_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

رقص با یک زمزمه

(حکایت زمزمه امریکا، رقص مجاهدین و تهدید منافع وطن)

 

 

بهزاد علبیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیست و سوم سپتامبر 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-936.aspx

 

خیال ندارم در باره بیرون آمدن یا نیامدن و یا عواقب این بیرون آمدن یا نیامدن مجاهدین از لیست بنویسم , اما عملکرد سازمان مجاهدین خلق جای بحث و تعمق بیشتری در این میانه دارد .

امروز فقط یک زمزمه برای بیرون آمدن مجاهدین از لیست شنیده میشود، صرفنظر از محقق شدن یا نشدنش ,مجاهدین با همین زمزمه به جشن و پایکوبی پرداخته اند واز آن با عناوینی چون "آغاز یک دوران خجسته " " طلیعه پیروزی " "پیروزی بزرگ مقاومت ""روز بزرگ پیروزی" و بسیاری تعابیر دیگر یاد میکنند .

آنها با همین زمزمه ترانه ساختند و شعرخواندند و جشن گرفتند , حتی ده روز باقیمانده برای نهایی شدن این زمزمه را هم نتوانستند خویشتن داری به خرج دهند . به شخصه اگر بیرون آمدن از لیست باعث پذیرفتن اعضای دربند این سازمان توسط کشورهای اروپایی و آمریکایی بشود از آن استقبال میکنم اما این بسته پیشنهادی آمریکا که شامل خروج و تخلیه اشرف و همکاری مزدوری وکنترل رهبری مفقود شده و... در قبال بیرون آمدن از لیست ترور است چنان مجاهدین را مجذوب کرده و به وجد آورده که کاملا واضح است که این فرقه درهر شرایط دیگری هم که قرار میگرفت بازهم حاضر بود در یک معامله بسته پیشنهادی غرب را بپذیرد و همه دار و ندار و شور وشعار و منافع خود را بدهد در عوض یک لبخند غرب .

و وضع فاجعه بار میبود اگر همین سازمان به قدرت رسیده بود و ما انتظار دفاع از منافع ملی را از آن داشتیم ؛ قطعا کار به تحریم ویا خطر حمله نمیرسید چرا که خیلی پیش از آن پیشرفت کشور ومنابع و ذخایر ملی و انسانی و جزایر سه گانه و بیش از آن را از ترس اخم و به شوق چشمک هیلاری کلینتون واگذار کرده بود.

میگویند شیطان شاگرد ارشدش را به کارگاه خود برده بود و زنجیرها و طنابها را به ترتیب ضخامت و کلفتی نشانش میداد که این برای به بند کشیدن فلان است و این را برای بهمان کس ساخته ام اگر موثر افتد و شاگر کنجکاو پرسید که طناب من کدام است و چه ضخامتی دارد که شیطان پاسخ داد : تو طناب میخواهی چه کار با یک چشمک خودت میایی .

و این حکایت مجاهدین است و آمریکا

کاش مجاهدین یک بار روی اصول خود می ایستادند تا ما "بریدگان" کمی درانتقاداتمان شک کنیم و در خلوت و البته آشکار به پایداری اش احسنت بگوییم.

اما رهایی که طلیعه اش آمریکا باشد و یا دوران طلایی و خجسته که آمریکا دگمه اش را زده باشد بسیار تنفر انگیز به نظر میرسد و آدم را یاد دوران طلایی لیبی و افغانستان می اندازد که خیلی وقت است کلید خورده .

سرمایه گذاری آمریکا روی گروههای تروریستی مثل القاعده و طالبان و تندروها ی سلفی و مجاهدین خلق دکترین کهنه ای است که کاربردش را از دست داده و مجاهدین از آن محروم خواهند ماند .

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از منزل گلشن تا آخرین منزل

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیستم سپتامبر 2012
http://www.cibloggers.com/?p=781


البته که روز تاسیس سازمان مجاهدین خلق آنطور که امروز میگویند نیمه شهریور سال 1344 نیست , به گمان من تاریخ دقیق تاسیس سازمان مجاهدین خلق پنجم مرداد ماه سال 1350 یعنی 5/5/1350 میباشد یعنی چهار روز بعد از دستیگیری مسعود رجوی . در واقع سازمان مجاهدین کنونی با اعترفات مسعود رجوی و کشیدن کروکی خانه محمد حنیف نژاد و لو دادن آنها شکل گرفت ؛ طبقه اول خانه گلشن پلاک 27 در یکی از کوچه های خیابان خوش محلی بود که مسعود رجوی کروکی آن را به ساواک داده بود ,دستگیری و اعدام بنیانگذاران سازمان و زنده ماندن مسعود رجوی (اسناد در انتهای متن) عملا این شخص را تبدیل به مسئول اول سازمان و این سازمان را تبدیل به یک فرقه کرد. از همان آغازهیاهو و غوغا و جنجال آفرینی و در عین حال معامله و زد و بند و وطن فروشی شیوه های مبارزاتی این فرد و فرقه اش را تشکیل میداد .

ترورهایی که امروزه باشرم از آن یاد میکنند و آن را منتسب به بخش منشعب خود میدانند

دامن زدن به اختلافات درونی و انشعاب

جاسوسی برای شوروی سابق

به غارت بردن اموال مردم و اموال عمومی و جمع آوری سلاح

ازدواج های مکرر با جنجال و سیاسی یا عقیدتی معرفی کردن آنها و مشابه خواندن خود با شیوه کار پیامبر اسلام

شکنجه و سوزاندن و زنده به گور کردن مخالف و منتقد

ستون پنجم عراق و شرکت در جنگ با مردم ایران

پیوستن علنی به صدام حسین و رفتن به زیر حمایت او علیه منافع ملی و مردم ایران

ساختن یک فرقه تمام عیار برای مغزشویی اعضا

قلع و قمع مخالفین و منتقدین در خاک عراق و اروپا و ایران

پولشویی , قاچاق انسان و مواد مخدر .

انفجار و ترورهای کور و عملیات های شبه نظامی .

ساخت یک ایدئولوژی مخلوط ازبرخی مکاتب وترویج آن به عنوان یک مکتب و رهبری شخصیت محور و کیش شخصیت

اخاذی مالی از خانواده اسرا و مردم اروپایی و نیز همکاری با سازمانهای جاسوسی بیگانه در ازای دریافت پول

ظاهر شدن بعنوان جاسوس و خبرچین برای کشورهای دشمن

تحلیل های غلط و انتزاعی وماورائی که هیچ کدام به حقیقت نپویست

سرمایه گذاری روی حمله بیگانگان به ایران و کسب قدرت از این راه

و در نهایت ترک اشرف توسط مسئولین بالا و بخصوص مریم رجوی و نیز پنهان شدن مسعود رجوی , سازمان را از طبقه اول خانه گلشن بعد از چهل سال به پایگاه موقت لیبرتی امروز کشاند. سازمانی که مردم ایران “منافقین ” و اپوزسیون خارج نشین “خشونت طلب و پوپولیست ” و غربیهایی که آن را به بازی گرفته اند “تروریست ” میخوانندش.

رشد طبیعی یک گروه هم فکر و هم سنخ و با امکانات مالی واقتصادی نامحدود علی القاعده باید بعد از چهل سال بسیار بیش از این باشد. شاید نشود نسبت رشد در جهل سال را با رشد یک گروه اجتماعی در فضای مجازی یا یک کلوپ یا مشتریان یک مغازه مقایسه کرد اما رشد کمی به ازای هر ماه پنج نفر با آنهمه تبلیغات و رادیو و تلویزیون ماهواره ای و شیوه هایی برای فریب کاریابان و غیره در حالی که بیش از هفتاد درصد آنها امروز ناراضی و مترصد راهی برای گریز هستند نشان میدهد که این سازمان در همه این دوران در حال افول بوده است و آمار واقعی حاکی از پیوستن متوسط ماهی یک یا دونفر به این سازمان است رقمی که در صورت ممنوع نبودن ازدواج و بچه دارشدن اعضای زندانی در اشرف و باقی قرارگاهها قطعا بسیار بیشتر از این بود.

منابع مالی سازمان البته در این چهل سال رشد قابل توجهی داشته است , ازیک خانه اجاره ای کوچک در خیابان خوش تا یک مقر بزرگ در فرانسه و بسیاری کشورهای دیگر و نیز پول هنگفت برای خرید تماشاچی و راه انداختن تظاهرات و ساختن یک شهر به ادعای مریم رجوی که خواهان ساختن یک قرارگاه ویک شهر در مرز اردن با هزینه خودشان بود ونیز تطمیع برخی پارلمانترها برای تایید و سخنرانی و جلب حمایت میباشند, و همه اینها در حالی است که هیچ یک از سران , مسئولین و اعضای اصلی سازمان حتی یک ساعت در هیچ کجای دنیا شغل , کار و درآمدی نداشته است .

بدون نیرو , بدون آبرو , بدون ایدئولوژی , بدون مقری برای مغزشویی , بدون پایگاه اجتماعی آیا سازمان میتواند به حیاتش ادامه دهد ؟

سابقه سازمان نشان داده که امکانات در دسترس محتوای عملکردش را شکل میدهد , مثلا اهدای چندصد تانک و توپ و کاتیوشا از طرف صدام باعث شد که سازمان خودش را ارتش آزادیبخش ملی نام گذاری کند و عملکردش حمله به مرزداران ایرانی شود.

آیا اینهمه پول سازمان را تبدیل به یک مافیای خشن و انتقامجو نخواهد کرد؟

به درستی که همانطور که از زبان رهبر مفقود شده این فرقه شنیده ایم سازمان وارد یک دوران جدید شده است , دورانی که میتواند خود را به شکل دیگری ظاهر کند .و البته مهم است که درک و شناخت ما جداشده ها از این فرقه به مناسبات فرقه ای و تشکیلاتی اشرف و سایرقرارگاههای واقع در عراق و زیر چتر صدام محدود نشود.

طالبان و القاعده که روزی نقاشی و مجسمه سازی را حرام میدانستند و آثار باستانی را تخریب میکردند و زنان را بخاطرنداشتن برقع و روبند شلاق میزدند امروز در فیس بوک از اسم و عکس زنان برهنه برای گرفتن اطلاعات و جاسوسی استفاده میکنند ,

منزل آخر برای مجاهدین الزاما حرکت آخر نیست حالا با یک سازمان مفقودالرهبر و خانه خراب مواجهیم .

———————————

وی بازجوئی تاریخ دستگیری خود را ۴ شهریور اعلام کرده، اما در کارت بازداشتگاه متهمین، تاریخ بازداشت وی اول مرداد یعنی حدود یک ماه قبل از ضربه شهریور ذکر شده‌است.[۲][۳] بنا بر گفته روزنامه حکومتی کیهان که همان زمان منتشر شد، وی اطلاعات مفصلی در مورد کادرها و اعضای بازداشت شده و نشده و نیز کروکی محل اقامت آنها را در اختیار ساواک قرار داد. تا جایی که ارتشبد نعمت الله نصیری، رئیس وقت سازمان امنیت، وی را از همکاران ساواک معرفی می‌کند.[۴] برای دلیل اینکه وی بر خلاف سایر سران سازمان به اعدام محکوم نشد، در کتب و نشریات رسمی سازمان پس از انقلاب همواره تاکید می‌شود که بر اثر فشار بین‌المللی و اقدامات برادرش کاظم رجوی(ساکن سوئیس) اعدام وی لغو گردید.[۵] اما روزنامه کیهان آن موقع از قول نصیری بیان می‌دارد که: «چون در جریان تعقیب، کمال همکاری را در معرفی اعضای جمعیت به عمل آورده و در داخل سازمان نیز برای کشف کامل شبکه با مامورین همکاری نموده، به فرمودهمبارک شاهانه، کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان دائم با اعمال شاقه تبدیل گردیده‌است.» بر طبق این روایت، وی مسئول ضربه شهریور سازمان که در واقع موجبات ایجاد چالش بزرگ و دستگیری و قتل رهبران و اعضای سازمان شد قرار می‌گیرد..[۶]

سند ساواک درباره افشاگری مسعود رجوی دربارهٔ اعضای مجاهدین خلق

در سندی از ساواک اینچنین آمده است: «نامبرده بالا [مسعود رجوی] که از محکومین سازمان باصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به نهضت آزادی است و در دادگاه تجدید نظر نظامی به اعدام محکوم گردیده بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء ‌سازمان مکشوفه بعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاری‌های صمیمانه‌ای با مأمورین بعمل آورده لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد…»

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%B9%
D9%88%D8%AF_%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C?match=en

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی در اشرف کسی نباشد

(قرارگاه مجاهدین خلق، فرقه رجوی، در عراق)

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیست و نهم اوت 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-931.aspx

 

بالاخره روزی میرسد که اشرف بطور کامل تخلیه شود , این چشم انداز علیرغم همه بازیها و گروگانگیریها و باجگیریهای سازمان مجاهدین به وقوع خواهد پیوست , حتی اگر در قبال تحقق چنین چشم اندازی مجاهدین از لیست تروریستی هم بیرون بیایند یا از طرف دولت عراق بعنوان پناهنده پذیرفته شوند ویا صاحب چند کولرگازی و ژنراتور و پنکه و قابلمه و سطل بشوند و آنها را به دست بگیرند یا بفروشند.

مجاهدین که از اشرف بیرون بیایند در قرارگاهی خواهند بود که نامش را خودشان انتخاب نکرده اند و نام آن برایشان هیچ بار معنایی و ایدئولوژیکی ندارد, قرارگاه موقتی که تحت کنترل است و امکان بسیاری از شعبده بازیهای تشکیلاتی برای نگه داری نیرو ویا مغزشویی را لا اقل به اندازه اشرف ندارد.

مجاهدین وقتی اشرف را ترک کنند قطعا تابلو بزرگ "چو اشرف نباشد تن من مباد " را از ورودی آن خواهند کند, آنها بسیاری شعارها را هم ممنوع و فراموش خواهند کرد .

وقتی اشرف را ترک کنند ارتش آزادیبخششان منحل شده و بجای عملیات و گرفتن خاک ایران , خاک از دست داده و بی آینده میشوند , وقتی اشرف خالی شود دیگر جایی برای بزرگ نمایی و مراسم پرهزینه پوچ و رژه و نمایش و کنسرت وآتش بازی و نورافشانی نخواهند داشت , برای جشن های رجوی محورشان مثل هفته مریم و آزادی مسعود و پروازهای او , ( بجای مناسبت های ملی یا مذهبی ) نیزجایی نخواهند داشت .

آنها با تخلیه کامل اشرف برای مهمان ها ( مجاهدین سابق که نمیخواهند در اسارت بمانند ) زندانی نخواهند داشت ,برای شکنجه های روحی و روانی و نشت ها و قتلهای ساختگی هم با مشکل مواجه خواهند شد.

آنها حتی برای پرکردن برنامه های تلویزیون ماهواره ای خود نه بازیگر و مجری و پرسنل خواهند داشت نه بیننده , چرا که بیش از نود درصد برنامه ها در اشرف تولید میشد و باز بیش از نود در صد برنامه ها هم در اشرف دیده مبشد.

مجاهدین از بابت همه اینها و بسیاری دیگر حواس خود را از دست داده اند , آنها مدام و یک ریز و یک دست برنامه میسازند و با زبان طنز و جد و خبر و مصاحبه از قول جمهوری اسلامی و جداشده ها و منتقدین خبر جعل میکنند که مثلا گفته شده از تخلیه اشرف چه سودی برده ایم ؟ یا اینکه تخلیه اشرف یک جهش برای پیش برد اهداف سازمان است و بسیاری اباطیل دیگر .

اما مریم ومسعود رجوی که هنوز طعم نشست در سالن بزرگ اشرف و سخنرانی برای چند هزار عضو اسیر خواب آلود و مجبور را زیر دندانش حس میکنند و برایشان بصورت یک آرزو در آمده و هنوز فیلم های رژه و مانور و تسلیحات و تانک و توپ را با حسرت نگاه میکنند , میدانند باتخلیه اشرف چه چیزی را از دست داده اند , چیزی که بیرون آمدن از لیست و حتی کمک های اسرائیل و اعراب اسرائیلی جبرانش نخواهد کرد.

اما چیزی که ما منتقدین و جداشده ها و خانواده اسرا به دست خواهیم آورد بیگمان بسیار با ارزش و بزرگ است , بله رهایی عزیزانمان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حسن نیت

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیست و یکم اوت 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-930.aspx

 

مریم رجوی حسن نیت دارد , این را خودش در اطلاعیه رسمی اعلام کرده و از آنجایی که حسن نیت مثل عمل جراحی زیبایی ولباس وخلاصه امور ظاهری نیست که مخارج زیاد داشته باشد و دیده شود , پس باید نتیجه بگیریم که خانم مریم رجوی از قبل حسن نیت داشته وراست میگوید ونشانه های آن نیز گاه گاه بروز میکند.

حسن نیت مقوله دیدنی نیست قابل شمارش هم نیست مثل بقیه اطلاعیه ها هم نیست. مثلا سازمان اعلام میکند که صد هزار نفر در یک جلسه شرکت کرده اند این را میشود بررسی کرد و گفت این محل جلسه اگر پر هم بشود دوهزار نفر بیشتر جا ندارد؛در حالی که پر هم نبوده حالا نود و هشت هزار نفر دیگر را کجا جا داده اید؟ ولی مثلا اگر سازمان بگوید نود درصد حاضران حسن نیت داشتند این بسختی قابل اثبات و یا انکار است , حتی اگر کسی خودش هم اعتراف کند که حسن نیت نداشته و بخاطر تفریح مجانی و تور پاریس شرکت کرده بازهم میگویند این جزء آن نود درصد نیست .

حسن نیت خانم رجوی در اطلاعیه رسمی هم به مصداق اطلاعیه های بقال در باب مزه و طعم ماست خود؛ نه قابل اثبات است نه قابل تکذیب . ولی میشود برمصداق مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار در بابش اطلاعیه صادر کند, شک هایی به این حسن نیت روا داشت ,

حسن نیت خانم رجوی یا بهتر بگویم نشانه حسن نیت ایشان این است که با انتقال آخرین نفرات از اشرف به لیبرتی موافقت کرده اند , ظواهر امر نشان میدهد که بدون حسن نیت هم بنا به ضرب العجل دولت عراق که مصادف با پایان رمضان بوده آنها مجبور به این جابجایی بوده اند .

حتما داستان آن سرکار پلیس را شنیده اید که میخواست با پاپوش درست کردن برای یک راننده و گفتن یک خلاف ساختگی از آن راننده بیچاره اخاذی کند , از راننده 23 هزار تومن درخواست کرد که راننده گفت همچین پولی ندارد , به مبالغ کمتر راضی شد و هشت هزار تومن و کمتر را هم مطرح کردکه باز راننده اعلام کرد که ندارد , سرکار مستاصل از اینکه چیزی گیرش نیامده گفت پس اجازه بده یک دور با ماشینت بزنم که راننده این را هم نپذیرفت و اینجا بود که با نا امیدی گفت لااقل بگذار یه بوق بزنم .

درخواست 23 ماده ای از سوی مجاهدین بعنوان شروط تخلیه اشرف و بعد ها کم کردن مواد آن و اعلام درخواست هشت ماده ای ودر نهایت بوق حسن نیت طابق النعل بالنعل همان داستان بالاست که خواندید .

خانم رجوی بارها گفته که لیبرتی زندان است ولی فرستادن چهارصد نفر دیگر را به زندان حسن نیت اعلام میکند . خانم رجوی قبلا اطلاعیه داده بود که مشروط کردن خروج ازاشرف به خروج از لیست سیاه آمریکا قانونی نیست ولی الان اعلام میکند که ما برای نشان دادن حسن نیت اشرف را تخلیه میکنیم اما مشروط به اینکه ما را از لیست تروریستی خارج کنید یعنی همان کار غیر قانونی .

البته خانم رجوی و سازمان مطبوعش نگران فروش وسایل و امکانات اشرف هم هستند و برایشان بسیار سخت است که بعد از اینهمه سابقه وطن فروشی و آدم فروشی و دین فروشی این یکی را نتوانند بفروش برسانند .

خانم رجوی همچنین د راین اطلاعیه به موقت بودن کمپ لیبرتی هم اعتراف میکند و میگوید که اگر از لیست سیاه تروریستی خارج شویم کشورهای مختلف هم ما را میپذیرند و انتقال از لیبرتی هم شروع میشود , البته این جمله بیشتر یک درخواست عاجزانه است تا یک پیش شرط یا پس شرط .

خانم رجوی در این اطلاعیه پر حسن نیت, هیچ شرط ویا خواسته ای را خطاب به دولت عراق وسازمان ملل مطرح نکرده , شاید چون میداند اینها پیش شرط پذیر نیستند .

باید دید رفتار دولت آمریکا چه خواهد بود , اما تا اینجای کار باید شکرگذار به قدرت نرسیدن مجاهدین در طی نزدیک به نیم قرن گذشته باشیم , چرا که با این پیش شرط ها و عقب نشینی ها, خانم رجوی رئیس جمهور مادام العمر و ثابت و غیر قابل تعویض تا امروز با حسن نیت تمام , همه جزایر ایرانی و نیز بخش های مهمی از خا ک ایران به بیگانه تسلیم کرده بود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام پیروزی برای بیان شکست

نگاهی به پیام تهنیت و تقدیر به هموطنان خارج کشور منصوب به مسعود رجوی

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیست و پنجم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-926.aspx

 

ظاهرأ پیام قرار است برای تشکر از کسانی باشد که درشوی پاریس توسط سازمان مجاهدین جمع شده اند , اما از آنجا که خود مسعود رجوی هم میداند که آنها نه فارسی میدانند و نه به میل خود در سالن نشسته اند و نه بعد از تجمع مسائل سازمان را دنبال میکنند , لذا هیچ پیامی و هیچ تشکری خطاب به آنها در پیام نیست , مسعود رجوی در نشست های حوض در اشرف گفته بود :"اگر به ته خط رسیدیم و دفتر سازمان در حال بسته شدن بود در آخرین اقدام هرکس وظیفه دارد در اروپا یا هرجا که هست همین جداشده ها و بریده ها و مزدوران را بکشد و همانجا روی سر جسد بایستد تا پلیس بیاید و با افتخار بگوید من کشته ام "

گویا حالا رجوی دفتر مجاهدین را در حال بسته شدن میبیند او با این پیام ضمن تلاش برای تحریک احساسات مخاطب تشکیلاتی اش و ضمن اعتراف به شکست ها و نشانه های فروپاشی از یک ارتقا مدار ایدئولوژیکی حرف میزند و برای اسرای اشرف و لیبرتی کار میتراشد که سخنرانی مریم رجوی را بصورت آموزشی نگاه کنند و گزارش بنویسند و نشست بگذارند .

او میگوید که جهان صدای هشتاد ملیون ایرانی را در این گردهمایی شنید و جهانیان فهمید که مردم ایران یک ایران آزاد با مریم رجوی را میخواهند ,فهمیدند که شورای وزرای اتحادیه اروپا با نگاه داشتن مجاهدین در لیست تروریستی یک همدستی با جمهوری اسلامی انجام داده, خبری که لابلای یک حرف بی محتوا به گوش اعضا میرسد باقی ماندن مجاهدین است در لیست تروریستی اتحادیه اروپا علیرغم همه شعار ها و جشن های مجاهدین برای بیرون آمدن از آن و رای دادگاه اروپا .

او ادعا میکند که بیش از پنجاه هزار ایرانی که خطاب به شورای وزیران اتحادیه اروپا فریاد زده اند اتحادیه اروپا خجالت خجالت وشرمت باد , کاری که در صورت انجام با همان تعدادی که مجاهدین آرزویش را دارند بازهم کمکی به بیرون آمدن از لیست نخواهد کرد .

مسعود رجوی میگوید که همزمان با این جلسه دویست و پنجاه هزار شهروند فرانسوی در بیانیه ای که امضا کرده اند به این اقدام اعتراض کرده اند ,البته این هم به بیرون آمدنشان از لیست کمکی نمیکند وگرنه القاعده هم میتواند بیش از اینها امضا جعل کند , لابد اعضا هم میدانند که این قبیل کارها کمک کار نخواهد بود چرا که در عراق هم پنج ملیون امضای مردم عراق جعل شد ولی روزاخراجشان از اشرف یک نفر به کمکشان نیامد چرا که پشت امضای جعلی کسی نیست .

رجوی در اعتراف تلخ دیگری میگوید که سه سال و نیم بعد از حمله پلیس به اورسورواز در فرانسه و دستگیری مریم رجوی هنوز این پرونده ادامه دارد و عواقب آن گریبانگیر او و مریم رجوی و سازمانش است چیزی که بیش از این میگفتند سوخته و تمام شده است.برای پوشاندن این شکست البته او مریم رجوی را رهبر مخالفان ایرانی میخواند و میگوید که مریم یک پیروزی بزرپ را به منصه ظهور گذاشت و میگوید که مثل 5 سال پیش تکرار میکنم که" شما مردم ایران را نمایندگی کردید و این پیروزی را خلق کردید " و البته دیگر مثل سی سال تکرار نمیکند سرنگونی سرنگونی چرا که دغدغه دیگری دارد و صدام هم در صحنه نیست او به دردهای بیدرمان سازمانش اشاره میکند و باز هم در اعتراف به شکست حرفهای مردم ایران را در باره خودش و سازمانش بیان میکند و میگوید به ما میگویند دزد ,جاسوس ,منافق, بدتر از کافر, عامل استکبارجهانی و ستون پنجم عراق و البته برای پوشاندن این شکست و افشا شدن چهره سازمانش میگوید که مردم نپذیرفته اند او شعر هم البته میخواند و میگوید

شمس الحق تبریزی از فتنه چه پرهیزی اکنون که برافکندی صد فتنه فتانه

البته شعربسیار بیربط و بیمعنی است حتی در دستگاه ذهنی مسعود رجوی چرا که میخواهد بگوید از فتنه نترسیده اند چرا که خو شان فتنه ها برپا کرده اند اما میگوید چرا دوری میکنی حالا که صد فتنه از بین برده ای و آنهم فتانه که مونث فتان و فتنه گر است لابد یک زن فتنه گر که احتمالا منظورش مریم رجوی نیست , با این بیربط گویی کم کم کارش به برنامه های کمدی سیمای آزادی خواهد کشید

برای پوشاندن این شکست ها ی نقد او به یک نسیه چنگ میزند و مدعی میشود که در یک انتخابات آزاد مریم رجوی رای خواهد آورد اما همین ادعا را در عمل حاضر نیست به امتحان بگذارد و مثلا مریم رجوی در یک جلسه اینترنتی آزاد شرکت کند و یا یکی از اعضای رسمی در یک مناظره زنده تلویزیونی در خارج کشور شرکت کنند والبته همه هوادارانشان را هم بسیج کنند .

او میگوید ملیونها مردم اروپایی از طریق نماینده های خود از سازمان مجاهدین حمایت کرده اند یک استدلال خنده دار ,چرا که این نماینده ها اولا نماینده های سابق هستند و دوم اینکه پولهایی را که میگیرند با موکلانشان تقسیم نمیکنند که الزاما نظر آنها نظر همه موکلان سابقشان باشد.

شکست دیگری که اعتراف میکند این است که مجاهدین پیر شده اند و برای جبرانش و پوشاندنش سلام میکند به جوانان چند شهر اما طاقت نمی آورد و از ارتش آزادی منحل شده و پیر شده و اشرف و موسی میگوید که خودش آنهارا ول کرده و به کشتن داده است .

به آقای سولانا فحاشی میکند .. از انسداد پول هایشان و دارائی ها در اروپا مینالد , اوبه جرمهای سازمان در دادگاه اروپا اشاره میکند که حمایت مالی از تروریست اختلاس و پولشویی است و همچنین از اقدامان جداشده ها برای شکایت به شدت و با سوزش بسیار مینالد .

به اتهام مسئولیت قتل افراد خودسوزی داده شده برای اولین بار اشاره میکند و با تضرع خطاب به غرب و بقول خودش استکبار مینالد که: جمهوری اسلامی ضد استکبار است چرا یقه مار ا میگیرید و به رسانه های استکباری اشاره میکند و انتظار دارد که در قبال آنهمه خوش خدمتی لااقل یقه اش را نمیگرفتند .

مسعود رجوی آنقدر به نفت ایران چشم دوخته که با فکر حراج آن میگوید روی دریای نفت هستیم و نیاز به نیروگاه هسته ای نیست و میتوان بسا ساده تر از غنی سازی اورانیم, پالایش نفت را انجام داد و انگار به غربی ها چشمک میزند که اگر مریم خانم باشد میتوانیم کنسرسیوم را برقرار کنیم و میگوید این پیشرفت است. و بعد از اینهمه اذعان به شکست در آخر با شکوه شکایت از فعالیت جداشده ها میگوید این فعالیت ها به این دلیل است که دست مجاهدین زیر تیغ است و اینجاست که ضمنی مارا تهدید و هوادران را تحریک میکند که اگر اینطور نبود آنها را یابو برنمیداشت.

او خودش برای مردم ایران و خارج کشوری ها مرز خیانت و جنایت را مشخص میکند مرز مخالفان جمهوری اسلامی را هم مشخص میکند و میگوید هرگونه مخالفت با مقاومت ایران یعنی همان سازمان دشمنی با مردم ایران تلقی میشود. و در نهایت از

جهش ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی حرف میزند که باید دید مثل همان انقلاب ایدئولوژیک است و رقص رهایی یا منظور فرمان خشونت و ترور است

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قوانین ساده و قابل فهم تشکیلاتی و فرقه ای کلید پاسخ به عملکرد مجاهدین است

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیستم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-925.aspx

 

شاید حرکات و رفتارهای عجیب و متناقض فرقه رجوی برای بعضی ها قابل فهم نباشد اما برای ما جداشده ها بسیار ساده و قابل درک است , بطوری که گاه میتوانیم حرکات بعدی آنها را هم حدس هم بزنیم .

یک آدم از فرقه بیخبر ممکن است بپرسد که اگر انتقال نفرات از اشرف به لیبرتی بد است و آنهمه شعار داده اند چرا شروع به انتقال نفرات کردند و آن را پیروزی و تکثیر اشرف و ورود به مرحله بالاتر معرفی کردندو اگر خوب است چرا از انتقال نفرات باقیمانده که فقط یک سوم نفرات است سر باز میزنند و اجازه ورود به مرحله بالاتر و تکثیر را به آنها نمیدهند.

همچنین یک شخص با مجاهدین دم خور نبوده ممکن است از آنها بپرسد که اگر میخواهید از مردم پول جمع کنید چرا اینقدر به آنها پول میدهید و خرج میکنید که آنها را به فرانسه بکشانید تا برای مریم دست بزنند و تفریح کنند و برگردند و اگر واقعا اینها خودشان آمده اند و نه با پول شما و همه هوادار مجاهدین هستند و ده هزار نفر هم هستند چرا از آنها نمیخواهید که هرکدام صد یورو هم کمک مالی کنند که بشود یک ملیون یورو و نیاز نباشد که بلافاصله روز بعد ,سه روز وقت بگذارید که از تلویزیون ماهواره ای خود پول جمع کنید .

ممکن است از این فرقه سئوال شود اگر در لیبرتی بچه ها در فشار هستند و راه آنجا سنگلاخ است و شما اینهمه به فکر آسایش و رفاه آنها هستید چرا به لحاظ روحی هم آنها را در فشار میگذارید و با نشست ها و عملیات جاری و غسل و غیره حسابی آنها را کلافه میکنید , اگر هوا گرم است چرا اجازه نمیدهید مردهایتان آستین هایشان را بالا بزنند و یا پیراهن آستین کوتاه بپوشند .و اگر نیست و حداقل رفاه فراهم است پس چرا اینهمه پول درخت و بتون و سیمان میدهید درحالی که میدانید اجازه ورود نمیدهند و اگر هم بدهند کسی آنجا حال کاشتن درخت و بتون کاری ندارد.

ممکن است سئوال بشود اگر شما اینقدر پول دارید که میگویید حاضرید یک قرارگاه بزرگ در مرز اردن بسازید آنهم با امکانات رفاهی کامل, چرا میخواهید وسایل اشرف را بفروشید و اگر ندارید چرا پولی معادل تمام وسایل اشرف و یک قرارگاه جدید را به سخنرانان خارجی میدهید .

شاید کسی برایش سئوال شود که چرا در فرانسه جلسه میگذارید و از تمام زبانهای مختلف آدم آنجا جمع میکنید بطوریکه برای ورود به سالن هم مشکل دارید و نمیدانید با چه زبانی بگویید که بفهمند و تنها نقطه مشترک آنها این است که انگلیسی بلد نیستند و شما هم سخنران دعوت میکنید که انگلیسی حرف بزنند. و ممکن است بپرسند که این پول هدر دادن نیست ؟ و ممکن است سئوال شود سخنران چرا حاضر شده که برای این جماعت که حرفش را متوجه نمیشوند حرف بزند.

ممکن است کسی سئوال کند که چطور است پنج ملیون عراقی از اطراف اشرف در حمایت از شما امضا میکنند و مینویسند ما عشایر مهمان نوازیم و مجاهدین روی چشم ما جای دارند ولی موقع حرکت شما به لیبرتی یک نفر از این پنج ملیون اعتراض نمیکنند و به بانکی مون نامه نمی نویسد؟

ممکن است کسی بپرسد که اگر میگویید همه اشرفیها و لیبرتی نشینان حاضرند همانطور که میگویید تا پای جان با سازمان و رهبریش بمانند چرا اجازه نمیدهید با خانواده هایشان ملاقات کنند و میترسید جداشوند و به اصطلاح خودتان ببرند , و اگر اینطور نیست چرا در حالی که اینهمه از آزادی حرف میزنید اجازه آزادی به آنها نمیدهید؟

ممکن است کسان دیگر سئوالهای دیگر بپرسند و بسیار هم بپرسند ولی سازمان مطلقا جواب نمیدهد و نخواهد داد .

کلید پاسخ همه این سئوالها این است که مجاهدین دروغ میگویند , مسئله روز خود را حل میکنند , به فکر قدرت هستند و میخواهند خود را بزرگ نشان دهند و پول باد آورده از اربابان میگیرندکه هم باید پاسخگوی آنها باشند و سفارشات آنها را انجام دهند و هم مطامع خود را پیش ببرندبرای همین است که یکروز پول میدهند و مردم غیر ایرانی را از گوشه و کنار دنیا به فرانسه میکشانند و روز بعد میگویند پول نداریم و برای سفید سازی پولهای باد آورده خود دست به بازی مسخره ای در تلویزیون خود میزنند .

برای همین است که از ترس ارباب علیرغم همه شعارها , اسیرانش را از اشرف به لیبرتی انتقال میدهد و از طرفی هم برای باج گیری و امتیاز بیشتر گرفتن حاضر است یک سوم باقیمانده را هم قربانی کند و اینطور است که هم اشرف ناموس است و شعار چو اشرف نباشد تن من نباد میدهد و هم لیبرتی ارتقا یک مجاهد محسوب میشود و تکثیر اشرف .

از این روست که حاضر نیست ذره ای از تعصبات و اجبارات بنده ساز فرقه ای مثل غسل هفتگی و عملیات جاری کوتاه بیاید چرا که اساس فرقه اش از بین میرود و در عوض میخواهد امکانات فوق رفاهی ایجاد کند که اسیران در فشار روحی و جسمی توأم نباشند و فکر نکنند سازمان عقب گرد داشته است .

به همین دلیل است که سخنران دعوت میکند و مردم را جمع میکند تا با مونتاژ سخنرانی که با زبانی غیر از مخاطبش حرف میزند فقط و فقط نشان دهد که هنوز از تک و تا نیفتاده و وجود دارد و در حال اضمحلال نیست. به سخنران هم حق بدهید او قانون دیگری دارد قانون بیزنس چرا که حاضر است با همان میزان پول برای صندلی های خالی و یا سیب زمینی پخته هم صحبت کند .

با همان قوانین ساده فرقه ای است که مجاهدین برای اطمینان خاطردادن و در بند نگه داشتن اسیران خود پنج ملیون امضای عراقی جمل میکنند در حالی که عراقی ها بخونشان تشنه اند و آنها نه به پشتوانه مردم که فکر میکنند با یک دسته مزدور در عراق میتوانند خود را بند کنند .

بله مجاهدین پاسخگو نیستند و برای پاسخ به رفتارشان باید قوانین فرقه ای را قبل از هر چیز شناخت.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زندان سازی کمپ ترانزیت لیبرتی

 

 

بهزادعلیشاهی، وبلاگ حسن زبل، پانزدهم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-924.aspx

 

چه کسی در پی زندان سازی کمپ ترانزیت است و چرا؟

یک سازه وساختمان بخودی خود نمیتواند برای افراد مستقر در آن بخصوص اگر موقت هم باشند نقش زندان را داشته باشد , بخصوص لیبرتی که تا چندی قبل برای آسایش و روحیه و رفاه بیش از این تعداد, آمریکایی خسته و از جنگ گریزان ساخته شده است .

این سازمان است و نه سازه که برای افراد زندان میسازد , اگر شما حتی قوانین حاکم بر گوانتانامو را هم بردارید آنجا میتواند یک کمپ توریستی خیلی عالی و جذاب هم باشد , این غرق مصنوعی ,پوشش اجباری , نگهبانان آمریکایی و بازجویی و شکنجه و رعایت نکردن قوانین بشری است که آن سازه را تبدیل به مخوف ترین زندان جهان کرده است . در لیبرتی هم اقدامات زیر است که سازمان جهت زندان سازی آن محل بکار بسته است وباید آن را محکوم کرد.

۱- برخلاف میل اعضا و قرار اولیه سازمان ملل و دولت عراق , افراد به دستور تشکیلاتی ونه به خواست خودشان در بنگالها مستقر شده اند یعنی ترکیب یک خوابگاه نه دوستانه که تشکیلاتی است , کاری که معمولا در زندانها و بندها بکار برده میشودتا یک بند هم مسئول داشته باشد هم خبرچین.

۲- بازجویی و اعتراف گیری بشدتی بیش از اشرف دراین کمپ ترانزیت در جریان است , همه روزها ساعتها و ساعتها نشست های عملیات جاری و هر هفته نشست های غسل هفتگی که همگی برای تفتیش عقاید وکنترل بر ذهن است برگزار میشود .

۳- بیگاری کشیدن ازاعضا ؛ سازمان برای جلوگیری از فکر کردن اعضا نیاز دارد که مدام آنها را به کار واداشته تا هم ذهنشان درگیر باشد و فکر نکنند و هم اینکه خسته شده و زودتر بخوابند و قبل از خواب نتوانند به خود و سرنوشتشان فکر کنند .

۴- نگهبانی مداوم از اعضای زندانی توسط مسئولین معتمد,کاری که آسایش را از همگان گرفته ولی سازمان برای جلوگیری از فرار اعضا به آن نیاز دارد .

۵- آموزش های اجباری به زندانیان مثل آموزش تشکیلاتی وسیاسی که هدفشان مغزشویی و تسخیر ذهن اعضاست .

۶-قطع ارتباط اعضا با جهان خارج و خانواده هایشان , ممنوع الملاقات بودن و حتی عدم انتقال نامه و وسایل از طرف خانواده ها و زندانیان.

بله سازمان مجاهدین خلق کمپ ترانزیت را که میتوانست شروع یک سرنوشت خوب برای اعضای گرفتار و رسیدن آنها به جهان آزاد و خانواده هایشان باشد به زندان تبدیل کرده ومضحک این است که تمام داد و فریادش در رسانه ها این است که دولت عراق و جمهوری اسلامی آنجا را زندان کرده اند و منظورش البته از این شعار این است که چرا دولت عراق اجازه نمیدهد که سازمان کمپ لیبرتی را بعنوان یک زندان دائمی و رسمی بازسازی کرده و برای همیشه در آن مستقر شود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندرمزایای متکلم الوحده بودن

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، پنجم ژوئیه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-922.aspx


فایل صوتی بررسی و بازخوانی سخنرانی مریم رجوی در خیمه شب بازی پاریس——

لینک به فایل صوتی (13 مگا بایت)


برای آنها که این سخنرانی را نشنیده اند و بخصوص برای آنها که این سخنرانی را شنیده اند—-

معمولا مجاهدین خلق دوست تر دارند که فقط شعار بدهند و سخنرانی کنند بدون اینکه مجبور باشند به حرف کسی گوش بدهند یا نظرو انتقاد کسی را بخوانند برای همین معمولا سایت ها و وبلاگهایشان جای نظر دادن ندارد و در گفتگوها و مناظرات در رادیو و تلویزیونها پرهیز میکنند و آنجاها هم که بالاجبار با نظر مخالف و انتقادی مواجه میشوند یا تهمت میزنند یا فحاشی میکنند یا با تیرو کمان و آجر و چتر وچماق به نظر دهنده و انتقاد کننده حمله میکنند سخنرانی خانم مریم رجوی هم در پاریس از این دست تک گویی ها ست ,سخنرانی برای اندک هواداران و انبوه غیرایرانی های گردشگر , جلوی سالن هم عکس ما منتقدین را زده بودند که مبادا وارد شویم و بخواهیم سئوالی مطرح کنیم , و حالا سخنان خانم رجوی و حرفهای نگفته من…..

 

لینک به فایل صوتی (13 مگا بایت)

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ دژخیم و قربانی

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل

28.06.2012

http://hasanzebel.blogfa.com/post-920.aspx

 

نام بتول رجایی در اشرف حتی در آن فضای سنگین تفتیش عقاید و اجبار سیستماتیک برای وادار کردن افراد به چاپلوسی و تملق , همیشه در هاله ای از تنفر بر زبان رانده میشد , مدتها مسئول تشکیلات سازمان بود و همیشه حرف و شعارش این بود که :هرچه تشکیلات بسته تر و قوانین تشکیلاتی سخت تر باشد و هر چه تند تر و خشک تر با افراد برخورد شود ,تشکیلات بیشتر حفظ میشود ., خفقان تشکیلاتی و اجازه ندادن برای نفس کشیدن اعضا به نظر میرسد زیاد بی ربط با نحوه مرگش یعنی بیماری تنفسی و ایست نفس نباشد بقول پروین اعتصمامی “کزآتش فساد تو جز دود آه نیست ” و دیگر اینکه ”

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

بیک اشاره، دو صد کوه را چو کاه کنند

سند بدست سیه روزگار ظلم، بس است

صحیفه‌ای که در آن، ثبت اشک و آه کنند

در ستاد تبلیغات بود که بار آخر دیدمش قبلتر در زندان های هفتاد و سه یا در چند نشست دیده بودم اما این بار آخر بود و مرا صدا زده بودکه بترساند بخاطر محفل و گوش دادن به رادیوو چند خطای دیگر که این روزها مدام مرتکب میشوم .

تا وارد اتاق شدم و سلام کردم با عصبانیت سیلی محکمی بگوشم زد و شروع کرد به داد زدن که تو الدنگ فلان فلان شده خجالت نمیکشی و…… نمیدانم چطوری در لحظه یکی از حرفهای مسعود یادم آمد که گفته بود اگر برادر رده معاون بخش مرتکب خطایی شد در جمع هم ردیفهای خودش باید با او برخورد شود . البته او هم برای ترساندن این جمله را گفته بود که ترس از همردیف ها و دشمنی با آنها افراد مطیع تر باشند , به بتول رجایی گفتم طبق این صحبت برادر مسعود نشست جمعی بگذارید و این کار شما غلط است و تشکیلاتی نیست و آمدم بیرون , عصبانی بودم و برافروخته ولی میدانستم اینکه به مسئول تشکیلات گفته ام کارش تشکیلاتی نیست و سند هم از حرف مسعود آورده ام او را چنان سوزانده که همین آرامم میکرد ,نشست جمعی البته گذاشته نشد چون نمیخواستند بگویند که کسی با این سابقه مشکل دارد.

حمدالله رحمانی اما قربانی بود زحمتکش و کاری و بقول ژیلا که فرمانده لشکرش بود ویکبار گفت : “حمدالله یک فرد تشکیلاتی است ممکن است اگر توی جامعه بود به او میگفتند تو سری خور و مطیع ولی ما اینجور آدمها را نیاز داریم .” هیچوقت رده نگرفت و بسیار وقتها برای ترساندن بقیه سر او داد میزدند خود سازمان او را در داخل کشور لو داده بود یعنی بعد از آزادی او از زندان وقتی دیدند که دارد میرود دنبال زن گرفتن و زندگی چندین بار با او تماس گرفتند و بعد این تماس ها را به طریقی لو دادند یا به او وانمود کردند که لو رفته و حالا جانش در خطر است و همین او را کشاند به ناکجا آبادِ عراق ,فرستادنش جلویا زیر خوردروی عراقی ها کار چندان سختی برای تشکیلات رجوی نبود .

قبل از یکی از مانورهای تانک در زمینهای کشاورزی اطراف اشرف قرار بود برای مانور دهندگان همین بتول رجایی سخنرانی کند و نشست بگذارد , من و حمدالله با چند نفر دیگر مسئول آماده کردن سالن بودیم از شب قبل کار سخت شستن سالن و چیدن صندلی و رومیزیهای رنگی و پرچم ( قرار بود در این مانور پرچم شیرو خورشید نشان برای اولین بار رونمایی شود ) را شروع کرده بودیم بدون استراحت ؛ بتول رجایی هم البته تازه شورای رهبری شده بود. قبل از شروع نشست بتول رجایی آمد و ما برای اینکه حرفی پیش نیاید سرخودمان را به کار سنگین جابجایی پله سنگین وسط سالن گرم کردیم ولی حمدلله که قبلش از ما پرسیده بود چرا آرم شیروخورشید طلایی است و باید قرمز باشد و ما جواب داده بودیم و راضی نشده بود رفت که از بتول رجایی بپرسد و پرسیدن همان و صادرشدن نعره و فریاد و فحشهای تشکیلاتی از دهان بتول همان, میگفت ذهنت را ببند هر چه بوده به تو ربطی ندارد برادرمیگوید طلایی و برو سرکارت ما به تو گفتیم اینجا را مرتب کن نگفتیم که فکر کن و مقداری هم توهین که نیاز به ذکرش نیست , حمدالله عصبانی شد وآمد و شروع کرد به بی هدف هل دادن و جابجایی همان پله سنگین که همه ما درگیرش بودیم و زیر لب غر زد که “انگار کفر میشه یه مسئولی بگه بلد نیستم” گفتم حمد الله این تازه سئوال بود وای به حالت اگه انتقاد میکردی و خندیدیم و بعد شهرام دوست دیگرمان گفت خداییش حمد الله حقت بود سئوال سخت ازش پرسیدی حالا نگاه کن ببین من میپرسم چه مهربان است و بعد رفت جلو و ما هم کنجکاو کارمان را منتقل کردیم به نزدیکیهای آنها که ببینیم چه میشود , شهرام گفت خواهر بتول خواستم احساسم را بگم من الان احساس خیلی خوبی دارم فکر میکنم یک سرفصل تاریخی است و ما که داریم سالن را برای اعلام شیرو خورشید آماده میکنیم خودمان خبر نداریم ولی داریم تاریخ را میسازیم ؛……

منتظر بودیم که ببینم اینهمه تملق را چطور به یک سئوال ختم میکند که بتول رجایی از شوق اجازه نداد و حرفش را قطع کرد و گفت که ما با این کار شیرو خورشید را از چنگ سلطنت طلب ها در آوردیم و حامیان زیادی به ما اضافه شدند و بعد مفصل توضیح داد که شیر برادر مسعود است و شمشیر ارتش آزادیبخش و خورشید همان مهرتابان خواهر مریم است .وما فهمیدیم تشکیلات مجاهدین یعنی این .

حمدالله قربانی بود و بتول رجایی دژخیم ,حمد الله را همان تشکیلاتی که بتول رجایی مجری و قانونگذارش بود به کشتن داد و خود بتول رجایی را هم به لابد همان دلیل که میگویند برنجد آنکه برنجاند و بد افتد آنکه شود بدخواه ,به کشتن داده است .

به هر حال دژخیم ها هم میمیرند و این قانون که سازمان میخواست بمانند تا دیگران را برای مرگ به جلو هل بدهند گویا دیگر عمل نمیکند . این جای خوشحالی دارد که دیگر کمترکسانی هستند که آدمها را برای رفتن جلوی گلوله یا زیر ماشین و یا برای خودسوزی و جنگ تشویق کنند و هل بدهند , اما جای ناراحتی است که کینه ای از این دژخیمان هنوز در وجود ماست , دشمنی البته با بتول رجایی و دیگران نیست گرچه اگر زنده میماند که کاش میماند شایسته محاکمه و مجازات درخور خود بود , دشمنی ما با اصول فرقه ای در سازمان است نه با مجریان این اصول آنهم به خاطر عشقمان به میهن و آزادی و رهایی یاران در بندمان .

آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند
آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد