_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

از عقیم کردن زنان تا سوء استفاده جنسی در فرقه فاشیستی مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

نیم نگاه، بیست و دوم نوامبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=1662

 

قربانیان تروریسم به دو دسته کلی تقسیم می شوند، دسته اول کسانی هستند که هدف حملات تروریستی قرار می گیرند. معمولا هر جا از قربانیان تروریسم یاد می شود منظور از قربانیان ، این دسته هستند. اما دسته دومی نیز وجود دارند که تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.این دسته همان اعضاء گروه های تروریستی اند که تحت شرایط ضد حقوق بشری به عضویت این گروه ها درآمده و در وضعیت های غیرانسانی به انجام اقدامات تروریستی وادارمی شوند یا دراردوگاه های این گروه های تروریستی به گروگان گرفته می شوند.

اعضای فرقه تروریستی مجاهدین خلق ساکن درعراق (کمپ لیبرتی) از جمله دسته دوم قربانیان تروریستی اند که در اسارت این فرقه گرفتارشده اند. این موضوع وقتی مهم تر جلوه می کند که هزارتن ازاعضاء فرقه مجاهدین خلق را زنان تشکیل می دهند. آنها یا مجرد هستند یا از شوهرانشان طلاق گرفته اند و کاملا تنها زندگی می کنند. این خواست فرقه است. به آنها القاء شده است که خود را وقف فرقه و خواسته های رهبران فرقه بکنند و این گونه به رستگاری برسند.

بسیاری،ازنقض گسترده حقوق بشری اعضاء فرقه تروریستی مجاهدین خلق خصوصا زنان عضو خبرنداشتند تا اینکه درجریان اشغال عراق درسال ۲۰۰۳ میلادی که دیکتاتوری صدام حسین برای همیشه از بین رفت، بعضی از اعضا توانستند از شرایط آشقته به وجود آمده ناشی از جنگ نهایت استفاده را برده واز پادگان مخوف اشرف که محل استقرارآنها بود فرارکنند.

آنها واقعیت های دردناکی از آنچه رهبران فرقه بر سر زنان می آورند را برای افکار عمومی جهان روایت کردند. روایت کردند که چگونه ساده ترین حقوق اولیه زنها در پادگان اشرف نادیده گرفته می شود. درهمین حال گروههای حقوق بشری، نهادهای دولتی و سرویس امنیتی برخی کشور ها نیز گزارش های تکان دهنده ای ازوضعیت اعضای فرقه خصوصا زنان عضو منتشر کردند که ابعاد فجایع صورت گرفته بر ضد زنان پادگان را ترسیم می کند.

سقوط صدام حسین همچنین به نهادهای حقوق بشری فرصت داد تا تحقیقات مستقلی درخصوص وضعیت نابهنجار و غیرانسانی ساکنان اشرف به عمل آورند و نتایج این تحقیقات هولناک را دراختیار عموم قراردهند.گزارش زیر براساس اسناد و شواهد برگرفته ازاعترافات جدا شده ها، نهادهای حقوق بشری، موسسه های مطالعاتی و تحقیقاتی و سرویس های امنیتی برخی کشورهای غربی تنظیم شده است. در این گزارش سعی می شود وضعیت زنان ساکن اردوگاه اشرف بر اساس اسناد موجود در مقایسه با قوانین بین المللی راجع به زنان و قوانین حقوق بشری موجود بررسی شود.

 

۱-ازدواج ممنوع

شاید تصورش دشوار باشد اما واقعیت این است که زنان عضو فرقه مجاهدین خلق حق ازدواج ندارند. آنها اگر هم ازدواج کرده باشند می بایست ازهمسرانشان طلاق بگیرند. درفرقه به آنها گفته می شد که این برای تشکیلات ضروری است. اعتقاد رهبر فرقه براین است که عشق زنان به همسرانشان سبب ایجاد حائل میان عشق آنها به فرقه ورهبرفرقه خواهد شد و زنان را از انجام وظایف شان در برابر فرقه و رهبران آن باز می دارد. درتشکیلات فرقه رجوی عشق و علاقه، تنها دررابطه فرد با فرقه و رهبران آن معنا پیدا می کند. لذا زنان عضو فرقه باید تنها به رهبری آن عشق بورزند. این نشانه فداکاری و اثبات علاقه مندی به فرقه ارزیابی می شود.

دیده بان حقوق بشردرگزارشی که درمارس ۲۰۰۵ میلادی منتشر کرد به این موضوع پرداخته است. دراین گزارش که با نام “خروج ممنوع” منتشر شد با اشاره با دیکتاتوری شدید مسعود و مریم رجویآمده است :

“مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق عبارت بودند از: طلاق های اجباری افراد مزدوج، نگارش مرتب گزارش های خود انتقادی، چشم پوشی از تمایلات جنسی و فداکاری جسمی و روحی مطلق برای رهبری.”

همانطورکه درگزارش دیده بان حقوق بشرذکر شده است، طلاق اجباری افراد مزدوج یکی از مراحل مختلف انقلاب ابدئولوؤیک فرقه بوده وهیچ گریزی درانجام آن نیست. البته این قانون شامل شخص مسعود و مریم رجوی نمی شود و تنها این دوبودند که می توانستند با هم ازدواج کنند .

این در حالی است که بندج ماده پنجم “میثاق بین المللی حذف تمام اشکال تبعیض نژادی” مصوبه ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵ “حق ازدواج و انتخاب همسر ” را ازحقوق بنیادی هر زن برمی شمارد.

موسسه تحقیقات دفاعی ملی امریکا (رند) نیز درگزارش خود راجع به فرقه مجاهدین خلق براین واقعیت صحه می گذارد که زنان عضو مجاهدین خلق درعراق باید زندگی تجرد را برمی گزیدند.

در گزارش این موسسه آمده است: “به عنوان بخشی از “انقلاب ایدئولوژیک”، طلاق های اجباری و تجرد ازجانب رجوی ها جبرا اعمال گردیده است. طلاق اجباری زوج ها را موظف ساخت تا حلقه های ازدواج خود را در یک کاسه انداخته و عواطف خود نسبت به یکدیگر را محکوم نمایند.”

در همین حال بند ۲ ماده بیست و سوم کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد: “حق ازدواج و تشکیل خانواده برای مردان و زنانی که به این سن (سن ازدواج) رسیده اند، را برسمیت می شناسد.”

موضوع اصرار بر تجرد و ممنوعیت ازدواج در فرقه مجاهدین خلق، که درگزارش های فوق نیز بر آن صحه گذاشته شده است ناقض بسیاری از مفاد حقوق بشری و از جمله نقض صریح میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد است.

بند ۱ ماده دهم میثاق مذکور تصریح می کند: “- خانواده که عنصر طبیعی و رکن بنیادین جامعه است باید تا حد امکان از محافظت و مساعدت گسترده برخوردار گردد، بویژه تا زمانیکه (خانواده) مسئولیت نگاهداری و تربیت کودکان را به عهده دارد. (همچنین) ازدواج باید با رضایت آزادانه و تمایل همسران منعقد گردد.”

حق ازدواج و تشکیل خانواده از ساده ترین حقوق اولیه و بنیادین هر فرد است. این حق مانند حقوق اولیه دیگری نظیرداشتن شغل و انتخاب محل زندگی سلب نشدنی است و هیچ کس نمی تواند این حق را از دیگری سلب نماید. اما زنان عضو فرقه مجاهدین خلق در عراق از این حق بنیادی محروم اند.

 

۲- عقیم کردن زنان

فرقه مجاهدین خلق بیش ازهر گروه دیگری مدعی تساوی حقوق زن و مرد است. اما زنان عضو فرقه از ساده ترین حقوق خود محروم هستند. قسمت هولناک موضوع اینجاست که فرقه مجاهدین خلق به ممنوعیت ازدواج برای زنان عضو قناعت نمی کرد. این فرقه برای از بین بردن هر گونه عطوفت مادری و یا بازگشت احتمالی زنان به شرایط قبل، در سال های استقراردر پادگان اشرف، طی یک سناروی خوفناک ضد بشری طرح عقیم کردن زنان ه را پیاده کرد.

بتول (نسرین) سلطانی (۴۳ساله) یکی ازجداشدگان فرقه که ۲۰ سال سابقه همکاری و عضویت در سازمان را دارد، از جمله قربانیانی است که دردوران عضویت درفرقه مجاهدین خلق از همسرش طلاق گرفته و کودکش را رها ساخت و تا رده تشکیلاتی شورای رهبری آن ارتقاء یافت. وی در این خصوص می گوید:” در یکی از نشست‌های شورای رهبری سازمان مجاهدین‌ به نفیسه بادامچی (تنها دکتری که در رده شورای رهبری عضویت داشت) توسط مسعود رجوی ابلاغ شد که اولین و مهمترین مسئولیت او برداشتن رحم زنان است و بابت بالا رفتن آمار این زنان از شخص مسعود (رجوی) امتیاز می‌گرفت. در سازمان به جراحی رحم بالا رفتن از قله اطلاق می‌شود. مثلا در جلسات سازمان مسعود و مریم از نفیسه بادامچی سوال می‌کردند تاکنون چند زن به نوک قله رسیده؟ و چند زن در نوبت هستند؟ (نشست مطبوعاتی بتول سلطانی در همایش بزرگ پاریس،۱۹ ژوئن ۲۰۱۰ )

به گفته این عضو جدا شده از فرقه مجاهدین خلق تا زمانی که وی درفرقه حضور داشته است (۱۸اکتبر ۲۰۰۸ ) بیش از ۱۵۰ نفر از خانم‌ها تحت عمل جراحی عقیم سازی قرار گرفته بودند.

این در حالی است که بند” ه” ماده شانزدهم کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان ” داشتن حقوق یکسان جهت تصمیم گیری آزادانه و مسئولانه در زمینه تعداد فرزندان و فاصله زمانی بارداری و دستیابی به اطلاعات، آموزش و وسائلی که آنها را برای اجرای این حقوق قادر میسازد.” را از حقوق زنان به رسمیت شناخته است.

از قانون فوق چنین بر می آید که اولا بارداری حق اولیه هر زن است یعنی داشتن فرزند از حقوق اولیه هر زن به حساب می آید و ثانیا زنان در باردار شدن کاملا آزاد بوده و هیچ کس نمی تواند هیچ گونه محدودیت یا اجباری در این زمینه برای آنها به وجود آورد. آزادی زنان در این زمینه شامل تعداد فرزندان و فاصله های دوره بارداری نیز می باشد. یعنی هیچ کس نمی تواند زنی را وارد کند که چه وقت باردار شود، تا چه رسد به اینکه کاری کند که آن زن اصلا باردار نشود! قانون مذکور حتی تدارک وسایل و امکانات لازم برای دوره بارداری زنان را لازم و ضروری بر می شمارد.

برداشتن رحم زنان بر اساس زور و تحت تعلیمات فرقه ای می تواند نوعی نقص عضو برای زنانی باشد که قصد دارند بچه دار شوند. نوعی نقص عضو که قابل درمان و جبران نیست.کم نیستند قوانین حقوق بشری که بر سلامت جسمی و روحی زنان تاکید ویژه ای دارند.

عقیم کردن زنان در تناقض با قوانین حقوق بشری است که سلامت زنان را مورد تاکید قرار می دهند. بند ۱ ماده دوازدهم میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد تصریح می کندکه :” دولتهای عضو این میثاق حق هر فرد را برای دستیابی و برخورداری از بالاترین (وضعیت) سلامت جسمی و روحی، برسمیت می شناسند.”

همان گونه که ملاحظه می شود قوانین مذکور به صراحت بر” سلامت” زنان و حق دسترسی آنها به “آموزش های تربیتی”خاص کودکان تاکید ویژه ای دارند.اما عقیم کردن ساکنان اشرف عملا به معنای نادیده انگاشتن سلامت آنها و نقص عضو آنهاست.

ممنوعیت ازدواج و عقیم کردن زنان عملا تلاش برای انقطاع نسل اعضاء ساکنان اشرف است. در حقیقت این موضوع یک نسل کشی است . در حقوق بین الملل هر گونه تلاش هدفمند برای جلوگیری از زاد و ولد یک گروه، قبیله یا قوم، مصداق نسل کشی است. بر اساس کنوانسیون جلوگیری از نسل کشی و مجازات مرتکبین” تحمیل استانداردهایی به قصد جلوگیری از زاد و ولد اعضای گروه” مصداق بارز نسل کشی است.

این دقیقا همان چیزی است که درخصوص زنان عضو فرقه تروریستی مجاهدین خلق اعمال شد. نزدیک دو دهه هیچ کودکی در پادگان اشرف متولد نشد. صدای هیچ کودکی در این پادگان به گوش نمی رسید. سن و سال زنان عضو مجاهدین خلق عمدتا بالای ۴۰ است؛ دوره ای که امکان بارداری برای زنان بسیار پایین خواهد آمد. در حقیقت این زنان اگر بعد از آزادی از فرقه رجوی هم بخواهند باردا شوند یا به دلیل عقیم شدن نمی توانند یا به دلیل سن بالا.

۳- کنترل و سوء استفاده جنسی زنان

یک واقعیت تلخ و مشمئز کننده فرقه مجاهدین خلق سوء استفاده جنسی از زنان فرقه است. گزارش های منشر شده حاکی است که مسعود رجوی بسیاری از زنان مطلقه فرقه را که مجبور به جدایی از شوهرانشان کرده بود مورد کامجویی قرار می‌داد.

موسسه رند در گزارشش در این خصوص می نویسد: عشق به رجوی ها می بایست جای عشق به همسر و خانواده را میگرفت. این گزارش کنترل جسی زنان در پادگان اشرف را تایید می کند. در بخشی از گزارش موسسه رند آمده است: اعضای سازمان مجاهدین خلق می بایست افکار و حتی خواب شبانه، خصوصا افکار و تمایلات جنسی خود، همینطور مشاهدات در خصوص سایر اعضا، را بطور روزانه ثبت نمایند.

به گفته خانم بتول ( نسرین) سلطانی یک از جدا شده های فرقه مجاهدین خلق کارکرد خشونت و استفاده جنسی از زنان در فرقه مجاهدین آنقدر زیاد بود که صدای فریاد شخصیتها و نویسندگان بین‌المللی را نیز درآورد،‌ به گونه‌ای که یک بار دبیر دوم سفارت آمریکا در بغداد طی گزارشی مستند، از بخشی از جنایات سرکرده گروهک تروریستی منافقین در تسویه حساب‌های خونین و کشتار همکاران خود، تجاوز به زنان عضو فرقه، مسموم سازی و اعدام دهها تن از اعضای بریده این گروهک پرده برداشت. این مقام آمریکایی که به مدت ۹ ماه، اسناد و پرونده‌های گروهک منافقین در عراق را مورد مطالعه و بازبینی قرار داده و خود نیز از مسئولان مرتبط با مسائل پادگان اشرف بوده است، در گزارش خود می‌نویسد: مسعود رجوی مانند «ملک فاروق» پادشاه سابق مصر حتی به زنان همکار خود نیز رحم نمی‌کند.

این در حالی است که بند الف و ب ماده ۲ اعلامیه حذف خشونت علیه زنان ” خشونت جسمی، جنسی و روانی که در جامعه عمومی اتفاق می افتد، از جمله تجاوز، سوء استفاده جنسی، آزار جنسی و ارعاب در محیط کار، در مراکز آموزشی و جاهای دیگر، قاچاق زنان و تن فروشی اجباری را از مصادیق بارز خشونت علیه زنان بر می شمارد.

۴- جدا کردن زنان از کودکان شان

به طلاق اجباری زنان متاهل، وادار کردن آنها به زندگی تجرد، کنترل و سوء استفاده جنسی از آنها توسط رهبر فرقه مجاهدین خلق باید جنایت جدا کردن کودکان از مادرنشان را اضافه کرد.

بر اساس آمار ۷۰ درصد از زنان عضو مجاهدین خلق در عراق مجرد بوده و تاکنون ازدواج نکرده اند و در مجموع ۱۰ درصد از زنان فرقه که متاهل بوده اند دارای فرزند هستند. با این حال این زنان متاهل از دیدن و سرپرستی کودکانشان محرومند. در گزارش اداره امنیت فدرال آلمان آمده است: “کودکان خردسال اعضایی که در سازمان مشغول فعالیت بودند در “خانه های کودکی” که سازمان ایجاد کرده بود، درکشورهای غربی و همچنین شهر کلن اسکان داده شدند. این بچه ها از والدین خود جدا گردیده تا با تربیت مجاهدین جهت جنگجویی ونبرد در ارتش آزادی بخش آماده گردند.”

این در شرایطی است که قوانین حقوق بشری و کنوانسیون های مربوطه داشتن حضانت کودکان را برای والدین خصوصا زنان یک حق طبیعی می دانند.

بر اساس بند” و “ماده شانزدهم کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان :” داشتن حقوق و مسئولیتهای یکسان در رابطه با حضانت (سرپرستی)، قیمومت کودکان و فرزند خواندگی یا رسم های مشابه با این مفاهیم که در قوانین داخلی وجود دارد. در کلیه موارد منافع کودکان از اولویت برخوردار است.

علاوه بر این جدا کردن کودکان از والدین از مصادیق مشخص نسل کشی محسوب می شود. در کنوانسیون جلوگیری از نسل کشی و مجازات مرتکبین به صراحت آمده است که “جداسازی اجباری کودکان گروه از گروه مادر و انتقال آنها به گروهی دیگر” عین نسل کشی است.

۵-شکنجه زنان

فرقه مجاهدین خلق خصوصا در اروپا با ژست‌های حقوق بشری تلاش می‌کنند خود را طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان معرفی کنند. آنها خصوصا در اروپا از مساوات و آزادی زنان حرف می‌زنند، گروه‌ها و تشکل‌های بسیار زیادی بنام زنان ایجاد کرده و در گروه‌های حقوق بشری فعالیت می‌کنند و بنام زنان و دفاع از آزادی زنان ایران، کنفرانس ها و همایش های متعددی برگزار می‌کنند اما در عمل خود به آنچه که می گویند اعتقاد و التزام عملی ندارند! و سابقه شان خلاف ادعاهایشان را نشان می دهد.

براساس گزارش دیده بان حقوق بشر (مارس ۲۰۰۵) اعضای سابق مجاهدین خلق علت جدایی شان از فرقه را طلاق های اجباری دسته جمعی در سال ۱۹۸۸ و آزارو اذیت و شکنجه توسط عمال سازمان به دنبال “چک های امنیتی” در سال ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ ذکر کرده اند.

این در حالی است که بر اساس ماده هفتم کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد مصوبه ۲۶ دسامبر ۱۹۶۶:”هیچکس نباید در معرض شکنجه یا رفتار تحقیرآمیز و مجازات غیر انسانی و وحشیانه قرار گیرد.

همچنین مطابق بند ح ماده ۳ اعلامیه حذف خشونت علیه زنان مصوبه ٢٣ فوریه ١٩٩۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد: زنان بطور برابر حق برخورداری و حفظ همه حقوق بشر و آزادی های اساسی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی، و همه عرصه های دیگر را دارند. این حقوق از جمله شامل مورد زیر است:

حق اینکه فرد مورد شکنجه یا دیگر مجازاتها یا رفتار خشن، غیر انسانی و تحقیرآمیز واقع نشود.

۶- ممانعت از ورود به ایران

مجاهدین خلق به زنان فرقه اجازه نمی دهند با خانواده هایشان ارتباط برقرار کنند. آنها زنان را در یک محیط کاملا ایزوله نگهداری می کنند و اجازه نمی دهند که از فرقه جدا شده و به ایران بازگردند یا به یک کشور ثالث بروند.

در بسیاری از موارد، عوامل فرقه مجاهدین خلق به خانواده اعضای فرقه در ایران اطلاع داده اند که بستگان آنها (عضو در فرقه)کشته شده یا مرده اند.همین الان هم تحت فشار نهادها و گروه های حقوق بشری اجازه تماس رسانه ها با اعضای فرقه را نمی دهند زیرا هر گونه ارتباط با دنیای ازاد را به مثابه تهدیدی برای ساختار فرقه ای حکم بر سازمان قلمداد می کنند.

گزارش دیده بان حقوق بشر دقیقا به این موضوع می پردازد که اعضای فرقه حق ترک آن را ندارند. در این گزارش می خوانیم: ” اعضای ناراضی که خواهان ترک سازمان بودند در بنگال ها محبوس می شدند. حبس در بنگال نوعی مجازات برای کسانی بود که از دیدگاه رهبری مرتکب خطایی شده بودند.”

موارد فوق تمام تظلماتی نیست که در حق زنان عضو فرقه مجاهدین خلق اعمال می شود. آنها مجبورند لباس یک دست و یک رنگ بپوشند. حق استفاده از لوازم آرایش ندارند. در ضمن پا به پای مردان در ساخت و سازهای داخل پادگان حضور می یافتند . تلاش می شود ازلحاظ فیزیکی مانند مردان به نظر برسند به همین دلیل زنان مجبور به کار اجباری و رژه درمقابل آفتاب سوزان عراق هستند تا چهره شان زنانه به نظر نیاید و همتای یک مردحاضر به انجام کارهای طاقت فرسا شوند. این ها تها بخشی از موارد نقض حقوق بشری است که فرقه مجاهدین خلق نسبت به زنان عضو فرقه در عراق اعمال می کند.

در چنین شرایطی لازم است سازمان های حقوق بشری حضور فعال داشته باشند. نهادهای مدنی و سازمان های غیر دولتی طرفدار صلح توجه بیشتری به این موضوع نشان دهند. موسسات مستقل برای نجات زنان عضو از ساختار فرقه ای حاکم بر آنها وارد عمل شوند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گزارش موسسه آمریکایی رند: “مسعود رجوی” مانند “ملک فاروق” حتی به زنان همکار خود نیز رحم نمی ‌کند

 

 

نیم نگاه، بیستم نوامبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=1629

 

یک واقعیت تلخ و مشمئز کننده فرقه مجاهدین خلق، سوء استفاده جنسی از زنان فرقه است. گزارش های منشرشده حاکی است که مسعود رجوی بسیاری از زنان مطلقه فرقه را که مجبور به جدایی از شوهرانشان کرده بود مورد کامجویی قرار می‌داد.

موسسه رند درگزارشش در این خصوص می نویسد: عشق به رجوی ها ( مسعود و مریم )می بایست جای عشق به همسر و خانواده را می گرفت. این گزارش کنترل جسی زنان در پادگان اشرف را تایید می کند.

دربخشی ازگزارش موسسه آمریکایی رند آمده است: اعضای سازمان مجاهدین خلق می بایست افکار و حتی خواب شبانه، خصوصا افکار و تمایلات جنسی خود، همین طور مشاهدات در خصوص سایر اعضا، را به طور روزانه ثبت نمایند.

به گفته “بتول سلطانی” یکی از جدا شده های فرقه مجاهدین خلق، کارکرد خشونت و استفاده جنسی از زنان در فرقه مجاهدین آن قدر زیاد بود که صدای فریاد شخصیت ها و نویسندگان بین‌المللی را نیز درآورد،‌ به گونه ‌ای که یک باردبیردوم سفارت امریکا دربغداد طی گزارشی مستند،ازبخشی از جنایات سرکرده فرقه تروریستی مجاهدین درتسویه حساب‌های خونین و کشتارهمکاران خود، تجاوز به زنان عضو فرقه، مسموم سازی و اعدام ده ها تن از اعضای بریده از این گروهک پرده برداشت. این مقام امریکایی که به مدت ۹ ماه، اسناد و پرونده ‌های مجاهدین خلق درعراق را مورد مطالعه و بازبینی قرار داده و خود نیز از مسئولان مرتبط با مسائل پادگان اشرف بوده است، در گزارش خود می‌نویسد: مسعود رجوی مانند «ملک فاروق» پادشاه سابق مصر حتی به زنان همکار خود نیز رحم نمی ‌کند.

این در حالی است که بند الف و ب ماده ۲ اعلامیه حذف خشونت علیه زنان، خشونت جسمی، جنسی و روانی که در جامعه عمومی اتفاق می افتد، از جمله تجاوز، سوء استفاده جنسی، آزار جنسی و ارعاب در محیط کار، در مراکز آموزشی و جاهای دیگر، قاچاق زنان و تن فروشی اجباری را از مصادیق بارز خشونت علیه زنان بر می شمارد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افسانه ی رقص رهایی و ذهن بیمار رهبرعقیدتی مجاهدین ـ بخش دوم

 

 

نیم نگاه، شانزدهم نوامبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=1561

 

 

بی شبهه ، مفهوم مطلق انگاری وکیش شخصیت زائیده تفکر و ذهن انسان متعلق به دوران قرون وسطی و عصربربریت است. اینکه فرد و شخص ـ که در دنیای واقعی همانند همه انسانهاست همچون یک اسطوره در دنیای ذهن قلمداد گردد و مبدل به سوژه یا یک قدیس ماورایی وآسمانی در ذهنیت برخی ازانسانها درمقاطع گوناگون تاریخی شود یک امرناراست و بی شک یک بیماری فراگیر و پالس روشنی از تلاشی فردیت و هویت و ذات مستقل آدمهاست.

انسان دردنیای معاصر با پایبندی به الزامات زیست جمعی و فردی از جمله دموکراسی، آزادی و برابری انسانها بسیاری از تابوها، افسانه ها واسطوره های ذهن تاریخی را به نقد و تحلیل منطقی کشیده است وسرانجام با حقیقت مفاهیم، رویدادها و واقعیت راستین خویش مواجه شده است.

ولی همچنان بازتولید ذهن توسعه نیافته دردنیای مدرن ادامه دارد و در این میان مناسبات ، ساختار و فضای فکری حاکم برفرقه مجاهدین یک نمونه عینی و مشخص است. اما چرا تابوها، ذهن بیمار، توسعه نیافته و متعلق به دوران بربریت ـ گاه خود را به شکلی آزاردهنده در دنیای مدرن، عصرتحولات دموکراتیک وعقلانیت انتقادی عیان و آشکار می کند؟ دکترعلی شریعتی اندیشمند و متفکر ایرانی معتقد است : عوامل انحطاط انسان سه چیز است : جهل ، نفع و ترس …

تیم مدیریت سایت نیم نگاه

افسانه ی رقص رهایی و ذهن بیمار رهبرعقیدتی مجاهدین ـ بخش دوم

خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین و ارتش آزادیبخش

در این جلسات مریم رجوی دائما می گفت فکرمی کنید که بعد ازاین عقد چه چیزی برای شماست؟ یکی از خانمها گفت: این موضوع برایم واقعی نمیشود وبا همسرم مقایسه می کنم. بعد مریم گفت: که شما عاشق نیستید و قیمت عشق مسعود به شما یکجانبه است و من می فهمم وگرنه چرا شما تا حالا کاری نکردید وما نمیدانستیم که چکار باید بکنیم. ما که همه جور جسما و روحا دراختیار او هستیم دیگرچه کار باید کرد!!؟

تقریبا یک سال بعد دیدم که مریم در جلسه گفت: شما چگونه زنی هستید که مسعود را می بینید ولی خود را برایش هلاک نمی کنید که به اتاق خواب او بروید و با او یکی شوید!! من احساس کردم که آب شدم و پتکی توی سرم خورد. یعنی چه؟ امکان ندارد. برای کنجکاوی بیشتر خواستم خود را شیفته این موضوع بدانم. می خواستم بدانم که بالاخره آیا موضوع بیش ازاین هم جنسی میشود یا فقط ایدئولوژیک و آزمایش است تا این که اولین باربعد از برنامه رقص رهایی که تقریبا از ساعت ۱۰ شب تا یک صبح طول کشید و جلسه تمام شد به من گفتند که بعد از تمام شدن حوض به مقر نرفته بلکه خواهرمریم با من کار دارد و به دفتر مریم بروم.

بعد از مراجعه به دفترمریم او با گفتن این جمله :” امشب شب زفاف تو و شب معراج توست و قدرشناس قیمتی باش که مسعود برایت داده تا همانند من و در سطح من و بیش از من بعد از این معراج با مسعود یکی شوی و بار مسوولیت به دوش بکشی و خودت را عاشق ترین بدانی یا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی کنی از دور خارج می شوی وهمچون جسدی میشوی در تشکیلات و روی میز ما خواهی ماند، بنابر این سعی کن قیمتی که برایت داده شده است را درک کنی و در کار و مسوولیت کوشا باشی “!!

بعد مرا با لبخندی به سمت مجموعه ای که اتاق خواب مسعود بود، راهنمایی کرد. من در حالی که شوکه شده بودم و سردرد عجیبی داشتم، باز فکرمیکردم که این آزمایش است اما آن شب تا صبح و شب های مشابه اورا یک مرد عادی و دیدار را یک ملاقات جنسی محض یافتم و از نظر من پلیدی ای بود که با این برنامه رنگ و لعاب ایدئولوژیک به آن زده می شد. من عمق یک فرقه واپسگرا را دیدم که اینگونه همه چیز افراد را درقید و بند خود نگاه میدارد. احساس می کنم همانجا هر چه که از سازمان و بنیانگذاران و مقاومت و راه سرخ حنیف ومبارزه بود در درونم تبدیل به مشتی خاکستر شد، اما سعی کردم خودم را نگهدارم و شاید تصمیم به فرار ازهمان جا در من قطعی شد.

با خود فکر میکردم این همه شبانه روزبه دستور تشکیلاتی و نشست های موسوم به سرویس تشکیلاتی، توی سربرادرهای تحت مسوولمان می زنیم و خون آنها را درشیشه میکنیم که چرا نگاه چپ به کسی کردی و طلاق و فشار و به قول مسعود که همیشه سفارش میکرد ودستور می داد که سلاحت را بایستی دائما این مردها بالای سر خود احساس کنند. تیغ انتقاد و کار کشیدن از جسم آنها، تبر و تپانچه و میگفت: دلسوزی برای برادرهای تحت مسوول یعنی همخوابگی با آنها ” و اینها عین جملات مسعود است که به ما درس شقاوت وسنگدلی میداد، اما درجلسات بعدی حوض شورای رهبری، به محض اینکه آن را اعلام میکردند با خود فکر و به دیگران نگاه می کردم، این بار نوبت کیست که توسط مریم به صورت خصوصی به اتاق خواب مسعود دعوت شود و دعا میکردم که من نباشم واین جلسات با شکل و صورت های متفاوت ولی یک محتوای جریان وار ادامه داشت و بعدها فهمیدم استثماری در شکلی بسا پیچیده تر و کامل تر از زن بود.

پس از آن، نشست های متوالی که با مریم داشتیم که باید لحظه به لحظه درباره واکنشهای درونیمان صحبت می کردیم و مینوشتیم و مریم عبورهرکس را از حوض شورای رهبری تایید میکرد و بعد ازآن حتما ارتقای درجه و مسوولیت داشت. همیشه قبل از این جلسات و هر بار توسط گیتی گیوه چی توضیحات امنیتی داده می شد که این موضوع باید کاملا محرمانه بماند و با هیچ کس صحبتی نشود. البته همه مراسم رقص رهایی کاملا سری بود و حتی ۲ عضو شورای رهبری همسطح هم حق نداشتند در این گونه موارد با هم صحبت کنند. تمامی حفاظت مسعود را هم از زنان شورای رهبری در همین سطح میگذاشتند. البته اساسا همه زن هایی که در حفاظت بودند، رده شورای رهبری داشتند ولی به هیچ عنوان حتی برای حفاظت ورودی مقر هم از برادران با بالاترین رده استفاده نمی شد.

من با ۳ نفر از اعضای شورای رهبری به نام های حول این جلسات « ب ر » و « ز ش » ،« ش ح » بخصوص بعد از سقوط صدام و مدتی که این جلسات تعطیل شده بود، حرف می زدیم و یکی ازاینها که سطح مسوولیت بالایی هم داشت، میگفت که خودش غیر ازموارد تکی، چند نفری با برخی نفرات هم ستاد ی اش همخوابگی با مسعود داشته ومیگفت که مریم رجوی به این نوع ملاقات با مسعود ” معراج جمعی میگفته است “!! من به او گفتم که چرا مرا درچنین ترکیبی صدا نکرده اند که او گفت : تو حتما کمتر با کسی اصطلاحا گیس و گیس کشی داشتید و وقتی این کینه ها وحسودی ها بین ۲ زن یا چند زن شورای رهبری بالا می گرفت، همگی آنها به اتاق خواب مسعود دعوت می شدند و او با همگی شان میخوابید، اما من به شخصه هیچ گاه شاهد چنین صحنه هایی نبودم. اودر ادامه میگفت : توجیه مریم سر این به اصطلاح معراج جمعی این بود که بین یک یا چند زن شورای رهبری که اصطلاحا گیس و گیس کشی به معنی دعوا و حسادت اوج می گرفت، انجام می شده و مریم میگفت: این ملاقات با این شکل و شیوه، مساله حل کن است !! رقص رهایی هر ماه انجام می شد و بعد ازهرکدام باید در حضور مریم همه لحظات و واکنشهای ذهنی و احساسی مطرح می شد و در کاغذ مینوشتیم وبه مریم می دادیم. بعد از هر ملاقات با مسعود باید ورودیه میدادیم و در یک برگ هرتناقض یا حرف نگفته ای داشتیم، می نوشتیم و می دادیم، اما بعضا بین چند تا حوض شورای رهبری یا چند رقص رهایی یک بار به اتاق خواب مسعود دعوت می شدم. توجیه مریم درتکرار این جلسات این بود، اینها نیاز است وبایستی تکرارشود.

حول فلسفه این حوض ها و ملاقات ها، ساعت ها کار توجیهی و نشست انجام می شد که بخشی از آن شامل حفاظت اطلاعات اینگونه جلسات بود و حتی یادم هست که در همین مجموعه نشست ها، رجوی میگفت : که نابودی ما فقط در صورت ضربه زدن ایدئولوژیک است و ضربه یعنی ربوده شدن شورای رهبری و فاش شدن اسرار سازمان، چرا که هیچ اندیشه عادی گرایانه ای نمی تواند ذوب ایدئولوژیک شما زنان را بفهمد!! و خلاصه ازاین بحث ها زیاد می کرد و یک بارهم می گفت: که اگر کسی از شورای رهبری ببرد و برود به دیگران بگوید، هیچ کس باورنخواهد کرد و به او می خندند و خود آن نفر مارک دروغگو خواهد خورد، اما اگر این تعداد از زنان درسطح شما یعنی حوض رفته شورای رهبری زیاد شود آن موقع زمان سقوط ایدئولوژی ما خواهد بود، چون کسی درک نخواهد کرد. هر چند من در دستگاه عادی، قیمت ازدواجم با مریم را هم که طلاق ایدئولوژیک از شریف گرفته بود، دادم اما اینبارفرق خواهد کرد و برای همین کنترل فوق العاده ای روی زنانی که این سطح را داشتند از نظر امنیت و حفاظت اعمال می شد. دفعات اول و بعد ها هم به صورت دیدن نواریا تکرار این سلسله نشستها و سخنان مریم تکرارمی شد. در بیشتر این نشست ها مریم رجوی به ما میگفت که به اندازه من به همه شما توسط رهبری پرداخته شده است و من باز هم با شما جنگ دارم و باز هم به جنگ من بیایید و بگویید مریم چرا؟ و خلاصه بحث در مجموع روی ۲ محور بود؛ یکی نوشتن و دادن ، بازهم درون خود و هرآنچه که دراحساس و روان و روح ما می گذشت و کار کشیدن ازجسم و به قول خود مریم، نبرد ایدئولوژیک در دفاع ازرهبری با خون و نفس و تبلورش در کارکشیدن خصمانه و بدون یک ذره دلسوزی برای افراد تحت مسوولیت و هر کس دیگر و به قول خودش بی شکاف برای رهبری بود. بعد هم بهینه کردن و به قول مریم آببندی این زنان در مقابله با مردها که میگفت : آب بندی باشید.من همیشه فکر میکردم که همه اینها فقط برای امتحان و تست است. تست قرار گرفتن در آرمانهای مسعود رجوی تا این که خودم با تمام وجود لمس کردم که نه، یک پارامتر مهم دیگر هم وجود دارد و آن درغلتیدن مسعود رجوی در روابط جنسی وارضای شهوانی، آن سوی سکه قدرت طلبی و کیش شخصیت اش است.

پایان

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افسانه ی رقص رهایی و ذهن بیمار رهبرعقیدتی مجاهدین ـ بخش اول

 

 

نیم نگاه، چهاردهم نوامبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=1479

 

بی شبهه ، مفهوم مطلق انگاری و کیش شخصیت زائیده تفکر و ذهن انسان متعلق به دوران قرون وسطی و عصربربریت است. اینکه فرد و شخص ـ که در دنیای واقعی همانند همه انسانهاست همچون یک اسطوره در دنیای ذهن قلمداد گردد و مبدل به سوژه یا یک قدیس ماورایی و آسمانی در ذهنیت برخی از انسانها درمقاطع گوناگون تاریخی شود یک امر ناراست و بی شک یک بیماری فراگیر و پالس روشنی از تلاشی فردیت و هویت و ذات مستقل آدمهاست.

انسان در دنیای معاصر با پایبندی به الزامات زیست جمعی و فردی از جمله دموکراسی ، آزادی و برابری انسانها بسیاری از تابوها ، افسانه ها واسطوره های ذهن تاریخی را به نقد و تحلیل منطقی کشیده است و سرانجام با حقیقت مفاهیم ،رویدادها و واقعیت راستین خویش مواجه شده است.

ولی همچنان بازتولید ذهن توسعه نیافته دردنیای مدرن ادامه دارد و در این میان مناسبات ، ساختار و فضای فکری حاکم برفرقه مجاهدین یک نمونه عینی و مشخص است. اما چرا تابوها ، ذهن بیمار ، توسعه نیافته و متعلق به دوران بربریت ـ گاه خود را به شکلی آزاردهنده در دنیای مدرن، عصر تحولات دموکراتیک وعقلانیت انتقادی عیان و آشکار می کند؟ دکترعلی شریعتی اندیشمند و متفکر ایرانی معتقد است : عوامل انحطاط انسان سه چیز است : جهل ، نفع و ترس …

تیم مدیریت سایت نیم نگاه

خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین و ارتش آزادیبخش

تا به حال نتوانسته اید بگویید و سختتان بوده است. همه مشغول نوشتن شدند، یادم هست که یک نفر گفت که صفر صفر است وهرچه داشته نوشته و گفته است. مسعود گفت : محال است. مریم رجوی هم گفت : شما الان زن مسعود هستید و به هرحال هر زنی بعد ازازدواج حتما حرف وناگفته هایی برای شوهرش دارد. مسعود رجوی، آن خانم و بعضی دیگراز خانمها که همین موضع را داشتند، صدا زده ودر گوشی با آنها از نزدیک حرف می زد. در این حال تعدادی از خانم ها وضعیت به هم ریخته ای پیدا کردند و با گریه عنوان می کردند که موضوع هایی بوده که سال ها دردلشان نگه داشته اند و اذیتشان می کرده و خلاصه همه شروع کردند به حرف زدن که یک تعداد هم صحبت کردند.

بعد چند نفراز نفرات دفتر که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام میدهند، میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید. وقتی وسط خالی شد، با اشاره شهرزاد صدر یک آهنگ تند از بیژن مرتضوی که هنوز طنین آن در ذهنم است، پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای رهبری به وسط ملافه ها که خالی بودند، آمده و درحال درآوردن لباس هایشان هستند. مسعود گفت : بله لباس های شرک و جاهلیت را درآورید و این حوض شماست که بایستی درآن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا دیگر در تمام صحنه های رزم و کار و مسوولیت مثل کوه استوار باشید!!؟ در این حین هرنفر که لباس هایش را در می آورد، کارکنانی از دفتر ، آنها را جمع می کردند و همه را در نایلونی قرار می دادند و در آن را بسته و روی آن با ماژیک نوشته و می بردند و یک نفر مشغول رقص می شد. همینطورنفرات رو به زیاد شدن بودند و مریم به همه می گفت : لباس شرک و ریا را بکنید و به مسعود نزدیک شوید و یگانه شوید!! و همینطور متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر ازجمله گیتی گیوه چی و فائزه محبت کار و دیگران به دقت بقیه را زیر نظر دارند وتعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی هستند که از درآوردن لباس ابا دارند و یکی دو نفر را هم از جلسه خارج کردند.

در این بین توقف کوتاهی به جلسه داده شد ومریم سخنرانی کوتاهی کرد وگفت : شما که هنر نکرده اید، شما امضای ایدئولوژیک و آرمانی داده بودید به مسعود و هرمقطع یا سرفصلی دوباره می دهید پس رقص رهایی برای شما چیست. این رقص، رهایی شماست. شما باور نداشتید که مسعود شوهرشماست، وگرنه یادتان هست و فیلمهایی حتما دیده اید. یک عقد کافی بود برای یک زن که تا ابد خودش را درحریم شوهرش ببیند. اگرسقف ایدئولوژیک امضا شده به رهبرعقیدتی سقف این سالن است، سقف ازدواج و زناشویی این میزاست، شما درک و فهم نادرستی دارید. برای این است که الان بعضی سختتان است لباستان را دربیاورید، وگرنه شیرجه میزدید دراین حوض!! مساله از خود شما حل میکند، وگرنه یک زن چشم ندارد زن دیگری را ببیند و با این مکانیزم شما حاضرید برای همدیگر جان بدهید و همدیگر را دوست دارید و حسادتهای زنانه و قالی از زیر پای همدیگر کشیدن جای خودش را به دوست داشتن یکدیگر می دهد وخیلی تشویق میکرد که ما صحنه های معاشقه مسعود با زن دیگری را نگاه کنیم. آخر جلسه همه یک بسته دیگر ازمسعود هدیه گرفته و جلسه تمام شد.

اولین جلسه که ۵ ساعت به طول انجامید، ساعت ۴ صبح تمام شد و ما همگی به مقرهایمان برگشتیم. پس ازآن سلسله نشستهایی با خود مسعود و همینطور با مریم رجوی آغاز شد.

………………………………

معرفی

خانم بتول سلطانی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۹۸۶ به عضویت این سازمان درآمده و در سال ۲۰۰۶ با فرار از قرارگاه اشرف و تسلیم خود به کمپ نظامیان آمریکایی موسوم به تیف از این سازمان جدا شد .

خانم بتول سلطانی در سال ۱۹۶۵ در ایران متولد شد.وی در سال ۱۹۸۶ با حسین مرادی ازدواج کرده و به پاکستان سفر نمود. در آنجا به سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفت. درسال ۱۹۹۱ به دستورسازمان ازهمسرش جدا شده وفرزندان خود را نیز به دستورسازمان درهمان سال به اروپا فرستاد. در آن زمان فرزندان وی هاجر مرادی متولد ۱۹۸۷ در پاکستان ۵ ساله و میعاد مرادی متولد ۱۹۹۱ درعراق ۶ ماهه بودند.

بعدها دختر وی با نام مستعار ستاره خبازان در جنوب سوئد و نزد یک خانواده ایرانی اقامت گزید و اما پسرش توسط یک خانواده ازعراق به هلند برده شد که بعد از مدتی سازمان به دلیل اختلافی که با آن خانواده پیدا کرد او را پس گرفت و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها نیز دچار مشکل شده و نهایتا وی به یتیم خانه منتقل گردید .

خانم بتول سلطانی در سال ۱۳۶۵ به عضویت سازمان مجاهدین درآمده و با خروج از ایران وارد مقر این سازمان در عراق شد . وی پس از طلاق سازمانی از همسر و جدایی از فرزندان در تمام نشست های ایدئولوژیک سازمان وفاداری خود به رهبران سازمان را اثبات کرده و حکم عضویت در شورای رهبری به عنوان بالاترین رده تشکیلاتی به وی ابلاغ شد . سلطانی سابقه حضور در مقرهای سازمان مجاهدین خلق در عراق ، فرانسه و انگلیس را دارد . با گذشت زمان دیدگاه وی نسبت به سازمان تغییر کرده و با مشاهده برخی دوگانگی ها تصمیم به جدایی از سازمان مجاهدین خلق ایران را گرفت.

خانم بتول سلطانی در سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ مصاحبه هایی با بنیاد خانواده سحر انجام داد که به سه بخش کلی تقسیم بندی میشوند .

۱٫ اولین سری مصاحبه ها که بطور کلی حاوی خاطرات خانم بتول سلطانی در طول حدود دو دهه عضویت در فرقه رجوی است.

۲٫ مصاحبه هائی که با موضوع پادگان های فرقه ای اشرف در عراق و مریم در فرانسه و تشابهات و کارکردهای آنان انجام شده است.

۳٫ مصاحبه هائی که با موضوع خودسوزی و عملیات انتحاری در فرقه رجوی به عنوان یک نمود فرقه ای و مغزشوئی صورت گرفته است.

این مصاحبه ها به زبان های عربی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.

پس از جدایی خانم بتول سلطانی از سازمان مجاهدین خلق وی در مصاحبه ها و اعترافات خود به افشاگری درباره رهبران سازمان مجاهدین خلق دست زد . کارکرد خشونت و استفاده جنسی از زنان در سازمان محور صحبت های خانم سلطانی است . وی در گفته خود عنوان داشته است که مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق با زنان این سازمان ارتباط جنسی داشته است . نقض حقوق بشر و محرومیت از حقوق اولیه، درخواست های غیرانسانی از اعضای سازمان، حذف فیزیکی افراد ناراضی سازمان و استفاده ابزاری از اعضای سازمان جهت استفاده های تبلیغاتی از دیگر مواردی است که خانم سلطانی در صحبت های خود به آن اشاره کرده است . بتول سلطانی به خاطر این افشاگری ها از طرف مسعود رجوی رهبرعقیدتی مجاهدین تهدید شده است .

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جدایی مهدی فخارزاده از فرقه تروریستی مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

نیم نگاه، بغداد، بیست و نهم اکتبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=1142

 

مهدی فخارزاده از کادرهای تشکیلاتی با سابقه فرقه رجوی پس از بیست سال از این گروه تروریستی جدا شد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ندای حقیقت از بغداد، علی‌رغم تبلیغات منفی سازمان مجاهدین برای روحیه دادن به اعضای اسیر خود در کمپ ترانزیت ، موج فرار اعضای سازمان و جدائی نفرات از این فرقه تروریستی رو به افزایش است به گونه‌ای که چندی پیش، یکی دیگر از اعضای سازمان مجاهدین به نام مهدی فخارزاده خود را تسلیم نیروهای عراقی مستقر در کمپ ترانزیت نمود و با این اقدام عملاً از فرقه رجوی جدا شد.

مهدی فخارزاده که مدت بیست سال سابقه حضور در فرقه تروریستی رجوی را داشته است در مراجعه خود به یونامی اعلام کرد، قصد ندارد دیگر در سازمان مجاهدین باقی بماند.

بر این اساس وی پس از طی مراحل قانونی از سوی یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تحویل مقامات عراقی شده است.

این در حالی است که سران مجاهدین برای جلوگیری از فرار و جدائی اعضاء از فرقه رجوی و قبل از اعزام نفرات خود به کمیساریا (به منظور تکمیل فرم بازپناهندگی) برای آنان جلسات توجیهی سه تا چهار ساعته گذاشته و سپس آنان را راهی دفتر کمیساریا می‌کنند.

ظرف یک هفته اخیر مهدی فخارزاده دومین نفری است که کمپ ترانزیت سازمان تروریستی مجاهدین را ترک کرده است. هفته پیش هوشنگ میرزا قربانی با خروج از کمپ لیبرتی پس از ۲ دهه حضور در سازمان مجاهدین خود را از فرقه تروریستی رجوی آزاد کرد.

با ادامه یافتن جو یاس و نا امیدی ناشی ازعدم پذیرش مجاهدین از سوی کشورهای غربی، نارضایتی عمومی و موج جدایی اعضا از سازمان مجاهدین شدت یافته است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نیم نگاه بر همکاری مجاهدین خلق (فرقه رجوی) با موساد و ترور دانشمندان ایرانی

 

 

آرش رضایی، نیم نگاه، بیست و سوم اکتبر 2012
http://www.nimnegah.org/farsi/?p=1016

 

همکاری فرقه ی مجاهدین با موساد و سرویس های جاسوسی دشمنان ملت ایران موضوعی مربوط به روزها و ماههای اخیر نیست که از چند روز بعد از انقلاب مردمی و ضد استبدادی ۲۲ بهمن ماه آغاز شد.واکاوی و بازنگری عملکرد فرقه ی مجاهدین در سه دهه اخیر نشانگر موضوع تکاندهنده ای ست،اینکه مجاهدین به اصول و مبانی اعتقادی و سیاسی خود نیز باور ندارند. آنان در جزوه ها و کتب ایدئولوژیکی خویش پراگماتیسم وعمل زدگی محض را ندیدن اصول و مبانی اعتقادی و سیاسی و اصالت دادن به شرایط و موقعیت ( کسب قدرت ) تعریف کردند ولی در حیطه ی پراتیک و عمل سیاسی اصول و مبانی ایدئولوژیکی و آرمان های سیاسی خویش را نادیده انگاشتند . دلیل این حکایت تلخ و درخور را میبایست در تحلیل ساخت روانی و ذهنی مسعود رجوی رهبر عقیدتی مجاهدین جستجو کرد کسی که بنا به شهادت عناصر و کادرهای جدا شده ی مجاهدین وی در واقع تصمیم گیرنده نهایی تمامی مواضع و استراتژی مجاهدین در مقاطع گوناگون تاریخی است . بی شبهه از منظر تحلیل روانی مسعود رجوی دچار خودشیفتگی ست .

همچنین با لحاظ پارامترهای متعددی چون عدم درک واقعیت حمایت توده ای ، توهم برخورداری از پایگاه و ملاء اجتماعی ، تحلیل کودکانه و چپ روانه از ماهیت نظام سیاسی حاکم در بعد از انقلاب ، اتخاذ مشی سکتاریستی ، تروریستی و مسلحانه ، ندیدن اصول مبارزه و بهاء ندادن به علم مبارزه که ناشی از فقدان و عجز در تحلیل جامعه شناختی سیاسی از اندامواره و ساختار اجتماعی بود باعث گردید تا رهبرعقیدتی مجاهدین علیرغم همه ژست های روشنفکرانه سیاسی و انقلابی متوجه این امر ساده ، بدیهی و مشهود نگردد که ” مبارزه برای آزادی یک امر فراگیر داوطلبانه ، اجتماعی و در میان مردم است و رابطه ای تنگاتنگ با مردم دارد مثل تنفس ماهی در دریاست “.

اما مبارزه ازسوی مجاهدین به خارج ازمرزها کشیده می شود چرا که از ملاء اجتماعی خودعاری و تهی ست در نتیجه وسوسه کسب قدرت به هر طریقی در ذهنیت جمعی سران مجاهدین شکل می گیرد و تاکتیک مقطعی” اتکاء به بیگانگان ” مبدل به یک استراتژی و خصلتی همیشگی می گردد که پیامد آنی و سریع چنین رابطه ای بی شک جاسوسی به نفع بیگانگان و بر علیه منافع ملی ست.

حال مجاهدین در شرایط و وضعیت بغرنجی بسر می برند . اعتراف مقامات امریکایی به دست داشتن مجاهدین در ترور دانشمندان ایرانی و همکاری تنگاتنگ با موساد و سرویس جاسوسی رژیم اشغالگر قدس ، پرسش های زیادی را برای افکار عمومی در ایران و منطقه خاورمیانه به خصوص فلسطینی ها مطرح می کند.

شعار حمایت از الفتح و سازمان آزادیبخش فلسطین از سوی فرقه مجاهدین در تضاد آشکار با جاسوسی و پادوئی برای موساد و سرویس جاسوسی صهیونیستها است.

بعد از خیزش ضد امپریالیستی و ضد استبدادی ملت ایران در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ تاکنون تضاد اصلی و عمده نظام سیاسی برآمده از انقلاب مردمی ایران در منطقه خاورمیانه رژیم اشغالگر قدس و در اشل جهانی طیف های میلیتاریست و نئومحافظه کار امریکایی بوده و است.

اکنون فرقه ی مجاهدین در تحلیل شرایط و تحولات سیاسی منطقه در طی سی سال اخیر در کدام جبهه قرار دارد؟

خشونت و ترور افسار گسیخته ی مجاهدین در جامعه ایران در نهایت چه پیامدهایی برای مجاهدین و رهبر عقیدتی آن داشته است؟

آیا مجاهدین با اتخاذ استراتژی ترور و اقدام خشونت آمیز برای براندازی حاکمیت سیاسی ایران در بیش از سه دهه آب به آسیاب امپریالیسم جهانی و رژیم اشغالگر قدس نریخته است؟

نتایج و تاثیر عینی استراتژی جنگ مسلحانه و چپ روی کودکانه به کجا انجامیده است؟ جز راست روی و در دام سرویس های جاسوسی بیگانگان افتادن سودی برای مجاهدین داشته است؟ جز اینکه فرقه ی مجاهدین گام به گام در مسیر منافع امپریالیست ها ، صهیونیزم بین الملل و رژیم های مستبد و ضد مردمی چون صدام و پادشاه اردن ، برداشته اند؟

بدرستی لنین رهبر و نظریه پرداز انقلاب اکتبر شوروی به یک قاعده مشخص و اصل مبارزه علمی تاکید داشت که ” نهایت چپ روی ، راست روی است و سرانجام راست روی ، چپ روی”.

حال اگر مقامات امریکایی به هر دلیلی دست به اعتراف زده و تاکید دارند که موساد و طراحان امنیتی و استراتژیک رژیم اشغالگر قدس مجاهدین را برای ترور دانشمندان جوان ایرانی آموزش داده و روانه ایران کرده اند تا دست به اقدامات ضد میهنی و ضد ایرانی بزنند ، نبایستی کمترین ابهامی در باره این اطلاع رسانی داشت زیرا شواهد ، قرائن و مدارک مستدل عینی زیادی وجود دارد و می توان به گفته ها و سخنان عناصر و کادرهای تشکیلاتی جدا شده ی مجاهدین که در ایران و سایر نقاط جهان بسر می برند اشاره کرد که تاکید و تصریح دارند سران مجاهدین از بعد از استقرار در عراق در دهه هشتاد میلادی به طور مدام ، مستمر و برنامه ریزی شده برای کشورهای مختلف جاسوسی کرده و اطلاعات مورد نیاز سرویس های جاسوسی بیگانگان را درباره میهن عزیزمان ایران جمع آوری و تامین کردند. برخی از عناصر و کادرهای تشکیلاتی جدا شده که در بخش ها و ستادهای امنیتی و جاسوسی مجاهدین سالها فعالیت کرده اند خود شاهد عینی این ادعا هستند.

پرواضح است پس زمینه ی جاسوسی مجاهدین برای بیگانگان به روزهای بعد از انقلاب ضد استبدادی و ضد امپریالیستی ۲۲ بهمن ماه بر می گردد روزی که یکی از کادرهای مرکزیت مجاهدین به نام سعادتی در حال تحویل اطلاعات نظامی و امنیتی ایران به عوامل جاسوسی KGB (سرویس جاسوسی شوروری سابق ) دستگیر شد. بررسی عملکرد و نگاهی به سوابق فعالیت های تشکیلاتی مجاهدین در بعد از انقلاب ایران گویای این امر مشهود است که سران و رهبران مجاهدین در رسیدن به اهداف خود و در مسیر کسب قدرت اقدام به ارتباط پنهانی با دولت های خارجی کرده و به شکلی مستقیم و طبق رهنمود سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی خارجی عمل می کردند.

ماجرای سعادتی فاکت مشخص و روشنی است . دستگیری سعادتی از اعضای مرکزیت مجاهدین با نام مستعار ( سیکو ) در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ توسط دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان در هنگام مبادله اسناد اطلاعاتی حساس با یک مامور KGB به نام فیسینکو که در پوشش دبیر اول سفارت شوروی در تهران فعالیت می کرد ماهیت مجاهدین ، شعارها و چهره ی واقعی رهبری آن را در افکار عمومی مورد تردید قرار داد.

در آن هنگام موضوع جاسوسی سعادتی برای رژیم شوروی سابق از سوی سران مجاهدین طبق ویژگی و خصوصیات رفتاری و شخصیتی آنان به شکلی پرخاشگرانه ، خودبزرگ بینانه و با استراتژی فرار به جلو و پروپاگاندا طرح گردید تا بدین شیوه و روش موضوع جاسوسی را کمرنگ و افکار عمومی را منحرف سازند.

اما رهبران فرقه ی مجاهدین به دلایل روانشناختی و نیز شیفتگی بیمارگونه برای کسب قدرت سیاسی آگاهانه ارتباط با سرویس های اطلاعاتی بیگانه را شروع کردند آنها به خوبی واقف بودند که از پایگاه اجتماعی و مردمی در جامعه برخوردار نیستند پس سعی داشتند برای کسب قدرت به هر طریقی بیاندیشند در نهایت براحتی در خدمت اهداف جاسوسی بیگانگان قرار گرفتند . از جاسوسی برای KGB تا مزدوری برای رژیم منفور و مستبد صدام و سپس خبرچینی برای سرویس جاسوسی امریکا ( CIA ) و هم اکنون دست داشتن در ترور دانشمندان ایرانی با هدایت و آموزش موساد واقعیتی ست مشهود و اما تکاندهنده ، تلخ و گزنده.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد