_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
حسن نیت خانم تروریست جهت ترک اشرف
محمد علوی ۲۱ اوت ۲۰۱۲ http://www.yaraniran.com/1576/%d8%ad%d8%b3%d9%86- %d9%86%db%8c%d8%aa-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%85-%d8%aa %d8%b1%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d8%aa/
مریم رجوی طی اطلاعیه ای اعلام نموده است تعداد ۴۰۰ تروریست ساکن اشرف،روز پنجشنبه ۲۳ اوت آماده ترک پادگان می باشند.در همین رابطه لابی های اجیر شده،تصمیم رهبری فرقه را یک فرصت استثنایی برای آمریکا قلمداد نموده و خواستار کوتاه آمدن وزارت خارجه از لیست سیاه شده اند. زیرا خم نمودن گردن خانم رئیس کار چندان ساده ای نبوده و این گران فروشی نشان می دهد که تلاش دستجمعی مرید و مراد و برق دلارهایی که هزینه چنین مسیری می گردد، مشکلات سخت را با یک فقره عقب نشینی حل نموده و از نظر آنان با چنین ذلتی که در خانم رئیس وجود دارد می توان با بن بست شکنی تاریخی مسئله مجاهدین را یک بار برای همیشه حل نموده و “کام مقاومت” را شیرین نمود. بیرون از آنچه که دکان های سیاسی می فروشند،باید گفت برای نعش تشکیلات رجوی در عراق نه ابتدا و آغاز، بلکه انتهای راه و قدم های آخر رسیدن به قبرستان تاریخی است.قبرستان و دفن اجباری که سال گذشته طی مقاله ای نگاشتم وتفسیر معکوس آن دوچندان به بلاهت رجوی افزود. اما اینک پس از چند ماه توقف و سنگ اندازی در مسیر انحلال و انتقال به کمپ لیبرتی،درد خانم رجوی ظاهرا حل مسئله انسانی تروریست ها نیست.گرو کشی برای خروج از لیست سیاه آمریکا و تلاش بی وقفه چند ساله برای این امر بی اهمیت،تقریبا به بود و نبود این گروه تبدیل شده و رویای چنان روزی خواب شان را ربوده است. «حسن نیت» و به عبارتی گردن نهادن رجوی به خواست دولت و مردم عراق دقیقا از روی ترس بوده و در پایان زمانبندی و اولتیماتوم اعلام شده صورت گرفته است.چرا که فرصت طلبی و گردنکشی رجوی در عراق خریداری نداشته و از همان ابتدا مشخص بود که بازی با “بندهای پیشنهادی” نه تنها دل حقوق بشر را به درد نخواهد آورد،بلکه موقعیت تتمه باند او را حتی در قلب کشورهای غربی به مخاطره خواهد انداخت. از این رو باید گفت رجوی از درک این مسئله پیش پا افتاده عاجز بود.آنها که مستخدم و لابی او بودند فهماندند با یک فرافکنی و اعلام حسن نیت می توان به غلط کردم گویی افتاده و به طلبکاری از نسیه یعنی خروج از لیست سیاه آمریکا پرداخت.تا به این شکل از بحران و درگیری مستقیم با دولت عراق و سازمان ملل رهایی یافته و مقصد نهایی را در وزارت امورخارجه آمریکا جستجو نمود. پیش شرط خروج از لیست تروریستی آمریکا و یدک نمودن آن در اطلاعیه ها و سخنرانی ها،مسئله ای از مشکل اضمحلال و فروپاشی این گروه حل نخواهد کرد.رجوی را باید در بین مردم ایران شمارش نمود.مسئله ای که فراموش شده و خاطره ای جز خیانت و جنایت بر اذهان باقی نمانده است!
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگاهی به پشت پرده ارباب
جمشيد طهماسی،
وبلاگ طهماسبی، هفدهم اوت 2012
دست اندر کاران
اصلی اما درپس پرده ،همانهای که قبلا نماينده وزارت
خارجه آمريکا درجنگ قدرت درونی با کنار زدن گوشه ای از
پرده درباره آنها گفت بود، در راستای منافع شخصی خود
چگونه با زندگی افراد بازی میکنند : « ساکنان کمپ لیبرتی احساس امنیت و سلامتی در آنجا نمی کنند زیرا آنها می دانند که دولت عراق می خواهد این تشکیلات را نابود کند. عراقیها این تشکیلات و این ساختار را نمی خواهند لذا شرایط را برای ماندن ساکنان در آنجا بسیار مشکل کرده اند.
بنابراین، ما
در کنگره، متعهد هستیم که هر کاری را که می توانیم
بکنیم تا تضمین کنیم با ساکنان لیبرتی رفتار انسانی
صورت می گیرد و از جابجایی بیشتر ساکنان کمپ اشرف
جلوگیری کنیم و... » در نتيجه درشرايط حاضرامکان مانوروبهره برداری برای آقای رجوی وصاحبان اصلی اين تشکيلات که ناگزيراز پشت پرده بيرون آمده اند مانند گذشته چندان ساده نيست.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید ازاین ورطه رخت خویش (پیام به اسرای کمپهای اشرف و لیبرتی)
عادل اعظمی،
پانزدهم اوت 2012
سلام پسر عموی خوبم بهمن و دوست بسیار عزیزم سعد الله و تمام دوستان نزدیک که مرا می شناسید. من عادل هستم. مرا ببخشید اگر وقت آمدن چیزی به شما نگفتم، آخر در آن زندان مخوف رابطه ها که نامش اشرف است اولین چیزی که بین ما نابود کردند اعتماد بود و همدلی و تازه اگر هم دل به دریا می زدم و می گفتم، بعد شما ها باید تاوانش را پس می دادید و مثل داستان نادر و فرار اکبر و احمد و ... نشستهای چند صد نفره و داد و فریاد و سرکوب را چند شبانه روز باید تحمل می کردید. چیزی به شما نگفتم ولی با خودم فکر می کردم که اگر من بروم قطعا شما هم به فکر خواهید افتاد و آن احساس گمشده در شما زنده خواهد شد که به یقین و حتما مسئله ای بوده و دردی که من رفتم و می دانم حالا خوب دریافته اید که آن درد مسلما سخت شدن شرایط نبوده و نیست. من در پیام بلند قبلی بخشی از دردها را گفتم و دیگر نیاز به تکرار نیست. اگر که شنیده باشید و اگر که گذاشته باشند که بشنوید.
ما آزمون سختی
هایمان را پس داده ایم. سالهای پیش پس داده ایم. در
تمام آن سالهای طولانی من و خیلی های دیگر که بعضی از
آنها حالا در دنیای آزاد هستند چقدر خار خوردیم و بار
بردیم و صدایمان هم در نیامد که خار چرا می خوریم؟ و
بار به کجا می بریم؟ خواب، این قانون خدشه ناپذیر طبیعت انسان ما را شکست و به تمام جرمهای کرده و نکرده اعتراف کردیم و گفتیم در این چند شبانه روز "حقانیت انقلاب" برای ما روشن شد و هر چه شما می گویید من هستم. گفتیم تا شاید ولمان کنند و برویم بخوابیم و خواب، این رویای شیرین بشری، تبدیل شده بود به ابزار اعتراف گیری و عذاب. آری، ما مردان سختی و کار و فشار بوده و هستیم. به آنهابگویید که آیا در سخت ترین شرایط در آفتاب داغ بیابانها و سرمای خشک عراق گرفته تا صخره ها و کوههای صعب العبور با کوله های سنگین نفس به نفس و گام به گام با خط شما نبودیم؟ کدام صخره و دیواره بود که از آن بالا نکشیدیم و کدام دره و وادی و رود خروشان بود که از آن عبور نکردیم؟ و چه شبهای بی ستاره ای که با کوله های سنگین خستگی توی خواب راه نرفتیم و اما آیا هرگز از درد نالیدیم؟ پس سراپا مزخرف است اگر می گویند توان و تحمل سختی را نداشتیم. از احساسات ما سوء استفاده می کنند. از غیرت ما و از توان تحمل ما سوء استفاده کردند و چشم در چشم به ما دروغ گفتند. از صبوری ما سوء استفاده کردند و سال به سال از ما تعهد خواستند و دادیم و امضا کردیم و ماندیم و فرو خوردیم. از حس انقلابی ما سوء استفاده کردند. زندگی و پیشرفت و تکنولوژی، تمدن و تکامل جامعه بشری امروز را زرق و برق بورژوازی نام نهادند تا ازآن بگریزیم و بمانیم. و اکنون سالها از جامعه بشری امروز عقب مانده ایم. با عشق وطن پرستی ما بازی کردند و برایمان پرچم ساختند با آرم ایران باستان، و اما در نهان هم به شمشیرش و هم به خورشیدش خیانت کردند و شمشیرش را هم سر بازار به حراج گذاشتند و به چند دینار فروختند. هرگونه صدای اعتراض با مارک "تقابل" در گلو خفه شد. تمامی ویژگی ها و توانمندی های فردی با نام "زیر مینیمم" در درون سرکوب شد. از درد به خود پیچیدیم و لب گزیدیم و صدایمان در نیامد که نگویند "تمارض" می کنیم و با تب 40 درجه سر کار می رفتیم و در خود سوختیم تا غرورمان را حفظ کنیم. ما را بی خبر گذاشتند تا در خود بمیریم. هر گونه رابطه با دنیای بیرون برایمان ممنوع شد، شعر و کتاب و فسلفه تحقیر شد، دوستی و رابطه و همدمی با نام "محفل" خیانت به حساب آمد و اما از آن سو محفل خیانت تا انتهای وقاحت آزاد شد! خواب زندگی طلبی شد و زندگی جرم و خواب زندگی دیدن جرمی مضاعف و نابخشودنی که شب باید به اعتراف می نشستیم. این حکایت را برای هر کس در این سالها که بیرون بودم گفتم از خنده غش و ریسه رفت که چطور ممکن است خواب دیدن جرم باشد و من با چشمان پر حیرت به آنها خیره ماندم که مضحکه روزگار شده ام. ما به خواب اعتراف کردیم ولی زندگی که اعتراف نکرد. و باز به خواب ما آمد و مادرم باز به خوابم آمد که مثل همان روز اول پایم را گفته بود و التماس می کرد که نروم و عشقها و رابطه ها و عاطفه های سالهای دور به خواب ما می آمدند و به ما سر می زدند و برادرها و خواهرهای کوچکمان که بعد از این همه سال توی ذهنمان همانطور بچه مانده بودند توی خوابمان می آمدند و می رفتند و این یک دریچه را هیچ قدرتی در عالم نمی تواند ببندد و همچنان باز ماند و ما را در آن سالهای دوری و درد زنده نگه داشت. دوستان خوبم بهمن و سعد الله. یادتان هست که من روز اول شما را تشویق به پیوستن کردم و یادتان هست که جلودار شما بودم در تمام مسیر عبور از مرز و میدان مین و در تمام آن سالها فعال بودم و مشغول. پس فکر کنید چرا رفتم؟ فکر کنید، چرا که موقعیت حساسی است. موقعیت حساسی که اگر در نیابید هرگز شاید دیگر فرصت جبران پیدا نکنید. و از آن روز که من رفتم روز به روز وضعیت بی سر انجام تر و بی فرجام تر شده است. تا حالا که نیمی به لیبرتی منتقل شده اید و شیرازه تشکیلات از هم پاشیده است. تا حالا که چوب حراج زده اند به هست و نیست سازمان که اشرف بود. هست و نیستی که تماما و خشت به خشت آن با خون و رنج و عمر و جوانی ما گرد آوری و ساخته شد. با پروژه هایی سنگین و ساختگی و مستحلک کننده. و چه صحنه دردناکی است بازار حراج اشرف. مال خرها و تاجران شکم بر آمده عرب با کامیونهای خالی منتظرند تا عمر و جوانی و رنج سالیان دراز ما را به تاراج ببرند. و احتمالا بعد از حراج کامل مثل همیشه با وقاحت تمام رجوی پیام خواهد داد، تبریک و صد تبریک!! برای فروش بالا و به موقع اجناس و ... و این که ما 50 میخواستیم و 100 آمد و ... عجب و حیف از عمری که در اشرف تلف شد. باری... از آنجا که می دانم شما هم مثل بقیه دوستانتان از ساده ترین خبرهای داخل و خارج بی اطلاع هستنید و از وضعیت فرارها خبر ندارید، باید بگویم که در مدت همین چند ماه اخیر موج فرارها اوج گرفته است و تا کنون بسیاری موفق به فرار شده اند و فرارها همچنان ادامه دارد. یقینا بیشتر آنها را خبر ندارید که رفته اند. آخر بیش از بیست سال است که دستگاه سرکوب رجوی بر بی خبری افراد و دروغ سوار است و تنها اخبار دست چین شده و دست پخت خودشان را به خورد شما می دهند و در همین راستا است که هر گونه وسیله ارتباط جمعی از قبیل تلفن و اینترنت و رادیو و روزنامه جرم است. دوستان من، باور کنید زندانیان در بدترین کشورهای جهان هم وضعیت بهتری دارند و از حداقل حقوق انسانی که با خبر بودن از وضعیت خانواده است و ملاقات برخوردارند. ما بیش از بیست سال در یک غار زیسته ایم که همه چیز وارونه بوده است. در این غار لعنتی همه ارزشها تحقیر شدند و ضد ارزشها ارزش شدند. ضد ارزش هایی مثل توهین و تحقیر و سرکوب و دروغ و چاپلوسی و تملق و ... نعره زدن و تف انداختنن به صورت دیگران و تظاهر و خودنمایی و دلقک شدن ارزش شد و به خاطرش رده و مسئولیت می دادند!! آری دوستان خوبم بهمن و سعد الله و دیگر دوستان. آنجا جای ما نیست. باید باز کوله ها را ببندیم و برویم به دنبال سرنوشت. سرنوشت ما آنجا تمام شده نیست. هیچ سرنوشتی هیچ کجا تمام شده نیست و هیچ سرنوشتی از پیش تعیین شده نیست. ما رقم می زنیم که این سرنوشت کور را که به کدام سمت حرکت کند. می توانیم و باید که این سرنوشت لعنتی را در دست خود بگیریم و افسارش را بگردانیم به سمتی که ما می خواهیم. ما را به آدمکهای بی اراده و مترسک های سر مزرعه تبدیل کرده اند. از ما انسانهای شورشگر و عاصی، بچه های بی دست و پایی ساخته اند که باید تر و خشک بشویم و حتی برای آب خوردن و توالت رفتن هم باید اجازه بگیریم و بی اجازه نمی توانیم گام از گام برداریم ... بهمن و سعد الله دوستان عزیزم. در تمام سالهایی که آنجا بودیم حتی اجازه یک تماس ساده به ما ندادند که ببینیم بر سر خانواده هایمان چه آمد، حال کمی از اوضاع روستایمان و خانواده ها و آشنایان با خبرتان می کنم که شاید کمک کند که بتوانید تصمیم درست بگیرید. بهمن جان. پدرت پنج سال پیش بعد از چند سالی بیماری فوت کرد. خواهرهایت ازدواج کرده اند. برومند برادر کوچکت تازگی ازدواج کرده. حسین و محمد هم چند بچه قد و نیم قد دارند. بهزاد بزرگ شده و جایی در شهر کار می کند. پدر سعدالله هم سکته کرد و سالها خانه نشین شد و نمی توانست حرف بزند تا اینکه دو سه سال پیش فوت کرد. سعد الله، خواهرهایت آرزو و فاطمه بزرگ شده اند. ابراهیم برادرت ازدواج کرده و برادر کوچکت که تو او را هرگز ندیده ای بزرگ شده و روی زمینها کار می کند. مادرت هنوز زنده است و آرزو داشت یک بار قبل از مردن تو را ببیند. پایش خوب شده و دیگر بدون عصا راه می رود. مادر بهمن هم می گفت تا بهمن را نبینم نمی میرم. می گفت چند بار عزرائیل سراغم آمده هر بار به او می گویم ولی من هنوز بهمن را ندیده ام و او هم دلش می سوزد و می رود تا دفعه بعد. با موبایل خودش با او صحبت کردم. باورم نمی شد مادرم و مادر بهمن و سعدالله موبایل توی جیبشان باشد حال بقیه هم کما بیش خوب است. بچه ها بزرگ شده اند. بزرگها ازدواج کرده اند و پیر شده اند و خیلی از پیرها هم رفته اند. برادرم عیسی (حمید) سال 74 اعدام شد. سازمان دقیقا میدانست تمام تماسها با سرپل ترکیه کنترل می شود ولی چیزی به برادرم نگفتند و هشیارش نکردند. آخر یک نفر بیشتر که اعدام شود سازمان سودش را می برد. سالهاست تمام موجودیت سازمان دارد از خون ارتزاق می کند. هر چه بیشتر اعدام شود خوراک تبلیغاتی بیشتری پیدا می کنند تا جایی که قسم می خورم که رویا و آرزوی مسعود رجوی این است که همین حالا یک شبه تمام زندانیان سیاسی و یا حتی زندانیان عادی در ایران قتل عام شوند تا در شیپور تبلیغات هر چو قوی تر بدمند و شاید هم کمکی شود برای بیرون آمدن از لیست امریکا! یک بار گفتم فرد به عنوان یک هویت در دستگاه رجوی پشیزی ارزش ندارد و خون فرد است که اگر جاری شود ارزش پیدا می ند برای تبلیغات! باری برادرم اعدام شد و داغش تا قیامت روی دلم ماند. پدرم یک سال پیش فوت کرد. ما همه در غربت بودیم که یک به یک عزیزانمان رفتند و حتی فرصت وداع آخر هم نشد ... همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت باری ... از اهالی روستا هم تعدادی رفته اند. عمو علی داد، نوروز، امان الله، جیران و عمه نازار و چند تای دیگر فوت کرده اند. خیلی ها به شهر رفته اند ولی زندگی هر چه پر خروش تر در آن روستای کوچک در جریان است. تنها جاده روستا اسفالت شده. برای روستا تلفن کشیده اند و یک مرکز مخابرات دارد که با دنیا می تواند تماس داشته باشد. توی جیب زنان پیر روستا هر کدام یک موبایل هست که وقتی دل تنگ می شوند با بچه هایشان در جاهای دیگر صحبت می کنند. حتی جعفر آباد هم صاحب تلفن شد و وصل شد به دنیای آزاد اما هنوز اشرف و اشرفیان در خواب بی خبری نگه داشته شده اند و ما که روزگاری مدعی تحصیل کرده ترین ارتش عالم بودیم هنوزنمیدانیم موبایل حتی چگونه روشن می شود. وسیله ای که پیشرفته ترین آنها امروزه وسیله بازی بچه های سه چهار ساله شده است. بهمن و سعد الله و دیگر دوستانم. کسانی که این مدت توانسته اند فرار کنند به طور فردی با سازمان ملل ملاقات کرده اند و نامشان ثبت شده برای انتقال به کشور ثالث. در تاریخ پناهندگی هیچ کشوری اتفاق نیافتاده که تشکلی را گروهی بپذیرند و پناهندگی بدهند. این رویای پنبه دانه سازمان است و سرگردگان آن که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود. البته قطعا رهبران سازمان خوب می دانند که پناهندگی جمعی یک جک سیاسی است و محال است ولی این را بهانه کرده اند تا شاید چند صباحی بیشتر به آن خاک چنگ بزنند و بلعیده نشوند. و البته می دانم حالا تلاش می کنند با رویا و شکلات "در آمدن از لیست امریکا" شما را فریب بدهند که بمانید. اما مگر وقتی از لیست اروپا بیرون آمدیم به حال ما فرقی کرد و چیزی تغییر کرد؟ و اصلا یادمان هست کی از لیست بیرون آمدیم؟ خار ما و بار ما همچنان سر جایش بود تنها سردگمی و فشار وبی خوابی بیشتر شد و یقین داشته باشید حالا هم همین طور است. اگر حتی از لیست هم بیرون بیایند باز در وضعیت ما چیزی عوض نخواهد شد و تغییری در رفتار و نشستها و شیوه های سرکوب و فشار به وجود نخواهد آمد. تنها تشکلات سیاسی خارج دست بازتر خواهد داشت برای فریب و دروغ بیشتر. پس شما هر چه زودتر باید حسابتان را از این نشکیلات عقب افتاده جدا کنید. هراس نداشته باشید و از فضای بیرون نترسید. من و دیگر دوستانتان در کشورهای اروپایی نهایت تلاشمان را می کنیم برای بیرون آوردن شما از عراق. مهم گام بزرگی است که شما باید اول بردارید و فضا را شکنید. باور کنید نود و پنج درصد راه همان رسیدن به پشت سیاج اشرف است و تمام مشکلات دیگر از قبیل سختی راه و مسیر و بیرون آمدن از عراق و مشکلات پناهندگی تماما فقط پنج درصد مسیر است. آمدن به پشت سیاج یعنی در هم شکستن فضایی که بیش از بیست سال با خفقان و سرکوب و مغز شویی برای ما ساختند و به بندمان کشیدند. پس گام بزرگ به اراده شما بستگی دارد که تصمیم نهایی را بگیرید. زمانی که آنجا بودم رجوی در آخرین پیامش جمله ای گفته بود که وقت آمدن آن را در پایان نامه ای که بجا گذاشتم نوشتم و حالا هم با فهم و درک و برداشت درست از این جمله مسعود پیام را به پایان می رسانم که "تعجب آنهایی نیستند که می روند. تعجب آنهایی هستند که مانده اند". و در قبال این همه دروغ و خیانت و سرکوب و بی خبری گردن کج کرده اند.
به امید دیدار و به آغوش کشیدن تک تک شما در دنیای آزاد عادل اعظمی، پانزدهم اوت 2012
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مردم آذربایجان نیاز به پیام وطن فروشان و خائنان (مجاهدین خلق، فرقه رجوی) ندارند!
محمد رزاقی،
فریاد آزادی، پاریس، دوازدهم اوت 2012
در پی وقوع
زلزله در استان آذربایجان شرقی و کشته و مجروح شدن
هموطنانم سرکردگان خائن و وطن فروشان فرقه رجوی در
سایت متعلق به این فرقه پیامی از طرف مریم قجر برای
زلزله زدگان گذاشته که باید بگویم مرده خواران باز به
میدان امدند .
یاد حمدالله
رحمانی افتادم که از اهالی آذربایجان و زندانیان سیاسی
سال 60 بوده و بعد از ازاد شدن از زندان رژیم به فرقه
رجوی در عراق پیوسته بود ولی باز در سال 73 در زندان
رجوی ساخته اردوگاه اشرف زندانی بود ومن وحمدالله با
هم در یک سلول بودیم و روزی که رجوی برای ما در اوایل
سال 74 دادگاه تشکیل داده بود در ان دادگاه که رجوی هم
وکیل؛ هم دادستان؛ هم قاضی بود یقه حمدالله را گرفته
بود که تو زندانی مجاهد بودی و چرا رژیم ترا اعدام
نکرده!!!
اما به سران
فرقه و مریم قجر میگویم که مردم آذربایجان نیازی به
پیام شما خائنان؛ وطن فروشان و شکنجه گران ندارند
بیخود ادا اطور در نیاورید که بیشتر باعث رسوایی تان
می شود بهتر است شما در همان اورسورواز با مشتی
جنایتکار دمخور باشید و تند تند برای تحریم همین مردم
آذربایجان که داخل ایران زندگی می کنند اطلاعیه بدهید
تا باعث خوشنودی اربابان امریکایی و اسرائیلیتان بشوید
شما را چه به ملت آذربایجان؟! شما فعلا به فکر برپایی
شو و سفره های رنگارنگ برای جنایتکاران امریکایی باشید
که فرزندان همین آذربایجان را در زندان تیف که ساخته
مشترک رجوی و امثال سرهنگ فیلیپس و سرهنگ مارتین
جنایتکار امریکایی بود بیش از 4 سال به دور از چشم همه
ارگانهای بین المللی در بدترین شرایط انسانی نگه
داشتید!
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی که سازمان مجاهدین خلق ایران تبدیل به بلند گو عوامل بیگانه می شود
محمد کرمی،
وبلاگ عیاران، پاریس، هفتم اوت 2012
بنیان و ریشه
این فرقه بر می گردد که ذاتأ خوشونت طلب هستند. همین
باعث پیوند ایدئولوژیک و استراتژیک مجاهدین با این
گروه های تندروو افراطی است و تماما هم با این نوع
گروه های تند رو و تروریست رابطه دارند………،…….مریم قجر
عضدانلو فراتر از آن در ضیافتی شاهانه به نام افطار
صدها تن سوریه ها را بنام شخصیت سیاسی !! دعوت می کنند
. که خود جای خیلی سوال ها دارد که آنها اگر انقلابیون
سوریه ای هستند ، دراین برهه از انقلابشون در پاریس چه
کار می کنند. در این ضیافت بطور غیر مستقیم به غرب
انتقاد می کند که چرا مانند لیبی به سوریه تهاجم نظامی
نمی کنید! برنامه سورچرانی افطار با سفره رنگین برای سیاست بازان سوریه ای در اورسوراواز
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هشدار به سازمان های بین المللی و حقوق بشری (در رابطه با مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
محمد کرمی،
وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و هفتم ژوئیه 2012
* دنیل فرید،
فرستاده ویژه هیلاری کلینتون برای حل مناقشه اشرف در
مصاحبه با رادیو بی بی سی در تاریخ 26 ژوئیه 2012 رسما
اعلام کرد که کمپ لیبرتی برای زندگی مناسب است و همه
امکانات لازم در آن فراهم می باشد هرچند که «لوکس»
نیست.اما قابل سکونت بنظر می رسد . روزانه هر فرد به
200 لیتر آب دسترسی دارد ، برق هست ، سیستم خنک کننده
هست . سکونت گاه ها خنک هستند.غذا هست وباغچه های که
ابیاری شده اند، ساکنان گل و سبزی تویش می کارند. وی
اعلام کرد که دولت عراق حتا از درخواستهای آمریکا هم
فراتر عمل کرده است و این مجاهدین هستند که بر سر راه
مانع تراشی می کند ……
مقاومت ایران
دیگر حاضر به گفتگو درباره جابجایی ساکنان اشرف در
داخل عراق نیست ) محمد محدثین در کنار رود سن به عنوان
سخنگوی اسیران کمپ اشرف اعلام کرد که کشته شدن در کمپ
اشرف را به آن ترجیح می دهند که به نقطعه ای دیگر در
عراق انتقال داده شوند .این همان استراتژی فرقه است که
برای خارج شدن از عراق بیشترین بالاترین بهای سیاسی را
با بهای جان اسیران در کمپ اشرف از دولت عراق می
خواهند بگیرند. و اما پیام سفیر امریکا در عراق آقای
جمیز جفری خیلی واضح و روشن به سران سازمان مجاهدین
بود که تصمیم بگیرند . اما از انجائی که جان آن نفرات
برای اور نشین ها ارزشی ندارد 180 درجه برخلاف سفیر
امریکا حرف زدند . که نشان دهنده ماهیت این فرقه می
باشد . در همین رابطه به تمامی مدافعان حقوق بشری و
سازمان های بین المللی هشدار میدهیم که برای جلو گیری
از قتل عامی دیگر بسا گسترده تراز قبل که توسط سازمان
مجاهدین طرح ریزی شده ، برای نجات جان اسیران در کمپ
اشرف تا زمان باقی است اقدام عاجلی کنند
تاریخی را که
دولت عراق برای برچیدن اردوگاه اشرف تعیین كرده بود،
این امر توسط دولت آمریكا و مارتین كوپلر نماینده
سازمان ملل در عراق نیز به رسمیت شناخته شد. دولت
آمریكا چندین بار قبل از فرا رسیدن این زمان از زبان
نمایندگان و سخنگویان مختلف خود به مجاهدین هشدار داد.
دولت عراق نیز توسط مسئولان و مقامات خود بارها و
بارها هشدار داد كه این زمان آخرین ضرب العجلی است كه
تعیین می شود. *http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/07/120726_l13_mek_vid.shtml
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افشاء چهره های پنهان سازمان مجاهدین خلق ایران
محمد کرمی،
وبلاگ عیاران، پاریس، پانزدهم ژوئیه 2012
تشکیل دهندگان
این انجمن بظاهر از پیر استعمارگران انکلیسی هستند .
وقتی که بیشتر کندوکاو کردم و وارد بخشهای مختلف آن
شدم دیدم که این سایت و انجمن یکی ازانجمن های پوششی
فرقه رجوی است . با استخدام چند پیر استعمارگر از دور
خارج شده انگلیسی راه اندازی کرده که بتوانند افراد
سیاسی اروپائی و غیره دور خود جمع کنند . از این تزفند
با این شیوه اخبار دروغ را بخورد خارجی ها می دهند که
هیچ گونه اطلاعی از وضعیت ایران ، فرقه رجوی ، وضعیت
مردم ایران ندارند. برای خود حامی و طرفدار جمع می
کنند. وارد صفحات سایت که می شوید فقط یک خائن ایرانی
یا به عبارت دقیق تر وطن فروش ایرانی نما دیده می شود
آن هم مریم قجر عضدانلو هست . مابقی تماما مواجب
بگیران امریکائی ، اروپائی هستند
با مخفف
International Solidarity for Democratic Change in
Iran( I.S.D.C.I )
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زنجیر پاره کردن های سازمان مجاهدین خلق ایران برای چی است؟
محمد کرمی،
وبلاگ عیاران، پاریس، هفتم ژوئیه 2012
مسیو مسعود
رجوی می گفت اگر می خواهید بدانید که عمل کرد شما یا
حرکتی که کرده اید، روی دشمن یا حریف مقابل چی بود ؟
همیشه به عکس العمل او نگاه کنید . اگر به هدف خورده
باشد، زنجیرپاره می کنند. دقیقا درست فرموده است .
افشاگری های اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین و عکس
العمل سازمان مجاهدین مثال بارز گفته مسعود رجوی است .
بخصوص فعالت این دو ماه اخیر جدا شده آنچنان فرقه رجوی
را افشاء کردند ، که تمام بافته های آنها پنبه شد .
بیش از دوماه بود که کل تشکیلات سازمان مجاهدین بسیج
جمع کردن نیرو های خارجی شده بود ، سراغ تعداد زیادی
از شخصیت های از دورخارج شده رفته بودند ، چندین
میلیون یورو خرج کرده بودند ، اتنظار داشتند که حداکثر
بتوانند سالن هفت هزار نفره را پر کنند که یک امار صد
هزار نفره را اعلام بیرونی کنند!
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |