_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

کجای این فحاشی ها خوب است؟

 

 

مهتاب علیپور، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و هفتم ژانویه 2013
http://www.cibloggers.com/?p=3136

 

بازهم خطاب به جداشده ها

اگر فحاشی های مجاهدین به جداشده ها ,هزار و عیب و ایراد حقوقی دارد, اگر بی مدرک و سند است و یا سند و مدرک هایش واهی و لینک های خارج از دسترس و الکی است , اگر دروغ میگویند و نقل قولهای وارونه و واژگونه از جداشده ها ارائه میدهند , اگر جرأت نمیکنند اسم و رسم و عنوان خود را بیان کنند و بعنوان فرد مشخص فحاشی کنند , اگرفقط شعار میدهند و بجای ارائه سند و مدرک مستدل آرزوهایشان را سرمیدهند و خواهان اخراج و مرگ جداشده ها هستند و باز اگر اگرهای فراوان دیگری درکار است اما این فحاشی ها یک حسن بزرگ دارد .عیب آن جمله بگفتیم هنرش اما چیست؟

بجز سعه صدر برای جداشدگان که خمیرمایه اصلی مردم گرایی و نیروی انسانیت والاست خوبی این فحاشی ها این است که به سرعت و سهولت میفهمیم مجاهدین چگونه فکر میکنند و چه چیزی ارکان آنها را به لرزه می اندازد . همانگونه که دوستم آقای حسین نژاد بخوبی به نکته ای اشاره کردند و به گمان من جان کلام مطلب اخیرشان بود , اینکه مجاهدین فقط و فقط به جرم پاگذاشتن یک جداشده به خاک اروپا ده اطلاعیه میدهد نشان دهنده این است که حضور و امکان روشنگری در اروپا و …. بسیار مغتنم است و باید این حضور را دریابیم یا وقتی در قبال مطلب قبلی ام , مینویسند و فحاشی میکنند بخوبی نشان میدهد که آنجا که گفته ام نباید بگذاریم دعوای جداشده ها و مردم ایران واپوزسیون با مجاهدین به دعوای شخصی تبدیل شود حرف حقی است .

بدون شک مریم رجوی میخواهد که تک تک ما با کینه هایی که از دروغگویی ها و فحاشی مجاهدین بر علیه مان به وجودمان سر ریز میشود , ماهم به نویسنده یا سایت بپردازیم و انرژ یهایمان هرز رود . برای مریم رجوی نه جان افراد و نه آبرویشان اهمیتی ندارد , جان و آبروی مجاهدینی را میگویم که هنوز در اسارتند , پس دوست تر دارد که ما بجای روشنگری و به هم زدن اساس فرقه و شخص رهبری آن و رویدادهای ننگین و غیر قابل دفاع در آن به جوابگویی و احیانن فحاشی و افشاگری همان اسرایی مشغول شوییم که چند صباحی بعد آزاد خواهند شد و یقینا دیگر مجبور به نوشتن این مجعولات نخواهند بود .

من بسیار مشتاق ترم که آقای حسین نژاد همانگونه که پیش از این میگفت و مینوشت از وقایع پشت پرده ونظام فرقه ای حاکم بر سازمان بگوید , من مشتاقم که آقای علیشاهی از کارکردهای مغزشویی در فرقه بگوید و از سیستم تبلیغات آن , من مشتاقم که زنان شجاع و آزاده خانم سلطانی و ابراهیمی و سنجابی و میرباقری از آنچه بر زنان میگذشت بگویند و همینطور آقایان رزاقی و کرمی وموثفی و صرافپور وادوارد و مجید و نادر و همایون و حمید و عباس و کریم و مهدی و مهرداد و محسن ,علی و علیرضا و محمود از خاطرات تلخشان بگویند و بنویسند و مسعود و آن بازهم از ارتش خصوصی صدام و ناگفته هایش بگویند و آوا و قلم و سبز و مابقی هم …

هریک کلمه علیه من و ما و شما پاسخش برای آنها که میخواهند با اینکار شما را به گوشه خاموشی برانند , فقط و فقط به زعم من روشنگری و روشنگری و فعالیت بیش از حد است .

این درس را من مدتها قبل از یک ایرانی آزاده آموختم , در یکی از تظاهراتها در هلند افراد مجاهدین آمده بودند به قصد عکس گرفتن و شانتاژ تا بلکه تظاهرات را به اسم خودشان ثبت کنند , یک ایرانی آزاده به آنها اعتراض کرد و خواست که عکسهایی که نشانه تنفر بر انگیز شخص پرستی است را کنار بگذارند ,آنها شعار سر دادند و فحاشی کردند که این مزدور است , هرچه آنها شخصی تر به این دوستمان فحاشی میکردند او در پاسخ نکاتی از رهبری فرقه میگفت , کسی گفت بابا توهم چند تا فحش بده که او به ظرافت پاسخ داد , آنها میخواهند دعوا شود و از این آدمها کم ندارند اما اگر ببینند که فحاشی مرا ساکت نکرده مجبورند برای مفتضح نشدن رهبریشان سکوت کنند و اگر نکنند بعد تنبه خواهند شد که چرا ادامه دادید که اینهمه علیه رهبری حرف زده شود. و البته تئوری او عمل کرد و مجاهدین بی سرو صدا صحنه را ترک کردند .

جسارت مرا ببخشید که ذهنم را با شما در میان گذاشتم

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا مجاهدین خلق (فرقه رجوی) قصد دارند در لیبرتی برای همیشه بمانند؟

گزارش نظرسنجی اول از کاربران سایت کانون وبلاگنویسان

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و پنجم ژانویه 2013
http://www.cibloggers.com/?p=3088

 

سئوال این بود که چرا مجاهدین خلق قصد دارند در لیبرتی برای همیشه بمانند ؟

بعد از شرکت بیش از 300 نفر در مدت حدود پانزده روز ما نظرسنجی را عوض کرده و نتایج نظر سنجی قبل را میتوانید در این صفحه ببینید



شما را به شرکت در نظر سنجی دوم در باره گزارش پنتاگون دعوت میکنیم

با تشکر پیشاپیش از شما

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مراقب این توطئه باشند

 

 

مهتاب علیپور، کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، بیست و یکم ژانویه 2013
http://www.cibloggers.com/?p=3010

 

با یکی از اعضای فعال مجاهدین خلق گفتگویی داشتم که جزئیات آن مثل همه گفتگوها با این افراد مهم نیست اما نتیجه گیرها و درک و استنباط من مهم است ,

مجاهدین بساطی را از هواداران گرد هم آورده اند که با تشکیل دستجات فیس بوکی و رسانه ای شروع کنند به اتهام زنی به جداشدگان و البته خودشان هم بطور رسمی با اطلاعیه های جعلی از زبان پنتاگون و یا ارائه مدارک جعلی دیگر قرار است پشت گرمی این دستجات باشند , هدف آنها چیست ؟

بعد از مدتها که فکر میکردند هرحرفی در رابطه با جداشدگان مهم کردن آنهاست و سعی در سکوت داشتند الان حرفشان این است که اگر آنها را خراب نکنیم بقیه که از عراق خارج شوند ممکن است جذب انها شده و کار آنها را ادامه دهند باید آنها را مبتلا به جذام نشان دهیم که آنها جرآت نکنند نزدیک این اشخاص شوند , ارسال نامه در مورد دوستمان بهزاد علیشاهی به خانه های ایرانیان و ارسال پیام در فیس بوک به دوستانش و نیز اقداماتی علیه آقای شادانلو و نیز کانون آوا و آقای حسین نژاد همه هدف گرفتن کسانی است که ممکن است کسی جذبشان شود , اما توطئه دیگری هم درکار است .

مجاهدین میگویند که شدت حملات باید حدی باشد که جداشده را وادار کنیم که از ادبیات و ترمهای ما یعنی مجاهدین استفاده کنند, آنها میگویند وقتی مامیگوئیم فلانی به ایران رفته و او میگوید خیر من ایران نرفته ام در واقع خودش اثبات کرده که ایران رفتن بد است و مذموم و در واقع او وارد بازی مجاهدین شده ,ولی فاجعه برای مجاهدین این است که به کسی بگویند ایران رفته و او بگوید ربطی به شما ندارد و اینها مسائل شخصی افراد است و بحث ما البته این نیست و فلان موضوع است ,

نکته دیگر کشاندن جداشده ها به شیوه کار مجاهدین است به حدی که دیگر قادر به نقد آن نباشند اقداماتی مثل توهین و فحاشی و غیره و آخرین نکته کشاندن جداشده ها به سمتی است که از جملات و کلمات ثابت فرقه ای استفاده کرده و برای تطهیر خود مجبور شوند درغالب این کلمات به بخشی از ماهیت وجودی این فرقه صحه بگذارند .

خلاصه ماجرا همین بود که با شما گفتم اما با خودم فکر میکردم چه میشد جداشده ها در مقابل دروغهای مجاهدین خویشتنداری میکردند و پا از جاده نقد خارج نمیگذاشتند و به دفاع از خود برنمیخواستند آنهم در این قالب .

به دوستمان بهزاد علیشاهی انتقاد کردم و او صمیمانه پذیرفت واینکه خواسته بود اثبات کند در طی این سالها پا به ایران نگذاشته را اشتباه دانست و وارد شدن به بازی مجاهدین خلق .

اما من میگویم اگر دفاع از ازادی بیان و نفی فرقه و انحصارطلبی وخودکامگی و شخص پرستی ,مزدوری است , بله من مهتاب علیپور مزدور هستم و اگر شاخص تشخیص مزدور و محارب بیانیه های رسمی این و آن است من به این مزدوری افتخار میکنم , ولی اگر تهمت زنی ها بخواهد نقد ما را از جاسوسی این فرقه برای آمریکا و اسرائیل و عربستان لاپوشانی کند ویا ستون پنجم بودن آنها برای دیکتاتوری صدام را به فراموشی بسپارد اجازه نخواهیم داد .

این تهمت ها نه محکمه پسند است و نه مردم به آن باور دارند نه سندی ارائه میکنند ونه سندی برایش دارند , نه عاقلی باور میکند ونه نتیجه ای دارد , به شرطی که لااقل ما را از راه منحرف نکرده وبه سنگر تدافعی نکشاند ,

با آرزوی توفیق برای همه دوستان جداشده و به امید رهایی باقی عزیزان

همسنگر و همراه شما
مهتاب علیبپور

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دخالت های مجاهدین در عراق – طنز (ویدئوی صحبت های مسعود رجوی)

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، سیزدهم ژانویه 2013
http://www.cibloggers.com/?p=2838
 

 

 

 

البته این متخصصین ما در مقابل آقای هزار خانی که مسئول کمسیون فاضلاب شورای ملی مقاومت هستند چیزی به حساب نمی آیند و حتی صدخانی هم نیستند چه رسد به هزار خانی , البته برخی از این برادران مسئول بلحاظ نداشتن مو هزارخانی و یا لااقل نهصد و نود و نه خانی هستند ولی به لحاظ رشته تخصصی یعنی “فاضلاب سیاسی” به گردپای ایشان هم نمیرسند .البته ما امیدوار بودیم حالا که آب گرفتگی حاصل شده و آب هم به شدت گل آلود است ,لااقل از این آب گل آلود بتوانیم ماهی بگیریم ولی متاسفانه گویا در فاضلاب نمیشود ماهی گرفت ,البته ما سعی فراوان کردیم و رنج بیهوده بردیم غافل از اینکه ماهی که هیچ قورباغه هم گیرمان نمی آید , علی القاعده عکسهای ماندن زنان بی پناه در آب تا زانو یا یک بیمار معلول با صندلی چرخدار گیرکرده در ...

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ تلویزیون مردم ( آقای سربی ) به شعبون بی مخ های قرن 21! ( برخی هواداران مجاهدین)

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، هشتم ژانویه 2013
http://www.cibloggers.com/?p=2733

 

همچنین در وبلاگ عیاران
لینک به منبع

 

به قول آقای سربی چرا سازمان مجاهدین یک اطلاعیه نمیده و صف خودشو با کسانی که همه جا به عنوان هوادار مجاهدین به جز ترویج فرهنگ لمپنی، فحاشی و اتهام و توهین به کسانی که منتقد باشند؛ جدا نمی کنه؟ و رسما اعلام نمی کنه که با اینگونه شعبون بی مخ ها که به عنوان مجاهدین فعال هستند مرز بندی داره و ارتباطی نداره؟

آقای سربی مسئول تلویزیون مردم چندی پیش گفتگویی با برخی از جدا شدگان سازمان مجاهدین داشت و بارها هم از مجاهدین دعوت کرده که در مقابل از همون تریبون پاسخگو باشند. اما مجاهدین به جای پاسخگویی به سوالات و انتقادات اجازه میدهند که شعبون بی مخ هایی همچون حسن حبیبی به خبرنگاران و رسانه ها بخاطر انتقال اطلاعات و آزادی بیان به مردم تهمت و افترا بزنند و به راحتی به همه بگند وابسته به وزارت اطلاعات و ترور شخصیت کنند و یا یکی دیگه مثل زری اصفهانی که یعنی شاعرشون! هست با فرهنگ سوپر لمپنی به دیگران فحاشی کنه که بی فرهنگ ترین آدم ها هم شرمش میشه تکرارشون کنه!

دو سه هفته پیش بخاطر اینکه من یک لینک افشاگری زنان جدا شده مجاهدین (بدون هیچگونه تایید یا رد آن) منتشر کردم یه شعبون بی مخی به عنوان وکیل مجاهدین علیه من اطلاعیه نوشت که من وابسته به وزارت اطلاعات ج ا هستم و نزدیک به صد بار هم از طرف هواداران مجاهدین در فیس بوک تکثیر شده! ( البته پیگیری قانونی این مسئله در جریان است. )

https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=B4k1WbYx5F0
#!

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گفتگوی آقایان محمدکرمی و بهزاد علیشاهی با خانم بهیه جیلانی ( ویدئو) قسمت اول و دوم

 

 

کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، چهارم ژانویه 2013
http://www.cibloggers.com/?p=2601

 

همچنین در وبلاگ عیاران
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

 

خانم بهیه جیلانی دکترای جامعه شناسی از فرانسه و فعال حقوق بشر , همکار سازمان یونسکو و از یاران داریوش فروهر و احسان نراقی در گفتگویی با آقایان بهزاد علیشاهی و محمد کرمی به بحث در باره اپوزسیون جمهوری اسلامی و ادعای مجاهدین خلق که خود را یگانه آلترناتیو جمهوری اسلامی معرفی میکنند پرداخته است .

این گفتگو در منزل ایشان در پاریس انجام گرفته است . که توجه شما را به آن جلب میکنیم  

 

قسمت اول
  

قسمت دوم
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گالری تابلو نقاشی، شیوه جدید پولشویی مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در پاریس

 

 

کانون وبلاگنویسان مستلقل ایرانی، بیست و نهم دسامبر 2012
http://www.cibloggers.com/?p=2551

 

مجاهدین خلق برای سفید کردن مقادیر متنهابهی پول دست به ترفند و حقه جدیدی در پاریس زده اند ,آنها یک گالری به مدت دوازده روز در شهر پاریس اجاره کرده اند که هر روز عصر از ساعت سه بعداز ظهر تا هفت شب در اختیار مجاهدین خلق است , مجاهدین ادعا میکنند که در این گالری آثار بهرام عالیوندی را برای نمایش و فروش قرار داده اند , تابلوهایی که اثر هنری چندانی نداشته و قطعا به فروش نخواهد رسید و حتی جبران اجاره روزی250 یورویی گالری را هم نخواهد کرد , اما مجاهدین با اسامی هواداران مختلف بصورت تکی یا گروهی قرار است بعد از پایان گالری در پنجم ژانویه اعلام کنند که تک تک تابلوها با قیمت خیلی بالایی به فروش رسیده است و با این شیوه مقادیر متنابهی پول سفید شده خواهند داشت , کانون وبلاگنویسان ضمن افشای این اقدام نسبت به نیت مجاهدین خلق برای خرج این پولها نیز هشدار داده و معتقدیم که این پولها برای فریب و توطئه بکارگرفته خواهد شد.

آدرس گالری
Galerie Etienne de Causans
۲۵ rue de Seine
۷۵۰۰۶ Paris
Tel : ۰۱ ۴۳ ۲۶ ۵۴ ۴۸

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

انتقام گیری از اپوزسیون و جداشده ها توسط مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، بیست و هشتم دسامبر 2012
http://www.cibloggers.com/?p=2521

 

سازمان مجاهدین خلق که خود را یگانه آلترناتیو بلامنازع جمهوری اسلامی و صاحب کشور در آینده نزدیک میداند و چندان غرق این توهم است که منتقدانش را به زندان و اعدام در آینده نه چندان دور حواله میدهد , قطعا نمیتواند و نباید اجازه دهد که اپوزسیون دیگری علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته یا اپوزسیونهای موجود متحد شوند , این یکی از اصلی ترین مسئولیت ها و تلاشهای مجاهدین خلق بعد از سقوط صدام است چرا که قبل از آن علاوه بر این ماموریت سفارشات صدام در اولویت بود.

کنفرانس پراگ , افشاگری زنان جداشده علیه شخص مسعود رجوی و توجه محافل مختلف به آن مجاهدین را واداشته که از زبان رحمان کریمی مردی با سابقه مشکوک که پیرانه سر حقوق بگیر مجاهدین شده طنز مایه ای سبک و کینه توزانه بنویسند که یک فرافکنی واقعی است و بخوبی نشان میدهد که مجاهدین چگونه فکر میکنند متن اصلی را کپی شده از سایت اصلی مجاهدین خلق در پایین آورده ایم و لی البته جملات زیرخط دار از ماست

طنزکانه!

باور کنید اصلا ً تقصیر من نبود. ماشاء الله آقای پولی زاده از بس با بزرگان و رجال مبارز دموکرات، حشر و نشر دارد؛ دیر به فراست این ارادتمند می افتد. سه روز پیش از آن « نشست » تاریخی، مرا مطلع کرد. خردمندان گفته اند: الاهمُّ فَالاهم. از بد شانسی، همان روز حرکت، وقت رفتن به سفارت را داشتم. اگر وکالتنامه را که به اسم مامانم بود به موقع نمی فرستادم، یک قطعه زمین مرغوب را در تهران از دست می دادم و این خلاف عقل است. لابد میخواهد بگوید که هرکس با ایران حشر و نشری دارد مزدور است حتی اگر برای وکالتنامه باشد در حالی که بسیاری از همین اعضای شورای مجاهدین خودشان یا زنانشان به ایران تردد دارند و برخی حتی در ایران خانه هم دارند .سعادت شرکت در نخستین نشست را نداشتم اما می دانستم که این تازه آغاز یک مبارزه جدی و دورانساز است و وقت بسیار. بعد از مهر و تأیید امضا در سفارت، به مامان تلفن زدم اما کو حواس جمع؟ همهٌ ذکر و فکرم شده بود « اتحاد برای دموکراسی ». ده پانزده سال است که زبان دوم اذیتم می کند ولی در آن ساعت بیشتر از هر وقت دیگر. صدای مامان که شنیدم بی اختیار گفتم: «هلو…؟ جملات خارجی مادر عزیز حالت چطوره؟)». مامان گفت: انگار باز غربت زده شدی! حق داری پسرم، سه ماهه رنگ ایران رو ندیدی. گفتم: نه مامان، سه ماه و هشت روزه. مامانم گفت: دیگه بدتر. خط افتاده بود به خش خش. گفتم وکالتنامه و پول را همین امروز پست و حواله می کنم. نگذار زمین از دست بره.

سه روز بعد که قهرمانان از پراگ برگشته بودند، وظیفه دارد به کنفرانس پراگ لگدی بزند . تلفن زدم به پولی زاده. چقدر خوشحال شد. گفت: شیردل جان! فهمیدم که جدی هستی. جایت خالی بود. چه سخنرانی ها و چه تصمیماتی!. همه کمربند ها را سفت بسته بودند. اگر نمی جنبیدیم در مقابل مجاهدین، چیزی برای دموکرات ها باقی نمی ماند. گفتم: پولی جان! باور کن به جان عزیز خودت، قرار و آرام ندارم. غذا می خورم، مبارزه م میاد، دراز می کشم مبارزه م میاد، تو فکر حساب و کتاب کارم هستم، مبارزم میاد. دیگه نه قالب نشستن برام مانده و نه دراز کشیدن. می خواهی باور کن می خواهی نکن، لقمه چه کوچک و چه بزرگ روی زبانم بند نمی شود. خوابم هم پریشان شده. هر شب با چند تا مجاهد گلاویز و درگیرم. پولی زاده گفت: این از عِرق ملی و میل به دموکراسی ست که در وجودت نهادینه شده و احتیاج به حرکت و فعالیت بیشتر دارد. خواب تو می گوید که تکلیف آزادگان و دموکرات های وطن جز این نیست که جلو مجاهدین که سد راه هر تحول هستند، بایستند تا سرانجام بتوانیم ملک و ملت را از دست مجاهدین در آوریم. سی سال بدون اتحاد مبارزه کردیم، نتیجه اش این شد که امروز شاهد آنیم. مجاهدین دارند جهان را هم به اشغال خود در می آورند. این هم از توهمات مجاهدین که البته همیشه فکر میکنند همه تغییرات دنیا بخاطر حضور آنهاست . آنها بین اپوزسیون جایی ندارند ادعای تسخیر جهان میکنند .نشست عظیم و با شکوه پراگ به معنی پایان دادن بدین پیشروی ست. همگی شبانه روز باید پشت میکروفن ها و میزهای گرد و عرصه اینترنت در حال بسیج باشیم. چندان اپوزسیون را مسخره میکنند انگار خود در صحنه جنگ هستند غافل از اینکه مریم رجوی یا در حال پرو و دوخت لباس است یا در حال عمل جراحی زیبایی تا برای ایران رئیس جمهور زیبایی باشد . به پولی زاده متذکر شدم که هرچند پیش شما چندان به حساب نمی آید ولی می دانید که من با همهٌ گرفتاری ها و مشغولیات اقتصادی ام، از مبارزه غافل نبوده ام. هرجا مجاهدی دهان باز کرده، جلوش ایستاده ام. هرجا جمع و محفلی بوده راجع به آنها افشاگری کرده ام اما می دانم که بعد از آن نشست، مبارزه باید شدت و حدت بیشتری پیدا کند. پولی زاده گفت: دمت گرم! از همین امروز، یک مبارزه مدرن و جدی را وارد فیس بوک خودت و دوستانت کن. پرسیدم: می دانی که با مبارزه آشنا هستم ولی خوب است از نوع مدرنش کمی توضیح بدهی. پولی زاده گفت: فاز مدرن بدین معناست که برای مقابله با مجاهدین تمامی نه تنها مرزهای سیاسی را که حتا اخلاقی را هم پشت سر بگذاریم. فرافکنی و کاری که مجاهدین کرده اند .سال ها هر چه کرده و هرچه گفته ایم، نتیجه عکس گرفته ایم. حالا باید به هر دروغ مصلحت آمیزی که به زیان دشمن باشد، متوسل و آن را اشاعه و گسترش بدهیم. اخیراً خانمی از جدا شده ها، بعد از تشریف بردن به تهران و کسب توجیهات مدرن ؛ به خارج آمده و مسعود را که عامل همه گرفتاری های ما ایرانیان است، هدف قرار داده است. این یک جبهه مدرن است که باز شده و ما باید بی سئوال و شک و تردید وارد این جبهه شویم. پیشنهادم این است که کلیپ سخنرانی او را مثل فیل در فیس بوک، هوا کنیم. سئوال کردم: پولی جان! اسم این خانم مبارز و دموکرات چه باشد؟ گفت: « بتول رسوا ملایی ». دو ریالی ام زود افتاد. گفتم: پولی زاده ما تازه وارد فاز مبارزه مدرن شده ایم و خوب نیست برویم پشت دروغ های وقیحانه یک بریده حتی از زبان دشمن هم ظرفیت ندارند که فحاشی را کنار بگذارند که مستقیم هم از ایران آمده. و ایضا تهمت و دروغ را هر آدم بی طرفی می فهمد کسی که از یک حزب یا سازمان به دشمنی بیرون می زند به راحتی می تواند به هر تهمت و دروغی متوسل شود تا داغ دلش را تازه کند، با این حساب مجاهدین هم که از دل جمهوری اسلامی بیرون انداخته شده اند اینگونه عمل میکنند .چه خاصه که از صادرات مرکز هم باشد. پولی زاده گفت: شیردل جان! کجای کاری؟ وقت ضیق است. دشمن دارد مقبول عام و خاص جهان می شود. کلا ه ها پس معرکه ست، نجنبیم باخته ایم. کلیپ بتول را بگذار در فیس بوکت. چند تا هوادار مجاهدین پیدا می شوند به اعتراض و پرخاش. تو هم داد و هوار راه بیانداز که ترور روحی ات می کنند، تلفنی تهدید به قتلت کرده اند. ای داد ای هوار! مجاهدین دموکراسی سرشان نمی شود، تکلیف ما دموکرات ها با این خشن ها چیست؟ شیردل جان! این خودش می شود یک جوسازی مبارزاتی خیلی مدرن. گفتم: پولی زاده جان! من خودم سرم درد می کند برای این نوع مبارزه ولی باید سراغ چیزی رفت که بگنجد. حس کردم پولی زاده دارد جوش می آورد چون صدایش را بلند کرد که: مهم سرو صدایی ست که باید بلند کرد. مهم جو سازی ست. جز این که عجالتاً از ما کاری دیگر برخاسته نیست. انشاءالله وقتی قوی شدیم هم مجاهدین از صحنه محو می شوند و هم رژیم می آید پای میز مذاکره. پولی زاده اضافه کرد که شیردل جان! اگر تو هی مبارزه ت میاد، منهم هی مذاکره م میاد چون مبارزه کردن که کار همیشگی من بوده و هست ولی برای رسیدن به مذاکره همانطورکه جواد خاضع گفت باید قوی بشویم. از هم امروز یک جفت دمبل بخر و در خانه بازو و پشت بازو کارکن. گفتم ای بچشم! واضافه کردم که: پولی جان! فکر نمی کنی بتول خانم، پیشانی سفید تر از آن است که بشود روی کلیپ او سرمایه گذاری سیاسی کرد؟ پولی زاده مثل ترقه در رفت: چرا نمی شود؟ خوب هم می شود. گفتم: درست است که او از مجاهدین بریده ولی یک راست رفته ایران و بعد آمده اروپا. این نوع جدا شده ها هم که پایشان به ایران برسد تکلیف معلوم است. بهتر است از ابتدا بهانه دست مجاهدین و مردم ندهیم. پولی زاده می خواست حرفم را قطع کند ولی من صدایم را بلندتر کردم که: از سر خیر وصلاح می گویم. دلم نمی خواهد دست روی چیزی بگذاریم که هیچ آدم بی طرفی نتواند به آن اعتماد کند. یادم می آید سال ها پیش یک خانم که از مجاهدین بریده بود در یادداشت های هفتگی اش در « نیمروز » نوشته بود که: هر روز صبح در قرارگاه که با مسعود سینه به سینه می شدم، او دست در سینه ام می کرد. باور کن مخالفان مجاهدین هم نتوانستند این ادعا را قبول کنند، چون اولاً مسعود در ستاد سازمان در بغداد می بود و در مواقع ضروری به قرارگاه ها می رفت. در ثانی چه جور بوده که هر صبح این خانم به مسعود می رسیده و اجازه آن کار را هم می داده و آیا در محوطه قرارگاه هیچ دیارالبشری جز این خانم نبوده؟ بتول خانم امروز، سنگ تمام گذاشته و تا آخر خط رفته. من که دشمن خونی مجاهدینم نمی توانم ادعای او را هضم کنم چه خاصه که دیگران. اگر این طور که بتول می گوید، می بود، امروز اثری از چنان تشکیلاتی باقی نمانده بود که ما مجبور باشیم به اتحاد برای مبارزه جدی. پولی زاده صدا را بلند ترکرد که: وای بر من، وای برایران، وای بر دموکراسی، وای برمبارزه برای مذاکره! مرد حسابی یک نبرد جدی بدون جو سازی که نمی شود. دراین عرصه دشوار باید برای رسیدن به هدف از آب هم کره گرفت. تو نمی دانی که از دروغ مصلحت آمیز چه استفاده ها می توان کرد؟. یادت رفته که چه جور میز کتاب ها را بهم می ریختی و مجاهدین را درگیر می کردی؟ دیدم حق با پولی زاده است. گفتم: ببخش عزیزم، ببخش! می دانی که این روزها وضع بازار کساد ست، ما هم گرفتار خنگی. وارد فیس بوک می کنم و بعد خواهی دید که مخلصت تا کجا خبره کار است. پولی جان! باید بجنبیم تا از حیث جمعیت از مجاهدین عقب نباشیم. کدام جمعیت ؟ پولی زاده گفت: عقب؟ با همان نشست پراگ کلی جلو افتاده ایم. می دانی « خطاپور » و« فرید ابتری » با ما بود. این یعنی اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران. دیگر چه می خواهی؟ تا یادم نرفته برایت بگویم که خود من زمانی بود که فکر می کردم، مجاهدین با ساندویچ جمعیت راه می اندازند. بعد دیدم این مقادیری توهین به شئون ملی می شود. سیر حوادث نشان داد که مجاهدین به هموطنان خارج کشور تلفن می زنند که اگر با ما نیایید، شما را به قتل می رسانیم. بیچاره هموطنان از ترس جان مجبورند بیست هزار، پنجاه هزار، صد هزار بروند سالن آنها را پر کنند.؟ اینهم برای ماست مالی استخدام نفر برای جلساتشان که سفارش شده در این طنز بگنجاند وگرنه همه میدانند که نه بیست و پنجاه و صد هزار است که همه اش تا الان سه یا چهار هزار نفر بوده که با همان شیوه اتوبوس و سفر مجانی در پاریس و …برگزار شده و بس .گفتم: شنیدم که یکی از شرکت کنندگان درآن « نشست » مجاهد شکن، برگشته که آقایان پول و مخارج از کجا می آورند که حتا می خواهند به اعضا حقوق هم بدهند. پولی زاده که ماشاءالله روی سیب زمین بی رگ را کم کرده، قاه قاه خندید و گفت: یحتمل طرف نفوذی مجاهدین بوده وگرنه هفتصد سال پیش سعدی فرمود: « ای کریمی که از خزانه غیب / گبر وترسا وظیفه خور داری / دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمنان نظرداری » دشمن که امروز مجاهد است، پول داشته باشد و ما که دوست هستیم نداشته باشیم؟ نهایت پول ما از یک منبع « طیب و طاهر» است و مال مجاهدین، حرام. بالاخره نمیتواند بگوید مال مجاهدین از کجاست ؟ دیدم پولی زاده عین حقیقت را می گوید. برایم فقط یک سئوال بیشتر نمانده بود: پولی جان مبارزه که مانع رزق و روزی نمی شود؟ گفت: معلوم است که نمی شود. ما که مجاهدین نیستیم که مردم را از کار وزندگی بیاندازیم. به همین دلیل است که می گوییم ما وارد فاز یک مبارزه کاملاً مدرن شده ایم بدور از هرگونه خشونت و قهر و غیظ. ما می خواهیم وارد بُعد سوم خامنه یی بشویم. همان بُعدی که مملو از عرفان و شعر و شاعری و هنرپروری ست. این مجاهدین بودند که کاراین عارف را بدینجا کشاندند. این مرد روحانی پیش از انقلاب، در باغ های مشهد با اهل دل حشر و نشر داشته. پیاله می زده و مضراب بر سیم های تار. ما می خواهیم دوباره با ملایمت و مسالمت این رویش را بالا بیاوریم و خواهیم آورد. البته اگر در اتحاد برای دموکراسی نفاق پیش نیاید. برای پولی زاده و خودم و مثل خودم آرزوی موفقیت کردم.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد