_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

درختان بر پای خود می ایستند

 

تحریریه ایران فانوس

13.07.2012

http://iran-fanous.de/middle/1110-Iran%20Fanous-Derakhtan-13.07.2012.htm

 

درختان ضمن این که خود حیات دارند، به حیات انسانی نیز کمک می کنند. آنان دارای احساس و روح و زبان خاص خود هستند. حرس کردن بیهوده شان، گناه و فلاکت به دنبال دارد. لهذا، از عجایب حیات گیاهی می بود که اگر یکی از درختان جنگل از بقیه تقاضا می کرد که برای بقاء و حیات بهتر، بهتر این است که از این پس شما بر پایه و تنه من تکیه کنید و این راز ماندگاری و سعادت درختان جنگل است!
این منطق تکامل نیست. ولی در حیات انسانی و در مناسبات یک فرقه، همین گونه است که شرحش رفت. در انقلاب ایدئولوژیک فرقه مجاهدین، رهبری از اعضایش تقاضا می کرد که برای دوام و بقاء، بهتر این است تا از پای خود استفاده نکنید، بلکه بر پای رهبری راه بروید. بدین سبب بود که رهبری فرقه اعضایش را هر روز در محاصره بیشتر قرار می داد و وسعت فکر و قدرت جسم شان را به نفع خود تضعیف و زایل می کرد و به انحاء مختلف، سعی در نابود کردن جسم و فکر اعضایش داشت تا آنجا که اعضایش قادر نباشند از جسم و فکرشان برای اعتراض و یا برای فرار، استفاده کنند. ایده آل رهبری، گورستان باشکوهی از شهدا بود تا ضمن این که شهدا به سرمایه ای معنوی برای حذب و حفظ اعضای ناراضی به کار می روند، همچنین شهدا قادر به اعتراض و فرار نیستند. رهبری همچنین از اعضای چشم و گوش بسته و عقل و جان زایل شده، مترصد رسیدن به تهران و نشستن بر راس قله قدرت بود تا برای همیشه از ترس و ناامنی و خفاء، رها شده باشد.
این چنین بود که او به بهانه انقلاب ایدئولوژیک و عبور اعضاء از کوره گدازان انقلاب، از آنان درخواست می کرد تا بر پای خود راه نروید، بلکه از پاهای رهبری استفاده کنید. او منظورش نه تنها در فکر و راه و مبارزه و جنگ و منطق سیاسی و فلسفه زندگی، بلکه عملاً و در عرصه پراتیک نیز به داشتن پاهای اعضایش رشک و حسد می ورزید که چرا نتوانسته اعضایش را در جنگهای مشغول کننده و سودآور، ، شهید و یا از حیث فیزیکی، معلول و فلج کند.
با این وصف اما رهبری فرقه که تمام سالها زورش را زده بود تا همه راههای ممکن برای فرار فکر و جسم اعضایش را بسته باشد، با این وجود تعدادی از اعضاء که از حصار فرقه فرار کردند، دارای صدمات جدی جنگی و یا از ناحیه یک و یا دو پا، فلج بودند.
معلوم نیست که اگر همه دیکتاتورهای جنگ طلب، همین گونه خود را جای خدا قرار می دادند و اعضایشان را در شرایط جنگ مصنوعی و غیر مصنوعی، فکر و جسم شان را فلج می کردند و سپس از آنان می خواستند که شما پاهای خود را نیاز ندارید، بلکه همه باید بر پاهای رهبری راه بروند، امروزه پیروان صدام حسین در کجا و کدام راه، طی طریق می کردند و بدتر از همه، پیروان خود رهبری فرقه، می بایست پشت رهبرشان و آنهم بدون پا، مخفی و منتظر معجزات غرب و اسراییل، باقی می ماندند.
با این همه باید قانون الهی و خدا را شکر کرد و به قانون و احکام ضد انسانی رهبری فرقه ریشخند زد چرا این که یکی از یاران ایران فانوس که در ایام ورود به داخل فرقه، صحیح و سالم بوده و رهبری فرقه به بهانه مبارزه، او را از پای درآورده بود تا همیشه وی را مطیع اوامر و خیالات واهی خود باقی بدارد، این دوست عزیز نه این که با همان پاهای آسیب دیده از مهلکه مرگ و نیستی فرار کرده و خود را به آلمان رسانده است، همچنین توانسته است به کمک علم پزشکی و و تقلای درونی، دوباره سلامتی خود را بازیابد و به راهی که زندگی جدید برایش بازگشوده است، ادامه حیات دهد.
باید به این رمز و راز تکامل یقین داشت و ایمان حاصل کرد. اگر چه زخم و درد و آسیب از جانب دیکتاتورها و به منظورهای آگاهانه برای راه ندیدن و راه نپیمودن است، راه زندگی و مبارزه برای عدالت و آزادی را خود راه نشان می دهد که، چطور و چگونه باید راه رفت و راه را ادامه داد.


تحریریه ایران فانوس
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از تهران تا پاریس

 

تحریریه ایران فانوس

02.07.2012

http://iran-fanous.de/middle/1081-Iran%20Fanous-Tehran%20Paris-02.07.2012.htm

 

مردی که سی و یک سال قبل از تهران به پاریس آمده بود تا توسط نیروها و امکانات به دست آمده دوباره به تهران برگردد، امروزه، همه پنبه هایش رشته شده و انبوه امکانات و نیروهایش بر علیه خودش نه در تهران، بلکه در پاریس و تا آخرین سنگرهای جهل و تباهی، پیشروی کرده اند.
موضوع سخن بر می گردد به حوادثی که در روز 22 ماه ژوئن در پاریس اتفاق افتاد. اعتراض انبوهی از اعضای جداشده از سازمان و برخوردی که با این اعضاء صورت گرفت مانند همیشه، با خشونت. از رجوی جز این انتظاری نیست. او در همه عمر، با ظالمان با رافت و با مظلومان با خشونت رفتار کرده و جز این در ظرفیت و توان و ایدئولوژی اش، نبوده و نخواهد بود.
او که روزگاری از اعتراض اعضای جداشده در حد ترساندن اعضای وفادار و ناراضی، حساب باز کرده بود، ولی هم اکنون حسابش آنچنان قاطی شده و به سیم آخر زده که حتی به موقعیت اختفاء و سفیدسازی و بازگشت خود به پشت جبهه، حساب نکرده است. او در این نبرد سرنوشت ساز و در آخرین سنگر باقیمانده، هنوز جسارت اعتراف و چرایی این که معترضین چه کسانی هستند و چه اعتراضی را دارند، ندارد.
اما او در پاریس از نیروهایی منفعل و واداده، اما خشونت طلب و هیستریک کمک می گیرد، تا به زعم خودش آنان را در ضدیت و جنگ با مزدوران وزارت اطلاعات ایران، روحیه ببخشد و حفظ کند. از این نیروها کسانی مانند اطمینان ها و آرمیده ها و بینات مریم عضدانلو، همان گونه که گفته شد، اعضایی واداده اما شرمنده هستند. مثلاً عضو فالانژی مثل آرمیده، کسی است وقتی در تهران به سر می برد، به سازمانش گفت می خواهم به عراق بیایم، او را به عراق آوردند. سپس در عراق گفت زن می خواهم، به او زن دادند. بعد گفت بچه می خواهم، بچه دارش کردند. کمی بعد که از زن و فرزند خسته شد، گفت اینها را نمی خواهم، سازمان آنها را به سوئد فرستاد و بعد گفت می خواهم خودم به خارج بروم و سازمان وی را به اروپا آورد و پاسپورت پناهندگی دستش داد. سپس درخواست تاکسی و مغازه و غیره را کرد و سازمان نیز همه را برایش حاضر و آماده کرد تا از وی یک بدهکار مطلق و غلام شرمنده بسازد که ساخت. بعد که نوبت سازمان فرارسید با مردرندی به آرمیده گفت، حال که همرزمانت را در عراق جا گذاشتی و به اروپا آمدی، باز هم رحمت رهبری شامل حالت خواهد شد و اگر مرد جنگ باشی، این تو و این هم میدان جنگ یعنی پاریس و این هم دشمن یعنی ماموران وزارت اطلاعات، این هم بهترین وکلا و دلارهای فراوان.
بدون این که سازمان ادامه داده باشد که جمع معترضین که امروز به آخرین سنگر جهل و فریب نزدیک شده اند، روزگاری از اعضای سازمان، قربانیان و هم اکنون در کمال متانت و دموکراتیک، در حال اعتراض به رهبری سازمان هستند و اینها جزو اهداف اولیه معترضین نبود، بلکه سیاستهای غلط رهبری بود که کار را به اینجا رسانده و هر روز حلقه محاصره را بر آنان تنگتر می کند.
با این وصف می توان گفت، آرمیده ها تروریستهای شرمنده و بغایت خطرناکتر از تروریستهای رجوی در عراق هستند. تروریستهایی که با ایدئولوژی نمی جنگند تا روزی و روزگاری آگاه شوند که همه اش جهل و تباهی و فریب و دروغ بوده است و از گذشته نادم شوند و پس از ندامت، احیاناً تلاشگر آزادی باشند. تروریستهایی که با دلار می جنگند و در این مسیر و همه جا در پشت جبهه، این دلارهای سنگین است که حرکت آنان را سمت و سو خواهد داد.
با این حال ایران فانوس اعتقاد دارد، قربانیان فرقه مجاهدین کماکان در خط مقدم حضور دارند و در آخرین سنگرها با دشمنان ایران و ایرانی در چالشی آشتی ناپذیر به سر می برند. اما دولتهایی که تروریسم را در کنترل خود دارند، هنوز به ادعای مبارزه شان علیه تروریسم، عمل نکرده اند. بهترین اقدام و حسن نیت این دولتمردان این است تا دولت نوری مالکی را مجاب کنند تا اموال تروریستها را در عراق که در اصل بخشی متعلق به همین قربانیان بوده و فرقه مجاهدین آنها را به عناوین مختلف مصادره کرده است، به صاحبان و قربانیان فرقه باز پس داده شود تا از آنها در راستای روشنگری و افشاگری ماهیت خطرناک فرقه استفاده شود.


تحریریه ایران فانوس
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در پاریس چنین می کنند، در تهران چه خواهند کرد؟!

 

 

تحریریه ایران فانوس

24.06.2012

http://iran-fanous.de/middle/1068-Iran%20Fanous-Ghozaresh-24.06.2012.htm

 

 

روز جمعه 22 ماه یونی، برای اعضای جداشده و معترض به سیاستهای غلط رهبری مجاهدین، روز عبرت انگیزی بود. روزی که دو گروه از قربانیان ایدئولوژی تحقیر و تباهی، در مقابل هم قرار گرفتند. البته گروهی در تقابل با این ایدئولوژی و گروهی دیگر در همراهی، همچون اراذل و اوباش فریب خورده.
روز جمعه، دهها تن از اعضای سابق و جداشده از مجاهدین خلق که هم اکنون در اروپا زندگی می کنند و به سیاستهای ضد ایرانی رهبران مجاهدین در همه عرصه ها اعتراض دارند، در شهر پاریس حضور به هم رسانده تا یکبار دیگر نمایش ضد ایرانی 30 خرداد مجاهدین و استراتژی خشونت، را در مقابل دادگستری شهر پاریس، مورد اعتراض قرار دهند.
از ساعت 12 این روز که معترضین در آکسیونی منظم و کاملاً دموکراتیک، به سمت میدان سن میشل و مقابل دادگستری شهر در حرکت بودند، مورد هجوم دهها تن از اراذل مجاهد قرار گرفتند. آنان مانند افرادی عقب مانده و متعصب، دائماً توهین و تهدید و فر افکنی می کردند. آنان معتقد بودند که اعضای جداشده و معترض، ناموس و زن و فرزند خود را به وزارت اطلاعات ایران فروخته اند! این در حالی است که بنا بر انبوه شواهد، مسعود رجوی به کمک مریم عضدانلو، همه زنان مجاهد و اسیر در اردوگاه اشرف را با دادن هر کدام یک گردنبند مریمی، به عقد خود در آورده و در عوض به مردان شان، پاداشی در حد رده عضویت، ابلاغ کرده است.

 


پس از دقایقی از گذشت درگیریها در میان انبوه مردم رهگذر و تماشاچی، اوباشان مجاهد که تعدادی ایرانی و تعدادی دیگر از کشورهای دیگر بودند به فرماندهی فالانژی به نام محمد اطمینان، به صفوف معترضین که مسالمت آمیز اعتراضات خود را ادامه می دادند، با انواع سلاح سرد و چوب دستی و پنجه بوکس، حمله برده و در این میان تعدادی از معترضین به نامهای خانم بتول سلطانی و آقایان امیر موثقی و محمد کرمی، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و متاسفانه آقای نادر نادری، با اصابت پنجه بوکس یکی از چماقداران مریم عضدانلو، از دنده چپ مورد اصابت قرار گرفته و هم اکنون در بیمارستان شهر پاریس، بستری شده است.
درگیریها تا نیم ساعت ادامه داشت تا این که با سر رسیدن پلیس فرانسه، چماقداران که به چماق و سلاح سرد مسلح بودند، توسط پلیس دستگیر شده و تعدادی از آنان داخل اتوبوس به محل بازجویی، انتقال داده شدند.
اعضای جداشده و معترض که پس از مدتی، تعدادی دیگر خود را به میدان شهر رسانده بودند، جملگی با برافراشتن انواع پوستر و پلاکارد و در میان انبوه جمعیت فرانسوی، با شعارهای رجوی تروریست، تروریست رجوی، اعتراضات خود را آغاز کردند. پلیس فرانسه، از جمعیت معترضین که به صورت دموکراتیک اعتراضات خود را دنبال می کردند در مقابل اراذل و اوباش، حمایت و حراست می کردند. انبوه جمعیت معترضین، پس از قریب به دو ساعت اعتراض در مقابل دادگستری و در میدان سن میشل، اعتراضات خود را به پایان برده و سپس به محل اقامت جدید و به هتلی که در آن ادامه آکسیون ادامه می یافت، رهسپار شدند.

 


در این مراسم که تعدادی از مهمانان فرانسوی نیز حضور داشتند، به بنیادهای فکری و فرهنگی تروریسم و فرقه ها پرداخته شد. ابتدا آقای شادانلو، رشته سخن را به دست گرفته و سپس آقای آلن شوواله ریا، که یکی از نویسندگان و ژورنالیستهای معروف فرانسه است، در ارتباط با فرقه گرایی و تروریسم مجاهدین، تحقیقات و گزارشات خود را اعتراف، و به روشنگری بیشتر در این ارتباط مبادرت ورزید. پس از آن، آقای دومینیک آتاجیان، که یکی از وکلای سرشناس قربانیان تروریسم است، بخشی از گزارشات حقوقی خود را در ارتباط با انبوه پرونده جرم و جنایت مریم عضدانلو، شرح دادند که چگونه در این میان ابتکار عمل از دست فرقه مجاهدین رها شده و هم اکنون مستاصل و ناتوان شده اند.
با این وصف، این نشست پس از حدود دو ساعت به پایان رسید و قربانیان فرقه به محلهای اقامت خود رهسپار شدند. در این میان، تعدادی از قرباناین فرقه به دست اوباشان مریم عضدانلو، زخمی شده و تعدادی دیگر از فریب خوردگان، دستگیر و به محل بازجویی انتقال داده شدند.
اما آنچه که بی پاسخ مانده این است، گروهی که به زعم خود را قربانی و اپوزسیون حکومت جمهوری اسلامی می داند و در کشور تبعید و در مهد دموکراسی و حقوق بشر، با اعضای قربانی و منتقد خود چنین با خشونت و بی رحمی رفتار می کند، این گروه در کشور عراق و در اردوگاه اشرف، با ناراضیان و منتقدین خود چه می کند و از همه بدتر، اینان که خود را مدعی و مستحق قدرت در ایران می دانند، در تهران با مخالفین و با مردم چه خواهند کرد!
با این وصف، اگر آن روز که جهان به پدیده تروریسم و خودسوزی و شانتاژ و باجخواهی مجاهدین قدری آشنا شد و در سال 2003 که نیکلای سارکوزی وزیر کشور فرانسه بود و در مقابل شانتاژ و باجخواهی این گروه تروریستی، علناً اعلام کرد که اینان یعنی فرقه مجاهدین، وحشی ترین گروه تروریستی جهان هستند، جهان در بسیجی آشکار به مقوله تروریسم می پرداخت، شاید امروز، قربانیان دیروز فرقه همچنان قربانی نمی شدند!


تحریریه ایران فانوس

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد