_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

ادعای مریم رجوی بر سرنگونی دولت ایران در سال ۲۰۱۳

(خانم رجوی نظرتان در مورد شعور مردم چیست؟)

 

 

علیرضا نصراللهی، انجمن یاران، پاریس، بیست و هفتم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

به یاد دارم زمانی که در سازمان بودم در هفته یک روز نشست سیاسی داشتیم. در این نشست تحولات روز دنیا از جمله ایران به صورت سئوال مطرح می شد و در مورد آن بحث میکردیم.

خوب به یاد دارم ، ما در هر هفته دولت ایران را سرنگون می کردیم. از انتخابات خاتمی گرفته تا احمدی نژاد، البته لازم به ذکر است که بگویم در آن زمان هیچ اشکالی نداشت که آقای رجوی هفته یکبار هوس سرنگونی میکرد و در رویاهای خود لحظه ای خود را بر تاج و تخت ایران میدید، چون در آن زمان، این روش کاربرد داخلی داشت و باید روزنه امیدی در دل نفرات روشن می شد تا آنها از این فکر بیرون بیایند که در عراق نخواهند مرد، و روزی خواهد رسید که از این جهنم خلاص شوند.

یادم هست با هر تحولی ،تنها چیزی که تحت الشعاع قرار می گرفت سرنگونی دولت ایران بود. من خودم قبول دارم که آدم با امید زندگی می کند و باید یک نیروی محرک انسانها را به آینده امیدوار کند، و این حربه ای بود که رجوی از آن سوء استفاده می کرد.

در آن زمان ما در جایی بودیم که از همه دنیا بی خبر بودیم و نمی دانستیم در این کره خاکی چه می گذرد. نه رادیو،نه موبایل،نه تلویزیون،نه اینترنت،نه ماهواره و… اما الان چرا به شعور آدمها توهین می کند؟؟

با این همه بی خبری ولی باز می دانستیم که همه این حرفها یک سینماست، رجوی کارگردان آن،صدام حسین امور مالی،مریم رجوی نقش اول قهرمان زن فیلم،و بقیه ، همه سیاهی لشگر هستند. چون چیزی که واقعأ برجسته بود این بود که از طرز مستقر شدن مجاهدین در قرارگاه اشرف ،گویا اینها هرگز نمیخواهند اشرف را ترک کنند.

این اولین بار نیست که مریم رجوی همچین ادعایی کرده است. وی در سال ۱۳۸۸ همزمان با وقایع بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی مدعی شده بود که اگر اروپا به رژیم ایران کمک نکند بعد از ۱۲ ماه رژیم ایران سرنگون خواهد شد!

خوب همه شاهد بودیم که امریکا و اتحادیه اروپا در چندین نوبت ایران به عناوین مختلف تحریم کردند و حتی فرقه رجوی هم از این تحریمها که ضررش فقط به مردم ایران میرسد، استقبال کرد. ولی طبق پیش بینی وی، هیچ اتفاقی در راس حکومت ایران نیافتاد. حتی یک صندلی هم جابجا نشد، چه برسد به سرنگونی!؟

حال بر میگردیم به اینجا در جایی که همه به همه چیز دسترسی دارند اخبار روز دنیا را دنبال می کنند. خانم رجوی شما در مورد شعور آدمها چه فکری می کنید؟ چرا فکر می کنید همه،به قول خودتان لایه خاکستریشان پایین است؟ واقعأ برایتان از صمیم قلب متاسفم،چون با این صحبتهایی که شما می کنید در آینده به شما می خندند.کسی که خودش را اپوزیسیون ایران میدانند ببینید که چه می گوید!

البته این را خوب می دانیم که حرفهایی که شما میزنید دیکته ای است که برادرتان مسعود به شما می گوید، ولی خوب معلم خوبی نداری چون استعداد شما بیش از اینهاست!!!!

به راستی اگر شما حقیقت داشتید،اگر واقعی بودید، اگر دل سوز بودید،اگر وطن پرست بودید،اگر فدا و صداقت داشتید، هرگز با نیروهای خود چنین نمی کردید وای به حال مردم.

علیرضا نصراللهی
انجمن یاران ایران-پاریس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اموالی را که سالها از مردم عراق ربوده اید حالا باید پس بدهید

 

 

علیرضا نصر اللهی، انجمن یاران، پاریس، دوازدهم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

سالهاست که نان مردم عراق را میخورید و نمکدان می شکنید از،زمانی که پا در عراق گذاشته اید با همدستی صدام از منابع نفتی،آب،خاک،برق،مواد غذایی،دارویی،و…هر آنچه در کشور عراق هست استفاده کرده اید.تازه علاوه بر پولهایی که نقدأ برای اطلاعات دادن به صدام در زمان جنگ گرفته اید.

در شروع جنگ امریکا در عراق،به خوبی یادم هست که چکارها کرده اید،یادتان هست خواهران شورای رهبری خانم مریم حسن زاده،یادم هست دولت صدام سقوط کرده بود همه چیز بهم ریخته بود همه برای خودشان تیم تشکیل داده بودن( منظورم مردم عراق هستند)ما هم در نزدیکی پادگان اشرف ایست بازرسی گذاشته بودیم تا به قول معرف کسی به قرارگاه حمله نکنند،در آن چند روز که من در تیم ایست بازرسی درب اشرف بودم باورتان نمی شود خودروهایی وارد اشرف می شد که نگو نپرس شاید در آن چند روز بیش از ۲۰۰ دستگاه ماشین سبک و سنگین وارد اشرف شد .

یک روز که آمدیم وارد اف جی (قرارگاه ۶) خودمان که شدیم که آذوقه ببریم من با برادر جواد کاشانی که خیلی هم باهاش رفیق بودم ازش پرسیدم برادر جواد جریان این ماشینها چیه ،چنان خودشو زد به بی خبری که مجبور شدم من برایش تعریف کنم که جریان چیه،ولی خیلی خوب از همه چیز با خبر بود ولی برای من فیلم بازی کرد خلاصه به قول معرف منو پیچوند.

این جریانها یک ماهی گذشت و همه کم کم برگشته بودن به درون قرارگاه به غیر از چند تیم ،که آنها از مسئولین بالای مجاهدین بودن.

این موضوع را که همین الان برایتان تعریف میکنم را با دقت بخوانید،من به همراه یکی از مسئولین قرارگاه ۶ رفته بودیم درب اصلی اشرف که دکتر عراقی رو بیاریم داخل،آن روز دکتر دیر کرده بود در این قسمت که ما بودیم، شده بود پارک انواع واقسام خودرو، من جلوی درب بودم که این صحنه رو از نزدیک دیدم ،مردی با قدی بلند،چشمانی اشک بار داشت با لهجه کردی که فارسی هم بلد بود التماس میکرد که ماشینش رو پس بدهند با دست اشاره میکرد و نشان می داد می گفت اون تریلی قرمز مال منه این هم نشانی، برو داخل ماشین، این وسایل توی ماشینمه،می گفت من ۵ تا بچه دارم ،ماشینم رو ازم دزدیداند همه جا رو گذشتم تا اینجا پیداش کردم ،این ماشین همه سرمایه من و زندگیمه ،ولی این برادر مجاهد اصلا به حرفهایی این مرد که همه امیدش این ماشین بود توجه نمی کرد باور کنید وقتی دیدم این مرد با این هیکل داره گریه میکنه همانجا هزار بار رجوی و همدستانش رو لعنت کردم.

وقتی به قرارگاه آمدیم خیلی بهم ریخته بودم برای همین مستقیم رفتم دم دفتر خواهر مریم حسن زاده دوست صمیمی خانم عظم فراهانی(لیلا جزایری)جریان رو بهش گفتم در جواب بهم گفت برای ما فرقی ندارد ما پول میدیم میخریم، بهش گفتم مگر این ماشینها دزدی ،نیست ؟گفت وقتی ما پول آنها رو میدیم دیگه به ما ربطی نداره بهتر تو هم فکرش رو نکنی .این است یک سازمان انقلابی که میخواهد مردم ایران را آزاد کند کسانی که همه دزد هستند.

حالا صحبت از اموال می کنند و میگویند(گروه هلندی دوستان ایران آزاد نقض حقوق مجاهدین در تملک اموالشان در عراق و نقش مخرب مارتین کوبلر را محکوم می کند) نه اتفاقأ آقای کوبلر داره از حق مردم عراق دفاع می کنه این شما هستید که سالهاست با پول شویی و ،وطن فروشی ودزدی این پولها رو جمع کرده اید.

حالا زمان آن رسیده که همه آنها رو پس بدهید خدا جای حق نشسته تازه این اول راه باید جواب جنایتهایتان را هم پس بدهید

علیرضا نصراللهی انجمن یاران ایران

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنچه که در مجاهدین (پادگان اشرف) بر سر ما گذشت

 

 

علیرضا نصراللهی، انجمن یاران، پاریس، ششم نوامبر 2012
لینک به منبع

 

اکنون که نزدیک به نه سال است که از کمپ جهنمی اشرف خارج شده ام و با دید جدید و بدور از فشارهای تشکیلاتی و فرقه ای به مناسبات سازمان مجاهدین مینگرم باین نتیجه میرسم که کاری که رجوی با تاریخ ایران و مردم ایران کرد حقیقتا جنایتی بزرگ و بسیار فجیع بود! یعنی بواقع وقتی کمی عمیق میشوم به اینکه چه به ما گذشت حس میکنم از تعادل روحی و روانی خارج میشوم! مسعود رجوی این دجال بزرگ قرن به کاملترین شکل و بدون ذره ای نقص فرقه را تعریف و نمایش داد!

وقتی به کارهای روز مره وپوچ آنها در گرمای طاقت فرسا عراق فکر میکنم که به چه شکل آدمها رو سرگرم می کردن ،لحظه به لحظه نفرتم به آنها بیشتر می شود.

وقتی به نشستهای خسته کننده و تکراری ،عملیات جاری فکر میکنم که هر روز و هر روز برگزار میشد و اینکه بایستی حتی بصورت نمایشی و سوری از خود یا از دیگران ایراد بگیری و در جمع بخوانی و بروی خودت تیغ انتقاد بکشی و اجازه دهی که جمع هر آنچه دلش میخواهد به تو بگوید و ذره های شخصیت انسانی تو را بزیر پا خرد کند.
وقتی بیاد نشستهای مشمئز کننده غسل هفتگی میافتم که بایستی تناقضاتی که فقط به ذهنت زده بود را و هیچ کس جز تو و خدایت از آن خبر نداشت را در جمع میخواندیم و گاها از شدت فشار دچار سردرد های ویران کننده میشدیم و فحش ها و ناسزاهای بقیه را میشنیدیم.وقتی مردی از گذشته خودش وزنش باید در جمعی صحبت میکردن و دورن خودش را بیرون میریخت و به قول مسعود شیرجه میزد دوست داشت زمین دهن باز میکرد و او را میبلبد.

وقتی بیاد این می افتم که برای تردد در قرارگاه اشرف هم نیاز به اجازه مسئول بالاتر و گرفتن( ویزا) داشتیم و گاها بایستی با نفر دوم و سوم تردد انجام دهیم تا مبادا در حین تردد از این مقر به مقر دیگر اتفاقی بیافتد.

وقتی بیاد نشستهای ۱۴الی۱۵ ساعته و بی فایده و خسته کننده دیگ که توسط مسعود و مریم یا دیگر مسئولین سازمان برگزار میشد میافتم که ساعتها و روزها وقت و زندگیمان را در این نشستهای مسخره هدر دادیم و مجبور بودیم یا به دوستان نزدیکمان بی جهت ناسزا بگوییم یا از آنها ناسزا بشنویم.

وقتی علیرغم گذراندن بیش از نیمی از عمرمان در آن سازمان و پادگان باز حس میکردیم که توسط مسئولین این سازمان مورد بی اعتمادی قرار میگیریم و پنداری ما را فقط برای پیشبرد مقاصد و رسیدن به اهداف خود میخواهند و تمامی بحث های ایدئولوژیک که میگفتند شما پاره تن رهبری هستید و امضاء خون و نفس کشک و دوغ بوده است.

وقتی بیاد روابط و مناسبات کثیف مابین افراد سازمان که خصوصا در سالیان آخر بیشتر و بیشتر شده فکر میکنم که ثمره انقلاب پوشالی و کشککی مریم رجوی بود فکر میکنم و اینکه آقای رجوی همه و همه را برای خودش میخواست و باعث شد که پاکترین فرزندان ایران زمین بقول خودش به هر گناهی آلوده شوند.

وقتی بیاد این می افتم که چه بچه هایی بخاطر هیچ و پوچ کشته شدند و دیگر اسمی ازشان نیست و چه مادران و پدرانی که در حسرت دیدار عزیزانشان ماندند و دیدارها به قیامت افتاد.

وقتی بیاد فریادهای رجوی در نشستهای مختلف میافتم که میگفت در روز سرنگونی من و مریم پیشاپیش ارتش آزادی خواهیم بود ولی چند ماه قبل از اینکه تقی به توقی بخورد مریم و سران به فرانسه گریختند و خودش هم هنوز در زیر زمین مخفی است.

وقتی بیاد حرفهای رجوی می افتم که میگفت ما با امریکا تضاد استراتژیک داریم و هرگز به تفاهم نمیرسیم ولی اکنون چطور به مزدور امریکا و اسراییل تبدیل شده است.

و هزاران نمونه دیگر که برای نوشتنش هزاران ساعت وقت و بسیار بیشتر حوصله نیاز است می افتم فقط و فقط نفرتم از این فرقه کثیف که نون را به بهای مزدوری میخورند بیشتر و بیشتر میشود! ای ننگ و نفرین ملت ایران بر شما مزدوران هر کس و ناکس باد که روی هرچه خائن و مزدور را سفید کردید!

مسعود رجوی واقعأ چه جوابی برای، مادران و پداران دل سوخته داری؟

چه جوابی برای مردم ایران داری؟

چه جوابی برای جوانان انقلابی که میگفتی آنها رو باید گذاشت کنار دیوار داری؟

چه جوابی برای تاریخ داری ؟

علیرضا نصراللهی انجمن یاران ایران ۵٫۱۱٫۲۰۱۲

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا مجاهدین(رجوی) از ما جداشده گان این همه وحشت دارد؟

 

 

علیرضا نصراللهی، انجمن یاران، پاریس، سیوم اکتبر 2012
لینک به منبع

 

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید چرا مجاهدین از اعضای جدا شده میترسند؟

واقعأ چرا سازمانی که در راه خلق و مملکت فداکاری می کند و همه چیزخود را فدا می کند باید از چند ده تا جدا شده وحشت داشته باشد؟

سئوال اینجاست این جدا شده گان چه میدانند چه دیده اند که رجوی حاضراست همه کار بکند پول بدهد،تهدید کند،تشویق کند،خلاصه هر کاری که بشود را انجام دهد تا جلوی زبان آنها گرفته شود. واقعأ چرا؟

مگر نه اینکه شما به ما تهمت میزنید که این جدا شده گان مزدورهستند پس چرا میترسید.من حرفم به همه کسانیست که از شما طرفداری میکنند.آنها مثل ما قربانی شما هستند.آنها فرقه رجوی را نمی شناسند آنها در مورد جنایات شما در گذشته هیچ اطلاعاتی ندارن آنها در قرارگاه اشرف نبودن تا باچشم خود ببینند آنچه که ما دیدم،و آنچه که دوستان ما دیدن.

آنها نبودن تا ببینند و بشنوند از ریئس بزرگ در برابر ۳۰۰۰ نفرکه حکم اعدام صادر میکند،در نشستهای جعمی خودشان دستور شکنجه میدهد،دستور زندان میدهد.

بله این همان شخصی هست که به زیر دستان خود دستور میداد که باید با این نفرات این شکلی برخورد کنید.کمتر از ۶ ماه بود که من به اشرف آمده بودم و درخواست کردم که میخواهم برگردم دستور صادر شد که تو چون قاچاق به عراق آمدی قوانین عراق به کسانی که غیره قانونی به کشورشان وارد میشود ۸ سال زندان ابوغریب دارد.جالبتر اینجاست بهم گفتن ۲ سال هم در زندان خودمان زندانی میشوی و اگر زنده ماندی برگرد ایران.اگر شما جای من بودید چکار میکردی؟در ضمن آنها خودشان منو قاچاق وارد عراق کردن.

در مجاهدین همه چیز اجباری بود هیچ کس حق انتخاب نداشت یادم هست برای انتخاب مسئول اول سازمان نشست میگذاشتن تا رأی گیری شود بعد همه سران که از قبل با هم هماهنگ کرده بودن می آمدن و شروع میکردن از یکی تعریف کردن بقیه هم حمله میکردن به سمت میکرفون تا از چاپلوسی عقب نمانند بعد ریئس بزرگ می آمد و با همان بیان شیوا میگفت کسانی که با خواهر فلانی موافق هستن دستا بالا همه دستایشان میرفت بالا بعد میگفت مخالفین دستا بالا، باور کنید هیچکس دستش بالا نمیرفت چون اگر دستش بالا میرفت…

باورکنید تا کسی با مجاهدین زندگی نکرده باشد امکان ندارد بتواند آنها بشناسد آنها درونشان با بیرونشان ۱۸۰ درجه تفاوت دارد.ما از مجاهدین جدا شدیم ما به آنها انتقاد داریم ولی آنها انتقاد پذیر نیستند چماقداران رجویی در فرانسه که معرف به مهد آزادیست ما را تهدید میکنند،ما کتک میزنند،به ما ناسزا میگن،ولی ما باز میگیم اشکال نداره ما باید به وظیفه خودمان عمل کنیم مجاهدین سالیان ،سال به مردم و ایران خیانت کردن و دارن میکنند باید کسانی باشند تا واقعیتها روبیان کنند ما دیواری هستیم در مقابل قدرت طلبی وجاه طلبی رجوی.

رجوی تنها آرزویش این است که روزی برسد در ایران باشد در رأُس قدرت و و در راه رسیدن از هیچ کاری کوتاهی نمی کند تا بود صدام،بعد شد امریکا،بعد اسرائیل،حالا سوریه،ریئس بزرگ به کجا چنین شتابان.

من قطره ای هستم در مقابل دوستانم. وقتی آنها از گذشته خودشان در سازمان برایم میگویندتنها چیزی که میتونم به آنها بگم چه دردی کشیده اید.مجاهدین در حال غرق شدن هستند برای همین دستانشان را به هر جائی دراز میکنند تا بلکه بتوانند از غرق شدنشان جلو گیری کنند ولی افسوس که دیگه فایده نداره ریئس بزرگ اخر خطه ،باز به چماقدارانت دستور بده بیایند میتینگ های ما رو بهم بزنند ما رو کتک بزنند ما از هیچ چیز نمیترسیم و ازمیدان هم بیرون نمیرویم چون ما نمیخواهیم مثل تو مارک خیانت به پیشانیمان بخورد. پس بچرخ تا بچرخیم.

انجمن یاران ایران ۳۰٫۱۰٫۲۰۱۲

علیرضا نصرالّهی
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده علیرضا نصراللهی به اوباما

 

 

لینک به برخی سرودهای ضد امریکایی فرقه رجوی

image
(سر مقاله نشریه فرقه مجاهدین خلق)

 

انجمن یاران، پاریس، پانزدهم اکتبر 2012
لینک به منبع

 

جناب آقای باراک اوباما

رئیس جمهور وقت آمریکا

من بعنوان فردی که از مجاهدین جدا شده ام به شما میگویم اشتباه بزرگی کردید که سازمان مجاهدین را از لیست سازمانهای تروریستی خارج ساختید. چرا که در آینده نه چندان دور، دود این اشتباه در چشم همه خواهد رفت.

آیا فکرمی کنید مجاهدین خشونت را کنار گذاشته و از فاز نظامی به فاز سیاسی برگشته اند؟

اگر چنین می پندارید سخت در اشتباه هستید؛ چون آنها از مهر، محبت، عاطفه، دوستی و… هرگز بویی نبرده اند. قبل از جنگ آمریکا با عراق، به خوبی یادم هست که یکی از شعارهای ما اعضای آنوقت سازمان مجاهدین، برضد آمریکا بود و هرروز صبح در پذیرش در هنگام دویدن آن را با صدای بلند میخواندیم:

سرکوچه کمینه، مجاهده پر کینه امریکایی بیرون شو، خونت روی زمینه

وقتی بن لادن به برجهای دوقلو در امریکا حمله کرد و مردم شما همه ناراحت برای از دست دادن عزیزانشان اشک میریختند، درعراق جایی به نام اشرف آدمهایی بودند که جشن گرفتند و از خوشحالی شیرینی پخش کردند و پایکوبی نمودند.

به نظر شما به این دسته از آدمها چه میگویند؟ که از دیدن چنین صحنه هایی جشن گرفته و خوشحالی میکنند…

اقای اوباما

بدانید و آگاه باشید اگر در آن زمان در قرارگاه اشرف جشن و پایکوبی به راه افتاد فقط وفقط به دستور خود شخص مسعود رجوی بوده است. چرا که یکی از پایه های بنا شدن سازمان مجاهدین، ضد امپریالیسم بوده است و امپریالیسم هم یعنی امریکا.

بعد از این جریانات وقتی سیاست امورخارجه شما تصمیم گرفت که با تروریسم بجنگد و به عراق حمله کنند و صدام دیکتاتور زمانه را از بین برده و مردم عراق را آزاد کنند، به یکباره همه چیز در مجاهدین تغییر کرد.

من خود شاهد این ماجرا بودم. وقتی جنگ شروع شد دستور از مقامات بالا یعنی مسعود رجوی صادر شد که هرچه کتاب مجله و هر آن چه مدرک کتبی در رابطه با ضد امپریالیسم وجود دارد آتش بزنید و همه قرارگاها این مدارک را ازبین بردند.

میخواهم ازشما که رئیس جمهور امریکا هستید، سئوال کنم؛ آیا میشود سازمانی که از بنیاد کارش را با ضد امپریالیسم و سلاح و خشونت آغاز کرده و در تمامی این سالها فقط و فقط آموزش نظامی و آدم کشی میداده به یکباره خشونت را کنار گذاشته و به قول معروف خوبی پیشه کند؟؟!!!

نه آقای اوباما…

چنین نیست و نخواهد بود. من در فرانسه زندگی میکنم. در کشوری که آن را مهد آزادی و دموکراسی می نامند، یعنی هر کس در چارچوب قوانین فرانسه میتواند انتقاد کند.

اگر شما دوست داشته باشید و بخواهید حقایق را ببیند من حاضرم آنها را به شما نشان دهم که همینهایی را که شما از لیست سیاه در آوردید در مراسمهای ما جداشدها که با مجوز پلیس فرانسه برگذارشده با چوب چماق به دوستان ما حمله میکنند و آنها را مجروح میکنند.

بله آقای رئیس جمهور

شما آنها را به خوبی ما نمیشناسید. آنها حتی به خودشان هم رحم نمیکنند چه برسه…

من به خوبی درک میکنم که باید این نفرات را از عراق خارج کرد و تا زمانی که شما مجاهدین را از لیست سیاه خارج نمیکردید هیچ کشوری حاضر به پذیرفتن آنها نبود و شما باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب میکردید

با بیرون آمدن مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا، حالا آنها را توهم کامیابی گرفته است و انگار اصلا یادشان نمیاد که کی بودند و در گذشته چکارهایی کردند….

ولی معنا و مفهموم این پاتک استراتژیک را که بر علیه شان بکار گرفته شده است، درک نکرده اند.

امیدوارم روزی برسد که آزادی در تمامی دنیا حکمفرما شود.

با دورد به شما علیرضا نصراللهی۱۵٫۱۰٫۲۰۱۲
انجمن یاران ایران- فرانسه

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خروج ازلیست هیچ دردی را دوا نمیکند

 

 

علیرضا نصراللهی، انجمن یاران، پاریس، نهم اکتبر 2012
لینک به منبع

 

مطابق اخبار منتشر شده از کنگره آمریکا در روز جمعه ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ ،حذف گروه مجاهدین خلق از لیست گروههای تروریستی بصورت رسمی اعلام گردید.

در لوای این تصمیم که سیاست چند وجهی آمریکا در خصوص تروریسم و گروههای تروریستی و همچنین امنیت جامعه بین المللی را زیر ذره بین برده است، مساله تامین امنیت بین المللی که آمریکا خود را پرچمدار آن میداند و سالانه بخش عظیمی از بودجه خود را در تامین این هدف به آن اختصاص میدهد، برای کسانی که فرقه مجاهدین را میشناسند بیش از هر مساله دیگری پشت علامت سوال قرار گرفته است.

آمریکایی که با همکاری ناتو و با صرف هزینه های هنگفت جنگ با عراق را پیاده سازی کردند تا مردم عراق و منطقه را از شرّ صدام نجات دهند و خاورمیانه را از وجود یک سردمدار تروریست نجات دهند، ولی سازمان مجاهدین را که با صدام و حکومت بعث بیعت کرده بود و در خاک عراق تحت حمایت وی کشور مستقلی برای خودش ترتیب داده بود را با این تصمیم تبرئه کرد.

نکته برجسته اینجاست که دول اروپایی که پیشتر نیز مجاهدین را به عنوان یک گروه غیر تروریستی معرفی کرده بودند، حاضر به پذیرش آنها در کشورشان نبودند. تنها توجیهی که برای این فرآیند میتوان آورد این است که بنا به دلایل سیاسی آنها این تصمیم را گرفتند، ولی عملاً این تصمیم هیچ امتیاز سیاسی برای مجاهدین به ارمغان نیاورد.

آمریکا هم که به دلایل: همکاری در تخلیه اشرف، ارسال اطلاعات مربوط به فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی و پرهیز از انجام فعالیتهای تروریستی در طی ده سال گذشته، سند حذف مجاهدین از لیست تروریستی اش را امضاء کرد نیز یقیناً امتیاز خاصی را به مجاهدین در عرصه بین المللی نمیدهد و این آن چیزی است که توسط سران مجاهدین نادیده گرفته شده است.

چرا که:

۱- از یک طرف مردم و دولت عراق هستند که دیگر به هیچ عنوان حاضر به تحمل وجود مجاهدین در خاک کشورشان نیستند، و این به دلیل خیانتهایی است که آنها به مردم و جامعه بشری عراق کرده اند.

۲- از طرف دیگر همه دنیا میدانند که مجاهدین در میان مردم ایران هیچ جایی ندارند و مردم ایران آنها را بعنوان خائن میشناسند.

پس نه در عراق میتوانند بمانند و نه ایران و ایرانیان آنها را میپذیرد.


تصور میشود موافقتنامه هایی میان دولت عراق و سایر کشورهای قدرتمند بر سر حل معضل مجاهدین وجود دارد و این در حال حاضر تنها دلیل این اقدام آمریکا مبنی بر تسریع ترک مجاهدین از خاک عراق را منطقی میکند، تا بلکه به تبع این تصمیم، کشور ثالثی پیدا شود و به آنها اسکان دهد و بس.

این قائدتاً نباید خوشحالی پایداری را برای سران فرقه رجوی به ارمغان بیاورد. اتفاقاً این عقب نشینی سیاستمداران در خصوص تعدیل سخت گیریهای بین المللی نسبت به مجاهدین بمانند “ عقب رقتن امواج دریا برای یک سونامی عظیم” است.

اینکه چه پیراهنی برای مجاهدین در حال دوخته شدن است سوالی است پر رنگ!!!


سوال برجسته ای که در این قضیه وجود دارد این است که آمریکا از این تصمیم به چه چیزی میخواهد برسد؟

و برای مجاهدین چه برنامه ریزی کرده است؟

آیا هدف استفاده ابزاری از اعضای مجاهدین است؟

امّــا این نکته بر هیچ کس پوشیده نیست که رجوی ها خود را حاکمان بر حقٌ ایران میدانستد و در راه رسیدن به این هدف خود، از هیچ کاری فروگذاری نخواهند کرد. همان فعالیتهایی که باعث شد به مدت ده سال به عنوان تروریستهای بین المللی معرفی شوند.

حال سوال این است که مجاهدین قرار است چه کاری انجام بدهند؟

در طول تمام این مدت که سازمان جهت خارج شدن از لیست هزینه های کلان صرف میکرد و از لابیهای متععدی استفاده کرد، همه و همه برای چه هدف یا اهدافی بوده است؟؟

آیا آمریکا و دول اروپایی با این تصمیم قرار است”از یک سوراخ چندبار گزیده شوند”؟

یا شاید برعکس…

شاید این تغییر سیاست بین المللی در قبال مجاهدین پیش زمینه تحولی عظیم از جانب سیاستگذاران برای آینده رو به انحطاط مجاهدین باشد!

البته فراموش نکنیم که این تصمیم برای آن عده از اعضای مجاهدین که قطعاً تعدادشان هم کم نیست و میخواهند جدا شوند، فرصت بسیار عالی میباشد برای نجات خود.

حال سران رجوی بنشینند برای خودشان جشن بگیرند و این حرفها را تحولات بزرگ برای خودشان تصور کنند و بدانند در آینده نه چندان دور این حصاری که در این مدت بدور این جماعت پیچیده بودند از هم گسسته و روزنه ای باز شده برای اعضای مجاهدین در ارتباط با دنیای بیرون و آن تشکیلات منسجم از بین رفت.

بزودی تمامی آن اعضایی که جدا می شوند و پا به دنیای بیرون میگذارند، با واقعیات زندگی روبرو میشوند، البته تعدادی از آنها که قدیمی ترند بناچار در کنار مجاهدین خواهند ماند، چون پیر و کهنسال شده اند و توان آن را نخواهند داشت که به زندگی عادی برگردند. ولی آنها یی که مدت کمتری در سازمان بوده اند چنگ به جامعه خواهند زد و تازه می فهمند که در تمامی این سالها چه خیانتی در حق آنها شده است. بعد افسوس میخورند که چرا زودتر به دنیای واقعی بیرون پا نگذاشته اند و این همه سال بخاطر قدرطلبی های سران مجاهدین عمر خود را در تاریکی از دست داده اند.

من از اینجا به همه دوستانی که به جامعه واقعی و زندگی عادی باز میگردند پیام می دهم که هر کاری از دست ما بر بیاید از جان و دل فروگذار نخواهم کرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطرات علیرضا نصراللهی در قرارگاه اشرف
 

 

علیرضا نصراللهی- انجمن یاران ایران

10.09.2012

لینک به منبع


سلام به همه دوستان

من میخواهم خاطرات تلخ و فراموش نشدنی گذشته خودم را در عراق برایتان تعریف کنم.

من وقتی دوره پذیرش را با موفقیت به اتمام رساندم خبر رسید که من به اتفاق تنی چند تا از دوستانم در تقسیم بندی به جنوب عراق باید برویم قرارگاه ( ۶) العماره.

وقتی دستور صادر شد، ما رفتیم برای بستن وسایل شخصی. آن روز ما در اختیار خودمان بودیم. بعد از بستن وسایل آماده شدم که بروم سالن برای خوردن شام. آن شب برای رفتن ما مهمانی گرفته بودن (گودبای پارتی).

وقتی وارد سالن شدم دیدم سالن رو تزئین کردند. بعد از ۱ ساعت شام آماده شد و رفتیم برای خوردن شام. بعد از شام برایمان فیلم گذاشتند البته فیلمی که همه آن سانسور شده بود. ما وقتی در مجاهدین فیلم نگاه میکردیم هیچوقت از فیلم سر درنیاوردیم . چون از یک فیلم ۲ساعته و ۴۵ دقیقهای، ۱ساعت آن سانسور می شد. وقتی از رضا مرادی (اف)قرارگاه پذیرش سئوال کردم که چرا سانسور میکنید گفت: این صحنه ها باعث میشود که از مبارزه دور شوید. جالب اینجاست که خودشان نگاه میکردن و هیچ مشکلی پیش نمیامد ولی برای ما…

راستش من و چند تا از دوستانم هر پنجشنه شب در زمان بندی فیلم میرفتیم فوتبال دستی بازی میکردیم. البته صدبار چک میشدیم به هر بهانه میامدن تا ببینند ما (محفل) از خاطرات یا از سازمان حرفی میزنیم یا نه فقط بازی میکنیم.

شب رفتیم خوابیدیم خوابی راحت و بی دغدغه چون نگهبانی نداشتیم. من در هفته چند بار نگهبان بودم .صبح همه ساعت ۱۰ بیدار شدند. بعد از کارهای فردی لباس پوشیدم و به سمت سالن برای صرف صبحانه به راه افتادیم. وقتی از در آسایشگاه بیرون آمدم دیدم چند تا ماشین در کنار دفتر (خواهر فرشته یگانه)مسئول پذیرش ایستاده اند.

بعد از خوردن صبحانه آمدیم و بچه ها وسایل خودشان را برداشتند و هر کس به سمت ماشینهای خودشان به راه افتادند. البته با دیدین آدمهای جدید حس خوبی نداشتم. بعد از سلام و احوالپرسی سوار ماشین شدیم. ما ۸ نفر بودیم که به قرارگاه ۶ رفتیم .بعد از چندین ساعت به قرارگاه همایون رسیدیم. وقتی در باز شد دیدم تعداد زیادی آدم کنار در ایستادند برای استقبال از ما.

در میان این تعداد ۵ الی ۶ خواهر هم بودند. بعد از پیاده شدن و سلام و احوالپرسی وارد سالن شدیم .

(در میان این جمع دوست عزیزم آقای بهروز ثابت هم بود خدا رحمتش کنه روحش شاد. من وبهروز تن واحد بودیم .در تمامی مدت من و بهروز در یک یگان بودیم حتی در طول جنگ امریکا و عراق.

من خاطرات زیادی از بهروز دارم در بخشهای آینده خاطراتم برایتان بازگو خواهم کرد.

تقریبا همه قرارگاه در سالن بودند. بعد از مدتی ما به همراه مسئولین خودمان از سالن خارج شدیم و به سمت آسایشگاه به راه افتادیم .هوا خیلی گرم بود تقریبا ۵۰الی ۵۵ درجه .

من فقط دوست داشتم زودتر به محل برسیم چون واقعا نمیتوانستم نفس بکشم .بالاخره رسیدیم وقتی وارد آسایشگاه شدم باورکنید انگار وارد بهشت شدم. بعد از کمی استراحت فرمانده یگان دستور داد ورزش که تمام شد دوش بگیرد. بعد آماده بشید برای نماز جماعت.در رابطه با نماز جماعت بعدها برایتان توضیح خواهم داد.

من و بچه های یگان خودمان رفتیم که ورزش کنیم داشتیم گرم می کردیم فوتبال بازی کنیم دیدم خلیل کعبی که تازه تحت مسئول گرفته بود -تحت مسئول یعنی مسئول کسی بودن-آمد و گفت چکار میکنید! بچه ها به مسخره گفتن دارم آماده میشیم که بخوابیم خوب معلومه میخوایم فوتبال بازی کنیم .گفت نه نمیتونید چون اینجا ورزش جعمی هست و همه باید با هم ورزش کنند. خلاصه بعداز مقداری صحبت جواد کاشانی که اف قرارگاه ۶ بود آمد جلو و ما براش توضیح دادیم که میخوایم بازی کنیم اون هم گفت مانعی نیست.

ما اون روز بازی کردیم شب هم من و چند تا از دوستانم برای نماز نرفتیم .وقتی وارد سالن شدیم شام آماده بود شام رو که خوردیم ابلاغ برنامه شد. نشست بعد از جمع آوری سالن.

به سرعت صندلی ها رو بچه های قبلی ق.۶ آماده کردند. همه صندلی ها یک سمت بود ۸ تا صندلی هم جدا از بقیه سمت دیگر بود.

به ما گفتند: شما بروید و بنشیند روی آن ۸ صندلیها.

دلهره عجیبی به سراغم آمده بود. نمی دانستم موضوع چیه؟ رفتم نشستم .

ادامه دارد…

علیرضا نصراللهی

انجمن یاران ایران-پاریس

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد