_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

07.04.2007

سارا ارمني berlen83@web.de                        

 

رستاخيز ماكس وبر- و مرگ ماركس .

   ---------------------------------------

انديشمند مفاهيم اجتماعي جديد .

ماكس وبر. Max Weber  1864 – 1920      

  “ هل . شين “ ميگفت موقعيكه براي نوشيدن چاي بديدن مائو رفتم، او دو دستش را باحالتي دوستانه روي شانه هايم گذاشت و با ژستي روستايي گفت كه: تو “نئوكانتي“ هستي و من “نئوهگلي“!. من هم جواب دادم كه ماكس وبر، جامعه شناس مشهور غرب هم نئوكانتي بود. مائو لبخندزنان جواب داد : بله ولي يك جامعه شناس امپرياليستي!. گفتم :ماركس و شما چپها باعث بدنامي و ناشناخته ماندن او و گمراهي پنجاه ساله روشنفكران غرب شديد، چون اورادرسايه آدم پرخاشگري مانند ماركس، ناشناخته نموديد. مائو اشاره نمود كه او ميخواست سرمايه داري را باكمك تئوري دشمنانه ضدكمونيستي اش نجات دهد و باكمك به اصطلاح “عقلگرايي“ به بورژوازي كمك كند تابرجهان تسلط يابد . گفتم او مثل احمد كسروي ما، درزمان خود متفكري نوگرا بود و در چند زمينه متاسفانه فعال شد بدون اينكه يك رشته راتاپايان خط به هدف ايده آل خودبرساند، به اين دليل خيلي از نظرات اش امروزه اعتبار علمي خودراازدست داده اند.مائو عصباني شد و گفت :“زيرت پيرت اله ده !“، يعني خفه شو- و در حاليكه اطاق راترك ميكرد گفت شما بجاي ماركس و انگلس چرا دنبال تئوريهاي كائوتسكي و ماكس وبر افتاده ايد؟“.

  حتا امروزه قضاوت پيرامون آثار ماكس وبر آسان نيست ، همچون نيچه ،همه جا از او نقل قول مي آورند و لي كسي اورا قبول ندارد .و عده اي از اهل نظر او را حتا جامعه شناس بحساب نمي آورند. گرچه او چون انگلس يك بچه بورژواي كارخانه دار بود، مورخين ليبرال اهميت اورا امروزه در رشته جامعه شناسي، مهمتر از ماركس براي نسل هاي آينده بحساب مي آورند. واورادر كنار جامعه شناسان كلاسيك قرن 19 مانند : كنت ، دوركهايم، و ماركس قرار ميدهند. وي چون نيچه در سن 39 سالگي بدليل فشار كار همه جانبه و سنگين تحقيقاتي ،و تضاد طبقاتي بورژوازي و جهاني شدن سرمايه داري، نيز به بيماري رواني دچار شد .

  وبر از نخستين كساني است كه جامعه شناسي را علم ناميد و خالق مفاهيم و واژههاي نوي ي در علوم انساني و اجتماعي گرديد؛ از آنجمله : سياست اجتماعي، شناخت علمي، جادوزدايي جهان. سياست زمان جنگ. جامعه شناسي ديني، و غيره. وبر از محققين ميخواهد كه در كار علمي خود، ايدئولوژيك عمل نكنند و قضاوتهايشان آزاد از ارزش گزاريهاي اخلاقي يا سياسي شان باشد ، چون به هرحال در نظر او علوم تجربي و  اجتماعي نميتوانند به زندگي انسان معني ي وياهدفي بدهند.

  از جمله خصوصيات مهم اظهارات او كوشش براي پلوراليسم و كثرت گرايي در ارزشها بود. جامعه شناسي او ، علمي است ساختاري تحت تاثير تئوري شناخت كانت . وي كوشيد تعريفي از جامعه شناسي و اصول جامعه شناسانه بدهد. بعدها تحقيقات او اهميت خاصي براي ساير علوم از جمله : رشته اقتصاد، تاريخ، دين، حقوق، فرهنگ، سياست،و فلسفه  يافت . وبر كوشيد باكمك جادوزدايي تئوريهاي سنتي حقوق طبيعي پيشين، به تعريف جديدي از علم سياست و مقوله دولت و حاكميت بپردازد.

  ازسال 1945، بعد از پايان جنگ جهاني دوم تاكنون، جامعه شناسان آمريكايي كوشيدند تا او به رنسانس جديدي در غرب در رقابت با نظريات ماركس برسد ، و محافلي اورا : حقوقدان، اقتصاددان، دين شناس، مورخ فرهنگ، فيلسوف، سياست مدار، محقق اجتماعي، جامعه شناس و غيره ناميدند. در نظر وبر، جامعه شناسي، علمي است كه ميخواهد رفتار اجتماعي انسان را معني كرده و بفهمد . او چهارچوبهاي اجتماعي مانند : دولت ، اجتماع،و حقوق  را نيز نتيجه روابط و عمل خاص افراد اجتماع بحساب مي آورد و حاكميت را نوعي فرم خاص رفتار اجتماعي معرفي مي نمايد. ماكس وبر در : جامعه شناسي و تئوري سياسي، پايه گذار بحث هاي متديك خاصي بود .اودر جستجوي كشف رابطه بين : عمل سياسي افراد، و تئوري اجتماعي علمي است . او رفتار اجتماعي افراد را نتيجه تقليد آنان از انسانهاي ديگر ميداند.

   ماكس وبر در همه جا و همه پديدهها، پروسه جهاني عقلگرايي را مي بيند و حتا خردگرايي را سرنوشت انسان ميدانست . عقل و خرد گرايي نزد او، غير از نظم و سيستماتيك نمودن، داراي معاني گوناگون از جمله : بوروكراتيسم، صنعتي شدن، روشنفكرگرايي، تخصصي شدن، سازمانگرايي، شيئ گرايي، روش گرايي، جادوزدايي، سكولار شدن، و غيرانساني شدن جامعه مدرن است . وي بااشاره به شرق ميپرسد چرا عقلگرايي درغرب بوقوع پيوست، گرچه شرق داراي فرهنگي كهن تر بود؟ . او علت را در : انحلال جهانبيني واحد ديني، آزادي تشكيل جهانبيني براساس علوم تجربي، پروسه صنعتي شدن، و آزادي تشكيل سازمانهاي اجتماعي مستقل، ميدانست. او از مقوله هاي ظاهرا غير عقلگرا مانند: دين، اخلاق، هنر، عشق،و فرهنگ يادميكند كه با اين وجود، نظم دروني جهان را تعيين ميكنند. آخرين انسان پروسه فرهنگ صنعتي غرب را، انساني بدون روح، لذت جو، و بدون قلب، مينامد.

  محققي نوشته بود كسيكه ميخواهد درباره تئوري عقلگرايي ماكس وبر حرف بزند، نبايد پيرامون سرمايه داري سكوت كند . و كسيكه ميخواهد درباره سرمايه داري سخن بگويد، نبايد درباره دين مسيح و پروتستان سكوت كند . و كسيكه ميخواهد پيرامون سرمايه داري پروتستاني صحبت كند، نبايد پيرامون پروسه عقلگرايي سكوت كند . و كسيكه ميخواهد از پروسه راسيوناليسم صحبت نمايد، حق ندارد پيرامون انسان ستيزي بوروكراتي سكوت كند.

  ماكس وبر در سال 1864 درشرق آلمان آنزمان بدنيا آمد و در سال 1920 درجنوب آلمان درگذشت. وي از خانواده اي كارخانه دار برخاسته بود . پدرش يكي از سياست مداران مشهور ليبرال دولت پروس بود. او در دانشگاه در رشت هاي : حقوق، تاريخ، و اقتصاد ملي، درس خوانده بود و پيش از رواني شدن در دانشگاههاي مختلف به تدريس: علوم اجتماعي، تاريخ اقتصاد، حقوق بازرگاني، حقوق آلماني، و امور مالي و بودجه، پرداخت.

ازجمله آثار او : جامعه و اقتصاد، اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري، سياست بعنوان شغل، علم بعنوان شغل، ريشه هاي سرمايه داري، و مجموعه آثار سياسي، هستند.

  وي مينويسد، جايي كه مسيحيت پروتستاني نباشد، سرمايه داري نيز بوجود نخواهد آمد. و از جمله مقدمات سرمايه داري مدرن غرب، سكولار كردن عقايد پروتستاني دين مسيح بود. چون عقايد: عرفاني، قناعت، صرفه جويي، در مسيحيت؛ مخصوصا در مذهب پروتستان كالوينيستي، نقش مهمي در تشكيل اقتصاد مدرن سرمايه داري داشتند. و مذهب پروتستان با ايجاد ترس از آن جهان و شعار قناعت در اين جهان، انسان غربي را دنبال كار و ارزش يابي مادي ميفرستد.

  منقدين چپ مدعي هستند كه ماكس وبر براي طرح يك “جامعه شناسي قابل فهم“ كوشيد تا عقلگرايي علمي-تخصصي را با يك خردگريزي فلسفي تركيب نمايد و در پروسه تاريخ، عقايدي خرافاتي-سرنوشتي را نمايندگي كند. و دمكراسي ايده آل، بدون رهبر، او، موجب هرج و مرج در جمهوري وايمار و روي كار آمدن فاشيسم گرديد.

  بخش ديگري از روشنفكران دانشگاهي، امروزه براين باورند كه او كوشيد تا سرمايه داري را قدري انساني كند و از آخرين باقيماندههاي آزادي فرد در يك جامعه بوروكراتيك عقل زده، حفاظت نمايد. وبر ميگفت كه دولت امروزي در غرب، ربطي به روح عينيگرايي هگل ندارد و مهمترين مسئله سياست امروزي درغرب، آن نيست كه كوششي براي زندگي مشترك انسانها بنمايد. امروزه جامعه شناسان متعددي  را تحت تاثير نظرات ماكس وبر ميدانند؛ از آنجمله : پارسون و هابرماس .

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد