_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مجاهدین خلق در لیست این و آن باشند یا نباشند و رجوی علنی بشود یا نشود حکایت شیر پیری است که ...

وزارت امور خارجه آمریکا نام سازمان مجاهدین را از لیست گروههای تروریستی خارج کرد

 

 

کریم حقی، انجمن پیوند، سوم اکتبر 2012

 

البته پیش بینی وقوع این وضعیت چندان دشوار نبود؛ و کاملا واضح بود که دیر یا زود این عمل اتفاق خواهد افتاد.

 

به طور خاص طس یکسال گذشته ؛ کمپین گسترده ای در حمایت از مجاهدین در آمریکا شکل گرفته و سیاستمداران با کار و بیکار بسیاری از هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه خواهان حمایت از مجاهدین در مقابل جمهوری اسلامی شده اند.

 

مجاهدین به خوبی دریافته اند که باز شدن دربهای سیاست در آمریکا از کانال لابی های صهیونیستی می گذرد.

 

از مدتها قبل هم تمامی راهکارهای لازم برای این تغییر استراتژی را تدارک دیده و هماهنگی لازم را بعمل آورده بودند.

 

البته سیاست خارجی تنش زا و ضدیت عریان دولت احمدی نژاد با اسرائیل تاثیر بسزایی در اوج گیری تب حمایت از مجاهدین در آمریکا داشته است؛ روی دیگر این سکه هم خرج های کلانی است که رهبری مجاهدین متحمل شده است تا با به استخدام در آوردن شرکت لابی متعدد به هدف دلخواه خود برسد.

 

خارج کردن نام سازمان مجاهدین از لیست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا یک شکست اخلاقی برای دولت و وجهه سیاست آمریکا محسوب شده و به طور واضح تری اصالت و واقعی بودن چنین لیست هایی را که بخشهای گوناگون دولت آمریکا سالانه منتشر می کنند زیر علامت سوال می برد.

 

خارج کردن نام سازمان مجاهدین از لیست سیاه وزارت امور خارجه آمریکا این برداشت را تقویت می کند که سیاستمداران امریکایی عمیقا و به شدت به سیاست تروریست خوب و تروریست بد وفادارند. یعنی می توانی تروریست باشی؛ جان هزاران انسان بیگناه را گرفته باشی؛ صدها عملیات بمب گذاری و انفجار داشته باشی و حتی در مرخله ای خود آمریکاویان را هم کشته باشی؛ اما در مقطعی دیگر اگر به درد سیاستهای آمریکا بخوری تروریست نیستی.

 

اما اگر مخالف سیاستهای سلطه جویانه آمریکا باشی؛ هر چند نصفی از وزرای دولت کشور متبوع ات هم از آن حزب و تشکل تو باشد از نظر سیاست ورزان آمریکایی تروریست محسوب می شوی.

 

البته قبل از اینکه نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا خارج شود بغبر از پاره ای محدودیت های پیش پا افتاده نظیر سفر برخی چهره های شناخته شده شان به امریکا؛ و یا کنترل های دقیق تر جمع آوری کمک مالی؛ مابقی فعالیت هایشان را تحت عنوان شورای ملی مقاومت سازمان می دادند.

 

در عمل خارج ساختن نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا؛ تغییر چندان زیادی در حال و روز سیاسی این فرقه نخواهد داشت. الا اینکه این کار می تواند مقدمه ای باشد بر حضور علنی مسعود رجوی که بعد از سقوط صدام حسین تاکنون در انظار ظاهر نشده است. اما این حضور هم بعد از غیبتی نزدیک به یک دهه تاثیر چندانی در وضع و حال نزار این تشکیلات نخواهد داشت.

 

از دست دادن اردوگاه اشرف؛ به معنی بیهوده از آب درآمدن تئوری جنگ مسلحانه و استراتژی ارتش آزادیبخش می باشد که مجاهدین بیش از سه دهه روی آن سرمایه گذاری کرده بودند.

 

در شرایط کنونی نه جمهوری اسلامی در وضعیت قبل از سقوط صدام حسین بسر می برد؛ و نه سازمان مجاهدین از توانمندیهای آن زمانی اش برخوردار است. مسعود رجوی هم موقعیت گذشته خود را از دست داده است.

 

مجاهدین چه در لیست باشند و یا نباشند؛ مسعود رجوی چه علنی بشود و چه نشود؛ حکایت شیر پیری را دارند که تمام زورش را جمع می کند تا نعره ای جانانه بکشد تا دیگران را به هراس اندازد؛ اما از فرط پیری بادی از خود در می دهد که دستش را برای همه رو می کند.

 

البته پیش بینی وقوع این وضعیت چندان دشوار نبود؛ و کاملا واضح بود که دیر یا زود این عمل اتفاق خواهد افتاد.
به طور خاص طس یکسال گذشته ؛ کمپین گسترده ای در حمایت از مجاهدین در آمریکا شکل گرفته و سیاستمداران با کار و بیکار بسیاری از هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه خواهان حمایت از مجاهدین در مقابل جمهوری اسلامی شده اند.
مجاهدین به خوبی دریافته اند که باز شدن دربهای سیاست در آمریکا از کانال لابی های صهیونیستی می گذرد.

از مدتها قبل هم تمامی راهکارهای لازم برای این تغییر استراتژی را تدارک دیده و هماهنگی لازم را بعمل آورده بودند.

البته سیاست خارجی تنش زا و ضدیت عریان دولت احمدی نژاد با اسرائیل تاثیر بسزایی در اوج گیری تب حمایت از مجاهدین در آمریکا داشته است؛ روی دیگر این سکه هم خرج های کلانی است که رهبری مجاهدین متحمل شده است تا با به استخدام در آوردن شرکت لابی متعدد به هدف دلخواه خود برسد.

خارج کردن نام سازمان مجاهدین از لیست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا یک شکست اخلاقی برای دولت و وجهه سیاست آمریکا محسوب شده و به طور واضح تری اصالت و واقعی بودن چنین لیست هایی را که بخشهای گوناگون دولت آمریکا سالانه منتشر می کنند زیر علامت سوال می برد.

خارج کردن نام سازمان مجاهدین از لیست سیاه وزارت امور خارجه آمریکا این برداشت را تقویت می کند که سیاستمداران امریکایی عمیقا و به شدت به سیاست تروریست خوب و تروریست بد وفادارند. یعنی می توانی تروریست باشی؛ جان هزاران انسان بیگناه را گرفته باشی؛ صدها عملیات بمب گذاری و انفجار داشته باشی و حتی در مرخله ای خود آمریکاویان را هم کشته باشی؛ اما در مقطعی دیگر اگر به درد سیاستهای آمریکا بخوری تروریست نیستی.

اما اگر مخالف سیاستهای سلطه جویانه آمریکا باشی؛ هر چند نصفی از وزرای دولت کشور متبوع ات هم از آن حزب و تشکل تو باشد از نظر سیاست ورزان آمریکایی تروریست محسوب می شوی.

البته قبل از اینکه نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا خارج شود بغبر از پاره ای محدودیت های پیش پا افتاده نظیر سفر برخی چهره های شناخته شده شان به امریکا؛ و یا کنترل های دقیق تر جمع آوری کمک مالی؛ مابقی فعالیت هایشان را تحت عنوان شورای ملی مقاومت سازمان می دادند.

در عمل خارج ساختن نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا؛ تغییر چندان زیادی در حال و روز سیاسی این فرقه نخواهد داشت. الا اینکه این کار می تواند مقدمه ای باشد بر حضور علنی مسعود رجوی که بعد از سقوط صدام حسین تاکنون در انظار ظاهر نشده است. اما این حضور هم بعد از غیبتی نزدیک به یک دهه تاثیر چندانی در وضع و حال نزار این تشکیلات نخواهد داشت.

از دست دادن اردوگاه اشرف؛ به معنی بیهوده از آب درآمدن تئوری جنگ مسلحانه و استراتژی ارتش آزادیبخش می باشد که مجاهدین بیش از سه دهه روی آن سرمایه گذاری کرده بودند.

در شرایط کنونی نه جمهوری اسلامی در وضعیت قبل از سقوط صدام حسین بسر می برد؛ و نه سازمان مجاهدین از توانمندیهای آن زمانی اش برخوردار است. مسعود رجوی هم موقعیت گذشته خود را از دست داده است.

مجاهدین چه در لیست باشند و یا نباشند؛ مسعود رجوی چه علنی بشود و چه نشود؛ حکایت شیر پیری را دارند که تمام زورش را جمع می کند تا نعره ای جانانه بکشد تا دیگران را به هراس اندازد؛ اما از فرط پیری بادی از خود در می دهد که دستش را برای همه رو می کند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اردوگاه اشرف را حفظ کنیم

 

 

کریم حقی، انجمن پیوند، دوم اکتبر 2012

 

بالاخره بعد از کش و قوس فراوان درب اردوگاه جرم و جنایت اشرف تخته شد

اردوگاهی که قریب به سه دهه پیش همراه با دهها پادگان و قرارگاه دیگر به تو سط صدام حسین در اختیار مجاهدین قرار گرفت تا مجاهدین بتوانند از این اردوگاهها به همراه پول و سلاح صدام حسین بر علیه جمهوری اسلامی مبارزه نمایند.
مابین تمامی اردوگاهها و قرارگاهها اشرف جایگاهی مرکزی و ویژه کسب کرد. همچنان که خانه تیمی " اور سوراواز" جایگاهی خاص و ویژه مابین تمامی مراکز وابسته به مجاهدین در اروپا و بوِیژه در فرانسه داراست.

اردوگاه اشرف که قرار بود مرکری برای مبارزه با جمهوری اسلامی باشد؛ تبدیل به ظرفی برای رشد ؛ بلوغ؛ تکوین و تکامل یک فرقه مخوف مذهبی گردید. فرقه ای که با بهره گیری از تجارب سایر فرق جدید و قدیم؛ طرحی نو در به اسارت کشاندن انسان و نابودی عاطفه ه؛ نقش حقوق بشر و به مسلخ بردن اعضاء به نام مبارزه و مقاومت درانداخت.

زمانیکه رجوی در سال 66 فرانسه را به مقصد عراق ترک می کرد در جواب سوال خبرنگار با ژست " چه گوارا" گونه گفت که میخواهد برود و آتش در کوهستانها بیافروزد؛ اما در عمل آتش به جان و قلب مردم ایران و روان و ضمیر اعضاء و کادرهای خود ریخت.

دهها و صدها عملیات تروریستی ریز و درشت از اردوگاه اشرف طراحی و به اجراء درآمد. اما نهایتا تمامی این تلاشها نتوانست به هدف مورد نظر ارباب صدام منتهی بشود.
به موازات ظاهر شدن آثار و نشانه های شکست در استراتژی مشترک صدام- رجوی؛ جو فشار و اختناق در تشکیلات رو به فزونی گذاشت. بسیاری از تاکتیک ها که زمانی به شدت از دید اعضاء و کادرها مخفی نگاه داشته می شد به استراتژی تبدیل شد.
سازمانی که ادعا می کرد بر علیه نقض حقوق بشر و آزادیها می جنگد؛ خود به جدی ترین نقض کننده آن مبدل شد.
دستگاه مخوف تفتیش عقاید و شستشوی مغزی؛ کنترل شبانه روزی نیرو گسترده و گسترده تر شد و به موازات آن زندان و شکنجه و قتلهای درونی به امری روزمره مبدل شد.

تا زمان سقوط صدام به دست آمریکائیان ؛ سازمان مجاهدین به دلیل اتمام چنگ مابین ایران و عراق و به گل نشستن استزاتژی اش در تمامی ابعاد به فرقه ای تمام عیار تبدیل شده بود که داشت از درون خود را می خورد. هیچ آینده ای برایش متصور نبود.

با سقوط صدام حسین؛ همگان می دانستند که حضور نظامی مجاهدین در عراق به پایان رسیده است.

رهبری مجاهدین خیلی زود؛ رفاقت خود با صدا م را از یاد برد و دلبری برای آمریکائیان را شروع کرد.

به دلیل تنش و دشمنی در روابط ایران و اسرائیل؛ لابی های صهیونیستی کمک کار خوبی جهت زدودن تیره گی و بی اعتمادیی آمریکائیان بودند.

بعد دیگر این استراتژی وارونه؛ فعال شدن در صحنه سیاسی عراق؛ کمک به ایجاد و تشکیل احزاب و گروههای مخالف دولت عراق که سکان آن در دست احزاب شیعی بود؛ و ایجاد شبکه ای گسترده ار نشریات؛ روزنامه ها و برنامه های رادیو – تلویزیونی بود.

با کشاندن عشایر عراقی با زن و بچه و گاو و گوسفندهابشان به اردوگاه اشرف به هر بهانه ای و دادن سور و سات فراوان ؛ تلاش کردند بگویند مجاهدین در عراق پایگاه مردمی دارند.

استراتژی واونه ماندن در عراق بعد از صدام حسین؛ همانند رفتن به عراق در زمان صدام حسین سرنوشتی جز شکست و خفت ببار نیاورد.

اعضاء و کادرهای مجاهدین به کمپ ترانزیت لیبرتی منتقل شده و منتظر تعیین تکلیف هستند.

درب پادگان جرم و جنایت اشرف بسته شد.

حیف است ترکیب کنونی پادگان اشرف به هم بخورد. شاید بهتر باشد و یا شاید لازم است دولت عراق آن را به همین شکل که هست خفظ نماید. بعنوان نمادی از عبرت. سمبلی از جنایت و بیرحمی.

سرنوشت و سرگذشت اردوگاه اشرف جزو واحد های درسی دانشگاهها باشد.و یا محلی برای آنانی که در مورد فرقه ها و خطرات آنها تحقیق می کنند.

برای تاریخ نویسان که بخواهند تاریخ قلعه الموت نوین را بنگارند.

دیدن اردوگاه اشرف برای زائران ایرانی که به عتبات می روند و جوانان و نوجوانان ایرانی و عراقی؛ می تواند بسیار درس آموز باشد. همانند اردوگاه آشویتس.

دیدار از کوره های آدم سوزی آشویتس جزو برنامه های ثابت توریست ها و دانش آموزان مدارس و دانشجویان می باشد.

در اردوگاه اشرف هم بسیاری تن ها و دلها سوخته است.

اردوگاه اشرف؛ حداقل قسمتهای اصلی آن را حفظ کنیم. برای عبرت خودمان و درس آموزی آینده گان.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خروج مجاهدین خلق (فرقه رجوی) از لیست تروریستی و فروپاشی تشکیلاتی

 

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و پنجم سپتامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/september/087.HTM


روز ۲۶ شهریور آخرین گروه نیروهای سازمان از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی (آزادی) منتقل شدندو در واقع امربساط تشکیلاتی ایدئولوژیک رجوی در عراق جمع شد ،وناگفته نماند تخلیه پادگان اشرف پیشتر از سوی خانم هیلاری کلینتون بعنوان پیش شرط در تصمیم گیری نهایی برای حذف نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی اعلام شده بود و همچنین ،یک دادگاه فدرال در آمریکا به وزیر امور خارجه آمریکا تا روز اول اکتبر امسال فرصت داده بود تا درباره حذف نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی تصمیم بگیرد.

بر این اساس روز 21سپتامبردو مقام رسمی آمریکا اعلام کردند که انتظار می‌رود دولت آمریکا روز اول اکتبر رسما حذف نام سازمان از این فهرست را اعلام کند.

ظاهرا خانم کلینتون در این زمینه تصمیم خود را گرفته است اما باید تا روز اول اکتبر منتظر بود تا اعلام نهایی توسط ایشان صورت بگیرد هر چند که خروج نام سازمان از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا دردهای بی درمان سازمان را دوا نخواهد کرد ومانع فروپاشی تشکیلاتی آن نخواهد بود.

نگارنده اعتقاد دارد که فروپاشی تشکیلاتی سازمان روزی استارت خورد که رجوی با انتقال اولین گروه از اسیران پادگان اشرف به کمپ لیبرتی موافقت کرد وادامه این انتقال روند فروپاشی را تسریع کرده است.

دخول یا خروج سازمان از لیست تروریستی بر این شرایط جدید تاثیری نداشته است همچنانکه عدم موفقیت سازمان در جذب نیرو ربطی به ورود سازمان به لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا نداشته است و از سال 1991 به بعد سازمان برای جذب نیرو مجبور به استفاده از روشهای غیر متعارف شده است و 99درصد افرادی را که بعد از این سالها سر از پادگان اشرف درآوردند با ترفندهای پناهندگی یا به بهانه های کاریابی با حقوق ماهیانه 3000دلارفریب خورده وبه عراق کشانده شده اند.

در موارد دیگر سازمان اقوام این افراد نگون بخت را به بهانه دیدار با خانواده تا مرز اردن قانونی وارد میکرد واز اردن تا عراق را بطور غیر قانونی به عراق وارد میکرد و پاسپورت ومدارک آنها را ظبط میکرد و بدین ترتیب افراد در عراق بدون هویت باقی میماندند وراه خروج از عراق نداشتند و در صورت اعتراض با این پاسخ مواحه میشدند که به جرم ورود غیرقانونی به عراق میباید 8سال را در زندان ابوغریب بسر ببری وبعد از 8سال هم تحویل حکومت ایران شوی ،وبا این حیله فرد فریب خورده عطای خروج از عراق را به لقایش میبخشید.

امروز سازمان از چنین امکانی برخوردار نیست وبه بیانی دیگر اهرمهای کنترل تشکیلاتی مانند نشست های عملیات جاری ، دیگ ، غسل هفتگی ،نشست های شستشوی مغزی و برنامه فشرده کاری روزانه که امکان تفکر را از محبوسین در تشکیلات رجوی را سلب میکرد ،با انتقال این افراد به کمپ لیبرتی از بین رفته است و دیگر مانند قبل برای رجوی کاربردی ندارد وچوب سرکوب مانند قبل عمل نمیکند وهمین ها موجب گردیده که دامنه نفوذ القائات فرقه ای تفکر رجوی بر کل نفرات از بین برود ورابطه تعریف شده ظرف ومظروف از تناسب قبلی خارج شود.

این روشها قبل از ورود به لیست تروریستی مورد استفاده رجوی بوده است وبعد از ورود به لیست هم همچنان استفاده میکرده است واین افراد محبوس بوده اند که راه خروجی برایشان متصور نبوده است ودر صورت اعتراض با روشهای سرکوب رایج در تشکیلات مواجه میشدند ویا سر از زندان های سازمان درمیآوردند ویا آنها را به روی میدانهای مین میفرستادند وبقول خودشان نان شهید شدنش را میخوردند.

با ورود سازمان به لیست تروریستی هیچکدام از این روشها از بین نرفت وهیچ کورسوی امیدی برای نجات آنها فراهم نشد اما با انتقال این افراد از پادگان الموتی اشرف به کمپ لیبرتی همه محدودیت های بالا از بین رفت وپای سازمان ملل به کمپ باز شده وافراد میتوانند از این جابجایی حداگثر استفاده را ببرند وپا به دنیای آزاد بگذارند.

خروج سازمان از لیست تروریستی نه تنها امکانات خروج از سیطره تشکیلاتی را کمتر نمیکند که بیشتر هم میکند زیرا تا دیروز محودیت پناهندگی برای این نفرات به دلیل وابستکی آنها به سازمانی که در لیست تروریستی قرار دارد وجود داشت امروز این محودیت وجود ندارد وهمه آنان به صفت یک فرد میتوانند مورد مصاحبه با کمیساریای ملل متحد قرار بگیرند واز کشور های اروپایی وآمریکایی پناهندگی دریافت کنند واین امر هرچه بیشتر سیطره کنترلی سازمان را از روی آنها از بین میبرد و زمان حضور آنها را در عراق بمراتب کمتر میکند.

امروز منافذ وامکانات خروج بیشتری برای این اسیران فراهم شده وهر روز که بگذرد دست سازمان در به کنترل درآوردن آنها کمتر میشود واین تشکیلات رجوی است که هر روزه با ریزش نیرویی بیشتری مواجه میشود واین میسر نمیشد مگر با تخلیه پادگان عنکبوتی اشرف که تارهای مرئی ونامرئی خود را بر دست وپای این اسیران تنیده بود .

اهمیت این جابجایی وعدم کنترل نیرویی را میتوان از لابلای اطلاعیه های مضحک دبیر خانه وکنفرانسهای آنها دید.

دبیرخانه یکروز درد محدودیت های ظالمانه و امکانات اولیه میگیرد :

"با انتقال ۶۸۰تن به لیبرتی و در حالیکه شمار ساکنان لیبرتی بالغ بر ۳۰۰۰تن است، دولت عراق به فشارها و محدودیتهای ظالمانه ادامه می‌دهد و آنها را از امکانات اولیه محروم کرده است."

ویکروز درد شکنجه ساکنان لیبرتی میگیرد :

"شکنجه ساکنان لیبرتی با محروم کردن آنها از لیفتراک و مجبور کردن آنها به حمل بارهای سنگین شماری از ساکنان به دردهای شدید دست و کمر و بیماریهای استخوانی مبتلا شده اند."

این ها همه ناشی از درد انتقال افراد به لیبرتی است وگرنه دبیر خانه ایها اینقدر هم احمق نیستند که ندانند از سال 1366 که این نگون بختها پایشان به عراق باز شد روزانه در معرض جابجایی بارهای سنگین بوده اند وبیش از 90درصد افراد به همین دلیل از بیماری های مختلف رنج میکشندو هرگز سازمان برای انها لیفتراک نیاورد واسم این جابجایی ها هم هرگز شکنجه نگذاشت بلکه بر عکس هرگونه اعتراض را با انگ تمارض سرکوب میکرد.

در ثانی تعریف کمپ ترانزیت مشخص است و مکانی است موقت وطبق بازرسی های نمایندگان سازمان ملل از امکانات در حد استاندارد برخوردار است، پس درد این آقایان از چیست؟

اینها درد وعوارض بعد از جابجای است که روز به روز هم بیشتر میشود.

به اطلاعیه شماره 53 دقت کنید:

"در ساعت ۱۰صبح حال دو تن از بیماران محمود خسروی و محمد افضلی به وخامت گرایید و در حالت بیهوشی به کلینیک لیبرتی منتقل شدند".

خدا پدر عراقی ها را بیامرزد که آمبولانس وکلینیک در اختیار این افراد قرار داده است تا وقتی مریض میشوند به آنها رسیدگی کنند ،بر عکس پادگان اشرف که هر کسی از فشار کار یا گرما غش میکرد بایکوت میشد ودر نشست بر سرش میریختند که تمارض کردی واز زیر کار در رفته ای.

"ساعت۱۸۳۰ روز جمعه ۲۴شهریور، تعداد ۷دستگاه آمبولانس دولتی حامل بیماران معلول و پرستاران آنها از اشرف به لیبرتی رسید. این پس از ۲۴ساعت بازرسیهای توأم با شکنجه و برگرداندن قسمتی از وسایل شخصی آنها در اشرف و پس از چندین بار بازرسی در نقاط کنترلی در مسیر فرودگاه با دستگاههای اسکنر و سونار و یگان سگهای پلیس بود."

از طنز بازرسیهای توأم با شکنجه که بگذریم ،عراقی ها برای بیماران ومعلولین آمبولانس اختصاص داده اند تا آنجایی که ما بیاد داریم حتی برای نشستهای مسعود رجوی یکبار ندیدیم سازمان برای بیماران آمبولانس اختصاص بدهند وهمه را مانند گونی سیب زمینی پشت آیفا انتقال میدادند.

البته حرف اصلی را این دبیر خانه از زبان سفير لينکلن بلومفيلد در جلسه استماع کميته خارجي بزبان آورده :

"موضوع مطرح شده توسط آقاي بومدرا بيشتر با اين سناريو سازگار است که مي خواهند اين افراد را مجبور به فرار از کمپ ليبرتي و قرار دادن خودشان در معرض عناصر متخاصم عراق و سرويس هاي اطلاعاتي ايران بکند "...

همه درد رجوی از فرار وخروج افراد از زیر سیطره تشکیلاتی است و سازمان با خروج از لیست تروریستی تا آنجا که به کارکردهای برون تشکیلاتی برمیگردد هرگز با مشکل جدی مواجه نبوده است بلکه با خروج از پادگان اشرف دچار مشکل شده است.

بطور مثال از سال 1997 که سازمان در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار گرفته است همچنان در سالنهای کنگره امریکا مشغول بذل وبخشش دلارهای صدام به نمایندگان جهت لابیگری بوده است که این خود با قوانین آمریکا مغایرت داشته اما انجام میشده است.

در انتقال پول با بانکهای امریکایی محدودیتی نداشته است .

ورود به لیست سیاه تروریستی برای انجام کارهای سازمان در اروپا وآمریکا هیچ محدودیتی ایجاد نکرده است ، میتوانسته برخی محدودیت های قانونی واداری برای سازمان ایجاد کند که باز هم مشکلی نبوده وسازمان بطور غیر مستقیم انجام میداده است.

تنها مانع جدی برای سازمان محدودیت تردد رجوی ومریم قجر بوده است که با بیرون آمدن از لیست هم میتواند همچنان این محدودیت وجود داشته باشد.

حال باید دید که آیا خروج از لیست تروریستی میتواند مانع پیگرد ومحاکمه رجوی بشود یا خیر زیرا احتمالا رجوی با خروج از لیست از سوراخ موش نیز خارج خواهد شد واین اتفاقا فرصتی برای جداشدگان از این فرقه است تا رجوی را به پای میز محاکمه بکشانند.

در سایر موارد هیچ تفاوتی بین امروز که احتمالا از لیست خارج شود با دیروز که در لیست قرار داشته ندارد، تنها تفاوت میتواند این باشد که کمکی جدی در فروپاشی تشکیلات جهنمی آن در عراق ایجاد کند.

به امید رهایی همه اسیران در فرقه رجوی

عباس صادقی 25.09.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تخلیه کامل پادگان اشرف=انحلال تشکیلاتی

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، هفدهم سپتامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

روز گذشته انتقال 680نفر دیگراز اعضای سازمان مجاهدین از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی توسط مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل و دولت عراق تائید گردید. وبدین ترتیب تقریبا کلیه نفرات به غیر از تعداد 200 نفری که بزودی باید تعین تکلیف شوند از این پادگان به کمپ لیبرتی منتقل شده اند ومیتوان گفت که این افراد بعد از 30سال گرقتاری وحبس در قفس اشرف ،یک قدم بزرگ به سمت آزادی نزدیک شده اند.

بعد از میانجیگری سازمان ملل در دسامبر سال گذشته ساکنین پادگان اشرف میبایست علیرغم مخالفت رهبر فرقه ،به تدریج به کمپ لیبرتی منتقل شوند وطی 4مرحله نزدیک به 2000نفر از این نفرات نیزبه کمپ لیبرتی منتقل شدند اما در ادامه ، بدلیل نگرانی رهبری فرقه از فرار متعدد نیروها از لیبرتی ،و فروپاشی تشکیلاتی پس از اشرف وهمچنین نگرانی از پیگرد ودستگیری شخص رجوی پس از تخلیه اشرف ، ریل تخلیه وانتقال افراد به لیبرتی به مدت 3ماه متوقف گردید اما بدلیل پایداری دولت عراق وتهدیدهای وزیر خارجه امریکا ،رجوی ناگزیر تن به پذیرش شرایط دولت عراق جهت خروج از پادگان اشرف شد.

همچنین طی یکماه گذشته از نفرات منتقل شده به کمپ لیبرتی 5نفرموفق شدند از حصار تشکیلاتی رجوی فرار کنند وخود را به نیروهای عراقی مستقر در لیبرتی برسانند.

با تکمیل روند انتقال ،از این پس نیز شاهد فرار وجدایی بسیار بیشتری از نفرات مستقر در کمپ لیبرتی خواهیم بود زیرا انحلال پادگان اشرف صرفا بسته شدن یک مکان استقراری نبوده بلکه بیانگر زوال واضمحلال ظرف ایدئولوژیک تشکیلات جهنمی رجوی میباشد .

رجوی در هیچ کجای این عالم خاکی به غیر از عراق نمیتوانست چنین زندانی رابرپا کند که افراد اسیر در این زندان را به مدت 30سال در بیخبری مطلق نگاه دارد و این زندان شکسته نمیشد اگر رژیم صدام حسین ساقط نمیشد.

رجوی طعم شکست را اینچنین زبونانه نمیچشید اگرپای خانواده ها به پشت درب این زندان بزرگ باز نمیشد وتمامی موجودیت ایدئولوژی عنکبوتی رجوی را به چالش نمیکشید.

در اینده ما شاهد تاثیرپذیری فراوان این فروپاشی بر کلیه نفرات کمپ لیبرتی اعم از بالاترین لایه های تشکیلاتی تا ضعیف ترین لایه های آن خواهیم بود زیرا این فروپاشی صرفا بر دیوارهای پادگان اشرف اتفاق نیفتاده بلکه این فرپاشی بر تمامیت ابهت شیطانی رجوی است که در اذهان تک تک نفرات محصور در تشکیلات رجوی صورت گرفته است.

ابزارهای سرکوب تشکیلاتی بدست لایه های بالایی و وفادار به سازمان دیگر مانند دیروز در پادگان اشرف عمل نخواهد کردواین لایه ها در لاک دفاعی فرو میروند ومانند گذشته نمیتوانند امر ونهی کنند زیرا ابزارسرکوب دیروز از بین رفته است ، زندانی وتیر وتبر وطپانچه ای در اختیار این افراد قرار ندارد که بتواند موج رو به گسترش ریزش را مهار کند.

پیر زنان وپیر مردان وفادار به رهبری امروز خود نیازمند به رسیدگیهای ویژه ای برای بقاء هستند زیرا بخش عمده آنها امروزبدون تجهیز به پوشاک بزرگسالان نمیتوانند قدم از قدم بردارند چه رسد به به اینکه بخواهند مانند سالیان قبل نقش قابل قبول بازجو وشکنجه گر را برای تشکیلات رجوی بازی کنند.

این افراد روزی در کنار ارتش عراق علیه سربازان ایرانی میجنگیدند و در زمان انتفاضه مردم عراق بازوی نظامی صدام حسین علیه مردم عراق محسوب میشدند ، اما امروز علاوه بر اینکه حال راه رفتن هم ندارند و در وحشت از لایه های پایینی جهت تسویه حساب شب وروز ندارند،همواره در وحشت از دستگیری ومحاکمه در محاکم قضایی عراق نیز به سر میبرند.

برای آن دسته از لایه پایینی که طی این سالیان در بیخبری و اطاعت مطلق بسر میبرده خروج از پادگان اشرف یک شوک وتلنگر بزرگ تلقی میشود واین جابجای او را از اوهام گذشته خارج میکند واینک خود را در مجموعه سوالات بیجوابی میبیند که طی این سالیان از آنها بیخبر بوده است و تنها واقعیتی که در برابر خود میبیند عمر تلف شده ای است که برای شعارهای غیر واقعی رهبری بی خردخود به هدر داده است واتوماتیک به فکرمسیری برای خروج از بن بست سوق داده میشود.

وبرای آن دسته از کسانی که همواره در فکر خروج بدون دردسر وبدور از فشارهای تشکیلاتی بوده اند اینک بهترین فرصت ایجاد شده است تا خود را از منجلاب نشست های عملیات جاری ودیگ وغسل هفتگی خلاص کنند .

وبرای کسانی که به فکر فرار بوده اند اینک شرایط فرار بهتر از هر زمانی وجود دارد ومیتوانند طرح های خود را برای فرار عملی کنند.

فرارهای یک ماه گذشته تائیدی بر این مدعاست که این مسیر از یک ماه پیش اغاز شده است ودر آینده به یک جریان بزرگ تبدیل میشود.

 

به امید آزادی ورهایی همه این عزیزان.


عباس صادقی 17.09.2012

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد