_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

حسن نیت

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیست و یکم اوت 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-930.aspx

 

مریم رجوی حسن نیت دارد , این را خودش در اطلاعیه رسمی اعلام کرده و از آنجایی که حسن نیت مثل عمل جراحی زیبایی ولباس وخلاصه امور ظاهری نیست که مخارج زیاد داشته باشد و دیده شود , پس باید نتیجه بگیریم که خانم مریم رجوی از قبل حسن نیت داشته وراست میگوید ونشانه های آن نیز گاه گاه بروز میکند.

حسن نیت مقوله دیدنی نیست قابل شمارش هم نیست مثل بقیه اطلاعیه ها هم نیست. مثلا سازمان اعلام میکند که صد هزار نفر در یک جلسه شرکت کرده اند این را میشود بررسی کرد و گفت این محل جلسه اگر پر هم بشود دوهزار نفر بیشتر جا ندارد؛در حالی که پر هم نبوده حالا نود و هشت هزار نفر دیگر را کجا جا داده اید؟ ولی مثلا اگر سازمان بگوید نود درصد حاضران حسن نیت داشتند این بسختی قابل اثبات و یا انکار است , حتی اگر کسی خودش هم اعتراف کند که حسن نیت نداشته و بخاطر تفریح مجانی و تور پاریس شرکت کرده بازهم میگویند این جزء آن نود درصد نیست .

حسن نیت خانم رجوی در اطلاعیه رسمی هم به مصداق اطلاعیه های بقال در باب مزه و طعم ماست خود؛ نه قابل اثبات است نه قابل تکذیب . ولی میشود برمصداق مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار در بابش اطلاعیه صادر کند, شک هایی به این حسن نیت روا داشت ,

حسن نیت خانم رجوی یا بهتر بگویم نشانه حسن نیت ایشان این است که با انتقال آخرین نفرات از اشرف به لیبرتی موافقت کرده اند , ظواهر امر نشان میدهد که بدون حسن نیت هم بنا به ضرب العجل دولت عراق که مصادف با پایان رمضان بوده آنها مجبور به این جابجایی بوده اند .

حتما داستان آن سرکار پلیس را شنیده اید که میخواست با پاپوش درست کردن برای یک راننده و گفتن یک خلاف ساختگی از آن راننده بیچاره اخاذی کند , از راننده 23 هزار تومن درخواست کرد که راننده گفت همچین پولی ندارد , به مبالغ کمتر راضی شد و هشت هزار تومن و کمتر را هم مطرح کردکه باز راننده اعلام کرد که ندارد , سرکار مستاصل از اینکه چیزی گیرش نیامده گفت پس اجازه بده یک دور با ماشینت بزنم که راننده این را هم نپذیرفت و اینجا بود که با نا امیدی گفت لااقل بگذار یه بوق بزنم .

درخواست 23 ماده ای از سوی مجاهدین بعنوان شروط تخلیه اشرف و بعد ها کم کردن مواد آن و اعلام درخواست هشت ماده ای ودر نهایت بوق حسن نیت طابق النعل بالنعل همان داستان بالاست که خواندید .

خانم رجوی بارها گفته که لیبرتی زندان است ولی فرستادن چهارصد نفر دیگر را به زندان حسن نیت اعلام میکند . خانم رجوی قبلا اطلاعیه داده بود که مشروط کردن خروج ازاشرف به خروج از لیست سیاه آمریکا قانونی نیست ولی الان اعلام میکند که ما برای نشان دادن حسن نیت اشرف را تخلیه میکنیم اما مشروط به اینکه ما را از لیست تروریستی خارج کنید یعنی همان کار غیر قانونی .

البته خانم رجوی و سازمان مطبوعش نگران فروش وسایل و امکانات اشرف هم هستند و برایشان بسیار سخت است که بعد از اینهمه سابقه وطن فروشی و آدم فروشی و دین فروشی این یکی را نتوانند بفروش برسانند .

خانم رجوی همچنین د راین اطلاعیه به موقت بودن کمپ لیبرتی هم اعتراف میکند و میگوید که اگر از لیست سیاه تروریستی خارج شویم کشورهای مختلف هم ما را میپذیرند و انتقال از لیبرتی هم شروع میشود , البته این جمله بیشتر یک درخواست عاجزانه است تا یک پیش شرط یا پس شرط .

خانم رجوی در این اطلاعیه پر حسن نیت, هیچ شرط ویا خواسته ای را خطاب به دولت عراق وسازمان ملل مطرح نکرده , شاید چون میداند اینها پیش شرط پذیر نیستند .

باید دید رفتار دولت آمریکا چه خواهد بود , اما تا اینجای کار باید شکرگذار به قدرت نرسیدن مجاهدین در طی نزدیک به نیم قرن گذشته باشیم , چرا که با این پیش شرط ها و عقب نشینی ها, خانم رجوی رئیس جمهور مادام العمر و ثابت و غیر قابل تعویض تا امروز با حسن نیت تمام , همه جزایر ایرانی و نیز بخش های مهمی از خا ک ایران به بیگانه تسلیم کرده بود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام پیروزی برای بیان شکست

نگاهی به پیام تهنیت و تقدیر به هموطنان خارج کشور منصوب به مسعود رجوی

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیست و پنجم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-926.aspx

 

ظاهرأ پیام قرار است برای تشکر از کسانی باشد که درشوی پاریس توسط سازمان مجاهدین جمع شده اند , اما از آنجا که خود مسعود رجوی هم میداند که آنها نه فارسی میدانند و نه به میل خود در سالن نشسته اند و نه بعد از تجمع مسائل سازمان را دنبال میکنند , لذا هیچ پیامی و هیچ تشکری خطاب به آنها در پیام نیست , مسعود رجوی در نشست های حوض در اشرف گفته بود :"اگر به ته خط رسیدیم و دفتر سازمان در حال بسته شدن بود در آخرین اقدام هرکس وظیفه دارد در اروپا یا هرجا که هست همین جداشده ها و بریده ها و مزدوران را بکشد و همانجا روی سر جسد بایستد تا پلیس بیاید و با افتخار بگوید من کشته ام "

گویا حالا رجوی دفتر مجاهدین را در حال بسته شدن میبیند او با این پیام ضمن تلاش برای تحریک احساسات مخاطب تشکیلاتی اش و ضمن اعتراف به شکست ها و نشانه های فروپاشی از یک ارتقا مدار ایدئولوژیکی حرف میزند و برای اسرای اشرف و لیبرتی کار میتراشد که سخنرانی مریم رجوی را بصورت آموزشی نگاه کنند و گزارش بنویسند و نشست بگذارند .

او میگوید که جهان صدای هشتاد ملیون ایرانی را در این گردهمایی شنید و جهانیان فهمید که مردم ایران یک ایران آزاد با مریم رجوی را میخواهند ,فهمیدند که شورای وزرای اتحادیه اروپا با نگاه داشتن مجاهدین در لیست تروریستی یک همدستی با جمهوری اسلامی انجام داده, خبری که لابلای یک حرف بی محتوا به گوش اعضا میرسد باقی ماندن مجاهدین است در لیست تروریستی اتحادیه اروپا علیرغم همه شعار ها و جشن های مجاهدین برای بیرون آمدن از آن و رای دادگاه اروپا .

او ادعا میکند که بیش از پنجاه هزار ایرانی که خطاب به شورای وزیران اتحادیه اروپا فریاد زده اند اتحادیه اروپا خجالت خجالت وشرمت باد , کاری که در صورت انجام با همان تعدادی که مجاهدین آرزویش را دارند بازهم کمکی به بیرون آمدن از لیست نخواهد کرد .

مسعود رجوی میگوید که همزمان با این جلسه دویست و پنجاه هزار شهروند فرانسوی در بیانیه ای که امضا کرده اند به این اقدام اعتراض کرده اند ,البته این هم به بیرون آمدنشان از لیست کمکی نمیکند وگرنه القاعده هم میتواند بیش از اینها امضا جعل کند , لابد اعضا هم میدانند که این قبیل کارها کمک کار نخواهد بود چرا که در عراق هم پنج ملیون امضای مردم عراق جعل شد ولی روزاخراجشان از اشرف یک نفر به کمکشان نیامد چرا که پشت امضای جعلی کسی نیست .

رجوی در اعتراف تلخ دیگری میگوید که سه سال و نیم بعد از حمله پلیس به اورسورواز در فرانسه و دستگیری مریم رجوی هنوز این پرونده ادامه دارد و عواقب آن گریبانگیر او و مریم رجوی و سازمانش است چیزی که بیش از این میگفتند سوخته و تمام شده است.برای پوشاندن این شکست البته او مریم رجوی را رهبر مخالفان ایرانی میخواند و میگوید که مریم یک پیروزی بزرپ را به منصه ظهور گذاشت و میگوید که مثل 5 سال پیش تکرار میکنم که" شما مردم ایران را نمایندگی کردید و این پیروزی را خلق کردید " و البته دیگر مثل سی سال تکرار نمیکند سرنگونی سرنگونی چرا که دغدغه دیگری دارد و صدام هم در صحنه نیست او به دردهای بیدرمان سازمانش اشاره میکند و باز هم در اعتراف به شکست حرفهای مردم ایران را در باره خودش و سازمانش بیان میکند و میگوید به ما میگویند دزد ,جاسوس ,منافق, بدتر از کافر, عامل استکبارجهانی و ستون پنجم عراق و البته برای پوشاندن این شکست و افشا شدن چهره سازمانش میگوید که مردم نپذیرفته اند او شعر هم البته میخواند و میگوید

شمس الحق تبریزی از فتنه چه پرهیزی اکنون که برافکندی صد فتنه فتانه

البته شعربسیار بیربط و بیمعنی است حتی در دستگاه ذهنی مسعود رجوی چرا که میخواهد بگوید از فتنه نترسیده اند چرا که خو شان فتنه ها برپا کرده اند اما میگوید چرا دوری میکنی حالا که صد فتنه از بین برده ای و آنهم فتانه که مونث فتان و فتنه گر است لابد یک زن فتنه گر که احتمالا منظورش مریم رجوی نیست , با این بیربط گویی کم کم کارش به برنامه های کمدی سیمای آزادی خواهد کشید

برای پوشاندن این شکست ها ی نقد او به یک نسیه چنگ میزند و مدعی میشود که در یک انتخابات آزاد مریم رجوی رای خواهد آورد اما همین ادعا را در عمل حاضر نیست به امتحان بگذارد و مثلا مریم رجوی در یک جلسه اینترنتی آزاد شرکت کند و یا یکی از اعضای رسمی در یک مناظره زنده تلویزیونی در خارج کشور شرکت کنند والبته همه هوادارانشان را هم بسیج کنند .

او میگوید ملیونها مردم اروپایی از طریق نماینده های خود از سازمان مجاهدین حمایت کرده اند یک استدلال خنده دار ,چرا که این نماینده ها اولا نماینده های سابق هستند و دوم اینکه پولهایی را که میگیرند با موکلانشان تقسیم نمیکنند که الزاما نظر آنها نظر همه موکلان سابقشان باشد.

شکست دیگری که اعتراف میکند این است که مجاهدین پیر شده اند و برای جبرانش و پوشاندنش سلام میکند به جوانان چند شهر اما طاقت نمی آورد و از ارتش آزادی منحل شده و پیر شده و اشرف و موسی میگوید که خودش آنهارا ول کرده و به کشتن داده است .

به آقای سولانا فحاشی میکند .. از انسداد پول هایشان و دارائی ها در اروپا مینالد , اوبه جرمهای سازمان در دادگاه اروپا اشاره میکند که حمایت مالی از تروریست اختلاس و پولشویی است و همچنین از اقدامان جداشده ها برای شکایت به شدت و با سوزش بسیار مینالد .

به اتهام مسئولیت قتل افراد خودسوزی داده شده برای اولین بار اشاره میکند و با تضرع خطاب به غرب و بقول خودش استکبار مینالد که: جمهوری اسلامی ضد استکبار است چرا یقه مار ا میگیرید و به رسانه های استکباری اشاره میکند و انتظار دارد که در قبال آنهمه خوش خدمتی لااقل یقه اش را نمیگرفتند .

مسعود رجوی آنقدر به نفت ایران چشم دوخته که با فکر حراج آن میگوید روی دریای نفت هستیم و نیاز به نیروگاه هسته ای نیست و میتوان بسا ساده تر از غنی سازی اورانیم, پالایش نفت را انجام داد و انگار به غربی ها چشمک میزند که اگر مریم خانم باشد میتوانیم کنسرسیوم را برقرار کنیم و میگوید این پیشرفت است. و بعد از اینهمه اذعان به شکست در آخر با شکوه شکایت از فعالیت جداشده ها میگوید این فعالیت ها به این دلیل است که دست مجاهدین زیر تیغ است و اینجاست که ضمنی مارا تهدید و هوادران را تحریک میکند که اگر اینطور نبود آنها را یابو برنمیداشت.

او خودش برای مردم ایران و خارج کشوری ها مرز خیانت و جنایت را مشخص میکند مرز مخالفان جمهوری اسلامی را هم مشخص میکند و میگوید هرگونه مخالفت با مقاومت ایران یعنی همان سازمان دشمنی با مردم ایران تلقی میشود. و در نهایت از

جهش ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی حرف میزند که باید دید مثل همان انقلاب ایدئولوژیک است و رقص رهایی یا منظور فرمان خشونت و ترور است

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قوانین ساده و قابل فهم تشکیلاتی و فرقه ای کلید پاسخ به عملکرد مجاهدین است

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیستم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-925.aspx

 

شاید حرکات و رفتارهای عجیب و متناقض فرقه رجوی برای بعضی ها قابل فهم نباشد اما برای ما جداشده ها بسیار ساده و قابل درک است , بطوری که گاه میتوانیم حرکات بعدی آنها را هم حدس هم بزنیم .

یک آدم از فرقه بیخبر ممکن است بپرسد که اگر انتقال نفرات از اشرف به لیبرتی بد است و آنهمه شعار داده اند چرا شروع به انتقال نفرات کردند و آن را پیروزی و تکثیر اشرف و ورود به مرحله بالاتر معرفی کردندو اگر خوب است چرا از انتقال نفرات باقیمانده که فقط یک سوم نفرات است سر باز میزنند و اجازه ورود به مرحله بالاتر و تکثیر را به آنها نمیدهند.

همچنین یک شخص با مجاهدین دم خور نبوده ممکن است از آنها بپرسد که اگر میخواهید از مردم پول جمع کنید چرا اینقدر به آنها پول میدهید و خرج میکنید که آنها را به فرانسه بکشانید تا برای مریم دست بزنند و تفریح کنند و برگردند و اگر واقعا اینها خودشان آمده اند و نه با پول شما و همه هوادار مجاهدین هستند و ده هزار نفر هم هستند چرا از آنها نمیخواهید که هرکدام صد یورو هم کمک مالی کنند که بشود یک ملیون یورو و نیاز نباشد که بلافاصله روز بعد ,سه روز وقت بگذارید که از تلویزیون ماهواره ای خود پول جمع کنید .

ممکن است از این فرقه سئوال شود اگر در لیبرتی بچه ها در فشار هستند و راه آنجا سنگلاخ است و شما اینهمه به فکر آسایش و رفاه آنها هستید چرا به لحاظ روحی هم آنها را در فشار میگذارید و با نشست ها و عملیات جاری و غسل و غیره حسابی آنها را کلافه میکنید , اگر هوا گرم است چرا اجازه نمیدهید مردهایتان آستین هایشان را بالا بزنند و یا پیراهن آستین کوتاه بپوشند .و اگر نیست و حداقل رفاه فراهم است پس چرا اینهمه پول درخت و بتون و سیمان میدهید درحالی که میدانید اجازه ورود نمیدهند و اگر هم بدهند کسی آنجا حال کاشتن درخت و بتون کاری ندارد.

ممکن است سئوال بشود اگر شما اینقدر پول دارید که میگویید حاضرید یک قرارگاه بزرگ در مرز اردن بسازید آنهم با امکانات رفاهی کامل, چرا میخواهید وسایل اشرف را بفروشید و اگر ندارید چرا پولی معادل تمام وسایل اشرف و یک قرارگاه جدید را به سخنرانان خارجی میدهید .

شاید کسی برایش سئوال شود که چرا در فرانسه جلسه میگذارید و از تمام زبانهای مختلف آدم آنجا جمع میکنید بطوریکه برای ورود به سالن هم مشکل دارید و نمیدانید با چه زبانی بگویید که بفهمند و تنها نقطه مشترک آنها این است که انگلیسی بلد نیستند و شما هم سخنران دعوت میکنید که انگلیسی حرف بزنند. و ممکن است بپرسند که این پول هدر دادن نیست ؟ و ممکن است سئوال شود سخنران چرا حاضر شده که برای این جماعت که حرفش را متوجه نمیشوند حرف بزند.

ممکن است کسی سئوال کند که چطور است پنج ملیون عراقی از اطراف اشرف در حمایت از شما امضا میکنند و مینویسند ما عشایر مهمان نوازیم و مجاهدین روی چشم ما جای دارند ولی موقع حرکت شما به لیبرتی یک نفر از این پنج ملیون اعتراض نمیکنند و به بانکی مون نامه نمی نویسد؟

ممکن است کسی بپرسد که اگر میگویید همه اشرفیها و لیبرتی نشینان حاضرند همانطور که میگویید تا پای جان با سازمان و رهبریش بمانند چرا اجازه نمیدهید با خانواده هایشان ملاقات کنند و میترسید جداشوند و به اصطلاح خودتان ببرند , و اگر اینطور نیست چرا در حالی که اینهمه از آزادی حرف میزنید اجازه آزادی به آنها نمیدهید؟

ممکن است کسان دیگر سئوالهای دیگر بپرسند و بسیار هم بپرسند ولی سازمان مطلقا جواب نمیدهد و نخواهد داد .

کلید پاسخ همه این سئوالها این است که مجاهدین دروغ میگویند , مسئله روز خود را حل میکنند , به فکر قدرت هستند و میخواهند خود را بزرگ نشان دهند و پول باد آورده از اربابان میگیرندکه هم باید پاسخگوی آنها باشند و سفارشات آنها را انجام دهند و هم مطامع خود را پیش ببرندبرای همین است که یکروز پول میدهند و مردم غیر ایرانی را از گوشه و کنار دنیا به فرانسه میکشانند و روز بعد میگویند پول نداریم و برای سفید سازی پولهای باد آورده خود دست به بازی مسخره ای در تلویزیون خود میزنند .

برای همین است که از ترس ارباب علیرغم همه شعارها , اسیرانش را از اشرف به لیبرتی انتقال میدهد و از طرفی هم برای باج گیری و امتیاز بیشتر گرفتن حاضر است یک سوم باقیمانده را هم قربانی کند و اینطور است که هم اشرف ناموس است و شعار چو اشرف نباشد تن من نباد میدهد و هم لیبرتی ارتقا یک مجاهد محسوب میشود و تکثیر اشرف .

از این روست که حاضر نیست ذره ای از تعصبات و اجبارات بنده ساز فرقه ای مثل غسل هفتگی و عملیات جاری کوتاه بیاید چرا که اساس فرقه اش از بین میرود و در عوض میخواهد امکانات فوق رفاهی ایجاد کند که اسیران در فشار روحی و جسمی توأم نباشند و فکر نکنند سازمان عقب گرد داشته است .

به همین دلیل است که سخنران دعوت میکند و مردم را جمع میکند تا با مونتاژ سخنرانی که با زبانی غیر از مخاطبش حرف میزند فقط و فقط نشان دهد که هنوز از تک و تا نیفتاده و وجود دارد و در حال اضمحلال نیست. به سخنران هم حق بدهید او قانون دیگری دارد قانون بیزنس چرا که حاضر است با همان میزان پول برای صندلی های خالی و یا سیب زمینی پخته هم صحبت کند .

با همان قوانین ساده فرقه ای است که مجاهدین برای اطمینان خاطردادن و در بند نگه داشتن اسیران خود پنج ملیون امضای عراقی جمل میکنند در حالی که عراقی ها بخونشان تشنه اند و آنها نه به پشتوانه مردم که فکر میکنند با یک دسته مزدور در عراق میتوانند خود را بند کنند .

بله مجاهدین پاسخگو نیستند و برای پاسخ به رفتارشان باید قوانین فرقه ای را قبل از هر چیز شناخت.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زندان سازی کمپ ترانزیت لیبرتی

 

 

بهزادعلیشاهی، وبلاگ حسن زبل، پانزدهم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-924.aspx

 

چه کسی در پی زندان سازی کمپ ترانزیت است و چرا؟

یک سازه وساختمان بخودی خود نمیتواند برای افراد مستقر در آن بخصوص اگر موقت هم باشند نقش زندان را داشته باشد , بخصوص لیبرتی که تا چندی قبل برای آسایش و روحیه و رفاه بیش از این تعداد, آمریکایی خسته و از جنگ گریزان ساخته شده است .

این سازمان است و نه سازه که برای افراد زندان میسازد , اگر شما حتی قوانین حاکم بر گوانتانامو را هم بردارید آنجا میتواند یک کمپ توریستی خیلی عالی و جذاب هم باشد , این غرق مصنوعی ,پوشش اجباری , نگهبانان آمریکایی و بازجویی و شکنجه و رعایت نکردن قوانین بشری است که آن سازه را تبدیل به مخوف ترین زندان جهان کرده است . در لیبرتی هم اقدامات زیر است که سازمان جهت زندان سازی آن محل بکار بسته است وباید آن را محکوم کرد.

۱- برخلاف میل اعضا و قرار اولیه سازمان ملل و دولت عراق , افراد به دستور تشکیلاتی ونه به خواست خودشان در بنگالها مستقر شده اند یعنی ترکیب یک خوابگاه نه دوستانه که تشکیلاتی است , کاری که معمولا در زندانها و بندها بکار برده میشودتا یک بند هم مسئول داشته باشد هم خبرچین.

۲- بازجویی و اعتراف گیری بشدتی بیش از اشرف دراین کمپ ترانزیت در جریان است , همه روزها ساعتها و ساعتها نشست های عملیات جاری و هر هفته نشست های غسل هفتگی که همگی برای تفتیش عقاید وکنترل بر ذهن است برگزار میشود .

۳- بیگاری کشیدن ازاعضا ؛ سازمان برای جلوگیری از فکر کردن اعضا نیاز دارد که مدام آنها را به کار واداشته تا هم ذهنشان درگیر باشد و فکر نکنند و هم اینکه خسته شده و زودتر بخوابند و قبل از خواب نتوانند به خود و سرنوشتشان فکر کنند .

۴- نگهبانی مداوم از اعضای زندانی توسط مسئولین معتمد,کاری که آسایش را از همگان گرفته ولی سازمان برای جلوگیری از فرار اعضا به آن نیاز دارد .

۵- آموزش های اجباری به زندانیان مثل آموزش تشکیلاتی وسیاسی که هدفشان مغزشویی و تسخیر ذهن اعضاست .

۶-قطع ارتباط اعضا با جهان خارج و خانواده هایشان , ممنوع الملاقات بودن و حتی عدم انتقال نامه و وسایل از طرف خانواده ها و زندانیان.

بله سازمان مجاهدین خلق کمپ ترانزیت را که میتوانست شروع یک سرنوشت خوب برای اعضای گرفتار و رسیدن آنها به جهان آزاد و خانواده هایشان باشد به زندان تبدیل کرده ومضحک این است که تمام داد و فریادش در رسانه ها این است که دولت عراق و جمهوری اسلامی آنجا را زندان کرده اند و منظورش البته از این شعار این است که چرا دولت عراق اجازه نمیدهد که سازمان کمپ لیبرتی را بعنوان یک زندان دائمی و رسمی بازسازی کرده و برای همیشه در آن مستقر شود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندرمزایای متکلم الوحده بودن

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، پنجم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-922.aspx


فایل صوتی بررسی و بازخوانی سخنرانی مریم رجوی در خیمه شب بازی پاریس——

لینک به فایل صوتی (13 مگا بایت)


برای آنها که این سخنرانی را نشنیده اند و بخصوص برای آنها که این سخنرانی را شنیده اند—-

معمولا مجاهدین خلق دوست تر دارند که فقط شعار بدهند و سخنرانی کنند بدون اینکه مجبور باشند به حرف کسی گوش بدهند یا نظرو انتقاد کسی را بخوانند برای همین معمولا سایت ها و وبلاگهایشان جای نظر دادن ندارد و در گفتگوها و مناظرات در رادیو و تلویزیونها پرهیز میکنند و آنجاها هم که بالاجبار با نظر مخالف و انتقادی مواجه میشوند یا تهمت میزنند یا فحاشی میکنند یا با تیرو کمان و آجر و چتر وچماق به نظر دهنده و انتقاد کننده حمله میکنند سخنرانی خانم مریم رجوی هم در پاریس از این دست تک گویی ها ست ,سخنرانی برای اندک هواداران و انبوه غیرایرانی های گردشگر , جلوی سالن هم عکس ما منتقدین را زده بودند که مبادا وارد شویم و بخواهیم سئوالی مطرح کنیم , و حالا سخنان خانم رجوی و حرفهای نگفته من…..

 

لینک به فایل صوتی (13 مگا بایت)

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ دژخیم و قربانی

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل

28.06.2012

http://hasanzebel.blogfa.com/post-920.aspx

 

نام بتول رجایی در اشرف حتی در آن فضای سنگین تفتیش عقاید و اجبار سیستماتیک برای وادار کردن افراد به چاپلوسی و تملق , همیشه در هاله ای از تنفر بر زبان رانده میشد , مدتها مسئول تشکیلات سازمان بود و همیشه حرف و شعارش این بود که :هرچه تشکیلات بسته تر و قوانین تشکیلاتی سخت تر باشد و هر چه تند تر و خشک تر با افراد برخورد شود ,تشکیلات بیشتر حفظ میشود ., خفقان تشکیلاتی و اجازه ندادن برای نفس کشیدن اعضا به نظر میرسد زیاد بی ربط با نحوه مرگش یعنی بیماری تنفسی و ایست نفس نباشد بقول پروین اعتصمامی “کزآتش فساد تو جز دود آه نیست ” و دیگر اینکه ”

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

بیک اشاره، دو صد کوه را چو کاه کنند

سند بدست سیه روزگار ظلم، بس است

صحیفه‌ای که در آن، ثبت اشک و آه کنند

در ستاد تبلیغات بود که بار آخر دیدمش قبلتر در زندان های هفتاد و سه یا در چند نشست دیده بودم اما این بار آخر بود و مرا صدا زده بودکه بترساند بخاطر محفل و گوش دادن به رادیوو چند خطای دیگر که این روزها مدام مرتکب میشوم .

تا وارد اتاق شدم و سلام کردم با عصبانیت سیلی محکمی بگوشم زد و شروع کرد به داد زدن که تو الدنگ فلان فلان شده خجالت نمیکشی و…… نمیدانم چطوری در لحظه یکی از حرفهای مسعود یادم آمد که گفته بود اگر برادر رده معاون بخش مرتکب خطایی شد در جمع هم ردیفهای خودش باید با او برخورد شود . البته او هم برای ترساندن این جمله را گفته بود که ترس از همردیف ها و دشمنی با آنها افراد مطیع تر باشند , به بتول رجایی گفتم طبق این صحبت برادر مسعود نشست جمعی بگذارید و این کار شما غلط است و تشکیلاتی نیست و آمدم بیرون , عصبانی بودم و برافروخته ولی میدانستم اینکه به مسئول تشکیلات گفته ام کارش تشکیلاتی نیست و سند هم از حرف مسعود آورده ام او را چنان سوزانده که همین آرامم میکرد ,نشست جمعی البته گذاشته نشد چون نمیخواستند بگویند که کسی با این سابقه مشکل دارد.

حمدالله رحمانی اما قربانی بود زحمتکش و کاری و بقول ژیلا که فرمانده لشکرش بود ویکبار گفت : “حمدالله یک فرد تشکیلاتی است ممکن است اگر توی جامعه بود به او میگفتند تو سری خور و مطیع ولی ما اینجور آدمها را نیاز داریم .” هیچوقت رده نگرفت و بسیار وقتها برای ترساندن بقیه سر او داد میزدند خود سازمان او را در داخل کشور لو داده بود یعنی بعد از آزادی او از زندان وقتی دیدند که دارد میرود دنبال زن گرفتن و زندگی چندین بار با او تماس گرفتند و بعد این تماس ها را به طریقی لو دادند یا به او وانمود کردند که لو رفته و حالا جانش در خطر است و همین او را کشاند به ناکجا آبادِ عراق ,فرستادنش جلویا زیر خوردروی عراقی ها کار چندان سختی برای تشکیلات رجوی نبود .

قبل از یکی از مانورهای تانک در زمینهای کشاورزی اطراف اشرف قرار بود برای مانور دهندگان همین بتول رجایی سخنرانی کند و نشست بگذارد , من و حمدالله با چند نفر دیگر مسئول آماده کردن سالن بودیم از شب قبل کار سخت شستن سالن و چیدن صندلی و رومیزیهای رنگی و پرچم ( قرار بود در این مانور پرچم شیرو خورشید نشان برای اولین بار رونمایی شود ) را شروع کرده بودیم بدون استراحت ؛ بتول رجایی هم البته تازه شورای رهبری شده بود. قبل از شروع نشست بتول رجایی آمد و ما برای اینکه حرفی پیش نیاید سرخودمان را به کار سنگین جابجایی پله سنگین وسط سالن گرم کردیم ولی حمدلله که قبلش از ما پرسیده بود چرا آرم شیروخورشید طلایی است و باید قرمز باشد و ما جواب داده بودیم و راضی نشده بود رفت که از بتول رجایی بپرسد و پرسیدن همان و صادرشدن نعره و فریاد و فحشهای تشکیلاتی از دهان بتول همان, میگفت ذهنت را ببند هر چه بوده به تو ربطی ندارد برادرمیگوید طلایی و برو سرکارت ما به تو گفتیم اینجا را مرتب کن نگفتیم که فکر کن و مقداری هم توهین که نیاز به ذکرش نیست , حمدالله عصبانی شد وآمد و شروع کرد به بی هدف هل دادن و جابجایی همان پله سنگین که همه ما درگیرش بودیم و زیر لب غر زد که “انگار کفر میشه یه مسئولی بگه بلد نیستم” گفتم حمد الله این تازه سئوال بود وای به حالت اگه انتقاد میکردی و خندیدیم و بعد شهرام دوست دیگرمان گفت خداییش حمد الله حقت بود سئوال سخت ازش پرسیدی حالا نگاه کن ببین من میپرسم چه مهربان است و بعد رفت جلو و ما هم کنجکاو کارمان را منتقل کردیم به نزدیکیهای آنها که ببینیم چه میشود , شهرام گفت خواهر بتول خواستم احساسم را بگم من الان احساس خیلی خوبی دارم فکر میکنم یک سرفصل تاریخی است و ما که داریم سالن را برای اعلام شیرو خورشید آماده میکنیم خودمان خبر نداریم ولی داریم تاریخ را میسازیم ؛……

منتظر بودیم که ببینم اینهمه تملق را چطور به یک سئوال ختم میکند که بتول رجایی از شوق اجازه نداد و حرفش را قطع کرد و گفت که ما با این کار شیرو خورشید را از چنگ سلطنت طلب ها در آوردیم و حامیان زیادی به ما اضافه شدند و بعد مفصل توضیح داد که شیر برادر مسعود است و شمشیر ارتش آزادیبخش و خورشید همان مهرتابان خواهر مریم است .وما فهمیدیم تشکیلات مجاهدین یعنی این .

حمدالله قربانی بود و بتول رجایی دژخیم ,حمد الله را همان تشکیلاتی که بتول رجایی مجری و قانونگذارش بود به کشتن داد و خود بتول رجایی را هم به لابد همان دلیل که میگویند برنجد آنکه برنجاند و بد افتد آنکه شود بدخواه ,به کشتن داده است .

به هر حال دژخیم ها هم میمیرند و این قانون که سازمان میخواست بمانند تا دیگران را برای مرگ به جلو هل بدهند گویا دیگر عمل نمیکند . این جای خوشحالی دارد که دیگر کمترکسانی هستند که آدمها را برای رفتن جلوی گلوله یا زیر ماشین و یا برای خودسوزی و جنگ تشویق کنند و هل بدهند , اما جای ناراحتی است که کینه ای از این دژخیمان هنوز در وجود ماست , دشمنی البته با بتول رجایی و دیگران نیست گرچه اگر زنده میماند که کاش میماند شایسته محاکمه و مجازات درخور خود بود , دشمنی ما با اصول فرقه ای در سازمان است نه با مجریان این اصول آنهم به خاطر عشقمان به میهن و آزادی و رهایی یاران در بندمان .

آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند
آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد