_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

روشن گری در رابطه با جاده صاف کن های سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) با چهره ها و عناوین مختلف

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و ششم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

آقای ایرج مصداقی : شما در کتاب نه زیستن نه مرگ تمامی جزئیات را به دقیقترین وجهی نوشته ای حتی کتاب های که در کتابخانه زندان بود.اما در مورد خودتان که ادعا کردید 4 بار در مقابل هیئت مرگ قرار گرفته اید و هر بار به شکلی حیرت انگیزی نجات پیدا کردید ،در ترانزیت هیئت مرگ که مرگ آورترین لحظه ها بوده توانسته اید زنده بمانید . هیچ چیز به خاطر نمی آوری و خیلی ماهرانه از روی قضیه خودت و تمامی توابان مجاهد که با هم دست دردست داشتید رد می شوید و به هیچ موضوعی اشاره نمی کنید….شما هم جزء 40 نفره بچه های نازی آباد هستید، در سال 1367شما و دوستان گروه شما برای زنده ماندن خود تا نهایت همکاری ،و تیرخلاص زدن در جریان کشتار زندانیان سیاسی، در کنار جوخه ها آتش و جوخه ها اعدام نهایت همکاری را کردید….

در مقدمه باید یاد آوری کنم که هیچگونه مشگلی یا خصومتی با افراد جدا شده یا کسانی که به عنوان توبه کننده یا تواب های که پس از رهائی از زندان جمهوری اسلامی بدنبال زندگی خود رفته اند،یا افرادی که از سازمان مجاهدین جدا شده اند داشته و ندارم.تنها مخاطبین من افرادی هستند که فرقه رجوی آنها را سفید سازی کرده ، تبدیل به جاده صاف کن های فرقه کرده، توسط آنها بر گذشته سازمان خود که زمانی بر آن افتخار می کرد،حالا با این جاده صاف کن ها ماله کشی می کند.در ادامه لازم می بینم خودم را برای آن دسته از هموطنانی که مرا نمی شناسند معرفی کنم . سال1355 در رابطه با سازمان مجاهدین فعالیت می کردم، در سال 56 توسط ساواک دستگیر شدم مدتی زندان حکومت پهلوی بودم پس از آزادی به فعالیت هایم را مجاهدین ادامه دادم.در راستای همان فعالیت ها در سال1360 توسط گروه ضربت دادگاه انقلاب آن زمان دستگیر شدم، در یک محاکمه دو دقیقه ای توسط آخوند اصلاح طلب امروزی به نام اعلمی محکوم به اعدام شدم. قبل از اجرا حکم توسط هفت تن دیگر از دوستانم موفق شدیم از زندان فرار کنیم. بعد از 24 ساعت مجدد به سازمان وصل شدم به فعالیت هایم ادامه دادم. در سال 1364 زمانی که مریم قجر عضدانلو به عنوان همردیف مسعود رجوی معرفی شد اعتراض و انتقاد داشتم ، مانند خیلی از دوستان دیگر در آن زمان مورد بازخواست و تحت برخورد قرار گرفتم.این منجر شد که در همان سال بیش از شش ماه در زندان منصوری در کردستان عراق که سازمان زندان راه انداخته بود مورد بازجوئی وشکنجه قراربگیرم. توسط منوچهر الفت در نقش رئیس دادگاه با حضور جلال منتظمی ، محمد رضا مرادی نصب، رحیم باطبی،و چهار تن دیگر از فرماندهان که کشته شدند دادگاهی شدم.زمانی که اعلام کردم می خواهم سازمان را ترک کنم، سه بار مسعود رجوی در نشست ها به گوشم گفت اگر می خواهی از سازمان بروی اول دو سال در زندان سازمان بسر می بری و سپس تحویل دولت عراق داده خواهی شد هشت سال در زندان ابوغریب زندانی می شوی، سپس به جرم ورود غیر قانونی به عراق محاکمه می شوی این دیگر به دولت عراق بستگی دارد که چه حکمی بدهد به ما ربطی ندارد.مابین بد و بدتر ماندن در سازمان را انتخاب کردم ، این هم خالی از لطف نبود اعتراض و انتقاد هایم به سیستم تشکیلات را میکردم. بیش از 40 باردرون تشکیلات موردضرب و شتم قرار گرفتم که بر اثر این ضرب و شتم ها صدما تی که دیدم ،از جمله چشمم آسیب دیده پرونده پزشگی آن موارد نزد مقامات امریکائی موجود است. سه بار در فاصله 1372 الی 1380 در نشست ها مورد بازخواست و محاکمه شدم که چرا از زندان فرار کردم و نماندم که کشته شوم. پس از سقوط صدام حسین در اولین فرصت به همراه هفت تن از دوستانم از سازمان فرار کردیم و به ارتش امریکا که در شمال قرارگاه مقر داشتند پناهنده شدیم،با توطئه های سازمان دوسال زندان امریکائی ها بودیم که آرزو داشتیم ما را به گوانتناما می فرستادند .از 2008 که فرانسه آمده ام دوبار توسط چماقدارن سازمان بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام،ده ها بار مورد تهدید قرارگرفته ام پرونده آنها نزد پلیس موجود است.

در اینجا تیز روی سخنم با آقای ایرج مصداقی است، توابی که نقش جاده صاف کن را برای سازمان مجاهدین به خوبی دارد اجرا می کند.در* اول مقاله از نارسایی های فرهنگی صحبت می کند اینکه سالیان است در این راستا روشنگری می کند،نیاید توهین و مارک به کسی زد! با خود عهد بسته که از جاده انصاف بیرون نرود، چیزی هم پرآنسیب اورا خدشه دار نمی کند . در کمتر از 10 خط پائین تر زیر آب تمام نوشته های خود را می زند و آن چهره واقعی مجاهدینی خودش را نشان می دهد . توهین و مارک های که 20 سال است. مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو به عنوان رهبر و مقتدارش دارند نشخوا می کنند، مصداقی هم تکرار می کند. اگر اگر رجوی توانست حرفش را ثابت کند رجوی های دیگر هم می توانند ثابت کنند.

اقای ایرج مصداقی شما در سال 1360 در تهران دستگیر شدید…… آنچه که در سه مقاله قبل در رابطه شما نوشته ام تماماً درست است شما وقتی که درسال 1373 به سوئد رفتید در تشکیلات سازمان مجاهدین بودید که برای جمع آوری پول( مالی اجتماعی) می رفتید. سرتیم شما اول محمود باقلی بود ، بعداً علی جها نی بود، پس از آن محمد الهی بود. مسول مستقیم شما خانم ملیحه بود . مسئول کل تشکیلات سوئد در آن زمان بهشته شاد رو بود،در منطقه سی یس تار ، هوستی برای جمع آوری پول یا همان مالی اجتماعی می رفتید. پس از یک سال از بخش مالی اجتماعی به قسمت روابط انتقال داده شدید که به همراه هیئت های ملاقات شما هم به عنوان فردی که زندانی بودید برده می شدید و لقب مهندس به شما داده شده بود . پس از آن به پاریس انتقال داده شدید و در پایگاهی که مربوط به شورای ملی مقاوت بود به نام پایگاه شکری بودید.بعد ازمدتی باز به سوئد بازگردانده شدید.

آقای ایرج مصداقی شما هم جزء 40 نفره بچه های نازی آباد هستید، در سال 1367شما و دوستان گروه شما برای زنده ماندن خود تا نهایت همکاری ،و تیرخلاص زدن در جریان کشتار زندانیان سیاسی، در کنار جوخه ها آتش و جوخه ها اعدام نهایت همکاری را کردید.شعار دادن های شما فرمان آتش و اعدام فرزندان ایران زمین بود. من موارد و نمونه های را که بازگو کردم از زبان رهبرت یعنی مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو است، به عنوان یک شاهد و ناظر که در آن نشست ها، رجوی چطور دوستان را به پای تریبون می آورد ، آنها کاری که انجام داده بودند در کشتار 67 را بیان می کردند.دوستانت مانند: ب – ح ر. او در زندان قزل حصار، گوهردشت و اوین بوده در عملیات مجروح شده بود دستگیر می شود،در زندان توسط دکتر!شیخ الاسلام زاده عمل می شود . در نشست های معروف به حوض 1374 رجوی ب – ح را به میان حوض گذائی کشناند ، بعد از کلی بحث کردن برگشت به وی گفت( آن یارو که آمده دکان زندانی باز کرده و خودش را حقوق بشری جا زده آقا …..آن هم از گروه شما بوده نه؟ ب – ح هم تائید که ایرج مصداقی هم از گروه 40 نفره ما بود. بعد رجوی ادامه داد این آقایان در توی زندان که ندامت کردندو تواب شدند،رژیم آمده این ها را چلانده – تواب کرده- مصاحبه گرفته – تیرخلاص زن کرده- تبدیل به تفاله شان کرده ،حالا پرتاب کرده به طرف ما این هم از زندانی های ما ) پس از جاوید میرداماد پای میگروفون رفت و چنین گفت( برادر ما این ها را که در زندان می دیدیم که تواب شده اند می گفتیم خوب حتما مسله ای است،اینها که مسئولین زندان بودند ندامت کردند ما ها هم به اینها نگاه کردیم که الان آن یکی آنجا حقوق بشری شده جزء گروه بچه های نازی آباد بود.)رجوی برگشت گفت ( الان خمینی از توی قبرش دارد به من قهقه می زند که ببین زندانیانت را کشتم ، ما بقی را هم این طور تقاله کرده و به سمت خودت پرتاب کردم ، و به این وسیله مناسبات تورا به گند می کشم ، این سیلی است که خمینی به من زده باشد طلب ما تا زمانش). در نشست های طعمه سال 1380 که بحث زندانیان بود تعدادی دیگر از دوستان آقای مصداقی مانند: اصغر مهدی زاده، حمید .ح ، ه .ک ، ح . ن ،ح. هادی، حمید رضا از بچه های که دروان توی قبر راهم گزانده بود ، پای میکروفون فقط به یک نقطه در سقف خیره شده بود و حرفی نمی زد.

آقای ایرج مصداقی : شما در کتاب نه زیستن نه مرگ تمامی جزئیات را به دقیقترین وجهی نوشته ای حتی کتاب های که در کتابخانه زندان بود.اما در مورد خودتان که ادعا کردید 4 بار در مقابل هیئت مرگ قرار گرفته اید و هر بار به شکلی حیرت انگیزی نجات پیدا کردید ،در ترانزیت هیئت مرگ که مرگ آورترین لحظه ها بوده توانسته اید زنده بمانید . هیچ چیز به خاطر نمی آوری و خیلی ماهرانه از روی قضیه خودت و تمامی توابان مجاهد که با هم دست دردست داشتید رد می شوید و به هیچ موضوعی اشاره نمی کنید.

باز این موارد را برای ثبت در تاریخ تکرار خواهم کرد تا فرزندان ایران زمین، گرگ در لباس میش را بشناسند و بدانند گروهی برای زنده ماندن خود چگونه خونخوارشدند . در خارجه و در مجامع حقوق بشری اشک تمساح می ریزند و جای قربانی را با رجوی جلاد دگر بار برای زندگی خفت بار خود عوض کرد.

اما بودند افرادی مانند آقای مهدی که نه تنها خون آن عزیزان را در کتاب ها به حراج نگذاشتند که چند صباحی بیشتر زندگی خفت بار خود را ادامه بدهند، بلکه آنقدر شرافت و انسانیت داشت که در دادگاه ایران تریبونال شهادت داد که چه کار کردند .(** به ما گفتند به طرف پاسداران برویم. در همان حال در ردیف ما برخی افتادند و ما جلو رفتیم و به پاسدارها رسیدیم. گفتند دست مان را روی دست پاسدار بگذاریم و ماشه را بکشیم. من هم همین کار را کردم … این اتفاقی که برای من افتاد یک تجاوز روحی بود. این تجاوز، مانند هر تجاوز دیگر، آن چنان به روح و اعماق وجود انسان می نشیند که هرگز التیام پیدا نمی کند. من آدمی شده بودم که دستش به خونی کسی آلوده است؛ دستیار قاتلی شدم تا یک انسان آزادی خواه کشته شود. این درد را تا آخر عمرم با خودم دارم و خواهم داشت.) در رابطه با آقای مهدی فقط میتوان گفت درود بر شرفت ای انسان آزاده.

آقای مصداقی و مصداقی های دیگر :شما هیچ شناختی از تارخچه سازمان مجاهدین خلق چه قبل از سال 1357 و چه بعد از 1360 ندارید،این عدم آشنائی شما با مسائل درونی سازمان باعث شده شما مادون بمانید.حداقل برای آگاهی خودتان نیاز است که در این رابطه مطالعه زیادی بکنید. از یک سو در سخن پراکنی هایتان اینقدر اشتباه نکنید.از سوی دیگر چشم هایتان به روی جنایت ها و خیانت های که رهبری سازمان مجاهدین خلق در راس آن مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلودر حق وطن ما ایران، خلق قهرمان و فرزندان این خاک بوم که بدون هیچ چشم داشتی جان خود را بر کف نهادند و به این سازمان اعتماد کردند.وقتی که خیانت ها و جنایت های رهبری این سازمان را دیدند و اعتراض و انتقاد کردند،چگونه از سیاه چال های مخوف رجوی و صدام حسین سردرآوردند. جرم آنها چه بود.در این رابطه دو توصیه می کنم : اول اینکه مصاحبه آقای تراب حق شناس با ***مجله هفته، اول نوامبر 2012 را مطالعه کنید . دوم اینکه نوشته های اعضای جدا شده از سال 1370 به بعد بخصوص آنچه در رابطه با تشکیلات و زندان های فرقه رجوی است توصیه می کنم

آقای ایرج مصداقی : آیا اطلاع دارید چند ین نفر درقرار گاه های سازمان مجاهدین بر اثر فشار طاقت فرسا دست به خودسوزی زدند تا خود را از قید فرقه رجوی رها کنند؟.در این رابطه از: محمد علی ملک اندی ، خدام گل محمدی ،علی رضا باباخانی ،هما بشردوست ،یاسر اکبری نصب…..نام ببرم

آیا اطلاع دارید که چند ده تن با سلاح خود زنی کردند تا از شر فشار های طاقت فرسا ی تشکیلات فرقه خود را رها کنند ؟ ازجمله:الان محمدی دختر 16 سال ،احمد رضاپور، کریم پدرام، آیا اطلاع دارید چند ده تن از اعضاء معترض بر اثر ضرب و شتم کشته شدند؟

آیا اطلاع دارید چند ده تن از مخالفین تشکیلات در درون سازمان حذف فیزیکی شدند؟

آیا اطلاع دارید چند هزار نفر از سال 1364 تا سرنگونی صدام حسین زندانی و شکنجه شدند؟

آیا اطلاع دارید چند نفر در زیر شکنجه د رزندان های سازمان در عراق کشته شدند؟

آیا اطلاع دارید چند صد تن از کودکانی که به زور از پدر و مادر هایشان جدا شدند و خارجه فرستادند، در خارجه خلاف کار و معتاد و فاسد شدند …..در کجا الان زندگی می کنند و از کجا سر در آوردند.؟

جاده صاف کن ها و توابین سفید سازی شده سازمان مجاهدین، اگر ذره ای شرف و انسانیت برای شما ها باقی مانده باشد.دست از این فرقه می کشید و بیش از این دستان خود را آلوده به خون فرزندان ایران زمین نکنید.

*http://news.gooya.com/politics/archives/2012/10/149593.php#more


**
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=503482412995966&set=a.149674225043455.28098.139419042735640&type=3&theater

 


***
http://www.hafteh.de/?p=33189

mesdaghi
ایرج مصداقی

محمد کرمی
oyanyoldash@yahoo.com

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنچه در رابطه با اپوزیسیون به مشام می رسد بوی کباب نیست آقای رجوی بلکه دارند…

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیستم نوامبر 2012
لینک به منبع


از خرمرد رندی های مسعود رجوی این بوده که وی در دنیای سیاست که پدر و مادر ندارد، مشام قوی داشته است. در جریاناتی که در این چند سال اخیر در ایران اتفاق افتاده است. جنبش سبز روی داده و کماکان هم آن جنبش سبز در ایران وجود دارد ، هر روز هم بهای روی پای خود بودن را دارد با زندانی شدن نفراتش می دهد که آن هم خالی از لطف نیست. بعد از اینکه جنبش داخل ایران فعال شد، بقیه نیروهای سیاسی که سالیان سال است در خارج هستند فعال شدند، بخواهند خود را به عنوان اپوزیسیون ایران معرفی کند. غرب هم گوی سبقت را در توی اپوزیسیون خارج انداخته است.(البته هستند شخصیت ها و گروه های که به همه پیشنهادهای اجنبی پشت پا زدند و بهای مستقل بودن خود را هم می دهند). در این رابطه بوی کباب به مشام مسعود رجوی هم رسید ، باید به رجوی گفت اینکه به مشام شما رسید بوی کباب نیست ، بلکه دارند خر داغ می کنند. اگر اگر خبری هم باشد آقای رجوی به شما حالا حالا نوبت نمی رسد، شما در آخر صف هستید . این آقایان و جریانات سیاسی که سالیان سال از شخص شما فحش شنیدند ، انواع و اقسام مارک ها را شخصا به آنها چسباندید، آیا الان آنها این اجازه را می دهند که بخواهید در راس قرار بگیرید، خود را تنها اپوزیسیون معرفی کنید. مسعود رجوی همیشه ادعا داشته که سازمان مجاهدین یا به معنای دقیق کلمه فرقه رجوی نوک پیکان تکامل بوده اند ، هستند و خواهند بود.

سوال اساسی که باید آقای رجوی جواب بدهد این است. چی شد که بعد از30 سال دوباره عقب گرد کرده ، تغیر مشی داده فعالیت سیاسی را برگزیده.آن هم بدون نقد کردن گذشته خود و بدون انتقادی به خود و سازمان مربوطه.آقای رجوی شما اول باید 30 سال گذشته خود را نقد بکنید، توضیح بدهید به چه دلیل هزاران تن از بهترین فرزندان این میهن را بکشتن دادید ، به چه دلیل هزاران خانواده را بی سرپرست کردید. شما اول باید جنگ مسلحانه را تعین تکلیف کنید که به چه دلیل بعد از 30 سال آنرا رد می کنید؟ گذشته سازمان مجاهدین خلق را نقد و تجزیه تحلیل کیند، اگر نیروهای سیاسی که از عمل کرد 30 ساله سازمان شما آسیب های فراوانی دیده اند، نقد و انتقاد های که شما از عمل گذشته خود کردید پذیرفتند. آن موقع می توانید به عنوان یک نیروی سیاسی در صحنه ایران حضور پیدا کنید.آن هم در آخر صف به ایستید، نه خود را به عنوان تنها اپوزیسیون معرفی کنید .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه با آقای حامد صرافپور در رابطه با وضعیت سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) در عراق

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، شانزدهم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

با سلام به هموطنان عزیز، آقای حامد صرافپور مهمانان برنامه میزگرد ما هستند.

با سلام از حضورتان در این برنامه، سوالم را ا شما شروع می کنم حامد:

همانطور که اطلاع دارید کمپ اشرف پس از 26 سال، چندی قبل به کلی جمع شد و از صحنه سیاسی ایران و عراق حذف گردید، به عنوان اولین سوآل نظرتون در رابطه با جمع شدن کمپ سابق اشرف چی است؟

با سلام به هموطنان عزیز و با امید به آزادی همه اسیران. در این رابطه قبلاً نکاتی را مطرح نموده بودم. جمع شدن کمپ اشرف که سالهای طولانی مبدل به یک اسارتگاه شده و رجوی در آن انسانهای زیادی را به گروگان گرفته بود، بی تردید آغازی است بر پایان دهها سال رنگ و ریا و مردمفریبی و شکنجه و اسارت و آغازی است بر فروپاشی تشکلی به شدت بنیادگرا و تروریستی.

بخوبی می دانیم که رجوی قرارگاه اشرف را مبدل به مرکز صدور ترور و وحشت و مکانی برای به انجام رسانیدن استراتژی خونبار خویش نموده بود. وی و دیگر رهبران فرقه در هرکجا که امکانش وجود داشت از اشرف به عنوان ابزاری استفاده می کردند تا خط تروریستی و خشونتبار خویش را تبلیغ کنند و به طور خاص به اسم چنین قرارگاهی که در آن هزاران انسان به بند کشیده شده بودند از صدام حسین مستمری دریافت می کرد که می دانید شامل سالیانه دهها میلیون دلار می شد.

البته باز هم خودتان می دانید که نام اشرف یک سمبل بود و رجوی در دوران صدام دهها قرارگاه بزرگ و صدها پایگاه کوچکتر شهری در اختیار داشت اما از سال 1366 اشرف به عنوان یک قرارگاه استراتژیکی به حساب می آمد و دیگر قرارگاهها ولو اینکه برخی بسیار مهم هم بودند ولی ثبات مداوم نداشتند و گاه تعطیل و گاه فعال می شدند، از جمله قرارگاههای حبیب شطی، همایون، فائزه، باقرزاده، سردار و علوی و امثال آنها. برخی هم مثل پارسیان و بدیع زادگان محلی برای خوشگذرانی ها و زندگی مسعود و مریم بود که موضوع آنها جداست. بعد از اشغال عراق بود که آمریکا تمامی قرارگاهها را جمع کرد و همه مجاهدین را در اشرف گردآورد و از این زمان اشرف مبدل به تنها قرارگاه باقیمانده مجاهدین شده بود که تا سالها تحت پشتیبانی مستقیم ایالات متحده قرار داشت و از چندسال پیش تحویل دولت عراق گردید.

در هر صورت، رجوی بلافاصله بعد از سقوط صدام، با توجه به اینکه کاملاً غافلگیر شده بود و تصور نمی کرد عراق به راحتی اشغال شود، با یک چرخش 180 درجه ای تغییر استراتژی داد و همه گفته ها و قول و قرارهای خود با صدام و اعضای فرقه را به فراموشی سپرد و همانطور که در نشست عمومی هم مطرح نمود: «کشک گفتیم، کشک گفتید، کشک گفتند» را سرلوحه فریبکاریهای نوین خود قرارداد و رسماً به همکاری اطلاعاتی-امنیتی با دولت آمریکا اعتراف کرد. از آن پس نیز حساب زیادی روی مسلح شدن و تحت حمایت آمریکایی ها قرارگرفتن باز نمود و به توهمی بیمارگونه گرفتار گردید که گویی آمریکاییها بعد از سرنگونی صدام به سراغ رژیم خواهند رفت و ایشان هم به مانند احمد چلبی و حامد کرزای مورد ملاطفت سیاستبازان آمریکایی قرار خواهند گرفت و به صدارت و وزارت و مقام معظمی خواهند رسید و از آن پس خط و خطوط نوکرمنشانه و وطنفروشانه دیگری در زیر چتر امپریالیزم آغاز خواهند نمود…

ولی اوضاع به گونه ای که رجوی می خواست پیش نرفت. ارتش آمریکا در خاک عراق دچار شکست سنگینی گردید و نهایتاً به گفته خودشان در باتلاق گیر کردند و رجوی را پس از استفاده لازم به درون سطل زباله انداختند.

هرچند رجوی تا همین الان توسط مریم و دیگر رهبرانش مشغول موس موس کردن زیر پای سیاستبازان و جناحهای خونریز و جنگ طلب آمریکایی هستند تا آنان را ترغیب به حمله به ایران نمایند و استراتژی لیبیایی کردن ایران را به روی میز بکشانند ولی واقعیت این است که تعطیل شدن کمپ اشرف به معنای پایان این بازیهای صدامی-رجوی است. مسعود رجوی خیلی تلاش کرد تا در زمان داشتن سلاح و حداقل تا قبل از انهدام جنگ افزارهایشان بتواند آمریکا را به این کار راضی کند و بعد هم باز به افرادش نوید می داد که ایالات متحده بالاخره مجبور می شود سلاحهای جدید آمریکایی را به مجاهدین بدهد! و آنان را روحیه می داد، اما آنهایی که دست در کار دارند و به امور نظامی مسلط می باشند به خوبی می دانستند و می دانند که تغییر سلاح در یک ارتش کاری ساده نیست و سالهای طولانی زمان نیاز دارد و دولت آمریکا تا به این حد روی اسب مرده شرط بندی نمی کند.

با آغاز انتخابات در ایران و پشت پا زدن آشکار مردم ایران به خواسته های رجوی مبنی بر تحریم انتخابات، بر همه سیاستمداران غربی آشکار شد که مردم به طور کامل رجوی را به لیست خیانتکاران و جنایتکاران افزوده اند و دیگر هرگز با آنان دست نخواهند داد و به این ترتیب آمریکاییها دیگر نمی توانستند اسب مرده را در مسابقه شرکت دهند و پولهای رجوی هم تا آخرین لحظه اثر چندانی جز پرکردن جیب سیاستبازان بازنشسته و ترتیب دادن چند سخنرانی توسط این سیاست پیشگان پیر و فرتوت آمریکایی نداشت و نهایتاً دولتمردان آمریکایی به رجوی هشدار دادند که باید اشرف را تخلیه کند. تخلیه اشرف نیز چیزی نبود جز پایان یک استراتژی و یک توهم برای بکار گرفته شدن به عنوان نیروهای فدایی ارتش آمریکا در جنگ با ایران.

به این ترتیب، به صراحت می توان گفت که جمع شدن کمپ اشرف به معنای جمع شدن بساط رمل اسطرلاب مسعود رجوی در عوامفریبی و کلاهبرداری پنهان است. او دیگر نخواهد توانست در عرصه بین المللی کسی را به این عنوان که یک ارتش در اختیار دارد بفریبد و در عرصه داخلی تشکل خودش هم دیگر نخواهد توانست نیروهای زیادی را در اسارت شدید نگه دارد و برای آنان شبانه روز کلاسهای مغزشویی ترتیب دهد و سرنگونی رژیم را وعده دهد و آنان را به کشتن دهد. در این چندسال اخیر به این عنوان که اشرف متعلق به مجاهدین است چندین درگیری شدید ایجاد نمود که از این پس دیگر چنین ابزاری را در دست ندارد. دیگر جایی هم وجود ندارد که همانند قرارگاه باقرزاده نشستهای سرکوب جمعی و استالینی برگزار نماید و همه اینها راه را برای فروپاشی فرقه باز می نماید.

س: همانطور که به یاد دارید مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو در نشست ها بارها و بارها گفته بودند که کمپ اشرف، شهر شرف و ناموس مجاهدین است. کوه ها بجنبند کمپ اشرف تکان نخواهد خورد. الان که این کمپ محو شد آن شعار را چگونه تعبیر می کنید؟

واقعیت این است که مسعود رجوی در طول رهبریت خودش بر مجاهدین همیشه بر موج خون سوار بوده است. او در عین حال که وقتی در میان جمع است و خطری هم تهدیدش نمی کند رجزخوانی های بسیار می کند، بسیار ترسو و بزدل است و از کشته شدن هراس دارد. چندی پیش پیرامون همکاری او با ساواک به استناد نوشته های آقای ثابتی مقاله ای نوشته بودم. با استناد به گفته های آقای ثابتی که از مسئولین ساواک بود، مسعود رجوی از ترس شکنجه و اعدام نه تنها اعتراف کرده بود که بسیاری از اعضای سازمان را هم لو داده بود. بعدها هم با وجود دهها سخنرانی پرطمطراق که در تهران و گیلان و آذربایجان داشت در هرکجا که خطری سازمان را تهدید می کرد، اولین فردی بود که فرار را بر قرار ترجیح می داد و نیروهای خود را در میان توفان و آتش تنها می گذاشت. اگر جز این بود کسانی چون علی زرکش مورد خشم او قرار نمی گرفتند.

هزاران کشته طی چندسال اول فاز نظامی سندی است بر این واقعیت تلخ. در حالی که نیروهایش در ایران بودند و کشته می شدند، ایشان در فرانسه مشغول امر خیر بود و هر از چندی به ازدواج دیگری روی می آورد و هنگامی که علی زرکش به خط مشی او ایراد گرفت بلافاصله مورد غضب واقع گردید و حکم اعدامش صادر شد. بعدها هم از فروغ گرفته تا جنگهای مروارید که نیروهایش در آتش بودند و او در میان سنگرهای مختلف و قصرهای مختلف جابجا می شد که مبادا چشم زخمی ببیند.

در همینجا اشاره ای به پایان عملیات مروارید داشته باشم که وقتی خطر حمله آمریکا رفع شد در نشست عمومی با گذاشتن دست به کمر و جلو دادن سینه اعلام نمود: «اگر آمریکا جرأت می کرد به خاک عراق تجاوز و تنها دوست و متحد ما در جهان! را تهدید کند، فرمانده کل (مسعود رجوی) فرمان حمله را صادر می کرد!!!»… اما بلافاصله که خطر حمله آمریکا جدی شد، دور از چشم آن تنها دوستی که ادعا می کرد، با همان آمریکاییها تبانی کرد که خطری برایشان نباشد و بعد از سقوط صدام هم تنها دوست و متحد او همان آمریکایی ها شدند!!!. البته در میانه حمله آنها هم در سنگرهای ضد بمب اتمی پنهان شده بود.

در نتیجه، از این رجزخوانی ها بسیار در حیات تشکیلاتی رجوی یافت می شود و نباید کسی روی اینگونه شعر و شعارهای پوشالی حساب باز کند. وی مثل همیشه معامله اش را بر سر ساکنان اشرف انجام داد. آنها را با این شعارهای بی محتوا ترغیب می کرد تا جلوی پلیس عراق بایستند و خونریزی بپا شود و در زیر این گرد و خاک و خونریزی بتواند جان خود را نجات دهد. اگر او اینگونه با احساسات افراد بازی نمی کرد و شعار تولید نمی کرد نمی توانست خونی بر زمین بریزد و با آن خونها بیزینس کند. اما بعد از اینکه در خفا توافقاتی انجام گرفت و ارباب آمریکایی هم تشر زد و ایشان متوجه شد که دیگر نمی تواند بازی را ادامه دهد، مثل همیشه از شعارهای پوشالی خود کوتاه آمد و اینبار دیگر شرف و حیثیت و ناموس خود را یکجا فروخت. فراموش نباید کرد که وی در دوران ریاست جمهور خاتمی هم شعار می داد که او هرگز به دور دوم نمی رسد و هنگامی که خاتمی دوباره به ریاست رسید، به جای عذرخواهی از مردم و از اعضای خودش، دست به سرکوب گسترده درونی زد تا این افتضاح را بپوشاند. این شیوه کار رجوی است و اولین بار هم نیست.

س: همانطور که خبرهای مربوط به جابجائی نفرات از کمپ اشرف به کمپ ترازیت موقت را پی گیری می کردید، شاهد بودید که در مقطعی متوقف شد و به بن بست خورد، هرچه دبیر کل سازمان ملل و یونامی و… اصرار می کردند مجاهدین جواب رد می دادند تا اینکه اقای پاتریک کندی پارلمانتر کنکره امریکا به ملاقات مریم قجر عضدانلو به اورسوراواز رفت و دو روز بعد از آن هم اطلاعیه صادر کردند که جابجا می شوند، آیا در این رابطه معامله ای صورت گرفت؟

در این رابطه باید به سخنان یکسال گذشته خانم کلینتون نگاهی بیندازیم که بارها خطاب به رهبری فرقه تشر زده بود که بایستی از اشرف بروند، مریم قجر عضدانلو طی سال گذشته دهها جلسه و سخنرانی برپا نمود و میلیونها دلار هزینه کرد تا بتواند اشرف را حفظ کند اما موفق نشد. بالاخره به این راضی شد که آمریکا آنها را از لیست تروریستی بیرون بیاورد تا ایشان به کمپ ترانزیت بروند. و دیدیدم که اساس سخنرانی وی برای آفریقایی تبارها و لهستانیها و دیگر پناهجویان افغانی و عراقی و لبنانی هم بر این نکته سوار بود که بحث خروج از لیست تروریستی را عنوان نماید. قضیه بیش از حد گره خورده بود و امکان داشت خونهای دیگری برپا شود چون بارها زیر قرارداد خود زده بودند و دولت عراق دیگر آخرین هشدار را داده بود. در این میانه لابی های مجاهدین هم که جیبهای گشاد خود را مدام با دلارهای رجوی پر می کردند در تکاپو بودند تا حداقل کار ممکن که خروج هرچه زودتر از لیست تروریستی بود را به انجام برسانند.

چندین هشدار جدی از سوی سازمان ملل و ایالات متحده به مجاهدین شده بود، آمریکا بشدت درگیر قضایای ریاست جمهوری آینده بود و طبعا می خواست هرچه زودتر معضل مجاهدین حل شود تا با انتخابات تداخل نداشته باشد. برای همین در آخرین لحظات «پیک امید» مریم قجر (پاتریک کندی) از راه رسید و به همراه جعبه کادوی ارسالی از وزارت خارجه به ملاقات ایشان در اور سور اواز آمد.

بی تردید هدف این ملاقات انجام یک معامله بود بر سر خروج فوری از اشرف در قبال بیرون آمدن از لیست تروریستی. کندی پیام آور این خبر از سوی مقامات آمریکایی بود و بازی های سیاسی مسیر دیگری را باز نمود. البته باید یادآوری کنم که آمریکا تلاش زیادی انجام داد تا این فرقه را بشدت تضعیف کند که هرچه بیشتر نیازمند ارباب باشند. یعنی نیش این فرقه را که ارتش آزادیبخش بود از همان ابتدا کشیدند و خلع سلاح کردند و در این مرحله هم تنها زمین و پایگاه موجود آنها (اشرف) را گرفتند که لاجرم بست نشین درب خانه ارباب باشند.

به این ترتیب و با چنین وضعیتی آمریکا بهتر می تواند از این فرقه برای انجام عملیاتهای تروریستی استفاده کند و در ازای آن مقداری پول کف دستشان بگذارد. رجوی هم به این دلخوش کرده است. کما اینکه قبلا هم آنها را تست کرده بود و می دانست برای ترور دانشمندان ایرانی می تواند از آنها استفاده کند. با این حال متوجه بودند که نباید این فرقه بیش از حد دست بالا داشته باشد. برای همین الان می تواند از آنها برای کارهایی استفاده کند که به قول برخی مقامات آمریکایی برای خودشان شرم آور است. بیشتر از این روی رجوی و فرقه اش سرمایه گذاری نخواهند کرد چون همانطور که قبلا شرح دادم آنها رجوی را یک اسب مرده به حساب می آورند که فقط بوی گند او می تواند آدمها را فراری دهد، نه بیشتر.

س: دلیل اینکه 80 نفر را در آن محل سابق به بهانه فروش اقلام منقول وغیر منقول نگه داشته اند چیست در حالی که می توانند از بغداد هم این اقلام را بفروشند. جهت اطلاع به این افراد سنگربانان اشرف هم می گویند؟

تا جایی که خبردار شدم و در خبرها هم انعکاس داده شده بود، طی این مدت بوی کاغذهای سوخته از اشرف به مشام می رسد که نشانگر سوزاندن مدارک و چیزهای دیگری است که در گوشه و کنار اشرف باقی مانده بوده است. برخی چیزها را تا جای ممکن نگاه داشته بودند ولی الان دیگر ناچار شده اند نابود کنند.

البته می تواند دلایل متعدد دیگری هم داشته باشد که نگهداری از اقلام غیرمنقول تنها جزئی از آن است. حکایت میخ طویله را حتماً شنیده اید که ملا در خانه اش هنگام فروش گذاشته بود و هر روز به آن سر می زد. رجوی این تعداد را گذاشته است که به هرحال میخ طویله ای در اشرف داشته باشد که شاید روزی بتواند در آنجا برای خود دکانی باز کند هرچند که رجوی سالهای طولانی است مدام تحلیلهایش بر باد فنا می رود.

در اصل رجوی هیچ اموال منقول و غیرمنقولی جز آنچه طی سالیان از صدام گرفته است و متعلق به مردم عراق و یا نیروهایش است ندارد. صدام در ازای هر نفر به رجوی حقوق می داد. این حقوقها توسط رجوی دزدیده می شد و تنها بخور و نمیری خرج افراد می گردید. زمینها و ساختمانها همانند سلاحها همگی متعلق به مردم عراق بوده است و رجوی هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد. هیاهویی که جهت برانگیختن احساسات مردم می کنند چیزی جز یک فریب نیست چرا که از نظر رجوی رزمنده مجاهد فقط باید پرداخت کند و هیچ از خودش جز یک کوله وسایل و تجهیزات نظامی نباید داشته باشد. اینرا صدها بار خودش به ما می گفت که مجاهد خلق از خودش هیچ ندارد و نباید داشته باشد جز جانش که باید در راه مردم فدا شود. مردم البته اسم مستعار خودش بود. حال در این دوران چگونه ایشان به یاد مالکیت شخصی افرادش افتاده است؟ جز برای فریب مردم؟ تا دیروز می گفت مجاهد هیچ ندارد و نباید داشته باشد و هرچه هست متعلق به مردم است که امانت نزد رهبری است، حالا که می خواهند این اموال را از او بگیرند و به صاحبانش بازگردانند می گوید اموال شخصی اعضای مجاهدین است! دجالگری و عوامفریبی را می بینید؟

س: کمپ ترانزیت موقت که نفرات سازمان مجاهدین انتقال داده شده اند را چگونه ارزیابی می کنید؟ البته با توجه به این که در اطلاعیه های پی در پی بیان می کنند که آذوقه ندارند، آب ندارند، امکانات ندارند…

در این رابطه شرح مفصلی قبلاً داده شده بود. بگذریم که نماینده ویژه خانم کلینتون هم از این کمپ دیدار کرده بود و رسماً گزارش داد که کمپ استانداردهای لازم را دارا می باشد. پیش از او بارها آقای کوبلر بر سر این مسئله سخن گفته و کمپ را برتر از دیگر کمپهای پناهندگی معرفی نموده بود. رجوی جز هیاهوسالاری و برانگیختن احساسات و فریبکاری چیزی ندارد که با آن ارتزاق کند. مدتها برای سنگ اندازی این مباحث را پیش می کشید و برای وقت کشی. به این کار نیازمند بود تا هرچه بیشتر اشرف را داشته باشد تا به قول خودش سبویی بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان…

اما من شخصاً چندسال پیش از این کمپ دیدن کرده بودم. آن زمان کمپ متعلق به سربازان آمریکایی بود و در آن زندگی می کردند. این مکان دارای همه چیز بود از سرویسهای بهداشتی مناسب گرفته تا سالن غذاخوری، به گونه ای که من نسبت به آن غبطه می خوردم. حدود یک هفته در آنجا بودم و آنرا بسیار مناسب تر از کمپی که در اختیار ما گذاشته بودند می دانم. البته وضعیت آنجا از قرارگاهی که باقرزاده نام داشت و رجوی در آن اعضای خودش را محاکمه و سرکوب می کرد بسیار بهتر بود. اتاقهای پیش ساخته در لیبرتی هرکدام برای 4 نفر بود در حالی که باقرزاده دارای سوله های بسیار بزرگی بود که رجوی در هر نشستی بیش از 1000 نفر را به صورت گله ای در آن نگهداری می کرد تا زمانی که نشستهایش تمام شود. توالتهای این قرارگاه و حمامهای آن صحرایی بود و معضل وحشتناکی بوجود می آمد که حتا گفتن آن هم مشکل است. در اشرف هم وضع خیلی بهتر از لیبرتی نبود. سالنهای استراحت 30 تا 40 نفره بودند و حقیقتاً مکانی برای زندگی نبود. به صراحت بگویم در خیلی موارد لیبرتی از قرارگاههای رجوی مدرنتر بود.

وقتی می گوییم اشرف هرکسی ممکن است تصور کند یک قرارگاه بسیار عظیم در اختیار همه افراد بوده است. ولی اینطور نیست. افراد حق تردد آزاد در اشرف را نداشتند و هر 300 تا 400 نفر در یک محوطه 300 تا 500 متری محبوس بودند و برای تردد بایستی از مسئول هر قسمت ویزای خروج می گرفتند!!!. آنهم نه خروج از اشرف بلکه خروج از محوطه کوچک خودشان برای کاری محول شده نه برای گردش. به همین علت می گویم که لیبرتی از اشرف هم مدرنتر بود و آزادتر.

س: چرا سازمان مجاهدین دائم تبلیغ می کند که نیروهایشان در آنجا (لیبرتی) زندانی هستند و آزاد نیستند که به بیرون رفت و آمد داشته باشند مگر در کمپ سابق نفرات آزاد بودند به بیرون رفت و آمد کنند؟

در سوآلات قبلی من توضیحاتی داده بودم. اشاره مجدد می کنم که نه تنها کسی حق نداشت از اشرف و سایر قرارگاهها بیرون برود که حتا در خود قرارگاه هم اجازه تردد نداشتند!. من حتا از اشرف که یک قرارگاه بزرگ بود سخن نمی گویم بلکه در قرارگاه حبیب شطی واقع در 30 کیلومتری بصره هم چنین قانونی حاکم بود. این قرارگاه بسیار کوچک بود ولی در همان قرارگاه کوچک هم نفرات مجاز نبودند از محل خود جابجا شده و به مقر یگان دیگر بروند.

اما اینکه چرا رهبران مجاهدین چنین هیاهویی به راه می اندازند تنها یک جواب دارد و آن این است که با چنین ترفندهایی کنترل کامل لیبرتی را هم بدست بگیرند و آنجا را همانند اشرف مبدل به یک اسارتگاه جدید برای نیروهایشان کنند.

توجه داشته باشید که احدی حق ندارد در این تشکل فرقه ای حتا به خارج از یگان و ستاد خودش برود مگر اینکه از فرماندهان بالا باشد و برای مأموریت مشخصی تردد کند، در نتیجه اگر چنین اجازه ای هم به مجاهدین داده شود شک نباید کرد که هیچکدام از مجاهدین حق تردد نخواهند داشت و تنها نفرات اطلاعات و امنیت و تنی چند از نیروهای متعلق به دستگاه روابط سازمان مجاز به چنین کاری خواهند بود، آنهم تنها برای ایجاد رابطه با دستگاهها و شبکه های تروریستی و جاسوسان اسرائیلی و عربستانی جهت هماهنگی برای ایجاد ناامنی بیشتر و اقدامات تروریستی در خاک عراق و به احتمال زیاد برای نفوذ به خاک ایران و انجام طرح های ترور دانشمندان ایرانی و مقامات جمهوری اسلامی. در واقع مجاهدین در این برهه از زمان نیاز شدیدی به چنین اقداماتی دارند. بحث خرید و ترددات پزشکی و غیره یک بحث انحرافی است.

اینرا هم اضافه کنم که رجوی با توجه به شکستهای اخیر و با توجه هشداری که 18 سال پیش در سالن بهارستان به جداشدگان از فرقه اش داده بود که همگی را ترور خواهد کرد، بعید نیست با اینکار می خواهد دست بازتری برای ترور خانواده ها و نیروهای جداشده پیدا کند. از رجوی هیچ کار جنایتکارانه ای دور از انتظار نیست.

مجددا برای اطلاع هموطنان عزیز یادآوری می کنم که نه تنها در اشرف که بزرگترین قرارگاه مجاهدین بود بلکه حتا در قرارگاههای تاکتیکی کوچک هم نیروها حق تردد نداشتند و برای جابجایی به یک مقر دیگر آنهم در داخل همان قرارگاه کوچک باید مجوز می گرفتند و حتا دیدار دوستان ممنوع بود. در نتیجه این عربده کشی ها جز برای فریب افکار عمومی و راه گشایی برای انجام عملیاتهای تروریستی نیست. ناگفته نگذارم که طی 4 سال که ما در یک اردوگاه جنگی نیروهای آمریکایی در شمال اشرف اسیر بودیم، نه تنها امکان تردد نداشتیم بلکه با ما مثل اسیران جنگی رفتار می شد و آن زمان سران مجاهدین بخوبی از وضعیت ما خبر داشتند و هیچ صدای اعتراضی از آنان بلند نشد اما امروز که بهترین محل برای زندگی موقت به آنان داده شده به یاد حقوق بشر افتاده اند.

س: سازمان مجاهدین تمام تلاش خود رامی کند که بتواند تشکیلات فرقه ای خود را تا جائی که امکان دارد حفظ کند، شما فکر می کنید از این پس سر نوشت این نفرات و تشکیلات این فرقه چه خواهد شد؟

راستش را بخواهید این مسئله به پارامترهای متعددی بستگی دارد که مهمترین آن خواست و اراده افراد اسیرشده در دست رجوی است. آنها هستند که باید سرنوشت خود را رقم بزنند و اراده کنند و خود را از این تشکل تروریستی و جنایتکار برهانند. من که خبر دارم و شما هم بخوبی می دانید که در درون این فرقه بسیاری از خواهران و برادرانمان به هیچوجه موافق ماندن نبوده و نیستند. من بسیاری را با اسم و رسم می شناسم که خواهان خروج بودند حتا پیش از اینکه خودم از آنجا فرار کنم. کسانی را هم می شناسم که ماهها قبل از من از اشرف فرار کرده بودند ولی به اجبار بازگردانیده شده و هنوز آنجا هستند. بسیاری ترس دارند چون سران فرقه آنها را بشدت ترسانیده اند و آنها هم هیچ خبری از بیرون سیاجها ندارند. بحث یک روز و دو روز نیست. سالهای طولانی است که هیچ اخباری به آنان نمی رسد. در نتیجه سران فرقه بخوبی می توانند بیرون از سیاج را برای آنها به شکل جهنم ترسیم کنند.

فراموش نکنید که در این چهار سال گذشته چندین درگیری عامدانه بدستور رهبری سازمان با نیروهای پلیس عراقی بوجود آمد که طی آن دهها تن کشته شدند. اینکارها بدون حساب و کتاب نبود. رجوی می خواست از نیروهای پلیس عراق یک چهره خشن و خونریز ترسیم نماید و نیروهایش را از آنان بترساند که فرار نکنند. پیش از آن خودتان به یاد دارید که رجوی ما را از نیروهای آمریکایی و کمپ آنان می ترساند تا فرار نکنیم و حتا می گفت قرارداد بسته ایم که اگر کسی فرار کرد او را به ما تحویل دهند. خوب همه اینها موثر است. نیروها باید تصمیم بگیرند و ریسک کنند و نهراسند و سرنوشت خود را رقم بزنند.

اما پارامتر بعدی خانواده ها و نیروهای جداشده هستند که طبعاً تلاش آنها می تواند در سرنوشت این تشکیلات مؤثر خواهد بود. اگر این خانواده ها و نیروهای جداشده تلاش خود را در این راستا بکار گیرند و جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری را به آگاهی برسانند و تحت فشار بگذارند تا کمک کنند نیروها استقلال خود را بدست بیاورند سرنوشت طور دیگری رقم خواهد خورد. برای اینکار باید هژمونی تشکیلاتی را از روی آنها بردارند. باید فرماندهان و رهبران این تشکل را در مکانهای دیگری نگهداری کنند تا هراس تشکیلاتی ایجاد نکنند و نیروها بتوانند مستقل شده و براحتی با سازمان ملل و خانواده هایشان گفتگو کنند. بایستی برای آنها تلویزیون و رسیورهای ماهواره ای گذاشت و به آنها اینترنت و تلفن داد تا راحت با خانواده تماس بگیرند و از اخبار بیرون و قوانین حقوقی مطلع شوند.

پارامتر دیگر هم بی شک جامعه جهانی و اوضاع منطقه ای است. همه چیز به صلاح رجوی پیش نمی رود و او لاجرم روزی به دادگاهی عادلانه سپرده خواهد شد و باید پاسخگو باشد. جامعه جهانی نباید به او باج دهد. هیاهو و مظلوم نمایی و خونریزی شگرد همیشگی مسعود بوده و باید این ترفندها را از او گرفت.

به نظر من، همین تعطیل شدن اشرف آغازی است برای آزاد شدن نیروها به صورت گام به گام از اسارت تشکیلات مخوف رجوی. نهایتاً باید بدانیم که رجوی در سیزدهمین سال قرن 21 ام نمی تواند مثل گذشته برده داری کند و عوامفریبی نماید. خواه ناخواه باید دستگاه خود را یا با فروپاشی کامل مواجه کند و یا تغییر دهد. تغییر هم به شکلی دیگر او را از درون فروخواهد پاشید. دستگاه رهبری مطلقه عقیدتی او نمی تواند بدون انقلاب مریم و طلاق اجباری سرپا بماند و قداست او را زیر سوآل خواهد برد و این یعنی فروپاشی دستگاه مطلقه او. همه اینها دست به دست هم این تشکل مخوف را دچار تنشهای استراتژیک خواهد نمود که باید در ادامه دنبال نمود دید.

س: آیا سازمان مجاهدین مانند سابق سرپا خواهد ماند با توجه به اینکه از لیست تروریستی هم بیرون آورده شده اند؟

سازمان مجاهدین از ابتدا بخاطر بازیهای سیاسی وارد لیست تروریستی شده بود. نه آمریکا و نه اروپا هیچکدام بخاطر حقیقت چنین کاری را انجام نداده بودند و در نتیجه با بازیهای سیاسی هم مجاهدین را از لیست خارج کردند. کاری که بخاطر منافع اقتصادی و سیاسی انجام گیرد و در آن حق هیچ نقشی نداشته باشد در نهایت هم هیچ منافع استراتژیکی برای طرف مقابل نخواهد داشت. آیا در این سالیان که مجاهدین در لیست تروریستی بودند محدودیت جدی برایشان در نظر گرفته شده بود؟ مریم قجرعضدانلو به عنوان رهبر این فرقه تروریستی با دست باز به هرکجای اروپا که می خواست سفر می کرد. اعضای پایین مجاهدین بودند که محدودیت داشتند. همیشه سیاستبازان چنین کارهایی می کنند. رهبران اینگونه تشکلها هرگز محدودیتی ندارند. رهبران مجاهدین در این سالیان براحتی سفر می کردند و مشکلی نداشتند. تازه انبوهی از سیاستبازان پارلمان نشین از اینها حمایت می کردند. دهها تن از سیاستمداران و نظامیان بازنشسته غربی از مجاهدین پولهای کلان می گرفتند تا از آنان حمایت کنند.

نتیجه اینکه در لیست بودن مجاهدین محدودیتی برای تشکل رجوی فراهم نکرده بود. اگر محدودیتی بود برای بدنه سازمان بود که خود اسیر بودند. الان هم خروج از لیست تروریستی تنها امکانی که فراهم می کند سیر و سیاحت بیشتر مریم قجرعضدانلو به آمریکا جهت لابی گری هرچه بیشتر است. سرپا ماندن این فرقه نه بخاطر حضور و خروج از لیست تروریستی بوده است و یا خواهد بود بلکه به دلیل ترفندهای بی شمار رهبری فرقه و استفاده ابزاری از نیروهایش و بر زمین ریختن خون آنها و ثروتهای نجومی ناشی از پولهای صدام و عربستان و اسرائیل و همچنین پولشوییهای کلان در کشورهای غربی است. علاوه برآن خریده شدن صدها تن از وکلا و پارلمانترها و شهرداران کشورهای غربی باعث شده که این فرقه بتواند با ایجاد فشارهای سیاسی و بحرانهای حقوق بشری بتواند سر پا بماند. این پارامترهاست که فرقه را سرپا نگهداشته و در یک کلام «زر و زور و تزویر» دست به دست هم داده که این فرقه تا امروز به صورت کج دار و مریز حفظ شود. اما آیا این دائمی خواهد بود؟

اگر به صورت محتوایی بخواهیم وارد شویم و به تاریخ بنگریم، عامل اصلی بقای هر جریانی چه سیاسی و چه فرهنگی و ایدئولوژیکی مردم هستند. اگر جریانی بتواند مردمی باشد می تواند صدها سال پایدار بماند وگرنه محکوم به فناست. رجوی با خیانت به مردم و کشورش و افتادن به مسیر وطنفروشی و مزدوری برای بیگانگان این پارامتر مهم را از دست داد و گام به گام مردم از او فاصله گرفتند. خوب واضح است که چنین جریانی که تنها بر قدرت بیگانگان تکیه داده است قادر به حیات جاودان نیست و دیر و زود از هم خواهد پاشید و مورد مصالحه قرار خواهد گرفت. خروج از لیست تروریستی عامل حفظ بقا نیست. دیدیم که قذافی هم با اینکه مثل رجوی مزدور و وابسته به بیگانه نبود، با اینکه از لیست سیاه آمریکا خارج شد باز هم نتوانست جاودان بماند چرا که به هرحال حمایت مردمی را بدنبال خود نداشت. صدام و قذافی بیش از رجوی حمایت مردمی داشتند و سرنگون شدند و نباید انتظار بر این باشد که رجوی با کمک دستهای غیبی اسرائیلی و آمریکایی پایدار بماند. این تشکل در بهترین حالت مانند احزاب و جریانات خائن دیگر در حاشیه فرنگ به حیات خائنانه و ننگین خود ادامه خواهد داد و مبدل به یک تجارتخانه مافیایی خواهد شد که البته سالهاست چنین مسیری را گام به گام پیموده است

با تشکر از شرکت شما در این برنامه

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از شعار شورا های مردمی تا شوراهای دست ساز…. دگردیسی پس از 30 سال

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس سیزدهم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

این جست و خیز کردن های مجاهدین از این جهت با جریان جنبش سبز در ایران ارتباط دارد. در ساز ودوهل ها شنیدند که غربی ها می خواهند بهار عربی را به یران ببرند!غافل از اینکه ایرانیان مردمان پارسی هستند نه عرب.آنچه در ساز و دوهل ها نصبت به اپوزیسیون سازی برای ایران شنیدند، درخارجه یک رویا است.اپوزیسیون مردم ایران در داخل ایران است که بهاء زنده و اکتیو بودنش را داده و دارد می دهد.اگر اگر اگر روزی ، روزگاری بخواهند از نیروهای سیاسی در خارج اپوزیسیون درست کنند که مردم ایران آن را قبول داشته باشد. با این شواری دست ساز مجاهدین نمی شود آنها می خواستند بعد از 30 سال خود را یک سازمان سیاسی جا بزنند در حالی که همگان از عمل کرد گذشته آنها آگاه هستند.اولا آنها باید به این سوال جواب بدهند که ازچه زمانی مشی مسلحانه را کنار گذاشته اند ؟ آیا مشی مسلحانه را محکوم می کنند!. دوما رسماً اعلام بیرونی کنند . سوماً بخاطر عمل کرد 30 سال گذشته خود قبل از هر چیز از مردم ایران برائت کنند،

پس از پیروزی انقلاب 1357 نیروهای سیاسی به فکر تشکیل شوراهای مردمی شدند، در مقاطعی هم خوب کار کردند. در این میان سازمان مجاهدین خلق بیش از هر گروه و جریانی سنگ شوراها را بسینه می زدند. ازآنجائی که می خواستند خود را پیشتاز نشان بدهند!از طرفی می خواستند اهرم مبارزه با جمهوری اسلامی را در دست داشته باشند. با اتفاق آقای بنی صدر، حزب دموکرات کردستان که آن زمان بزرگترین نیروسیاسی کرد محسوب می شد.اقدام به تشکیل شورای ملی مقاومت کردند، بهمراه آنها یازده نفر جز این شورای اولیه بودند. از همان موقع تلاش و طرح سازمان مجاهدین این بود که اکثریت این شورا را برای پیش برد خط و خطوط خود داشته باشد. عوامل و تشکل های که فقط روی کاغد بودند را وارد آن شورای یازده نفره کرده بودند که عبارت بودند از : کانون توحیدی اصناف به نمایندگی حاجی مازندارانی ، جمعیت داد به نمایندگی ایت الله جلال گنجه ای، استادان متعهد دانشگاهی به نمایندگی آقای شیخی و آقای منوچهر هزارخانی را با عنوان نویسنده وارد این شورا کردند. یک نماینده هم از جانب سازمان مجاهدین بود . رئیس مادام العمر آن هم شخص مسعود رجوی بود.علی رغم اینکه نزدیک نیمی از آراء متعلق به مجاهدین بود، بدلیل عمل کردغیر دموکراتیک جماعت مجاهدین شخصیت های سیاسی وجریاناتی غیرمجاهد همگی استعفا دادند. سازمان مجاهدین طبق روال معمول خود به همه آنها مارک وابستگی زد.فقط سازمان مجاهدین وعوامل آنها مستقل و بدون قل وغش بودند!پس آنکه رجوی دید این اهرم سیاسی از صحنه سیاسی محو می شود شروع کرد به وارد کردن تمام فرماندهان و سران سازمان مجاهدین به درون این شورا که بیش از 700 نفر شدند. از این 700 نفر 10تن آنها مجاهد های بودند که فقط ایدئولوژی مجاهدین را نداشتند(امثال:کریم قصیم،منوچهر هزارخانی،پرویز خزائی،اسکندر فیلابی،عبدالعلی معصومی،محمدرضا روحانی،باستانسیر،محمد شمس،و دو نفر مارکسیست یعنی مهدی سامع و همسرش). در این رابطه مریم قجر عضدانلو را هم بعنوان رئیس جم هور مادام العمر آن شورا انتصاب کرد . در واقع از سال 1370 شورای ملی مقاومت که از احزاب مختلف بود محو شد، پس ازآن تبدیل شد به مرکزسران و فرماندهان سازمان مجاهدین.علی رغم اینکه این شورا در لیست سیاه تروریستی امریکا، مدتی هم در لیست تروریستی اروپا بودند، به هر دربی می زدند که نام آنها از لیست حذف شود.این مسله زمانی شدت یافت که سازمان مجاهدین گول شعار بهار عربی کشورهای غربی را خورد.در مقاله ای سخنگوی رسمی آنها در امریکا آقای علیرضا جعفرزاده علنا اعلام کرد: غرب هرگونه کاری که بخواهد ما برای آنها انجام می دهیم.!! این خبر فقط دوساعت در روی سایت آنها باقی ماند و آن را سانسور کردند. علت آن هم این بود که به صورت عریان مواضع رهبران خود را در غلامی و حلقه به گوشی بیان کرد . در این شرایط افتضاح سیاسی برای آنها به بار می آورد.این جست و خیز کردن های مجاهدین از این جهت با جریان جنبش سبز در ایران ارتباط دارد.در ساز ودوهل ها شنیدند که غربی ها می خواهند بهار عربی را به یران ببرند!غافل از اینکه ایرانیان مردمان پارسی هستند نه عرب.آنچه در ساز و دوهل ها نصبت به اپوزیسیون سازی برای ایران شنیدند، درخارجه یک رویا است.اپوزیسیون مردم ایران در داخل ایران است که بهاء زنده و اکتیو بودنش را داده و دارد می دهد.اگر اگر اگر روزی ، روزگاری بخواهند از نیروهای سیاسی در خارج اپوزیسیون درست کنند که مردم ایران آن را قبول داشته باشد. با این شواری دست ساز مجاهدین نمی شود آنها می خواستند بعد از 30 سال خود را یک سازمان سیاسی جا بزنند در حالی که همگان از عمل کرد گذشته آنها آگاه هستند.اولا آنها باید به این سوال جواب بدهند که ازچه زمانی مشی مسلحانه را کنار گذاشته اند ؟ آیا مشی مسلحانه را محکوم می کنند!. دوما رسماً اعلام بیرونی کنند . سوماً بخاطر عمل کرد 30 سال گذشته خود قبل از هر چیز از مردم ایران برائت کنند، سپس از جریان های سیاسی، پس از آنکه برائت آنها پذیرفته شد می توانند در صحنه سیاسی قد علم کنند. آن هم نه به اتکا گذشته خود، بلکه به عنوان یک نیروی تازه تاسیس شده. این گوی و این میدان عمل برای خلق قهرمان اگر شعار نیست بفرمایند .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرا در چهچه پرندگان، در چک چک باران برروی پنجره ها، در نوازش نسیم و مزه شراب خواید یافت

زنده یاد نادره افشاری

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، دوازدهم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

یک هفته ای بود خیلی دنبال نادره بودم که با او تماس بگیرم ، تلفنش جواب نمی داد ایمیل زدم جواب نداد.با چند تن از دوستان تماس گرفتم مطرح کردم که دنبال یکی از نوشته های نادره هستم برای یکی از مطالبی که نوشتم نیاز دارم . راهنمائی های کردند باز نتوانستم با او تماس بگیرم .یکی از دوستان قدیمی او را دیدم موضوع را با وی مطرح کردم گفت که باشد با نادره تماس می گیرد و آن مقاله را از وی می گیرد.امروز صبح طبق روال معمول به فیس بوک سر زدم دیدم آقای خدابنده خبر در گذشت نادره را انتشار داده است.

نادره افشاری هم مانند تمامی اعضاء جدا شده مدتی در فرقه رجوی بوداسیر بود. 19 سال پیش قید تمامی تهدید های فرقه رجوی را زد و جدا شد تا مدتها به افشاء درون مناسبات سازمان همت گماشت. نادره هم مانند تمامی اعضاء جداشده مورد غصب مسعودرجوی و مریم قجر عضدانلو قرار داشت. چند سالی بود که نادره بدنبال نویسنده گی بود خاطرات، یاداشت ها، خود را قلم می زد .* از مرده پرستی بیزار بود، به همین خاطر وصیتی که از خود بجای گذاشته است توصیه کرده کسی بخاطر وی سیاه نپوشد، گریه زاری نکند..در تاریخ 10 نوامبر 2012 جمع ما را ترک کرد روانش شاد باد .

* http://www.iranian.com/main/2012/nov-30

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نادره افشاری درگذشت!

 

 

علی اکبر راستگو، کانون آوا، دوازدهم نوامبر 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=754:1391-08-21-13-43-56&catid=62:motorsport&Itemid=389

 

با کمال تاسف باخبر شدیم که نادره افشاری نویسنده بزرگ معاصرروز جمعه 9 نوامبر 2012 در اثر بیماری در شهر بن دارفانی را وداع گفت.

برای من افتخار بزرگی بود که در سالهای 70 با همکاری موثر ایشان و همره با دیگردوستان همفکر، نشریه پیوند را راه اندازی کرده با اینکار روزنه امیدی برای جداشدگان و منتقدان مجاهدین گشاده شد. قلم تیز و برای نادره بخصوص در مقاله "عمو مسعود" تمامی تشکیلات جهنمی مجاهدین را به سخره گرفته بود.

فقدان بانو نادره افشاری، ضایعه بزرگی برای ادبیات جدید این مرز و بوم است. از جانب خود و کانون آوا ، این فقدان غمبار را به همسر گرامی و فرزندانش تسلیت می گویم.

یادش گرامی باد.
علی اکبرراستگو - کلن - 10 نوامبر 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مدرسه بازکردن سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) چیز غریبی است، مثل اینکه گرگ جگرکی باز کند !

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، پنجم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

بعد از فتح المبینی! که سازمان مجاهدین خلق داشتند که طی یک عملیات پیچیده ، باهزینه نزدیک صد میلیون یوروی که به لابی های صهیونیستی دادند و توانستند از لیست سیاه تروریستی بیرون بیایند.الان به فکرآن هستندکه ابتر بودن خوشان را به هرشکلی که می توانند حل کنند. در این رابطه به فکر راه اندازی مجدد مدرسه برای آموزش زبان پارسی و فرانسه هستند. در این رابطه در فرانسه و انگلیس می خواهند مدرسه برای آموزش زبان بازگشائی کنند. در کشور های آلمان ، هلند، نروژ، فرانسه ، انگلیس برای بعضی از هموطنان کارت دعوت فرستاده اند ، آنها دعوت کرده اند که در برنامه ها فرهنگی و هنری و جلسات فرقه شرکت کنند.

در همین رابطه به تمامی هموطنان عزیز هشدار می دهم که مواظب شگرد کثیف فرقه رجوی باشند . چون آنها در پوش انجمن و مدرسه هدفهای پلیدی را در سر می پرورانند که به بطور مختصر به آنها اشاره می کنم .

یکم : با ثبت کردن نام مدرسه به نام یک انجمن ، از این طریق از دولت کشور مذبورکمک مالی می گیرند . در فرانسه به انجمن های که ثبت قانونی شده باشند درراستای کارشان کمک مالی می شود .و در این رابطه با مراجعه به خیریه ها و انجمن های حقوق بشری سعی می کنند که آنها را سر کسیه کنند . این یکی از رایج ترین شیوه های این سازمان است که سالیان از آن استفاده می کرده و می کنند.

دوم : این مدارس تبدیل به مکانهای می شود برای جذب نیرو، که اول به نام تشکیل جلسه ، برنامه های فرهنگی ، مناسبت های عمومی است و سپس جذب نیرو برای متینگ های رسمی فرقه می باشد . در مرحله بعد هم جذب کردن به تشکیلات است .این همان شیوه ای است که ندا حسنی و ندا های دیگررا جذب کردند ، ندا حسنی در کلاس آموزش آنها تا آنجا پیش رفت که وقتی مریم قجر عضدانلو دستگیر شد به خاطر وی خود سوزی کرد.

سوم : با نشان دادن آمار و عکس های تبلیغی که از این برنامه ها تهیه می کنند می خواهند نشان بدهند که در بین ایرانیان پایگاه اجتماعی دارند، لیست سیاه تروریستی باعث شده بود که ایرانیان نتوانند با آنها تماس بگیرند .در این رابطه فقط سیاهی لشگر می خواهند درست کنند برای نشان دادن به غربی ها.

چهارم : از بین شرکت کنندگان و یا کسانی که حمایت می کنند در صدد هستند که شرکت به نام آنها ثبت کنند ، این شرکت های حقوقی که فرقه رجوی تشکیل می دهد فقط برای پول شوئی و جایجائی پول است. قابل توجه است این کاری بودکه در بین سال های 1377 الی 1380 از طریق قاچاقچی ها و کانال های رابط خود در ایران انجام می دادند . نزدیک 800 نفر را به نام و پوش کار کردن در اروپا و گرفتن پناهندگی برای آنان با فریب به عراق آورده بودند ، نزدیک 700 نفر آنها پس از سقوط صدام حسین از فرقه رجوی جدا شدندکه به ایران برگشتند .

در رابطه با شیوه فریب آنها برای کارکردن در اروپا ، مدرسه برای کودکانی که به زور از پدر مادرهایشان در عراق جدا کردند و به اروپا انتقال دادن ، این مدرسه ها در آلمان،فرانسه، اسپانیا بود، در مقاله بعدی به فاکت و نمونه های آن اشاره خواهم کرد .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا سازمان مجاهدین خلق مرگ کاظم صادقی اکباتان ( کریم فلاحت ) را سرپوش گذاشت؟

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیست و سوم اکتبر 2012
لینک به منبع

 

 

کاظم صادقی اکباتان با نام مستعار کریم فلاحت،پس از سقوط صدام حسین و مستقر شدن ارتش امریکا در عراق مانند تمامی مسئولین تراز اول ومهم سازمان اسم های دیگری بر آنها نهاده شد ، با آن نام به ارتش امریکا معرفی شده بودند، تاافراد قدیمی که در ترورها و پول شوئی ها وکارهای غیر قانونی و خلاف های که در اروپا و امریکا داشتند شناسائی نشوند . بهمین خاطر او را با نام احمد ناصری معرفی کرده بودند. وی از اعضاء قدیمی سازمان مجاهدین خلق ، مهندس الکترونیک بود. پس از خروج از ایران در فرانسه پناهنده گی گرفت . بخاطر تخصصی که داشت در فرانسه مسئول خرید و تدارکات برای عراق شد. با انتقال تشکیلات سازمان از فرانسه به عراق رفت،در عراق مسئول مخابرات بود . برای خرید های ویژه مخابراتی سازمان به فرانسه رفت آمد داشت. *در سال 2004 کاظم صادقی ( کریم فلاحت) بهمراه سه نفر دیگر در حال انتقال 960 هزار دلار و مقداری جواهرات بودند که در نزدیکی مرز اردن دستگیر می شوند. ارتش امریکا این چهار نفر را مورد بازجوئی قرار می دهد که این وجه پول و جواهرات را از کجا آورده اند و به کجا می خواهند ببرند.از آنجائی که سازمان مجاهدین می خواست انتقال پول و جواهرات در خفاء مطلق انجام شود به افراد گفته شده بود اگر دستگیر شدند،کسی در این رابطه صحبتی نمی کنند.وقتی که ارتش امریکا آن چهارنفر را دستگیر کرده بود آنها حاضر به همکاری نشده بودند و ضد اطلاعات ارتش امریکا به شدت دنبال سرنخ اصلی آن می گشت. علی رغم اینکه می دانست این ها نفرات سازمان هستند بدنبال منبع اصلی می گشتند .به همین دلیل در کمپی که در شمال کمپ سابق اشرف ، که اعضاء جداشده و متعرض از فرقه رجوی توسط ارتش امریکا حفاظت می شدند . ضد اطلاعات ارتش امریکا سراغ اعضاء باسابقه سازمان که در آن محل بودند آمدند و کلیت مسله را بیان می کردند بدون نام بردن از نفراتی که دستگیر کرده بودند.تا منبع اصلی برای آنها روشن شد . در این رابطه کاظم صادقی که مسئول گروه انتقال پول بود لب به سخن باز نکرده بود که در زیر بازجوئی کشته شد. سازمان مجاهدین در این سالیان بکلی این مسله مسدود گذاشت و در هیچ کجا به این مسله اشاره ای نکرده اند .** در آذرماه سال 1388 (2009) در سخنرانی که مسعود رجوی برعلیه خانواده ها انجام داد اشاره خیلی کلی کرد با این مضمون نقل قول از کتاب کارزارپیروزی در اشرف صفحه 204 (…در حالی که امریکائی ها پول ها و جواهرات اهدائی مردم ایران راکه از ما گرفته اند هنوز آزاد نکرده اند ). رجوی هیچ اشاره ای به دستگیر شدن نفرات و کشته شدن کاظم صادقی ( کریم فلاحت ) نمی کند .

پس از آنکه نام فرقه رجوی باحمایت صهیونیصم ها از لیست بیرون آورده شده البته برای مصرفی دیگر. همزمان وزارت خارجه امریکا آنها را نقره داغ کرد. نقل به بیانیه وزارت خارجه امریکا:

***)With today’s actions, the Department does not overlook or forget the MEK’s past acts of terrorism, including its involvement in the killing of U.S. citizens in Iran in the 1970s and an attack on U.S. soil in 1992.

The Department also has serious concerns about the MEK as an organization, particularly with regard to allegations of abuse committed against its own members.

با حرکت امروز وزارت خارجه نه چشم بر تحرکات تروریستی گذشته مجاهدین می بندد ونه آنرا به فراموشی می سپارد. این شامل دست داشتن این سازمان در قتل شهروندان امریکایی در ایران در سالهای 1970 و همچنین حملاتی است که در خاک امریکا در سال 1992 انجام داده اند.

وزارت خارجه همچنین نگرانی های جدی در رابطه با مجاهدین خلق بعنوان یک سازمان دارد، بخصوص در زمینه اتهاماتی که به این سازمان در مورد سرکوب اعضای خودش وارد شده است )
فرقه رجوی از پارگراف دوم این بیانیه که در بالا با رنگ ویژه نشان داده شده، به شدت سوزش گرفت و در مقابل بیانیه وزارت خارجه امریکا که اشاره کرده به سرکوب اعضای جدا شده . الان اذعان می کند که ارتش امریکا نفرات آن سازمان که داشتند پول و جواهرات غیر قاونی جابجا می کردند دستگیر کرده کاظم صادقی کشته شده ، آن را هم با موذی گیری خاص خودشان در جواب بیانه وزارت خارجه برملا کرده اند . وبه این شکل گنگ و مبهم کریم فلاحت کشته شد بدون انکه خاک سپاری و مراسمی گرفته شود . اینچنین است که جان اعضاء هیچ گونه ارزشی برا ی مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو ندارد

سوال اصلی این است که فرقه رجوی اعلام می کند که یک سازمان انقلابی،مستقلی است بدون وابستگی به ابر قدرتی یا دولتی !!این گروه های انتقال پول که دستگیر می شوند این پول و جواهرات را از کجا می آورند؟ آقای ابراهیم خدابنده و جلیل بصام در مرز سوریه دستگیر شدند با مبلغ 2میلیون دلار- دوجعبه جواهرات، مقدارزیادی پاسپورت تقلبی. کاظم صادقی اکباتان( کریم فلاحت ) با مبلغ 960 هزار دلار و مقداری جواهرات دستگیر شدند.مریم قجر عضدانلو در اور سورواز فرانسه بامبلغ11میلیون دلار که در کشوی میزکار وی بود دستگیر شد. این پول ها از کجا می آیند ؟

- سوال اینجا است که چرا در طی این سالیان فرقه رجوی مرگ کاظم صادقی اکباتان ( کریم فلاحت) را اعلام نکرده است؟

- کاظم صادقی با چه کسانی دستگیر شده بود و در کجا و توسط چه ارگانی بود؟

- پول و جواهرات را از کجا آورده بودند و به کجا می بردند ؟

- اگر ریگی به کفش سازمان مجاهدین نبوده و نیست چرا رهبری این فرقه به عمد این مسله را مسدود کرده بودند و در هیچ زمانی روی این مسله شفاف باز نکردند حتی همین حالا ……

* http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=7366

**http://www.mojahedin.org/links/books/900809_karzarpirozi.pdf

**http://www.state.gov/r/pa/prs/ps/2012/09/198443.htm

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی که دم خروس از آرم سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) بیرون زد و شرکت مجاهدین در آشوب های سوریه رسما اعلام شد

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، چهاردهم اکتبر 2012
لینک به منبع

 

*(سرهنگ مالک الکردی، از فرماندهان ارتش آزادی سوريه در حلب
برادران گرامی،
در اين جلسه که برادران اعضای مجاهدين خلق حضور دارند آنها با ظلم و سرکوب رژيم سرکوبگر ايران مبارزه کرده اند، خيلی روشن است و ما به درد و رنجی که بر آنها وارد آمده آگاهيم ما احساس می کنيم که اين غربت و دوری از وطن برای آنها تلخ و سنگين است. ما ارزش اين جهاد آنها را درک می کنيم. به خصوص که ما زنان مبارز را در کنار مردان در صفوف رزم بر روی تانک و در پشت توپ و دست بر ماشه تفنگ می بينيم. شما الگويی از فداکاری و از خودگذشتگی برای رسيدن به آزادی ارائه کرده ايد. مردم سوريه هميشه با شما بوده و امروز به نام مردم به شما قول می دهم که خانه های مردم سوريه و قلبهايشان به روی شما باز است و انشاءالله روزهای اندکی بيشتر به پيروزی ظفرمند بر اين رژيم باقی نمانده است و پس از آن ما دست به دست شما خواهيم داد برای رسيدن به آزادی خودتان و آزادی مظلومين در همه جا).

وقتی که دم خروس از آرم سازمان مجاهدین بیرون زد و شرکت مجاهدین در آشوب های سوریه رسما اعلام شد.

سازمان مجاهدین خلق قبل از اینکه از لیست سیاه تروریستی بیرون آورده شود سر سپرده گی خود را به اربابان وهابی و دست نشاندگان آنها در عمل نشان دادند. با ارتش آزادی سوریه بطور مشترک وارد عمل بر علیه بشار اسد شدند. قبلاً این خبرتوسط رسانه های خارجی و اینترنتی، بخصوص شبکه های خبری آخوند ها پخش شده بود اما بیشتر تبلیغات خواننده می شد.در تاریخ 12 اکتبر سخنگو فرقه رجوی در اسلو آب پاکی روی دست همه ریخت ودر لابلای اطلاعیه ای که صادر شد، دم خروس از بالای آرم این فرقه بیرون زد، سخنگو مجهول الحویه تائید کرده که اعضاء سازمان در شهر حلب حضور دارند .در همین اطلاعیه از قول یکی از فرماندهان سوریه ای این طور بیان می کنند : *(سرهنگ مالک الکردی، از فرماندهان ارتش آزادی سوريه در حلب
برادران گرامی،
در اين جلسه که برادران اعضای مجاهدين خلق حضور دارند آنها با ظلم و سرکوب رژيم سرکوبگر ايران مبارزه کرده اند، خيلی روشن است و ما به درد و رنجی که بر آنها وارد آمده آگاهيم ما احساس می کنيم که اين غربت و دوری از وطن برای آنها تلخ و سنگين است. ما ارزش اين جهاد آنها را درک می کنيم. به خصوص که ما زنان مبارز را در کنار مردان در صفوف رزم بر روی تانک و در پشت توپ و دست بر ماشه تفنگ می بينيم. شما الگويی از فداکاری و از خودگذشتگی برای رسيدن به آزادی ارائه کرده ايد. مردم سوريه هميشه با شما بوده و امروز به نام مردم به شما قول می دهم که خانه های مردم سوريه و قلبهايشان به روی شما باز است و انشاءالله روزهای اندکی بيشتر به پيروزی ظفرمند بر اين رژيم باقی نمانده است و پس از آن ما دست به دست شما خواهيم داد برای رسيدن به آزادی خودتان و آزادی مظلومين در همه جا).

گزیده ای از مواضع فرماندهان وسران این ارتش وابسته را این طور بیان می کنند: *(گزيده ای از مواضع شخصيتهای سوری در حمايت از مجاهدين
شيخ عبدالله ثامر الملحم، عضو شورای ملی سوريه
از اين تريبون گرامی برای شما و برای هر انسان آزاده ای در جهان شهر حمص سرکوب شده را به عنوان شهر خواهر قرارگاه اشرف مجروح اعلام می کنم.
الله اکبر الله اکبر الله اکبر و سربلندی برای خداست.
-سرتيپ عدنان نورس سلو، از فرماندهان شورای عالی ارتش آزادی سوريه
خواهرمحترم، مريم رجوی،
حاضران در کنفرانس،
از طرف ميليونها سوری برخاسته در خاک کشورم به شما دورد می فرستم. دور نيست روزی که بتوانيم در سوريه آزاد با هم ديدار کنيم. دشمن ما يکی است و دردهايمان نيز مشترک است
ظلم و کشتار و سرکوب و آوارگی که حاصل همدستی دو رژيم کينه توز است، يعنی رژيم جنايتکار حاکم در دمشق و آخوندهای عمامه به سر تهران، رژيمی که در حال حاضر دست به کشتار هزاران تن از مردم سوريه می زند… دستان شما را می فشاريم و برايتان در مبارزه برحقتان عليه رژيم استبدادی حاکم بر ايران آرزوی موفقيت داريم و با شما تا برقراری يک دولت آزاد و مستقل و برابر در ايران، همراه خواهيم بود.

سرهنگ رياض الاسد فرمانده ارتش آزادی سوريه
از طرف خودم و مردم سوريه به خواهر مريم درود می فرستم و از او سپاسگزاری می کنم. ما برای او احترام خاصی قائليم و به او افتخار می کنيم. او سمبل و رمز مقاومت مردم ايران به طور خاص و مردم منطقه به طور عام است. ما از تلاشهايشان بسيار قدردانی می کنيم. ما به اين سازمان و به طور خاص به خواهر مريم می گوييم آرزوهايمان اين است که انقلاب مردم ايران در آينده يی بسيار نزديک پيروز شود. و به ايشان تأکيد می کنيم که تضعيف و سرنگونی رژيم سوريه، تأثير بسيار زيادی بر رژيم ايران خواهد داشت. و اين رژيم را ضعيف تر خواهد کرد. اين بزرگترين کمکی است که ما اکنون می توانيم به شما در اين مسير تقديم کنيم و به شما کمک کنيم و به شما می گوييم که شما چهره آينده هستيد و شما رهبر آينده هستيد. آرزو می کنيم که انقلاب سريعتر و با موفقيت بيشتر و پر قدرت تر به نتيجه برسد. و از مردم ايران می خواهم و پيامم به مردم ايران اين است که در اتحاد و حمايت از شما رودرروی اين رژيم فاسد بايستيد تا اين که شما بتوانيد به مبارزه تان ادامه داده و اين رژيم را هر چه سريعتر سرنگون کنيد.)

سازمان مجاهدین خلق با این هم بسنده نکرده و خیلی فراتر رفته است، تا جائی که شروع به تاخت وتاز بر علیه سازمان ملل ، دولت عراق کرده وآنهارا به جمهوری اسلامی چسبانده است! فرقه رجوی نه تنها همکاری با گروه مواجب بگیر وهابی را تکذیب نکرده است بلکه رسما اعلام کرده که اگر دولت عراق و سازمان ملل ممانعت نکند همین امروز به سوریه می زویم که آن کشور را آزاد کنیم
*(سخنگوی مجاهدين افزود: تنها در مورد سوريه و نبرد آزاديبخش در اين کشور عليه متحدان و دست نشاندگان و پاسداران ارتجاع، به صراحت بايد خاطرنشان کرد که مجاهدين در هر زمان برای به اوج رساندن نبرد آزا ديبخش در سوريه و کمک به خلق برادرشان به ارتش آزادی سوريه آمادگی داشته و دارند. آن قدر که اگر خامنه ای و مالکی و شرکای آنها که تحت نام ملل متحد عمل می کنند ممانعت نکنند همين امروز تمامی مجاهدان اشرف و ليبرتی نيز آمادگی دارند با صرف نظر کردن از تمامی داراييها و اموالشان به کمک ارتش آزادی سوريه بشتابند…… . مناسبات برادرانه ارتش آزادی سوريه با مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملی ايران نيز بر کسی پوشيده نيست)

البته مجاهدین بیش از 32 سال است که خواسته اند ایران را آزاد کنند و که در این رابطه به هر قدرت خارجی هم آویزان شدند،به تمامی امامزاده های کور ،از بیت المقدس گرفته تا واشینگتن ، از وهابی های حجار گرفته تا هر امامزاده کوری که ضد ایران است دخیل بستند، اما در این 32 سال از هیچ کدام آبی گرم نشد . و موضوع دیگر این است که این اخت اخوت با وهابی ها را از کجا بدست آوردند که به آن می بالند . جماعتی که تارخاً ضد ایران و ایرانی هستند
*(سخنگوی مجاهدين افزود: ….، آماده مقابله و جنگ صد برابر هستند. ما زن و مرد جنگيم، بجنگ تا بجنگيم. بنابراين طبيعی است که در شرايط کنونی ياری رساندن به خلق قهرمان سوريه که برای آزادی از ستم ديکتاتور خونريز اين کشور روزانه صدها شهيد می دهد، از اولويت برخوردار است. ….) سوال آخر از خانم هیلاری کلیتون و سیستم قضائی امریکا: آیا این است کسانی که شما بیان می کردید دیگر خشونت طلب نیستند و دست از خشونت برداشته اند ؟

*http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=7549

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در غارجهل ونادانی زندگی می کند

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، یازدهم اکتبر 2012
لینک به منبع

 

وزارت خارجه امریکا سازمان مجاهدین را نقره داغ کرد و از لیست تروریستی خود بیرون آورد، بر اثر این نقره داغ کردن تا 24 ساعت بعداز اطلاعیه وزارت خارجه که صادر شده بود مجاهدین به عمد خود را سر گرم جشن سرور نشان دادند تا مقداری فضای مطبوعات آرام بشود. در این مدت هم هرچه اطلاعیه در سایت های رنگارگشان صادر کردند، به کل بیانیه ای که وزارت خارجه صادر کرده بود اشاره نمی کردند.همین طور در مصاحبه ای سرکرده این فرقه یعنی مریم قجر عضدانلوانجام داده بود. به پراگرف دوم بیانیه که اصل موضوع بود اشاره نکرد.الان قرن بیست و یکم ،قرن ارتباطات است نمی شود از رسانه ها و مردم چیزی را پنهان کرد. اما فرقه رجوی در غار جهل و نادانی زندگی می کند، سرش را مانند کبک زیر برف کرده فکر می کند دیگران هم مانند خوشان هستند .

بعد از بیست وچهار ساعت سخنگوی مجهول الهویه سازمان مجاهدین آمده در مقابل بیانیه وزارت خارجه بطور سر بسته صحبت می کند و پراگراف دوم را توضیح نمی دهد که چی است، در این جا قسمت پراگراف دوم بیانیه وزارت خارجه با ترجمه آن از نظر می گذرانیم

 

)*
With today’s actions, the Department does not overlook or forget the MEK’s past acts of terrorism, including its involvement in the killing of U.S. citizens in Iran in the 1970s and an attack on U.S. soil in 1992. The Department also has serious concerns about the MEK as an organization, particularly with regard to allegations of abuse committed against its own members.

 

با حرکت امروز وزارت خارجه نه چشم بر تحرکات تروریستی گذشته مجاهدین می بندد ونه آنرا به فراموشی می سپارد. این شامل دست داشتن این سازمان در قتل شهروندان امریکایی در ایران در سالهای 1970 و همچنین حملاتی است که در خاک امریکا در سال 1992 انجام داده اند. وزارت خارجه همچنین نگرانی های جدی در رابطه با مجاهدین خلق بعنوان یک سازمان دارد، بخصوص در زمینه اتهاماتی که به این سازمان در مورد سرکوب اعضای خودش وارد شده است . )

این هم اظهار نظر سخنگو مجاهدین بعد از 24 ساعت است که وزارت خارجه امریکا را به آخوند های می چسباند ، يک سخنگوی مجاهدين در اين باره گفت: (اگر وزارت خارجه راست می گويد بهتر بود که هر نمونه ای را که در مورد خشونت در داخل مجاهدين داشته و پرونده هايش آکنده از آن بوده است در دادگاه مطرح می کرد و از اين پس نيز پيشنهاد می کنيم به جای تکرار تبليغات آخوند ساخته به دادگاه و حکم قانون روی بياورد. هر چند که مطرح کردن اين قبيل ادعاها برای بالانس با رژيم آخوندی در اين موقعيت به لحاظ سياسی در عرف پراگماتيستی کاملاً قابل فهم و امری شناخته شده است. اما اگر منظور وزارت خارجه از خشونتهای مزبور کشتن و سوزندان شماری از مجاهدين توسط اپورتونيستهای چپ نما در دهه های گذشته است سازمان مجاهدين خلق ايران به هيچ وجه نمی تواند مسئوليت اقدامات جنايتکارانه آنها را که به دقت و با جزييات در دادگاه ثبت شده است به عهده بگيرد.
سازمان مجاهدين خلق ايران صرفاً مسئول اقدامات و عملياتی است که در اطلاعيه های رسمی به عهده گرفته و طبق احکام دادگاههای اروپايی و دادگاه آمريکا جز از پشت عينک ملايان حاکم بر ايران تروريست محسوب نمی شود.)

موضوع دیگری که مجاهدین در این روزها آن را کتمان کرده اند در مصاحبه مریم قجر عضدانلو با ** آسوشیتدپرس بود که این قسمت را در سایت های خبری سازمان مجاهدین سانسور کرده اند که از نظرتان می گذرد:
(در همین حال به گزارش آسوشیتدپرس، روز جمعه یکی از مقام‌های ارشد وزارت خارجه آمریکا در مصاحبه با خبرنگاران گفت که خارج کردن سازمان مجاهدین خلق از لیست یادشده به این معنی نیست که آمریکا و این سازمان در جبهه مشترکی در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.
این مقام آمریکایی که نخواسته نامش فاش شود افزوده‌ است که به باور واشینگتن، مجاهدین خلق گروهی نیست که به عنوان یک نیروی اپوزیسیون قادر به اشاعه ارزش‌های دموکراتیک در ایران باشد.
وی با اشاره به سازمان مجاهدین خلق گفت :این گروه در تصویری که ما از آینده ایران داریم جایی ندارد.
در سال‌های اخیر در مورد زنده یا مرده بودن مسعود رجوی، از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق، گمانه‌زنی‌هایی زیادی صورت گرفته و خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز روز جمعه این گمانه‌زنی‌ها را با مریم رجوی مطرح کرده است. وی در پاسخ گفت که مسعود رجوی «زنده‌ است» اما جزئیات دیگری در این مورد ارائه نداد.
سوال اینجاست ، تاکی مجاهدین سر خود را مانند کبک زیر برف فرو خواهند کرد ودر غار جهل و نادانی زندگی خواهند کرد

 

http://www.state.gov/r/pa/prs/ps/2012/09/198443.htm *

http://www.radiofarda.com/content/f12_mko_
raction_to_dropping_from_terror_list/24723650.html
**

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد