_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

واکنش توام با تحریف مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به اظهارات مشاور امنیت ملی عراق

قرائن نشان می دهد سازمان علاقه وافری به ایجاد درگیری و خشونت دار

 

 

مجاهدین دبلیو اس، سوم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8374

 

شورای ملی مقاومت در واکنش و پاسخ به اظهارات مشاور امنیت ملی مالکی به خبرگزاری رویترز که در روز سه شنبه ۱۰ مرداد برابر با ۳۱ ژوئیه بیان شده، ضمن تحریف حساس ترین بخش اظهارات وی، کماکان بر تمرد از تخلیه اشرف تاکید شده است.

در پی اظهارات فیاض که مجاهدین را به همکاری در تخلیه اشرف دعوت و به آنها در خصوص پایان مهلت مقرر تذکر داده بود، شورای ملی مقاومت در بیانیه ای با عنوان مشاور امنیت ملی مالکی ساکنان اشرف را تهدید به کشتار می‌کند نسبت به اظهارات فیاض واکنش نشان داد. در بخشی از این بیانیه در کمال ناباوری اظهار نظر فیاض در این خصوص که:” برای انتقال ساکنان اشرف از زور استفاده نخواهد شد. ” تحریف و اینگونه آمده است: “«عراق می گوید به زور گروه ایرانی مخالف را اخراج خواهد کرد».

نکته جالب اینکه بیانیه این اظهار نظر را از قول خبرگزاری رویترز نقل کرده، این در حالی است که تمامی خبرگزاری هایی که اظهارات فیاض را درج کرده بدون استثنا بر عدم استفاده از زور و خشونت از جانب عراق تاکید و عین اظهارات فیاض را که بر عدم استفاده از زور تاکید داشته، درج کرده اند. (ارجاع به اظهارات فیاض در رادیو فردا)

سازمان همچنین ضمن متهم کردن کوبلر به همدستی با عراق برای اعمال زور علیه ساکنان اشرف، آمریکا را نیز همدست و مسئول عواقب و حفاظت از جان ساکنان اشرف معرفی کرده است.

سازمان که ظاهرا علاقه وافری به ایجاد درگیری و براه انداختن موج خشونت های تازه فرقه ای در اطراف قرارگاه اشرف دارد، با اشاره به اظهارات اخیر کوبلر که از دولت عراق خواسته تا خویشتن داری نشان داده و فرصت و زمان مناسب برای حل مسالت آمیز مسئله قائل شود، اما بر خلاف تصریحی که کوبلر دارد، نتیجه گیری کرده:

”در چنین شرایطی اظهارات و اطلاعیه های رسمی آقای کوبلر که عراق از به کارگیری خشونت منع می‌کند، هیچ مساله یی حل نمی‌کند. حقیقت اینست که اظهارات مارتین کوبلر در شورای امنیت در روز ۲۹تیر (۱۹ژوییه) و سندی را که تحت عنوان نقشه مسیر در روز ۳مرداد (۲۴ژوییه) منتشر نمود و اظهارات روز سه شنبه (۱۰مرداد) او چراغ سبز و مشوق دولت عراق در حمله به ساکنان و قتل عام آنان است و او در هر تعدی و تعرضی که به ساکنان اشرف و لیبرتی صورت بگیرد، به طور کامل مسئول است. “

با توجه به شوق و اشتیاقی که سران سازمان برای ایجاد درگیری و بحران نشان می دهند، در همین راستا در بخش دیگری از بیانیه ضمن تلاش برای مسئول قلمداد کردن کوبلر در اتفاقات مورد نظر آورده است:

“مقاومت ایران در روز ۳۰تیرماه (۲۰ژوییه) اعلام کرد اظهارات مارتین کوبلر، نماینده ویژه دبیرکل، در شورای امنیت علیه ساکنان اشرف، همراه با قدردانی از صبر و انعطاف مالکی، راهگشای سومین قتل عام ساکنان به‌ دست نیروهای عراقی است. “

نکته جالب اینکه سازمان در خصوص وضعیت موجود هدف چند منظوره ای برای آمریکا طراحی نموده است. هر چند در ظاهر امر مجاهدین از امریکا می خواهند:

“مقاومت ایران همچنین دولت آمریکا را بر اساس قوانین بین المللی و مبتنی بر توافق دو جانبه تک تک ساکنان اشرف با دولت آمریکا و پذیرش حفاظت آنان در قبال خلع سلاح مسئول حفاظت ساکنان اشرف و لیبرتی می‌داند و از رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا می‌خواهد به مسئولیتهای خود قیام نموده از وقوع یک فاجعه انسانی جدید جلوگیری کنند. “

اما هدف کانونی سازمان این است که با ایجاد درگیری های فرقه ای آمریکا را نیز در کنار عراق و سایر نهادهای بین المللی به چالش بکشد. این رویکرد را می شود از مواضعی که طی هفته اخیر سایت های سازمان در قبال آمریکا و نهادهای بین المللی اتخاذ کرده، به خوبی ردیابی کرد. در عین حال پاسخ سران مجاهدین به اظهارات فیاض که کماکان بر تمرد و سرپیچی از تخلیه اشرف تاکید دارد، گویای تمایل سازمان به پیچیده کردن اوضاع و سازماندهی خشونت های فرقه ای تاکید دارد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و نهادهای ملل متحد

نگاه ابزاری مجاهدین به حقوق بشر، دمکراسی و ازادی و ...

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، دوم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8359

 

به یقین نسل امروز و بسیاری حتی از نسل های پیشین از سبقه مواضع سازمان مجاهدین در قبال نهادهای بین المللی و در راس آن ملل متحد اطلاع چندانی ندارند. برای این نسل های مورد اشاره تا آنجا که چشم باز کرده اند شاهد تشبث و دخیل بستن مجاهدین به این نمادها و نهادها که ماهیتی جز رویکرد ابزاری و بخصوص بخش حقوق بشر ملل متحد نداشته نبوده اند. تا جایی که این تصور قوت می گرفت که ملل متحد تنها ملاء و مرجع سازمان برای تظلم خواهی و اعاده حقوق پایمال شده آنها است. اما با حضور ملل متحد در مسئله اشرف پرده این فریبکاری و دغل بازی به یکباره برای همگان فرو افتاد. و شکل و شمایل تازه ای به خود گرفت. تصور اولیه حداقل بر این بود که سازمان حتی به اقتضای انتفاع و بهره ای که تا حالا از اهرم ملل متحد و سازمان های حقوق بشری وابسته به آن برده در این فقره پایبندی خود را پیش از پیش به اصول و قواعد حاکم بر آن نشان بدهد. اما در ماهیت امر همین مسئله به طناب دار و پرده برداری از ریاکاری های رجوی مبدل گردید. مسئله اشرف و پیامدهایی که بجا گذاشت نشان داد مواضع و نگره های ایدئواوژیکی سازمان در قبال این نهادها کماکان با آن نگرش ایدئولوژیکی سالهای آغازین تاسیس خود هیچ تفاوتی نه در ماهیت تبیین و حتی در شکل و ادبیات مواضع آنها ایجاد نکرده است. اگر بتوان تفاوتی در این فقره قائل شد همانا در پیچیدگی استفاده ابزاری از این اهرم ها و امکانات و در راستای اهداف کاملا ایدئولوژیک و تشکیلاتی است. اما آنچه مربوط به گذشته و مانیفست سازمان در قبال این نهادها می شود کم و بیش چیزی در حد همین ادعاهایی است که اخیراً از سوی امثال جمشید پیمان و رحمان کریمی در خصوص ماهیت غیر مستقلانه و وابسته ملل متحد به محافل امپریالیستی مطرح می کنند. با این توضیح که سازمان بخصوص تا مقطع انقلاب و مشخصاً برپایی دادگاه های انقلاب و احکام بعضاً شتابزده آنها که اتفاقاً با نفوذ و دخالت عوامل سازمان در همان دادگاه ها صادر می شد، مصرانه بر دو مولفه تاکید داشتند که نتیجه نهایی آنها نادیده گرفتن یکسره مواضع آنها در قبال قانون گریزی به مفهوم عام و رفتارهای خشونت آمیز و همچنین تئوریزه کردن وابستگی این نهادها به محافل امپریالیستی و در راس آنها امریکا بود. نکته جالب اینکه این نگره ها نه مربوط به سال ۵۷ که پیشتر در برخی از منابع ایدئولوژیک سازمان از جمله شناخت و تکامل و … به تاکید مورد بحث و ریشه یابی گرفته بود. در این رابطه بخصوص مسئله حقوق بشر جیمی کارتر نیز در راستای چنین تحلیلی از بنیاد یک پروژه و دکترین امپریالیستی تجزیه و تحلیل شده است. این نگرش از آنجا ناشی می شد که اساسا سازمان مجاهدین برای قضاوت هر پدیده ای ابتدا به ساکن آن را در متدلوژی خود و با معیارها و خط کشی های کلیشه ای و از پیش تعیین شده که بیشتر ملهم از آموزه های مارکسیستی بوده، ارزیابی می کردند. شاخص این خط کشی و مرزبندی همانا موقعیت فرد و پدیده مورد بحث و وابستگی مستقیم و غیر مستقیم آن به دو جناح و طبقه استثمار کننده و استثمارشونده بود.

مولفه ای که برای اولین بار از سوی محمد حنیف نژاد و به مثابه یک تحول متدلوژیکی در ارزیابی و تنظیم رابطه تشکیلاتی سازمان با پدیده های اطراف خود شکل میزان و شاخص به خود گرفت و تا هم اکنون نیز مبنا و شاخص ارزشگذاری و تنظیم رابطه با ملاء و پیرامون خود است. بر اساس چنین شاخص و برداشتی مفهوم ایمان و بی ایمانی نه برآمده از اعتقاد و باورمندی فکری و عقیدتی به وحدانیت خداوند و دیگر آموزه های دینی، که بر مبنای تعیین هویت طبقاتی افراد مشخص می گردید. بر همین اساس و از آنجا که در تحلیل سازمان از شرایط عینی و مظاهر کفر، امپریالیسم به عنوان مظهر و دشمن اصلی خلق ها معرفی می شد، بطور طبیعی تمامی پدیده های منبعث و منتج از آن نیز در همین راستا جایگاهی فراتر از سازوکارهای امپریالیستی و عوامل آلت دست امپریالیسم پیدا نمی کردند. بر چنین مدار و شاخصی هر گونه کنشی از جانب این نهادها به مثابه کنشی اراده گرایانه و در جهت حفظ و تامین منافع دول امپریالیستی و قطب جهان سرمایه داری تعبیر و داوری می گردید.

در باورهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی سازمان و بخصوص آنچه رجوی در تبیین جهان آن را به صورت عینی تر و مصداقی مورد بررسی قرار داد، خطوط کلی ترسیم شده در جهان بدون هیچ گونه اغماض و تفاوتی در کمیت و کیفیت یا در راستای محو استثمار و تضاد طبقاتی و در نتیجه همسویی با خلق ها قابل شناسه و تقسیم بندی هستند و یا در نقطه مقابل آن در مقابل خلق ها و مبارزات طبقاتی. به یک معنی رجوی ها قائل به جایگاه و موقعیت سومی نبوده و نیستند. و جالب تر اینکه راه سوم و یا به تعبیر رجوی میانجی گیری مکانیکی را چیزی معادل همان باطل و یا در مفهوم پراتیکال اش آلت دست شدن امپریالیسم ارزیابی می کنند. اگر بخاطر بیاوریم سازمان در اوایل انقلاب و در گرماگرم برگزاری دادگاه های انقلاب بیشترین چالش را با همین سازمان ها و نهادهای بین المللی براه انداخته بود. و بعضا در برخی موارد مشخص در مواجه با کسانی که از درون حاکمیت و بعضاً از جانب آیت الله خمینی خواستار تعدیل و جلوگیری از شتابزدگی در صدور احکام و لحاظ رئوفت اسلامی و اخلاقی و … بودند، موضعی کاملاً خصمانه و هتاکانه و تهدید آمیز داشتند. این مواضع بخصوص از وقتی شدت گرفت که پای همین مجامع بین المللی و به ضرورت پای بندی شان به پرنسیب های انسان دوستانه به میان آمد، مواضع سازمان نیز بر اساس همان تئوری پردازی هایی که از فلسفه وجودی این مجامع داشتند، با شدت و حدت بیشتری مواجه شد. این واکنش خصمانه و متاثر ایدئولوژیک تا جایی پیش رفت که وقتی حاکمیت از نفوذ برخی عوامل سازمان در بازجویی و دادگاه ها و صدور احکام درباره متهمان مطلع و دست آنها را از این نهادهای انقلابی کوتاه کرد، و در نتیجه بر روند دادگاه ها و احکام آنها تاثیر کیفی بجا گذاشت،مجاهدین با انتشار بیانیه شدید الحنی هم تعدیل در برخورد با متهمین را به سازشکاری و زدوبند و … تعبیر و در نتیجه دادگاه ها را به مماشات!! نمود و فراتر در برخی موارد که قضات، متهمین ی را بنا به ملاحظات انسانی و اسلامی مورد عطوفت قرار می دادند، سازمان متهم به وابستگی محافل امپریالیستی و آمریکا می نمود. و در مورد خاصی حتی سازمان حاکمیت را تهدید کرد که افراد مورد عفو و یا تبرئه شده را در دادگاه های غیابی درون تشکیلاتی محاکمه و راسا اقدام به مجازات اعدام آنها خواهد نمود. یکی از نکاتی که در این رابطه بسیار حائز اهمیت بود، اینکه سازمان اساساً به چیزی به عنوان حق دفاع و داشتن وکیل مدافع برای متهمین قائل نبود. به زعم سازمان همین که هویت فردی یعنی نام و مشخصات کسی احراز می شد برای اجرای حکم اعدام او کفایت می کرد. در این رابطه مطالعه مقاله … به عنوان مشت نمونه خروار می تواند بر نگرش هولناک و هیستری سازمان در این خصوص تاکید داشته باشد. در یک کلام سازمان تمامی مواضع زیر مجموعه های ملل متحد در موضوع حقوق بشر را جز در همسویی آنها با امپریالیسم و ضدیت با انقلاب و نیروهای انقلابی تلقی نمی کرد. خوشبختانه تمام اسناد آن روزها موجود است. حتی سازمان در مواجه با این چالش که ممکن است کسی در دستگاه حاکمه بوده اما مرتکب جرمی نشده باشد، بر این توجیه اصرار می ورزد که نفس حضور یک فرد در سیستم حاکمه فی النفسه بر مجرمیت، محکومیت و مجازات او کفایت می کند. تاکید بر بازخوانی آن گذشته و مواضع فعلی سازمان در قبال این نهادها از آن جهت حائز است که با حفره ها و تناقضات و هم آن جنبه های ریاکارانه و فرقه ای نهادینه شده در مناسبات سازمان تاکید کنیم. درست بر خلاف چندین سال و یا دو دهه قبل که سازمان تمامی اهداف ایدئولوژیکی خود را با همین سازوکارهای بین الملل به پیش می برد، اما امروز می بینیم که به طرف العینی به همان معیارها و شاخص های ایدئولوژیکی گذشته خود بازگشته و بصراحت ملل متحد و نهادهای مربوط را بر خلاف انچه در طی چند سال گذشته که مدام زیر پرچم همین نهادها سینه می زد، به اهرم هایی آلت دست امپریالیسم و استعمار متهم می کند. در طی چند هفته گذشته و با پیش آمدن چالش های اشرف، سازمان بتدریج دارد به مواضع ایدئولوژیکی اولیه خود که ماهیتی کاملا ایدئولوژیک دارد است نزدیک می شود. تا جایی که مقالات امثال جمشید پیمان و رحمان کریمی و منصور قدرخواه ملل متحد را یکسره آلت دست و مجری دکترین و سیاست های امپریالیستی معرفی می کند. بارها به ضرورت و تناوب درباره تنظیم رابطه ابزاری سازمان با تمامی اهرم ها و نهادهای بین المللی سخن گفته ایم. اما چیزی که این بار جنس و ماهیت این نگرش را متفاوت نشان می دهد، تفاوت در نگرش و در واقع رو شدن دست مجاهدین و برگشتن آنها به همان مولفه های ایدئولوژیکی پنجاه سال پیش است. یعنی اعتقاد بر اینکه نفس و فلسفه وجودی چنین نهادهایی چیزی در راستای تضمین و حفظ منافع امپریالیست ها نیست. در این رابطه اشاره به دو نکته حائز اهمیت است. اول اینکه در این رویکرد سازمان بطور واقعی و خواسته یا ناخواسته پرده از دغل بازی های خود در رابطه با این نهادها بر می دارد. دوم اینکه بر التزام و وفاداری خود به ماهیت ایدئولوژیکی و مانیفست برگشت ناپذیر و جزم اندیشانه گذشته در قبال تقسیم بندی های کلیشه ای صحه می گذارد. سوم اینکه بر خلاف آن قیافه ظاهرالصلاحی که از موضع آزادی خواهی برای مردم به خود گرفته، اشکارا به قول ایرانی ها داد می زند اش همانا و کاسه همان و چیزی در ماهیت امر تغییر نکرده است. ملل متحد و حقوق بشر و صلیب سرخ و … اینها به قول رجوی تا وقتی مشروعیت و موضوعیت دارند که به تامین و تضمین اراده او بیایند، در غیر این صورت همه اینها کماکان آلت دست امریکا و جهان سرمایه داری هستند. تعابیری که جمشید پیمان در مقاله اش با عنوان نرم تنان و سخت تنها به آن اشاره می کند، در واقع کلیدواژه هایی هستند که باید مورد التفات و تامل قرار بگیرند. تبیین و نشانه شناسی این تعابیر و همچنین محتوای این مقالات در این وضعیت می تواند په بسیاری ابهامات و سوالات در خصوص مسئله اشرف و ملل متحد و آینده روند موجود پاسخ بدهد. امری که متاسفانه آنچنان که باید و شاید حساسیت و کنجکاوی و توجه حتی کسانی که عمری را با این رمز و رازهای تشکیلاتی زندگی کرده اند، جلب نکرده است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) دولت عراق را متهم به غصب اموالی می کند که متعلق به بیت المال عراق است

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مدعی کدام دارائی هستند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، سی ام ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8330

 

سازمان مجاهدین در آخرین بهانه تراشی برای امتناع از تخلیه اشرف مدعی شده دولت عراق در صدد است دارایی های معادل پانصد میلیون دلاری سازمان در اشرف را تصاحب کند. در تیتر بیانیه که با محتوای آن تفاوت های فاحشی یافت می شود چنین آمده است:

“حکومت عراق قصد دارد بیش از ۵۰۰میلیون دلار مالکیتهای منقول و غیر منقول ساکنان اشرف را تصاحب کند.”

این ادعا در حالی مطرح می شود که پیش تر تکلیف این اموال در توافق نامه ۲۵ دسامبر میان سازمان و دولت عراق و با نظارت یونامی و نماینده ملل متحد روشن شده است. از جمله چنانچه در متن همین بیانیه به نقل امده:

«در مورد سرمایه ها و داراییهای اشرف، به بحث‌هایمان ادامه می دهیم تا به راه‌حلی برسیم که در آن حقوق مالکیت ساکنان اشرف به‌گونه یی سازمانیافته محترم شمرده شود».

در آن توافق نامه تاکید شده که این اموال با نظارت نماینده ملل متحد به فروش رفته و پول آنها به سازمان مسترد شود. حتی در بیانیه مورد اشاره سازمان نتوانسته ادعا کند که این توافق نامه نقض و نادیده گرفته شده، آنچه محل منازعه و بحث سازمان است نحوه فروش و جابجایی و انتقال این اموال به نقطه دیگری است که ظاهراً به استناد توافق نامه ۲۵ دسامبر موضوعی غیر قابل پیش بینی است که به تصریح یونامی حل آن مستلزم پیدا کردن راهکارهای قانونی تازه می باشد. بیانیه به نقل از نامه یونامی به ساکنان اشرف تصریح دارد که:

“سازمان مهاجرت جهانی که برای انتقال اموال خدمات لازم را ارائه می‌دهد وارد این موضوع که نیازمند اقدام جدی رئیس یونامی و موافقت دولت عراق است، نخواهد شد.”

بدیهی است این اتهام جز در راستای اضافه کردن بهانه های قبلی و جهت امتناع از تخلیه اشرف کارکرد دیگری هم دارد. که همانا متهم کردن دولت عراق به غصب می باشد. اما صرف نظر از اینکه در توافق نامه ۲۵ دسامبر بر چه اساسی مالکیت سازمان بر این دارایی ها به رسمیت شناخته شده، جای این سوال باقی است که چرا دولت عراق به جد و قاطعیت و از طریق همان نهادهایی ذی صلاح بین المللی مالکیت واقعی این اموال را روشن نمی کند؟ اگر فی الواقع مجاهدین با استفاده از اهرم های بین الملل پشت حق پناهندگی خود سینه می زنند، می شود به استناد همان قوانین در مورد دارایی های ادعایی سازمان در اشرف وارد یک کیس حقوقی شد. در این راستا جای طرح بسیاری سوالات باقی است، از جمله اینکه آیا با فرض به رسمیت شناختن پناهندگی مجاهدین در عراق، می توان مالکیت مجاهدین را بر اموالی که در اشرف وجود دارد به رسمیت شناخت. آیا در کیس های ملل متحد و حقوق پناهندگی مورد مشابهی یافت می شود که پناهندگانی با مختصات و شرایط مجاهدین بطور جمعی در مکانی مستقر و زمین آنجا را تصاحب و اقدام به ساخت و ساز و در نهایت روی زمین های غصب شده ادعای مالکیت کرده باشند.

به نظر میرسد دلیل اصلی دست پیش گرفتن سازمان انعطافی است که دولت عراق از خود نشان داده است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا رجوی (رهبر فرقه مجاهدین خلق) در حال تکرار فاجعه عملیات فروغ جاویدان است!!

عملیات فروغ رجوی در چرخه تکرار؟!

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و هشتم ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8321

 

این روزها مصادف است با سالگرد عملیات موسوم به فروغ جاویدان رجوی در سال ۱۳۶۷٫ عملیاتی که پیش از هر چیز تداعی کننده توامان جنون رجوی و قربانیانی است که با فرمان او بواقع به مسلخ رفتند. درباره این عملیات در طی سالهای گذشته و از زوایای مختلف صحبت شده است. وجه اشتراک تحلیل های دوستان و مخالفان رجوی اجماع روی این مسئله است که این عملیات اولاً بدون حداقل کارشناسی نظامی و کمترین شعور و دانش سیاسی انجام شد. اما چیزی که بیش از نتایج آن عملیات و تحلیل های منبعث از آن تداعی کننده و توامان نگران کننده می نماید، شرایط و وضعیت مشابهی است که رجوی با آن مواجه شده. در آن زمان اساس و انگیزه عملیات فروغ واهمه رجوی از خاتمه جنگ و پیامدهای آن بود. و به عنوان پیامد اول خاتمه جنگ بن بست بیرونی و سیاسی از یک سو و بحران استراتژیکی درون تشکیلاتی ناشی از پایان یافتن موضوعیت توامان ارتش و استراتژی جنگ آزادیبخش بود. در واقع رجوی با خاتمه یافتن جنگ، بوی الرحمن استراتژی تازه متولد شده خود را استشمام کرد. به همین منظور هم برای فرافکنی و فرار رو به جلو دست زدن به یک اقدام انتحاری را بهترین گزینه حل بن بست و فرار از پاسخگویی به مناسبات درونی و تعاملاتی بیرونی تشخیص داد. با پایان جنگ برای رجوی مثل روز روشن بود که قرارگاه اشرف به لحاظ پراتیک کارکرد مفروض شده خود را از دست داده و از آن پس در نهایت اشرف و آن هم برای مدت کوتاهی تنها حکم یک محل استقرار و سرپناه برای تشکیلات او را خواهد داشت.. همین صورت مسئله امروز نیز و به نوعی روی میز رجوی است. امروز رجوی در استانه از دست دادن همان حداقل سرپناهی است که به زعم خود می خواست از آن بیشترین انتفاع ممکن را برای حفظ ظرف ایدئولوژیکی و به رخ کشاندن توان و قابلیت های تشکیلاتی اش برای جلب توجه غرب و امریکا و … برده و به عنوان فاکتوری برای تحمیل خود به عنوان آلترناتیو مورد استفاده قرار بدهد. رویایی که درست مثل مابقی رویاهای رجوی در حال تبدیل شدن به کابوس است. به این صورت که رجوی حالا ناگزیر است یا تن به تخلیه و آوارگی بدهد و یا با مجامعی که با آنها بر سر تخلیه و خروج از عراق به توافق رسیده رودرو شده و در این روند هر چه بیشتر و بیشتر ماهیت خود را افشا کند. بن بست امروز رجوی بیش از هر چیز تداعی کننده و به وضعیت او در سال ۶۷ شبیه است.

و متاسفانه راه حل رجوی نیز کم و بیش و حتی به جهاتی فاجعه آمیزتر از سال ۱۳۶۷ در حال تکرار و وقوع است. به این ترتیب که اگر رجوی در سال ۶۷ تنها با بن بست استراتژیکی ناشی از خاتمه جنگ مواجه شد، اما امروز در حال از دست دادن ظرف ایدئولوژیکی یعنی قرارگاه اشرف است. جایی که به تاکید رجوی هست و نیست او محسوب می شود و به تصریح او قرار بوده اگر با رفتن از اشرف نابود شود، ترجیحاً در همان قرارگاه اشرف دفن شود. بحران و بن بستی که رجوی در حال حاضر و با رودرویی اش با نهادهای بین المللی شروع کرده، در واقع پاسخ به چگونه دفن کردن تشکیلات و قربانیان اش در قرارگاه اشرف است. این رویکرد هم از جهت نحوه توجیه و تئوری بافی های او برای عملیات فروغ نیز حائز تاکید است. آنچه این ذهنیت سازی را تداعی می کند به استناد پیام های سال جاری او، همان کدها و نشانه هایی که رجوی شب قبل از عملیات فروغ روی آنها تامل داشت. در هر دو مورد رجوی تلویحی و آشکارا بر بن بستی که در آن قرار گرفته اذعان می دارد و راه بن بست شکنی را نیز فدیه و فدا و جنگ صدبرابر می داند که مفهوم مادی و عینی اش می شود تکرار همان عملیاتی که در آن عقل و شعور و دانش سیاسی و … به این دلیل که پاسخ قانع کننده ای به بحران ها وجود نداشت، موقتاً تعطیل و بجای آن شعر و شاعری جایگزین شده بود.

و هر چه بود فقط پاسخ جنون آمیز به بن بستی بود که با هر فرافکنی ولو با قربانی کردن جان هزاران نفر بایستی صورت مسئله اصلی را پاک و یا حداقل برای مدتی تحت الشعاع نتایج حاصله از آن جنون قرار داد.

اینکه اکنون چگونه می شود رجوی را از تکرار عملیاتی چون فروغ جاویدان!! و قربانی کردن هزاران نفر باز داشت، می تواند حیاتی ترین و مهمترین موضوع برای مجامع جهانی از جمله سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری باشد، مشروط بر اینکه به فروغ جاویدان رجوی و وضعیت امروز او از دریچه و زاویه ای متفاوت و کاربردی نگاه شود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حاشیه اظهارات و اتهامات پاتریک کندی در سنای آمریکا

(در رابطه با مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

امثال کندی در حال فعالیت برای تعدیل مواضع آمریکا نسبت به مجاهدین هستند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و هفتم ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8305

 

اظهارات پاتریک کندی در جلسه کنفرانس سنای آمریکا در حمایت از سازمان مجاهدین و مقابله با سیاست های وزارت خارجه، حاوی توهمات و برداشت های ساده انگارانه و بعضا مغرضانه ای است که اشاره به برخی از آنها تأکیدی است بر صحت آنچه امورخارجه آمریکا به عنوان یک بازی سیاسی و خوش رقصی برای مجاهدین تعبیر کرده است. طرح ادعاهایی از این دست که آمریکا و ملل متحد همسو با جمهوری اسلامی قصد نابودی و کشتار مجاهدین در عراق را دارند، از آن جنس اتهاماتی است که طرح آن یا از سر ناآگاهی و یا تمارض به قصد سنگ تمام گذاشتن در حمایت از مجاهدین، فرض دیگری بر آن مترتب نیست. وقتی پاتریک کندی مدعی است:

“آمریکا نمی تواند در رواج بی عدالتی و نقض حقوق بشر در یک نقطه از جهان مشارکت داشته باشد و بعد ادعا کند که ما از حقوق بشر در نقطه دیگری از دنیا حمایت می کنیم. این رویکرد متناقضی است. … رژیم ایران روی دولت عراق, ایالات متحده و سازمان ملل حساب باز کرده است که آنچه را انجام دهند که رژیم ایران تابحال موفق به انجام آن نشده است.” (یعنی نابودی مجاهدین)

در اینکه این اتهام و نتیجه گیری بی واسطه و بر اساس استنباط وی از واقعیات موجود حاصل شده باشد، تردید جدی وجود دارد. به این دلیل که نفس این ادعا سراپا متناقض است و چنین گزافه گویی هایی فقط در دستگاه فکری کسی مثل رجوی یافت می شود. به این دلیل ساده که در حال حاضر جمهوری اسلامی زیر فشار بیشترین تحریم های اقتصادی و نفتی و سیاسی و .. از جانب آمریکا قرار دارد. و بطور مضاعف به سمت گزینه نظامی نیز میل می کند. با این حساب باید از ایشان بپرسیم بر اساس چه مستنداتی آمریکا و جمهوری اسلامی را در تقابل با مجاهدین در یک جبهه ارزیابی می کند. و مهمتر از همه اگر به زعم رجوی جمهوری اسلامی در انزوای سیاسی و بین المللی است، و باز به زعم رجوی و آمریکا اگر جمهوری اسلامی بصورت بالقوه و بالفعل بزرگترین معضل جامعه بین الملل و تهدید علیه صلح و امنیت جهانی است، در این صورت آمریکا چه انتفاعی در همسویی با جمهوری اسلامی و نابودی سازمانی می برد که به زعم ایشان مناسب ترین آلترناتیو جمهوری اسلامی است.؟

مسئله دیگر این است که ایشان مرزی میان دو انگیزه حقوق بشری و سیاسی آمریکا در قبال مجاهدین قائل نیست. حمایت آمریکا از سازمان بر اساس معیارهای حقوق بشری است و نه با انگیزه های سیاسی. در واقع ایشان معلوم نیست بر چه مستنداتی می خواهند دادن تضمین های انسانی و حقوق بشری به مجاهدین را با انگیزه های سیاسی یکسان پنداری کنند. این در حالی است که نماینده آمریکا در اشرف بارها حمایت از مجاهدین را در راستای معیارهای حقوق بشری تعبیر کرده و هر گونه حمایت سیاسی از مجاهدین را رد و تکذیب و کماکان مجاهدین را یک گروه تروریستی می شناسد. اما آنچه مشهود است، اینکه امثال کندی در حال فعالیت برای تعدیل مواضع آمریکا نسبت به مجاهدین هستند. و این البته مسئله تازه ای نیست. چنانچه هدف اصلی حامیان آمریکایی سازمان بوده، اما می توانند کماکان برای تعدیل و تغییر این مواضع تلاش کنند. اما خلط کردن آگاهانه این موضوعات تبعات و هزینه هایی دارد که معلوم نیست بازماندگان خانواده کندی ها با چه چیز معاوضه کرده اند. صرف این اظهارات هم که :

“وقتی آمریکا صرفا در حاشیه ایستاده و به (ایران) اجازه میدهد تا هرکاری که میخواهند انجام بدهند, در اصل چراغ سبز نشان میدهد تا ساکنان کمپ لیبرتی و کمپ اشرف از حقوق بشر خود محروم شوند.”

یک ادعا است. به این دلیل که قرارگاه اشرف و ساکنان آن در حال حاضر هم وکیل مدافع و هم ناظر بین المللی دارند. اظهارات آنها هم مؤید این است که حقوق اساسی ساکنان اشرف تا آنجا که به رعایت تفاهم نامه ۲۵ دسامبر و از جمله مهمترین آن یعنی احترام گذاشتن سازمان به حق حاکمیت دولت عراق بیانجامد، محفوظ خواهد بود. همانگونه که طرح اتهاماتی از این دست که:

“مارتین کوبلر و سفیر فرید بجای انجام وظیفه به جامه عمل پوشاندن به نیات رژیم تهران ادامه میدهند.”

اینها همان اتهاماتی است که وزارت امورخارجه آشکارا بر سفارشی بودن آن از سوی مجاهدین به امثال کندی تأکید دارند.

اما یک نکته ظریف در رابطه با آن شعار حقوق بشر و احیای عدالت اجتماعی که پاتریک کندی، مدعی است پدر و عموی او پایه گذار و مروج آن بوده اند، اینکه ممکن است ایشان از مجاهدین بخواهند و بپرسند که موضع شان را در قبال دکترین پدر و عموی شان برای ایشان توضیح بدهند. قطعا اگر سران سازمان آن مواضع را فراموش کرده باشند، می شود به حافظه ایشان برای یادآوری آنها کمی تلنگر زد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مروری بر مواضع و تحرکات سیاسی چند روز اخیر درباره اشرف

مجاهدین کماکان سعی دارند با قریب الوقوع بودن زمان یک کشتار جمعی دیگر، بر روی تلاش های نهادهای مربوطه خط بطلان بکشند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و پنجم ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8299

 

امتناع سازمان از انتقال ساکنان اشرف به ترانزیت در آخرین روز ضرب الاجل دولت عراق باعث واکنش سریع مارتین کوبلر و گزارش توأم با شکوائیه وی به شورای امنیت گردید. به گزارش خبرگزاری فرانسه، مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق، به شورای امنیت گفت که حدود ۱۲۰۰ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق علی‌رغم توافق برای ترک قرارگاه اشرف، همچنان در آن باقی مانده‌اند. وی با اشاره به انعطاف پذیری دولت عراق اما تأکید کرده است: “صبر دولت عراق در قبال اعضای این سازمان که حاضر به ترک قرارگاه اشرف نیستند رو به پایان است.”

این در شرایطی است که تاکنون چند ضرب‌الاجل دولت عراق برای خروج اعضای سازمان مجاهدین از اشرف، بدون نتیجه پایان یافته است. با این حال مارتین کوبلر کماکان از دولت عراق می خواهد تا خویشتن داری نموده و تحت هیچ شرایطی دست به خشونت نزند. به نظر میرسد سوای بهانه گیری های سازمان اشاره نماینده عراق در سازمان ملل به عدم پذیرش اعضای مجاهدین توسط کشورهای ثالث عمده ترین مانع و چالش برای راه حل نهایی اشرف و اخراج سازمان از عراق باشد. هر چند در ماهیت امر این چالش فعلا بهترین مستمسک و اهرم از سوی رجوی و بر علیه دولت عراق و نهادهای بین المللی مورد استفاده قرار گرفته است. این موضوع حتی برای مقامات عراقی آنقدر حائز اهمیت است که نمی توانند آن را به عنوان مانعی بر سر راه حل اشرف نادیده بگیرند.

اظهارات حمید البیانی نماینده عراق در سازمان ملل در این خصوص که از کشورهای اروپایی و دیگر دولت ها خواسته است تا خانه جدیدی برای اعضای ساکنان اشرف فراهم کنند، در همین راستا قابل توجه است. اما مسئله اینجا است که چالش اصلی کمتر مورد توجه و تأکید سازمان است و سازمان کماکان بر بهانه هایی اصرار دارد که به اذعان مقامات ذی ربط از جمله مارتین کوبلر موضوعیت چندانی ندارند. در همین حال سازمان مجاهدین در واکنش به اظهارات کوبلر و شکوائیه او در شورای امنیت کماکان مدعی است تا زمان تحقق مطالبات ۸ گانه از انتقال ساکنان اشرف به ترانزیت خودداری خواهد کرد. این در حالی است که کوبلر مسئولیت اصلی تمرد سازمان از انتقال به ترانزیت را متوجه حامیان اروپایی سازمان نموده و تأکید کرده است: “«مسئولیت بر عهده بسیاری حامیان بین المللی مجاهدین است و بسیار اهمیت دارد که آنان بر مواضع ساکنان به‌طور مثبت تأثیر بگذارند.” این اولین بار است که نماینده ملل متحد بر نقش منفی و بازدارنده حامیان غربی سازمان در حل مسالمت آمیز مسئله اشرف اشاره دارد.

در حالی که سازمان عدم تضمین برای مطالبات ۸ گانه خود و همچنین غیر استاندارد بودن ترانزیت را دلیل اصلی تمرد از ترک قرارگاه اشرف ذکر می کند، اما کوبلر در حاشیه برگزاری اجلاس شورای امنیت در پاسخ به خبرنگاران تأکید کرده لیبرتی مطابق استانداردهای بین المللی است. وی تصریح کرده هر چند لیبرتی ایده آل نیست، اما این به معنی غیر استاندارد بودن نیست. وی همچنین در خصوص بهانه هایی که سران سازمان در خصوص مشکل آب و برق در لیبرتی مطرح می کنند، گفته است، ما می دانیم ساکنان لیبرتی روزانه به چقدر آب و چه مقدار الکتریسیته نیاز دارند و بر اساس همین اطلاعات و برآوردها معتقدیم لیبرتی حتی آمادگی آن را دارد که ۱۲۰۰ باقیمانده اعضای سازمان در اشرف را در خود جای دهد. بر خلاف این مناقشات که بیشتر جنبه صنفی و بهانه گیری دارد، اما به نظر می رسد انگیزه اصلی تمرد سازمان از جابجایی در توهم رجوی از قطعی تلقی کردن خروج نام سازمان از لیست تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا نشأت می گیرد. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا کرارا به سازمان مجاهدین هشدار داده است از این خوش بینی که وزارت امورخارجه تسلیم رأی دادگاه ایالتی واشنگتن خواهد شد دست بردارد. اما با تمامی این احوال و از آنجا که آمریکایی ها در پی فرجام مسالمت آمیز مسئله اشرف هستند و نسبت به عواقب خشونت آمیزی که رهبری سازمان در پی تحقق آن است، اشراف دارند، پیشتر به مجاهدین خلق هشدار داده بود که زمان زیادی برای تخلیه اردوگاه اشرف باقی نمانده است و حذف نام مجاهدین خلق از فهرست سازمان‌های تروریستی دولت آمریکا به همکاری این سازمان در تخلیه اردوگاه اشرف بستگی دارد. با این حال آخرین اظهارات نماینده سازمان ملل درباره آینده اشرف این را می رساند که: “به روشنی باید گفت که استفاده از زور یک انتخاب نیست، و این بخشی از تلاشهای سازمان ملل است که دولت عراق و آن بخش از ساکنان را که همچنان در کمپ باقی مانده اند تشویق کند تا به توافقی دست پیدا کنند که بتوان این راه حل را در یک روش صلح آمیز به سرانجام برساند.”

اما سازمان کماکان سعی دارد با تهدید و قریب الوقوع بودن زمان یک کشتار جمعی دیگر بر روی تلاش های نماینده ملل متحد، ایالات متحده آمریکا و سایر نهادهای مربوطه خط بطلان بکشد. در بیانیه شورای ملی مقاومت که در روز ۲۹ تیرماه منتشر شده ضمن متهم کردن کوبلر به جانبداری از دولت عراق، از یک کشتار جمعی قریب الوقوع خبر داده و پیشاپیش مسئولیت آن را نیز متوجه کوبلر نموده است. بیانیه تصریح کرده:

“مواضع کوبلر در شورای امنیت علیه ساکنان اشرف، همراه با قدردانی از صبر و انعطاف مالکی، نادیده گرفتن نقض سیستماتیک تعهدات دولت عراق در یادداشت تفاهمی است که با کوبلر امضا نموده است، چشم بستن عمدی بر حقایق و حقوق پناهجویان و استانداردها و قانون انساندوستانه بین المللی، بدون تردید راهگشای سومین کشتار در اشرف است.”

به نظر می رسد مسئله اشرف به کلاف سردرگمی تبدیل شده است که رجوی عامدانه و بر اساس یک سناریوی از پیش ساخته به این سردرگمی و بلاتکلیفی سوق داده است. این وضعیت پیش از اینکه معلول یک روند و استراتژی مسالمت آمیز و صلح طلبانه از سوی رجوی باشد، به سوء استفاده رجوی از تمایل و اجماع جامعه بین الملل و مقامات ذی ربط در حل مسالمت آمیز مسئله اشرف مربوط می شود. رجوی با علم به اینکه حضور نهادهای بین المللی تضمینی قطعی برای عدم استفاده از اهرم زور و اعمال قانون توسط دولت عراق در مورد مجاهدین خواهد بود، آگاهانه با به میان کشیدن پای مجامع بین المللی و نشان دادن حسن نیت تاکتیکی حالا به زعم خود دو هدف را دنبال می کند. یا موفق به ادامه شیوه باج گیری و تعویق زمان جابجایی و خروج از عراق و در نتیجه خریدن زمان و ادامه سیاست از این ستون به آن ستون خواهد شد، و یا باعث خواهد شد دولت عراق خویشتن داری خود را از دست داده و از قوه قهریه و زور استفاده کند.

به تصور رجوی در هر دو صورت او برنده اصلی خواهد بود. اما مسئله اینجا است که رجوی با این ترفند پیشاپیش ماهیت خود را برای جامعه بین الملل و بطور مضاعف برای آمریکایی ها رو می نماید؛ با این احتساب می شود به این نکته اشاره کرد که برای رجوی بر خلاف آن هیاهوی تبلیغاتی که سالها است براه انداخته بیرون آمدن از لیست تروریستی چندان موضوعیت و اهمیتی ندارد، به این دلیل ساده که رجوی حداقل در چنین موقعیتی می توانست با خروج از اشرف و گرفتن بسته پیش کشی وزارت امورخارجه و بیرون آمدن از لیست تروریستی یک گام اساسی در خروج از بن بست ادعایی اش در جامعه بین المللی بردارد. اما با این وضعیت و اتفاقات و تبعاتی که بطور اجتناب ناپذیرگریبان رجوی را خواهد کرد، نه تنها دراین زمینه توفیقی کسب نمی کند که پیشتر بر حقانیت و شایستگی حضور سازمان در لیست تروریستی آمریکا تأکید خواهد کرد. پیش فرض ها و معادلات رجوی هر چند در وهله اول نتایج اولیه را به نفع او رقم می زند، اما در ماهیت امر نتیجه ای که برای رجوی در بر خواهد داشت، رسوایی و خودزنی محض و اثبات ادعای کسانی است که مجاهدین را فاقد کمترین پتانسیل و ظرفیت تغییر در تفکر، روش و اخلاق می دانند.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد