_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

از گفتار تا واقعیت در فرقه رجوی

 

 

علی جهانی
22.09.2012
 

بعد از اینکه با خروج آخرین گروه که متشکل از 680 تن بودند قعله اشرف سقوط کرد و فروپاشید و سران فرقه عملا دیگر از ادامه اشغال قسمتی از خاک عراق دست کشیدند این فکر در ذهنم خطور کرد که مروری داشته باشیم به گفتار هایی که در این سازمان توسط رجوی در این سالیان ایراد شده که عملا صد و هشتاد درجه عکس واقعیت ها بوده است . اینک در زیر به نمونه هایی از این گفتارها اشاره می کنم.

یکم (وقتی که رجوی خودش را رهبر عقیدتی در این سازمان نامید ؛ اما واقعیت این بود که او با شیادی خاص خودش رهبری این سازمان را ربوده بود و آن را به یک فرقه خطرناک مافیایی و تروریستی تبدیل کرده بود و خودش نه تنها لایق رهبری عقیدتی نبود بلکه لیاقت رهبری سیاسی را هم نداشت چون هیچ سواد سیاسی نداشت و به لحاظ سیاسی یک کودن سیاسی بیش نبود و بقول خودش یک بچه سوسول بود که به سازمان پیوسته بود.

دوم ) رجوی همواره می گفت و دم از جامعه بی طبقه توحیدی می زد ؛ اما واقیعیت این بود در این فرقه که توسط او رهبری می شد نه تنها هیچ بوئی از توحید نبرده بود بلکه در آن شرک و بی عدالتی بیداد می کرد و بدترین بی عدالتی ها بر اعضاء بخصوص اعضای ناراضی اعمال می شد ونه تنها بی طبقه نبود بلکه با ایجاد لایه بندی چند طبقه بود و بطور خاص بعد انقلاب کذائی مریم قانون برده داری در سازمان حاکم شد و از نیروها برده وار بیگاری می کشیدند و همچنین علنا مسعود و مریم در نشستها به نیروها می گفتند که همه مردان باید نوکر دوم و همه زنان باید کلفت دوم شورای رهبری و سران فرقه باشند وعملا اینرا در سازماندهی ها اعمال می کردند طوری که هر شورای رهبری یک یا چند نوکر و کلفت داشت تحت عنوان آبدارچی و کنترله و ضمن اینکه غذای آنها با بقیه نیروها فرق می کرد بهترین ماشینها و امکانات در اختیار آنان قرار داشت بله این بود آن واقعیت شعار پر طمطراق جامعه بی طبقه توحیدی در فرقه رجوی.

سوم) رجوی بعد از فراراز ایران شورائی را تاسیس کرد و گفت ما تنها آلترناتیو هستیم ؛ اما واقیعت این بود که اکثریت اعضای این شورای دست ساز نفرات خودش بودند بجز چند نفر معلوم الحال مثل قصیم و هزار خانی که به لحاظ سیاسی وزنه نبودند و جزو ورشکستگان سیاسی بودند که از سر تنبلی اهل کار نبودند لذا توسط سازمان تامین مالی می شدند تا اهداف سازمان را دنبال کنند . و همچنین از نظر سیاسی نه تنها آلترناتیو نبود بلکه بدلیل سیاست های ضد خلقی اش بشدت مورد تنفر و خشم و انزجار مردم ایران قرار دارد و هیچ جائی در میان گروه های سیاسی مخالف چه در ایران و چه در خارج کشور ندارد.

چهارم ) رجوی گفت مریم با انقلابش بزرگترین سرمایه سازمان هست و مریم مهر تابان هست و انقلاب او نفرات را جوان و احیاء و زیبا کرده است ؛ ولی واقعیت امر چیزی دیگری بود بله واقعیت این بود که او عاشق مریم شده بود ولذا بدینوسیله او را از چنگ ابریشم چی در آورد و بعدش هم برای تثیت جایگاه خود در مسند صدارت دفتر سیاسی را منحل کرد و خودش را رهبری بلامنازعه نامید و در واقع با یک تیر دو نشان زد هم مریم را بدست آورد و هم با انحلال دفتر سیاسی قدرت خودش را در سازمان تثبیت کرد و همچنین مریم نه تنها مهر تابان نبود و انقلابش آدمها را زیبا و جوان و احیاء نکرد بلکه مثل یک شب سردو تاریک زمستانی بود که همه را خمیده و پیرو افسرده کرد و بقول معروف مریم مثل دوده ای بود که آمد در مناسبات سازمان وبدون اینکه افراد متوجه بشوند زندگی آنها را سیاه و تباه کرد و افراد نه تنها به سبب این خیمه شب بازی احیاء و زنده نشدند بلکه به مردگانی متحرک تبدیل شدند آری اینها از برکات این انقلاب نا میمون بود.

پنجم) رجوی وقتی که در پاریس بود گفت که با طارق عزیز معاون صدام ملاقات کرده و قرارداد صلح را امضاء کرده است و بعدش هم که به عراق آمد و گفت که این پرواز تاریخ ساز هست و همچنین گفت می روم تا آتشها بر افروزم بر بالای کوهستانها ؛ اما واقعیت این بود؛ اولا: جنگی با صدام نداشته که تا بخواهد قرار داد صلح امضاء کند پس بنابراین قرارداد صلح همان اسم مستعار امضای قرارداد نوکری و مزدوری برای صدام دیکتاتور بود . وثانیا :این پرواز تاریخ ساز نبود بلکه براثر نا مساعد بودن وبر وفق مراد نبودن شرایط در فرانسه رجوی که عادت دارد همیشه سر بزنگاه ها که احساس خطر جانی کند فلنگ را ببندد و فرار را بر قرار ترجیح دهد پس بنابراین نه تنها پرواز تاریخ ساز نبود بلکه فرار تاریخی بود که به عراق رفت تا در جوار صدام بتواند راحتر به نوکری و مزدوری بپردازد .ثالثا:واقعیت این بود که او نیومد در عراق که آتش بر افروزد در کوهستانها بلکه آمد جهت خوش خدمتی به صدام آتش بر افروزد در جبهه های جنگ و سربازان بی گناه را بکشد و یا کردکشی کند و یا مهمتر از همه چیز آتش بزند به همه هست و نیست افراد در سازمان و بهترین سرمایه آنها را که عمر گرانمایه شان بود را از آنان بگیرد و زندگی شان را به آتش بکشد و تبدیل به خاکستر نماید.

ششم) رجوی بعد از آمدن به عراق گفت که می خواهد ارتش آزادی بخش تشکیل بدهد ؛ اما واقعیت این بود که این یک ارتش کوچکی بود که تو سط صدام با سلاحهای اهدائی او تشکیل شده بود تا در خدمت اهداف پلید رجوی و صدام باشد .


هفتم) رجوی بعد از پذیرش اجرای آتش بس توسط ایران و عراق گفت که برای عملیات سرنگونی می رویم و اسم آن را گذاشت فروغ جاویدان و بعدش هم که شکست خورد گفت عملیات فروغ بیمه نامه ارتش آزادی بخش هست ؛ ولی واقعیت این بود که بعد از اجرای آتش بس استراتژی رجوی که روی جنگ استوار بود شکست خورده بود لذا برای اینکه از دست اعتراضات نیروهای معترض خودش را خلاص کند همه آنها را در تنور جنگی نابرابر ریخت تحت عنوان فروغ جاویدان که در حقیقت دروغ جاویدان بود. و همچنین واقعیت این نبود که این عملیات بیمه نامه بقای ارتش آزادی بخش گردد بلکه استارت و شروع فروپاشی سازمان و این ارتش را رقم زد که اکنون با بسته شدن قلعه اشرف این فروپاشی به کمال رسید.

هشتم) رجوی بعد از برگشت از فروغ گفت شما چون وابسته به زن و خانواده بودید نتوانستید سرنگون کنید بنابر این با شعارهائی نظیر ضرورت سرنگونی و رهائی زن و آزادی و عدالت و برابری این خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب سال 68 را براه انداخت ؛ اما واقعیت این بود که رجوی استراتژی جنگ مسلحانه اش شکست خورده و کشتی جنگ افروزی اش که سوار بر جنگ ایران و عراق بود اکنون به گل نشسته بود و رجوی مواجه شده بود با خیل ناراضیان در سازمان ؛ زنانی که شوهر از دست داده ویا مردانی که همسرانشان را از دست داده بودند و همه مقصر اصلی را رجوی می دانستند که اینطور همه را به کشتن داده است . لذا رجوی برای فرار از پاسخگوئی دست به اجرای این خیمه شب بازی زد وطلاق اجباری را راه انداخت و بچه های خردسال را از والدینشان جدا کرد وآواره خارج کشور نمود . و واقعیت این بود که نه تنها از رهائی زن خبری بنود بلکه زنان را از مردان جدا کرده وتحت عنوان شورای رهبری برای خودش همانند شاهان قاجار حرم سرایی راه انداخت . و همچنین نه تنها از آزادی خبری نبود بلکه برای جلو گیری از ریزش نیروها با اهرم انقلاب و بندهای آن بدترین خفقان و دیکتاتوری را در تشکیلات مخوف اشرف را ه اندازی کرد . فشار و خفقانی که اوج آن زندانها و شکنجه و اعدام افراد در سال 73 بود که بدستور شخص رجوی در اشرف دایر گشته بود.

نهم) سازمان و بطور خاص رجوی همواره می گفت آمریکای جهانخوار و امپریالیست مثل ببر کاغذی هست و در این راستا سرودها و شعارهائی نظیر نبرد با آمریکا و آمریکائی بیرون رو خونت روی زمینه را ساخته بود و خودش را یک سازمان انقلابی و ضد امپریالیست و حامی خلق قهرمان ایران می دانست و حتی در زمان تسخیر سفارت آمریکا در ایران ضمن تائید آن با راه اندازی ملیشیا و آن رقص های خیابانی سعی کرد خودش را ضد امپریالیست ترین در میان سایر گروهها نشان دهد ؛ اما واقعیت صدو هشتاد درجه بر خلاف این بود و مرور زمان اینرا ثابت کرد که این سازمان نه تنها ضد امپریالیستی نیست بلکه دست پرورده و نوکر آنها هست و بطور خاص اینرا همگان بعد از سقوط صدام به روشنی دیدند که چطور سازمان با به اصطلاح سیاست حرکت موازی با آمریکا نه تنها علنا دیگر از آن شعار های پر طمطراق که مثل طبل بلند آواز و میان تهی بود فاصله گرفت بلکه سعی کرد خود را آویزان دولت آمریکا کند و او را جایگزین صدام بعنوان ارباب جدید خودش نماید . و همچنین واقعیت این بود که آن راه اندازی میلشیا در جریان تسخیر سفارت آمریکا نه برای مبارزه با امپریالیست بود بلکه آنان همان جوانان و نوجوانان نگون بختی مثل ما بودند که با عشق مبارزه با آمریکای جهانخوار گول رهبر شیاد این فرقه را خوردند و تعدادی به زندان رفتند و تعدادی اعدام شدند و تعدادی در خانه های تیمی و جنگلهای شمال ایران در درگیری با نیروهای دولتی کشته شدند و تعدادی هم با حیله و نیرنگ سران فرقه به عراق کشانده شدند تا بازیچه صدام و رجوی قرار گیرند و بجای مبارزه با امپریالیست به مبارزه با سربازان بی گناه در جبهه های جنگ برای پیشبرد اهداف و مطام شیطانی صدام و رجوی بپردازند.
دهم ) رجوی همواره می گفت سلاح ناموس مجاهد خلق هست و مجاهد هرگز از سلاحش جدا نمی گردد و نمی دونم مجاهد با سلاح زنده هست و بدون آن می میرد و معناو مفهوم ندارد و خلاصه مجاهد جان بر کف هست و هزارو یک جور از این قبیل شعارهای تو خالی که اصلا واقعیت نداشت ؛ چون دیدیم که بعد از سقوط صدام برای خوش رقصی و خوش خدمتی برای آمریکا از همه آن شعار های پر طمطراق یک شبه عقب نشینی کرد و بدون کوچکترین مقاومتی سلاحها را دودستی تقدیم ارتش آمریکا در عراق کرد و گفت که ما سلاح را دادیم تا صاحب سلاح را حفظ کنیم که البته واقعیت این بود که سلاح را داد تا خودش را حفظ کند و نشان دهد که برای سرسپردگی به ساحت مقدس امپریالیست آمادگی کامل دارد و حاضر هست تحت هر شرایطی که مقامات آمریکائی بفرمایند به عنوان غلام حلقه بگوش در خدمت باشد.

یازدهم) رجوی همواره براثر تحلیل های آبکی و به اصطلاح آب دوغ خیاری خودش وقتی که شکست می خورد و نه تنها تحلیل هایش که از ذهن بیمارش تراوش کرده بود درست از آب در نمی آمد بلکه صد و هشتاد درجه عکسش اتفاق می افتاد به عنوان مثال در دوران خاتمی گفت خاتمی به دور دوم نمی رسد در صورتی که عکس شد و او به دور دوم رسید .لذا او برای فرار از پاسخگوئی در این گونه موارد گناه را به گردن نیروها می انداخت و نیروهای معترضی که زیر بار این کشکیات رجوی نمی رفتند و با هزار رنج و مشقت از سازمان جدا شده و خودشان را به کشورهای اروپائی می رساندند ؛ رجوی آنان را بریده و مزدور و خائن می نامید و آنان را مستحق اعدام می دانست ؛ اما واقعیت این است که ؛ اولا: اینان بریده نیستند بلکه رهاشده از قید و بند های رجوی شیاد هستند که برای فرار از تباه شدن بیشتر عمر شان توسط رجوی از این مناسبات مخوف با تحمل هزاران رنج مشقت و پذیرش ریسکهای فراوان که بعضا به از دست دادن جانشان منجر می شد خود را رهانیده تا به دنیای آزاد برسند و بتوانند با افشای چهره کریه رجوی و عملکرد فرقه گرایانه اش در جهت رهائی بقیه دوستانشان که در چنگال این فرقه هنوز اسیرند تلاش کنند .ثانیا:اینان نه تنها خائن نیستند بلکه مورد خیانت رجوی قرار گرفته اند و رجوی به اعتمادشان خیانت کرده است. بله رجوی خودش بزرگترین خائن به مردم ایران و مردم عراق و بطور خاص به نیروهای خودش هست و اینرا تجربه در این سالیان نشان داده و رجوی با کارنامه سیاه خودش در این دوران عمر ننگینش بخوبی ثابت کرده و نشان داده است .ثالثا :اینان مزدور کسی نیستند بلکه این رجوی هست هر زمان بنابر مصلحت مزدوری کسی را می کند ؛ یک روز مزدور صدام می شود ؛ یک روز مزدور آمریکا می شود و یک روز هم در خدمت سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای غربی و بطور خاص اسرائیل قرار می گیرد و رجوی برای اینکه این نوکری و مزدوری کثیفش را بپوشاند و خشم و عصبانیت افسار گسیخته خودش را از افشاگری ها و روشنگری ها و فعالیت های حقوق بشری این رها شدگان در مجامع حقوق بشری و ارگانهای بین المللی را نشان دهد ؛ با شیادی و فرافکنی خاص خودش افراد رها شده را مزدور خطاب می کند.

دوازدهم) سازمان و بطور خاص رجوی همواره دم از استقلال و آزادی می زد و می گفت ما مستقل ترین و انقلابی ترین و دمکراتیک ترین گروه مبارز هستیم ؛اما واقعیت چیزی دیگری را در این فرقه نشان می داد و ما این واقعیت تلخ را در مناسبات قرون وسطی ای این فرقه با پوست و گوشت و استخوان لمس و احساس کردیم .اولا:به لحاظ استقلال صدو هشتاد درجه عکس بود و همواره به نیروی خارجی بجای خلق قهرمانی که از آن دم می زد تکیه داشت و تجربه در این سالیان ثابت کرده که هر وقت حمایت خارجی نداشته سریعا فشل شده و از هم پاشیده است . مثلا در زمان سقوط صدام چون حمایت اورا نداشت داشت فرو می پاشید که خودش را به دولت آمریکا وابسته کرد و بعدش هم دیدیم که به محض اینکه دولت آمریکا بخشی از حمایت خودش را از سر اینان برداشت فروریختند و اشرف سقوط کرد .ثانیا :اینان نه تنها بوئی از آزادی نبرده اند بلکه خفقان ترین و دیتکتاتورترین مناسبات را در سازمان حاکم کرده بودند و سانسور شدید در مناسبات بیداد می کرد طوری که نفرات حق داشتن یک رادیو و گوش دادن به آن را نداشتند و فقط مجبور بودند به اخبار سانسور شده سازمان که توسط سیمای خفقان پخش می شد گوش دهند و در صحنه سیاسی هم نه تنها هیچ گروه سیاسی را قبول ندارند و تحمل کوچکترین انتقاد از جانب آنها را ندارند بلکه همه را مزدور و وابسته خطاب کرده و خودش را ابلهانه تنها آلترناتیو می پندارند . ثالثا :به لحاظ انقلابی بودن کاملا بر عکس اتفاقا ضد انقلابی ترین گروه هستند ؛ چرا یک گروه انقلابی تکیه اصلی اش به مردم خودش هست اما اینان نه تنها تکیه به مردم نداشتند بلکه کاملا بر عکس با تکیه به قدرت های خارجی به مردم خود بیشترین خیانت و ظلم و ستم را روا داشتند اینرا تاریخ در طول این سالیان بخوبی گواهی داده است.

سیزدهم) وبلاخره اینکه رجوی از فردای سقوط صدام بر خلاف نظر مردم و دولت عراق که خواهان اخراج سازمان از عراق بودند گفت اشرف شهر شرف هست و کوهها بجنبند اشرف تکان نخواهد خورد و از این قبیل اراجیف و شعارهای توخالی و بعدش هم تحت حمایت ارتش آمریکا به عنوان اپوزیسیون دولت منتخب مردم عراق عمل می کرد ؛ اما واقعیت این بود این قلعه اشرف زمینی بود که صدام بزور از روستائیان و کشاورزان استان دیالی گرفته و به رجوی به پاس مزدوریش اهدا کرده بود و این فرقه هم آن را در زمان صدام با حمایت صدام و در زمان بعد سقوط صدام هم با حمایت ارتش آمریکا در عراق در اشغال خودش نگه داشته بود . بعد از کلی بهانه تراشی و خشونت آفرینی و به کشتن دادن افراد بی گناه در اشرف سر انجام هم اینکه دولت آمریکا به سران فرقه دستور داد آنجا را ترک کنند؛ خانم مریم عضدانلو به یک باره از همه آن ادعا ها و شعارهای توخالی دست کشید و عقب نشینی کرد و طی اطلاعیه ای گفت به توصیه خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا ما پذیرفتیم که نیروها به کمپ موقت لیبرتی بروند ؛ واکنون هم چند روز پیش شاهد بودیم که با ترک آخرین گروه از این قلعه مخوف درب این قلعه بسته و گل گرفته شد
این بود گوشه ای از گفتار تا واقعیت در فرقه رجوی که ما جدا شدگان در سالیان عمر مان در مناسبات فرقه ای رجوی شاهدش بودیم و با پوست و گوشت و استخوان آنها را لمس کردیم . و اکنون که شاهد فروپاشی قلعه اشرف هستیم دلیل اصلی این فروپاشی به نظرم همین گفتار های بی محتوا و دور از واقعیات و عملکرد فرقه گرایانه سران فرقه و بطور خاص رجوی می باشد .در پایان ضمن تبریک به همه خانواده های قربانیان به خاطر سقوط اشرف


امیدوارم که هر چه زودتر شاهد رهائی همه قربانیان گرفتار در چنگال سران این فرقه باشیم
به امید آنروز

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعد از ترک خاک نوبت ترک سوراخ موش (توسط رهبر فرقه رجوی) هست

 

 

علی جهانی
15.09.2012

رجوی در نشست ها بخصوص در نشست های بعد از خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب کذائی و مسخره مریم همواره و کرارا با شیادی خاص خودش و به دروغ می گفت که من نه خاک دارم و نه پول دارم و نه سلاح قوی دارم و نه از حمایت ابر قدرت ها برخوردار هستم و تنها انقلاب مریم را دارم که البته همه این اراجیف دروغی بیش نبود چون هم خاک اشرف را در اشغال داشت که زمینهای کشاورزی مردم شریف استان دیالی بود که از طرف صدام بزور از مردم گرفته شده بود و به رجوی به پاس مزدوری اهدا شده بود و هم پول داشت که یک قلم آن سی درصد از فروش نفت عراق بود که از صدام دریافت می کرد و هم سلاحهای اهدائی صدام را داشت و هم از حمایت همه جانبه نه تنها صدام بلکه ابر قدرت آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی کشورهای غربی و بطور خاص اسرائیل برخوردار بود.
اما به ناگهان ورق برگشت طوری که رجوی فکرش را هم نمی کرد وصدام دیکتاتور سابق عراق و پدر خوانده رجوی سرنگون شد و رجوی یتیم گشت در این هنگام رجوی سعی کرد بقول خودش با در پیش گرفتن سیاست حرکت موازی با آمریکا خودش را آویزان آمریکا بکند و آنرا جایگزین صدام نماید ولی دولت آمریکا که شرایط خاص خودش را داشت سعی کرد این ارتش به اصطلاح آزادیبخش که در حقیقت چیزی جز ارتش کوچکی برای حمایت از صدام نبود را خلع سلاح کند و بقول معروف دندانش را بکشد . و رجوی هم که از سقوط صدام در شوک بسر می برد و مریم را با چهارصد تن از سوگلی هایش به فرانسه فراری داده بود و ما را زیر مهیب ترین بمباران در طول تاریخ تنها گذاشته و خودش هم همانند پدر خوانده خودش صدام به سوراخ موش خزیده بود این خلع سلاح را پذیرفت و اسم آنرا گذاشت گرد آوری سلاح و همواره به نیروها امید واری می داد که روزی دوباره این سلاح ها را به ما باز می گردانند و می گفت من سلاح را دادم تا صاحب سلاح را داشته باشم و بدین طریق رجوی مجبور شد ترک سلاح کند تا از حمایت آمریکا برخوردار باشد . و بعدش رجوی برای امید دادن به نیروهای وا رفته می گفت همانطور که ما در سال پنجاه ضربه نظامی خوردیم و بعد از هفت سال در سال پنجاه و هفت سر بلند کردیم اکنون هم ضربه نظامی خورده ایم وباید برای هفت سال کمر بند ها را سفت و محکم کنیم و بقول خودش می گفت این دوران گذار هست که باید طی شود . ومریم عضدانلو هم که دیگر نمی توانست از انقلاب کذائی اش کمک بگیرد لذا یک بند دیگری که بند یازدهم نام گرفت و بند (ص) یعنی صبر کردن را به بندهای این خیمه شب بازی اضافه کرد تا بدینوسیله به فریب نیروها بپردازد.
اما از آنجائیکه تاریخ مصرف رجوی و اندیشه فرقه گرایانه اش برای غربی ها و بطور خاص آمریکا به پایان رسیده است رجوی علی رغم اینکه در این سالیان بعد سقوط صدام تحت حمایت دولت آمریکا توانست اشرف را بر خلاف خواست بر حق مردم و دولت عراق حفظ کند و در این راستا به بهانه حفظ اشرف دهها تن را به کشتن داد و صدها نفر را مجروح ساخت اما هم اینکه آمریکا بخشی از حمایتش را از این فرقه برداشت رجوی مجبور شد جام زهر دیگری را سر بکشد و مجبور به ترک خاک گردد و اشرف این ظرف فرقه گرائی اش را از دست بدهد و اکنون طبق آخرین خبر ها آخرین گروه که متشکل از ششصد و هشتاد نفر هستند بزودی قلعه اشرف را ترک می کنند و بدینوسیله با خروج این گروه آخر مهر پایانی بر این قلعه مخوف اشرف زده خواهد شد . و حتما رجوی اینبار شاید خواهد گفت ما خاک را دادیم تا صاحب خاک را در کمپ موقت حفظ کنیم و بقول معروف اشرف را داده تا لیبرتی را بدست بیاورند.
ولی اکنون سئوال از رجوی شیاد اینست که اکنون چرا این انقلاب کذائی مریم به کمکت نمی آید ؟ و تو مگر نگفته بودی دوران گذار هست و هفت سال کمر بند ها را محکم ببندید همه چیز به حال اول بر می گردد؟ و اکنون که ده سال گذشته نه تنها همه چیز به حالت اول بر نگشت بلکه مجبور شدی ترک خاک نمائی و می رود تا بزودی با پذیرش نیروها توسط کشورهای ثالث این بقول خودت صاحبان سلاح و خاک را هم از دست بدهی حالا چه جوابی برای این اراجیفی که گفته بودی داری ؟ حتما مثل گذشته که وقتی تابلو هایی که در نشستها می کشیدی و بر عکس اتفاق می افتاد و می گفتی کشک گفتم تا خودت را از جواب دادن خلاص کنی اینبارهم می خواهی بگوئی کشک گفتم ؟
اما با کمال تاسف باید عرض کنم که دیگر زمان گوش دادن به این کشکیات تو به پایان رسیده و دیگر هیچ کس را حتی نیروهای وفا دارت را هم نمی توانی با این گونه اراجیف فریب دهی . لذا اکنون بعد از ترک سلاح و تر ک خاک که این ارتش به اصطلاح آزادیبخش تو مثل یک شیر بی یال و دم و اشکم شده است .زمان آن فرا رسیده است که شما که در سوراخ موش جا خوش کرده اید بیرون بیایید و خود را در مقابل یک دادگاه عادلانه قرار دهید و پاسخگوی این همه جنایاتی که در کار نامه سیاهت داری باشی .بله اکنون نوبت ترک سوراخ موش توسط این شیر همیشه خفته و شیر بی یال و دم و اشکم هست البته آنچه که به شما بر می گردد به این آسانی و راحتی سوراخ موش را تر ک نخواهید کرد همانطور که در مقابل ترک خاک مقاومت کردی و خشونت آفرینی کردی اما سر انجام با همه این بهانه تراشی ها و خشونت آفرینی ها مجبور به ترک شدی . لذا اینبار هم دنیا ترا مجبور خواهد کرد ترک سوراخ موش کنی و محاکمه شوی تا در قبال جنایاتی که تا کنون مرتکب شده ای پاسخگو باشی. آنروز هم بزودی فرا خواهد رسید
به امید آنروز
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حسن نیت یا ایجاد خشونت؟‏

 

 

علی جهانی
06.09.2012

سر انجام بعد از چهار ماه تاخیر و توقف روند جابجائی و انتقال نیروها از قلعه اشرف به کمپ ترانزیت لیبرتی که مسبب اصلی این توقف و تاخیر سران فرقه بودند ، و همچنین بر اثر فعالیت های جدا شدگان از این فرقه و فشار های بین المللی و هشدارهای دولت آمریکا و دولت عراق و درخواست نماینده سازمان ملل در عراق و آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل سران فرقه مجبور شدند از گردنکشی و قلدری در مقابل دنیا عقب نشینی کنند و با ادامه جابجائی موافقت کنند . لذا در این رابطه شورای دست ساز رجوی اطلاعیه ای صادر کرد و از قول مریم عضدانلو گفت که برای نشان دادن حسن نیت با انتقال گروه ششم از قلعه اشرف به کمپ ترانزیت موافقت کرده اند . اما هنوز جوهر این اطلاعیه خشک نشده بود که همزمان با شروع این جابجائی و در هنگام بازرسی سران فرقه با ترغیب افراد برای تحریک نیروهای عراقی حاضر در صحنه ایجاد خشونت نمودند و خشونت آفرینی کردند و طبق خبر رادیو فردا که از قول اطلاعیه شورای فرمایشی فرقه می گفت تعدادی در درگیری مجاهدین با نیروهای عراقی در هنگام بازرسی زخمی شده اند . که سران فرقه در این اطلاعیه بطور مضحک و خنده داری گفته اند که دولت عراق باعث این درگیری شده است تا در روند جابجائی تاخیر ایجاد شود
می گویند دروغگو کم حافظه است و سران فرقه و بطور خاص رجوی ها هم در این زمینه از کم حافظه ترین افراد هستند . اینان انگار یادشان رفته است که علت تاخیر چهار ماهه در امر این جابجائی بهانه تراشی های خودشان بوده است و این دولت عراق بود که مستمرا با دادن التیماتوم و هشدار از اینان می خواست هر چه سریعتر اردوگاه اشرف را ترک کنند . البته فرافکنی و دروغگوئی آشکار برای توجیه خشونت آفرینی کار همیشگی سران فرقه بوده و هست وتازگی ندارد وبرای همگان واضح و آشکار هست و کسی را نمی توانند با این ترفند ها بفریبند و جای توضیح ندارد
ولی در اینجا سئوال اساسی از سران فرقه و بطور خاص از مریم قجر اینست که شما مگر نگفتید برای حسن نیت با روند جابجائی موافقت کرده اید پس چرا نیروها را وادار به ایجاد خشونت کردید و سعی نمودید که در امر جابجائی اخلال ایجاد نمائید؟ واگر شما حسن نیت خرج داده اید پس چرا در وسایل افراد به گفته نیروهای بازرسی کننده عراقی دوربین شب که یک وسیله نظامی هست و سایل نظامی دیگر پیدا می شود؟ مگر شما نمی خواهید به کمپ موقت برا ی انتقال به کشور ثالث بروید ؟نکند فکر می کنید افراد و نیروها را برای عملیات شبانه می فرستید که همراه شان دروبین شب دارند ؟آیا معنی حسن نیت شما اینست که ایجاد خشونت کنید؟
وعلت این همه سردرگمی و تناقض گوئی ها چیست ؟ یک روز از دولت آمریکا عاجزانه و با التماس خواهان این می شوید که ما را از لیست گروههای تروریستی در بیاورید و روز بعد بدنبال اظهارات بنجامین از مقامات وزارت خارجه آمریکا می گوئید ما هرگز نگفته ایم که بخاطر اینکه مارا از لیست در بیاورید روند جابجائی را متوقف کرده ایم . یا بعد ش دوباره در همین اراجیف جدیدتان گفته اید که ما حسن نیت نشان می دهیم و دولت آمریکا هم با خارج کردن ما از لیست حسن نیت بخرج دهد
و یا از یک طرف می گوئید حسن نیت نشان داده اید و از طرف دیگر ایجاد خشونت می کنید .ویا خودتان می گوئید روند جابجائی را متوقف کرده اید و از طرف دیگر دولت عراق را مانع جابجایی می نامید
البته برای همگان جواب این سئوال و علت این همه تناقض گوئی های آشکار و سردر گمی های شما بسیار واضح و اشکار هست . بله همگان می دانند که علت اصلی این گونه پرت و پلا گویی شما همانا وضعیت فلاکت بار و سراشیب سقوطی هست که در آن گرفتار شده اید و اینگونه به هذیان گویی دچار گشته اید و این سرنوشت همه جنایت کاران و دیکتاتورها در طول تاریخ جوامع بشری بوده وهست و شما هم از این امر مستثنی نیستید . واکنون هم سعی می کنید مانند فردی که در حال غرق شدن هست به هر خس و خاشاکی چنگ بزنید تا بلکه خود را نجات دهید . که با کمال تاسف باید بگویم دیگر دیر شده است و شما هم نه تنها با این گونه پرت و پلا گویی ها و این گونه خشونت آفرینی ها نمی توانید خود را از گرداب هلاکتی که درش گرفتار گشته اید نجات دهید بلکه روند نابودی خودتان را تسریع می کنید و به آن سرعت مضاعف می دهید . بنابراین به شما توصیه می کنم که بجای این دست و پا زدن های بی فایده به فکر پاسخگویی در مقابل این همه جنایاتی که تا بحال مرتکب شده اید باشید و آنروز هم مطمئنا بزودی زود فرا خواهد رسید و شما را هم از آنروز گریزی نیست


به امید آنروز
و به امید و آرزوی رهائی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

معنی "تغییر " در فرقه رجوی‏

 

 

علی جهانی
29.08.2012

واژه "تغییر " در دنیا معنی خاص خودش را دارد . مثلا وقتی از "تغییر " در زمینه سیاسی صحبت می کنیم یعنی یک رژیم دیکتاتوری به یک رژیم دمکراسی تغییر می کند یا در زمینه اجتماعی جوامع بشری از برده داری به فئودالی یا سرمایه داری تغییر می کند . ولی وقتی فرقه رجوی وقتی از تغییر دم می زند کاملا صد و هشتاد درجه با معنی اصلی این واژه فرق دارد . در این زمینه وقتی سران فرقه و بطور خاص رجوی ها از تغییر در مناسبات و تشکیلات مخوف و استالینی که در اشرف دایر کرده اند صحبت می کنند یعنی این که افراد سر سپردگی کامل به دستورات رجوی داشته باشند و بقول مهوش سپهری مثل موم در دست باشند تا سران فرقه بتوانند هر طوری که می خواهند آنان را در جهت منافع خودشان حالت بدهند و یا باز همین مهوش سپهری می گفت اگر زیر کار طاقت فرسای سازمان بمیرید اشکالی ندارد و این نشانه اوج تغییر شما در مناسبات و نشانه اوج ذوب شدن شما در انقلاب مریم هست . بله تغییر در دستگاه رجوی در مناسبات یعنی پذیرش بدون چون وچرا ی زندگی برده وار در سازمان هست و اینکه افراد برده وار به بیگاری در این تشکیلات تار عنکبوتی تن بدهند . و وقتی هم که رجوی ها از تغییر در دنیای سیاست دم می زنند معنایش این است که تمام دنیا و همه گروههای سیاسی خارج کشور آنان را بعنوان تنها آلتر ناتیو به رسمیت بشناسند و انقلاب مریم را بپذیرند و کشورهای غربی هم آنها را از لیست تروریستی خارج کنند و آنها را به عنوان تنها آلتر ناتیو به رسمیت بشناسند . در زمینه جا دارد به اظهارات ابلهانه ومضحک مریم عضدانلو در مراسم گرامیداشت سالروز ترور و خشونت در پاریس که می گفت ما می توانیم دنیا را تغییر بدهیم و خطاب به مردم دنیا می گفت که دوران عوض شده است البته این خانم توضیح نداد که چطوری دوران عوض شده است و منظورش از تغییر دوران چیست . ولی برای ما که مکررا از این قبیل اراجیف را شنیده ایم تازگی ندارد چون بارها این خانم و شوهر فراریش در مناسبات گفته اند که افراد باید موتور عوض کنند و تغییر کنند و بالای قله بروند . و در بیرون هم گفته اند که همواره به پیروزی های چشمگیر که همه اش پوشالی هست و اصلا واقعیت ندارد دست یافته اند.
ولی سئوال من از این سران فرقه و بطور خاص از رجوی ها اینست که شما چطوری و با چه روئی از تغییر دم می زنید که بوی از تغییر نبرده اید ؟
شما در حالی از تغییر دم می زنید که در این عصر اینترنت در مناسبات قرون وسطائی شما حتی افراد از داشتن رادیو برای ارتباط با دنیای خارج محروم هستند و داشتن رادیو جرم هست . وشما وقتی از تغییر دم می زنید که در مناسبات مخوفی که دایر کرده اید از افراد به شیوه برده داری بیگاری می کشید و کسی حق اعتراض ندارد و کسانی هم که جرات کنند که به این شیوه های ضد انسانی اعتراض کنند با شکنجه و اعدام در مناسبات از آنها استقبال می کنید.
وهمچنین شما وقتی دم از تغییر دوران می زنید که هنوز همه ساله سالروز ترور و خشونت را گرامی می دارید و تا بحال نه تنها در هیچ زمان و مکانی بطور رسمی مبارزه مسلحانه را رد نکرده اید بلکه منتظر هستید تا یک روزی سلاحها را به شما بر گردانند تا به اقدامات تروریستی و خشونت طلبی خودتان ادامه دهید. بنابراین برای همه پر واضح هست که وقتی شما دم از تغییر می زنید که:
اولا) برای استثمار و بهره کشی هرچه بیشر افراد در مناسبات هست و آنها را وادار کنید که چشم و گوش بسته خود را در اختیار شما قرار دهند تا برده وار از آنها بیگاری بگیرید .

ثانیا) همه دنیا افکار پوشالی شما را بپذیرند و شما را به رسمیت بشناسند ولی باید به شما گوشزد کنم که دیگر زمان نه تنها بر وفق مراد شما نیست بلکه زمان بر علیه شما و افکار پوشالی شماست و دیگر نمی توانید با این شعارهای پر طمطراق نظیر: دم زدن از تغییر و دم زدن رفراندوم و راه حل سوم و نظیر اینگونه اراجیف کسی را بفریبید و دیگر حنای شما رنگی ندارد و تاریخ مصرف شما هم حتی برای اربابان شما به پایان رسیده است . پس به شما توصیه می کنم بجای این شعارهای توخالی به فکر پاسخگوئی جنایاتی باشید که تا بحال مرتکب شده اید و دست از سر این قربانیان گرفتار بردارید و بگذارید خودشان برای زندگی خودشان تصمیم بگیرند و شما بجای آنها تصمیم نگیرید.
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرنوشت کنونی فرقه رجوی ناشی از چیست؟‏

 

 

علی جهانی
10.08.2012
 

از زمانی که رجوی با شیادی خاص خودش رهبری سازمان را بدست گرفت و آنرا تبدیل به سازمان مسعود و مریم کرد و با ویژگی های خاص خودش یعنی قدرت طلبی و هوس رانی همواره دچار توهمات ابلهانه بوده و هست . بله رجوی بر اثر این توهمات ابلهانه اش و تنگ نظری هایش که ناشی از افکار پوسیده فرقه گرایانه اش هست همواره برخلاف جریان آب شنا کرده است و بر خلاف نظر همه دنیا بر نظرات ابلهانه خودش اصرار ورزیده و آنرا درست ترین نظر دانسته است وهمین امر هم باعث سقوط این فرقه به ورطه نابودی ودچار شدن سازمان به سرنوشت تیره وتار کنونی گشته است
اکنون برای روشن تر شدن موضوع نگاهی گذرا می اندازیم به مقاطه ای از پروسه حیات این فرقه در زمان صدارت رجوی و تصمیمات و توهمات ابلهانه و تنگ نظری هایش و از اینکه چطور خود را محور عالم دانسته و بر این افکار پوسیده اصرار ورزیده است و با عث فروپاشی و نابودی این فرقه گشته است.

یکم) در حالی که در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق در زمان صدام همه دنیا صدام را شروع کننده جنگ می دانستند و همچنین در حالی که همه دنیا صدام را
بر اثر جنایاتی که در جنگ نظیر بمباران شهرها و مناطق غیر نظامی و استفاده از بمب شیمیایی و جنایاتی که بر علیه مردم عراق مرتکب شده بود دیکتاتور می دانستند و مورد نفرت وتنفر شدید مردم دنیا وبطور خاص مردم ایران و عراق بود رجوی با صدام پیمان صلح امضاء کرد و بعد هم از فرانسه به عراق آمد و او را تنها دوست سازمان که اسم مستعار خودش هست دانست و همچنین از او به عنوان صاحب خانه که در واقع اسم مستعار ارباب هست یاد می کرد و بعد هم در کنار او بعنوان غلام حلقه به گوش در سرکوب شیعیان جنوب عراق و کرد کشی و سرباز کشی در جبهه های جنگ شرکت کرد.

دوم) در حالی که بر اثر باد جهانی دیگر دوران مبارزه مسلحانه بسر رسیده و تمامی بلوک شرق و خود شوروی سابق هم بر اثر این باد جهانی فروپاشید و دیگر همه گروههای مسلح نظیر گروه تامیل در سری لانکا و ارتش ایرلند و جدایی خواهان باسک و سازمان فتح در فلسطین مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته وبه راه حل سیاسی روی آوردند .ولی این رجوی همچنان بر مبارزه مسلحانه اصرار می ورزد و بر خلاف نظر همه دنیا طرفدار راه حل نظامی و خشونت هست و اکنون علی رغم اینکه بعد از سقوط صدام مجبور به ترک سلاح شده است نه تنها این شیوه مبارزه مسلحانه را رسما رد نکرده است بلکه هنوز همگان شاهد هستند که همه ساله سالروز ترور وخشونت را گرامی می دارد و امیدوار هست که روزی بتواند دوباره به سلاح دسترسی پیدا کند و به اعمال تروریستی خودش ادامه دهد و یکی از گلایه های رجوی از ارباب جدیدش آمریکا اینست که چرا آنها را خلع سلاح کرده است و نگذاشته به خشونت گرائی اش ادامه دهد.

سوم) در حالی که همه دنیا و همه ادیان الهی و حتی آنانی که به خدا اعتقاد ندارند نظیر کمونیستها بر کانون گرم خانواده اصرار می ورزند و خواهان گرم تر شدن و استمرار ومستحکم تر شدن این کانون هستند و برای بقای آن تلاش می کنند و به ادامه آن پای می فشارند تنها این رجوی هست که بر اثر افکار پوسیده فرقه گرایانه اش کانون خانواده را کانون فساد می داند و خواهان منفجر کردن این کانون می گردد و باز با همین افکار پلیدش طلاق اجباری را در سازمان تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک راه می اندازد و بچه های خردسال را از والدین شان جدا کرده و آواره خارجه کشور می کند و تماس باخانواده را در مناسبات اکیدا ممنوع می سازد و خانواده ها را دشمن سازمان خطاب می کند و نیروها را از ملاقات با خانواده محروم می کند و بدینوسیله همگان شاهد هستند که تنها نقطه ای که در جهان در آن ازدواج ممنوع هست قلعه اشرف هست که توسط رجوی دایر شده است.

چهارم) در حالی که همه دنیا در تلاش بودند که بین ایران عراق آتش بس برقرار شود و این جنگ ویرانگر هشت ساله پایان بپذیرد تنها این رجوی بود که مخالف پایان جنگ و برقراری آتش بس بود چون استراتژی بقای خودش را به جنگ استوار کرده و به آن گره زده بود. لذا نه تنها با پایان یافتن و خاتمه جنگ مخالفت می ورزید بلکه با راه اندازی فروغ جاویدان که در واقع دروغ جاویدان بود تعداد زیادی را به کشتن داد تا بلکه بتواند جلوی اجرای قرار داد آتش بس و خاتمه جنگ را بگیرد که موفق نشد .ولی باز همگان شاهد بودند که در دوران آتش بس همواره امیدوار بود که روزی این جنگ ویرانگر و خانمان سوز دوباره شروع گردد و رجوی همواره در نشستها به تابلوی جنگ امیدواری می داد و می گفت این آتش بس نا پایدار و شکننده هست و دوام نمی آورد و در همین راستا با راه اندازی تیم های داخله و عملیات تروریستی در داخل کشور که این کار نقض آشکار قرار داد آتش بس بود سعی داشت این آتش بس را از بین ببرد و شعله های جنگ را فروزان کند.

پنجم) در حالی که در سال 1376 بعد انتخاب خاتمی به عنوان رئیس جمهور در ایران همه دنیا از آن استقبال کردند و آنرا دوران گشایش و دوران اصلاحات در ایران می دانستند و در این راستا حتی اعضای شورای دست ساز رجوی مانند آقای متین دفتری و همسرشان و همچنین اکثریت نیروها در داخل تشکیلات سازمان دوران خاتمی را دوران خوبی می دانستند و خواهان تجدید نظر سازمان در خط و مشی مبارزه مسلحانه بودند این تنها رجوی بود که نه تنها آنرا دوران گشایش نمی دانست بلکه با راه اندازی عملیات داخله و خمپاره اندازی به مناطق مسکونی و کشتن شهروندان غیر نظامی در ایران و راه اندازی عملیات تروریستی سعی کرد این دوران را به شکست بکشاند و در داخل مناسبات هم با راه اندازی نشستهایی تحت عنوان نشست طعمه که مستقیما توسط خودش اداره می شد و به مدت چهار ماه و نیم ادامه داشت همه افکار را رد کرد و برای اثبات نظر خودش همه را سرکوب کرد و دستور مغزشوئی گسترده در مناسبات را تحت عنوان عملیات جاری و غسل هفتگی صادر کرد.

ششم) در حالی که همه دنیا از جمله فعالین حقوق بشری و سازمان ملل و دولت عراق و دولت آمریکا خواهان بر چیده شدن قلعه اشرف و انتقال نیروها به کمپ موقت لیبرتی هستند و از راه حل مسالمت آمیز برای حل این مشکل حمایت می کنند . تنها این رجوی هست که با کار شکنی هایش و با بهانه تراشی هایش مانع از ادامه این روند جابجائی شده است و در این راستا با فرافکنی و وارونه گوئی دولت عراق را مسئول این توقف می داند و علی رغم هشدار آمریکا و دولت عراق و توصیه سازمان ملل و راه حل و نقش راه آقای کوپلر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق نه تنها این نقشه راه را رد کرده و جلوی دنیا به گردن کشی و پا فشاری خود به راه حل خشونت آفرینی ادامه می دهد بلکه با کمال پر روئی و وقاحت خاص خودش نماینده ویژه سازمان ملل در عراق جناب آقای کوپلر را متهم به همکاری با حکو مت ایران می کند و خواهان تعویض آن می گردد و اکنون هم چند روز پیش جناب آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل از این فرقه خواست در جهت تخلیه اشرف همکاری کند .احتمالا رجوی با متهم کردن دبیر کل سازمان ملل به همکاری با ایران خواهان تعویض او خواهد شد
هفتم) در حالی که همه دنیا می دانند که کمپ لیبرتی کمپ موقت و ترازیتی هست اما رجوی با خواستار شدن راه اندازی درختکاری و ساختمان سازی و سبزی کاری و غیره می خواهد آنرا جایگزین قلعه اشرف کند و به ادامه حیات در آن بپردازد و اصلا به دنبال رهائی و خروج نیروها از عراق نیست و همچنان در صدد اینست که آنها را با از دست دادن اشرف در این کمپ موقت برای بقای عمر ننگینش در اسارت خودش نگه دارد
هشتم ) و بلاخره باز در حالی که همه دنیا به بسر آمدن دوران عمر این سازمان و پایان رسیدن تاریخ مصرفش اذعان دارند .ولی این رجوی هست که همچنان خود را نه تنها آلتر ناتیو بلکه تنها آلتر ناتیو می پندارد و هموار ه دم از او ج ترقی و بالای قله بودن سازمان و پیروزی های واهی و پوشالی این دستاورد های خیالی و پوشالی را نتیجه رهبری و افکار پوشالی و فرقه گرایانه خودش می داند
اما با همه این وارونه گوئی های رجوی و بر خلاف جهت آب شنا کردن هایش در این پروسه ای که بطور مختصر به گوشه ای از آن اشاره تیتر وار کردیم همواره خلاف نظرات ابلهانه و فرقه گرایانه اش به اثبات رسیده است و در آینده هم چنین خواهد شد و رجوی با این گردن کشی و قلدری خودش نمی تواند در مقابل افکار عمومی دنیا ایستادگی کند و بر افکار پوسیده فرقه گرایانه اش اصرار بورزد . و در اینجا می توان نتیجه گرفت که در یک کلام علت اصلی سرنوشت فلاکت باری که هم اینک سازمان دچار آن گشته است رجوی ها هستند و با دستگیری و محاکمه این زوج می توان به پایان این مشکلات امیدوار بود و مطمئنا این امر محقق خواهد گشت و بزودی همگان شاهد خواهند بود که همانطور یکه رجوی مجبور به ترک سلاح و ترک خاک شده است . بر اثر فشار بین المللی مجبور خواهد شد سوراخ موش را هم ترک کند و پشت میز محاکمه و پاسخگویی در قبال این همه فجایعی که مرتکب شده قرار خواهد گرفت و آنروز دیر نیست و رجوی را هم از آنروز گریزی نیست


به امید آنروز
و به امید و آرزوی رهایی همه اسیران در قلعه اشرف
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا شهروندان فرانسوی از حضور فرقه مجاهدین در کشورشان وحشت دارند ؟‏
 

 

علی جهانی
01.08.2012

اخیرا گروهی از جوانان شجاع فرانسوی به نمایندگی از مردم شریف فرانسه در استان والدواز تحت عنوان MAST گروهی را تشکیل داده اند که اساس فعالیت شان ضد فرقه گرائی و ضد فرقه تروریستی مجاهدین می باشد . وجای بسی خوشحالی دارد که مردم فرانسه هم همانند مردم ایران و مردم عراق خواهان برچیده شدن بساط فرقه گرائی فرقه رجوی هستند . و اما اینکه چرا مردم فرانسه از حضور این فرقه در کشورشان نگرانند و وحشت دارند بر می گردد به سوابق عملکرد های فرقه گرایانه و تروریستی که این فرقه در کشور فرانسه که به مام آزادی معروف هست داشته است . و این ترس و وحشت و نگرانی شهروندان فرانسوی از زمانی که مسعود رجوی از ایران فرار کرد و در منطقه اورسورواز پاریس مستقر شد و از آنجا بعنوان مقر فرماندهی و هدایت تیم های عملیات تروریستی در ایران استفاده نمود شروع شده و اکنون به اوج خودش رسیده که منجر به این شده که گروهی از جوانان به این فکر بیفتند که گروهی را برای مبارزه با عملکرد فرقه گرایانه این فرقه در کشورشان تشکیل دهند و خواهان ترک این گروه از اور سورواز و برچیده شدن بساط فرقه گرائی شان در فرانسه گردند . در این رابطه دلایلی که به نظر می رسد از بدو حضور رجوی تا به امروز تنفر و انزجار مردم فرانسه را به اوج رسانده است که منجر به تشکیل چنین گروهی شده است به قرار زیر می باشد.
یکم)هدایت عملیات تروریستی از کشور فرانسه و پشتیبانی از تیم های عملیاتی در ایران که منجر به تنش مداوم در روابط دیپلماتیک بین کشور فرانسه و ایران شده است .

دوم) اقدامات پول شوئی و اخاذی از شهروندان فرانسوی تحت عنوان دروغین جمع آوری کمک مالی برای بچه هایی که والدین شان توسط دولت ایران کشته شده اند که واقعیت بیرونی نداشت و این کار غیر قانونی و کلاهبرداری بود و این پولهای اخاذی شده از مردم برای مصارف عملیات تروریستی استفاده می شد .

سوم) عملکرد فرقه گرایانه این سازمان و سکت بودن آن بخصوص که بعد از دستگیری مریم رجوی به اوج خود رسید و سران فرقه و بطور خاص سرکرده آن مریم رجوی برای آزادی خودش از زندان دستور داد که تعدادی دست به عمل خودسوزی در خیابانهای پاریس بزنند که این عمل فرقه که نفرات راوادار به آتش زدن خود کردند تاثیر بسیار منفی روی شهروندان فرانسوی گذاشت و باعث وحشت شدید آنان از این فرقه تروریستی گردید و نفرت شان از این فرقه را چند برابر نمود.
چهارم ) اقدامات تروریستی و چماقدارانه این فرقه که در کشور فرانسه علیه مخالفین خودش انجام می دهد که با عث تاثیر منفی روی شهر وندان و ترس و وحشت شان از این گروه تروریستی می گردد که در این رابطه می توان به یورش وحشیانه چماقداران و چاقو کشان و ارازل و اوباش اعزامی از اور سورواز که به دستور سرکرده این فرقه به آکسیون اعتراضی و تظاهرات آرام و روشنگرانه مخالفان فرقه گرائی در شهر پاریس صورت گرفت اشاره کرد که خشم انزجار شهروندان فرانسوی حاضر در صحنه را دوچندان کرد و باعث محبوبیت بیشتر مخالفان عملکرد فرقه گرایانه این فرقه در بین مردم عادی گردید
پنجم) واما مهمترین دلیل ترس و وحشت مردم فرانسه از حضور این فرقه تروریستی در کشورشان این است که فرقه رجوی بعد از اینکه قلعه اشرف این مقر اصلی فرقه گرائی اش را از دست بدهد بخواهد مقر اور سورواز را جایگزین قلعه اشرف کند و برای ترویج اندیشه فرقه گرایانه اش استفاده نماید و کشور فرانسه را به جولانگاه اقدامات تروریستی و هدایت آنها و عملکرد فرقه گرایانه اش نماید . کما اینکه هم اکنون شواهد نشان می دهد که سران فرقه بویژه سرکرده آن در پاریس در صدد هستند که با فروپاشی اشرف اور را جایگزین آن نمایند و از اینجا کنترل و هدایت اقدامات تروریستی را انجام دهند و این مهمترین و ترس و وحشت مردم فرانسه از این فرقه تروریستی هست .لذا به همین دلیل جوانان آگاه استان والدواز تصمیم گرفته اند چنین گروهی را برای مبارزه با اقدامات روبه گسترش فرقه گرایانه این گروه در کشورشان تشکیل بدهند تا بتوانند بدینوسیله به ترس و وحشت ونگرانی های هموطنان شان پاسخ بدهند . که بسیار کار شایسته و قابل تقدیر هست و اقدام بجایی بوده که این جوانان آگاه انجام داده اند وحتما پیروز خواهند شد .زیرا همانطور که مردم ایران این فرقه را از کشور بیرون کردند و همانگونه که مردم و جوانان کشور عراق در حال بیرون کردن و برچیدن بساط فرقه گری این گروه تروریستی از کشورشان هستند شما نیز موفق خواهید شد با پافشاری روی خواسته برحق خود مبنی بر اینکه خواستار ترک این گروه از اور سورواز و برچیده شدن بساط فرقه گری در کشورتان توسط این فرقه آنها را مجبور به کنار گذاشتن اقدامات فرقه گرایانه نمائید و هیچ شکی درش وجود ندارد که شما جوانان دلیر پیروز خواهید شد و اجازه نخواهید داد که کشور تان جولانگاه این فرقه گردد


با آرزوی پیروزی برای شما
به امید آنروز که کشور فرانسه هم از لوث وجود این فرقه پاک گردد
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا رجوی مخفی شده است؟

 

 

علی جهانی
31.07.2012

ابتدا برای یافتن پاسخی برای این سئوال مهم واساسی و پرداختن به آن باید کمی به عقب برگردیم و مروری بیندازیم به کار نامه سیاه عملکردهای فرقه گرایانه رجوی در این سالیانی که زمام امور سازمان را بدست گرفته است.
رجوی بواسطه دو ویژگی بارز و برجسته ای که دارد یعنی قدرت طلبی و هوسرانی که جزو ذات جدائی ناپذیرش هست ، بسیار ترسو وبزدل می باشد و لذا برای حفظ جان خویش دست به هر عمل خیانت بار و جنایت کارانه ای دست زده و می زند تا به هر قیمتی که شده خودش را از خطرات جانی نجات دهد . وباز در همین رابطه به شدت از پذیرش مسئولیت اعمالی که مرتکب شده فراری هست و حاضر نیست پاسخگوی این اعمال خودش باشد چون بهتر از هر کس دیگری می داند که جواب قانع کننده ای ندارد و محکوم به شکست می گردد . برای روشن تر شدن و اثبات این توضیحات در زیر مروری می اندازیم به پروسه رجوی از بدو ورودش به سازمان تا به امروز که در سوراخ موش گیر کرده است .

یکم) در مورد ویژگی هوسرانی هایش می توان به ازدواجهای مکرر ورسمی و غیر رسمی اش اشاره کرد. که در این راستا می بینیم وقتی که عاشق مریم می گردد دیگر به نزدیکترین یار خودش مهدی ابریشم چی رحم نمی کند و او را وادار به طلاق اجباری می کند. و یا به راه اندازی حرمسرا تحت عنوان زنان شورای رهبری برای ارضای هوس بازی هایش می توان اشاره کرد.

دوم) در مورد قدرت طلبی هایش می توان از ابتدا به خیانت و لو دادن بنیانگذاران سازمان در زندانهای شاه اشاره کرد که بخاطر حفظ جان خویش و رسیدن به کرسی رهبری سازمان آنان را فروخت و خودش را رهانید و بعد هم رهبری سازمان را غصب کرد .

سوم ) بعد از آزادی از زندان شاه باز همگان شاهد بودند که چطور با بی دفاع گذاشتن نیروها در سال 60 و جا گذاشتن زن و بچه اش برای حفظ جانش فرار را بر قرار ترجیح داد و به فرانسه گریخت .
چهارم) در فرانسه در حالی که وعده و وعیدهای دروغینش در مورد سرنگونی شش ماهه رو شده بود طوری که افراد اصلی شورای دست سازش مثل بنی صدر و قاسملو ازش جدا شده و فاصله گرفتند . ودر حالی که تیم های عملیاتی که برای عملیات تروریستی به ایران اعزام کرده بود شکست خوردند . برای اینکه باز زیر بار پاسخگویی نرود و برای محکم کردن جایگاه رهبری خودش که سست شده بود دفتر سیاسی سازمان را منحل کرد و خودش را رهبر عقیدتی نامید . وبعدش هم که دیدیم چون دیگر در فرانسه اوضاع را بر وفق مراد خودش ندید و برای تثبیت کردن رهبری خودش و کنترل شدید نیروها توسط خودش دست به فرار تاریخی تحت عنوان پرواز تاریخ ساز از فرانسه به عراق زد تا در آنجا بعنوان غلام حلقه بگوش صدام در جنگ ایران عراق بنفع صدام شرکت کند و همچنین بتواند افکار فرقه گرایانه اش را براحتی ترویج دهد .

پنجم) باز در سال 67 بعد از آتش بس احساس خطر کرد ودید کشتی استراتژیش که روی جنگ ایران وعراق سوار بود به گل نشسته و می رود تا نابودی خودش را به همراه داشته باشد و نیروهای زیادی ناراضی شده بودند . رجوی برای خلاص شدن از دست این نیروها و نجات جان خویش همه را به تنور جنگ ریخت و آن دروغ جاویدان را تحت عنوان فروغ جاویدان را ه انداخت که منجر به کشته و مفقود شدن هزاران تن گردید . و بعد هم که نیروها باقی مانده او را مسبب این شکست .
می دانستند زیر بار نرفت و با وقاحت خاص خودش آنرا به گردن نیروها انداخت که شما چون وابسته به زن و بچه بودید نتوانستیم پیروز شویم . و در اینجا بود که با راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیک همه را به طلاق اجباری وادار کرد و با تبدیل سازمان به سازمان مسعود ومریم رسما و با شتاب بیشتری به رواج اندیشه فرقه گرایانه خودش در مناسبات پرداخت و به مغز شوئی نیروها مشغول گشت و در اینجا بود که دیگر همه چیز و همه کس و همه موضعگیریها و تحلیل های سازمان بطور مطلق از منافع و حفظ جان خودش در مناسبات چیده شد.

ششم) در زمان جنگ خلیج هم که دید اربابش صدام دارد سقوط می کند و اگر او سقوط کند سازمان که اسم مستعار خودش هست هم نابود خواهد شد به یاری صدام شتافت و در کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق شرکت کرد .
هفتم) و باز همگان شاهد بودند که در زمان جنگ عراق و آمریکا و سقوط صدام نیروها را در مقابل مهیب ترین بمبارانها تنها گذاشت و برای نجات جان خویش به سوراخ موش خزید.
حال با این مقدمه می پردازیم به سئوال اصلی این بحث که چرا رجوی مخفی شده است ؟
اولا : برای اینکه رجوی مسئول شماره یک همه جنایاتی هست که تا کنون در سازمان تحت رهبریش صورت گرفته است . بله جنایاتی از قبیل :کرد کشی،سرکوب شیعیان جنوب عراق ،پول شوئی در کشورهای اروپائی ،مغز شوئی در داخل مناسبات ،قتل و شکنجه و زندانی کردن اعضای ناراضی در داخل مناسبات مخوف و استالینی خودش،سرباز کشی در جبهه های جنگ ایران و عراق، رهبری و فرماندهی مستقیم عملیات تروریستی سازمان در ایران و هزاران جنایت دیگر که رجوی مستقیما مسئول انجام آنها می باشد و به دستور مستقیم خودش مورد اجرا قرار گرفته است .

ثانیا: رجوی همواره علی رغم اینکه مسئول شماره یک همه جنایات بوده ولی همواره نه تنها از پاسخگوئی فرار کرده و از پذیرش مسئولیت این اعمال سرباز زده است بلکه با کمال بی شرمی و وقاحت آنرا به گردن نیروها و دیگرا ن انداخته است و خودش را با دجالیت خاص خودش پاک و معصوم دانسته و از پاسخگوئی طفره رفته است.

ثالثا: باز در مرور کارنامه سیاه رجوی در بالا گفتیم که رجوی هر جا که هوا پس بوده و احساس خطر کرده به هر قیمتی شده خودش را از مهلکه بدر برده و فرار کرده است و به همین دلیل بین مردم به مسعود ددری معروف شده است.

رابعا : اینبار اما چون رجوی نتوانست فرار کند و سقوط غیر مترقبه صدام فرصت فرار را بهش نداد مجبور شده است که موقتا مخفی شود تا در فرصت مناسب فرار کند و خودش را از مهلکه نجات دهد .بله به همین دلیل به سوراخ موش خزیده و گفت که من شیر خفته هستم که بسیار مضحک و خنده دار بود آخر ما تا آنجا که شنیده ایم شیر هیچگاه زیاد نمی خوابد و تنها خرس و خرگوش هستند که به خواب زمستانی می روند وآنهم به مدت شش ماه نه اینکه مثل ایشان بیش از ده سال خوابیده باشند . البته این گفته آنقدر مضحک و مسخره بود که در مناسبات آنرا با شعار شیر همیشه بیدار تصحیح کردند .
لذا به همین دلیل هست که برای اینکه بتواند آن فرصت مناسب را ایجاد کند و خودش را فراری دهد در این سالیان بعد سقوط صدام با راه اندازی خشونت و حادثه آفرینی تعدادی را در اشرف به کشتن داده تحت عنوان حفظ اشرف که در واقع امر اسم مستعار حفظ جان خویش بوده است . و باز درست به همین دلیل هست که جلوی سازمان ملل و هشدارهای آمریکا و دولت عراق گرد ن کشی می کند و جلوی ادامه روند جابجائی و انتقال نیروها به کمپ ترانزیت را گرفته است تا اینکه مسئله فرار خودش از سوراخ موش و فرار از پاسخگویی در قبال جنایاتی که طی این سالیان مرتکب شده است حل و فصل گردد . ودر همین راستا بر اساس مطامع شیطانی خودش بدنبال خونریزی بیشتر در اشرف هست تا بتواند بدینوسیله چند صباحی به حیات خفیف و خار و ذلیل لانه خودش بیفزاید .

بنابراین در یک کلام رجوی برای فرار از پاسخگوئی مخفی شده است . اما به گواهی تاریخ هیچگاه جنایت کاران را از سزای اعمالی که مرتکب شده اند گریزی نیست . لذا همانطور که صدام را از سوراخ موش بیرون کشیدند و به سزای اعمالش رسید رجوی را هم بزودی از سوراخ موش بیرون کشیده ومورد محاکمه قرار خواهند داد و او همانطور که مجبور به ترک سلاح و ترک خاک شده است روزی هم مجبور به ترک سوراخ موش و قرار گرفتن پشت میز محاکمه خواهد شد و مجبور می شود پاسخگوی همه جنایاتی باشد که تا کنون فقط برای حفظ خودش مرتکب شده است
به امید آنروز

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد