_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نوشته ای دوستانه برای سرکار خانم یا جناب آقای مینو سپهر

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، ششم ژانویه 2013
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2013/06.HTM

 

لینک به مطلب آقای مینو سپهر:
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=14190

 

با عرض پوزش از مینو سپهر برای بکاربردن القاب فوق ؛ از آنجایی که نگارنده افتخار آشنایی با مینو سپهر را نداشته ام اما مطالب ومقالات بسیاری از شما را در سایتهای مختلف جداشده ها و بویژه درسایت وبلاگنویسان مستقل به نام مینو سپهر دیده ام ؛ هر چقدر هم از سایر دوستان جدا شده در رابطه با پیشینیه یا ارتباط گذشته مینو سپهر با سازمان مجاهدین سوال کردم کسی اسمی به این نام نمیشناخت وبنده با توجه به نوع نگارش شما حدس میزنم که مینو سپهر نام مستعار باشد وشما هم البته که سرکار خانم نیستند.

اما غرض از این نوشته مطلب اخیر شما میباشد.

ایده گفتگو با سران فرقه رجوی (مجاهدین خلق) به کدام بهانه و بها وبا کدامین مجوز واز طرف چه کسانی مطرح می گردند؟

من نمیدانم مخاطب اصلی شما در این مقاله کیست و یا مجوز گفتگو را باید از چه کسی گرفت ولی فکر میکنم که شما با اصل موضوع شرکت جداشدگان در این برنامه مشکل دارید وبا آن مخالف هستید ؛ که این میتواند نظر شخصی شما باشد وتا اینجای کار هیچ اشکالی هم ندارد .

اشکال از آنجایی بوجود میآید که شما در مقام یک خط دهنده وشاید هم جنت مکان با این ایده که جداشده ها از فرصت وتریبونی که میتواند سه دهه جنایت وخیانت وتبهکاری این فرقه را بازخوانی کند مخالفت میکنید به بهانه اینکه تلویزیون مردم یک رسانه تجارتی است و این رسانه تجاری "قبلافرصت این برنامه را به فرقه رجوی فروخته ومدتی از این راه کاسبی کرده است"

لطفا شما بفرمائید کدام برنامه تلویزیونی غیر تجاری وجود دارد که بتوان مجانی در آن شرکت کرد ووقت برنامه آن تلویزیون را در اختیار گرفت.

در ضمن این مدل فکر کردن وسیاه وسفید کردن روش معقولی نیست وروش کار فرقه ای محسوب میشود.

مجاهدین در سال 60 یک بقال را در مشهد به جرم اینکه بسیجی ها از مغازه اش خرید میکردند ترور کردند ؛ ترور میتواند اشکال مختلف داشته باشد وترور شخصیتی هم که خودتان در مقاله از آن یاد کرده اید را شامل میشود.

مطمئن باشید اگر جداشده ها از توان مالی لازم برای راه اندازی تلویزیون برخوردار میبودند واین تلویزیون میتوانست تجربیات گذشته جدا شده ها را فقط برای نجات 10نفر بازگو کند ؛هیچ جدا شده ای در راه اندازی آن درنگ نمیکرد.

من نمیدانم این تصور از کجا برای شما ایجاد شده که حضور جداشده ها در این برنامه قرار است پرونده بیش از سه دهه جنایت وخیانت و تبهکاری این فرقه را درگفتگو حل وفصل نمایند.

"پ _ اعضای سابق این فرقه باید بدانند که هیچگونه مجوزی از طرف هیچ کس به آنها داده نشده که پرونده بیش از سه دهه جنایت وخیانت و تبهکاری این فرقه را درگفتگو حل وفصل نمایند !"

راستش من نمیدانم شما از طرف چه کسی صحبت میکنید که اینگونه امر ونهی میکنید وکادر تعین میکنید.اگر منظورتان سه دهه خیانت به اعتماد وآرمان اعضاء سابق سازمان است که این اعضاء خود در این برنامه حضور دارند وقرار هم نیست این خیانتها را با گفتگو ماست مالی کنند ؛ اما اگر منظورتان این است که ممکن است مسئولین ومسببین این جنایات در این برنامه شرکت کنند وتن به مناظره با جداشده ها بدهند اتفاقا من بعنوان یک جدا شده ازاین موضوع استقبال میکنم وفکر نمیکنم هیچ جداشده ای هم این فرصت را از دست بدهد ومطمئن باشید سازمان "سر" میدهد اما تن به این مناظره نمیدهدزیرا نقل رهبران سازمان با جداشده ها نقل "جن و بسم الله" است.

در جای دیگری تاکید کرده اید:
ت _ شما نماینده هیج کس نیستید و فقط می توانید بعنوان گروهی شاکی دراین مسئله شرکت کنید _ بنابراین خانواده های هزاران جان باخته و متقول ومعلول ومجروح درعملیات تروریستی ونظامی این فرقه همچنان زنده هستند ودرصحنه حضور دارند وخود دارای طرح وبرنامه برای تحت پیگردقراردادن سران فراری این فرقه هستند _ بنابراین گفتگوبا سران این گروه تنها دردادگاه های رسیدگی به جنایات سازمان یافته ممکن خواهد بود .

خیلی ببخشید سرکار خانم یا جناب اقای مینو سپهر خانواده هزاران قربانی اسیر شده در پشت دربهای پادگان اشرف ولیبرتی همچنان زنده وحضور دارند وآزادی فرزندانشان را فریاد میکنند ؛هزاران زن تجاوز شده هنوز در دست رهبران این فرقه اسیر هستند؛ هزاران تن شکنجه شده در پشت دیوارهای لیبرتی زجه میزنند ؛ هزاران قربانی زندانی شده در ارزوی رهایی از چنگال اختاپوسی رجوی هستند وهمچنان در صحنه حضور دارند وهزاران ترفند فرقه ای هنوز برای به مسلخ بردن فرزندان ایران زمین بازگو نشده وشما داعیه ونگران مجروحان عملیات تروریستی ونظامی سازمان هستید؟

لطفا ادرس آن دادگاه های خیالی را به ما هم بدهید تا در آن شرکت کنیم ؛ دادگاه واقعی گزارش دیدبان حقوق بشر بود که سازمان را رسوا کرد؛ دادگاه واقعی گزارش وبرنامه ای بود که مازیار بهاری برای بی بی سی تهیه کرد ؛دادگاه واقعی قرار گرفتن سازمان در لیست تروریستی اتحادیه اروپا بود که به مدد فعالیت جداشده ها عملی شد؛ دادگاه واقعی روشنگری ها وفعالیت های سیاسی جداشده ها در عرصه های مختلف سیاسی ؛فرهنگی انجام گرفته بود.

تا قبل از سال 2000 هر پناهنده ای که از اروپا یا آمریکا به نام سازمان تقاضای پناهندگی میکرد سریعا جواب میگرفت وسازمان از این راه منفعت بسیاری میبرد اما امروز به مدد روشنگری های جداشده ها هیچ پناهنده ای خودش را به نجاست سازمان آلوده نمیکند ؛ و این یعنی دادگاه واقعی ومحاکمه کردن رهبران فرقه تروریستی رجوی.

بر عکس تصورات شما ما نماینده نسلی هستیم که به مسلخ فرقه رجوی رفتیم وقیمت این مسلخ را پرداخت کردیم وقیمت خروج از مسلخ رجوی را هم پرداخت کردیم وهمچنین قیمت مبارزه با تفکر فرقه ای رجوی را هم داریم میپردازیم.

میزان دلبستگی ما به رجوی را هم از سایتهای رجوی ویا از خود رجوی بپرسید ودر عین حال از هر مناظره ای در هر کجا وهر تریبونی صالحی حتی در تلویزیون مجاهدین و با حضور ناظر صالح وبیطرف استقبال میکنیم ؛البته شما را نمیدانم.

عباس صادقی
05.01.2013

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنان قربانیان اصلی در فرقه رجوی (مجاهدین خلق)

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، نوزدهم نوامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/November/071.HTM


به جرات میتوان ادعا کرد که از ابتدای تشکیل سازمان مجاهدین تا به امروز بیشترین ستم و استثمار در حق زنان پیوسته به این تشکیلات صورت گرفته است وهمواره بعنوان ابزاری در دست رهبری این سازمان ومتناسب با نیازهای مقطعی ویا دراز مدت جهت تحقق اهداف از پیش تعین شده رهبری مورد استفاده وسوء استفاده قرار گرفته است.

علیرغم هیاهوی تبلیغاتی سازمان مبنی بر رهایی زن ویا در اختیار داشتن بالاترین جایگاه تشکیلاتی توسط زنان در این سازمان ؛ بیشترین سرکوب تشکیلاتی نصیب زنانی شده که اتفاقا بیشترین حرف شنوی تشکیلاتی وازفرمان پذیر ی بیشتری برخوردار بوده اند.

شورای رهبری به مثابه بالاترین رده تشکیلاتی زنان در فرقه رجوی به زنانی تعلق میگیرد که که به قول مریم رجوی هیچگونه زاویه ای با پذیرش بی چون وچرای فرمان تشکیلاتی رجوی ندارند وصرفا گوش برای شنیدن فرمان و ذهن برای پذیرش واجرا واثبات انرا دارند ولاغیر ؛خارج از این چهارچوب زنان در این جایگاه تشکیلاتی قرار نمیگیرند.

سرگذشت غم انگیز وتاسف بار زنان در سازمان مجاهدین صرفا محدود به امروز نیست واز بدو تشکیل این سازمان همواره زنان از یک چنین شرایطی برخوردار بوده اند ؛ صحنه های تکان دهنده ای که امروز تحت عنوان رقص رهایی یا برهنگی جمعی زنان در حضور رهبری توسط یکی از اعضاء سابق شورای رهبری خانم بتول سلطانی با شجاعتی بینظیر بیان میشود فرایند تکمیلی سوء استفاده جنسی از زنان از بدو ورود اولین زن در تشکیلات مجاهدین است وفقط شکل ونام ان تغیر کرده است.

اگر امروز این سوء استفاده صرف جنسی توسط رهبری فرقه به بهانه یکی شدن بارهبری و شب قدر وهنگامه رفتن به معراج ودر موارد زننده تر آن سکس جمعی با رهبری از سوی مریم رجوی بعنوان معراج جمعی بیان میشود ؛در سالهای ابتدایی تشکیل این سازمان بعنوان پوش امنیتی وعادیسازی محیط انجام میگرفته است .

اگر رجوی در عراق تحت حکومت صدام ودر پادگان نظامی اشرف با جرات تمام برای مردان وزنان فرمان طلاق ایدئولوژیک صادر میکند وبه اجبار آنها را از هم جدا میکند وبا توجیح ایدئولوژیک زنان را به عقد خود در میآورد تا ماحصل آن معراجی ومسیری شود که مریم در سال 1364 طی کرد که الزاما این معراج باید از اتاق خواب رجوی عبور میکرد.

طبق توجیح رهبری این مدل سکس با اعضاء یکی شدن با رهبر عقیدتی وبه معراج رفتن تلقی میشود که اتفاقا این رهبری است که قیمت آنرا پرداخته است که زنان دربند را برای ارضاء شهوانی خود به رختخواب میکشد که البته در اینجا مریم هم حکم پیاله کش را با خود یدک میکشد.

"” امشب شب زفاف تو و شب معراج توست و قدرشناس قیمتی باش که مسعود برایت داده تا همانند من و در سطح من و بیش از من بعد از این معراج با مسعود یکی شوی و بار مسوولیت به دوش بکشی و خودت را عاشق ترین بدانی یا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی کنی از دور خارج می شوی وهمچون جسدی میشوی در تشکیلات و روی میز ما خواهی ماند، بنابر این سعی کن قیمتی که برایت داده شده است را درک کنی و در کار و مسوولیت کوشا باشی “!!"

در سالهای اولیه تاسیس سازمان نیز برای رسیدن به این مدل معراج که به اتاق خواب مسئول ختم میشد بهانه امنیتی وحفظ امنیت پایگاه وخانه تیمی ملاک ومعیارسنجش تشکیلات پذیری القاء میشده است.

برای ضرورت ادامه مبارزه با شاه ضرورتا وبنا به خواست تشکیلات زنان متاهل از همسران خود طلاق میگرفتند وبه عقد مسئول تشکیلاتی در میآمدند به بهانه اینکه خانه به افراد مجرد اجاره داده نمیشود برای اجاره کردن تعدادی خانه امن این نوع طلق وازدواج مرسوم بود وگاه یک زن در صفوف مجاهدین گاه تا 4 بار بین مسئولین تشکیلاتی دست به دست میشده است.

در آن روزگارهم این مدل طلاقها برای زنان تشکیلاتی اجباری بوده وبه عقد مسئول تشکیلاتی درآمدن ضرورت مبارزه نام داشته است و حالا در عراق این روند سیر تکاملی خود را در ایدئولوژی رجوی طی کرده است ونام معراج به خود گرفته است اما نقطه مشترک هردو روش ونقطه پایانی هردو مسیر به اتاق خواب ختم میشده است ؛یکی برای حفظ امنیت پایگاه باید سر از اتاق خواب مسئول در میآورد واین یکی برای رسیدن به معراج ایدئولوژیک باید سر از اتاق خواب رجوی درآورد.

ابشخور هردو تفکررا باید در تفکری پیدا کرد که از روز اول کج بنا نهاده شده است واشتباه است اگر فکر کنیم رجوی این تفکر اولیه تاسیس سازمان را به انحراف برده است بلکه رجوی مبلغ وکامل کننده آن تفکر بوده وبه بیانی بهتر تفکر جنسی رجوی کامل شده ای است از تفکر اولیه تاسیس سازمان زیرا در آن سالها در ایران این تفکر مجالی ومیدانی برای خود نمایی کامل نداشت وشرایط بسته در عراق این امکان رابرای رجوی فراهم کرده است تا عمق متعفن ایدئولوژی سازمان را عینیت ببخشد.

بیجهت نیست که رهبری سازمان غیبتی 10ساله میکند وعلیرغم خروج از لیست کذایی که شب وروز آنرا بهانه میکرد نمیتواند دردی از دردهای بی درمان سازمان را دوا کند وبیجهت نیست که سازمان اصرار دارد که هرنوع جابجایی را بصورت جمعی انجام دهد زیرا از همین نکته وحشت دارد که مبادا در این جابجایی ها ظرف کنترل نیرویی بشکند ومهار کنترل زنان از دستش خارج شود وصدای سرکوب شده زنان همانند صدای خانم سالطانی به گوش همه برسد وهمگان بدانند که چه جنایات هولناکی در حق زنان در این سیستم مخوف تشکیلاتی صورت گرفته است و بیجهت نیست که پادوهای شورایی تبدیل لیبرتی به کمپ پناهندگی را دم گرفته اند و از خروج افراد بصورت انفرادی وحشت دارند .

باید دید در صفوف شورایی ها رجوی چه دست گلی به آب داده است ؟ آیا این معراج در بین آنها هم نمودی داشته است یا خیر؟ باید منتظر شد زیرا هر دم از این باغ گلی میرسد.

کافی است پای زنان بیشتری یه دنیای آزاد برسد در انصورت هم شغل شریف مریم رجوی بر همگان اشکارتر میشود وهم رجوی مجبور است تا پایان عمر در سوراخ خود باقی بماند زیرا در صورت خروج از سوراخ باید در محاکمات بین المللی پاسخگوی خیل زنانی باشد که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند.

اما قطعا آن روز دیر نیست دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد.

عباس صادقی
19.11.20012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دلیل حمایت فرقه رجوی (مجاهدین خلق) از ارتش آزاد سوریه

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و هفتم اکتبر 2012
http://www.iran-sabz.de/

 

از ابتدای شروع اعتراضات خیابانی در سوریه که از سوی ارتش آن کشور به شدیدترین شکل وبا مشت آهنین پاسخ داده شد موجبات خروج وفراربسیاری از نیروهای نظامی آن کشور را برای پرهیز از مقابله نظامی با مردم معترضی که خواهان اصلاحات در ساخنار قدرت مساط کشور بودند فراهم کرده بود.
سرکوب خونین مردم سوریه توسط نظامیان وشبهه نظامیان ملقب به شبیحه زمینه ساز تشکیل ارتش آزاد سوریه در خارج از آن کشور توسط فرماندهان گریخته از ارتش سوریه و به کمک نیروهای خارجی گردید .

این اعتراضات و در ادامه آن ؛تشکیل ارتش آزاد سوریه ازسوی دولت آمریکا وبه تبع آن کشورهای اروپایی مورد حمایت سیاسی ودر نهایت مورد حمایت لجستیکی از سوی برخی ازکشورهای عربی مانند قطر؛ بحرین ؛وبویژه عربستان سعودی قرار گرفت وبا بالا گرفتن این اعتراضات ودرگیری ها نیز پای سایر کشورها مانند ترکیه که با ورود موج بزرگی از پناهندگان سوری به خاک خود مواجه شده است به این ماجرا کشیده شد .

ظاهرا ترکیه بدلیل عضویت در ناتو وهم بدلیل هم مرز بودن با سوریه وهم بدلیل اینکه بهار عربی از این کشور یک الگوی بسیار زیبا در جهان اسلام ترسیم کرده است لاجرم نقشی اجتناب ناپذیر نیز پیدا کرده است که قطعا در فردای سوریه اگر نقشی تعیین کننده نداشته باشد نقشی تاثیر گذار جدی خواهد داشت.

در این رهگذر اما فقط آرتش ازاد سوریه نیست که با یگانهای آموزش دیده خود عرصه را بر نیروهای اسد تنگ کرده است نیروهای سلفی مورد حمایت مستقیم عربستان ونیروهای وابسته به القائده وکردهای سوریه که سالیان در سکوت وسایه بسر میبردند ودیگر اقوام ودستجات مانند کردهای ترکیه (پ ک ک )را نیز باید به این رنگین کمان وطاووس هفت رنگ در این بلبشو اضافه کرد که هر کدام از سوی کشور یا دولتی بطور مستقیم یا غیر مستقیم حمایت مالی میشوند ؛ به بیانی دیگر امروز هر کس که از ننه جان خود قهر کند وبگوید با حکومت بشار اسد میجنگد مورد حمایت قرار میگیردزیرا امروز نفس مبارزه با اسد مشروعیت سیاسی ومالی میآورد.

همچنانکه حکومت اسد نیز از سوی حکومت اسلامی ایران مورد حمایت مالی ؛سیاسی ونظامی قرار دارد وسوریه را بعنوان کشورخط مقدم جنگ با اسرائیل تلقی میکند هرچند در بیست سال گذشته هرگز سوریه نقشی در مبارزه مستقیم فلسطینیان با اسرائیل نداشته است بلکه این درایت وزیرکی حافظ اسد بود که چنین نقشی را از خود به کشورهای عربی تحمیل کرده بود وآنان را مجبور به حمایت مالی وسیاسی کرده بود؛ اما بشار اسد از درایت پدر برخوردار نبود ودر شکافی که بهار عربی در کشورهایی که سنتا با دیکتاتوری اداره میشد بوجود آورده بود با همان روش کهنه و قدیمی سرکوب مقابله کرد ونتوانست در این موج جدید باافکاری جدید به نفع کشور استفاده کند ونتیجه این شد که با بستری که از خون ایجاد شد زمینه دخالت کشورهای خارجی را در سوریه فراهم نمود.

این یک واقعیتی است که هر کشوری امروز منافع خود را در شرایط بحرانی سوریه دنبال میکند ونفس حمایت این یا آن دولت ار شورش یا درگیریهای سوریه دلیل بر باطل بودن یا مشروع بودن مبارزه مردم سوریه نیست.

همچنانکه در زمان اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی سابق همه نیروهایی که در افغانستان یا خارج از افغانستان با شوروی میجنگیدند از سوی جبهه غرب مورد حمایت مادی وسیاسی قرار گرفته بودند واین حمایت از مردم افغانستان سلب مشروعیت نمیکرد.زیرا زمینه وبستر حمایت خارجی را حکومت وقت افغانستان وحکومت شوروی سابق ایجاد کرده بودند .

همچنانکه این حمایتها به حکومت طالبان در افغانستان مشروعیت نبخشید زیرا بیشترین حمایت مادی را طالبان از امریکا در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی دریافت میکرد اما طالبان مشروعیت کسب نکردو بدلیل فقدان حمایت مردمی توسط نیروی خارجی ومخالفین داخلی سقوط کرد.

ساقط کردن طالبان در افغانستان توسط ناتو وآمریکا هم سلب مشروعیت از حکومت فعلی افغانستان نکرد همچنانکه ساقط کردن صدام در عراق وقذافی در لیبی چنین نکرد.

در عراقی که توسط امریکا از دیکتاتوری رها شد توسط شیعیان اداره میشود وهیچ صنمی هم با امریکا ندارد.

ودر این 3کشور هم نیروی خارجی دنبال منافع خودش بوده وبه نیروهایی هم که میجنگیدند حقوق پرداخت میکرده اند وپرداخت این حقوق دلیل بر باطل بودن مبارزه انان نبوده زیرا برای کشور خود میجنگیدند وحمایت هم میشدند ؛ حقوق نمیگرفتند که بجنگند بلکه میجنگیدند وحقوق هم میگرفتند.

همچنانکه هیچکس برای 150دلار حقوق در سوریه حاضر نیست جان خود را به خطر بیندازد و امکانپذیر نیست که دولت عربستان بتواند با پرداخت این مبلغ برای جنگ در سوریه نیرو جذب کند بلکه این از از همان بستر وشرایطی که توسط اسد در سوریه فراهم شده میسر میشود .

نفس دریافت این 150دلار جنگ ومبارزه سرباز ارتش ازاد را باطل یا مشروع نمیکند ؛ همچنانکه نیروهای القائده که در سوریه با نیروهای اسد میجنگند وپولی هم دریافت نمیکنند به مبارزه مردم سوریه مشروعیت نمیبخشند وچنانچه از عربستان حقوق دریافت کنند هم تاثیری بر محتوای مبارزه مردم سوریه ندارد.

نیروهایی که در سوریه با دولت در حال جنگ هستند از هر کلاغی هم که فضله ای چه مالی باشد چه کلامی روی نیروهای اسد بریزند حمایت میکنند زیرا این قائده جنگ است که جبهه دشمن را هر چه بیشتر مشغول و آب را هر چه بیشتر گل آلوده کنند .
ایضا نفس حمایت فرقه رجوی از ارتش آزاد سوریه آن را نامشروع یا نجس نمیکند و آبی هم از این حمایت برای رجوی گرم نمیشود اما باید دید منافع رجوی در این حمایت چیست .

اینکه یکی از فرماندهان ارتش آزاد سوری در سورچرانی این فرقه شرکت کرده را نباید به کل این ارتش وکل مطالبات معوقه مردم سوریه تعمیم داد زیرا فرماندها ارتش آزاد سوریه در این بلبشو به دنبال الاغی میگردند که سوارش شوند وحالا الاغ ماده ای مثل مریم رجوی را گیر آورده اند چرا سوار نشوند ؟دلائل وهدف ارتش آزاد مشخص است باید دید دلیل این الاغ ماده برای سواری دادن چیست.

"چرا فرقه رجوی از ارتش آزاد سوریه حمایت میکند؟"

دلیل اصلی این حمایت در درجه اول پزدادن با یک ارتش واقعی خارجی برای افراد یک ارتش خیالی که در اوهام 30سال است برای سرنگونی مشق نظامی میکند.

برای خنثی کردن ضربه اساسی از دست دادن ظرف استراتژیکی وایدئولوژیکی پادگان اشرف باید به ارتش آزاد سوریه ببالد زیرا 30سال چنین دورنمایی وچنین تصویری را از خود برای نیرو تبلیغ کرده است.

هنوز هم رجوی در اطلاعیه ها و پیر وپاتال های شورایی در مقالات خود از تخلیه پادگان اشرف بعنوان ترفند بیخانمان کردن ساکنان اشرف نام میبرد.

خلا استراتژیک وتعین کننده ومخرب ایدئولوژیک تخلیه از اشرف را روی نیروهایش رجوی بیش وبهتر از هر کسی میداند وحتی بقول خودش (مالکی ورژیم) هم به اندازه رجوی از میزان ضربه وارد شده بیخبرند.

برای پر کردن این خلا باید دست به دامن یک ارتش ولو دستساز خارجی حتی در سوریه شود تا بتواند با آن جلو نیروی تا دیروز مسلح ودارای قرارگاه مانور کند تا شاید زمان انحلال را به درازا بکشد.

قبل از همه شخص رجوی اگر هنوز زنده باشد وبهتر از مریم قجر میداند که نمیتواند این نیرو را تا سوریه که سهل است تا سر خیابان بغداد ببرد.

نخ نبات این نیرو از بین رفته است وخارج از یک محیط کنترل شده ومحصور شده این نیرو دوام ایدئولوژیک نمیآورد ومضمحل میشود.

در بهترین شرایط ایدئولوژی رجوی قادر نیست حتی یک نفر را خارج از کنترل فیزیکی در حصار ایدئولوژیکی قرار دهد زیرا در محیط ذوب میشود .

مانند یک تکه گوشت فریز شده داخل فریزر فقط میتواند نیرو را نگداری کند اما خارج از این قائده ظرف خالی ومظروف از دست رفته است.

با ارتش آزاد سوریه میتواند مانور وتبلیغ سیاسی کند اما این مقطعی است وبلحاظ ایدئولوژیک در واقع امر سرگرم بریدن ریشه خودش میباشدو تبلیغ علیه خودش است.

رجوی دروغ میگوید ایکاش رجوی یکبار راست بگوید وما هم او را کمک میکنیم تا این نیرو از عراق به سوریه برود وبه ارتش آزاد سوریه ملحق شود.

این نیرو تا فرودگاه بغداد هم که در نزدیکی لیبرتی است نمیرسد چه رسد به سوریه.

برای واضح تر شدن صحنه یک مثال میآورم:

همه جدا شده ها قطعا نشست های طعمه ونشست پرچم را در قرارگاه باقرزاده بیاد دارند .محتوای نشست طعمه ضد ارزشهای بورژوازی بود وهمه باید علیه بورژوازی وارزشهای آن واکسینه میشدند زیرا ارزشهای بورژوازی موجب بریدگی نفرات میشد وحتی لحظه فکر کردن به خارج کشوررا باید دستگیر میکردی وفاکت مینوشتی وخود را به جمع میسپردی تا جمع آنرا بمباران کند.

حتی آرزوی رفتن به عملیات هم میتوانست یک نخ وصلی باشد و بهانه ای باشد برای رفتن به سمت بورژوازی واین یعنی غلتیدن در دام بریدگی وهدف بریدگی رفتن به دامن بورژوازی بود برای زن وزندگی وباقی ماجرا..
نشستهای پیوسته ای که تا پایان شهریور سال 80ادامه داشت ونشست پرچم همزمان شد با حملات تروریستی 11سپتامبر 2001 در امریکا که در این نشستها رجوی هنوز ژست ضد امپریالیستی داشت و جشن وپایکوبی های چند روزه را بر پا کرده بود ودر جمع بندی این عملیات مشخص شد که یک تیم 6نفره القائده به مدت 4سال در آمریکا زندگی میکردند وخود را برای این عملیات آماده میکردند.

مریم رجوی در جمع بندی ایدئولوژیک این عملیات آن جمله و گاف معروف را خطاب به آمریکا به زبان آورد که این تازه عملیات اسلام ارتجاعی بود "وای به آن روزی که اسلام انقلابی عملیات کند".

رجوی بلافاصله پرید توی صحبت مریم وآن را ماستمالی کرد چون بر عکس مریم خود رجوی میفهمید که این حرف را نباید جلو جمع به زبان آورد وگفت ما کاری نداریم چه کسی عملیت کرده وعلیه چه کسی عملیات شده ما باید ببینیم در شرایط حاضر منافع ما کدام است.

به دو دلیل مریم نباید این حرف را میزد:

یکم بدلیل سیاسی نباید از زبان رهبری این حرف گفته میشد چون تائید وهمسویی با تروریسم محسوب میشد و برای رجوی قیمت سیاسی داشت وهمچنانکه بعد از سقوط صدام این حرف به گوش آمریکاییها رسید.

دوم موجب تخریب روحیه ارتش رجوی میشد وایدئولوژی رجوی را زیر سوال میبرد .

همین حرف تا مدتها روی افراد تاثیر منفی ایدئولوژیک داشت که یک تفکری که از نظر رجوی ارتجاعی بود توانسته بود در خاک آمریکا و در مهد بورژوازی 4سال دوام بیاورد ودر جامعه سرمایه داری ذوب نشود وبزرگترین عملیات تاریخ امیریکا را خلق کند پس چگونه است که مجاهد خلق مجهز به انقلاب مریم نمیتواند حتی به خارج از عراق فکر کند زیرا ترویج بریدگی میشود.

به عبارت دیگر این ایدئولوژی قادر نیست حتی ذهن افراد را واکسینه کند چه رسد در جامعه بورژوازی زندگی کندو بخواهد سرنگونی را محقق کند.

این همان موضوعی بود که رجوی میفهمید ولی مریم نمیفهمید.در واقع مریم با این جمله زیراب ایدئولوژی رجوی را میزد ولی نمیفهمید ورجوی مجبور شد وارد حرفای مریم شود وغیر مستقیم خطاب به مریم گفت خفه خون بگیر احمق.

حالا ارتش به اصطلاح آزادیبخش وبازوی پر اقتدار خلق قهرمان نجنگیده ظرف کمتر از 48ساعت جان به جان افرین سپرد وتسلیم شد وخلع سلاح را چشم بسته به جان خرید.

این همان ارتشی بود که قرار بود در صورت حمله امریکا به عراق ومحتمل شدن سقوط صاحبخانه (صدام) بدون فرمان راهی خاک میهن شود وتا سرنگونی به راه خود ادامه دهد.

کروکی سازماندهی این عملیات در نشست پرچم صورت گرفته بود وشخص مسعود رجوی مدعی شد که در این عملیات خودش ومریم سر ستون خواهند بود وبازگشتی به خاک عراق متصور نیست وهمه میرویم برای همه چیز یا هیچ چیز یعنی یا سرنگون میکنیم یا کشته میشویم وبقول خودش به شهدای فروغ میپیوندیم که البته در جی جایش به جای پیوستن به شهدای فروغ همه چیز به دروغ پیوست.

اگر یک روزی در همان نشستها کسی جرات میکرد بپرسد که اگر آمریکائیها برای خلع سلاح ما آمدند چکار باید کرد؟ بلافاصله رجوی میگفت مجاهد پر کینه سر کوچه کمینه.

اما همگان دیدند که ارتش آزادیبخش رجوی تا سر کوچه هم نتوانست برود چه رسد که برای آمریکایی ها کمین بگذارد.

توی لیبرتی رجوی ورود به محوطه را برای نفرات ممنوع اعلام کرده وبیشترین وقت وانرژی تشکیلات صرف پائیدن وکنترل فیزیکی آنان میشود وافراد مترصد فرصت هستند تا فرار کنند.

در منطق رجوی فرد مسئله دار برای اثبات خودش واثبات تعهد به رجوی باید از سازمان دفاع میکرد وفرد وادار میشد تااولین فحش وضربه رابه دیگر افرادمسئله دار وارد کند.

روزی نیست که در سایتهای رجوی چنین مدلهاونمونه هایی نداشته باشند تازه اینها رو به نفرات بیرونی هستند ومجبورند علنی کنند از روی همینها میشود فهمید در داخل کمپ چه خبر است.

بطور مثال نامه ای را از قول خانم زینب حسین نژاد را با نام زینب کریم زاده خطاب به دبیر کل ملل متحد با ادبیات شناخته شده فرقه رجوی چاپ کرده اند که خواندنی است در این نامه از زبان دختر علیه پدر فحاشی شده است زیرا آقای قربانعلي حسين‌نژاد پدر زینب حسین نژاد 6ماه قبل از لیبرتی موفق به فرار شده است وقصد دارد به دخترش در خروج از لیبرتی کمک کند.

افراد لیبرتی اصلا نمیدانند فیس بوک قاشق است یا رادیو یا سالن نشست که از قول این خانم به دبیر کل ملل متحد شکایت کرده اند چرا آقای کوبلر با قربانعلی حسین نژاد ملاقات کرده است.

 

http://www.iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=7612:1391-08-02-15-54-00&catid=5:2010-12-28-06-03-02&Itemid=6

 

"قربانعلي حسين‌نژاد با همكاري با آخوندهاي فاشيست دستانش را به خون شهدا آلوده كرده است و از جمله به خون مادرم هم خيانت كرده است.
وي حالا در خدمت رژيم جنايتكار حاكم و زير بيرق خميني ملعون و آخوند صانعي(2) قرار دارد. در همان صفحه فيس بوك‌اش كه عكس مرا بعنوان فرد گروگان گرفته شده! زده و در واقع از عكس من سوء استفاده كرده است، عكس آخوند جنايتكار صانعي و خميني دجال نيز ديده مي‌شود كه از جنايتكاران مردم ايران تعريف كرده است. اين آخوندها قاتلين مردم ايران هستند. همين رژيم بهترين دوستان من و مادرم را كشتند"..

 

این موارد وهزاران مورد دیگر دلیل موثقی است که تبلیغات فرقه رجوی پیرامون پیوستن به ارتش آزاد سوریه یا هر ارتشی در هر جای دیگر جهان صرفا تلاش جهت ایجاد تعادل وبالانس در بین نیروهایی است که تا دیروز در یک خیابان یکطرفه ورود به فرقه قرار داشتند وامروز این خیابان دوطرفه شده ورو به اتوبان زندگی است .

رجوی ابزار کافی برای مسدود کردن این اتوبان را ندارد ونتیجه نهایی آنرا هم خوب میداند زیرا پادگان اشرفی در کار نیست .

تا دیروز مدعی بود در لیست تروریستی هستم به همین دلیل رژیم سرنگون نمیشود اما حالا این بهانه را هم ندارد.

پادگان اشرف از لیست برایش مهمتر بود اگر به رجوی باشد آرزو میکند در همه لیست های تروریستی دنیا قرار داشته باشد در عوض پادگان اشرف را دوباره صاحب شود اما باید خطاب به رجوی دوباره تکرار کنم :

تو در خواب بودی که خانواده ها پادگان اشرفت را تصاحب کردند حالا هم منتظر باش خانواده ها در راهند میآیند وبچه ها را هم تصاحب میکنند مواظب باش فرمانده ثریا بالای سرت میآید.
اینها را گفتم که بترسی ووحشت کنی.

 

عباس صادقی
27.10.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خروج مجاهدین خلق (فرقه رجوی) از لیست تروریستی و فروپاشی تشکیلاتی

 

 

آقایان صادقی، سبحانی، خوشحال و عزیزی در گورستان کشته شدگان ف

منطقه آزاد شده کمپ عراق جدید، سابقا اشرف

 

عباس صادقی، ایران سبز، بیست و پنجم سپتامبر 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/september/087.HTM


روز ۲۶ شهریور آخرین گروه نیروهای سازمان از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی (آزادی) منتقل شدندو در واقع امربساط تشکیلاتی ایدئولوژیک رجوی در عراق جمع شد ،وناگفته نماند تخلیه پادگان اشرف پیشتر از سوی خانم هیلاری کلینتون بعنوان پیش شرط در تصمیم گیری نهایی برای حذف نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی اعلام شده بود و همچنین ،یک دادگاه فدرال در آمریکا به وزیر امور خارجه آمریکا تا روز اول اکتبر امسال فرصت داده بود تا درباره حذف نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی تصمیم بگیرد.

بر این اساس روز 21سپتامبردو مقام رسمی آمریکا اعلام کردند که انتظار می‌رود دولت آمریکا روز اول اکتبر رسما حذف نام سازمان از این فهرست را اعلام کند.

ظاهرا خانم کلینتون در این زمینه تصمیم خود را گرفته است اما باید تا روز اول اکتبر منتظر بود تا اعلام نهایی توسط ایشان صورت بگیرد هر چند که خروج نام سازمان از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا دردهای بی درمان سازمان را دوا نخواهد کرد ومانع فروپاشی تشکیلاتی آن نخواهد بود.

نگارنده اعتقاد دارد که فروپاشی تشکیلاتی سازمان روزی استارت خورد که رجوی با انتقال اولین گروه از اسیران پادگان اشرف به کمپ لیبرتی موافقت کرد وادامه این انتقال روند فروپاشی را تسریع کرده است.

دخول یا خروج سازمان از لیست تروریستی بر این شرایط جدید تاثیری نداشته است همچنانکه عدم موفقیت سازمان در جذب نیرو ربطی به ورود سازمان به لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا نداشته است و از سال 1991 به بعد سازمان برای جذب نیرو مجبور به استفاده از روشهای غیر متعارف شده است و 99درصد افرادی را که بعد از این سالها سر از پادگان اشرف درآوردند با ترفندهای پناهندگی یا به بهانه های کاریابی با حقوق ماهیانه 3000دلارفریب خورده وبه عراق کشانده شده اند.

در موارد دیگر سازمان اقوام این افراد نگون بخت را به بهانه دیدار با خانواده تا مرز اردن قانونی وارد میکرد واز اردن تا عراق را بطور غیر قانونی به عراق وارد میکرد و پاسپورت ومدارک آنها را ظبط میکرد و بدین ترتیب افراد در عراق بدون هویت باقی میماندند وراه خروج از عراق نداشتند و در صورت اعتراض با این پاسخ مواحه میشدند که به جرم ورود غیرقانونی به عراق میباید 8سال را در زندان ابوغریب بسر ببری وبعد از 8سال هم تحویل حکومت ایران شوی ،وبا این حیله فرد فریب خورده عطای خروج از عراق را به لقایش میبخشید.

امروز سازمان از چنین امکانی برخوردار نیست وبه بیانی دیگر اهرمهای کنترل تشکیلاتی مانند نشست های عملیات جاری ، دیگ ، غسل هفتگی ،نشست های شستشوی مغزی و برنامه فشرده کاری روزانه که امکان تفکر را از محبوسین در تشکیلات رجوی را سلب میکرد ،با انتقال این افراد به کمپ لیبرتی از بین رفته است و دیگر مانند قبل برای رجوی کاربردی ندارد وچوب سرکوب مانند قبل عمل نمیکند وهمین ها موجب گردیده که دامنه نفوذ القائات فرقه ای تفکر رجوی بر کل نفرات از بین برود ورابطه تعریف شده ظرف ومظروف از تناسب قبلی خارج شود.

این روشها قبل از ورود به لیست تروریستی مورد استفاده رجوی بوده است وبعد از ورود به لیست هم همچنان استفاده میکرده است واین افراد محبوس بوده اند که راه خروجی برایشان متصور نبوده است ودر صورت اعتراض با روشهای سرکوب رایج در تشکیلات مواجه میشدند ویا سر از زندان های سازمان درمیآوردند ویا آنها را به روی میدانهای مین میفرستادند وبقول خودشان نان شهید شدنش را میخوردند.

با ورود سازمان به لیست تروریستی هیچکدام از این روشها از بین نرفت وهیچ کورسوی امیدی برای نجات آنها فراهم نشد اما با انتقال این افراد از پادگان الموتی اشرف به کمپ لیبرتی همه محدودیت های بالا از بین رفت وپای سازمان ملل به کمپ باز شده وافراد میتوانند از این جابجایی حداگثر استفاده را ببرند وپا به دنیای آزاد بگذارند.

خروج سازمان از لیست تروریستی نه تنها امکانات خروج از سیطره تشکیلاتی را کمتر نمیکند که بیشتر هم میکند زیرا تا دیروز محودیت پناهندگی برای این نفرات به دلیل وابستکی آنها به سازمانی که در لیست تروریستی قرار دارد وجود داشت امروز این محودیت وجود ندارد وهمه آنان به صفت یک فرد میتوانند مورد مصاحبه با کمیساریای ملل متحد قرار بگیرند واز کشور های اروپایی وآمریکایی پناهندگی دریافت کنند واین امر هرچه بیشتر سیطره کنترلی سازمان را از روی آنها از بین میبرد و زمان حضور آنها را در عراق بمراتب کمتر میکند.

امروز منافذ وامکانات خروج بیشتری برای این اسیران فراهم شده وهر روز که بگذرد دست سازمان در به کنترل درآوردن آنها کمتر میشود واین تشکیلات رجوی است که هر روزه با ریزش نیرویی بیشتری مواجه میشود واین میسر نمیشد مگر با تخلیه پادگان عنکبوتی اشرف که تارهای مرئی ونامرئی خود را بر دست وپای این اسیران تنیده بود .

اهمیت این جابجایی وعدم کنترل نیرویی را میتوان از لابلای اطلاعیه های مضحک دبیر خانه وکنفرانسهای آنها دید.

دبیرخانه یکروز درد محدودیت های ظالمانه و امکانات اولیه میگیرد :

"با انتقال ۶۸۰تن به لیبرتی و در حالیکه شمار ساکنان لیبرتی بالغ بر ۳۰۰۰تن است، دولت عراق به فشارها و محدودیتهای ظالمانه ادامه می‌دهد و آنها را از امکانات اولیه محروم کرده است."

ویکروز درد شکنجه ساکنان لیبرتی میگیرد :

"شکنجه ساکنان لیبرتی با محروم کردن آنها از لیفتراک و مجبور کردن آنها به حمل بارهای سنگین شماری از ساکنان به دردهای شدید دست و کمر و بیماریهای استخوانی مبتلا شده اند."

این ها همه ناشی از درد انتقال افراد به لیبرتی است وگرنه دبیر خانه ایها اینقدر هم احمق نیستند که ندانند از سال 1366 که این نگون بختها پایشان به عراق باز شد روزانه در معرض جابجایی بارهای سنگین بوده اند وبیش از 90درصد افراد به همین دلیل از بیماری های مختلف رنج میکشندو هرگز سازمان برای انها لیفتراک نیاورد واسم این جابجایی ها هم هرگز شکنجه نگذاشت بلکه بر عکس هرگونه اعتراض را با انگ تمارض سرکوب میکرد.

در ثانی تعریف کمپ ترانزیت مشخص است و مکانی است موقت وطبق بازرسی های نمایندگان سازمان ملل از امکانات در حد استاندارد برخوردار است، پس درد این آقایان از چیست؟

اینها درد وعوارض بعد از جابجای است که روز به روز هم بیشتر میشود.

به اطلاعیه شماره 53 دقت کنید:

"در ساعت ۱۰صبح حال دو تن از بیماران محمود خسروی و محمد افضلی به وخامت گرایید و در حالت بیهوشی به کلینیک لیبرتی منتقل شدند".

خدا پدر عراقی ها را بیامرزد که آمبولانس وکلینیک در اختیار این افراد قرار داده است تا وقتی مریض میشوند به آنها رسیدگی کنند ،بر عکس پادگان اشرف که هر کسی از فشار کار یا گرما غش میکرد بایکوت میشد ودر نشست بر سرش میریختند که تمارض کردی واز زیر کار در رفته ای.

"ساعت۱۸۳۰ روز جمعه ۲۴شهریور، تعداد ۷دستگاه آمبولانس دولتی حامل بیماران معلول و پرستاران آنها از اشرف به لیبرتی رسید. این پس از ۲۴ساعت بازرسیهای توأم با شکنجه و برگرداندن قسمتی از وسایل شخصی آنها در اشرف و پس از چندین بار بازرسی در نقاط کنترلی در مسیر فرودگاه با دستگاههای اسکنر و سونار و یگان سگهای پلیس بود."

از طنز بازرسیهای توأم با شکنجه که بگذریم ،عراقی ها برای بیماران ومعلولین آمبولانس اختصاص داده اند تا آنجایی که ما بیاد داریم حتی برای نشستهای مسعود رجوی یکبار ندیدیم سازمان برای بیماران آمبولانس اختصاص بدهند وهمه را مانند گونی سیب زمینی پشت آیفا انتقال میدادند.

البته حرف اصلی را این دبیر خانه از زبان سفير لينکلن بلومفيلد در جلسه استماع کميته خارجي بزبان آورده :

"موضوع مطرح شده توسط آقاي بومدرا بيشتر با اين سناريو سازگار است که مي خواهند اين افراد را مجبور به فرار از کمپ ليبرتي و قرار دادن خودشان در معرض عناصر متخاصم عراق و سرويس هاي اطلاعاتي ايران بکند "...

همه درد رجوی از فرار وخروج افراد از زیر سیطره تشکیلاتی است و سازمان با خروج از لیست تروریستی تا آنجا که به کارکردهای برون تشکیلاتی برمیگردد هرگز با مشکل جدی مواجه نبوده است بلکه با خروج از پادگان اشرف دچار مشکل شده است.

بطور مثال از سال 1997 که سازمان در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار گرفته است همچنان در سالنهای کنگره امریکا مشغول بذل وبخشش دلارهای صدام به نمایندگان جهت لابیگری بوده است که این خود با قوانین آمریکا مغایرت داشته اما انجام میشده است.

در انتقال پول با بانکهای امریکایی محدودیتی نداشته است .

ورود به لیست سیاه تروریستی برای انجام کارهای سازمان در اروپا وآمریکا هیچ محدودیتی ایجاد نکرده است ، میتوانسته برخی محدودیت های قانونی واداری برای سازمان ایجاد کند که باز هم مشکلی نبوده وسازمان بطور غیر مستقیم انجام میداده است.

تنها مانع جدی برای سازمان محدودیت تردد رجوی ومریم قجر بوده است که با بیرون آمدن از لیست هم میتواند همچنان این محدودیت وجود داشته باشد.

حال باید دید که آیا خروج از لیست تروریستی میتواند مانع پیگرد ومحاکمه رجوی بشود یا خیر زیرا احتمالا رجوی با خروج از لیست از سوراخ موش نیز خارج خواهد شد واین اتفاقا فرصتی برای جداشدگان از این فرقه است تا رجوی را به پای میز محاکمه بکشانند.

در سایر موارد هیچ تفاوتی بین امروز که احتمالا از لیست خارج شود با دیروز که در لیست قرار داشته ندارد، تنها تفاوت میتواند این باشد که کمکی جدی در فروپاشی تشکیلات جهنمی آن در عراق ایجاد کند.

به امید رهایی همه اسیران در فرقه رجوی

عباس صادقی 25.09.2012

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد