_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

عدی الخدران: اموال قرارگاه اشرف مصادره و پول آن هزینه پرداخت غرامت به قربانیان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) می گردد

 

 

ایران اینترلینک، بغداد، بیست و یکم ژوئن 2012
لینک به متن انگلیسی
http://www.iran-interlink.org/?mod=view&id=12716

 

در حالی که اعضای سابق و قربانیان فرقه تروریستی رجوی در اروپا پروسه شکایت از مسعود رجوی و مریم رجوی را شروع کرده و خواستار غرامت میباشند، شهردار خالص در عراق امروز شروع پروسه ای مشابه در عراق را اعلام نمود.

وی گفت زمانی که اعضای باقی مانده سازمان مجاهدین در قرارگاه اشرف در هفته های آینده توسط سازمان ملل به کمپ موقت لیبرتی منتقل شدند، اموال مصادره شده از تروریستها صرف پرداخت غرامت به قرانیان فرقه رجوی در عراق خواهد شد. وی گفت که کشاورزانی که زمین هایشان توسط صدام و رجوی مصادره شده بوده و کسانی که طی سه دهه اموالشان را بزور گرفته بودند جزو دریافت کنندگان غرامت خواهند بود.

شهردار خالص آقای عدی الخدران به مطبوعات گفت که "اموال موجود در کمپ شامل انواع خودرو سواری و باری، اتوبوس و تانکر، وسائل مهندسی، مولد های برق، سوله ها و ساختمانهای پیش ساخته بزرگ و کوچک، وسائل برقی خانگی، وسائل پخت و پز و آشپزخانه، انواع وسائل صوتی و تصویری و دوربین و همچنین لوازم پزشکی متفاوت می باشد.

وی تاکید کرد که حراج این وسائل باید با هدف پرداخت غرامت به قربانیانی باشد که تحت حکومت سابق عراق و مزدورانش خسارات جدی و دشواری های شدیدی را متحمل شده اند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قربانیان مجاهدین خلق به گروههای لابی هشدار میدهند، "با کشاندن استفاده کنندگان و مزد بگیران فرقه رجوی به دادگاه، از آنها خسارت خواهیم گرفت"

 

 

خبرگزاری رویتر، هفدهم ژوئن 2012
لینک به متن اصلی (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=12670

 

http://www.reuters.com/article/2012/06/17/
idUS28253+17-Jun-2012+PRN20120617

 

رویترز، لندن، هفدهم ژوئن 2012، اطلاعیه مطبوعاتی ایران اینترلینک

 

اعضای سابق مجاهدین خلق به منتقدین پرونده ایران در زمینه حقوق بشر هشدار دادند تا دچار اشتباه نشده، گول نخورند از یک فرقه تروریستی حمایت نکنند. سازمان مجاهدین خلق سالها است تلاش می کند تا از لیست گروه های تروریستی دولت امریکا خارج گردد. این فرقه با پرداخت حق الزحمه های کلان از طریق سازمانهای تقلبی و خود ساخته تعداد زیادی از سخنرانان استخدامی از طریق شرکت های لابی گری بین المللی را اجاره کرده است تا در روز بیست و سوم ژوئن در ویل پوین در حومه پاریس دست به سخنرانی تبلیغاتی بزنند.

این اخطار قربانیان فرقه رجوی در زمانی منتشر می گردد که مدارک جدیدی در رابطه با سازمانهای تقلبی و خود ساخته مجاهدین خلق در اختیار وزارت خزانه داری امریکا قرار گرفته است. این مدارک بوضوح رابطه و طرق تغذیه مالی این سازمانهای تقلبی با مراکز مالی و پشت پرده سازمان مجاهدین خلق و منابع مالی تحت کنترل رهبران فرقه رجوی را نشان می دهند. مدارک همچنین نشان میدهند که چگونه اعضای عالی رتبه این سازمان از طریق تعدادی از همین سازمانهای تقلبی و خود ساخته حمایت های سیاسی از طریق پارلمانها را خریداری می کنند. یکی از مشهور ترین این گروههای خودساخته "گروه دوستان ایران آزاد" در اروپا است.

در این هشدار از شرکت های ارائه دهنده سخنران اجاره ای خواسته شده است تا در رابطه با متدهای مورد استفاده مجاهدین خلق دقت بیشتری بعمل آورند. متاسفانه تا همین حالا هم برخی از بازنشستگان سیاسی و ارتشی در امریکا تحت تاثیر این تاکتیک ها بدام این سازمان افتاده اند و تعدادی از آنها در حال حاضر تحت تحقیق و بررسی قانون در رابطه با "کمک و حمایت از یک گروه تروریستی" می باشند. امروز کسانی که در این برنامه جدید مجاهدین خلق در پاریس شرکت خواهند کرد باید متوجه باشند که در برنامه ای شرکت می کنند که مستقیما از طریق سازمان مجاهدین خلق برگذار می گردد و از امروز دیگر نمی دانستمی وجود ندارد.

با توجه به افشا شدن مدارک جدید منابع مالی سازمان مجاهدین خلق، اکنون این امکان بوجود آمده است تا قربانیان بتوانند با کشیدن مستقیم رجوی ها به دادگاه خواستار خسارت گردند.

قربانیان سازمان مجاهدین خلق که شامل اعضای جدا شد و نجات یافتگان از این سازمان نیز می گردد می گویند حقوق اولیه انسانی آنها بصورت مستمر و برای مدت های طولانی طی سالها نقض گردیده است. آنها پرونده های قضایی جدیدی را شروع کرده اند که خواستار پرداخت غرامت از سوی همه افراد و شرکت هایی است که به هر طریق و با علم به موضوع از مسعود و مریم رجوی بهره مالی برده و در ازای دریافت پول برای آنها کار لابی گری، تبلیغاتی و سخنرانی کرده اند.

آن سینگلتون از طرف تعدادی از قربانیان فرقه رجوی می گوید: "اشخاصی که حاضر شده اند در قبال سخنرانی، لابی گری و تبلیغ بواسطه سازمانهای خیالی و دست ساز از سازمان مجاهدین خلق وجه دریافت کنند اکنون باید بدانند که آنها دیگر نمی توانند خود را به نا آگاهی بزنند، و ما آنها را از طریق قانونی و دادگاهها تعقیب می کنیم و مسلما مبالغی که در واقع غرامت و متعلق به قربانیان سازمان مجاهدین خلق بوده است را پس خواهیم گرفت".

اگر چه سازمان مجاهدین خلق ایران چندی پیش بخاطر برخی نکات صرفا تکنیکی قانونی از لیست گروههای تروریستی اروپا خارج گردید ولی نگرانی مقامات اروپایی از ادامه خشونت و ترور در سازمان هیچ گاه منتفی نشد و نشده است.
رهبران سازمان مجاهدین خلق بر خلاف ادعاهای تبلیغاتی شدیدشان در سالهای اخیر بشدت عقب رانده شده اند. اکنون قلعه رهبر فرقه، مسعود رجوی، در عراق بدست سازمان ملل متحد منحل گردیده است. همسر و همکار وی مریم رجوی نیز همین هفته گذشته برای پاسخ به اتهامات مرتبط با تروریسم، برده داری و بازداشتهای اجباری و پول شویی به دادگستری فرانسه احظار شد. برخی دیگر از اعضای بالای مجاهدین خلق نیز هم اکنون به اتهام قتل و دیگر جنایات تروریستی در ایران، عراق و فرانسه تحت تعقیب هستند.

پایان
برای توضیحات بیشتر می توانید با آن سینگلتون در ایران اینترلینک تماس برقرار فرمایید.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سی خرداد سرفصل افول یا صعود

 

 

محمد ب، ایران دیدبان، شانزدهم ژوئن 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-
سی%20خرداد%20سرفصل%20افول%20یا%20صعود/17946

 

سی خرداد 2

 

روز سی ام خرداد در فرهنگ مجاهدین خلق، روز مهمی است و هرساله در این روز مراسمی برگزار می شود و در پایگاههای سازمان در عراق نیز مراسم نظامی خاصی به همین مناسبت اجرا می گردد. از آنجا که در آستانه چنین روزی قرار داریم جا دارد مروری کوتاه به وقایع آن روز و دلایل اهمیت آن برای مجاهدین بپردازیم.

مجاهدین خلق از آنجایی که سهمی از قدرت به آنها داده نشد از همان ابتدای انقلاب به مخالفت با جمهوری اسلامی پرداختند. آنها معتقد بودند که مهمترین نیروی سرنگون کننده رژیم شاه بوده اند و بایستی بیشترین سهم نیز در قدرت را داشته باشند. برای رسیدن به اهداف خود از اهرمهای مختلفی سعی کردند استفاده کنند از جمله به کار گرفتن رئیس جمهور وقت، (بنی صدر). بنابه تحلیلهایی که مجاهدین در درون خود داشتند و رجوی بارها و بارها آنرا درنشستهای درونی سازمان بیان می کرد، هدف آنها از همسویی با بنی صدر، شقه نظام از رأس بود. یعنی می خواستند با توجه به نوپا بودن جمهوری اسلامی در رأس نظام بین رهبری و رئیس جمهوری شقه ایجاد کنند و از آنجایی که رئیس جمهور اولین شخص اجرایی مملکت است قطعا یک اغتشاش وسیعی رخ خواهد داد که بدنبال آن رژیم سرنگون و مجاهدین حکومت را بدست خواهند گرفت.

این تحلیل در شرایط آن روز البته دور از انتظار نبود. اما اشتباه مهلکی که مجاهدین می کردند این بود که حرف اول را در کشور رهبری میزند و رئیس جمهور هم به اعتبار او سرکار آمده است. به اضافه اینکه سرتاپای نظام هم گوش به فرمان رهبری است. بهرحال جریانات دو سال و نیم اول انقلاب به این سمت می رفت که یک تقابل خونین در پی خواهد بود.

آتشی که سازمان مجاهدین به پا کرده بود نه تنها دامن خود او بلکه دامن تمامی گروههای سیاسی دیگر که خواهان یک مبارزه مسالمت آمیز بودند را نیز خواهد گرفت. تمام گروههای آن روزگار از راست تا چپ، از نهضت آزادی و جبهه ملی گرفته تا ملی گراها و حتی گروههای چپ مثل اقلیت و اکثریت خواهان مبارزه مسالمت آمیز بودند اما مجاهدین فضا را طوری هدایت می کردند که راهی جز ابراز خشونت باقی نمی گذاشت. بنا به گفته تمامی اعضای قدیمی سازمان، مجاهدین با تحریک نیروهای انقلابی سعی در ایجاد درگیری داشتند.

رجوی با تحلیل غلط ازشرایط فکر می کرد دو سال و نیم پس از انقلاب، نظامی را که سی میلیون بر سر کار آورده بودند و بیش ازپنج میلیون نفر به استقبال رهبرش رفته بودند، می تواند سرنگون کند. رجوی هرگز به پایگاه اجتماعی نظام فکر نکرده بود. بخاطر همین تمام اطلاعیه هایی که منتشر می کرد سعی می کرد مردم را به خیابانها بکشاند ولی هرگز جوابی از مردم دریافت نکرد.

اولین اطلاعیه نظامی که سازمان منتشر کرد مربوط به بیست و هفتم خرداد می شود یعنی سه روز پیش از اعلام جنگ مسلحانه متن اطلاعیه به شرح زیر است:

اطلاعیه سیاسی ـ نظامی شماره 25

بسم الله الواحد القهار

مردم قهرمان ایران

مردم مبارز تهران

مزدوران ارتجاع، سه شنبه شب 26 خردادماه جاری، با حمایت دسته های متعدد اوباش مسلح و چماقدار، به خانه پدری برادر مجاهد مهدی ابریشم چی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه رابه غارت بردندإ.

همچنین در همین ایام شاهددستگیریهای غیر قانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم، که بعضا حتی خبر و اسامی افراد دستگیر شده نیز اعلام نمی شود، کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری کلیه شخصیت های ترقیخواه و ضد انحصارطلب کشور در دست آمادگی است.

سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضد انقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران، کسب اجازه می کند تا از این پس، به یاری خداوند، در قبال حفظ جان اعضای خود، بویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می شوند، قاطع ترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد.

بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هرآنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمه مرتجعین انحصار طلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کرده اند تا نقشه به پایان نرسیده شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان برسانند. ازاین حیث برآنیم که نامبردگان هرکه باشند و در هر لباسی دقیقا شایسته سخت ترین کیفر مجازات انقلابی خواهند بود.

ضمنا سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می دارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضدانقلابی میسر نباشد، به زودی بطور مضاعف آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند. و ما النصر الامن عندالله

مجاهدین خلق ایران ـ 28 خرداد 60

بدین ترتیب سازمان اعلام جنگ مسلحانه کرد ولی دست به سلاح نبرد تابه گفته رجوی «یک اتمام حجت سیاسی» با نظام انجام دهد. و این «اتمام حجت» چیزی جز غائله سی خرداد نبود.

 

سی خرداد

 

جمهوری اسلامی که اعلام رسمی تظاهرات توسط جبهه ملی در بیست و پنجم خرداد را غیر قانونی خوانده بود، جبهه ملی هم از این خواسته خود منصرف شد، آماده بود تا با هر حرکتی مقابله کند.

مجاهدین در کتاب «سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ» نوشته اند: «روزهای پایانی سی خرداد روزهای سنگینی بود. ارتجاع حاکم سعی می کرد هر حرکت مخالفی را به شدیدترین وجه سرکوب کند. جبهه ملی پس از توپ و تشر خمینی، جا زد و از تظاهرات بیست و پنجم منصرف شد. اکنون یک فضای سنگین و سکوت تمام جامعه را فرا گرفته بود. رژیم در آستانه اولین جراحی بزرگ خود بود. همه چشم ها به مجاهدین دوخته شده بود، مردم ایران می خواستند ببینند آیا مجاهدین هم مثل گروههای سیاسی چپ و راست دیگر جا می زنند یا وارد میدان می شوند. پاسخ مجاهدین در روز سی خرداد بود. بعد از ظهر شنبه سی ام خرداد بیش از پانصد هزار نفر از مردم تهران بدون اعلام علنی و صرفا با دعوت تشکیلاتی به خیابانهای تهران آمدند...»

هدایت تظاهرات توسط بخش اجتماعی سازمان و زیر نظر محمد ضابطی صورت می گرفت. مجاهدین از خیابانهای ولی عصر و انقلاب و بلوار کشاورز، طالقانی و منیریه سعی کردند اولین هسته های تظاهرات را راه اندازی کنند. رجوی بعدا در نشستهای درونی می گفت که می خواستیم همه این نیروها جمع شوند و به سمت مجلس حرکت کنند. و مجلس را جارو کنند.

مجاهدین به نیروهای خود دستورداده بودند که حتما سلاح همراه خود داشته باشند، حتی سلاح سرد. نهایتا این غائله به شکست انجامید و طرح بزرگ مجاهدین برای شروع مبارزه مسلحانه با شکست روبرو شد ولی از فردای آن روز مجاهدین دست به اسلحه بردند. این البته آغاز راهی بود نامعلوم، با قتل و کشتار شروع شد و با اشرف و کشته شدن باقیمانده مجاهدین پس از سی سال به سرانجام خواهد رسید.


رجوی یکباردر نشست درونی گفت اگر به استراتژی و حضورمان در عراق شک کنیم و بگوییم اشتباه کرده ام بایستی قدم به قدم به عقب برویم و نهایتا به سی خرداد شک کنیم و بگوییم پس سی خرداد اشتباه بود.

این سخنان البته پاسخ به کسانی بود که در آن روزها در مورد آمدن به عراق حرف داشتند و موج نارضایتی بالا گرفته بود. ولی این یک واقعیت است، واقعیتی سرسخت که مجاهدین در سی خرداد بزرگترین اشتباه تاریخی خود را کردند و رودر روی نظامی ایستادند که پایگاه اجتماعی مستحکمی داشت کما اینکه هنوز پس از سی سال از آن ماجرا سرپا ایستاده و با کشورهای بزرگی همچون آمریکا سرشاخ شده است. رجوی هرگز به این اشتباه تاریخی خود اعتراف نکرده و نخواهد کرد چون اعتراف به اشتباه، قدمهای مهلک تری در پی دارد، پس اینهمه کشته و زخمی و اسیر برای چه بود؟ اینهمه دربدری و آوارگی برای چه بود؟ پاسخ به خانواده کشته شده ها را چه کسی خواهد داد؟

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنی دوستانه با دوستان قدیمی

 

 

محمد ب، فریاد آزادی، پاریس، چهاردهم ژوئن 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Sokhani%20Ba%20Dustan.HTM

 

چندی است در وبلاگ این جانب برخی از دوستان قدیمی ابراز نظر می كنند ولی با لغات و كلماتی كه مناسب و در شأن یك انسان متمدن نیست. آنچه كه در این سطور خواهم آورد گلایهای است دوستانه شاید مقبول نظر افتد.

اول از همه روشن كنم كه بنده به هیچ گروه و حزب و دولتی وابسته نبوده و نیستم. تنها و تنها وظیفه ای كه بردوش خودم حس میكنم كمك به دوستانم میباشد كه اكنون در تشكیلات مجاهدین هستند و مثل خودم سالهای سال زندگی شان را به هدر داده اند و قطعا می دانم كه راضی به ماندن در آنجا نیستند. آنها می خواهند خارج شوند ولی متاسفانه هنوز این جسارت را در خود نیافته اند كه این خود را از این دایره بسته بیرون بیندازند. كسانی مثل محمود شمس، مجتبی كرمی، علی كلبی، كرم لر، غلام نبی و خیلی های دیگر كه بی هیچ شكی بیش از من مشتاق خارج شدن از این تشكیلات بودند ولی متاسفانه یا فرصتی پیدا نكردند و یا همچنان مسحور افكار پلیدی هستند كه در ذهن آنها و همه ما فرو كرده بودند.

در باب كلمه «مزدور» كه دوستان به من زیاد اطلاق كرده اند بایستی عرض كنم، الان كه كوس رسوایی سران سازمان در همه جابه صدا در آمده و اینترنت و تلویزیونهای مختلف ملاقاتهای سری سران سازمان با مقامات عراقی برای دریافت پول و در ازای آن دادن اطلاعات و همكاری نظامی با رژیم صدام، همه جا پخش و منتشر كرده اند و در معرض دید همگان می باشد، دیگر حرف از مزدوری زدن كمی بی انصافی است.

بهتر آن است كه مزدور به سران سازمان اطلاق شود كه تا آنجا كه امكان داشت با صدام همكاری كردند وقتی كه صدام سرنگون شد، ظرف چند روز گردش صد و هشتاد درجه ای كرده و با آمریكا شروع به همكاری كردند كه تا الان هم ادامه دارد.

دوستان عزیز كه خیلی از سالهای عمرتان را همچون من در مناسبات مجاهدین گذرانده اید آیا تعریف كاملی از مزدوری می دانید؟ آیا كسی كه برای بیگانه فعالیت میكند مزدور است یا برای كشور خودش؟

آیا همكاری با صدام و گرفتن هزاران دلار پول در ماه (به گفته مترجم شخص رجوی) و دادن اطلاعات و همكاری نظامی با صدام مزدوری نیست؟ آیا همكاری با نیروهای آمریكایی برای كشتار مردم عراق، مزدوری نیست؟ آیا آشتی دادن بعثیها با نیروهای آمریكایی در داخل قرارگاه اشرف مزدوری نیست؟ و هزاران مورد دیگر كه در اینجا فرصت بیان آنها نیست و لازم هم نیست قطعا خود شما بهتر از من می دانید.

خصیصه اول هر مجاهد این است كه فكر نكند و آنچه را كه مسئولش به او می گوید انجام دهد. اصلا این را سالها و سالها در گوش من و شما كرده اند كه آنچه مسئول می گوید به مثابه كلام خداست و بایستی بدون كم و كاست و بی تناقض آنرا انجام دهیم.

دوستان من، آیا وقت آن نیست كه كمی خودمان فكر كنیم، شمایی كه در دنیای آزاد قرار دارید كمی با خودتان خلوت كنید و به این فكر كنید كه سرانجام این همه تسلیم بودن محض در برابر سازمان به كجا انجامید؟ به كجا رسیدیم؟ آیا به اهدافی كه سازمان و رهبری آن می گفت رسیدیم؟ آیا تحلیل های سیاسی و تشكیلاتی درست از آب در آمد؟ آیا اینهمه عمر انسانهایی كه صرف ماندن در عراق شد آیا نتیجه ای داد؟

بهرحال من شما را مقصر نمی دانم چون شما نیز فریب خورده اید و همچون خود من سالهای سال در این بیغوله بسر برده و كاملا از نظر فكری در اختیار سازمان قرار دارید. امیدوارم هرچه زودتر به خود آیید و این زنگارهای سالیان را از ذهن و روح خود بزدایید و از یك سازمان متلاشی و در هم شكسته ودر حال فروپاشی فاصله بگیرید.

محمد ب. عضو پیشین مجاهدین
ژوئن 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تقویم خونین ، تنها افتخار رجوی ؟!

به بهانه خبر خروج سازمان از لیست تروریستی (لیست امریکایی)

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، سیزدهم ژوئن 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8026

 

سازمان مجاهدین از جهات متعددی تنها گروه تروریستی است که در مقایسه با سایر گروه های تروریستی متفاوت نشان می دهد. این تفاوت نه از بعد مثبت که بخاطر تقدس یافتگی خشونت و میزان سبعیت و هم از حیث کمی و آماری است. این جنبه هر چند تاکنون مغفول مانده و فقط به ارائه آمار کلی اکتفا شده، اما از جهات دیگری و از جمله روزشمار و تقویمی کردن این آمار می تواند دستمایه یک کار میدانی و پژوهشی قرار بگیرد که نتیجه اش حائز اهمیت و شگفت انگیز خواهد بود.. کمترین اش این خواهد بود که می تواند بر حقانیت نام سازمان در هر لیست تروریستی جامعه بین الملل صحه و مهر تأیید بگذارد. عجالتا کاری به همه آن جنبه هایی که سازمان را متفاوت می کند، ندارم. هر چند در به هم پیوستگی این جنبه ها است که شمای کلی و واحدی از یک تشکیلات هولناک فرقه ای – تروریستی تداعی و عینی می شود؛ اما گذشته از ابعاد کیفی جنایاتی که سازمان انجام داده، کمیت این اقدامات هم منحصر و یگانه است.

به این دلیل که سازمان مجاهدین تنها گروه تروریستی است که در طول سه دهه فعالیت های خشونت آمیز در تمامی روزهای سال عملیات تروریستی انجام داده و به بیانی روزی را در تقویم نمی یابیم که نام سازمان به عنوان عامل اقدامات تروریستی مزین نشده باشد. همچنین می توان اضافه کرد که در برخی از این روزها تعداد اقدامات تروریستی سازمان به مراتب از یک فقره بیشتر بوده است. اینکه نفس این آمار و ارقام دلالت بر قدرت و توان سازماندهی مجاهدین می کند و یا سراسیمگی و بی هدفی و کوری این اقدامات را نشان می دهد، تشخیص آن چندان دشوار نیست. بخصوص وقتی بدانیم ۸۰ درصد قربانیان عملیات تروریستی سازمان را شهروندان تشکیل می دهند. بدیهی است سازمان برای ترور این هدف های در دسترس و سهل و آسان نیاز چندانی به سازماندهی و طراحی نداشته و بنابرآنچه رجوی در فاز به اصطلاح زدن سر انگشتان که منظور مردم عادی است، اذعان داشته اساسا این اهداف به این دلیل انتخاب شده که کاملا در دسترس روزمره تیم های عملیاتی بوده و بطور روزمره با آنها ارتباط داشته اند.

بواقع آیا چنین آمار و ارقامی برای یک سازمان تروریستی می تواند مایه افتخار و مباهات باشد و ملاک توان و قدرت تشکیلاتی و نظامی و … باشد. یا بواقع بر زبونی و حقارت آنها صحه می گذارد. نکته جالب و با اهمیت اینکه در تمامی بیانیه های سازمان که معمولا بعد از انجام هر عملیات تروریستی منتشر شده، از سر غرور و نخوت و یا کینه توزی کور تمامی مشخصات و مختصات و گزارش عملیات و حتی هویت سوژه ها علی الظاهر با بیشترین دقت منعکس شده است و اتفاقا همین گزارش ها می تواند مبنای خوبی برای درک این حقیقت باشد که جنس و نوعیت و هدف این اقدامات تا چه اندازه از سر استیصال و یا اقتدار صورت گرفته است. اتفاقا همین جنبه آماری مورد نظر، گواه این ادعا است که عمده این اقدامات از نوع کور و باری به هر جهت و بی اطلاعی محض از هویت سوژه ها بوده و انجام آن فقط به دلیل سهل بودن و انگیزه آن تنها ایجاد هراس و دلهره اجتماعی بوده است. به عنوان مثال وقتی با اطلاعیه ای مواجه می شویم که سازمان چند نفر در داخل یک بنگاه معاملاتی اتومبیل را ترور کرده، و شرح گزارش درباره انگیزه این ترورها تنها نصب عکس آیت الله خمینی است، می شود به سهولت درباره ارزش امنیتی، عملیاتی و سیاسی این گونه اقدامات قضاوت کرد. بنابراین این آمار هر چند در وهله اول برای خیلی ها می تواند شگفت انگیز و قدرت و توان عملیاتی سازمان را تداعی کند، اما بواقع هر میزان که روی این کیس ها و ابعاد کمی و کیفی آن تأمل کنیم متوجه می شویم این خشونت ها فقط بخاطر بازخوردهای روانی و هراس افکنانه و در بیرون به صرف رخ کشیدن توان نظامی سازمان بوده، و فاقد کمترین بار سیاسی و امنیتی و نظامی می باشد. و به همین دلیل است که بیشترین درصد قربانیان اقدامات تروریستی سازمان را شهروندان عادی تشکیل می دهند.

اما از جهتی هم این آمار و ارقام می تواند بر جنبه های کینه توزانه تأکید داشته باشد. یعنی بر خلاف آن تصوری که عموما گروه های تروریستی می خواهند در جریان عملیات تروریستی از اهمیت سوژه، دقت در زمان بندی، طراحی، سرعت عمل و پیچیدگی عملیات از خود بجا بگذارند، اما در اقدامات سازمان با آن حجم و کمیت کمترین نشانه و نسبتی از اهمیت سوژه ها، و مابقی فاکتورها که با اهمیت سوژه نسبت و رابطه تنگاتنگ دارند، نمی بینیم. در بررسی موردی با این حقیقت تلخ و اندوهبار روبرو می شویم که بالای ۹۰ درصد این هدف ها همین مردم عادی کوچه و بازار بوده اند. بقالی که پشت ترازوی کسب توسط تروریستی که نقش مشتری را بازی می کرده مورد رگبار مسلسل قرار گرفته است. عطار و نجار و سبزی فروش و بنگاهی و راننده و عابرانی که در کمال خونسردی به قتل رسیده اند. می توان تک تک ترورهای یومیه و روزانه سازمان را از این منظر بررسی کرد و بعد قضاوت کرد که ارزش این ترورها از حیث عملیاتی چقدر بوده است. توضیح این فاکتورها پیشتر از آن جهت است که ببینیم رابطه آن کمیت حداقل یک ترور در روز با کیفیت و هدف های قربانی شده در واقع نسبت شان از چه جنسی است. آیا صرف تکیه به این آمار و ارقام پاسخ رجوی به تمام بن بست های استراتژیکی، سیاسی و ایدئولوژیکی است؟ آیا سازمانی که تمام ۳۶۵ برگ تقویم سال را به خون پاک این همه انسان آغشته کرده و حتی یک روز را در تقویم سالیانه از جنایات اش خالی نگذاشته، می تواند باعث افتخار و غرور و اقتدار تشکیلاتی، سیاسی و ایدئولوژیکی اش باشد؟ با این احتساب رجوی جز شقاوت و بیرحمی و کینه توزی و … به چه چیزی می تواند مباهات و افتخار کند؟!!

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد