فعالیتهای فرقۀ
رجوی (مجاهدین خلق) در اروپا و آمریکا
مریم سنجابی،
نیم نگاه، پاریس، بیست و یکم اکتبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=913
عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت
در سالیان اخیر آنچه که شیوۀ فریبکارانه دیگری را در
فرقه رجوی مرسوم کرده بکارگیری و استخدام یک سریال
مقامات اسبق و سابق و یک سریال سناتور کشورهای خارجی
می باشد که از آنها برای تایید مطامع خود استفاده
ببرد…
براستی چرا و به چه دلیل سران فرقه در سال های اخیر به
این شیوۀ کار روی آورده و با صرف میلیون ها دلار پول
برای جذب و دعوت و هواداری این افراد از فرقه شان تلاش
گسترده می کنند؟
در پی یک بررسی کارشناسانۀ معمول، سازمان مجاهدین یک
فرقۀ مذهبی ایرانی است و به ادعای رهبری این فرقه،
مجاهدین تکامل یافتۀ ستارخان و میرزا کوچک خان و دکتر
مصدق می باشند! و اگر این تز مسعود رجوی درست باشد
بایستی این فرقه ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران زمین
داشته باشد. طبعاً آنچه که جریان سیاسی و یا مذهبی را
دارای اعتبار می کند، همانا پایبندی به ارزش های اصیل
برخاسته از فرهنگ بومی پسندیدۀ خودش است. از طرف دیگر،
آنچه می تواند به چنین جریاناتی اعتبار مادی ببخشد،
حمایت و پشتیبانی اندیشمندان، دانشمندان، اساتید و
روشنفکران همان جامعه است نه بیگانگان؛ و طبعاً این
مهمترین عامل ارج و شأن یک چنین سازمان و حزبی است و
می تواند فرهنگ و ایدئولوژی آن جریان را معتبر سازد،
وگرنه هر جریانی در خودفروشی به بیگانه می تواند
براحتی نزد آنان اعتبار پیدا کند. البته اعتباری بی
پایه و تنها به عنوان یک وسیلۀ مصرفی!.
در نتیجه، هرچقدر یک جریان بتواند در بین گروه های
مختلف اجتماعی و فرهنگی و علمی و روشنفکر جامعۀ خودش
راه را باز و ایدئولوژی خود را تبلیغ و افکار خود را
در معرض نقد و بررسی قرار دهد… بهتر می تواند زلالیّت
خود را اثبات و ابهامات را رفع و کیفیت خود را ارتقاء
بخشد و گسترش پیدا کند، ضمن اینکه دیگران نیز بهتر می
توانند در مورد آن به شناخت برسند و قضاوت کنند…
متاسفانه در طی بیست سال اخیر، ایدئولوژی سازمان
مجاهدین آنچنان در سیر سراشیبی اضمحلال قرار گرفت و به
سمت استبداد و ایزوله شدن کامل رفت، که برای یک دهه
(حتی برای هواداران خارج از تشکیلات خود)، جرأت بیان
این نکته را نداشت که بگوید تغییر آرمان و ایدئولوژی و
یا خط مشی داده است. تشکیلات رجوی پس از وارد شدن در
بحثی بنام «انقلاب ایدئولوژیک» که اساس طرح آن جهت
نهادینه کردن قوانین فرقه ای در مناسبات بود (ممنوعیت
داشتن خانواده و همسر و فرزند، ممنوعیت دیدار خانواده،
رایج کردن تفتیش عقاید، نهادینه کردن طلاق برای ورود
به سازمان، قطع رابطه با خانواده، مطلق کردن و تک پایه
کردن رهبری، عشق ورزیدن به رهبری و…) تا سالهای طولانی
جرأت مطرح کردن آن را در جامعه نداشت و برای چندین سال
این مسئله را به عنوان یک «راز ایدئولوژیکی» از مردم و
حتا بخش عمده ای از نیروهای خودش مخفی نگه می داشت.
نهایتاً هرچه این فرقه جلوتر رفت، از جامعۀ ایرانی و
از طیف روشنفکر و نسلهای بعدی جامعه فاصله گرفت و
تشکیلات اش بسته تر و ایزوله تر شد، بطوریکه در دو دهۀ
گذشته دربهای ورود داوطبانه به سازمان مجاهدین بسته شد
و بندرت افرادی پیدا شدند که بتوان گفت خودجوش و با
انگیزه های فردی به سازمان پیوسته اند… کلیت نیروهایی
هم که در دهسال اخیر به سازمان پیوستند، شامل فرزندان
و یا فامیل اعضای قدیمی سازمان بودند و ستادی موسوم به
«ستاد داخله» که برای همین موضوع در درون تشکیلات
ایجاد شده بود، آنان را طی مراحلی طولانی و پیچیده و
با تلاش زیاد جذب می کرد. که البته برخی از افراد بدون
آگاهی از ایدئولوژی فرقه به شکل ها و طرق مختلف نظیر
انگیزه های کاریابی، اعزام به اروپا و یا تبلیغ ماندن
در کمپ در کوتاه مدت جهت کمک به پناهندگی سیاسی آنها
و… به درون فرقه کشانده شده و سپس مانع خروج آنها می
شدند.
بدون شک و بطور طبیعی اگر مکتب و جریانی همگام با
فرهنگ و تاریخ خود پیش رود، نه ایزوله و درمانده و طرد
شده خواهد بود و نه بدون حمایت و پشتیبانی مردم و طیف
روشنفکر جامعۀ خود می ماند. اینگونه جریانات و مکاتب
هیچگاه به چنین سرنوشتی محکوم نخواهد شد که برای جذب
نیرو در داخل وطنشان افرادی را استخدام نمایند که
(بسان دوران برده داری) در ازای مبالغی پول، نفر جذب
نموده و با کلک به اشرف اعزام نمایند (در سالهای اخیر،
دلالانی در ایران استخدام نموده بودند که تجارت انسان
می کردند و مابه ازای کشاندن هر فرد به اشرف یک میلیون
تومان دریافت می نمودند…).
به همین خاطر است که در سالهای اخیر هیبت و هیمنۀ
سازمان مجاهدین در بین ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا
نیز در هم شکسته شده و از تجمعات چند ده هزار نفری
پیشین که گاه هموطنان از جیب خود مایه می دادند تا
بتوانند در گردهمایی ها و مراسمهای مجاهدین شرکت کنند
خبری نیست و برعکس سران مجاهدین برای برپایی یک
گردهمایی کوچک ناگزیر از استخدام کارگر روزمزد می
باشند که با گرفتن ۳۰ تا ۴۰ یورو در روز، هم در تجمعات
مجاهدین شرکت می کنند و هم در میزکتابهای مجاهدین حاضر
می شوند و هم در تبلیغات ظاهری دیگر و نمایشهایی که
جلوی سازمان ملل و دیگر ارگانهای بین المللی برپا می
گردد.
با توضیحات بالا شاید کمی روشن شده باشد که چرا در این
سال ها سازمان مجاهدین به جای روی آوردن به مردم خود و
نشر و بسط اندیشه و ایدئولوژی واقعی خویش در بین
ایرانیان و جامعه ایرانی چه در داخل و چه در خارج… در
پی کسب حمایت مقامات خارجی برآمده است.
از آنجا که مسعود رجوی بیش از هرکس دیگری می داند که
ایدئولوژی اش دیگر بر هیچ پایه و مشروعیتی استوار
نیست، از علنی کردن افکار و عقایدش حتی برای اعضای رده
پایین سازمان نیز ابا داشته است (و بیش از دو سوم
اعضا، حتی از افکار و عقاید و روابط درونی رده های
بالای سازمان بی اطلاع هستند). بدین ترتیب برای وی نشر
اندیشه و ایدئولوژی خودساخته اش در بین هموطنان و
بویژه نسلهای جدید چه در داخل و چه در خارج ایران جایی
نداشته و بدنبال راه های غیر مشروع دیگر برآمده است.
این مسئله که چه عواملی باعث می شود تا رجوی به چنین
اقداماتی جهت گردآوری حامی در میان خارجیان روی
بیاورد، خود بحث مجزایی را می طلبد که در مقاله ای
دیگر به طور مفصل به آن خواهم پرداخت.
………
معرفی :
جدایی از سازمان مجاهدین خلق
مریم سنجابی عضو سابق سازمان مجاهدین بود. وی در سال
۱۳۹۰ ، از اردوگاه اشرف فرار و خود را تسلیم نیروهای
عراقی کرد.
اعترافات درباره سازمان مجاهدین خلق
مریم سنجابی در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۹۰ در یک کنفرانس
مطبوعاتی با حضور خبرنگاران و عکاسان و کانالهای
تلویزیونی و همچنین شخصیتهای سیاسی و حقوقی و
نمایندگان سازمانهای بین المللی و حقوق بشری شرکت
کرده و ضمن اعلام جدایی خود از این سازمان به اختصار
به بیان مطالب خود از درون قرارگاه اشرف پرداخت. وی در
صحبتهای خود ضمن انتقاد از شدید از نحوه رهبری سازمان
مجاهدین خلق و نقض حقوق بشر در قرارگاه اشرف، در بخشی
از گفتههای خود آوردهاست:
” نزدیک به ۲۵سال است که اعضای پادگان اشرف از اولیه
ترین حقوق انسانی که در تمامی کشورهای جهان و مجامع
بین المللی برسمیت شناخته شده محروم هستند. علیرغم
تبلیغات شدید سازمان مجاهدین خلق برای آزادی و آزادی
خواهی و علیرغم اینکه آنها بشدت از حربه عدالت خواهی و
حقوق بشر در مجامع بین المللی سو استفاده میکنند، در
تشکیلات این سازمان همواره بصورت بسیار پیچیده و
همینطور بصورت علنی کلیه اعضا این سازمان تحت استثمار
شدید فکری و محرومیت از حقوق شان هستند. “
جدایی وی از سازمان و افشاگریهای مریم سنجابی مورد
حمایت برخی دیگر از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین
خلق قرار گرفتهاست.
زندگی پس از جدایی از سازمان
مریم سنجابی در حال حاضر در پاریس زندگی میکند. وی به
فعالیتهای اجتماعی برای کمک به اعضای سازمان مجاهدین
خلق که قصد خروج از قرارگاه اشرف را دارند میپردازد.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مریم سنجابی:
رجوی تا دیروز عربده می کشید که شما اضافه زنده اید
ولی امروز مدعی حقوق بشر شده
خبرگزاری فارس،
تهران، نهم اوت 2012
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910517000608
افشاگری جدید
عضو جدا شده شورای فرماندهی گروهک منافقین
خبرگزاری فارس:
عضو سابق شورای فرماندهی گروهک منافقین در نامهای به
افشای ابعاد جدیدی از مسائل پشت پرده و مشکلات داخلی
گروهک رجوی پرداخته و رفتار ظالمانه سرکردگان نفاق با
عناصر فریب خورده را بر ملا کرده است.
به گزارش
خبرگزاری فارس، مریم سنجابی، عضو سابق شورای مرکزی
گروهک تروریستی منافقین که به تازگی از این گروهک جدا
شده است در افشاگریهای جدید خود، ابعاد جدیدی از
رفتار ظالمانه سرکرده این گروهک با عناصر فریب خورده
را منتشر کرد، در این نامه آمده است: سازمان مجاهدین
طی یک نامه تنظیم شده به تاریخ 4 مرداد 1391 با استناد
کردن به یک سری قوانین" گروه کار- بازداشتهای
خودسرانه" خواسته است تا با به پا کردن گرد و خاک و
هیاهو تبلیغاتی باز هم از پاسخ دادن به خیانتهایی که
در طی این سالها نسبت به اعضایش روا داشته طفره رفته
و در نهان همچنان به دسیسه و فریب و خرابکاری و بند
کشیدن آنها ادامه دهد.
بنگرید در یک بند از این نامه تنظیمی چنین نوشته شده
است: "شرایط لیبرتی مشابه یک مرکز بازداشت است چرا که
هیچ امکان حرکت آزادانه و ارتباط با دنیای بیرون وجود
ندارد این افراد (درلیبرتی) خود را در شرایطی یافتند
که آزادی فردی آنها از آنها سلب شده بود، خروج آزادانه
از کمپ وجود نداشت مگر اینکه موافقت رسمی و اسکورت
توسط نیروهای امنیتی انجام گیرد. آنها حق دیدار با
خانواده و یا مشاور حقوقی خود را ندارند."
در اولین پاسخ با تیتر درشت بایستی نوشت براستی شما از
بکار بردن چنین عبارات و این هوچی گریها شرم
نمیکنید؟ و هم چنین طبق یک ضرب المثل فارسی نیز
بایستی گفت" ... تو سرت را بگذار و بمیر"!
البته شما نه "شرم"دارید و نه "میمیرید" و سوگند
خوردهاید تا آخر عمر خود را به فریب کاری و حقه بازی
و باز هم قربانی کردن اعضا بپردازید.
مریم سنجابی در بخش دیگری از افشاگریهای خود آورده
است: وقتی که رجوی بیشرمانه در ایدئولوژیاش داد بر
میآورد، "خون تان و نفس تان مال من است" وقتی که مریم
رجوی میگوید" همه مجاهدین اگر کشته شوند باکی نیست –
فقط مسعود زنده بماندکافی است"، وقتی که مهوش سپهری در
جلسات رسمیاش عربده بکشد و بگوید: " شماها اضافه
زندهاید و همه بایستی در 13 ساله گی شهید میشدید."
بسیار در حیرتم که چگونه گفته میشود "افراد در لیبرتی
خود را در شرایطی یافتند که آزادی فردی آنها از آنها
سلب شده بود"
عضو سابق شورای مرکزی گروهک منافقین آورده است: راستی
آقای رجوی آیا ما در سالهای متمادی که در اشرف بودیم
آزادی! هم داشتیم و میتوانستیم از اشرف بیرون برویم!
یا اینکه تنها اسیرانی بیپناه بودیم که اجازه حتی یک
ملاقات و حتی یک تلفن به خانواده چه رسد به دیدار یک
مقام قانونی را نداشتیم...و حکم مرگ ما در دستان تو
بود!
و باز وقتی رجوی به همه اعضا حکم میدهد که همه
خانوادههای شما مال من است و حق ندارید حتی اسم آنها
را ببرید و به آنها فکر کنید...و بر مادران و پدران
پیری که سه سال است در جلوی درب اشرف برای دیدار
فرزندانشان لحظه شماری میکنند، حکم قتل میدهد و
میگوید ریختن خون همه آنها مباح است و بایستی همه را
گردن زد و در چاه ریخت!از خواندن این جمله که نوشته
است" آنها حق دیدار با خانواده و یا مشاور حقوقی خود
را ندارند"، فقط شوکه میشوم. و هنگامی که در جلسه
رسمی سال 1381 میگوید: تمامی جداشدگان سازمان را در
هر کجا که هستند بگیرید و بکشید، سلاح از من و کشتن از
شما نگران زندان هم نباشید چون زندانهای اروپا مثل
هتل هستند"
و در سال گذشته مجدداً تکرار کرده است «هر کس ...از
اشرف برود یا فرار کند جزو بدترین خائنهاست و سزایش
اعدام و کشته شدن است ... وصیت میکنم و وصیت میکنیم
که هر کجا بودیم یک روزی حساب اینها را برسیم».
حال این شخص بی رحم ... ناگهان نگران آزادی اعضایش شده
و پس از 26 سال به بند کشیدن اعضا در کمپ اشرف که
هیچکس اجازه خروج از کمپها را نداشت و حدود 23 سال هر
کس از اشرف خارج میشد خائن و مزدور شده و حکم قتل و
پیگیرد او صادر میشود.
در بخش دیگری از این نامه نوشته شده است: نفرات مسلح
نیروی پلیس عراق در نقاط بازرسی در داخل کمپ مستقر
هستند. ایستگاههای پلیس در درب شمالی و درب جنوبی و
درب شمال شرقی قرار دارد. گشتهای پلیس وارد محوطه
استراحت ساکنان میشود، مشابه آنچه که نگهبانان زندان
در سلول زندانی انجام میدهند!
آنچه از این دروغ پردازی نیز مشخص است ... کلافگی آنها
از حضور نیروی پلیس در کمپ میباشد که نمیتوانند مثل
گذشته دیکتاتوری خود را بر ساکنین روا دارند.
اگر چه که به شهادت اخبار مستند و نفرات جدا شده: با
تلاش دولت عراق و سازمانهای بینالمللی برای هر دو
نفر در کمپ لیبرتی کانتیرهای مجهز دو خوابه با وسایل
مناسب شامل تخت خواب، کمد پاتختی و کمد در نظر گرفته
شده بود ولی رجوی و سران غاصب سازمان که حتی تحمل
اندکی راحتی و آسایش اعضا را نیز ندارند، ظالمانه محل
استراحت نفرات را به کمتر از نصف در نظر گرفته شده،
تقلیل داده و محلهای استراحت دو نفره را برای کنترل
پلیسی تشکیلات به آسایشگاههای یگانی 6 الی7 نفره
تبدیل کردند و کانتیرهای آزاد شده را برای سران سازمان
به اتاق کار تبدیل کردند تا مجدداً جلسات حسابرسی
مواخذه روزانه و تحقیر و ناسزا (عملیات جاری) در آن
ترتیب دهند و بازهم بهترین محلها را به سران بالا
اختصاص دادند.
سنجابی در ادامه افزوده است: آری حقوق مورد نظر سازمان
مجاهدین و رجوی یعنی اینکه: کسی با به بیگاری کشیدن و
زندانی کردن اعضایش کاری نداشته و دخالت نکند. کسی در
ماندن غیرقانونی در عراق و دسیسه و کش دادن این موضوع
دخالت نکند. کسی در به صلابه کشیدن اعضا و دستکاری و
پایمال کردن حقوق انسانها از قبیل حق خروج از سازمان،
حق ارتباط با دنیای خارج، حق دیدار خانواده و.. کار ی
نداشته باشد. و آنها را مثل گذشته به حال خود بگذارند
که هر وقت صدای مخالفی را شنیدند سرش را زیر آب کنند
(مهری موسوی، مینو فتحعلی، قربانعلی ترابی،پرویز
احمدی) یا آنقدر به وی فشار آورند و در کمپ زندانیاش
کنند که خود تصمیم به خودکشی بگیرد( خدام گل محمدی،
فائزه اکبریان، سیمین فیض بخش، کریم پدرام، نسرین
احمدی، فرمان شفابین و...) و حکم به خودکشی دهند (حکم
اعضای شورای رهبری که اگر قصد خروج از سازمان دارند
بایستی خود کشی کنند و یا اینکه هیچگاه زنده در بیرون
مناسبات سازمان نباشند و زنده دستگیر نشوند.) و حکم به
عملیات انتحاری و خود سوزی دهند (صدیقه مجاوری،
نداحسنی،محمد ایمانی، نادرثانی، حمید عرفا و 22نفردیگر
که در سال 1382 بخاطر مریم رجوی محکوم به خودسوزی
شدند. و رجوی میگفت این کمترین کار است و شهرزاد صدر
در مصاحبه رسمی و بین المللی خود گفت ما همه خودکشی و
خودسوزی میکنیم تا مریم رجوی آزاد شود..) تا حکم به
اعتصاب غذا تا سرحد مرگ بدهند و تا حکم به حمله و جنگ
بدون سلاح داده شود و تا حکم به پرتاب کردن خود در زیر
هاموی داده شود و هر پدرسوختگی دیگر که به عقل جن هم
نرسد ولی به مغز معیوب مسعود رجوی خطور کند و بر اعضای
بیچاره با نام "امام زمان" حکم کند.
در پایان نامه افشاگرانه مریم سنجابی آمده است: آری
این همه فرافکنی و این همه عربدهکشی و تلاش
شبانهروزی و داد و فغان برای این است که به حیطه ما
وارد نشوید و بگذارید هر غلطی که تا حال میکردیم را
ادامه بدهیم و در این بین بقول رجوی " 360که هیچ
470نفر هم کشته شوند برای حفظ اشرف ارزش دارد" آخرش او
و مریم رجوی که زنده میمانند!! و میتوانند باز هم با
دلارهای موجود کاخهای دیگر و کمپهای اسرای دیگر به
پا کنند.
و بالاخره باید گفت که قربانی کردن اعضا و حق پوشی تا
کی؟پستی و دغلکاری، ظلم و جفاکاری تاکی؟
در فروردین ماه سال گذشته سهتن از فرماندهان گروهک
منافقین به نامهای مریم سنجابی، عبداللطیف شاهرودی و
برات کیخانی به همراه 10 تن دیگر از اعضای این گروهک،
از اردوگاه اشرف فرار کرده و خود را تسلیم نیروهای
امنیتی عراق کردند.
پس از آن مریم سنجانی طی کنفرانسی مطبوعاتی به
افشاگریهایی علیه گروهک منافقین پرداخت و در صحبتهای
خود ضمن انتقاد از شدید از نحوه رهبری گروهک نفاق و
نقض حقوق بشر در قرارگاه اشرف، جدایی خود از این
مجموعه اعلام کرد و این افشاگریها همچنان ادامه دارد.
-----------------
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|