین اطلاعیه پخش نموده ای و اینکار جرم دارد!!!:

اینجانب قربانعلی حسین نژاد با اسم مستعار غلام، جدایی و در حقیقت رهایی خود از فرقۀ ضاله و جنایتکار و خیانتکار رجوی معروف به سازمان مجاهدین خلق را اعلام می کنم. اینجانب با سابقۀ تشکیلاتی و در حقیقت اسارت به مدت بیش از 30 سال در داخل این فرقه به عنوان مترجم عربی ارشد آن و مترجم همۀ کتابها و نشریات و اطلاعیه ها و نامه ها و بیانیه ها و سایت آن به زبان عربی همراه با انبوهی کار آموزشی در این زمینه، و با سابقۀ آشنایی با سازمان مجاهدین خلق و هواداری و فعالیت و زندان و تبعید سالیان و محرومیت در کادر اندیشه و راه انقلابی و اسلام راستین بنیانگذاران سازمان در 40 سال پیش و در حالیکه بارها برای خروج و فرار از تشکیلات و زندان این فرقه در ایران و در کشورهای خارج و بالاخره بارها هم در عراق بویژه در اسارتگاه اشرف طی 23 سال گذشته تلاش کرده ولی به علت کنترل و سرکوب شدید و نیز به علل خانوادگی موفق نشده بودم، سرانجام ظهر روز چهارشنبه 6 اردیبهشت 91 توانستم به کمک مسئولین و کارمندان نمایندگی سازمان ملل در عراق موقع بازدید هیئت مانیتورینگ حقوق بشر یونامی از کمپ لیبرتی کنترلها و تعقیب ومراقبت شدید اطلاعاتی های این فرقه را که در اشرف و لیبرتی حاکم کرده اند درهم شکسته و از کمپ جدید لیبرتی در بغداد خارج شوم.

از همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب علیرغم اصرار برخی یاران و همبندانم در زندانهای شاه بر پیوستن حرفه ای به تشکیلات سازمان از این کار خودداری کردم و با همکاری با دولت مرحوم مهندس بازرگان و به خواست جوانان و مردم شهرم (میانه – آذربایجان شرقی) و با تأکید و تأیید شهید دکتر محمد جواد باهنر که قبل از انقلاب مدتی با آن شهید بزرگوار همکاری انتشاراتی داشتم فرمانداری شهر زادگاهم (میانه) را بر عهده گرفتم و همانموقع نیز با آشوبگریها و تفرقه اندازیهای سازمان در شهرمان مخالفت می کردم تا اینکه به صورت مستقل کاندیکاتوری خودم برای نمایندگی مردم شهرم در اولین دورۀ مجلس شورا بعد از انقلاب را اعلام کرده و لذا از سمتم استعفا دادم. همۀ گروههای مذهبی مترقی شهرم در آن موقع از جمله سازمان مجاهدین خلق از کاندیداتوری من در انتخابات مجلس یکم حمایت کردند. بعد از بازگشتم به سر شغل اصلی و قبلی خود به عنوان دبیر دبیرستانهای کرج، در تابستان سال 60 با توجه به شرایطی که این سازمان با جنایاتش در جامعۀ ایران به وجود آورد به ناچار به اصرار مسئولان سازمان برای ورود به تشکیلات آن جهت مخفی شدن تن دادم تا اینکه من و همسرم را با یک فرزندم از کشور خارج کردند و بعد از سالها کار برای سازمان در زمینۀ تخصصم در کشورهای مختلف اروپا و به دنبال انتقال رهبری سازمان به عراق به علت نیاز شدیدی که به تخصصم (زبان عربی) داشتند مرا در سال 67همراه خانواده ام به عراق منتقل کردند.

در طول بیش از 20 سالی که در قرارگاههای مختلف این فرقه در عراق در بخش روابط (امور عراق) به عنوان عضو این سازمان و بالاخره با رده معاونت ارگان (به دلیل سابقه علیرغم اینکه من فضیحت موسوم به انقلاب ایدئولوژیک درونی را نپذیرفته بودم) به کار ترجمه می پرداختم به علت کارم از نزدیک شاهد مزدوری و نوکری تمام عیار رجوی و جاسوسیهای او و دستگاهش برای صدام حسین و رژیمش و بعد از سقوط او برای آمریکاییهای اشغالگر بودم. او که کل سیستم رهبری و اداری اش جزء اطلاعات عراق و کل سیستم نظامی به اصطلاح ارتش آزادیبخشش جزء ارتش عراق بود طبق اسناد و نامه هایی که ترجمه می کردم و یا گزارشهای نزدیکترین افرادش که می خواندم به دنبال آخرین دیدارش با صدام حسین در شهریور سال 79 و درخواستش از وی مبنی بر افزایش سهمیۀ نفت روزی 100 هزار بشکه نفت (3 ملیون بشکه در ماه) به صورت کوپن از صدام حسین دریافت می کرد که کوپنها را به خارج فرستاده و تبدیل به دلار می کردندـ سهمیۀ رجوی از نفت عراق پیش از این در سالهای مختلف بین 50 و 70 هزار بشکه بود و این مستمری ثابت غیر از میلیونها بشکه نفت بود که هر از چند گاهی از از محل اضافه تولید یادداشت تفاهم نفت در مقابل غذا توسط صدام به رجوی اهدا می شد.

این همان منبع درآمد میلیاردی و تمام نشدنی رجوی با سرمایه گذاریهای کلان آن در خارجه بوسیلۀ افراد و شرکتهای پوششی است که امروز نیز توسط مریم رجوی علاوه بر خرج کاخ پاریسی و لباسهای صد مدلی و جراحی چهرۀ خود برای جوان نمایی و «تابان» شدنش میلیون میلیون صرف هزینۀ برگزاری کنفرانسها و مهمانیهای آنچنانی در اروپا و آمریکا با پرداختهای کلان به سخنرانان از مقامات جنایت پیشۀ سابق سیا و امنیت و ارتش و دولتهای پیشین آمریکا از طریق شرکتهای لابی سازی و صرف آگهی های پرهزینه تبلیغاتی در مطبوعات آمریکا و اروپا و عراق و تلویزیونهای آمریکا و خرید هزاران وکیل و پارلمانتر اروپایی و آمریکایی و دهها مزدور عراقی برای نگهداشتن هرچه بیشتر اسرای فرقۀ خود در قید اسارت و جلوگیری از فروپاشی تشکیلات سرکوب و شکنجه و به کشتن دادن و تباه کردن هرچه بیشتر وقت و عمر بهترین جوانان و نیروهای کارآمد مردم ایران و التماس و گدایی از آمریکا برای خروج از لیست تروریستی که «استراتژی سرنگونی پشت آن گیر کرده است»!! می گردد.

بدینگونه می بینیم که تمامی ادعاهای رجویها و دستگاهشان مبنی بر کمک مالی مردم ایران و تمامی ترفندهایشان مبنی بر جمع آوری کمک مالی برای سیمای مغازلت آمریکایی و اروپایی و دروغ و فریبشان و دیگر برنامه هایشان برای سرکیسه کردن ایرانیان در این رابطه تا کجا پوشالی و برای لاپوشانی کلان غارت نفت عراق و توجیه و سفیدسازی هزینه های میلیونی شان می باشد، تازه اینهمه اضافه بر گرفتن دهها هزار سلاح و دهها هزار تن مهمات از عراق بویژه چند ماه قبل از شروع جنگ سال 82 که سهمیۀ نفت شش ماه آینده (18 میلیون بشکه نفت) را هم به علت احتمال وقوع جنگ یکجا گرفتند می باشد سلاحها و مهماتی که به بهانۀ نفوذ به داخل ایران و سرنگون کردن رژیم در صورت وقوع جنگ و حملۀ آمریکا و یا به تعبیر خود مسعود رجوی «کاسه لیسی» در صورت «شکستن تغار ماست» از عراق گرفته شد و تمامی آنها دو دستی تقدیم نیروهای متجاوز و اشغالگر آمریکا در همان عراق گردید که تا یکسال مشغول آتش زدن و منفجر کردن آنها در پادگان اشرف بودند.

همچنین اینجانب طی سالیان بعد از سقوط رژیم سابق عراق از نزدیک به علت کار ترجمه در بخش امور عراق شاهد دخالتهای سیستماتیک باند رجوی در امور عراق و جاسوسیهایشان علیه مردم و مقاومت عراق به سود نیروهای آمریکایی و همکاریهایشان با آمریکا برای اعمال نفوذ و قدرت و باقی ماندن در عراق و شاهد عینی تهیه و ترجمۀ انبوهی بیانیه ها و نامه ها و سخنرانیها و حتی مصاحبه های ساختگی و تقلبی به نام افراد و شیوخ و شخصیتها و گروههای عراقی و جمعیتها و تشکلهای پوششی و حتی موهوم با ادعای امضاهای میلیونی بی پایه و اساس و پرکردن فرمها با هزار هزار امضای دیناری توسط چند عراقی اجیر شده و تلاشها برای ایجاد تفرقه و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در عراق و تشدید تضادها بین احزاب و گروههای سیاسی عراق بویژه در استان دیالی که پادگان اشرف در آن قرار دارد و تلاشهای برای جلوگیری از مشارکت آنها در دولت و پارلمان و بالاخره تلاشها و بسیجهای البته تماما شکست خورده برای سرنگون کردن دولت عراق!، و تشکیل اتاق عملیات موقع انتخابات عراق برای تأثیر گذاری روی نتائج آن و در دیگر مناسبات به علاوۀ سرکوب و خفقان و کنترلها و تعقیب ومراقبتهای افراد و صحبتها و حتی افکار آنها و جلسات شکنجۀ روانی و تفتیش عقاید روزانه و جلسات شکنجۀ جنسی هفتگی در درون تشکیلات و ممنوعیت صحبت دو نفره و قطع رابطۀ افراد با دنیای بیرون و محروم کردن آنها از وسایل ارتباط جمعی جهان امروز و با افراد خانواده شان حتی در داخل اشرف و زندانی کردن افراد در داخل مقرها و در زندانی به نام «خروجی» از جمله زندانی کردن خود من به جرم صحبت تکی با عراقیها با زدن تهمت اخلاقی بودم که جزئیات تمامی آنها را در مصاحبه ها و مقالاتم در آینده افشا خواهم کرد.

اینجانب طی دیداری که چند روز بعد از خروجم از لیبرتی و از صفوف این فرقه با آقای کوبلر نمایندۀ ویژۀ دبیر کل ملل متحد در عراق انجام دادم با شرحی کلی از تمام حقائق فوق و نیز وضعیتی که سران فرقه در لیبرتی که یک کمپ ترانزیت تحت نظر ملل متحد و تنها برای سکونت موقت افراد و نه کار دیگر می باشد ایجاد کرده اند و به عنوان «اشرف ثانی» در آنجا نیز بساط کنترل و تعقیب و مراقبت افراد و ایجاد مواضع پست و نگهبانی و اطلاعات و امنیت و اتاقهای کار روابط برای ادامۀ دخالتهایشان در امور عراق و اتاقها برای نشستهای تفتیش عقاید و شکنجۀ جنسی و روانی افراد به راه انداخته اند ایشان را در جریان واقعیت امر و اینکه اکثر افراد خواستار خروج از این فرقه هستند قرار داده و خواستار کمک به آنها از جمله موقع انجام مصاحبه ها و با دیدارهای روزانه و گستردۀ مانیتورینگ حقوق بشر یونامی از لیبرتی برای خروج و فراهم کردن امکانات و فضای لازم برای نجات آنها شدم. ایشان نیز با خوش آمدگویی و تشکر و اظهار اینکه این موارد ضمن اثبات درستی آنچه افراد جدا شدۀ قبلی گفته اند نکات و مسائل جدیدی را برای او دربر داشت قول دادند که موضوع را پیگیری و تصمیمات جدیدی اتخاذ کنندـ

اینجانب ضمن تبریک به همۀ نجات یافتگان و رها شدگان از این فرقۀ تروریستی و ضد انسانی بویژه برادرانی که طی هفته های اخیر قبل یا بعد از من از لیبرتی یا در مسیر اشرف به لیبرتی بیرون آمده و از این فرقه جدا شده اند از آنان خواستار افشاگری و تلاش متحد و پیگیر از طریق رسانه ها و دولت عراق و مجامع بین المللی بویژه یونامی (نمایندکی سازمان ملل در عراق که مسئول این پرونده می باشد) برای نجات بقیۀ برادران و خواهران اسیرمان هستم.

قربانعلی حسین نژاد (غلام)
بغداد – 20 اردیبهشت 91

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مریم قجر عضدانلو با گروگان گرفتن اسیران کمپ اشرف از مجامع بین المللی و دولت عراق باج خواهی می کند

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، یازدهم می 2012
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

در اطلاعیه 14 مه 2012مریم قجر عضدانلو بیان کرده که *( تا حل و فصل اين موضوع و اجرای کامل همه توافقات، ديگر توصيه نخواهد کرد کسی از اشرف به ليبرتی برود. ) کسانی که با فرهنگ فرقه رجوی آشنائی دارند می دانند که این یک دستور تشکیلاتی است که وی صادر کرده است . در واقع 1300 نفر باقی ماند در کمپ اشرف را به عنوان گروگان نگه داشته است . لذا از تمامی مجامع حقوق بشری بخصوص سازمان ملل متحد وصلیب سرخ جهانی در خواست می شود که برای آزادی مابقی نفرات در کمپ اشرف از هیچ کمکی دریغ نکنند و فشار خود را کماکان بر فرقه رجوی زیاد کنند تا این گروگان ها از دست مریم قجر عضدانلو رها شوند

پس ازطبق توافق نامه ای که بین دولت عراق و نماینده سازمان ملل، آقای مارتین کوبلرو نماینده وزارت خارجه امریکا و سازمان مجاهدین خلق امضاء شد، مبنی بر اینکه افراد مستقر در کمپ اشرف با وسائل شخصی خود کمپ اشرف را ترک کرده و به کمپ ترانزیت موقت بروند . کمیساریای عالی پناهندگی در خارج از کمپ ترانزیت ریل مصاحبه با افراد را طی کند. در این رابطه دولت عراق پذیرفته بود که حفاظت از کمپ و افراد ، تا حد امکانات خود از خدمات عمومی بر این افراد دریغ نکند . با سازمان ملل و کمیساریای پناهندگی همکاری های لازم را می کند که این پروسه با موفقیت طی شود.تا آنجائی که به دولت عراق و کمیساریای پناهندگی بر می گشت در حیطه توافقات عمل کردند. اما سازمان مجاهدین از همان اول شروع به مانع تراشی کردند. هر گروهی را که می خواستند بفرستد کلی بهانه جوئی و سنگ اندازی کردند . و در نهایت هم مریم قجر عضدانلو با منت گذاردن بر دیگران مطرح می کرد که من درخواست کردم که نفرات کوتاه بیایند و تن به این جابجائی بدهند . افرادی که با فرهنگ فرقه رجوی آشنائی دارند این واژه های که مریم قجر عضدانلو استفاده می کند خوب می فهمند . اینکه نام برده می گوید من در خواست کردم یعنی اینکه من فرمان دادم یا دستور دادم که بروند چونکه این اقدامات تنها در حیطه مسعود رجوی است که آن هم از زبان مریم قجر بیان می کند.

تمامی اعضاء جداشده و فرماندهان ارتش امریکا که از آسایشگاه های کمپ اشرف دیدن کرده اند شاهد هستند ، افراد مستقر در کمپ اشرف وسائل شخصی آنها یک ساک یا یک کوله پشتی بیش نیست . که آنهم پوشاک فردی است و ممکن است هر فرد دو ، سه تا دفتر هم داشته باشد . خارج از آن هر شئی یا وسیله ای به نام افراد می گذارند غیر واقعی است و صحت ندارد. طبق توافق نامه امضاء شده ، می بایست تا اول ماه مه یعنی 11 اردیبهشت تمامی افراد به کمپ موقت ترانزیت انتقال پیدا می کردند . اما بدلیل مانع تراشی ها و سنگ اندازی در انتقال نفرات که حدود 2000نفرتا به حال انتقال داده شده است . هر گروه که می خواست انتقال پیدا کند یک لیست بالا بلند درخواست می دادند که اکثراً هم سنگ اندازی بود و مانع درست کردن.

فقط دررابطه با گروه پنجم بنا به گفته خودشان در اطلاعیه ای که صادر کرده اند، هشت بارپیشنویس یاداشت وتفاهم انتقال گروه پنجم را عوض کرده اند. که باز هم ناراضی بودند که چرا تمام مفاد به سود آنها نبوده است در پایان کار گروه پنجم مریم قجر عضدانلو دوباره مطرح کرد این افراد بدرخواست من رفتند والا می خواستند از نیمه راه به اشرف برگردند .در اطلاعیه 14 مه 2012مریم قجر عضدانلو بیان کرده که *( تا حل و فصل اين موضوع و اجرای کامل همه توافقات، ديگر توصيه نخواهد کرد کسی از اشرف به ليبرتی برود. ) کسانی که با فرهنگ فرقه رجوی آشنائی دارند می دانند که این یک دستور تشکیلاتی است که وی صادر کرده است . در واقع 1300 نفر باقی ماند در کمپ اشرف را به عنوان گروگان نگه داشته است . لذا از تمامی مجامع حقوق بشری بخصوص سازمان ملل متحد وصلیب سرخ جهانی در خواست می شود که برای آزادی مابقی نفرات در کمپ اشرف از هیچ کمکی دریغ نکنند و فشار خود را کماکان بر فرقه رجوی زیاد کنند تا این گروگان ها از دست مریم قجر عضدانلو رها شوند

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان فرقه
منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

* http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=109421

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد اعضای پیشین مجاهدین در پاریس (3)

پیرامون فرقه رجوی و معضلات موجود در کمپهای اشرف و لیبرتی

 

 

فریاد آزادی، پنجم می 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Miz-gerd%203%20Paris.HTM

 

با حضور تنی چند از اعضای پیشین مجاهدین، میزگرد دوستانه ای در پاریس برگزار گردید که در آن آقایان جعفر ابراهیمی، محمد کرمی و حامد صرافپور به بحث و گفتگو پیرامون مجاهدین و کمپ های اشرف و لیبرتی پرداختند. در این گفتگو سوآلات مختلفی مطرح گردید که هرکدام از آقایان به صورت مشروح به توضیحاتی حول آن پرداختند. به دلیل طولانی بودن زمان میزگرد و محدودیت امکان آپلود در یوتوب، گفتگوها طی چند مرحله در اختیار هموطنان قرار خواهد گرفت. در این بخش، توجه هموطنان عزیز را به دیدن قسمت اول این میزگرد جلب می نمایی

قسمت سوم میزگرد پاریس با حضور آقایان: حامد صرافپور، جعفر ابراهیمی و محمد کرمی پیرامون وضعیت مجاهدین و معضلات موجود در کمپهای اشرف و لیبرتی و مجموعه سنگ اندازیهای سران فرقه رجوی در انتقال مسالمت آمیز نیروها به محل موقت ترانزیت:

 

 

 

لینک قسمت اول میزگرد پیرامون وضعیت مجاهدین و معضلات کمپ اشرف و لیبرتی
http://youtu.be/p8N8YUawinU

فریاد آزادی
چهارم می 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد اعضای پیشین مجاهدین در پاریس 2

پیرامون وضعیت فرقه رجوی و معضلات موجود در کمپهای اشرف و لیبرتی

 

 

فریاد آزادی، پاریس، سوم می 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Miz-gerd%202%20Paris.HTM

 

با حضور تنی چند از اعضای پیشین مجاهدین، میزگرد دوستانه ای در پاریس برگزار گردید که در آن آقایان جعفر ابراهیمی، محمد کرمی و حامد صرافپور به بحث و گفتگو پیرامون مجاهدین و کمپ های اشرف و لیبرتی پرداختند. در این گفتگو سوآلات مختلفی مطرح گردید که هرکدام از آقایان به صورت مشروح به توضیحاتی حول آن پرداختند. به دلیل طولانی بودن زمان میزگرد و محدودیت امکان آپلود در یوتوب، گفتگوها طی چند مرحله در اختیار هموطنان قرار خواهد گرفت. در این بخش، توجه هموطنان عزیز را به دیدن قسمت اول این میزگرد جلب می نماییم

قسمت دوم میزگرد پاریس با حضور آقایان: حامد صرافپور، جعفر ابراهیمی و محمد کرمی پیرامون وضعیت مجاهدین و معضلات موجود در کمپهای اشرف و لیبرتی و مجموعه سنگ اندازیهای سران فرقه رجوی در انتقال مسالمت آمیز نیروها به محل موقت ترانزیت:

فریاد آزادی

سوم می 2012

 

 

لینک قسمت دوم میزگرد پیرامون وضعیت مجاهدین و معضلات کمپ اشرف و لیبرتی
http://youtu.be/wm87ZwfNFSQ

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میزگرد اعضای پیشین مجاهدین در پاریس

پیرامون فرقه رجوی و معضلات موجود در کمپهای اشرف و لیبرتی

 

 

فریاد آزادی، پاریس، دوم می 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Miz-gerd%201%20Paris.HTM

با حضور تنی چند از اعضای پیشین مجاهدین، میزگرد دوستانه ای در پاریس برگزار گردید که در آن آقایان جعفر ابراهیمی، محمد کرمی و حامد صرافپور به بحث و گفتگو پیرامون مجاهدین و کمپ های اشرف و لیبرتی پرداختند. در این گفتگو سوآلات مختلفی مطرح گردید که هرکدام از آقایان به صورت مشروح به توضیحاتی حول آن پرداختند. به دلیل طولانی بودن زمان میزگرد و محدودیت امکان آپلود در یوتوب، گفتگوها طی چند مرحله در اختیار هموطنان قرار خواهد گرفت.

در این بخش، توجه هموطنان عزیز را به دیدن قسمت اول این میزگرد جلب می نماییم.

 

لینک قسمت اول میزگرد پیرامون وضعیت مجاهدین و معضلات کمپ اشرف و لیبرتی
http://youtu.be/vwLk59kTgfA

فریاد آزادی
دوم می 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه جمعی از اعضای پیشین مجاهدین به وزارت کشور فرانسه

 

 

پاریس. فریاد آزادی

1 می 2012

http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Na.Vez.Dakheleh.HTM

 

اعضای پیشین مجاهدین در فرانسه که طی سالهای گذشته تاکنون موفق به فرار از اشرف و رسانیدن خود به اروپا شده اند، طی نامه ای به وزارت داخله و خارجه فرانسه، ضمن اشاره به صدها مراسم و کنفرانس و گردهمایی مریم رجوی در اروپا و آمریکا که طی آن میلیونها یورو هزینه شده است، از وزارت کشور فرانسه درخواست نمودند که منابع مالی این فرقه خطرناک و تروریستی را بیش از گذشته تحت کنترل قرار داده و بررسی کنند. در این نامه همچنین هشدار داده شد که عدم کنترل چنین فرقه های مخربی که هزاران عملیات تروریستی انجام داده اند، آینده اروپا را به خطر خواهد انداخت. ترجمه متن نامه که به زبان فرانسوی نوشته شده در زیر آمده است. این نامه همچنین به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده تا به مراجع ذیربط دیگر نیز تحویل داده شود:

اعضای مغزشویی شده مجاهدین در حال آتش زدن خویش به فرمان مسعود و مریم رجوی

 

وزارت کشور محترم فرانسه

با احترام

ما جمعی از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق هستیم که هرکدام 20 تا 30 سال با مسعود و مریم رجوی همراه بوده ایم ولی بعد از مشاهده اعمال ضدانسانی و غیردمکراتیک و فرقه ای این سازمان، با پذیرش ریسک زیاد توانستیم از اشرف فرار کنیم و خود را به نیروهای آمریکایی برسانیم و الان بیشتر از سه سال است در فرانسه ساکن هستیم. ما همچنان شاهد تهدیدات تروریستی رهبران مجاهدین حتا در فرانسه هستیم و این خطر بزرگی برای جامعه فرانسه می باشد.

محترماً به اطلاع می رسانیم که طبق خبرهای دریافتی از دوستان و آشنایانی که در برنامه های این فرقه شرکت می کنند، رهبران فرقه تصمیم دارند به رسم همه ساله خود در ماه ژوئن مراسم بزرگی برگزار کنند و از هم اکنون مشغول تدارک آن هستند. این مراسم قرار است در روز 23 ژوئن در سالن ویل پن به اجرا درآید و بی تردید برگزاری آن صدها هزار یورو هزینه در بر دارد و اگر مجموعه میهمانی های مربوط به آن و دعوت از دهها سیاستمدار آمریکایی و اروپایی را نیز به مخارج آن بیفزاییم که هر کدام بنا به گفته خودشان بین 25 تا 50 هزار دلار به غیر از هزینه های هتل و ترددات و غذا دریافت می کنند، می توان حدس زد که چه مبلغ نجومی بایستی صرف این مراسم گردد.

ما می دانیم بر اساس اسناد مختلف انتشار یافته در یوتوب و دهها سایت دیگر، رهبران مجاهدین در ازای همکاریهای تروریستی و امنیتی پولهای نجومی از صدام دریافت می کرده اند که بخش عمده آن به اروپا منتقل می شده است و در این میان می توان به میلیونها دلار ناشی از قاچاق نفت عراق و پولشویی هایی که در اروپا و آمریکا داشته اند اشاره نمود. اما آنچه امروز همچنان در پرده ای از ابهام وجود دارد اینکه پس از سقوط صدام و در نه سال گذشته رهبران مجاهدین با اتکا به چه منابع مالی توانسته اند صدها مراسم بزرگ و کوچک در اروپا و به طور خاص در فرانسه برگزار نمایند؟

مسئولین محترم وزارت کشور فرانسه

حتماً بهتر از ما می دانید که طی دوسال گذشته چندین مراسم بزرگ و دهها برنامه کوچک تر توسط مریم رجوی در فرانسه اجرا شده است (به جز صدها برنامه دیگر که در آمریکا و سایر کشورهای اروپایی داشته اند). بدون تردید برای هر کدام دهها تا صدها هزار یورو هزینه شده که مجموع این همه مراسم و میتینگ و کنفرانس و گردهمایی میلیونها یورو بودجه نیاز دارد. در این برنامه ها با توجه به اسناد و شواهد معتبر، صدها تن از دانشجویان اروپایی و یا افراد بی خانمان و یا پناهجویانی از افغانستان و... بکار گرفته شده اند تا در ازای مبالغی بین 30 تا 40 یورو، تظاهراتها و گردهمایی ها را وسعت بدهند و روی آن تبلیغ نمایند. می توانید هزینۀ سفر این افراد به پاریس را نیز به مجموع هزینه ها اضافه نمایید.

به علت پولشویی هایی که مجاهدین سابقاً در اروپا داشته اند، آیا این فرقه ضد دمکراتیک که توان و تجربه بالایی برای انجام عملیاتهای تروریستی و نیز مغزشویی افراد دارد (با توجه به دهها مورد خودسوزی در پاریس و دیگر شهرهای اروپا به فرمان مستقیم مسعود و مریم رجوی)، نیاز به کنترل بیشتر توسط دولت فرانسه را ندارند؟ آیا مشخص است که مریم رجوی برای برگزاری اینهمه سخنرانی و کنفرانس و گردهمایی از چه منابعی پول دریافت می کند و چگونه در حالیکه در سایتهای خود از مردم کمک می خواهند، قادر هستند برای هر سخنرانی صدها هزار یورو خرج نمایند؟

با توجه اخباری که چندین مقام آمریکایی افشا نموده اند، برخی از مجاهدین آموزشهای ویژه ای برای انجام ترور دیده و در ترور دانشمندان ایرانی هم شرکت داشته اند. این زنگ خطری برای فرانسه خواهد بود که جوانان فرانسوی نیز به سوی آنان گرایش پیدا کنند. مسلماً حضور فرقه هایی مثل مجاهدین اگر کامل تحت نظارت نباشند بشدت برای فرانسه و اروپا خطرناک خواهد بود.

جمعی از اعضای پیشین مجاهدین ساکن فرانسه

رونوشت:

وزارت خارجه فرانسه

اعضای مغزشویی شده مجاهدین در حال آتش زدن خویش به فرمان مسعود و مریم رجوی

 

 

Honorable French Interior Minister

 

Respectfully,

We are a group of separated MEK members who have spent 20-30 years of our lives with Massoud and Maryam Rajavi in Iraq. But after observing the inhumane, undemocratic and cultic measures of this organization we succeeded, by undertaking great risks, in escaping from Ashraf camp and were able to take refuge with the US forces and for the past 3 years we have resided in France. We have also observed the MEK leadership’s terrorist threats even in France and consider this a huge danger for French society.

Respectfully, we would like to inform you that according to messages received from our friends who participate in MEK programmes (gatherings and ceremonies and etc.), the cult leaders have decided, as is the custom each year and as in previous years, to organize a large ceremony in the month of June, and they have begun their preparations from now. This ceremony is scheduled to take place on 23rd June in Ville Pinte Hall. There is no doubt that holding such a ceremony will cost them hundreds of thousands of Euros, and if we add to that the cost of all the banquets pertaining to this ceremony as well as the cost of inviting tens of American and European politicians, each one of whom, as they have confirmed, receives 25 to 50 thousand dollars as well as the cost of their hotel and transport and food which are all paid for in addition to their participation fee, so by simple calculation we can reach an astronomical amount of money which will be spent on this ceremony.

We know, according to the documents and evidence published and broadcast in You Tube and tens of other sites, that the leadership of the MEK as a result of terrorist and security co-operation have been receiving astronomical amounts of money as well as money from Saddam Hussein - a huge amount of which has been transferred to Europe - and in this regard we should refer to the millions of dollars gained from trafficking and smuggling Iraqi oil and petroleum and the money laundering which the MEK have undertaken in Europe and the US. But today there are ambiguities surrounding us and we ask ourselves, after the fall of Saddam Hussein and during the past 9 years, based on what financial resources have the MEK succeeded in holding hundreds of small and large ceremonies in Europe, especially in France?

Honorable officials and the authorities of the French Ministry of the Interior

Surely you know, much better than us, that during the past two years many large ceremonies as well as tens of smaller programmes have been organized and carried out by Maryam Rajavi in France (apart from hundreds of other programmes which they have organized in the US and in other European countries). Without any doubt for each one of those ceremonies tens and hundreds of thousands of Euros have been spent, and in fact organizing all those meetings, ceremonies, conferences need millions of Euros. According to authenticated documents and evidence, hundreds of European students or homeless people or asylum seekers from Afghanistan and other countries have participated and have been paid 30 to 40 Euros each to enlarge the MEK demonstrations and meetings for MEK propaganda purposes, and they have also been paid well to come to Paris to participate in those programs - such expenses can be added to the other expenses which were mentioned above.

In addition to the money laundering that the MEK formerly perpetrated in Europe, this anti-democratic cult is capable of carrying out terrorist missions as well as their capability in brainwashing people (tens of self-immolations in Paris and other European cities by the direct order of Massoud and Maryam Rajavi). Should the French government not be more vigilant and impose greater control? Is it really clear how Maryam Rajavi gains money for organizing all those meetings and conferences and where her financial resources lie, and when the MEK operatives urge and beg people for financial aid on their own websites, how are they capable of spending hundreds of thousand Euros for each gathering and meeting?

According to the news, which some American figures have exposed, some MEK members have been specially trained to kill and assassinate and they have also allegedly participated in killing and assassinating the Iranian scientists. This is a warning signal for France that French youth may also be attracted to them. Surely, the presence of the cults like the MEK without being controlled and watched by the government, will be severely dangerous for France and European countries.

With kind regards,

Some of the former MEK members residing in France

 

Transcript

French State Department

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وطن فروشی و خیانت، طینت مجاهدین خلق

رابطه با دولت عراق و كشورهای عربی (2)

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، پاریس، سی ام آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Vatan-Frooshi2.HTM

 

در قسمت قبل این مقاله دیدیم كه رجوی در دیماه 1361 هجری شمسی در پاریس با طارق عزیز معاون نخست وزیر و وزیر خارجه عراق مقلاقات كرد و طرح صلحی را به امضا رساند. این در حالی بود كه دولت عراق با حملات وحشیانه به مرزهای ایران جنگ را آغاز كرده بود و همزمان با امضای این قرارداد نیز حملات هوایی به شهرهای ایران و زمینی به مرزها و سربازان ایران به شدت ادامه داشت.

 

 

رجوی با این كار جبهه جدیدی علیه خود باز كرد. اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت كه هم پیمانان او بودند اكنون به مخالفت با این طرح پرداختند. اولین مخالف آقای ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور پیشین و اصلی ترین ثقل شورا كه البته شورا را نیز به اعتبار او تشكیل داده بودند، بود. بدنبال آن افرادی نظیر لاهیجی، خانبابا تهرانی و غیره نیز كه كمی وجهه ملی و مستقل داشتند از شورا فاصله گرفتند.

بدین ترتیب رجوی تبدیل به همپیمان صدام شد، از طرفی صدام بی مهابا شهرهای ایران را بمباران و گلوله باران می كرد به تصویر زیر كه نمونه ای از بمباران شهرهای ایران توجه كنید:

 

 

اكنون سازمان مجاهدین كم كم از مناطق مرزی كردستان عراق به داخل عراق كشیده میشد. در بغداد پایگاهی به اسم جلالزاده تاسیس شد كه دفتر مجاهدین در بغداد بود این دفتر تا اشغال صدام نیز در همان منطقه وجود داشت. رجوی یكی از دستیاران مهم خود را بعنوان رابط با دولت عراق معرفی كرد. عباس داوری كه از نزدیكان رجوی بود به این كار منصوب شد و به دولت عراق معرفی گردید.

 

 

در آستانه این دگردیسی مجاهدین با عراق اتفاق دیگری نیز در جنگ افتاد. نیمه سال 1362 ارتش ایران منطقه نیمه آزاد كردستان عراق را شروع به پاكسازی كرد. در این منطقه كه گروههای مخالف از جمله مجاهدین بیتوته كرده بودند و عملیات نظامی در داخل ایران انجام می دادند طی چند روز پاكسازی شد و تمام گروههای مسلح به خارج از مرزهای ایران رانده شدند. در مجاهدین این جنگ به «جنگ آلان» معروف شده بود. در این جنگ مجاهدین تلفات فراوانی دادند فرماندهی مجاهدین به داخل خاك عراق منتقل شد.

به این ترتیب تمامیت بدنه مجاهدین به داخل عراق منتقل شد. در طی سالهای قبل از ورود رجوی به عراق فرماندهی نظامی مجاهدین در عراق به عهده ابراهیم زاكری بود. از این پس عملیاتها و تحركات نظامی آنها تماما با هماهنگی با دولت عراق بود و همه رفت و آمدهای آنها به خارج از طریق فرودگاه بغداد صورت می گرفت.

 

 

همكاری اطلاعاتی و امنیتی مجاهدین با عراق شكل رسمی و ارگانیك به خود گرفت. یكی از اصلی ترین وظیفه مجاهدین شنود بیسیم نیروهای ایرانی و پیاده كردن و كشف رمز پیامها و تحویل شان به مقامات عراقی است. وظیفه دوم نیز تخلیه تلفنی سربازان ایرانی و گرفتن اخبار و تحولات جبهه جنگ می باشد. كتاب «مجاهدین خلق از پیدایش تا فرجام» در بخش مربوط به همكاری اطلاعاتی سازمان با عراق می نویسد:

«در سالهای اوایل جنگ از آنجایی كه صدام به لزوم جمع آوری اطلاعات در رابطه با ایران و جلوگیری از آسیب پذیری ارتش و ماشین جنگی اش در ارتباط با نفوذ و درز اطلاعات به ایران پی برده بود سیستم استخبارات (بخش اطلاعات) را از وزارت دفاع جدا كرده و مستقیم زیر نظر خودش قرار داد. همكاری مجاهدین با استخبارات باعث شد تا این ارگان شعبه های جمع آوری و عملیاتی نیرومندی را در ایران راه بیندازد از این مقطع، اطلاعات بسیاری درباره تغییر و تحولات و نقل و انتقالات نیروهای ایران از طریق سازمان در اختیار استخبارات قرار گرفت.

مهمترین رؤسای استخابارت در دوران همكاری سازمان با آن، عبارت بودند از: سرلشكر وفیق السامرایی، سرلشكر خالد التكریتی، سرلشكر معتمد دحام و سرلشكر عاید مخلف، مؤثرترین فرد در تصمیمات و اقدامات، قصی فرزند صدام حسین بود.»

مهمترین ماموریت های ذاتی و جنبی استخبارات از این قرار بودند:

ـ جمع آوری اطلاعات نظامی از كشورهای هدف

ـ جمع آوری اطلاعات جاری و نزدیك از مرزهای مشترك

ـ تهیه نقشه ها و عكسهای هوایی و ماهواره ای

ـ اقدامات ضد اطلاعاتی نیروهای حریف و تحركات مشكوك نیروهای عراقی

 

 

مجاهدین بیشترین كمك را به سیستم اطلاعاتی صدام در رابطه با ایران كه اصلی ترین دشمن صدام بود و كشوری كه در حال جنگ با اوست، می كرد. در طول تمامی مرزهای ایران با عراق با فواصل كوتاه مجاهدین به شنود مكالمات سربازان ایران می پرداختند و آنها را پس از رمز گشایی به مقامات عراقی تحویل می دادند. «مرصد» كه به معنی دیدگاه در زبان عربی می باشد محلی است كه جلوترین محل دیدبانی نیروهای عراقی بود. یك سنگرمستحكم در لبه جلویی جبهه به مجاهدین اختصاص داده بودند كه در آن بیسمهای مختلف در حال كار بود و در هر سنگر سه الی چهار نفر از مجاهدین بودند كه بصورت بیست و چهار ساعته مكالمات نیروهای ایران را مانیتور می كردند و همینطور بوسیله دوربینهای دیدبانی قوی منطقه را زیر نظر داشتند. این مكانهای مانیتور مكالمات ایرانیها، در طول 1200 كیلومتر مرز مشترك ایران و عراق از كردستان گرفته تا جنوب خوزستان ادامه داشت.

افزون بر این مجاهدین پنج قرارگاه اصلی به نامهای «سردار خیابانی»، «حنیف»، «اشرف» و دو قرارگاه دیگر در جنوب تاسیس كردند. هر كدام از این قرارگاهها سه پایگاه عملیاتی نیز داشتند كه به مرز نزدیك تر بود و برای نقل و انتقال از آن استفاده می شد.

فرماندهی این قرارگاهها به ترتیب: ابراهیم ذاكری، محمد حیاتی، محمود عطایی، مهدی برائی و مهدی افتخاری بودند. هر كدام از این قرارگاهها سه گردان را شامل می شد كه فرمانده آنها اعضای هیئت اجرایی و اعضای قدیمی سازمان بودند، بعنوان مثال قرارگاه اشرف شامل گردان 200 به فرماندهی مهدی كتیرایی، گردان 300 به فرماندهی غلامرضا پورآگل، و گردان 700 به فرماندهی حسین ابریشم چی بود. فرمانده پشتیبانی نیز ثریا شهری بود.

وظیفه اصلی این قرارگاهها به لحاظ نظامی، یكی شناسایی در منطقه مرزی برای انجام عملیات نظامی روی نیروهای ایرانی بود، و دیگری شنود روی مكالمات ایرانیها و جمع آوری اطلاعات برای سیستم استخبارات عراق. كه اطلاعات جمع آوری شده به سیستم اطلاعات مجاهدین منتقل میشد و پس از بررسی و موضع بندی كردن آن به استخبارات تحویل داده می شد.

ستاد اطلاعات مجاهدین در آن زمان علاوه بر شنود مسئولیت دیگری نیز داشت و آن تخلیه اطلاعاتی از طریق تلفن بود. كه آنها با خانواده سربازان و مقامات نظامی ایرانی و یا با سربازان تماس می گرفتند و از آنها به شكلهای مختلف سعی می كردند اطلاعات جمع آوری كنند و با كنار هم گذاشتن این اطلاعات به نتیجه واحدی می رسیدند و آن نتیجه البته برای نیروهای عراقی خوشایند بود.

وظیفه دیگر ستاد اطلاعات مجاهدین جمع آوری اطلاعات از داخل ایران بود. افرادی كه تحت عنوان «هسته های مقاومت» سازمان معرفی می كرد تنها وظیفه شان جمع آوری اطلاعات نظامی و انتقال آن به سازمان و سپس به عراق بود. از جمله اینكه موقع اصابت موشك، گرای موشكها را تصحیح می كردند و از آمار كشته ها و زخمیها و تلفات مردم ایران به سازمان گزارش می دادند.

و اما سال 1365 فرا رسید. سالی كه برای رجوی و سازمان مجاهدین خلق سال سرنوشت بود. عملیاتهای مسلحانه در داخل ایران تاكنون برای رجوی جواب نداده بود، انقلاب ایدئولوژیك نیز كه برای سرپوش گذاشتن بر این شكستهای پی در پی نظامی بود نیز داشت به فراموشی سپرده می شد. اكنون رجوی می بایست تصمیم دیگری می گرفت، تدوین یك استراتژی دیگر. اشتباهی كه از سال 60 با دست بردن به سلاح شروع كرده بود هر روز می بایست با اشتباهی دیگر دنبال می كرد و اكنون بزرگترین و خطرناك ترین اشتباه رجوی یعنی پناه بردن به دشمن شماره یك ایران، كه اكنون در حال جنگ تمام عیار با كشور میباشد یعنی صدام بود. آقای علی اكبر راستگو از اعضای پیشین بخش سیاسی سازمان، در توصیف این وضعیت چنین می گوید:

 

«...در اوایل سال 1365 و در اوج دوران آشفتگی‌های سیاسی ـ استراتژیك سازمان، دست غیبی به یاری مسعود رجوی آمد. دولت ژاك شیراك، رجوی را به دلیل عدم توجه به قوانین داخلی و امنیتی كشور فرانسه از این كشور اخراج كرد. شورای ملی مقاومت در نشست 23 اردیبهشت ماه 65 خود طی بیانیه ‌ای اعلام كرد كه «برای خنثی كردن توطئه‌های دشمن از یك سو و پاسخ‌گویی به الزام‌های مرحله جدید تدارك قیام از سوی دیگر، محل اقامت آقای مسعود رجوی مسئول شورا از اروپا به كشور عراق منتقل می‌شود. شورای ملی مقاومت این انتقال را برای گسترش و سازماندهی نیروهای مسلح انقلاب از نزدیك، امری لازم و آخرین گام برای عبور به خاك میهن می ‌داند. ...». به دنبال عزیمت مسعود رجوی از پاریس به بغداد، در همه امور سازمان تغییراتی ایجاد شد. این تغییرات در شیوه سازماندهی نیروها و جنگ برای سرنگون كردن حكومت اسلامی در نظر گرفته شده بود. در همین راستا، شیوه جنگ‌ها كه پیش از ‌آن پارتیزانی در كردستان و جنگ چریك شهری در شهرهای ایران بود، به شكل جنگ‌های گردانی در مناطق مرزی با ارتش و سپاه پاسداران ایران سازماندهی شد. ضمن اینكه این دوران مصادف بود با شدت گرفتن جنگ هشت‌ساله بین ایران و عراق.
با آغاز عملیات گردانی كه تكامل جنگ‌های چریكی و پارتیزانی نامگذاری شد، استراتژی جنگ آزادیبخش در آذرماه 1365 پا گرفت. در این راستا چون این استراتژی در نهایت به سود طرف عراقی تمام می‌ شد، سیل آموزش‌های نظامی، كمك‌های مادی، تسلیحاتی، پشتیبانی، لجستیكی، اطلاعاتی و سلاح‌های عراق به سمت سازمان مجاهدین خلق سرازیر شد.»

 

آقای هادی شمس حائری عضو سابق شورای مركزی سازمان كه خود تا سال 1370 در عراق با تشكیلات همكاری می ‌كرد و اكنون از منتقدان این سازمان است در این باره نوشته است:

«... در سال 1365 به دلیل پاره‌ای مسائل كه بر ما معلوم نیست، و آن طور كه مجاهدین می ‌گویند در یك معامله پنهانی بین فرانسه و رژیم جمهوری اسلامی، رجوی از فرانسه اخراج و به عراق عزیمت می‌ كند. رجوی در درون روابط ادعا كرد كه از مدت‌ها قبل قصد داشت كه به عراق بیاید. (رجوی چند روز پس از ورودش به عراق از محل اقامتش در بغداد طی یك مكالمه تلفنی به نگارنده گفت كه من مدت‌ها پیش می‌ خواستم به عراق بیایم اما شرایط اجازه نمی‌ داد.) اما در روابط بیرونی چنین وانمود می‌كرد كه دولت فرانسه در اثر زد و بندهای امپریالیستی و توطئه چریك‌های فدائی خلق، او را اخراج نموده و ناگزیر گشته به عراق بیاید. با آمدن رجوی به عراق كه از روی ناچاری و اجبار بود، بار دیگر ماشین تحلیل سازمان به كار افتاد و طی نشست‌های متعدد این پرواز را پرواز سرنوشت ساز و نقطه عطف پرخیر و بركت برای «مقاومت» ایران برآورد كردند و گفتند: «با آمدن رهبری به عراق ما اكنون در فاز سرنگونی [جمهوری اسلامی] قرار گرفته‌ایم»... پس از چند ماه گفتند كه «سازمان به این نتیجه رسیده كه جنگ چریك شهری و فرماندهی از پشت خط تلفن، راست روی بوده و جوابگوی به میدان كشیدن عنصر اجتماعی و سرنگونی نیست و به منزله عبور از سوراخ سوزن است و حالت میكرو دارد... با آمدن «برادر» (اصطلاحی كه در تشكیلات برای رجوی بكار می برند) به عراق اوضاع دگرگون شده و ما در آستانه حاكمیت قرار گرفته‌ ایم و لذا عملیات نظامی هم باید متناسب با این مرحله، یعنی ماكرو باشد. از طرف دیگر ما تا به حال از فرصت جنگ ایران و عراق، آنچنان كه باید و شاید استفاده نكرده‌ ایم و به ‌آن بهای كافی نداده ‌ایم. در صورتی كه چنین موهبتی در كنار ما وجود دارد و ما می ‌توانیم جنگ جبهه‌ ای را با رژیم شروع كنیم...»... در اثبات و درستی خط تشكیل ارتش و اندر مزایا و بركات و تردید ناپذیری آن، چنان با شور و شوق و خوش ‌باوری سخن می‌ گفتند كه گویا این آدم‌های آنها نبودند كه در مورد خط و خطوط قبلی هم با همین اصرار و پافشاری، آنها را درست ‌ترین می‌ خواندند.»

 

 

رجوی خود در توصیف این اقدام در پیامی كه تحت عنوان «تودیع» فرستاد چنین گفته است:

«من فردا از اینجا از فرانسه خواهم رفت . البته این سفری است خطیر فوق العاده خطیر و سرنوشت ساز پر از خطر، خطرهای مختلف. قرار بود 7-8-10 روز پیش بروم، اما نشد یعنی نگذاشتند چند روزی خودم را به مثابه ی گروگانی یافته بودم اما به هر حال فردا خواهم رفت...»

در گزارش وزارت امور خارجه آمریكا درباره سازمان كه در سال 1373 انتشار یافت، ماجرای رفتن رجوی به عراق برای همكاری نظامی مستقیم با ارتش صدام، این گونه تشریح شد:

«در ژوئن سال 1986 فرانسه، رجوی را طبق آنچه رسانه‌ ها حدس می‌زدند معامله ‌ای با دولت ایران باشد، مجبور به ترك آن كشور ساخت. طبق این گزارشات، سفر رجوی، بهایی بود كه فرانسه برای آزادی گروگان ‌‌های فرانسوی در لبنان پرداخت. سازمان مجاهدین خلق این اخراج را به عنوان «پرواز تاریخ‌ ساز رجوی برای صلح و ‌آزادی» جلوه داد. وكیل سابق رجوی، كه یك حقوقدان ایران مقیم فرانسه بود، این حركت را چنین بیان می‌ دارد: «وقتی رجوی به فرانسه آمد، او و هوادارانش به سرعت با كمبود پول مواجه شدند. دولت عراق به وی پیشنهاد حمایت داد و آنان پذیرفتند. در دراز مدت، آنان به عوامل رژیم عراق مبدل گشتند و بیشتر اعتبار خود را در ایران از دست دادند.»


پژوهشگر نظامی «آنتونی كوردزمن» تجزیه و تحلیل دیگری را ارائه داد:

«نتیجه نهایی اقدام فرانسه، در هر حال، دادن امكان دسترسی بسیار بیشتر رجوی به تسلیحات، امكانات آموزش در نزدیكی مرز، و منابع مالی بیشتری بود.»

طبق گزارشات مطبوعات، بیش از هزار عضو مجاهدین در استقرار رجوی در بغداد به وی پیوستند. عراقی‌ ها نیز برای دهن ‌كجی به دولت ایران، از او در مراسمی كه معمولاً در مورد رهبر یك دولت صورت می‌گرفت، استقبال نمودند.


برای انجام عملیات نظامی كه میزان تهدید آن برای ایران به طرز مضحكی با «پشه» مقایسه شده است، مجاهدین اتحاد جانبدارانه‌ ای با عراق تحت حاكمیت صدام حسین به پیش برده، ارتش آزادیبخش ملی مجاهدین كه به لحاظ پول، تسلیحات، پایگاه به صدام متكی بود، به ابزاری در جنگ عراق با ایران مبدل گشت.»


سازمان هم در پاسخ به بیانیه وزارت خارجه آمریكا با تأكید بر ناگزیر بودن انتقال تشكیلات به عراق، تشكیل ارتش در ادامه «سیاست صلح» را «موجب شكوفایی»ـ خواند و «آلت دست بودن» آن توسط صدام را «ادعای كذب» توصیف نمود، و هم سویی سازمان با دول غربی در همكاری با عراق به دلیل روابط حسنه آمریكا و اروپا و رژیم صدام در آن مقطع را یادآوری كرد:

«تهیه كنندگان گزارش وزارت خارجه عمداً از یاد می‌برند كه مجاهدین زمانی به عراق رفتند كه، قبل و بعد از آن، عالی ‌ترین روابط بین آمریكا و اروپا باعراق برقرار بود و عالی‌ رتبه ‌ترین سناتورهای آمریكایی یا مقام‌های وزارت خارجه به عراق رفت و آمد داشته و مقام‌ های عراقی توسط رییس جمهور آمریكا، پذیرفته می‌ شدند.»

 

ادامه این مطلب را در قسمت آینده مطالعه بفرمایید.

محمد ب. عضو پیشین مجاهدین

بیست و نهم آوریل 2012

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد