_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

انسانها در چه شرایطی تن به فرار می دهند؟؟

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، فرانسه، هجدهم می 2012
http://www.saba1963.blogfa.com/post-39.aspx

 

توصیه می شود که به اصطلاح حامیان مقاومت چه حقوق بگیر و چه مدافع حقوق بشر و اعضای شورا نگاهی بیندازند شاید هنوز بتوان تلنگری به وجدان های نیمه خواب زد .

راستی فرار حاصل چیست ؟؟ معمولا آدمها دز این شرایط تن به فرار می دهند

ـدر جامعه ای که دیکتا توری بر آن حاکم باشد و فاقد آزادیها .

ـدر شرایط سخت زندانها.

ـاردوگاه های اسرا.

ـفرار از دست برده داران.

ـیانیروهای نظامی که مجبور به مقابله با مردم خودشان هستند و................

حال نگاهی به این چند روز که مقداری تشکیلات رجوی بهم ریخته و فضائی بوجود آمده که امکان فرار را ساده تر می کند در طول این دو هفته چند نفر فرار کردن آن هم با رده های تشکیلاتی بالا راستی چرا ؟ آیا زندان است . دیکتاتوری بر آن حاکم است و.......

با یک نگاه ساده در جامعه ای که ۲۵۰۰ نفر است ظی ده روز ۶ نفر فرار کردن جای که رجوی آن را پاک ترین جای دنیا می نامید و افراد آن گوهران بی بدیل و انقلاب کرده زاده مریم پس این افراد از چی فرار می کنند راستی حامیان رجوی از خودتان سوال کردید چرا این افراد فرار میکنند .؟؟

وقتی می خواهند وضعیت حقوق بشر کشوری را بر رسی کنند بر اساس فاکتور های وضعیت حقوق بشر را بر رسی می کنند . شامل فرار مغز ها . اساتید . هنر مندان . زندان ها . آعدام ها . فرار مردم عادی و پناهنده شدن مردم آن جامعه . پس فاکتور های و استاندارد های دخیل است . حال سازمانی که یک جامعه ۲۵۰۰ نفر را تشکیل می دهد و دایعه آزادی خواهی دارد این فرار هاو عدم پایگاه اجتماعی بیانگر چه فاکتور های می باشد آن هم در عرض چند روز آن هم افرادی که در بالاترین رده تشکیلاتی هستند . هر چند که در حال حاضر پائین ترین سابقه تشکیلاتی در مجاهدین کمتر از ۱۰ سال نیست .

دوستان یک بار از خودتان سوال کنید

فرار ها بیانگر چیست ؟

عدم پایگاه مردمی در بین ایرانیان خارج کشور و داخل کشور بیانگر چیست؟

بطوری که برای متینگ هایشان مجبورن که ا زکشور های دیگر با وعده تفریح مجانی .هتل وغذای مجانی نیرو برای مراسم هایشان جمع کنند .

نادر نادری . فرانسه. فریاد آزادی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سالن اجاره ای.هواداران اجاره ای از کشور ها و قومیت . ملیت های مختلف تحت نام ایرانیان آزاده و شریف خارج از کشور ؟؟؟؟؟؟

چشمه ای که از خودش آب ندارد. هر چه که در آن آب بریزی باز خشک می شود چشمه نخواهد شد

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، فرانسه، نهم می 2012
http://www.saba1963.blogfa.com/post-37.aspx

 

در این روز ها بازار اجاره کردن .شام نهار مجانی گردش مجانی در پاریس و...... داغ شده دلالان مخصوص رجوی سر کله اشان در کمپ های پناهندگی پیدا شده و ثبت نام برای میتینگ جالب تر اینکه با وجود ی که ایرانی های زیادی در این کمپ ها هستند دلالان به آنها مراجعه نمی کنند چون می دانند که با واکنش تند این ایرانی ها مواجع خواهند شد و جواب منفی بقول مجاهدین از خیر این ایرانی ها گذشتیم.مراجعه دلالان مجاهدین به نفراتی از افریقا یا کشورهای سابق بلوک شرق است برای اعزام آنها به پاریس و تبدیل آنها به شورت کات ایرانیان آزاده مهاجر.

اینکه خانم رجوی و سران فرقه چی فکر می کنند در مورد دنیا که آیا همه دنیا را میشه مثل نفرات اشرف از دنیا بی خبر دانست وباید گفت خیر شما سرتان را زیر برف کردید کسی وجای را نمی بینید دنیا هوشیار آگاه است این را بدان هر میتینگی چه شما وچه هر گروه سیاسی برگزار میکند شاید بیش از صد نفر چه از طرف دولت ها و سازمان های امنیتی مختلف دنیا مانیتور میشه و ارزیابی های برای خودشان دارند پس تا اینجا نمی شود دنیا را گول زد .

اما بحث داشتن پایگاه مردمی . مگر نمی گفتید شرکت هر ایرانی در مراسم های سازمان در خارج کشور هر ایرانی =۱۰۰۰ نفر در ایران است یعنی هر ایرانی نماینده هزار نفر در داخل کشور است و خیلی هم آقای رجوی سر این موضوع جدی بود خوب طبق آمارهای که خودتان می دهید که در فلان میتینگ ۱۲۰۰۰۰ نفر شرکت کردن پس یعنی نماینده ۱۲ میلیون نفر شما پایگاه اجتماعی و مردم در ایران دارید . برای اینکه به دنیا و از آنهای که مزد وطن فروشی میگیرید نشان دهید که دارای این پایگاه مردمی هستید یک تجمع ۱۲ میلیونی پیش کشتان خدایا چی بگم که منصفانه باشد ۱۲۰۰ نفره در داخل ایران بر پا کنید ۱۲۰۰ هم پیش کش ۱۲۰ نفر خانم رجوی آقای رجوی وقتی میگم که چشمه ای که از خودش آب نداره هر چی پناهنده های افریقائی یا رومانیائی و هر ملیت دیگری بریزی توش باز چشمه نمیشه . پایگاه اجتماعی یعنی مصر . یعنی لیبی. یعنی سوریه که با شدیدترین سرکوب ها و کشتار ها ولی از حرکت باز نماند چون پایگاه و محبویت مردمی و اجتماعی را به همراه داشت واین پایگاه اجتماعی که هر ثانیه آن با خون بهای آن را میدادن اعتمادی بود مردم به جنبش داشتند دارند و بزرگترین اعتماد آنها این بود که مزدور اجاره ای این آن نبودن وطن فروشی نکردن دست در دست صدام نداشتن که برای منافع شخصی و قدرت طلبی همراه دشمن در کشتار جوانان سربازان حتی از صدام هم پیشی بگیرند.

آقاو خانم رجوی من هنوز نفهمیدم این همه کینه و نفرات شما از مردم ایران از کجا بود دلیلش چی بود ؟؟ اما تنفر و نفرات مردم ایران از سازمان و شخص شما را خوب خوب می فهمم و سال هاست که به این موضوع فکر کردم و این همه نفرت و تنفر مردم ایران از سازمان و خود شما را بحق می دانم که در مطلب بعدی به آن می پردازم . حال شما با میتینگ در دوبلین و اجاره این آن می خواهی بگی که با انهدام لانه عنکبوتی اشرف اتفاقی نیفتاده . راستی که زمانی سرنگونی ایران راضی نبودی و بعد از ایران هم بدنبال نشان دادن مبارزه اسلام انقلابی و مبارزه با امپریالیست بودی بقول خودت ارزوی دیرینه سازمان و خودت مبارزه مسلحانه با امریکا جهانخوار بود. البته ما چقدر ساده بودیم سوت کف می زدیم برایت.البته این سوت کف طبق عادت و گول زدن نفرات کنترل نیرو بود که بعدا یقه مان را نگیرند. آره یک زمانی سرنگنی رژیم ایران هم برایت کم بود حالا سرنگونی پیش کش بزرگترین در خواست شما شده یک تولت اضافه +یک سطل زباله بله فکر نمی کردید که یک روزی باید جواب آن همه جنایت که به نیروهای خودت روا داشتی این باشد . حال روزی صد بار در دوبلین میتینگ بده نفرات کمپ های پناهندگی را اجاره کن .اسزمانی که هم در داخل کشور خودش پایگاهی ندارد و مردم کشور خودش از او متنفرند . هم از طرف ایرانیان خارج کشور چه در اروپا چه در امریکا شمالی و.... منزوی شده و طرد شده است با این متینگ ها آبی گرم نمی شود برای شما . و کشورهای که به شما اجازه این تحرکات فریبکارنه را می دهند روزی دودش به چشم خودشان خواهد رفت آن هم سازمانی که خوب او را می شناسند و خطر ناک بودن آن را هم به چشم خود دیدن از فرمان خود سوزی برای اعضا گرفته تا خود را زیر خودروهای عراقی انداختن سازمانی که اساس و اصول آن بر فنا و ترور پایه ریزی شده.

نادر نادری .. فرانسه

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان فرقه
منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افرادی از داخل کمپ لیبرتی با تماس تلفنی خواستار رد و تلفن های جداشدگان شده اند

 

 

نادر نادری، وبلاگ صبا، فرانسه، سوم می 2012
http://www.saba1963.blogfa.com/

 

آیا لیبرتی(ترانزیت ) واقعا فرصتی امکانی برای دوستان اسیرمان برای پاره کردن طلسم و کنترل های مخوف امنیتی وتشکیلاتی نیست ؟

قصد نگارش ندارم چیزی برای شروع یک خبر خوب خواستم شروع کنم.به نظر من لیبرتی واقعا یک هدیه از طرف خداست به دوستان اسیرمان در چنگال رجوی هاست.

از روزی که انتقال شروع شده تعداد زیادی فرار کردن که نسبت گذشته در اشرف در این زمانبندی ۳۰ درصد افزایش موفقیت و تعداد داشته. آیا این خودش یک دلیل لیبرتی بودن لیبرتی برای دوستان واقوام اسیرمان دارم که همان خبر خوش است

به کوری چشم رجوی اولین تماس از داخل لیبرتی و توسط دوستانمان به بیرون و ارگان های حقوق بشری گرفته شد .البته اولین تماس با خانواده اش گرفته و از طریق خانواده شماره دوستان جدا شده و بدنبال آن . تشکیلات که چه عرض کنم بنیاد این دستگاه شیادی وتشکیلاتی شیطانی را جر وا جر کرد. من به تمام دوستان تبریک میگم. (خوشبختانه مسئله شارژ تلفن هم با رهنمود و راه کار دوست عزیزمان حل شد ) .خانم عضدانلو شما خدا نیستید که اسرار شما فاش نشه دیدید که نه انقلاب به دادتان رسید نه دار درفش ها ونه شکنجه ها بدون آخر سر نتوانستی که همه چیز را از ما ها بگیری این نشان دهنده باطل بودن اندیشه های قرون وسطی پوسیده ارتجاعی ترین طیف فرقه های مذهبی تو کشک بود خودت بهتر می دانی . این تازه سحر است . فعلا کمی آب خنک میل کنید باش تا صبح ببینیم چه خاکی برسر این تشکیلاتی که با دار درفش . شکنجه . زندان سد سریر مینامیدی باید بریزی . به کوری چشم شما . تبریک به دوستان جدا شده وحقانیت راهشان برای آزادی دوستان اسیر

نادر نادری

 

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان فرقه
منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دنیا نفهمید که در زندان های رجوی در سال 73 چه گذشت

زندان در زندان وباز هم زندان در زندان

 

 

نادر نادری، وبلاگ صبا، فرانسه، دوم می 2012
http://www.saba1963.blogfa.com/post-34.aspx

 

عراق با وجود دیکتاتوری مثل صدام خود یک زندان بزرگ بود که زندانی بنام اشرف در دل خودش داشت زندانی که کنسرو شده و وکیوم شده در دل اشرف هم خودش آبستن یک زندان دیگر بود البته نه یک زندان بلکه زندان های متعدد به قول خود رجوی زندان هم داریم خوبش هم داریم و با تجربه ترین زندانبانان درست می گفت اکثر زندانبانان روزی خود با شرف ترین ها و افتخارهای بودن در جریان مبارزات در دوران پهلوی وشکنجه شده ها بودن اما رجوی هویت انسانی آنها را گرفته بود و تمام تجارب شکنجه های که خود روزی افتخارشان بود حال در خدمت اهداف استالینک کوتوله بر علیه هم رزمانشان بکار می گرفتند .آخه رجوی بقول بچه ها ضحاکی بود که برای بقای خودش باید انسان ها را از انسانیت تهی می کردچه بسا ضحاک در مقابل رجوی روسفید شد .

تمام جریانات را دوستانم آقای صادقی و آقای رزاقی گفتند تا جای که اطلاع داشتند و ادامه دارد من خودم جز اولین نفرات بودم وشاهد شقاوت های دژخیمان رجوی بودم و شاهد چون هنوز در پیکر زندان ها درست حسابی درست نشده بود خیلی چیز ها را دیدیم .رجوی که این همه مقررات رابط زن و مرد گذاشته بود و دم از ناموس میزد دژخیمانش امید برومند با اسم مستعار ناجی و اسدالله مثنی چطور خانم ف.ز رازیر مشت لگد گرفته بودن و تمام لباس های او را می کشیدن بطوری که فقط لباس های زیر او نصفه نیمه بتنش مانده بود و با رکیک ترین کلمات او وبرادرش را شکنجه می کردن یا چطور دو خواهر و یک برادرشان را در راهرو سلول ها توسط نریمان عزتی مختار جنت صادقی و عذرا تخشید شکنجه می شدن و برادرشان را تهدید می کرد یا هر چه می خواهیم را می گی یا همینجا خواهرانت را می سپارم که خودت می دانی البته بنده از خیلی چیزها میگذرم برای حفظ حرمت ها

اما بعد از لو رفتن زندانها و شکنجه ها و کشتار ها رجوی به رفع رجوع بر آمد وتمام این جنایات را خودش را بی گناه و بی خبر جلوه داد و تمام گنا ه ها وجنایات را به گردن خانم شهره عین الیقن انداخت و اینکه این جنایات خود سرانه توسط او بوده هرچند ما می دانیم مثل همیشه دروغ بزرگی بود در تشکیلات فرقه ای او مگر کسی بدون اجازه او آب می خورد . اما نکته مهم این است که خانم شهره عین الیقن از همان جریانات زندان کشتار شکنجه ها ناپدید شدن و در این رابط هیچ موضعی نگرفتند و جز متهمین جنایات سال 73 می باشند که توسط بیش از 40 نفر از همان افراد زندانی در دادگاه های اروپاه از ایشان شکایات متعددی شده .

در ادامه زندان های 73 باز جنایات دیگری ادامه داشت که یک مورد از آن برای خود من بود که در روز های آینده چهره کریه رجوی را بیشتر به دنیا نشان خواهیم داد

نادر نادری .فرانسه 2012/4/29

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

"گذری به زندان های سال 73"

در پادگان اشرف

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و هفتم آوریل 2012
http://www.iran-sabz.de/

 

در پی افشای زندانها واسامی شکنجه گران فرقه رجوی وماجرای زندان های سال 1373 توسط اقای محمد رزاقی در دو مقاله پی در پی ؛همچنین به کشته شدن اقای قربانعلی ترابی در زیر شکنجه اشاره کرده بودند ومن هم لازم دیدم به کشته شدن آقای پرویز احمدی در همان زندانها در ماه رمضان سال 1373 و مختصری هم به ما قبل آن بپردازم.

سابقه ماجرای زندان 73

از سال 1371 به بعد موج ریزش نیرو وتقاضا برای خروج از تشکیلات رجوی در عراق رو به افزایش بود ودر پایان سال 1372 ونیمه اول سال 73 موج ریزش نیرو وتقاضا برای خروج از تشکیلات فرقه رجوی در عراق به اوج خود رسیده بود.

تا قبل از این سال(1373-/1372)بطور تک نمود تعدادی توانسته بودند خود را از جهنم تشکیلات رجوی در عراق به اروپا برسانند وشرایط درون فرقه ای را در بین ایرانیان ساکن در اروپا بازگو کنند ومناسبات فرقه ای وشستشوی مغزی مانند طلاق های اجباری درون تشکیلات و شرکت در کشتار اکراد عراقی را افشا کنند و طبق اعترافات رجوی بیش از 90 درصد انرژی سازمان در آن سال ها صرف مقابله با این افشاگری ها میشد و عملا بند "ر" انتصاب مریم رجوی به ریاست جمهوری را به چالش جدی کشیده بودند.

همچنین افرادی که طی سالهای 1369 تا 1371 در اعتراض به طلاق های اجباری ودر اعتراض به همکاری سازمان با ارتش عراق در سرکوب اکراد عراقی در شمال وشیعیان در جنوب این کشور ؛ رسما از سازمان جدا شده بودند وموفق شده بودند خود را به اروپا برسانند ؛اقدام به افشاگری های گسترده ای نزد سازمان های مدافع حقوق بشری کرده بودند وتوانسته بودند با نماینده ویژه سازمان ملل (آقای کاپیتورن) ملاقات کنند وشرایط حاکم بر نفرات محصور در پادگان الموتی اشرف را به گوش انان برسانند؛ که این خود ضربه بزرگی به تمامیت فرقه در عراق واروپا محسوب میشد .

این افراد بانوشتن خاطرات خود بصورت مقالات در روزنامه های معتبر وانتشار وچاپ کتاب های متعدد ؛توانستند توجه عموم را به سرنوشت افراد اسیر در فرقه رجوی جلب کنند.

افرادی مانند آقای هادی شمس حائری؛ با نوشتن خاطرات تکان دهنده خود وفرزندانش در عراق وچاپ کتاب مرداب و سردبیری نشریه پیوند وهمچنین آقای مهدی خوشحال ؛که قلم شیوای خود را بعنوان سلاح در مبارزه علیه فرقه رجوی بکار گرفت وبا نوشتن کتاب کنترل نیرو وعنکبوت وپایه گذاری انجمن ایران پیوند به همراه آقای کریم حقی وآقای بهمن راستگو در آن سالیان که رجوی اروپا را جولانگاه عربده کشان خود کرده بود توانستند چهره بزک کرده رجوی را به بهترین شکل ممکن عریان کنند واین عروس حجله صدام را از عرش به فرش بکشانند ونتیجه آن شود که رجوی مجبور شود 90درصد انرژی وتوان تشکیلات مخرب خود را صرف مقابله با آنان کنند.

شرح مختصر وقایع فوق صرفا جهت گریزی به گذشته بود تا به علت وعلل زندان 73 برسیم وگرنه برسی کامل انچه بر جداشدگان رفت خود فصلی جداگانه میطلبد.

بر این اساس بود که رجوی دریافت هر فردی که حتی یکروز در مناسبات فرقه ای سازمان در عراق حضور داشته است وچهره عریان سازمان را در عراق مشاهده کرده است از پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک عضو ناراضی ونهایتا خواهان جدایی از سازمان را دارد وچنانچه از حصار تشکیلات رجوی خارج شود سد سدیدی است در مقابل سازمان که مقابله با آن در صورت استمرار غیر ممکن است وبه همین دلیل همزمان با مقابله با ریزشی های فرقه در خارج از عراق باید چاره ای اندیشید تااین سیل ویرانگر را از سر چشمه یعنی مرکز ریزش در عراق خشکاند.

در آن سال کلیه نیروها در پادگان اشرف در غالب 3مرکز وجود داشتند.

هر مرکز دارای 3محور بود وهر محور از 4یگان وبه اصطلاح 4لشکر تشکیل میشد .

هر محور دارای یک افسر امنیت که مسئول پیگیری امنیتی یگانها را بعهده داشت ویک افسر اطلاعات که وظیفه اصلی آن جمع اوری اطلاعات عملیاتی بود اما در عمل هر دوی اینها وظیفه حفظ امنیتی نیروها را بعهده داشتند.

همانطور که در مقاله اقای محمد رزاقی امده است جزء زندان بانان یا بازجوها وشکنجه گران فرقه بودند.

علاوه بر امار ارائه شده توسط آقای رزاقی تعدادی از این شکنجه گران عبارتند از:

افشین ابراهیمی
محسن تاج الدین
سعید تقدیری
مسعود اسد
حسین باغبان
محمدعلی محتسبی
صمد کلانتری
فرهاداشراقی
عباس میناچی
محمدصادق صادقی
حسن رودباری
محسن امینی
جلال منتظم
سعید مهدویه
احمد بوستانی
محمدرضا باقرزاده
محسن نیکنامی

در سال 73 این افسران اطلاعات وامنیت در هماهنگی با فرماندهان مراکز وظیفه داشتند کلیه افراد مضنون را بلحاظ تشکیلاتی در سه وضعیت قرمز؛ زرد ؛ وخاکستری تقسیم بندی وبه کمیسیون قضایی ارتش معرفی کنند.

1- وضعیت قرمز : شامل افرادی میشد که بالفعل بودند واز تشکیلات وسازمان اعلام بریدگی وجدایی کرده بودند وخواستار خروج از سازمان وعراق شده بودندو در انتظار اعلام زمان خروج از طرف تشکیلات بودند.

2-وضعیت زرد : شامل افرادی میشد که بلقوه بودند و پتانسیل بریدگی وجدایی از تشکیلات را در تقدیر خود داشتند ونهایتا بلحاظ تشکیلاتی به وضعیت قرمز وارد میشدند.

3-وضعیت خاکستری: شامل افرادی میشد که علیرغم سابقه 3تا 5ساله در تشکیلات رجوی در تردید تشکیلاتی بسر میبردند وهنوز خواستگاه مشخص وعلنی از خود بارز نکرده بودند اما از قابلیت لازم برای قرار گرفتن در مسیر زرد برخوردار بودندویا کفه آنان به سمت تشکیلات سنگینی نمیکرد.

طبق براورد افسران اطلاعاتی رجوی بیش از 500 نفراز افراد در 3وضعیت اعلام شده قرار داشتند.

از اوایل اذر ماه 73 تا اواسط دیماه در مجموع حدود 500 نفردستگیر و روانه زندان شده بودند.

کلیه افسران به اصطلاح امنیت واطلاعات برای همین منظور مستقیمادر جریان قرار گرفته بودند و نقش اصلی را در دستگیری افراد ناراضی به عهده داشتند.

نحوه بازداشت

نحوه بازداشت عموم نفرات زندان 73 با ترفند اعزام به ماموریت داخل کشور و خارج کردن افراد مورد نظر از سطح مقرها در قرارگاه اشرف با اندکی تفاوت در نحوه دستگیری ها انجام گرفت..

تا قبل از این دستگیری ها ما شاهد غیبت ناگهانی تعداد زیادی از فرماندهان ارشد بودیم که ما فکر میکردیم به نشست رجوی رفته اند. اما در واقع برای راه اندازی و اماده سازیهای زندان رفته بودند.

به دلیل کثرت دستگیریها سازمان مجبور شد برای پر کردن خلا ناشی از فقدان نیرو در هر مرکز، محورهای تابعه را در هم ادغام کند و عملا از هر مرکز که دارای 3محور بود آنها را در یک محور سرجمع کند.

به طور مثال محور 5 ،8 و 2 را تبدیل به محور 5 کرد و این کار را با هر سه مرکز انجام داد و به قول بچه های زندان سازمان مجبور شد یک سوم کار کند و دو سوم بقیه یا در زندان بودند یا مشغول تدارک و پشتیبانی زندان اعم از زندانبان، بازجو، ترددات زندان یا آشپزخانه زندان بودند.

بعد از ابلاغ بازداشت به فرد دستگیر شده ریل برای همه تقریبا ثابت بود. ابتدا رفتن به زندان انفرادی که مدت آن برای همه یکسان نبود وکسانی بودند که از یکسال قبل در انفرادی بسر میبردند.

طول و عرض سلول انفرادی اجازه دراز کشیدن را نمیداد یا باید می نشستی تا بتوانی پاها را دراز کنی یا اگر می خواستی بخوابی باید پاها را کامل جمع میکردی.

نگارنده مدت 20 روز را در سلول انفرای گذراند و در نیمه های شب 25 آذر با دستبند و چشم بند به سلول دیگری منتقل شدم که توانستم بعد از 20 روز زندانیان دیگری را ببینم.

در این سلول بعد از مدتها تا توانستم قدم زدم. 8 نفر دیگر در این سلول بودند که 4نفر از آنان را می شناختم و از سه ماه پیش آنها در محور ما ناپدید شده بودند

هر چند در نهایت تاسف یکی از آن چهار نفر به نام هودی از قهرمانان جودو استان لرستان چند سال بعد در سال 79 به طرز مشکوکی کشته شد.

نفر دوم اکبر اکبرزادگان مجددا از سال 1380 ابتدا در زندانهای سازمان بصورت انفرادی نگهداری و سپس به زندان ابوغریب فرستاده شد.

نفر سوم مهران .....که از سرنوشت او اطلاعی ندارم و فعلا به دلیل حفظ جانش از بردن نام کامل او خودداری میکنم

نفر چهارم علیرضا طاهرلونام داشت وتا یک قدمی مین والمارا رفته بود وبطور معجزه آسایی با مین برخورد نکرده بود وهم اکنون در ایران زندگی میکند..

بعد از آشنائی با بقیه هم سلولی ها با فراق بال و دور از کنترلهای تشکیلاتی و حضور مسئول، محفل درون زندان را تشکیل دادیم.

این چهار نفر و نفرات دیگری در بقیه سلولها از سه ماه پیش در زندان بودند و گویا از اولین گروههای زندان سال73 بودند و معلوم میشد که سازمان از مدتها قبل تصمیم به برپائی گسترده بگیر و ببندها گرفته بود و با دستچین کردن افراد در سطح محدود قصد داشته سیستم خود را یک بار چک کند تا به قول بتول رجائی تضادهای آن را در بیاورد و برای بازجویی، شکنجه، اعتراف گیری و سناریونویسی و فیلم برداری از سوژه و نهایتا سربه نیست کردن افراد سر سخت پشت هیچ مانعی گیر نکند.

این چهار نفر هم مثل خود نگارنده و بقیه افرادی که در عراق حضور داشتند روزی با امید برای آزادسازی میهن و بردن ارمغان صلح و آزادی و عدالت برای خلق به سازمان آرمانی خود پیوسته بودند و دار و ندار و هست و نیست خود را به رهبری پاکباز و بی بدیل!؟ دو دستی تقدیم کرده بودند، بعد از سالیان حضور در عراق و تشکیلات رجوی، جرات کرده بودند به شیوه های سرکوب درونی اعتراض و نقطه نظرات سیاسی و استراتژیک خود را بیان کنند و مشی مبارزه مسلحانه، رهبری عقیدتی و انقلاب ایدئولوژیک و همکاری با عراق را زیر سؤال ببرند و از این جهت مورد خشم و غضب رهبری قرار گرفته بودند.

آنان ابتدا مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس روانه زندان شده بودند و در اواخر آبان 73 پس از دریافت مهربانی ها و عطوفت رهبری از سوی سیستم امنیتی رجوی در نیمه های شب به اتفاق دو نفر دیگر (در مجموع 6نفر) در میدان های مین مرز بین ایران و عراق رها شده بودند و دو نفر از آنان گرفتار مین شده و قربانی شده بودند.

این چهار نفر با مشاهده وضعیت دوستان خود تا صبح در محل خود متوقف شده و با روشن شده هوا توانسته بودند خود را نجات داده به عقب برگردند و پس از طی مسافت طولانی خود را به یکی از پاسگاههای مرزی عراق تسلیم کنند.

در پاسگاه عراقی جرات نکرده بودند که بگویند مجاهدین آنها را به داخل میدان مین فرستاده اند بلکه گفته بودند نفراتی از مجاهدین هستند که برای ماموریت به داخل ایران می رفته اند که دو نفر از آنها روی مین رفته و مجبور به بازگشت شده اند.

پاسگاه عراقی مدت سه روز آنها را نگه میدارد و موضوع را به مقامات عراق گزارش میکند. پس از سه روز نفراتی از اداره اطلاعات و امنیت (استخبارات عراق) آنها را تحویل میگیرند و ضمن اعتراض به سازمان مجاهدین که چرا بدون اطلاع عراق اقدام به فرستادن تیم به داخل ایران کرده است این چهار نفر را تحویل سازمان مجاهدین میدهد.

سازمان بعد از تحویل گرفتن و انتقال مجدد آنها به زندان آنان را مورد پذیرائی گرم و بردارانه شکنجه گرانی چون نادر رفیعی نژاد، اسدالله مثنی، فرهاد اشراقی، جلال منتظمی (کاک جعفر) ، سید سادات دربند (عادل) مختار، نریمان و ... قرار میگیرند و دو شب بعد از مرز دیگری به اجبار به داخل خاک ایران فرستاده می شوند و با شلیک رگبار مسلسل آنان را بدرقه میکنند تا مطمئن شوند که به خاک عراق باز نخواهند گشت.

این چهار نفر با تجربه قبلی در این زمینه تا صبح درجایی پنهان میمانند و صبح دوباره روانه یکی از پاسگاههای عراقی میشوند. بعد از آمدن نفرات استخبارات عراق به امید اینکه بتوانند به رمادی بروند ماجرا را برای استخبارات عراق بازگو میکنند

موضوع برای عراقی ها جالب توجه میشود چون متوجه میشوند که باتوجه به موارد مشابه یعنی روی مین رفتن نفراتی در روزها و هفته های قبل در میادین مین مرزی ایران و عراق ، اتفاقاتی در درون سازمان افتاده که سازمان به این شیوه بدون سرو و صدا مشغول تصفیه فیزیکی درونی است.

- عراق متوجه میشود که سازمان کلاه گشادی را دارد سر عراق میگذارد.

برای عراق اهمیت نداشت و برایش مهم نبود که سازمان چه بلایی سر نیروهای خودش می آورد بلکه این برای عراق اهمیت داشت که طبق قراردادی که با سازمان د اشته اولا هر عملی را که سازمان چه سیاسی و چه نظامی انجام میدهد با اطلاع و تائید عراق باشد

ثانیا عراق مابه ازاء هر نفر تحت سلاح مجاهدین 2هزار دلار حق رزمندگی و پانصد دلار حق پناهندگی به سازمان مجاهدین پرداخت میکرد.

حالا عراق متوجه شده بود که نه تنها سازمان مشغول تصفیه حسابهای درونی است و این تصفیه حسابها در داخل عراق و در میدان مین انجام میشود بلکه این افراد که کشته شده یا به داخل ایران فرستاده می شوند همچنان در لیست حقوق بگیران عراق باقی مانده اند

چه بسا خیل کسانی که روزی وارد عراق شده بودند و در لیست نفرات سازمان بودند و مخارج آن را عراق می پرداخته امروز وجود خارجی نداشته باشند و مثل نمونه های فوق توسط سازمان با استفاده از میادین مین یا شیوه های دیگری سربه نیست شده باشند اما همچنان در لیست حقوق بگیران عراق باشند.

کما اینکه تا قبل از این موضوع عراق نفراتی را در مرز دستگیر میکرد که آنان مدعی بودند از اعضای سازمان مجاهدین هستند و وقتی عراق از سازمان استعلام میکرد سازمان مجاهدین منکر چنین اعضایی میشد و عراق هم آنان را به عنوان جاسوس تلقی کرده و به زندان ابوغریب می فرستاد که هنوز هم از سرنوشت تعداد زیادی از آنان اطلاعی در دست نیست.

اما این بار بر اثر اشتباه سازمان که یک بار این سه نفر را از عراقی ها تحویل گرفته بود دیگر نمیتوانست منکر آنان شود.

شاید که تعداد زیادی از افراد زندان 73 در لیست و کاندید اعزام به میدان مین بودند که با لو رفتن و علنی شدن این طرح و هشیار شدن طرف عراقی از کشته شدن در میدانهای مین نجات پیدا کردند.

این چهار نفر هرچند با گفتن واقعیت امر به استخبارات عراق به کمپ پناهندگی راه پیدا نکردند اما توانستند از مرگ حتمی نجات پیدا کنند و میزی را که سازمان چیده بود برهم بزنند و جان عده ای را نیز نجات بدهند و از شکاف بوجود آمده بین سازمان و عراق در آن شرایط حداکثر استفاده را بکنند.

علاوه بر این نفرات افراد دیگری نیز در این سلول بودند که تعدادی از آنان هم اکنون در اروپا بسر میبرند از جمله:

نادر نادری

محمد رزاقی که در فرانسه بسر میبرند.

وتعدادی دیگر که به دلیل جابجایی من به سلول دیگری نام آنها را نمیدانم.

من قربانعلی ترابی را فقط یکبار دیدم که امکان صحبت با او نبود زیرا وقتی او را به بازجویی بردند مرا هم به سلول دیگری بردند که خیلی بزرگتر از سلول قبلی بود و17نفر در آنجا بسر میبردند.

نفرات این سلول عبارت بودند از:

علی جلالی
بساط علی مشکینفام
علیرضا میزعسگری
محمد تقی ابخضر
علی قشقاوی
محمد سید حسینی
پرویز احمدی
علی خوشحال
الیاس کرمی
محمد کریمی
جمشید چهارلنگی
فرهانی
جلیل بزرگمهر
خلیل بزرگمهر
وتعدادی دیگر........

چگونگی دستگیری وقتل پرویز احمدی توسط شکنجه گران رجوی

متاسفانه در این سلول من و نفرات فوق شاهد قتل مظلومانه پرویز احمدی بودیم.

پرویز در آخرین لحظات روی دستهای من جان داد.

پرویز روزی که از قرار پزشکی بغداد برمیگشت وهنوز لباس (عادی سازی )غیرنظامی بر تن داشت جلو درب ورودی قرارگاه توسط اسدالله مثنی به بهانه رفتن به پیش بتول رجایی سوار بر خودرو جیپ میشود ومانند بقیه به مرکز 12سابق برده میشود وتوسط مجید عالمیان تفهیم اتهام نفوذ به ارتش میشود ودستبند زده میشود وبه زندان کنار(سوله سوخته )اورده میشود.

پرویز را برعکس بقیه که لباس زندان داشتند با همان لباس شهر به سلول آوردندو نوبت اول همان شب به بازجویی رفت واواخر شب او را با چشم کبود شده ولباس پاره به سلول برگرداندندو قبل از ورود به سلول توی راهرو توسط نریمان ومختار مورد شکنجه مجدد قرار گرفت و ما از داخل سلول صدای ضربات و فحاشی آنها را کاملا میشنیدیم .

همه نفرات کم وبیش بازجویی دردوران انفرادی را تجربه کرده بودیم وبعد از بازویی وکتک کاری به کنج انفرادی میرفتیم وفشار روحی زیادی نداشت اما اینبار یکی از بازجویی با سر وصورت خونین برمیگشت وخود را در بین افرادی میدید که تا چند روز قبل مسئول وفرمانده آنها بود ؛این برای همه تجربه جدیدی بود وپرویز با دیدن بقیه نفرات که او را به اینصورت میدیدند کاملا از دست رفت وتا سحر در گوشه ای نشسته بود وگریه میکرد وبا هیچکس حرف نزد وهیچ کدام هم تا سحر به پرویز نزدیک هم نشدیم؛ بعد از سحر یکی از هم یگانی های پرویز فضا را شکست وبه او نزدیک شد وبقیه هم به طرف او رفتیم.

توی سلول همه سیگار نداشتند وتا ان لحظه هم کسی سیگار به بقیه نمیداد اما این اتفاق مناسبات جدیدی را بوجود اورد و تعداد کمی که سیگار داشتند همه سیگارها را جلوی پرویز گذاشتند ؛ واین یک فرهنگ شد برای دفعات بعد که هر کس از بازجویی برمیگشت با سیگار از وی استقبال میشد.

معلوم بود پرویز سیگاری نیست چون بلد نبود سیگار بکشد اما ناشیانه میکشید.هنوز کسی حرف نمیزد وکسی جرات سوال کردن نداشت اما با برپا شدن سفره سحری یخ همه آب شد وپچ پچ کنان سوال از پرویز شروع شد وپرویز هم شروع به سوال از بقیه که چرا شما را اینجا اوردند وما هم به تناسب جواب دادیم به همان دلیل که تورا اوردند.

کم کم فضای خنده و شوخی باز شد و بعد از سحر از پرویز پرسیدیم چی میخواهند وبا تو چکار کردند با بغض گفت به من میگویند مزدور رژیم وگفتند بنویس که فلاحیان تو را فرستاده برای ترور رهبری...

خیلی ها هنوز فکرمیکردند که سازمان برای چک عملیاتی همه نفرات را اینجا اورده واین بازجویی وکتک کاری برای تربیت نفرات است بزودی تمام میشودویا چک ایدئولوژیک استو.......

روز بعدقبل از افطار دوباره پرویز را بردند و یکساعت قبل از سحرروز بعد ما متوجه باز شدن درب سلول شدیم.

ما در یک سلول بزرگ دو اتاقه ال مانند بودیم که درب ورودی در وسط دو اطاق قرار داشت هنگامی که درب سلول باز میشد همه به داخل اطاقها میرفتیم وجلو درب خالی میشد.

درب باز شد ونریمان و مختار زیر بغل یکنفر را گرفته بودند واو را را انداختند داخل و درب را بستند؛ درب که بسته شد همه هجوم بردیم به طرف وسط ...

ما از روی لباس او فهمیدیم پرویز است ؛صورت او غیر قابل شناسایی بود صورت بطرز وحشتناکی سیاه وکبود شده بود گوشها کاملا ورم کرده وشکسته بودند؛بینی شکسته بود و از درون ورم کرده بود مجرای بینی بسته بود ؛از گردن به بالا کاملا سیاه شده بود چشمها باز نمیشدند .

همه وحشت کرده بودیم انگشتان دست شکسته شده بودند وتا بالای ارنج سیاه شده بود.

شلوار لی تا بالای زانو پاره شده بود وپاها ورم کرده وخون مرده شده بودند واستخوانها سیاه شده بودند.

همه کپ کرده بودیم ؛ اکثر نفرات با دیدن این صحنه دور پرویز را خالی کردند؛ چهار نفری پرویز را به داخل اتاق اوردیم وقتی او را بلند کردیم یکبار ناله کرد اما توان نداشت ؛ بدن ورم کرده او هیچ شباهتی به پرویز نداشت.

خوب نفس نمیکشید وخر خر میکرد ؛فکر کردم خون توی گلوش لخته شده سعی کردم دهانش را باز کنم اما دندانهای خونینش قفل کرده بود ؛به یکی از بچه ها گفتم یک لیوان اب گرم از زندانبان بگیر؛رفت در زد ومختار امد همه گفتند خون تو گلوش گیر گرده آب گرم میخواهیم مختار خیلی خونسرد جواب داد نیاز نیست این مزدورخودشو به موش مردگی زده و دریچه را بست ورفت.

پرویز به تشنج افتاد و من تازه فهمیدم ضربه مغزی شده وخر خر هم ناشی از خونریزی مغزی بوده؛ تعدادی از شوک این صحنه هق هق میکردند پرویز در حال مرگ بود واز دست هیچکس کاری ساخته نبود و فقط گریه میکردیم ؛من سر پرویز را بلند کردم او را نیم خیز کردم تا شاید با بلند کردنش فشار خون احتمالی کمتر بشه ؛ کمی بهتر نفس میکشید اما دوباره تشنج کرد وبعد از تشنج دیگه حرکتی نداشت ؛ رگ گردنش نبض نداشت چند بار ماساژ قلبی دادم اما هیچ واکنشی نداشت ؛ قفل دهان باز شده بود اما هیچ دم وباز دمی علیرغم ماساژ قلبی نداشت وحشت کردم داد زدم در بزنید بگو نفس نمیکشه؛ دوباره بچه ها در زدند ومختار آمد همه داد زدیم نفس نمیکشه مختار داخل آمد واو هم ماساژ قلبی داد ولی نتیجه نداشت.

بعد مختار پاهای پرویز را گرفت و کشان کشان به بیرون سلول برد اونو تو راهرو گذاشت درب سلول را بست وما دیگه پرویز را ندیدیم.

موقع سحر مختار دریچه را باز کرد وگفت سهم پرویز را نگه دارید برمیگرده حلش خوب شده.

به غیر از چند نفری که هنوز فکر میکردند این یک ریل چک ایدئولوژیک است کسی حرف مختار را جدی نگرفت..............ای کاش راست میگفت.

قتل پرویز یک نمونه علنی بود وهنوز امار دقیقی از افراد ناراضی کشته شده توسط رجوی وجود ندارد.

قتلهای غیر علنی افراد همین سلول مانند:

علی خوشحال

الیاس کرمی

جلیل بزرگمهر

هودی از قهرمانان جودو استان لرستان

افرادی که به روی میدانهای مین فرستاده شدند و........

به این آمار زیر دقت کنید در یک پادگان 3500 نفره واینهمه آمار تافات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آمارخودکشي ها:

1- ناصر محمدي
2- کريم پدرام
3- احمد رضاپور
4- رحيم نام مستعار رسول
5- معصومه غيبي پور
6 - يعقوب حقيقت فرد
7- علي فتحي
8- يعقوب کر
9- مونا نوروزي

آمار تصادفات:

1- مسرت معيني سال1991
2-آذر احمدي
3 - نسرين پارسيان
4-مريم طريقت نژاد
5- سياوش مقيمي
6- اشرف حاتميان
7- حسين مرحج
8- يعقوب ضيايي
9- احمد گماري
10- پرويز نظري
11-عباس ازموده
12-پروين مسرت
13 -جهانبخش عظيميان
14 -کاوه
15-محمد حاصلي
16-مصطفي عبدلي اشتياني

آمار سکته قلبي:

1- هايده همتي
2- بهزاد قادري
3- رضا نباتي
4- کامران بيات
5- محمد ولي کلبي
آمارآتش سوزي و خود سوزي
1- هما بشردوست
2- محمد افتخاري
3- فرمان شفا بين

این آمار صرفا تا سال 1381 میباشد وشامل افراد سر به نیست شده بعد از سقوط پدر خوانده رجوی را شامل نمیشود.

باشد که روزی رجوی تاوان این همه جنایات را در یک دادگاه صالحه با حضور اعضاء جداشده پس بدهد.

 

عباس صادقی
آلمان 27.04.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افشاء اسامی آمران و شکنجه گران و محل زندانهای

فرقه مافیایی رجوی در اردوگاه بد نام اشرف (2)

 

 

محمد رزاقی، فریاد آزادی، بیست و ششم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Shekanjeh-
garan&Zendan-banan%20Ferghe%20Rajavi%202.HTM

 

برای چندمین بار اشاره و تاکید می کنم که برای اثبات زندان و شکنجه در درون تشکیلات فرقه رجوی حاضر هستم و سران فرقه رجوی و هم پالگیهایشان را به یک مناظره رو در رو با حضور همه رسانه ها و نمایندگان سازمانهای بین المللی و حقوق بشری نمایندگیهای اتحادیه اروپا و احزاب ایرانی و شخصیتهای سیاسی در هر کجا و در اسرع وقت دعوت می کنم .

بعد از افشاء سری اول نام شکنجه گران، سران فرقه سوزش خود را در پیامهای تهدید آمیز و فحش ابراز کردند که نشان دهنده ترس سران فرقه از افشاگری جدا شده ها است. به تجربه و شناختی که از شیوه کار سران فرقه و تشکیلات انها دارم هر وقت ساندویچ خورهای مسعود رجوی عنان از کف می دهند، نشانگر آن است که رجوی دستور داده تا با فحش دادن و تهدید مانع افشاگری جدا شده ها شوند. اما به سران فرقه باید بگویم تا محاکمه تک تک آنها لحظه ای از پای نخواهم و نخواهیم نشست.

به جیره خواران و ساندویچ خورهای فرقه رجوی هم میگویم انتظاری بیش از این نیست. ما آذریها یک مثل داریم که می گوید: «خری که قیمت اش 6 ریال باشد کره اش بیش از 3 ریال نمی ارزد». وقتی رهبرتان مسعود رجوی و مریم قجر باشند، شما نیز بهتر از این نیستید و نمی توانید باشید.

از همه دوستان جدا شده تقاضا دارم برای تکمیل اسامی شکنجه گران فرقه رجوی کمک کنند تا لیست کاملی از شکنجه گران و زندانبانان را منتشر کنیم که فرقه رجوی نتواند بار دیگر با رکب زدن و جا زدن این شکنجه گران بعنوان تاسیساتچی، صنفی، آشپز و... سوء استفاده بکند.

ادامه اسامی آمران، شکنجه گران و زندانبانان فرقه مافیایی رجوی:

21- مهدی ابریشمچی با نام مستعار شریف (از مسئولین رده بالای فرقه رجوی که در دادگاهای خصوصی حکم اعدام برای مخالفان رجوی صادر می کرد؛ یکی از نمایندگان رجوی در ارتباط با سیستم اطلاعاتی صدام ملعون؛ بازجویی و شکنجه مخالفان رجوی در نشستهایی که بطور خصوصی برای افراد بر گزار می شد و در نشستهای عمومی). مقیم اردوگاه اور سور اواز در فرانسه.

22- پرویز کریمیان با نام مستعار جهانگیر (شکنجه گر و بازجو؛ زندانبان ـ یکی از نمایندگان رجوی در دستگیریهای سال 73 که این فرد مسئول دستگیری مخالفان رجوی در مقری موسوم به محور 11 بود). مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

23- حسن محصل (از بازجوهای سالهای اول انقلاب در زندان اوین که در زندانهای رجوی هم به همین شغل بازجویی و شکنجه ادامه می داد). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

24- عبدالوهاب... با نام مستعار افشین (شکنجه گر؛ زندانبان؛ یکی از فرماندهان فرقه رجوی در ترور افراد داخل ایران). مقیم اردوگاه بدنام اشرف درعراق.

25- علی اکبر انباز با نام مستعار یوسف (شکنجه گر، وی در اعزام تیمهای تروریستی از قرارگاه جلولا به داخل ایران همراه با مهوش سپهری و مژگان پارسایی نقش مستقیم داشته و همچنین در بردن نفرات ناراضی و رها کردن آنها در میدانهای مین مرزی بین ایران و عراق نقش اصلی را داشته است). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

26- حسین ابریشمچی با نام مستعار حسین ابر (زندانبان؛ شکنجه گر... وی در اعزام نیروهای تروریستی برای انجام عملیات داخل ایران از قرارگاه جلولا نقش مستقیم، و در سرکوب افراد ناراضی درون فرقه نقش اساسی داشته است). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

27- فریدون سلیمی (زندانبان؛ شکنجه گر؛ مسئول آمارگیری زندانیان در 3 نوبت طی روز، وی در سال 73 در اروپا تشریف داشتند اما به خاطر زیاد بودن زندانیها توسط رجوی به عراق فرا خوانده شد تا مسئولیت زندانبانی و شکنجه ناراضیان درون فرقه رجوی را به عهده بگیرد). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

28- لیلا دشتی (شکنجه گر و باز جو در سال 73 وی به همراه فهیمه اروانی و معصومه ملک محمدی و بتول رجایی مسئول بازجویی از زندانیان در سال 73 بود). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

29- بتول رجایی (بازجو به همراه فهیمه اروانی و معصومه ملک محمدی؛ مسئول تشکیلات فرقه مافیایی رجوی. همچنین وی از اعضاء اصلی تشکیل دهنده دادگاه های خصوصی برای اعضاء ناراضی بود). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

30- زهرا توکلی با نام مستعار نصرت (مسئول کل ستاد سررشته داری ارتش رجوی، بازجو. سال 73 من و تعدادی از دوستانم که در یکان ترابری به فرماندهی زهرا میرباقری که یکی از زیرمجموعه های ستاد سررشته داری بود قرار داشتیم، به سیاهچالهای رجوی فرستاده شدیم و زیر شکنجه های وحشیانه سران فرقه قرار گرفتیم). مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

محل زندانهای فرقه رجوی در اردوگاه بد نام اشرف:

الف- زندان ضلع شرق کنار اسکان که قبلا محل اسکان سران فرقه بود که بعد به زندان انفرادی تبدیل شد این زندان با دیوار بلوکی و خاکریز از مجموعه اسکان جدا شده بود.

وقتی امریکاییها در سال 83 بعد از سقوط پدر خوانده رجوی (صدام ملعون) داخل اشرف شدند به دستور مژگان پارسایی این زندان تخریب شد تا اثری از جنایات رجوی را لاپوشانی کنند من خود و چند نفر در سال 73 در این زندان انفرادی توسط شکنجه گران فرقه رجوی شکنجه شدیم از جمله فردی به نام محمد صنعتکار دانشجوی دانشگاه زاهدان بوده که بر اثر شدت شکنجه به اختلال هواس دچار شده بود.

ب- زندان اسرای عملیات مروارید؛ این زندان روبروی شمع آب خیابان 400 قرار داشت. سال 73 در این زندان شکنجه های وحشیانه اعمال می شد که چندین نفر از جمله قربانعلی ترابی در همین زندان در سلول ما بر اثر شکنجه های طلاقت فرسا جان باختند. بعد از آمدن آمریکاییها به داخل اشرف سران فرقه سعی کردند شکل و ساختار اولیه این زندان را عوض کنند و به همین خاطر اقدام به تخریب کامل این قلعه کوچک و صاف کردن محل آن با بولدوزر نمودند و به ساختن یک سالن پیش ساخته در جنب این زندان کردند.

پ- زندان قلعه محمود قائم شهر جنب تعمیرگاه زرهی در ضلع جنوب. در زمستان سال 73 نزدیک به 2 هفته مانده به عید از زندان مروارید به زندان قلعه منتقل شدیم، چند روز بعد از انتقال ما تعدادی زندانی جدید به هر اتاق وارد کردند که نشان از دستگیریهای گسترده داشت و از همین قلعه گروه گروه برای محاکمه به دادگاهی که شخص رجوی ریاست آن را بر عهده داشت برده می شدیم که در این دادگاه سران فرقه به همراه رجوی شرکت داشتند.

همچنین از همه دوستان به خاطر ارسال پیامهای محبت امیز تشکر می کنم و بویژه از دوست عزیزم اقای هادی سپاسگزارم. امیدوارم همه خانواده های اسیران بطور خاص خانواده های گیلانی بزودی با فروپاشی فرقه رجوی موفق به دیدار عزیزانشان شوند و از دوست عزیزم هادی تقاضا میکنم سلامهای گرم مرا به خانواده های عزیز گیلانی اسیران فرقه برساند. ایشان در پیامشان متذکر شده بودند فامیلی شکنجه گر و زندانبان فرقه رجوی (بهرام جنت صادقی) است که من به اشتباه جنت سرایی نوشته بودم و از این بابت پوزش می خواهم امیدوارم این دوست عزیز و قدیمی باز در افشاء جنایات فرقه مافیایی رجوی کمکم کنند.

از همه دوستان تقاضا میکنم برای تکمیل اسامی شکنجه گران کمک کنند تا لیست کامل شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی را در اولین فرصت در اختیار مقامات ذیربط قرار بدهیم.

پاریس: محمد رزاقی
25 آوریل 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افشای شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی

 

 

محمد رزاقی، فریاد آزادی، نهم آوریل 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Shekanjeh-
garan&Zendan-banan%20Fergheh%20Rajavi.HTM

 

با نزدیک شدن مهلت اخراج فرقه رجوی از عراق و بستن اسارتگاه بد نام اشرف، مسعود رجوی و مریم قجر سعی دارند یک عده از سران فرقه را که در شکنجه و کشتار افراد ناراضی دست داشته اند را با نام های جعلی واختصاص دادن مشاغل غیر واقعی به این افراد انها را از عراق خارج کنند تا عمق جنایات رجوی در داخل اردوگاه اشرف پوشیده بماند.

در سالهای 83 و 84 خورشیدی که مصاحبه های مختلفی با ارگانهای امریکایی داشتیم، در مصاحبه با مسئولین وزارت خارجه امریکا و همچنین در تیف در مصاحبه هایی که داشتم مطلع شدم رجوی به امریکاییها هم رکب زده و دستور داده که شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی که در سال 73 بیش از 500 عضو ناراضی را زندانی و شکنجه کردند و زیرشکنجه چند نفر هم جان باختند، این شکنجه گران مسئولیت سازمانی خودشان را در مصاحبه ها به دروغ راننده یا آشپز، خیاط، تاسیساتی، و... بگویند.

برای اینکه بار دیگر رجوی و دیگر سران فرقه نتوانند به کشورهای اروپایی و ارگانهای بین المللی رکب بزنند و دروغ بگویند لازم است اسامی این شکنجه گران در اختیار کلیه دولتهای اروپایی و ارگانهای بین المللی قرار بگیرد.

همچنین از این طریق اعلام می کنم که من در سال 73 در داخل اشرف زندانی و توسط همین شکنجه گران شکنجه جسمی و روحی شده ام و با دیگر جدا شده ها از فرقه رجوی حاضر هستیم در هر دادگاهی و یا حضور در هر مناظره رو در رو با حضور همه رسانه ها و نمایندگان سازمان ملل و عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، کمیساریای عالی پناهندگی، صلیب سرخ جهانی، نمایندگان اتحادیه اروپا و... وجود زندان و شکنجه در داخل اسارتگاه اشرف را به اثبات برسانیم.

از آقای مارتین کوبلر نماینده عالی سازمان ملل در عراق نیز تقاضا میکنم که پرونده این افراد به دقت مورد برسی قرار دهند و اجازه ندهند که شکنجه گرانی که دستشان به خون الوده هست از امکانات سازمان ملل برای فرار از عدالت سوء استفاده کنند.

همچنین از دولت محترم عراق و قوه قضائیه و وزارت حقوق بشر عراق درخواست میکنم که ان عده از شکنجه گران فرقه که در عراق حضور دارند را به دست عدالت بسپارند چون این جنایات توسط سران فرقه رجوی و شکنجه گرانش در خاک عراق اتفاق افتاده و باید که در همانجا هم پاسخگوی جنایات خودشان باشند.

اما نکته اخر که به ان اشاره میکنم خطابم به سران فرقه و جیره خواران فرقه رجوی هست که در شوهای مختلفی که برگزار می کنید و سوزش خودتان در مقابل افشاگریهای جدا شده ها را از زبان مزدوران اجاره ای به نمایش می گذارید قابل فهم است و به این مزدوران اجاره ای تازه وارد هم می گویم که قبل از این، سران فرقه با استعمال انواع مختلف مزدور اجاره ای از نوع ایرانی و اروپایی با فرستادن انها روی سن و تلویزیونهای مختلف نتوانستند بر عزم جداشده ها در افشاء ماهیت فرقه رجوی خللی وارد بکنند بلکه هر بار که جیغ های بنفش سران فرقه چه از زبان خودشان و چه از زبان مزدوران اجاره ایش به هوا بر خاسته نشان دهنده این بوده که افشاگریهای جدا شده ها تا حد ممکن تاثیر خودش را گذاشته و این عکس العمل سران فرقه از زبان اجیر شدگان بازتاب ان افشاگریهاست و باز به این مزد بگیران فرقه رجوی می گویم که در هر مقام که هستید یا بودید چه آن ژنرال فیلیپس جنایتکار جنگی رئیس زندان سابق تیف یا سرهنگ مارتین یکی دیگر از جنایتکاران که مدتی رئیس زندان تیف در همکاری با رجوی بود یا هر کسی که مدعی عدم وجود زندان و شکنجه در فرقه رجوی هست، در اسرع وقت در هر کجا که دوست دارند در حضور همه آن نمایندگانی که در بالا اشاره کردم بطورخاص در حضور رسانه هایی همچون سی ان ان، بی بی سی، ام بی سی، الجزیره، العربیه و... در مقابل دوربین همه رسانه ها یک مناظره رو در رو داشته باشیم تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.

چنانچه سران فرقه یا مزد بگیرانش هر کجایی که میخواهند باشند به این مناظره تن ندهند معلوم می شود که ادا اطوارهای بوزینه وار این افراد در شوهایی که مریم قجر بر پا میکند و با پرداخت هزاران دلار به انها دیکته می کند که حرفهای سران فرقه را نشخوار کنند، یک پاپاسی هم ارزش ندارد و سفارشم به این مزدوران اجاره ای تازه وارد اینکه بیشتر از این عنتروار به خاطر پول روی سن برای سران فرقه پشتک وارونه نزنید و جفتک پرانی نکنید چون قبل از شماها رجوی از قاچاقچی تا دزد و آدمکش و متجاوز به ناموس مردم را با استعمال انواع نشادر به روی سن فرستاد تا همین حرفها را بزنند که خریداری نداشت و شما را هم اینبار با استعمال نشادر امریکایی-اسرائیلی روی سن فرستاده مطمئن باشید نمی توانید جنایات فرقه رجوی را بپوشانید. این را به شما قول می دهم که هر روز بر افشاء کنندگان فرقه رجوی افزوده می شود و به زودی با بسته شدن درب اسارتگاه بدنام اشرف حقایق بیشتری از جنایات رجوی افشاء خواهد شد.



اسامی آمران سرکوب، شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی:

1ـ مسعود رجوی (رهبر فرقه که همه جنایات به دستور ایشان انجام شده و در سال 73 بعد از زندانی و شکنجه کردن بیش از 500 عضو ناراضی، آنها را گروه گروه محاکمه می کرد) فراری و محل اقامتشان معلوم نیست.

2 ـ مریم قجر عضدانلو با نام مستعار مریم رجوی جانشین رهبر فرقه رجوی (به دستور مستقیم مریم قجر شکنجه جسمی و روحی اعضاء ناراضی توسط شکنجه گران فرقه اجرا می شد) مقیم در اور سور اواز فرانسه.

3 ـ مهوش سپهری با نام مستعارنسرین (شکنجه گر، رئیس دادگاههای فرمایشی فرقه رجوی که به دستور ایشان دهها نفر یا به زندان ابوغریب فرستاده شده اند یا در میدانهای مین بین مرز ایران عراق رها شده اند و دستور شکنجه و زندان دهها مخالف رجوی در تشکیلات به فرمان ایشان صادر شده، مسئول مستقیم تمامی عملیاتهای تروریستی در داخل خاک ایران از سال 75 به بعد، مسئول تیم اعزام ترور به داخل ایران، نظارت بر عملیات و فرماندهی آن تا پایان عملیات تروریستی... این زن آنقدر در داخل تشکیلات فرقه رجوی منفور بود که به هند جگرخوار معروف شده بود) فراری و محل اقامتشان معلوم نیست.

4 ـ سید محمد سادات دربندی با نام مستعار کاک عادل ( رئیس زندان در اسارتگاه بدنام اشرف، بازجو و شکنجه گر. بعد از مرگ قربانعلی ترابی در سلول، این فرد به شکنجه گران دستور داد تا به سلول ما یورش ببرند و همه را با مشت و لگد می زدند و داد میزد که حق ندارید در سلول هم در مورد مرگ قربانعلی ترابی حرف بزنید) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق .

5 ـ مجید عالمیان ( باز جو، شکنجه گر، زندانبان) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

6 ـ پرویز موسوی سیگاری نیا ـ با نام مستعار فاضل (بازجو، شکنجه گر، زندان بان) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق .

7 ـ حسن عزتی با نام مستعار نریمان (بازجو، شکنجه گر، زندانبان این فرد به همراه بهرام جنت سرایی جسد قربانعلی ترابی را که بر اثر شکنجه جان باخت از سلول ما خارج کرد) مقیم اردوگاه بد نام اشرف.

8 ـ محمد محدثین با نام مستعار بهنام (بازجو، جزو هیئت دادگاه رجوی در محاکمه مخالفان که حکم اعدام برای جدا شدگان را صادر میکرد) مقیم اور سور اواز فرانسه.

9 ـ محمد علی جابر زاده انصاری با نام مستعار قاسم (بازجو، جزو هیئت دادگاه رجوی در محاکمه مخالفان که حکم اعدام برای جدا شدگان را صادر میکرد) مقیم اور سور اواز فرانسه.

10 ـ بهرام جنت سرایی با نام مستعار مختار ( بازجو، شکنجه گر، زندانبان، این فرد جسد قربانعلی ترابی که بر اثر شکنجه د ر سلول ما جان داد را به همراه مجید عالمیان از سلول خارج کرد) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق .

11 ـ محمد باقر شعبانی با نام مستعار باقر (باز جو، شکنجه گر، زندانبان، مسئول جابجایی نفرات از سلول به دادگاهی که رجوی برگزار می کرد) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

12 ـ حمید یوسفی ( بازجو، شکنجه گر، زندانبان، فرهاد طهماسبی زیر دست این شکنجه گر در سال 73 کشته شد که فرقه رجوی به دروغ بعد از چند سال فرهاد را شهید نامگذاری کرد تا بدین شیوه بر جنایتهایش سر پوش بگذارد) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق .

13 ـ عباس داوری با نام مستعار رحمان (رابط رجوی با سیستم اطلاعاتی صدام ملعون، جزو هیئت دادگاه فرمایشی رجوی که حکم اعدام افراد ناراضی را صادر میکرد، رابط رجوی برای تحویل دادن مخالفان فرقه به زندان ابوغریب همراه نادر رفیعی نژاد، یکی از اعضاء مهم تشکیل دهنده دادگاههای خصوصی در تشکیلات فرقه مافیایی رجوی) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

14 ـ حسام عاملی ( شکنجه گر، زندانبان ) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

15 ـ محسن امینی (شکنجه گر، زندانبان، یکی از مسئولین جابجایی نفرات به هنگام تشکیل دادگاه توسط شخص رجوی) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

16 ـ فهیمه اروانی (شکنجه گر، باز جو، یکی از اعضای هیئت دادگاه فرمایشی رجوی، یکی از اعضاء مهم تشکیل دهنده دادگاههای خصوصی در تشکیلات فرقه رجوی برای اعضاء ناراضی که خواهان جدایی از فرقه رجوی بودند، یکی از رئیس زندانهای سال 73 و برگزار کنندگان دادگاه برای اعضاء ناراضی بطور خاص برای افراد جدید الورود که خیلی ها به دستور ایشان در تشکیلات ازافراد جدید نا پدید شده اند) مقیم اردوگاه بد نام اشرف.

17 ـ مهدی برائی با نام مستعار احمد واقف (باز جو، شکنجه گر، یکی از نفرات تصمیم گیرنده در دادگاههای خصوصی که برای افراد ناراضی تشکیل می شد، یکی از رابطین فرقه رجوی با سیستم اطلاعاتی صدام ملعون، این فرد توسط رجوی انتخاب شده بود و به همراه هیئتی به قرارگاهها می رفت و دادگاه خصوصی برای افراد ناراضی داخل تشکیلات فرقه رجوی برگزار می کرد، عضو هیئت تصمیم گیرنده و مسئول فرستادن نیروهای تروریستی برای حملات خمپاره ای و ترور شخصیتهای ایرانی از قرارگاه جلولا متعلق به فرقه رجوی که قرارگاه انزلی نامگذاری شده بود) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

18 ـ حجت بنی عامری با نام مستعار حکمت (باز جو، شکنجه گر، زندانبان، یکی از مسئولیت جابجایی نفرات برای دادگاههای فرمایشی رجوی) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

19 ـ بهمن برومند با نام مستعار ناجی (بازجو، شکنجه گر، زندانبان، این فرد جزو کسانی هست که به دستور رجوی افراد ناراضی تشکیلات فرقه را شکنجه می کرد و در رها کردن نفرات ناراضی در میدان مینهای مرزی ایران و عراق نقش مستقیم داشت) مقیم اردوگاه بدنام اشرف در عراق.

20 ـ اسدالله مثنی (باز جو، شکنجه گر، زندانبان، این فرد برای خوش خدمتی به رجوی اعضاء ناراضی را به شدیدترین شکل شکنجه می کرد و مدعی بود که اگر کسانی هم در زیر شکنجه کشته شوند به نفع رجوی هست. هم یک ناراضی کم شده هم در نشریاتشان از مرده طرف مقابل به نفع خودشان استفاده می کنند!) مقیم اردوگاه بد نام اشرف در عراق.

افشاء اسامی شکنجه گران و زندانبانان فرقه رجوی ادامه دارد ...

محمد رزاقی
9 آوریل 2012

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد