از درخشش
ایران در المپیک لندن – تا ورزش و قوانین ورزشی ( -
تفکیک جنسیتی -) در سازمان مجاهدین خلق
(قسمت
اول)
فرزاد فرزین فر
22.08.2012
farzinfar.f@hotmail.com
( بار دیگر وقوع زلزله در آذربایجان شرقی فاجعه آفرید
که به کشته شدن بیش از 300 نفر و مجروح شدن 2000 هزار
نفر و بی خانمان شدن دهها هزار نفر از هموطنان عزیزمان
انجامید و بار دیگر غم و اندوه غبارش را بر ایران و
ایرانی گستراند ... با تاثر و اندوه فراوان این فاجعه
دردناک را به بازماندگان قربانیان این فاجعه دردناک
تسلیت میگویم و درود میفرستم بر روان پاک عزیزانی که
جانشان را از دست دادند )
*
المپیک 2012 لندن هم به خوبی و خوشی و بدون اینکه
حادثه ای پیش بیاید خوشبختانه به پایان رسید مراسم
افتتاحیه و اختتامیه زیبا و جذاب المپیک لندن ، جلوه
های متفاوت هنر را درهمه زمینه ها بخوبی نشان داد ، با
همه حاشیه هایی که در کنار برگزاری پر زرق و برق
المپیک وجود دارد باید گفت المپیک نه تنها میعادگاه
ورزشکاران و ورزش دوستان است بلکه نماد انسانی جهان
کنونی ماست.
قهرمانانی که آمده بودند تا با مدال افتخار بر گردند
اما صحنه رقابت برای بسیاری متفاوت رقم خورد ، کم
نبودند ورزشکارانی که اشک ریختند و آن دیگرانی که حاصل
کار و زحمت و تلاش شان گل کرد و میوه داد و شادی برای
خود و دیگران ارمغان آوردند !
اما به گفته همه کارشناسان ورزشی ایرانی یکی از
شاهکارهای المپیک 2012 لندن درخشش ایران با 12 مدال و
قرار گرفتن در ردیف هفدهم رده بندی المپیک بود که
اولین بار است تیم ورزشی ایران به چنین موفقیتی در
المپیک رسید . با هر پیروزی و کسب مدال توسط ورزشکاران
زحمتکش ایرانی موجی از شادی ایرانیان داخل و خارج را
فرا میگرفت و هیچکس مسئله ورزش را با دیدگاههای سیاسی
خود قاطی نمیکرد.
اوج پیروزی و شادمانی ایرانیان روز سه شنبه 7ژوئیه بود
که تیم ورزشی ایران 2 مدال طلا و 2 مدال نقره بدست
آورد که ایرانی ها با شور و شادی به خیابانها ریختند
از شادی ایرانیان مقیم لندن در متروی این شهر گرفته تا
شادی خیابانی ایرانیان داخل کشور در چندین شهر !
در میان شادی وصف ناپذیر ایرانیان ، تنها یک جریان
ماتم گرفت و سکوت مطلق کرد و انگار در غار زندگی
میکنند و از دنیا بی خبرند و در سایت ها و رسانه
هایشان از همه جا خبر بود جزء خبر پیروزی قهرمانان
ایرانی و سرور و شادی ایرانیان در اقصی نقاط جهان !
این جریان سازمان مجاهدین خلق( فرقه مخرب رجوی ) است و
بار دیگر ثابت کردند که همگام و همراه با مردم ایران
نیستند و سوابق و عقده ضد ایرانی شان مانع از آن میشود
که در غم و شادی در کنار مردم ایران باشند ! میان فرقه
رجوی و مردم ایران دریائی از خون فاصله افتاده است و
حتی اگر این فرقه مردم فریبی و مردم گرائی کاذب کند و
پیام تسلیت برای زلزله زدگان بفرستد نمی تواند چهره
سیاه خود را سفید نشان دهد !
این مسئله یعنی برخورد با موضوع ورزش نه امری تصادفی
است نه بدلیل مخالفت نمائی با حکومت جمهوری اسلامی است
! همه میدانیم ورزش در همه کشورها جنبه ملی دارد اما
در سازمان مجاهدین ( فرقه رجوی ) همه چیز جنبه ابزاری
دارد منجمله ورزش !
آنزمان که سازمان مجاهدین خلق به همراه ارتش صدام حسین
در هنگام جنگ ضد ایرانی بر علیه سربازان ایرانی عملیات
نظامی میکرد و سرشار از پیروزی و غرور کاذب بود – که
در واقع پایان تاریخ مصرف این سازمان و دفن سیاسی و
ایدئولوژیک و تاریخی اش بود – و نیروها سرگرم بودند در
این سازمان نه خبری از ورزش بود نه جشن و سرور ، نه
شام جمعی ، نه اجرای گروه موسیقی و آواز خوانی ، نه
اجرای تئاتر ، نه مراسم سینه زنی و نه هیچ و هیچ و هیچ
!
اما وقتی پیروزی کاذب و خائنانه فرقه رجوی در
عملیاتهای ضد ملی و ضد ایرانی « آفتاب » و « چلچراغ »
به جام زهر عملیات ننگین «فروغ جاودان » برای فرقه
رجوی تبدیل شد مسعود و مریم رجوی برای سرگرم کردن نیرو
های شکست خورده و به بن بست رسیده به هر نیرنگ و تلاشی
دست زدند
از جمله ورزش !؟
ورزش مردان در سازمان مجاهدین خلق و پادگان اشرف:
من در باصطلاح قرارگاههای سعید محسن و حنیف نژاد در
عراق بودم که پایگاههای ارتش عراق بودند و از طرف صدام
حسین به رجوی تقدیم و هدیه شده بود ، و صحبت از ورزش
در آنجا یک تابو بود و حتی یک توپ نبود و یا یک شطرنج
دیده نمیشد . بعد از عملیات موسوم به فروغ جاودان به
جهنم اشرف منتقل شدم و در ستاد 900 بودم بعد از مدتها
یک میر پینگ پنگ و اگر درست بیاد داشته باشم یا ممکن
هست اشتباه کنم یک فوتبال دستی هم بود که آن هم به ما
وقت نمیدادند که برویم بازی کنیم و بازی زنان و مردان
یک تابو وممنوع بود فقط و فقط یک بار در تاریخ این
سازمان یک مرد با زنان دیگر یکبار بازی کرده است یا
مثلا ورزش کرده است و آنهم مهدی ابریشم چی با دو خانم
بنام های شهرزاد و مریم پینک پنک بازی کرد و بعد از آن
مسئول تشکیلاتی و ایدئولوژیک اش یعنی خانم آزاده رضائی
مانع او شد و نزدیکی عاطفی و رابطه اجتماعی زنان و
مردان یک مرز سرخ در سازمان بوده و هست و آنرا مترادف
با متلاشی شدن سازمان میدانستند و همچنان میدانند(
وقتی فردی مانند مهدی ابریشم چی که در زمان شاه عضو
این سازمان بود و در زندان شاه بود بعد از همان اول
عضو مرکزیت سازمان و دفتر سیاسی سازمان بود و نفر سوم
سازمان در ایران بود و در تصمیم گیری جنگ مسلحانه نقش
اصلی را داشت و در فرانسه طی ساخت و باخت ایدئولوژیک و
فشار مسعود رجوی زنش مریم قجر عضدانلو را به مسعود
رجوی بخشید و رجوی یک زن جوان را به وی هدیه کرد و
همیشه در عراق جزء افراد اصلی تصمیم گیرنده بود و رابط
ویژه سازمان امنیت صدام حسین بود و در عملیات ضد
ایرانی فروغ جاودان فرمانده نظامی بود حق و جرات بازی
پینگ پنگ را با یک خواهر مجاهد و رزمنده ارتش آزادیبخش
!؟ و تحت مسئول خودش ندارد دیگران چطور جرات میکنند !؟
چرا ؟ چون یک فرقه است و میترسیدند از هم بپاشند و همه
اینها قوانین فرقه رجوی بوده است !؟ ) جالب است که
یادآور شوم خودشان بطور مصلحتی و ابزاری بساط چنین
ورزشی را براه انداخته بودند اما تبلیغات براه انداخته
بودند و میگفتند آقای ابوالحسن بنی صدر در فرانسه لم
داده است و مشغول بازی پینگ پنگ است .
مدتها گذشت که باصطلاح به یگان نظامی منتقل شدم در
آنجا هم غیر از شطرنج و پینگ پنک چیزی دیگری وجود
نداشت و بعد از سالها با تغییر سازماندهی به یکی از
محورها منتقل شدم برای اینکه مانع از ریزش نیروهایشان
شوند امکانات ورزشی بیشتر شده بود و در آنجا زمین خاکی
فوتبال ، والیبال و بسکتبال و پینگ پنگ وجود داشت اما
هیچکس اختیارش دست خودش نبود و آزادی نداشت که برای
خودش و امور ورزشی تصمیم بگیرد یا هر وقت دوست داشت به
ورزش بپردازد . هنگام بازی فوتبال مردان میبایست از
شلوار نظامی و پیراهن ورزشی در هوای بالای 50 درجه
سانتی گراد و بسیار گرم و سوزان و طاقت فرسای عراق
استفاده میکردند البته این موضوع از جنبه اخلاق گرائی
کاذب مجاهدین هم نبود بلکه روابط درونی یک فرقه بود و
میترسیدند اعضای فرقه مجاهدین به فکر جامعه آزاد و باز
بیفتند یعنی زن و مرد و بچه و پدر و مادر و خواهر و
برادرو زندگی اجتماعی! چرا که مسعود و مریم رجوی
میترسیدند اگر ذره ای و حتی نوک سوزنی جبر تشکیلاتی و
قوانین فرقه ای را از سر اعضای دربند بردارند این
سازمان و باصطلاح ارتش کذائی آزادیخش ملی یک روزه
نابود شود و البته اگر درب قلعه اشرف باز میبود هیچ
تدبیر فرقه ای نمیتوانست جلوی متلاشی شدن این فرقه را
بگیرد و همگی فرار میکردیم !
القصه حین بازی فوتبال فقط چند نفر از زنان میآمدند که
به اصطلاح فرمانده یا مامور بودند که یا فرمانده یگان
بودند و دستور تشکیلاتی داشتند که بیایند که معمولا یک
نفر کنترل چی بود تا به تشکیلات باصطلاح گزارش بدهد یا
جاسوسی بکند تا مبادا این برادران مجاهد و رزمنده ارتش
آزادیبخش ؟!در اختیار خودشان باشند حتی برای 2 ساعت و
به اصطلاح درون تشکیلاتی و فرهنگ ایدئولوژیک رهبران
فرقه مجاهدین« وا بروند و فکر زندگی و جامعه عادی !
بیفتند و دچار روزمرگی بشوند ... » و فیل شان یاد
هندوستان کند و بروند پی کار و زندگی آبرومندانه و
شرافتمندانه خود ، و دکان اشرف را سر مریم و مسعود
رجوی و صدام حسین خراب کنند !
شاید آدم دگم و خشک مغزی پیدا شود و بگوید عجب آدم های
خوب و پاکی هستند یا رعایت مسایل اخلاقی را نزد زنان
میکنند که باطلاع میرسانم در اطاق خواب جمعی هم شبها
با شلوار نظامی و زیر پیراهن آستین کوتاه میخوابیدیم و
حق آزادی پوشیدن لباس در خواب را هم نداشتیم و این در
حالی بود که مسعود رجوی بنا بر تصمیم بسیار عجیب و
جنون آمیز و ضد انسانی زن سومش یعنی مریم قجر عضدانلو
با زنان شورای رهبری سازمان مجاهدین ازدواج جمعی کرده
بود و حرمسرا داشت و با این زنان نگون بخت و اسیر هم
بستر میشد و به آنها تجاوز جنسی میکرد ! این زنان اسیر
زمانی خانواده داشتند و شوهر داشتند و بچه داشتند اما
مسعود و مریم رجوی آنها را مجبور به طلاق کردند و
فرزندان جگر گوشه شان را از آنها گرفتند و سپس
وادارشان کردند تا در خدمت حرمسرای ویژه رجوی باشند
!!!؟؟؟ عجب روزگاریست این روزگار بی رحم !؟ و عجب
جامعه بی طبقه توحیدی که رجوی و مجاهدین نوید میدادند
که ما دیدیم ! . عجب ؟ عجب ؟ عجب درد بی درمانی و زخم
درمان ناپذیری بر روح و روان و جسم و جان این زنان
اسیر!؟ .
بازی بسکتبال و والیبال هم همینطور بود و چون نزدیک
سالن غذاخوری بود تعداد خانم های تماشاگر چند تایی
بیشتر بود و کسانی بودند که باصطلاح تشکیلات چسب
ایدئولوژیک نداشتند و معنی اش این است که همه ابزارها
و اهرمها و توبیخ ها و نشست ها و باصطلاح انتقادها
هنوز آنها را رام و برده و اسیر تشکیلات فرقه ای نکرده
بود و با تشکیلات و رهبری سازمان زاویه داشته و مخالف
بودند و زیر بار فشار تشکیلات نمی رفتند ولی راهی برای
خروج از سازمان و عراق نداشتند ولی در هر صورت مثل
بازی فوتبال یک زن یا مرد – البته فرمانده و مسئول !؟
و نه هر کس - را برای کنترل اوضاع میگذاشتند!
به ورزش زنان در سازمان مجاهدین خلق و پادگان تروریستی
اشرف در قسمت بعدی خواهم پرداخت :
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|