_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

درآنسوی پرده های خون

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

جمشید طهماسبی، کانون آوا، یازدهم سپتامبر 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=481:1391-06-20-20-31-53&catid=81:europe&Itemid=458


جدای ازتجربه تلخ و دردناک شخصی، تنها با نگاهی گذرا بر سيروقايع مکتوب شرايط عراق بعد ازصدام با توجه به گره خوردن سرنوشت آقای رجوی به سرنوشت ولينعمتش، نشان ميدهد که چگونه برای نجات خويش و حفظ جايگاهی که بنا به اعتراف خودش پشتوانه ای جزخون ندارد.

درامتداد همان ماجراجویی که از سال شصت به بهای خون دهها هزار وآوارگی هزاران نفرديگرکه آخرین ایام عمرشان را درغربت و آوارگی در حالی سپری می کنند که درافق بر باد داده شده آرزوها و آرمانها و اعتقادات و به غارت رفتن همه هستي شان بازهم دربيابانهای عراق بگروگان گرفته شده اند.

در حالی که همچنان با کنترل بيمار گونه وانقلابات پی در پی به اصطلاح ایدئولوژیک، پاهای خود را همچن انبردورگردن اين مسخ شدگان پیچیده واجازه نمی دهد اين نگون بختان لحظه ای آسوده به آنچه پيرامونش در جريان است بينديشند.

مثل جریان جیمز جونز رهبر یک فرقه مذهبی در آمریکا که جان نزدیک به هزار تن از پیروانش را با بی تفاوتی در اردوگاهش سال 1978 با خودکشی دسته جمعی گرفت.

به قتلگاه فرستادن مردان و زنان پاکباز آرمان گرای سالهای چهل تا شصت که با سودای آزادی سالیان دراز خون دل خورده اند بی شک ننگین و سیاه وضد بشری است.

البته بايد اعتراف کرد! به تبع بیست سال کار مداوم مغز شویی که ازسال پنجاه و هشت ودرهمان جلسات آغاز «طلاقهای جمعی» و به تعبیر سازمانی «فدای عواطف خانوادگی »که اعلام کرد بايد در من ذوب شوید با برخورداری از شرایط خاصی که درمحيط بسته عراق و کمپ ايزوله اشرف نصيب او شده بود توانست آنها را آماده ی مرگ کند.

واين در حالی است که آقای رجوی در شرايط حاضرهم به هيچ قيمت حاضر نيست از نردبان خیالات واوهام خود فرود بيايد وازخیالات و ذهنیات ضد تاریخی خود دست بردارد.

به همين دليل با گروگان گيری در اشرف وفرو بستن موقت دهانها با دهان بند خون، می خواهد با به مسلخ فرستادن شماری ديگرچند صباحی برای حفظ خودش زمان بخرد.

پس برماست که با هر آنچه در توان داريم اجازه ندهيم اینسان با رذالت اینان رابمثابه گوسفند قربانی به مسلخ ببرند، چرا که آزادی حیات و شرافت و کرامت انسانی برترین ارزش وفراتر از هر مکتب و مذهبی بايد برسميت شناخته شود.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتيکه افساردردست ديگرِيست

 

 

جمشید طهماسبی، وبلاگ فلق، اول سپتامبر 2012
http://tahmesebi.blogfa.com/post/21

 

همانطور که متوقف کردن ادامه جابه جای ازاشرف به ليبرتی که ظاهرا توسط آقای رجوی دريک تقابل آشکار با نماينده سازمان ملل، همراه با گردن کشی وسرپيچی وناديده گرفتن هشدا رتمام ارگانهای بین المللی و شخص بان کی مون، برای تمام کسانی که ازگردانندگان و طرف حسابهای اصلی ولی در پشت پرده بی اطلاع بودند،نه تنها تعجب برانگيز، بلکه برای صاحب نظران حقوق بين المللی نيز موجب نگرانی جدی شد تا جای که امثال آقای لاهيجی نسبت به عواقب آن هشدار دادند.

ولی قلم به مزدان هميشه در صحنه گف بردهان شروع به عربده گشی و تهديد ايشان کردند در حالی که فراموش کرده اند ، فلسفه حقوق بشر اس و اساسش مربوط به احترام به مال و جان و ناموس واعتقاد و آزادی انسانهاست همان چيزی که به سادگی توسط آقای رجوی به گروکان گرفته شده،اما اين ماموران معذوربنا برسفارش کارفرما حتی مواضع گذشته خودشان را هم در اين زمينه به يکباره به فراموشی سپردند ، مثلا کريم قصيم يکی ازهمين افراد شناخته شده درصحنه گردانی يک شوی تلويزيونی که برای چنين شرايطی بکار گرفته میشودگفته بود:

« معمولا مراجعه به قاضی معنایش اینست که حکم وی را هم می پذیریم, یا فوقش مخالفییم و استیناف می دهیم, درحال در حوزه قانون و الزامات مربوطه کارمی کنیم و دست آخر, یا باید حکم آخرین مرجع قانونی را پذیرفت و یا قاعده بازی را بهم زد و البته تاوانش را داد...»

ولی اينکه ناگهان وبدون مقدمه همه درخواسته ها و شعر شعاره دريک فقره عقب گرد باشکوه به فراموشی سپرده شد رمزورازش چيزی جزدريافت دستور ارباب نبود.

يعنی وقتیکه برسرمسئله طبق معمول بين طرف حسابهای اصلی توافق حاصل شد درحالی که نه دولت عراق توجه ای به باج خواهی که در قالب يک لیست بلند بالا ارائه شده بود کرد ونه وزارتخارجه آمريکا ،بدون سروصداالبته بازهم برای حسن نيت؟! نه تنها اعلام کردند آماده حرکت هستند بلکه شکايت کردند که دولت عراق چرا برای جابه جای عجله نمی کند؟!

و اين هم چيز جديدی نيست بلکه مسبوق به سابقه است همانطور که ترورها بنا به فرمان استخبارات بدون مقدمه شروع و ناگهان در حالی که براساس توجيه و برنامه از قبل اعلام شده بايد ادامه پيدا می کرد در ميان حيرت و تعجب نيروها متوقف ميشد.

البته درحال حاظربا توجه به علنی شدن مذاکرات آقای رجوی با استخبارات عراق که بنا براصرارخودشان خيلی هم مستقل!! بودند همه چيز خوشبختانه روشن است که علت آن چيزی جزدستوررئيس سازمان امنيت عراق نبود.

آری وقتی که تمام هم وغم حفظ موقعیت و رويای رسيدن به قدرت باشد؛ لابد تعهد هم تنها درمقابل ارباب قدرت بايد احساس کرد وبی چون چرا گوش بفرمان.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پرچم مرگ برافراشتن

(رجوی، رهبر مجاهدین خلق و اشتهای سیری ناپذیری برای قدرت)

 

 

جمشيد طهماسبی، کانون آوا، دوم اوت 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=1456:1391-05-12-10-25-57&catid=82:us-politics&Itemid=459


اگر چه آقای رجوی اشتهای سیری‌ناپذیری برای قدرت دارند ودرهمين راستا ظاهرا دچار اشتباه محاسبه فاحشی هم شده ا ند.

البته علت آنهم چيزی نيست جزاين که در شرايط فعلی منافع نمايندگان کمپانيهای تسليحاتی با خواستها و روياهای وی گره خورده، در نتيجه فکر می کند اين فرصتی است تا در پناه آتش تهيه آنها با ساختار شکنی ترکتازی ورجزخوانی بکند.

و با توجه به در دست داشتن اهرم گروگانهای اشرف که بسياری ازآنها همانطور که قبلا هم درپاريس شاهد آن بوديم، اماده اند حتی روی در روی ارگانهای بين الملی مثل صليب سرخ کميساريای عالی پناهندگی و ُنماينده سازمان ملل هم بایستند

در حالی که آنها تمام عيار گوش به فرمان قاعدی هستند که سالها آنها را در چهارچوب ايدئولوژی فرقه پرورش داده تا درچنين شرايطی بتواند در راستای ارضای خود از آن بهر برداری کند.

آری او موفق شده آنچنان روح و روان آنها را تسخير کند که می تواند بيننده رادچاراشتباه کند، گويا باافرادی پولادین و سر سخت و صاحب اراده طرف است در حالی که اینطور نیست اینها دگم ومغزشويی شدهاند ، گافی است که ازمنبع تغذيه و ظرف تشکيلاتی آن فاصله بگيرند .

مانند بسياری ديگر از جمله افرادی مثل ابراهيم خدابنده که تا زمانی درهوای مناسبات فرقه تنفس میکرد من که او را از نزديگ می شناختم آنچنان تعصب و باوری به رجوی در او ديده می شد که فکرمیکردم هیچ سلاحی دراوکارگر نمیشود.

البته خود من و ديگر دوستان جدا شده هم همينطور،آدم دگم، اعتقادش ریشه در خود دگمهای کور و ناشناسش دارد و نه در شعور و منطق به همین دلیل کسی حریفش نمیشود

با در نظر گرفتن اين واقعيت تلخ که سکّان هدایت اين بحران انسانی تنها در دست اوست و با همين اهرم هم دارد ترک‌‌تازی می‌‌کندوبا ااطمينان خاطر از آنها به مثابه مرغ عزا و عروسی هر کجا که می خواهد استفاده می کند.

به بيانات اين جناب نگاه کنيد:

« هنوز نزدیک به ۱۳۰۰ نفر در اشرف هستند. این قدرت بسیار عظیمی است. این یک قدرت اتمی است. آن آقا خیال کرده خوب وقتی که جمعیت مجاهدین در اشرف نصف شد، اینها دیگر هم در تعیین تکلیف هستند …. اما نشناخته است مجاهدین را. اشتباه محاسبه در همینجا است، که ۱۲۰۰ که جای خود دارد ۱۰۰۰ نفر که جای خود دارد. ۵۰۰ نفر که جای خود دارد. نشناخته که اگر فقط یک یگان ۷۲ باقی بماند چه خواهد شد.....”

” … بی خیال جنگ پیش آمده، بزن، بزن برو جلو، و مطمئن باش و بگو که بیست تا باشید بر دویست تا، صدتا باشید بر هزار تا، چه رسد به اینکه هزار تا باشید»

نتيجه هم برای او و صد البته برای شرکای خارجی اصلا مهم نيست در سوگ آنها نه از لردهای بيانيه صادر کن خبری خواهد بود ونه بر سر در پارلمان اروپا پرچم سياه نصب خواهد شد.

آقای رجوی می خواهد از تمام امکانات موجود برای رسیدن به هدفش که ماندن در عراق است استفاده کند، و شرکا بدنبال استفاده ابزای از اين اهرم برای رسين به منافع نامشروع خود می باشند.

و اين رفتار جنون آمیزتنها در اين دستگاه قابل بررسی است که ازقربانی کردن صدها نفرهم باکی ندارد اگر چه هولناک است ولی فکر میکنم اينبار خون اين نگون بختان تنها برچهره آقای رجوی پاشيده نخواهد شد، بلکه بر چهره هائی دیگر هم خواهد نشست.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دعوای اصلی برسرچیست؟

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

آيا براستی مشکل دولت عراق اموالی است که رهبری مجاهدين مدعی مالکيت آن را دارد و بنا بر ادعای خودشان چيزی درحدود پانصد مليون دلاری است که بدنبال نقد کردن آن هستند

 

 

جمشيد طهماسبی، کانون آوا، بیست و هفتم ژوئیه 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=1425:1391-05-06-07-40-52&catid=82:us-politics&Itemid=459

 

و يا برآورده کردن ساير درخواستهای آنها مثل بذر سبزی و سایبان و... و يا اصل دعوا برسر گردنکشی و تلاش برای ايجاد مناسبالت و سيستمی است که درآن هر چه کمتر دولت عراق نقش داشته باشد .

تا ازاين طريق نقش وکارکرد تشکيلاتی مورد نظرآقای رجوی درراستای حفظ ساختاراشرف درميحط ليبرتی تضمين شده و امکان ادامه سلطه ايشان را در قالبی که به آن نياز داردتامين کند.

و از آنجای که دولت عراق هم از ابتدا روشن کرده که مشکلش محيط جقرافيای اشرف نیست بلکه موضوع اصلی احترام به حاکميت آنهاست و دراين راستا حفظ مناسبات فرقه ای خود مختار را نمی پذيرد وهوشیار زیباریوزير امور خارجه عراق هم خيلی واضع گفت کهما نمیخواهیم کمپ اشرف دومی را ه بیندازیم.

اما مجاهدینکه برای ادامه حیات تشکیلاتی شان به محیطی ایزوله نیاز دارند تا بتوانند حصارهای تشکیلاتی راحداقلتا رسیدن به کشورهای ثالث حفظ کنند به يکباره سازتبديل کمپ ترانزیتبه کمپ دائمرا کوک کردند.

تاازاين طريق باکم رنگ کردن نقش دولت عراقو کشيدنپای سازمان ملل به این ماجرا،با اين تصور که قادر خواهند بود کمپ جدید را زیر پرچم سازمان ملل متحد به اشرف دیگری تبدیل نمایند.

وبا چنين رويکردی است که مسئله اشرف به کلاف سردرگمی تبدیل می شودواين اتفاقی نیست بلکه براساس یک سناریوی از پیش طراحی شده ای است که محصولیک روند واستراتژی مسالمت آمیز نمی تواند باشد که ازابتدا آقایرجوی مدعی آن بود.

بلکه بيانگر اين است که او هدف سوء استفاده از تمایل جامعه بین المللی برایحل مسالمت آمیزمسئلهپايان دادن به حضوردرعراق گام به گام به هدف مورد نظرخودش برسد.

وحالا با اطمينان به اینکه حضور نهادهای بین المللی می تواند تضمینی برای عدم استفاده از اهرم زور و اعمال قانون توسط دولت عراق در اين رابطه باشد.

بر خلاف گذشته که وقتی سمبه را پر زور می ديد عقب نشينی می کرد اينبار با کردنکشی در مقابل نماينده سازمان ملل با هدف به تعویقانداختن زمان جابجایی و نهايتا زمان خروج از عراق واگرهم موفق نشد و در اين ميان دولت عراق خویشتن داری خود را از دست داده و از زور استفاده کرد.

با توجه به شناختی که از روحيات آقایرجوی داريم درهرصورت اوخود رابرنده اصلی می داند وبزمين ريختن خون افراد به گروگان گرفته شده هم همانطور که تا به حال هم نشان داده در راستای رسيدن به اهدافش برای او چندان ارزشی ندارد.

ومتاسفانه فکراستفاده ابزاری نمايندگان کارتلهای تسليحاتی آمريکا وبطور خاص حزب جمهرری خواهان هم که علنا در راستای بر افروزی شعله های جنگ حرکت می کنند وافرادی مثل جا بولتون که اشکارا می گویند بايد مجاهدين را در راستای به کارگیری در اين زمينه، بهتر است با همين ساختار حفظ کرد مزید بر علت شده.تا جای که صدای رقبای خود آنها هم در آمده:

« یک مقام دولتی گفت، جانبداری از مجاهدین توسط آمریکائیانی مثل رودی جولیانی، تام ریج، اد رندل، جمیز جونز، میچل ریس و اکنون نیوت گینگریچ نمایانگر بی مسئولیتی صرف و زیاده خواهی این آمریکاییان است. آنها جان انسانها را با حمایت های خود به خطر می‌اندازند !

این مقام گفت: به نظر می‌رسد سازمان مجاهدین معتقد است تا آنجا که می تواند باید مستحکم بایستد و آنها در این دیدگاه توسط تعدادی از حامیان آمریکایی اشان تشویق می‌شوند“.

در چنین شرایطی است که بخوبی میتوان مفهوم وقت کشی در انتقال ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ ليبرتی وطرح درخواست های 6 ماده ای و تلاش برای تهیه مقدمات ساخت و ساز در لیبرتی را بخوبی فهم کرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تنفر از تدارک کشتار خاموشی ديگر

 

 

جمشيد طهماسبی، آلمان، بیست و یکم ژوئیه 2012
http://tahmesebi.blogfa.com

 

باید با تمام توان و با تکیه بر بعد انسانی موضوع، به دست اندرکاران این زمینه سازی نشان داد که ما از اینگونه جنایتها متنفریم و درمقابل این تدارک کشتار خاموش نمی مانیم.

زنگ خطر جدی را آقای مارتین کوبلر نماينده سازمان ملل در جلسه شورای امنیت به صدا در آورد.ه:

« صبر دولت عراق در قبال اعضای اين سازمان که حاضر به ترک قرارگاه اشرف نيستند رو به پايان است»

«در هفته‌های اخير مشکلاتی برای برقراری گفت‌وگو ميان ساکنان قرارگاه اشرف با سازمان ملل و دولت عراق وجود داشته است.»

و خود مجاهدين با فرار به جلو می گويند:

« اظهارات مارتین کوبلر در شورای امنیت علیه ساکنان اشرف، راهگشای سومین کشتار است »

« هر وجدان منصفی از تشکرات و قدردانی آقای مارتین کوبلر در اجلاس روز پنجشنبه ۲۹تیر (۱۹ژوییه) شورای امنیت از انعطاف حکومت مالکی در قبال ساکنان اشرف شوکه و منزجر می شود.

اظهارات او درباره «مشکلات ادامه دیالوگ بین یونامی و دولت عراق با ساکنان» به طور مطلق نادرست است. ساکنان نمایندگانشان پیوسته از گفتگو با یونامی و مقامهای دولت عراق استقبال کرده اند.

آنها فقط پس ازسه ماه تلاش بیهوده برای جلوگیری از بحران‌سازی و تنش بیشتر، از شرکت در ملاقاتهایی که مدیریت آن با یک شکنجه گر و قاتل تحت پیگرد بین المللی است، خودداری کرده اند..».

فکر میکنم مطالب بالا بدون نياز به توضيح به اندازه کافی گويا است و نيت پشت آن در راستای توجيه بعدی به زمين ريختن خون بيگناهان کاملا برملا می باشد.

قضاوت در رابطه با اينکه چه کسی در راستای « راهگشای سومین کشتار» گام بر می دارد با نگاهی به اظهارات مارتین کوبلر به نقل از اطلاعيه خود مجاهدین به خواننده واگذار می کنم

کوبلر در جلسه شورای امنیت می‌گوید:

«مسئولیت بر عهده بسیاری حامیان بین المللی مجاهدین است و بسیار اهمیت دارد که آنان بر مواضع ساکنان به‌طور مثبت (یعنی در جهتی که آقای کوبلر می‌خواهد) تأثیر بگذارند.
من همچنین از ساکنان کمپ می خواهم که از قوانین عراق اطاعت کنند و از تحریک و خشونت بپرهیزند. زمان برای دستیابی به یک راه حل با دوام به پایان می رسد و صبر دولت عراق دارد به سر می رسد..»

و آقای رجوی در آخرين موضع گيری که در راستای اعلام رسمی به بن بست کشاندن راه حل مسالمت آميز کردند می گويد:

« بی خیال جنگ پیش آمده، بزن، بزن برو جلو، و مطمئن باش و بگو که بیست تا باشید بر دویست تا، صدتا باشید بر هزار تا، چه رسد به اینکه هزار تا باشید.” یا در ادامه عده ای انسان اسیر را به بمب اتمی تشبیه و از آنها به عنوان یک تهدید علیه جامعه بین الملل استفاده و می گوید: “هنوز نزدیک به ۱۳۰۰ نفر در اشرف هستند. این قدرت بسیار عظیمی است. این یک قدرت اتمی است.»

همانطور که قبلا گفتم ما بايد با تمام توان و با استفاده ازهر امکان ممکن تا فرصت از دست نرفته و تا باردیگر با کشتارو ارائه اجساد تکه پاره شده آن روبرو نشده ایم،با تمام توان و یکصدا به دست اندر کاران این کشتارنشان دهیم که ما از تجارت خون متنفریم.
با به تصویرکشیدن زشتی این جنایت اجازه ندهیم که مثل همیشه رهبری مجاهدین در پس پرده های خون و احساسات مجالی برای طرح هیچ سئوال دیگری باقی نگذارد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خم رنگرزی ویلپنت پاريس

 

 

جمشید طهماسبی، کانون آوا، شانزدم ژوئیه 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1363:1391-04-26-08-55-51&catid=82:us-politics&Itemid=459

 

برنامه ویلپنت برای بزک کردن چهره مجاهدین و قالب کردن ادعای واهی آلترناتیو اينبار توسط اربابانی که ظاهرا در راستای مورد استعمال قرار دادن جنس بنجلی که پيش از این توسط صدام مستهلک شده، نياز مبرم به چنین نمايشی داشتند.
 

تا جای که افرادی امثال آلخو ویدال کوادراس در آمار سازی گوی سبقت را از خود مجاهدين هم که در اين زمینه خبره هستند، را هم ربوده و مدعی ايست که:

« جلسه گردهمایی عظیم پاریس که خیلی از ما آنجا بودیم و به خوبی دیدیم شورای ملی مقاومت یک گروهک ریز حاشیه یی بیشتر نیست! همین حرفهایی که میزنند را میگویم. ۱۱۰ هزار نفر از دتکتورها رد شدند....»

این ادعا من را به ياد خاطره ای دیگر انداخت در سال 1372 برای نمایش قدرت و ادعای تشکيل ارتش آزاديبخش سازمان دست به مانوری با کمک ارتش عراق زد، ولی با مشکل کم بود نيرو در قالبی که به آن نياز داشت روبرو بود.

در نهايت تصميم گرفته شد که هر نفر چند بار ودر چند نقش از جلو جايگاه عبور کند به همين دليل بلافاصله نفرات می بايست لباس عوض میکردند ومجددا در قالب يگانی ديگر ظاهر می شدند.

حال داستان رد شدن ۱۱۰ هزار نفر از دتکتورها هم نه تنها عجيب نيست بلکه نشان از کم کاری و تنبلی افراد اجاره ای است که اگر قدری به خود زحمت ورود و خروج بيشتر می دادند الان با خلق حماسه های مليونی روبرو بوديم .

اگر باز هم کسی شک دارد و یا خدای نکرده شمارش دتکتورها را هم باور نمی توانيد بکنيد بفرما اين هم کارشناس امريکایی :

باز هم آقای آلخو ویدال کوادراس در ادامه .....

« بگفته یکی از همکاران آمریکائی ما که متخصص چنین مسائلی است تخمین زد که حدوداً ۱۱۰۰۰۰ نفر شرکت کننده حضور داشتند. من چند نفر را از وزارت خارجه های انگلیس و آمریکا دیده ام که مدعی هستند سازمان مجاهدین مطرح نیستند و در داخل ایران هیچ هواداری ندارنداما وقتی که ۱۱۰۰۰۰ نفر از آنها از سراسر جهان به پاریس می آیند و هر کدام از آنها ۱۰ نفر خویشاوند در داخل ایران دارد. دیگر هیچوقت بمن نگوئید که اینها مهم نیستند و در داخل ایران هواداری ندارند...»

تا جایی که خانم رجوی بلا فاصله سراز پا نشناخته در پیشواز از نيوت گينگريچ کانديد کمپانيهای تسليحاتی آمريکا ضمن رله مجدد همين گفته ها برای بهره برداری حداکثراضافه می کند:

«....تشکیلات مجاهدین در یک مناسبات دموکراتیک.و تجارب انسانی پیشرفته آن که دکتر آلخو ویدال کوادراس نایب رئیس پارلمان اروپا در دیدارش از اشرف آن را یک «الگو و مرجع اخلاقی ومعنوی برای جهان» توصیف کرد»

آری آنقدر اين مناسبات دموکراتیک است که گوهرهای بی بديل مريم بی جهت برای خلاص شدن از آن دست به فرار ميزنند.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ازحزب توده تا انقلاب ایدولوژیک مریم؟!!!

 

 

جمشید طهماسبی، کانون آوا، نهم ژوئیه 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=1324:1391-04-18-21-46-17&catid=82:us-politics&Itemid=459

 

آقای کریمی در مطلب «نگاهی دگرباره به انقلاب درون سازمانی مجاهدین خلق» آنچنان عنان از کف داده که خواننده را بی اختیار به یاد نوشته هایی که در سال شصت وچهاردر نشریه مجاهد به نقل از مجاهدین انقلاب کرده با درخواست عملیات انتحاری چاپ میشد می اندازد.

«دشمن و معاندان و کوته فکران ظاهربین هرگز نتوانستند که این انقلاب را هضم و تعریف کنند..

ما هنوز از درک علت العلل ها عاجزیم. چرا؟ چون خود حامل بخشی ازهمان علت ها و موانع هستیم......

انقلاب مریم را می توان فراتراز ظرفیت الزامی یک سازمان سیاسی ونیازهایش، درک وفهم کرد. طبیعی ست که تا هنوز من ِ اجتماع گرای مدعی در بند امیال و وسوسه های فردی خویش هستم و می کوشم که بدان ها شکل و معنای مورد قبول جمع دهم، نمی توانم نه خود را سیرو کامیاب کنم ونه نقشی مؤثر درروند مبارزاتی ایفاکنم. یک دیو، یک حرامی چهره پردازی درمن هست که به راحتی می تواند ....

سخت براین باورم که مقاومت سرفراز ایران درمحاصره تمامی سدها و هجوم های غیرقابل تحمل، نمی پایید و چنین یکپارچه، منسجم و نفوذناپذیر نمی ماند اگر که انقلاب مریم و مسعود نمی بود..».

براستی رمز و راز اینکه رحمان کریمی ایچنین عنان از کف داده و بقول معروف سینه به تنورمی چسپاند چیست.

به اصطلاح «انقلاب ایدئولوژیکی»که وی به آن اشاره دارد مگر چیزی بیش ازابزاریست کهمسعود رجوی برای تک پایه کردن قدرت خود و کنترل و سرکوب اعتراضات داخلی درراستایتثبیت حاکمیت بی چون چرای خود به آن آویخت.

همانطورکه خودش درهمین رابطه گفت: «هرچقدر چاه باطل خمینی عمیق تر باشد، ستیغ قله های حق نیز باید هرچه بالابلندتر و استوارتر باشد».

اشاره او به موضوع بحث ولایت فقیهاست که متقابلا اوهم مدعی رهبری عقیدتی شد که مترادف ولی فقیه است.

و بدنبال آن مریم رجوی در نشست عمومی اعلام کرد که مسعود فقط پاسخگوبهخدا است. به عبارت دیگر، کسی نمی تواند و نباید فرامین او را مورد نقد و اعتراض قرار دهد چرا که مسعود فقط به خدای خودش پاسخگو است

وبا همین دستاویزدیگربرای کسیحریم شخصی و هویت فردی برسمیت شناخته نشد با این مستمسک که اندیشه فردی ضد ارزش است و فرد باید خود را به جمع و تشکیلاتی که از ناحیه رهبریساطع شده است بسپارد. یعنی همه باید یک تن و در رهبرذوبشوند تا رهبر از یک تن به صد و هزار تن بدل شود. و در همین رابطه مسعودرجوی بارها داستان "سیمرغ" را مثال می آورد..

آری درمناسباتی که دیگراساسا اندیشه واندیشیدن ضد ارزشاستوباید با اندیشه رهبری و روی پای او حرکت کردالزاما افراد تبدیلبه ابزاری در دست وی خواهند شد.

محصول این دستگاه یا همان انقلابی که آقای کریمی را چنین به وجد آورده،چیزی جز کوره های آدم سوزی در خاک اروپا و یا دیوار انسانی در جلو خودروهای زرهی عراقی نبود و نیست ولی چه باک برای امسال آقای کریمی که به چیزی جز مواجب مربوطه فکر نمیکنند.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد