_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

فروغ جاویدان یا دروغ شارلاتان!

(آخرین عملیات صدام و مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

ق. حسين نژاد (غلام) عضو قدیمی جدا شدۀ اخیر از فرقۀ رجوی، وبلاگ افشای وطن فروشی فرقه رجوی، بیست و نهم ژوئیه 2012
http://bandrajavi.blogfa.com/post/114

 

در سالگرد عملیات جنایتکارانۀ موسوم به «فروغ جاویدان» همۀ جدا شدگان 67 به بعد از فرقۀ نابکار رجوی ادا و اطوارها و دروغهای شارلاتانی و دجالانۀ مسعود رجوی در هر دو نشست توجیهی و جمع بندی (قبل و بعد از این عملیات) را به یاد می آورند که چگونه وی به دنبال کشاندن هزاران جوان تحصیلکرده و یا دانشجو از کشورهای اروپا و آمریکا به عراق و به کشتن دادن بسیاری از آنها و نگهداشتن بسیاری دیگر در اسارت تا همین الان در اشرف و لیبرتی دجالانه و با شارلاتانی کوشید دروغ بزرگ فتح یک شبۀ تهران!! را همچون دروغهای سرنگونی همه سالۀ رژیم!! قابل هضم مغزها و اذهان و دلهای هزاران جوان بیگناه از بهترین وکارآترین نیروهای مردم و کشور ایران نماید و دروغ و فریبی بزرگ را در تاریخ نسل امروز ملت ایران «جاویدان» سازد! و بعد هم به توجیه آن شکست و رسوایی بزرگ و به کشتن دادن بیش از هزار جوان و نیروی بالندۀ ایران بنشیند و بعد از آنهمه ستایش از این عملیات قبل از انجام آن علت شکست را نه خودخواهی و «فردیت» محض خود و طر ح و برنامۀ غلط و من درآوردی نظامی و تحلیل و حساب پوچ سیاسی خودش بلکه «جنسیت» یا جیم (گرایش جنسی) و داشتن زن!! توسط افراد جا بزند.

هیچ مبارزه ای از خارج کشور به پیروزی نرسیده مبارزه باید دز داخل کشور صورت گیرد… مائو در داخل چین راهپیمایی کرد و جنگید و پیروز شد و موقع حملۀ ژاپن به چین نیز موقتا با رژیم چیانکایچک اعلام آتش بس کرد تا همکار و همدست ژاپن در میان مردم جلوه نکند اما رجوی در اوج جنگ ایران و عراق هر چند خمینی بود که ادامه می داد نه تنها جنگ داخلی را متوقف نکرد بلکه رفت جزء نیروی دشمن شد که من خودم چون در بخش روابط عراق در سازمان کار می کردم به خوبی می دانم که علیرغم تبلیغات بیرونی هر دو طرف، فرقۀ رجوی جزء اطلاعات و ارتش صدام بود و همین یکی از مهمترین عوامل از دست رفتن پایگاه سازمان در ایران شد بطوریکه امروز اصلاح طلبان داخل رژیم به اعتراف خود رجوی در نشست ما در اشرف رهبران مردم شده اند. پیغمبر اسلام هم از مکه به مدینه رفت از مکه به روم و ایران که نرفت تا از آنجا مکه را بگیرد پایگاهش در داخل کشور خودش بود ولی رجوی این هجرت پیغمبر را با آمدنش به عراق مقایسه می کند!!! مگر زمان شکست فروغ در لیست بودی؟ پس چرا نتوانستی رژیم را سرنگون کنی؟ خود شکن که آیینه شکستن خطاست!! ولی این یکی هم خودش شکسته و هم آیینه اش!!... رجوی در توصیف لیست تروریستی می گوید که «استراتژی سرنگونی پشت آن گیر کرده است»!! در حالیکه مدت حدود 20 سال در اوج عملیات و ارتش و دم و دستگاهش مجاهدین خلق هیچوقت در هیچ لیست تروریستی نبودند پس آن موقع و در عملیات فروغ استراتژی سرنگونی پشت چه چیزی گیر کرده بود؟ برای همین هم رجوی پاسخ دارد می گوید چون آن موقع شما زن داشتید سرنگونی پشت «جیم» (احساسات جنسی) شما گیر کرده بود!! عجب شارلاتانی؟!!...

رجوی با عملیات فروغ که آن را بعدا بیمه نامۀ پیروزی خواند امروز به روشنی می بیند که بعد از 24 سال از آن فاجعۀ خونین و دردناک تاریخ ایران سوگنامه و ختم نامۀ فرقۀ خودش را نوشته است چرا که اکنون با آویختن به دامن سیا و ارتش و دولتهای پیشین آمریکا از طریق شرکتهای لابی سازی و صرف آگهی های پرهزینه تبلیغاتی در مطبوعات آمریکا و اروپا و عراق و تلویزیونهای آمریکا و خرید هزاران وکیل و پارلمانتر اروپایی و آمریکایی و دهها مزدور عراقی برای نگهداشتن هرچه بیشتر اسرای فرقۀ خود در قید اسارت و جلوگیری از فروپاشی تشکیلات سرکوب و شکنجه و به کشتن دادن و تباه کردن هرچه بیشتر وقت و عمر بهترین جوانان و نیروهای کارآمد مردم ایران و التماس و گدایی از آمریکا برای خروج از لیست تروریستی آمریکا پایان و فرجام خود و فرقۀ خود ساخته اش را نظاره می کند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دروغ و دغل و فریبکاری تحت عنوان «همیاری» تا کی؟دروغ و دغل و فریبکاری تحت عنوان «همیاری» تا کی؟

 

 

ق. حسین نژاد (مترجم ارشد جدا شده اخیر از فرقۀ رجوی)، وبلاگ دربند رجوی، بغداد، نوزدهم ژوئیه 2012
http://bandrajavi.blogfa.com/post/108

 

خجالت هم خوب چیزی است... واقعا که این سران فرقۀ رجوی از اینهمه دروغ و دغل و فریبکاری و دجالی و توهین به عقل و شعور دیگران شرم نمی کنند! از آنان باید پرسید سر کی می خواهید کلاه بگذارید؟ جز سر اندک افراد باقی مانده در اشرف و لیبرتی و اندک ایرانیان بی خبر از ماهیت و کارهای این فرقۀ نابکار؟... به سران فرقۀ رجوی در پاریس که شوی گدایی تحت عنوان «همیاری» را در سیمای مغازلت آمریکایی به راه انداخته اند باید گفت: حتی در صورت واقعی بودن این کمکها و پولها مگر شما چه کاری برای مردم ایران کرده اید و می کنید که حالا برای پیشبرد آن از مردم پول جمع می کنید؟ چه کاری جز بهترین خدمت به دشمنان داخلی و خارجی مردم ایران با تباه کردن و به هدر دادن وقت و توان و عمر بهترین نیروهای انقلاب و مبارزات این مردم کرده و می کنید؟ مورد و جای مصرف این پولها حتی اگر واقعی و از جیب ایرانیان باشد، کجاست؟ جز پر کردن جیب مقامات سابق سیا و ارتش جنایتکار آمریکا؟! و صاحبان سالنها و هتلهای آنچنانی در واشنگتن و نیویورک و اروپا؟! و لباسهای ملکه مریم؟! و مطبوعات و تلویزیونهای آمریکا و اروپا؟؟ و اگر واقعا این پولها برای ادامۀ کار سیما و تلویزیون شما جمع آوری می شود چطور شما میلیون میلیون برای تبلیغات ویلپنی! و خرید افراد خارجی برای پر کردن صندلیها! و اجارۀ سالنهای پنج ستاره و سخنرانان سیایی آمریکایی و اروپایی و ارکسترها و پوبلسیته ها در گرانبهاترین روزنامه ها و تلویزیونهای آمریکا و اروپا خرج می کنید و پول دارید ولی برای سیمایتان پول ندارید؟!... گویندۀ تلویزیون رجوی در توصیف برنامۀ همیاری می گوید: «برای تحقق آزادی مردم خودتان از ستم آخوندی به همیاری بپیوندید»، مردم ایران به او و سردمداران فرقۀ رجوی می گویند: شما آن موقع که تانک و توپ و همه گونه سلاح با همۀ پشتیبانی یک کشور و دولتی همچون رژیم صدام داشتید و با آن قیام مردمی که بهانۀ نبودن آن را می آوردید نتوانستید ما را از ستم آخوندی برهانید حالا با سیما و تلویزیون می خواهید ما را آزاد کنید، خوب، اگر با حرف و تبلیغ و راه سیاسی می شد ما را آزاد کنید پس چرا از اول این کار را نکردید و اینهمه به هدر و به کشتن دادن بهترین نیروها و نسل بالندۀ این ملت دیگر چه نیازی بود؟!

مسعود رجوی با توهین به مردم ایران در نشستی که چند ماه پیش با ما در اشرف داشت گفت: مردممان ویروس سبز گرفته اند و چون رهبری نشست کرد و نزول کرد مردم هم نشستند» (عین جمله اش که به ما در نشست چند ماه پیش در اشرف گفت) یعنی اعتراف می کند که مردم به او و فرقه اش پشت کرده و دنبال به قول خود او «موسوی نخست وزیر خمینی» راه افتاده اند!! ولی نگفت چرا؟... خودتان می دانید و آن آقای سنابرق هم که مدتها مسئول من در فرانسه و در بدیع (در عراق) بود و بیحال و وارفته به شوی «همیاری» آورده شده بود خوب می داند که منبع پول و درآمد سازمان کجاست؟ اگر نمی داند از فرزاد و شریف که نزد او در فرانسه هستند بپرسد که من و آنها وقتی در روابط سازمان بودیم با اسناد و نامه هایی که ترجمه می کردیم دیدیم که صدام در دیدار مسعود رجوی با او در شهریور سال 79 سهمیۀ سازمان از نفت عراق را به روزی صد هزار بشکه افزایش داد (3 میلیون بشکه در ماه) به علاوۀ میلیونها بشکه در مواقع اضافه تولید از محل یادداشت تفاهم بین المللی نفت در مقابل غذا که به صورت کوپن به خارج عراق منتقل و توسط تشکیلات سازمان در خارج به فروش می رفت. این همان منبع درآمد میلیاردی و تمام نشدنی رجوی با سرمایه گذاریهای کلان آن در خارجه بوسیلۀ افراد و شرکتهای پوششی است که امروز نیز توسط مریم رجوی علاوه بر خرج کاخ پاریسی و لباسهای صد مدلی و جراحی چهرۀ خود برای جوان نمایی و «تابان» شدنش میلیون میلیون صرف هزینۀ برگزاری کنفرانسها و مهمانیهای آنچنانی در اروپا و آمریکا با پرداختهای کلان به سخنرانان از مقامات جنایت پیشۀ سابق سیا و امنیت و ارتش و دولتهای پیشین آمریکا از طریق شرکتهای لابی سازی و صرف آگهی های پرهزینه تبلیغاتی در مطبوعات آمریکا و اروپا و عراق و تلویزیونهای آمریکا و خرید هزاران وکیل و پارلمانتر اروپایی و آمریکایی و دهها مزدور عراقی برای نگهداشتن هرچه بیشتر اسرای فرقۀ خود در قید اسارت و جلوگیری از فروپاشی تشکیلات سرکوب و شکنجه و به کشتن دادن و تباه کردن هرچه بیشتر وقت و عمر بهترین جوانان و نیروهای کارآمد مردم ایران و التماس و گدایی از آمریکا برای خروج از لیست تروریستی که «استراتژی سرنگونی پشت آن گیر کرده است»!! می گردد. بدینگونه می بینیم که تمامی ادعاهای رجویها و دستگاهشان مبنی بر کمک مالی مردم ایران و تمامی ترفندهایشان مبنی بر جمع آوری کمک مالی برای سیمای مغازلت آمریکایی و اروپایی و دروغ و فریبشان و دیگر برنامه هایشان برای سرکیسه کردن ایرانیان در این رابطه تا کجا پوشالی و برای لاپوشانی کلان غارت نفت عراق و توجیه و سفیدسازی هزینه های میلیونی شان برای کنفرانسهای مأموران سی آی ای و ارتشیان جنایتکار آمریکا می باشد.

ما اینجا در بغداد تعداد زیادی هستیم که در این چند ماه از اشرف و لیبرتی بیرون آمده ایم من خودم از لیبرتی به کمک سازمان ملل بیرون آمدم خانواده هایمان که از ایران برای دیدن ما می آیند می گویند که هیچکس در ایران جز خودمان (خانواده های مجاهدین) که برای خبر یافتن از وضعیت و اخبار فرزندانشان سیما را گاهی می گیرند سیما را نمی شناسند و اصلا یا مجاهدین را نمی شناسند و یا به شدت از این سازمان که به صورت فرقۀ رجوی در آمده است تنفر دارند. پدر یکی از بچه های جدا شده می گفت حتی یک نفر هم از فامیل و دوست و آشنا که می شنیدند فرزند ما از سازمان بیرون آمده نمی گفت چرا بیرون آمده و نباید بیرون می آمد بلکه همه بلا استثنا خوشحالند و تبریک می گویند.

همه مان می دانیم که این تماسها از ایران جعلی و از خود قسمت داخله در اشرف می باشد و الا هیچ ایرانی اصطلاح «شیر همیشه بیدار» و «تضادم حل شد» و«سیاج اشرف» (در حالیکه کلمۀ سیاج عربی است و فقط در عراق و اشرف گفته می شود و فارسی آن نرده می باشد) وو... را که فقط در اشرف و در سازمان مصطلح می باشد به کار نمی برد. پولها و زندگی اکثر هواداران در خارج را هم خود سازمان تأمین می کند ما خودمان در فرانسه بودیم و می دانیم و این پول دادنها هم هدفی جز تبلیغ و دود دم «حمایت مردمی» و«پایگاه مردمی» راه انداختن و لاپوشانی دولارهای نفتی صدام ندارد... دروغ و دغل و عوامفریبی و دجالی و نفهم شمردن دیگران را بس کنید!.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به مناسبت فاجعۀ 7 تیر

فرقۀ رجوی: من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود!!

 

 

حسین نژاد، وبلاگ در بند رجوی، اول ژوئیه 2012
http://bandrajavi.blogfa.com/post/93

 

از سالهای 50 که ما در دانشگاه و بیشتر از آن در زندانهای شاه با سازمان مجاهدین آشنا شدیم معروف بود که اختلاف مشی و مبارزۀ مسلحانۀ این سازمان با مشی و مبارزۀ مسلحانۀ چریکهای فدائی در این است که سازمان مجاهدین غیر از موارد درگیری و دفاع تنها به عملیات مسلحانه علیه مستشارهای آمریکایی یا سران نظامی سرکوبگر درجه اول رژیم شاه معتقد است و ترور نیروی داخلی مانند ترور سرمایه داران را که چریکهای فدایی انجام می دادند قبول ندارد و حتی قتل یک پاسبان را هم مجاز نمی شمارد هر چند که در کتاب «دموکراسی خیانت شده» که توبه نامه و التماس نامۀ فرقۀ رجوی برای آمریکایی ها می باشد و در سالهای خارجه نشینی بعد از سال 60 توسط فرقۀ رجوی انتشار یافته است انجام هرگونه عملیات مسلحانه بوسیلۀ سازمان مجاهدین در زمان شاه به طور کامل و ذلیلانه ای انکار شده است. ولی رهبری رجوی که این سازمان را بعد از پیروزی انقلاب ایران تبدیل به یک فرقۀ نمود با 180 درجه چرخش در اصول و خط مشی سازمان بیشترین عملیات مسلحانه و ترورها را به قتل نیروی داخلی آنهم از میان غیرنظامی ترین افراد نظام که شامل طبقات پایین و کسبه و صاحبان مشاغلی ساده مانند خیاط و بقال و کفاش وو... هم می بود اختصاص داد در حالیکه اساسا و برخلاف ادعای دروغین این فرقه مبنی بر داشتن ایدئولوژی اسلامی و پیروی از مشی مبارزاتی امام حسین (ع) مطلقا خط مشی ترور و قتل غافلگیرانه در اسلام مجاز و به رسمیت شناخته نشده و چنین روشی در مبارزه علیه دشمن نه در سنت پیامبر (ص( و نه در سنت امام علی (ع) که تمام جنگهایشان علنی و در میدان نبرد رودررو صورت می گرفت وجود نداشته است و فقط خط مشی خوارج و فرقه های منفوری مانند حسن صباح بوده است.

فاجعۀ انفجار 7 تیر سرآغاز یک جنگ داخلی وحشتناک و خونین و ضد ملی و ضد اسلامی که در تاریخ کشورمان بی سابقه بود بشمار می رود که هیچ نامی به آن جز انتقامگیری و ترور کور وحشیانه نمی توان گذاشت به طوریکه بسیاری قربانیان آن هیچ سمتی در نظام نداشتند و در میان آنان پزشکان و صاحبان مشاغل عادی بسیاری به چشم می خورند. این جنایت وحشیانه به قدری پلید و محکوم بود که خود فرقۀ رجوی که بوضوح مرتکب و عامل مستقیم آن بود نتوانست انجام آن را رسما و علنا به عهده بگیرد ولی این که همۀ سازمانها و گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی حتی آنها که مسلحانه علیه این نظام می جنگیدند این جنایت را محکوم کرده و یا با آن مخالفت و از آن ابراز برائت کردند و تنها سازمانی که از همان اول و بعد هم همه ساله تا همین سالهای اخیر در رسانه های خود در سالگرد آن ابراز شادمانی می کرد فرقۀ رجوی بود به وضوح به عهده گرفتن این جنایت توسط این فرقه به شمار می رود. حتی در برخی موارد افراد و نیروهایی در داخل خود به اصطلاح «شورای ملی مقاومت» این فرقه چنانکه خود رجوی در یکی از نشستهای علنی اش در زمان صدام حسین در اشرف به ما گفت سرفصل را 7 تیر می دانستند نه 30 خرداد که مسعود رجوی با عصبانیت این نظریۀ آنها را رد کرد و گفت: «تازه بعضی از این آقایان می گویند شما با این کارتان بزرگترین خدمت را به رژیم جمهوری اسلامی کردید و این رژیم را تثبیت و آینده دار نمودید» !! بعد با طعنه و تمسخری آمیخته با سوزش از این آتش اختلاف و تضاد درونی شورای خود ساخته اش گفت: «بله؟ بله؟ حالا ما شدیم خدمتگزار رژیم؟»!! سپس با خشم و ناراحتی شدید افزود: «با این حرفشان می خواهند بگویند که ما مجاهدین مقصر و آغازگر بودیم»!!.

همه یادشان است که تیتر اول نشریۀ «مجاهد« ارگان فرقۀ رجوی همه ساله در سالگرد این جنایت «إن أوهن البیوت لبیت العنکبوت» و «رقم خوردن بی آیندگی رژیم با کشته شدن بهشتی» بود که با گذشت 31 سال از این جنایت و ثبات و استحکام بیش از پیش نظام جمهوری اسلامی و قرار گرفتن فرقۀ رجوی در آستانۀ فروپاشی کامل ثابت شد که کدامیک از طرفین بی آینده شدند؟!!

در حالیکه همه ساله در سالگرد این فاجعه تلویزیون فرقۀ رجوی سرود قسم را با صحنه هایی از انفجار 7 تیر پخش می کرد اکنون سالهاست که بعد از سقوط ارباب بزرگش صدام حسین که تأمین کنندۀ هزینه های این فرقه با ماهی 3 میلیون بشکه نفت بود و با خلع سلاح و پوچ از آب درآمدن شعر و شعارهایش و ثابت شدن بی پایگاهی مطلقش در داخل ایران بویژه بعد از حوادث انتخابات سال 88 و ثبوت بی آیندگیش حتی در اذهان افراد و نیروهای داخل خودش و قرار گرفتنش در آستانۀ فروپاشی و زوال کامل دیگر از آن کرکری خواندنها و شور و شادیها در سالگرد این فاجعه خبری نیست بلکه برای اولین بار بعد از 31 سال سخنگوی خارجی اش سید المحدثین در تریبونهای استعماری و امپریالیستی در پاسخ سؤال اربابان کنونی فرقه در مورد مسئولیت انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در روز 7 تیر سال 60 مسئولیت فرقۀ رجوی را به سادگی در عین تحسین و تمجید این عملیات جنایتکارانه منکر می شود!! که هر عاقلی جز ارباب سؤال کنندۀ سید المحدثین! می پرسد چرا در این 31 سال همیشه فقط شما شادمانی می کردید و هیچگاه هم مسئولیت خودتان در قبال آنرا انکار و رد نمی کردید و بلکه به آن افتخار هم می کردید؟! حالا چه شده و چه اتفاقی افتاده و ماشین جنایت کی به روغن سوزی افتاده که بعد از بیش از سه دهه منکر مسئولیت خودتان در قبال آن می شوید؟!

همچنین شنیده ام که اخیرا بنی صدر نیز گفته اصلا انفجار 7 تیر کار خود رژیم بوده تا بهانه و دستاویزی برای انتقام گیری از حریفش مجاهدین خلق به وجود بیاورد!! مگر این بنی صدر همان کسی نبود که چند روز بعد از وقوع این جنایت هولناک در پاسخ به سؤال یک خبرنگار خارجی در رابطه با مسئولیت آن گفت: «نتیجۀ جنایاتی است که این سران رژیم مرتکب شده اند»!!.

این در حالی است که خود مسعود رجوی بارها و بارها در نشستهای عمومی در اشرف چه در زمان ظهور! از مهدی ابریشمچی و چه در زمان غیبت کنونی اش! از عباس داوری می پرسید: «یادت هست من در شب بعد از 30 خرداد 60 در نشستی که با مرکزیت داشتیم پرسیدم آیا با یک عاشورا به قیمت از دست دادن همه موافقید؟ که همه به علامت موافقت دست بلند کردید؟». مسعود رجوی با این خطاب و سؤالش که اعترافی آشکار به قصدش برای منفجر کردن مقر حزب جمهوری اسلامی با استفاده از نفوذیهایش در حزب و اطلاع کاملش از عواقب آن و به راه افتادن یک انتقامکشی و جنگ داخلی خونین و وحشتناک به دنبال آن به علت عدم اختفای هواداران و رها شدن و آواره شدن آنان در کوچه ها و خیابانهای شهرها می باشد می خواست شرکای جرمی برای خود از میان چند نفر اعضای مرکزیت آن روز برای خود دست و پا کند در حالیکه چه کسی نمی داند وقتی چنین سؤالی از طرف شخص رجوی می شود احدی از حضار نشستش جرأت پایین نگه داشتن دستش را ندارد! بگذریم از اینکه هر گز این جنایت رجوی علیرغم تشبیه دجالگرانه اش هیچگونه تشابه و ربطی به عاشورا و نبرد رویارو و قهرمانانۀ کاملا دفاعی امام حسین (ع) ندارد.

در پایان باید بگویم که هر گز فرقۀ رجوی نمی تواند چنگال خونینش را با این ترفندها و تشبیه ها و بازیهای لفظی «من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود»!! از لوث ارتکاب این جنایت و جنایتهای بی شمار بعدیش چه در ایران و چه در عراق بشوید و تطهیر کند چنانکه هر گز نخواهد توانست خودش را از عواقب طبیعی و قانونی و تاریخی این جنایتهای ضد بشری برهاند و از مسئولیت آنها و مسئولیت نتایج و رویدادها و اعدامها و انتقامجویی های ناشی از آنها شانه خالی کند چرا که این حکم خدایی و قانون تاریخ و مجازات طبیعی (سنت الهی) است که اکنون با وضعیت فلاکت بار و ذلت باری که این فرقۀ جنایتکار دچار آن شده و در آستانۀ فروپاشی اش شعار «جنگ صد برابر»!! برای تأمین آب و غذای روزانه و تعمیر فاضلاب افرادش در کمپ سابق آمریکایی ها با آویختن روزانه اش به دامن رؤسای سابق سیا و ارتش آمریکا سر می دهد تحقق یافته و به ثبوت رسیده است و بقول قرآن: سنة الله التي قد خلت من قبل ولن تجد لسنة الله تبدیلا.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی و ترفند اخراج بیماران!

 

 

01.06.2012

علی حسین نژاد (غلام)، بنیاد خانواده سحر، بغداد
http://www.saharngo.com/fa/story/1723

نوشته علی حسین نژاد (غلام)
بغداد - 7 خرداد 91

به دنبال موج نارضایتی و مخالفت در درون فرقۀ تبهکار رجوی و فرار افراد آگاه و دارای اندیشۀ مستقل از این فرقۀ در حال اضمحلال و فروپاشی بویژه فرار چند نفر از اعضای رده بالا و قدیمی این فرقه و افشاگریهای آنها علیه رجوی و مزدوریها و جنایتها و دخالتهایش در عراق طی 26 سال اخیر، مسعود رجوی با اقدام فرار به جلو و تلاشی مذبوحانه برای دست پیش گرفتن برای پس نیافتادن از این موج خروج و فرار افراد و افشاگریهایشان علیه باند او، طی یک پیام داخلی عمومی از افراد خواسته که هر کس خواهان بیرون رفتن از سازمان می باشد بیاید بگوید تا ما خودمان او را با تأمین هزینه هایش تحویل نیروهای عراقی بدهیم.

این در حالیست که رجوی خوب می داند افراد قدیمی و در سطوح بالای سازمانش بویژه صدها!! زن عضو شورای رهبری!! که رجوی برای نگهداشتن آنها در صفوف فرقۀ خود چنین عنوان قلابی و پوشالی را به آنها اعطا می کند! جرأت این را که خودشان بگویند ما می خواهیم برویم ندارند زیرا طبق ضابطۀ اعلام شده به آنها در این صورت محکوم به اعدام با خوردن قرص سیانور هستند و بعد از سربه نیست کردنشان مانند آنچه بر سر مخالفانی مانند مهری موسوی از اعضای شورای رهبری و مهدی افتخاری و احمد رازانی از اعضا و مسئولین قدیمی سازمان آورده شد وانمود خواهند کرد که در نتیجۀ حوادث یا بر اثر بیماری در گذشته اند.

رجوی با این ترفند در حقیقت می خواهد با یک تیر دو نشان بزند یعنی از یک سو می خواهد به ارگانهای بین المللی که امروزه بر اثر افشاگریهای جدا شدگان از این فرقه نسبت به ترفندهای رهبری و به اصطلاح نمایندگان ساکنان اشرف و لیبرتی! هشیار شده اند بگوید که هیچگونه زور و اجباری در کار نیست و افراد داوطلبانه در داخل این فرقه مانده اند! و از سوی دیگر افراد رده پایین یا بالنسبه جدیدتر یعنی کسانی را که حد اکثر 10 تا 12 سال است به این فرقه پیوسته اند (غالبا کسانیکه در زمان صدام با این فرقه نبوده اند) و اطلاعات اندکی از مزدوریهای رجوی برای صدام و جنایاتش در عراق دارند و یا اطلاعی ندارند ولی بعد از پی بردن به ماهیت کثیف فرقه ای و ضد انسانی و شکست استراتژی آن بنای مخالفت با تشکیلات رجوی و لگاریتم ضوابط و قوانین سرکوبگرانۀ فکری و روانی آن گذاشته اند قبل از اینکه در نتیجۀ تحولات جدید و نقل و انتقال به محل ترانزیت بتوانند فرار کرده و دست به افشاگری حداقل در رابطه با مناسبات سکتاریستی و فرقه ای دستگاه رجوی بزنند تصفیه کند تا در صورت افشاگری این افراد علیه این فرقه با انواع تهمتهای کثیف نامردمانه از جمله تهمتهای اخلاقی بگوید که آنها را به این علت اخراج کرده ایم! و در عین حال به این وسیله از تأثیر فرار محتمل آنها روی دیگران و راه گشایی برای آنها جلوگیری کند.

این ترفند را رجوی در رابطه با افراد یاد شده با پیاده کردن آن روی افرادی که بیماریهای مختلف مزمنی دارند و دستگاه اطلاعات و امنیت رجوی روی آنها به علت نافرمانی ها و مخالفتهایشان حساس است به اجرا در می آورد، زیرا از یک سو آنها را برای معالجه به بیرون اشرف و لیبرتی نمی فرستد چرا که بیم فرار آنها را دارد و از سوی دیگر می خواهد از به اصطلاح شر آنها به علت تأثیری که نافرمانیها و مخالفتهای آنها روی دیگران دارند و به اصطلاح از تبعات تشکیلاتی وجود آنها در میان دیگر اعضاء خود خلاص شود بویژه که در صورت فرار آنها، دیگر افراد به اصطلاح مسأله دار و اهل محفل نیز به فکر فرار می افتند و فضا به اصطلاح آلوده می شود.

به علل یاد شده رهبری فرقۀ رجوی اخیرا از جمله اقدام به اخراج افراد زیر از اشرف و لیبرتی کرده است:

توفیق سلیمانی که از بیماری حاد کلیه رنج می برد و نیاز به عمل جراحی کلیه دارد.

جلال نیکزاد که هر دو چشمش دچار بیماری است و یک چشمش کاملا نابینا شده و چشم دیگر نیاز به عمل جراحی دارد.

محمد حمادی که از ناحیۀ راست بدنش بکلی فلج می باشد.

سیروس مرسل پور که از ناحیۀ شکم در درگیری 19 بهمن در اشرف تیر خورده و مجروح می باشد و نیاز به عمل جراحی دارد.

وظیفۀ سازمانهای بین المللی بویژه یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان که پروندۀ کمپهای اشرف و لیبرتی را در دست دارند ایجاب می کند که با توجه به ترفند فرقۀ رجوی که شرح آن گذشت رسیدگی به وضعیت این افراد را در اولویت کارهای خود قرار بدهند و فعالان حقوق بشر ایرانی و خارجی و جدا شدگان و رها شدگان از این فرقه نیز باید در افشای هرچه بیشتر این ترفند رجوی بکوشند.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد