_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

باز هم مثل همیشه تحلیل های رهبر فرقه رجوی غلط از آب در آمد

 

 

علی جهانی
15.11.2012

 

رجوی که همواره سعی می کند در سرفصل ها بخصوص مواقع انتخابات در ایران یا کشورهای دیگر مثل امریکا خودی نشان بدهد و با تحلیلهای آبکی و بقول معروف آب دوغ خیاری وانمود کند که یک سیاست مدار برجسته هست و ژست یک کار شناس و تحلیل گر کار کشته را می گیرد . ولی از آنجایی که هیچ چیزی از دنیای سیاست بارش نیست و بقول معروف هر را از بر تشخیص نمی دهد و یک کودن سیاسی بیش نیست همواره تحلیلهایش برعکس و غلط از آب در می آید . در این رابطه من یادم هست که همواره در نشستها در مورد مسایل ایران و عراق و مسایل جهانی صد تا تابلو می کشید که سر انجام تابلو صدو یکمی اتفاق می افتاد تا جایی که دیگر خودش در جواب فردی که در نشست سئوال کرد که چرا همیشه تابلوهای شما غلط از آب در می آید گفت کشک گفتم و این آش آنقدر شور بود که خودش هم به کشک بودنش اعتراف کرد و هیچکس هم دیگر به این تحلیل هایش اعتنائی نمی کرد و حتی پسرش هم قبولش نداشت من یادم هست که یک روز در نشست از پسرش محمد پرسیدم بابات چی میگه در جواب من برگشت گفت دارد کشک می گوید .حال با این مقدمه از سوابق تحلیل های رجوی می پردازم به تحلیل اخیر وی در مورد انتخابات آمریکا که تحلیلش این بود که نامزد حزب جمهوری آمریکا برنده می شود و باراک اوباما به دور دوم نمی رسد و بعد هم آمریکا جنگ با ایران را شروع می کند و بعد هم سلاحها و قرارگاه اشرف را به ما بر می گردانند و ارتش آزادیبخش برای سرنگونی می رود . اما برخلاف نظرش اوباما به دور دوم رسید و همانطور که گفته بود خاتمی به دور دوم نمی رسد که رسید و بعدش نشست های طعمه را در سال هشتاد در قرارگاه باقرزاده در غرب بغداد راه انداخت و برای اینکه نپذیرد که تحلیل هایش اشتباه بوده است گناه را به گردن نیروهای بی گناه انداخت و گفت تقصیر شما بود که در دوران شش ماهه بند سین کار خود را نکردید و خاتمی به دور دوم رسید . و حالا هم که تحلیلش کشک از آب در آمده و باراک اوباما به دور دوم رسیده لابد می خواهد در کمپ موقت لیبرتی نشست طعمه را دوباره براه اندازد و بگوید تحلیل من اشتباه نبوده بلکه شما نتوانستید خوب برای کاندیدای جمهوری خواهان تبلیغ کنید تا او برنده شود و به نیروها بگوید شما خارجه دوست هسیتد ولی خارجه نداریم و نمی توانیم داشته باشیم . البته اگر رجوی می توانست حتما اینکار را می کرد ولی از شانس بدش دیگر زمان صدام نیست و نه سلاح دارد و نه خاک و قرارگاه و خودش هم در سوراخ موش گیر کرده است و نمی تواند بیاید بیرون و آن نشستهای کذایی را راه بیندازد.
و اما سئوال اساسی اینست که چرا اصولا رجوی چنین تحلیل هایی را ارائه می دهد ؟ وچرا همواره این تحلیل های من در آوردیش غلط می باشد ؟
در جواب باید بگویم که تحلیلهای اینچنینی تنها فقط از ذهن بیمار گونه رجوی تراوش می کند که بر می گردد به اندیشه فرقه گرایانه و خشونت طلبی وی که با ذاتش عجین گشته است . و لذا بدون هیچگونه آگاهی وعلم از شرایط ایران و مسایل جهانی تحلیل می کند و از آنجائی که دیگر دوران خشونت گرایی و مبارزه مسلحانه در دنیا بسر آمده است بنابراین این تحلیلهای رجوی هم تاریخ مصرفش سالهاست که تمام شده است و بدین صورت هست که همواره این تحلیهای فاقد اگاهی او پوچ و غیر واقعی هست . باید بقول معروف تحلیل مشخص از شرایط مشخص از روی آگاهی و علم کافی همراه باشد که رجوی فاقد هر گونه آگاهی و علم هست و هنوز در دوران سال شصت بسر می برد و تحلیلهایش بیشتر خیال بافی هست تا اینکه یک تحلیل سیاسی باشد . ونکته دیگر اینکه رجوی بخاطر خود خواهی مفرطی که دارد همواره با بی شرمی و شیادی خاص خودش نه تنها هیچوقت قبول نکرده است که این تحلیلهایش اشتباه بوده بلکه همواره سعی کرده برای فرار از پاسخگویی و پذیرش اشتباه بودن این تحلیلهای پوشالی اش گناه را به گردن نیروهای بی گناه انداخته است.
و نکته آخر اینکه به رجوی توصیه می کنم که در این شرایط اسف باری که در آن قرار دارد و راه گریزی هم ندارد بهتر است بجای این تحلیل های پوشالی و فرستادن مریم عضدانلو رئیس جمهور مادام العمر و ترشیده به سفرهای پوشالی مثل رفتن به استونی که اخیرا رفته است تا با چند نماینده یاغی پارلمان اروپا دیدار کند بفکر پاسخگویی در قبال این همه جنایاتی که تا بحال مرتکب شده اید باشید و فکر نکنید که با این شیادی های خاص خودتان این دفعه هم جان بدر می برید و دلتان را به این تحلیلها ی پوشالی خودتان و سفر های پوشالی مریم رئیس جمهوربر گزیده خودتان و خارج شدن از لیست دولت آمریکا خوش نکنید زیرا آن سبو بشکست و ان پیمانه ریخت و دیگر زمان تو و تحلیلهای آبکی و سفر های پوشالی بسر رسیده و تاریخ مصرف شما به پایان رسیده است و دیگر کسی را حتی وفادار ترین نیروهای خودت را نمی توانی با این ترفند ها بفریبی و زمان با سرعت و به شدت بر علیه تو در حرکت هست و تو را از این نابودی گریزی نیست.


به امید آنروز
و به امید رهایی همه قربانیان گرفتار در لیبرتی

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تلاش فرقه رجوی برای تبدیل کمپ لیبرتی به کمپ اشرف‏

 

 

علی جهانی
10.11.2012

 

در حالی که چندی پیش آقای کوبلر نماینده سازمان ملل در عراق از طرحی شفاف برای خروج نیروهای سازمان از عراق خبر داد و همچنین در حالی که چند روز پیش آقای فالح فیاض مشاور امنیت ملی عراق ضمن بازدید ا ز قلعه سابق اشرف تاکید کردند که طی هفته های آینده شاهد خروج نهایی عناصر سازمان به مکانهای جایگزینی که با هماهنگی سازمان ملل تعیین شده اند خواهیم بود و مردم شریف عراق برای همیشه از شر این فرقه خلاص خواهند شد . حال در چنین شرایطی که همه بدنبال خروج این فرقه از عراق هستند و همه در تلاش هستند تا قربانیان این فرقه را از دست سران این فرقه نجات داده و به دنیای آزاد برسانند سران فرقه مضحک تر و خنده دار از همیشه اینبار از زبان یک مواجب بگیر هلندی تحت عنوان نماینده درخواست شده است که کمپ لیبرتی را رسما به عنوان کمپ پناهندگی به رسمیت بشناسند . این در خواست مضحک و ابلهانه در حالی مطرح می شود که همه خواهان خروج این فرقه از عراق هستند و تمامی تلاشها در راستای خروج این قربانیان گرفتار در چنگال این فرقه هستند تا از عراق خارج شده و به دنیای آزاد راه یابند . لذا بدنبال این تلاشهای ابلهانه و مذبوحانه سران فرقه برای تبدیل کمپ موقت لیبرتی به قلعه اشرف می خواهیم نظر خوانندگان و مخاطبان را به چند نکته جلب کنیم و در این رابطه نکاتی را بعرض می رسانیم .

یکم)سران فرقه و بطور خاص رجوی خائن می گفت اگر دنیا بجنبند اشرف نخواهد جنبید وآنقدر برا این ادعای پوچ و بی اساس خودش اصرار ورزید و طی دو مقطع با ایجاد درگیری با نیروهای عراقی عده ای را بیخودی به کشتن داد و همچنین طی مراسم های مسخره ای که در خارج کشور راه انداخت و کسانی را که با پول به این مراسم می آورد و مریم عضدانلو بطور مضحک و خنده داری آنها را اشرف نشان می نامید . ولی سر انجام رجوی با گرفتن یک آبنبات چوبی یعنی خروج از لیست تروریستی دولت آمریکا از دست خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا به یک باره از همه آن ادعا های پوشالی و کذایی و از آن همه شعارهای پر طمطراق عقب نشینی کرد و با رفتن به کمپ موقت لیبرتی موافقت کرد و بدون اینکه دنیا بجنبد اشرف جنبید و اشرف را ترک کرد و اشرف نشانان را بی نشان کرد و بدین وسیله رجوی مثل همیشه به کشته شدگان خیانت کرد .

دوم)رجوی فراموش کرده یا شاید چون در سوراخ موش بسر می برد خبر ندارد که اکنون ده سال هست که صدام این پدر خوانده اش سرنگون شده است و مردم عراق زیر سایه یک دولت مردمی و منتخب خودشان روزگار می گذارنند و دیگر نه تنها به هیچ وجه حاضر نیستند که وجود این فرقه شرور را در کشور شان بپذیرند بلکه خواهان محاکمه سران فرقه و عاملین کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق در زمان صدام معدوم هستند.

سوم)باز رجوی خائن انگار فراموش کرده است که در زمان صدام در نشستهای مغز شوئی و سرکوبگرانه که توسط خودش اداره می شد در مقابل خواست مخالفان و ناراضیان در سازمان که خواهان خروج از این مناسبات مخوف و جهنمی سازمان بودند می گفت که عراق کشور پناهنده پذیر نیست و شما هم چون غیر قانونی با این کشور آورده شده اید به محض خروج از مناسبات سازمان نه تنها نمی توانید در این کشور درخواست پناهندگی بکنید و پناهنده بشوید و یا براحتی از این کشور خارج شوید و به کشورهای اروپائی بروید بلکه باید هشت سال در زندانهای عراق از جمله در زندان مخوف ابوغریب در زمان صدام بمانید بعد هم به عنوان اسیرجنگی به ایران فرستاده شوید و با اسرای عراقی در ایران مبادله گردید .و حالا در اینجا سئوال ما از رجوی اینست حال چی شده که عراق کشور پناهنده پذیر شده و شماهم خواهان پناهندگی در عراق هستید؟
البته شتر در خواب بیند پنبه دانه که گهی لف لف خورد گه دانه دانه ولی چون رجوی شتر نیست و مثل موشی ترسو هست که اکنون بیش از ده سال هست که در سوراخ موش خزیده است ولذا حتی دیگر نمی تواند آن خواب پنبه دانه شتررا هم ببیند .
چهارم ) و نکته آخر اینکه رجوی در تلاش هست کمپ موقت لیبرتی را به زندان اشرف تبدیل کند و لذا به هیچ وجه حاضر نیست که نیروها آزاد شوند و به کشورهای ثالث پناهنده پذیر منتقل شوند چون می ترسد با رفتن این قربانیان به دنیای بیرون چهره کثیف و جنایتکارش افشاء گردد و برای همین منظور در تلاش هست با نشستهای مغز شوئی فشار را بر نیروها در کمپ موقت لیبرتی افزایش دهد و آنجا را تبدیل به زندان نماید شاهد این مدعا هم موج فراری هست که از این کمپ موقت شروع شده است و افراد با فرار از این مناسبات خود را به نیروهای سازمان ملل و نیروهای عراقی می رسانند و از آنان درخواست کمک می کنند و یا بر اثر همین فشارها عده ای اقدام به خود سوزی میکنند که در همین رابطه با کمال تاسف چند روز پیش مطلع شدیم که یکی از قربانیان این فرقه بنام شهرام محسنی خودش را به آتش کشید که نیروهای عراقی اورا به بیمارستان منتقل کردند . وباز در راستای تبدیل کردن این کمپ موقت به زندان به گفته نفراتی که به تازگی از این کمپ فرار کرده و خودشان را نجات داده اندامکانات قابل توجهی در اختیار این کمپ قرار گرفته کا اصلا با امکانات در کمپ اشرف قابل قیاس نیست ولی متاسفانه سران فرقه همه امکانات این کمپ را برای خود برداشته اند و نیروها را از دسترسی به آنها محروم کرده اند تا بتوانند مثل قلعه اشرف آن مناسبات زندان را در لیبرتی برقرار نمایند.
لذا ما ضمن محکوم کردن این تلاشهای ابلهانه و مذبوحانه فرقه رجوی برای تبدیل کمپ موقت لیبرتی به زندان و ضمن حمایت و قدر دانی از تلاشهای شبانه روزی دولت مردان عراقی و نماینده سازمان ملل در عراق جناب آقای مارتین کوبلر برای حل و فصل خروج نیروهای سازمان به کشورهای پناهنده پذیر خواستار آن هستیم که این امر هر چه زودتر محقق گردد تا از یک طرف سران فرقه فرصت دسیسه چینی نداشته باشند و از طرف دیگر قربانیان این فرقه هر چه زودتر آزاد گردند و از زیر این فشار طاقت فرسائی که قرار دارند رهائی یابند . وهمچنین ما ضمن استقبال از انتقال هر چه سریعتر افراد سازمان به کشورهای ثالث که موجبات خوشحالی خانواده های این قربانیان را به همراه خواهد داشت و همچنین مردم عراق هم از شر این فرقه تروریستی خلاص می شوند خواستار آن هستیم که سران فرقه و بطور خاص کسانی که مرتکب جرم و جنایت علیه مردم عراق و مردم ایران و نیروهای ناراضی و مخالف در درون تشکیلات این سازمان که بطور فرقه ای اداره می شود شده اند در یک دادگاه عادلانه مورد محاکمه و حسابرسی قرار گیرند


به امید آنروز
وبه امید اینکه هر چه سریعتر همه اسرای در بند این سازمان رهائی یابند
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واکنش هراس آلود فرقه رجوی به مصاحبه آقای کوبلر

 

 

علی جهانی
05.11.2012

 

روز یکشنبه به تاریخ بیست و یک اکتبر آقای مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل در عراق با شبکه عراق الحره مصاحبه ای را انجام داد و طی آن از طرحی شفاف برای خروج سازمان از عراق به کشور ها ی ثالث خبر داد . و همچنین آقای کوبلر در جواب این سئوال که مجاهدینی که در زمان صدام مرتکب جرم و جنایت شده اند آیا نباید محاکمه شوند ؟ گفتند که کسانی که مرتکب جرم شده اند باید قانون انها را مجازات کند . بدنبال این مصاحبه سران فرقه طی نامه ای به رئیس سازمان ملل واکنش هراس آلودی از خود نشان داده اند . در این نامه نکاتی هست که خیلی مضحک و خنده دار هست که در زیر به این نکات اشاره می کنم.

یکم) سران فرقه مجاهدین در حالی برای رئیس سازمان ملل نامه می نویسند که نماینده ای که ایشان برای عراق برگزیده را قبول ندارند و او را متهم می کنند که جانب حکومت ایران را می گیرد و خدمات ارزنده ایشان را برای حل و فصل مسالمت آمیز انتقال نیروها از کمپ اشرف به کمپ ترانزیت را پوشالی می دانند . از آنجایی که رجوی و باندش خودشان عادت دارند همواره با مزدوری برای این و آن به حیات خفیف و خائنانه خودشان ادامه دهند و همچنین عادت دارند که همواره کارهای پوشالی خودشان را پیروزی ومهم جلوه دهند لذا به همین سبب عادت کرده اند به همه مارک مزدوری بزنند و خدمات شان را پوشالی بدانند بقول معروف کافر همه را به کیش خود می پندارد.

دوم) سران فرقه مجاهدین در این نامه کذائی بدون اینکه اشاره ای به همکاری های خودشان با دولت صدام کرده باشند و با لاپوشانی جرم و جنایاتی که در عراق مرتکب شده اند به طرز مسخره و مضحکی طبق روال همیشگی خودشان دولت عراق را متهم به همکاری با ایران و نقض حقوق بشر کرده اند . بله فرقه رجوی زمانی از نقض حقوق بشر توسط دیگران حرف می زند که خودش در مناسبات مخوف و استالینی خودش از بزرگترین ناقضان حقوق بشر هست و حتی در این رابطه به اولیه ترین حقوق افراد که حق تماس و دیدار با خانواده هست هم پایبند نیست و در این رابطه تحصن نزدیک به سه سال خانواده های سالخورده جلوی درب قلعه اشرف که بخاطر دیداری کوتاه با عزیزان شان صورت گرفته است که بخاطر ممانعت سران فرقه تا کنون موفق نشده اند که دیداری با عزیزان شان داشته باشند گویای این واقعیت تلخ هست.

سوم) سران فرقه در این نامه هیچ اشاره ای به این گفته مهم آقای کوبلر که از طرحی شفاف برای خروج مجاهدین از عراق خبر داده بود نکرده اند و این بیانگر این واقیعیت هست که سران فرقه به هیچ وجه قصد ترک عراق را ندارند و در این زمینه نه تنها هیچ فعالیتی ندارند و در مقابل تلاشهای دیگران کارشکنی می کنند بلکه سعی می کنند با بهانه تراشی های گوناگون و مطرح کردن درخواستهای پوشالی ماندن خودشان را در عراق طولانی تر نمایند.

چهارم) سران فرقه مجاهدین در این نامه خود به طرز مضحک و خنده داری گفته اند که این اظهارات آقای کوبلر برای امنیت و سلامت ساکنان لیبرتی زیانبار هست . واقعا دیگر خیلی مضحک هست چون فرقه رجوی در حالی از امنیت و سلامت افراد دم می زند که در داخل مناسابات مخوف و تار عنکبوتی خودش افراد و بطور خاص افراد ناراضی از هیچگونه امنیت جانی و سلامتی برخوردار نیستند . بله در این فرقه بر اثر مناسابت فرقه ای و نشستهای مغز شویی افراد دچار ناراحتی های و روحی و روانی می گردند و همچنین بر اثر کارهای طاقت فرسا و پوشالی که سران فرقه تولید می کنند تا افراد را مشغول نمایند و خسته شوند و دیگر قادر به فکر کردن علیه سازمان نباشند خیلی از افراد آسیبهای جسمی دیده اند و بد تر از همه اینکه سران فرقه هیچ توجه ای به بیمارهای افراد ندارند و آنان را بی شرمانه به تمارض متهم می کنند . و همچنین در این مناسبات قرون وسطائی افراد ناراضی زندانی و شکنجه واعدام می شوند. حال در چنین شرایطی دم زدن از سلامت و امنیت افراد مسخره و خنده دار نیست؟
واما چرا اینطوری سران فرقه هراس آلود و وحشت زده شده اند و از مصاحبه آقای کوبلر اینگونه ثم بر زمین می کوبند و عصبانی هستند ؟ خوب دلیل آن مشخص هست چون آقای کوبلر در این مصاحبه اشاره کردند که کسانی که مرتکب جرم شده اند قانون باید آنها رامجازات کند . و لذا از آنجایی که مجاهدین می دانند که در عراق چه جرم و جنایاتی را بطور خاص در زمان صدام مرتکب شده اند و همچنین از آنجائی که سران فرقه و بطور خاص رجوی همواره از پذیرش کارهایی که مرتکب شده فراری بوده و هیچگاه پاسخگو نبوده است و درست به همین دلیل هم هست که اکنون در سوراخ موش قایم شده است . لذا بدنبال این مصاحبه آقای کوبلر حسابی ترسیده اند که نکند سران فرقه در عراق دستگیر و محاکمه شوند و بخاطر همین اینگونه هراس آلود و وحشت زده به رئیس سازمان ملل نامه نگاری کرده اند.
اما در اینجا سئوال اساسی و اصلی ما از رجوی اینست اگر تو ریگی به کفش نداری و هیچ جرم و جنایتی در عراق مرتکب نشده ای و بقول معروف آنکس را که حساب پاک هست از محاسبه چه باک است . پس چرا می ترسی؟ و چرا بخاطر فرار از محاکمه و فرار از پاسخگویی به سوراخ موش پناه برده ای؟
البته که مشخص هست که نه تنها ریگی بلکه ریگها به کفش داری و جرایم سنگینی چه در رابطه با مردم عراق و چه در رابطه ما مردم ایران همان خلق قهرمانی که به دروغ از ایشان دم می زدی و چه در رابطه با افراد داخل مناسبات مخوفی که دایر کرده بودی در این سالیان مرتکب شده ای و این نامه هراس آلود و شتابزده شما هم گویای این حقیقت هست . لذا طبق قوانین طبعیت ترا از این محاکمه و پاسخگویی گریزی نیست.


به امید آنروز
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا فرقه رجوی تلاش می کند شورای دست سازش را یک نهاد دمکراتیک وانمود کند؟‏

 

 

علی جهانی
19.10.2012


مقدمتا لازم می بینم قبل پرداختن به این سئوال و جواب دادن به آن باید کمی به عقب برگردم و ابتداء به این سئوال بپردازم که اساسا انگیزه تشکیل این شورا توسط رجوی در سال شصت چی بوده است ؟
همانطور که همگان مطلع هستند در سال شصت بعد از اینکه سازمان براثر تبلیغات دروغین باند رجوی یک رشد بادکنکی کرده بود رجوی جو زده شده و ادعای رهبری انقلاب مردم را داشت وبعد هم که دید اوضاع بر وفق مراد نیست و احساس خطر جانی کرد همه را بی دفاع به امان خدا ول کرد و تصمیم به فرار گرفت ولی قبل از اقدام به فرار از ایران برای تو جیه این فرار خفت بارش با دجالیت و شیادی خاص خودش این شورا ی کذائی را بنا نهاد . لذا در تاریخ سی تیر سال شصت که مصادف بود با قیام سی تیر و با سوء استفاده از نام دکتر مصدق این شورای کذائی را بنا نهاد و درست ده روز بعدش رجوی اقدام به فرار از ایران کرد تا در پاریس به خیال ابلهانه خودش بعنوان رهبر این شورا بتواند در خارج کشور جنبش ضد حکومت را رهبری کند . ابتداء رجوی شیاد توانست با تبلیغات دروغین و با وعده و وعیدهای پوچ و بی اساس مبنی بر اینکه طی شش ماه رژیم ایران را سرنگون می کند عده ای را بفریبد و به این شورای فرمایشی بکشاند ؛ افرادی نظیر آقای بنی صدر و قاسملو و متین دفتری ولی بعدا این افراد پی به دروغپردازی های رجوی بردند و خودشان را از این دام رجوی رها ساختند و کنار کشیدند و تنها تعداد انگشت شماری از اشخاص معلوم الحالی نظیر هزار خانی و کریم قصیم در این شورا ماندند چون افرادی هستند که نه اهل کار کردن هستند و نه حالش را دارند لذا چه جایی بهتر از سازمان تا هم مسئله خورد و خوراک شان را حل می کند و هم مسئله جا و مکان شان را حل و فصل می کند و آنها در مقابل این خدمات رسانی سازمان هر از گاهی در بزنگاهها وقتی که دم رجوی توی تله گیر کرده و در بن بست گرفتار شده به کمکش آیند و یک سری مطالب دیکته شده از طرف سازمان را بلغور نمایند . وبدین صورت این بادکنکی که رجوی باد کرده بود تا بوسیله آن فرار تاریخی خودش را توجیه کند ترکید و دیگر از رونق افتاد و بعدش هم که رجوی برای نوکری صدام به عراق عزیمت کرد دیگر حسابی این شورای دست ساز از رونق افتاد.


لذا رجوی در سال هفتاد و دو به این فکر افتاد تا این شورای منقرض شده و تبدیل به فسیل شده را دوباره مرمت و باز سازی کند و به همین منظور بود که طی یک جلسه فرمایشی شورا در بغداد مریم عضدانلو را به عنوان رئیس جمهور منتصب کرد و یک آرم شیر و خورشید به پرچم ایران اضافه کرد و بعد مریم را فرستاد به فرانسه تا این شورای مرده را زنده کند و باز سازی نماید اما با کدام نیرو کسی دیگر تو این شورای کذائی باقی نمانده بود بجز همان چند نفر معلوم الحال و پیر و پاتال .


لذا رجوی تصمیم گرفت برای پر کردن خلع نیرویی این شورای دست ساز افراد سازمان را وارد این شورا کند تحت عنوان اعضای شورا و اکنون این شورا بیش از پانصد وسی تن عضو دارد که بیش از پانصد نفر آن از اعضای سازمان هستند و از این تعداد بیش از پنجاه و دو درصدش را زنان سازمان که در سطح تشکیلاتی شورای رهبری هستند می باشند . اما رجوی همواره در تبلیغاتش سعی می کرد این شورای فرمایشی را یک ارگان خارج از سازمان وانمود کند و آنرا یک ارگان دمکراتیک که متشکل از همه گروههای دمکراتیک و مخالف حکومت ایران بنمایاند ولی در این راستا موفق نشد چون همه می دانستند که این شورا دست ساز و قلابی هست و اعضایش همه نفرات خود سازمان هستند و رجوی نمی توانست با این ترفند کسی را بفریبد واز طرفی رجوی بعد از اینکه سازمان در لیست تروریستی کشورهای اروپائی و آمریکا قرار داشت نیاز مبرم داشت به اینکه این شورا ی فرمالیستی را بعنوان یک ارگان فرا سازمانی به دنیا غالب کند تا بتواند تحت پوشش آن به فعالیتهایش در خارج کشور ادامه دهد . لذا به همین منظور رجوی در سال هشتاد و یک طرحی را تحت عنوان طرح شورا برای تشکیل جبهه همبستگی را مطرح کرد تا بلکه بتواند بدینوسیله عده ای را بفریبد و به این شورا بکشاند و از این طریق شاید بتواند وانمود کند که این شورا یک ارگان کاملا دمکراتیک و فراگیر هست و همه ایرانیان خارج کشور را در بر می گیرد . اما باز اینبار هم ایرانیان آزاده و آگاه خارج کشور گول این فریبکاریها و تبلیغات دروغین سازمان و شیادی رجوی را نخوردند و دست رد به سینه رجوی شیاد زدند ؛چون سازمانی که خود را تنها آلتر ناتیو می داند و هیچ گروه دیگری قبول ندارد و هیچ عقیده مخالفی را نه تنها نمی پذیرد بلکه با بی شرمی و با کمال وقاحت به منتقدین خودش مارک وابستگی می زند ؛ و سازمانی که در شورای کذایی اش از پانصد وسی عضوش بیش از پانصد نفر از اعضای خودش هستند و سازمانی که بصورت فرقه ای اداره می شود و یک گروه سکت هست و همگان در خارج کشورشاهد این بودند که چگونه سران این فرقه افراد را به خودسوزی در کشور فرانسه وادار کردند تا برای آزادی مریم عضدانلو خود را با بنزین به آتش بکشند و آن صحنه های وحشت ناک را ایجاد کنند که مورد تنفر شدید شهروندان فرانسوی قرار گرفتند ؛ مگر می تواند دم از جبهه همستگی بزند و با این ترفندش کسی را بفریبد ؟


بنابراین در این جا هم رجوی نتوانست با دامی که تحت عنوان طرح شورا برای ایجاد جبهه همبستگی گسترده بود کسی را شکار کند و این طرح کذائی اش هم که برای دمکراتیک جلوه دادن این شورای دست سازمطرح ساخته بود به شکست کامل انجامید و دیگر از این شورای بی مصرف و بی خاصیت آبی برایش گرم نمی شد و تمام کار این شورای فرمایشی طی این دوران انتقال نیروها به کمپ ترانزیت این بود که پشت سر هم اطلاعیه لیبرتی صادر کند و راجع به دستشوئی ها و فاضلاب آنجا بنویسد که دیگر خیلی خنده دار و مورد تمسخر همگان شده بود .
حال با این مقدمه می پردازیم به سئوال اصلی که چرا فرقه رجوی اکنون نیاز به این دارد که این لاشه شورا را دوباره مطرح کند و سعی کند آنرا یک ارگان دمکرات که افرادش متشکل از نیروهای دمکرات منش هستند به دنیا غالب کند؟


من یادم هست که رجوی همواره در نشستهای تشکیلاتی می گفت سازمان دو تا بال دارد یک بال نظامی که ارتش آزادیبخش هست و یک بال سیاسی که شورا هست . و حالا هم که رجوی با ترک اجباری سلاح و خاک خود بخود آن بال به اصطلاح نظامی خودش را ازدست داده است و این ارتش به اصطلاح آزادی بخش دیگر مانند شیر بی یال و دم و اشکم شده است و افرادش هم در کمپ ترانزیت در انتظار پذیرفته شدن توسط کشورهای پناهنده پذیر هستند . لذا اکنون این سازمان فقط یک بال دارد که آنهم مثل یک طناب پوسیده است و هیچ کارائی ندارد . لذا رجوی در این شرایط اسف باری که درش گرفتار گشته به خیال ابلهانه خودش می خواهد با مطرح کردن این شورای دست ساز دوباره خودش را از این مخمصه و مهلکه ای که درش گرفتار شده برهاند و خودش را از سوراخ موش نجات داده و اکنون که از لیست هم خارج شده بیاید دوباره در خارج کشور به عنوان مسئول این شورای کذائی دم از آلتر ناتیو بزند . همانطور که در سال شصت همه نیروها را گرفتار کرد و خودش به فرانسه گریخت و این شورای کذایی را برای توجیه فرارش و به کشتن دادن افراد بی گناه در ایران تاسیس کرد . اکنون هم می خواهد بعد از دست دادن همه هست و نیست سازمان در عراق و به کشتن دادن نیروهای بی گناه در عراق وبرای نجات خودش از سوراخ موش و فرار از محاکمه وپاسخگویی در مقابل این همه جنایاتی که در طی این سالیان مرتکب شده است می خواهد این شورای بی مصرف را زنده کند و تا بتوانند بدینوسیله به کشتن دادن افراد در عراق به بهانه حفظ اشرف و بودنش در سوراخ موش را در این سالیان و همچنین فرارش از عراق را توجیه کند .که البته به نظر من بازم هم مثل گذشته تمامی خواب وخیالهایش به سراب تبدیل خواهد شد و دیگر دست رجوی برای همه بخصوص برای ایرانیان آزاده و آگاه خارج کشوری رو شده و همگان بخوبی می دانند که این شورای دست ساز مثل امامزاده ای هست که نه تنها کوری را شفا نمی دهد بلکه کور می کند . و رجوی هم باید بدانند که دیگر شرایط امروز هم مثل شرایط سال شصت نیست که تو بتوانی بیایی در پاریس وبرای خودت بعنوان مسئول این شورای من در آوردی وجهه و آبرو کسب کنی و دم از تنها آلتر ناتیو بزنی . لذا اگر تازه موفق شوی خودت را از منجلاب و باتلاقی که در عراق گرفتار شده ای برهانی و به خارج کشور بیایی باید از زیر صفر شروع کنی و پشت سر همه گروههای سیاسی قرار بگیری و دیگر نمی توانی هرگز بدلیل عملکرد فرقه گرایانه ات در این سالیان به عنوان یک گروه قوی خودت را مطرح نمایی . بنابراین این خیال خام را از سرت بیرون کن و بجای این به فکر ترک سوراخ موش و پاسخگوئی در مقابل جنایاتی که تا بحال مرتکب شده ای باش که امید وارم بزودی این امر محقق کرد


به امید آنروز
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از ببر کاغذی بودن آمریکا تا دوستی با آن‏

 

 

علی جهانی
05.10.2012
 

وقتی در سال 44 سازمان تاسیس شد هدف اصلی از این تاسیس مبارزه با آمریکا و رژیم وابسته آن در ایران یعنی شاه خائن بود و اساسا با شعار ضد امپریالیستی و اینکه آمریکای جهانخوار هست و همانند ببر کاغذی است و باید با آن مبارزه کرد و در این راستا مستشار آمریکائی را هم ترور کردند و سرود هایی نظیر نبرد با آمریکا و آمریکائی بیرون رو خونت روی زمینه را سرودند .
وبعدش هم در عراق رجوی هنگام یازده سپتامبر جشن گرفت و می گفت این تازه اسلام ارتجاعی بود این بلا را سر امپریالیست آورد و وای بحالشان اگر اسلام انقلابی ما دست بکار شود و بعدش وقتی در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار گرفت می گفت آنها هشت صفحه علیه ما گزارش نوشتند ما یک کتاب چهارصد و هشتاد صفحه ای نوشته ایم و خلاصه رجوی از این قبیل شعارهای توخالی زیاد می داد که بیشتر مصرف داخلی داشت و برای فریب و گول زدن نیروها بود که صرفا با انگیزه مبارزه با امپریالیست گول این سازمان و رهبر شیادش را خورده بودند و به این سازمان پیوسته بودند . شعارهائی نظیر حمایت از صدام دیکتاتور در مقابل آمریکا و من یادم هست که رجوی همیشه با ژست ضد امپریالیستی گرفتن می گفت آمریکا غلط می کند که به صاحبخانه ما چپ نگاه کند مگه ما می گذاریم!!


تا اینکه جنگ آمریکا علیه صدام شروع شد و صدام سرنگون گشت و رجوی نه تنها نتونست حمایتی از او بکند بلکه سریعا او را به آمریکائی فروخت و برای خوشرقصی برای آمریکای جهانخوار تمامی اطلاعاتی که از مناطق نظامی صدام داشت را به ارتش آمریکا داد . و رجوی ضمن اینکه خودش از ترس جانش توی سوراخ موش قائم شد دستور داد کسی حق شلیک حتی یک گلوله به سمت ارتش آمریکا و هواپیما های شان که مستمرا در حال بمباران نیروها بودند را ندارد . و بعدش هم رجوی چون سمبه را پر زور دید بدون کوچکترین مقاومتی سلاح ها را دودستی تقدیم امپریالیست کرد و بعد هم اعلام کرد که سیاست موازی با آمریکا را که همان اسم مستعار سیاست نوکری هست را در پیش می گیرد تا بدینوسیله بتواند نظر ارباب جدید را جلب کند تا او را بعنوان نوکر و غلام حلقه بگوش بپذیرد . آمریکا هم به پاس این خوش خدمتی و خوش رقصی هایش حفاظت اورا در اشرف پذیرفت و با خواست قانونی دولت و مردم عراق مبنی بر اخراج این گروه تروریستی از خاک کشورشان مخالفت کرد و رجوی هم که خودش را در کنف حمایت ارتش آمریکا می دید نه تنها به این خواسته قانونی و بر حق مردم و دولت عراق گردن ننهاد بلکه با قلدری و گردنکشی جلوی آن ایستاد و بعنوان اپوزیسیون دولت عراق عمل می کرد و در این راستا با خشونت آفرینی موجبات کشته شدن نیروهای بیگناه گشت تا اینکه ارباب جدید بر اساس توافقی که با دولت عراق داشت بایستی خاک عراق را ترک می کرد و لذا حقاظت اشرف را به نیروهای عراقی سپرد و عراق هم مصمم بود که این فرقه تروریستی را از کشورش اخراج نماید چون بر اساس قانون اساسی جدید عراق هیچ گروه تروریستی نمی توانست تو عراق بماند و این قانون هم شامل فرقه رجوی می شد .


لذا آمریکا به سران فرقه دستور داد که اشرف را ترک کنند رجوی ابتداء کمی ناز و کرشمه کرد و بعدش در قبال وعده و وعید های دولت آمریکا و خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا بلاخره پذیرفت که خاک اشرف را تر ک کند و به کمپ موقت لیبرتی برود و مریم عضدانلو طی اطلاعیه ای گفت که به تو صیه خانم کلینتون اشرف را ترک می کنیم . و اکنون هم آمریکا اعلام کرده که از اول ماه اکتبر سازمان را از لیست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا خارج خواهد کرد و علت اصلی آنرا هموار شدن راه گرفتن پناهندگی نیروها از کشورهای ثالث اعلام کرده است و بدینوسیله سازمان با از دست دادن هست و نیست سی ساله خودش یک آب نبات چوبی از آمریکا تحویل گرفته است . و اما در اینجا لازم می بینم نکاتی را راجع به این اقدام دولت آمریکا به عرض خوانندگان محترم برسانم .

یکم) این اقدام دولت آمریکا هیچ ارزش حقوقی ندارد و صرفا یک اقدام سیاسی هست که در قبال تنشهای انرژی هسته ای ایران از طرف دولت مردان آمریکا اتخاذ شده است.

دوما ) این اقدام نه تنها هیچ پیروزی برای فرقه رجوی محسوب نمی شود بلکه یک شکست بزرگ استراتژیکی هست چونکه رجوی در قبال بدست آوردن این آبنبات چوبی تما م هست و نیست سی ساله خودش را اعم از سلاح و پایگاه نظامی و شعار های سرنگونی و تنها آلتر ناتیو را از دست داده است.

سوما ) هر چند که دولت آمریکا ابتداء با کشیدن دندان های رجوی یعنی با خلع سلاح او را خانه نشین کرد وبعدش با مجبور به ترک خاک کردنش او را لیبرتی نشین کرد وبعد از لیست گروه های تروریستی خارج نمود. ولی در حقیقت بازنده اصلی خودش هست چون روی یک اسب بازنده شرط بندی کرده است و این فرقه به سبب ماهیت تغییر ناپذیری اش و به سبب جنایاتی که تا کنون علیه مردم ایران مرتکب شده است هیچ جائی در بین گروه های سیاسی چه در داخل ایران و چه در خارج کشور ندارد.

چهارم ) فرقه رجوی با خارج شدن از لیست نه تنها همانند گذشته در بین مردم ایران محبوبیتی کسب نکرده است همچنان مورد تنفر و انزجار آنان هست . بلکه نفرت و کینه مردم ایران و بخصوص خانواده های داغداری که عزیزان شان را توسط اقدامات تروریستی این فرقه از دست داده اند را نسبت به این سازمان و رهبری اش و دولت آمریکا صد چندان کرده است .

پنجم) با این اقدام آمریکا وابستگی این فرقه را به دولت آمریکا برای همگان به اثبات می رساند و دیگر جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی گذارد و بیش از پیش آن شعار های تو خالی رجوی را که دم از آزادی و برابری و استقلال و انقلاب مریم می ز د را بر ملا کرد و آب پاکی ریخته شد بر آن ژُست های ضد امپریالیستی رجوی که طی این سالیان در نشستها می گرفت . و نکته جالب در این زمینه اینست که مریم عضدانلو در وا کنش به این اقدام آمریکا طی افاضاتی گفته است که :حذف سازمان از لیست تروریستی موازنه قدرت را تغییر خواهد داد . این خانم که شیادی را از شوهر فراریش یاد گرفته است یادش رفته که همواره می گفت انقلابش نه تنها باعث تغییر نیروها در سازمان می شود بلکه باعث تغییر در جهان خواهد شد وموازنه قدرت را در کل دنیا تغییر خواهد داد ولی حالا با این افاضاتش لگد محکمی به آن انقلاب من در آوردی اش زده و با صراحت می گوید که آن خیمه شب بازی کشک و پوشال بوده و صرفا برای مغز شوئی افراد بوده وبس و اکنون این آبنبات چوبی آمریکا هست که باعث تغییر می گردد.

ششم ) این اقدام دولت آمریکا نه تنها هیچ کمکی به خروج افراد از عراق و پذیرفته شدن آنان توسط کشورهای ثالث نمی کند چون هر کشوری قوانین خاص خودش را در امر پناهندگی دارد. بلکه به سران فرقه دست باز تری در سرکوب و ایجاد خفقان در داخل مناسبات و تبدیل کمپ موقت لیبرتی به قلعه اشرف می دهد و در خارج از کشور هم دست باز تری پیدا می کنند تا راحتر به اقدامات پول شوئی و اقدامات تروریستی علیه منتقدان و جدا شدگان از این سازمان دست بزنند که در این زمینه مسئولیت هر گونه اقدام تروریستی چماقداران این فرقه علیه جداشدگان از این به بعد در وهله اول متوجه دولت آمریکاست که با این اقدامش به این فرقه مافیایی دست بازتری داده است.


اما در پایان می خواهم در یک کلام بگویم این فرقه تغییر ناپذیر هست به سبب اینکه رهبری آن مسعود رجوی است و خشونت گرائی در ذاتش نهادینه گشته و جزو ذات جدائی ناپذیری اش گشته است و لذا در قدم اول باید رهبری این سازمان تغییر کند تا بتوان به تغییر ماهیت این سازمان که با اندیشه فرقه گرایانه رجوی اداره می شود امیدوار شد. بله سازمانی که نه تنها هنوز بطور رسمی در هیچ جائی مبارزه مسلحانه و خشونت را رد نکرده است بلکه هر ساله سالگرد خشونت و ترور را پاس می دارد و گرامیداشت برگزار می کند چطور می توان اعتماد کرد که تغییر کرده و ماهیتش عوض شده است و دیگر دست به اعمال خشونت آمیز نخواهد زد . و لذا صرفا خلع سلاح و تر ک خاک که به اجبار و از سر ناچاری تو سط سازمان پذیرفته شد نه تنها نمی تواند دلیل محکم و قانع کننده ای باشد که این فرقه و بطور خاص رجوی تغییر ماهیت داده است و دیگر از اعمال گذشته خود پشیمان هست و دیگر به آن روی نخواهد آورد بلکه به باور ما بعنوان جدا شدگان از این سازمان که بیشتر عمر جوانی مان را در این فرقه بوده ایم و شناخت کافی از ماهیت تغییر ناپذیری رجوی داریم به محض اینکه شرایطی فراهم شود و رجوی دسترسی به سلاح پیدا کند دوباره با شدت و حدت بیشتر از گذشته دست به اقدامات تروریستی خواهد زد و خشونت آفرینی خواهد نمود چون خشونت جزو ذات جدایی ناپذیرش هست . بنابر این این بسا ساده اندیشی است و خام خیالانه است که باور کنیم که فرقه رجوی و بطور خاص شخص رجوی تغییر ماهیت داده است البته اینرا بیش از هر کس دیگری دولت آمریکا و دولت های غربی خوب می دانند و از نظر سیاست خارجی دولت آمریکا در میان گروهایی که برای آینده ایران دولت آمریکا روی آنها حساب باز کرده فرقه رجوی هیچ نقش و جایگاهی ندارد ،لذا ما می بینیم که چطور سازمانی که توسط حنیف برای وبه هدف مبارزه با آمریکا بنیانگذاری شد توسط رجوی که با عملکرد فرقه گرایانه اش ابتداء با اتخاذ سیاست بقول خودش حرکت موازی با آمریکا و بعدش دوستی و نوکری برای آمریکا به ورطه اضمحلال و نابودی کشیده شد . و اینطوری سازمان از قله نبرد با آمریکا به دره وابستگی و دوستی و نوکری و مزدوری برای آمریکا توسط رجوی خائن سقوط کرده است و این است نتیجه عملکرد فرقه گرایانه رجوی خائن و جنایت کار که امیوارم بزودی در یک دادگاه عادلانه پشت میز محاکمه قرار گیرد تا پاسخگوی این همه جنایاتی که طی این سالیان مرتکب شد گردد .


به امید آنروز
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از گفتار تا واقعیت در فرقه رجوی

 

 

علی جهانی
22.09.2012
 

بعد از اینکه با خروج آخرین گروه که متشکل از 680 تن بودند قعله اشرف سقوط کرد و فروپاشید و سران فرقه عملا دیگر از ادامه اشغال قسمتی از خاک عراق دست کشیدند این فکر در ذهنم خطور کرد که مروری داشته باشیم به گفتار هایی که در این سازمان توسط رجوی در این سالیان ایراد شده که عملا صد و هشتاد درجه عکس واقعیت ها بوده است . اینک در زیر به نمونه هایی از این گفتارها اشاره می کنم.

یکم (وقتی که رجوی خودش را رهبر عقیدتی در این سازمان نامید ؛ اما واقعیت این بود که او با شیادی خاص خودش رهبری این سازمان را ربوده بود و آن را به یک فرقه خطرناک مافیایی و تروریستی تبدیل کرده بود و خودش نه تنها لایق رهبری عقیدتی نبود بلکه لیاقت رهبری سیاسی را هم نداشت چون هیچ سواد سیاسی نداشت و به لحاظ سیاسی یک کودن سیاسی بیش نبود و بقول خودش یک بچه سوسول بود که به سازمان پیوسته بود.

دوم ) رجوی همواره می گفت و دم از جامعه بی طبقه توحیدی می زد ؛ اما واقیعیت این بود در این فرقه که توسط او رهبری می شد نه تنها هیچ بوئی از توحید نبرده بود بلکه در آن شرک و بی عدالتی بیداد می کرد و بدترین بی عدالتی ها بر اعضاء بخصوص اعضای ناراضی اعمال می شد ونه تنها بی طبقه نبود بلکه با ایجاد لایه بندی چند طبقه بود و بطور خاص بعد انقلاب کذائی مریم قانون برده داری در سازمان حاکم شد و از نیروها برده وار بیگاری می کشیدند و همچنین علنا مسعود و مریم در نشستها به نیروها می گفتند که همه مردان باید نوکر دوم و همه زنان باید کلفت دوم شورای رهبری و سران فرقه باشند وعملا اینرا در سازماندهی ها اعمال می کردند طوری که هر شورای رهبری یک یا چند نوکر و کلفت داشت تحت عنوان آبدارچی و کنترله و ضمن اینکه غذای آنها با بقیه نیروها فرق می کرد بهترین ماشینها و امکانات در اختیار آنان قرار داشت بله این بود آن واقعیت شعار پر طمطراق جامعه بی طبقه توحیدی در فرقه رجوی.

سوم) رجوی بعد از فراراز ایران شورائی را تاسیس کرد و گفت ما تنها آلترناتیو هستیم ؛ اما واقیعت این بود که اکثریت اعضای این شورای دست ساز نفرات خودش بودند بجز چند نفر معلوم الحال مثل قصیم و هزار خانی که به لحاظ سیاسی وزنه نبودند و جزو ورشکستگان سیاسی بودند که از سر تنبلی اهل کار نبودند لذا توسط سازمان تامین مالی می شدند تا اهداف سازمان را دنبال کنند . و همچنین از نظر سیاسی نه تنها آلترناتیو نبود بلکه بدلیل سیاست های ضد خلقی اش بشدت مورد تنفر و خشم و انزجار مردم ایران قرار دارد و هیچ جائی در میان گروه های سیاسی مخالف چه در ایران و چه در خارج کشور ندارد.

چهارم ) رجوی گفت مریم با انقلابش بزرگترین سرمایه سازمان هست و مریم مهر تابان هست و انقلاب او نفرات را جوان و احیاء و زیبا کرده است ؛ ولی واقعیت امر چیزی دیگری بود بله واقعیت این بود که او عاشق مریم شده بود ولذا بدینوسیله او را از چنگ ابریشم چی در آورد و بعدش هم برای تثیت جایگاه خود در مسند صدارت دفتر سیاسی را منحل کرد و خودش را رهبری بلامنازعه نامید و در واقع با یک تیر دو نشان زد هم مریم را بدست آورد و هم با انحلال دفتر سیاسی قدرت خودش را در سازمان تثبیت کرد و همچنین مریم نه تنها مهر تابان نبود و انقلابش آدمها را زیبا و جوان و احیاء نکرد بلکه مثل یک شب سردو تاریک زمستانی بود که همه را خمیده و پیرو افسرده کرد و بقول معروف مریم مثل دوده ای بود که آمد در مناسبات سازمان وبدون اینکه افراد متوجه بشوند زندگی آنها را سیاه و تباه کرد و افراد نه تنها به سبب این خیمه شب بازی احیاء و زنده نشدند بلکه به مردگانی متحرک تبدیل شدند آری اینها از برکات این انقلاب نا میمون بود.

پنجم) رجوی وقتی که در پاریس بود گفت که با طارق عزیز معاون صدام ملاقات کرده و قرارداد صلح را امضاء کرده است و بعدش هم که به عراق آمد و گفت که این پرواز تاریخ ساز هست و همچنین گفت می روم تا آتشها بر افروزم بر بالای کوهستانها ؛ اما واقعیت این بود؛ اولا: جنگی با صدام نداشته که تا بخواهد قرار داد صلح امضاء کند پس بنابراین قرارداد صلح همان اسم مستعار امضای قرارداد نوکری و مزدوری برای صدام دیکتاتور بود . وثانیا :این پرواز تاریخ ساز نبود بلکه براثر نا مساعد بودن وبر وفق مراد نبودن شرایط در فرانسه رجوی که عادت دارد همیشه سر بزنگاه ها که احساس خطر جانی کند فلنگ را ببندد و فرار را بر قرار ترجیح دهد پس بنابراین نه تنها پرواز تاریخ ساز نبود بلکه فرار تاریخی بود که به عراق رفت تا در جوار صدام بتواند راحتر به نوکری و مزدوری بپردازد .ثالثا:واقعیت این بود که او نیومد در عراق که آتش بر افروزد در کوهستانها بلکه آمد جهت خوش خدمتی به صدام آتش بر افروزد در جبهه های جنگ و سربازان بی گناه را بکشد و یا کردکشی کند و یا مهمتر از همه چیز آتش بزند به همه هست و نیست افراد در سازمان و بهترین سرمایه آنها را که عمر گرانمایه شان بود را از آنان بگیرد و زندگی شان را به آتش بکشد و تبدیل به خاکستر نماید.

ششم) رجوی بعد از آمدن به عراق گفت که می خواهد ارتش آزادی بخش تشکیل بدهد ؛ اما واقعیت این بود که این یک ارتش کوچکی بود که تو سط صدام با سلاحهای اهدائی او تشکیل شده بود تا در خدمت اهداف پلید رجوی و صدام باشد .


هفتم) رجوی بعد از پذیرش اجرای آتش بس توسط ایران و عراق گفت که برای عملیات سرنگونی می رویم و اسم آن را گذاشت فروغ جاویدان و بعدش هم که شکست خورد گفت عملیات فروغ بیمه نامه ارتش آزادی بخش هست ؛ ولی واقعیت این بود که بعد از اجرای آتش بس استراتژی رجوی که روی جنگ استوار بود شکست خورده بود لذا برای اینکه از دست اعتراضات نیروهای معترض خودش را خلاص کند همه آنها را در تنور جنگی نابرابر ریخت تحت عنوان فروغ جاویدان که در حقیقت دروغ جاویدان بود. و همچنین واقعیت این نبود که این عملیات بیمه نامه بقای ارتش آزادی بخش گردد بلکه استارت و شروع فروپاشی سازمان و این ارتش را رقم زد که اکنون با بسته شدن قلعه اشرف این فروپاشی به کمال رسید.

هشتم) رجوی بعد از برگشت از فروغ گفت شما چون وابسته به زن و خانواده بودید نتوانستید سرنگون کنید بنابر این با شعارهائی نظیر ضرورت سرنگونی و رهائی زن و آزادی و عدالت و برابری این خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب سال 68 را براه انداخت ؛ اما واقعیت این بود که رجوی استراتژی جنگ مسلحانه اش شکست خورده و کشتی جنگ افروزی اش که سوار بر جنگ ایران و عراق بود اکنون به گل نشسته بود و رجوی مواجه شده بود با خیل ناراضیان در سازمان ؛ زنانی که شوهر از دست داده ویا مردانی که همسرانشان را از دست داده بودند و همه مقصر اصلی را رجوی می دانستند که اینطور همه را به کشتن داده است . لذا رجوی برای فرار از پاسخگوئی دست به اجرای این خیمه شب بازی زد وطلاق اجباری را راه انداخت و بچه های خردسال را از والدینشان جدا کرد وآواره خارج کشور نمود . و واقعیت این بود که نه تنها از رهائی زن خبری بنود بلکه زنان را از مردان جدا کرده وتحت عنوان شورای رهبری برای خودش همانند شاهان قاجار حرم سرایی راه انداخت . و همچنین نه تنها از آزادی خبری نبود بلکه برای جلو گیری از ریزش نیروها با اهرم انقلاب و بندهای آن بدترین خفقان و دیکتاتوری را در تشکیلات مخوف اشرف را ه اندازی کرد . فشار و خفقانی که اوج آن زندانها و شکنجه و اعدام افراد در سال 73 بود که بدستور شخص رجوی در اشرف دایر گشته بود.

نهم) سازمان و بطور خاص رجوی همواره می گفت آمریکای جهانخوار و امپریالیست مثل ببر کاغذی هست و در این راستا سرودها و شعارهائی نظیر نبرد با آمریکا و آمریکائی بیرون رو خونت روی زمینه را ساخته بود و خودش را یک سازمان انقلابی و ضد امپریالیست و حامی خلق قهرمان ایران می دانست و حتی در زمان تسخیر سفارت آمریکا در ایران ضمن تائید آن با راه اندازی ملیشیا و آن رقص های خیابانی سعی کرد خودش را ضد امپریالیست ترین در میان سایر گروهها نشان دهد ؛ اما واقعیت صدو هشتاد درجه بر خلاف این بود و مرور زمان اینرا ثابت کرد که این سازمان نه تنها ضد امپریالیستی نیست بلکه دست پرورده و نوکر آنها هست و بطور خاص اینرا همگان بعد از سقوط صدام به روشنی دیدند که چطور سازمان با به اصطلاح سیاست حرکت موازی با آمریکا نه تنها علنا دیگر از آن شعار های پر طمطراق که مثل طبل بلند آواز و میان تهی بود فاصله گرفت بلکه سعی کرد خود را آویزان دولت آمریکا کند و او را جایگزین صدام بعنوان ارباب جدید خودش نماید . و همچنین واقعیت این بود که آن راه اندازی میلشیا در جریان تسخیر سفارت آمریکا نه برای مبارزه با امپریالیست بود بلکه آنان همان جوانان و نوجوانان نگون بختی مثل ما بودند که با عشق مبارزه با آمریکای جهانخوار گول رهبر شیاد این فرقه را خوردند و تعدادی به زندان رفتند و تعدادی اعدام شدند و تعدادی در خانه های تیمی و جنگلهای شمال ایران در درگیری با نیروهای دولتی کشته شدند و تعدادی هم با حیله و نیرنگ سران فرقه به عراق کشانده شدند تا بازیچه صدام و رجوی قرار گیرند و بجای مبارزه با امپریالیست به مبارزه با سربازان بی گناه در جبهه های جنگ برای پیشبرد اهداف و مطام شیطانی صدام و رجوی بپردازند.
دهم ) رجوی همواره می گفت سلاح ناموس مجاهد خلق هست و مجاهد هرگز از سلاحش جدا نمی گردد و نمی دونم مجاهد با سلاح زنده هست و بدون آن می میرد و معناو مفهوم ندارد و خلاصه مجاهد جان بر کف هست و هزارو یک جور از این قبیل شعارهای تو خالی که اصلا واقعیت نداشت ؛ چون دیدیم که بعد از سقوط صدام برای خوش رقصی و خوش خدمتی برای آمریکا از همه آن شعار های پر طمطراق یک شبه عقب نشینی کرد و بدون کوچکترین مقاومتی سلاحها را دودستی تقدیم ارتش آمریکا در عراق کرد و گفت که ما سلاح را دادیم تا صاحب سلاح را حفظ کنیم که البته واقعیت این بود که سلاح را داد تا خودش را حفظ کند و نشان دهد که برای سرسپردگی به ساحت مقدس امپریالیست آمادگی کامل دارد و حاضر هست تحت هر شرایطی که مقامات آمریکائی بفرمایند به عنوان غلام حلقه بگوش در خدمت باشد.

یازدهم) رجوی همواره براثر تحلیل های آبکی و به اصطلاح آب دوغ خیاری خودش وقتی که شکست می خورد و نه تنها تحلیل هایش که از ذهن بیمارش تراوش کرده بود درست از آب در نمی آمد بلکه صد و هشتاد درجه عکسش اتفاق می افتاد به عنوان مثال در دوران خاتمی گفت خاتمی به دور دوم نمی رسد در صورتی که عکس شد و او به دور دوم رسید .لذا او برای فرار از پاسخگوئی در این گونه موارد گناه را به گردن نیروها می انداخت و نیروهای معترضی که زیر بار این کشکیات رجوی نمی رفتند و با هزار رنج و مشقت از سازمان جدا شده و خودشان را به کشورهای اروپائی می رساندند ؛ رجوی آنان را بریده و مزدور و خائن می نامید و آنان را مستحق اعدام می دانست ؛ اما واقعیت این است که ؛ اولا: اینان بریده نیستند بلکه رهاشده از قید و بند های رجوی شیاد هستند که برای فرار از تباه شدن بیشتر عمر شان توسط رجوی از این مناسبات مخوف با تحمل هزاران رنج مشقت و پذیرش ریسکهای فراوان که بعضا به از دست دادن جانشان منجر می شد خود را رهانیده تا به دنیای آزاد برسند و بتوانند با افشای چهره کریه رجوی و عملکرد فرقه گرایانه اش در جهت رهائی بقیه دوستانشان که در چنگال این فرقه هنوز اسیرند تلاش کنند .ثانیا:اینان نه تنها خائن نیستند بلکه مورد خیانت رجوی قرار گرفته اند و رجوی به اعتمادشان خیانت کرده است. بله رجوی خودش بزرگترین خائن به مردم ایران و مردم عراق و بطور خاص به نیروهای خودش هست و اینرا تجربه در این سالیان نشان داده و رجوی با کارنامه سیاه خودش در این دوران عمر ننگینش بخوبی ثابت کرده و نشان داده است .ثالثا :اینان مزدور کسی نیستند بلکه این رجوی هست هر زمان بنابر مصلحت مزدوری کسی را می کند ؛ یک روز مزدور صدام می شود ؛ یک روز مزدور آمریکا می شود و یک روز هم در خدمت سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای غربی و بطور خاص اسرائیل قرار می گیرد و رجوی برای اینکه این نوکری و مزدوری کثیفش را بپوشاند و خشم و عصبانیت افسار گسیخته خودش را از افشاگری ها و روشنگری ها و فعالیت های حقوق بشری این رها شدگان در مجامع حقوق بشری و ارگانهای بین المللی را نشان دهد ؛ با شیادی و فرافکنی خاص خودش افراد رها شده را مزدور خطاب می کند.

دوازدهم) سازمان و بطور خاص رجوی همواره دم از استقلال و آزادی می زد و می گفت ما مستقل ترین و انقلابی ترین و دمکراتیک ترین گروه مبارز هستیم ؛اما واقعیت چیزی دیگری را در این فرقه نشان می داد و ما این واقعیت تلخ را در مناسبات قرون وسطی ای این فرقه با پوست و گوشت و استخوان لمس و احساس کردیم .اولا:به لحاظ استقلال صدو هشتاد درجه عکس بود و همواره به نیروی خارجی بجای خلق قهرمانی که از آن دم می زد تکیه داشت و تجربه در این سالیان ثابت کرده که هر وقت حمایت خارجی نداشته سریعا فشل شده و از هم پاشیده است . مثلا در زمان سقوط صدام چون حمایت اورا نداشت داشت فرو می پاشید که خودش را به دولت آمریکا وابسته کرد و بعدش هم دیدیم که به محض اینکه دولت آمریکا بخشی از حمایت خودش را از سر اینان برداشت فروریختند و اشرف سقوط کرد .ثانیا :اینان نه تنها بوئی از آزادی نبرده اند بلکه خفقان ترین و دیتکتاتورترین مناسبات را در سازمان حاکم کرده بودند و سانسور شدید در مناسبات بیداد می کرد طوری که نفرات حق داشتن یک رادیو و گوش دادن به آن را نداشتند و فقط مجبور بودند به اخبار سانسور شده سازمان که توسط سیمای خفقان پخش می شد گوش دهند و در صحنه سیاسی هم نه تنها هیچ گروه سیاسی را قبول ندارند و تحمل کوچکترین انتقاد از جانب آنها را ندارند بلکه همه را مزدور و وابسته خطاب کرده و خودش را ابلهانه تنها آلترناتیو می پندارند . ثالثا :به لحاظ انقلابی بودن کاملا بر عکس اتفاقا ضد انقلابی ترین گروه هستند ؛ چرا یک گروه انقلابی تکیه اصلی اش به مردم خودش هست اما اینان نه تنها تکیه به مردم نداشتند بلکه کاملا بر عکس با تکیه به قدرت های خارجی به مردم خود بیشترین خیانت و ظلم و ستم را روا داشتند اینرا تاریخ در طول این سالیان بخوبی گواهی داده است.

سیزدهم) وبلاخره اینکه رجوی از فردای سقوط صدام بر خلاف نظر مردم و دولت عراق که خواهان اخراج سازمان از عراق بودند گفت اشرف شهر شرف هست و کوهها بجنبند اشرف تکان نخواهد خورد و از این قبیل اراجیف و شعارهای توخالی و بعدش هم تحت حمایت ارتش آمریکا به عنوان اپوزیسیون دولت منتخب مردم عراق عمل می کرد ؛ اما واقعیت این بود این قلعه اشرف زمینی بود که صدام بزور از روستائیان و کشاورزان استان دیالی گرفته و به رجوی به پاس مزدوریش اهدا کرده بود و این فرقه هم آن را در زمان صدام با حمایت صدام و در زمان بعد سقوط صدام هم با حمایت ارتش آمریکا در عراق در اشغال خودش نگه داشته بود . بعد از کلی بهانه تراشی و خشونت آفرینی و به کشتن دادن افراد بی گناه در اشرف سر انجام هم اینکه دولت آمریکا به سران فرقه دستور داد آنجا را ترک کنند؛ خانم مریم عضدانلو به یک باره از همه آن ادعا ها و شعارهای توخالی دست کشید و عقب نشینی کرد و طی اطلاعیه ای گفت به توصیه خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا ما پذیرفتیم که نیروها به کمپ موقت لیبرتی بروند ؛ واکنون هم چند روز پیش شاهد بودیم که با ترک آخرین گروه از این قلعه مخوف درب این قلعه بسته و گل گرفته شد
این بود گوشه ای از گفتار تا واقعیت در فرقه رجوی که ما جدا شدگان در سالیان عمر مان در مناسبات فرقه ای رجوی شاهدش بودیم و با پوست و گوشت و استخوان آنها را لمس کردیم . و اکنون که شاهد فروپاشی قلعه اشرف هستیم دلیل اصلی این فروپاشی به نظرم همین گفتار های بی محتوا و دور از واقعیات و عملکرد فرقه گرایانه سران فرقه و بطور خاص رجوی می باشد .در پایان ضمن تبریک به همه خانواده های قربانیان به خاطر سقوط اشرف


امیدوارم که هر چه زودتر شاهد رهائی همه قربانیان گرفتار در چنگال سران این فرقه باشیم
به امید آنروز

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد