_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

به بهانه دلتنگی زنده یاد هادی شمس حائری

 

 

مسعود جابانی، پیام رهایی، هجدهم ژوئن 2012
http://payamerahai.com/?p=2340

 

وقتیکه محبوبه همسر هادی بهم تلفن زد ساعت پنج صبح روز جمعه بود . لازم نبود که او چیزی بگوید منتظر چنین تلفنی بودم. بسرعت خودم را به خانه آنها رساندم. هادی نفس های اخر عمرش را می کشید. دکتر هم بالای سرش بود. دیگر برای بردن به بیمارستان خیلی دیر شده بود. از هادی پوست و استخوانی بیشتر باقی نمانده بود. چندلحظه بعد محبوبه بود که همراه با گریه هق هق کنان می گفت که” ای کاش امیر و نصرت می توانستند او را ببینند و با او خداحافظی کنند”

دوستان خانواده همه جمع شده بودند. به رسم معمول سعی کردم که چشمانش را ببندم ولی چشمانش بسته نمی شد. شش سال با بیماری جنگیده بود یادم می آید آنروزی را که برای اولین بار دکتر یهش گفت که تو سرطان داری چگونه در فکر فرو رفته بود من هم نمی دانستم که چگونه باید به او آرامش بدهم. هادی بود که مرا از شوک درآورد و برای اینکه فضا را قابل تحملتر کنه موضوع دیگری را مطرح کرد.

پس از انجام ازمایش های گوناگون پزشگ معالج زمان درگذشت هادی را تخمین زده و گفته بود که او حداکثر بیش از یک سال نمی تواند دوام بیاورد. او سالهای سختی را پشت سر گذاشت. سالهای تلخ چشم انتظاری برای دیدار امیر و نصرت، آرزوی دیداری که به او قدرت می داد که از پای نیفتد و روزی بتواند آنان را درآغوش بکشد. در تمام این مدت برای تماس با آنان از چیزی فروگذار نکرد. تماس با شخصیت های حامی مجاهدین که ارتباط نزدیک با مریم رجوی داشتند تا صلیب سرخ و سازمانهای حقوق بشری جزو کارهای روزانه او بودند.

آنروز چشمان هادی بسته نمی شد هنوز چشم براه بود. ولی مطمئن بودم که روحش در همان چندثانیه اول خودش را به اشرف رسانیده بود . ایندفعه دیگر امیر و نصرت را هم در آغوش کشیده بود و مطمئنم که آنها هم در آن لحظه وجودشان سرشار از گرمائی مطبوع و لذت بخش شده است. اینبار دیگر صدای هادی نیست که از پشت درهای بسته اشرف با بلندگو برای آنها پیام عشق و عاطفه می فرستد اینبار هادی از جنس نور است و آرزوهای دست نیافته خود را تا اعماق وجود امیر و نصرت خواهد نشاند.

روز چهارشنبه ششم یونی مراسم خاکسپاری هادی با حضور بیش از دویست نفر از دوستان و هموطنان برگزار شد. دنیای عجیبی است نمی دانستم که روز خاکسپاری او، روز پیوند سه نسل از مجاهدین جداشده از فرقه مجاهدین خواهد شد.

نسل هادی ها و سعید شاهسوندی ها که زندانهای شاه را هم تچربه کرده بودند. نسل دومی که از اول انقلاب فعال شده بودند و نسل سومی که بعد از سالهای 67 طعمه فرقه شده و بسیاری از آنان هنوز سی ساله نشده بودند. روز خاکسپاری همه کنار هم بودند و با هم اشک ریختند و با هم بغض هایشان ترکید. قصه غصه هایشان سرشار از درد و نامردمی و زخم هایشان هم تولیدی خنجر دوست بود که روزی به اعتمادشان خیانت شده بودهمه آنان بنوعی در مناسبات فرقه ای به اسارت کشیده شده بودند و سالها به استثمار جسمی و ذهنی کشیده شده بودند و رابطه انسانی آنان با پدر و مادر و فرزندانشان ممنوعه خوانده شده بود و بذر تنفر را در قلب و روح انان نشانده بودند.

روز چهارشنبه هادی به خاک سپرده شد ولی بجای آن رابطه دوستان جداشده غبارزدائی گردید. یادم می آید که چگونه فرقه در پادگانهای عراق، زندانیان ازادشده و یا فراری را که مشتاقانه به سازمان می پیوستند به استثمار می کشید. زندانیانی که بعد از یک مرخصی کوتاه از زندانهای جمهوری اسلامی می گریختند وخودشان را به سازمان معرفی می کردند در آنجا توسط رهبری مورد سئوال قرار می گرفتند که چرا شما توسط جمهوری اسلامی اعدام نشدید؟ شما هم مثل بقیه باید اعدام می شدید؟

زندانی آزادشده از زندان جمهوری اسلامی و پیوسته به سازمان فردی بود که اینبار تمام عیار جسم و ذهن خود را می بایست به رهبری می داد تا خلوص خودش را به اثبات برساند. برده داری و استثماری که در نوع خودش بینظیر بوده است.

هادی همیشه می خواست که روزی راهی باز می شد و تابوئی را که فرقه از تماس با سعید شاهسوندی ها و دیگر آزادشدگان از زندان با هر عنوانی ساخته بود شکسته می شد. تابوئی که آنروز شکسته شد.

در این روز همه دوستان جداشده از عشق و دوستی و بخشش سخن راندند چیزی که در فرهنگ فرقه سالهاست که رنگ باخته است.

روز چهلم زنده یاد هادی شمس حائری، تجدید دیدار دوستان و هموطنان با عهد و پیمانی است که او پرچمدارش بوده و خواهد بود. در واقع کتاب مرداب هادی را می شود به عنوان موثرترین راه کار برای زدودن تفکرات فرقه ای به شمار آورد.

در بزرگداشت زنده یاد هادی شمس بر عهد و پیمانمان برای رهائی دوستانمان از حصار جسمی و ذهنی فرقه پای می فشاریم.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مریم فدایی مسعود

 

 

حسن پیرانسر، فریاد آزادی، پاریس، چهاردهم ژوئن 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Mary%20Fadaye%20Masood.HTM

 

کسانی که در سازمان مجاهدین نبوده اند و از درون و محتوی این سازمان اطلاعی ندارند یعنی به زبان ساده تر تنشان به تن مجاهدین نخورده است ممکن است با دیدن خانم رجوی در لباسهای بسیار گران قیمت و زندگی مجلل ایشان در کاخ اوور سور واز ، در کنار رودخانه زیبای سن، و حضور ایشان در میتنگها و ضیافتهای آنچنانی و بسیار پرهزینه و سخنان بسیار زیبای ایشان در حمایت از حقوق بشر و دمکراسی و آزادی ، اینطور برداشت کنند که ایشان همان حلقه مفقوده در سرنوشت ایران و ایرانی است !و بدین ترتیب خود آگاه و یا ناخودآگاه جذب این خانم شده و فکر کنند که به مدینه فاضله وبه یکی از فرشتگان بهشت واقعی دست یافته اند! حال اجازه دهید کمی از تجارب خودم به عنوان فردی که 25 سال از عمرش را در این سازمان بهدر داده است و پودرکرده است را برایتان بازگو کنم که متوجه شوید که همه این لباسهای شیک و پوسترهای بسیار زیبای خانم رجوی با لبخند فرشته گونه و بسیار جذاب ،تمامی آن سخنان شیک و فریبنده ایشان در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی و آزادی و... فقط یک دروغ بزرگ و یک پروپگندای بی محتوی و یک شیادی آشکار چیز دیگری نیست و ایشان به عمد چهره واقعی خود را از اذهان عمومی و بیرونی ( خارج از سازمان) مخفی کرده است و باید اقرار کنم که ایشان هنرپیشه بسیار خوبی هستند و استعداد هنرپیشه گی ایشان را بنده تحسین میکنم و مطمئن هستم اگر ایشان هنرپیشه میشدند حتما موفقتر از وضعیت فعلی اشان بودند! چون واقعا خوب ایفای نقش میکنند!

حال قدری از درون سازمان به خانم مریم رجوی نگاه کنیم:

خانم رجوی کسی است که خود را فدایی شماره یک مسعود رجوی میداند و بارها بدان اذعان کرده است. او بارها در اشرف و درپادگان باقرزاده اعلام کرده بود که همه مردم ایران فدای یک تار موی مسعود.

ایشان و معاون ایشان خانم مهوش سپهری (نسرین) بارها در نشستهای مختلف در اشرف و باقر زاده و در پادگان بدیع زادگان اعلام کرده بودند که در دوران ریاست جمهوری خاتمی دانشجویانی را که به حمایت از خاتمی بلند شده بودند و خواهان اصلاحات بودند را خائن قلمداد میکردند و حتی بدلیل عدم حمایت دانشجویان از شخص مسعود رجوی آنها را خائن و محکوم به اعدام ولایق در سینه دیوار گذاشتن میدانستند . چون دانشجویان و مردم از مسعود خان حمایت نکردند.

خانم رجوی کسی است که حکم اعدام و ضرب و شتم افراد ناراضی در درون سازمان را صادر کرده بود ودر همین رابطه به همه مراکز فرماندهی سازمان در پادگانهای مختلف سازمان درعراق بخشنامه هایی مبنی بر اعدام و سر به نیست کردن افراد ناراضی و ضرب و شتم آنها در نشستهای جمعی صادر شده بود که این بخشنامه ها فقط در سطوح فرماندهی و فرماندهی نیرو مطرح میشد و اعلان عمومی نمیشد و فقط کسانی که فرمانده نیرو بودند از این بخشنامه و احکام ضرب و شتم و شکنجه و اعدام افراد ناراضی مطلع میگشتند.

خانم رجوی کسی است که بدستور مستقیم ایشان در دوران حکومت صدام حسین هر کس چه زن و چه مرد قصد فرار از پادگان اشرف و یا سایر پادگانهای این سازمان را داشت باید برای جلوگیری از فرار آنها ،آن افراد از کمر به بالا مورد اصابت گلوله توسط نگهبانان پادگان قرار میگرفتند تا درجا کشته شوند لازم به بیان این نکته هستم که قبل از این فرمان ، نگهبانان پادگانهای سازمان بخصوص اشرف فرمان داشتند تادر صورت مشاهده فرار اعضای سازمان ابتدا به ساکن به آنها ایست داده شود و در صورت عدم توجه افراد فراری به ایست، نگبانان باید تیر هوایی شلیک میکردند و اگر باز هم نفر یا نفرات در حال فرارتوجه نمیکردند آنوقت آنها رااز کمر به پایین مورد اصابت گلوله قرار میدادند تا فرد زخمی شود و دستگیر شود. ولی این فرمان از سال 1376 بدستور شخص مریم رجوی تغییر کیفی کرد و رسما به همه نگهبانان پادگانها بخصوص اشرف ابلاغ شد که در صورت مشاهده اقدام به فرار اعضای سازمان فقط یکبار ایست داده شود و سپس شلیک مستقیم به سمت سر و سینه افراد، تا فرد درجا کشته شود . یادم می آید که من خودم به عنوان فرمانده موقت ضلع شرق قرارگاه اشرف از طرف خانم طالقانی از اعضای شورای رهبری و فرمانده پادگان اشرف در آن سالیان ، توجیه شدم و به من مستقیما این فرمان ابلاغ شد و خانم طالقانی تاکید داشتند که این فرمان مستقیما از طرف خواهر مریم است و باید بهمین صورت اجرا شود . ایشان گفتند که خواهر مریم اعلام کرده اند که هرکس قصد فرار از اشرف یا سایر قرارگاها را دارد خائن به مسعود است و باید مثل سگ کشته شود.

خانم رجوی کسی است در عملیات مروارید در 1990- 1991 از طریق بیسیم به همه نیروهای سازمان فرمان داد برای حفظ مسعود حتی به زخمیهای اکراد و انقلابیون عراق که خواستار سرنگونی صدام حسین بودند رحم نکنید و زخمیهای کرد را با گلوله نکشید و گلوله هایتان را حفظ کنید و به جای آن با تانکها و نفربرهایتان آنها را (زخمیان) له کنید. این فرمان را من خودم در داخل نفربراز طریق بیسیم شنیدم این پیام 6 بار پشت سرهم تکرار شد به زخمیهای کرد هم رحم نکنید و برای حفظ مسعود آنها را له کنید.

خانم رجوی کسی است که وقتی در پاریس ایشان را در سال 2003 پلیس فرانسه دستگیر کردند به فرمان خودایشان از بازداشتگاه فرمان خودسوزی داده شد و این فرمان در اروپا اجرا گردید و در پاریس 2 تن از زنان این سازمان بر اثر خودسوزی کشته شدند. در اشرف نیز قرار بود تعدادی از اعضا در جلوی دوربین فیلم برداران و خبرنگاران خودسوزی کنند که تماما به فرمان مستقیم مریم رجوی از بازداشتگاه در فرانسه بود. همچنین تیم هایی به نام تیم های ضربت آماده شدند که در صورت محاکمه کردن مریم رجوی در پاریس این تیم ها به فرانسه اعزام و عملیات خرابکارانه و انتقام جویانه در سرتاسر شهرعلیه دولت فرانسه انجام دهند که البته بدلیل آزادی سریع مریم رجوی خودسوزی اعضا در اشرف و اعزام تیمهای ضربت به فرانسه منتفی گشت.

اینها چکیده ای از واقعیت پنهان خانم رجوی است. ایشان باید بدانند که باید روزی نه چندان دور در مقابل قاضی و هیئت ژوری در یک دادگاه بین المللی قرار بگیرند و به همه این جنایات علیه اعضای سازمان ، مردم عراق ، و مردم ایران پاسخ دهند و محاکمه شوند. و همچنین ایشان بایدبداند که بنده و سایر جداشدگان چه زن و چه مرد در این دادگاه حضور خواهیم یافت و شهادت خواهیم داد. پس به امید آنروز.

حسن پیرانسر/ پاریس
13 ژوئن 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یار با بیگانگان دربندی است و البته معصیت هم دارد

(آقای خزائی وطن فروشی رجوی را هم به لیستتان اضافه کنید)

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، سیزدهم ژوئن 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-یار%20با%20بیگانگان%
20دربندی%20است%20و%20البته%20معصیت%20هم%20دارد/17939

 

در تاریخ 18 خرداد 1391 - هفتم ژوئن 2012 مقاله ای تحت عنوان "دنیای هرکه سی خوش" بقلم آقای پرویز خزائی در سایت همبستگی به چاپ رسیده است که از چند جنبه نیاز به پاسخگویی دارد.

آیا فکر میکنید مشمئز کننده تر هم از این میشود ؟ که بخاطر جیره و مواجیب چشم را بر حقیقت بست و پای بر تمامی پرنسیب های ملی و میهنی گذاشت و گذشته کسانی را ماله کشی کرد که با منفورترین دولت های بیگانه برای گدایی قدرت همسو شده و مزدوری میکنند ؟ آیا میشود بر اپوزیسیون خود فروخته ای بالید که رهبر آن جایگاهی بدتر از صدام دارد و آیا میشود همه گند و کثافات سی ساله آنان را پشت نقاب "مبارزه با جمهوری اسلامی ایران" مخفی نمود و در دو صفحه آنرا ماست مالی کرد؟

آیا میشود چشم را بر روی این واقعیت که رجوی در قبال دریافت پول حاصل از فروش روزانه بین 50 تا 100 هزار بشکه نفت عراق طی چندین سال، خود و تشکیلات مجاهدین را به صدام و قدرت های بیگانه فروخت و ضمن مجبور کردن اعضای سازمان به مزدوری ، دست به کثیف ترین جنایات و فعالیت های اطلاعاتی بر علیه مردم ایران زد؟

ولی چه باک که مبارزات حق طلبانه مردم ایران ثبت سینه تاریخ است و خود را از چنین وطن فروشانی برحزر داشته و تبری می جوید. شما گفتید قیمت نفت بالاتر از خون است ولی بی انصافی کردید و نگفتید حتی بالاتر از خون مجاهدینی که رجوی آنان را در راستای اهداف قدرت طلبانه اش به کشتن داد.

آقای خزائی شما واقعا فکر میکنید که مجاهدین در کجا محور عدل و انصاف که شما از آن دم می زنید قرار دارند ؟ واقعا کجا ؟

ولی آنچه که مایه تاسف باز هم بیشتر است حال و روزگار خود شماهاست که تنها مصرفتان در نزد مجاهدین حضور در ویترین دکان فریب کاری آنهاست .

آقای خزایی "مبارزه با جمهوری اسلامی ایران" دلیل بر وطن فروشی نیست؟ دلیل بر سرکوب مخالفان در قرارگاه اشرف نیست ؟ دلیل بر همکاری با کثیف ترین ارگانهای اطلاعاتی در عراق و در سطح کشورهای منطقه و جهان نیست ؟

میدانید بدترین جرم چیست ؟ بدترین جرم وطن فروشی مجاهدین است لطفا آنرا هم به لیست عریض و طویل، در مقاله تان اضافه کنید.

اکنون بعد از گذشت سی و سه سال از انقلاب ، جامعه سیاسی ایران کاملا قطب بندی شده است و تنها دو گزینه پیش روی هر شخصیت و یا هر گروه و تشکل سیاسی و البته با هویت واقعی ایرانی قرار دارد ؟

خشونت ورزی و همسو شدن با اپوزیسیون خود فروخته و یا پیوستن به اپوزیسیون ملی و وطن پرست و مبارزه با شیوه های مسالمت آمیز.

ناگفته نماند ؛ خشونت ورزی و دست بردن به سلاح برای رهبری مجاهدین هم - که طی سالیان گذشته تلاش کرده است آنرا یک امر تحمیلی از سوی جمهوری اسلامی ایران وانمود کند - وجهی کاملا ایدئولوژیک و استراتژیک دارد و مشخصا برآمده از باورهای فرقه ای و ایدئولوژی التقاطی شخص رجوی و نزدیکی آن به آنارشیسم است که در عصر کنونی دیگر جایی برای شعارها و چهره های کاریزماتیک و حاکم ساختن ایدئولوژی های فرقه ای باقی نمی گذارد.

ضمن اینکه اگر آقای هزارخانی توانستند ژنرالها و سیاسیون کهنه کار و بازنشسته فعلی و دولتمردان پیشین آمریکا را بعنوان کسانی که " . . . جهت طلب عدالت برای مجاهدین . . . " فعالیت میکنند جا زده و بر سی سال خیانت و مزدوری مجاهدین سرپوش بگذارد، شما هم خواهید توانست با تقسیم بندی های موهوم تحت عنوان "انترناسیونال سوداگر بی غیرت و انترناسیونال انسانهایی همبسته با بشریت-انساندوست و آزادیخواه" ؟ ! و با قرار دادن نام رجوی در ردیف شخصیت هایی همچون گاندی، مصدق ، لومومبا، گذشته مجاهدین و شخص رجوی را مالی کشی کنید.

همین بس که اگر نام مصدق بر تارک تاریخ مبارزات مردم ایران می درخشد تنها به این دلیل است که هرگز گرد خیانت به مردمش و مزدوری بیگانگان، بر پیشانی اش ننشست.

بنظر میرسد چاپلوسی و تملق گویی از شخص رجوی که بدعتی زشت در مجاهدین بوده و سابقه چندین و چند ساله دارد حال به این آقایان هم تسری پیدا کرده است.

و در وصف عقب ماندگی شماها همین بس که نمی توان مرتجعین چپ نما با ساختار فرقه ای که مجاهدین خلق نامیده میشود را تحت عنوان دهان پرکن " انترناسیونال انسانی ؟ ! با هدف جدایی دین از دولت و دموکراسی براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر" بر مردم ایران قالب کرد و ابلهانه تر از همه اینکه گدایی "نظازه گر" با شرکت در روز 23 ژوئن در ویپلنت پاریس از یک سو نشانگر افلاس و درماندگی و از سوی دیگر اوج همان فریبکاری از جنس مجاهدین است که عمل به آن برای هر ایرانی آزاده و شریف یار با بیگانگان است و البته معصیت هم دارد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ لیبرتی، همچنان طناب دار رهبران مجاهدین

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، یازدهم ژوئن 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-کمپ%20لیبرتی
،%20همچنان%20طناب%20دار%20رهبران%20مجاهدین/17928

 

علیرغم اعلام پیروزی و تبلیغات گسترده مجاهدین، حول مهلت چهارماهه دادگاه استیناف به وزارت خارجه آمریکا مبنی بر تصمیم در مورد ابقاء و یا خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی، آنچه که همچنان بر دوش رهبران مجاهدین سنگینی میکند همانا آینده تیره و تاری است که در کمپ ترانزیت موقت - لیبرتی برای مجاهدین رقم خورده است.

در تاریخ 19 خرداد 1391 برابر با هشتم ژوئن 2012 مجاهدین بار دیگر مبرم ترین خواسته هایشان در خاک عراق را از زبان حامیان سیاسی شان و اینبار از طریق نمایندگانی از پارلمان اروپا به طرف حسابهای اصلی شان یعنی سازمان ملل، آمریکا و اتحادیه اروپا با هدف تحت فشار قرار دادن دولت عراق بیان کردند.

مجاهدین در این اطلاعیه اعلام کردند: سازمان ملل، آمریکا و اتحادیه اروپا می باید دولت عراق را وادار کند تا به ممانعت از "فروش و یا انتقال اموال مجاهدین به کشورهای دیگر" خاتمه داده و همچنین "سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی پناهندگان می باید لیبرتی را به عنوان کمپ پناهندگی تحت حفاظت بین المللی به رسمیت بشناسند ".

در بیانیه پارلمان اروپا درباره اشرف و لیبرتی، به برخی نکات مهم دیگر نیز اشاره شده است از جمله اینکه:

 

1 - پروسه شناسایی تک تک ساکنان به عنوان پناهنده توسط کمیساریای عالی پناهندگان چندین ماه طول می کشد.

 

2 - تمام شواهد بیانگر این است که افراد برای چندین سال باید در کمپ لیبرتی بمانند.

 

همچنین در بیانیه ای که بنام " اکثریت نمایندگان پارلمان ایتالیا" در تاریخ 20/03/1391 منتشر گردید نیز مجاهدین با این تحلیل که "رژیم ایران در تلاش است مخالفان خود در کمپ اشرف را قبل از سقوط بشار اسد و بر هم خوردن تعادل کنونی (در منطقه) از میان بردارد" ، خواست تا ضمن یادآوری وضعیت بحرانی و خراب مجاهدین در خاک عراق ، دولت های اروپائی و آمریکا را برای خروج آنها از وضعیت فلاکت باری که خاک عراق دامن گیرشان شده است به کمک بطلبد.

از سوی دیگر در همان تاریخ جلسه ای تحت عنوان "اجلاس گروه دوستان ایران آزاد" به ریاست آقای استراون استیونسون از سیاستمداران استیجاری مجاهدین در مقر پارلمان اروپا در بروکسل تشکیل شد وی نیز تلاش کرد مبرم ترین مسئله مجاهدین در خاک عراق را بیان کند. وی میگوید: " . . . قبل از هر چیز ما نباید اجازه بدهیم که سازمان ملل این کمپ را بعنوان محل ترانزیت موقت بداند . . . با سرعت کنونی، مصاحبه افراد و روند پناهندگی آنها از طرف کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد و روند ثبت نام آنها ممکن است چند سال بطول بیانجامد. این موضوع باید دوباره بعنوان یک کمپ پناهندگان تحت پوش حقوق بشر دوستانه تعیین هویت شود. باید از کاترین اشتون و آنتونیو گوترز کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد و نماینده ویژه سازمان ملل مارتین کوبلر خواست که نزد دولت عراق بر روی این خواسته بطور مصرانه تاکید کنند . . . باید به کمیساریای عالی پناهندگان بگوییم که سرعت مصاحبه ها را باید بالا برد و این قابل قبول نیست که تاکنون تنها 300 نفر مصاحبه شده اند. ما باید پناهندگی آنان را به سرعت به رسمیت بشناسیم و هرچه سریعتر آنها را به کشورهای دوست ثالث منتقل کنیم . . . "

بنابراین با توجه به آنچه که فوقا گفته شد میتواند از وضعیت فعلی و محتوای بیانیه ها و موضعگیریهای اخیر مجاهدین نتیجه گرفت که:

 

1 - مجاهدین بخوبی دریافته اند علیرغم تمامی جار جنجالی که بخاطر خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا در سطح بین المللی براه انداخته اند، تاکنون هیچ مسئله ای از گروه کور آنها در خاک عراق باز نشده است.

 

2 - ترس مجاهدین از این است که، حضور طولانی مدت در کمپ لیبرتی و البته بدون تامین خواسته های هدف دارشان که صرفا برای حفظ حصارهای تشکیلاتی کاربرد دارد، از یک سو، و عدم پذیرفته شدن آنها از سوی کشورهای ثالث از سوی دیگر، بتدریج راه رفتن پناهجویان اشرف به ایران را هموار کند.

 

3 - توقف فعلی انتقال پناهجویان از اشرف به لیبرتی دقیقا ناشی از ترس و وحشت رهبران مجاهدین برای از دست دادن اهرم فشار است چرا که آنها بخوبی میدانند: کمپ لیبرتی یک مسیر بی بازگشت است.

قابل توجه اینکه اخیرا رهبران مجاهدین همین ترس و وحشت شان را از زبان سیاست مدار آمریکایی ادوارد رندل در "سمپوزیوم در واشینگتن" که در تاریخ 30 می 2012 برابر با 10 خرداد 1391 برگزار گردید اعلام کردند: اگر آنها (یعنی مجاهدین) باقیمانده ساکنان اشرف را به لیبرتی منتقل کنند دیگر هیچ اهرمی برای گرفتن امتیاز در کمپ لیبرتی نخواهند داشت.

 

4 - تاکنون پذیرفته شدن ساکنان لیبرتی در کشورهای ثالث (بعنوان درخواست حداکثری و مطلوب) هیچ چشم اندازی نداشته ، و تقریبا به امری محال تبدیل شده است. به همین دلیل تبدیل لیبرتی به بعنوان کمپ دائم پناهندگی و تحت نظارت مستقیم ملل متحد (بعنوان درخواست حداقلی و از البته از موضع ضعف ) ، همچنین فروش اموال منقول و غیر منقول در قرارگاه اشرف که طبق برآورد خود سازمان چیزی معادل 500 میلیون دلار برآورد شده است اصلی ترین نگرانی و دغدغه ، و لاجرم مبرم ترین خواسته رهبران مجاهدین بحساب می آید.

و کلام آخر اینکه کمپ ترانزیت موقت علیرغم تمامی سنگ اندازی ها و هوچی گری های رهبران مجاهدین همچنان بعنوان ظرف آزادی پناهجویان اشرف و طناب دار رهبران مجاهدین عمل میکند

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دور باطلی از فعالیت ها و بهانه تراشی های مجاهدین

 

 

01.06.2012

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-دور%20باطلی%20از%20
فعالیت%20ها%20و%20بهانه%20تراشی%20های%20مجاهدین/17908

 

.


The Life of Camp Ashraf,
Mojahedin-e Khalq Victims of Many Masters


طی هفته های اخیر و بعد از دادگاه جلسه استیناف فدرال ایالات متحده آمریکا در واشینگتن که در تاریخ 8 می 2012 برابر با 19 اردیبهشت 1391 برگزار گردید، و موضعگیری آقای رابرت لوب وکیل وزارت خارجه در خصوص مکانیزم بررسی خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی، باعث شد مجاهدین در یک موضعگیری فرصت طلبانه دیگر اعلام کنند؛ بازرسی اشرف یک شرط اساسی برای انتقال ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی است و از وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا خواستند قبل از تخلیه کامل اشرف آنجا را بازرسی کنند.

نامه نگاری به هیلاری کلینتون توسط ایلیانا رزلهتینن رئیس کمیته امور خارجی و برد شرمن نایب رئیس زیرکمیته تروریسم کنگره آمریکا، و نامه نگاریهای خود مجاهدین به رئیس جمهور اوباما ، وزیر هیلاری کلینتون و وزیر پانتِا و انعکاس آن در برخی از روزنامه های آمریکا و نهایتا سوزنامه مجاهدین به دبیرکل ملل متحد که از جدیدترین تلاشهای مذبوحانه در این پروه محسوب میشوند خود سندی بر بی اعتباری مجاهدین است که این مجموعه فعالیت ها از چند زاویه بررسی و تجزیه و تحلیل است.

جارو جنجالی که این روزها مجاهدین در رابطه با بازرسی فوری از قرارگاه اشرف به راه انداخته‌اند هرچند یک بهانه منطقی در قبال وزارت خارجه آمریکا محسوب میشود ولی فرصتی است تا مجاهدین بتوانند بطور مقطعی هم که شده تخلیه قرارگاه اشرف را به تاخیر بیندازند تا با پیچیده کردن شرایط و بدست آوردن زمان، شاید آن معجزه ای که مجاهدین سالهاست انتظار آنرا میکشند رخ دهد؛ شاید مذاکرات هسته ای به بن بست برسد و جنگی در بگیرد. شاید دولت آقای مالکی عوض شود و دولت دیگری بر سر کار اید که با حضور مجاهدین در عراق موافقت کند و شاید دولت آقای بشار اسد سقوط کند ؟ ! و شاید . . .

در رابطه با خروج از لیست گروههای تروریستی مجاهدین تلاش میکنند تا به طرف حسابهایشان این را القاء کنند که تلاش مجاهدین برای خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا تنها به این دلیل است که این امر پذیرش ساکنان اشرف و کمپ ترانزیت موقت در کشورهای ثالث تاثیر منفی دارد و به همین دلیل هم مجاهدین سعی میکنند در تمامی فعالیت هایشان چه در موضع گیری‌های رسمی و غیر رسمی خودشان و چه از زبان حامیان سیاسی شان همین وجه از موضوع لیست گروههای تروریستی را برجسته کنند. هرچند این موضوع اگر میتواند درست باشد ولی آنچه که در بطن این تحولات همچنان بعنوان هدف غایی مجاهدین دنبال میشود همانا گره خوردن حیات سیاسی و فیزیکی شخص مسعود رجوی با موضوع خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکاست که ناقابل تا همینجا 10 سال زندگی مخفی، برای رجوی آب خورده و وی را زمین گیر کرده است. البته ناگفته نماند اگر خروج از لیست گروههای ترویستی آمریکا هم که مجاهدین با تمامی ظرفیت تشکیلاتی و مالی شان دنبال تحقق آن هستند عملی شود تنها میتواند در حد نشاندن یک معلول بر روی یک صندلی چرخدار کارکرد داشته باشد.

از آغاز پروسه جابجایی مجاهدین از قرارگاه اشرف به کمپ ترانزیت موقت، و با شروع مصاحبه ها ، همچنین فرارهایی که طی مدت اخیر و پی در پی وجود داشته است باعث شده است که یونامی و بویژه مسئولین وزارت خارجه آمریکا که از نزدیک تمامی تحولات کمپ را دنبال میکنند، اخبار و اطلاعاتی خیلی بیشتر از قبل از؛ ماهیت فرقه ای و ساختار غیر دموکراتیکِ تشکیلات مجاهدین، از روابط و مناسبات نامشروع رهبران این سازمان با دولت صدام حسین، و همکاری مجاهدین با گروه القاعده در خاک عراق بدست آورده و به پوچی ادعاها و فریب کاری های مجاهدین در تمامی زمینه ها پی ببرند. طبیعتا این شناختِ جزئی تر از مجاهدین ، روی خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا نیز تاثیرگذار خواهد بود . بنحویکه آقای دنیل فیرید در

بخشی از صحبت های افتتاحیه شان در استماع کنگره آمریکا در تاریخ 16 می 2012 - 27 اردیبهشت 91 نیز گفتند: "در مورد افراد در کمپ حریه، هر چه مصاحبه ها جلوتر می رود ما داریم بیشتر با آنها آشنا می شویم ...

مجاهدین در سوزنامه اخیر خود به دبیرکل ملل متحد دخالت جمهوری اسلامی ایران در پرونده قرارگاه اشرف را بعنوان مرز سرخ تلقی و آنرا محکوم کرده اند . در این سوزنامه، مجاهدین بجد از آقای مارتین کوبلر میخواهند که در خصوص ساکنان قرارگاه اشرف و لیبرتی با دولت ایران وارد فعالیت های دیپلماتیک نشود. ولی ظاهرا رهبران مجاهدین فراموش کرده اند که آقای دنیل فیرید در جلسه استماع کنگره آمریکا در تاریخ 8 می 2012 (که البته مجاهدین این بخش از صحبت های ایشان را از سایت هایشان حذف کرده اند) اعلام کرد: ساکنان کمپ بلحاظ وضعیت حقوقی شان به سه گروه تقسیم میشود: کسانی که داوطلبانه انتخاب میکنند که به ایران برگردند ، دیگران ممکن است که اعتبار یا ارتباطات لازم برای رفتن به کشورهای اروپائی و یا کشورهای دیگر را پیدا کنند و در آنجا باز اسکان یابند. اما هنوز کسان دیگری خواهند بود که نیاز دارند بعنوان پناهنده و یا با اجازه های دیگه در کشورهای سوم با مساعی کمیساریا زندگی کنند.

بنابراین منطقی است که نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد آقای مارتین کوبلر بدلیل مسئولتشان در خصوص گروه اول یعنی کسانی که قصد رفتن به ایران را دارند رایزنی هایی را با مقامات جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.

اما واقعیت این است آنچه باعث ترس و وحشت بیشتر رهبران مجاهدین میشود، نه گروه اول که خواهان رفتن به ایران هستند بلکه گروه سوم است. چرا که در شرایط فعلی هیچ کشور ثالثی حاضر به پذیرش آنها نیست و رهبران مجاهدین هم از این می ترسند که آنها هم بتدریج تمایل پیدا کنند که به ایران بروند . بنابراین ایران میتواند برای گروه سوم نیز گزینه ای مطلوب باشد که البته این موضوع از نگاه تیز مسئولین ملل متحد هم بدور نیست. بنابراین تحقق این امر نیز بطریق اولی ارتباطات بیشتری را بین مقامات ملل متحد و جمهوری اسلامی ایران را می طلبد.

ضمن اینکه وضعیت زندگی آن تعداد از اعضای مجاهدین که در دوره های قبل و تحت نظارت صلیب سرخ جهانی به ایران رفته اند نیز مزید بر علت است که باعث میشود مسئولین یونامی و صلیب سرخ جهانی بیشتر از هر زمان دیگری به روی این ایده که ایران بهترین گزینه و امن ترین محل برای بازاسکان پناهجویان در قرارگاه اشرف و کمپ ترانزیت موقت است تمرکز پیدا کنند.

نتیجه اینکه تا اینجای کار ، نه خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا محقق شده ، نه کمپ لیبرتی بعنوان یک کمپ رسمی پناهندگی که خواست عمیق رهبران مجاهدین است به رسمیت شناخته شده است و نه مجاهدین به خواسته هایشان در کمپ ترانزیت موقت برای حفظ حصارهای تشکیلاتی شان رسیده اند و بقول آقای دنیل فیرید مشاور ویژه خانم وزیر کلینتون در امور اشرف : " . . . توصیه قلبی من به ساکنین اشرف و لیبرتی و همه کسانی که خیر آنها را می خواهند این است که هرچه سریعتر تا زمانیکه فرصت داریم پیش برویم . . . (چرا که) کمپ اشرف باید بسته شود ".

بنابراین مجاهدین تنها تا زمانیکه که اشرف تخلیه کامل نشده است فرصت دارند که آنتنی شوند . چرا که با بسته شدن قرارگاه اشرف، پرونده مجاهدین نیز در خاک عراق بسته میشود و آنچه که از مجاهدین باقی می ماند مشتی آواره در کشورهای اروپائی و آمریکا و مشتی پناهجو در لیبرتی است که باید در انتظار پذیرش از کشورهای ثالث و بعبارتی دقیق تر از ایران باشند.

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی و ترفند اخراج بیماران!

 

 

01.06.2012

علی حسین نژاد (غلام)، بنیاد خانواده سحر، بغداد
http://www.saharngo.com/fa/story/1723

نوشته علی حسین نژاد (غلام)
بغداد - 7 خرداد 91

به دنبال موج نارضایتی و مخالفت در درون فرقۀ تبهکار رجوی و فرار افراد آگاه و دارای اندیشۀ مستقل از این فرقۀ در حال اضمحلال و فروپاشی بویژه فرار چند نفر از اعضای رده بالا و قدیمی این فرقه و افشاگریهای آنها علیه رجوی و مزدوریها و جنایتها و دخالتهایش در عراق طی 26 سال اخیر، مسعود رجوی با اقدام فرار به جلو و تلاشی مذبوحانه برای دست پیش گرفتن برای پس نیافتادن از این موج خروج و فرار افراد و افشاگریهایشان علیه باند او، طی یک پیام داخلی عمومی از افراد خواسته که هر کس خواهان بیرون رفتن از سازمان می باشد بیاید بگوید تا ما خودمان او را با تأمین هزینه هایش تحویل نیروهای عراقی بدهیم.

این در حالیست که رجوی خوب می داند افراد قدیمی و در سطوح بالای سازمانش بویژه صدها!! زن عضو شورای رهبری!! که رجوی برای نگهداشتن آنها در صفوف فرقۀ خود چنین عنوان قلابی و پوشالی را به آنها اعطا می کند! جرأت این را که خودشان بگویند ما می خواهیم برویم ندارند زیرا طبق ضابطۀ اعلام شده به آنها در این صورت محکوم به اعدام با خوردن قرص سیانور هستند و بعد از سربه نیست کردنشان مانند آنچه بر سر مخالفانی مانند مهری موسوی از اعضای شورای رهبری و مهدی افتخاری و احمد رازانی از اعضا و مسئولین قدیمی سازمان آورده شد وانمود خواهند کرد که در نتیجۀ حوادث یا بر اثر بیماری در گذشته اند.

رجوی با این ترفند در حقیقت می خواهد با یک تیر دو نشان بزند یعنی از یک سو می خواهد به ارگانهای بین المللی که امروزه بر اثر افشاگریهای جدا شدگان از این فرقه نسبت به ترفندهای رهبری و به اصطلاح نمایندگان ساکنان اشرف و لیبرتی! هشیار شده اند بگوید که هیچگونه زور و اجباری در کار نیست و افراد داوطلبانه در داخل این فرقه مانده اند! و از سوی دیگر افراد رده پایین یا بالنسبه جدیدتر یعنی کسانی را که حد اکثر 10 تا 12 سال است به این فرقه پیوسته اند (غالبا کسانیکه در زمان صدام با این فرقه نبوده اند) و اطلاعات اندکی از مزدوریهای رجوی برای صدام و جنایاتش در عراق دارند و یا اطلاعی ندارند ولی بعد از پی بردن به ماهیت کثیف فرقه ای و ضد انسانی و شکست استراتژی آن بنای مخالفت با تشکیلات رجوی و لگاریتم ضوابط و قوانین سرکوبگرانۀ فکری و روانی آن گذاشته اند قبل از اینکه در نتیجۀ تحولات جدید و نقل و انتقال به محل ترانزیت بتوانند فرار کرده و دست به افشاگری حداقل در رابطه با مناسبات سکتاریستی و فرقه ای دستگاه رجوی بزنند تصفیه کند تا در صورت افشاگری این افراد علیه این فرقه با انواع تهمتهای کثیف نامردمانه از جمله تهمتهای اخلاقی بگوید که آنها را به این علت اخراج کرده ایم! و در عین حال به این وسیله از تأثیر فرار محتمل آنها روی دیگران و راه گشایی برای آنها جلوگیری کند.

این ترفند را رجوی در رابطه با افراد یاد شده با پیاده کردن آن روی افرادی که بیماریهای مختلف مزمنی دارند و دستگاه اطلاعات و امنیت رجوی روی آنها به علت نافرمانی ها و مخالفتهایشان حساس است به اجرا در می آورد، زیرا از یک سو آنها را برای معالجه به بیرون اشرف و لیبرتی نمی فرستد چرا که بیم فرار آنها را دارد و از سوی دیگر می خواهد از به اصطلاح شر آنها به علت تأثیری که نافرمانیها و مخالفتهای آنها روی دیگران دارند و به اصطلاح از تبعات تشکیلاتی وجود آنها در میان دیگر اعضاء خود خلاص شود بویژه که در صورت فرار آنها، دیگر افراد به اصطلاح مسأله دار و اهل محفل نیز به فکر فرار می افتند و فضا به اصطلاح آلوده می شود.

به علل یاد شده رهبری فرقۀ رجوی اخیرا از جمله اقدام به اخراج افراد زیر از اشرف و لیبرتی کرده است:

توفیق سلیمانی که از بیماری حاد کلیه رنج می برد و نیاز به عمل جراحی کلیه دارد.

جلال نیکزاد که هر دو چشمش دچار بیماری است و یک چشمش کاملا نابینا شده و چشم دیگر نیاز به عمل جراحی دارد.

محمد حمادی که از ناحیۀ راست بدنش بکلی فلج می باشد.

سیروس مرسل پور که از ناحیۀ شکم در درگیری 19 بهمن در اشرف تیر خورده و مجروح می باشد و نیاز به عمل جراحی دارد.

وظیفۀ سازمانهای بین المللی بویژه یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان که پروندۀ کمپهای اشرف و لیبرتی را در دست دارند ایجاب می کند که با توجه به ترفند فرقۀ رجوی که شرح آن گذشت رسیدگی به وضعیت این افراد را در اولویت کارهای خود قرار بدهند و فعالان حقوق بشر ایرانی و خارجی و جدا شدگان و رها شدگان از این فرقه نیز باید در افشای هرچه بیشتر این ترفند رجوی بکوشند.

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سازمان های مدافع حقوق بشر پاسخ دهند آیا هنوز زمان رسیدگی به نقض گسترده حقوق بشر درفرقه رجوی فرانرسیده است

 

 


(Maryam Rajavi directly ordered the massacre of Kurdish people)

 

الف .مینو سپهر، وبلاگ زنان در اسارت فرقه رجوی، سی ام می 2012
http://www.banafsheh707.blogfa.com/post-293.aspx

بنابرگزارش منابع عراقی طی دوسال گذشته دست کم 87 نفرازاعضای گروه تروریستیMKO موفق شده اند علیرغم موانع ومراقبت های شدید نظارتی تشکیلات ر.ج.و.ی ازاین پادگان مخوف گریخته وخود رابه نیروهای عراقی تسلیم نمایند

فرار اعضای فرقه رجوی درکمپ جدید موقت ( TTL) نیزادامه یافته است وتاکنون دست کم 13 نفراز منتقل شدگان موفق به فرار از این کمپ تازه شده اند _ نام سه تن از آخرین گریختگان عبارت است از توفیق سلیمانی _ جلال نیکپورومحمدحمادی

طی این مدت متاسفانه هیچگونه بیانیه و اطلاعیه ای از جانب سازمان های مدافع حقوق بشر از جمله سازمان عفوبین الملل و دیده بان حقوق بشر صادرنشده ایندو سازمان مدافع حقوق بشر درمورد چرایی این نوع فرارها اقداماتی انجام نداده اند! ؟

سازمان عفو بین الملل به جای پرداختن به نقض فاحش حقوق بشر درفرقه رجوی دراین مورد نه تنها سکوت کرده بلکه دربرخی از موارد درحمایت ضمنی از این گروه تروریستی بیانیه سیاسی صادر کرده است !

http://banafsheh707.blogfa.com/post-228.aspx

مسئولین سازمان عفو بین الملل پاسخ دهند...........؟؟؟؟

آیا باتوجه به فرار صدها نفرازاعضای این گروه تروریستی ازسال 2003 بدین سو وباتوجه به بازگویی خاطرات تلخ وگزارشات وشهود آنها هنوز زمان پرداختن به نقض فاحش حقوق انسانی درمناسبات فرقه ای این گروه که از طلاق اجباری شروع شده و تا جداکردن وربودن فرزندان از پدران ومادران _ از بازجویی ومحاکمه درونگروهی تاشکنجه وزندان واعدام منتقدان وناراضیان _ از مما نعت افراد از هرگونه ارتباط با خانواده ها تا محرومیت کامل از دسترسی به نشریات ورسانه های آزاد _ از تفتیش عقاید و دستبرد ذهنی تا بهره کشی فیزیکی تا احساسی وجنسی از افراد وده ها مورد دیگر ادامه یافته هنوز انگیزه لازم را درشما جهت بررسی وواکنش بوجود نیاورده است ؟

طبعا شما از همه این سرکوبگری درتشکیلات فرقه رجوی آگاه هستید و لی چرا تا این اندازه چشم برهم گذاشته وسکوت کرده اید داستان دیگری است .....

وقتی یک تشکیلات حقوق بشری که از بودجه سری یک کشور استفاده کند آنگاه مجبوراست استقلال خودرا از دست داده وبه مقوله نقض حقوق بشر طبق استانداردهای دولت تامین کننده وحامی خودعمل نماید _ دستگاه تبلیغی _ مالی فرقه رجوی با کمک های دست ودلبازانه از خزینه دلارهای کثیف خود به اینگونه سازمان ها درآنها نفوذ کرده وخط وخطوط خودرا پیش می برد وبهمین دلیل است که سازمان عفو بین الملل تاکنون تحت هیچ عنوانی وارد پروسه رسیدگی به نقض گسترده حقوق بشردرمناسبات فرقه ای این گروه تروریستی نشده است ......

طی این سال ها تنها سازمان دیده بان حقوق بشراست که تنها یک بار دردرون این تشکیلات ضدانسانی سرک کشیده است

گزارش " خروج ممنوع " سال 2005
http://www.iranrights.org/farsi/attachments/doc_1102.pdf

متدشناسی مقوله فرار از زندان ........

دریک اصل کلی فکرفرار از زندان توسط کسانی که به دلیل محکومیت درزندان ها بسر می برند بعنوان نقشه مقدم درذهنیت این محکومین بعنوان یکمین وشاید مهم ترین آرزو وجود دارد میل وآرزویی که زندانی دراثر بوجود آمدن کوچکترین روزن ممکن دراجرای آن تردید نمی کند.... ژرف اندیشی _ امید به آزادی وملاقات با خانواده پارامترهای مهمی هستند که تحمل مشکلات ناشی از اسارت را درزندانی تقویت می نمایند.

تشکیلات فرقه ها زندان هایی بی روزن واسیرانی بی امید

درزندان فرقه ها از جمله فرقه رجوی اما ماجرابگونه دیگری طراحی شده است _ زندانیان تشکیلات فرقه ای با اعمال سرکوب های سازماندهی شده ازجانب سران فرقه از دنیای خارج از تشکیلات کاملا ایزوله وجدا شده و برای زندگی گیاهی دریک اسکان محصورشده تربیت می گردند _ وسعت دنیا درچهارچوب ذهنی این اسیران به اندازه همان مسافت تعین شده ایست که آنها باید عنصروجودی خود را درآن تعریف نمایند _ به همین دلیل است که سران فرقه برای قطع ارتباط کامل آنها با دنیای خارج وخط کشیدن بر خاطرات وگذشته آنها سعی می کنند با ماکت سازی مصنوعی به این زندانیان اینگونه القا کنند که گذشته وحال وفردای شما اقامت درقرارگاه وبهروزی وخوشوقتی شما درسرسپردگی تام وکمال وبی شک وسئوال از دستورات رهبری است !

محرومیت های زندانیان تشکیلاتی

اسیران تشکیلات رابی شک می توان رادرزمره محروم ترین زندانیان به شمار آورد چراکه :

1- بیگاری _ آنها موظف به انجام کاری هستند که ضرورت تشکیلات ایجاب می نماید و انتخاب شخصی ندارند

2- زوال شخصیت فردی _ زندانیان تشکیلات یاد می گیرند که عنصرشخصیت فردی را درخود دفن نموده و تشکیلاتی فکر نمایند وبهمین دلیل درپروسه همسان سازی به مروراز یک انسان آزاد ومختار تبدیل به پیج ومهره های دستگاه تشکیلات ودرنوع تکامل یافته به رباط های بی مغز وفکروشعور مبدل می گردند.

3- تخلیه عواطف خانوادگی _ عنصرخانواده سم تشکیلات وخط سرخ فرقه هاست وبهمین دلیل زندانیان تشکیلاتی مجبورند که اعضای خانواده وبستگان ودوستان خود رافراموش نمایند که درچنین صورتی مهرورزی وعشق وکشش وکنش عاطفی _ خونی درآنها سرکوب ومحو می گردند _ درمناسبات تشکیلاتی خانواده همان جمع تشکیلات است و اسیران باهمه حتی نزدیک ترین بستگان نیز پیوندهای خودرا باید کاملا قطع نمایند _ درفرمان های تشکیلاتی خانواده ها دشمنان شماره یک تشکیلات محسوب می گردد ! _ درچنین صورتی است که علل مخالفت سران فرقه با ملاقات با خانواده ها وحتی برخورد توهین آمیز وفیزیکی با آنها کاملا توجیه پذیراست _ مادروپدروفرزند وخواهروبرادر بخش مهمی ازگذشته افراد هستند وسران فرقه خوب می دانند که کشش عاطفی افراد خانواده آنقدرقوی است که دریک ملاقات کوتاه می تواند همه بافته های چنددهه محرومیت فرقه ای را دریک چشم بهم زدن بشکافد.

4- محرومیت های ارتباطی _ زندانیان فرقه ای از ارتباط بادنیای خارج از تشکیلات از قبیل نوشتن نامه _ تلفن _ نشریه وکتاب _ دسترسی به اینترنت و کانال های رادیو تلویزیونی محرومند و تمامی ارتباط آنها بادنیای خارج از طریق یک کانال تلویزیونی تبلیغی فرقه است که بیست وچهارساعته مشغول پخش دروغ واخبارجعلی وساختگی وفیلم ها وبرنامه های سانسورشده وجهت دار می باشد تامین می گردد _ بهمین دلیل است که انها درفقرکامل اطلاعاتی قرارداشته واز رخدادهای جهان خارج از قرارگاه بی خبرهستند..........

5- فرقه افراد بیمار ومعلول _ اعضای محصور درتشکیلات عموما دراثر محرومیت ها به انواع واقسام بیماریهای روحی _ روانی وهمچنین بیماریهایی چون ایدز وانواع هپاتیت وسرطان ها مبتلا هستند و سران فرقه از ترس فرار مانع از خروج آنها از کمپ می گردبده ومعالجه آنها را به تعدادی دانشجوی سابق پزشکی ویا ماما وپرستار محول می کنند این درمانگرها هیچکدام سواد ومدرک مداوا ودرمان ندارند وآنچه بصورت ناقص یادگرفته اند تجربیاتی است که از پزشکان عراقی بدست آورده اند.

6- بی آیندگی ونا امیدی _ زندانیان تشکیلات همگی نسبت به آینده ناامید وسرخورده هستند _ عموم این زندانیان بویژه زنان از طرف خانواده های خود طرد وفراموش شده اند و به کلامی روشن تر" هیچ کس را دربیرون ازقرارگاه درانتظار خود نمی دانند " این بی آیندگی یکی از دلایل مهم از خود وادادگی آنهاست _ درکناراین باید از تبلیغات دروغین شبانه روزی دستگاه تبلیغات دروغزن فرقه نام برد که عنصرترس را همیشه دراین درماندگان زنده نگاهمی دارند _ ترس از نیروهای عراقی _ ترس از رژیم ایران _ وحشت آفرینی تشکیلاتی تنها برای بستن راه فرار این افراد از فرقه وحصار طراحی وتبلیغ می گردند ..

7 _ دستبرد جنسی به زنان _ بنا بر خاطرات تنی چند از زنان گریخته از این تشکیلات مخوف گروه قابل توجهی اززنان تحت نام شورای رهبری از همسران خود جداشده وطی مراسمی بنام رقص رهایی به حرمسرای رهبری افزوده می گردیدند وهمچنین بنابرخاطرات همین جداشدگان تعدادی از زنان جوان عضو به دلایل واهی جهت اجرای پروژه بی آینده سازی وناامیدی درطرحی بنام رسیدن به قله آرمانی بوسیله زن جلادی از اعضای شورای رهبری بنام نفیسه بادامچی مورد مورد عمل اجباری تخلیه رحم قرارگرفته اند.

صدها گزارش درمورد این محدودیت ها ومحرومیت ها وجنایات را اگر درکنار خودمختاری وبدون نظارت بودن 26 ساله این قرارگاه قراردهیم درستی انها مورد تائیدقرارگرفته و از این طریق می توان به عمق نقض گسترده حقوق بشر طی 26 ساله اخیر توسط سران فرقه رجوی پی خواهیم برد ..

حال سئوال از سازمان های مدافع حقوق بشراینست اگرواقعا شما سازمان های مستقلی هستید و دردفاع از حقوق بشرواعتراض به نقض آن حد ومرز وقید وبندی ندارید چرا درمقابل نقض گسترده حقوق بشر درفرقه رجوی سکوت اختیار کرده اید ؟ آیا فرار حدود 100 نفرازیک اردوگاه از نظرشما معنا ومفهومی خاص ندارد؟

توصیه بنده به شما اینست که با صدها تن از اعضای سابق این فرقه گفتگو کنید و درباره نقض بی حد ومرزنقض حقوق بشر دراین فرقه گزارش تهیه کرده وبه آگاهی همگان برسانید .....

الف .مینو سپهر 2012/05 / 29
کدشناسه متن
PSCODE.IBN.NR: 445804/05/2012/290AF

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد