_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
مرگ در حسرت قدرت
بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان
مستقل ایرانی، نوزدهم ژوئن 2012
این دومین ولیعهد عربستان است که
حسرت شاه شدن را با خود به گور میبرند , اما این یکی قبل از اینکه ولیعهد
باشد یا وزیر کشور و قبل از اینکه محافظ کعبه باشد یا برادر ناتنی شاه ,
دشمن مردم ایران بود و عامل قتل عام حجاج ایرانی , هفت هشت سال بعد از
کشتار حجاج ایرانی توسط آل سعود ما که در اشرف قرار بود به درجه معاون بخش
تشکیلات رجوی نائل شویم به نشستی در سالن بهارستان بغداد فراخوانده شدیم ؛
قبل از نشست که مسعود رجوی گرداننده آن بود فیلمی از مراسم حج او و تنی چند
از مسئولین مجاهدین پخش شد و عجبا که این فیلم مربوط به همان سال بود ,
مراسم شروع شد و بلافاصله مسعود رجوی توضیح داد که ما زیر تکه ای از پرده
خانه خدا نشسته ایم و این تکه پرده که کلمه ای از ایات قرآن با نخ طلایی
دوخته بر پارچه سیاه بود درست پشت سر ما قاب گرفته شده بود ,مسعود رجوی
توضیح داد که این تکه را وزیر کشور که آنموقع همین امیر نایف بود به نشانه
پشتیبانی و حمایت به سازمان مجاهدین اهدا کرده است , و بعد بقیه مسئولین از
برخورد پلیس و ماموران امنیتی عربستان و تحویل گرفتن مسعود رجوی داستانها
ساختند و گفتند . امیر نایف با سابقه دو کشتار خونین در حرم امن خانه خدا
به شاهی نرسید و مسعود رجوی هم البته با بیشتر از این سابقه قتل و ترور
کماکان در حسرت قدرت میسوزد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جنگ اتمی آقای رجوی با نماینده سازمان ملل
جمشید طهماسبی، هجدهم ژوئن 2012
در راستای به چالش کشیدن تصمیم دولت عراق وخرید زمان، با امید به بن بست کشیده شدن راه حل مسالمت آمیز پرونده هسته ای ایران با تصوراینکه بتوان دراین شکاف موضوع خروج ازعراق را دور زد. نا خواسته یا به دلیل اشتباه محاسبه ، با به میان کشیدن پای ارگانهای بین للملی درتله ای افتاد که حداقل تا به حال وامیدوارم ازاین به بعد هم، مثل گذشته دیگرامکان ایجاد درگیری با نیروهای عراقی با هدف موج سواری برروی اجساد تکه پاره قربانیانی که درمنطق اوهیچ ارزش وکاربردی جز برای همین شرایط را ندارند از او عملا گرفته شده. فکر می کنم این اوج هوشیاری سیاسی دستگاه دیپلماسی عراق بود که از این موضوع استقبال کرد و عملا توپ را به زمین حریف انداخت و نتیجه آنهم امروز کاملا روشن است تا جای که دیگر حتی در درگیری های لفظی طرف حساب آنها نه دولت عراق بلکه رسما وعلنا آقای مارتین کوبلرنماینده سازمان مملل است. ودیدیم که مسعود رجوی در آخرین موضع گیریش، با نادیده گرفتن پروتکلهای دودوتا چهارتای سیاسی و عواقب آن به ناچار با همان فرهنگ خاص خودش به سیم آخر زده میگوید: « هنوز نزدیک به ۱۳۰۰ نفر در اشرف هستند. این قدرت بسیار عظیمی است. این یک قدرت اتمی است. آن آقا خیال کرده خوب وقتی که جمعیت مجاهدین در اشرف نصف شد، دیگر اینها هم تعیین تکلیف هستند …. اما نشناخته است مجاهدین را. اشتباه محاسبه در همینجا است، که ۱۲۰۰ که جای خود دارد ۱۰۰۰ نفر که جای خود دارد. ۵۰۰ نفر که جای خود دارد. نشناخته که اگر فقط یک یگان ۷۲ باقی بماند چه خواهد شد.» اگر چه آقای هزارخانی روشنتر و بدون هیچ معذ وریتی البته فارغ ازهرگونه نگرانی ازعواقب آن تنها بنا بر انجام وظیفه می نویسد: « این یکی مأمور کوچ دادن اجباری ساکنان اشرف به زندان لیبرتی است، یعنی عضو افتخاری کمیته سرکوب اشرف و شریک زورگوییها و جنایتهایشان. و جالب این جاست که این مظاهر بی گفتگوی خشونت علیه بشریت، مأموریتهای ننگینشان را به نام جلوگیری از خشونت به عهده میگیرند! نه، گذشته از همه ملاحظات، آیا شما فکر نمی کنید که آقای ”تسهیل کننده” واقعا گندش را چنان درآورده که بوی گند فاضلاب سرباز کرده در لیبرتی را به دست فراموشی سپرده است؟ » چرا که مارتین کوبلر، نمایندۀ ویژه دبیرکل و رئیس هیأت یاری رسان سازمان ملل متحد اعلام کرده: « مصرانه از باقی ماندۀ ساکنان کمپ اشرف می خواهم تا بدون تأخیر به کمپ حریه منتقل شوند. » وی در خصوص هرگونه تأخیر در فرایند جابجای به کمپ اشرف هشدار میدهد: « فرایند جابجایی نباید متوقف شود. من نگران این هستم که اگر جابجایی از سرگرفته نشود، شاهد بروز خشونت باشیم. [البته] هرگونه بروز خشونت غیرقابل قبول است. » بازهم برای اینکه امکان مانور و راه هرگونه سواستفاده ای را از طرف حساب های مربوطه که در راستای منافع خودشان می خواهند از این نمد کلاهی دست و پا کنند را ببندد. بنا بر اطلائیه ای که مجاهدین تحت نام با مسمای « کمیته بین المللی در جستجوی عدالت » با ذکر فاکتهای مشخص قصد و نیت گرداندگانی که، خود را قیم قربانیان میدانند بر ملا کرده: «...این گزارش این را القا میکند که دولت عراق با تفاهم و بردباری با ساکنان برخورد میکند حداقلهای ضروری را تامین می کند، اما ساکنان زیاده خواه هستند، خواستهای غیر منطقی دارند، از گفتگو با مقامات عراقی سرباز می زنند ، بحران سازی می کنند و برای کسانی که میخواهند کمپ را ترک کنند مشکل تولید میکنند.. در قسمتی از گزارش تحت عنوان «تمامیت فیزیکی» آمده است: ”فرمانده پلیس تایید کرد که او در جریان شایعاتی قرار گرفته که به دو نفر که میخواسته اند جدا شوند اجازه خروج از کمپ توسط سایر ساکنان داده نشده و در این پروسه مجروح شده اند.». فکر میکنم حالا کاملا قابل درک است که اصل پذ یرش ترک اشرف نه تنها هیچ ربطی به داشتن حسن نیت نداشت بلکه همانطور که قبلا گفتم ا دست آویزی بود که بتوان با اتکا به آن ازپذ یرش مسئولیت همین برخورد و رویارویی با سازمان ملل و نهادهای وابسطه به آن فرار کرد چرا که لاجرم قیمت این گونه سرگشیها را باید می پرداخت. اما خوشبختانه اینباربر خلاف گذشته این قیمت را حداقل در گام اول و بدون هیچ مغذوریتی نمی توان از جیب قربانیان خود پرداخت چرا که چنین رویکردی اگر چه از روی استیصال، به مثابه جام زهری است که آقای رجوی بناچارشخصا سرکشیده ولاجرم باید متتظر عواقب آن هم باشد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشست غسل برادران
عادل اعظمی، چهاردهم ژوئن 2012 http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=12644
این نوشته و این تعداد فاکت که در واقع مشتی از خروار است هر چند به ظاهر شبیه طنز است ولی تماما حقیقت دردناکی است که شخص رجوی باید پاسخگو باشد که چطور با این باصطلاح انقلاب مسخره و فرو برنده اش نزدیک به سه نسل را اینطور در خود مچاله و خل و چل کرد و از مردان جسور و جان باخته ای که روزگاری از فرط غرور انقلابی سر به آسمان می ساییدند یک مشت موجود هراسان تحقیر شده حسرت بدل و عقب مانده ساخت که در کویر و برهوت داغ و نبود کوچکترین علائمی از جنس مخالف از فرط نیاز کثافت را بو می کنند و پناه برده اند به تصویر سازی از دار و درخت و جانوران و پرندگان و خزندگان. تمام این فاکتها را در نشستهای مختلف با گوشهای خودم شنیده ام و هیچ کدام از آنها ساختگی نیستند و در پایان تنها می توان گفت که "مسعود، شرمت باد" ... نشست غسل برادران یک - امروز وقتی فیلم سینمایی می دیدم که مرد و زن به هم نزدیک می شدند و فیلم قطع می شد، خودم تصویر سازی می کردم و ریل را تا آخر می رفتم و ارتزاق می کردم. دو - امروز وقتی از سالن غذا خوری بر می گشتم و کنار جاده حشره هایی دیدم که از پشت به هم چسبیده بودند توی ذهنم تصویر سازی کردم که احتمالا آن عمل ناشایست را انجام داده اند و لحظه جیم داشتم (لحظه جیم در دیالوگ فرقه به مفهوم لحظه ای تفکر به مسائل جنسی است - ایران اینترلینک) سه - در برگشت از ترابری وقتی پست سر خواهرها راه می رفتم و باد از پشت می آمد برجستگی هایی می دیدم که با آن ارتزاق می کردم (ارتزاق هم در دیالوگهای داخل فرقه به مفهوم تغذیه تفکرات جنسی است - ایران اینترلینک) چهار - در کلاس گیاه شناسی وقتی بحث گرده افشانی درختان و باروری گلها شد تلاش کردم تجسم کنم چگونه این کار را می کنند و لظه جنسی داشتم. پنج - در کلاس مخابرات وقتی بحث نری و مادگی شد و کار عملی شروع شد، چند بار آن حرکت ناشایست را با نری و مادگی انجام دادم و ارتزاق کردم (منظور قرار دادن مثلا دو شاخه در پریز است که به نر و ماده تشبیه شده است - ایران اینترلینک) شش - امروز سر کلاس وقتی خواهر ... که در صندلی جلو بود بلند شد که جواب بدهد یک لحظه لباسش جایی رفته بود که نباید می رفت که البته آن را سریع بیرون کشید ولی من طول روز چند بار به آن صحنه فکر کردم و ارتزاق جنسی کردم. هفت - سر کلاس وقتی خواهر ... پای تخته رفت و دستش را دراز کرد که چیزی بنویسد و لباسش کمی بالا کشیده شد لحظه جنسی داشتم. هشت - وقتی برای نظافت مقر خواهر ها رفتیم که تخلیه شده بود و یک شیئی خونی در گوشه توالت پیدا کردم آن را قایم کردم و توی کمدم گذاشتم و هر بار سر کمد که می رفتم آن را بو می کردم و ارتزاق جنسی می کردم. نهم - توی نشست وقتی خواهر ... پایش را از کفش بیرون آورده بود و از زیر روکش میز فقط نوک انگشتانش پیدا بود و آن را تکان میداد حس می کردم برای من دارد تکان می دهد و لحظه جنسی داشتم. ده - وقتی برای رنگ مو به تدارکات رفتم و دیدم رنگ مو را بدون جلد به من دادند تصویر زنی را که فکر می کردم احتمالا روی جلد بوده توی ذهنم تجسم کردم و با آن ارتزاق کردم. یازده - وقتی خواهر ... تعریف می کرد که بچه داشته و در خانه تیمی بوده، خواهر را در لحظه پیدایش بچه مجسم می کردم و با آن ارتزاق جنسی کردم. دوازده - امروز وقتی رفتم به دو الاغ عملیاتی ماده (الاغ هایی که برای حمل سلاح نیمه سنگین در کوهستان نگهداری می شوند - ایران اینترلینک) پشت آسایشگاه آب بدهم، چپ چپ به آنها نگاه کردم و لحظه جنسی داشتم. سیزده - بار دیگر برای آب دادن الاغها شب رفتم ... چهارده - دیشب یک خواب ضد انقلابی دیدم که صبح نیاز به غسل داشتم و چند بار به آن خواب فکر کردم. پانزده - امروز وقتی باغچه ها را آب می دادم و مجبور شدم شلنگها را توی هم بکنم لحظه ناشایستی توی ذهنم آمد و لحظه جنسی داشتم. شانزده - امروز سر صبحانه وقتی کارتون تام و جری نگاه می کردم و پای لخت زن سیاهپوست خدمتکار را دیدم که تام را از خانه بیرون انداخت لحظه جنسی داشتم و طول روز با آن ارتزاق کردم. هفده - خواب خانواده و کانون فساد را دیدم. هجده - خواب دوست دخترم در ده سال پیش وقتی ایران بودم را دیدم و چند بار طول روز به آن فکر کردم. نوزده - هنگام دریل کاری وقتی چوب را سوراخ کردم و چند بار آن را آوردم و بردم لحظه جنسی داشتم. بیست - امروز سر دستور صبح روی درختهای دور و بر دو گنجشگ روی هم می پریدند. تصور کردم آن عمل ناشایست را دارند انجام میدهند و لحظه جنسی داشتم. بیست و یک - امروز با دوبار خود ارضایی داشتم.
بیست و دو - ....
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مریم فدایی مسعود
حسن پیرانسر، فریاد آزادی، پاریس،
چهاردهم ژوئن 2012
کسانی که در سازمان مجاهدین نبوده
اند و از درون و محتوی این سازمان اطلاعی ندارند یعنی به زبان ساده تر
تنشان به تن مجاهدین نخورده است ممکن است با دیدن خانم رجوی در لباسهای
بسیار گران قیمت و زندگی مجلل ایشان در کاخ اوور سور واز ، در کنار رودخانه
زیبای سن، و حضور ایشان در میتنگها و ضیافتهای آنچنانی و بسیار پرهزینه و
سخنان بسیار زیبای ایشان در حمایت از حقوق بشر و دمکراسی و آزادی ، اینطور
برداشت کنند که ایشان همان حلقه مفقوده در سرنوشت ایران و ایرانی است !و
بدین ترتیب خود آگاه و یا ناخودآگاه جذب این خانم شده و فکر کنند که به
مدینه فاضله وبه یکی از فرشتگان بهشت واقعی دست یافته اند! حال اجازه دهید
کمی از تجارب خودم به عنوان فردی که 25 سال از عمرش را در این سازمان بهدر
داده است و پودرکرده است را برایتان بازگو کنم که متوجه شوید که همه این
لباسهای شیک و پوسترهای بسیار زیبای خانم رجوی با لبخند فرشته گونه و بسیار
جذاب ،تمامی آن سخنان شیک و فریبنده ایشان در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی و
آزادی و... فقط یک دروغ بزرگ و یک پروپگندای بی محتوی و یک شیادی آشکار چیز
دیگری نیست و ایشان به عمد چهره واقعی خود را از اذهان عمومی و بیرونی (
خارج از سازمان) مخفی کرده است و باید اقرار کنم که ایشان هنرپیشه بسیار
خوبی هستند و استعداد هنرپیشه گی ایشان را بنده تحسین میکنم و مطمئن هستم
اگر ایشان هنرپیشه میشدند حتما موفقتر از وضعیت فعلی اشان بودند! چون واقعا
خوب ایفای نقش میکنند!
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |