_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

افسار پاره کردن بیسابقۀ رجوی در سوزش از افشاگریهای اخیر جداشدگان

سخنان درون سازمانی رجوی و علنی کردن ناگزیر آن اعتراف آشکار به اوجگیری بحران و مخالفتها در درون فرقه اش و صحت افشاگریهای جداشدگان می باشد

 

 

قربانعلی حسین نژاد، مترجم ارشد سابق رجوی و روابط خارجی سازمان مجاهدین، فرانسه، بیست و ششم ژانویه 2013
لینک به وبلاگ شخصی آقای حسین نژاد
http://ghorbanali2013.blogfa.com/

 

به قلم قربانعلی حسین نژاد،

مترجم ارشد سابق رجوی و بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در عراق

5 بهمن 1391

فرقۀ رجوی از آمدن من به فرانسه بسیار سوخته است و به دنبال افشاگریهایم شخص رجوی که به علت معروفیت و محبوبیت من در میان تمام افراد سازمان چه در خارج و چه در عراق به مدت 8 ماه اسم مرا نبرده بود این بار به طور بیسابقه ای افسار پاره کرده و ماهیت خود و فرقه اش را با اطلاعیۀ چند روز قبلش علیه اینجانب و با یک سخنرانی درون سازمانیش حدود یک ماه پیش در عراق در خشم و سوزش از افشاگریهای ما جدا شدگان سالهای اخیر بویژه اینجانب کاملا آشکار کرده است و صحت تمام افشاگریهای ما بوِیژه در رابطه با کارهایش و غارتها و جنایتها و مزدوریهایش در عراق از جمله تجاوزهای جنسی اش به برخی زنان و دختران سازمان را با این سخنانش اثبات کرده است و فرقۀ رجوی به علت رسیدن و بازگشت موفقیت آمیز من به فرانسه که فکرش را نمی کرد مجبور شده این سخنرانی داخلی یا درون سازمانی رجوی را که سراسر دروغ و انداختن کثافتکاریهای خودش بر روی دیگران می باشد در سایتهای خودش منتشر و علنی کند و در تلویزیونش پخش نماید در حالیکه تا کنون سخنرانیهای داخلی رجوی علنی نمی شد.

رجوی در این سخنرانی خود حتی یک مورد هم اظهارات و نوشته ها و افشاگریهای من و خانمهای جدا شده را حتی به صورت مضمونی نقل نکرده و به آنها جواب نداده ولی تا دلش خواسته همانند تهمت زدنهایش به دیگر مخالفین بویژه خانمهای جداشده تهمت جنسی و اخلاقی به من زده است و این یعنی اثبات حرفهای همۀ ما جدا شدگان. هر کسی که حتی به مدتی اندک در این فرقه بوده است می داند که رجوی و سران فرقه اش در این سالیان به همۀ مخالفان خودشان در داخل سازمان و حتی مواردی در خارج سازمان برای خراب کردن آنان برچسب و اتهام اخلاقی و جنسی می زد و علت هر اشتباهی را که از کسی در انجام کارش سر می زد فکر جنسی می دانست و شخص را وادار می کرد که به این موضوع اعتراف کند!! رجوی در نشستهای عمومی بارها و بارها حتی علت شکست عملیات احمقانۀ موسوم به فروغ جاویدان یعنی ریختن بهترین جوانان و نیروهای انسانی انقلابی ایران به تنور جنگ ضد میهنی را هوسهای جنسی افراد در صحنۀ جنگ!! می دانست و می گفت علت شکست ما در فروغ این بود که شما در صحنۀ عملیات به فکر همسرانتان یا ازدواج بودید!!.

اما در مورد اتهام جنسی و اخلاقی که شخص رجوی به من زده باید بگویم سران فرقه در اشرف ما را نمی گذاشتند با کارگران عراقی تک نفری صحبت بکنیم زیرا ما مخالفان رجوی در داخل سازمان می خواستیم از این تنها پنجره ای که رو به جهان بیرون داریم استفاده کنیم تا حرفهایمان را به عراقیان و جهانیان برسانیم و برای جلوگیری از این امر دستور دادند که بالای سر هر کارگر باید دو یا سه نفر بایستند که موجب طنز و تمسخر افراد اشرف شده بود و می گفتند این یعنی سه نفر ما نمی توانند کار یک کارگر بیرونی را انجام دهند؟!!. در این مورد افرادی مثل من که به زبان عربی مسلط بودیم را به شدت کنترل می کردند. من در اتاق مخصوص کارگران با یک کارگر عراقی تنها صحبت می کردم که چند مزدور عراقیشان آمدند دیدند و به نقل از آن کارگر گزارش کرده بودند که این علیه رهبری سازمان حرف می زند و برای همین اتهام عامل رژیم بودن زده بودند که باند رجوی حتی به افراد داخل سازمان نیز که دهها سال همه چیز خودشان را در راه مبارزه با رژیم از دست داده بودند این اتهام را وارد می کرد، و چون نتوانسته بودند مرا از صحبت تنهایی با کارگران بازدارند و هرچه تذکر داده بودند قبول نکرده بودم مجبور شدند تهمت اخلاقی جنسی به من بزنند در حالیکه اگر به قول رجوی کارگران پرسیده بودند که آیا این عامل رژیم است یا از مجاهدین پس در این صورت گزارششان سیاسی بوده نه اخلاقی و این درباریان رجوی بودند که بیشرمانه و با رذالت و خباثت تمام و با دریدگی و شکستن همۀ مرزهای انسانی و اخلاقی موضوع را برای وادار کردن من به ترک صحبت تنهایی با عراقیان به نحو مضحکی به تهمت اخلاقی علیه من آن هم در آن سن و سال و موقعیت من تبدیل کرده بودند، تا اینکه عباس داوری مرا احضار کرد و به این اتهام برای من یک خط حکم اخراج نوشت و گفت امضا کن من هم که از این اتهام به شدت عصبانی شده بودم فوری امضا کردم و گفتم همین الآن اخراجم کنید من دیگر در این سازمان نمی مانم و می روم این در سال 85 بود یعنی سال 2006 نه 2010 و 2011 بعد هم عباس داوری برق پراند و داد زد و فحش داد که من گفتم امضا کن تو چرا امضا می کنی؟ مگر مجاهد هم حکم اخراجش را امضا می کند؟!! مجاهد خودش را به زمین می زند و می گوید من نمی روم!!! بعد از زندانی کردن من به مدت دو هفته و آماده شدن من برای اخراجم و حتی استقبالم از اینکه وسایل مرا هم آوردند و انتظار بی صبرانه ام که کی مرا به تیف یعنی کمپ آمریکاییها برای جداشدگان می فرستند ولی بعد از دو هفته صحبتهایشان با من در زندان موسوم به «خروجی» و التماس و درخواستهایشان از من توسط مسئولم و زندانبانم رضا مرادی که بیا از قبول اخراج صرف نظر کن و امضایت را پس بگیر و به تیف نرو!! و بعد از التماسها و آه و ناله های عباس داوری که گریه می کرد و می گفت من به مسعود چه جوابی بدهم و فردا بچه های روابط و بچه های اشرف و همۀ مجاهدین که تو را می شناسند و احترام به تو قائل هستند به ما چه خواهند گفت؟!! سرانجام امضایم را پس گرفتم و مرا دوباره به محل کارم در روابط خارجی برگرداندند حالا این قضیه را مسعود رجوی با وقاحت و دریدگی بی سابقه و بی شرمی تمام درست بر عکس می کند و می گوید ما او را اخراج کردیم ولی چون او التماس درخواست کرد که مرا اخراج نکنید دلمان سوخت و او را بر گرداندیم!!! در حالیکه من دلم به عباس داوری و گریه هایش سوخت و امضایم را پس گرفتم و مرا به سرکارم برگرداندند!!! عجب روزگاری است در این فرقۀ وقیح و دروغگوی گوبلزی؟!

همچنین در سالهای 2010 و 2011 بنا به درخواست یونامی لیستی تهیه کردند شامل کسانیکه در اشرف مدارک پناهندگی کشورهای اروپایی را دارند که یک لیست 950 نفره بود و این را دو بار در این دو سال با تحولاتی که شده بود به یونامی تحویل دادند حالا آمده اند اسم مرا از وسط این دو لیست که عین هم هستند بریده و با چسباندن تیتر آن که معرفی افراد دارای پناهندگی در کشورهای اتحادیۀ اروپا می باشد به یونامی است به عنوان حکم اخراج من و معرفی من به یونامی جا زده اند!! عجب بیشرمی و وقاحتی!! دروغ سازی هم حدی دارد! آخر باید از رجوی و فرقه اش پرسید شما چگونه رودرروی کسانی که خودشان در جریان این لیستها هستند این دروغ را علیه من می گویید؟!! فکر نمی کنید که آنها دیگر بعد از این هیچیک از حرفهای شما را نخواهند پذیرفت؟ از کی سازمان اخراجی را تحویل یونامی می داده است؟ مگر همیشه به نیروهای آمریکایی و بعد از آنها هم به نیروهای عراقی و اخیرا هم به کمیساریا و نه به یونامی تحویل نمی داده و نمی دهد؟!

رجوی در این سخنرانی خود با انتشار برخی نوشته های دستنویس و تایپی منسوب به اینجانب و اشاره اش به برخی مسائل جانبی مربوط به افشاگریهای جدا شدگان به جای جوابگویی و نفی یا انکار آنها مانند موضوع منبع درآمد سازمان در رابطه با اخذ سهمیۀ کلان از نفت در زمان صدام و موضوع گردنبندها در رابطه با عقد کردن برخی زنان با حماقت و بهمریختگی روانی و ذهنی ناشی از افشاگریهای من و دیگر جداشدگان بویژه خانمها بتول سلطانی و زهرا میر باقری و همچنین سرکوب و در حقیقت شکنجۀ فکری و ذهنی و جنسی و شخصیتی همۀ افراد و مجبور کردن آنان به نوشتن تمام امور جنسی شخصی متعلق به خودشان در تمام عمرشان (موسوم به صفر صفر تناقضات جنسی) و نگهداشتن این نوشته ها در پرونده های افراد برای خراب کردن آنان در صورت جدا شدنشان و بدینگونه ترساندن آنها از حتی فکر کردن به جدایی و فرار، تعادلش را از دست داده و بس ناشیانه به تمام اظهارات و نوشته ها و مقالات و مصاحبه های ما در این ماههای اخیر و گفته ها و نوشته های دیگر جدا شدگان این سالیان در رابطه با خیانتها و جنایتها و رذالتهایش و سرکوب و شکنجه در سازمان آشکارا اعتراف کرده است که با خواندن دقیق سخنانش می توانید این اعتراف را به روشنی ملاحظه کنید.

اما در مورد اینکه رجوی در این سخنرانی ضمن مقایسۀ خودش با پیامبران اولو العزم مرا به پسر نوح و پدر ابراهیم و زن لوط تشبیه کرده!! و ضمن اعتراف ضمنی با این حرفهایش به اینکه من مترجمش بوده ام می گوید او یعنی اینجانب در ملاقاتهای من حضور نداشته باید بگویم که من خودم نیز بارها نوشته و گفته ام که اینجانب مترجم شفاهی رجوی یعنی مسئول ترجمۀ حضوری ملاقاتهایش نبودم بلکه مترجم کتبی شخص او (ترجمۀ تمام نامه ها و بیانیه ها و نوشته ها و متن سخنرانیها و پیامهای شخص او و مریم رجوی و آموزگار عربی شخص خودش و مترجم ارشد و معلم عربی ستاد روابط خارجی یعنی روابط با عراق و مترجم تمام اطلاعیه ها و نشریات و سایت و کتابهای سازمان و شورا به عربی) بودم . رجوی با کمال وقاحت می گوید که اطلاعات رژیم مرا به عنوان مترجم ارشد رجوی معرفی کرده!!! در حالیکه این قوی نشان دادن وزارت اطلاعات رژیم و دادن هژمونی در همه چیز به این وزارت بدنام می باشد انگار که هیچ مخالفی جز اطلاعات رژیم اراده و فکر و خواستی ندارد و همۀ مخالفتها با حضرت ایشان و حتی معرفی و اسم و رسم و حرفهای مخالفان و جدا شدگان دیکته شده توسط وزارت اطلاعات رژیم می باشد!! یعنی قدرتی که خود وزارت اطلاعات رژیم هم برای خودش سراغ ندارد!!! این در حالیست که اینجانب به محض خروج از لیبرتی و بدون هیچگونه خود بزرگ بینی و مبالغه در رده و موقعیت و مسـئولیتم در سازمان مجاهدین خلق خودم را فقط همانگونه که خود سازمان و همۀ اعضا و افراد آن می شناسند مترجم ارشد ستاد روابط خارجی سازمان معرفی کردم که از آنجا که این ستاد جزء سازمان سیاسی و آن هم بخشی از دفتر مسعود رجوی به شمار می رفت و تمام نامه ها و نوشته ها و پیامهای شخص رجوی چه به مقامات عراقی و عرب و چه به بیرون و عموم برای پخش توسط اینجانب ترجمه می شد مترجم ارشد رجوی نیز بودم و هر عاقلی هم می داند که این به معنی تنها مترجم بودن نیست و همۀ اعضا و کادرهای سیاسی سازمان می دانند که در روابط خارجی سازمان مترجم شفاهی رجوی یعنی مترجم ملاقاتهای او احمد افشار (فرزاد) و مترجم کتبی یعنی مترجم نامه ها و نوشته های او و کل سازمان من بودم.

اما دروغ وقیحانه و بسیار فریبکارانۀ دیگر رجوی حرفش در مورد گردنبندها می باشد. گردنبندهایی را که او به آن اشاره می کند مریم رجوی در عید نوروز امسال یعنی عید سال 91 به همۀ افراد اشرف هدیه کرد که عکس برجسته شدۀ مسعود رجوی را داشت که فلز معمولی بود و نه طلا و گفتند همه مان آن را به گردنشان آویزان کنیم که اکثرا چنین نکردند، در حالیکه گردنبندهایی که خانم بتول سلطانی افشا کرده که رجوی آنها را به گردن فقط زنانی از شورای رهبری که به عقد خودش در آورده انداخته است و طلا بوده است مربوط به سالهای دهۀ هفتاد می باشد و خانم بتول سلطانی آن را خیلی قبل از اهدای گردنبند توسط مریم به همۀ افراد اشرف افشا کرد که از یک سال قبل از اهدای آن گردنبندهای مورد نظر رجوی بلندگوهای اطراف اشرف مرتبا آن را پخش می کرد و حالا افراد اشرف با شنیدن این حرف رجوی بهش می خندند و می گویند آخر دروغگوی وقیح این موضوع انداختن گردنبند به گردن زنانت که ماهها قبل از این گردنبند افشا شد و سالها قبل از آن انجام شده است ولی رجوی با دجالی و فریبکاری بی مانند خلط مبحث کرده تا روی آن موضوع اصلی را بپوشاند و اصلا چه بسا به منظور لا پوشانی آن گردنبندهای طلائی دهۀ هفتاد برای عقد کردن زنان صورت گرفته که حالا با استفاده از آن توسط مسعود رجوی در سخنرانی اخیرش هیچ بعید نیست نقشۀ مشترک مسعود و مریم باشد. ای نفرین بر شما دو فریبکار قرن و دجال دروغگو!

در پایان باید بگویم همچنان که خود رجوی همیشه می گفت که از واکنش دشمنمان می توانیم صحت مواضعمان و قدرت ضربه ای را که به او زده ایم درک کنیم حالا از این واکنش زبونانه و رذیلانۀ خود او نیز می توان صحت اظهارات و افشاگریهای ما جداشدگان و قدرت ضربه ای را که به او و فرقه اش و دجالیها و خیانتها و فریبکاریهایش وارد کردیم به خوبی دریافت.

قربانعلی حسین نژاد - پاریس
ایمیل: ghorbanali1329@gmail.com

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اتحاد عمل فرقۀ رجوی (مجاهدین خلق) با رژیم آخوندی در تلاش برای باقی ماندن افراد لیبرتی و جدا شدگان در عراق زیر نفوذ رژیم

اطلاعیۀ سراسر دروغ و تهمتهای ساختگی آخوند پسند رهبری فرقه علیه من در سوزش از نجات من از عراق تحت نفوذ رژیم آخوندی و از ورود من به فرانسه

 

 

قربانعلی حسین نژاد، مترجم ارشد سابق رجوی و بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در عراق، وبلاگ شخصی، نوزدهم ژانویه 2013
http://ghorbanali2013.blogfa.com/post/35

 

مریم رجوی و باندش در پاریس که روز به روز با نفرت و لعنت بیشتر مردم داخل و خارج ایران بویژه خانواده های اسیران و شهیدان مجاهدین روبرو هستند چرا که این باند به رنج و خون آنان خیانت کرده است در نهایت فلاکت و از فرط زهوار در رفتگی و ناتوانی و سوزش در قبال افشاگریهای روز افزون ما جدا شدگان از فرقۀ رجوی و در حالیکه در نتیجۀ انزوای روز افزونش در میان مردم ایران هرچه بیشتر به دامن جنایتکاران جهانی می آویزد، طی اطلاعیه ای سراپا تهمت و دروغهای گوبلزی علیه من با امضای شورا در سایت اصلی و سایتهای وابسته شان نوشته اند اطلاعات آخوندها مزدورانش را به فرانسه می فرستد اولا جمع به کار برده که موضوع را بزرگ نشان بدهد در حالیکه در متن اطلاعیۀ به کسی جز اینجانب اشاره ای نشده است زیرا غیر از من یعنی یک نفر کسی از جدا شدگان در بغداد به فرانسه نیامده آن هم به علت اینکه 25 سال پیش از فرانسه پناهندگی گرفته بودم که زیر نظر بخش قانونی و مهاجرت خود سازمان صورت گرفته بود و سازمان کاملا از آن خبر دارد و خودشان مرا با همین پاسپورت پناهندگی به عراق می بردند و بر می گرداندند و آخرین بار در سال 68 که دیگر برنمی گشتم و بر نگشتم مرا با پاس دیگری به عراق بردند و حالا که برگشته ام می گوید اطلاعات رِژیم آورده و برایش پناهندگی می گیرد زهی بی شرمی بعد از 30 سال کار و خدمت به این سازمان و سپری کردن تمام جوانی و عمرم در راه مبارزه با رژیم چنایتکار آخوندی و به هدف آزادی مردممان که علیرغم رهبری خیانتکارانۀ فرقه هدف مقدسی است می گوید مزدور اطلاعات!!...

آخر حضراتی که همه را غیر از خودتان احمق می پندارید اگر من می خواستم اطلاعاتی بشوم می رفتم ایران زندگی می کردم و در عراق زیر نفوذ و فشارهای رژیم و سفارت آخوندی و عواملشان در آنجا می ماندم در حالیکه تمام تلاشهای رژیم برای استفاده از من و برای بردنم به ایران را سرانجام بعد از هشت ماه اعمال فشار و انواع ترفندها به شکست کشاندم و با توسل به دولت عراق و سازمان ملل از دستشان فرار کردم ولی شما در راستای تمام تلاشهایتان در اروپا و آمریکا و در داخل عراق برای جلوگیری از انتقال افراد اشرف و لیبرتی به خارج و باقی ماندن آنها در عراق که دقیقا خواستۀ واقعی رژیم و عواملش در عراق برای از بین رفتن این افراد می باشد می کوشید هر چه بیشتر جداشدگان از سازمان که از لیبرتی بیرون آمده اند در عراق پرخطر و زیر نفوذ و فشار رژیم آخوندی و سفارتش باقی بمانند و به فضای آزاد و دموکراتیک اروپا قدم نگذارند تا دست به افشاگری علیه خیانتها و جنایتهای این فرقه در حق افراد و اعضای سازمان و بر ضد کل جنبش آزادیخواهانۀ ایران بزنند. اگر فکر می کنید آن اسیران بیچارۀ ایزوله شده از دنیای بیرون وفادارتان هستند و به آنها اعتماد دارید چرا علاوه بر آنهمه پست گذاشتن و ایجاد محدودیت برای افراد و کنترل و مراقبتشان که دو نفری هم صحبت نکنند مانع دیدارشان حتی با خانواده های خودشان می شوید و اگر می گویید دختر من اسیر شما نیست و خودش آگاهانه و آزادانه علیه من نامه داده است چرا نگذاشتید با من (حتی وقتی داخل سازمان و در اشرف بودم در نوروز امسال برخلاف نوروزهای گذشته) و حتی با خواهرش که از ایران آمده بود و در عمرشان همدیگر را ندیده اند دیدار کند؟

آخر احمقها مگر من هم مثل شما عقل و هوشم را تقدیم ولی فقیهتان رجوی کرده بودم که از تشکیلات شما در آمده و به زیر تشکیلات رژیم آخوندی بروم اگر من پول و زندگی می خواستم از همان دوران جوانی دنبال آن می رفتم چرا آخرهای عمرم بروم؟!! اگر الآن هم می خواستم میرفتم بعد از سی سال دوری از دخترم و خانواده ام با آنها در ایران زندگی می کردم. شما با این اتهامات و برچسبها و دروغهای شاخداری که در این اطلاعیه تان علیه من نوشته اید بهترین مبلغ و مروج و خادم اطلاعات رژیم هستید مثل همۀ خطوط و سیاستهای رجوی که از اول در خدمت رژیم بوده و عامل بقای سی سالۀ این دیکتاتوری سیاه آخوندی گردید و بزرگترین ضربه را بر جنبش متحد آزادیخواهانۀ و ضد ارتجاعی مردم ایران وارد کرد.

همچنین سردمداران فرقۀ رجوی در این اطلاعیه نوشته اند سه بار در سالهای 2010 و 2011 مرا اخراج کرده و تحویل یونامی و آمریکایی ها داده اند!!!!! دروغی شاخدار تر و خنده دار تر از این یافت نشود!!... آخر بیسوادهای فرقۀ رجوی در خارج اقلا از نوچه هایتان در عراق می پرسیدید بعد این دروغ ضد و نقیض را می نوشتید! آمریکاییها در سال 2009 حفاظت اشرف را به عراقیها تحویل دادند و رفتند در سالهای 2010 و 2011 که آمریکایی در اشرف نبود! بعد هم این چه نوع اخراجی است که من خودم خبر نداشتم و ندارم و الآن اولین بار است که با اطلاعیۀ شما مطلع می شوم که بنده سه بار اخراج شده بودم!! محاکمه و محکوم کردن غیابی شنیده بودیم ولی اخراج غیابی و بدون اطلاع کسی که هنوز در داخل سازمان است نشنیده بودیم!!! بعد هم فرد یک بار اخراج می شود سه بار اخراج یعنی چه؟ کی و چگونه و چرا مرا اخراج کرده اید و کی و چگونه و چرا دوباره بر گردانده اید؟!!! چرا یک سند نشان نمی دهید و اگر اخراج کردید چرا دوباره برگرداندید؟!! و چرا چهار دستی و چهار چشم و گوشی هوای مرا داشتید و کنترل و حتی این اواخر مراعاتم می کردید که من فرار نکنم یا بیرون نروم و چرا روز 6 اردیبهشت امسال بعد از تمام التماس و درخواستتان که من با هیأت مانیتورینگ حقوق بشر یونامی که به لیبرتی آمده بود صحبت نکنم تمام نیروهایتان و توانتان را در لیبرتی بسیج کردید که من با هیأت سازمان ملل بیرون نروم و مرا از آنها جدا کنید یعنی از همان یونامی که با وقاحت و دروغ گوبلزی نوشته اید که مرا به آن تحویل داده اید آن هم سه بار؟؟!!! ولی این تلاشتان برای گرفتن من از دست یونامی با دخالت نیروهای کلاه آبی ملل متحد شکست خورد و من با آنها بیرون آمدم!! و خودتان می دانید و بارها هم اعلام کرده اید که یونامی و کمیساریای ملل متحد افراد جدا شده را تحویل نیروهای عراقی می دهد و خودتان هم در اشرف برخیها را تحویل نیروهای عراقی می دادید اما خودتان از آنها از دور و از روی دیوار عکس بر می دارید که فلانی با نیروهای عراقی ایستاده است؟؟!! و این جرمی نابخشودنی است اما دیدار و عکس برداشتن با جنایتکاران جنگی ارتش صدام و خود صدام قاتل میلیونها ایرانی و عراقی جرم نیست؟؟!!!

همچنین باند مریم رجوی در اطلاعیه اش به طور مضحکی نوشته که این اطلاعات رژیم است که به من عنوان «مترجم ارشد عربی رجوی» داده است!! این یکی را دیگر فقط می شود به سردرگمی و وارفتگی و پریشان گویی یا حتی روانی شدن سردمداران فرقۀ رجوی از افشاگریهای جداشدگان و مشخصا اینجانب علیه این فرقه تعبیر وتفسیر کرد!! از این حضرات درهم ریخته باید پرسید: خوب اگر این عنوان و کار حسین نژاد در سازمان نبوده پس چرا عنوان و کار واقعی او را که 25 سال از سی سال بودنش داخل تشکیلات سازمان به «غلام مترجم» یا «غلام روابط» معروف بوده و خود رجوی او را همانند همۀ مجاهدین اشرف و اعضای سازمان در همه جا «استاد غلام» صدا می کرد و موقعیت و رده اش را که معاون ارگان (MO) بوده بیان نمی کنید؟ مگر اینجانب مترجم و مدرس عربی ارشد کل سازمان در فرانسه و در عراق در تمام این سالیان نبودم؟ مگر اینجانب مترجم ­­و معلم عربی و مصحح ترجمه های تمام مسئولین شاخه های روابط با عراق و کشورهای عربی (بویژه شاخۀ روابط خارجی یعنی روابط با عراق که من مترجمش بودم و جزء ستاد سیاسی یعنی بخشی از دفتر عریض و طویل مسعود رجوی بود) یعنی از مهدی ابریشمچی و عباس داوری گرفته تا فرزاد (احمد افشار) مترجم شفاهی ملاقاتهای رجوی و همۀ افراد اشرف و پایگاههای سازمان در بغداد و حومۀ آن و مقرهای رجوی نبودم؟ شما نامه های شخص رجوی به صدام حسین و درخواستهایش از او از جمله به بهانۀ تبریک سالگرد روی کار آمدن حرب بعث در عراق و تمام نامه ها و خواسته های مسعود و مریم رجوی خطاب به سران و مقامات و شخصیتهای سیاسی و مذهبی عراق و کشورهای عربی و سخنرانیها و پیامهای شخص مسعود و مریم رجوی را به چه کسی جز من برای ترجمۀ آنها به عربی می دادید؟ مترجم تمام اطلاعیه ها و کتابها و انتشارات سازمان (ترجمۀ نزدیک به 60 کتاب و جزوه) و 15 سال نشریه و سایت مجاهد به عربی که هنوز هم ترجمه های اینجانب در این سایت موجود است غیر از من در سازمان چه کسی بود؟ و به چه کسی جز من برای ترجمۀ دقیق و درست بویژه متون سخت و حساس و متون ادبی از فارسی به عربی و بالعکس اعتماد می کردید؟ شما یک نفر در سازمان چه در خارج و چه در عراق معرفی کنید که مرا با اسم و مشخصات و به عنوان مترجم یک سازمان و معلم عربی آن با تألیف کتابهای متعدد آموزشی و درسی و فرهنگنامه های مورد استفادۀ عموم از جمله خود مسعود رجوی که هنوز هم در داخل سازمان بویژه در عراق تدریس و مورد استفاده قرار دارند نشناسد. مگر مسعود رجوی در تمام نشستهای لایه ای و عمومی از جمله نشستهای شبهای ماه رمضان در اشرف اشکالاتش و سؤالاتش در خواندن درست قرآن و ترجمه و تفسیر کلمات و آیات آن را از من نمی پرسید؟ (علاوه بر تمرین ترجمۀ عربی که شخصا برای تصحیح جهت آموزش خودش برایم می فرستاد). مگر در نشستهای شبهای ماه رمضان سال گذشته در اشرف خود مسعود رجوی بعد از تذکر و تصحیح و تشریح قواعد عربی در رابطه با آیات قرآنی مورد تفسیرش توسط اینجانب آرزو نکرد که کاش وقتی می داشت که نزد «استاد غلام» علوم عربی اش را تکمیل می کرد؟ حالا چه شده که این مترجم و معلم 25 سال خود و سازمانتان را با همۀ عنوان و موقعیتش در میان خودتان بلافاصله بعد از خروجش از سازمان به علت سرکوب مخالفتها و انتقادهایش و تبدیل شدن سازمان به یک فرقه تقدیم «وزارت اطلاعات رژیم» می کنید؟! این چه خدمتی و چه نوکری بی مزد و منتی است که در واقع و در صحنۀ عمل برای رژیم جنایتکار آخوندی و وزارت بدنامش می کنید؟!

از سوی دیگر در این اطلاعیه با فریبکاری آشکار اسم کتابی را هم که من قبل از انقلاب در ایران ترجمه کرده ام و از کتابهای پرتیراژ در ایران می باشد و تنها یک بحث تحقیقی قرآنی است نه سیاسی و خود رهبران مجاهدین خلق همان زمان و طی دو سال اول انقلاب بارها به قول خودشان به «حضور» مؤلف آن کتاب «مشرف می شدند» اسم این کتاب را از «تکامل در قرآن» به «نفی تکامل در قرآن»!! تغییر داده اند.

زهی بیشرمی و توهین به شعور ایرانیان و مردم و وارونه گویی و قلب کامل حقایق با چنین اطلاعیۀ ناشیانه و احمقانۀ آخوند پسند و باب مذاق اطلاعات آخوندی، ای ننگتان باد!...

همچنین این اطلاعیه باردیگر به یاوۀ تکراری بیانیۀ جعلی پنتاگون و کنگرۀ آمریکا علیه مخالفان فرقۀ رجوی و جدا شدگان از این فرقه پرداخته است در حالیکه مطلقا در سایت پنتاگون و کنگرۀ آمریکا چنان بیانیه ای علیه آقای شادانلو و جدا شدگان از فرقۀ رجوی وجود ندارد و این ارگانهای آمریکایی مطلقا چنین بیانیه ای صادر نکرده اند و این بیانیه کاملا ساختۀ دست رهبران پاریس نشین فرقۀ رجوی است که همه را به جز خودشان نادان و بی شعور پنداشته اند چرا که وزارت دفاع و پارلمان یک کشور آن هم آمریکا نمی آید بیانیه ای بدهد که تماما نقل قول از یک کتاب نوشتۀ رهبران فرقۀ رجوی به اسم ایو بونه رئیس سابق سازمان اطلاعات فرانسه باشد و بدون تحقیق اسامی افرادی را ببرد آن هم به نقل از کتابی که مؤلفش را دادگاه فرانسه به جرم همان تهمتها محکوم کرده است.

اما اتهام مزدوری و عامل اطلاعات بودن نیز که در این اطلاعیه علیه من مطرح شده اتهام تازه ای نیست اولا سازمان مجاهدین این اتهام و برچسب را علیه هر کس که تا کنون از این سازمان و یا حتی از شورای ملی مقاومت جدا شده و یا علیه هر فرد بیرونی مخالف که علیه رهبری این سازمان فعالیتی کرده یا اظهار نظری نموده یا مطلبی یا حتی انتقاد ساده ای نوشته یا گفته است تبلیغ و ترویج کرده است و این را همه می دانند و گوشها به آن عادت کرده است، ثانیا اصلا رهبری سازمان و مشخصا خود مسعود رجوی و نوچه ها و ملیجکهایشان ما مخالفان و منتقدان درونی خط و خطوط و سیاستهای داخلی و تشکیلاتی و بیرونی سازمان را حتی وقتی داخل تشکیلات و در اشرف بودیم و هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون جز از طریق تلویزیون و سایت خود مجاهدین و حتی با افراد خانوادۀ خودمان نداشتیم طی نشستهای متعددی موسوم به بحث طعمه و اپورتونیسم در شرایط ضربه، مزدور و اپورتونیست و طعمۀ وزارت اطلاعات و بدتر از آن توصیف می کردند بنابراین مزدور اطلاعات گفتن به ما الان که نیست سالها است در داخل تشکیلات هم این مارک را به ما مخالفان و منتقدان درون تشکیلاتی می زدند. اول مسعود رجوی به مخالفین و منتقدین می گفت اپورتونیستهای راست صادق!! و حرفها و انتقادات مسالمت آمیز و دلسوزانۀ آنها را عارضۀ اپورتونیسم راست صادقانه!! می نامید بعد که اصلا به ما گفت «مزدوران بی مزد و مجانی که کارت اطلاعات رژیم را در داخل تشکیلات با محفل زدن و لغز خوانی (یعنی مخالفتها و انتقادات) بازی می کنند»!!!... و کار به جایی رسید که با اعلام یک بسیج علیه به اصطلاح «عارضۀ اپورتونیستی ناشی از ضربه» (با رمز سری آپو در مکالمات تلفنی) گفتند همۀ افراد از پایین ترین تا بالاترین رده ها باید روزانه فاکتهای اپورتونیستی!! خودشان را دستگیر کنند و بنویسند و در نشست روزانۀ تفتیش عقاید موسوم به «عملیات جاری»! بخوانند تا مورد توهین و دشنام و آزار روانی توسط نوچه های رجوی قرار بگیرند. همچنین دو نفر اگر با هم صحبت خصوصی می کردند با زدن برچسب «محفل شعبۀ وزارت اطلاعات» به آنها انواع ناسزا و فحش و اتهام را نثار آنان می کردند!...

ای احمقهای مفلوک و بیسواد باند مریم رجوی مگر چاپ کردن عکس در یک رسانه و حتی نقل قول از کسی به خودی خود نشان دهندۀ طرفداری از صاحب عکس می باشد؟ مگر نشریه و سایتها و تلویزیون مجاهدین بارها و بارها عکس خمینی را منتشر نکرده و یا نشان نداده اند؟ حضرات رهبران مجاهدین اگر راست می گویند نوشتۀ زیر عکس خمینی را که می گویند در صفحۀ فیس بوک من بوده کمی درشت می کردند تا همه و من ببینیم چه بوده و کجا من از خمینی تعریف کرده ام؟! گذشته از این باید به این رهبران ورشکسته بگویم بیچاره های مفلوک شما با این دروغ آشکار و تصویر ساختگی و اتهامی که به من می زنید عملا بهترین تمجید و ستایش را از خمینی دجال و خون آشام می کنید چنانکه عملا با مزدور وزارت اطلاعات خواندن من و امثال من رژیم آخوندی را نه ضعیف بلکه قدرتمندتر از همیشه نشان می دهید که خود رژیم خودش را تا این حد قدرتمند نمی داند!! یعنی می گویید افرادی که در سازمان مجاهدین با سوابق بیست سال سی سال و در رده های بالا بوده اند یکشبه می شوند طرفدار خمینی و مزدور وزارت اطلاعات!!! و به قول یکی از دوستان بنابراین کل سازمان شعبۀ وزارت اطلاعات است و همه اش اطلاعاتی بیرون می دهد!!!.

اما در رابطه با عکس و تمجید من از صانعی همراه و همیار منتظری که سالها قبل از منتظری از همۀ سمتهایش در رژیم کنار گذاشته شد باید بگویم که خود فرقۀ رجوی هم در سایت و هم در تلویزیون خودشان (سیمای آزادی) در طی این سالیان بارها و بارها اظهارات و مصاحبه ها و تحلیلهای او را علیه دیکتاتوری و سرکوب آزادیها در ایران و فشارها و محدودیتها و ممنوعیتهای اعمال شده بر او و حمایتهای او از خیزشها و اعتراضات مردمی را منتشر کرده اند. برای نمونه می توانید به لینگ زیر از سایت مجاهد (در 3 صفحه)
http://www.mojahedin.org/pages/SearchList.aspx
 

مراجعه کنید تا ببینید که 22 عکس از صانعی و از تخریب منزل و دفتر کارش توسط عوامل رژیم و در برخی عکسها همراه منتظری با یاد احترام آمیز از او و نقل تأیید آمیز اظهاراتش علیه دیکتاتوری و سرکوب و با اعتراض به «درخواستهای عوامل باند خامنئی مبنی بر خلع مرجعیت او» منتشر کرده اند. می بینید که وقتی هدف فقط سرکوب و ترور فکری یک مخالف می شود رهبران فرقۀ رجوی چقدر و تا کجا بی گدار به آب می زنند؟!!

حال برای افشا و پی بردن بیشتر به پوچی لاطائلات تکراری که در این اطلاعیۀ فلاکت بار به نقل از به اصطلاح نامۀ دخترم زینب که در لیبرتی است و حدود سه ماه پیش توسط سایتهای فرقۀ رجوی منتشر شد جوابیۀ مرا به آن نامه که در حقیقت بیانیۀ شخص رجوی مفلوک علیه من بود در لینگ زیر بخوانید:
http://faryade-azadi.com/2Haupt/pasokh%20gorban.HTM
 


قربانعلی حسین نژاد - پاریس
ایمیل: ghorbanali1329@gmail.com

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد