_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نگاهی به تشکیلات مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در ایران,عراق و اروپا

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، ششم دسامبر 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-952.aspx

 

شاید این سئوال که تشکیلات مجاهدین در عراق بسته تر است یا در اروپا هرگز به ذهنتان نزده باشد چرا که پاسخ این سئوال قبل از خود سئوال به ذهن منتقل میشود, البته به احتمال زیاد پاسخ غلط

با توجه به تمرکز مجاهدین خلق در عراق و محیط محدود و نظامی و امنیتی اشرف و امروزه لیبرتی و نیز عدم دسترسی به اینترنت و هر رسانه دیگر و ساعتها نشست های تشکیلاتی وگزارش نویسی و کار اجباری در روز؛ بیشک اشرف و لیبرتی یک محیط بسته و غیردمکراتیک است , اما این نباید ما را به این اشتباه بیندازد که فکر کنیم تشکیلات مجاهدین خلق در اروپا و آمریکا بازتر و حتی به اندازه سر سوزنی دمکراتیک تر است .

تفاوت فقط در مکانیزم و شیوه عمل برای نگهداشتن اعضای یک فرقه دراسارت است .

درمقرهای اروپا و آمریکای مجاهدین , بجز نشست ها و گزارش نویسی ها وتقسیم مسئولیت ها که دقیقا مانند اشرف و لیبرتی است؛ کنترل بر اینترنت و رسانه به شکل دیگری اعمال میشود , ورود به اینترنت “بعنوان یک امر شخصی” امروز در تشکیلات خارج از کشور مجاهدین یک ضد ارزش و امری بسیار ناپسند به شمارمیآید , تنها کسی اجازه دارد در اینترنت به فعالیت بپردازد که اولا برای اینکار از جانت مسئولش ماموریتی داشته باشد و ثانیا مو به مو فعالیت ها و نتایج آن را بصورت کتبی گزارش کند , البته همین کار هم یعنی ورود به اینترنت برای ماموریت بهتر است که دو نفره باشد چرا که به تعبیر سازمان اینترنت و هرزه گردی در آن خوره عنصر مجاهداست و مجاورت عنصر مجاهد با اینترنت مثل مجاورت آهن است با آب , البته سازمان به شکل دیگری هم عنوان میکند, مسئولین میگویند که حیف است از وقت و توانمندی های یک مجاهد خلق که در اینترنت صرف شود و هدر رود . البته محرز است که مجاهدین باید در فضای مجازی فعال باشند چرا که تنها فضایی است که در اختیار دارند و نمیخواهند آن را از دست بدهند , به این منظور به اعضای خود تاکید میکنند که شما نگران حضور سازمان در اینترنت نباشید بسیاری هوادار و غیر هوادار هستند که یا داوطلبانه و یا با گرفتن پول اینکار را میکنند ,خواهر تهمینه در دفتر مرکزی سازمان در استکهلم, کار در اینترنت را با پاک کردن گلوله های روغنی و کثیف در جنگ مروارید ( جنگ بر علیه اکراد عراقی ) مقایسه کرده است , در این جنگ این کار کثیف و وقت گیر و سطح پایین به کارگران عراقی و سودانی سپرده شده بود و مجاهد خلق در صحنه مبارزه و در حال بکار بستن مهماتهای تمیز شده بود؛ این خواهر مسئول مجاهدین گفته است که امروز هم برای کار در اینترنت کارگرسودانی زیاد داریم شما باید در صحنه انقلاب بجنگید .

خانه های تیمی و زندگی جمعی و تشکیلاتی هم در خارج از عراق به شدت رواج دارد, خانه هایی که در آن فقط تلویزیون مجاهدین را میشود دید و اخبار چاپ گرفته شده از سایت رسمی مجاهدین را میشودخواند,آنها حتی برخی مطالب سایت های خود را سانسور میکنند , برای مثال بسیاری از فحاشی ها علیه منتقدان و جداشده ها را اعضا نمی بینند و استدلال این است که ممکن است با دیدن اینهمه اسم جداشده در سطوح مختلف تشکیلاتی مسئله دار شوند . به گروگان گرفتن کودکان با جذب آنها به مناسبات و تشکیلات و بکارگرفتن آنها علیه خانواده هایشان در صورت مسئله دار شدن ,قید و بندهای مالی با گرفتن سند و امضا در قبال کمک های مالی برای حل مسائل روزمره که همین هم بیشتر اعضا را در خانه های تیمی نگه میدارد , گرفتن اسناد اعتراف به همکاری با سپاه پاسداران و …… با این بهانه که همه ما در وجودمان هست اگر به آن بخش وجودی اعتراف کنیم و لعنت بگوییم از ما کنده میشود ,اجازه ندادن به اعضا برای فراگیری زبان کشوری که در آن زندگی میکنند و وابسته کردن آنها برای انجام کارهایشان به خود و البته دهها ترفند دیگر .

همین امسال یکی از اعضای مجاهدین خلق در آلمان بعد از جدا شدن از سازمان قصد افشاگری و کمک به جداشده ها را داشت سازمان با ترفند رذیلانه ای او را وادار به سکوت کرده و با تغییر محل اقامت او به نقطه نامعلومی, او را گم و گور کرد , ترفند سازمان را ما با پیگیری از دوست صمیمی او فهمیدیم , مادر و خواهر این فرد در ایران قبلا بنا به فشار سازمان و درخواست های او, با مجاهدین همکاریهایی در حد ارسال گزارش و عکس انجام داده بودند , کاری که برای تشویق به ادامه آن, با کمک های مالی سازمان هم برای آنان همراه بود , آنها البته این همکاری را ادامه ندادند اما سازمان تهدید کرده بود که در صورت هرگونه همکاری با جداشده ها نوارمکالمه را که در آن بخوبی اسم و مشخصات ذکر میشود در اینترنت قرار خواهد داد, ونیز سندهای گرفتن پول از مجاهدین و حساب رسمی آلمان را به طریقی به نظرجمهوری اسلامی خواهد رساند تا آنها توسط جمهوری اسلامی دستگیر و زندان و شکنجه شوند .

بله سازمان مجاهدین , تشکیلات خارج از کشور خود را به این شکل سرپا نگه داشته است .

و اینجاست که تشکیلات داخل عراق با حضور دائمی نیروهای پلیس و سازمان ملل برای مجاهدین ضربه پذیر تر از خارج شده است .تاکید بر تشکیل ارتش آزادیبخش در ایران و در داخل کشور پاسخی است برای این ترس و نگرانی .

تشکیلات داخل کشور مجاهدین سالهاست که از بین رفته شاید دقیقا بعد از خروج مسعود رجوی از ایران , البته نه به دلایل امنیتی و پلیسی بلکه صرفا به دلیل منفوریت این سازمان در نزد عامه و مترادف بودن نامشان با کلمات جاسوسی و ستون پنجمی و مزدوری صدام , شعارهای اخیر سازمان و انتشار گزارشات جعلی از دانشجویان و جوانان برای تشکیل ارتش آزادیبخش در ایران بیشتر از اینکه پایه و اساسی داشته باشد مانند سوت زدن در تاریکی برای فرونشاندن ترس است و البته ترساندن فراری های سازمان که روز به روز به تعدادشان افزوده میشود و مابقی افراد که شاید از ایران رفتن بترسند و بپندارند که در ایران ارتش آزادیبخش هست و آنها را به سزای خیانت به سازمان خواهد رساند . ویا هم همان تحلیلی که دوست گرامی ام آقای حسن عزیزی از این قضیه داشته اند .

به هرحال به نظر میرسد با توجه به موج مخالفت ها درعراق و فروپاشی قریب الوقوع تشکیلات مجاهدین در این کشور و نیز موج مخالفت اعضا در خارج از عراق و بی تاثیر شدن قید و بندها یی که با آن اعضا را در اسارت نگه داشته , تنها جایی که برای حیات فرقه ای خود به آن نیاز دارند داخل ایران باشد.

البته خبرهای دروغ مثل خبر شعار دستجات مساجد غرب تهران در حمایت از ارتش ازادی بدون اسم بردن از مسجد مربوطه که هیچ بار امنیتی هم ندارد بسیار مضحک به نظر میرسد و سازمان باید راه بهتری از فتوشاپ یا اخبار جعلی یا سپردن تبلیغ به یک شرکت در ازای پول بصورت غیرمستقیم پیدا کند .

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مریم رچوی در استونی، اپوزسیون در پراگ

(آیا مجاهدین به جزایر متروک بالتیک منتقل می شوند)

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، بیستم نوامبر 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-949.aspx

 

علیرغم بیرون آوردن سازمان مجاهدین از لیست تروریستی , آمریکا هنوز نتوانسته است از این سازمان استفاده کند . ساختار فرقه ای و بسته این گروه وتمامیت خواهی و هژمونی طلبی اش مانع از بکارگیری این گروه بعنوان اپوزسیون شده است . اجلاس اپوزسیون جمهوری اسلامی در پراگ گویای این نکته است ,

مریم رجوی برای فعال و زنده نشان دادن خود و گروهش با خرج هزینه های کلان و پرداخت های هنگفت به آقایان تونه کلام و یوکوکاله از نمایندگان پارلمان استونی , توانست به این کشور سفر کند , یک سفر تبلیغاتی به کوچکترین و شمالی ترین کشور منطقه بالتیک با جمعیتی کمتر از یک و نیم ملیون نفر و رشد منفی و صدها جزیره متروک و خالی ازسکنه , جزایری که بی شک در رویاهای مریم رجوی بهترین مکان برای ساخت یک اشرف دیگر و بازسازی فرقه اش میباشد.

سایر اپوزسیون البته مجاهدین خلق را بر سر سفره وابستگی و دریافت کمک مالی راه ندادند و ترجیح دادند کنفرانسشان را بدون این سازمان برگزار کنند , سازمانی که بدنامی آن از وابستگی به بیگانه و فعل پذیری آنان بسیار بیشتر است . آنها در پراگ گرد هم آمدند البته بیشتر در قالب اشخاص ونه سازمان و حزب و گروه که به تائید برگزار کنندگان در قالب شخص و نفر لااقل برای یکی دوروز میشودگرد هم آمد اما در قالب حزب و گروه خیر.

مجاهدین اما شخص صاحب نامی برای شرکت در این اجلاس نداشتند , مریم رجوی رئیس جمهور است و شرکتش در این جلسه او را همتا و همپای بقیه شرکت کنندگان خواهد کرد و مسعود رجوی هم که علاوه بر مقام رهبری خداداده اش عذر دیگری نیز برای عدم شرکت دارد , او مفقود است . بقیه نیز هرکدام عذرهایی دارند فی المثل مهدی ابریشمچی که زنش را به مسعود هدیه داده است را شرکت کنندگان نخواهند پذیرفت چرا که باعث مضحکه خواهند شد.

جلسه اپوزسیون قبل از تشکیل نیز شاهد دعواهای فراوانی بین شرکت کنندگان و شرط و شروط گذاری برای عدم شرکت رقبایشان بود , حتی گروههای چند نفره هم برای دیگر گروهها شرط میگذاشتند ولی همه آنها متفق القول مجاهدین خلق را با و یا بدون شرط اپوزسیون به حساب نیاورده و در باره آن صحبت نکردند .

در گفتگوی برگزار کنندگان اجلاس پراگ در صدای آمریکا و برنامه افق , آقای دهقانپور از نقش مجری به نقش صاحب اجلاس در آمد و به نیابت از صاحب کارش از واژه اجلاس ما استفاده کرد ,او سعی کرد در این برنامه تابو شکنی کرده و کمک مالی از سوی آمریکا و عربستان واسرائیل به اپوزسیون را مباح و مشروع جلوه دهد و حتی یکی از آنان گفت که ملت ایران با دولت عربستان و اسرائیل منافع مشترک دارد ,مجاهدین البته تاکنون در باره وابستگی مالی و سیاسی خود نه سعی به مشروع نشان دادن کرده اند و نه تمایلی به صحبت یا پاسخگویی در قبال آن دارند , و خودشان هم میدانند که در جلسه ای که بعدش پاسخگویی باشد نباید شرکت کنند , مجاهدین فقط باید سخنگو و ناطق باشند و بقیه حد اکثر میتوانند شعارهای مطابق میل آنها را سر دهند .

اجلاس پراگ نسبت به اجلاسهای زنجیره ای قبلی از استکهلم و بروکسل بیشتر به شیوه مجاهدین نزدیک بود , برخلاف اجلاسهای قبلی اینبار کسی ملزم به پاسخگویی نبود و جلسه بیشتر بصورت سخنرانی شرکت کنندگان و کف حاضران برگزار شد تا مبادا تنش ها دامن زده شود و نام اجلاس که "اتحاد برای دمکراسی " بود از حیض انتفاع ساقط شود .گرچه بهتر بود اسم اجلاس "دمکراسی برای اتحاد " می بود تا شرکت کنندگان با کمی تمرین دمکراسی راه را برای اتحاد خود باز کنند .

با وجود این نزدیکی با مجاهدین در اجرا بازهم مجاهدین نمیتوانستند شرکت کنند چرا که آنها به چیزی بیشتر از پاسخ ندادن و سکوت در برابر سخنرانی هایشان نیاز دارند و آن هم تایید و شعار و شور و فتور است .

ضعف اجلاس از نظر برگزار کننده شرکت نداشتن جنبش زنان و اقلیت ها بود که در مقابل دعوت از آنها گفته اند که مخالف کارهای سیاسی هستند و کار سیاسی هدف های بشر دوستانه و مدنی را تحت شعاع قرار داده و به بیراهه میکشاند و کلا آنها سیاست را مانع پیشبرد حقوق بشر میدانند , آنهم سیاستی که از سوی بیگانه دیکته شده باشد .

مجاهدین با وجود در لیست داشتن دهها انجمن صوری و تخیلی زنان و حقوق بشری بازهم نمیتوانستند و نباید در این اجلاس شرکت میکردند چرا که انجمن های زنان و محیط زیست و جوانان و ......متعلق به مجاهدین همه همان بیانیه های سازمانی را نشر میدهند و برای رهبرانشان بر سر و سینه میکوبند تا حدی که به نظر میرسد همه این سازمانها صرفأ پلاگین هایی هستند که بصورت اتومات سایتهایی با آن نامها را آپدیت میکنند و قطعا شرکت در این اجلاس به طرز بدی خودافشاگری میبود .

دعواهای جلوی دوربین اپوزسیون نمونه خروار پس پرده بود و فیس بوک این جلسه که فقط تا نوشتن این مطلب 77 نفر آن را لایک کرده اند نشان اقبال و استقبال ایرانیان خارج کشور از این اجلاس است . در این مورد البته اگر مجاهدین خلق شرکت میکردند قطعا تعداد بازدید کنندگان بطرز فوق العاده ای افزایش می یافت , ارتش سایبری مجاهدین و ایرانیان متنفر هم البته برای ابراز تنفر دست به کار میشدند و شاید این یکی از دلایل دعوت نکردن مجاهدین از سوی برگزار کنندگان باشد , دلایلی که در مورد هزارمورد دیگرش خود آنها باید توضیح بدهند .

یک هدف مشترک دیگر هم بین مجاهدین و برگزار کنندگان اجلاس پراگ وجود داشت که آنهم البته باعث نشد که آنها را بشود زیر یک سقف گرد هم آورد , هردوی این جریانها خواهان جنگ خارجی و بهم خوردن مذاکرات هسته ای هستند . موضوعی که در برنامه ذکر شده به آن اشاره شد و آنها برای سرنگرفتن مذاکره بین آمریکا و جمهوری اسلامی دست به کار شدند و با ادعای اینکه این مذاکرات مستقیم موجب شکاف در نظام حاکم شده و اپوزسیون را تقویت میکند سعی کردند با ترساندن جمهوری اسلامی مانع ایجاد کنند , مجاهدین اما نانش و سرنوشتش را به جنگ اسرائیل یا آمریکا گره زده است تا جایی که حتی برای فریب و ایجاد هراس هم این جملات را نمیتواند بر زبان جاری کند , این فرقه موجودیت خودش را به اسرائیل و عربستان و آمریکا گره زده تا جایی که شش روز بعد از تهاجم یک سویه اسرائیل به غزه و کشته شدن بیش از صد فلسطینی بیگناه هنوز حتی با ژست بیطرف هم نتوانسته خبری در سایتهای زنجیره ای اش درج کند .

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ پناهندگی تحقیر یا امتیاز

درباره " سازمان مجاهدین خلق ایران" که امروزه نه سازمان است نه مجاهد و البته دشمن ایران و خلقش

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، سیزدهم نوامبر 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-947.aspx

 

اغلب ازسوی مجاهدین خلق عنوان میشود که دولت عراق بیطرفانه , کینه توزانه و غیرمنصفانه در مورد استقرار مجاهدین خلق در عراق عمل کرده ومیکند , اما در واقع تاکنون دولت عراق سلامت و حفاظت و امنیت آنها را تامین کرده است .

دولت عراق میتوانست مانند ارتش آمریکا که مجاهدین را بخشی از نیروی صدام حسین تلقی و بمباران کرد , اینچنین عمل کند. میتوانست سران مجاهدین خلق را به دادگاه کشانده و بخاطر عاملیت و آمریت در جنایت علیه شهروندان عراقی محاکمه و مجازات کند

میتوانست محافظت کمتری از آنها در مقابل خشم هزاران عراقی که خواهان باز پس گیری اموال و زمینهایشان بودند انجام دهد .

میتوانست مجاهدینی که عامل حمله به پلیس عراق بودند و با ایجاد درگیری موجب کشته شدن تعدادی از اعضای خودشان شدند را دستگیر و مجازات کند .

و البته دولت عراق هزاران راه قانونی و ممکن دیگر هم در اختیار داشت که ترجیح داد مسئله مجاهدین یعنی مسئله حضور یک نیروی تروریستی بازمانده از دیکتاتوری قبلی در خاک عراق با سعه صدر و آرامش بیشتری تحت نظر مجامع بین المللی حل شود.

امروز مجاهدین که در مناسبات داخلی خود نسبت به دولت عراق به پراکندن نفرت , خشونت و شر مشغولند , خواهان نامیده شدن کمپ موقت لیبرتی به عنوان کمپ پناهندگی هستند .

لازم به یاد آوری است که در نشست های انقلاب ایدئولوژیک با حضور مسعود رجوی در زمان صدام , اصطلاح کمپ پناهندگی بعنوان یک تحقیر و توهین و تهمت برای کسانی بکار برده میشد که نسبت به دستورات تشکیلاتی ایدئولوژی واکنش کمتری نشان داده ومسئله دار تلقی میشدند , تفاوت یک کمپ پناهندگی و یک قرارگاه ارتش آزادیبخش از نظر مسعود رجوی تفاوت رکود و سکوت و لجن و مرداب با ترقی و فریاد و جاری شدن و خروش بود.

اما حالا چه شده که مجاهدین خلق خواهان نامیده شدن محل اقامتشان بعنوان کمپ پناهندگی هستند ؟

ماندن در عراق چندان برای مجاهدین خلق و رهبری آن دلچسب و انگیزاننده است که حاضرند بابت آن هر قیمتی را بپردازند و اگر دولت عراق را معامله گر خوبی تشخیص میدادند حاضر به پرداخت رشوه های هنگفت هم بودند و بالاتر از آن به نقل از شخص مسعود رجوی حاضر بودند برای این معامله دامن هم بپوشند .

ماندن در عراق دراصل نگهداشتن اعضای اسیر است در عراق ( در یک محل که امکان بقای نظم فرقه ای وجود دارد ) و این ماندن البته نام و پوسته ارتش آزادیبخش را هم حفظ میکند هرچند که از درون بوی پوسیدگی آزار دهنده باشد , ماندن در عراق بقای استراتژی خشونت طلبانه مجاهدین خلق هم هست حتی اگر این بقا تحت نام پناهنده ویا زندانی تداوم یابد.

تااینجا منافع ماندن را البته یک از هزار برشمردم ولی باید به مضار رفتن از عراق هم اشاره کرد تا بخوبی روشن شود که چرا مجاهدین خواهان نامیده شدن لیبرتی بعنوان کمپ پناهندگی هستند .

پراکنده شدن اعضای عموما ناراضی در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا خود یک فاجعه برای مجاهدین است , کسانی که تاکنون آنها را با فریب و نیرنگ از وسایل ارتباط جمعی و رسانه و خانواده دور نگه داشته تا فرقه رجوی را تشکیل دهند .

تن دادن دولت عراق به این خواست هم البته دردی از مجاهدین خلق دوا نخواهد کرد چنانکه خروج آنها از لیست هم مشکلی را حل نکرد و از قضا مشکلات بیشتری ایجاد کرد .

یک کمپ پناهندگی به شدت تحت کنترل و اختیار دولت تابعه خواهد بود برگزاری کلاس و حق تردد و اجازه ندادن به ایجاد یک باند و تشکل ومصادره یا محاسبه اموال , بازرسی های فردی و کار اجباری و تعیین محل اقامت و استراحت افراد و حتی مشخص کردن نوع غذا واجازه پراکنده کردن افراد در کمپ های مختلف و ........همه قوانینی است که بصورت رسمی در تمام کمپ های پناهندگی در جهان بیش و کم اجرا میشوندو طبعا دولت عراق هم درصورت نامیده شدن این کمپ بعنوان کمپ پناهندگی به اجرای آنها محق خواهد بود .

متاسفانه هنوز رهبری این سازمان منحط و ارتجاعی به خود اجازه میدهد که به جای همه اعضای در بند خود تصمیم بگیرد و حرف بزند.سازمانی که رئیس جمهور توهمی اش خواهان برگزاری رفراندم در ایران است چطور است که برگزاری رفراندم را با اعضای خودش در عراق محک بزند , رفراندمی با حضور ناظران بین المللی تا مشخص شود چند نفر و چه درصدی از این اعضا خواهان انحلال فرقه خود و بازگشت به زندگی عادی و اجتماعی هستند , و آنوقت مسعود و مریم رجوی با پذیرش نتیجه این رفراندم دست از تخیلات و توهمات سالیانه خود برداشته و پاسخگوی سالیان سال جنایت و رذالت و وطن فروشی و خیانت باشند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اموال موجود در اشرف و حق مالکیت مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، هفتم نوامبر 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-946.aspx


سازمان مجاهدین خلق با همه توان مالی باد آورده خود بصورت هیستریک به دنبال فروش اموال موجود در اشرف است، آنها حاضرند حتی این اموال را به یک دهم قیمت هم که شده بفروش برسانند ؛البته انتقال این اموال هم یکی از گزینه هایی است که روی آن کار میکنند انتقال برای استفاده یا انهدام در لیبرتی و یا حتی انتقال به محل نامعلوم اما خارج از اشرف و بلااستفاده ماندن وسایل .

اما چرا ؟

مجاهدین قبل از تحویلگیری اشرف البته در عراق مستقر بودند و به سازمان نظامی و امنیتی صدام خدمت میکردند و خدمات جاسوسی خود را در اختیار آنان قرار میدادند واشرف یکی از صدها جایزه خوش خدمتی این فرقه از سوی صدام به آنان بود که بعدها بصورت نماد و سمبل استقرار مجاهدین خلق در خاک عراق در آمد .امروز بیست و هشت سال ازتحویلگیری اشرف میگذرد .

به نظر میرسد که حاصل و نتیجه اقامت بیست و هشت ساله مجاهدین خلق در اشرف و تعیین و پیشبرد مبارزه مسلحانه بعنوان تاکتیک و هم استراتژی بجز همین اموال چیز دیگری نباشد.

نشست ها ی رهبری فرقه و ایضا بسیاری از تحلیل ها و شعارها و سرودهای ساخته شده در این سالها امروز شامل ممنوعیت پخش شده است و بجز مسئله دار کردن نیروها حاصلی ندارد .

شعار اصلی مبارزه مسلحانه بحدی مایه ننگ است که سازمان به عدم انجام هر گونه مبارزه مسلحانه از سال 2000 به بعد استناد و افتخار میکند .

شعار ووعده های فتح تهران و حتی حفظ اشرف توخالی از آب در آمده و به گل نشسته است

بسیاری از اسناد و تجارب این سالها تبدیل به سند جرم و محکومیت شده است ،بطوریکه سازمان مجبور به انهدام آنها گردیده است .

ریاست جمهوری و انقلاب درونی مریم رجوی که قرار بود در ایران وجهان تداوم پیدا کرده و محقق شود ،امروزه عملا دست و پا گیر سازمان شده است ،

نیروهای انقلابی پرهیجان که بقول مسعود رجوی قرار بود شعر و شعار و هیجان و احساسات جای شعور و تعقل آنها را بگیرد و از آنها شعله های سرکش بسازد ، امروزه تبدیل به خاکستر سردی شده اند که نه حوصله شعر و شعار را دارند و نه امکان فهم و تعقل .

عدم ارتباط با مردم در این سالهای اشرف نشینی از آنها موجوداتی بیگانه با فرهنگ و خواست و زبان مردم ساخته است و البته همکاری با دشمن آنها را از دید مردم ایران تبدیل به سمبل جاسوسی و ستون پنجمی کرده است .

عدم حضور در کشورهای اروپایی و تکیه صرف به سرنگونی و کسب قدرت از طریق عراق و اشرف و صدام آنها را با سایر اپوزسیون هم دشمن کرده است .

بی دلیل نیست که میگویم شاید تنها دستآورد مجاهدین خلق از سالهای طولانی اقامت در عراق و خدمت به صدام همین اموال منقول و غیر منتقولی است که در اشرف گرد هم آمده است . البته مجاهدین کم و بیش در سایر پادگانهای اهدایی صدام نیز اموالی داشتند که توسط ارتش آمریکا به غنیمت گرفته شد و هیچگاه مجاهدین خلق در مورد آنها ادعایی مطرح نکردند ، برعکس سعی کردند با پذیرایی و اهدای کادو به سربازان تصاحب کننده، خوش هم بگذرد،

مجاهدین خلق علاوه بر خروج از لیست که بعد از فرونشستن شادی کاذب اولیه الان معلوم شده که دستاورد قابل عرضی حتی به لحاظ داخلی هم نداشته ، به یک جشن و پیروزی کاذب دیگر برای بستن پرونده اشرف و ختم به خیر شدن آن نیاز دارند تا همه شعر و شعارهای اشرف محورشان را بفراموشی بسپارند ، این شادی و پیروزی حقوقی تنها میتواند تصاحب ، انتقال یا فروش اموال اشرف باشد. اموالی که مصرف پولشویی هم دارند و با آن میتوانند پرونده عدم استقلال خود در عراق را لاپوشانی کنند و …….

اما براستی صاحب اصلی این اموال کیست ؟

برخی از این اموال با پولهایی که از شهروندان کشورهای اروپایی و آمریکایی اخاذی شده است تهیه شده است .

برخی بصورت خاص اهدایی شخص صدام و حزب بعث منحله عراق بوده.

برخی که از قضا بخش بزرگتر آن محسوب میشود در نتیجه سرقت اموال وزارت خانه ها بعد از سقوط صدام و قبل از کنترل کامل آمریکایی ها بر عراق بدست آمده است ، ژنراتورهای بزرگ ، ماشین آلات مهندسی و کشاورزی و کامیون و یدک کش و صدها ماشین دیگر بعد از سقوط صدام از وزارت خانه های راه و کشاورزی توسط مجاهدین به اشرف انتقال داده شد،منجمله تمام ماشین آلات یک پروژه ناتمام سد سازی در بعقوبه که همگی طی چند هفته به اشرف انتقال داده شدند ، بسیاری از این اموال وزارت خانه ها و ادارات دولتی نیز که توسط مردم عراق به یغما رفته بود نیز توسط مجاهدین با مهمات سلاح های سبک معاوضه شد .

تشکیلات عظیم و گسترده و پرتجربه جعل سند هم بلافاصله دست به کار شد و با تغییر شماره شاسی و موتور و بدنه ماشین آلات برای آنها کاغذ خرید و سند تهیه کرد.

البته که لودر و تراکتور و بیل مکانیکی و جراثقال ربطی به سیاست و استراتژی مجاهدین برای سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد و در این راستا به آنها کمکی نخواهد کرد .

پول حاصل از فروش این اموال هم درد عدم مشروعیت مجاهدین را برطرف نخواهد کرد و بزودی با دعوت چند سخنران به اتمام خواهد رسید .

پس میشود نتیجه گرفت که در هر صورت این جارو جنجالهای اخیر مجاهدین برای تصاحب اموال مانند همان شعارهای حفظ اشرف و خالی نکردن آن محکوم به شکست است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آموزش فارسی با لهجه بیگانه

 

 

بهزاد علیشاهی، وبلاگ حسن زبل، دوم نوامبر 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-945.aspx

 

و کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی
http://www.cibloggers.com/?p=1548


مجاهدین بعد از خروج از لیست سیاه ترور برای جبران سی و چند ساله گذشته خود و رسیدن به یک تعادل نسبی با تکیه به پول و اموال باد آورده خود دست به اقدامات و توطئه هایی زده اند که نیاز مبرم به روشنگری و اطلاع رسانی دارد.

تاکنون بارها و بارها این توطئه ها و فریب های فصلی مجاهدین در مقاطع مختلف جان و مال و هستی بسیاری از ایرانیان را از بین برده و از هم پاشیده است ، با یاد آوری نمونه ای به توضیح فریب جدید مجاهدین خلق میپردازم .

از حدود سال 1991 سازمان مجاهدین که دچار رکود شده بود و عملا عدم ورود عضو جدید به عراق باعث مسئله دار شدن افراد قدیمی و دور کور در مسئولیت ها شده بود و امکان رشد و ارتقا سطح مسئولیت برای هیچکس وجود نداشت ، سازمان برای جذب نیرو به شیوه های غیر متعارف و غیر معمول دست زد ، یکی از این شیوه های کثیف این بودکه جوانان ایرانی را به اسم استخدام در یک شرکت که پول خوبی هم میدهد به ترکیه میکشاند و از آنجا به اسم گذراندن دوره آموزشی به عراق میاورد به آنها گفته میشد که تا ماهی سه هزار دلار حقوق خواهند گرفت ، تز مسعود رجوی این بودکه ورود این افراد حتی اگر بلافاصله بعد از ورود مسئله دار شوند تمرین و آزمایشی است برای کادرهای قدیمی (سرگرم کردن ) و میگفت که ما نیرو را و ایرانی را تا یک قدمی شما آورده ایم حالا نگه داشتن و جذبش برای جنگ با شماست اگر عرضه دارید و مسئولیت پذیرید بفرمائید ،‌به آنها هم گفته میشد که ما خبر نداریم در ترکیه به شما چه گفته اند ، اما اینجا ارتش آزادیبخش است و شما در معرض اطلاعات سری قرار گرفته اید و نمیتوانید به این سادگی خارج شوید.

شاید ذکر همین یک نمونه بعنوان مشتی از خروار کافی باشد تا منطق سوإستفاده رذیلانه و بیشرمانه از هرچیز و هرکس برای رسیدن به هدف و حل مشکلات مقطعی را درک کنیم .جنایت هایی که سازمان مجاهدین تاکنون برای هیچکدام هیچ پاسخی ارائه نداده است .

امروز عدم مشروعیت بین ایرانیان در خارج از کشورو بقول مسئولان مجاهدین و مریم رجوی در فرانسه ” نشکستن لیست تروریستی در اذهان ایرانیان “ مجاهدین را وادار کرده که بازهم دست به فریب و نیرنگ بزنند .

آنها در کشورهای هلند و آلمان وفرانسه ونروژ برای ایرانیان کارت ارسال میکنند و دعوت میکنند که در جلسات و برنامه های جنبی آنان و گردهمآیی ها شرکت کنند . البته خودشان میدانند که هنوزنام مجاهدین خلق دفع کننده و یاد آور خاطرات تلخ ستون پنجمی دشمن و ایرانی ستیزی است و لاجرم از اسامی مستعار جنبش همبستگی ایرانیان وجنبش زنان و ….استفاده میکنند.

آنها در فرانسه و انگلیس اقدام به راه اندازی مدرسه وکلاس برای آموزش زبان فارسی کرده اند .

البته آنها فکر میکنند با این کار تیرشان را به ده هدف زیرخواهند زد :

- ترمیم و بازسازی و رنگ و لعاب دادن به چهره سازمان که از نظر بسیاری از ایرانیان منفور است .

- جمع کردن ایمیل و آدرس ایرانیان برای امضای بیانه های قلابی

- نشان دادن آمار ایرانیانی که در این جلسات وکلاسها شرکت میکنند به طرف حسابهای خارجی بعنوان نیروی فعال سازمان

- جذب نیرو و کشاندن آنها به تظاهرات و گردهمآیی

- ارتباط با شهرداری ها و مقامات محلی و امکان استخدام آنها

- تماس با سازمانهای خیریه و جمع آوری پول و کمک مالی از این طریق

- اقدام به پولشویی و سفید کردن پولهایشان

- ایجاد یک امکان برای تربیت و آموزشهای فرقه ای وتشکیلاتی

- تبلیغات و رسانه ای کردن و مطرح شدن با تهیه عکس و فیلم و گزارش

- و بلاخره ایجاد کار و مسئولیت برای کادرهای قدیمی و فعال نگه داشتن آنها و ممانعت از جدایی و استفاده داخلی بعنوان گرایش ایرانیان به سازمن و تحمیق کادرها از این طریق

آیا مجاهدین خلق با این تیر میتوانند این اهداف را نشانه بروند ؟

ایرانیان خارج کشور باید با سابقه و نحوه کار مجاهدین خلق در اداره مدرسه خود در عراق آشنا شوند ، این حق آنهاست که بدانند سازمان چطور با آموزشهای فرقه ای از کودکان، افرادی مطیع و فاقد شخصیت فردی و استقلال تربیت میکردند که خود را نیازمند یک رهبرمیدیدند و بعد به آنها مسعود رجوی را نشان میدادند.

سرود وشعر برای مسعود و مریم رجوی و دعا برای آنان و ابراز جان نثاری و فدا در مقابل عکس آنها بخش عمده ای از برنامه روزانه مدرسه در اشرف بود ، مدرسه ای که با انقلاب ایدئولوژیک تعطیل شد و همان کودکان یا بعنوان سرباز به کارگرفته شدند و یا برای سوإستفاده به خارج و به خانه های هواداران فرستاده شده و بعد از سالها سوإستفاده بخشی از آنان مجددا به عنوان سرباز به عراق برگردانده شدند. نمونه های متعدد خودسوزی و خودکشی چه در عراق و چه در اروپا توسط این آموزش دیده های مجاهدین بخوبی نشان دهنده وضعیت آموزشی آنان است .

بخش عمده دیگر آموزشها ،عشق به رهبری در مقابل عشق و علاقه به پدر و مادر بود و بسیاری از ارزشهای جوامع انسانی در این آموزشها ضد ارزش نشاند داده میشد.

طنز تلخ تاریخ در رابطه با سازمان مجاهدین خلق این است که بعد از سالیان سال فعالیت ضد ایرانی و ضد ملی ، بعد از سالها وطن فروشی وبعد از سالها کشتار فرزندان وطن و حافظان این خاک و در حالی که هنوز حاضر نیستند از خلیج فارس نام ببرند ویا از پیروزیهای قهرمانان ورزشی این وطن کلامی به زبان بیاورند ، میخواهند فارسی آموزش دهند .

البته که باید فارسی را یادگرفت و یاد داد و گرامی و پاس داشت ، اما فارسی با منطق وطن دوستی و با منطق ایرانی .وگرنه پشیزی نمی ارزد .

از زبان عطار باید به مجاهدین خلق گفت :

زبس که جامه مردم کشیدی

ز‌آخر با توکردند آنچه دیدی

توخلقی سالها افکنده در چاه

به آخر اوفتادی خود در این راه

زبس که خلق را بازی بدادی

به آخر خویش در بازی نهادی

زبس که در جهان بر جان خلقان

تو بارغم نهادی خود بدین سان

به آخر زیر باری لنگ و مجروح

زتو یک قالبی مانده است بی روح

در آخر از همه دوستان و ایرانیان عزیزی که با سابقه اداره مدرسه ونحوه آموزش و فریب های مجاهدین خلق آشنا هستند و نمونه هایی را سراغ دارند خواهشمندم جهت روشنگری و خنثی کردن این توطئه اخیر آنان، مکتوب و منتشر نمایند .

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد