_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

دلیل حمایت فرقه رجوی (مجاهدین خلق) از ارتش آزاد سوریه

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و هفتم اکتبر 2012
http://www.iran-sabz.de/

 

از ابتدای شروع اعتراضات خیابانی در سوریه که از سوی ارتش آن کشور به شدیدترین شکل وبا مشت آهنین پاسخ داده شد موجبات خروج وفراربسیاری از نیروهای نظامی آن کشور را برای پرهیز از مقابله نظامی با مردم معترضی که خواهان اصلاحات در ساخنار قدرت مساط کشور بودند فراهم کرده بود.
سرکوب خونین مردم سوریه توسط نظامیان وشبهه نظامیان ملقب به شبیحه زمینه ساز تشکیل ارتش آزاد سوریه در خارج از آن کشور توسط فرماندهان گریخته از ارتش سوریه و به کمک نیروهای خارجی گردید .

این اعتراضات و در ادامه آن ؛تشکیل ارتش آزاد سوریه ازسوی دولت آمریکا وبه تبع آن کشورهای اروپایی مورد حمایت سیاسی ودر نهایت مورد حمایت لجستیکی از سوی برخی ازکشورهای عربی مانند قطر؛ بحرین ؛وبویژه عربستان سعودی قرار گرفت وبا بالا گرفتن این اعتراضات ودرگیری ها نیز پای سایر کشورها مانند ترکیه که با ورود موج بزرگی از پناهندگان سوری به خاک خود مواجه شده است به این ماجرا کشیده شد .

ظاهرا ترکیه بدلیل عضویت در ناتو وهم بدلیل هم مرز بودن با سوریه وهم بدلیل اینکه بهار عربی از این کشور یک الگوی بسیار زیبا در جهان اسلام ترسیم کرده است لاجرم نقشی اجتناب ناپذیر نیز پیدا کرده است که قطعا در فردای سوریه اگر نقشی تعیین کننده نداشته باشد نقشی تاثیر گذار جدی خواهد داشت.

در این رهگذر اما فقط آرتش ازاد سوریه نیست که با یگانهای آموزش دیده خود عرصه را بر نیروهای اسد تنگ کرده است نیروهای سلفی مورد حمایت مستقیم عربستان ونیروهای وابسته به القائده وکردهای سوریه که سالیان در سکوت وسایه بسر میبردند ودیگر اقوام ودستجات مانند کردهای ترکیه (پ ک ک )را نیز باید به این رنگین کمان وطاووس هفت رنگ در این بلبشو اضافه کرد که هر کدام از سوی کشور یا دولتی بطور مستقیم یا غیر مستقیم حمایت مالی میشوند ؛ به بیانی دیگر امروز هر کس که از ننه جان خود قهر کند وبگوید با حکومت بشار اسد میجنگد مورد حمایت قرار میگیردزیرا امروز نفس مبارزه با اسد مشروعیت سیاسی ومالی میآورد.

همچنانکه حکومت اسد نیز از سوی حکومت اسلامی ایران مورد حمایت مالی ؛سیاسی ونظامی قرار دارد وسوریه را بعنوان کشورخط مقدم جنگ با اسرائیل تلقی میکند هرچند در بیست سال گذشته هرگز سوریه نقشی در مبارزه مستقیم فلسطینیان با اسرائیل نداشته است بلکه این درایت وزیرکی حافظ اسد بود که چنین نقشی را از خود به کشورهای عربی تحمیل کرده بود وآنان را مجبور به حمایت مالی وسیاسی کرده بود؛ اما بشار اسد از درایت پدر برخوردار نبود ودر شکافی که بهار عربی در کشورهایی که سنتا با دیکتاتوری اداره میشد بوجود آورده بود با همان روش کهنه و قدیمی سرکوب مقابله کرد ونتوانست در این موج جدید باافکاری جدید به نفع کشور استفاده کند ونتیجه این شد که با بستری که از خون ایجاد شد زمینه دخالت کشورهای خارجی را در سوریه فراهم نمود.

این یک واقعیتی است که هر کشوری امروز منافع خود را در شرایط بحرانی سوریه دنبال میکند ونفس حمایت این یا آن دولت ار شورش یا درگیریهای سوریه دلیل بر باطل بودن یا مشروع بودن مبارزه مردم سوریه نیست.

همچنانکه در زمان اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی سابق همه نیروهایی که در افغانستان یا خارج از افغانستان با شوروی میجنگیدند از سوی جبهه غرب مورد حمایت مادی وسیاسی قرار گرفته بودند واین حمایت از مردم افغانستان سلب مشروعیت نمیکرد.زیرا زمینه وبستر حمایت خارجی را حکومت وقت افغانستان وحکومت شوروی سابق ایجاد کرده بودند .

همچنانکه این حمایتها به حکومت طالبان در افغانستان مشروعیت نبخشید زیرا بیشترین حمایت مادی را طالبان از امریکا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی دریافت میکرد اما طالبان مشروعیت کسب نکردو بدلیل فقدان حمایت مردمی توسط نیروی خارجی ومخالفین داخلی سقوط کرد.

ساقط کردن طالبان در افغانستان توسط ناتو وآمریکا هم سلب مشروعیت از حکومت فعلی افغانستان نکرد همچنانکه ساقط کردن صدام در عراق وقذافی در لیبی چنین نکرد.

در عراقی که توسط امریکا از دیکتاتوری رها شد توسط شیعیان اداره میشود وهیچ صنمی هم با امریکا ندارد.

ودر این 3کشور هم نیروی خارجی دنبال منافع خودش بوده وبه نیروهایی هم که میجنگیدند حقوق پرداخت میکرده اند وپرداخت این حقوق دلیل بر باطل بودن مبارزه انان نبوده زیرا برای کشور خود میجنگیدند وحمایت هم میشدند ؛ حقوق نمیگرفتند که بجنگند بلکه میجنگیدند وحقوق هم میگرفتند.

همچنانکه هیچکس برای 150دلار حقوق در سوریه حاضر نیست جان خود را به خطر بیندازد و امکانپذیر نیست که دولت عربستان بتواند با پرداخت این مبلغ برای جنگ در سوریه نیرو جذب کند بلکه این از از همان بستر وشرایطی که توسط اسد در سوریه فراهم شده میسر میشود .

نفس دریافت این 150دلار جنگ ومبارزه سرباز ارتش ازاد را باطل یا مشروع نمیکند ؛ همچنانکه نیروهای القائده که در سوریه با نیروهای اسد میجنگند وپولی هم دریافت نمیکنند به مبارزه مردم سوریه مشروعیت نمیبخشند وچنانچه از عربستان حقوق دریافت کنند هم تاثیری بر محتوای مبارزه مردم سوریه ندارد.

نیروهایی که در سوریه با دولت در حال جنگ هستند از هر کلاغی هم که فضله ای چه مالی باشد چه کلامی روی نیروهای اسد بریزند حمایت میکنند زیرا این قائده جنگ است که جبهه دشمن را هر چه بیشتر مشغول و آب را هر چه بیشتر گل آلوده کنند .
ایضا نفس حمایت فرقه رجوی از ارتش آزاد سوریه آن را نامشروع یا نجس نمیکند و آبی هم از این حمایت برای رجوی گرم نمیشود اما باید دید منافع رجوی در این حمایت چیست .

اینکه یکی از فرماندهان ارتش آزاد سوری در سورچرانی این فرقه شرکت کرده را نباید به کل این ارتش وکل مطالبات معوقه مردم سوریه تعمیم داد زیرا فرماندها ارتش آزاد سوریه در این بلبشو به دنبال الاغی میگردند که سوارش شوند وحالا الاغ ماده ای مثل مریم رجوی را گیر آورده اند چرا سوار نشوند ؟دلائل وهدف ارتش آزاد مشخص است باید دید دلیل این الاغ ماده برای سواری دادن چیست.

"چرا فرقه رجوی از ارتش آزاد سوریه حمایت میکند؟"

دلیل اصلی این حمایت در درجه اول پزدادن با یک ارتش واقعی خارجی برای افراد یک ارتش خیالی که در اوهام 30سال است برای سرنگونی مشق نظامی میکند.

برای خنثی کردن ضربه اساسی از دست دادن ظرف استراتژیکی وایدئولوژیکی پادگان اشرف باید به ارتش آزاد سوریه ببالد زیرا 30سال چنین دورنمایی وچنین تصویری را از خود برای نیرو تبلیغ کرده است.

هنوز هم رجوی در اطلاعیه ها و پیر وپاتال های شورایی در مقالات خود از تخلیه پادگان اشرف بعنوان ترفند بیخانمان کردن ساکنان اشرف نام میبرد.

خلا استراتژیک وتعین کننده ومخرب ایدئولوژیک تخلیه از اشرف را روی نیروهایش رجوی بیش وبهتر از هر کسی میداند وحتی بقول خودش (مالکی ورژیم) هم به اندازه رجوی از میزان ضربه وارد شده بیخبرند.

برای پر کردن این خلا باید دست به دامن یک ارتش ولو دستساز خارجی حتی در سوریه شود تا بتواند با آن جلو نیروی تا دیروز مسلح ودارای قرارگاه مانور کند تا شاید زمان انحلال را به درازا بکشد.

قبل از همه شخص رجوی اگر هنوز زنده باشد وبهتر از مریم قجر میداند که نمیتواند این نیرو را تا سوریه که سهل است تا سر خیابان بغداد ببرد.

نخ نبات این نیرو از بین رفته است وخارج از یک محیط کنترل شده ومحصور شده این نیرو دوام ایدئولوژیک نمیآورد ومضمحل میشود.

در بهترین شرایط ایدئولوژی رجوی قادر نیست حتی یک نفر را خارج از کنترل فیزیکی در حصار ایدئولوژیکی قرار دهد زیرا در محیط ذوب میشود .

مانند یک تکه گوشت فریز شده داخل فریزر فقط میتواند نیرو را نگداری کند اما خارج از این قائده ظرف خالی ومظروف از دست رفته است.

با ارتش آزاد سوریه میتواند مانور وتبلیغ سیاسی کند اما این مقطعی است وبلحاظ ایدئولوژیک در واقع امر سرگرم بریدن ریشه خودش میباشدو تبلیغ علیه خودش است.

رجوی دروغ میگوید ایکاش رجوی یکبار راست بگوید وما هم او را کمک میکنیم تا این نیرو از عراق به سوریه برود وبه ارتش آزاد سوریه ملحق شود.

این نیرو تا فرودگاه بغداد هم که در نزدیکی لیبرتی است نمیرسد چه رسد به سوریه.

برای واضح تر شدن صحنه یک مثال میآورم:

همه جدا شده ها قطعا نشست های طعمه ونشست پرچم را در قرارگاه باقرزاده بیاد دارند .محتوای نشست طعمه ضد ارزشهای بورژوازی بود وهمه باید علیه بورژوازی وارزشهای آن واکسینه میشدند زیرا ارزشهای بورژوازی موجب بریدگی نفرات میشد وحتی لحظه فکر کردن به خارج کشوررا باید دستگیر میکردی وفاکت مینوشتی وخود را به جمع میسپردی تا جمع آنرا بمباران کند.

حتی آرزوی رفتن به عملیات هم میتوانست یک نخ وصلی باشد و بهانه ای باشد برای رفتن به سمت بورژوازی واین یعنی غلتیدن در دام بریدگی وهدف بریدگی رفتن به دامن بورژوازی بود برای زن وزندگی وباقی ماجرا..
نشستهای پیوسته ای که تا پایان شهریور سال 80ادامه داشت ونشست پرچم همزمان شد با حملات تروریستی 11سپتامبر 2001 در امریکا که در این نشستها رجوی هنوز ژست ضد امپریالیستی داشت و جشن وپایکوبی های چند روزه را بر پا کرده بود ودر جمع بندی این عملیات مشخص شد که یک تیم 6نفره القائده به مدت 4سال در آمریکا زندگی میکردند وخود را برای این عملیات آماده میکردند.

مریم رجوی در جمع بندی ایدئولوژیک این عملیات آن جمله و گاف معروف را خطاب به آمریکا به زبان آورد که این تازه عملیات اسلام ارتجاعی بود "وای به آن روزی که اسلام انقلابی عملیات کند".

رجوی بلافاصله پرید توی صحبت مریم وآن را ماستمالی کرد چون بر عکس مریم خود رجوی میفهمید که این حرف را نباید جلو جمع به زبان آورد وگفت ما کاری نداریم چه کسی عملیت کرده وعلیه چه کسی عملیات شده ما باید ببینیم در شرایط حاضر منافع ما کدام است.

به دو دلیل مریم نباید این حرف را میزد:

یکم بدلیل سیاسی نباید از زبان رهبری این حرف گفته میشد چون تائید وهمسویی با تروریسم محسوب میشد و برای رجوی قیمت سیاسی داشت وهمچنانکه بعد از سقوط صدام این حرف به گوش آمریکاییها رسید.

دوم موجب تخریب روحیه ارتش رجوی میشد وایدئولوژی رجوی را زیر سوال میبرد .

همین حرف تا مدتها روی افراد تاثیر منفی ایدئولوژیک داشت که یک تفکری که از نظر رجوی ارتجاعی بود توانسته بود در خاک آمریکا و در مهد بورژوازی 4سال دوام بیاورد ودر جامعه سرمایه داری ذوب نشود وبزرگترین عملیات تاریخ امیریکا را خلق کند پس چگونه است که مجاهد خلق مجهز به انقلاب مریم نمیتواند حتی به خارج از عراق فکر کند زیرا ترویج بریدگی میشود.

به عبارت دیگر این ایدئولوژی قادر نیست حتی ذهن افراد را واکسینه کند چه رسد در جامعه بورژوازی زندگی کندو بخواهد سرنگونی را محقق کند.

این همان موضوعی بود که رجوی میفهمید ولی مریم نمیفهمید.در واقع مریم با این جمله زیراب ایدئولوژی رجوی را میزد ولی نمیفهمید ورجوی مجبور شد وارد حرفای مریم شود وغیر مستقیم خطاب به مریم گفت خفه خون بگیر احمق.

حالا ارتش به اصطلاح آزادیبخش وبازوی پر اقتدار خلق قهرمان نجنگیده ظرف کمتر از 48ساعت جان به جان افرین سپرد وتسلیم شد وخلع سلاح را چشم بسته به جان خرید.

این همان ارتشی بود که قرار بود در صورت حمله امریکا به عراق ومحتمل شدن سقوط صاحبخانه (صدام) بدون فرمان راهی خاک میهن شود وتا سرنگونی به راه خود ادامه دهد.

کروکی سازماندهی این عملیات در نشست پرچم صورت گرفته بود وشخص مسعود رجوی مدعی شد که در این عملیات خودش ومریم سر ستون خواهند بود وبازگشتی به خاک عراق متصور نیست وهمه میرویم برای همه چیز یا هیچ چیز یعنی یا سرنگون میکنیم یا کشته میشویم وبقول خودش به شهدای فروغ میپیوندیم که البته در جی جایش به جای پیوستن به شهدای فروغ همه چیز به دروغ پیوست.

اگر یک روزی در همان نشستها کسی جرات میکرد بپرسد که اگر آمریکائیها برای خلع سلاح ما آمدند چکار باید کرد؟ بلافاصله رجوی میگفت مجاهد پر کینه سر کوچه کمینه.

اما همگان دیدند که ارتش آزادیبخش رجوی تا سر کوچه هم نتوانست برود چه رسد که برای آمریکایی ها کمین بگذارد.

توی لیبرتی رجوی ورود به محوطه را برای نفرات ممنوع اعلام کرده وبیشترین وقت وانرژی تشکیلات صرف پائیدن وکنترل فیزیکی آنان میشود وافراد مترصد فرصت هستند تا فرار کنند.

در منطق رجوی فرد مسئله دار برای اثبات خودش واثبات تعهد به رجوی باید از سازمان دفاع میکرد وفرد وادار میشد تااولین فحش وضربه رابه دیگر افرادمسئله دار وارد کند.

روزی نیست که در سایتهای رجوی چنین مدلهاونمونه هایی نداشته باشند تازه اینها رو به نفرات بیرونی هستند ومجبورند علنی کنند از روی همینها میشود فهمید در داخل کمپ چه خبر است.

بطور مثال نامه ای را از قول خانم زینب حسین نژاد را با نام زینب کریم زاده خطاب به دبیر کل ملل متحد با ادبیات شناخته شده فرقه رجوی چاپ کرده اند که خواندنی است در این نامه از زبان دختر علیه پدر فحاشی شده است زیرا آقای قربانعلي حسين‌نژاد پدر زینب حسین نژاد 6ماه قبل از لیبرتی موفق به فرار شده است وقصد دارد به دخترش در خروج از لیبرتی کمک کند.

افراد لیبرتی اصلا نمیدانند فیس بوک قاشق است یا رادیو یا سالن نشست که از قول این خانم به دبیر کل ملل متحد شکایت کرده اند چرا آقای کوبلر با قربانعلی حسین نژاد ملاقات کرده است.

 

http://www.iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=7612:1391-08-02-15-54-00&catid=5:2010-12-28-06-03-02&Itemid=6

 

"قربانعلي حسين‌نژاد با همكاري با آخوندهاي فاشيست دستانش را به خون شهدا آلوده كرده است و از جمله به خون مادرم هم خيانت كرده است.
وي حالا در خدمت رژيم جنايتكار حاكم و زير بيرق خميني ملعون و آخوند صانعي(2) قرار دارد. در همان صفحه فيس بوك‌اش كه عكس مرا بعنوان فرد گروگان گرفته شده! زده و در واقع از عكس من سوء استفاده كرده است، عكس آخوند جنايتكار صانعي و خميني دجال نيز ديده مي‌شود كه از جنايتكاران مردم ايران تعريف كرده است. اين آخوندها قاتلين مردم ايران هستند. همين رژيم بهترين دوستان من و مادرم را كشتند"..

 

این موارد وهزاران مورد دیگر دلیل موثقی است که تبلیغات فرقه رجوی پیرامون پیوستن به ارتش آزاد سوریه یا هر ارتشی در هر جای دیگر جهان صرفا تلاش جهت ایجاد تعادل وبالانس در بین نیروهایی است که تا دیروز در یک خیابان یکطرفه ورود به فرقه قرار داشتند وامروز این خیابان دوطرفه شده ورو به اتوبان زندگی است .

رجوی ابزار کافی برای مسدود کردن این اتوبان را ندارد ونتیجه نهایی آنرا هم خوب میداند زیرا پادگان اشرفی در کار نیست .

تا دیروز مدعی بود در لیست تروریستی هستم به همین دلیل رژیم سرنگون نمیشود اما حالا این بهانه را هم ندارد.

پادگان اشرف از لیست برایش مهمتر بود اگر به رجوی باشد آرزو میکند در همه لیست های تروریستی دنیا قرار داشته باشد در عوض پادگان اشرف را دوباره صاحب شود اما باید خطاب به رجوی دوباره تکرار کنم :

تو در خواب بودی که خانواده ها پادگان اشرفت را تصاحب کردند حالا هم منتظر باش خانواده ها در راهند میآیند وبچه ها را هم تصاحب میکنند مواظب باش فرمانده ثریا بالای سرت میآید.
اینها را گفتم که بترسی ووحشت کنی.

 

عباس صادقی
27.10.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خروج مجاهدین خلق (فرقه رجوی) از لیست تروریستی و فروپاشی تشکیلاتی

 

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و پنجم سپتامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/september/087.HTM


روز ۲۶ شهریور آخرین گروه نیروهای سازمان از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی (آزادی) منتقل شدندو در واقع امربساط تشکیلاتی ایدئولوژیک رجوی در عراق جمع شد ،وناگفته نماند تخلیه پادگان اشرف پیشتر از سوی خانم هیلاری کلینتون بعنوان پیش شرط در تصمیم گیری نهایی برای حذف نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی اعلام شده بود و همچنین ،یک دادگاه فدرال در آمریکا به وزیر امور خارجه آمریکا تا روز اول اکتبر امسال فرصت داده بود تا درباره حذف نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی تصمیم بگیرد.

بر این اساس روز 21سپتامبردو مقام رسمی آمریکا اعلام کردند که انتظار می‌رود دولت آمریکا روز اول اکتبر رسما حذف نام سازمان از این فهرست را اعلام کند.

ظاهرا خانم کلینتون در این زمینه تصمیم خود را گرفته است اما باید تا روز اول اکتبر منتظر بود تا اعلام نهایی توسط ایشان صورت بگیرد هر چند که خروج نام سازمان از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا دردهای بی درمان سازمان را دوا نخواهد کرد ومانع فروپاشی تشکیلاتی آن نخواهد بود.

نگارنده اعتقاد دارد که فروپاشی تشکیلاتی سازمان روزی استارت خورد که رجوی با انتقال اولین گروه از اسیران پادگان اشرف به کمپ لیبرتی موافقت کرد وادامه این انتقال روند فروپاشی را تسریع کرده است.

دخول یا خروج سازمان از لیست تروریستی بر این شرایط جدید تاثیری نداشته است همچنانکه عدم موفقیت سازمان در جذب نیرو ربطی به ورود سازمان به لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا نداشته است و از سال 1991 به بعد سازمان برای جذب نیرو مجبور به استفاده از روشهای غیر متعارف شده است و 99درصد افرادی را که بعد از این سالها سر از پادگان اشرف درآوردند با ترفندهای پناهندگی یا به بهانه های کاریابی با حقوق ماهیانه 3000دلارفریب خورده وبه عراق کشانده شده اند.

در موارد دیگر سازمان اقوام این افراد نگون بخت را به بهانه دیدار با خانواده تا مرز اردن قانونی وارد میکرد واز اردن تا عراق را بطور غیر قانونی به عراق وارد میکرد و پاسپورت ومدارک آنها را ظبط میکرد و بدین ترتیب افراد در عراق بدون هویت باقی میماندند وراه خروج از عراق نداشتند و در صورت اعتراض با این پاسخ مواحه میشدند که به جرم ورود غیرقانونی به عراق میباید 8سال را در زندان ابوغریب بسر ببری وبعد از 8سال هم تحویل حکومت ایران شوی ،وبا این حیله فرد فریب خورده عطای خروج از عراق را به لقایش میبخشید.

امروز سازمان از چنین امکانی برخوردار نیست وبه بیانی دیگر اهرمهای کنترل تشکیلاتی مانند نشست های عملیات جاری ، دیگ ، غسل هفتگی ،نشست های شستشوی مغزی و برنامه فشرده کاری روزانه که امکان تفکر را از محبوسین در تشکیلات رجوی را سلب میکرد ،با انتقال این افراد به کمپ لیبرتی از بین رفته است و دیگر مانند قبل برای رجوی کاربردی ندارد وچوب سرکوب مانند قبل عمل نمیکند وهمین ها موجب گردیده که دامنه نفوذ القائات فرقه ای تفکر رجوی بر کل نفرات از بین برود ورابطه تعریف شده ظرف ومظروف از تناسب قبلی خارج شود.

این روشها قبل از ورود به لیست تروریستی مورد استفاده رجوی بوده است وبعد از ورود به لیست هم همچنان استفاده میکرده است واین افراد محبوس بوده اند که راه خروجی برایشان متصور نبوده است ودر صورت اعتراض با روشهای سرکوب رایج در تشکیلات مواجه میشدند ویا سر از زندان های سازمان درمیآوردند ویا آنها را به روی میدانهای مین میفرستادند وبقول خودشان نان شهید شدنش را میخوردند.

با ورود سازمان به لیست تروریستی هیچکدام از این روشها از بین نرفت وهیچ کورسوی امیدی برای نجات آنها فراهم نشد اما با انتقال این افراد از پادگان الموتی اشرف به کمپ لیبرتی همه محدودیت های بالا از بین رفت وپای سازمان ملل به کمپ باز شده وافراد میتوانند از این جابجایی حداگثر استفاده را ببرند وپا به دنیای آزاد بگذارند.

خروج سازمان از لیست تروریستی نه تنها امکانات خروج از سیطره تشکیلاتی را کمتر نمیکند که بیشتر هم میکند زیرا تا دیروز محودیت پناهندگی برای این نفرات به دلیل وابستکی آنها به سازمانی که در لیست تروریستی قرار دارد وجود داشت امروز این محودیت وجود ندارد وهمه آنان به صفت یک فرد میتوانند مورد مصاحبه با کمیساریای ملل متحد قرار بگیرند واز کشور های اروپایی وآمریکایی پناهندگی دریافت کنند واین امر هرچه بیشتر سیطره کنترلی سازمان را از روی آنها از بین میبرد و زمان حضور آنها را در عراق بمراتب کمتر میکند.

امروز منافذ وامکانات خروج بیشتری برای این اسیران فراهم شده وهر روز که بگذرد دست سازمان در به کنترل درآوردن آنها کمتر میشود واین تشکیلات رجوی است که هر روزه با ریزش نیرویی بیشتری مواجه میشود واین میسر نمیشد مگر با تخلیه پادگان عنکبوتی اشرف که تارهای مرئی ونامرئی خود را بر دست وپای این اسیران تنیده بود .

اهمیت این جابجایی وعدم کنترل نیرویی را میتوان از لابلای اطلاعیه های مضحک دبیر خانه وکنفرانسهای آنها دید.

دبیرخانه یکروز درد محدودیت های ظالمانه و امکانات اولیه میگیرد :

"با انتقال ۶۸۰تن به لیبرتی و در حالیکه شمار ساکنان لیبرتی بالغ بر ۳۰۰۰تن است، دولت عراق به فشارها و محدودیتهای ظالمانه ادامه می‌دهد و آنها را از امکانات اولیه محروم کرده است."

ویکروز درد شکنجه ساکنان لیبرتی میگیرد :

"شکنجه ساکنان لیبرتی با محروم کردن آنها از لیفتراک و مجبور کردن آنها به حمل بارهای سنگین شماری از ساکنان به دردهای شدید دست و کمر و بیماریهای استخوانی مبتلا شده اند."

این ها همه ناشی از درد انتقال افراد به لیبرتی است وگرنه دبیر خانه ایها اینقدر هم احمق نیستند که ندانند از سال 1366 که این نگون بختها پایشان به عراق باز شد روزانه در معرض جابجایی بارهای سنگین بوده اند وبیش از 90درصد افراد به همین دلیل از بیماری های مختلف رنج میکشندو هرگز سازمان برای انها لیفتراک نیاورد واسم این جابجایی ها هم هرگز شکنجه نگذاشت بلکه بر عکس هرگونه اعتراض را با انگ تمارض سرکوب میکرد.

در ثانی تعریف کمپ ترانزیت مشخص است و مکانی است موقت وطبق بازرسی های نمایندگان سازمان ملل از امکانات در حد استاندارد برخوردار است، پس درد این آقایان از چیست؟

اینها درد وعوارض بعد از جابجای است که روز به روز هم بیشتر میشود.

به اطلاعیه شماره 53 دقت کنید:

"در ساعت ۱۰صبح حال دو تن از بیماران محمود خسروی و محمد افضلی به وخامت گرایید و در حالت بیهوشی به کلینیک لیبرتی منتقل شدند".

خدا پدر عراقی ها را بیامرزد که آمبولانس وکلینیک در اختیار این افراد قرار داده است تا وقتی مریض میشوند به آنها رسیدگی کنند ،بر عکس پادگان اشرف که هر کسی از فشار کار یا گرما غش میکرد بایکوت میشد ودر نشست بر سرش میریختند که تمارض کردی واز زیر کار در رفته ای.

"ساعت۱۸۳۰ روز جمعه ۲۴شهریور، تعداد ۷دستگاه آمبولانس دولتی حامل بیماران معلول و پرستاران آنها از اشرف به لیبرتی رسید. این پس از ۲۴ساعت بازرسیهای توأم با شکنجه و برگرداندن قسمتی از وسایل شخصی آنها در اشرف و پس از چندین بار بازرسی در نقاط کنترلی در مسیر فرودگاه با دستگاههای اسکنر و سونار و یگان سگهای پلیس بود."

از طنز بازرسیهای توأم با شکنجه که بگذریم ،عراقی ها برای بیماران ومعلولین آمبولانس اختصاص داده اند تا آنجایی که ما بیاد داریم حتی برای نشستهای مسعود رجوی یکبار ندیدیم سازمان برای بیماران آمبولانس اختصاص بدهند وهمه را مانند گونی سیب زمینی پشت آیفا انتقال میدادند.

البته حرف اصلی را این دبیر خانه از زبان سفير لينکلن بلومفيلد در جلسه استماع کميته خارجي بزبان آورده :

"موضوع مطرح شده توسط آقاي بومدرا بيشتر با اين سناريو سازگار است که مي خواهند اين افراد را مجبور به فرار از کمپ ليبرتي و قرار دادن خودشان در معرض عناصر متخاصم عراق و سرويس هاي اطلاعاتي ايران بکند "...

همه درد رجوی از فرار وخروج افراد از زیر سیطره تشکیلاتی است و سازمان با خروج از لیست تروریستی تا آنجا که به کارکردهای برون تشکیلاتی برمیگردد هرگز با مشکل جدی مواجه نبوده است بلکه با خروج از پادگان اشرف دچار مشکل شده است.

بطور مثال از سال 1997 که سازمان در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار گرفته است همچنان در سالنهای کنگره امریکا مشغول بذل وبخشش دلارهای صدام به نمایندگان جهت لابیگری بوده است که این خود با قوانین آمریکا مغایرت داشته اما انجام میشده است.

در انتقال پول با بانکهای امریکایی محدودیتی نداشته است .

ورود به لیست سیاه تروریستی برای انجام کارهای سازمان در اروپا وآمریکا هیچ محدودیتی ایجاد نکرده است ، میتوانسته برخی محدودیت های قانونی واداری برای سازمان ایجاد کند که باز هم مشکلی نبوده وسازمان بطور غیر مستقیم انجام میداده است.

تنها مانع جدی برای سازمان محدودیت تردد رجوی ومریم قجر بوده است که با بیرون آمدن از لیست هم میتواند همچنان این محدودیت وجود داشته باشد.

حال باید دید که آیا خروج از لیست تروریستی میتواند مانع پیگرد ومحاکمه رجوی بشود یا خیر زیرا احتمالا رجوی با خروج از لیست از سوراخ موش نیز خارج خواهد شد واین اتفاقا فرصتی برای جداشدگان از این فرقه است تا رجوی را به پای میز محاکمه بکشانند.

در سایر موارد هیچ تفاوتی بین امروز که احتمالا از لیست خارج شود با دیروز که در لیست قرار داشته ندارد، تنها تفاوت میتواند این باشد که کمکی جدی در فروپاشی تشکیلات جهنمی آن در عراق ایجاد کند.

به امید رهایی همه اسیران در فرقه رجوی

عباس صادقی 25.09.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تخلیه کامل پادگان اشرف=انحلال تشکیلاتی

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، هفدهم سپتامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

روز گذشته انتقال 680نفر دیگراز اعضای سازمان مجاهدین از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی توسط مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل و دولت عراق تائید گردید. وبدین ترتیب تقریبا کلیه نفرات به غیر از تعداد 200 نفری که بزودی باید تعین تکلیف شوند از این پادگان به کمپ لیبرتی منتقل شده اند ومیتوان گفت که این افراد بعد از 30سال گرقتاری وحبس در قفس اشرف ،یک قدم بزرگ به سمت آزادی نزدیک شده اند.

بعد از میانجیگری سازمان ملل در دسامبر سال گذشته ساکنین پادگان اشرف میبایست علیرغم مخالفت رهبر فرقه ،به تدریج به کمپ لیبرتی منتقل شوند وطی 4مرحله نزدیک به 2000نفر از این نفرات نیزبه کمپ لیبرتی منتقل شدند اما در ادامه ، بدلیل نگرانی رهبری فرقه از فرار متعدد نیروها از لیبرتی ،و فروپاشی تشکیلاتی پس از اشرف وهمچنین نگرانی از پیگرد ودستگیری شخص رجوی پس از تخلیه اشرف ، ریل تخلیه وانتقال افراد به لیبرتی به مدت 3ماه متوقف گردید اما بدلیل پایداری دولت عراق وتهدیدهای وزیر خارجه امریکا ،رجوی ناگزیر تن به پذیرش شرایط دولت عراق جهت خروج از پادگان اشرف شد.

همچنین طی یکماه گذشته از نفرات منتقل شده به کمپ لیبرتی 5نفرموفق شدند از حصار تشکیلاتی رجوی فرار کنند وخود را به نیروهای عراقی مستقر در لیبرتی برسانند.

با تکمیل روند انتقال ،از این پس نیز شاهد فرار وجدایی بسیار بیشتری از نفرات مستقر در کمپ لیبرتی خواهیم بود زیرا انحلال پادگان اشرف صرفا بسته شدن یک مکان استقراری نبوده بلکه بیانگر زوال واضمحلال ظرف ایدئولوژیک تشکیلات جهنمی رجوی میباشد .

رجوی در هیچ کجای این عالم خاکی به غیر از عراق نمیتوانست چنین زندانی رابرپا کند که افراد اسیر در این زندان را به مدت 30سال در بیخبری مطلق نگاه دارد و این زندان شکسته نمیشد اگر رژیم صدام حسین ساقط نمیشد.

رجوی طعم شکست را اینچنین زبونانه نمیچشید اگرپای خانواده ها به پشت درب این زندان بزرگ باز نمیشد وتمامی موجودیت ایدئولوژی عنکبوتی رجوی را به چالش نمیکشید.

در اینده ما شاهد تاثیرپذیری فراوان این فروپاشی بر کلیه نفرات کمپ لیبرتی اعم از بالاترین لایه های تشکیلاتی تا ضعیف ترین لایه های آن خواهیم بود زیرا این فروپاشی صرفا بر دیوارهای پادگان اشرف اتفاق نیفتاده بلکه این فرپاشی بر تمامیت ابهت شیطانی رجوی است که در اذهان تک تک نفرات محصور در تشکیلات رجوی صورت گرفته است.

ابزارهای سرکوب تشکیلاتی بدست لایه های بالایی و وفادار به سازمان دیگر مانند دیروز در پادگان اشرف عمل نخواهد کردواین لایه ها در لاک دفاعی فرو میروند ومانند گذشته نمیتوانند امر ونهی کنند زیرا ابزارسرکوب دیروز از بین رفته است ، زندانی وتیر وتبر وطپانچه ای در اختیار این افراد قرار ندارد که بتواند موج رو به گسترش ریزش را مهار کند.

پیر زنان وپیر مردان وفادار به رهبری امروز خود نیازمند به رسیدگیهای ویژه ای برای بقاء هستند زیرا بخش عمده آنها امروزبدون تجهیز به پوشاک بزرگسالان نمیتوانند قدم از قدم بردارند چه رسد به به اینکه بخواهند مانند سالیان قبل نقش قابل قبول بازجو وشکنجه گر را برای تشکیلات رجوی بازی کنند.

این افراد روزی در کنار ارتش عراق علیه سربازان ایرانی میجنگیدند و در زمان انتفاضه مردم عراق بازوی نظامی صدام حسین علیه مردم عراق محسوب میشدند ، اما امروز علاوه بر اینکه حال راه رفتن هم ندارند و در وحشت از لایه های پایینی جهت تسویه حساب شب وروز ندارند،همواره در وحشت از دستگیری ومحاکمه در محاکم قضایی عراق نیز به سر میبرند.

برای آن دسته از لایه پایینی که طی این سالیان در بیخبری و اطاعت مطلق بسر میبرده خروج از پادگان اشرف یک شوک وتلنگر بزرگ تلقی میشود واین جابجای او را از اوهام گذشته خارج میکند واینک خود را در مجموعه سوالات بیجوابی میبیند که طی این سالیان از آنها بیخبر بوده است و تنها واقعیتی که در برابر خود میبیند عمر تلف شده ای است که برای شعارهای غیر واقعی رهبری بی خردخود به هدر داده است واتوماتیک به فکرمسیری برای خروج از بن بست سوق داده میشود.

وبرای آن دسته از کسانی که همواره در فکر خروج بدون دردسر وبدور از فشارهای تشکیلاتی بوده اند اینک بهترین فرصت ایجاد شده است تا خود را از منجلاب نشست های عملیات جاری ودیگ وغسل هفتگی خلاص کنند .

وبرای کسانی که به فکر فرار بوده اند اینک شرایط فرار بهتر از هر زمانی وجود دارد ومیتوانند طرح های خود را برای فرار عملی کنند.

فرارهای یک ماه گذشته تائیدی بر این مدعاست که این مسیر از یک ماه پیش اغاز شده است ودر آینده به یک جریان بزرگ تبدیل میشود.

 

به امید آزادی ورهایی همه این عزیزان.


عباس صادقی 17.09.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تخلیه پادگان اشرق قطعی است رجوی قصد فرار دارد

تعجیل مجاهدین برای رفتن به لیبرتی ومانع تراشی دولت عراق

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، دوم سپتامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/september/006.HTM

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

هنوز از شوک وذوق اطلاعیه "حسن نیت" رجوی در نیامده بودم ودر این فکر بودم که از مجموعه عوامل تاثیر گذاربر تغییر رویکردفرقه رجوی جهت تن دادن به ریل انتقال، کدامیک تعین کننده بوده که رهبری فرقه مجاهدین را وادار به پذیرش خروج ازقلعه استراتژیک اشرف کرده است که خبر شوکه کننده دیگری روی سایتهای خبری قرار گرفت که گویا رهبری فرقه (مجاهدین) ازهمان ابتدا در تخلیه پادگان اشرف پیش قدم بوده است واین دولت عراق بوده که در روند انتقال مانع تراشی میکرده است.

"به گفته شورای ملی مقاومت، در حالی که ۴۰۰ تن از ساکنان اشرف در صف بازرسی برای انتقال به (اردوگاه) لیبرتی بودند، مورد توهین و آزار و اذیت" قرار گرفتند نیروهای مسلح عراقی "به ناگهان با استفاده از انواع وسایل از جمله چوب و چماق، سنگ، میله، گلدان و قطعات میزهای بازرسی به صورت وحشیانه ای در برابر چشم ناظران ملل متحد به ساکنان بی دفاع [اردوگاه اشرف] حمله ور شدند و ۲۰ نفر از آنها رامجروح کردند."

چرا دولت عراق باید در روند انتقال مانع تراشی کند؟وچرا باید دربرابر چشم ناظران ملل متحد یک چنین خبطی را مرتکب شوند که جای هیچگونه دفاعی را باقی نمیگذارد؟

تا آنجا که به سابقه امر برمیگردد بعد از سقوط صدام(پدر خوانده رجوی)همواره این دولت عراق بوده که بنا بر اصل حاکمیت برخاک خودش، اصرار بر تخلیه مسالمت آمیز پادگان اهدایی صدام از وجود تروریستها را داشته است واین رجوی بوده که جهت کسب تضمین امنیتی برای خود از این 3200نفر بعنوان گروگان استفاده کرده ودر مقاطع مختلف تحت عنوان دفاع از اشرف آنها را به کشتن داده است .

وگویا رجوی فراموش کرده است که تا روز قبل از اطلاعیه "حسن نیت شورا" همان مواجب بگیران و بیخبران شورایی برای مخالفت با تخلیه پادگان اشرف یقه درانی میکردند و در مقابل جمله اقای لاهیجی که در یک مصاحبه تلویزیونی که گفته بودند:

"«از نظر حقوقی دولت عراق بر اساس اصل حاکمیت بر تمام قلمرو خودش حاکمیت دارد بنابراین می‌تواند اردوگاه اشرف را تخلیه کند و اگر مجاهدین حاضر به تخلیه نشوند، به‌زور تخلیه کند این مسأله حقوق و قانون است؛...»"

پادوهایی مانند کریم قصیم و محمد رضا روحانی مانند انتر نشادور خورده به سر وروی خود میزدند وکف بر دهان آورده تهدید به حذف فیزیکی ایشان میکردند.

حالا چه اتفاقی افتاده که یکروز بعد از انهمه عربده کشی ها از سوی پیر وپاتال های شورایی ، به فرموده یکباره پیشگام وپیشقدم در تخلیه پادگان اشرف میشوند واین دولت عراق است که مانع تراشی میکند.

موضوع چیست واینهمه تعجیل به یکباره برای چیست؟

تازه این همه ماجرا نیست وشورای رجوی تحت عنوان "کارشکنی و اخلال عمدی حکومت عراق در حرکت ستون ششم از اشرف به لیبرتی" اطلاعیه میدهد که "از روز پنجشنبه دوم شهريور (23 اوت) که بازرسی وسايل گروه ششم شروع شده است، دولت عراق با انواع مانع تراشيها و کارشکنيها حرکت ستون را به طور مستمر به تأخير می اندازد.

مقاومت ايران با قويترين اعتراض به اين رفتار وحشيانه در برابر ناظران ملل متحد خواهان رسيدگی بلادرنگ سازمان ملل و مقامات آمريکايی به اين حمله وحشيانه و مجروح کردن ساکنان و اخلال و کارشکنی عمدی در جريان حرکت گروه ششم است"

عجبا اینهمه تعجیل از طرف رجوی واینهمه اخلال از طرف دولت عراق وسکوت ناظران ملل متحد ومقامات آمریکایی ناخوداگاه مرا به یاد عبید زاکانی میاندازد: که "گربه شد عابد و زاهد و مسلمانا"

بطور یقین بر همگان روشن است که تا زمانی که سنبه پرزور نبود رجوی زیر بار هیچ زوری که منافع شخصی وی را تامین نکند نمیرفت پس علت چیست که اینبار علاوه بر درد شدید حسن نیت درد "تعجیل" هم به سراغ زائوهای رجوی آمده است؟

یعنی واقعا ممکن است در هیولای وجود رجوی این تعجیل ادامه همان حسن نیت جسورانه ای باشد که چند روزی است عمله های شورایی وحقوق بگیرانی مانند کازاکا واستیونسن نشخوار میکنند؟

پاسخ به این سوال بدلیل کارکتر وکارکردهای گذشته رجوی تا به امروز قطعا منفی است؛ زیرا هر جا که رجوی تعجیل داشته حسن نیت ونیت خیری وجود نداشته است زیرا حسن نیت بدون کارکرد ونمود بیرونی یک حرف مفت است زیرا نمیتوان نیت خیر داشت وعمل شیطانی انجام داد.

ای همه عمله های شورایی وهمه مزدبگیران اروپایی ،با حسن نیت ولو جسورانه نمیتوان:

اعلان جنگ مسلحانه کرد ونیروها را به زیر تیغ فرستاد وخود فرارکرد.

در زمان جنگ زیرپرچم دشمن قرارگرفت.

در جنگ علیه مردم ایران جاسوسی کرد وسینه سربازان کشور خود هدف گرفت.

بر سر مردم غیر نظامی کوچه وخیابان خمپاره ریخت .

زنان ومردان تشکیلات خود را وادار به طلاق اجباری از همدیگر کرد.

ازدواج را برای کادرها حرام وفقط برای رهبری مجاز کرد.

با زنان اعضاء وکادرهای خود ازدواج وحرمسرا دایرکرد.

کودکان را از والدین جدا ووالدین را از کودکان بیخبر گذاشت.

ارتباطات عاطفی خانوادگی را قطع وحرام اعلام کرد.

زندان دایر کرد واز کادرهای خود زندانبان وشکنجه گر تربیت کرد.

افراد ناراضی تشکیلاتی را شکنجه وزندان واعدام و آنان را شهدای سازمان اعلام کرد.

افراد ناراضی وخواهان جدایی را دسته دسته به روی میدان های مین فرستاد.

افراد ناراضی را به زندان ابوغریب فرستاد و تسلیم دشمن خود کرد.

ارتباط افراد را به مدت 30سال با دنیا کاملا قطع کرد ودر بیخبری مطلق گذاشت.

پدر ومادر ،خواهر وبرادر وفرزند را عوامل دشمن معرفی کرد.

زنان تشکیلات خود را بعنوان کنیز؛ پیشکش سربازان آمریکا کرد.

مانع خروج داوطلبانه افراد از تشکیلات شد

بدنه سازمان را قربانی سر گندیده آن کرد

و با حسن نیت وتعجیل یک شبه نمیتوان برای کسب تضمین سلامت شخص رهبری مابقی را معامله کرد.

با این تفاصیل حسن نیت و جسارت بخرج دادن و تعجیل برای تخلیه پادگان اشرف برای چیست؟
قطعا کسی برای اطلاعیه های رجوی در این رابطه تره هم خورد نکرده است وکسی هم زخمی یا کشته نشده است .
رجوی هم دلش برای این افراد نگون بخت نسوخته و مشکلی در رابطه با حل مسائل انسانی در این کمپ و حمایت از سلامت و امنیت ساکنان اشرف ولیبرتی ندارد و حتی از کشته شدن آنها هم نگران نیست زیرا خود در گذشته بسیار از این کشته ها پشته ساخته است وچه بسیار بیمارانی که بدلیل مخالفت رجوی با خروج آنها از عراق جان خود را از دست دادند.
تخلیه پادگان اشرف قطعی است وغیر قابل برگشت است ،رجوی قصد دارد در این فاصله مانند سال 1373 تصفیه داخلی را پیش ببرد وتعدادی را که نباید پایشان به بیرون برسد سر به نیست کند وبا صحنه سازی از خون آنان مانند گذشته ارتزاق کندو خود را از مهلکه سالم به در ببرد.


اطلاعیه روز شنبه دبیرخانه شورای به اصطلاح ملی مقاومت به روشنی پرده از راز درد حسن نیت وتعجیل رجوی برمیدارد.
در این اطلاعیه که مخاطب مریم رجوی وزارت خارجه آمریکا میباشد پیشاپیش و بدون مقدمه خود به استقبال از ادامه ریل انتقال شتافته وبا خر مرد رندی خاص رجوی اعلام میکند "حدود ۶۸۰تن از مجاهدان اشرف در روز ۲۲ شهریور آماده حرکت از اشرف به لیبرتی هستند" و خواستارحمایت وزارت خارجه امریکا از سلامت و امنیت آنها به ویژه آخرین ستون که در ۲۲شهریور به لیبرتی می رود، به عمل بیاورد.

http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=37770:2012-09-01-11-14-26&catid=21:2010-01-17-21-49-36

شاید رجوی بدلیل ماندگاری بیش از حد در قلعه اشرف حافظه خود را از دست داده باشد اما در بیرون از قلعه اشرف چنین نیست وتعداد نفرات باقیمانده در پادگان اشرف 680 نفر نیست و800نفر است.
از این تعداد حود 100 نفر دارای پرونده قضایی در عراق هستند که شامل شخص رجوی نیز میشود 700نفر باقیمانده میباید در روند انتقال به لیبرتی قرار بگیرند.
با این اوصاف چرا در لیست اعلام شده از سوی مریم رجوی 120نفر کسری اورده است؟
با این 120نفر میخواهید چکار کنید؟ فراری بدهید؟ سر به نیست کنید؟ یا بعنوان اخرین تیر در ترکش خود نگاه دارید ؟یا این 3080نفر را پیشکش کرده اید که این 120نفر را که رجوی هم در بین انان است را از پادگان اشرف مخفیانه یا با معامله خارج کنید؟

خانم مریم قجر پس "تعجیل در زایمان زودرس حسن نیت" برای تکرار فرار رهبری پاکباز از بحران فروپاشی تشکیلاتی بود؟
حالا هم به همین دلیل دست به دامان مقامات ارشد در دولتهای کلينتون، بوش و اوباما، ژنرالهای ارتش آمريکا و فرماندهان حفاظت اشرف برای خروج از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا شده اید.
از زبان آنها هم میگویید :همه امضا کنندگان بيانيه مقامات پيشين دولت آمريکا هستند و تجربه يی گسترده در زمينه امور مربوط به امنيت ملی دارند و هيچ کدام هيچ شواهدی که مؤيد ليست گذاری مجاهدين باشد نه در حال و نه در گذشته نه در آینده نه ديده اند و نه از آن اطلاع دارند.
حالا کجا با این عجله کمی صبر داشته باشید.
کار ما هنوزبا شما تمام نشده .
اگر به جای مقامات ارشد در دولتهای کلينتون، بوش و اوباما، ژنرالهای ارتش آمريکا و فرماندهان حفاظت اشرف، که سهل است اگرهمه مقامات همه دولتها هم برای شما فراخوان بدهند وقسم بخورند که شما نه تنها از روز اول تروریست نبودید بلکه فرشته نجات بشریت بوده اید باز هم در سرنوشت فرقه تروریستی شما تغیری ایجاد نمیکند فقط این افراد وبه اصطلاح مقامات هستند که خودشان را به نجاست فرقه ای شما آلوده میکنند .
رجوی میخواهد از اشرف جان سالم به در ببرد ، میخواهد از لیست تروریستی خارج شود ،میخواهد از محاکمه قضایی در عراق فرار کند ویا هر مرض دیگری که داشته باشد به درک.
دست از سر نفرات اسیر شده در اشرف ولیبرتی بردارد هر گورستانی که میخواهد برود، نفرات پادگان اشرف ولیبرتی سالم بمانند ،برای رجوی قطره خونی از انها به زمین نریزد ،رجوی با هر جانوری که میخواهد معامله کند.
به هر کجای دنیا که میخواهد برود وجان بی مقدارش را نجات بدهد،میارزد بچه ها سالم از این مهلکه خارج شوند .
هرچند راه پس وپیش برای رجوی بسته است اما چنانچه رجوی جان به در ببرد باز هم باکی نیست،در هر کجای عالم که باشد او را به پای میزمحاکمه میکشانیم همچنانکه او را وادار به خروج از پادگان اشرف کردیم.

عباس صادقی
02.09.2010

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرانجام فرقه رجوی (مجاهدین خلق) و وظائف ما

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و سوم اوت 2012
http://www.iran-sabz.de/

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

امروز ۲شهریور (۲۳ اوت) قرار است به نشانه "حسن نیت"، انتقال بخشی دیگر ازساکنان گرفتار در پادگان اشرف تحت نام کاروان ششم با ظرفیت400 نفر به کمپ لیبرتی آغاز شود.

رهبری فرقه تروریستی مجاهدین بعد ازمدتها ممانعت از انتقال باقیمانده افراد گرفتار در پادگان اشرف ؛مجددا با شرایط اعلام شده از سوی دولت عراق ونماینده سازمان ملل موافقت کرده است واز پیش شرطهای ششگانه قبلی عقب نشینی کرده ودر اطلاعیه این فرقه ،مریم رجوی صرفا به واژه "انتظار" دارد قناعت کرده است که بکار گیری این نوع ادبیات ازدرماندگی بیش از پیش این فرقه حکایت دارد وجای تبریک به همه کسانی است که رجوی را به سقوط از عرش اقتدار به سنگفرش التماس کشاندند بویژه جای صد تبریک وصد دست مریزاد به خانواده ها دارد که سنگ بنای اضمحللال امروزی فرقه رجوی محسوب میشوند.

دلایل اینکه رجوی به نقطه ای میرسد که مجبور به مشق حسن نیت میشود ممکن است:
هشدارشدید وزارت خارجه آمریکا بود که از رجوی خواسته بود که با مقامات دولت عراق همکاری کرده وبی درنگ ازاردوگاه اشرف خارج شوند و همه دلایل وبهانه های رجوی را رد کرده وبه رجوی صراحتا هشدارداده بود که ناسازگاری را کنارگذاشته وازاصراربرشرط گذاری یکجانبه خودداری کنند

ویا رجوی قاطعیت دولت عراق را فهم کرده بود که اینبار عراق ازهمه امکاناتی که دارد وضروری می داند استفاده میکند تا آنها را مجبوربه ترک پادگان اشرف کند.
ویا تاکید آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل رجوی را به درک امروزی رساند ویا همه عوامل دست به دست هم دادند ورجوی را به اتخاذ چنین تصمی وا داشته ویا شاید هم که در یک صبح رویایی رجوی انقلاب کرده وخواب نما شده ودرد حسن نیت گرفته و یا شاید بحران عمیق تشکیلاتی وی را به چنین تصمیمی واداشته است که توبه نامه بنویسد .
به هر دلیلی که بوده که واقعی هم بوده چنانچه خانواده ها نمیبودند ، ما شاهد غلط کردم گویی رجوی نمیبودیم .
واز طرف دیگر باید به رجوی هم گفت :
میخواهد دلیل این تصمیم ،فشار آمریکا باشد ؛ سنبه پرزورعراق باشد ؛ تاکید سازمان ملل باشد و یا فروپاشی تشکیلاتی یا بقول خودتان حسن نیت باشد هر چه که هست همان است که تو
میگویی وحسن نیت بخرج داده ای ، باز هم بخرج بده ،بچه ها را آزاد کن اسمش را بگذار حسن نیت ،تو بدم بمیر وبدم.

مقصود از نوشتن این مطلب صرفا اعلام خرسندی از شرایط حاضر نیست و چنانچه فکرکنیم کار ما با رجوی تمام شده یا در شرف اتمام است خطاست، هر چند همه اینها الزامات ضروری برای فروپاشی کامل فرقه رجوی بوده است.
هرچند رجوی به گودال وکانالی افتاده که راه بازگشت به شرایط قبل را ندارد وگروگانگیری وایجاد سپر گوشتی از اسیران پادگان اشرف ولیبرتی مانند گذشته را لولو برده است ویا تاثیرات آن از بین رفته است اما نباید از نظر دور داشت که این فرقه شکاف زی وبحران زی است واز خون ارتزاق میکند.
هر چند شرایط تشکیلاتی ومحیطی وسیاسی وبین المللی به فرقه رجوی اجازه شکر خوری های گذشته را نمیدهد زیرا کنترل تشکیلاتی در این فرقه به پایین ترین سطح خود رسیده است ورجوی از ابزار لازم به نسبت گذشته برای ایجاد سیطره تام وتمام ایدئواوژیکی وتشکیلاتی برخوردار نیست وکمپ لیبرتی از چنان ظرفیت مورد نیازرجوی برخوردار نمیباشد وحضور ناظران سازمان ملل ودولت عراق مانع کنترل کامل تشکیلات برافراد این کمپ است وکارکردهای رجوی در این دوران از مشروعیت وحمایت مادی وسیاسی نیز مانند دوران حاکمیت صدام برخوردار نیست اما تا زمانی که افراد این کمپ در عراق حضور دارند رها کردن افراد فرقه به حال خود میتواند موجب تاخیر در بازگشت این عزیزان گرفتار به دنیای آزاد وزندگی طبیعی گردد وهر آن بیم آن میرود که زندگی آنان هزینه بقای بیشتر فرقه رجوی شود.

طبق تجارب سالیان گذشته تا زمانی که کمترین کنترل تشکیلاتی از سوی این فرقه به روی افراد اعمال میشود امکان انتخاب آزاد وخروج از عراق برای آنان متصور نبوده یا نزدیک به صفربوده است وتا زمانی که عنصر خانواده وارد نشده است با موج ریزش جدی در این تشکیلات مواجه نبوده ایم.
حتی حضور کمیت بالای افراد در کمپ تیپف ناشی ازحضور و ارتباط اولیه خانواده ها در اوایل سقوط صدام حسین با عزیزان دربندشان در پادگان اشرف بوده است وهمین امر موجب گردید که رجوی از آن به بعد هرگونه ارتباط افراد حتی با خانواده های هوادار سازمان را ممنوع کند زیرا نفس ارتباط افراد با خانواده آنان را در مقابل تهدیدات وتعلیمات فرقه ای واکسینه میکرد وموجبات ریزش بیشتر در تشکیلات رجوی را بیشتر میکرد.
نتیجه اینکه برای پایان دادن به کار فرقه باید برگردیم به جایی که اتفاقا رجوی هم کارتخریب راآنجا آغاز کرده است یعنی ترمیم ارتباط عاطفی خانواده ها با نفرات اسیر در حیطه تشکیلاتی فرقه رجوی.

اینبار اما علاوه بر حضور خانواده ها باید ازعناصر جداشده در تکمیل این روند ترمیم وتاثیرگذار عواطف خانوادگی بهره مند شد ،تجارب افراد جداشده در پیوند با اعجاز روابط خانوادگی روند اضمحلال وفروپاشی این جرثومه را تسرع کرده وزمینه رهایی وخلاصی افراداز چنگ اختاپوسی فرقه را فراهم میکند.
بدین منظور ضروری است افراد جداشده ای که سالیان گذشته توانسته اند خود را به دنیای آزاد برسانند وبرای رهایی سایر دوستانشان اقداماتی را به ثمربرسانند ودر این راستا کوله باری از تجارب ارزشمندرا به همراه دارندودر این مسیر انجمن ها وکانونهایی را به ثبت رسانده که خود موجب ارتباط وسیع با نهادهای بین المللی وحقوق بشری گردیده است ،و از آنجایی که هیچگونه منع قانونی برای حضور در کنار این عزیزان در بند جهت ارائه کمکهای انسانی وجود ندارد همانند سایر انجیوها که در شرایط بحرانی در هر نقطه ای از جهان برای کمک به زلزله زدگان ،سیلزدگان وسایر بلایای طبیعی وغیر طبیعی حضور پیدا میکنند وکما اینکه این افراد فرقه زده اگر بیشتر از سیل زدگان وزلزله زدگان نیاز به کمک نداشته باشند کمتر ندارند، جداشدگان نیز میتوانند در غالب انجمنها وکانونهای حمایتی برای ارائه کمکهای انسانی در کمپ لیبرتی حضور داشته باشند تا تکیه گاه ونقطه امیدی برای کسانی باشند که همواره منتظرند دوستی آشنایی وانجمنی به یاری آنان بیاید تا زمینه آزادی آنان را فراهم کند.
فراموش نکنیم که ما خود نیز روزی در چنین شرایطی بوده ایم وآرزومیکردیم در بیرون از حصارهای الموتی پادگان اشرف آشنایی ویا نهادی و یا انجمنی به فکر ما باشد وبرای نجات و یاری ما اقدامی کند.

نباید صرفا به حضورفعال بنیاد سحر در کنار این عزیزان قناعت کرد که هر انجمن وکانونی از جداشده ها میتواند حلقه وصلی بین هر فرد رها شده ازفرقه در عراق ،لیبرتی یا اشرف با دنیای آزاد تلقی شود وبه سبب ارتباطات این انجمنها با نهادهای بین المللی وحقوق بشری میتوانند زمینه ساز آزادی سریعتر این افراد گردند.
همچنین تجربه دیگر عزیزانی که در عراق ازسیطره فرقه رها شده بودند؛ بواسطه ارتباط با نهادهای بین المللی در اروپا انتقال آنان به زندگی طبیعی تسریع شده بود وروند پذیرش آنان توسط سایر کشورها امکانپذیر شده بود وحضور ما جداشده ها در کنارخانواده ها ودر جوار یا داخل لیبرتی میتواند این امر را تسریع کند واین امیدواری را ایجاد کنیم که عمر هیچ یک از نفرات لیبرتی در عراق به پایان نرسد زیرا بخودی خود هیچ تغیری در سرنوشت این عزیزان بوجود نمیآید مگر با کمک دیگر جداشدگانی که قبلا از این مسیر عبور کرده باشند.

 

عباس صادقی
23.08.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حُسن چماق یا حُسن هویج

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و یکم اوت 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/August/004.HTM

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

در این روزها شورای به اصطلاح "ملی مقاومت " هراز گاهی خود را تکان تکان میدهد والتماس ودرخواست های فرقه رجوی را به اسم اطلاعیه بیرونی میکند والبته لازم به ذکر نیست که در اگثر مواقع نفرات شورایی از روی سایتهای رجوی از متن این اطلاعیه ها با خبر میشوند وجای هیچگونه اعتراضی هم نیست.

اینبار هم به از نقل از همین " شورا" رجوی اطلاعیه "حُسن نیت" صادر فرمودندواعلام کرده است که حاضر است مثل بچه آدم با ادامه ریل انتقال همکاری نماید و400 عضو پادگان اشرف را آماده کرده اند تا روز دوم شهریور به اردوگاه حریت منتقل کنند.

به نقل از همین اطلاعیه: رجوی این تصمیم را " حسن نیت" توصیف کرد و گفت درمقابل انتظار دارد واشنگتن در " تعهدات خود به رویکرد خارج ساختن مجاهدین از فهرست گروه های تروریستی" بازنگری کند ، به حل " مسائل انسانی" در مرکز جدید بپردازد و " سلامت و ایمنی" ساکنان آنرا تضمین کند.

البته باز هم لازم به ذکرنیست که در فرهنگ فرقه ای رجوی واژه ای به نام حُسن نیت وجود ندارد که ایشان خواسته باشند آنرا به اجرا گذاشته باشند و معنی واقعی این واژه در تشکیلات رجوی همان "غلط کردم" است که با التماس کردن پیوند خورده است دو واژه غلط کردم والتماس دراین اطلاعیه کاملا روشن وواضح بیان شده است.

هنوز جوهر اطلاعیه های قبلی رجوی مبنی بر ممانعت ار انتقال باقیمانده اسیران پادگان اشرف خشک نشده است وهمگان فراموش نکرده اند که رجوی در بیانیه های متعدد از وجود مار ، افعی ،نبود نهال برای کاشت وبرداشت ،استاندارد نبودن شرایط زیستی ، نبود پوشک بزرگسالان،ژنراتور ،بیل وکلنگ،ماسه وسیمان،لیفتراک وفرغان برای جابجایی ماسه وسنگ وکمبود هزار و یک درد بی درمان دیگر؛ که تا برآورده شدن همه خواسته ها حتی یکنفر هم به لیبرتی منتقل نمیشود.

پس چی شد؟

همه خواسته ها برآورده شد؟

رهبری دوباره شکست را با درایتی که مریم قجر در وی سراغ دارد به پیروزی تبدیل کردند؟

"خبرگزاری فرانسه می گوید سازمان مجاهدین خلق و نهادها و افراد وابسته به آن در بیانیه های متعدد از شرایط زندگی در اردوگاه حریت ، پایگاه سابق نظامی آمریکا در نزدیک بغداد، شکایت کرده اند. به دلیل این شکایت ها، ١٢٠٠ عضو مجاهدین ماه ها حاضر نبودند به آنجا بروند و معلوم نیست ٨٠٠ عضو باقیمانده در اشرف چه زمانی منتقل خواهند شد.".

شکایتها کجا رفت ونتیجه آن چی شد؟

چنانچه این بهانه ها بیجا بود پس آن همه لاف در غربت و تریپ گردن کلفتی ها چی بود؟

معمولا این تریپ آدمها کم حافظه هم میشوند وفراموش میکنند که چه شکری را قبلا خورده ؛به همین منظور آخرین پیام رجوی به اسیران پادگان اشرف بعد از توقف ریل انتقال را برایش یادآوری میکنم :

"هنوز نزدیک به ۱۳۰۰ نفر در اشرف هستند. این قدرت بسیار عظیمی است. این یک قدرت اتمی است. آن آقا خیال کرده خوب وقتی که جمعیت مجاهدین در اشرف نصف شد، دیگر اینها هم تعیین تکلیف هستند …. اما نشناخته است مجاهدین را. اشتباه محاسبه در همینجا است، که ۱۲۰۰ که جای خود دارد ۱۰۰۰ نفر که جای خود دارد. ۵۰۰ نفر که جای خود دارد. نشناخته که اگر فقط یک یگان ۷۲ باقی بماند چه خواهد شد".

چرا میخواهی 1300 نفر را که به قول خودت یک قدرت اتمی است از دست بدهی؟

پس نتیجه آن همه اصرار برای ماندن در اشرف چه شد شما تسلیم شدی یا دولت عراق؟

تو میتوانی برای اسیران اشرف خالی یبندی، باز هم ببند ولی آنرا بیرونی نکن وبه فکرباقیمانده هوادارانت در اروپا باش که هر روزباید شاهد عقب نشینی های رهبری باشند.

شعار استقلال میدهی ،میروی زیر چتر صدام ومیشود پدر خوانده ات، یکروز شعار سرنگونی میدهی ،تو زرد از آب درمیآیدواستراتژی جنگ مسلحانه ات زیر گل میرود.

یکروزشعار ضد امپریالیستی میدهی ،هم تسلیم میشوی هم خلع سلاح وهم شراب وشاهد برای امپریالیسم میآوری،

راستی چه خبر از هویج و چماق خانم کلینتون؟

شعار میدهی اشرف بایستد جهان میایستد ؛ جهان ایستاد اما اشرف سقوط میکندو نیمه شب وپای برهنه هویج از راه دور خانم کلینتون را سق میزنی و از اشرف به لیبرتی میروی.

نماینده سازمان ملل را تهدید میکنی که تسلیم فشارهای روانی شوند؛ میلینها دلار خرج میکنی تا به وزارت خارجه آمریکا فشار بیاورند وبرایت لابی گری کنند دولت عراق چماق بالای سرت میگیرد ،مجبور میشوی دوباره فعل کشک را صرف کنی و درد حسن نیت میگیری.

بعد از انتفال 2000نفر به لیبرتی دوباره هوس چماق میکنی ،هل من مبارز میطلبی و ریل انتقال را متوقف میکنی ،اما باز هم کم میآوری و با چماق ارباب اطلاعیه حسن نیت میدهی .

از مضمون اطلاعیه هم کاملا واضح برمیآید که نه به مینیمم خواسته هایت در رابطه بامسائل صنفی توجه شده است ونه باج خواهی برای خروج از لیست به جایی رسیده است ودر اطلاعیه در عین حال که پذیرفتی ریل انتقال دوباره از سر گرفته شود ، انتظار داری واشنگتن در " تعهدات خود به رویکرد خارج ساختن از فهرست گروه های تروریستی" بازنگری کند و به حل " مسائل انسانی" در مرکز جدید بپردازد و " سلامت و ایمنی" ساکنان آنرا تضمین کند.

لحن اطلاعیه در رابطه با خواسته ها حتی ازلحن درخواست معمولی هم ضعیف تر بیان شده است که نشاندهنده این است که سمبه پر زور بوده است ورجوی در اوج ناامیدی ،احساس خطر جدی کرده است.

با پوزش از خوانندگان:

ای احمق ،همان هویج از راه دور را از اول میپذیرفتی و تا آخر خط میرفتی شاید که در پایان تونل یک ته هویجی نصیبت میشد.

بهتر از حالا بود که هم در حسرت هویج مانده ای وهم مجبور شدی با خوردن چماق اطلاعیه حسن نیت بدهی.

چند بار باید پایت در یک چاله برودتا بفهمی نباید از این مسیر بروی و تنها تنها شکر زیادی نخوری.

تازه این از نتایج سحر است باش تا........

عباس صادقی
20.08.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هدف به خشونت کشاندن طرح انتقال است

(انتقال مجاهدین خلق، فرقه رجوی از اشرف به لیبرتی)

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، هفدهم اوت 2012
http://www.iran-sabz.de

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان فرقه
منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

طرح انتقال ساکنان گرفتار در پادگان اشرف مدتهاست که بدلیل بهانه تراشی های بی پایه واساس رهبر فرقه متوقف شده است وامیدواری برای خلاصی بدون خونریزی این اسیران در هاله ای از یاس قرار گرفته است.

پایان ماه مبارک رمضان نزدیک است وبیم آن میرود که اصرار بی نتیجه رهبر فرقه برای ماندگاری غیر ضروری وغیرممکن در پادگان اشرف از یکطرف ومصمم بودن دولت عراق برای بستن این پادگان که از پشتوانه حقوقی وبین المللی نیز برخوردار است منجر به استفاده اجباری دولت عراق در وارد کردن نیروی نظامی برای پایان دادن به بازی موش وگربه ای رهبر فرقه شود ؛ دولت عراق می خواهد با انتقال ساکنان باقیمانده پادگان اشرف به اردوگاه "الحریه" (یا کمپ لیبرتی) مقدمات خروج آنها از خاک عراق را فراهم کند که این خواسته هیچ مقایرتی با قانون اساسی این کشور وهمچنینین قوانین بین المللی ندارد وبه همین دلیل هرگونه اقدامی از سوی دولت عراق نمیتواند برای فرقه رجوی مشروعیت سیاسی یا حقوقی بوجود آورد.

متوصل شدن فرقه رجوی به بهانه های بنی اسراییلی از قبیل وصل شدن به شبکه آب بغداد ؛انتقال ژنراتورهای برق پادگان اشرف؛ انتقال خودرو وکامیون ولیفتراک از اشرف به لیبرتی واجازه ساخت وساز درلیبرتی که از ضروریات ایدئولوزیک فرقه رجوی برای مشغول نگاه داشتن افراد به بیگاری برای پرهیز از خطر فکر کردن ناشی میشود تا دلسوزی برای افراد مستقر در لیبرتی ؛همه وهمه بعد از انتقال نزدیک به 2000نفر از افراد به لیبرتی صورت میگیرد و رهبر فرقه مدعی است که با مشاهده وضعیت نابسامان لیبرتی به این نتیجه رسیده است در صورتی که واقعیت امر از انجایی ناشی میشود که رجوی بعد از تکان دادن هویج از راه دور توسط خانم کلینتون از حول حلیم با سر توی دیگ افتاد وفکر میکرد با ارسال اولین سری این اسیران به لیبرتی آمریکا این فرقه را حلوا حلوا میکند و در اولین اقدام هم فرقه رجوی رااز لیست تروریستی وزارت خارجه خارج میکند....وطبق برخی از اخبار مریم رجوی سرگرم بزک دوزک شده بود تا حداقل در میهمانی شام سفیر آمریکا در فرانسه دعوت شود و رویای شیرین میهمانی های شبانه دوران صدام برایش تکرار شود امامیسر نشد که هیچ بلکه زمزمه دستگیری ومحاکمه بیش از صد نفر از اعضاء باسابقه فرقه رجوی به اتهام شرکت در کشتار مردم عراق هم آرام ؛آرام بگوش میرسید.....

با توصیف شرایط فوق رجوی که میخواست با یک تیر دو نشان بزند هم از لیست تروریستی خارج شود وهم انسجام تشکیلاتی خود را با انتقال متمرکز آنها در یک کمپ دیگر حفظ کند وهمچنان سیطره کنترل ونفوذ خود را روی این افراد بیخبر از جهان خارج حفظ کند با انتقال انها موافقت کرد تا یکبار دیگر با هزینه کردن بدنه برای نجات خود راه خلاصی وخروج ابرومندانه از عراق را بدست آورد اما طبق روال همیشگی وقتی با کشک از اب درآمدن تحلیل خود مواجه شدو با ورود اولین سری این افراد به لیبرتی موج فرار از تشکیلات به نسبت حضور در پادگان اشرف شدت گرفت وخروج از لیست هم خبری نشد تصمیم گرفت تا یکبار دیگر از این گروگانها بعنوان گوشت دم توپ استفاده کند شاید که به خشونت کشاندن طرح انتقال فرجی شود.

کما اینکه مرحله بعد وحتی پذیرش افراد بعنوان پناهنده توسط کشورهای دیگر بصورت جمعی امکان پذیر نخواهد بود ونگرانی اصلی رهبری این است که خروج از پایگاه اشرف و آزاد شدن ساکنان اسیر آن در کشورهای مختلف آنها را از کنترل تشکیلاتی فرقه رها خواهد کرد ودر نقطه مقابل فرقه قرار خواهند گرفت واین خود یک دغدغه بزرگ برای این رهبری بیمار است زیرا در اینصورت رجوی هم چوب را خورده وهم پیاز را ودر قدم بعد باید صد تومان را هم که همان دستگیری ومحاکمه است با جان ودل بپردازد.

به همین دلیل ریل انتقال توسط رجوی متوقف شد ودلیل این توقف را هم وجود مار ؛ افعی ؛ گرد وخاک ؛و....اعلام شد ومسئول کمیسیون آب وفاضلاب شورا (هزارخانی)هم پاممبری این روضه را به عهده گرفت واهمیت خرابی لوله های فاضلاب لیبرتی را صد چندان وحیاتی اعلام کرد .

رجوی با سرازیر کردن دلارهای صدام به جیب لاشخورهای بازنشسته دست به دامان آنها شد تا برایش حمایت بین المللی کسب کنند وسازمان ملل ودولت عراق را وادار کنند تا پای امریکا را به ماجرا بکشند شاید با این باج خواهی حمایت آمریکا را کسب کند.

از بخت بد رجوی در اوایل آگوست "دولت آمریکا ادعای رهبران مجاهدین خلق مبنی بر غیر انسانی بودن شرایط اردوگاه الحریه را مردود دانسته و گفته است این اردوگاه تحت بازرسی سازمان ملل و آمریکا قرار داشته و استاندارد شرایط زندگی در آن حتی بالاتر از استانداردهای قابل قبول بین المللی است".

وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیه ای از رهبران سازمان خواسته که "ناسازگاری" را کنار گذاشته و از اصرار بر شرط گذاری یکجانبه خودداری کند
هرچند که دولت آمریکا همواره از دولت عراق میخواهد که نسبت به خروج اعضای سازمان مجاهدین خلق از پایگاه اشرف قدری سعه صدر نشان دهد اما بلافاصله تاکید میکند رهبر این فرقه باید با مقامات عراقی همکاری کرده و بی درنگ از پایگاه اشرف خارج شوند.

همزمان هم دولت عراق اعلام کرد که امتیاز بیشتری به این فرقه نخواهد داد و اگر آنها خود از پایگاه اشرف خارج نشوند، عراق آن ها را مجبور به ترک آن پایگاه خواهد کرد

فالح فیاض، مشاورامنیت ملی عراق هم اعلام کرد "دولت عراق با گروه مجاهدین خلق "به بن بست رسیده" است و اینک با تمامی امکاناتی که دارد و ضروری می داند، ساکنان پایگاه اشرف را از آن خارج خواهد کرد"

با این تفاصیل انتظار میرود که صبر دولت عراق به پایان رسیده باشد وسازمان ملل وآمریکا هم دلیلی برای توقف انتقال افراد به لیبرتی نمیبینند وهیچ منع قانونی هم برای دولت عراق برای برچیدن پادگان اشرف وجود نداشته باشد واز طرفی هم رجوی راهی غیر از به خشونت کشاندن طرح انتقال برای گرفتن امتیاز سلامت برای شخص خود نمیبیند وفکر میکند چنانچه با انتقال افراد باقیمانده موافقت کند تنها برگ برنده خود را در این بازی از دست میدهد به همین دلیل ترجیح میدهد که همانند سرفصل های گذشته با به کشتن دادن این افراد یکبار دیگر از خون آنها ارتزاق کند وخود را از مهلکه نجات دهد.

در گذشته نیز رجوی بارها برای نجات خود بدنه سازمان را قربانی کرده است همانند دهه 60 با به قربانگاه فرستادن بدنه سازمان وافراد ناراضی شرایط فرار خود واستقرار در فرانسه فراهم کرد.

در سال 67 وپایان جنگ ایران وعراق برای نجات خود خیل افراد بدنه وناراضیان تشکیلاتی را ستونی روانه کمینگاه کرد تا خود بتواند با ارتزاق از خون انها مشروعیت حضور در عراق را بدست اورد.

در سال 82نیز با حمله نیروهای آمریکایی به عراق علیرغم رجز خوانی های عملیات سرنگونی در صورت حمله امریکا به عراق و در حالی که همه نیروها در غفلت فرمان عملیات سرنگونی بودند رجوی در تدارک خروج از عراق بود ومریم قجر را به همراه 150نفر مخفیانه روانه فرانسه کرد اما خودش بدلیل سقوط زود هنگام صدام فرصت خروج پیدا نکرد؛ وقرار بود این نیروها به سوی ایران گسیل شوند وکشته شوند ورجوی هم به سوی پاریس تهاجم کند که خوشبختانه موفق نشد.

طبق این تجارب رجوی قصد دارد اینبار از نیروها برای گرفتن امتیاز برای نجات خود حد اگثر استفاده را کند و بیم آن میرود که برای نجان جان بیمقدار رجوی جان افراد بیگناه وبیخبر از دنیا بخطر بیفتد.

عباس صادقی
16.08.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید ازاین ورطه رخت خویش

(پیام به اسرای کمپهای اشرف و لیبرتی)

 

 

عادل اعظمی، پانزدهم اوت 2012
http://iran-interlink.org

 


(تابلوی "امید" اثری از آقای اعظمی)

 

سلام پسر عموی خوبم بهمن و دوست بسیار عزیزم سعد الله و تمام دوستان نزدیک که مرا می شناسید. من عادل هستم. مرا ببخشید اگر وقت آمدن چیزی به شما نگفتم، آخر در آن زندان مخوف رابطه ها که نامش اشرف است اولین چیزی که بین ما نابود کردند اعتماد بود و همدلی و تازه اگر هم دل به دریا می زدم و می گفتم، بعد شما ها باید تاوانش را پس می دادید و مثل داستان نادر و فرار اکبر و احمد و ... نشستهای چند صد نفره و داد و فریاد و سرکوب را چند شبانه روز باید تحمل می کردید.

چیزی به شما نگفتم ولی با خودم فکر می کردم که اگر من بروم قطعا شما هم به فکر خواهید افتاد و آن احساس گمشده در شما زنده خواهد شد که به یقین و حتما مسئله ای بوده و دردی که من رفتم و می دانم حالا خوب دریافته اید که آن درد مسلما سخت شدن شرایط نبوده و نیست. من در پیام بلند قبلی بخشی از دردها را گفتم و دیگر نیاز به تکرار نیست. اگر که شنیده باشید و اگر که گذاشته باشند که بشنوید.

ما آزمون سختی هایمان را پس داده ایم. سالهای پیش پس داده ایم. در تمام آن سالهای طولانی من و خیلی های دیگر که بعضی از آنها حالا در دنیای آزاد هستند چقدر خار خوردیم و بار بردیم و صدایمان هم در نیامد که خار چرا می خوریم؟ و بار به کجا می بریم؟
و هر جا ما را ریختند فرو رفتیم و نگفتیم چرا داریم فرو می رویم؟ و چرا ما را می ریزید و چرا ما را می شکنید و چنگ می زنید؟ با دهان دوخته "بی جرم و بی جنایت" بارها و بارها محاکمه شدیم بی حضور هیئت منصفه و وکیل مدافع و شاهد و حتی شاکی. ساعتها و ساعتها و روزها و روزها ایستاده نعره و فریاد شنیدیم و با دهان بسته خیره شدیم به دهانهای کف کرده و صورتهای برافروخته و از فرط بی خوابی جمع صد نفره صد هزار نفره شده بودند و نعره ها دور می شد و نزدیک می شد تا اینکه سر آخر شکستیم.

خواب، این قانون خدشه ناپذیر طبیعت انسان ما را شکست و به تمام جرمهای کرده و نکرده اعتراف کردیم و گفتیم در این چند شبانه روز "حقانیت انقلاب" برای ما روشن شد و هر چه شما می گویید من هستم. گفتیم تا شاید ولمان کنند و برویم بخوابیم و خواب، این رویای شیرین بشری، تبدیل شده بود به ابزار اعتراف گیری و عذاب.

آری، ما مردان سختی و کار و فشار بوده و هستیم. به آنهابگویید که آیا در سخت ترین شرایط در آفتاب داغ بیابانها و سرمای خشک عراق گرفته تا صخره ها و کوههای صعب العبور با کوله های سنگین نفس به نفس و گام به گام با خط شما نبودیم؟ کدام صخره و دیواره بود که از آن بالا نکشیدیم و کدام دره و وادی و رود خروشان بود که از آن عبور نکردیم؟ و چه شبهای بی ستاره ای که با کوله های سنگین خستگی توی خواب راه نرفتیم و اما آیا هرگز از درد نالیدیم؟

پس سراپا مزخرف است اگر می گویند توان و تحمل سختی را نداشتیم. از احساسات ما سوء استفاده می کنند. از غیرت ما و از توان تحمل ما سوء استفاده کردند و چشم در چشم به ما دروغ گفتند. از صبوری ما سوء استفاده کردند و سال به سال از ما تعهد خواستند و دادیم و امضا کردیم و ماندیم و فرو خوردیم. از حس انقلابی ما سوء استفاده کردند. زندگی و پیشرفت و تکنولوژی، تمدن و تکامل جامعه بشری امروز را زرق و برق بورژوازی نام نهادند تا ازآن بگریزیم و بمانیم. و اکنون سالها از جامعه بشری امروز عقب مانده ایم.

با عشق وطن پرستی ما بازی کردند و برایمان پرچم ساختند با آرم ایران باستان، و اما در نهان هم به شمشیرش و هم به خورشیدش خیانت کردند و شمشیرش را هم سر بازار به حراج گذاشتند و به چند دینار فروختند.

هرگونه صدای اعتراض با مارک "تقابل" در گلو خفه شد. تمامی ویژگی ها و توانمندی های فردی با نام "زیر مینیمم" در درون سرکوب شد. از درد به خود پیچیدیم و لب گزیدیم و صدایمان در نیامد که نگویند "تمارض" می کنیم و با تب 40 درجه سر کار می رفتیم و در خود سوختیم تا غرورمان را حفظ کنیم. ما را بی خبر گذاشتند تا در خود بمیریم. هر گونه رابطه با دنیای بیرون برایمان ممنوع شد، شعر و کتاب و فسلفه تحقیر شد، دوستی و رابطه و همدمی با نام "محفل" خیانت به حساب آمد و اما از آن سو محفل خیانت تا انتهای وقاحت آزاد شد!

خواب زندگی طلبی شد و زندگی جرم و خواب زندگی دیدن جرمی مضاعف و نابخشودنی که شب باید به اعتراف می نشستیم. این حکایت را برای هر کس در این سالها که بیرون بودم گفتم از خنده غش و ریسه رفت که چطور ممکن است خواب دیدن جرم باشد و من با چشمان پر حیرت به آنها خیره ماندم که مضحکه روزگار شده ام.

ما به خواب اعتراف کردیم ولی زندگی که اعتراف نکرد. و باز به خواب ما آمد و مادرم باز به خوابم آمد که مثل همان روز اول پایم را گفته بود و التماس می کرد که نروم و عشقها و رابطه ها و عاطفه های سالهای دور به خواب ما می آمدند و به ما سر می زدند و برادرها و خواهرهای کوچکمان که بعد از این همه سال توی ذهنمان همانطور بچه مانده بودند توی خوابمان می آمدند و می رفتند و این یک دریچه را هیچ قدرتی در عالم نمی تواند ببندد و همچنان باز ماند و ما را در آن سالهای دوری و درد زنده نگه داشت.

دوستان خوبم بهمن و سعد الله. یادتان هست که من روز اول شما را تشویق به پیوستن کردم و یادتان هست که جلودار شما بودم در تمام مسیر عبور از مرز و میدان مین و در تمام آن سالها فعال بودم و مشغول. پس فکر کنید چرا رفتم؟ فکر کنید، چرا که موقعیت حساسی است. موقعیت حساسی که اگر در نیابید هرگز شاید دیگر فرصت جبران پیدا نکنید.

و از آن روز که من رفتم روز به روز وضعیت بی سر انجام تر و بی فرجام تر شده است. تا حالا که نیمی به لیبرتی منتقل شده اید و شیرازه تشکیلات از هم پاشیده است. تا حالا که چوب حراج زده اند به هست و نیست سازمان که اشرف بود. هست و نیستی که تماما و خشت به خشت آن با خون و رنج و عمر و جوانی ما گرد آوری و ساخته شد. با پروژه هایی سنگین و ساختگی و مستحلک کننده.

و چه صحنه دردناکی است بازار حراج اشرف. مال خرها و تاجران شکم بر آمده عرب با کامیونهای خالی منتظرند تا عمر و جوانی و رنج سالیان دراز ما را به تاراج ببرند. و احتمالا بعد از حراج کامل مثل همیشه با وقاحت تمام رجوی پیام خواهد داد، تبریک و صد تبریک!! برای فروش بالا و به موقع اجناس و ... و این که ما 50 میخواستیم و 100 آمد و ... عجب و حیف از عمری که در اشرف تلف شد.

باری... از آنجا که می دانم شما هم مثل بقیه دوستانتان از ساده ترین خبرهای داخل و خارج بی اطلاع هستنید و از وضعیت فرارها خبر ندارید، باید بگویم که در مدت همین چند ماه اخیر موج فرارها اوج گرفته است و تا کنون بسیاری موفق به فرار شده اند و فرارها همچنان ادامه دارد. یقینا بیشتر آنها را خبر ندارید که رفته اند. آخر بیش از بیست سال است که دستگاه سرکوب رجوی بر بی خبری افراد و دروغ سوار است و تنها اخبار دست چین شده و دست پخت خودشان را به خورد شما می دهند و در همین راستا است که هر گونه وسیله ارتباط جمعی از قبیل تلفن و اینترنت و رادیو و روزنامه جرم است.

دوستان من، باور کنید زندانیان در بدترین کشورهای جهان هم وضعیت بهتری دارند و از حداقل حقوق انسانی که با خبر بودن از وضعیت خانواده است و ملاقات برخوردارند. ما بیش از بیست سال در یک غار زیسته ایم که همه چیز وارونه بوده است. در این غار لعنتی همه ارزشها تحقیر شدند و ضد ارزشها ارزش شدند. ضد ارزش هایی مثل توهین و تحقیر و سرکوب و دروغ و چاپلوسی و تملق و ... نعره زدن و تف انداختنن به صورت دیگران و تظاهر و خودنمایی و دلقک شدن ارزش شد و به خاطرش رده و مسئولیت می دادند!!

آری دوستان خوبم بهمن و سعد الله و دیگر دوستان. آنجا جای ما نیست. باید باز کوله ها را ببندیم و برویم به دنبال سرنوشت. سرنوشت ما آنجا تمام شده نیست. هیچ سرنوشتی هیچ کجا تمام شده نیست و هیچ سرنوشتی از پیش تعیین شده نیست. ما رقم می زنیم که این سرنوشت کور را که به کدام سمت حرکت کند. می توانیم و باید که این سرنوشت لعنتی را در دست خود بگیریم و افسارش را بگردانیم به سمتی که ما می خواهیم. ما را به آدمکهای بی اراده و مترسک های سر مزرعه تبدیل کرده اند. از ما انسانهای شورشگر و عاصی، بچه های بی دست و پایی ساخته اند که باید تر و خشک بشویم و حتی برای آب خوردن و توالت رفتن هم باید اجازه بگیریم و بی اجازه نمی توانیم گام از گام برداریم ...

بهمن و سعد الله دوستان عزیزم. در تمام سالهایی که آنجا بودیم حتی اجازه یک تماس ساده به ما ندادند که ببینیم بر سر خانواده هایمان چه آمد، حال کمی از اوضاع روستایمان و خانواده ها و آشنایان با خبرتان می کنم که شاید کمک کند که بتوانید تصمیم درست بگیرید.

بهمن جان. پدرت پنج سال پیش بعد از چند سالی بیماری فوت کرد. خواهرهایت ازدواج کرده اند. برومند برادر کوچکت تازگی ازدواج کرده. حسین و محمد هم چند بچه قد و نیم قد دارند. بهزاد بزرگ شده و جایی در شهر کار می کند. پدر سعدالله هم سکته کرد و سالها خانه نشین شد و نمی توانست حرف بزند تا اینکه دو سه سال پیش فوت کرد. سعد الله، خواهرهایت آرزو و فاطمه بزرگ شده اند. ابراهیم برادرت ازدواج کرده و برادر کوچکت که تو او را هرگز ندیده ای بزرگ شده و روی زمینها کار می کند. مادرت هنوز زنده است و آرزو داشت یک بار قبل از مردن تو را ببیند. پایش خوب شده و دیگر بدون عصا راه می رود. مادر بهمن هم می گفت تا بهمن را نبینم نمی میرم. می گفت چند بار عزرائیل سراغم آمده هر بار به او می گویم ولی من هنوز بهمن را ندیده ام و او هم دلش می سوزد و می رود تا دفعه بعد. با موبایل خودش با او صحبت کردم. باورم نمی شد مادرم و مادر بهمن و سعدالله موبایل توی جیبشان باشد حال بقیه هم کما بیش خوب است. بچه ها بزرگ شده اند. بزرگها ازدواج کرده اند و پیر شده اند و خیلی از پیرها هم رفته اند.

برادرم عیسی (حمید) سال 74 اعدام شد. سازمان دقیقا میدانست تمام تماسها با سرپل ترکیه کنترل می شود ولی چیزی به برادرم نگفتند و هشیارش نکردند. آخر یک نفر بیشتر که اعدام شود سازمان سودش را می برد. سالهاست تمام موجودیت سازمان دارد از خون ارتزاق می کند. هر چه بیشتر اعدام شود خوراک تبلیغاتی بیشتری پیدا می کنند تا جایی که قسم می خورم که رویا و آرزوی مسعود رجوی این است که همین حالا یک شبه تمام زندانیان سیاسی و یا حتی زندانیان عادی در ایران قتل عام شوند تا در شیپور تبلیغات هر چو قوی تر بدمند و شاید هم کمکی شود برای بیرون آمدن از لیست امریکا!

یک بار گفتم فرد به عنوان یک هویت در دستگاه رجوی پشیزی ارزش ندارد و خون فرد است که اگر جاری شود ارزش پیدا می ند برای تبلیغات!

باری برادرم اعدام شد و داغش تا قیامت روی دلم ماند. پدرم یک سال پیش فوت کرد. ما همه در غربت بودیم که یک به یک عزیزانمان رفتند و حتی فرصت وداع آخر هم نشد ...

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت

باری ... از اهالی روستا هم تعدادی رفته اند. عمو علی داد، نوروز، امان الله، جیران و عمه نازار و چند تای دیگر فوت کرده اند. خیلی ها به شهر رفته اند ولی زندگی هر چه پر خروش تر در آن روستای کوچک در جریان است. تنها جاده روستا اسفالت شده. برای روستا تلفن کشیده اند و یک مرکز مخابرات دارد که با دنیا می تواند تماس داشته باشد. توی جیب زنان پیر روستا هر کدام یک موبایل هست که وقتی دل تنگ می شوند با بچه هایشان در جاهای دیگر صحبت می کنند. حتی جعفر آباد هم صاحب تلفن شد و وصل شد به دنیای آزاد اما هنوز اشرف و اشرفیان در خواب بی خبری نگه داشته شده اند و ما که روزگاری مدعی تحصیل کرده ترین ارتش عالم بودیم هنوزنمیدانیم موبایل حتی چگونه روشن می شود. وسیله ای که پیشرفته ترین آنها امروزه وسیله بازی بچه های سه چهار ساله شده است.

بهمن و سعد الله و دیگر دوستانم. کسانی که این مدت توانسته اند فرار کنند به طور فردی با سازمان ملل ملاقات کرده اند و نامشان ثبت شده برای انتقال به کشور ثالث. در تاریخ پناهندگی هیچ کشوری اتفاق نیافتاده که تشکلی را گروهی بپذیرند و پناهندگی بدهند. این رویای پنبه دانه سازمان است و سرگردگان آن که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود. البته قطعا رهبران سازمان خوب می دانند که پناهندگی جمعی یک جک سیاسی است و محال است ولی این را بهانه کرده اند تا شاید چند صباحی بیشتر به آن خاک چنگ بزنند و بلعیده نشوند. و البته می دانم حالا تلاش می کنند با رویا و شکلات "در آمدن از لیست امریکا" شما را فریب بدهند که بمانید. اما مگر وقتی از لیست اروپا بیرون آمدیم به حال ما فرقی کرد و چیزی تغییر کرد؟ و اصلا یادمان هست کی از لیست بیرون آمدیم؟ خار ما و بار ما همچنان سر جایش بود تنها سردگمی و فشار وبی خوابی بیشتر شد و یقین داشته باشید حالا هم همین طور است. اگر حتی از لیست هم بیرون بیایند باز در وضعیت ما چیزی عوض نخواهد شد و تغییری در رفتار و نشستها و شیوه های سرکوب و فشار به وجود نخواهد آمد. تنها تشکلات سیاسی خارج دست بازتر خواهد داشت برای فریب و دروغ بیشتر. پس شما هر چه زودتر باید حسابتان را از این نشکیلات عقب افتاده جدا کنید. هراس نداشته باشید و از فضای بیرون نترسید. من و دیگر دوستانتان در کشورهای اروپایی نهایت تلاشمان را می کنیم برای بیرون آوردن شما از عراق. مهم گام بزرگی است که شما باید اول بردارید و فضا را شکنید. باور کنید نود و پنج درصد راه همان رسیدن به پشت سیاج اشرف است و تمام مشکلات دیگر از قبیل سختی راه و مسیر و بیرون آمدن از عراق و مشکلات پناهندگی تماما فقط پنج درصد مسیر است. آمدن به پشت سیاج یعنی در هم شکستن فضایی که بیش از بیست سال با خفقان و سرکوب و مغز شویی برای ما ساختند و به بندمان کشیدند. پس گام بزرگ به اراده شما بستگی دارد که تصمیم نهایی را بگیرید.

زمانی که آنجا بودم رجوی در آخرین پیامش جمله ای گفته بود که وقت آمدن آن را در پایان نامه ای که بجا گذاشتم نوشتم و حالا هم با فهم و درک و برداشت درست از این جمله مسعود پیام را به پایان می رسانم که "تعجب آنهایی نیستند که می روند. تعجب آنهایی هستند که مانده اند". و در قبال این همه دروغ و خیانت و سرکوب و بی خبری گردن کج کرده اند.

 

به امید دیدار و به آغوش کشیدن تک تک شما در دنیای آزاد

عادل اعظمی، پانزدهم اوت 2012

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد