_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

خیالپردازی کسب و کار رجوی (مجاهدین خلق) است

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین، ایران دیدبان، پانزدهم نوامبر 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-خیالپردازی%20کسب%20و%20کار%20رجوی%20است/18291

 

اینکه تحلیل های رجوی در مورد انتخابات آمریکا باز هم غلط از آب درآمد چیز جدیدی نیست و سالهاست که رجوی به این بیماری مزمن خیالبافی و خیالپردازی بجای پرداختن به واقعیت های سرسخت روز دچار شده و فاصله ای به اندازه سالهای نوری بین آنچه که رجوی خوشش می آید و دوست دارد اتفاق بیفتد با آنچه که واقعیت محض خوانده میشود وجود دارد.

رجوی دوست داشت در انتخابات آمریکا هم ، آنچه که رویاها و اندیشه های فرقه گرایانه او را شکل میدهد اتفاق افتاده و جناح جنگ طلب یعنی رامنی که از دیدگاه رجوی مقدمه جنگ آمریکا علیه ایران است ، پیروز شود.

استراتژی رجوی همیشه روی عواملی خارج از حیطه کنترل و توانمندیهای مجاهدین و تنها بر روی وهم و خیالپردازی های ابلهانه شخص رجوی سوار بوده و همچنان در این مسیر طی طریق میکند.

رجوی از همان آغاز انقلاب سال 1357 نیز دچار چنین توهماتی که محور اصلی آن را شیفتگی برای کسب قدرت شکل میداد بود و در این میان این تنها مردم ایران و نیروهای سیاسی مستقل و ملی بودند که بهای خونین آنرا پرداخته اند.

اما در گذز زمان این بیماری در شخص رجوی مزمن شده و از او و سازمان مجاهدین چیزی را ساخت که هم اکنون بعنوان یک پدیده نادر که تنها در دستگاه فرقه گرایی قابل تبیین و تحلیل است را پیش روی همگان قرار داده است.

رجوی که مثل همیشه روی جناح جنگ طلب آمریکا و اسرائیل حساب باز کرده بود عقیده داشت سیاست اوباما شکست خورده است و تمامی مردم آمریکا به سمت رامنی کشیده شده اند. از طرفی لابی های اسرائیلی در آمریکا هم هرگز نخواهند گذاشت که اوباما مجددا سر کار بیاید. چرا که حضور قدرتمند جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه بزرگترین تهدید دولت غیر قانونی اسرائیل است و اسرائیل آنرا تحمل نخواهد کرد.

رجوی در تحلیل های خیالپردازانه خود دوران بعد از انتخاب رامنی را نیز اینگونه تفسیر میکرد: رامنی دو تابلو در پیش رو خواهد داشت، تابلوی اول اینکه با ایران وارد جنگ شود که این حالت هم به نفع مردم آمریکا و هم به نفع مقاومت ایران و هم به نفع اسرائیل خواهد بود. تابلوی دوم اما اینکه همین سیاست فعلی را در قبال رژیم ادامه دهد که در این صورت مخالفتهای زیادی با او صورت خواهد گرفت، بنابراین احتمال آن نیز بسیار ضعیف است.

البته این اولین بار نیست که تحلیل ها و استراتژی که رجوی در پیش گرفته است با شکست روبرو میشود ولی تنها چیزی که در این میان باعث تاسف و تعجب است اینکه رجوی البته اگر وی را بشود بعنوان یک رهبر سیاسی نامید تا کجا باید از خود راضی و خود محور باشد که در طول سی و اندی سالی که از انقلاب مردم ایران میگذرد حتی ساده ترین انتقادی را نیز از خود نکند و تماما عواملی بیرونی و اعضای مجاهدین را مقصر اصلی شکست های بی پایان خود بداند. در حالیکه آنچه که در دنیای متمدن امروزی عرف است و از اصول خدشه ناپذیر دموکراسی شناخته میشود این است که همیشه مدیران نالایق و حتی مدیران لایق اگر در هر تشکلی اعم از دولتی و یا حزبی خطایی را مرتکب شوند که حتی ضایعات آن در حداقل باشد بلافاصله استعفا داده و با روی باز به اشتباهات و خطاهای خود اقرار نموده و از مردم عذر خواهی میکنند. چه برسد که این خطاها ضایعات جبران ناپذیر انسانی را هم در پی داشته باشد و خونهای بی گناهی هم ریخته شود.
به همین دلیل است که شخصیت رجوی تنها با آدم هایی مثل هیتلر، استالین ، موسولینی، پُل پت و اعجوبه های قرن حاضر یعنی طالبان و معمر قذافی قابل قیاس است.

در اینجا لازم است به برخی از تصمیم گیریها، و تحلیل های خیالپردازانه رجوی در طول سی سال گذشته اشاره ای کوتاه داشته باشم که جز شکست خفت بار، و از دست رفتن سرمایه های عظیم انسانی چیز دیگری را برای سازمان و مردم ایران به ارمغان نیاورده است.

1 - در سی خرداد سال 1360 سازمان مجاهدین به رهبری رجوی جنگ مسلحانه علیه دولتی را اعلام کرد که با رای اکثریت قاطع 98 درصدی به نظام جمهوری اسلامی در ایران بر سر کار آمده بود. همچنانکه مهدی ابریشمی نیز بعدها در یکی از سخنرانی هایش گفته بود تصمیم اعلام جنگ مسلحانه چیزی بود که تنها شخص مسعود میتوانست در رابطه با آن تصمیم بگیرد. بنابراین تحلیل رجوی این بود که دولت در عرض تنها شش ماه سقوط خواهد کرد و بدین ترتیب رجوی میتواند بر اریکه قدرت تکیه زند. بنابراین نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه انبوه خونهای بی گناهی هم در این رابطه به زمین ریخت.

2 - در سال 1362 و بدلیل شکست کامل رجوی در آنچه که آنرا «جنگ چریک شهری» با هدف «زدن سرانگشتان رژیم» می نامید مجبور شد به دامن صدام پناه برده و نیروهای خود را از ایران خارج و در خاک عراق مستقر کند.

3 - رجوی در خاک عراق و در سال 1363 - 1364 به این جمعبندی رسید که بدلیل کم بها دادن به جمهوری اسلامی فاتحه جنگ چریک شهری خوانده شده است و اعلام کرد که ما وارد مرحله جدیدی از جنگ با جمهوری اسلامی ایران شده ایم و باید عملیات منطقه ای را سازمان بدهیم و چه شعارها و آینده درخشانی را که از این کشف جدیدش به نیروها نمی داد و نهایتا، سازمانِ کار پیشمرگه های مجاهد خلق و جنگ منطقه ای در کردستان عراق شکل گرفت.

4 - پس از مدتی این خط جدید هم به دور کور افتاد و نهایتا رجوی درخرداد ماه سال 1365 به عراق آمد و در پائیز همان سال طی پیامی به نیروها ی سازمان گفت : ما از «مرحلۀ تدارک برای سرنگونی» خارج شده و وارد «مرحله سرنگونی» رژیم شده ایم و نهایتا نیز و در راستای تحققق تحلیلی که داشت ، ارتش آزادیبخش را تشکیل داد.

5 - در سال 1376 رجوی تضاد انزوای خود در عراق و ابتر بودنش در خصوص پیوستن نیرو به ارتش خود ساخته اش را اینبار به شکل دیگری توجیه کرد و باز علت اصلی را به گردن جمهوری اسلامی و جنگ ایران و عراق انداخت که هواداران ما به این دو دلیل نمی توانند به ارتش به پیوندند و باید مسیر آنها را برای ورود به خاک عراق باز کنیم . رجوی تحلیل میکرد: وقتی این همه نیرو پشت مرزها منتظر ما هستند و اگر ما بتوانیم آنها را وارد قرارگاه اشرف کنیم چه ارتشی قوی خواهیم داشت و چه ها خواهد شد ؟ ولی در عمل تنها به تعداد انگشتان یک دست هم نیرو وارد ارتش نشد و در عوض انبوهی کشته و مفقود بر دست سازمان گذاشت و نیروهایی را هم که باصطلاح واحد های راهگشا با خود آورده بودند چوبانانی بودند که توسط این واحدها در مرز ربوده شده بودند که خود داستانهای غم انگیز دیگری دارد.

6 - در تابستان سال 1377 همزمان با تغییرات سازماندهی و تغییر مراکز سابق به ارتش های جدید، رجوی اعلام کرد که ارتش وارد مرحله «آمادگی برای سرنگونی» شده است که اصطلاحا آنرا «آ77» می نامید. یعنی آمادگی برای سرنگونی در سال 1377. ولی کسی نبود تناقض حرفهای رجوی را بهش یادآوری کند مبنی بر اینکه شما که این حرف را در سال 1365 زدید و گفتید وارد مرحله سرنگونی شده ایم حال بعد از گذشت دوسال مجددا می گویید وارد مرحله آمادگی برای سرنگونی شده ایم ؟ !

7 - در سال 1378 هم رجوی طی نشستی با تحلیل شرایط سیاسی ایران اعلام کرد که ما از «مرحله آمادگی »عبور کرده و وارد فاز «مرحله سرنگونی » شده ایم. بنابراین باید دستگاه ارتش وارد عملیات عمق و نامنظم شود. جل الخالق این همه تناقضگویی ؟ !

8 - در بحران عراق و در پائیز و یا زمستان سال 1381 بود که رجوی برای کل ارتش نشست گذاشت تا شرایط عراق و بحرانی را که دامنگیر عراق و باطبع آن سازمان شده را بررسی کند.
در این نشست تنها کسی که تحلیل میکرد که آمریکا اول به افغانستان حمله میکند و سپس به عراق ، شخص خود رجوی بود . حتی در رای گیری که خود رجوی از جمع حاضر در نشست کرد با کمال تعجب اکثریت نظرشان این بود که آمریکا اول به عراق حمله خواهد کرد و جالب توجه تر از همه اینکه کسانیکه این نظر را داشتند افرادی بودند که بر خلاف رجوی نه به منبعی و نه به انواع و اقسام تحلیل های بین المللی که مستمر در اختیار رجوی قرار میگرفت دسترسی داشتند . ولی رجوی ضمن سرکوب همه آنان همچنان روی نظر و عقیده خود پای می فشرد و حتی تعداد اندک کسانی هم که جرات پیدا کرده و پشت میکروفون از نظرات خود دفاع میکردند بشدت توسط شخص رجوی و مسئولین سرکوب و هو میشدند.

9 - رجوی در مورد جنگ ایران و عراق همیشه تحلیل میکرد که جنگ شیشه عمر رژیم است و اگر از آن دست بکشد سرنگون خواهد شد و به همین دلیل هم در اغلب نشست ها این جمله را تکرار میکرد که : " . . . ما همیشه به صاحب خانه (صدام حسین) گفته ایم لطفا بفرمائید صلح کنید و اصلا ملاحظه ما را هم نکنید . . . " رجوی میگفت جنگ در ماهیت این رژیم است به همین دلیل رژیم نمی تواند آتش بس را بپذیرد و اگر بپذیرد سرنگون خواهد شد.
ولی طی این سالها دیدیم که رژیم آتش بس را پذیرفت و آب از آب هم تکان نخورد و نهایتا هم این صدام بود که سقوط کرد و مجاهدین هم بازنده اصلی این بازی شدند.

10 - رجوی در تاریخ 5 فروردین 86 در پیامی ضمن تکرار حرفهای همیشگی خود به نکاتی اشاره داشت که در ردیف همان تحلیل های خیالپردازانه اش بود که صرفا مصرف داخلی داشته و تعهد سپاری مجدد اعضا برای ماندن در سازمان از جمله اهدافی بود که رجوی قصد داشت آنرا عملی کند.

رجوی در پیام خود از "تدبیر خود به دست شراب دو ساله پس از چهل سال رنج و غصه" صحبت کرده بود و در آن مقطع سوال این بود که طی دو سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ که رجوی اینقدر روی آن حساب باز کرده و به آن امید بسته است.

درج تعهد نامه ای تحت عنوان : " تعهد تک تک ما به حمایت از مقاومت، سد سدیدی در برابر استبداد آخوندی است" در تاریخ جمعه 27 بهمن 1385 برابر با 15 فوریه 2007 در سایت همبستگی ملی دست رجوی را بیشتر رو کرد. در این تعهد نامه از همگان خواسته شده بود تا "در این کارزار شرکت کرده و جملگی تعهد بدهند".

بدین ترتیب درخواست دادن تعهد همگانی در سایت همبستگی ملی و "شراب دوساله" نشان داد که در آن مقطع نیز تحلیل خیالپردازانه رجوی این بود که همه چیز باید تا پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش که دوسال به اتمام آن باقی مانده است تعیین تکلیف شود و از نیروها میخواست تا آن مقطع در کنار سازمان بمانند که این هم در عمل اتفاق نیافتاد.

واقعیت این است رجوی اعتقاد داشت دوران زمامداری بوش که دو جنگ عراق و افغانستان را به مردم این کشورها تحمیل کرده بود در دو سال باقیمانده از حکومتش خواهد توانست جنگ دیگری را و اینبار علیه مردم ایران سازمان دهد و به همین دلیل دو سال آخر حکومت جنگ طلبان به نمایندگی جرج بوش برای مجاهدین از اهمیت خاصی برخوردار بود تا به قول مسعود مجاهدین بتوانند سلاح های از دست رفته شان را اینبار از دست ارتش آمریکا تحویل گرفته و ماجراجویی های جدیدی را در مرزهای ایران آغاز کنند. بدین ترتیب رجوی چشم انداز جنگی را ترسیم میکرد و در باغ سبزی را نشان میداد که هرگز نه اتفاق افتاد و نه دیده شد.

تحلیل های غلط و موضعگیری های ضد مردمی رجوی که تنها میتواند در راستای منافع حقیر و پستی چون بدست گرفتن قدرت سیاسی به هر قیمت توجیه گردد از سوی مجاهدین کم نبوده و پایانی هم ندارد.

در حال حاضر نیز اگر به پایگاههای خبری مجاهدین نظری بیفکنیم انبوه از این موضعگیری های هدف دار را بخوبی میتوان یافت که پای در ماهیت خشونت طلبی مجاهدین و یا بقول خودشان "جرقه و جنگ" دارد.

در مقطع فعلی هم حمایت مجاهدین از تروریسم در خاک عراق و کشور سوریه ابعاد جدیدی از تمایلات بنیادین مجاهدین به خشونت و جنگ طلبی را نشان میدهد. بنحویکه که تاکنون در هیچ گروه ایرانی این حد از انحطاط و دگردیسی در عمل به تروریسم و خشونت گرایی دیده نشده است و در تاریخ معاصر ایران نیز بی سابقه است. که در این رابطه میتوان به موارد زیر اشاره کرد.

«طارق الهاشمی» که در حال حاضر منفورترین چهره تروریستی در خاک عراق است به چهره ای محبوب اما در رسانه های مجاهدین تبدیل شده است. حمایت از این چهره سوخته و منفور و منزوی در میان مردم عراق که خود وی نیز مجبور به اقرار در این رابطه شده است حاکی از خالی بودن جیب مجاهدین از حمایت های سیاسی در عراق است که همیشه روی اسب بازنده شرط بندی میکند.

معاون فراری رئیس‌جمهور عراق که به لطف دوحه، ریاض و آنکارا از اجرای حکم اعدامش گریخته، و برای سومین بار نیز حکم اعدام غیابی وی توسط سیستم قضائی عراق صادر شده است از عدم حمایت کافی دولت‌های عربی از خود ابراز نارضایتی کرد.
در تاریخ 21/08/1391 و به گزارش پایگاه خبری «الجزیرة»، «طارق الهاشمی» معاون اول فراری رئیس جمهور عراق که مجاهدین او را همچنان بعنوان معاون رئیس جمهوری عراق به رسمیت می شناسند، در مورد اتفاقات اخیر از نبود حمایت عربی از خود ابراز تأسف کرد و گفت او «رها شده تا به تنهایی با تقدیر خود روبرو شود» . . . به همین دلیل در معادلات سیاسی جایی ندارم.»

در مورد تحولات کشور سوریه هم مجاهدین همین سیاست را پیش گرفته و بطور علنی از تروریسم تحت عنوان «مجاهدان سوریه» حمایت میکنند تا شاید از این رهگذر هم بتوانند نظر آمریکا را بخود جلب کنند تا راه خروج از بن بست مرگباری که خود آن را بوجود آورده اند بیابند.

در همین رابطه گفتنی است که در پی اقدامات ضد انسانی ارتش آزادی سوریه و کشتن مردم و سربازان اسیر و انتشار فیلم آنها به دفعات مختلف در شبکه های اجتماعی ، این عمل واکنش های مختلفی را بدنبال داشت که از جمله مهمترین آن "جنایت جنگی" قلمداد نمودن این عمل توسط سازمان ملل بود.

در همین رابطه در تاریخ 14/08/1391 هیثم ابو سعید سفیر سازمان و کمیساریای حقوق بشر بین المللی در خاورمیانه در گفتگو با تلویزیون سوریه به دست داشتن قطر، عربستان و ترکیه در حوادث و ناآرامی های سوریه اشاره کرد و گفت دخالت عربستان و قطر در آنچه در سوریه جریان دارد، بسیار آشکار است و آنها این مسئله را از طریق رسانه ها علنا مطرح می کنند.

سفیر سازمان و کمیساریای حقوق بشر بین المللی در خاورمیانه تاکید کرد کشورهای حامی تروریسم مسئول هر قطره خونی هستند که در سوریه ریخته می شود. وی اعلام کرد : 95 درصد افراد مسلح غیر سوری بوده و کشورهای عربستان سعودی ، قطر و ترکیه مسئول خونریزی در خاک سوریه هستند. بنحویکه در ادامه و تداوم این جنایت ها در تاریخ

دوم نوامبر 2012 رادیو فرانسه اعلام کرد که سازمان ملل، ارتش آزاد سوریه را متهم به جنایت جنگی کرده است.

بدین ترتیب آنچه که محور فریبکاری رهبری مجاهدین را طی این سالها شکل داده و میدهد و به طرق مختلف نیز بیان میشود طلبکاری رهبری مجاهدین از غرب بخاطر ممانعت از سرنگونی رژیم از یک سو و پیروزی قریب الوقوع مجاهدین از سوی دیگر است. تا بدین ترتیب ضمن لاپوشانی تحلیل های غلط رهبری مجاهدین تمامی مشکلات را نیز به دوش «کم کاری» اعضای سازمان و در راس همه اینها بویژه آمریکا که باید بجای حمله به عراق و افغانستان به ایران حمله میکرد، انداخته شود.

ضمن اینکه تعهد سپاری مستمر ایدئولوژیکی از نیروها توسط رهبری سازمان بعنوان وجه بارز و روش شناخته شده ای است که در تمامی فرقه ها از جمله مجاهدین بخوبی بکار گرفته میشود که میتواند در فضای بسته تشکیلات مجاهدین و با مناسبات فرقه نقش بی بدیلی در تمکین اعضا از سازمان را در پی داشته باشد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و بازی دوسرباخت

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و ششم اکتبر 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-مجاهدین%20و%20بازی%20دوسرباخت%20/18252

 

پیشینه بحث:

ساعت یک بامداد یکشنبه 26شهریور هفتمین ستون از ساکنان قرارگاه اشرف به لیبرتی رفتند. بدین ترتیب مجاهدین آخرین گام برای خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا که شرط آن بسته شدن قرارگاه اشرف بود را برداشتند.

این موضوع با استقبال شدید سازمان ملل متحد همراه شد و در تاریخ 27/06/1391 کوبلر با استقبال از این که این تعداد از ساکنان اشرف به اردوگاه لیبرتی منتقل شدند، این امر را با توجه به نزدیک شدن به پایان روند انتقال، گامی مهم توصیف کرد و افزود: ناظران سازمان ملل به نظارت‌شان بر روند انتقال سایر افراد باقی‌مانده ادامه خواهند داد.

در همین رابطه به گزارش خبرگزاری رویترز، «ویکتوریا نولاند» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در تاریخ 30/06/1391 در بیانیه‌ای اعلام کرد: خروج آخرین گروه از اردوگاه اشرف مرحله بسیار مهمی در تلاش‌ها برای دستیابی به یک راه‌حل بشردوستانه پایدار درباره این مسئله است.

هنوز دو روزی از انتقال هفتمین گروه از مجاهدین به لیبرتی نرسیده بود که مجاهدین دست بکار شده و تلاش کردند در بیست و یکمین اجلاس شورای حقوق بشر ملل متحد که در تاریخ 18سپتامبر ۲۰۱۲ (28شهریور ۱۳۹۱) در ژنو برگزار شده بود در قسمت سخنرانی سازمانهای غیردولتی و از طریق سخنرانی نماینده انجمن بین المللی حقوق بشر زنان ارگانهای ذیربط سازمان ملل را به اعلام لیبرتی به عنوان کمپ پناهندگی فرا بخوانند. این کنفرانس در روز بعد نیز با سخنرانی تعدادی از حامیان سیاسی مجاهدین که از ایده مجاهدین برای اعلام لیبرتی به عنوان کمپ پناهندگی پشتیبانی و حمایت میکردند ، ادامه داشت.

در تاریخ 31/06/1391 ( 21 سپتامبر 2012) خبرگزاری ها اعلام کردند که آمریکا قصد دارد سازمان مجاهدین را از لیست گروههای تروریستی خود خارج کند در همین رابطه "هیلاری کلینتون" وزیر امور خارجه امریکا در ساعات پایانی روز جمعه (31/06/1391) کنگره امریکا را از این تصمیم مطلع نمود.

اعلام علنی وزارت امور خارجه آمریکا مبنی بر قصد آمریکا برای خارج ساختن مجاهدین از لیست گروههای تروریستی ، باعث شد بار دیگر رهبران مجاهدین به میدان بیایند تا با بهره برداری از این اقدام آمریکا آنرا یک پیروزی بزرگ سیاسی برای تشکیلات مجاهدین قلمداد کنند. مریم رجوی بلافاصله با خبرگزاری آسوشیتدپرس مصاحبه کرد و این اقدام آمریکا را بهم خوردن توازن قوا در داخل ایران و به نفع مجاهدین تعبیر کرد و سیل تبریکات چه از جانب اعضای باصطلاح شورای ملی مقاومت مجاهدین و چه از جانب حامیان سیاسی آنها به سوی مریم رجوی سرازیر شد. البته شور و فطور مجاهدین برای بدست آوردن چیزی که یک پیروزی بزگ نامیده میشد زیاد دوام نیاورد.

در تاریخ 28 سپتامبر 2012 (هفتم مهر 91) وزارت خارجه آمریکا با صدور اطلاعیه ای ضمن اینکه رسما سازمان مجاهدین را از فهرست گروه های تروریستی این کشور خارج کرد اعلام نمود که: "حذف نام سازمان مجاهدین خلق به این معنی نیست که ما (دولت آمریکا) سابقه فعالیت های این گروه را از یاد برده ایم؛ فعالیت هایی که به کشتن شهروندان آمریکایی در ایران در دهه ۷۰میلادی انجامید ، حمله ای که در داخل خاک آمریکا در سال ۱۹۹۲ توسط این گروه صورت گرفت؛ همچنین با توجه به بدرفتاری هایی که این سازمان با اعضای خود کرده است."

علاوه بر این به گزارش آسوشیتدپرس، روز جمعه (هفتم مهر 91) یکی از مقام‌های ارشد وزارت خارجه آمریکا هم در مصاحبه با خبرنگاران گفت : خارج کردن سازمان مجاهدین خلق از لیست یادشده به این معنی نیست که آمریکا و این سازمان در جبهه مشترکی در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.

این مقام آمریکایی افزود: به باور واشینگتن، مجاهدین خلق گروهی نیست که به عنوان یک نیروی اپوزیسیون قادر به اشاعه ارزش‌های دموکراتیک در ایران باشد. وی با اشاره به سازمان مجاهدین خلق گفت که «این گروه در تصویری که ما از آینده ایران داریم جایی ندارد.»

گفتنی است تاکنون نیز مقالات و تحلیل های مندرج در سایت های خبری معتبر نشان میدهد که خارج ساختن نام مجاهدین خلق از فهرست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا، در بسیاری از کشورها و در میان کارشناسان و حتی افکار عمومی آمریکا و رسانه‌های این کشور نیز با واکنش های منفی همراه بوده است. در حقیقت بیش از آن که حذف نام این گروه از لیست مورد توجه قرار گیرد، اقدام آمریکا و اهداف و نیات آن بود که زیرذره بین قرار گرفت و اهمیت یافت.

نتیجه اینکه به نظر می‌رسد دولت آمریکا خود به عکس العمل هایی که ممکن بود در این رابطه نشان داده شود واقف بود و سکوت وزارت خارجه آمریکا نیز در قبال تمامی این واکنشها مؤید همین معناست، ضمن یادآوری مجددا این نکته که بیانیه اعلام وضعیت جدید برای مجاهدین توسط وزارت خارجه آمریکا نیز به گونه‌ای تنظیم شده بود که در نظرداشت سوابق این گروه را از سوی دولت آمریکا یادآوری کند.

از سوی دیگر خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی در محافل اپوزیسیون ایرانی و مخالف مجاهدین نیز با انعکاسات و عکس العمل های منفی همراه بوده است.

بدین ترتیب اظهارات مقامات وزارت خارجه آمریکا و عکس العمل های منفی در محافل ایرانی و غیر ایرانی در خصوص مجاهدین مثل آب سردی بود که بر سر رهبری مجاهدین که خودش را برای آویزان شدن تمام عیار به آمریکا آماده کرده بود ریخته شود. چرا که مجاهدین کیسه گشادی برای بهره برداری سیاسی از موضوع خروج از لیست گروههای تروریستی دوخته بودند که بدین ترتیب ناکام ماند و فروکش کردن زود هنگام اخبار خروج از لیست گروههای تروریستی در سایت های خبری و رسمی مجاهدین نیز حاکی از شکست فضاحت بار مجاهدین در این عرصه و فروکش کردن هیجانات کاذبی بود که خود آنرا بوجود آورده بودند.

بدین ترتیب مجاهدین که بواسته بحران انسانی قرارگاه اشرف طی دهسال گذشته در معرض توجهات رسانه های بین المللی قرار گرفته بودند با موضع گیری رسمی وزارت خارجه آمریکا و یادآوری مجدد سوابق ننگین گذشته آنان بویژه در حیطه مناسبات فرقه ای و بدرفتاری با اعضای این گروه بمثابه حبابی بود که ترکید.

بعبارت دقیق تر مجاهدین هم چوب را خوردند و هم پیاز را. هم قرارگاه اشرف بمثابه ظرف استراتژی و ایدئولوژیکی شان را از دست دادند و هم نتوانستند سوابق ننگین خود در اقدامات خشونت آمیز، تروریستی و وطن فروشی شان را طی سی سال گذشته پاکسازی کنند.

سمت و سوی فعالیت های فعلی مجاهدین

مطابق آنچه که فوقا گفته شد خروج از لیست گروههای تروریستی که رهبری مجاهدین سرمایه گذاری زیادی روی آن کرده بود بمثابه شهابی بود که تنها لحظاتی را در آسمان مجاهدین درخشید و سپس خاموش شد.

عدم موضعگیری های جدی توسط رهبران مجاهدین و اختصاص تنها یک دو صفحه اعتراض به موضعگیری مسئولین وزارت خارجه آمریکا در رسانه های مجاهدین و عبور بی سروصدا از کنار آن خود حاکی از شکست خفت بار مجاهدین در این عرصه است. بنحویکه گویی نه قرارگاه اشرفی بود و نه ارتش آزادیبخشی.

سکوت و تلاش مجاهدین برای زیرآبی زدن و پاک کردن سه دهه خیانت شان بعد از بسته شدن درب قرارگاه اشرف نیز قابل توجه است.

در این رابطه پیام زهره اخیانی مسئول اول مجاهدین در 14 مهر 91 بمناسبت خروج مجاهدین از لیست گروههای تروریستی نشان میدهد که چگونه رهبری مجاهدین و البته اینبار شاید بدلیل شرمساری ! از زبان «مسئول اول سازمان» میخواهد با یک جهش به دوران فاز سیاسی، از بین رفتن «ارتش آزادیبخش ملی ایران» که یادآور سه دهه خیانت خونبار رجوی در حق مردم ایران و اعضای سازمان و مزدوری به بیگانگان است را ماست مالی کند.

در نقل بخشی از پیام زهره اخیانی در سایت مجاهدین آمده است: " . . . مسئول اول مجاهدین جوانان دلیر میهن و «ارتش بزرگ آزادی ملت ایران» را . . . به خیزش و قیام و اعتراض و برخاستن در هر کوی و برزن فراخواند . . . " . همچنانکه پیداست دیگر از نه از «ارتش آزادی بخش ملی بازوی استوار و پر اقتدار خلق قهرمان ایران» خبری است و نه از اشرف و «اشرف نشان» .

حال اگر نگاهی به رسانه های مجاهدین و بویژه سایت رسمی این سازمان طی یک ماه گذشته و بعد از سرفصلی که فوقا اشاره گردید بکنیم خواهیم دید که آن پروپاگاندای مجاهدین که در خصوص موضوع تخلیه قرارگاه اشرف شکل گرفته بود دیگر درش تخته شده است.

بنابراین مجاهدین تلاش کردند در سرفصل جدید بعد از خروج لیست گروههای تروریستی و با از دست دادن قرارگاه اشرف بار دیگر به سیاق گذشته با چندین گام به پس فعالیت های خود را حول موضوعات داخل کشور متمرکز کنند. ضمن اینکه از موضوعات مورد علاقه آمریکا در منطقه خارومیانه از جمله بحران سوریه نیز غافل نبوده و ضمن توجیه ایدئولوژیک - تشکیلاتی حرکت جدید خود مبنی بر اینکه «سرنگونی جمهوری اسلامی ایران از سوریه میگذرد» و فضای شبکه های مجازی از جمله فیسبوک را هم پر کرده است، همچنان منتظر دستور آمریکا در حمایت عملی از تروریست های سوریه بسر میرند. هرچند اخبار زیادی از آموزش نیروهای مجاهدین توسط آمریکا و حضور آنها در مرز سوریه و لبنان بگوش هم بگوش میرسد . نتیجه اینکه طی یکماه گذشته و بعد از سرفصل بسته شدن درب قرارگاه اشرف، مجاهدین فعالیت های خود را حول موضوعات زیر متمرکز کرده اند ضمن اینکه وارد شدن در جنگ سیاسی با سلطلنت طلبان به رهبری رضا پهلوی در قالب کردن تمام و کمال خود به آمریکا در نیز مد نظر داشت.

1- تلاش برای تبدیل کمپ لیبرتی به یک کمپ پناهندگی بواسطه فعال کردن حامیان سیاسی شان در کشورهای اروپائی ، عراق و آمریکا. از فراخوان به کمیسر عالی حقوق بشر و کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد برای اعلام لیبرتی به عنوان کمپ پناهندگی در 28 شهریور گرفته تا «تجمع حامیان تغییر در عراق» که از سازمان ملل متحد خواسته اند تا لیبرتی را به عنوان کمپ پناهندگان اعلام نماید که طی یک ماه گذشته بالغ بر 13 مورد از اینگونه فعالیت ها توسط مجاهدین به ثبت رسیده است.

این موضوع برای مجاهدین آنقدر حائز اهمیت است که مجاهدین تلاش میکند در هر موضوع با ربط و یا بی ربط ، اینکه «لیبرتی باید بعنوان کمپ پناهندگی اعلام شود» را مطرح کنند . در همین رابطه نامه انتقاد آمیز مورخه 25/ مهر/ 91 مجاهدین به آقای مارتین کوبلر در خصوص ملاقات ایشان با آقای دانایی فر سفیر ایران در عراق که در تاریخ 15 مهر 91 صورت گرفت نیز در خور توجه است .

در این نامه، مجاهدین ضمن مقدمه چینی و آسمون ریسمون بافتن های مضحک نهایتا به همان حرف اصلی خود را زده و از آقای کوبلر خواسته اند: " . . . لیبرتی باید به عنوان کمپ پناهندگی به رسمیت شناخته شود تا حقوق ساکنانش از جمله حق مالکیت و فروش اموالشان محترم شمرده شود. "

2- تلاش برای فروش این اموال به طریق ممکن (طرح واهی قرارداد کمپانی انگلیسی برای خرید اموال قرارگاه اشرف)

3- تمرکز دادن به فعالیت های داخل از جمله حول زندانیان سیاسی

4- سواستفاده از نوسانات ارزی و ایجاد اغتشاش در برخی بحرانهای داخلی .

5- همراهی فله ای و حمایت علنی با کلیه تحریم های اتحادیه اروپا و آمریکا و هرگونه موضعگیری سیاسی در سطح بین المللی علیه ایران از جمله در موضوعات هسته ای و حقوق بشری.

6- حمایت علنی از گروههای تروریستی و خشونت طلب در سوریه .

نتیجه گیری:

1- مجاهدین تلاش میکنند در عرصه بین المللی و توسط حامیان سیاسی شان، سازمان، بعنوان تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا به رسمیت شناخته شود .

2- بعد از تخلیه قرارگاه اشرف و خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا ، بنظر میرسد از این پس مسئولیت حقوقی (پذیرش در کشورهای ثالث و . . . ) مجاهدین تماما با خود سازمان ملل است و آمریکا دیگر مثل سابق نمی خواهد زیاد در این رابطه خودش را درگیر کند امری که به هیچ وجه مورد علاقه مجاهدین نیست.

3- هدف مرحله ای مجاهدین، اعلام لیبرتی بعنوان کمپ پناهندگی است ولی علیرغم تلاش گسترده مجاهدین هنوز هیچ موفقیتی در خصوص اعلام لیبرتی بعنوان کمپ پناهندگی بدست نیامده است که حاکی از بی توجهی بین المللی به موضوع مجاهدین پس از فروکش کردن تخلیه قرارگاه اشرف بویژه از سوی آمریکاست.

4-تمرکز مجاهدین به موضوعات داخل کشور و فعالیت در این حوزه بویژه موضوع زندانیان سیاسی و تلاش برای ایفای نقشی تاثیرگذار در بحران های داخلی که ناشی از تلاش مجاهدین برای پر کردن خلاء شکست سه دهه استراتژی «جنگ آزادیبخش نوین» در خاک عراق است. بدین ترتیب رهبران مجاهدین میخواهند خلاء نداشتن پایگاه اجتماعی و عدم مشروعیت سیاسی شان را با یک زیرآبی بزرگ به اندازه سه دهه حضور خیانت بار در خاک عراق با نامیدن « ارتش بزرگ آزادی ملت ایران» بجای«ارتش آزادیبخش ملی » پر کنند. بویژه اینکه توجه جهانی نیز که ماحصل آن در رسانه ای شدن موضوع مجاهدین در تخلیه قرارگاه اشرف نمود عینی پیدا میکرد افت قابل ملاحظه ای داشته است.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ابقا در لیست گروههای تروریستی آمریکا، ترکیدن حباب فریبکاریهای سیاسی مجاهدین

 

 

سید حجت سیداسماعیلی، عضو سابق شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، هشتم فوریه 2012:

 

سایت وزارت امور خارجه آمریکا در تاریخ هفتم فوریه 2012 جدیدترین لیست سازمانهای تروریستی را منتشر نمود.

طبق این لیست سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی همچنان بعنوان یک تشکیلات تروریستی در لیست وزارت امور خارجه ابقا شدند.

این گزارش که بتاریخ 27 ژانویه امسال تنظیم شده است، شاید مهر پایانی بر تمامی ادعاهای دموکراتیک مآبانه تشکیلات مجاهدین از یک سو و به اتمام رسیدن تاریخ مصرف چنین تشکیلات فرقه ای از سوی دیگر توسط آمریکا باشد.

مجاهدینی که بعد از صدام بیشتر از همه طرف حسابهایش در خدمت اطلاعاتی آمریکا و بویژه ارتش این کشور در خاک عراق بود نیز تاکنون کمکی به حال آنها نکرد.

مجاهدین که کمی پیشتر ، در سوم فوریه (14 بهمن 90) با آب و تاب فراوان خبر برگزاری کنفرانس در کنگره آمریکا و حمایت تعدادی از نمایندگان کنگره از مجاهدین را تحت عنوان "تضمین عدالت و حفاظت برای ساکنان اشرف" از سیمای آزادی پخش میکردند شاید کمتر به این موضوع فکر میکردند که چند روز بعد از آن وزارت خارجه آمریکا آنها را همچنان بعنوان یک گروه تروریستی در لیست گروههای تروریستی نگه داشت.

و باز به همین دلیل است که همسویی با سیاست های آمریکا ، کشورهای اروپائی و اسرائیل علیه ایران مثل تحریم های نفتی و مالی و یا در رابطه با بحرانهای بین المللی و منطقه ای مثل همسویی با آمریکا علیه کشور سوریه ، عدم انعکاس اخبار مربوط به خیزش مردمی در کشور های منطقه که حاکمان آنها حافظ منافع آمریکا هستند و . . . از جمله رفتارهای ناهنجار مجاهدین را شکل میدهد.

ولی در فراسوی تمامی ترفند های سیاسی مجاهدین، آنچه که خود را به وضوح بر مجاهدین تحمیل میکند واقعیت های انکارناپذیری است که مجاهدین سعی دارند چشم شان را بر آنها بپوشند و علیرغم انبوه خطا در راهی که رفته اند بازهم آنرا ادامه دهند و فرایند آن چیزی نیست جز اینکه : به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، امروز دانیل فراید، مشاور ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور کمپ اشرف اعلام کرد : زمان آن فرا رسیده که مجاهدین خلق تصمیم بگیرند از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی بروند.

به گفته وی دولت آمریکا از جابه‌جایی صلح‌طلبانه و موقت آنها در کمپ لیبرتی سپس بازاسکان دائم و نهایی ساکنین کمپ اشرف در ایران یا کشورهای ثالث استقبال و حمایت می‌کند.

بدین ترتیب ابقا در لیست گروههای تروریستی آمریکا از یک سو و موضع گیری صریح آمریکا در رابطه با تخلیه قرارگاه اشرف از سوی دیگر آب پاکی بر تمامی فریبکاریهای سیاسی مجاهدین ریخت و آنها را علیرغم سه دهه آویختن به دامن صدام و آمریکا خار و بی مقدار کرد.

واقعیت این است که مجاهدین هیچگاه یک تشکیلات دموکراتیک نبوده و نیستند. خشونت ورزی و تروریسم ، تقویت رفتارهای فرقه ای و فرد پرستانه ی درون تشکیلاتی، پایبند نبودن به اصول و اخلاق سیاسی ، لاجزم راهی جز تمکین به بیگانگان در پیش پای آنها باقی نگذاشت و صد البته رفتارهای گذشته مجاهدین و مناسبات درون تشکیلاتی آنها هرگز از چشم تیز بین طرف حسابهای خارجی مجاهدین هم بدور نبود.

مجاهدین تلاش میکنند برای رهایی از بن بستی که محصول سی و چند سال انحراف از خط و مشی بنیانگذاران این سازمان است، با آویختن به دامن آمریکا بعنوان آخرین راه حل و به شیوه های مشمئز کننده و غیر اخلاقی مشکل خود را حل کنند. چیزی که شاید در تاریخ معاصر ایران بی سابقه باشد که گروهی تا این حد مرزهای انحطاط را در هم نوردیده و حاضر باشد برای بقای خود که تنها راه در شرایط فعلی ، جلب حمایت آمریکا از آنهاست، دست به هرکاری بزند.

در ضمن یادآوری این موضوع هم به مجاهدین ضروری است که اگر امروز آنها صدها هزار دلار برای بدست آوردن حمایت غرب و خروج از لیست تروریستی آمریکا هزینه میکنند باید بدانند که هنوز هم از منابع نامشروعی بهره میگیرند که در اساس متعلق به ملت عراق است که در زمان حاکمیت صدام به مجاهدین اختصاص مییافت و آنها هم با خارج کردن دلارهای اهدایی صدام و سرمایه گذاری در اروپا و آمریکا چه از طرق قانونی و غیر قانونی توانسته اند به بقای خود ادامه دهند.

مجاهدین در بین تمامی آحاد مردم ایران و گروههای سیاسی بواسطه عملکردشان در گذشته به نماد خشونت و ترور تبدیل شده اند و بنابراین کمترین حمایت از چنین گروهی کافی است تا مخاطب را به یاد خشونت های بی حد و مرز تشکیلات فرقه ای مجاهدین هم در داخل ایران و هم در مرزهای ایران و عراق در زمان حضور آنها در خاک عراق بیندازد.

بنابراین دیوار بی اعتمادی بین مردم ایران و گروههای سیاسی با مجاهدین چنان قطور و بالاست که هیچگونه راه بازگشتی برای تشکیلات مجاهدین باقی نمی گذارد .

مجاهدین بدلیل تکیه بر حمایت بیگانگان و نداشتن هیچگونه مرزی با دشمنان مردم ایران ، تشکیلاتی نامشروع به حساب می آیند و طبیعتا مردم هم نمی توانند سرنوشت خود را با خشونت و وابستگی پیوند دهند. مگر آنکه آنها در نقطه ای بخواهند بر تمامی اعمال گذشته شان خط بطلان کشیده و آن را با شجاعت و شهامت تمام به نقد بشکند تا شاید بتوانند راهی به باریکی مو به سوی مردم ، بسوی تعامل و گفتمان عقلانی و منطقی باز کنند و البته شاخص چنین حرکت و حُسن نیتی هم در قدم اول رها کردن کسانی است که هم اکنون در قرارگاه اشرف و بعنوان گروگان در دستان رجوی دست و پا می زنند تا شاید مجاهدین را از مرگ محتوم ایدئولوژیکی که در چند قدمی آنهاست نجات دهد.

سید حجت سیداسماعیلی – 19/11/1390
عضو سابق شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام صوتی علی قشقاوی به خانواده ای متحصن در اردوگاه فرقه رجوی در عراق

 

 

انجمن ایران سبز، آلمان، هفتم فوریه 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/februar/30.HTM

 

لینک به پیام صوتی

 

سلام به شما خانواده های محترم اسیران فرقه رجوی

سلام و درود بر شما که مدت های طولانی رنج سفر به عراق را متحمل شدید تا به فرزندان خود در اسارت فرقه رجوی هستند، امید و دلگرمی بدهید تا انها بتوانند امیدوارانه استقامت کنند تا ناامید نشوند تا منتظر فرصت برای رهایی خود باشند.

من علی قشقاوی هستم. عضو جداشده از فرقه رجوی و زندانی زندان ابوغریب که توسط رجوی در زندان ابوغریب به مدت 4 سال زندانی شدم. در ان زمان رجوی هر صدای اعتراض را با کمک حکومت صدام به مرگ، زندان و شکنجه محکوم میکرد در ان زمان رجوی به خیال خود فکر میکرد از این طریق میتواند هرگونه صدای اعتراض را خاموش کند. نباید فراموش کرد رجوی در ماهئیت هیچ تغیری نکرده است اگر زمینه برای دست یازیدن به جنایت فراهم باشد دریغ نمی کند.

سلامی دوباره به شما خانواده های عزیز. خسته نباشید امیدوارم مثل همشه سالم و تندرست باشید. به حق باید گقت وجود شما خانواده های محترم در پشت دربهای اردوگاه فرقه رجوی ضربه بزرگی به روشهای زورگویانه و ضربه ای برای درهم شکستن این گروه ضد انسان است که سررشته کار خود را گم کرده است و هر روز بی هویتتر و بی آبروتر و بدنام تر از همیشه در بین مردم میشود . فرقه رجوی از آنجایی که شروع کار خود را با خشت زور گویی و گروگان گیری بنا کرده است، هیچ زبانی جز زبان استقامت و پایداری در برابر خود نمیفهمد. استقامت و پایداری شما در این مدت طولانی باعث شد حداقل تعداد زیادی از افراد به گروگان گرفته شده امید خود را دوباره بدست آوردند و توانستند از ان اردوگاه ضد بشری خود را به آغوش گرم مادران و پدران سال خورده خود برسانند. آزادی افراد اسیر در فرقه رجوی نه فقط باعث خوشحالی شما خانواده ها میشود بلکه هر اسیری که از قرقه رجوی رها میشود و نجات پیدا میکند، مردم هم به طبع خوشحال میشوند. کار شما کاری انسانی و کاری تماما با شرافت است که مطمئنا این پدیده نادر در تاریخ ثبت خواهد شد و هر چه زمان میگذرد ننگ رجوی در دیده گان مردم بیشتر عیان میشود.

زمانی که ما در چنین شریط دردناکی در فرقه رجوی اسیر بودیم، آرزو میکردیم ای کاش کسی فقط از حال و روز ما با خبر باشد ولی امروز به شکرانه سرنگونی حامی شماره یک رجوی یعنی صدام دیکتاتور باعث شده است خانواده ها تا یک قدمی فرزندان اسیر خود حضور یابند. این بزرگترین نعمت و جای شکر است. و طبعا فرزندان شما برای ایستادگی در برابر ظالمان رجوی صد چندان پر انرژی تر و قوی تر و امیدوارتر خود را آماده لحظه موعد برای رهایی خود آماده میکنند و به شوق دیدار خانواده های عزیز خود سر از پا نمی شناسند و از هر فرصت پیش آمده نهایت استفاده را برای رهایی خود از شر فرقه رجوی میبرند. صادقانه بگویم وقتی که با شما خانواده های عزیز از نزدیک با چنین انگیزه و انرژی دیده بودم و با تک تک شما حرف میزدم افسوس می خوردم که ای کاش زمانی که ما در این فرقه اسیر بودیم یک چنین امکانی وجود می داشت. شادمانی و انگیزه شما خانواده های عزیز برای من بسیار انگیزاننده و پر محتوا بود تا جایی که آرزو دارم بار دیگر حضورا شما را از نزدیک ببینم و تلاش میکنم به بیش شما بیایم تا از این طریق بتوانم قدمی هرچند کوچک برای آزادی دوستانم که در فرقه رجوی گرفتار هستند بردارم.

آروزی موفقعیت برای یکایک شما خانوادها متحصن دارم
به امید دیدار مجدد
علی قشقاوی آلمان

 

لینک به پیام صوتی

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فقط شخص خانم مریم رجوی بخواند نامه ای به خانم مریم رجوی

 

 

06.02.2012

بهزاد علیشاهی
http://hasanzebel.blogfa.com/post-882.aspx

 

شنیده ام که خانم رجوی در اورسورواز برخی سایتهای جداشدگان را در فاوریتش دارد و مقالات را میخواند , راهی یافتم که حرفهایم را با او درمیان بگذارم , راهی باریک و یکطرفه البته و کاش وقتی در سازمان بودم راهی از این باریک تر میافتم و این نامه سرگشاده من به ایشان .

فقط شخص خانم مریم رجوی بخواند

خانم مریم رجوی سلام البته که من به خوبی شما را میشناسم و شما هم باید مرا بشناسید , نه بعنوان یک بریده و یا مزدور و مخالف سازمان که قبل از همه خودتان بخوبی میدانید که همه این تهمت ها نارواست , شما باید مرا بعنوان کسی که بارها در مورد طرحها و عملیاتها با خودتان حضوری گفتگو داشته ام بشناسید , لازم نیست البته کس دیگری هم بداند همینکه خودتان در خلوت خود به این واقفید کافی است ؛ قصدم از نوشتن نامه ذکر چند نکته است برای حفظ جان و کرامت دوستانم که هنوز به آرمان مجاهدین پایبندند ویا به آن آرمان گرفتارند, که شاید باعث شود کمی به آن فکر کنید.

خانم رجوی کاش میشد این نامه را نه بصورت غیر علنی بلکه شخصی و خصوصی برایتان ارسال کنم , اما چه میشود کرد که راهها را بسته اید نه تنها شما که هیچ کدام از مسئولین سازمان کوره راهی را برای شنیدن حرف و نقد و درد دل باز نگذاشته اید و تمام این سالها به یک سویه گفتن و انتظار اطاعت داشتن و منتقد را دشمن خواندن سر کرده اید .

کاش اینطور نبود و شرایط سازمان به چنین نقطه بی بازگشتی نرسیده بود که من و امثال من امروز به بیش از بیست سال همراهی با سازمان افتخار میکردیم و مجبوریم نبودیم با حسرت و پشیمانی و تاسف و عذر خواه در باره بیش از دو دهه از عمرمان سخن بگوییم و به نقد آن بنشینیم , همه دوست دارند که بگویند و ببالند که راه درست پیش گرفته ایم و بر آن استواریم , اما گاه انسانیت و آزادگی حکم میکند که بخاطرش آدم گذشته اش را هم نفی کند و از آن نادم باشد و و به نقد آن و به نقد بخشی از وجود خودش بنشیند .

شما خانم رجوی بسیار بیشتر از من و ما از وقایع داخلی سازمان آگاهید و بسا بیشتر واقف که چه فجایعی که رخ نداده است , یک قطره خون بیگناه , یک قطره اشک مادری چشم براه , یک آه سرد مجاهدی در بند در حسرت رهایی؛ بخدا قسم که در تروازیی که کفه دیگرش تمامی نعمت های عالم منجمله قدرت و حکومت باشد سنگین تر است . شما آن نعمت را کسب نکرده تمامی این خون و آه و اشک را در کفه سنگین قرار داده اید , آیا این معامله ای دو سر باخت نیست ؟

خانم رجوی خودتان خوبتر میدانید که چطور کشور و مردم و اعضا را در جهت مطامع خود بارها و بارها به حراج گذاشته اید , الان هم که نامه را بدون حضور جمع میخوانید لازم به موضعگیری و احیانا فحاشی نیست , بجایش کمی فکر کنید , آیا با تناقضات محتوا و اصول و تاکتیک راهی بجز حرکت به سوی اضمحلال و فنا برای شما و سازمان و شورایی که رهبری میکنید متصور است ؟ چرا نباید این قضیه پایانی خوش داشته باشد , چرا نباید فارغ از گذشته شما و فارغ از سرنوشت شما مردم آفرینتان بگویند که در دقایق آخر حقایق را برملا کرده اید و راستی و صداقت پیشه کرده اید , تا از افتخارات زندگیتان این باشد که راه فریبکاری و فرقه گرایی را در تاریخ ایران برای همیشه مسدود کرده اید .

خانم رجوی شما قبل از انتخاب بعنوان رئیس جمهور مقاومت بطور رسمی از همه مسئولیت های سازمانی خود استعفا داده اید , امروز اما در باره یک امر سازمانی با دولت عراق درخواست گفتگو دارید , آیا وقت آن نرسیده که نشان دهید همه شعارهایی که میدادید و قصدتان این بود که سازمان و شورا را معادل مقاومت معرفی کنید انحرافی و برای تخطئه بوده است ؟ چرا نمیگویید که وظیفه گفتگویی فرضی را , اگر دولت عراق قبول کند مسعود رجوی بعهده دارد ؟

چرا از مسعود رجوی و از نقش او در خونریزی و کشتار و قتل و ترور صحبت نمیکنید , لااقل چرا همین الان لحظه ای به آن فکر نمیکنید ؟

نزدیک به بیست سال است که به اسم رئیس جمهور مقاومت و برگزیده شورا خود را معرفی میکنید , آیا فکر نمیکنید که دیگر کمی مضحکه شده است ؟ آیا فکر نمیکنید که مردم ایران نیاز ندارند کسی برایشان مدیر و رئیس انتخاب کند ؟ راستی فکر میکنید تا چند سال دیگر به اسم رئیس جمهور برگزیده میتوانید جلسه بگذارید و پول خرج کنید و تبلیغ کنید؟ باور کنید اگر کهولت سن و گذشت زمان و فرسودگی هم در کار نبود باز خودتان قبل از هر کس دیگری از این موضوع خسته میشدید و از بی نتیجه بودن آن اعصابتان خراب میشد ,کما اینکه همه این ها رخ داده است .

خانم رجوی از خود نمی پرسید که چرا باید مردم به سازمانی توجه کنند که همه مناسبتهایش فردی و متمرکز روی شخص شما و مسعود رجوی است ؟ از سالروز آزادی مسعود از زندان تا سالروز پروازهایش و سالروز ازدواج شما و سالروز رئیس جمهور شدنتان و غیره ؛ نمیپرسید که چرا باید مردم به سازمانی علاقمند باشند که به رهبریش نمیشود انتقاد کرد و رهبری و مسئولینش تا کنون به کسی پاسخگو نبوده اند و نخواهند بود ؟ چرا فکر میکنید مردم با یک جلسه و تجمل و تجلل آن و یا با یک شعار احساسی و تبلیغ فریب میخورند و مخالفانتان با یک تهدید و کتک از میدان به در میروند و حاکمیت جمهوری اسلامی با یک ترور و انفجار عقب میکشند ,درحالی که بارها آزموده اید و نتیجه بخش نبوده ؟

خانم رجوی !چرا برای افکار و ایده ها و نظرات اعضای خود ارزشی قائل نیستید ؟ چرا به جای آنها و بجای مردم ایران و حتی به جای مردم جهان دوست دارید صحبت کنید ؟ چرا نمیگذارید خود اعضا برای آینده خود تصمیم بگیرند ؟ چرا میخواهید در واپسین لحظه ها جان آنها را که یک عمر برای شما کار کرده و بخاطر شما از جان و مال خود گذشته اند برای هیچ به خطر بیندازید؟

خانم رجوی مگر نمیدانید و باور ندارید که اشرف دیگر ماهیت و کارائی خود را از دست داده و بعد از صدام از آن دیگر به هیچ وجه نمیشود بعنوان ظرفی برای ارتش آزادیبخش و هدایت عملیات ترور و تهدید در داخل ایران استفاده کرد؟ (جتی با وجود علاوی و باقیماندگان حزب بعث) پس چرا میخواهید همین ها را هم به کشتن دهید.؟

خانم رجوی مگرشما نمیدانید که سخنرانی که پول گرفته و عضوی که مجبور شده و شهیدی که گمراه شده نیرو و پشتوانه محسوب نمیشوند ؟ خودتان هم میدانید که همه این حبابها خواهند ترکید , چرا قبل از اینکه دیر شود شرف و افتحار ترکاندن این حبابها و شرف و افتخار گفتن حقیقت را بنام خودتان ثبت نمیکنید ؟

خودتان خوب میدانید که اعضای شورا هرکدام به دلیلی همراه و همگام سازمان هستند ,دلیلی که هیچکدام مطلقا ربطی به اعتقاد و علاقه آنان ندارد و همانوقت هم یادم هست که در نشستی گفتید که روز سخت اول همینها روی برمیگردانند و از ما میخواستید که از آنها در لحظات احساسی و رقص و در نزدیکی کامل با سازمان فیلم بگیریم که رفتنشان و گسستنشان سخت تر شود , با این وجود فکر میکنید با خط جدید و گرفتن مصاحبه و نظر در باره اشرف از آنها تا کجا و تا کی میتوانید آنها را همراه و همزبان نگه دارید ؟ اصلا فکر میکنید که همراه و همزبان بودن آنها برایتان سودی هم دارد؟ مگر خودتان نگفتید که هیچکد ام عددی نیستند و اعتباری نداشتند و سازمان آنها را گنده کرده که بتواند سودش را ببرد ؟ حالا چرا آنها را نگه داشته اید؟ چرا قبل از روز سخت و رفتن و به زبان آمدن آنها خودتان همه چیز را بازگو نمیکنید ؟

خانم رجوی حقیقت همیشه شگفت انگیز است و همیشه گوینده حقیقت تحسین برانگیز ؛

خانم رجوی باورکنید شوق و لذت بازگویی حقیقتی که خیر کسان در پی آن است بسا بیشتر از مقام ریاست جمهوری برگزیده ای است که خیری برایتان ندارد.

خانم رجوی نه قصدم نصحیت است و نه تبلیغ علیه شما و همانطور که گفتم کاش میشد که خصوصی برایتان مینوشتم و اگر بشود و نشانی بدهید بسیار بیشتر از این حرف دارم که بگویم , اما قصدم از این خلاصه این بود که شاید کمی به خود و به مردم ایران و به اعضای سازمان بیندیشید و به آنچه در سازمان گذشته بیندیشید و اگر دیدید حقیقت غیر از آن چیزی است که تا کنون گفته شده برای حقیقت خود را فدا کنید و از این راه کسب آبرو و اعتبار کنید .

خانم رجوی کاری کنید که من و بسیاری چون من با تحسین بگوییم که راست است که سرلوحه سازمان صداقت و فداست .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه دوم کانون ایران قلم به مسئولین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل

 

06.02.2012

ایران قلم

 

با احترام

اگر به یاد داشته باشید حدود 4 ماه پیش در تاریخ 20 سپتامبر 2011 کانون ایران قلم  در نامه‌ای سرگشاده به کمیساریای عالی پناهندگان ضمن خشنودی از پذیرش درخواست قربانیان مجاهدین به عنوان کسانی که درخواست پناهندگی خود را پس 20 تا 30 سال به این ارگان بین اللمللی تسلیم کرده‌اند و پذیرش شما برای بررسی درخواست انان به شکلی روشن و واضح از آن استقبال کردیم . اما همچنین اعلام کردیم که رهبران این فرقه تلاش خواهند کرد در مقابل این تصمیم تاریخی کمیساریای عالی پناهندگان که بویژه حقوق فردی این افراد را محترم شمرده سنگ اندازی خواهد کرد. در همان نامه مزبوربا توجه موضع گیری رهبری سازمان مجاهدین اشاره کردیم که :

 

«... پس از انتشار بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان فعالین حقوق بشر منتقدین این سازمان مجاهدین هشدار داده بودند که مجاهدین به هر وسیله ممکن و با سنگ اندازی مانع اجرای بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان میشوند و مریم رجوی همسر رهبر این گروه در فرانسه بیانیه داده که :

 

"... ما ا جازه نمیدهیم خط مالکی وبارزانی مزدور تحت عنوان مصاحبه با تک تک افراد خط حکومت ایران پیش برود ...." و در ادامه این تلاش‌های مزبوحانه میگوید" . کلیه افراد مجاهدین می بایست با هلیکوپتربرای مصاحبه برده شوند..."و این به این مفهوم است که برای مصاحبه اسیران در بند این سازمان حداقل 7هزار سورتی پرواز برای رفت و برگشت و انجام مصاحبه‌ها صورت گیرد وهمه این ها بخشی از موانع و مشکلاتی است که برای عدم اجرای طرح کمیساریای عالی پناهندگان توسط بالاترین مراجع این سازمان بوجود می آید .عکس العمل رهبری فرقه مجاهدین ، اشاره شده  موجب نگرانی شدید فعالین حقوق بشر می باشد، زیرا که تصور می کنیم که رهبری سازمان مجاهدین سنگ اندازی های خود را برای عدم خروج از این بن بست آغاز کرده است...»

 

اکنون پس ازپایان سال 2011 و امضای قرارداد جابجایی این تشکیلات  و زمان آغاز انتقال این افراد از اردوگاه کار اجباری اشرف به کمپ لیبرتی علی‌رغم اینکه شرایط مناسبی بوجود آمده تا کمیساریای عالی پناهندگان به مسئولیت هایش بپردازد از طرف رهبران این سازمان با انواع بهانه جویی های غیر واقعی و اینکه شرایط این کمپ استاندارد نیست اعلام می‌شود که حاضر نیستند به کمپ لیبرتی نقل مکان کنند.

 

خوشبختانه بر اساس اطلاعیه ای که سایت رسمی سازمان ملل  که در تاریخ 31 ژانویه 2012 در بغداد انتشار یافت ، آقای مارتین کوبلر ، نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد اعلام کرد:

«..  ضمن تشکر از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و تیم حقوق بشر برای تلاش‌هایی که در راستای آماده‌سازی پادگان لیبرتی انجام دادند، به نقل از مسوولان کمیساریای عالی پناهندگان و حقوق بشر سازمان ملل گفت که زیرساخت‌ها و امکانات کمپ جدید در عراق برای ساکنین اشرف با استانداردهای بین‌المللی مطابقت داشته و طبق موافقت‌نامه‌ای که ماه گذشته بین سازمان ملل و دولت عراق برای جابجایی داوطلبانه منعقد شد، این کمپ آماده است....»

 

 همین اطلاعیه تأکید میکند که دلایل سازمان مجاهدین ازبیناد دراین رابطه بی‌اساس است ، از سوی دیگر آقای مارتین کوبلر اعلام داشته است:

« ...موافقت‌نامه تنها راه حل مسالمت‌آمیز برای جابجایی داوطلبانه ساکنین کمپ اشرف است وبسیار مهم است که تفاهم نامه کلمه به کلمه و در عمل رعایت شود.

 

وی همچنین افزود: موضع ثابت سازمان ملل متحد این است که نتیجه خشونت‌بار غیرقابل قبول است. تفاهم‌نامه منعقد شده راه را برای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل جهت بررسی وضعیت پناهندگی آغاز می‌کند که این قدم اول و لازم برای اسکان در کشورهای دیگر و بهره‌مندی از آزادی و رهایی است...»

 

مسئولین محترم کمیساریای عالی پناهندگان

همانطور که ملاحظه می‌فرمایید توافق امضا شده بین سازمان ملل و دولت عراق راه را بطور جدی برای بررسی وضعیت اعلام پناهندگی قربانیان  سازمان مجاهدین فراهم کرده و در محیطی امن بدور از اجبارات تشکیلات مجاهدین افراد میتوانند دلایل کافی خود را ارائه دهند.

 

به نظر میرسد ورود مسئولانه شما بار دیگر میتواند کمک جدی در این مسیر فراهم آورد و تصمیمات و بهانه جویی های رهبران این سازمان را با شکست مواجعه سازد . ازشما درخواست میکنیم سازمان مجاهدین را مجبور سازید در پای الزاماتی که رسما به آن تن داده ودر مقابل نماینده سازمان ملل امضا گذاشته متعهد بماند و در این مسیر تبعات عدم پذیرش این توافق نامه را بایست گردن بگذارد.

 

مطمئناً سازمان مجاهدین در صورتی که متوجه باز شدن مشت اش توسط مراجع ذیصلاح قانونی گردد کمااینکه این امر توسط نماینده سازمان ملل مبنی بر استاندارد بودن شرایط کمپ لیبرتی اعلام گردیده است عرصه مانور و خیمه شب بازی این جریان تروریستی کمتر شده و قادر نیست بیش از این قربانیان خود را مجبور به قبول اندیشه‌اش کند .

 

تجربه عملی در مقابل رهبران این سازمان نشان میدهد قاطعیت و فشار سیاسی و حقوقی هر چه بیشتر نتیجه بخش بوده و رهبران دیکتاتور این سازمان قادر نخواهند بود مسیر مسالمت آمیز بررسی پروسه حقوقی این افراد را با خشونت و خونریزی قابل پیش‌بینی از طرف مسعود و مریم رجوی لکه دار سازند.

با احترام

کانون ایران قلم – 06.02.2012

 

 

The second letter of Iran-Pen Club to the officials of United Nations High Commissioners for Refugees (UNHCR) 

The Mujahedin's cult should evacuate Ashraf camp located in iraq as soon as possible

 

 

Respectfully

If you remember, around 4 months ago on 20 September 2011 , the Iran Pen Club in an open letter addressed to UNHCR showed its appreciation to the UNHCR decision to accept the refuge requests of the pmoi victims who after 20 to 30 years could finally submit their refuge request to this international organization and we welcomed your decision for accepting their refuge requests in clear and transparent form. But we also announced that the leaders of this cult are going to struggle against this historical decision of UNHCR which has respected the rights of these people individually and we mentioned that they will disrupt this decision by creating obstacles and hurdles . In that letter we, with consideration to the positioning of the pmoi leadership , mentioned that :

 

“…. After issuing of the UNHCR statement , the human rights activists and the critics of this organization warned that the pmoi by utilizing any possible facility will create obstacles to prevent carrying out of the UNHCR statement and Maryam Rajavi the wife of the spiritual leader of this group issued a statement in France that:

“…. We do not permit the decision of the mercenaries ,Maliki and Barzani , as interview with each individual to go ahead….”

And in continuation of these fruitless endeavors , she says

“ all the people of Mujahedin must go for their interviews by helicopter ….” And this means that it takes 7000-S of flying for the interview of these pmoi stranded captives , taking and returning them , and all those things are part of the obstacles and problems which have been created by the highest rank of this organization to prevent implementing of the UNHCR plan.  the pmoi leadership’s reaction which is mentioned above , has concerned and worried deeply the human rights activists because we think that the leadership of pmoi has begun its efforts to prevent getting out of this dead-end…..”

Now ,after the end of the year 2011, and signing the pmoi resettlement contract and in the beginning of transferring the people from the Ashraf concentration camp to the Liberty camp and despite very good situation which has been begotten for UNHCR to implement and carry out its responsibilities and tasks , the leadership of this organization ,by variety of unreal excuses  and pretexts that the Liberty camp does not have the standards required , are not willing to go to the Liberty camp.

Fortunately based on the announcement which was issued in the official site of UNHCR on 31 January 2012 in Baghdad , Mr. Martin Kobler , the special envoy of the UN secretary general , announced :

“…. With many thanks to the UNHCR and human rights team for their efforts to make the Liberty garrison ready , quoting the officials of UNHCR and UN-human rights , he said that the infrastructure and the facilities of the new camp in Iraq for the residents of Ashraf is par with international standards and according to the agreement which last month between UN and Iraqi government for voluntary relocation was concluded , this camp is ready…….”

The same announcement reiterate that the pmoi reasons and reasoning in this regard are baseless  completely, on the other hand Mr. Martin Kobler has announced that :

“…..the agreement is the only peaceful solution for voluntary relocation of Ashraf residents and it is very important that the agreement is observed word by word in action…..”

He also added : the constant position of UN is that the violent outcome is unacceptable . the concluded agreement opens the way for UNHCR to determine the refugee status which is the first and necessary step for resettlement In other countries to benefit from freedom and liberation…..”

 

Honorable officials of UNHCR

As you have observed that the signed agreement between UN and Iraqi government has paved the way seriously for determination of the refugee status for all those pmoi stranded victims and in a safe and secure perimeter far from all pmoi forcible organizational laws , the people can freely submit their reasons and requests.

It seems that your official intervention can be a serious help in this regard and it can overcome all the pmoi leadership’s excuses , pretexts and decisions. We are urging you to force pmoi to stay devoted to its own commitments which officially accepted and signed in front of the UN representative and in this regard they should accept all the consequences if they do not accept and reject the concluded agreement.

Surely ,while pmoi finds out that the lawful competent organizations have found out about their unreal excuses  like the announcement of the UN representative concerning to the camp liberty which is par international standards , the maneuver and domain of this terrorist stream will be reduced and they will not be able to force their victims to accept their cultic thoughts.

The practical experiences in front of the leadership of this organization has shown that decisiveness and political juridical pressure have a very good impact to neutralize and thwart the pmoi totalitarian leaders’ plans which want to convert the peaceful plan for determination of the pmoi victims ‘ refugee status to the Massoud and Maryam Rajavi’s violent and bloody solution .  

Respectfully

Iran Pen Club

06.02.2012

 

Postfach 90 06 63
51116 Köln - Deutschland
Telefon: +49 (0) 1774829905
Email: iran-ghalam@hotmail.com

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ساکنان کمپ عراق جدید (سابقا اشرف) و تعیین تکلیف وضعیت پناهندگی متقاضیان

04.02.2012

کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد به نقل از ایران اینترلینک
ترجمه ایران اینترلینک

لینک به متن اصلی (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=11577

- کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد (از این پس بنام کمیساریا آورده می شود - م) مدتی است که آماده شروع تعیین تکلیف و تصمیم گیری در باره وضعیت پناهندگی ساکنان کمپ عراق جدید (سابقا اشرف) می باشد. کمیساریا در این رابطه تیم هایی را مشخص کرده است تا با حضور خود در صحنه بتواند زمینه های لازم و پشتیبانی مورد نظر برای این کار را تدارک ببینند. مشخص است که مصاحبه های فرد به فرد باید در محیطی امن، خنثی و خصوصی برگزار گردند.

- این پروسه بر اساس قراردادی که با دولت عراق منعقد شده است الزاما می بایست در بیرون کمپ عراق جدید و در محلی صورت پذیرد که ساکنین کمپ بصورت غیر اجباری به آن محل منتقل گردیده و در این محل در شرایطی امن و قابل قبول بصورت موقت نگهداری خواهند شد.

- کمیساریا بر اهمیت یافتن راه حلی صلح آمیز تاکید دارد و این شامل این مسئله نیز می گردد که هر گونه انتقال به محل جدید بصورت غیر اجباری انجام پذیرد و پس از انتقال امکان ترددات کاملا آزادانه افراد وجود داشته باشد.

زمینه و پیشینه

ساکنین کمپ اشرف که درخواست پناهندگی کتبی ارائه داده اند بر اساس قوانین بین المللی "متقاضی پناهندگی" تلقی می گردند و منتظر تصمیم گیری در قبال تقاضایشان هستند. در شرایط کنونی که سیستم تصمیم گیری کشوری در این رابطه در عراق موجود نیست، کمیساریا این تصمیم گیری را بر مبنی مصاحبه شخص به شخص و بصورتی عادلانه و با راندمان بالا انجام خواهد داد. هر پرونده و هر فردی با توجه به شرایط مشخص شخصی اش و بر طبق قوانین بین المللی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

اصل عدم بازگرداندن اجباری به کشور مبدا (ایران- م)

کمیساریا با همراهی دولت عراق و یونامی (دفتر سازمان ملل در بغداد) و دیگر دست اندرکاران بدنبال دستیابی به راه حلی دراز مدت است که شامل مهاجرت و جابجایی افراد به کشورهای ثالث می گردد.

کمیساریای عالی پناهندگی،
اول فوریه 2012

-
این سند بر حسب ضرورت بروز خواهد شد

(پایان)

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تلاش های مذبوحانه سران فرقه رجوی برای زیر پا گذاشتن توافقنامه جابجائی

04.02.2012

علی جهانی

همانطور که همگان مطلع هستند با توافق اولیه قرار بود جابجائی نفرات از قلعه اشرف به کمپ لیبرتی آغاز شود اما از روز اول مشخص بود که سران فرقه بطور خاص رجوی ها به این سادگی حاضر نیستند به این خواسته جهانی تن بدهند ودست از سر قربانیان مستقر در این قلعه بردارند و در این راستا با انواع و اقسام بهانه تراشی ها سعی کردند که زیر بار نروند و یکی از بهانه های پوشالی آنان این بود که این کمپ از استاندارهای انساندوستانه بین المللی برخودار نیست و باید متخصصین ما آنرا تائید کنند که خوشبختانه یونامی این بهانه را از سران فرقه گرفت.

بر اساس اطلاعیه یونامی در بغداد در 31 ژانویه در باره آمادگی کمپ لیبرتی برای استقرار 5500 نفر طبق استانداردهای انساندوستانه بین المللی هست و سازمان ملل تائید می کند که کمپ جدید از استانداردهای بین المللی برخوردار هست و در این رابطه سران فرقه که بعد از اینکه از ارباب جدید شان آمریکا رو دست خورد و نا امید شد وسعی می کرد به شیوه های خاص خودش را به سازمان ملل آویزان کنند و حالا با تائید سازمان ملل و یونامی در بغدا د حسابی شوکه شده اند و با یک موضع گیری خنده دار و مضحک گفته اند که این عمل یونامی توجیه حکومت ایران برای انهدام نیروهای اصلی اپوزسیون هست و دلیل مسخره شان هم اینست که کسی این ارزیابی یونامی را تائید و گواهی نکرده است که البته منظورشان از کسی سران فرقه هستند که گفته بودند تحت عنوان متخصصین و تکنیسن های سازمان برای ارزیابی کمپ بروند که کمیساریای عالی در جواب این خواسته سران فرقه گفت خودمان کارشناس می فرستیم و نیازی به شما نیست.

وحال با این شرایط سران فرقه دیدند که تیرشان به سنگ خورده و بهانه جوئی هایشان در به تاخیر انداختن این جابجائی و سنگ اندازی در راستای حل مسالمت آمیز این مشکل راه به جائی نبرده اکنون در تلاش هستند تا در خارجه کشور یکسری تلاشهای مذبوحانه ای را آغاز کنند که در همین زمینه در خبرها آمده بود که مریم عضدانلو ریئس جمهور مادام العمر و ترشیده که توسط مسعود خان به این سمت برگزیده شده است در ادامه جست و خیز های میمون وارش قصد داره با خرج های کلان به برلین برود تا افکار عمومی را از بن بستی که درش گرفتار شده اند منحرف کند و تلاش کند تا بیشتر قربانیان گرفتار در قلعه اشرف را در اسارتش نگه دارد .

این دعوت که توسط تعدادی معدودی از نمایندگان باز نشسته آلمان صورت گرفته هم راه به جائی نمی برد و پیشاپیش محکوم به شکست هست اما امیدوارم که دولت مردان آلمان جلوی این سفر سرکرده تروریستها به کشور ی که مهد دمکراسی هست را بگیرند و نگذارند اینان بدینوسیله دمکراسی را خدشه دار کنند و من به عنوان یک جدا شده از این فرقه سکت که بیست سال از بهترین دوران عمر جوانی ام قربانی اش بودم از همه دوست داران آزادی و فعالین حقوق بشری و سازمانهایی که کارهای انساندوستانه انجام میدهند می خواهم که این سفر را محکوم کنند زیرا این تلاشی هست در راستای طولانی تر شدن اسارت قربانیان گرفتار در چنگال سران فرقه در قلعه اشرف وبدینوسیله رجوی ها می خواهند چند صباحی به عمر ننگین شان بیفزایند .

و همچنین به دولتمردان آلمان یاد آوری می کنم که مریم عضدانلو همان کسی هست که فرمان آن خودسوزی ها را در فرانسه صادر کرد که موجب وحشت مردم در خیابانهای پاریس شد و خودش هم پای شوهر فراریش مسعود خان در تمامی اقدامات تروریستی و جنایاتی که علیه مردم ایران و مردم شریف عراق و اذیت و آزار مخالفان و ناراضیان در داخل مناسبات استالینی و تا رعنکبوتی  سازمان توسط این فرقه در طی دوران حکومت صدام دیکتاتور سابق عراق و پدر خوانده رجوی صورت گرفته است دست داشته بنابراین اجازه دادن سفر به چنین شخصی ناقض حقوق بشر و دمکراسی هست و امیدوارم که دولت مردان آلمان با درایت جلوی این سفر را بگیرند تا بدیوسیله گامی در جهت آزادی اسیران مستقر در قلعه اشرف بردارند .

و در پایان خطاب به سران فرقه و بطور خاص مریم عضدانلو خاطر نشان می سازم که همانند همه این تلاشهای مذبوحانه و جست و خیزهای میمون وارتان در گذشته که با خرجهای گزاف و آوردن نیروها از این طرف و آنطرف و از افغانی ها گرفته تا عربها و آفریقائی ها و تا سوء استفاده از پناهندگان و کشاندن آنان تحت عنوان تور پکنیکی به این خیمه شب بازی راه به جائی نمی برید به شما توصیه می کنم که بجای این بهانه تراشی ها و وقت کشی ها و این قبیل تلاشهای مذبوحانه و بی فایده  با شوهر فراریت که همچنان در سوراخ موش خزیده به فکر پاسخ گوئی نسبت به این همه جنایات و خیانت هائی که در طی این سالیان زمامداری تان مرتکب شده اید در پیشگاه مردم ایران و در یک دادگاه عادلانه باشید و همانطور که نتوانستید با این همه هیا هو و جار و جنجال بپا کردن برای حفظ اشرف این ظرف فرقه گرائی و شیشه عمرتان کاری از پیش ببرید و همه تیر های تان به سنگ خورد باز هم این دفعه را ه بجایی نمی برید و نمی توانید جلوی سیر پر شتاب حوادث به جلو را بگیرید و سیر وحرکت تحولات به مثابه سیلی هست که شما با این تلاشهای مذبوحانه و بی ثمرتان مثل ریگی هستید که توان و یارای مقاومت در جلوی این سیل بنیاد کن را ندارید و واین سیل شما را با خودش به قعر اقیانوسها خواهد برد و بساط فرقه گرائی تان در عراق برچیده خواهد شد و همه اسیران در بندتان آزاد خواهند گشت و آنروز بسیار نزدیک هست به امید آنروز و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

با توجه به سفر احتمالی  مریم رجوی به برلین، استفاده از تروریسم محکوم است

 

تحریریه ایران فانوس

01.02.2012

 

پس از این که اتحادیه اروپا در ارتباط با تحریم نفتی ایران، اقداماتی صورت داده و طی یک هفته اخیر جواب لازم را دریافت نکرد، پس از آن نوبت به استفاده ابزاری از کارت های دیگری به میان آمد، اگرچه نانوشته اما عملاً به تروریسم مجاهدین خلق میدان داده شد تا حرکاتی را در راستای ترساندن طرف مقابل و حفظ بقای تروریستی اش، سازمان دهند.

روز شنبه 28 ژانویه، هواداران سازمان در برلین گرد هم جمع شدند و پس از این که پیام مریم عضدانلو برایشان پخش شد، نوبت به سخنرانی چند تن از لابی های خارجی و بازنشسته سازمان فرا رسید که اتفاقاً یک نظامی بازنشسته در راستای حمایت از اردوگاه اشرف، سخنان مضحک و مبسوطی ارائه داد و اشرف کنونی را با برلین دوران جنگ سرد، مقایسه کرد که هر دو شهر در دوران اسارت، کانون مبارزه برای دموکراسی بوده اند! و همین طور بازنشستگان دیگری که بعضاً مثل همین نظامی بازنشسته که نمی دانست اردوگاه اشرف در کدام کشور و کجای جهان قرار دارد، به حمایت کورکورانه از اردوگاه اشرف پرداختند که معنای سخنرانی شان همان حمایت از رجوی ها در راستای به گروگان داشتن اسیران باقیمانده در اردوگاه است و نه چیزی بیشتر از این!

همچنین روز سه شنبه 31 ژانویه، گردهم آیی مشابه ای در لندن بر پا شد که در آن گردهم آیی نیز تعدادی از لابی های سازمان که با دلارهای خونین دعوت شده بودند، در راستای ابقای اسارتگاه اشرف و روحیه دادن به هواداران سازمان، به سخنرانی پرداختند. اینها در اصل پیش زمینه ای بود تا هفته آینده 7 فبروار، مریم عضدانلو در برلین به ایراد سخنرانی بپردازد و فی المثل موقعیت خطیر خود و سازمانش را معکوس و کارتی برای بازی کردن جلوه دهد، به نیروهای روحیه باخته اش روحیه بدهد و از اروپایی ها دلربایی کند و تحریم های نفتی را مورد تشویق و ستایش قرار بدهد!

مریم عضدانلو که یکی از رهبران برگزیده توسط مسعود رجوی بر سازمان مجاهدین و در فرانسه زندگی می کند، طی سالیان دراز از عمر تشکیلاتی و سیاسی اش، جز اسارت و گروگانگیری و زندان و شکنجه و دروغ و ترس و تهدید اعضای خود و برای مردم چیز دیگری در چنته نداشته است که این بار و در برلین بخواهد حرف تازه ای برای مردم و اپوزسیون ایران و یا مردم اروپا داشته باشد، او و سازمانش در تقابل با آزادی و دموراسی شکل گرفته و در راستای این تقابل نیز بقاء یافته است.

بدین سبب، انجمن سیاسی فرهنگی ایران فانوس، با بیرون آمدن از دل چنین جریانی و با آنکه سالها در اروپا به سر می برد و همیشه قواعد دموکراسی را در ارتباط با آزادسازی اسیران مجاهد به کار برده است و با سالها تجربه و شناخت از ماهیت واقعی مریم عضدانلو و سازمانش، به اتحادیه و مردم اروپا خاطرنشان می کند که از سازمان تروریستی مجاهدین به ویژه سرکرده تروریست پرورش مریم عضدانلو، جز عناد با دموکراسی و اسارت و گروگانگیری اعضای مجاهد در اشرف و توسعه فرهنگ تروریستی، آن هم در اتحادیه اروپا، کار دیگری بر نمی آید و او این بار نیز در برلین، همچنان بر گروگانگیری اعضایش در اردوگاه اشرف و تقابل با دموکراسی و آزادی، سخن خواهد گفت که اینها خود مسخرگی و دهن کجی به همه ارزشهای مدرن اتحادیه و مردم اروپاست.

تحریریه ایران فانوس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی در مورد آخرین وضعیت مجاهدین در عراق

رجوی بجای باج خواهی و بجای داد و فریاد و شهید سازی و وادار کردن نفرات تشکیلاتش به خودزنی پاسخ جنایتهای خودش را بدهد بگوید که با چه حقی با زنانی که آنها را وادار کرده بود از همسرانشان طلاق بگیرند رابطه جنسی برقرار کرد؟

 

 

01.02.2012

ایران قلم :

با تشکر از شما خانم سلطانی که در این مصاحبه شرکت کردید. اخبار دریافتی از درون کمپ اشرف و همچنین بخش هایی از آن که در رسانه های فرقه مجاهدین منعکس شده است، حاکیست که رجوی ها دوباره خط تعهد گرفتن از اعضا برای باقی ماندن آنها در عراق و در درون تشکیلات فرقه را در پیش گرفته است. نظر شما در این مورد چیست؟

خانم بتول سلطانی:

من هم از شما تشکر می کنم. بله من چنین خبری را خودم در سیمایاسارت فرقه مجاهدین دیدم که رجوی دوباره اعضای مجاهدین را فراخوانده و حرفهای سابقش را تکرار کردهو آنها را به حاضرحاضر گفتن و گرفتن تعهد وادار کرده است. رجوی این ایام چاره دیگری ندارد و تشکیلات از جا دررفته اش مستلزم روزانه یک تعهد است . او بجای پاسخ دادن و بیان واقعیتهای موجود طبق شیوه همیشگی با فرار به جلو به مجیز گوئی سخیفانه از خود و خط مشی اش پرداخت و به گونه ای تهوع آور از خودش و همسرش مریم تعریف کرد و به جیب خودش ریخت و در جائی دیگر صحبت از جنگ صد برابر و کارزار آزادی2زد کرد. واقعیت این است که رجوی طرد شده از جامعه و خائن به میهن و آزادیخواهان توجه ندارد که آنجا عراق است . بعد از سرنگونی صدام و جنگ با پلیس عراق و در تکه خاکی که مال کشاورزانی است که صدام دیکتاتور برکنار شده از این کشاورزان تصاحب کرده و بابت خدمات وطن فروشانه رجوی به وی هدیه داده است و بجای اینکه شرافتمندانه این زمین را به صاحبانش برگرداند و اسیران و قربانیان اسیر را هم آزاد کند به جنایتهای بیشتر متوسل می شود .

 

ایران قلم :

به نظر می رسد ، ظرف و خمیر مایه ای که رجوی برای گرفتن های چنین تعهد هایی که افراد موظف هستند بطور کتبی امضا کنند ، ترساندن آنها از محیط بیرون، اعضای منتقد و خانواده ها باشد. این در حالیست که ماشین سرکوب و تجاوز و جنایت خودش در درون تشکیلات فرقه در عراق روزانه قربانی می گیرد. نظر شما چیست؟

 

خانم بتول سلطانی:

در واقع وظیفه اصلی که رجوی برای خودش در تشکیلات تعریف می کند، در مرحله اول جنگ با هر اعتراض و انتقادی در بین اعضاء و نفراتش و همچنین ، جنگ با اعضای منتقدی است که از این تشکیلات فرار کرده اند تا تحت عنوان اضداد از صبح تا شب بر علیه آنها سند سازی و عکس قلابی تهیه و صدا شبیه سازی کرده و بصورت نوار پارازیت بر روی صدای ما پخش کند. جنگ رجوی با خانواده های مظلومی است که فقط در آرزوی دیدار با بستگانشان هستند. کار و سناریوی رجوی برای اعضای اسیر در اشرف این است که خلاطه آنها باید بروند پشت دوربین و بگوئید که اینها مزدور هستند و خانواده من نیستند تا تشکیلات دست از سر آنها بردارد. رجوی گفت "اگر خانواده ما هستی بیا تو بیا داخل اشرف! " اما هیچگاه به این فکر نکرد که این حق طبیعی آنهاست که از این تشکیلات و ورود به آن بهراسند وقتی که شاهدانی چون جدا شده ها را می بینند ووقتی که عزیزانشان را به بهانه اعزام به خارج و استخدام و کار و دیدن فامیل در آنجا نگهداشته و بعد اسیر و مقهور شده اند معلوم است که وارد نمی شوند. اما چرا رجوی توضیح نداد که او از چه می ترسد که به قول خودش مجاهد لم یرتابو یعنی برگشت ناپذیر و انتخاب کرده خودش را نمی گذارد که بیرون بیاید. مگر رجوی نمی گوید که اینها اعضاء قسم خورده من هستند و به من امضاء داده اند اگر در این شکی ندارد بگذارد آنها بیایند بیرون و خانواده هایشان را دیدار کنند. رجوی از این می ترسد که با واقعیتها رو برو می شوند و دست او رو می شود ولی تا کی می خواهد با خرید پارلمانتر با دادن رشوه به مخالفان دولت مالکی با کلاه گذاشتن سر اعضا با قطع از دنیای بیرون با سانسور فیلمها و اخبار با نشستهای عملیات جاری و نشستهائی سرکوب نشستهای ترساندن با تخریب شخصیت جدا شده ها نشستهائی که حکم اعدام برای بریدگان صادر می کرد با گرو گرفتن و هزار اهرم فشار با تهدید قطع کمک مالی هوادارها و شورائی ها در خارج ، با تهدید اینکه مشکلات زیادی برای آنها در خارج کشور بوجود می آورند تاکی رجوی می خواهد بر مسند رهبری و مریم بر مسند رئیس جمهور خیالی باقی بمانند؟

رجوی برای توجیه خشونت ذاتی و قانون ستیزی فطری و گردنکشی ایدئولوژیک، و پیشبرد اهداف تشکیلاتی، هر بار پای حکومت ایران ودشمن خونخوار و جرار را به میان می کشد و به تکرار دعاوی بی اساس می پردازد رجوی در اهداف حداکثری به دنبال جدی نشان دادن تهدید درگیری و رویارویی با دولت عراق بود برای همین فورا فیل هوا کرد که به ما خمپاره زدند تا از این طریق حضانت خود را به آمریکا تحمیل نماید و در آن صورت از آوارگی و بدبختی که با پذیرفته نشدن از سوی کشورهای جهان برای سالیان متمادی در انتظارش است بگریزد، اما دید که هیچ بردی نداشت و متأسفانه فعلا تاوان بی اعتباری رجوی را دولت عراق و نفرات گرفتارش باید بپردازند. برای همین هم بود که رجوی با تمسخر در همان نشست گفت " ببینیم و تعریف کنیم"

رجوی بجای باج خواهی و بجای داد و فریاد و شهید سازی و وادار کردن نفرات تشکیلاتش به خودزنی پاسخ جنایتهای خودش را بدهد بگوید که با چه حقی با زنانی که آنها را وادار کرده بود از همسرانشان طلاق بگیرند رابطه جنسی برقرار کرد؟ چرا تجاوزکرد؟ چرا زنان بیچاره ای را که برای آرمان آزادی قدم به تشکیلات او گذاشتند وادار کرد که برهنه در برابرش برقصند در عین حال که با آنها دیده بوسی و تماس برقرار می کرد و به آنها هدایا می داد اظهار بی نیازی هم بکند و به آنها زشت و ایکبیری هم بگوید اما در ادامه شب را با یک یا چند تا از آنها تا صبح به سر کند است رجوی دروغگوی مکاری که مسئولیت هیچ کاری را بعهده نگرفته و نمی گیرد آیا فکر عواقب آن را نمی کرد؟ چطور توانست اینکار را بکند و این در حالی بود که دقیقا در همان ایام در همان شبها که وی با یکی یا تعدادی از همین زنان همبستر بودبرادر و خواهری برای مثلا یک نگاه کردن به یکدیگر یا بقول رجوی یک اشعه در زندان بودند چقدر به آنها تف می انداختند و بنگالی می کردند و در نشست او را شکنجه کردند. و در کمال وقاحت می گفتند نباید نگاه به این زنها بکنید اینها ناموسهای رجوی هستند مگر فلان برادر را بخاطر اینکه از زنی خوشش آمده بود النهایه در مرز ایران و عراق با کمترین دفاعی در بیابانها رها نکرد یا در جائی دیگر برادری دیگر فقط برای اینکه درخواست تعیین تکلیف و دیدن همسرش داده بود در زندان و حبس نبود پستی تا چه حد آیا رجوی فکر می کرد که این روزی برملا می شود؟ مسلما نه و اکنون مطمئنم که چقدر گیتی مسئول امنیت و دیگران زیر توبیخ و فحاشی های وی هستند او پایش خیلی روی امنیتش سفت بود. روزی هزار بار این دستگاه یعنی دستگاه ارتباط جنسی خودش را آب بندی می کرد تا در لایه ها و بخصوص، بخصوص در میخ ها منظور بالاترین برادرها کسانی همچون برادر رحمان، شریف، واقف، کاظم، کاک عادل، فضلی،محمد حیاتی، جابرزاده،جلیل،اسفندیار، یوسف، کمال، حکمت، غفور، جوادآقا، جهانگیر، جواد قدیری، صفر،بهنام ،احد، میر رحیم و سایر افراد رسوخ نکند اما این خواست خدا بود که وی رسوا و بی آبرو گردد.

ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ایران قلم حضور احتمالی مریم رجوی، رهبر فرقه تروریستی مجاهدین ، برای یک خیمه شب بازی در برلین را محکوم می کند

حضور مریم رجوی در آلمان خطری برای دمکراسی

 

 

تحریریه ایران قلم

31.01.2012

براساس اخبار دریافت شده از مهاجران در اردوگاه های پناهندگی به نظر می رسد که فرقه مجاهدین قصد دارد در چند روز آینده گردهمایی را در برلین برگزار کند و در همین ارتباط  قرار است مریم رجوی نیز برای گرم کردن این خیمه شب بازی به برلین برود.

جدا از جنبه های تبلیغاتی این موضوع برای فرقه مجاهدین، به نظر می رسد که رهبری فرقه برای خروج از بن بستی که در عراق گرفتار شده ، در صدد برآمده است تا با شانتاز تبلیغاتی  نقض و زیرپاگذاشتن قول و قرارهای کتبی  با کمیساریای عالی پناهندگان و دیگر مراجع بین المللی برای خروج از عراق را که در نخستین گام قرار بود  اولین دسته از اعضای  گروه در ماه جاری محل فعلی کمپ اشرف را ترک کرده و به کمپ آمریکایی ها ( کمپ لیبرتی ) در نزدیکی بغداد بروند را تحت الشعاع قرار بدهد.

از سوی دیگر نفس حضور رهبر یک فرقه تروریستی که در لیست گروه های تروریستی طبقه بندی شده  ، در آلمان تاسف برانگیز است و در عین حال تهدید و خدشه ای بر دمکراسی حاکم بر کشور آلمان می باشد، چرا که مریم رجوی قصد دارد با این حضور تبلیغاتی و پر خرج در آلمان کماکان توجه  و تایید افکار عمومی را برای اسارت هر چه بیشر قربانیان و اسیران این فرقه در عراق جلب کند. مجاهدینی که مریم رجوی آنها را نمایندگی می کند فجایع بسیاری تا کنون در داخل عراق و خارج از عراق و بطور مشخص خودسوزی های 17 ژون 2003 را در خیابان های پاریس  آفریده است.

ما مجددا نسبت به حضور مجاهدین و همسر رهبری فرقه مجاهدین یعنی مریم رجوی در برلین هشدار می دهیم  . اگر چه مطمئن هستیم که دعوت کنندگان از مریم رجوی ، تنها چند پارلمانتر محدود یا بازنشسته می باشند. فراموش نباید کرد که در همین کشور المان که قرار است رهبر تروریست فرقه مجاهدین اکنون مورد استقبال قرار گیرد،  چند سال پیش مطبوعات راجع به دزدی مجاهدین و سوءاستفاده از سرمایه شهروندان آلمانی بنام کودکان چه پولهای هنگفتی به جیب زدند و افتضاحی را برای دست اندر کاران آلمانی که به سهل انکاری متهم شده بودند،  ببار آورد.

آیا دعوت کنندگان آلمانی مطلع هستند که از هم اکنون و روزها قبل از برگزاری این گردهمایی در برلین ، سازمان مجاهدین در کمپ های پناهندگی در کشورهای مختلف با دادن پول و هزینه مسافرت و قطار و هتل به پناهندگان آنها را ترغیب به یک پیک نیک در برلین می کنند؟ آیا این افراد که بسیاری از آنها هم ایرانی نیستند، پشتوانه مردمی این فرقه تروریستی محسوب می شود؟

دعوت کنندگان محدود آلمانی  از رهبر تروریست های ایرانی باید مطلع باشند یا باید دوباره به آنها یادآوری کرد که همین خانم رجوی بود که دستور آتش سوزی اعضای سازمانش را در اعتراض به دستگیری خود در 17 ژوئن 2003 صادر نمود و باعث ترس و وحشت عابرین از این همه وحشی گری گردید.

تحریریه ایران قلم  این نوع برخورد گزینشی با  تروریست ها و فرقه ها را نه تنها  اشتباه می داند، بلکه تصور می کند این رفتار بعضی از سیاستمداران آلمانی موجب اسارت بیشتر اعضای مجاهدین در اسارتگاه اشرف خواهد شد، افرادی که چند دهه در یک چاردیواری چند کیلومتر در چند کیلومتر اسیر می باشند و از ابتدایی ترین حقوق اولیه خود با خبر نیستند. علاوه بر این برای برقراری دمکراسی در ایران نیز این علامت مثبت به رهبر یک فرقه تروریستی تروریستی نه تنها فایده ای نخواهد داشت، بلکه با بودن رجوی ها در برلین که در سرسپردگی به دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه و استبداد در درون تشکیلات خود به بدنامی معروف هستند، بر این موضوع نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت. بنابراین ما همچنان امیدوار هستیم که سفر مریم رجوی به برلین با درایت و هوشیاری مقامات مسئول دولت فدرال آلمان منتفی گردد.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد