_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

دستگیری چشم!

در اردوگاه لیبرتی چه خبر است؟

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و هفتم ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1789

 

همانطور که اطلاع دارید بعد از فشارهای ملل متحد و دولت های آمریکا و عراق، سازمان مجاهدین خلق ناگزیر در ازای امتیاز صوری خارج شدن از لیست سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا تن به جابجا شدن از پادگان اشرف به اردوگاه لیبرتی داد. خط رجوی در این رابطه به اصطلاح خودش یک عقب نشینی تاکتیکی برای تهاجمات بعدی بود.

طی سالیان اخیر تنها استراتژی جدی فرقه رجوی خارج شدن از لیست تروریستی در کشورهای غربی خصوصا آمریکا بوده و همیشه نزد اعضا و هواداران چنین وانمود میشده که گویا اگر این "راه بند" برداشته شود سرنگونی جمهوری اسلامی فورا محقق میگردد. رجوی که فعلا ترجیح داده برای اینکه به سؤالات پاسخ ندهد مخفی باشد می بایست در حال حاضر در برابر این سؤال اساسی قرار گیرد که "حال که "راه بند تروریستی" برداشته شده چه زمانی رژیم سرنگون میشود؟"

اما از زمانی که نیروهای فرقه رجوی جابجا شده اند این فرقه خط مشخص بازگشت به پادگان اشرف را دنبال میکند گو اینکه همان مناسبات و ارتباطاتی که در پادگان اشرف برقرار بود در لیبرتی هم حاکم است و اسیران ذهنی فرقه همچنان تحت کنترل رهبران آن می باشند. رجوی در ویدئو کنفرانس با ساکنان لیبرتی در 5 دیماه امسال، که همچنان اصرار دارد آنان را "مجاهدان اشرفی" بنامد، اعلام نمود حال که از لیست تروریستی خارج شده به سابقه تروریستی و آدم کشی خود به صورت مضاعف افتخار میکند.

در همین راستا از جانب رهبری فرقه به طور مشخص به مسئولین در اردوگاه لیبرتی فرمان داده شده که تا جائی که امکان دارد شرایط را به گونه ای سخت کنند که بشود بر روی آن مانور تبلیغاتی داد و خط بازگشت به اشرف را پیش برد. حتی رهنمود داده شده که اگر هرتعداد در این رابطه کشته شوند ارزش آنرا دارد. ظاهرا رجوی همچنان نیازمند خون است.

به عنوان مثال عناصر فرقه طبق دستورات داده شده سعی کردند مجاری خروج آب را ببندند تا آب جمع شود و بتوانند فیلم وعکس از آن مخابره نمایند، یا عمدا درمان افراد را به موقع پیگیری نکردند تا تعداد مرگ و میر در داخل اردوگاه بالا برود. در همین مدت کوتاه حداقل سه نفر بر اثر عدم رسیدگی به موقع در اردوگاه که مسئولیت آن تماما با سازمان مجاهدین خلق است درگذشته اند و جالب اینجاست که رهبران فرقه که خود مسئول قتل این افراد هستند از جنازه آنها هم برای مقاصد تبلیغی جاه طلبانه خود استفاده میکنند.

همچنین مقرر شده که خط مشغول نگاه داشتن ساکنان لیبرتی با شدتی بیشتر از اشرف دنبال گردد. اخبار رسیده حاکی است که در این رابطه همان ترفند های فرقه ای به انحاء گوناگون ادامه دارد و به اجرا در می آید. هدف اینست که هیچ کس فرصت و وقت فراغتی نداشته باشد تا احیانا به وضعیتی که در آن گرفتار شده فکر کند.

به عنوان نمونه اخیرا در جریان نشست های غسل، که افراد می بایستی به صورت هفتگی تناقضات جنسی خود را در جمع بیان کنند، شگرد جدیدی ابداع شده و آن اینست که از افراد خواسته میشود در طول هفته حساب کنند که چه تعداد "دستگیری چشم" داشته اند و همچنین چه تعداد موفق به دستگیری چشم نشده اند و آخر هفته این موارد را گزارش نمایند.

از آنجا که محیط اردوگاه لیبرتی بسیار کوچک بوده و آپارتاید جنسی به شکلی که در پادگان اشرف اعمال می شد امکان پذیر نیست، لاجرم به هر نحو نگاه آقایان به همسران و نوامیس مسعود رجوی (در حال حاضر تمامی زنان داخل تشکیلات رسما و علنا با این عنوان نامیده میشوند) می افتد که گناه بزرگی محسوب میگردد. در چنین حالتی مرد مربوطه می بایست فورا چشم ها را دستگیر کرده یعنی آنها را ببندد. در نشست غسل هفتگی باید تعداد مواردی که توانسته اند یا نتوانسته اند چشم ها را دستگیر کنند را با جزئیات اعلام نموده و علت آنرا بیان دارند تا البته مورد مؤاخذه قرار گیرند.

تصور اینکه یک فرد می بایست در طول هفته مدام چرتکه بیندازد که چند مورد چشمش به همسر و ناموس مسعود رجوی افتاده و در چند مورد از این موارد فورا چشمانش را بسته و در چند مورد دیگر اینکار را نکرده و مثلا لحظه ای نگاه نموده واقعا گیج کننده است اما کار اصلی آقایان ساکن لیبرتی همین است و می بایست هر هفته این آمار و ارقام را با توضیحات و علت های آنها به نشست غسل ببرند.

حقا فرقه رجوی یک نمونه کامل العیار از یک فرقه مخرب کنترل ذهن می باشد که شایسته است توسط تمامی دانشمندان و محققان حوزه فرقه ای مورد مطالعه دقیق قرار گیرد. برای شناخت فرقه ها قطعا مطالعه این یک نمونه بی بدیل می تواند فوق العاده مفید فایده باشد.

بنیاد خانواده سحر
بغداد 7 بهمن 1391

 

در ادامه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندر آخرین احوالات مسعود رجوی

مسعود رجوی حالش خوب است، اما شما باور نکنید

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و سوم ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1785

 

به دنبال افشاگری های اخیر تعدادی از رهاشدگان از فرقه رجوی، از جمله افراد شاخصی همچون بتول سلطانی و زهرا میرباقری اعضای سابق شورای رهبری و همچنین علی حسین نژاد از مسئولین بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین خلق در عراق و حسن شرقی و دیگران، باز دستگاه جنجال و هیاهوی فرقه ای بکار افتاد و از ترفند کهنه و نخ نمای "مزدوران وزارت اطلاعات رژیم آخوندی"، که در خصوص تمامی منتقدین و مخالفین ایرانی و خارجی فرقه رجوی و همچنین جداشدگان طی این سالیان بکار گرفته میشود، استفاده نمود.

اراجیف فرقه در این خصوص شایان کمترین توجه واعتنائی نیست چرا که بر همگان روشن است که این شگرد پوسیده فرقه ای دیگر کارآئی خودش را از دست داده و کثرت استفاده از این ترفند سخیف آنرا از حیز انتفاع ساقط کرده است. تمامی فرقه های مخرب کنترل ذهن تلاش میکنند تا با تمامی مخالفین، خصوصا جداشدگان، وارد جنگ سیاسی (به تعبیر سازمان) و عملیات روانی شده و آنان را به این ترتیب خنثی و منفعل سازند. فرقه درمانده و به بن بست رسیده رجوی هم برای منحرف کردن اذهان از روی افشاگری هائی که اخیرا در رابطه با فساد اخلاقی و سیاسی رهبر این فرقه صورت گرفته تلاش میکند تا مجددا هیاهوی تبلیغاتی خود علیه جداشدگان را از سر بگیرد.

در این رابطه مطالبی با عنوان "رجعت خفت بـار به لجن زار آخـونـدهاي جنـايتـكار" در سایت "ایران افشاگر" خصوصا علیه علی حسین نژاد که مشخص است افشاگری هایش به خال خورده و پته رجوی را خوب روی آب انداخته آورده شده است. رجوی باز از ترفند رذیلانه سوء استفاده از خانواده علیه خانواده استفاده نموده و دختر وی را وادار کرده تا علیه پدر دست به توهین و افترا بزند. روش بزدلانه و مشمئز کننده ای که هرگاه بکار گرفته میشود انزجار همگان را بر می انگیزد.

اما در این میان، در مطلب فوق الذکر، اشاره به "قسمت هائی از سخنان مسعود رجوی در نشست درونی با مجاهدان اشرفی – 5 دی 1391" جالب توجه است و اولین سؤالی که بعد از خواندن خصوصا این مطلب به ذهن خواننده خطور میکند اینست که "آیا حال مسعود رجوی خوب است؟"

در هر صورت لینک مطلب مربوطه در سایت ذکر شده در زیر آمده است و درخواست ما اینست که با حوصله و به دقت به مطالعه آن بپردازید و خود در خصوص حال و اوضاع مسعود رجوی و حرف هایش قبل از اینکه ما چیزی بگوئیم قضاوت نمائید.

رجعت خفت بـار به لجن زار آخـونـدهاي جنـايتـكار

نظر ما اینست که او در کمال صحت و سلامت جسمی و عقلی به سر میبرد و اینها تماما واکنش های طبیعی است که نوعا از یک رهبر فرقه ای سر میزند؛ تا نظر شما چه باشد. ممکن است بگوئید که حتی یک کلمه از حرف های او منطقی به نظر نمیرسد و بیشتر به هذیان گوئی های یک بیمار روانی شبیه است. بهرحال هر کس نظر خودش را دارد. ما میگوئیم حالش خوب است، اما شما باور نکنید.

با تمامی این اوصاف قصد داریم در زیر مختصری به بیانات مسعود رجوی که برای "مجاهدان اشرفی" ایراد نموده است بپردازیم چرا که عقیده داریم در هر صورت این سخنان به تنهائی حاکی از آنست که مسعود رجوی یک رهبر فرقه ای است که بارزترین خصوصیتش وقاحت و دریدگی بی حد و اندازه می باشد.

ابتدا بیان شده که این یک نشست درونی بوده که قسمت هائی از آن بیرون داده میشود. بیرونی و درونی کردن مطالب از خصوصیات بارز و شاخص فرقه های مخرب کنترل ذهن است. در خصوص تاکتیک ها در حین جنگ میشود مخفی کاری کرد اما فرقه ها استراتژی و اعتقادات خود را مخفی میکنند و بیان استراتژی و اعتقادات را برای هر سطحی به گونه ای متفاوت مشخص می نمایند. افراد به میزانی که مانیپوله ذهنی شده اند میتوانند در جریان نیات و تعاملات رهبر فرقه گذاشته شوند. البته از ظاهر همین مطلب هم معلوم است که مخاطب داخلی است وگرنه اگر کسی در دستگاه کنترل ذهن فرقه ای مسعود رجوی گرفتار نباشد قطعا به این نتیجه میرسد که حال وی اصلا خوب نیست.

رجوی همچنان از "زهر آتش بس" حرف میزند. جالب است که تمامی پیش بینی هایش از جمله این یکی که مدعی بود رژیم با پذیرش آتش بس در جنگ عراق با ایران سرنگون میشود غلط از آب درآمده اما با کمال پرروئی مدعی صحت پیش بینی اش شده و همچنان میگوید که "نگفتم سیاه دانه است". این میزان از وقاحت را تنها میتوان در یک رهبر فرقه ای جستجو کرد. او مدعی است که ارتش آزادیبخش ملی، که اصل و اساسش خلع سلاح و جابجا شده و دیگر هیچگونه کارآئی حتی برای جاسوسی و ترور هم ندارد، الان در تمامی ایران تکثیر شده است. واقعا آیا حال مسعود رجوی خوب است؟

طرف را در ده راه نمیدهند سراغ "پایداری پر شکوه و چند صد برابر" را میگیرد و با خصوصیات نارسیسیستیکی narcissistic personality disorder شایع در همه رهبران فرقه ای و بازی های کودکانه اش به ارتش موهوم و خیالی خود در داخل کشور فرمان "برپا" میدهد. این واقعا یک کمدی درام مبتذل است که حاصل آن گرفتاری و قربانی شدن انسان های بیگناهی است که با همه چیز خود به رجوی اعتماد کردند و فریب دروغ های او را خوردند. بیش از سه دهه است که رجوی این خزعبلات را به خورد پیروان فرقه اش میدهد و آنان را عاطل و باطل در بیابان های عراق اسیر نگاه داشته است. اینکه رجوی چقدر حالش خوب یا خراب است واقعا جای بحث دارد.

رجوی به موضوع خانواده های دردمند و رنج کشیده که الان سه سال است در عراق صرفا به امید دیداری هرچند کوتاه با عزیزانشان منتظر مانده اند اشاره میکند. او همه آنها را یکسره مزدور و خائن می نامد و تلاش میکند همچون تمامی رهبران فرقه ای خانواده را دشمن اصلی و لانه فساد قلمداد کند. از نظر فرقه ها عواطف و احساسات دوستی و خانوادگی به درستی باطل السحر جادوی کنترل ذهن و مغزشوئی فرقه ایست. رجوی شاکی است که چرا خانواده ها با 300 بلندگو (شاید هم 3000 یا 30000 یا ...) پشت درهای بسته اشرف عزیزان خود را صدا میکردند. اگر آنها امکان ارتباطی بهتری برای تماس با عزیزانشان، که در اشرف محبوس بوده و حق هیچگونه ارتباطی با خارج از فرقه را ندارند، داشتند حتما از آن استفاده کرده و به بلندگو متوصل نمیشدند و گلوی خود را آزار نمیدادند.

رجوی مدعی است که خانواده ها از دولت عراق میخواستند که به اشرف حمله نماید و به خارج شدن نام فرقه رجوی از لیست تروریستی آمریکا معترض بودند. دروغ که مالیات ندارد یا خناق نیست که گلوی آدم را بگیرد. اتفاقا دعوای اصلی خانواده ها با دولت عراق همیشه بر سر این بوده و هست که نیروهایشان وارد نشوند بلکه راه را باز کنند تا خانواده ها خود داخل شده و تکلیف را روشن نمایند و همیشه از آمریکا هم خواسته بودند نام فرقه را از لیست تروریستی خارج کند تا شاید راهی برای خروج آنها از عراق باز شود. البته جالب است که کسی این حرف را میزند که مدام غرب و جنگ طلبان نومحافظه کار را علنا به حمله نظامی به ایران و هر چه شدیدتر کردن تحریم ها علیه مردم تشویق میکند و به این کار افتخار هم می نماید. وقاحت و بی شرمی فرقه ای واقعا انتها ندارد.

رجوی در بیاناتش به صراحت هر آنچه که خارج از پادگان اشرف است را تماما "فوج عراقی و سیرک اطلاعات آخوندی" میخواند که گوئی اگر قربانی و اسیر در فرقه پایش را از اشرف بیرون بگذارد فورا وسط "وزارت اطلاعات" فرود خواهد آورد. ایجاد فوبیا و ترس غیر منطقی از دیگر شگردهای رهبران فرقه ایست که برای ایجاد محیطی کنترلی بر روی قربانیان خود بوجود می آورند. قبلا همیشه فوبیای "وزارت اطلاعات" در ذهن و ضمیر قربانیان کاشته میشد و الان "فوج عراقی" هم اضافه شده است. به ساکنان پادگان اشرف، خصوصا زنان، گفته شده بود که اگر از اشرف خارج شوند نظامیان عراقی به آنها تجاوز کرده و آنها را شکنجه نموده و سپس تحویل ایران خواهند داد تا باز هم شکنجه و نهایتا اعدام گردند. از حرفهای رجوی کاملا مشخص است که ایجاد فوبیای "پاسدارخانه و اطلاعات نظام و استخبارات مالکی" چقدر در محصور و محبوس نگاه داشتن قربانیان فرقه مؤثر بوده است.

رجوی در این میان صلیب سرخ جهانی را هم بی نصیب نگذاشته و با عنوان "دست آلوده و کثیف صلیب" از خجالت آنها هم در آمده است که گویا "نامه رسان گشتاپوی فاشیسم دینی" بوده است. واقعیت اینست که رجوی بیش از هر چیز از نامه خانواده و نامه رسان وحشت دارد و لذا اینطور بزدلانه دست خودش را رو میکند. رجوی مدعی است که خانواده ها میتوانند وارد اشرف شده و با عزیزان خود دیدار داشته باشند اما از رساندن یک نامه از جانب همین خانواده ها به داخل اشرف نه تنها امتناع می ورزد بلکه اینطور به خشم می آید. راستی حال و اوضاع خود رجوی چطور است؟

واقعیت اینست که خانواده ها بارها و بارها به دروازه پادگان فرقه ای اشرف مراجعه کرده و هر بار با سنگ و چوب و تهمت و دشنام روبرو شده اند. حتی رجوی عزیزان این افراد را به زور به تلویزیون خود آورده و آنان را مجبور کرده تا علیه خانواده های خود لجن پراکنی نموده و آنان را آماج توهین و افترا قرار دهند. دنائتی نبوده که رجوی در حق این پدران و مادران دردمند و رنج کشیده اعمال نکرده باشد و تازه یک چیزی هم طلبکار است که چرا برای عزیزان خود نامه داده اند و چرا صلیب سرخ به وظیفه جهانی اش عمل کرده و تلاش نموده تا نامه ها را به دست مخاطبان برساند. چه جنایتی!؟

رجوی در واکنش های هیستریکش مارتین کوبلر رئیس یونامی (دفتر ملل متحد در عراق) و فرستاده ویژه دبیر کل ملل متحد را هم تحت عنوان "تسهیل کننده" بعد از خانواده ها و دولت عراق و صلیب سرخ بی نصیب نمیگذارد. از نظر سران فرقه ای هر کس که با آنها نیست لاجرم بر آنان است و می بایست دشمن تلقی شود. جالب است که او از شرم و حیا هم حرف میزند که این واقعا مضحک ترین بخش از بیانات رجوی است. هر کس مختصر آشنائی با رجوی داشته باشد میداند که او کاملا آبرو را خورده و حیا را قورت داده و ذره ای شرم در وجودش یافت نمیشود.

برخورد مسعود رجوی با مقوله خارج شدن از لیست سازمان های خارجی تروریستی FTO وزارت خارجه آمریکا هم شایان توجه است. او کلا آب پاکی را روی دست تمامی کسانی که احیانا در اندک توهمی هستند که گویا سازمان مجاهدین خلق به این دلیل که دیگر یک سازمان تروریستی نیست از لیست تروریستی بیرون آمده ریخته و با وقاحت تمام به سوابق جنایات تروریستی و آدم کشی خود که هزاران نفر بیگناه را چه در ایران و چه در عراق و چه حتی در داخل تشکیلاتش قربانی نموده بطور مضاعف افتخار میکند که البته آمریکا میتواند تحویل بگیرد و در این رابطه کلاهش را بالاتر بگذارد. آخر رجوی زمانی که در سال 1997 میلادی وارد لیست تروریستی شد گفته بود که این صرفا یک اقدام سیاسی از جانب آمریکاست و ربطی به تروریست بودن یا نبودن سازمان ندارد چرا که در اوج عملیات مسلحانه در سالهای 1360 وارد چنین لیستی نشد (یعنی آن تروریسم مورد تأیید آمریکا بود) و 16 سال بعد در حالیکه سالها بود عمل نظامی صورت نگرفته بود برای خوشامد دولت اصلاحات و باز شدن باب گفتمان وارد لیست شد.

جالب ترین بخش از سخنان مسعود رجوی آنجاست که میگوید: "به راستی در تاریخ ایران چند نمونه دیگر مانند مجاهدین خلق سراغ دارید که با این حجم و با این ابعاد در 48 سالی که میگذرد (خصوصا در 34 سال حکومت شیخ) بر سر آنها ریخته و لجن پراکنی کرده باشند؟ و تازه آنها خم به ابرو نیاورده باشند و سر سوزنی از مواضع بر حق خود عدول نکرده باشند؟ آیا دروغ و لجن پراکنی متصور است که رژیم علیه ما نکرده باشد؟" اگر بخواهیم حرفهای رجوی را ترجمه درست کرده باشیم باید گفت که به راستی در تاریخ ایران چند نمونه دیگر مانند رجوی سراغ دارید که از هیچ خیانت و جنایت و فریبکاری و وطن فروشی فروگذار نکرده باشد و تازه هر چقدر که افشا میشود و دسیسه هایش برملا میگردد پرروتر میشود و خم به ابرو نیاورده و وقیح تر از قبل دیگران را محکوم میکند و مارک مزدوری و خیانت به هر آنکس که مخالفش باشد میزند؟ آیا خیانت و جنایتی متصور است که رجوی علیه ملت ایران، علیه ملت عراق، و علیه اعضای فرقه خودش مرتکب نشده باشد؟ اینکه رجوی این میزان از مخالفت و افشاگری علیه خودش را به حساب امتیازاتش میگذارد واقعا جای بسی تعجب دارد و باید به کسانی که به سلامت حال و اوضاع او شک میکنند حق داد.

یکی از وکلای ما در عراق میگفت که پرونده اتهامی مسعود رجوی در قوه قضائیه عراق به مراتب از پرونده صدام حسین قطورتر و موارد شکایات آن بیشتر است. لابد رجوی به اینهم افتخار میکند و آنرا مایه مباهات میداند. هر کدام از افشاگری هائی که در خصوص فساد اخلاقی و رذالت ها و شیادی های رجوی صورت گرفته در خصوص هر کس دیگری بود دیگر از شرم سر بلند نمیکرد اما تازه رجوی به میزان دریدگی خود افتخار هم میکند که خم به ابرو نیاورده است. زهی بی شرمی.
اگر بخواهیم به همین منوال پیش برویم و اراجیف رجوی را تک به تک مورد بررسی قرار دهیم مطلب به درازا کشیده شده و از حوصله خوانندگان خارج میگردد. رجوی حالش خوب باشد یا بد چندان فرقی نمیکند. روزگار او به عنوان یک رهبر دغلکار فرقه ای به انتهای خط رسیده و اکنون بیش از هر زمانی به بن بست رسیدن خط دجالگری های او مشخص شده است. حال بگذار باز هم هر چقدر میخواهد عالم و آدم را مزدور وزارت اطلاعات بنامد و سوزش خود را فریاد کند و برای ارتش خیالی خود در داخل کشور "برپا" بدهد. طرف بعد از اینکه از لیست تروریستی آمریکا خارج شده بر توهماتش افزوده گردیده و تازه جرأت پیدا کرده تا مثل سگ پارس کند و پاچه همه را گاز بگیرد و برای همه گردن کلفتی کند و دشنام بدهد و مثل یابو جفتک و لگد بزند. ظرفیت یک رهبر شیاد فرقه ای بیش از این نیست.

مردک وقیح گور به گور و دستمال استفاده شده صدام حسین معدوم و نوچه حقیر اسرائیل در منطقه به جای اینکه پاسخ سی سال خیانت و جنایت و نیرنگ و دروغ، که حقا در تاریخ ایران بی نظیر بوده، را بدهد و به جای مخفی شدن، پاسخگوی تلف کردن عمر و هستی یکایک پیروان قربانی اش و سوء استفاده های مختلف از آنها باشد، همه را از صغیر و کبیر مزدور و خائن می نامد و از همه طلبکار هم هست. رجوی که روزی برای دشمن متجاوز به خاک میهمن مزدوری میکرد و به عنوان ارتش خصوصی صدام وارد جنگ علیه مرزبانان و مدافعان میهن شده و سفارش ترور در داخل کشور از صدام میگرفت حال به پادوی دست چندم سیاست های جنگ طلبانه امپریالیستی و صهیونیستی تبدیل شده و در به در به دنبال آلترناتیوی به جای صدام حسین میگردد تا به حیات خفیف خائنانه و شغل مزدوری اجاره ای خود ادامه دهد و تمام سوز و گدازش از دولت عراق گرفته تا یونامی و از صلیب سرخ گرفته تا خانواده ها از اینست که دیگر نمیتواند دوران طلائی صدام حسین را زنده نماید تا هر غلطی خواست بکند.

بنیاد خانواده سحر با شعار "پیام ما امید، نوید ما آزادی" با پشتوانه خانواده های مصمم و مقاوم اعضای گرفتار در فرقه رجوی و جداشدگان عزم جزم کرده است تا فارغ از تمامی تهمت ها و توهین های رجوی خائن و هرزه تا رسیدن به مقصود یعنی برقرار نمودن ارتباط خانواده ها با عزیزانشان از پای ننشیند و به راه خود ادامه دهد. دور نیست روزی که این مهم محقق گردد و رجوی مخبط در برابر خواست برحق خانواده ها به زانو در آید.

هیئت تحریریه بنیاد خانواده سحر
بغداد – 20 ژانویه 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کشف چند گورستان جمعی در نزدیکی پایگاه سابق سازمان خلق در نزدیکی شهر خالص

 

 

بنیاد خانواده سحر ــ بغداد ــ به نقل از شبکه فرهنگی فدک ــ چهارشنبه 9 ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1775


کشف چند گورستان جمعی در نزدیکی پایگاه سابق سازمان خلق در نزدیکی شهر خالص


به نقل از سایت پرس تی وی ایران یک مسئول عراقی از کشف چند گورستان جمعی در پایگاه سابق سازمان خلق در عراق که معروف به پایگاه اشرف است خبر داد.

«صادق الحسینی» معاون رئیس شورای استان "دیالی" با بیان اینکه وزارت حقوق بشر عراق مسئول شناسایی اجساد و هویت آنان بوده و مشخص خواهد کرد که این اجساد متعلق به کردها است یا ساکنان استان های جنوب کشور و یا مربوط به شهر خالص در استان دیالی است تصریح کرد کار معاینه و تفحص اجساد در آزمایشگاه های پزشکی استان اربیل صورت می گیرد و نقض حقوق بشر در این پایگاه به هیچ وجه دور از انتظار نیست.

شایان ذکر است که سازمان خلق مسئول خیلی از عملیات های تروریستی در حق شهروندان و مسئولان ایرانی است و از ۱۷ هزار نفر ایرانی که بر اثر اقدامات تروریستی از سال 1979 یعنی آغاز انقلاب اسلامی ایران تا کنون کشته شده اند ۱۲ هزار نفر آنان توسط همین سازمان به قتل رسیدند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی تنها مسئول قتل اعضای فرقه خود است

در خصوص درگذشت بهروز رحیمیان

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، ششم ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1774

 

 

خبر درگذشت یکی دیگر از قربانیان فرقه رجوی مستقر در اردوگاه موقت لیبرتی در عراق، که دومین مورد از این دست می باشد، البته که جای بسی تأسف و تألم دارد. اما آنچه دردناک تر است ادعاهای سخیف سران این فرقه می باشد که با وارونه جلوه دادن حقایق، درست مانند روش معمول بیش از سه دهه گذشته خود، سعی میکنند از آب گل آلود به سود منافع صرفا شخص مسعود رجوی ماهی گرفته و به مظلوم نمائی های همیشگی بپردازند. رجوی پس از انواع بهره کشی از پیروان قربانی خود، بعد از مرگ هم آنان را رها نکرده و سعی مینماید تا به هر نحو ممکن از کشته آنان نیز به نفع خود سوء استفاده نماید.

بهروز رحیمیان، به اعتراف سازمان مجاهدین خلق، از مدت ها قبل دچار ناراحتی بوده و حتی چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. فرقه رجوی مدعی است که مقامات عراقی مانع از بردن وی به بیمارستان در بغداد شده اند حال آنکه این تنها رجوی است که از خارج شدن حتی بیمار در حال مرگ از حیطه کنترلی اش به شدت وحشت دارد و مانع از آن میشود.

رجوی به شدت نیازمند کشته دادن برای خریدن زمان و خارج شدن از بن بست فعلی است و تمامی تلاش خود را مینماید تا با مرگ اعضای خود به مظلوم نمائی پرداخته و سعی میکند به این ترتیب به خواسته خود که همانا ماندن نیروهایش در عراق در زیر کنترل تشکیلاتی است برسد.

فعالیت های سیاسی و تبلیغی این روزهای فرقه رجوی به خوبی نشان میدهد که هدفی به غیر از ماندن در عراق دنبال نمیشود و دلیل آنهم خیلی خوب روشن است چرا که کنترلهای فرقه ای فعلی در عراق به غیر از مکانی ایزوله همانند اشرف در هیچ کجای دنیا به سادگی برای این تعداد از نفرات قابل اعمال نیست.

فرقه رجوی اردوگاه لیبرتی را به زندان تشبیه کرده است. "زندان" را البته خوب گفته است. قطعا نیروهای فرقه در هر کجا که باشند در زندانی هستند که رجوی و ایادی مغزشوئی شده اش زندانبانان آن می باشند. همه از شرایط استقرار در اشرف مطلع هستند که افراد مجبور به فرار از آنجا و پناه بردن به نیروهای عراقی بودند. همین روال در لیبرتی هم ادامه دارد. قطعا افراد از زندان فرار نمیکنند تا به زندان بان پناه ببرند.

فرقه رجوی تلاش میکند همه کس از جمله نماینده ملل متحد در بغداد و نخست وزیر عراق و دیگران را مسئول درگذشت افرادش در لیبرتی معرفی نماید حال آنکه کسی به غیر از مسعود رجوی، رهبر فرقه ای سازمان مجاهدین خلق، مسئول کشته شدن این افراد و سایر کسانی که در این فرقه فوت کرده اند نیست. این مسعود رجوی است که با کارشکنی در حل و فصل مسئله فرقه اش که بر دوش ملت عراق سنگینی میکند تلاش می نماید تا همه اعضا را یک به یک نابود سازد.

متاسفانه سران فرقه علیرغم تعهداتی که به نهادهای بین المللی چون یونامی و صلیب سرخ و نیز دولت عراق مبنی برانتقال نیروها ازعراق داده اند، با کارشکنی و ایجاد موانع سعی دارند نیروها و اعضای تحت اسارت خود را که اغلب بیش از پنجاه سال سن دارند و هیچگونه اطلاعی از دنیای بیرون از حصارهای ذهنی و فیزیکی فرقه ندارند همچنان در اردوگاه موقت لیبرتی نگه دارند تا شاید شرایط منطقه ای و سیاسی برفرض تغییر کند و فرصت و امکان عملیات تروریستی و خشونت آمیز را در مسیر اهداف و امیال قدرت طلبانه فراهم سازد.

بی شک مسئولیت جان تک تک اعضای تحت اسارت در کمپ موقت لیبرتی برعهده سران و رهبران فرقه است که همه روزنه ها و راههای ارتباط آنان را با دنیای بیرون و اعضای خانواده هایشان بسته اند و امکان انتخاب آزادانه را از افراد در اردوگاه لیبرتی سلب نموده اند.

ضروری است تا سران فرقه رجوی با پذیرش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشرامکان ملاقات و دیداراعضای خانواده های افراد مستقر در اردوگاه موقت لیبرتی را برای تعیین تکلیف نهایی فراهم کنند و ضمن همکاری با کمیساریای عالی ملل متحد در امور پناهندگان و نمایندگان کمیته بین المللی صلیب سرخ و همچنین دولت عراق زمینه انتقال افراد به خارج از این کشور بنا بر انتخاب و درخواست خودشان فراهم گردد.

بنیاد خانواده سحر
بغداد 5 ژانویه 2013

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد