_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

وقتی رجوی نمایندگان کنگره را بازی می دهد؟!

به انگیزه نامه نمایندگان کنگره به کلینتون

 

 

بهارایرانی، مجاهدین دبلیو اس، پانزدهم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8442

 

سایت سازمان مجاهدین مدعی شد ۷۹ نماینده کنگره آمریکا طی نامه ای با تأکید فوری از هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا خواسته اند تا آمریکا مفاد یادداشت تفاهم بین ملل متحد و دولت عراق در خصوص تضمین حقوق ساکنان اشرف را تضمین و از دولت عراق بخواهد به درخواست های سازمان مجاهدین پاسخ بدهد. در این نامه که گفته می شود به ابتکار ایلینا رزلهتینن رئیس کمیته امورخارجی کنگره و برد شرمن نایب رئیس زیر کمیته تروریسم و ۷۷ تن دیگر از قانونگذاران آمریکا نوشته شده، همچنین به خانم کلینتون تأکید شده تا زمان دسترسی ساکنان اشرف به درخواست های شان کماکان انتقال مابقی ساکنان اشرف به ترانزیت انجام نخواهد شد.

در ابتدای این نامه با اشاره به نقش آمریکا در مسئله اشرف آمده است:

“با توجه به نقش آمریکا در ارائه تضمینها برای حفاظت ساکنان کمپ اشرف و برای به نتیجه رساندن یادداشت تفاهم بین ملل متحد و دولت عراق در مورد اشرف که در دسامبر ۲۰۱۱ به امضا رسید، ایالات متحده مسئول است و باید حراست از حفاظتهای انساندوستانه برای ساکنان اشرف و لیبرتی را تضمین کند.”

نویسندگان نامه در ادامه با تأکید بر نقش آمریکا، از وزارت خارجه خواسته اند تا با میانجیگری از دولت عراق بخواهد تا به درخواست های مجاهدین پاسخ بدهد. در بخشی از نامه در این رابطه آمده است:

“ما محترمانه خواستار آن هستیم که وزارت خارجه آمریکا از دولت عراق بخواهد با اقدامات انساندوستانه توافق کند و آنها را به مورد اجرا بگذارد. تا زمانی که این اقدامات به اجرا در نیامده اند، جابجایی داوطلبانه بعدی ساکنان اشرف، شرایط دهشتناک استقراری در کمپ لیبرتی را صرفا بدتر خواهد کرد.”

نویسندگان درباره موضوع درخواست های سازمان نوشته اند:

“وصل کمپ به شبکه آب بغداد یا هر اقدام دیگری که دسترسی به آب را در کمپ لیبرتی تضمین کند_ انتقال ژنراتورهای برق، خودروها از جمله خودروها و بنگالهای ویژه برای افرادی که ناتوانی فیزیکی دارند، کامیونها و لیفتراکها از اشرف به لیبرتی _ اجازه برای ساختن زیرساختهای ضروری _ دسترسی بدون محدودیت به اشرف توسط افرادی که قصد دارند اموال منقول ساکنان را خریداری کنند_ و شروع مذاکرات بین ساکنان اشرف و دولت عراق در مورد فروش داراییهای غیرمنقول.”

نویسندگان در پایان به ضرورت بازرسی مقامات آمریکایی از اشرف اشاره و این امر را نیز به عنوان یکی از شروط انجام جابجایی مورد تأکید قرار داده و نوشته اند:

“علاوه بر این، ما معتقدیم تعیین کننده است که دولت آمریکا کمپ اشرف را برای مشخص کردن خلع سلاح کامل بازرسی کند. این امر به روند انتقال ساکنان کمک خواهد کرد.”

آنچه از شرط پایانی نامه استنباط می شود، این که درخواست های نمایندگان کنگره برای تخلیه اشرف که در چند بند ردیف شده، در مقایسه با شرط نهایی که بازرسی از قرارگاه اشرف از سوی مقامات آمریکایی است، در اولویت نیستند و در واقع شرط لازم برای آنها انجام بازرسی قرارگاه اشرف است. این در حالی است که بهانه توقف جابجایی بخاطر بازرسی اشرف مدت ها است بفراموشی سپرده شده است. به نظر می رسد نبش قبر دوباره بازرسی اشرف توسط نمایندگان ادعایی به این دلیل است که همواره در میان مطالبات سازمان بهانه ای برای کش دادن هر چه بیشتر صورت مسئله اصلی یعنی تخلیه قرارگاه اشرف وجود داشته باشد. نکته حائز اهمیت در روزهای منتهی به پایان ماه رمضان و اتمام مهلت داده شده دولت عراق، سکوت معنی دار سازمان و در مقابل تحرک و موضع گیری های روزانه تشکل های پوششی سازمان است. آنچه مسلم اینکه سازمان فعلا مشغول بازی دادن حامیان آمریکایی و اروپایی و … خود است. قدر مسلم اینکه آنها نه این مهم را درک می کنند و نه فرجامی که رجوی برای این بازی ترسیم کرده است. ظاهرا قرار است حامیان آمریکایی بابت تک تک دلارهایی که از رجوی گرفته اند او را تا آخر خط جهنمی که وعده آن را داده، آگاهانه یا ناآگاهانه همراهی کنند. شاید دادن این تاوان های سخت در نهایت بتواند آنها را نسبت به مسیر اشتباهی که به طمع دلار و یا از سر ساده لوحی انتخاب کرده اند، متقاعد و مجاب کند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رویکرد دوگانه سازمان (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) در آستانه پایان مهلت تخلیه اشرف

در حال حاضر سازمان اهداف خود را از طریق تشکل های پوششی شناخته شده دنبال می کند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، سیزدهم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8439

 

در حالی که کمتر از دو هفته به پایان مهلت عراق برای تخلیه اشرف باقی مانده و برخی مقامات و مسئولین ذی ربط در این امر از جمله دبیر کل سازمان ملل و مقامات وزارت خارجه آمریکا و … سران سازمان را به التزام تعهدات خود در خصوص تخلیه اشرف هشدار می دهند، با این حال سازمان ضمن اصرار بر خیره سری و لجاجت تلاش می کند از طریق تشکل های پوششی ضمن طرح موضوعات حاشیه ای کماکان بر مواضع متمردانه خود اصرار ورزیده و پیشاپیش مسئولیت پیامدهای خیره سری خود را متوجه مقامات بین المللی و همچنین آمریکا نماید. سازمان در آخرین نمونه از این تشبثات با انتشار فراخوانی با امضای کمیته بین المللی در جستجوی عدالت ضمن پافشاری بر درخواست ۸ ماده ای خود همچنین دبیرکل سازمان ملل را نسبت به وقوع فاجعه انسانی هشدار داده و خواستار مداخله فوری آنها برای جلوگیری فاجعه ای شده که خود مسبب اصلی آن است. در این فراخوان ضمن اصرار بر برکناری کوبلر آمده است:

“ضروری است دبیرکل سازمان ملل متحد یک فرستاده شخصی برای پرونده اشرف تعیین کند، زیرا مارتین کوبلر به وضوح بی طرفی لازم را ندارد.”

اصرار سازمان بر برکناری کوبلر و تعیین نماینده دیگر از سوی ملل متحد از چند هفته پیش در دستور کار سایت های سازمان قرار گرفته است. در این رابطه ذکر چند نکته حائز اهمیت است.

اول: آنگونه که از شواهد و نوشته های حامیان سازمان بر می آید مشکل اصلی سازمان نه آقای کوبلر که نهاد مرجع ملل متحد است. در این خصوص اشاره به نوشته های مختلفی که سعی در خدشه دار کردن و بی اعتبار کردن موجودیت و موضوعیت ملل متحد دارد، کفایت می کند.

دوم: قرائن و شواهد نشان می دهند با برکناری کوبلر و تعیین نماینده دیگری از سوی بان کی مون مشکل سازمان حل نخواهد شد. چون به همان سادگی که سران سازمان کوبلر را متهم به وابستگی به ایران و همدستی با مقامات عراقی نموده، می توانند این رویه را در مورد هر فرد دیگری نیز ادامه دهند. به این دلیل ساده که برای سازمان اساسا شخص کوبلر مشکل ساز نیست و نبوده. آنها با اصل صورت مسئله یعنی نوعیت نگاه و مواضع سازمان ملل که کوبلر آن را نمایندگی و عملیاتی می کند مشکل دارند. در این راستا نیز استناد به مواضع همان نویسندگان مقالات کفایت می کند.

سوم: حمایت آمریکا از کوبلر و بی پایه و اساس خواندن ادعاهای سازمان در رابطه با نقض استانداردها و نزدیکی او به ایران، و سایر دعاوی تمامی بر این نکته تأکید دارد که کوبلر نسبت به شرح وظایف قانونی و همچنین استقلالی که بایستی در قبال اجرای تعهدات دارد، نه تنها تخلف و انعطافی به زیان سازمان انجام نداده، بلکه تا حد امکان و خارج از وظایف محول شده برای پایان دادن مسالمت آمیز مسئله و با انگیزه های انسانی و بشر دوستانه به نفع سازمان وارد عمل شده است.

چهارم: اینکه سازمان واقعا چه تعهدی می تواند در قبال التزام به نماینده جایگزین کوبلر در اشرف بدهد. واقعیت این است که کوبلر پیش از انتخاب اش به عنوان نماینده ملل در اشرف!! عضو فلان حزب آلمان که به زعم مجاهدین به ایران نزدیک است، بوده و ادعای سازمان در این خصوص کشف تازه ای نیست. اگر بواقع مجاهدین روی این امر تا این اندازه حساسیت داشتند چرا از همان ابتدا نسبت به انتخاب او معترض و یا حداقل واکنش نشان ندادند. سازمان می توانست پیشتر به نوعی از موضع مخالفت انتخاب کوبلر همین نقطه نظرات خود را به عنوان دلیلی بر مخالفت انتخاب او اعلام کند. با این حساب می توان گفت زوم کردن روی کوبلر هیچ ربطی به ادعاهای سازمان ندارد و بعد از او نیز هرکس دیگری می تواند به طرف العینی مورد اتهامات مشابه قرار بگیرد.

پنجم: معلوم نیست هدف سازمان از طرح این درخواست که:

“ضروری است دبیرکل سازمان ملل متحد یک فرستاده شخصی برای پرونده اشرف تعیین کند …”

چیست؟ نماینده شخصی آیا به این معنی است که بان کی مون کسی را خارج از جایگاه حقوقی و حدود وظایف ملل متحد برای اشرف تعیین کند. منظور از نماینده شخصی آیا به معنی به میان کشیدن ایشان به عنوان یک شخصیت حقیقی است؟ آیا این تلقی به معنی زیر سؤال بردن ملل متحد و بچالش کشیدن موضوعیت آن نیست؟ آیا به معنی اعتبار بخشیدن شخصی به بان کی مون و دور کردن آن از جایگاه اش تلقی نمی شود؟

به نظر می رسد فارغ از هر ارزیابی در مورد این موارد، دلیل تمرد سازمان را باید در انگیزه های دیگری جستجو کرد.

در یک کلام هدف عمده سازمان از این بهانه تراشی ها زمان سوزی و به تعبیری دیگر خرید زمان برای کش دادن بیشتر پروسه جابجایی است. این امر پوشیده ای نیست و به تصریح همه کسانی که به نوعی با موضوع تعامل و درگیر هستند، هدف را فقط دفع الوقت و وقت کشی می دانند؛ کما اینکه وقتی دولت عراق به درخواست های بعضا غیر قانونی سازمان و بنا به پیشنهاد و پادرمیانی آمریکا و ملل متحد پاسخ مثبت داد، در عمل نه تنها سازمان هیچ قدم مثبتی برای از سرگیری جابجایی بر نداشت که بهانه ها و درخواست های غیر قانونی دیگری از جمله حق تردد آزادانه در شهرهای عراق، به رسمیت شناختن ترانزیت به عنوان کمپ پناهندگان، وصل آب و برق ترانزیت به شبکه سراسری و … را مطرح کرد.

به نظر می رسد با توجه به پایان عنقریب مهلت تخلیه اشرف، درخواست سازمان برای برکناری کوبلر و همچنین فراخوان فوری برای ملل متحد و آمریکا جهت جلوگیری از فاجعه انسانی در اشرف، فقط در راستای سیاست به نعل و میخ زدن قابل ارزیابی است. به این معنی که سازمان با درخواست برکناری کوبلر ظاهرا پز حسن نیت و انعطاف پذیری خود به محافل بین المللی و ملل متحد را می دهد و اما همزمان و پیشاپیش با تأکید بر فوری بودن وقوع فاجعه انسانی بر استفاده از اهرم فشار علیه ملل متحد اصرار می ورزد.

نکته قابل تأمل اینکه سازمان این مواضع را از طریق تشکل های پوششی شناخته شده دنبال می کند. این که چرا رهبری سازمان اصرار دارد در سایه این تشکل ها مواضع و اهداف خود را دنبال کند، می تواند موضوع مستقلی باشد که در آینده به دلایل و انتفاع فرضی که سازمان برای خود مفروض داشته خواهیم پرداخت.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرصت ملل متحد برای ارزیابی و شناخت مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

(رجوی به گروگانها می گوید عراق شغال و سازمان ملل دم شغال است)

تنظیم رابطه اخیر سازمان با ملل متحد و زیرمجموعه های آن می تواند ماهیت فرقه ای مجاهدین را هر چه بیشتر افشا کند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، دهم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8426

 

حملات و هتاکی های سازماندهی شده مجاهدین علیه نهاد سازمان ملل با تأکید روی مارتین کوبلر نماینده ملل متحد، ابعاد و لحن شدیدتر و زشت تری به خود گرفته است. این جریان بطور مشخص از طریق نگارش مقالات توسط برخی اعضای شناخته شده شورای ملی مقاومت رجوی دنبال می شود. در طی هفته های گذشته مقالاتی از جمشید پیمان، رحمان کریمی، منصور قدرخواه و … در سایت های زیر مجموعه سازمان درج گردیده که تمامی حول دو محور متهم کردن کوبلر به وابستگی به جمهوری اسلامی و آلت دست معرفی کردن ملل متحد به سیاست های آمریکا تنظیم شده است. در تازه ترین نمونه در این خصوص می توان به مقاله با عنوان دم شغال در عراق نوشته اسماعیل محدث اشاره کرد که در سایت آفتابکاران درج گردیده است.

در این یادداشت عراق به شغال و کوبلر نماینده ملل متحد به دم آن تشبیه شده است. این نویسنده به بهانه پرداختن به اظهارات مشاور امنیتی مالکی در کنفرانس اخیر در عراق در مقدمه آورده است: “در پی کنفرانس مطبوعاتی مشاور امنیتی مالکی فالح الفیاض، تلویزیون های عربی زبان … دور برداشته و با آب و تاب ترجیع بندهای کهنه اشان را به اجماع قرقره کردند. نکتۀ جالب این گزارشها اما این موضوع می باشد که هر جا که گزارش گران “حرفه ای و بی طرف” این اسباب ارتباط جمعی کم می آوردند پای دم شغال را به عنوان شاهد به وسط می کشیدند. تلویزیون العالم ۱۰مرداد ۱۳۹۱، اظهار داشت که: «دولت عراق اعلام کرد مصمم است گروه تروریستی خلق را از کشورش اخراج کند. مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل درعراق نیز تأکید نمود که عراق به همه تعهداتش درباره این پرونده عمل کرده است». به شغال گفتند شاهدت کیه؟ گفت … ” نویسنده در این میان مقامات وزارت خارجه امریکا را نیز کم و بیش به همین سیاق مورد لطف قرار داده و با لحن متفاوتی آنها را نیز به عنوان ضلعی از مثلت توطئه بر علیه اشرف مورد ملاطفت قرار داده است.

با این حساب باید از این به بعد شاهد ادامه روند تخریب سازی و ترور اخلاقی نهادهای بین المللی و در رأس آن ملل متحد و کوبلر و بان کی مون و ایذا دولت آمریکا به مثابه خط تبلیغاتی – روانی سازمان باشیم. این که سازمان با چه چشم اندازی وارد این جنگ روانی شده، نیازی به توضیح ندارد. پیشتر در یادداشت هایی رد این رویکرد را در پیام های رجوی شناسایی کردیم. اما چیزی که در این خصوص حائز اهمیت نشان می دهد، یکی ظرفیت و تحمل پذیری این نهادها در مقابل هتاکی ها و اتهامات سازمان است و دیگری مقوله پدیدارشناسی این رفتارها در دستگاه ایدئولوژیکی، سیاسی و تشکیلاتی و مشخصا فرقه ای رهبری سازمان مجاهدین است. به نظر می رسد برای نهادی همچون ملل متحد که ناخواسته وارد چالش با سازمان شده، شرایط مورد اشاره فرصت مناسبی است برای شناخت هر چه بیشتر تشکیلاتی که پیشتر از دبیر کل خواهان اخراج ایران از مجمع عمومی ملل متحد و به رسمیت شناخته شدن خود به عنوان نمایندگان واقعی مردم ایران بوده اند. لازم به یادآوری است مجاهدین سالها است از طریق لابی های سرکاری موضوع اخراج ایران از ملل متحد و به رسمیت شناخته شدن خود به عنوان نماینده مردم ایران در صحن سازمان ملل را دنبال کرد، که در نهایت با واکنش سخره آمیز مواجه و از دنبال کردن آن صرفنظر کرد. صرفنظر از آن درخواست!! و نکات تناقض آمیز آن در مقایسه با رفتارهای اخیر سازمان، به نظر می رسد، تنظیم رابطه اخیر سازمان با ملل متحد و زیرمجموعه های آن از جمله کمیساریای عالی پناهندگان، صلیب سرخ جهانی و … بتواند ماهیت فرقه ای مجاهدین را هر چه بیشتر افشا کند.

شاید برای ملل متحد درک این معنی که چگونه ممکن است سازمانی که تا دیروز او را به عنوان مرجع دادخواهی و احقاق حقوق اش به رسمیت می شناخته، اکنون او را به آلت دست آمریکا و روابط استعماری متهم می کند! درک چنین منطقی برای امثال بان کی مون و ملل متحد تا پیش از این شاید دشوار می نمود. اما با توجه به آنچه سازمان در پیش گرفته و ادامه این رویه فی النفسه می تواند مجال و امکان خوبی برای درک پیچیده گی ها و آموزه های غیر اخلاقی و فرقه ای مجاهدین باشد. همچنین سازمان ملل متحد می تواند رفتار و اتهامات وارده از سوی مجاهدین به خود را به عنوان شاخصی برای سنجش و اعتبار ادعاهای سازمان در طرح اتهامات پیوسته علیه افراد حقیقی و حقوقی و سازمان ها و گروه های سیاسی و … و از سویی حجتی برای صحت اظهارات منتقدین و اعضای جداشده مجاهدین تلقی کرد. رفتاری که در آن بداخلاقی و بی اخلاقی و لاقیدی به کمترین الزامات و التزامات و پرنسیب های انسانی و هتاکی و هتک حرمت وجه غالب و مؤلفه های تکرار شونده آن است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جنگ صد برابر رجوی علیه جامعه بین الملل

شباهت های ناگزیر صحنه امروز مجاهدین خلق با سی خرداد سال 60

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، ششم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8387

 

در حالی که آخرین ضرب الاجل دولت عراق برای تخلیه قرارگاه اشرف روبه پایان است، با این حال موضع سازمان نه تنها تعدیل نشده که به موازات پایان مهلت مقرر تشدید و تهاجمی و خصمانه تر می شود. اظهارات مشاور امنیت مالکی(فیاض) به خبرگزاری رویترز و متعاقب آن تحریف حساس ترین بخش این اظهارات و ماهیت تحریک آمیز بیانیه شورای رجوی، حاکی از گرایش شدید مجاهدین به وخیم کردن و به خشونت کشیدن وضعیت موجود می کند. این رویکرد در جایی خودنمایی می کند که فیاض مشاور امنیتی عراق علیرغم تاکید بر استفاده از مکانیسم های موجود برای بیرون کردن مجاهدین از اشرف، با این حال تصریح می کند که از بکارگیری زور برای این مهم اجتناب خواهد کرد. اما در کمال تعجب سازمان خبری که روی سایت تمام خبرگزاری ها آمده را تحریف و در بیانیه ۱۰ مردادماه شورای چنین منعکس می دهد: “عراق می گوید به زور گروه ایرانی مخالف را اخراج خواهد کرد».

هر چند سازمان در تحریف اخبار و نقل قول ها به نفع خود سابقه دارد، اما مشخص است در پس تحریف این بخش از اظهارات اهداف ماهیتاً متفاوتی را دنبال می کند. اهمیت این تحریف در آنجا است که سازمان متعاقب آن پای کوبلر و نهادهای بین المللی و آمریکا را به عنوان مسببین آنچه او تحت عناوین کشتار، قتل عام، فاجعه انسانی، حمله، کشتار سوم و … بکار می برد، به میان کشیده و پیشاپیش یک جریان منفی و ترور خزنده علیه این نهادها براه می اندازد. آنچه از قرائن بر می آید اینکه رجوی به سمتی می رود که انگار تمامی مسئولین ذی ربط را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و خود نیز پیشاپیش آماده مواجه با آن است. او همچنین تلاش می کند، این نهادها و از جمله امریکا را در موقعیت فرضی بعد از اقدامات انتحاری و خودزنی و ایجاد درگیری های فرقه ای قرار داده و بدین وسیله به لحاظ روانی آنها را به موضع دفاعی بکشاند. این شق از تهاجم امری کاملا قابل پیش بینی است و کم و بیش می شود با ارجاع به گذشته این رویه را ردبای و تداعی کرد. رجوی در انتهای پیام موسوم به کارزار شماره ۵ خطاب به اعضای خود می گوید:

“این جان کلام است خودمان به سینه تضاد می زنیم. و توی اش می رویم. همچنانکه طرف روزی باور نمی کرد که ما می خواهیم برویم عراق. همچنانکه رژیم باور نمی کرد که مجاهدین زمانی از جنگ چریکی در بیایند. خوب می روند توی بازی بالاتری.”

با توجه به تاکید رجوی مبنی بر عبور از مالکی و بالا بردن مدار مبارزه در سطح بین الملل حالا مفهوم مدار بالا و بازی بالاتر مفهومی کاملا پراتیک و عملی به خود گرفته است.

با این حساب رجوی حالا وارد بازی به قول خودش بالاتری شده است. بازی که باز به تصریح طرف بازی اش این بار تمام جامعه بین الملل و ملل متحد و نهادهای مربوطه و آمریکا است. باری این بار رجوی قرار است بر طبلی بکوبد که روزها است چشم انداز و اهداف نهایی آن بر قلم و زبان برخی قلم به دستان بی جیره و مواجب او جاری است. شمه ای از این بازی را می توان در اظهاراتی از این قبیل رونمایی کرد:

“فعالیتهای مارتین کوبلر جز یک ننگ برای سازمان ملل و ارگانهای مختلف آن و جز همدستی با جانیان حاکم بر ایران و دولت نشانده آن در عراق عنوان دیگری ندارد؟ تاکی سازمان ملل عامل دست این دیکتاتورها که مورد تنفر مردم خود و انسانهای آزاده جهان خواهد بود؟”

یا اظهارات مشابهی که طی آن سازمان ملل را بازیچه روابط استعماری و عامل اجرای سیاست های آمریکا قلمداد می کند، تمامی گواه خطوط و شعاع بازی تازه ای است که رجوی در حال راه انداختن آن است.

چیزی که در این خصوص قابل توضیح و تاکید اینکه، رجوی در صدد است تا با جوسازی و جنگ روانی، صحنه این بازی را تا حد توان مخدوش و غبارآلود و تیره کند. بطوری که فضا برای هر گونه سوء استفاده و مظلوم نمایی فراهم شود. هدف از این صحنه سازی این است که رجوی بتواند همه طرف حساب های خود را در جبهه ظالم و خود را در موقعیت مظلوم و از جایگاه تظلم نمایی در موقعیت مدعی و شاکی جانمایی کند. درست مثل صحنه ای که برای تظاهرات مسلحانه سی خرداد سال ۶۰ طراحی کرده بود. رجوی آن صحنه را طوری طراحی کرد که وقتی قافیه را باخت مدعی شد آن روز اساساً هیچ مجاهدی با سلاح به خیابان نیامده بود. تا از این طریق هم خود را تبرئه کرده باشد و هم تمامی پیامدهای آن را متوجه حاکمیت و پیش دستی او بکند.

این بار هم رجوی به زعم خود در مدار بالاتری در حال تکرار همان سناریو است. با این توضیح که این بار هدف اش بی اعتبار کردن جامعه جهانی و ملل متحد و امریکا و طرف حساب های جهانی و البته ایدئولوژیکی اش و در راس آن امریکا است. از این منظر این رویکرد رجوی را می توان به نوعی تلاقی و تقابل دیرینه ای تلقی کرد که رجوی بر اساس ماهیت ایدئولوژیکی و استراتژیکی مجاهدین در زمانی باید با آن مواجه می شد. با این حساب تقابل فعلی رجوی با آمریکا را می توان به منزله شقی از تضاد انتاگونیستی مجاهدین با آمریکا و تا رویارویی مسلحانه نهایی تعبیر کرد.

رجوی همچنانکه ساکنان باقیمانده در اشرف را به بمب های اتمی اش تشبیه می کند، همزمان مدعی است که کوبلر و ملل متحد و آمریکا و … در حال زمینه سازی برای کشتار آنها هستند. این رویه ناخودآگاه روزهایی را تداعی می کند که رجوی در فاز به اصطلاح سیاسی در حالی که تواماً هم خط درگیری های خیابانی و هم تظلم خواهی و مظلوم نمایی را دنبال می کرد، همزمان برای حاکمیت هم خط و نشان وای به روزی که مسلح شویم را می کشید.

نکته آخر اینکه سازمان علیرغم اشراف به نقش مثبت و سازنده کوبلر در روند مسالمت آمیز موجود، اما در عین حال در کمال بی صداقتی او را آماج حمله و اتهام قرار داده و فراتر مسئول کشتار اتی معرفی می کند. در حالی که فیاض تاکید و تصریح بر اجتناب از بکار گرفتن زور دارد، اما بیانیه شورا با تحریف حرف های او جریان را به سمت متشنج کردن و غبارآلود کردن فضا پیش می برد و نوک حملات تخریبی را متوجه کوبلر می کند. این میزان کینه توزی نسبت به کوبلر در واقع امر کینه توزی علیه بالاترین مرجع بین المللی یعنی ملل متحد است. چنانچه در نهایت جمشید پیمان رودربایستی ها را کنار گذاشت و به زبان مستقیم و شفاف کینه رجوی از ملل متحد را علنی کرد.

سازمان در حال حاضر توامان هم پای آمریکا را به عنوان مسئول حفاظت از جان ساکنان اشرف به پیش می کشد. هم کمیساریا را متهم به همسویی و همدستی با جمهوری اسلامی می کند. هم صلیب سرخ جهانی را مزدور جمهوری اسلامی می نامد. هم دولت عراق را مجری پروژه مجاهد کشی جمهوری اسلامی می داند. در یک کلام رجوی هیچکس را از تیغ اتهام خود مستثنی نکرده است. او دارد برای همه خط و نشان می کشد. خط و نشان های او هم سمت و سوی خشونت طلبی و تهدید به اقدامات تروریستی دارد و هم از جنس بی اعتبار کردن و از مشروعیت انداختن هر یک از این نهادها است. جنگ صدبرابر ادعایی رجوی به دلیل تنوع و گستردگی دشمنان فرضی اش و همچنین اهداف چند وجهی و پیچیده اش پیشاپیش تکلیف رجوی را در نبرد متوهمانه او روشن خواهد کرد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نشانه شناسی تعیین راه رجوی

تعیین راه کوبلر ، تعیین راه رجوی ...!

(پیام تبریک رجوی، سی خرداد و فروغ جاویدان را تداعی می کند)

 

 

بهارایرانی، مجاهدین دبلیو اس، چهارم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8378

 

رادیو فردا و بسیاری سایت های خبری به نقل از رویترز اظهارات فیاض مشاور امنیت ملی نوری مالکی در خصوص امکان استفاده از زور برای تخلیه قرارگاه اشرف را اینگونه درج کرده اند:

“آقای الفیاض گفته است که از زور برای انتقال ساکنان اشرف استفاده نخواهد شد.”

در نقطه مقابل بیانیه شورای ملی مقاومت سازمان مجاهدین همین اظهار نظر را اینگونه منعکس کرده است:

“عراق می گوید به زور گروه ایرانی مخالف را اخراج خواهد کرد».”

دلیل این دو نحوه اطلاع رسانی و پوشش خبری در یک موضوع که یکی از سوی منابع مختلف خبری و دیگری از سوی سازمان مجاهدین منعکس شده چیست؟

ترکیب این دو خبر بدون نیاز به گمانه زنی و داوری دلالت بر این معنی دارد که رجوی بر اتخاذ یک راه حل خشونت آمیز اشتیاق وافری دارد. این اشتیاق آیا به این معنی است که در ارزیابی رجوی تقابل خشونت آمیز ساکنان اشرف با نیروهای عراقی با هر نتیجه ای که حاصل شود، به نفع او خواهد بود. برای ارزیابی واقع بینانه تر صورت مسئله ناگزیر باید کمی به عقب برگردیم. به جایی که رجوی در پیام ۱۲ اردیبهشت خود و تحت عنوان کارزار آزادی شماره ۵، ضمن دهن کجی به مقامات عراقی به این بهانه که در پایان ضرب الاجل مقامات عراقی، همچنان در اشرف باقی مانده، خطاب به ساکنان اشرف می گوید:

“… مجاهدین پیشاپیش با آمادگی کامل برای پرداخت بها پیروزی را به نام خودشان ثبت کرده و می کنند و به همین خاطر در آغاز کارزار آزادی شماره ۵ و پنجمین شلیک به بساط دشمن ضدبشری باز هم من صرف نظر از نتیجه اش آن را پیشاپیش به تک تک شما تبریک می گویم. مبارک است.”

این تبریک و چشم اندازهای پیروزمندانه ناخودآگاه دو وضعیت مشابه یکی مقطع سی خرداد ۱۳۶۰ و دیگری شب قبل از عملیات موسوم به فروغ جاویدان را تداعی می کند. تک تک واژه ها و جنس و محتوای این جملات ها نشان می دهد رجوی به طرز آشکاری مخاطبان خود را با فرجام های مشابه آن دو سرفصل ارجاع می دهد. و البته پیشتر چنانچه تصریح دارد، این وضعیت را در تعیین راه و روی میز گذاشتن سه گزینه تسلیم به پلیس عراق، ماندگاری تا فرستادن افراد با مسئولیت سازمان به خارج کشور و گزینه سوم یعنی آمادگی و دادن امضا برای جنگ صدبرابر تعیین کرده بود. همه این نشانه ها بر این معنی دلالت و گواهی می دهد که رجوی از همان آغاز تن دادن ظاهری اش به حکمیت ملل متحد و آمریکا و … هیچ قصدی برای تخلیه قرارگاه اشرف و تن دادن به ترک خاک عراق نداشته است. برای او خارج از بازی تازه ای که آغازشده بود، دو چشم انداز و فرجام لحاظ شده بود. یکی دل بستن به فاکتورهای غیر قابل پیش بینی و اتفاقات سیاسی در داخل عراق که در نهایت منجر به ماندگاری در اشرف و عراق بشود. دیگری همان چشم اندازی که رجوی بارها با صفت عاشوراگونه آن را مورد تاکید قرار داده است. وضعیت صحنه امروز به گونه ای است که فرض اول تا حدود زیادی منتفی است. می ماند آن چشم انداز عاشوراگونه ای که نشانه های آن را می توان در رویکرد تحریف آمیز به اظهارات مقام عراقی مشاهده کرد. با این حساب ظاهراً رجوی همه هم و غم خود را برای رویارویی خشونت آمیز متمرکز کرده است. بعلاوه اینکه تلاش می شود با براه انداختن یک جنگ روانی و البته با ماهیتی تحریک کننده مقامات عراقی را ناگزیر به استفاده از خشونت کند. این رویکرد نیز مسبوق به سابقه است. رجوی در فاز سیاسی اش، با همین شگرد و ترفند به رویارویی روانی و در نهایت نهایی با جمهوری اسلامی رفت. صحنه روزها و ماه های پیش از خرداد ۱۳۶۰ به نوعی در حال تکرار است. رجوی به باور خود دارد به دل تضادها می زند تا راه باز کند. دارد مثل سال ۶۰ قربانی می گیرد تا بتواند به اتکای دریای خونی که همواره کلید برون رفت او از بن بست های سیاسی و استراتژیک بوده، این بار نیز در مدار بالاتری یا موفق به تحمیل اراده خود بر جامعه بین الملل شود و یا باز با چشم انداز عاشوراگونه اش هزاران قربانی بگیرد. اگر انتخاب پیشتر رجوی در خصوص دو راه حل مردن سیاسی در بیرون اشرف و مردن فیزیکی در قرارگاه اشرف را چنانچه ارجح او مردن فیزیکی در داخل اشرف و دفن شدن در آن بوده، محور ارزیابی های آینده قرار دهیم، در این صورت نشانه ها و تعیین راه سرنوشتی که رجوی در پیام های اخیر و همچنین رویکرد تحریف آمیزش به انعکاس اظهارات مقامات عراقی مورد تاکید قرار داده، کاملا قابل فهم و حتی قابل پیش بینی می کند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و نهادهای ملل متحد

نگاه ابزاری مجاهدین به حقوق بشر، دمکراسی و ازادی و ...

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، دوم اوت 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8359

 

به یقین نسل امروز و بسیاری حتی از نسل های پیشین از سبقه مواضع سازمان مجاهدین در قبال نهادهای بین المللی و در راس آن ملل متحد اطلاع چندانی ندارند. برای این نسل های مورد اشاره تا آنجا که چشم باز کرده اند شاهد تشبث و دخیل بستن مجاهدین به این نمادها و نهادها که ماهیتی جز رویکرد ابزاری و بخصوص بخش حقوق بشر ملل متحد نداشته نبوده اند. تا جایی که این تصور قوت می گرفت که ملل متحد تنها ملاء و مرجع سازمان برای تظلم خواهی و اعاده حقوق پایمال شده آنها است. اما با حضور ملل متحد در مسئله اشرف پرده این فریبکاری و دغل بازی به یکباره برای همگان فرو افتاد. و شکل و شمایل تازه ای به خود گرفت. تصور اولیه حداقل بر این بود که سازمان حتی به اقتضای انتفاع و بهره ای که تا حالا از اهرم ملل متحد و سازمان های حقوق بشری وابسته به آن برده در این فقره پایبندی خود را پیش از پیش به اصول و قواعد حاکم بر آن نشان بدهد. اما در ماهیت امر همین مسئله به طناب دار و پرده برداری از ریاکاری های رجوی مبدل گردید. مسئله اشرف و پیامدهایی که بجا گذاشت نشان داد مواضع و نگره های ایدئواوژیکی سازمان در قبال این نهادها کماکان با آن نگرش ایدئولوژیکی سالهای آغازین تاسیس خود هیچ تفاوتی نه در ماهیت تبیین و حتی در شکل و ادبیات مواضع آنها ایجاد نکرده است. اگر بتوان تفاوتی در این فقره قائل شد همانا در پیچیدگی استفاده ابزاری از این اهرم ها و امکانات و در راستای اهداف کاملا ایدئولوژیک و تشکیلاتی است. اما آنچه مربوط به گذشته و مانیفست سازمان در قبال این نهادها می شود کم و بیش چیزی در حد همین ادعاهایی است که اخیراً از سوی امثال جمشید پیمان و رحمان کریمی در خصوص ماهیت غیر مستقلانه و وابسته ملل متحد به محافل امپریالیستی مطرح می کنند. با این توضیح که سازمان بخصوص تا مقطع انقلاب و مشخصاً برپایی دادگاه های انقلاب و احکام بعضاً شتابزده آنها که اتفاقاً با نفوذ و دخالت عوامل سازمان در همان دادگاه ها صادر می شد، مصرانه بر دو مولفه تاکید داشتند که نتیجه نهایی آنها نادیده گرفتن یکسره مواضع آنها در قبال قانون گریزی به مفهوم عام و رفتارهای خشونت آمیز و همچنین تئوریزه کردن وابستگی این نهادها به محافل امپریالیستی و در راس آنها امریکا بود. نکته جالب اینکه این نگره ها نه مربوط به سال ۵۷ که پیشتر در برخی از منابع ایدئولوژیک سازمان از جمله شناخت و تکامل و … به تاکید مورد بحث و ریشه یابی گرفته بود. در این رابطه بخصوص مسئله حقوق بشر جیمی کارتر نیز در راستای چنین تحلیلی از بنیاد یک پروژه و دکترین امپریالیستی تجزیه و تحلیل شده است. این نگرش از آنجا ناشی می شد که اساسا سازمان مجاهدین برای قضاوت هر پدیده ای ابتدا به ساکن آن را در متدلوژی خود و با معیارها و خط کشی های کلیشه ای و از پیش تعیین شده که بیشتر ملهم از آموزه های مارکسیستی بوده، ارزیابی می کردند. شاخص این خط کشی و مرزبندی همانا موقعیت فرد و پدیده مورد بحث و وابستگی مستقیم و غیر مستقیم آن به دو جناح و طبقه استثمار کننده و استثمارشونده بود.

مولفه ای که برای اولین بار از سوی محمد حنیف نژاد و به مثابه یک تحول متدلوژیکی در ارزیابی و تنظیم رابطه تشکیلاتی سازمان با پدیده های اطراف خود شکل میزان و شاخص به خود گرفت و تا هم اکنون نیز مبنا و شاخص ارزشگذاری و تنظیم رابطه با ملاء و پیرامون خود است. بر اساس چنین شاخص و برداشتی مفهوم ایمان و بی ایمانی نه برآمده از اعتقاد و باورمندی فکری و عقیدتی به وحدانیت خداوند و دیگر آموزه های دینی، که بر مبنای تعیین هویت طبقاتی افراد مشخص می گردید. بر همین اساس و از آنجا که در تحلیل سازمان از شرایط عینی و مظاهر کفر، امپریالیسم به عنوان مظهر و دشمن اصلی خلق ها معرفی می شد، بطور طبیعی تمامی پدیده های منبعث و منتج از آن نیز در همین راستا جایگاهی فراتر از سازوکارهای امپریالیستی و عوامل آلت دست امپریالیسم پیدا نمی کردند. بر چنین مدار و شاخصی هر گونه کنشی از جانب این نهادها به مثابه کنشی اراده گرایانه و در جهت حفظ و تامین منافع دول امپریالیستی و قطب جهان سرمایه داری تعبیر و داوری می گردید.

در باورهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی سازمان و بخصوص آنچه رجوی در تبیین جهان آن را به صورت عینی تر و مصداقی مورد بررسی قرار داد، خطوط کلی ترسیم شده در جهان بدون هیچ گونه اغماض و تفاوتی در کمیت و کیفیت یا در راستای محو استثمار و تضاد طبقاتی و در نتیجه همسویی با خلق ها قابل شناسه و تقسیم بندی هستند و یا در نقطه مقابل آن در مقابل خلق ها و مبارزات طبقاتی. به یک معنی رجوی ها قائل به جایگاه و موقعیت سومی نبوده و نیستند. و جالب تر اینکه راه سوم و یا به تعبیر رجوی میانجی گیری مکانیکی را چیزی معادل همان باطل و یا در مفهوم پراتیکال اش آلت دست شدن امپریالیسم ارزیابی می کنند. اگر بخاطر بیاوریم سازمان در اوایل انقلاب و در گرماگرم برگزاری دادگاه های انقلاب بیشترین چالش را با همین سازمان ها و نهادهای بین المللی براه انداخته بود. و بعضا در برخی موارد مشخص در مواجه با کسانی که از درون حاکمیت و بعضاً از جانب آیت الله خمینی خواستار تعدیل و جلوگیری از شتابزدگی در صدور احکام و لحاظ رئوفت اسلامی و اخلاقی و … بودند، موضعی کاملاً خصمانه و هتاکانه و تهدید آمیز داشتند. این مواضع بخصوص از وقتی شدت گرفت که پای همین مجامع بین المللی و به ضرورت پای بندی شان به پرنسیب های انسان دوستانه به میان آمد، مواضع سازمان نیز بر اساس همان تئوری پردازی هایی که از فلسفه وجودی این مجامع داشتند، با شدت و حدت بیشتری مواجه شد. این واکنش خصمانه و متاثر ایدئولوژیک تا جایی پیش رفت که وقتی حاکمیت از نفوذ برخی عوامل سازمان در بازجویی و دادگاه ها و صدور احکام درباره متهمان مطلع و دست آنها را از این نهادهای انقلابی کوتاه کرد، و در نتیجه بر روند دادگاه ها و احکام آنها تاثیر کیفی بجا گذاشت،مجاهدین با انتشار بیانیه شدید الحنی هم تعدیل در برخورد با متهمین را به سازشکاری و زدوبند و … تعبیر و در نتیجه دادگاه ها را به مماشات!! نمود و فراتر در برخی موارد که قضات، متهمین ی را بنا به ملاحظات انسانی و اسلامی مورد عطوفت قرار می دادند، سازمان متهم به وابستگی محافل امپریالیستی و آمریکا می نمود. و در مورد خاصی حتی سازمان حاکمیت را تهدید کرد که افراد مورد عفو و یا تبرئه شده را در دادگاه های غیابی درون تشکیلاتی محاکمه و راسا اقدام به مجازات اعدام آنها خواهد نمود. یکی از نکاتی که در این رابطه بسیار حائز اهمیت بود، اینکه سازمان اساساً به چیزی به عنوان حق دفاع و داشتن وکیل مدافع برای متهمین قائل نبود. به زعم سازمان همین که هویت فردی یعنی نام و مشخصات کسی احراز می شد برای اجرای حکم اعدام او کفایت می کرد. در این رابطه مطالعه مقاله … به عنوان مشت نمونه خروار می تواند بر نگرش هولناک و هیستری سازمان در این خصوص تاکید داشته باشد. در یک کلام سازمان تمامی مواضع زیر مجموعه های ملل متحد در موضوع حقوق بشر را جز در همسویی آنها با امپریالیسم و ضدیت با انقلاب و نیروهای انقلابی تلقی نمی کرد. خوشبختانه تمام اسناد آن روزها موجود است. حتی سازمان در مواجه با این چالش که ممکن است کسی در دستگاه حاکمه بوده اما مرتکب جرمی نشده باشد، بر این توجیه اصرار می ورزد که نفس حضور یک فرد در سیستم حاکمه فی النفسه بر مجرمیت، محکومیت و مجازات او کفایت می کند. تاکید بر بازخوانی آن گذشته و مواضع فعلی سازمان در قبال این نهادها از آن جهت حائز است که با حفره ها و تناقضات و هم آن جنبه های ریاکارانه و فرقه ای نهادینه شده در مناسبات سازمان تاکید کنیم. درست بر خلاف چندین سال و یا دو دهه قبل که سازمان تمامی اهداف ایدئولوژیکی خود را با همین سازوکارهای بین الملل به پیش می برد، اما امروز می بینیم که به طرف العینی به همان معیارها و شاخص های ایدئولوژیکی گذشته خود بازگشته و بصراحت ملل متحد و نهادهای مربوط را بر خلاف انچه در طی چند سال گذشته که مدام زیر پرچم همین نهادها سینه می زد، به اهرم هایی آلت دست امپریالیسم و استعمار متهم می کند. در طی چند هفته گذشته و با پیش آمدن چالش های اشرف، سازمان بتدریج دارد به مواضع ایدئولوژیکی اولیه خود که ماهیتی کاملا ایدئولوژیک دارد است نزدیک می شود. تا جایی که مقالات امثال جمشید پیمان و رحمان کریمی و منصور قدرخواه ملل متحد را یکسره آلت دست و مجری دکترین و سیاست های امپریالیستی معرفی می کند. بارها به ضرورت و تناوب درباره تنظیم رابطه ابزاری سازمان با تمامی اهرم ها و نهادهای بین المللی سخن گفته ایم. اما چیزی که این بار جنس و ماهیت این نگرش را متفاوت نشان می دهد، تفاوت در نگرش و در واقع رو شدن دست مجاهدین و برگشتن آنها به همان مولفه های ایدئولوژیکی پنجاه سال پیش است. یعنی اعتقاد بر اینکه نفس و فلسفه وجودی چنین نهادهایی چیزی در راستای تضمین و حفظ منافع امپریالیست ها نیست. در این رابطه اشاره به دو نکته حائز اهمیت است. اول اینکه در این رویکرد سازمان بطور واقعی و خواسته یا ناخواسته پرده از دغل بازی های خود در رابطه با این نهادها بر می دارد. دوم اینکه بر التزام و وفاداری خود به ماهیت ایدئولوژیکی و مانیفست برگشت ناپذیر و جزم اندیشانه گذشته در قبال تقسیم بندی های کلیشه ای صحه می گذارد. سوم اینکه بر خلاف آن قیافه ظاهرالصلاحی که از موضع آزادی خواهی برای مردم به خود گرفته، اشکارا به قول ایرانی ها داد می زند اش همانا و کاسه همان و چیزی در ماهیت امر تغییر نکرده است. ملل متحد و حقوق بشر و صلیب سرخ و … اینها به قول رجوی تا وقتی مشروعیت و موضوعیت دارند که به تامین و تضمین اراده او بیایند، در غیر این صورت همه اینها کماکان آلت دست امریکا و جهان سرمایه داری هستند. تعابیری که جمشید پیمان در مقاله اش با عنوان نرم تنان و سخت تنها به آن اشاره می کند، در واقع کلیدواژه هایی هستند که باید مورد التفات و تامل قرار بگیرند. تبیین و نشانه شناسی این تعابیر و همچنین محتوای این مقالات در این وضعیت می تواند په بسیاری ابهامات و سوالات در خصوص مسئله اشرف و ملل متحد و آینده روند موجود پاسخ بدهد. امری که متاسفانه آنچنان که باید و شاید حساسیت و کنجکاوی و توجه حتی کسانی که عمری را با این رمز و رازهای تشکیلاتی زندگی کرده اند، جلب نکرده است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) دولت عراق را متهم به غصب اموالی می کند که متعلق به بیت المال عراق است

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مدعی کدام دارائی هستند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، سی ام ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8330

 

سازمان مجاهدین در آخرین بهانه تراشی برای امتناع از تخلیه اشرف مدعی شده دولت عراق در صدد است دارایی های معادل پانصد میلیون دلاری سازمان در اشرف را تصاحب کند. در تیتر بیانیه که با محتوای آن تفاوت های فاحشی یافت می شود چنین آمده است:

“حکومت عراق قصد دارد بیش از ۵۰۰میلیون دلار مالکیتهای منقول و غیر منقول ساکنان اشرف را تصاحب کند.”

این ادعا در حالی مطرح می شود که پیش تر تکلیف این اموال در توافق نامه ۲۵ دسامبر میان سازمان و دولت عراق و با نظارت یونامی و نماینده ملل متحد روشن شده است. از جمله چنانچه در متن همین بیانیه به نقل امده:

«در مورد سرمایه ها و داراییهای اشرف، به بحث‌هایمان ادامه می دهیم تا به راه‌حلی برسیم که در آن حقوق مالکیت ساکنان اشرف به‌گونه یی سازمانیافته محترم شمرده شود».

در آن توافق نامه تاکید شده که این اموال با نظارت نماینده ملل متحد به فروش رفته و پول آنها به سازمان مسترد شود. حتی در بیانیه مورد اشاره سازمان نتوانسته ادعا کند که این توافق نامه نقض و نادیده گرفته شده، آنچه محل منازعه و بحث سازمان است نحوه فروش و جابجایی و انتقال این اموال به نقطه دیگری است که ظاهراً به استناد توافق نامه ۲۵ دسامبر موضوعی غیر قابل پیش بینی است که به تصریح یونامی حل آن مستلزم پیدا کردن راهکارهای قانونی تازه می باشد. بیانیه به نقل از نامه یونامی به ساکنان اشرف تصریح دارد که:

“سازمان مهاجرت جهانی که برای انتقال اموال خدمات لازم را ارائه می‌دهد وارد این موضوع که نیازمند اقدام جدی رئیس یونامی و موافقت دولت عراق است، نخواهد شد.”

بدیهی است این اتهام جز در راستای اضافه کردن بهانه های قبلی و جهت امتناع از تخلیه اشرف کارکرد دیگری هم دارد. که همانا متهم کردن دولت عراق به غصب می باشد. اما صرف نظر از اینکه در توافق نامه ۲۵ دسامبر بر چه اساسی مالکیت سازمان بر این دارایی ها به رسمیت شناخته شده، جای این سوال باقی است که چرا دولت عراق به جد و قاطعیت و از طریق همان نهادهایی ذی صلاح بین المللی مالکیت واقعی این اموال را روشن نمی کند؟ اگر فی الواقع مجاهدین با استفاده از اهرم های بین الملل پشت حق پناهندگی خود سینه می زنند، می شود به استناد همان قوانین در مورد دارایی های ادعایی سازمان در اشرف وارد یک کیس حقوقی شد. در این راستا جای طرح بسیاری سوالات باقی است، از جمله اینکه آیا با فرض به رسمیت شناختن پناهندگی مجاهدین در عراق، می توان مالکیت مجاهدین را بر اموالی که در اشرف وجود دارد به رسمیت شناخت. آیا در کیس های ملل متحد و حقوق پناهندگی مورد مشابهی یافت می شود که پناهندگانی با مختصات و شرایط مجاهدین بطور جمعی در مکانی مستقر و زمین آنجا را تصاحب و اقدام به ساخت و ساز و در نهایت روی زمین های غصب شده ادعای مالکیت کرده باشند.

به نظر میرسد دلیل اصلی دست پیش گرفتن سازمان انعطافی است که دولت عراق از خود نشان داده است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا رجوی (رهبر فرقه مجاهدین خلق) در حال تکرار فاجعه عملیات فروغ جاویدان است!!

عملیات فروغ رجوی در چرخه تکرار؟!

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و هشتم ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8321

 

این روزها مصادف است با سالگرد عملیات موسوم به فروغ جاویدان رجوی در سال ۱۳۶۷٫ عملیاتی که پیش از هر چیز تداعی کننده توامان جنون رجوی و قربانیانی است که با فرمان او بواقع به مسلخ رفتند. درباره این عملیات در طی سالهای گذشته و از زوایای مختلف صحبت شده است. وجه اشتراک تحلیل های دوستان و مخالفان رجوی اجماع روی این مسئله است که این عملیات اولاً بدون حداقل کارشناسی نظامی و کمترین شعور و دانش سیاسی انجام شد. اما چیزی که بیش از نتایج آن عملیات و تحلیل های منبعث از آن تداعی کننده و توامان نگران کننده می نماید، شرایط و وضعیت مشابهی است که رجوی با آن مواجه شده. در آن زمان اساس و انگیزه عملیات فروغ واهمه رجوی از خاتمه جنگ و پیامدهای آن بود. و به عنوان پیامد اول خاتمه جنگ بن بست بیرونی و سیاسی از یک سو و بحران استراتژیکی درون تشکیلاتی ناشی از پایان یافتن موضوعیت توامان ارتش و استراتژی جنگ آزادیبخش بود. در واقع رجوی با خاتمه یافتن جنگ، بوی الرحمن استراتژی تازه متولد شده خود را استشمام کرد. به همین منظور هم برای فرافکنی و فرار رو به جلو دست زدن به یک اقدام انتحاری را بهترین گزینه حل بن بست و فرار از پاسخگویی به مناسبات درونی و تعاملاتی بیرونی تشخیص داد. با پایان جنگ برای رجوی مثل روز روشن بود که قرارگاه اشرف به لحاظ پراتیک کارکرد مفروض شده خود را از دست داده و از آن پس در نهایت اشرف و آن هم برای مدت کوتاهی تنها حکم یک محل استقرار و سرپناه برای تشکیلات او را خواهد داشت.. همین صورت مسئله امروز نیز و به نوعی روی میز رجوی است. امروز رجوی در استانه از دست دادن همان حداقل سرپناهی است که به زعم خود می خواست از آن بیشترین انتفاع ممکن را برای حفظ ظرف ایدئولوژیکی و به رخ کشاندن توان و قابلیت های تشکیلاتی اش برای جلب توجه غرب و امریکا و … برده و به عنوان فاکتوری برای تحمیل خود به عنوان آلترناتیو مورد استفاده قرار بدهد. رویایی که درست مثل مابقی رویاهای رجوی در حال تبدیل شدن به کابوس است. به این صورت که رجوی حالا ناگزیر است یا تن به تخلیه و آوارگی بدهد و یا با مجامعی که با آنها بر سر تخلیه و خروج از عراق به توافق رسیده رودرو شده و در این روند هر چه بیشتر و بیشتر ماهیت خود را افشا کند. بن بست امروز رجوی بیش از هر چیز تداعی کننده و به وضعیت او در سال ۶۷ شبیه است.

و متاسفانه راه حل رجوی نیز کم و بیش و حتی به جهاتی فاجعه آمیزتر از سال ۱۳۶۷ در حال تکرار و وقوع است. به این ترتیب که اگر رجوی در سال ۶۷ تنها با بن بست استراتژیکی ناشی از خاتمه جنگ مواجه شد، اما امروز در حال از دست دادن ظرف ایدئولوژیکی یعنی قرارگاه اشرف است. جایی که به تاکید رجوی هست و نیست او محسوب می شود و به تصریح او قرار بوده اگر با رفتن از اشرف نابود شود، ترجیحاً در همان قرارگاه اشرف دفن شود. بحران و بن بستی که رجوی در حال حاضر و با رودرویی اش با نهادهای بین المللی شروع کرده، در واقع پاسخ به چگونه دفن کردن تشکیلات و قربانیان اش در قرارگاه اشرف است. این رویکرد هم از جهت نحوه توجیه و تئوری بافی های او برای عملیات فروغ نیز حائز تاکید است. آنچه این ذهنیت سازی را تداعی می کند به استناد پیام های سال جاری او، همان کدها و نشانه هایی که رجوی شب قبل از عملیات فروغ روی آنها تامل داشت. در هر دو مورد رجوی تلویحی و آشکارا بر بن بستی که در آن قرار گرفته اذعان می دارد و راه بن بست شکنی را نیز فدیه و فدا و جنگ صدبرابر می داند که مفهوم مادی و عینی اش می شود تکرار همان عملیاتی که در آن عقل و شعور و دانش سیاسی و … به این دلیل که پاسخ قانع کننده ای به بحران ها وجود نداشت، موقتاً تعطیل و بجای آن شعر و شاعری جایگزین شده بود.

و هر چه بود فقط پاسخ جنون آمیز به بن بستی بود که با هر فرافکنی ولو با قربانی کردن جان هزاران نفر بایستی صورت مسئله اصلی را پاک و یا حداقل برای مدتی تحت الشعاع نتایج حاصله از آن جنون قرار داد.

اینکه اکنون چگونه می شود رجوی را از تکرار عملیاتی چون فروغ جاویدان!! و قربانی کردن هزاران نفر باز داشت، می تواند حیاتی ترین و مهمترین موضوع برای مجامع جهانی از جمله سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری باشد، مشروط بر اینکه به فروغ جاویدان رجوی و وضعیت امروز او از دریچه و زاویه ای متفاوت و کاربردی نگاه شود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حاشیه اظهارات و اتهامات پاتریک کندی در سنای آمریکا

(در رابطه با مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

امثال کندی در حال فعالیت برای تعدیل مواضع آمریکا نسبت به مجاهدین هستند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و هفتم ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8305

 

اظهارات پاتریک کندی در جلسه کنفرانس سنای آمریکا در حمایت از سازمان مجاهدین و مقابله با سیاست های وزارت خارجه، حاوی توهمات و برداشت های ساده انگارانه و بعضا مغرضانه ای است که اشاره به برخی از آنها تأکیدی است بر صحت آنچه امورخارجه آمریکا به عنوان یک بازی سیاسی و خوش رقصی برای مجاهدین تعبیر کرده است. طرح ادعاهایی از این دست که آمریکا و ملل متحد همسو با جمهوری اسلامی قصد نابودی و کشتار مجاهدین در عراق را دارند، از آن جنس اتهاماتی است که طرح آن یا از سر ناآگاهی و یا تمارض به قصد سنگ تمام گذاشتن در حمایت از مجاهدین، فرض دیگری بر آن مترتب نیست. وقتی پاتریک کندی مدعی است:

“آمریکا نمی تواند در رواج بی عدالتی و نقض حقوق بشر در یک نقطه از جهان مشارکت داشته باشد و بعد ادعا کند که ما از حقوق بشر در نقطه دیگری از دنیا حمایت می کنیم. این رویکرد متناقضی است. … رژیم ایران روی دولت عراق, ایالات متحده و سازمان ملل حساب باز کرده است که آنچه را انجام دهند که رژیم ایران تابحال موفق به انجام آن نشده است.” (یعنی نابودی مجاهدین)

در اینکه این اتهام و نتیجه گیری بی واسطه و بر اساس استنباط وی از واقعیات موجود حاصل شده باشد، تردید جدی وجود دارد. به این دلیل که نفس این ادعا سراپا متناقض است و چنین گزافه گویی هایی فقط در دستگاه فکری کسی مثل رجوی یافت می شود. به این دلیل ساده که در حال حاضر جمهوری اسلامی زیر فشار بیشترین تحریم های اقتصادی و نفتی و سیاسی و .. از جانب آمریکا قرار دارد. و بطور مضاعف به سمت گزینه نظامی نیز میل می کند. با این حساب باید از ایشان بپرسیم بر اساس چه مستنداتی آمریکا و جمهوری اسلامی را در تقابل با مجاهدین در یک جبهه ارزیابی می کند. و مهمتر از همه اگر به زعم رجوی جمهوری اسلامی در انزوای سیاسی و بین المللی است، و باز به زعم رجوی و آمریکا اگر جمهوری اسلامی بصورت بالقوه و بالفعل بزرگترین معضل جامعه بین الملل و تهدید علیه صلح و امنیت جهانی است، در این صورت آمریکا چه انتفاعی در همسویی با جمهوری اسلامی و نابودی سازمانی می برد که به زعم ایشان مناسب ترین آلترناتیو جمهوری اسلامی است.؟

مسئله دیگر این است که ایشان مرزی میان دو انگیزه حقوق بشری و سیاسی آمریکا در قبال مجاهدین قائل نیست. حمایت آمریکا از سازمان بر اساس معیارهای حقوق بشری است و نه با انگیزه های سیاسی. در واقع ایشان معلوم نیست بر چه مستنداتی می خواهند دادن تضمین های انسانی و حقوق بشری به مجاهدین را با انگیزه های سیاسی یکسان پنداری کنند. این در حالی است که نماینده آمریکا در اشرف بارها حمایت از مجاهدین را در راستای معیارهای حقوق بشری تعبیر کرده و هر گونه حمایت سیاسی از مجاهدین را رد و تکذیب و کماکان مجاهدین را یک گروه تروریستی می شناسد. اما آنچه مشهود است، اینکه امثال کندی در حال فعالیت برای تعدیل مواضع آمریکا نسبت به مجاهدین هستند. و این البته مسئله تازه ای نیست. چنانچه هدف اصلی حامیان آمریکایی سازمان بوده، اما می توانند کماکان برای تعدیل و تغییر این مواضع تلاش کنند. اما خلط کردن آگاهانه این موضوعات تبعات و هزینه هایی دارد که معلوم نیست بازماندگان خانواده کندی ها با چه چیز معاوضه کرده اند. صرف این اظهارات هم که :

“وقتی آمریکا صرفا در حاشیه ایستاده و به (ایران) اجازه میدهد تا هرکاری که میخواهند انجام بدهند, در اصل چراغ سبز نشان میدهد تا ساکنان کمپ لیبرتی و کمپ اشرف از حقوق بشر خود محروم شوند.”

یک ادعا است. به این دلیل که قرارگاه اشرف و ساکنان آن در حال حاضر هم وکیل مدافع و هم ناظر بین المللی دارند. اظهارات آنها هم مؤید این است که حقوق اساسی ساکنان اشرف تا آنجا که به رعایت تفاهم نامه ۲۵ دسامبر و از جمله مهمترین آن یعنی احترام گذاشتن سازمان به حق حاکمیت دولت عراق بیانجامد، محفوظ خواهد بود. همانگونه که طرح اتهاماتی از این دست که:

“مارتین کوبلر و سفیر فرید بجای انجام وظیفه به جامه عمل پوشاندن به نیات رژیم تهران ادامه میدهند.”

اینها همان اتهاماتی است که وزارت امورخارجه آشکارا بر سفارشی بودن آن از سوی مجاهدین به امثال کندی تأکید دارند.

اما یک نکته ظریف در رابطه با آن شعار حقوق بشر و احیای عدالت اجتماعی که پاتریک کندی، مدعی است پدر و عموی او پایه گذار و مروج آن بوده اند، اینکه ممکن است ایشان از مجاهدین بخواهند و بپرسند که موضع شان را در قبال دکترین پدر و عموی شان برای ایشان توضیح بدهند. قطعا اگر سران سازمان آن مواضع را فراموش کرده باشند، می شود به حافظه ایشان برای یادآوری آنها کمی تلنگر زد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مروری بر مواضع و تحرکات سیاسی چند روز اخیر درباره اشرف

مجاهدین کماکان سعی دارند با قریب الوقوع بودن زمان یک کشتار جمعی دیگر، بر روی تلاش های نهادهای مربوطه خط بطلان بکشند

 

 

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و پنجم ژوئیه 2012
http://www.mojahedin.ws/?p=8299

 

امتناع سازمان از انتقال ساکنان اشرف به ترانزیت در آخرین روز ضرب الاجل دولت عراق باعث واکنش سریع مارتین کوبلر و گزارش توأم با شکوائیه وی به شورای امنیت گردید. به گزارش خبرگزاری فرانسه، مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق، به شورای امنیت گفت که حدود ۱۲۰۰ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق علی‌رغم توافق برای ترک قرارگاه اشرف، همچنان در آن باقی مانده‌اند. وی با اشاره به انعطاف پذیری دولت عراق اما تأکید کرده است: “صبر دولت عراق در قبال اعضای این سازمان که حاضر به ترک قرارگاه اشرف نیستند رو به پایان است.”

این در شرایطی است که تاکنون چند ضرب‌الاجل دولت عراق برای خروج اعضای سازمان مجاهدین از اشرف، بدون نتیجه پایان یافته است. با این حال مارتین کوبلر کماکان از دولت عراق می خواهد تا خویشتن داری نموده و تحت هیچ شرایطی دست به خشونت نزند. به نظر میرسد سوای بهانه گیری های سازمان اشاره نماینده عراق در سازمان ملل به عدم پذیرش اعضای مجاهدین توسط کشورهای ثالث عمده ترین مانع و چالش برای راه حل نهایی اشرف و اخراج سازمان از عراق باشد. هر چند در ماهیت امر این چالش فعلا بهترین مستمسک و اهرم از سوی رجوی و بر علیه دولت عراق و نهادهای بین المللی مورد استفاده قرار گرفته است. این موضوع حتی برای مقامات عراقی آنقدر حائز اهمیت است که نمی توانند آن را به عنوان مانعی بر سر راه حل اشرف نادیده بگیرند.

اظهارات حمید البیانی نماینده عراق در سازمان ملل در این خصوص که از کشورهای اروپایی و دیگر دولت ها خواسته است تا خانه جدیدی برای اعضای ساکنان اشرف فراهم کنند، در همین راستا قابل توجه است. اما مسئله اینجا است که چالش اصلی کمتر مورد توجه و تأکید سازمان است و سازمان کماکان بر بهانه هایی اصرار دارد که به اذعان مقامات ذی ربط از جمله مارتین کوبلر موضوعیت چندانی ندارند. در همین حال سازمان مجاهدین در واکنش به اظهارات کوبلر و شکوائیه او در شورای امنیت کماکان مدعی است تا زمان تحقق مطالبات ۸ گانه از انتقال ساکنان اشرف به ترانزیت خودداری خواهد کرد. این در حالی است که کوبلر مسئولیت اصلی تمرد سازمان از انتقال به ترانزیت را متوجه حامیان اروپایی سازمان نموده و تأکید کرده است: “«مسئولیت بر عهده بسیاری حامیان بین المللی مجاهدین است و بسیار اهمیت دارد که آنان بر مواضع ساکنان به‌طور مثبت تأثیر بگذارند.” این اولین بار است که نماینده ملل متحد بر نقش منفی و بازدارنده حامیان غربی سازمان در حل مسالمت آمیز مسئله اشرف اشاره دارد.

در حالی که سازمان عدم تضمین برای مطالبات ۸ گانه خود و همچنین غیر استاندارد بودن ترانزیت را دلیل اصلی تمرد از ترک قرارگاه اشرف ذکر می کند، اما کوبلر در حاشیه برگزاری اجلاس شورای امنیت در پاسخ به خبرنگاران تأکید کرده لیبرتی مطابق استانداردهای بین المللی است. وی تصریح کرده هر چند لیبرتی ایده آل نیست، اما این به معنی غیر استاندارد بودن نیست. وی همچنین در خصوص بهانه هایی که سران سازمان در خصوص مشکل آب و برق در لیبرتی مطرح می کنند، گفته است، ما می دانیم ساکنان لیبرتی روزانه به چقدر آب و چه مقدار الکتریسیته نیاز دارند و بر اساس همین اطلاعات و برآوردها معتقدیم لیبرتی حتی آمادگی آن را دارد که ۱۲۰۰ باقیمانده اعضای سازمان در اشرف را در خود جای دهد. بر خلاف این مناقشات که بیشتر جنبه صنفی و بهانه گیری دارد، اما به نظر می رسد انگیزه اصلی تمرد سازمان از جابجایی در توهم رجوی از قطعی تلقی کردن خروج نام سازمان از لیست تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا نشأت می گیرد. این در حالی است که ایالات متحده آمریکا کرارا به سازمان مجاهدین هشدار داده است از این خوش بینی که وزارت امورخارجه تسلیم رأی دادگاه ایالتی واشنگتن خواهد شد دست بردارد. اما با تمامی این احوال و از آنجا که آمریکایی ها در پی فرجام مسالمت آمیز مسئله اشرف هستند و نسبت به عواقب خشونت آمیزی که رهبری سازمان در پی تحقق آن است، اشراف دارند، پیشتر به مجاهدین خلق هشدار داده بود که زمان زیادی برای تخلیه اردوگاه اشرف باقی نمانده است و حذف نام مجاهدین خلق از فهرست سازمان‌های تروریستی دولت آمریکا به همکاری این سازمان در تخلیه اردوگاه اشرف بستگی دارد. با این حال آخرین اظهارات نماینده سازمان ملل درباره آینده اشرف این را می رساند که: “به روشنی باید گفت که استفاده از زور یک انتخاب نیست، و این بخشی از تلاشهای سازمان ملل است که دولت عراق و آن بخش از ساکنان را که همچنان در کمپ باقی مانده اند تشویق کند تا به توافقی دست پیدا کنند که بتوان این راه حل را در یک روش صلح آمیز به سرانجام برساند.”

اما سازمان کماکان سعی دارد با تهدید و قریب الوقوع بودن زمان یک کشتار جمعی دیگر بر روی تلاش های نماینده ملل متحد، ایالات متحده آمریکا و سایر نهادهای مربوطه خط بطلان بکشد. در بیانیه شورای ملی مقاومت که در روز ۲۹ تیرماه منتشر شده ضمن متهم کردن کوبلر به جانبداری از دولت عراق، از یک کشتار جمعی قریب الوقوع خبر داده و پیشاپیش مسئولیت آن را نیز متوجه کوبلر نموده است. بیانیه تصریح کرده:

“مواضع کوبلر در شورای امنیت علیه ساکنان اشرف، همراه با قدردانی از صبر و انعطاف مالکی، نادیده گرفتن نقض سیستماتیک تعهدات دولت عراق در یادداشت تفاهمی است که با کوبلر امضا نموده است، چشم بستن عمدی بر حقایق و حقوق پناهجویان و استانداردها و قانون انساندوستانه بین المللی، بدون تردید راهگشای سومین کشتار در اشرف است.”

به نظر می رسد مسئله اشرف به کلاف سردرگمی تبدیل شده است که رجوی عامدانه و بر اساس یک سناریوی از پیش ساخته به این سردرگمی و بلاتکلیفی سوق داده است. این وضعیت پیش از اینکه معلول یک روند و استراتژی مسالمت آمیز و صلح طلبانه از سوی رجوی باشد، به سوء استفاده رجوی از تمایل و اجماع جامعه بین الملل و مقامات ذی ربط در حل مسالمت آمیز مسئله اشرف مربوط می شود. رجوی با علم به اینکه حضور نهادهای بین المللی تضمینی قطعی برای عدم استفاده از اهرم زور و اعمال قانون توسط دولت عراق در مورد مجاهدین خواهد بود، آگاهانه با به میان کشیدن پای مجامع بین المللی و نشان دادن حسن نیت تاکتیکی حالا به زعم خود دو هدف را دنبال می کند. یا موفق به ادامه شیوه باج گیری و تعویق زمان جابجایی و خروج از عراق و در نتیجه خریدن زمان و ادامه سیاست از این ستون به آن ستون خواهد شد، و یا باعث خواهد شد دولت عراق خویشتن داری خود را از دست داده و از قوه قهریه و زور استفاده کند.

به تصور رجوی در هر دو صورت او برنده اصلی خواهد بود. اما مسئله اینجا است که رجوی با این ترفند پیشاپیش ماهیت خود را برای جامعه بین الملل و بطور مضاعف برای آمریکایی ها رو می نماید؛ با این احتساب می شود به این نکته اشاره کرد که برای رجوی بر خلاف آن هیاهوی تبلیغاتی که سالها است براه انداخته بیرون آمدن از لیست تروریستی چندان موضوعیت و اهمیتی ندارد، به این دلیل ساده که رجوی حداقل در چنین موقعیتی می توانست با خروج از اشرف و گرفتن بسته پیش کشی وزارت امورخارجه و بیرون آمدن از لیست تروریستی یک گام اساسی در خروج از بن بست ادعایی اش در جامعه بین المللی بردارد. اما با این وضعیت و اتفاقات و تبعاتی که بطور اجتناب ناپذیرگریبان رجوی را خواهد کرد، نه تنها دراین زمینه توفیقی کسب نمی کند که پیشتر بر حقانیت و شایستگی حضور سازمان در لیست تروریستی آمریکا تأکید خواهد کرد. پیش فرض ها و معادلات رجوی هر چند در وهله اول نتایج اولیه را به نفع او رقم می زند، اما در ماهیت امر نتیجه ای که برای رجوی در بر خواهد داشت، رسوایی و خودزنی محض و اثبات ادعای کسانی است که مجاهدین را فاقد کمترین پتانسیل و ظرفیت تغییر در تفکر، روش و اخلاق می دانند.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد