_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

تاکید وزارت خارجه عراق در بیرون راندن سازمان تروریستی مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

اشرف نیوز، ترجمه انجمن نجات، یازدهم اکتبر 2012
http://www.nejatngo.org/fa/post.aspx?id=13287

 

وزارت خارجه عراق روز چهارشنبه بر ضرورت بیرون کردن سازمان مجاهدین خلق از خاک عراق تاکید و این اقدام را حق مستقل و حاکمیت ملی کشورش دانست.

در بیانیه وزارت خارجه که سایت اشرف نیوز به نسخه ای از آن دست یافته، آمده است که ولید عباوی معاون وزرات خارجه عراق دیروز چهارشنبه ریاست هیئت عراقی در نشست مشورتی که در ژنو مقر سازمان ملل متحد برگزار شد را بر عهده داشت.

این نشست مشورتی به منظور یافتن راه حلی دائمی برای ساکنان اردوگاه لیبرتی و اسکان مجدد ساکنان این اردوگاه با حضور آریکا ویلر، معاون کمیسر عالی پناهندگان و مارتین کوپلر، نماینده خاص دبیرکل سازمان ملل متحد در عراق، برگزار شد.

در این بیانیه به نقل از عباوی در نشست آمده است که "دولت عراق تمامی تعهداتش را به موجب تفاهمنامه امضا شده در تاریخ 2012/12/25 انجام داده است ولی در مقابل هیچ گام اجرایی عملیاتی را از سوی کمیسریای عالی شاهد نبوده ایم و کمیسریای عالی اقدام به ثبت این اقدامات کرده است و عباوی از کشورهای ذینفع و کمیسریای عالی پناهندگان خواسته است تا اکنون بعد از گذشت بیش از نه ماه از این قضیه، تعهدات خودش را انجام دهد."

عباوی در این نشست تاکید کرد که عراق هرگز پناهگاه این گروه که بر امنیت ملی تاثیر گذاشته است، نخواهد ماند و با اشاره به اینکه انتقال ساکنان اردوگاه اشرف موقتی است تا زمینه سکونت آنها در کشورهای دیگر فراهم شود، بیرون راندن آنها از خاک عراق را حق تمامیت ارضی و استقلال دولت عراق اعلام کرد.

در این بیانیه به این نکته اشاره شده است که عباوی دولتهای ذینفع را به ضرورت تقسیم مسئولیت و شراکت در این موضوع فرا خوانده است و از آنها خواسته راه حلهای دائمی برای ساکنان اردوگاه اشرف در جهت اهداف انسانی انجام دهند.

از سوی دیگر بر اساس این بیانیه ویلر تاکید کرد که کمیسریای عالی پناهندگان همچنان به تلاشهای خود ادامه می دهد و کشورهای ذینفع را به یافتن راهکارهایی برای ساکنان اردوگاه فرا می خواند و ابراز امیدواری کرد که این گروهها به یک فهم مشترک در مورد این موضوع دست یابند.

در این بیانیه همچنین آمده است که "کوپلر به نوبه خود از دولت عراق به خاطر همکاری و اقداماتی که در راه تسهیل این امر انجام داده، تشکر و قدردانی کرده است"
سازمان ملل متحد و دولت عراق در روز 25 دسامبر 2011 یادداشت تفاهمی در جهت حل انسانی و مسالمت آمیز وضعیت ساکنان اردوگاه اشرف امضا کردند که به موجب آن حضور این سازمان در خاک عراق به پایان می رسید و سازمان ملل باید مساعدت و همکاری لازم را برای یافتن جایگاهی برای آنان در دیگر کشورها پیدا می کرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خانواده ها امیدوارتر از همیشه

 

 

بنیاد خانواده سحر، هفتم اکتبر 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1751

 

لینک به متن انگلیسی
http://www.iran-interlink.org/?mod=view&id=13566

 

آثار و تبعات خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا که فرقه رجوی طی سالهای اخیر به شدت به دنبال آن بود و این امر کار اصلی سازمان تلقی میشد را میتوان به شکل های گوناگون مورد ارزیابی قرار داد که این کار توسط ارگان ها و شخصیت های مختلف تاکنون به میزانی صورت گرفته است.

از آنجا که کار ما سیاسی نیست و تبحر و تخصصی هم در این زمینه نداریم تجزیه و تحلیل این امر را به اصحاب فن واگذار میکنیم. اما تا جائی که به خانواده های دردمند و رنج کشیده اعضای سازمان مجاهدین خلق که خواسته ای به غیر از دیدار با عزیزان خود و حصول اطمینان از سلامت فیزیکی و روانی آنان ندارند بر میگردد این موضوع میتواند امیدوار کننده باشد. شاید به این شکل سازمان مجاهدین خلق ملزم به پذیرش ملاحظاتی گردد که این میان خانواده ها نیز به حق مشروع خود برسند.

اگرچه ادعا شده است که سازمان مجاهدین خلق رسما دست از تروریسم و مبارزه مسلحانه کشیده و بیش از یک دهه است که توسل به خشونت برای مقاصد سیاسی را کنار گذاشته است اما همچنان، همانطور که در گزارش وزارت خارجه هم آمده است، رفتار نادرست و غر انسانی با اعضا و خانواده های آنان ادامه دارد.

رجوی همچنان بر ایزوله نگاه داشتن اعضای فرقه خود نسبت به دنیای خارج و قطع ارتباط آنان با خانواده هایشان اصرار می ورزد. مناسبات فرقه ای و مانیپولاسیون ذهنی و نشست های تفتیش عقاید و مغزشوئی موسوم به عملیات جاری با شدت و حدت هرچه تمامتر دنبال میشوند. همان جداسازی ها و همان اعمال محدودیت هائی که در اشرف صورت میگرفت در لیبرتی هم به اجرا در می آیند.

خبرهای رسیده از داخل اردوگاه موقت لیبرتی حاکی از آنست که جداسازی های فیزیکی که لازمه برقراری کنترل بر نیروهاست همچنان به اشکال مختلف اعمال میگردد. سازمان به دور از چشم مقامات عراقی و ملل متحد اقدام به حفر چندین حلقه چاه نموده و از خاک حاصله برای ایجاد خاکریز بین کانکس های استقرار نیروها استفاده میکند تا افراد یک یکان با یکان مجاور ارتباط نداشته باشند. در این رابطه سازمان هچنین از درخت های مصنوعی ظاهرا برای ایجاد فضای سبز و عملا برای جدا کردن یکان ها از یکدیگر استفاده نموده است.

مسئولین سازمان اگرچه پذیرفته اند که اردوگاه لیبرتی یک مقر استقرار موقت است و نیروهای سازمان می بایست ار اسرع وقت این محل و خاک عراق را ترک نمایند اما به نیروها مکررا از جانب مسئولین سازمان و خود مسعود رجوی گفته شده است که اینجا اشرف دیگری است و قرار نیست خاک عراق را تحت هیچ شرایطی ترک کنند.

تاکنون 12 نفر از اردوگاه لیبرتی خارج شده و بدین وسیله جدائی خود از فرقه رجوی را اعلام نموده اند. همگی این افراد بر این واقعیت اذعان دارند که کنترل های روانی بر روی اعضا به شدت دنبال میشود و راه هرگونه فرار چه به لحاظ عینی و چه به لحاظ ذهنی بسته شده است.

خبرها حاکی است که انجمن نجات در ایران، ایران اینترلینک در اروپا و بیناد خانواده سحر در عراق به عنوان ارگان های رژیم ایران معرفی گردیده و اعضا را اینطور توجیه کرده اند که کار این ارگان ها اسیر کردن افراد و فرستادن آنها به ایران برای شکنجه و اعدام است. به این صورت تلاش کرده اند تا با تقویت فوبیای رژیم که در ذهن و ضمیر افراد کاشته اند پیشاپیش ذهنیتی منفی در مقابل این ارگان ها در ذهن افراد داخل اردوگاه ایجاد نمایند تا جداشدگان نخواهند از کمک هائی که به این شکل برای از سر گیری زندگی جدید در خارج از سازمان به آنها ارائه میگردد بهره مند شوند.

با این اوصاف فضای عمومی خانواده ها بر این است که آینده روشن می نماید و دور نیست زمانی که بتوانند عزیزان خود را در آغوش گرفته و به دیدار مجدد آنان بعد از سالها دوری و بی خبری نایل گردند.

بنیاد خانواده سحر مجددا لازم می بیند که نسبت به ایجاد یک پادگان اشرف دیگر، با همان محیط به شدت کنترلی که برای حفظ تشکیلات فرقه ای اعمال میگردد، هشدار دهد و از تمامی مسئولین و ارگان های ذی ربط عراقی و بین المللی میخواهد تا نسبت به نقض فاحش حقوق بشر اعضا در داخل فرقه رجوی بی تفاوت نبوده و اقدامات لازم را صورت دهند.

بنیاد خانواده سحر
5 اکتبر 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه با آقای حامد مرادی رها شده از فرقه رجوی (مجاهدین خلق)

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و سوم سپتامبر 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1747

 

آقای حامد مرادی که اخیرا از فرقۀ رجوی در اردوگاه لیبرتی آزاد شده مصاحبه ای با بنیاد خانواده سحر بعمل آورده است که عینا در زیر از نظرتان میگذرد.

لازم به ذکر است که آقای حامد مرادی 27 ساله اهل خرم آباد لرستان می باشد که در 17 سالگی در سال 1382 به دنبال سقوط رژیم سابق عراق فریب فرقۀ رجوی را خورده و به قرارگاه اشرف رفته بوده است.

او اخیرا از طریق کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان و پلیس عراق از اردوگاه موقت لیبرتی خارج شده و از جانب دولت عراق مورد توجه و تأمین قرار گرفته است.

شما با چه انگیزه ای و چگونه به قرارگاه اشرف رفته بودید؟

نوجوانی بودم با گرایش کاملا غیر مذهبی و مارکسیستی، ولی چون دیدم گروههای مارکسیستی همگی از بین رفته اند با یکی از هواداران فرقۀ رجوی برخورد کردم که مرا با انواع ترفندها فریب داد و به ترکیه اعزام کرد و از آنجا با کانالها و ترفندهایی مرا به پادگان اشرف در عراق کشاندند.

در اشرف با شما چگونه برخورد و رفتار می شد و چه نوع روابط و مناسباتی داشتند؟

آنجا با انواع سرکوب فکری و ذهنی و فشارهای روانی از جمله شکنجۀ جنسی با مجبور کردن به نوشتن افکار و رؤیاهای جنسی و جلسات تفتیش عقاید و توهین و تحقیر و کنترل شدید افراد و ممنوعیت صحبت با دیگران روبرو شدم و این فشار روی همه اعمال می شد و بسیاری حتی افراد بسیار قدیمی تر از من هم علنا ابراز نارضایتی می کردند و خواستار بیرون آمدن بودند.

چرا نمی توانستید از اشرف یا لیبرتی و سازمان خارج شوید؟

همۀ پلهای پشت سرم را خراب شده می دیدم و می گفتند اگر بیرون بروی به دست رژیم می افتی و اعدامت می کنند. همچنین انواع موانع و پستها ایجاد کرده بودند تا مانع فرار افراد شوند. فقط توانستم چند بار تقاضای خروج بدهم که گفتند اگر اخراجت بکنیم به دست نیروهای عراقی می افتی و آنها وحشی هستند یا خودشان ترا می کشند و یا ترا تحویل رژیم می دهند تا اعدامت کند و گفتند افتادن به دست نیروی عراقی مرز سرخ است و هیچکس نباید به دست نیروهای عراقی بیفتد. به من میگفتند که باید ترجیح بدهی بمیری تا به دست نیروهای عراقی بیفتی.

آیا شما آنجا می توانستید با خانواده تان و دنیای بیرون ارتباط برقرار بکنید؟

هرگز در طول این ده سال که در قرارکاه اشرف بودم نمی توانستم با خانواده ام در خرم آباد تماس بگیرم و اصلا این که می خواهم با خانواده ام تماس بگیرم را هم نمی توانستم بگویم برای اینکه در این فرقه هر گونه اندیشیدن به خانواده و هر گونه عواطف خانوادگی ممنوع و حرام است. همچنین هیچگونه امکان ارتباط با بیرون مانند اینترنت و تلفن و رادیو و مطبوعات و کانالهای ماهواره ای به جز کانال تلویزیونی خود سازمان که تماشای آنهم فقط موقع غذا خوردن در سالن به صورت ویدئوئی و برنامه های انتخاب شده امکان پذیر است وجود ندارد.

آیا در سازمان نمی توانستید تقاضای اینترنت و ارتباط تلفنی و وسایل ارتباط جمعی داشته باشید؟

به هیچوجه چنین امکانی نیست و هیچکس جرأت چنین درخواستی را ندارد و الا با توهین و تحقیر و سرکوب در نشستهای یکانی در جلوی دیگران روبرو می شود. من از آنجا که فقط ده سال پیش از جامعۀ بیرونی به داخل سازمان رفته بودم از وجود اینترنت و موبایل و وسایل ارتباط نوین اطلاع داشته و با آنها آشنا بودم در حالیکه افراد قدیمی در داخل سازمان به جز سران آنها اساسا از پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و اینترنت و تلفن همراه اطلاع ندارند تا چه رسد به اینکه بلد باشند از آنها استفاده کنند. از این رو من یک بار به مسئول یکانم نامه نوشتم و شفاهی هم چندین بار پیگیری کردم که من می خواهم به اینترنت دسترسی داشته باشم تا از آن طریق حرفم را به گوش دیگران برسانم و بگویم من هم مبارزه می کنم. من به آنها گفتم که من اینجا نیامده ام تا از صبح تا شب به کار یدی و زمین کندن و سبزی پا کاشتن و بیل زدن در باغچه بپردازم. گفتم این که درخواست تلفن و تماس با خانواده نیست که اشکال داشته باشد بلکه این یک کار و مبارزۀ فرهنگی است.

آنها با این درخواست شما چگونه برخورد کردند؟

بعد از مدتی از طرح این درخواستم و به علت اینکه آن را همه جا مطرح می کردم برایم نشستی با شرکت مسئولین و فرماندهان بلند پایۀ یکانمان گذاشتند و گفتند می خواهیم تو را از سازمان اخراج کنیم و به نیروهای عراقی تحویل بدهیم. گفتم مگر خودتان نمی گفتید نیروهای عراقی وحشی هستند و افتادن به دست نیروهای عراقی مرز سرخ است و مرگ بهتر از آن است؟ گفتم بنابراین من نمی روم و فقط به نمایندۀ کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان در بغداد یعنی خانم سومیترا بگویید بیاید با من دیدار کند که آنها البته قبول نکردند.

آیا ممکن است چگونگی خروج و فرارتان از کمپ لیبرتی را شرح بدهید؟

به آنها گفتم من هیچ کاری نخواهم کرد و در هیچ نشستی هم شرکت نمی کنم و در بنگال (کانکس) محل استراحتم می نشینم تا خانم سومیترا بیاید و با من صحبت کند آنها چون دیدند من بدینگونه نظام تشکیلاتی شان را بهم می زنم و خواسته هایم از جمله ضرورت دسترسی به اینترنت را همه جا می گویم و با دیگران مطرح می کنم ناچار برای جلوگیری از تأثیر گذاری من و خواسته هایم روی دیگران به بیرون رفتن من تن دادند و درخواست مرا به خانم سومیترا رساندند. ایشان نیز آمد و مرا به محل کمیساریا برد. من هم درخواست بیرون آمدن کردم و گفتم من دیگر به داخل این فرقه برنمی گردم و بر این خواستۀ خودم اصرار ورزیدم تا اینکه مرا به مسئولان دولت عراق تحویل دادند.

رفتار مسئولان عراقی با شما چگونه بود؟

مسئولان نخست وزیری عراق که مرا تحویل گرفتند بسیار خوب و محترمانه با من برخورد کردند و مرا به هتلی در بغداد منتقل کردند و همه گونه رسیدگی می کنند.

آیا وسایل و ما یحتاج شخصی تان را با خودتان همراه داشتید؟ آیا سران فرقۀ رجوی که می دانستند از سازمان بیرون خواهید رفت پولی به شما دادند؟

آنها نه وسایلم را به من دادند و نه هیچگونه پولی در اختیارم گذاشتند. من صرفا با یک دست لباسی که بر تنم داشتم بیرون آمدم و مسئولان دولت عراق نیازهای مرا تأمین کرده و می کنند.

چه کارهایی در اشرف و لیبرتی انجام می دادید و چند ساعت کار می کردید؟

از ساعت 5 صبح بیدارمان می کردند و تا آخر شب ما را مجبور به کار می کردند که هیچیک از کارهایشان واقعی و مثمر ثمر نبود بلکه تنها هدفشان پر کردن وقت افراد بود تا افراد با یکدیگر صحبت نکنند و به اصطلاح خودشان «محفل» نزنند و نیز در مورد خط و خطوط و سیاستهای رجوی و علل شکست استراتزیک آنها فکر نکنند. مثلا در اشرف ما را به کار بنگال سازی (ساختن کانکس) در گرمای 50 درجه و بیابانی عراق وامی داشتند تا بفروشند در حالیکه با ملیونها دلار پولی که از صدام گرفته و سرمایه گذاری کرده بودند هیچ نیازی به این کار نداشتند. در لیبرتی نیز که یک کمپ موقت و ترانزیت می باشد و آنها را از آنجا نیز بیرون خواهند کرد ما را وادار به کارهایی مانند درختکاری و ایجاد باغچه و کندن زمین ساعتهای متمادی می کردند که می دیدم تماما بیهوده و برای پرکردن وقت ما می باشد.

آیا مسعود رجوی در لیبرتی نیز اخیرا شفاهی یا کتبی پیام می داد و یا سخنرانی می کرد؟

مسعود رجوی در شب قدر ماه رمضان امسال برای صدمین بار طی یک پیام کتبی که توسط مسئولین برای ما قرائت شد از افراد خواست که همگی تعهد کتبی به وفاداری به او و سیاستهایش بدهند و اینکه دست به فرار نخواهند زد و در عراق باقی خواهند ماند تا اینکه به اصطلاح «قدر» خودشان را رقم بزنند. بعد از خواندن پیام کاغذ سفید بین همه توزیع کردند و گفتند تعهد کتبی تان را طبق درخواستهای برادر مسعود بنویسید. من کاغذ را سفید برگرداندم و گفتم من چیزی ندارم بنویسم. مسـئولم گفت چرا مگر نباید تعهد بدهی. گفتم من چند بار تعهد دادم و حرف جدیدی ندارم. رجوی یک بار نیز پیامی کتبی در مورد جداشدگان اخیر در لیبرتی داد و گفت که آنها چون به اصطلاح بریده بودند و توان تحمل سختیها را نداشتند خودمان آنها را بیرون کردیم که هدف وی از این نوع بیان به خیال خود جلوگیری از تأثیر فرارها و جدا شدنها روی افراد دیگر بود. از این رو وی در این پیام از میان جداشدگان و افرادیکه از کمپ لیبرتی فرار کرده بودند تنها افراد جدید و جوان را اسم برد و از ذکر اسامی افراد قدیمی رده بالا و معروف که همه آنها را می شناختند و اخیرا از کمپ لیبرتی گریخته بودند از بیم تأثیرگذاری فرار آنها روی دیگران خودداری کرد.

در پایان چه پیامی به دوستانتان که هنوز در اسارت فرقۀ رجوی بسر می برند و به خانواده هایشان دارید؟

پیامم به دوستانم که هنوز در اسارت این فرقه هستند این است که به خودشان جرأت داده و با شجاعت تمام اینک که بر کمپ لیبرتی زیر حاکمیت ملل متحد که به مراتب کوچکتر از اشرف است آمده اند و سران فرقه قادر به اعمال کنترل کامل بر آن نیستند خودشان را از اسارت این فرقه رها سازند چرا که مسعود رجوی سازمان مجاهدین خلق را که زمانی پایگاه توده ای در ایران داشت در نتیجۀ خطوط و سیاستهای ضد ملی و ضد فرهنگ مردم ایران به یک فرقه تبدیل کرد که اینک مورد نفرت و انزجار مردم ایران قرار دارد. همچنین از خانواده های این اسیران چه در داخل ایران و چه در خارج می خواهم اینک که تقریبا همۀ افراد اشرف به کمپ لیبرتی منتقل شده اند خودشان را به عراق برسانند تا به کمک سازمان ملل متحد و دولت عراق با فرزندانشان دیدار کرده و آنها را از قید اسارت باند رجوی رها سازند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه قربانعلی حسین نژاد به مارتین کوبلر

(در رابطه با مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، چهارم سپتامبر 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1743

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=13279

 

آقای قربانعلی حسین نژاد (غلام)، عضو با سابقه فرقه رجوی که اخیرا توانسته است از اردوگاه لیبرتی فرار کرده و رهائی خود را باز یابد، نامه ای به آقای مارتین کوبلر نوشته است.

متن نامه به قرار زیر است:

جناب آقای مارتین کوبلر،

نمایندۀ ویژه دبیر کل ملل متحد در عراق و
رئیس هیأت همیاری ملل متحد در عراق (یونامی)،

حدود سه ماه پیش بود که به دنبال خروجم از کمپ لیبرتی به کمک هیئت حقوق بشر یونامی به ریاست آقای نیکولا رئیس مانیتورینگ حقوق بشر یونامی که مشغول بازدید از کمپ بود با جنابعالی در مقر یونامی در بغداد با حضور آقای نیکولا دیدار و گفتگو کردم و حدود دو ماه پیش بود که اولین نامه ام را خطاب به آنجناب نوشته و فرستادم.

در دیدار با آنجناب روابط و مناسبات سرکوبگرانه و فضای اختناق و رفتارهای فرقه گرایانه و شدت تعقیب و مراقبت و کنترل حاکم در اشرف و لیبرتی و نگهداشتن افراد در بی خبری محض از خانواده و اوضاع بیرون کمپ و مجبور کردن آنان به طلاق همسرانشان و جدا شدن از فرزندانشان و ممنوع کردن ازدواج و عواطف جنسی و خانوادگی و محروم کردن افراد از وسایل ارتباطی امروز از جمله اینترنت و موبایل و رادیو و تلویزیون و روزنامه و ممنوع کردن خبر یابی و اطلاع رسانی و حتی کتاب خواندن افراد توسط رهبری سازمان را برایتان شرح دادم و در آن دیدار و نیز در نامه ای که برای آنجناب نوشتم ازهم گسستن و نفی کامل عواطف و ارتباطات خانوادگی و ممنوعیت هر گونه دیدار با افراد خانواده و حتی اندیشیدن به خانواده از سوی رهبری سازمان را به اطلاع آنجناب رساندم.

من از جمله گفتم که آنان حتی مانع دیدار و صحبت من با دخترم که هر دو در داخل سازمان و در کمپ اشرف بودیم می شدند و تنها سالی یک بار در عید نوروز به مدت فقط یک تا دو ساعت به ما اجازۀ دیدار و صحبت آنهم تحت کنترل و مراقبت می دادند که در عید نوروز امسال حتی این دیدار را نیز از ما دریغ کردند و اکنون من بیش از یک و نیم سال است که دخترم زینب را که هم اکنون در اشرف بسر می برد ندیده ام و از او هیچ خبری ندارم.

موقع انتقال من به لیبرتی با سری چهارم به من گفتند دخترت با سری بعدی یعنی سری پنجم به لیبرتی منتقل خواهد شد ولی بعد از انتقال سری پنجم که آن موقع من از سازمان و کمپ لیبرتی خارج شده بودم از طریق دولت عراق مطلع شدم که دختر مرا از گروه عازم لیبرتی جدا کرده و در اشرف نگه داشته اند که این در حقیقت به گروگان گرفتن دخترم برای جلوگیری از دیدارمان هنگام مصاحبه های کمیساریا و در انتقام بیرون آمدن من از سازمان به شمار می رود. شمارۀ ثبت دخترم زینب در لیست پناهجویان کمیساریای عالی پناهندگان 350 و شمارۀ ثبت اینجانب 920 می باشد و هر دو دارای گذرنامۀ پناهندگی فرانسه صادر شده در سال 1988 و کارت اقامت در فرانسه صادر شده در سال 1986هستیم. دخترم با آنکه شماره تلفن خواهرش (دختر کوچکم که در ایران می باشد) را دارد و 6 سال پیش یکبار با او تماس گرفته دیگر تاکنون هیچگونه تماسی با خواهرش نگرفته است و ما نگران سلامتی او هستیم و با توجه به عواطف خانوادگی به هیچوجه امکان پذیر نیست که فردی حتی در زندان با اختیار خود و با وجود امکانات با افراد درجه یک خانواده اش تماس نگیرد لذا این بی خبری و عدم تماس و ارتباط و لو با نامه و تلفن نشان از وجود اجبار و زور و فشار علیه دخترم می باشد. بنابراین از جنابعالی درخواست دارم که با فشار بر مسئولان و فرماندهان کمپ اشرف و با هماهنگی مقامات ذیربط عراقی ترتیب دیدار با دخترم زینب حسین نژاد (34ساله) توسط من و خواهر کوچکترش که تا کنون خواهر بزرگش را ندیده است، در کمپ اشرف داده شود.

جناب آقای کوبلر عزیز،

رهبران سازمان این تشکیلات را تبدیل به یک فرقۀ تمام عیار کرده اند و هدفی جز حفاظت از خودشان در برابر دستگیری با استفاده از افراد بیگناه و اسیر در این فرقه در کمپهای اشرف و لیبرتی و به کشتن دادن آنان با ایجاد درگیری با دولت عراق و نیروهای عراقی ندارند و برای همین هم می کوشند در عراق با بهانه تراشیهای مختلف و گذاشتن شرطهای غیر واقعی زمان بخرند و وقت گذرانی کنند تا در انتظار تحولات سیاسی موهوم، در عراق باقی بمانند و برای همین نمی خواهند برگ اشرف را از دست بدهند چرا که از فشارهای بعدی برای رهایی اسیران و فروپاشی تشکیلات فرقه ای خودشان وحشت دارند به طوریکه حتی پیشنهاد بسیار انساندوستانه و مایه گذارانۀ دولت عراق مبنی بر اسکان افراد اشرف در هتل را هم که جنابعالی کاملا از آن پشتیبانی کردید رد کردند امری که برای همیشه مشت رهبران این فرقه را باز کرد و هدف واقعی آنان مبنی بر حفظ تشکیلات فرقه و در اسارت نگه داشتن افراد در عراق برای قربانی کردن آنان در تلاش برای ممانعت از دستگیری خودشان را کاملا آشکار نمود و خودشان در اطلاعیه شان در این مورد به این امر اذعان کرده و پیشنهاد هتل توسط دولت عراق را طرح نفرت انگیز برای انهدام اپوزیسیون و ارمغان کثیف سفر شما از تهران توصیف کردند و شما را در اطلاعیه ها و بیانیه های خودشان بارها مورد اهانت و تهمت وبی احترامی قرار دادند تا حدیکه مذبوحانه علیرغم همۀ تلاشهای ستایش انگیز جنابعالی برای حل مسالمت آمیز و انساندوستانۀ مسألۀ اشرف که آنها را اقدامات کثیف توصیف می کنند خواستار تعیین نماینده ای از سوی سازمان ملل برای اشرف شدند و این درست همان موضعشان در قبال تلاشهای چند سال پیش آقای باتلر نمایندۀ سابق آمریکا در مذاکرات برای انتقال از اشرف به یک محل دیگر می باشد که صرفا به علت اصرار او بر ضرورت انتقال، با انواع ناسزاها و اتهامات علیه او خواستار تعویض او شدند در حالیکه سرانجام خودشان انتقال از اشرف را پذیرفتند.

تمامی شروط اعلام شده توسط رهبران فرقۀ رجوی با انتقال افراد به هتل برآورده می شود به جز شروطی مانند ایجاد فضای سبز و کارهای تأسیساتی و ساختمانی که تنها و تنها برای باقی ماندن در عراق و به هدف عدم انتقال به کشورهای ثالث اعلام کرده اند و از مخالفت آنان با انتقال به هتل و خشم و عصبانیتشان از این پیشنهاد دولت عراق به طوریکه می خواستند جلسۀ گفتگو را ترک کنند به وضوح می توان فهمید که انتقال به هتل مقدمۀ آزادی و رهایی اسیران سالیان در بند این فرقۀ ضد انسانی است و این مخالفت هراس رهبران فرقه از فروپاشی تشکیلات استالنیستی خودشان را به خوبی می رساند چرا که در هتل قادر به تحمیل اجبارها و حصارهای فیزیکی و روانی و ذهنی تشکیلاتی بر افراد نخواهند بود و امکان استفاده از افراد برای کشته شدن جهت ممانعت از دستگیری رهبران را نخواهند یافت.

در مورد دو شرط فروش داراییها و آزادی تردد باید بگویم که اولا رهبری فرقه هیچ حقی در این دارایی ها ندارد چرا که بیشتر آنها با پول دولت سابق عراق خریداری شده و متعلق به دولت و مردم عراق می باشد. من که مترجم ارشد بخش روابط خارجی (بخشی از دفتر رجوی که به امور مربوط به عراق و ارتباطات با مسئولان عراقی می پردازد) بودم از سال 2000 شاهد گرفتن ماهی 3 میلیون بشکه نفت به صورت کوپن از وزارت نفت عراق (معادل نزدیک به 90 میلیون دلار در ماه به قیمت نفت در آن زمان) علاوه بر دریافتهای قبلی شان و میلیونها بشکه مواقع اضافه تولید در اجرای یادداشت تفاهم نفت در مقابل غذا و دارو که بین سازمان ملل و عراق امضا شده بود برای فروش آنها در خارج و خریدهای کلان بویژه انواع ماشینها با همین پولها بودم.

ثانیا در مورد شرط آزادی تردد که رهبران فرقه گذاشته اند باید بگویم که منظورشان تنها و تنها آزادی تردد مسئولان سازمان و افراد کاملا وفادار به رهبری فرقه و مورد اعتماد کامل می باشد و نه آزادی تردد اکثریت افراد که بیم فرار و خروج آنها از سازمان را دارند وگرنه همیشه هم در اشرف و هم در لیبرتی این رهبران سازمان بوده اند که همواره مانع خروج افراد حتی از مقرها و محل کار و سکونت خودشان برای رفتن به اماکن عمومی و مقرهای دیگر بوده اند تا چه رسد به خروج از کمپ که انواع موانع و پستها و مواضع نگهبانی برای جلوگیری از فرار افراد گذاشته اند. آنها حتی از اعزام بیماران ناراضی و مخالف سیاستهای رهبری سازمان به بیمارستانهای بیرون از کمپ خودداری می کنند تا نتوانند با پزشکان و افراد بیرونی تماس گرفته و وضعیت اسرای کمپ را شرح دهند و یا نتوانند فرار کنند چنانکه اخیرا طی جنایتی چند تن از این بیماران را بعد از اینکه بیماری آنها طی سالیان که قابل علاج بود به حد غیر قابل علاج و خطرناک رسیده خود رهبری سازمان اخراج کرده تا آنها را از سرخود وا کرده و تبعات و عواقب مرگ آنها در این شرایط دامنگیرش نشود. لذا رهبران این فرقه که پیوسته از به اصطلاح زندانسازی لیبرتی شکایت می کنند خودشان اولین کسانی هستند که طی 30 سال گذشته، سازمان و اشرف و اکنون لیبرتی را به زندان تبدیل کرده اند آنهم زندان منحصر به فرد که در آن زندانیان حق ارتباط و تماس با خانواده هایشان نه از طریق نامه و نه تلفن و نه انترنت و نه ملاقات و دیدار و حق استفاده از رسانه های مختلف و اطلاع از جهان بیرونی را ندارند در حالیکه در همۀ زندانهای دنیا و در دیکتاتورترین رژیمها زندانی از همۀ این حقوق بویژه ارتباط و ملاقات با افراد خانواده اش و حتی مرخصی برخوردار هستند. این موضوع را اخیرا گروه کاری بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل متحد طی بیانیه ای تأیید کرده و با اشاره به اینکه افراد در اشرف و لیبرتی به طور کامل از بیرون قطع هستند به آزاد سازی این بازداشت شدگان تأکید کرده است.

برای روشن شدن کذب و پوچی شرط گذاشته شده توسط رهبری سازمان مبنی بر آزادی تردد به خارج از کمپ لیبرتی پیشنهاد می کنم دولت عراق اعلام کند که آمادۀ بردن افراد کمپهای اشرف و لیبرتی در گروههای زمانبندی شده برای زیارت عتبات علیات در شهرهای کربلا، نجف، سامراء و کاظمیه می باشد. در این صورت خواهید دید که رهبری فرقه این پیشنهاد را قاطعانه رد خواهد کرد و درست مانند رد پیشنهاد هتل خواهد گفت که این هم توطئه ای برای «انهدام اپوزیسیون ایران»!! یعنی فروپاشی تشکیلات این فرقه می باشد چرا که از خروج و فرار انبوهی از اسیران فرقه می ترسد بویژه اگر خانواده هایشان نیز همراه آنها به زیارت بروند که در این صورت بسیاری از آنها به خانواده هایشان خواهند پیوست زیرا بر اساس فضایی که من در اشرف و لیبرتی شاهد آن بودم اکثر اسیران این فرقه بویژه افراد قدیمی اگر شرایط و محمل مناسب و بدون موانع تشکیلاتی بیابند حتما از صفوف این فرقه خارج خواهند شد چنانکه اسامی و مشخصات و محل حضور تعدادی از نزدیکترین دوستانم در اشرف و لیبرتی را که به شدت از فشارهای اعمال شده توسط رهبری این دو کمپ ناراضی هستند و می خواهند بیرون بیایند به اطلاع آقای نیکولا رئیس مانیتورینگ حقوق بشر یونامی رساندم.

در همین راستا می باشد که رهبران فرقه به شدت در درون سازمان در اشرف و لیبرتی چنانکه من خودم شاهد بودم با هر گونه فکر کردن به کشور ثالث مبارزه می کردند و افراد را مجبور می کردند که روزانه اگر در ذهنشان آرزوی رفتن به کشور ثالث داشته باشند آنرا نوشته و جلوی دیگران بخوانند تا مورد توهین و تحقیر و ناسزا با این اتهام که راحت طلب و خواستار زندگی عادی و طرفدار بورژوازی است قرار بگیرند. مریم رجوی در آخرین پیام خود به ما در فروردین ماه گذشته قبل از حرکتمان به لیبرتی گفت شما باید لیبرتی را زیباترین شهر جهان و اشرف ثانی بکنید و عباس داوری هم در نشستی که برای ما در کلیسای آمریکایی ها در لیبرتی برگزار کرد گفت بگذارید بگویند کمپ ترانزیت اصلا این دنیا خودش یک کمپ ترانزیت است و من 70 سال است که در ترانزیت هستم و این یعنی شما تا مرگتان اینجا خواهید ماند و معصومه ملک محمدی نیز در نشست دیگری به ما گفت که اینجا نه کمپ موقت بلکه برای ما اشرف ثانی است. مسعود رجوی هم در نشستی که برای گروه ما (گروه چهارم انتقالی به لیبرتی) در اشرف چند روز قبل از حرکت ما در فروردین ماه گذشته برگزار کرد گفت ما می خواهیم دو اشرف داشته باشیم خواهید دید که رژیم توی سر مالکی خواهد زد و گوشش را خواهد گرفت که پدر سوخته ما خواستیم اینها را بریزی بیرون و دستگیر کنی بدهی به ما و اشرف را ببندی بفرما حالا به جای یک اشرف دو اشرف دارند!! (کف و سوت زدنهای افراد).

همچنین اگر به تبلیغات رهبران فرقه در کشورهای اروپایی و آمریکا و فعالیتها و سخنرانیهای لابیهای آنان نگاه کنید می بینید که تماما در جهت تأمین نیازهای مادی ساکنان اشرف و لیبرتی با هدف باقی ماندن در عراق می باشد و هیچگونه فعالیت و تبلیغ جدی و فشار بر کشورها و دولتهای اروپا و آمریکا برای انتقال ساکنان دو کمپ به این کشورها وجود ندارد. جنابعالی به درستی از این لابیها و حامیان سازمان مجاهدین خلق در خارج خواستید که در جهت وادار کردن رهبران این فرقه به همکاری با سازمان ملل برای انتقال به لیبرتی و از آنجا به کشورهای ثالث تلاش کنند.

من تا آنجا که در تماسهایم با جدا شدگان دیگر از این سازمان مطلع هستم همگی با مقالات و نامه هایشان و در همۀ محافل و مجامع از تلاشها و گزارشهای جنابعالی در جهت حل مسالمت آمیز مسألۀ اشرف و اسکان افراد اسیر این فرقه در عراق در کشورهای ثالث و آزاد گذاشتن آنان برای تعیین سرنوشت و محل زندگی آیندۀ خودشان حمایت و پشتیبانی کرده و بهانه تراشی های رهبران فرقه برای نگهداشتن افراد در اسارت در عراق به منظور تأمین اهداف شومشان مبنی بر به کشتن دادن افراد برای حفاظت خودشان را محکوم می کنند.

آقای کوبلر عزیز،

اینجانب ضمن حمایت از تلاشهای آنجناب برای حل مسالمت آمیز مسألۀ اشرف از جنابعالی می خواهم بدون هیچ توجهی به جنجالهای رهبران و لابیهای فرقه ای و اعمال فشار غیر قانونی آنها، در مواضع خودتان استوار بوده و بر فشارهای مشروع و قانونی و بین المللی بر سران سازمان مجاهدین خلق برای رها کردن اسرا و گروگانهای این فرقۀ ضد انسانی بیفزایید که از جملۀ مهمترین و مؤثرترین راه کار برای این امر اختصاص دادن محلی در نزدیکی کمپ لیبرتی برای اسکان خانواده های اسیران این فرقه و اعمال فشار بر سران سازمان برای واداشتن آنان به صدور دستور تشکیلاتی جهت دیدار افراد با خانواده هایشان و متوقف ساختن تبلیغات و سمپاشی و تهمت زدن علیه خانواده ها و قطع ایجاد فضای منفی علیه عواطف خانوادگی در داخل سازمان و کمپ و در اذهان افراد و امکان دادن به افراد برای استفاده از تلفن و اینترنت و رادیو و تلویزیون و روزنامه می باشد.

با تشکر و آرزوی موفقیت برای آنجناب.
علی حسین نژاد
بغداد – 4 سپتامبر 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه بنياد خانواده سحر با حسن شرقي
(گروگان نجات یافته از فرقه رجوی، مجاهدین خلق)

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، دوم سپتامبر 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1740

 

 

آقای حسن شرقی که در تاریخ اول شهریور سال جاری توانست رهائی خود را از اردوگاه موقت لیبرتی بدست آورد مصاحبه ای با بنیاد خانواده سحر به تاریخ 7/6/91 انجام داده است که ذیلا از نظرتان میگذرد:

بنياد خانواده سحر: لطفا خود را معرفي نماييد؟

حسن شرقی: من حسن شرقي در سال 1359 اسير نيروهاي عراقي شدم و بمدت 9 سال در اردوگاه اسرای جنگی بودم و به علت شرايط بسیار سخت اردوگاهي در سال 1368 به سازمان مجاهدین خلق پيوستم. بعد از مدتي فهميدم كه از چاله در آمده و به چاه افتاده ام و مجبور بودم همچنان در اسارت و اینبار در فرقه رجوی باقی بمانم. من یک بار در سال 1387 و بار دیگر در سال 1391 درخواست خارج شدن از سازمان را نمودم ولي موافقت نكردند و در عوض برایم نشست هاي طولاني گذاشتند و مرا تنبیه کردند. از آنجا که كمپ ليبرتي متعلق به ملل متحد بود تصميم گرفتم به هنگام مصاحبه اعلام جدائی کرده و به داخل سازمان برنگردم.

سحر: در طي مدتي كه در سازمان بودید چند بار با خانواده تان تماس داشتید؟

شرقی: به جز 9 سالی که در اسارت بودم و از طريق صليب سرخ نامه ميدادم، در 24 سالي كه در پادگان اشرف بودم هيچگونه ارتباطی با خانواده ام نداشتم. حدود يك سال ونيم قبل برادرم از ضلع شرقی پادگان با بلندگو مرا صدا زد و تقاضاي ديدار نمود ولي بدليل اينكه وضعيت پليسي در داخل سازمان حاكم بود و به دلیل برخورد مسئولين، امکان تماس و ملاقات با برادرم نیافتم و برادرم اکنون به ايران برگشته است.

سحر: حضور خانواده ها در اشرف چه تاثيري داشته است؟

شرقی: حضور خانواده ها در مجاورت پادگان اشرف تاثير فوق العاده ای داشته است. وقتي صدای بلندگوها به مقرها مي رسيد خيلي انگیزاننده بود. بچه ها گير افتاده و منتظر زمان هستند تا به آغوش خانواده برگردند. برخي با پذیرش ريسك توانستند از پادگان فرار کرده و آزاد شوند. بعد از هر فرار به نگهباني و پست ها اضافه مي شد و راه را براي بقيه سخت تر مي کردند.

سحر: امكانات ارتباطي شما با بيرون از اردوگاه چگونه بوده است؟

شرقی: من خودم در طي مدت 24 سال هيچگونه ارتباطي از جمله موبايل، تلفن يا اينترنت نداشته ام. اين نوع وسايل فقط در اختیار مسئولين رده بالا بوده است.

سحر: چرا سازمان نمي گذارد افراد با خانواده ها تماس داشته باشند؟

شرقی: علت اصلي آن ترس از فروپاشي تشكيلات و ترس از اینکه نيروها جذب خانواده ها شوند است. به همین خاطر رهبر فرقه مسعود رجوی در نشست ها خانواده ها را دشمن و مزدور خطاب مي كند چون از آنها می ترسد. او مي گويد که رژیم ایران مي خواهد شما را اسير زن و زندگي کرده و از مبارزه دور نماید.

سحر: شما در كدام مرحله به كمپ ليبرتي انتقال يافتيد؟

شرقی: من در مرحله سوم منتقل شدم.

سحر: وضعيت كمپ ليبرتي را توضييح دهيد؟

شرقی: وضعيت كمپ به لحاظ آب و برق و مواد غذايي و امکانات استقراری به نظر من صد برابر از اشرف بهتر است. به اين لحاظ كه نيروهاي امريكايي كه قبلا در اين كمپ بوده اند وسايل خود را به جا گذاشته اند و الان سازمان مجاهدین خلق دارد از آنها استفاده مي كند. به لحاظ آشپزخانه و نگهداري مواد غذايي اصلا چنين امکاناتی در اشرف وجود نداشت. به لحاظ محل زندگي، آنطوريكه كميساريا مشخص كرده بود اگر مسئولين فرقه عمل مي كردند بهترين مكان براي نيروها بوجود می آمد. مانند بهترين تخت ها و تشك ها، بهترين كمد ها، هر بنگال (کانکس) داراي سه كولر. ولي مسئولين از چهل بنگال داده شده به هر مقر فقط 20 بنگال را به نيروها اختصاص دادند. مابقی بنگال ها را اطاق كار و محل استفاده خودشان كردند.

سحر: سازمان مي گويد امكان درختكاري نداريم؟ يعني چه؟

شرقی: به نظر من اگر محل ترانزيت موقت است، چه نيازي به درختكاري و پياده رو درست کردن و چه نيازي به درخواست آسفالت خيابان از دولت عراق است. اينها چون مي خواهند وقتی اشرف را از دست دادند يك پايگاه ديگري براي خود در آنجا درست كنند چنین درخواست هائی دارند وگرنه كارهاي آنها هيچ ربطي به یک محل ترانزيت موقت ندارد. در ثانی همه میدانند درختكاري در فصل گرما كار بيهوده اي است و درخت خشک میشود. این کار فقط وفقط برای سرگرم كردن نيروها است كه بيكار نباشند و مشغول باشند تا به چيز ديگري فكر نكنند.

سحر: آيا تشكيلات سازمان در اردوگاه ليبرتي حفظ شده است؟

شرقی: بله حفظ شده و باقي مانده است. اينها پذیرفتند تا به ليبرتي بروند چون نيروهاي عراقي دست اندر كار نبودند. هر به اصطلاح قرارگاه از سه قسمت تشكيل مي شود که آنها را با هم به ليبرتي انتقال دادند كه تشكيلات آنها تقسيم نشود و در آنجا هم به هر مقر يك مجموعه بنگال 40 تايي دادند. نيروها را جدا كردند و بعد بين هر قسمت را با پرده پوشاندند تا نيروهاي هر قسمت با قسمت هاي دیگر تماس نداشته باشند. اين مطالب شايد براي خيلي ها عجيب و باورنکردنی باشد كه در دنياي ماهواره و اينترنت ما نمي توانسنيم حتی با کناردستی ارتباط داشته باشيم. آنها با هرگونه وسايل ارتباطي مخالف بودند. كليه نشست هاي عمليات جاري و غسل هفتگي و همینطور نشست هاي لايه اي تشکیلاتی خيلي بيشتر و شدیدتر از اشرف برگزار مي شود.

سحر: شما چه تاريخي براي مصاحبه به يونامي UNAMI رفتيد؟

شرقی: در تاريخ 1/6/91 به همراه 15 نفر ديگر براي مصاحبه با نمایندگان ملل متحد در عراق كه در داخل كمپ ليبرتي مستقر هستند فرستاده شدم.

سحر: آيا قبل از مصاحبه با شما نشستي گذاشته شد؟

شرقی: بله در مورخه 31/5/91 به من گفتند ساعت 9 شب در اطاق فرمانده یکان باشم. ساعت 9 شب به همراه محمد عليشاهي به اطاق فرماندهي رفتم. دو نفر از مسئولين به نام هاي رسول و محمد بخشايي به مدت 5/3 ساعت ما را در خصوص انجام مصاحبه روز بعد با يونامي توجيه كردند. آنها به ما گفتند که بايد شرايط ليبرتي را سخت و غير قابل سكونت انعكاس بدهیم و بگوئیم در خصوص آب و برق مشكل داريم. به ما گفتند بگوئیم که با خانواده تا قبل از آمدن به ليبرتي تماس و ارتباط داشته ايم و به غير از نشست عمليات جاري هيچ نشست ديگري نداريم. خواستند بگوئیم که مواد غذايي خیلی کم است و نیروهاي عراقي نمي گذارند مواد غذايي به ما برسد و يا موقعيكه در حال فاسد شدن است به داخل كمپ مي فرستند. از ما خواسته شد تا دروغ بگوئیم.

سحر: چرا تصميم به خارج شدن از سازمان گرفتيد؟

شرقی: من 33 سال از بهترين دوران زندگی خود را در دو اردوگاه رماديه (9 سال) و اشرف (24سال) به اسارت گذراندم و پی بردم که تمام حرف هاي سازمان دروغ است و به نوعي مي خواهند فقط خودشان را حفظ كنند تا تشكيلات از هم نپاشد. در همين رابطه دو بار تقاضاي خروج به آنها دادم و موافقت نكردند. تا اينكه روز مصاحبه فرصت را غنيمت شمرده و تمام حرف هاي خودم را به مسئولین كميساريا زدم و واقعيت هاي موجود را گفتم و به آنان گفتم ديگر نمي خواهم به داخل سازمان بروم و در تصميم خود هم جدي بودم.

سحر: به نظر شما آِيا افراد ديگري هم هستند كه بخواهند جدا شوند؟

شرقی: سازمان در اين سالها آنچنان با نشست های مغزشوئی و با دروغ هاي رهبران فرقه، انسانها را مسخ كرده است که کسی نمیتواند تصميم جدي بگيرد مگر اينكه از بیرون از فرقه کمکی به آنان بشود. آنان هیچ ایده ای از دنیای خارج که میخواهند پا به آن بگذارند ندارند.

سحر‌: شما قصد دايد بعد از آزادي چه كار بكنيد؟

شرقی: در مرحله اول تصميم دارم قبل از هر چيز از طريق وكيل شكايتي را عليه سازمان مجاهدین خلق در محاکم قضائی عراق به انجام رسانده و پيگيري نمايم تا ظلمي كه در طي 24 سال در حق من نموده اند بر همگان روشن شود. در مرحله بعد تصميم دارم حتي اگر چند روز هم زنده باشم به خاك ميهن برگردم. چون يك ايراني هستم و دلیلی ندارد که از خاک میهنم دور باشم.

سحر: از اينكه در مصاحبه با ما شركت نموده ايد تشكر مي كنيم.

ج – من هم از شما تشكر مي كنم و ميدانم كه بنياد خانواده سحر نقش بزرگی در روشنگري در خصوص فرقه رجوی انجام داده است. من هم ميخواهم به افشاگري عليه مسعود رجوی و جنایاتی که انجام داده است ادامه دهم.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد